مهارت های زندگی

متن کتاب: صـــــرف و نحـــــو زنــــدگی

به نام خدا


این تاپیک از
تقویم دسکتاپی شمیم یار بخش مشاوره و تربیت گرفته شده و بارگذاری می شود.

روزانه از مسائل گوناگون زندگی سخن به میان خواهد آمد، این مطالب هرچند کوتاه می تواند مانند تابلوهای راهنما در جاده زندگی عمل کند.

@};-%%-@};-%%-@};-%%-@};-


لینک های زیر نیز از تقویم شمیم یار گرفته شده است که در صورت تمایل می توانید مطالعه نمایید.

سال 93 :Lflasher:
365 سخن تربیتی(هر روز یک سخن)

سال 94 :Lflasher:

تحفه های تربیتی روزانه

سال 95 :Lflasher:

جورچین زندگی

سال 96

:Lflasher:امروز بهتر از دیروز


چگونه مهارت روابط اجتماعی خود را تقویت کنم؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام
من در برقراری ارتباط اجتماعی دچار مشکلاتی هستم و به آن شکلی که استعداد و توانایی برای انجام امور در زمینه های مختلف را دارم به دلیل همین مشکل روابط اجتماعی کم نمی توانم از تمام پتانسل خودم استفاده کنم و همیشه این موضوع من را آزار می دهد دلایلی که از نظر خودم باعث این موضوع می شود که نتوانم روابط اجتماعی خوبی داشته باشم را برای شما ذکر می کنیم و امیدوارم که با مشاوره و راهنمایی من را در حل این مشکل یاری کنید:
1-بسیار واکنش دیگران به صحبت ها و رفتار های خودم برای من اهمیت دارد و به نظرم یکی از دلایل اصلی این موضوع می تواند این باشد به عنوان مثال وقتی بخواهم کاری را انجام دهم اول بررسی می کنم که در جمع چه افرادی هستند بعدا سعی می کنم متناسب با افراد حاضر در جمع که از اقشار مختلف می توانند باشند نحوه صحبتم را تنظیم کنم و از اول و انتهای آن بزنم و ...
2-اعتماد به نفس بسیار پایینی دارم و حالت وسواس گونه نسبت به ظاهر خود دارم! که این شامل چهره و حتی نوع صدای خودم هم می شود که به نظر خودم حتی تن صدای خوبی هم ندارم با اینکه در گذشته های دور در مسابقات قرآنی هم شرکت می کردم و رتبه هم می اوردم!
3-تغییر ناگهانی شرایط هم سخت است بار ها کتاب های مختلف روانشاسی در اینمورد را خوانده ام و شاید بشود گفت عالم بی عمل هستم البته سعی در تغییر خودم داشته ام اما با توجه به اینکه در محیطی که بودم من را همینگونه که الان هستم پذیرفته اند تلاش های من معمولا با شکست مواجه شده است البته نا امید نشده ام اما هنوز قادر به رفع این مشکل نشده ام.
4-در ارتباط با جنس مخالف این مشکل مضاعف می شود نمی دانم حیای بی جاست یا کم رویی مفرط یا نداشتن اعتماد نفس و یا خشکه مذهبی بودن و یا ... ،البته بد برداشت نشود منظور من تنها در حیطه ارتباط با نامحرم نیست،هر چند که در اینمورد هم این مشکل وجود دارد و در اموری هم که از نظر شرعی سخن گفتن و ارتباط مانعی ندارد هم بنده مشکل مضاعف دارم اما حتی این موضوع شامل جنس مخالف محرم هم می شود در واقع به غیر از مادرم که با او راحتتر هستم با سایر افراد این مشکل کم و بیش وجود دارد چه با خواهرانم یا عمه ها و خاله ها و ...،در این مورد هم بنده را راهنمایی بفرمایید.(نظرات جداگانه خاص برای این موضوع به غیر از مواردی که برای دیگر گزینه ها مطرح می فرمایید.)
5-پدر بنده فوق العاده اهل سرزنش کردن هستند یعنی برای یک موضوع حتی پیش پاافتاده از نظر من شخص را ساعتها سرزنش می کند البته اکنون بحمد الله دیگر برای بنده این سرزنش ها تمام شده اما همین سرزنش های دوران نوجوانی به نظرم تاثیر بسزایی در این مشکل بنده داشته است.البته با مطالعه کتاب های روانشناسی به این نتیجه رسیده ام که در اکثر امور پدر بنده به طرز شگفت انگیزی! دقیقا بر خلاف تمام اصول روانشاسی با بنده رفتار داشته است که یک مورد آن مطرح شد.
6-موردی که حس می کنم این است که به دلیل عدم بهره گیری از مهارت ارتباط با دیگران دچار نوعی کند ذهنی! شده ام،منظورم این است که بنده یک زمانی در کودکی که مشهور به سرزبان داشتن و حاضر جواب بودن بودم اکنون وقتی کسی به من چیزی بگوید در آن لحظه انگار ذهنم یخ زده است و هیچ واکنش کلامی نمی توانم به او بدهم دور از جان خودم فبهت الذی کفر! یعنی انگار ذهنم قفل می کند!
البته مشکلات و علل منحصر به موارد گفته شده نیست و ابعاد دیگری هم دارد که اجمالا برای شما بیان شد اگر نیاز به توضیح بیشتری داشت در ادامه توضیحات بیشتری خدمت شما خواهم داد.
باتشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

