جامعه سازی،جامعه

عرف از دیدگاه اخلاقی و شرعی (طرح موضوع بحث)

تعريف عرف و دين

يكى از مفاهيم مهم در فقه شيعه، مسأله عرف است كه در قانونگذارى اسلامى از نقش و جايگاه مهمى برخوردار است.

تعريف عرف:
عرف عبارت است از قول، فعل يا ترك فعلى كه در همه زمان‏ها و مكان‏ها يا در زمان و مكانى خاص در ميان مردم رواج يافته و به آن عمل مى‏شود. علامه طباطبايى در تعريف عرف مى‏نويسد:
العرف هو ما يعرفه عقلاء المجتمع من السنن والسيرة الجميله الجاريه بينهم بخلاف ما ينكره العقل الاجتماعى من الاعمال النادره الشّاذه كلمه عرف به معناى آن سنن و سيره‏هاى جميل جارى در جامعه است كه عقلاى جامعه آنها را مى‏شناسند، به خلاف آن اعمال نادر و غيرمرسومى كه عقل اجتماعى انكارش مى‏كند (كه اين گونه اعمال «عرف» نبوده بلكه منكر است).

اقسام عرف:
عرف را بر چند قسم تقسيم كرده‏اند:
الف) عرف عام؛ روشن است كه بيشتر مردم آن را پذيرفته‏اند. به بيان ديگر عرف متداول ميان گروهى از مردم كه جهت جامع صنفى و يا گروهى ندارند مانند عرف افراد يك مملكت يا يك مذهب.

ب ) عرف خاص: تلاش است كه افراد يك گروه خاص از يك طبقه و يا صنف و يا يك محل معين به آن اعتقاد دارند مانند عرف قاضيان، تجار و صاحبان صنعت.

ج ) عرف لفظى: عرفى است كه مدلول يك لغت يا عبارت است و گاه غير از معناى لغوى آن است. به طور مثال كلمه دابّه (در عربى) به معناى جنبده است ولى در ميان طوايف خاصى به معناى چهارپايان است.

د ) عرف عملى: روشن است كه اكثر مردم از آن پيروى مى‏كنند. به بيان ديگر، قاعده‏اى است كه در مدت طولانى و به طور مستمر در عمل رعايت مى‏شود. مثل سكوت يك دختر در عقد نكاح كه دلالت بر قبول عقد نكاح است.

ه ) عرف صحيح: روشى است كه مردم آن را پذيرفته‏اند ولى با نصوص شرعى مغايرتى ندارد.

و ) عرف فاسد: روشى است كه ميان مردم رواج دارد اما شارع آن را نمى‏پذيرد مانند معاملات ربوى.

ز ) عرف متشرعه: امورى است كه در ميان پيروان يكى از اديان الهى (مثلاً پيروان اسلام) رايج است و افراد در به كارگيرى آن از دين خاص تبعيت مى‏كنند مانند الفاظ صلوة، صوم و زكاة.

نقش عرف در استنباط احكام:

جايگاه عرف در استنباط احكام شرعى در سه جهت است:

الف) عرف لفظى در فهم ظهورات نقش اساسى دارد: فهم متون دينى مربوط به فهم ظهورات آن متون است. در واقع فهم مراد شارع، از راه ظهورات كلام او به دست مى‏آيد. متون فقهى شامل معانى و مفاهيم عرفى بسيارى است كه فهم آنها مبتنى بر تفاهمات عرفى است. ظهورى كه اهل عرف و محاوره از كلام و سخن مى‏پذيرند اصالت دارد. آنچه در مقام محاوره مهم است ارتكازات اهل محاوره است.
ب ) تنقيح موضوع يا تشخيص مصداق برخى از مفاهيم، بر عهده عرف است. به استثناى عبادات (كه تعيين حد و مرز آن بر عهده شرع و شارع مقدس است) بسيارى از ابواب فقه را موضوعاتى تشكيل مى‏دهد كه ماهيت عرفى دارند. مانند بيع، اجاره، نكاح، هبه، صلح و... تشخيص برخى موضوع‏هاى شرعى بر عهده عرف است. در اين موارد اگر عرف تغيير كند حكم نيز به تبع آن تغيير پيدا مى‏كند. به بيان ديگر اگر صورت‏ها و شكل‏هاى عمل بر اثر عرف تغيير پيدا كند حكم هم تغيير پيدا خواهد كرد. براى مثال بازى با شطرنج قبلاً حرام بوده ولى امروز بنا به فتواى امام خمينى بى‏اشكال است چرا كه قبلاً به عنوان آلت قمار مورد استفاده قرار مى‏گرفته است اما امروزه كه از آن به عنوان يك ورزش فكرى - نه قمار بازى - استفاده مى‏شود حلال است.
همچنين، غنا و موسيقى از جمله مسايلى است كه در حرمت آن ترديد نيست، اما اين كه چه چيزى غنا است بر عهده عرف مى‏باشد. چنان كه شهيد ثانى مى‏گويد:الاولى الرجوع فيه الى العرف، فما يسمّى فيه غناء يحرم لعدم ورود الشرع ما يضبطه فيكون مرجع الى العرف بهتر است كه در تشخيص موضوع غنا به عرف رجوع شود پس هر آنچه كه در عرف غنا ناميده مى‏شود حرام است براى اين كه در دين چيزى براى تشخيص غنا وارد نشده است (چرا كه فقط حكم آن را بيان كرده كه حرام است). بنابراين تشخيص غنا و موسيقى به عرف واگذار شده است.
ج ) كشف حكم شرعى در مواردى كه نصى وارد نشده بر عهده عرف است: به اين معنا كه اگر در زمان معصوم(ع) چيزى رواج داشته و تقرير معصوم مؤيد آن بوده است مورد پذيرش مى‏باشد، مانند عقد فضولى. با توجه به مباحث ياد شده پيرامون عرف، به اين نتيجه مى‏رسيم كه در واقع «عرف» نشانه پويايى و رمز بالندگى فقه است و موجب مى‏شود تا اسلام با مقتضيات معقول زمان سازگار باشد. اين كه اسلام به عرفيات و سيره عقلا توجه كرده، زمينه حضور خود را در همه عرصه‏ها و در همه زمان‏ها و مكان‏ها فراهم آورده است.

(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 1/100104720)