فکر کنم اگه واقعاً برای یک لحظه ، فقط و فقط یک لحظه حضورشون رو در مقابلم احساس کنم از شرمندگی آب بشم ! این تنها حسیه که الان میتونم متصور بشم ، اما از جایی که میشناسمشون و به بزرگواریشون اشراف دارم بهشون میگم :
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن ، سخن خدا شنیدن
نه آمدهاند و نه ميآيند
محمد صابر جعفري*
رجب و شعبان که ميشود کمکم يک عده شکل و شمايل مهمان پيدا ميکنند. لبانشان رو به خشکي ميرود. چشمانشان اشک آلود ميشود. عدهاي هم اهل سحر ميشوند. رجب به نيمه نرسيده جمعي بار رمضان خود را ميبندند. سحرها را بيداري و روزها را روزه تمرين ميکنند. گروهي ديگر رمضان که ميشود به جمع مهمانان ملحق ميشوند، با رغبت يا از سر رفع تکليف و ناچاري. يک عده هم نه آمدهاند و نه ميآيند. يک عدهاي هميشه بودهاند و البته در رجب و شعبان سوزشان بيشتر ميشود.
حکايت منتظران هم همين است. برخي زمان ظهور تازه ميخواهند بيايند. برخي نه آمدهاند و نه ميخواهند بيايند. برخي نزديکيهاي ظهور ملحق ميشوند. گروهي هم هميشه بودهاند سالها قبل از ظهور، چنان وظيفه مدار بودهاند که گويي ظهور رخ نموده. گويي غيبت برايشان مانند مشاهده امام است.[1] هميشه در صف منتظران بودهاند. اينان سختيهاي دوران ظهور منتظرشان نکرده، از روي خستگي و ناچاري ياد امام نکردهاند، از عمق معرفت، اضطرار به حجت و تنها راه بودن امام[2] را دريافتهاند. اين گروه هم آنانند که گويا در خيمه امامند[3] و پيش روي پيامبر ميجنگند.[4]
سنگر نشينان نيزخود دو دستهاند: آنان که خود را در امتحانهاي مختلف حفظ کردهاند. امتحانهايي که چون آتش در کف گرفتن، تحمل و استقامت ويژه ميطلبد.[5] اينان خود را حفظ ميکنند و از سنگر ايمان خود دفاع. گروه دوم کسانياند که در طول تاريخ، ايتام آل محمد صلي الله عليه و آله را مدد کردهاند. آناني که اگر نبودند افراد فراواني در دامهاي شيطان اسير ميشدند.[6] اينان فقط خود را نجات نميدهند که ياريگر ديگرانند.
رجب، شعبان به ويژه نيمه شعبان، تأملي است در اين که ببينيم ما کجاييم. بودهايم. آمدهايم يا بنا نداريم بياييم؟ چه قدر مدافع حريم و حرمت اماميم؟ چه قدر دغدغههاي ما دغدغههاي امام است؟
رجب، شعبان و رمضان که ميشود زمان تقويت قواست.[7] مناجات و راز و نياز با خدا و فهم نياز مطلق عالم به خداوند متعال، تا واسطه قرار دادن علي تا مهدي. و ارتقاي معرفت با توجه به مفاهيم ارزشمند دعاها. و توجه به ساحت الگويي اولياي خدا. رجب که ميشود دعاي بعد از هر نمازت درخواست همه خيرهاي دنيا و آخرت است.[8] خدا را به بهترين عزيزانش متوسل ميشويي.[9] دست از همه ميشويي، به اين يقين ميرسي که هرکه سوي غير خدا رفت باخت و هر که دري ديگر را زد محروم شد.[10] دعاهاي رجب ميآموزدت که دريابي درب خانه خدا براي راغبين باز و خير او براي درخواست کنندگان بذل و بخشش است.[11]
ايام اعتکاف دل در گرو خلوت با او ميدهي و شعبان با مناجات شعبانيه کمال انقطاع از دنيا و اتصال به خدا را ميطلبي.[12] و رمضان مهمان او ميشوي. روز و شبت مناجات و دعا و تلاوت قرآن و تسبيح است. همه اينها براي اهل معرفت فضاي ديگري باز ميکند. مزه اشک و راز و نياز را با خدا که فهميد، همه وجودش تمناي کسي است که بي او نه جميع خير دنيا تحقق ميگيرد و نه بي او به خير آخرت ميتوان رسيد. تمام تمنا در خواست کسي است که با او همه خوبيها تحقق مييابد.
رجب و شعبان و رمضان براي اهل معرفت فهم اضطرار است. اضطرار به وحي؛ رسول و امام. ميفهمي غير از راه خدا و سبيل الهي خسران و باخت است و سبيل الهي وحي است و آموزههاي پيامبر و امام. در مييابي چگونه از فقدان پيامبر و غيبت ولي شکوه کني.[13]
ميفهمي حال که سوز داري و اشک؛ وليات را از خدا بخواهي و همراهيات را از خدا بخواهي و در دوران سخت امتحانهاي الهي، لحظهاي از ولي خدا جدا نشوي و ياريگر ايتام آل محمد باشي. چون امامت خواستهات فراگير باشد[14] و آدم و عالم را در برگيرد.[15]
رجب و شعبان و رمضان، به ويژه نيمه شعبان، فرصت تأملي است بر اينکه ببينيم آيا آن قدر رشد کرده ايم و بالا آمدهايم که خواستهها و دغدغههايمان، طلب و خواسته امام شده باشد. تأملي است که ببيني بنا داري بالا بيايي يا نه. آمدهايم يا بنا نداريم بياييم. چهقدر دغدغههاي ما دغدغههاي امام است؟
از برای سکوت 25 ساله و غربت مولا علی ع گفتیم و خواندیم اشک روان کردیم که ما اهل کوفه نیستیم! اما غافل از اینکه ما شده ایم علت سکوت هزار ساله امام عصرمان
شرمنده ام مولا شرمنده........
چند صباحي بود كه ميخواستم برايت نامهاي بنويسم، اما نميشد و حالا دست به قلم بردهام تا حرفهايم را به تو بگويم اي مونس شبهاي تارم، اي مولاي من! :Gol:
با خود گفته بودم نامهام را كنار مزار مادرت خواهم گذاشت تا زودتر از همه نامه مرا بخواني اما به ياد آوردم هرگز جايي براي نامهام پيدا نخواهم كرد،:Gol: امروز تصميم دارم با قلم صبر بركاغذ اعتقاد حرفهايم را بنگارم و آن را درون پاكت خواهش بگذارم، بر رويش تمبر ايمان بزنم و آن را درون صندوق اخلاص بيندازم تا پستچي انتظار آن را به دست تو برساند. :Gol:
اي خورشيد آفرينش! سالهاست كه سرود آمدنت را در ترنم باران و فرياد آبشاران و نماي چشمهساران ميشنويم و به اميد ديدنت يأس را بر كوهها سر ميبريم. سالهاست كه از شهر ويران افكارمان بر قلههاي رهايي گام مينهيم تا لحظهاي نسيم بهاريت را احساس كنيم. :Gol:
اي گل سرسبد آفرينش! به ما گفتهاند: وقتي تو بيايي عدالت بر كرسي مينشيند. ما منتظريم تا با آمدنت سلطه ستم واژگون شود و غافلان زمانه از خواب غفلت بيدار شوند. :Gol: آري گل نرگس به ما آموختهاند؛ كه ظهور تو بيترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خير خواهد كرد و ما بيصبرانه به انتظار جشن ظهورت نشستهايم. :Gol:
امروز ميخواهم از خودت بپرسم؛:Gol: اي مهتاب آسمان خلقت! تا سپيده دم فرج چند نافله باقي است؟:Gol: تا كي در آدينههاي عمر با دستهاي بلند «ندبه» تو را التماس كنيم؟ :Gol: تا كي كوهسارها بي تكيهگاه باشند؟ :Gol: تا كي همچون گلهاي آفتابگردان در پي آفتاب باشيم؟:Gol:
اي اجابت كننده هر دعا! پنجره قلب منتظران رو به آسمان بيكرانت گشوده است تا با يك اشارت تو، غبار اندوه غيبت از دلها برخيزد و چشمها به تماشاي باران ظهور بنشيند.:Gol: و اكنون اي پيام همه رنگهاي روشن، از گل زيباي باغ عدالت كه ما با تمام وجودمان در انتظار ديدارت هستيم، اي سكوت و وقار زيباي شبها! اي درخشش ماه و ستارهها كه خود وعده دادهاي ميآيي،:Gol:
بيا و عهدي را كه با ما بستي به جا آور، ما هنوز سر همان كوچه سبز كه به انتظار ختم ميشود ايستادهايم و بيقرارتر از هميشه نداي انتظار سر دادهايم.:Gol:
خدايا، شب يلداي هجران را به يمن ظهور ماه كاملش كوتاه كن و به ما توفيق ده تا طلوع جمالش را از نزديك ببينيم.:Gol:
مي دانم كه مي آيي . تو را ديشب من از لحن عجيب بغض هايم . خوب فهميدم . . . تو را بي وقفه از باران پاك چشم هايم سير نوشيدم . تو مي آيي . . . مي دانم كه مي آيي. و بر ابهام يك بودن نگين آبي احساس مي بندي. و از تكرار پوچ لحظه هاي سرد تنهايي مرا بر نبض پركار شكفتن مي نشاني . . . تو مي آيي . . . خوب مي دانم كه پروانه نشانت را ميان قاصدك ها ديد ميان قاصدك هايي كه از من تا نهايت دور مي شد . . . تو مي آيي من از نگاه سرد آيينه . شبيه دختري از جنس يك پرواز . ميان گرمي دستان پر مهرت دوباره باز مي گيري . . . تو مي آيي و من اين را شبيه حجم يك بوييدن مطبوع از آواز اقاقي هاي سر گردان ! شبيه يك قنوت سبز نيلوفر ميان بركه اي عريان دوباره خوب فهميدم ! تو مي آيي مي دانم خوب مي دانم كه مي آيي و من را در حريم امن چشمانت به آرامش به فردايي پر از شوق و تپش هايي مقدس ! مي رساني . . . تو مي آيي خوب مي دانم كه مي آيي.:Gol::Gol: *اللهم عجلّ لوليك الفرج*
دیروز در خیابان عریض چه کنم قدم میزدم
قصه در رکاب شما بودنم را رقم میزدم
در خیال سوار اسب ناز می شدم
در کوچه و بازار آمدنت را دم میزدم
دیدم من کجا ، ندیمه همیشه گنه گار شما
آرزو و خیال باشد که باشم یار شما
مولای من شنیده ام به خاطر من اسیر بیابان شده ای
دچار اضطراب و گریه دوچندان شده ای
ای غریب سه شنبه شبهای مضطر من
شنیده ام مثل مادرت زهرا در کوچه پیمان شکنیها سرگردان شدی
صبح جمعه که می شود دلم می گیرد
ندبه ها بو.ی حضور تو را می گیرند
جمعه ها را فرشته ها نذر صلوات می کنند
لحظه ها و نیایش ها رنگ اجابت می گیرد
خبر خبر جدیدی نیست مولا جان
ما را نبین ، هستند منتظران شیفته ات اقا
عاشقان حقیقی ات مولا جان
فانوس به دست بر سر کوچه های هجران
منتظرند تا شما بیایی از راه
نشان دهی به ما راه درست را از چاه
چند ندبه بخوانم میایی ای عدل علی در رگ تو
دعا می کنم همین امشب عاشق شوم و بمیرم در ره تو
آقا جان انتظار برای هر کسی قشنگ نیست
طعم دیگری دارد اما انتظار ظهور شما
دعا کنید که چشمان خاطی ام قربان کند
هر چه دیده است و پسندیده است غیر شما ای جماعت عاشق بیاییم سفر کنیم به شهر دوست
تا بفهمیم لحظه لحظه امنیت خاطرمان از دعای اوست
التماس دعا
میخواهم از جور زمانه بگویم ، میخواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پردهای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذرهای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خستهام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من میدانی چند سال است انتظار میکشم. از وقتی سخن گفتهام و معنای سخن خود را فهمیدهام انتظارت را میکشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خستهام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. میدانی چند نوجوان هم سن و سال من آوارهاند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی میآیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش میدهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم. راستش میترسم. میترسم بیائی و من خواب باشم. میترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم. هنوز هم می ترسم...
حس میکنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمیشنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده.
ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من! نیستی تا ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه میکنند! چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا کی بیاید و جهان را از عدل پرکند. کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابانهای تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم. بیا و ببین مردم روز آمدنت چه میکنند؟
روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دلِ شکسته و سینهی زخمیام را مرهمی باشم. میدانی چه آمد؟
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور....
نه؛ غم میخورم؛ غم میخورم بخاطر روزهایی که نبودهای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی. غم میخورم به خاطر روزهایی که به یادت نبودهام و با گناه شب شدهاند. همان روزهایی که در تقویم خاطرهها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کردهام.
بهترین روز تنها روز ظهور توست. کی میآید؟ کی میشود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»
با تمام جهل و مستی تصمیم گرفتهام دفترچه رزوگار را با پاک کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو روزگار را آغاز کنم. هنوز در نخستین صفحات آن ماندهام و مطلبی برای نوشتن ندارم. تا پایان نوشتن انتظارت میکشم.
دیوانه مسلمانی که در روزهای انتظار هزار بار به دیوانگیاش ایمان میآورد....
سلام،من وقتي در بخش مشاعره بودم ديدم چه استقبال زيبايي هستش و چقدر بچه ها با شور و شوق اهل بيت (ع) مينويسند با خودم گفتم خيلي عاليه و چقدر خوبه كه يه جاي اينجوري هم براي دعا براي فرج مولا باشه، فوق العاده ميشه و اين عمل هم به پيروي از كلام مبارك پدر مهربان حضرت حجت ابن الحسن العسکري بقية الله القائم – اللهم صل علي محمد وآل محمد و عجل فرجهم و اهلك و العن اعدائهم اجمعين – است كه فرمودند : ْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم
براي زودتر فرا رسيدن زمان ظهور بسيار زياد دعا كنيد، زيرا كه آن دوران سبب نجات شما ( و تنها راه رفع همه مشكلات ) ميباشد.(بحار الانوار،ج 52،ص: 92 و همچنين احتجاج طبرسي - ترجمه جعفرى،ج2،ص: 5)
دوستان عزيز و چقدر خوبه هر دفعه كه وارد انجمن ميشيم و همچنين موقع خروج با پيروي از فرمان مولا وارد و خارج بشيم و همواره دعا كنيم و از خداوند ارحم الراحمين آن لحظه را كه شيفتهي آن هستند بخواهيم آنجا كه خود ميفرمايند: بگو منتظر باشيد که ما [هم] منتظريم(الأنعام/158) و يا اينكه ميفرمايند: من با شما از منتظران (يونس/20)
پس حالا كه كار بدينجا رسيده كه مولاي غريبمون به ما گويند دعا كنيد پاسدار حرمت كلام مبارك مولامون باشيم و اگر هم فرصت نوشتن نبود با دل به زبان بگوييم اما اگر بنويسيم هم هزاران بار به خود تكرار كرديم و هم موجب دلگرمي دوستانمون شديم و موجب ثبت و ترويج اين راه پسنديده.(نوشته شده توسط دوست خوبم omidefatemeh)
آمدهايم به حقيقت، تا دستي بر آستان حضرت حق برآريم و دعايي زير لب كه نه، بلكه از صميم جان بر قلبمان، بر زبانمان، بر ذره ذرهي وجودمان جاري سازيم تا گامي برداريم براي نزديكتر شدن به مولا. باشد كه با دعاهايمان ذرهاي از محبتش را جبران كنيم.
سلام
يك حرف تكراري اما جالب ميخوام بزنم
اونم اينه كه با هر خروج از منزل و يا جاي ديگه صدقه اي براي
سلامتي وجود مبارك امام زمان عليه السلام بدهيم تا در اول
براي ايشون و بعد براي ما خير و بركت داشته باشه
مبلغش هم مهم نيست!
آنان که منتظرند....................معترضند چرا منتظرند ....... چون از این وضع موجود ناراضی اند ومنتظرند که وضع دگرگون شود خوب : پس کجا رفت اعتراض ما او خواهد آمد فردا ما چه کنیم امروز خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگون نمی سازد مگر اینکه خود تغییرکنند واین تغییر....... با دعای تنها نمی شود
آقاي من!
مولاي غريب و تنهاي من!
پدر مهربان اهل عالم!
مي خواهم غربتت را حکايت کنم؛ غربتي که دوازده قرن است ريشه دوانيده؛ غربتي که اشک آسمان و زمين را جاري ساخته؛ غربتي که حتي براي برخي محبانت، غريب و ناشناخته است؛ غربتي که اجداد طاهرينت پيش از تولد تو بر آن گريسته اند.
من از تصوير اين غربت و غم ناتوان ام.
… از آناني بگويم که خاطر شريف تو را مي آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ريز معرفي مي کنند؟ از آنها که چنان برق شمشيرت را به رخ مي کشند که حتي دوستانت را از ظهورت مي ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعيدمي کنند؟ از آنها که تو را دست نيافتني جلوه مي دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه هاي خويش فرا مي خوانند؟
… از خود آغاز مي کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. مي خواهم به سوي تو برگردم. يقين دارم بر گذشته هاي پر از غفلتم کريمانه چشم مي پوشي؛ مي دانم توبه ام را قبول مي کني و با آغوش باز مرا مي پذيري؛ مي دانم در همان لحظه ها، روزها و سال هاي غفلت هم، برايم دعا مي کردي. من از تو گريزان بودم؛ اما تو هم چون پدري مهربان، دورادور مرا زيرا نظر داشتي … العفو … العفو!
[=arial]گاهي اگر با ماه صحبت كرده باشي
پيشش اگر از ما شكايت كرده باشي
بي آنكه مشتاقان بدانند
يك شب نمازي را امامت كرده باشي
يا در لباس ناشناسي در شب قدر
از خود حديثي را روايت كرده باشي
پس مردمك هاي نگاه من عقيم اند
تو حاضري بي آنكه غيبت كرده باشي!
سلام ابا صالح دلم سامان ندارد مگر هجران تو پایان ندارد ابا صالح بیا دردم دوا کن مرا با دیدنت حاجت روا کن اللهم عجل لولیک الفرج فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:
اگر وجود من است باعث نيامدنت
خودت دعا نما كه بميرم ،چرا نمي آيي
اللهي چه بخواهم از درگاهت كه هر چه بخواهم و نخواهم مولايم را هيچ از تو نخواسته ام
اللهي مي خواهم از ته دل و با تمام وجود كه بخواهي آنچه را كه مولايم مي خواهد .
اللهي به حق پنج نور مقدست كه با ذكر نام آنها،توبه آدم را پذيرفتي ،ونوح را به سلامت به سر منزل مقصود رساندي و يو نس را ازظلمت دل ماهي رهانيدي وآتش را بر ابراهيم سرد وسلامت كردي ...
اللهي به اين پنج نور مقدس قسمت مي دهم كه مولايم را از زندان غيبت ودرياي پر تلاطم روزگار غيبت وظلمت و سياهي دلهاي مردم اين روزگار برهاني .
اللهي فرج مولايم را مي خواهم وجز آن هيچ نمي خواهم
خداجان می دانیم که ختم سه بار سوره ی مبارکه ی توحید ثواب ختم کامل قرآن را دارد. این ثواب هدیه برای ظهور
ای خداجان بحق اول ثقل ثقلین بحق این سفینه النجاه بحق امیرالمومنین قرآن ناطق بیاید به رو سیاهی ما نگاه نکنید و الساعه موانع فرج برطرف بفرمائید.
آمین یا رب العالمین یا ارحم الراحمین یا رئوف و یا کریم
...کی میرسد بانگ آمدنت مهدی جان.تو به من آن شب شبی که آغاز سفرت بود گفتی که می آیی زود میآیی.تو به من قول دادی که سوغات سفرت چند کلامی قرآن ز انفاس وجودت باشد.قطره ای آب ز دریای نگاهت باشد تو به من قول دادی توشه ی راهی که با خود بردی گل یاس گل نرگس باشد و من آن شب به تمنای وجود سبزت قطره اشکی به ضمانت به تو دادم.شب زیبایی بود. روشنایی چشمانت مرا به سوی کلبه ام راهی کرد و من هم فانوسی از عشق و محبت به تو دادم.... من امیدی دارم..... اما امام من مگر تو نگفتی:
تو صدایم بکنی من صدایت میکنم تو نگاهم بکنی من نگاهت میکنم من به جای گل نرگس گل امید نثارت میکنم تو اگر آب وضو حمل کنی من به تو آب حقایق میدهم من به جای دیدگان گریان بوسه ی عشق نثارت میکنم
:Gol: اللهم عجَل لولیک الفرج :Gol: قلم را آغشته به خون دل می کنم و با خط سرخ می نویسم. :Gol: می نویسم از دلی که قرنها خون است. از دلی که قرنها داغدار است. می نویسم از کسی که خلوتش را داغ کربلا آتش زده، از کسی که نجوایش « الهی بحق الحسین » است، از کسی که صبح تا شب خون میگرید. آري از غریب دشت حجاز مینویسم ... :Gol: از خیمه نشیسن دل زهراي غریب ... از مهدي (عجل الله تعالي فرجه) :Gol: غریب فاطمه سلام الله علیها از سکوت خيس، از اشکش، از گلوي پر از بغضش، از شال مشکيش، :Gol: از « امن يجيب » خواندنش، از وا عما و يا ابالفضل گفتنش، از تنهايي شب هايش در دل صحرا و کوه ها، از غروب روزهايش با غم و درد، از جمعه شب هايش در کربلا. :Gol: مهدي جان! اي آقاي خوبم، سخت است حتي تصور دردت در يک ثانيه. نمي دانم چه مي کشي وقتي در عالم ملکوت و معنا شاهد مصائب کربلايي، نمي دانم چه مي کشي وقتي سر بريده حسين را بر نيزه مي بيني، نمي دانم چه مي کشي وقتي بي تابي هاي عمه ات زينب را حس مي کني، :Gol: نمي دانم چه مي کشي وقتي درد و دل عمه ي سه ساله ات رقيه را مي شنوي ... اي به قربان صبر ايوب گونه ات، :Gol: چه مي کشي وقتي که خون پاک علي اصغر را بر دستان به آسمان گشوده حسين مي بيني؟ آقا جان ذره اي از بي تابيت را حس کرده ام و تمام قطره هاي خون دلم به جوش آمده است، و حالا مي فهمم حق با توست :Gol: اگر گفته اي شب تا صبح بر مصائب کربلا مي گريي، حق با توست وقتي که به انتقام خون خدا با نغمه يا لثارات الحسين بر مي خيزي. به اميد روزي که فرياد « انا الحق » لرزه بر اندام همه ظالمان نا حق اندازد. :Gol: و با ظهورت در کربلا گريه و کنيم و سينه بزنيم...! :Gol:
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه :Gol:
به امید قدمت، كون و مكان چشم به راه :Gol:
به تماشاى تو اى نور دل هستى،
هست آسمان، كاهكشان
كاهكشان چشم به راه :Gol:
رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعناى تو را
سرو جوان چشم به راه:Gol:
در شبستان شهود اشك فشان دوختهاند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه:Gol:
دیدمش فرشى از ابریشم خون مىگسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین كن
كه زمین،
گوش به زنگست و زمان چشم به راه :Gol:
آفتابا! دمى از ابر برون آ، :Gol:
كو بود بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه:Gol:
هر روز از روز قبل خستهتر، به هر دری میزدم، به هر کوی و برزنی سر میزدم، هر کجا آدرسی از مولایم بود سر میزدم شاید مولایم را ببینم.
گاهی نشانش را در جمکران به من میدادند،
در روز ولادت امام رضا عليهالسلام خود را به حرم رضوي میرساندم شاید آنجا ایشان را ببینم.
صبح جمعه سراغش را در مهدیه تهران بین ندبه خوانان میگرفتم.
هر دعایی که برای فرجش سفارش شده میخواندم شاید بیاید.
به امید دیدارش ختم قرآن سر میگرفتم.
به امید اینکه روزی بیاید و چشم ناقابلم به زیارت جمال نورانیش روشن شود.
به امید اینکه دستان گرمش را در دستانم احساس کنم.
به امید اینکه بیاید دنیا را از ظلم و بیعدالتی پاک سازد.
به امید اینکه دست پدریش را بر سرم بکشد.
دیگر نمیدانستم چه کنم. دیگر نمیدانستم براي فرجش چه دعایی بخوانم و برای دیدارش به كجا سر بزنم؟!
سراغ کتابخانه کوچکمان رفتم؛ کتابهای مربوط به زندگینامه و معرفت مولایم امام عصر را جدا کردم، شاید بتوانم از لابه لای صفحات این کتابها آدرسی بيابم.
در دل تاریک شب، زیر نور چراغ مطالعه بدنبال نشانی از مولایم بودم که به این روایت رسیدم:
رسول اکرم - صلوات الله علیه و آله - فرمودند: بهرهوری از وجود امام غایب در زمان غیبتشان مانند بهرهوری از خورشید ميباشد هنگامي كه پس ابر است.
در توضیح آمده بود: اگر خورشید آنی در آسمان نباشد زمین و همه موجودات زنده ی زمین، نیست و نابود میشود. دنیا سیاه و تاریک میشود.
حال اگر لحظاتی ابر جلوی خورشید را بپوشاند، آیا دنیا نیست و نابود میشود؟ آیا دنیا سیاه و تاریک میشود؟ خیر، خورشید اثر خود را دارد، خورشید نور دارد، گرما دارد. اگر لحظاتی ابر خورشید را پوشانده، ولي خورشید کار خودش را میکند.
پیامبر- صلوات الله علیه و آله - وجود نازنین امام زمان - علیه السلام - را به خورشید تشبیه کردند. خورشيدي كه نور دارد، گرما دارد، اما ابر غیبت وجود نازنینش را پوشانده.
اگر میخواهی از خورشید وجودش بهره ببری باید پردهها را کنار بزنی، باید دریچهی دلت را بر روی خورشید باز کنی.
و در جاي ديگري ديدم كه فرمودند حجت خدا روی فرشهای خانههایتان رفت و آمد میکند ...
دیگر ادامه مطالب را نتوانستم بخوانم. از خود بیخود شدم. نوری تمام وجودم را روشن کرده بود، گرمایی در وجودم احساس میکردم. قطرات اشک بر روی صفحات کتاب میغلتید. خدای من: به دنبال مولایم میگشتم در حالی که در حضور مولایم بودم.
ناگاه رو به قبله ایستادم، دست بر سینه گذاشتم و سه بار گفتم:
«السلام علیک یا اباصالح المهدی»
آری به دنبال دستان گرمش بودم در حالی که گرمای دستانش را بَر سَرم احساس میکنم.
به دنبال یک نگاه مولا بودم در حالی که مولا به من نظر دارد.
بدنبالش در جمکران و صحن و سرای امام رضا علیه السلام بودم در حالی که روی فرشهایمان پا میگذارد. گرمای وجودش را حس میکنم. احساس آرامش و سبکی خاصی دارم. زندگی جدیدی را در حضور مولایم شروع کردم. مانند فرزندی که پدر حقیقیاش را یافته.
خواهم شبی دریا شوم. غوغا کنم غوغا کنم بر هر کران سر بر زنم ،شاید تو را پیدا کنم :Gol: از موج خیز قهر تو سر بر کشم طغیان کنم ار هفت اقلیم تو را در خود کشم دریا کنم :Gol: در دست طوفان غمت، غوطه خورم غلطان شوم . تا سر نهم در پای تو، سر را رها در پا کنم .:Gol: از نشأت باران الطاف تو ،گوهر زا شوم هر قطره را در جان خود دُردانه ای والا کنم . :Gol: گر با سر انگشت جنون در کوبم و نگشاییم آنقدر سر کوبم به در تا رخنه در خارا کنم :Gol: چون گسترم دامان خود ، بر ساحل آغوش تو تر دامن بی مایه را ، رسوا کنم رسوا کنم :Gol: بر پرنیان جامه ام خون شفق ریزد اگر با هفت آبش شویم و چون مریم عذرا کنم :Gol: دل را بپالایم ز غم ابروی بگشایم ز هم تا لایق عشقت شوم هر زشت را زیبا کنم :Gol: پشمینه بر گیرم زتن عریان شوم از خویشتن فارغ ز فکر ما و من امروز را فردا کنم:Gol: چشمم شود آئینه ات سر بر نهم بر سینه ات تو شاهد و مجنون شوی من خویش را لیلا کنم سیماب جانِ جان من چون آیت رویت شود صد فخر از اشراق خود بر گنبد خضرا کنم :Gol: کام نهنگ عشق را پر سازم از آغوش خود در لا مکان بی زمان من خویش را دریا کنم :Gol: از شور در اوج آیم و از هر کران موجی زنم از بیکران عشق تو مرگست اگر پر واکنم:Gol:
گاهی وسیله ی ارتباط، گاهی خطرناک تر از سلاح های جنگی؛
گاهی ملعبه ای بی فایده و گاهی جرقه ای در خلق ایده ای بی نظیر؛
دنیایی پر رمز و راز که هر روز دریچه ای به دنیایِ مفاهیمی تازهتر می گشاید؛
دریایی ار معانی که مفاهیم بسیاری در بر دارد!
شاید هر روز و هر لحظه از این کلمات، انواع و اقسام استفاده ها را بکنیم؛ اما کم تر شده که از دریای معانیشان جرعه ای آب بنوشیم؛ گاهی ساده از کنارشان می گذریم ، غافل از اینکه در پس این سادگی، دنیایی از معنی نهفته است.
یکی از این کلمات که شاید خیلی از آن استفاده کرده ایم، کلمه ی «ربط» است.
از كلمهي ربط معناي بستن، گره زدن، محكم كردن، متصل شدن، پيوند زدن، مداومت و مواظبت كردن به دست ميآيد.
گویا این کلمه بار سنگینی را به دوش می کشد و وظیفه دارد مفاهیم بزرگی را منتقل سازد.
بی شک، بارها و بارها معنای ظریف این کلمه را چشیده و دیده اید:
در پیوندی قلبی میان شما و مادرتان؛
در نگاه كبوتري كه بر دهان جوجههايش غذا ميگذارد؛
در این دنیای ارتباطات؛
در سکوت پر تلاطمِ مرگ عزیزی، در میان هیاهوی گریه ی بازماندگان؛
«ای اهل ایمان صبر پیشه سازید و یکدیگر را به صبر سفارش کنید و مرابطه نمایید ...»
ائمه (ع)، چه زیبا معانی ژرف این واژه را صرف می کنند! مرابطه یعنی ایجاد پیوند، پيوند محبّت، پیوند اطاعت با امام منتظَر.
ای اهل ایمان! صبور باشید و همدیگر را به صبر سفارش کنید و در این غوغای غیبت، در پیوند با امام زمانتان مداومت کنید و معانی ربط را صادق سازید؛ ریسمانِ ولایت را گره بزنید؛ محکم کنید؛ بر آن مداومت کنید و مواظبش باشید.
در این ولولهی آخرالزمان و حربه های مختلفِ دین گریزی و شب های غفلت از مولا و در این سال های سکوت که دین داری مثل نگهداشتن آتش در کف دست است، خداوند برای اهل ایمانش یک رهنمود مهم گذاشته است:
مرابطه با امام منتظَر!
و امروز، در عصر آشوب و غوغا که انسانِ با ایمان، به سرعت یک چشم بر هم زدن، ایمان از کَفَش می رود،
یگانه طریق نجات این است:
مواظبت و مداومت در توسّل و توجّه به امام عصر عليه السلام!
مبادا که روزی و شبی بی یادِ آن حضرت بگذرد!
نکند لحظات عمرمان در فراق آن عزیز، سپری شود که شیطان مدام در صدد است تا رشتهی ارتباط با امام زمان را بگسلد.
سلام
فکر کنم اگه واقعاً برای یک لحظه ، فقط و فقط یک لحظه حضورشون رو در مقابلم احساس کنم از شرمندگی آب بشم ! این تنها حسیه که الان میتونم متصور بشم ، اما از جایی که میشناسمشون و به بزرگواریشون اشراف دارم بهشون میگم :
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن ، سخن خدا شنیدن
آقای من
مولای من
خودت دعا کن برای ما ............................
=-=-=-=-=-=-====-=-==-=-
مولاي غريبم!
زبان ها به دعاي ظهورت مشغول و گامها در راه ناخشنوديت شتابانند!
حلالمان كن...
خودت دعا کن ای مهربان که بر گردی
دعای اینهمه چشم انتظار کافی نیست...
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
:Gol::Gol:
:Gol:
بچه ها عالی بود واقعا منقلب شدم
نه آمدهاند و نه ميآيند
محمد صابر جعفري*
رجب و شعبان که ميشود کمکم يک عده شکل و شمايل مهمان پيدا ميکنند. لبانشان رو به خشکي ميرود. چشمانشان اشک آلود ميشود. عدهاي هم اهل سحر ميشوند. رجب به نيمه نرسيده جمعي بار رمضان خود را ميبندند. سحرها را بيداري و روزها را روزه تمرين ميکنند. گروهي ديگر رمضان که ميشود به جمع مهمانان ملحق ميشوند، با رغبت يا از سر رفع تکليف و ناچاري. يک عده هم نه آمدهاند و نه ميآيند. يک عدهاي هميشه بودهاند و البته در رجب و شعبان سوزشان بيشتر ميشود.
حکايت منتظران هم همين است. برخي زمان ظهور تازه ميخواهند بيايند. برخي نه آمدهاند و نه ميخواهند بيايند. برخي نزديکيهاي ظهور ملحق ميشوند. گروهي هم هميشه بودهاند سالها قبل از ظهور، چنان وظيفه مدار بودهاند که گويي ظهور رخ نموده. گويي غيبت برايشان مانند مشاهده امام است.[1] هميشه در صف منتظران بودهاند. اينان سختيهاي دوران ظهور منتظرشان نکرده، از روي خستگي و ناچاري ياد امام نکردهاند، از عمق معرفت، اضطرار به حجت و تنها راه بودن امام[2] را دريافتهاند. اين گروه هم آنانند که گويا در خيمه امامند[3] و پيش روي پيامبر ميجنگند.[4]
سنگر نشينان نيزخود دو دستهاند: آنان که خود را در امتحانهاي مختلف حفظ کردهاند. امتحانهايي که چون آتش در کف گرفتن، تحمل و استقامت ويژه ميطلبد.[5] اينان خود را حفظ ميکنند و از سنگر ايمان خود دفاع. گروه دوم کسانياند که در طول تاريخ، ايتام آل محمد صلي الله عليه و آله را مدد کردهاند. آناني که اگر نبودند افراد فراواني در دامهاي شيطان اسير ميشدند.[6] اينان فقط خود را نجات نميدهند که ياريگر ديگرانند.
رجب، شعبان به ويژه نيمه شعبان، تأملي است در اين که ببينيم ما کجاييم. بودهايم. آمدهايم يا بنا نداريم بياييم؟ چه قدر مدافع حريم و حرمت اماميم؟ چه قدر دغدغههاي ما دغدغههاي امام است؟
رجب، شعبان و رمضان که ميشود زمان تقويت قواست.[7] مناجات و راز و نياز با خدا و فهم نياز مطلق عالم به خداوند متعال، تا واسطه قرار دادن علي تا مهدي. و ارتقاي معرفت با توجه به مفاهيم ارزشمند دعاها. و توجه به ساحت الگويي اولياي خدا. رجب که ميشود دعاي بعد از هر نمازت درخواست همه خيرهاي دنيا و آخرت است.[8] خدا را به بهترين عزيزانش متوسل ميشويي.[9] دست از همه ميشويي، به اين يقين ميرسي که هرکه سوي غير خدا رفت باخت و هر که دري ديگر را زد محروم شد.[10] دعاهاي رجب ميآموزدت که دريابي درب خانه خدا براي راغبين باز و خير او براي درخواست کنندگان بذل و بخشش است.[11]
ايام اعتکاف دل در گرو خلوت با او ميدهي و شعبان با مناجات شعبانيه کمال انقطاع از دنيا و اتصال به خدا را ميطلبي.[12] و رمضان مهمان او ميشوي. روز و شبت مناجات و دعا و تلاوت قرآن و تسبيح است. همه اينها براي اهل معرفت فضاي ديگري باز ميکند. مزه اشک و راز و نياز را با خدا که فهميد، همه وجودش تمناي کسي است که بي او نه جميع خير دنيا تحقق ميگيرد و نه بي او به خير آخرت ميتوان رسيد. تمام تمنا در خواست کسي است که با او همه خوبيها تحقق مييابد.
رجب و شعبان و رمضان براي اهل معرفت فهم اضطرار است. اضطرار به وحي؛ رسول و امام. ميفهمي غير از راه خدا و سبيل الهي خسران و باخت است و سبيل الهي وحي است و آموزههاي پيامبر و امام. در مييابي چگونه از فقدان پيامبر و غيبت ولي شکوه کني.[13]
ميفهمي حال که سوز داري و اشک؛ وليات را از خدا بخواهي و همراهيات را از خدا بخواهي و در دوران سخت امتحانهاي الهي، لحظهاي از ولي خدا جدا نشوي و ياريگر ايتام آل محمد باشي. چون امامت خواستهات فراگير باشد[14] و آدم و عالم را در برگيرد.[15]
رجب و شعبان و رمضان، به ويژه نيمه شعبان، فرصت تأملي است بر اينکه ببينيم آيا آن قدر رشد کرده ايم و بالا آمدهايم که خواستهها و دغدغههايمان، طلب و خواسته امام شده باشد. تأملي است که ببيني بنا داري بالا بيايي يا نه. آمدهايم يا بنا نداريم بياييم. چهقدر دغدغههاي ما دغدغههاي امام است؟
اقا جان خیلی غریبی ما رو ببخش........
از برای سکوت 25 ساله و غربت مولا علی ع گفتیم و خواندیم اشک روان کردیم که ما اهل کوفه نیستیم! اما غافل از اینکه ما شده ایم علت سکوت هزار ساله امام عصرمان
شرمنده ام مولا شرمنده........
السلام علیک یا حجت الله فی ارضه
السلام علیک یا عین الله فی خلقه
امروز تصميم دارم با قلم صبر بركاغذ اعتقاد حرفهايم را بنگارم و آن را درون پاكت خواهش بگذارم، بر رويش تمبر ايمان بزنم و آن را درون صندوق اخلاص بيندازم تا پستچي انتظار آن را به دست تو برساند. :Gol:
آري گل نرگس به ما آموختهاند؛ كه ظهور تو بيترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خير خواهد كرد و ما بيصبرانه به انتظار جشن ظهورت نشستهايم. :Gol:
اي مهتاب آسمان خلقت! تا سپيده دم فرج چند نافله باقي است؟:Gol:
تا كي در آدينههاي عمر با دستهاي بلند «ندبه» تو را التماس كنيم؟ :Gol:
تا كي كوهسارها بي تكيهگاه باشند؟ :Gol:
تا كي همچون گلهاي آفتابگردان در پي آفتاب باشيم؟:Gol:
و اكنون اي پيام همه رنگهاي روشن، از گل زيباي باغ عدالت كه ما با تمام وجودمان در انتظار ديدارت هستيم، اي سكوت و وقار زيباي شبها! اي درخشش ماه و ستارهها كه خود وعده دادهاي ميآيي،:Gol:
تو مي آيي...:Gol::Gol:
مي دانم كه مي آيي .
تو را ديشب من از لحن عجيب بغض هايم . خوب فهميدم . . .
تو را بي وقفه از باران پاك چشم هايم سير نوشيدم .
تو مي آيي . . . مي دانم كه مي آيي.
و بر ابهام يك بودن نگين آبي احساس مي بندي.
و از تكرار پوچ لحظه هاي سرد تنهايي
مرا بر نبض پركار شكفتن مي نشاني . . .
تو مي آيي . . . خوب مي دانم
كه پروانه نشانت را ميان قاصدك ها ديد
ميان قاصدك هايي كه از من تا نهايت دور مي شد . . .
تو مي آيي من از نگاه سرد آيينه . شبيه دختري از جنس يك پرواز .
ميان گرمي دستان پر مهرت دوباره باز مي گيري . . .
تو مي آيي و من اين را
شبيه حجم يك بوييدن مطبوع از آواز اقاقي هاي سر گردان !
شبيه يك قنوت سبز نيلوفر ميان بركه اي عريان دوباره خوب فهميدم !
تو مي آيي مي دانم خوب مي دانم كه مي آيي
و من را در حريم امن چشمانت به آرامش
به فردايي پر از شوق و تپش هايي مقدس ! مي رساني . . .
تو مي آيي
خوب مي دانم كه مي آيي.:Gol::Gol:
*اللهم عجلّ لوليك الفرج*
دیروز در خیابان عریض چه کنم قدم میزدم
قصه در رکاب شما بودنم را رقم میزدم
در خیال سوار اسب ناز می شدم
در کوچه و بازار آمدنت را دم میزدم
دیدم من کجا ، ندیمه همیشه گنه گار شما
آرزو و خیال باشد که باشم یار شما
مولای من شنیده ام به خاطر من اسیر بیابان شده ای
دچار اضطراب و گریه دوچندان شده ای
ای غریب سه شنبه شبهای مضطر من
شنیده ام مثل مادرت زهرا در کوچه پیمان شکنیها سرگردان شدی
صبح جمعه که می شود دلم می گیرد
ندبه ها بو.ی حضور تو را می گیرند
جمعه ها را فرشته ها نذر صلوات می کنند
لحظه ها و نیایش ها رنگ اجابت می گیرد
خبر خبر جدیدی نیست مولا جان
ما را نبین ، هستند منتظران شیفته ات اقا
عاشقان حقیقی ات مولا جان
فانوس به دست بر سر کوچه های هجران
منتظرند تا شما بیایی از راه
نشان دهی به ما راه درست را از چاه
چند ندبه بخوانم میایی ای عدل علی در رگ تو
دعا می کنم همین امشب عاشق شوم و بمیرم در ره تو
آقا جان انتظار برای هر کسی قشنگ نیست
طعم دیگری دارد اما انتظار ظهور شما
دعا کنید که چشمان خاطی ام قربان کند
هر چه دیده است و پسندیده است غیر شما
ای جماعت عاشق بیاییم سفر کنیم به شهر دوست
تا بفهمیم لحظه لحظه امنیت خاطرمان از دعای اوست
التماس دعا
یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست
سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران
میخواهم از جور زمانه بگویم ، میخواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پردهای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذرهای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خستهام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من میدانی چند سال است انتظار میکشم. از وقتی سخن گفتهام و معنای سخن خود را فهمیدهام انتظارت را میکشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خستهام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. میدانی چند نوجوان هم سن و سال من آوارهاند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی میآیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش میدهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم. راستش میترسم. میترسم بیائی و من خواب باشم. میترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم. هنوز هم می ترسم...
حس میکنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمیشنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده.
ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من! نیستی تا ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه میکنند! چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا کی بیاید و جهان را از عدل پرکند. کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابانهای تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم. بیا و ببین مردم روز آمدنت چه میکنند؟
روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دلِ شکسته و سینهی زخمیام را مرهمی باشم. میدانی چه آمد؟
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور....
نه؛ غم میخورم؛ غم میخورم بخاطر روزهایی که نبودهای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی. غم میخورم به خاطر روزهایی که به یادت نبودهام و با گناه شب شدهاند. همان روزهایی که در تقویم خاطرهها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کردهام.
بهترین روز تنها روز ظهور توست. کی میآید؟ کی میشود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»
با تمام جهل و مستی تصمیم گرفتهام دفترچه رزوگار را با پاک کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو روزگار را آغاز کنم. هنوز در نخستین صفحات آن ماندهام و مطلبی برای نوشتن ندارم. تا پایان نوشتن انتظارت میکشم.
دیوانه مسلمانی که در روزهای انتظار هزار بار به دیوانگیاش ایمان میآورد....
عزیزان هنوز منتظر جملات زیبای شما هستم
اجرون با [="trebuchet ms"][="red"]شهدا[/][/]
اما گله بيشمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم "آقا جان"
تنها همه انتظار داريم از تو
سلام
شب در انتظارت صبح می شود .
شمع به انتظارت آب می شود .
قطره ،اشک می شود .
دریا ، پاک می شود .
کوه ،خاک می شود .
شعله ، آتش می شود .
بهار ، زمستان می شود .
و من در انتظار ت آب می شوم ، موج می زنم ، پاک می کنم .
که خاک را لایق قدم هایت کنم .
ممنون خوب بود
به نام خدا
المستعاث بك يا صاحب الزمان
سلام،من وقتي در بخش مشاعره بودم ديدم چه استقبال زيبايي هستش و چقدر بچه ها با شور و شوق اهل بيت (ع) مينويسند با خودم گفتم خيلي عاليه و چقدر خوبه كه يه جاي اينجوري هم براي دعا براي فرج مولا باشه، فوق العاده ميشه و اين عمل هم به پيروي از كلام مبارك پدر مهربان حضرت حجت ابن الحسن العسکري بقية الله القائم – اللهم صل علي محمد وآل محمد و عجل فرجهم و اهلك و العن اعدائهم اجمعين – است كه فرمودند :
ْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم
براي زودتر فرا رسيدن زمان ظهور بسيار زياد دعا كنيد، زيرا كه آن دوران سبب نجات شما ( و تنها راه رفع همه مشكلات ) ميباشد.(بحار الانوار،ج 52،ص: 92 و همچنين احتجاج طبرسي - ترجمه جعفرى،ج2،ص: 5)
دوستان عزيز و چقدر خوبه هر دفعه كه وارد انجمن ميشيم و همچنين موقع خروج با پيروي از فرمان مولا وارد و خارج بشيم و همواره دعا كنيم و از خداوند ارحم الراحمين آن لحظه را كه شيفتهي آن هستند بخواهيم آنجا كه خود ميفرمايند: بگو منتظر باشيد که ما [هم] منتظريم(الأنعام/158) و يا اينكه ميفرمايند:
من با شما از منتظران (يونس/20)
پس حالا كه كار بدينجا رسيده كه مولاي غريبمون به ما گويند دعا كنيد پاسدار حرمت كلام مبارك مولامون باشيم و اگر هم فرصت نوشتن نبود با دل به زبان بگوييم اما اگر بنويسيم هم هزاران بار به خود تكرار كرديم و هم موجب دلگرمي دوستانمون شديم و موجب ثبت و ترويج اين راه پسنديده.(نوشته شده توسط دوست خوبم omidefatemeh)
یا صاحب الزمان....الغوث الامان
اللهم عرفنی حجتک ، فانک ان لم تعرفنی حجتک...ضللت عن دینی
آمدهايم به حقيقت، تا دستي بر آستان حضرت حق برآريم و دعايي زير لب كه نه، بلكه از صميم جان بر قلبمان، بر زبانمان، بر ذره ذرهي وجودمان جاري سازيم تا گامي برداريم براي نزديكتر شدن به مولا. باشد كه با دعاهايمان ذرهاي از محبتش را جبران كنيم.
يك حرف تكراري اما جالب ميخوام بزنم
اونم اينه كه با هر خروج از منزل و يا جاي ديگه صدقه اي براي
سلامتي وجود مبارك امام زمان عليه السلام بدهيم تا در اول
براي ايشون و بعد براي ما خير و بركت داشته باشه
مبلغش هم مهم نيست!
هرکجا هست سلامت دارش
چرا منتظرند .......
چون از این وضع موجود ناراضی اند
ومنتظرند که وضع دگرگون شود
خوب :
پس کجا رفت اعتراض ما
او خواهد آمد فردا
ما چه کنیم امروز
خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگون نمی سازد
مگر
اینکه خود تغییرکنند
واین تغییر.......
با دعای تنها نمی شود
اللهم عجل لولیک الفرج :Gol:
گفتم خیلی خستم گفت بگویید
اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم آخه تا به کی ؟ گفت بگویید
اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم فقط تشنه یک نگاه گفت بگویید
اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم می دونم که لیاقت ندارم باز گفت بگویید
اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم باز شد جمعه و تو نیامدی گفت بگو یید
اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم آقا جون دیگه وقت ندارم گفت بگویید تا آخرین نفس
اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم نیایش تا به کی برای دیدارت گفت بگویید مکرر
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعاي فرج را و عافيت بطلب
که روزگار بسي فتنه زير سر دارد
بخوان دعاي فرج را و نا اميد مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعاي فرج را که صبج نزديک است
خداي را شب يلداي غم سحر دارد
بخوان دعاي فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما نيت سفر دارد
بخوان دعاي فرج را که يوسف زهرا
ز پشت پرده غيبت به ما نظر دارد
بخوان دعاي فرج را که دست مهر خدا
حجاب غيبت از آن روي ماه بر دارد
آقاي من!
مولاي غريب و تنهاي من!
پدر مهربان اهل عالم!
مي خواهم غربتت را حکايت کنم؛ غربتي که دوازده قرن است ريشه دوانيده؛ غربتي که اشک آسمان و زمين را جاري ساخته؛ غربتي که حتي براي برخي محبانت، غريب و ناشناخته است؛ غربتي که اجداد طاهرينت پيش از تولد تو بر آن گريسته اند.
من از تصوير اين غربت و غم ناتوان ام.
… از آناني بگويم که خاطر شريف تو را مي آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ريز معرفي مي کنند؟ از آنها که چنان برق شمشيرت را به رخ مي کشند که حتي دوستانت را از ظهورت مي ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعيدمي کنند؟ از آنها که تو را دست نيافتني جلوه مي دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه هاي خويش فرا مي خوانند؟
… از خود آغاز مي کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. مي خواهم به سوي تو برگردم. يقين دارم بر گذشته هاي پر از غفلتم کريمانه چشم مي پوشي؛ مي دانم توبه ام را قبول مي کني و با آغوش باز مرا مي پذيري؛ مي دانم در همان لحظه ها، روزها و سال هاي غفلت هم، برايم دعا مي کردي. من از تو گريزان بودم؛ اما تو هم چون پدري مهربان، دورادور مرا زيرا نظر داشتي … العفو … العفو!
[=arial]گاهي اگر با ماه صحبت كرده باشي
پيشش اگر از ما شكايت كرده باشي
بي آنكه مشتاقان بدانند
يك شب نمازي را امامت كرده باشي
يا در لباس ناشناسي در شب قدر
از خود حديثي را روايت كرده باشي
پس مردمك هاي نگاه من عقيم اند
تو حاضري بي آنكه غيبت كرده باشي!
هر جمعه كه مي آيد شوري در دلم مي افتد
هر جمعه كه مي رود اشك چشمانم را پر مي كند
هر جمعه كه مي آيد با اميد ديدنش چشم باز مي كنم
و هر جمعه كه مي رود به اميد ديدن رويش در هفته ي بعد مي گويم
مگر هجران تو پایان ندارد ابا صالح بیا دردم دوا کن
مرا با دیدنت حاجت روا کن اللهم عجل لولیک الفرج فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:
اگر وجود من است باعث نيامدنت
خودت دعا نما كه بميرم ،چرا نمي آيي
اللهي چه بخواهم از درگاهت كه هر چه بخواهم و نخواهم مولايم را هيچ از تو نخواسته ام
اللهي مي خواهم از ته دل و با تمام وجود كه بخواهي آنچه را كه مولايم مي خواهد .
اللهي به حق پنج نور مقدست كه با ذكر نام آنها،توبه آدم را پذيرفتي ،ونوح را به سلامت به سر منزل مقصود رساندي و يو نس را ازظلمت دل ماهي رهانيدي وآتش را بر ابراهيم سرد وسلامت كردي ...
اللهي به اين پنج نور مقدس قسمت مي دهم كه مولايم را از زندان غيبت ودرياي پر تلاطم روزگار غيبت وظلمت و سياهي دلهاي مردم اين روزگار برهاني .
اللهي فرج مولايم را مي خواهم وجز آن هيچ نمي خواهم
انیس دل بی قراری
به اشکهای رقیه(س)
خدا کند که بیایی
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد
اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ
مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرجمن الرحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١)اللَّهُ الصَّمَدُ (٢)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (٣)وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (٤)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرجمن الرحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١)اللَّهُ الصَّمَدُ (٢)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (٣)وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (٤)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرجمن الرحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١)اللَّهُ الصَّمَدُ (٢)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (٣)وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (٤)
خداجان می دانیم که ختم سه بار سوره ی مبارکه ی توحید ثواب ختم کامل قرآن را دارد. این ثواب هدیه برای ظهور
ای خداجان بحق اول ثقل ثقلین بحق این سفینه النجاه بحق امیرالمومنین قرآن ناطق بیاید به رو سیاهی ما نگاه نکنید و الساعه موانع فرج برطرف بفرمائید.
آمین یا رب العالمین یا ارحم الراحمین یا رئوف و یا کریم
...کی میرسد بانگ آمدنت مهدی جان.تو به من آن شب شبی که آغاز سفرت بود گفتی که می آیی زود میآیی.تو به من قول دادی که سوغات سفرت چند کلامی قرآن ز انفاس وجودت باشد.قطره ای آب ز دریای نگاهت باشد تو به من قول دادی توشه ی راهی که با خود بردی گل یاس گل نرگس باشد و من آن شب به تمنای وجود سبزت قطره اشکی به ضمانت به تو دادم.شب زیبایی بود. روشنایی چشمانت مرا به سوی کلبه ام راهی کرد و من هم فانوسی از عشق و محبت به تو دادم....
من امیدی دارم.....
اما امام من مگر تو نگفتی:
تو صدایم بکنی من صدایت میکنم
تو نگاهم بکنی من نگاهت میکنم
من به جای گل نرگس گل امید نثارت میکنم
تو اگر آب وضو حمل کنی من به تو آب حقایق میدهم
من به جای دیدگان گریان
بوسه ی عشق نثارت میکنم
تقدیم به شما
س.آفتاب
:Gol: اللهم عجَل لولیک الفرج :Gol:
قلم را آغشته به خون دل می کنم و با خط سرخ می نویسم. :Gol:
می نویسم از دلی که قرنها خون است. از دلی که قرنها داغدار است.
می نویسم از کسی که خلوتش را داغ کربلا آتش زده،
از کسی که نجوایش « الهی بحق الحسین » است،
از کسی که صبح تا شب خون میگرید. آري از غریب دشت حجاز مینویسم ... :Gol:
از خیمه نشیسن دل زهراي غریب ...
از مهدي (عجل الله تعالي فرجه) :Gol:
غریب فاطمه سلام الله علیها
از سکوت خيس،
از اشکش،
از گلوي پر از بغضش،
از شال مشکيش، :Gol:
از « امن يجيب » خواندنش،
از وا عما و يا ابالفضل گفتنش،
از تنهايي شب هايش در دل صحرا و کوه ها،
از غروب روزهايش با غم و درد،
از جمعه شب هايش در کربلا. :Gol:
مهدي جان!
اي آقاي خوبم،
سخت است حتي تصور دردت در يک ثانيه.
نمي دانم چه مي کشي وقتي در عالم ملکوت و معنا شاهد مصائب کربلايي،
نمي دانم چه مي کشي وقتي سر بريده حسين را بر نيزه مي بيني،
نمي دانم چه مي کشي وقتي بي تابي هاي عمه ات زينب را حس مي کني، :Gol:
نمي دانم چه مي کشي وقتي درد و دل عمه ي سه ساله ات رقيه را مي شنوي ...
اي به قربان صبر ايوب گونه ات، :Gol:
چه مي کشي وقتي که خون پاک علي اصغر را بر دستان به آسمان گشوده حسين مي بيني؟
آقا جان ذره اي از بي تابيت را حس کرده ام
و تمام قطره هاي خون دلم به جوش آمده است،
و حالا مي فهمم حق با توست :Gol:
اگر گفته اي شب تا صبح بر مصائب کربلا مي گريي،
حق با توست وقتي که به انتقام خون خدا با نغمه يا لثارات الحسين بر مي خيزي.
به اميد روزي که فرياد « انا الحق » لرزه بر اندام همه ظالمان نا حق اندازد. :Gol:
و با ظهورت در کربلا گريه و کنيم و سينه بزنيم...! :Gol:
گفتم که روی ماهت بر ما چرا نهان است؟؟
گفتا تو خود حجابن ورنه رخم عیان است
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه :Gol:
به امید قدمت،
كون و مكان چشم به راه :Gol:
به تماشاى تو اى نور دل هستى،
هست آسمان، كاهكشان
كاهكشان چشم به راه :Gol:
رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعناى تو را
سرو جوان چشم به راه:Gol:
در شبستان شهود اشك فشان دوختهاند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه:Gol:
دیدمش فرشى از ابریشم خون مىگسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین كن
كه زمین،
گوش به زنگست و زمان چشم به راه :Gol:
آفتابا! دمى از ابر برون آ، :Gol:
كو بود بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه:Gol:
این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا
یک روزه به مهمانی این خانه بیا
هر روز از روز قبل خستهتر، به هر دری میزدم، به هر کوی و برزنی سر میزدم، هر کجا آدرسی از مولایم بود سر میزدم شاید مولایم را ببینم.
گاهی نشانش را در جمکران به من میدادند،
در روز ولادت امام رضا عليهالسلام خود را به حرم رضوي میرساندم شاید آنجا ایشان را ببینم.
صبح جمعه سراغش را در مهدیه تهران بین ندبه خوانان میگرفتم.
هر دعایی که برای فرجش سفارش شده میخواندم شاید بیاید.