آموزش همگانی + صوتی(دانلود کنید)

انجمن: 

[="Tahoma"][="Navy"]

به نام خدا


مهارت های زندگی توانایی هایی هستند که به ما کمک می کنند در موقعیت های گوناگون، عاقلانه و درست رفتار کنیم؛ به طوری که با خود و دیگران سازگارانه ارتباط برقرار کرده بدون استفاده از خشونت بتوانیم مسایل پیش آمده را حل نماییم و ضمن به دست آوردن موفقیت در زندگی، احساس شادمانی داشته باشیم.



اهداف مهارت های زندگی:

_ تقویت اعتماد به نفس_ تقویت روحیه مشارکت و همکاری_ رشد و تقویت عواطف انسانی_ ایجاد روحیه پایداری در برابر تبلیغ های زیان بار¬_ کمک به شناسایی و بیان احساسات_ تامین تندرستی جسمی و سلامتی روانی_ تقویت مهارت های ارتباطی_ ساختن یک شهروند متعادل و مورد پذیرش اجتماع _ تقویت روحیه همزیستی مسالمت آمیز_ بالا بردن سازگاری فرد با خودش، دیگران و محیط زندگی اش

انواع مهارت های زندگی:

-
مهارت خودآگاهی
- همدلی
- مهارت روابط بین فر دی
- مهارت ارتباط موثر
- مهارت مقابله با استرس
- مهارت مدیریت بر هیجانها
- مهارت حل مساله
- مهارت تصمیم گیری
- مهارت تفکر نوآور
- مهارت تفکر نقادانه

در همین راستا مشاوره های زیر را با ما همراه باشید



[/][/]

5 کالای اساسی که شامل تحریم نمی شود و می توانید روی آنها سرمایه گذاری کنید!!

انجمن: 

