سردار شهید بردبار همچون نامش بردبار بود
تبهای اولیه
در خجسته روزی از فصل سرد زمستان سال 1340 کودکی قدوم میمون و مبارکش را در عرصه خانواده ای زحمتکش و کشاورز بر زمین گذاشت. پدر نام این فرزند که آخرین فرزند خانواده نیز بود را محمد رحیم گذاشت. طبیعت خانواده کشاورز که نتیجه اش رزق و روزی حلال است از یک طرف و تعصب مذهبی و مقلد بودن خانواه از طرف دیگر دست به دست هم داده تا شخصیت محمد رحیم در جهتی که می بایست سوق داده شد.
********************
محمد رحیم از جذابیت خاصی برخوردار بود و فوق العاده بر اعصابش مسلط بوده که به حق می توان گفت که بردبار بود و بدین صورت از آینده مطمئن و روشن برای جنگ که همان پیروزی رزمندگان باشد برای بچه های واحد صحبت می کرد. بعد از عملیات والفجر4 که بچه ها آستینهای خود را جهت گرفتن وضو بالا زده بودند و جمشعان جمع بود، در حالیکه بدنشان خسته از دوندگیها و سر و روی مبارکشان پر از گرد و خاک بود اما مصمم،که در این هنگام هواپیماهای عراقی صیهونیستی سر می رسند و همه ی این بچه ها یکجا به زیارت آقایشان امام حسین (ع) می روند.
روز جمعه 13تیر ماه سال 1365فرا می رسد. عید محمدیها عید عاشقان به سنت نبوی فرمانده دلاور و محبوب کربلا خواهان در جایی که از فرات خستگی چند شبانه روز تلاش و دوندگی نشسته بود برخاست و شربتی برای یارانی که با او بودند درست کرد و رو به بچه ها گفت بچه ها اسم این شربت را چه بگذاریم؟ بچه ها با خنده گفتند: « شربت شهادت» ضمن تحسین گفتن شربت را آماده کرد و همگی با نام امام حسین (ع) شربت را نوشیدند.. ساعت در حدود 10 الی 9 صبح وقتی یکی از دوستان نزدیک توسط بی سیم از وی می پرسد خواستی جهت استحمام بیایی چه شد؟ می گوید: «نماز ظهر همین جا با بچه ها هستم بعد می آیم.» یاران با فرمانده عارف و متقیشان وضوی عشق می سازند.
یکی از همرزمان شهید روایت می کند: «رحیم واحد را آماده عملیات محرم کرده بود قبل از عملیات همانند پروانه ای عاشق بر گرد فرمانده محبوبش (مرتضی قربانی) می چرخید و فرامین ایشان را با جان و دل می گرفت و به کار می بست با زحمات طاقت فرسائی که محمد رحیم کشید توانست با همت بچه ها در سه محور عملیاتی سه معبر بزند طوری که عزیزان رزمنده توانستند سالم از آن عبور کنند و به طرف دشمن یورش ببرند و خود دقایقی بعد بالای سر بچه ها حاضر شده و مشکلات و کمبودهایشان را رسیدگی کرد.
در شب عملیات از توکل عجیبی برخوردار بود و به بچه ها اعتماد به نفس می داد به مسائل عقیدتی و معنوی در کنار آموزش نظامی اهمیت زیادی می داد به خصوص به دعاها اهمیت می داد و بارها اعلام می کرد: «تخریب رزمنده عاشق می پذیرد.» بارها در جمع رزمندگان طلبه ضمن تأکید و اصرار بر اینکه در واحد عاشقان بمانند، می گفت: «همه شما باید در هنگام عملیات عمامه ببندید تا دشمن کور شده زاغه مهمات اصلی جمهوری اسلامی را ببیند و از این همه عظمت وشوکت و زیادی مهمات بر خود بلرزد.»
یکی دیگر از همرزمان شهید می گوید: « من یادم نیست که ایشان قصد پشت جبهه را کرده باشد مگر چند مرتبه ای که مجروح شده بود (والفجرمقدماتی، والفجر4، عملیات فاو) در این صورت هم در کمترین زمان ممکن خود را به بچه ها می رساند.»
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس