✿ღ✿ "آن مرد می آید " اگر ... ✿ღ✿

تب‌های اولیه

598 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدا اشاره کند او ظهور خواهد کرد کسی که قلب زمین را صبور خواهد کرد درست لحظه تحویل سال می آید و چشم آیینه را غرق نور خواهد کرد نگاه پنجره اما هنوز بارانی است امام آیینه ها کی عبور خواهد کرد...

اى كـشـتـى نـجات ! اينك گرفتاران امواج پرتلاطم درياى فساد و ظلم و طغيان در انتظار ظهورت لحظه شمارى مى كنند.
اى روزنه اميد! اينك اسيران زنجير استعمار و گرفتاران استبداد، با انتظار روز رهايى از قـيـد اسـارت ظـلم ، دل خوش ‍ كرده و شبهاى ظلمانى و تاريك بيداد را به اميد نور عدالت تو، سپرى مى كنند.
اى چـشـمـه سـار جـوشـان فـضـيـلت ! ايـنـك تـشنه كامان علم و دانش در انتظار جرعه اى از اقيانوس بيكران علم تو صف كشيده اند.
اى بهار آزادى ! اينك مظلومان و بيچارگان و ستمديدگان چشمان خسته خود را به قطرات بارش ابر عدالت تو دوخته اند.

یوسف زهرا

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]ای عدل منتظر و ای حاضر ناظر چشمها به تو دوخته شده و منتظران حقیقت همچونشمعی تا صبح ظهر در غم هجرانت می سوزند .چه سخت و گران است بر من اینکه ببینم همه ی خلق را و تو را نبینم.
عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَي الْخَلْقَ وَ لا تُرَی
[/]

سال تحویل را کجا بودی؟

سال تحویل را کجا بودی؟

مثل هر سال، جای تو خالی است

سبزه و سیب و سکه و سنجد

سفره ها از دعای تو خالی است

سال تحویل را کجا بودی

جمکران؟ سهله؟ یا که سامرا؟

آه از این انتظار طولانی

حال و روزت چگونه است آقا؟

آب و آیینه و گل و اسفند

تو نباشی، بهار زیبا نیست

بی تو حتی درخت پژمرده است

چرخش روزگار زیبا نیست

تو گلی، با بهار میآیی

با بهاری که بی زمستان است

بی حضورت، کویر دلهامان

تشنه قطرههای باران است

ما به آن خاک مرده میمانیم؛

خاک پژمردهای که بی روح است

مثل آیینهای غبارآلود

مثل درهای بسته و بن بست

سبزه و سیب و سکه و لبخند

کاش بودی کنارمان، ای کاش

جمکران؟ سهله؟ یا که سامرا

هر کجایی، به یاد ما هم باش

با هیأتی از بهار میاید موعود

آقا جون نمیایی؟:Gol:

ای گل نرگس ببین عشاق را

چشم های خسته ی مشتاق را

ای گل نرگس چمن بی تو فسرد

سینه ی دشت ودمن بی تو فسرد

دل میان سینه پاره پاره شد

در پی تو روح ما آواره شد

ای گل نرگس جماعت خسته اند سینه سرخانت همه پر

بسته اند

ای گل نرگس نگاهت آبی است جمکران با نام تو مهتابی

است

ای گل نرگس هلا صاحب زمان

از فراقت از فراقت الامان

:Gol:والشمس که بی روی تو در حیرانم:Gol:

:Gol:والفجر که بی وصل تو در بحرانم:Gol:

:Gol:والیل که چون موی تو روزم تاریک:Gol:

:Gol:والعصر که بی عضق تو در خسرانم:Gol:

با هیأتی از بهار می اید موعود

آقای معلم اول درس نوشت

بر تخته سیاه:

«بهار؛ یعنی چه؟

پروانه شدن چه معنی دارد؟»

تا خواست بپرسد چه کسی میداند

با شوق، محمد از میز وسط

لبخند زد و گفت:

«بهار؛ یعنی که گل از خاک بیاید بیرون

یعنی که زمین دوباره سرسبز شود»

بابک سر میز دوم از جا برخاست

با دست اشاره کرد : «آقا! موعود

با گل چه شباهت قشنگی دارد:

پیراهنی از شکوفه می پوشد؛

با هیأتی از بهار میآید موعود»

ناگاه، پر از همهمه شد جوّ کلاس

هرکس به اشاره، جمله ای زیبا گفت:

«آغاز بهار؛ اول فروردین

آغاز رسیدن گل خورشید است

امسال بهار با بهار آمده است»

سلام

یابن الحسن

آقاجان

آقاجانم ...مولایم ...سرورم

آقا دیدی دیدی یه جمعه دیگه هم اومد داره تموم میشه دوباره آفتاب وقتش رسید که غروب کنه !

بازهم درد تو سینه ... غمش بگیره

آسمون رو هم غم بگیره ! همه جا رو بغض گلو بگیره ....

آقا ... یابن الحسن آقاااااااااااااااااجانم

آقام آقام ......

آقا جانم یابن الحسن ......

ای یوسف زهرا پس کی میایی........

آقاجانم دیگه گلها و شکوفه های بهاری عطرشون عطر نیست آقا جان !!!

آقا عطر گل ها هم بو ندارن !

آقاجان .............بیا ..........

آقاجانم عطر گلهای حالا کجا .......! عطر گلها وقتی که بیایی کجا !

امان از هجر بی پایان مهدی
غروب جمعه و هجران مهدی
امان از آن زمانی که بیفتد
به روی نامه ام چشمان مهدی
دلش می گیرد و با چشم گریان
بگوید این هم از یاران مهدی


........
جمعه غروب کرد ولی نیامدی بابا

اى آنكه در نگاهت حجمى زنور دارى
كى از مسیر كوچه قصد عبور دارى؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى
اى آنكه در حجابت دریاى نور دارى
من غرق در گناهم، كى مى‏كنى نگاهم؟
برعكس چشمهایم چشمى صبور دارى
از پرده‏ها برون شد، سوز نهانى ما
كوك است ساز دلها، كى میل شور دارى؟
در خواب دیده بودم، یك شب فروغ رویت
كى در سراى چشمم، قصد ظهور دارى؟

[=tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]رو به پایان می رود هشتاد و هشت[/][/]


[=tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این دل سر گشتــه ،آسوده نـگشت[/][/]

[=tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بـی قــرارم لـحـظه لـحـظه کو به کو[/][/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یـا بــن زهــرا یــک أنـا المـهـدی بگو[/]

[=tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif].[/][/]

یابن الحسن سال 88 هم با تمام فراز ونشیب هایش به پایان رسید وسالی نو آغاز شد، سال 1389.
سالی که امید داریم در آن مانند سالهای پیش ما را چشم انتظار دیدنت نگذاری و قدم بر چشمانمان بگذاری و 89 را به یاد ماندنی ترین و با شکوه ترین سال دوران بگردانی.

ایهاالناس خواهشا بیایید 1همفکری واسه دنیای اطرافمون بکنیم
اینکه هرکی بگه در چه موردی تخصص داره خیلی خوبه البته اگه به کار ببریمش
من 1پیشنهاد واسه کل اعضا دارم
هر کی تا بحال واسه فرج اقا هر کاری کرده بگه تا بقیه هم سود ببرن و انجام بدن تا دیگه امسال سال فرج باشه
به خدا جامعه از فساد و تباهی در حال انفجاره و اصلا درست نیست ما که فضایی با این کیفیت و قدرت پیدا کردیم اون رو هدر بدیم

همیشه میگوییم برای تعجیل در ظهورش صلوات انشاالله امسال بگوییم به یمن حضورش صلوات

جمعه پایانی هشتاد و هشت
آمد و یوسف به کنعان برنگشت....

گل با صفاست اما بی تو صفا ندارد
گر بر رخت نخندد در باغ جا ندارد
پیش تو ماه باید رخ بر زمین بساید
بی پرده گر برآید شرم و حیا ندارد
جان جهان چه قابل بر رونمای رویت
بی رونما نما رو گل رونما ندارد
یابن الحسن کجایی کی می شود بیایی
یابن الحسن کجایی کی می شود بیایی
...

[=&quot]السلام علیک یا حضرت صبر[/]
[=&quot]سلام بر عزیزی که از ما دلگیر است[/]
[=&quot]آقا ببخش در سالی که گذشت سرباز بدی بودم.[/]
[=&quot]ببخش که به هوی و هوسم بیشتر تمایل داشتم و ...[/]
[=&quot]آقای مهربانی،آقای صبر ببخش که جسارت کردم.[/]
[=&quot]حضرت صبر.من جسور بودم و شما صبور .[/]
[=&quot]در یک سالی که گذشت چه هنری کردم ؟جز جسارت،جز گناه،جز تعدی؟[/]
[=&quot]حضرت صبر ببخش که سرباز بدی بودم.ببخش[/]
[=&quot]آقا کمکم کن .باور کن دیگر نمیخواهم بد باشم.دیگر نمیخواهم با بدیم از درگاهت بیرون بروم.[/]
[=&quot]آقایم؛شنیده ام که صبح وشب برای گناهان ما گریه میکنی تا جایی که چشمانت،چشمان دلربایت ریز شده.پای آن چشمانی که تمام دنیا به فدایش؛ سیاه شده.[/]
[=&quot]حضرت صبر ببخش که شما بر گناه من صبر کردی و من....[/]
[=&quot]حضرت صبر ؛کمکم کن،دستم را بگیر.ببین چقدر ضعیفم.ببین چقدر راحت آلوده ی دنیا میشوم.[/]
[=&quot]یا مولا،یا عزیز، کمکم کن.[/]
[=&quot]به جدت،به آن تابلوی فنا شدن در راه خدا،به حضرت عشق حسین بن علی بن ابیطالب؛به این سرباز جسورت کمک کن و او را ببخش.[/]
[=&quot]آقایم جسارت کرده و از گردان اطاعتت خارج شده ام.[/]
[=&quot]کمک کن تا در سال جدید زندگیم شوم آنکه شما میپسندی.[/]
[=&quot]نگذار روز قیامت خجالت زده ی رییس مذهبم شوم.[/]
[=&quot]السلام علیک یا حضرت صبر[/]

سرجشمه دل فرات شد مي آيي

آيينه جشم مات شد مي آيي

ديشب كه براي تو دعا مي خواندم

آقا به دلم برات شد مي آيي

منم سرگشته حیرانت ای دوست
کنم یکباره جان قربانت ای دوست
تنی نا ساز از شوق وصل کویت
دهم سر بر سر پیمانت ای دوست
دلی دارم در آتش خانه کرده
میان شعله ها کاشانه کرده
دلی دارم که از شوق وصالت
وجودم را ز غم ویرانه کرده
من آن آواره بشکسته حالم
ز هجرانت بُتا رو به زوالم
منم آن مرغ سرگردان و تنها
پریشان گشته شد یکباره حالم
زِ هَر سر بر سر سجاده کردم
دعایی بهر آن دلداده کردم
ز حسرت ساغر چشمانم ای دوست
زبان از یکسره از باده کردم
دلا تا کی اسیر یاد یاری؟
ز هجر یار تا کی داغداری؟
بگو تا کی ز شوق روی لیلی
تو مجنون پریشان روزگاری؟
پریشانم، پریشان روزگارم
من آن سرگشته ی هجر نگارم
کنون عمریست با امید وصلت
درون سینه آسایش ندارم
ز هجرت روز و شب فریاد دارم
ز بیدادت دلی ناشاد دارم
درون کوهسار سینه خود
هزاران کشته چون فرهاد دارم
چرا ای نازنینم بی وفایی؟
دمادم با دل من در جفایی
چرا آشفته کردی روزگارم
عزیزم دارد این دل هم خدایی

موسیقی با متن شعر فوق جهت دانلود

گاهي به آسمان خيالم عبور كن
سيره ما را به نيم نگاهي مرور كن
دل مرده ام قبول، تو اما مسيح باش
يك جمعه هم زيارت اهل قبور كن

[=&quot]افسوس که عمری پی اغیار دویدیم[/]

[=&quot]از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم[/]

[=&quot]سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم[/]

[=&quot]جز حسرت و اندوه ، متاعی نخریدیم[/]

[=&quot]بس سعی نمودیم که ببینیم رخ دوست[/]

[=&quot]جانها به لب آمد ، رخ دلدار ندیدیم[/]

[=&quot]ما تشنه لب ، اندر لب دریا ، متحیر[/]

[=&quot]آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم[/]

[=&quot]ای بسته به زنجیر تو، دل های محبان[/]

[=&quot]رحمی که در این بادیه ، بس رنج کشیدیم[/]

[=&quot]رخسار تو در پرده نهانست و عیانست[/]

[=&quot]بر هر چه نظر کردیم ، رخسار تو دیدیم[/]

[=&quot]چندان که به یاد تو ، شب و روز نشستیم[/]

[=&quot]از شام فراقت چو سحرگه ندیدیم[/]

[=&quot]تا رشته طاعت ، به تو پیوسته نمودیم[/]

[=&quot]هر رشته که به غیر تو بستیم ، بریدیم[/]

[=&quot]شاها به تولای تو ، در مهد غنودیم[/]

[=&quot]با یاد لب لعل تو ، ما شیر مکیدیم[/]

[=&quot]ای حجت حق ، پرده ز رخسار برافکن[/]

[=&quot]کز هجر تو ، ما پیرهن صبر دریدیم[/]

[=&quot]ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه[/]

[=&quot]در راه تو از غیر خیال تو ، رهیدیم[/]

[=&quot]ای دست خدا ، دست بر آور که ز دشمن[/]

[=&quot]بس ظلم بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم[/]

[=&quot]شمشیر کجت راست کند ، قامت دین را[/]

[=&quot]هم قامت ما را ، که ز هجر تو خمیدیم[/]

[=&quot]شاها ز فقیران درت ، روی مگردان[/]

[=&quot]بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم[/]

خواب ديدم كه شبي رهگذري مي آيد

"شب دلتنگ مرا سر زده مي آرايد"

مي رسد تا كه پس از اين همه دلتنگي ها

گره ازبغض غزل هاي ترم بگشايد

اين همه شور كه در ذهن غزل هاي من است

بوي ياسي ست كه از هرم تنش مي آيد

غزلم نذر نگاهت مددي كن؛ چنديست

"مرگ دارد تن خود را به تنم مي سايد

یادت نرود چه نوبهاری داریم
محبوب تر از بهار ، یاری داریم

هنگام ورود خود به ما گفت بهار
با «سیصد و سیزده» قراری داریم!

[="magenta"]کلی وقت تاپیک آپ نشده بود
[="red"]آن مرد می آید اگر....[/]
مسلمون حرفی نباشیم.( اهل عمل باشیم)[/]

[=tahoma]

شاید تکراری باشه ولی به زمزمه اش می ارزه:

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان

قبل از هجوم سرزنش و حرف ديگران

آقا اجازه ! پشت به من كرده قلبتان

بار ديگر نمي دهد به دلم روي خوش نشان

قصدم گلايه نيست ، اجازه ! نه به خدا

اصلا به اين نوشته بگوييد داستان

من خسته ام از آتش و از خاك ، از زمين

از احتمال فاجعه ، از آخرالزمان

آقا اجازه ! سنگ شدم مانده در كوير

باران بيار و باز بباران از آسمان

اهل بهشت يا كه جهنم ؟ خودت بگو

آقا اجازه ! ما نه در اين و نه در آن

يك پاي در جهنم و يك پاي در بهشت

يا زير دستهاي نجيب تو در امان

[=tahoma]

[=arial][=&quot]آقا اجازه! خسته ام از این همه فریب،[/][=&quot]
از های و هوی مردم این شهر نا شکیب.[/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/]



[=arial][=&quot]آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،[/][=&quot]
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب.[/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/]


[=arial][=&quot]آقا اجازه! باز به من طعنه می زنند[/][=&quot]
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب.[/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/]


[=arial][=&quot]«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب![/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/]


[=arial][=&quot]آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،[/][=&quot]
«آدم» نمی شویم! بیا: ماجرای «سیب»![/]
[/]
[=arial][=&quot]
[/]
[/]


[=arial][=&quot]باشد! سکوت می کنم اما خودت ببین[/][=&quot]..!
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب[/]
....

[/]

[/]

........................................

......................آقااجازه!

...........................................

باشد ! صبور مي شوم امّا تو لااقل

....... دستي براي من بده از دورها تكان......

اللهم ...عجل...لولیک....الفرج....

[/]

گمان کنم که زمانش رسيده برگردي
به ساحت شب قدر اي سپيده برگردي
هزار بيت فرج نذر مي کنم شايد
به دفتر غزلم اي قصيده برگردي
زمان آن نرسيده کرامتي بکني
قدم به خانه گذاري. به ديده بر گردي؟
مزار حضرت مهتاب را نشان بدهي
به شهر سبز ترين آفريده برگردي
گمان کنم که زمانش ... گمان کنم حالا
که پلک شاعري من پريده بر گردي!
نگاه کن ! به خدا بي تو زندگي تنهاست
قبول کن که زمانش رسيده برگردي!

[=verdana,geneva]هرچند كه از داغ فراقت گله داريم [/]
[=verdana,geneva]آقا به خدا ما ز شما فاصله داريم[/]
[=verdana,geneva]روي گسل زلزله خيزيم شب و روز[/]
[=verdana,geneva]هر لحظه در اين حادثه ها زلزله داريم[/]
[=verdana,geneva]پرواز به سمت تو چه زيباست ولي حيف[/]
[=verdana,geneva]بربال و پر خستۀ خود سلسله داريم[/]
[=verdana,geneva]اين نيست دل عاشق آشفتۀ ديدار[/]
[=verdana,geneva]در خلوت افسردۀ آن ولوله داريم[/]
[=verdana,geneva]نزديك تر از من به مني اي همه خوبي[/]
[=verdana,geneva]ماییم كه از داغ فراقت گله داريم[/]
[=verdana,geneva] محمد رضا هاشمي زاده[/]

وای خداجون یعنی میشه . نمی دونم چکار کنم ، شما بگید چکار کنم ؟

[=arial, helvetica, sans-serif]ای که بوی باران شکفته در هوایت[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]شد خزان به پایت بهار باور من[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]سایه بان مهرت نمانده بر سر من[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
[=arial, helvetica, sans-serif]جز غمت ندارم به حال دل گواهی[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]ای که نور چشمم در این شب سیاهی[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]چشم من به راهت همیشه تا بیایی[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]باغ من بهارم بهشت من کجایی؟[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
[=arial, helvetica, sans-serif]جان من کجایی[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]کجایی[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]که بی تو دل شکسته ام[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]سر به زانوی غم نهاده ام ، به گوشه ای نشسته ام[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]مانده با نگاهی به راهی که می رود به ناکجا[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
[=arial, helvetica, sans-serif]ای گل آشنا بیا[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]بیقرارم بیا[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
[=arial, helvetica, sans-serif]وای از این غم جدایی...
[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]مرحوم قيصر امين پور[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/]

به بارگاه نگاهت بهار میِ‌بینم
بهار را بدرت جان نثار می‌بینم
***
به بال عشق تو بتوان بر اوج‌ها پر زد
فـلـک بـه نـام تـو انـدر مـدار می‌بینم
***
نوای نای دل کعبه جز ولای تو نیست
ط‌ـواف کـوی تو را افـتـخار می‌بـیـنـم
***
جـمـال کعبه ز خـال تو آبرومند است
وگرنه سنگ و گل بی‌عیار می‌بینم
***
چو سعی بی تو یکی پسته ایست دور از مغز
نـمـاز بـی تـو بـسی شـرمـســار می‌بـیـنـم
***
محمد و علی و فاطمه، حسن و حسین
ز چـهـر پـاک تـو مـهـدی، نـگار می‌بینم
***
مقام و حجر و حجرناودان و زمزم مهر
چو مستجار درت، خاکسار می‌بینم
***
به عشق روی تو بوسند حاجیان عرفات
تـو را فــروغ سـمـاوات یـار می‌بـیـنـم
***
به‌دور شمع گرانت وقوف و بیتوته است
به سوی خصم تو رمی جـمار می‌بینم
***
رخ تو چشمه خورشید و دیده ام خفاش
ز گرد و خاک معاصی است تار میبینم
***
تـو آفتاب گـران سـنـگ عـرصـه امـیـد
جهـان به‌راه تو چشم انتظار می‌بینم
***
رخ کریم تو از کعبه می دمد فردای
ازیـن سـرای گـل روزگار می‌بـینم
***
بتاب شمس پس ابر غیب، ای موعود
زمـانه در کـف قـوم شـرار می‌بـینــم


استادشهریار


گفتند که : جمعه از سفر می آیی.
وقتش که رسید ، بی خبر می آیی.
با این همه دشمنی که داری ، آقا :
با سیصد و سیزده نفر می آیی ؟!!
میثم نجفی

پایان غیبت

دوست دارم كه ببينم رخ ماهت به جهان


تا به كي در پس پرده ز نظرها پنهان


جمعه ها صبح همه دست به دعا بردارند


كه شود چهره ماهت به جهان زود عيان

جمله محتاج به لطف و كرمت مهدي جان

از خدايت بطلب غيبت خود را پايان .

آیا آیه «أمّن يُجيب» را با تضرع و زاری خواندی؟

خوب مي‌دانم هنگام خواندن دعاي ندبه در صبح‌هاي جمعه، «أمّن يُجيب» مي‌خواني و عطش داري كه با تكيه بر ديوار كعبه فرياد بزني «أنا المهدي».


نوشتن از تو كه زبان‌ها از توصيفت عاجزند، كاري است دشوار. نه تنها دشوار كه بدون شك ناشدني است.
اما از آنجا كه انسان حريص است، مي‌خواهد ناشدني‌ها را انجام دهد، خودم را در سنگ محك مي‌سنجم و مي‌خواهم از تو بنويسم.
... نه، انگار شدني نيست.
نوشتن بايد از ته دل باشد، ولي دل من تيره است. پر از لكه‌هاي سياه. از درك نورانيت تو عاجز است.
تويي كه منجي هستي براي همه بشريت و من ناچيزترين موجود اين اجتماع هستم.
نمي‌توانم تو را توصيف كنم. چون براي اين كار بايد تمام اولياي الهي ـ پيامبراني كه براي اصلاح بني‌آدم به رسالت رسيده‌اند ـ را توصيف كنم اما من حتي آنها را نمي‌شناسم.
من و همه آنها كه مي شناسمشان، آنهايي كه خود را دوستدار تو مي‌دانند، نام تنها چند تن از اين پيامبران را مي‌دانند.
پيامبراني كه اوصافشان همه در تو جمع است.
مي‌خواهم حرص درونم را آرام كنم و تو را توصيف كنم.
با قلم، قلمي كه خدا به آن سوگند خورده است. قلمي كه گاه دست دشمن است و گاهي هم دست دوست. قلمي كه در رد حقانيتت به كار مي‌رود، قلمي كه تو را اثبات مي‌كند. قلمي كه نمي‌دانم خوب است يا بد، قلمي كه ...
و قلمي كه الآن عاجز از توصيف توست.
تويي كه از ميان تمام دعاهاي منتظرانت، فقط دعاي ظهورت را مستجاب نمي‌كني. كه البته از دعاهاي خودت براي ظهورت، براي نجات بشريت، براي اصلاح و صلح جهاني است و تو هم مانند همه منتظرانت، منتظر امر الهي براي ظهور هستي.
آيا همچون ما در ندبه‌هاي صبح جمعه شركت مي‌كني؟
آيا آيه «أَمَّن يُجيب» را با تضرع و زاري خوانده‌اي؟
آيا منتظر جهاني پر از محبت با برقراري دولت مهدوي هستي؟
به سئوال‌هايم پاسخ نده كه خوب مي‌دانم هنگام خواندن دعاي ندبه در صبح‌هاي جمعه، أَمَّن يُجيب مي‌خواني و عطش داري كه با تكيه بر ديوار كعبه فرياد بزني «أنا المهدي».

بگذار تا به لهجه باران بخوانمت
مانند عشق از دل و ازجان بخوانمت
تا كوهها صداي مرا منتشر كنند
همراه بادهاي پريشان بخوانمت
چشمم سفيد گشت و تو از ره نيامدي
يعقوب وار يوسف كنعان بخوانمت
بگذار تا به يمن ظهورت بهار محض
برگوش شاخه هاي زمستان بخوانمت
آهنگ التهاب سراب است در دلم
بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم ...
گرچه خود مرا مي شناسي ومي داني دركجايم
درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي هايم قدم بگذار!
خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو!
کلبه ي غريبي ام را پيدا مي کني،
کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي انتظار!
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو!
حرير غمش را کنار بزن!اين همه بهانه ازغم توست...تو!
آنگاه مرا درياب كه سخت محتاج توام ارباب...

امضاء یکی از دوستان بود قشنگه:

[=&quot]

چه انتظار عجیبی

[/]

تو بین منتظران هم



عزیز من چه غریبی



عجیب تر که چه آسان



نبودنت شده عادت



چه بی خیال نشستیم



نه کوششی نه وفایی



فقط نشستیم و گفتیم



خدا کند که بیایی

با اجازه صاحب امضاء



اجرای زنده آهنگ بوی باران_ای که بوی باران شکفته در هوایت_توسط محمد اصفهانی.(متن شعر در پست 26)

ممنون جناب محمد
من متاسفانه موفق به دانلود این آهنگ زیبا نشدم ، به نظر شما مشکل از سیستم بنده هستش؟

گل نرگس;18254 نوشت:
ممنون جناب محمد من متاسفانه موفق به دانلود این آهنگ زیبا نشدم ، به نظر شما مشکل از سیستم بنده هستش؟

براي دانلود اين ويديو دو راه پيشنهاد ميكنم
ابتدا بر روي لينك دانلود كليك راست كرده وگزينه saveرا بزنيد
يا اينكه پس از كليك بر روي دانلود و باز شدن صفحه جديد، آدرس بدست آمده را به طور دستي در نرم افزار مديريت دانلود خود وارد نماييد.
اگر مشكلي بود بفرماييد.

[="DarkGreen"]از صوتی چندرسانه ای فایل مزبور رو دانلود کنید.
البته از ویدیویی به mp3تبدیل شده

http://www.askdin.com/showthread.php?p=18296#post18296[/]

[="blue"]عطر یار
امروز و فردا مى‌کند

تا گره از زلف خود وا مى‌کند

صبح ما را شام یلدا مى‌کند

تا زنم دل را به دریاى غمش

دامنم را اشک دریا مى‌کند

با خیالش مى‌روم از خویشتن

یار مى‌آید تماشا مى‌کند

کشته شمشیر ابرویش منم

مى‌شناسد، لیک حاشا مى‌کند!

در هواى دیدنش دیرى‌ست دل

باده حسرت به مینا مى‌کند

عمر ما را فرصتى دیگر نماند

او هنوز امروز و فردا مى‌کند!

قامت ما شد دو تا از بار هجر

عشق با ما این چنین تا مى‌کند!