این روزها هر جا مینشینیم صحبت از وضعیت اقتصادی و مشکلات تحریم و یارانه نقدی و ... است ، کشور ما در شرایط خاصی به سر می برد و تحریم یکی از مواردی است که به ناحق به مردم ایران تحمیل شده است.اما کالاهایی هم وجود دارد که می توانم با خیال راحت بگویم هیچ گاه شامل تحریم نخواهد شد و به هر اندازه که بخواهید و در توان داشته باشید ، می توانید روی آن سرمایه گذاری کنید ، با هم چند کالای مهم که هیچ گاه به تحریم نمی خورند را بررسی می کنیم :
1- محبت و ابراز علاقه :
هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند مانع محبت شما به اعضای خانواده و دوستانتان شود ، زیاد برای ما پیش آمده که می گوییم یا می شنویم که :" ای بابا تو ای شرایط اقتصادی چطور میشه مهربون بود و محبت کرد ؟!" خب ! آیا اگر همه ما از فردا بداخلاق و عصبی شویم همه مشکلات حل می شود ؟! طبیعی است که نه ، پس چه بهتر که حداقل از محبت و مهرمان چیزی کم نگذاریم هر چند شاید شرایط اقتصادی خوبی نداشته باشیم.
2- ارتباط با خدا و دعا کردن
ارتباط با خدا و اولیای خدا هم موردی بسیار مهم است که بسیاری از ما به دلیل مشغله های زندگی و فکری ، از آن غافل شده ایم ، وقتی کارها و دغدغه هایمان زیاد می شود از اولین چیزی که میزنیم ارتباط با خدا است ، در حالی که باید به عکس باشد ، هر چه در زندگی متلاطم تر و دغدغه مند تر و گرفتارتر هستیم ، ارتباطمان با خالق هستی باید بیشتر و بیشتر باشد.
پس تا می توانید روی ارتباط با خدا و دعا کردن سرمایه گذاری کنید تا از مشکلات و استرس ها دورتر و دورتر شوید.

3- کمک به مردم

باز هم بعضی توجیهات نادرست :" من خودم گرفتارم ، زندگی خودم رو جمع کنم هنر کردم ! چه برسه بخوام به دیگران کمک کنم !" دوستان عزیز اینگونه حرف ها ، حرفهای درستی نیست ، ما فکر می کنیم کمک کردن به دیگران مخصوص افرادی است که خیلی پولدار هستند و هیچ دغدغه ای در زندگی ندارند ، در حالی که اصلا اینطور نیست ، گاهی گوش دادن به حرف یک پیرمرد یا پیرزن ، دادن یک شکلات به یک کودک دستفروش در خیابان ، سلام کردن به همسایه و دعا کردن برای دیگران ، کمک های بزرگی است که نیاز به هیچ هزینه ای ندارد و اتفاقا هیچ وقت هم شامل تحریم نمی شود.

4 - شکر کردن
انقدر از نداشته ها و کمبود ها گفته ایم و شنیده ایم که خیلی اوقات خوبی ها و نعمت هایی که خداوند به ما داده را اصلا نمی بینیم ، یکی از عوامل اصلی کاهش استرس در زندگی ، شکر کردن از نعمت هایی است که خیلی راحت از کنار آنها می گذریم و حال آنکه هستند افرادی که از داشتن آنها محروم هستند.
همین الان که اینجا نشسته اید و این مقاله را می خوانید ، آدمهای زیادی در این دنیا درگیر جنگ و ناامنی هستند ، عده زیادی در تامین نیازهای اولیه زندگی خود با رنج ها و مشقت های فراوانی دست به گریبان هستند ، عده زیادی در بیمارستان ها آرزوی این را دارند که مثل من و شما پشت رایانه بنشینند و از اینترنت استفاده کنند.آنقدر نداشته ها در زندگی را برای ما جا انداخته اند که اصلا چشم ما نعمت ها را نمی بیند ، همین الان ببینید چه نعمت هایی در زندگی دارید که هیچ وقت به آنها توجه نکردید ، قطعا خیلی چیزها پیدا خواهید کرد ، حرف های منفی مردم و دیدگاه های منفی خودمان را کنار بگذاریم ، بین خودمان و خدای خودمان ببینیم چه چیزهایی داریم که باید بارها و بارها خدا را به خاطر آنها شکر کنیم ، به شما قول می دهم لیست نعمت هایی که خدا به ما داده انتها ندارد ، امتحان کنید.

5- صرفه جویی کردن
این همه موارد غیراقتصادی گفتیم ، یک مورد اقتصادی هم بگوییم ! صرفه جویی - چیزی که در خیلی از زندگی ها دیگر معنایی ندارد - گمشده اصلی مدیریت اقتصادی ما در هزینه هایمان است ، این هم مطمئنا هیچ وقت تحریم نمی شود ، می توانید تا جایی که برایتان امکان دارد روی صرفه جویی سرمایه گذاری کنید ، ما هر چقدر هم که بگوییم وضع اقتصادی مان بد است و وسط ماه کم میاریم و ... باز هم ریخت و پاش در زندگی داریم ، اسراف متاسفانه در اکثر زندگی ها دیده می شود ، یکبار دیگر اقتصاد خانواده خود را بررسی کنید ببینید کجا هست که می توانید صرفه جویی بیشتری داشته باشید و کجاهای زندگی شما اسراف دیده می شود ، همین الان جلوی آن را بگیرید و مطمئن باشید هیچ مشکلی پیش نخواهید آمد.خب این هم 5 مورد مهمی که هیچ گاه شامل تحریم نخواهند شد ، امیدوارم همه ما بتوانیم با همین 5 ابزاری که در اختیار داریم ، تحریم های روح و روان خودمان را با قدرت بشکنیم.

منبع: سایت ذهن نو

دانلود مجموعه کتاب های مهارت های زندگی

نام کتاب: مهارت هاي زندگي
نویسنده: حسين خنيفر
ناشر: انتشارات هاجر
فرمت: پی دی اف

►►► داستان های کوتاه ◄◄◄

بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .
بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.
سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند. دوان دوان خودش ‍ را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم . بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .
آرى بشر حافى توبه کرد و در سلک عابدان و زاهدان و اولیاى خدا در آمد و به شکرانه این نعمت ، تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت .
طبیب مسلمان شد یا نه ؟
وقتى بشر حافى مریض شد؛ همان مرضى که بر اثر آن فوت کرد. دوستان و اطرافیانش در کنار بالینش جمع شده ، گفتند: باید ادرارت را به طیب نشان دهیم تا راهى براى علاج بیابد.
گفت : من در پیشگاه طبیبم ، هر چه بخواهد با من مى کند.
گفتند: این کار باید حتما انجام شود.
گفت : مرا رها کنید، طبیب واقعى مریضم کرده است .
دوستان بشر اصرار ورزیده ، گفتند: طبیبى است نصرانى که بسیار حاذق و ماهر است . بشر وقتى دید که دست بردار نیستند به خواهرش گفت :
فردا صبح ادرارم را براى آزمایش به آنها بده .
فردا که ادرارش را پیش طبیب بردند، نگاهى به آن کرد و گفت : حرکت دهید، حرکت دادند، گفت : بر زمین بگذارید، گذاردند سپس گفت : حرکت دهید، دستور داد تا سه مرتبه این کار را کردند. یکى از آنها گفت :
در مهارت تو بیش از این شنیده بودیم که سرعت تشخیص دارى ، ولى حالا مى بینیم چند مرتبه حرکت مى دهى و به زمین مى گذارى ؟!
طبیب گفت : به خدا سوگند در مرتبه اوّل فهمیدم ولى از تعجّب ، عمل را تکرار مى کنم ، اگر این ادرار از نصرانى است متعلق به راهبى است که از خوف خدا کبدش فرسوده شده و اگر از مسلمان است ، قطعا از بشر حافى مى باشد.
گفتند: همانطور که تشخیص دادى از بشر است . همین که طبیب نصرانى این حرف را شنید، مقراضى (قیچى ) گرفت و زنار خود را پاره کرد و گفت :
اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله
رفقاى بشر با عجله پیش او آمدند تا بشارت اسلام آوردن طبیب را به او بدهند، همین که چشمش به آنها افتاد گفت : طبیب اسلام آورد یا نه ؟ جواب دادند: آرى . ولى تو از کجا خبردار شدى ؟ گفت : وقتى شما رفتید، مرا خواب گرفت . در عالم خواب یک نفر به من گفت : به برکت آبى که براى طبیب فرستادى آن مرد مسلمان شد و ساعتى نگذشت که بشر از دنیا رفت