به امید دیدارش ختم قرآن سر میگرفتم.
به امید اینکه روزی بیاید و چشم ناقابلم به زیارت جمال نورانیش روشن شود.
به امید اینکه دستان گرمش را در دستانم احساس کنم.
به امید اینکه بیاید دنیا را از ظلم و بیعدالتی پاک سازد.
به امید اینکه دست پدریش را بر سرم بکشد.
دیگر نمیدانستم چه کنم. دیگر نمیدانستم براي فرجش چه دعایی بخوانم و برای دیدارش به كجا سر بزنم؟!
سراغ کتابخانه کوچکمان رفتم؛ کتابهای مربوط به زندگینامه و معرفت مولایم امام عصر را جدا کردم، شاید بتوانم از لابه لای صفحات این کتابها آدرسی بيابم.
در دل تاریک شب، زیر نور چراغ مطالعه بدنبال نشانی از مولایم بودم که به این روایت رسیدم:
رسول اکرم - صلوات الله علیه و آله - فرمودند: بهرهوری از وجود امام غایب در زمان غیبتشان مانند بهرهوری از خورشید ميباشد هنگامي كه پس ابر است.
در توضیح آمده بود: اگر خورشید آنی در آسمان نباشد زمین و همه موجودات زنده ی زمین، نیست و نابود میشود. دنیا سیاه و تاریک میشود.
حال اگر لحظاتی ابر جلوی خورشید را بپوشاند، آیا دنیا نیست و نابود میشود؟ آیا دنیا سیاه و تاریک میشود؟ خیر، خورشید اثر خود را دارد، خورشید نور دارد، گرما دارد. اگر لحظاتی ابر خورشید را پوشانده، ولي خورشید کار خودش را میکند.
پیامبر- صلوات الله علیه و آله - وجود نازنین امام زمان - علیه السلام - را به خورشید تشبیه کردند. خورشيدي كه نور دارد، گرما دارد، اما ابر غیبت وجود نازنینش را پوشانده.
اگر میخواهی از خورشید وجودش بهره ببری باید پردهها را کنار بزنی، باید دریچهی دلت را بر روی خورشید باز کنی.
و در جاي ديگري ديدم كه فرمودند حجت خدا روی فرشهای خانههایتان رفت و آمد میکند ...
دیگر ادامه مطالب را نتوانستم بخوانم. از خود بیخود شدم. نوری تمام وجودم را روشن کرده بود، گرمایی در وجودم احساس میکردم. قطرات اشک بر روی صفحات کتاب میغلتید. خدای من: به دنبال مولایم میگشتم در حالی که در حضور مولایم بودم.
ناگاه رو به قبله ایستادم، دست بر سینه گذاشتم و سه بار گفتم:
«السلام علیک یا اباصالح المهدی»
آری به دنبال دستان گرمش بودم در حالی که گرمای دستانش را بَر سَرم احساس میکنم.
به دنبال یک نگاه مولا بودم در حالی که مولا به من نظر دارد.
بدنبالش در جمکران و صحن و سرای امام رضا علیه السلام بودم در حالی که روی فرشهایمان پا میگذارد. گرمای وجودش را حس میکنم. احساس آرامش و سبکی خاصی دارم. زندگی جدیدی را در حضور مولایم شروع کردم. مانند فرزندی که پدر حقیقیاش را یافته.
« اَللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَج »
:Gol::Gol:اللهم عجل لوليك الفرج :Gol::Gol:
خواهم شبی دریا شوم.
غوغا کنم غوغا کنم
بر هر کران سر بر زنم ،شاید تو را پیدا کنم :Gol:
از موج خیز قهر تو سر بر کشم طغیان کنم
ار هفت اقلیم
تو را در خود کشم دریا کنم :Gol:
در دست طوفان غمت،
غوطه خورم غلطان شوم .
تا سر نهم در پای تو، سر را رها در پا کنم .:Gol:
از نشأت باران الطاف تو ،گوهر زا شوم
هر قطره را در جان خود
دُردانه ای والا کنم . :Gol:
گر با سر انگشت جنون در کوبم و نگشاییم
آنقدر سر کوبم به در
تا رخنه در خارا کنم :Gol:
چون گسترم دامان خود ،
بر ساحل آغوش تو
تر دامن بی مایه را ، رسوا کنم رسوا کنم :Gol:
بر پرنیان جامه ام
خون شفق ریزد اگر
با هفت آبش شویم و چون مریم عذرا کنم :Gol:
دل را بپالایم ز غم
ابروی بگشایم ز هم
تا لایق عشقت شوم هر زشت را زیبا کنم :Gol:
پشمینه بر گیرم زتن
عریان شوم از خویشتن
فارغ ز فکر ما و من امروز را فردا کنم:Gol:
چشمم شود آئینه ات
سر بر نهم بر سینه ات
تو شاهد و مجنون شوی من خویش را لیلا کنم
سیماب جانِ جان من چون آیت رویت شود
صد فخر از اشراق خود
بر گنبد خضرا کنم :Gol:
کام نهنگ عشق را پر سازم از آغوش خود
در لا مکان بی زمان
من خویش را دریا کنم :Gol:
از شور در اوج آیم
و از هر کران موجی زنم
از بیکران عشق تو
مرگست اگر پر واکنم:Gol:
لغات، کلمات، واژگان!
گاهی وسیله ی ارتباط، گاهی خطرناک تر از سلاح های جنگی؛
گاهی ملعبه ای بی فایده و گاهی جرقه ای در خلق ایده ای بی نظیر؛
دنیایی پر رمز و راز که هر روز دریچه ای به دنیایِ مفاهیمی تازهتر می گشاید؛
دریایی ار معانی که مفاهیم بسیاری در بر دارد!
شاید هر روز و هر لحظه از این کلمات، انواع و اقسام استفاده ها را بکنیم؛ اما کم تر شده که از دریای معانیشان جرعه ای آب بنوشیم؛ گاهی ساده از کنارشان می گذریم ، غافل از اینکه در پس این سادگی، دنیایی از معنی نهفته است.
یکی از این کلمات که شاید خیلی از آن استفاده کرده ایم، کلمه ی «ربط» است.
از كلمهي ربط معناي بستن، گره زدن، محكم كردن، متصل شدن، پيوند زدن، مداومت و مواظبت كردن به دست ميآيد.
گویا این کلمه بار سنگینی را به دوش می کشد و وظیفه دارد مفاهیم بزرگی را منتقل سازد.
بی شک، بارها و بارها معنای ظریف این کلمه را چشیده و دیده اید:
در پیوندی قلبی میان شما و مادرتان؛
در نگاه كبوتري كه بر دهان جوجههايش غذا ميگذارد؛
در این دنیای ارتباطات؛
در سکوت پر تلاطمِ مرگ عزیزی، در میان هیاهوی گریه ی بازماندگان؛
و در لا به لای کلمات قرآن:
«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابُطُوا ...»
«ای اهل ایمان صبر پیشه سازید و یکدیگر را به صبر سفارش کنید و مرابطه نمایید ...»
ائمه (ع)، چه زیبا معانی ژرف این واژه را صرف می کنند! مرابطه یعنی ایجاد پیوند، پيوند محبّت، پیوند اطاعت با امام منتظَر.
ای اهل ایمان! صبور باشید و همدیگر را به صبر سفارش کنید و در این غوغای غیبت، در پیوند با امام زمانتان مداومت کنید و معانی ربط را صادق سازید؛ ریسمانِ ولایت را گره بزنید؛ محکم کنید؛ بر آن مداومت کنید و مواظبش باشید.
در این ولولهی آخرالزمان و حربه های مختلفِ دین گریزی و شب های غفلت از مولا و در این سال های سکوت که دین داری مثل نگهداشتن آتش در کف دست است، خداوند برای اهل ایمانش یک رهنمود مهم گذاشته است:
مرابطه با امام منتظَر!
و امروز، در عصر آشوب و غوغا که انسانِ با ایمان، به سرعت یک چشم بر هم زدن، ایمان از کَفَش می رود،
یگانه طریق نجات این است:
مواظبت و مداومت در توسّل و توجّه به امام عصر عليه السلام!
مبادا که روزی و شبی بی یادِ آن حضرت بگذرد!
نکند لحظات عمرمان در فراق آن عزیز، سپری شود که شیطان مدام در صدد است تا رشتهی ارتباط با امام زمان را بگسلد.
یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشید
شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید
كتاب آيه به آيه تو را ميجويم