جذبه چشم خمار آلود دوست

عارفان را باده پیما مى‌کند

مى‌گذارد خواب گیسویش مگر،

بى‌قرارى، خواب آرامى کند؟!

گر چه مى‌دانستم از روز ازل

عاشقان را عشق، رسوا مى‌کند

«فیض» لطف دوست گر یارم شود

بس گره از کار دل وا مى‌کند

ناصر فیض (فیض)[/]

[="Purple"]
اگر اونو گمشده (با ارزش )تو زندگیمون فرض کنیم
ومرتب سرگردون و حیرون اون گمشده باشیم...
خدایا یعنی کجاست؟ پیداش می کنم یا نه .....(یه چنین چیزی...)[/]

[="darkgreen"][="red"]چی بگم .....[/]
بار دیگر یاد دلبر میکنم

نغمه ی یابن الحسن سر میکنم

بار دیگر میرود از کف قرار

قلب من پر می کشد سوی نگار

گرچه از وصفش زبانم الکن است

نام او ارامش قلب من است

یاد مهدی دل منور میکند

شادمان زهرای اطهر میکند

یاد مهدی یاد جمله اولیاست

چون که صد امد نود هم پیش ماست

یاد مهدی چون نشان زندگیست

بی ولی عصر بودن مردگی ست

خلوت اهل ولا با مهدی است

ذکر اهل معرفت یا مهدی است

گوییا این نام اسم اعظم است

هر چه یا مهدی بگویی هم کم است!

ذکر یا مهدی توانم می دهد

حق و باطل را نشانم می دهد

حضرت مهدی تمام دین ماست

دین ما ایمان ما ایین ماست

دین حق را او هم اکنون صاحب است

دم زدن از انتظارش واجب است

هر که شد بیگانه با صاحب زمان

او بود کافر مسلمانش ندان!

شیعه بر این اعتقاد و باور است

هر کسی مهدی ندارد کافر است

شیعیان رسم تشیع این نبود....

باید این زنگار غفلت را زدود

شیعه پس سنگین چرا گوشت شده؟

عهد و پیمانت فراموشت شده

عالم میثاق پیمان بسته ای

پس چرا پیمان خود بشکسته ای؟

هیچ داری از دل مهدی خبر

گریه های هر شبش را تا سحر؟

او که ارباب تمام عالم است

من بمیرم سر به زانوی غم است.....

شیعیان! مهدی غریب و بی کس است

جان مولا معصیت دیگر بس است

شیعیان! بس نیست غفلت هایمان!؟

غربت و تنهایی مولایمان

ما عبید و عبد دنیا گشته ایم

غافل از مهدی زهرا گشته ایم....

از دعا بهر فرج غافل شدیم

سخت مشغول ره بلطل شدیم!

من که دارم ادعای شیعگی

پاسخی ندارم به جز شرمندگی....

مهدی زهرا حسینی دیگرست

اخرین معصوم نسل حیدر است

غیبت او کربلایی دیگر است

بهر شیعه ابتلایی دیگرست

کل عرض کربلا یعنی همین

خالی از حجت نمی ماند زمین...!

دکتر علی هراتیان[/]

غمی غمناک


شب سردی است ، و من افسرده

راه دوری است ، و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده


می کنم ، تنها ، از جاده عبور:

دور ماندند ز من آدم ها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غم ها


فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی


نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است


خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟


مثل این است که شب نمناک است

دیگران را هم غم هست به دل

غم من لیک غمی نمناک است

سهراب سپهری

بسم رب المهدی



زمانه بی تو به سر شد نیامدی مولا
زمین هجوم خطر شد نیامدی مولا


چه جمعه ها که نگاهم به در گره می خورد
و دیده خشک به در شد نیامدی مولا


چه هفته ها که به امّید جمعه ی موعود
گذشت و هفته به سر شد نیامدی مولا


چه ماه ها که به شوقت هلال تازه دمید
هلال ، قرص غم شد نیامدی مولا


چه فصل ها که زمستانی و خزان زده ماند
بهار ، بی تو گذر شد نیامدی مولا


چه سال ها که تو بودی مراد احسن الحال
حلول سال دگر شد نیامدی مولا


همیشه نذر دلم بود همسفر باشیم
کنون که وقت سفر شد نیامدی مولا

بارالها با دستاني پر از نياز و با پشتي خميده از معصيت و با قلبي سرشار از اميد به سويت ميشتابم و از تو مي خوا هم تا سراپرده ي يار را کنار زني و چشمانم را براي ديدن سيماي مهدي نور بصيرت بخشي. مهدي جان قلب هايمان را با گلاب اشک تطهير کرده ايم باشد که بيايي اي منجي عالم بشريت...

آفتاب سبز زمین

هــر نــفـــس آیـنــه روی تـو را می طلبم
از گـلستان جهان بوی تو را می طلبم

ای بــهــشت همــه دلـهـای خـداجوی بیا
عطر گل‌چـهره مینوی تو را می طلبم

گــیــسـوانـت شب یــلدا و رُخَت ماه تمام
ماه در ظلمت گیسوی تو را می طلبم

دشـت در دشـت به دیدار تو مشتاق شدم
کو به کو ناله کنان کوی تو را می طلبم

افـــق صــبــح دل افـــروز تــو را خــواهانم
آفــتــاب رخ نـیـکــوی تـو را مـی طلبم

زمــــزم اشــک تـــو و زمـــــزمـه یـــارب تو
ذکـر روشـنـگر یـا هوی تو را می طلبم

بی خبر از توام ای عشق کجا منزل توست
هـر قـدم جـاده رهپوی تو را می طلبم

گلشن خاطره‌ام تا که نگردد پاییز
دفــتــر سبـــز ثـناگوی تو را می طلبم

آفتاب دل من، چهره برون آر و بتاب
«یاسرم» سایه دلجوی تو را می طلبم

سروده: محمود تاری «یاسر»

یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم .
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .
می دانیم كوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است كه در حق تو كرده ایم .
یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،
و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .
به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .
اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .
اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .
اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به كوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .
ای یوسف زهرا !
خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،
ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،
روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .
به ما ترحم كن كه بیچاره ایم و مضطر
ای عزیزِ مصرِ وجود !
سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .
نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهكار
از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر كن .
یابن الحسن !
برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند كالایی – هر چند اندك – آورده بودند ،
سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .
اما ...
ای آقا ! ای كریم ! ای سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .
آن كالای اندك را هم نداریم .
اما... نه ،
كالایی هر چند ناقابل و كم بها آورده ایم .
دل شكسته داریم
و مقدورمان هم سری است كه در پایت افكنیم .
ناامیدیم و به امید آمده ایم .
افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .
سفارش نامه ای هم داریم .
پهلوی شكسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .
یا صاحب الزمان !
به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .
تو از یوسف بخشنده تری .
به فریادمان برس ، درمانده ایم .
ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !
یعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداریم .
در دوران پر درد هجران ، اشك می ریزیم و می گوییم :
تا به كی حیران و سرگردان تو باشیم .
تا به كی رخ نادیده ترا وصف كنیم .
با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا كنیم .
سخت است بر ما ، كه از دوری تو ، روز و شب اشك بریزیم .
سخت است بر ما ، كه مردم نادان تر واگذارند .
سخت است بر ما ، كه دوستان ، یاد ترا كوچك شمارند .

[="blue"] همه جا بروم به بهانه ي تو که مگر برسم در خانه ي تو

همه جا دنبال تو مي گردم که تويي درمان همه دردم

[="darkgreen"]يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي...[/]

نشوم به جز از تو گداي کسي بوي تو بکشم من به هر نفسي

که تو ليلي من مجنوني همه ي هست من دلخوني

[="darkgreen"]يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي...[/]

اگرم نبود دلي لايق تو نظري که دلم شده عاشق تو

من نالايق به تو دل بستم نکشي دامان خود از دستم

[="darkgreen"]يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي...[/]

دل خود زده ام گره بر در تو چه شود برسم بر محضر تو

به خدا هستي همه ي هستم به تو دل بستم به تو پا بستم

[="darkgreen"]يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي مولا يا اباصالح مددي...[/]

[="red"]امام زمان عج: براي تعجيل در فرج بسيار دعا کنيد که فرج من فرج شما نيز هست...[/][/]

دوباره روز ما رفت و شب آمد

غروب آمد فغانی بر لب آمد




نگشتم با خبر از حال یارم

خبر از غصه های او ندارم



دعا خواندم که او باشد سلامت

نبیند رنج و محنت تا قیامت



نمی دانم قبولم کرده یا نه؟

برای ما عطا آورده یا نه؟



غمی از قلب او کم گشت یا نه؟

دل او خالی از غم گشت یا نه؟




همه عشقم بود ای جان جانان

به پای تو بیندازم سر و جان



اَلا زیبا نگارم کی می آیی؟

همه عید و بهارم کی می آیی؟



بیا درد علی(ع) درمان بگیرد

بیا هجران تو پایان بگیرد



اَلا ای آرزویم کی می آیی؟

تمام آبرویم کی می آیی؟