امام رضا(ع)

اگر زمان او ، مهدی(عج) ، را درک کنم، تمام عمرم به او خدمت خواهم کرد

با عرض سلام
ظاهرا حديث زير هم براي امام حسين(ع) ذكر شده و هم براي امام صادق(ع)، لطفا پاسخ دهيد آيا اين حديث توسط هر دو معصوم بيان شده و يا در ترجمه اشتباه شده است؟
1-خلاد ابن قصار می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا قائم متولد شده است؟ فرمود:

«لا ولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی; نه متولد نشده ولی اگر من او را درک می کردم، همه عمر را با خدمت گزاری او سپری می کردم » . (مكيال المكارم ج2، بحار الانوار، ج 51، ص 148)
2-از امام حسین علیه السلام پرسیدند: آیا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به دنیا آمده است؟ فرمود:
نه، اگر زمان او را درک کنم، در تمام عمرم به او خدمت خواهم کرد.
( سخنان جامع امام حسین علیه السلام ص 733)


خاطراتی از شهید صیاد شیرازی

بسم رب الشهداء

خدایا به داد برس!



سنندج شهری مرده و غرق در خون. در گوشه و كنار شهر اجساد زنان و مردانی كه متهم به همكاری با سربازان جمهوری اسلامی شده بودند، پای دیوارها تلمبار شده بود.


زمین كوچه‌ها و خیابان‌ها پر از چاله‌های انفجار، به صورتی آبله گرفته می‌ماند.

یحیوی و نیروهایش سرمست و نعره‌زنان در خیابان‌ها می‌گشتند؛ لباس خونین نصرت‌زاد را به دست گرفته بودند و هوار می‌زدند.

ـ آهای مردم غیور كردستان، بیایید و لباس خونین جلاد شهرتان را ببینید!

ـ نصرت‌زاد را كشتیم. شهر دست ماست.

ـ كردستان را آزاد می‌كنیم. ما خلق كرد باید حقوق خودمان را بدست بیاوریم.

دود آتش و انفجار بر فضای شهر سنگینی می‌كرد. خیابان‌ها به شكل محسوسی رعب‌آور بود و نگاه‌های تندتند و كنجكاو از پشت پنجره‌های بسته و پسِ پرده‌های آویخته به نیروهای ضدانقلاب خیره می‌ماند.

یحیوی گفت: «باید نیروهایش هم ببینند.»

رفتند به سوی پادگان. نیروهای مدافع از پسِ حصار آهنی پادگان از درون سنگرها به نیروهای ضد‌انقلاب كه محاصره‌شان كرده بودند و به سویشان شلیك می‌كردند، جواب می‌دادند. برای لحظه‌ای صدای شلیك ضدانقلاب قطع شد. بعد صدای یحیوی از بلندگویی به گوش محاصره‌شدگان رسید: «آهای فریب‌خورده‌ها ببینید! این لباس فرمانده شماست. این خون نصرت‌زاد است كه این لباس را سرخ كرده است.»

چند سرباز گریه كردند. امیری نهیب زد: «خجالت بكشید؛ دروغ می‌گوید.»

یكی از سربازها گفت: «پس چرا سرهنگ نمی‌آید. نكند همة ما اینجا كشته شویم و كسی به فریادمان نرسد؟»

امیری گفت: «از بی‌سیم خبر دادند كه نیروهای كمكی در راهند. می‌جنگند و می‌آیند. قول داده‌اند امشب خودشان را برسانند.» سرباز دیگر گفت: «سروان، دیگر نه غذا داریم نه چكه‌ای آب. مجروحین آب می‌خواهند؛ تشنه شهید می‌شوند.»

امیری بغض كرد. از لحظه‌ای كه وصیت نصرت‌زاد را شنیده بود، برای لحظه‌ای گریسته بود؛ خودش را كنترل می‌كرد تا جلوی سربازها اشك نریزد.

ـ گفته‌اند می‌آیند. من مطمئنم می‌آیند. همین امشب می‌آیند.

ـ الان چهل روز است تو محاصره‌ایم. می‌خواستند بیایند تا حالا آمده بودند.

ـ توكّلتان كجا رفته! جاده‌ها بسته است. می‌آیند، امشب می‌آیند!

امیری خمیده و پرشتاب به سوی ساختمان اصلی پادگان دوید. مجروحین در اتاق‌ها ناله می‌كردند و آب می‌خواستند. امیری مستأصل از دیدن حال و روز آنها به اتاق خلوتی رفت. در را بست و نشست. دلش گرفت. به سجده رفت. شانه‌هایش لرزید. گریه تسكینی برای دردهایش شد.

سربازی آمد و گفت: «قربان! بچه‌های باشگاه افسران می‌گویند دیگر حتی آب لجنی ته استخر باشگاه هم تمام شده. چكه‌ای آب ندارند!»

امیری آه كشید. بلند شد و بیرون رفت. چشم دوخت به باشگاه افسران كه روی یك بلندی وسط شهر قرار داشت. فكری شد كه آنها چهل و چهار روز است با چنگ و دندان مقاومت می‌كنند. با گرسنگی و تشنگی دست و پنجه نرم می‌كنند. «ای خدا به دادمان برس!»

گرگ و میش صبح بود و نسیم خنكی می‌وزید. صدای خشك چند تك‌تیر فضا را شكافت. چشمان امیری سرخ و متورّم به روبرو دوخته شده بود. به جایی كه ضدانقلاب آزاد و راحت می‌گشتند و به دلخواه شلیك می‌كردند.

امیری بی‌سیم خواست. گوشی بی‌سیم را گرفت.

ـ اژدر، اژدر، عقاب! اژدر، اژدر، عقاب!

ـ اژدر به‌گوشم.

امیری چشم به باشگاه افسران دوخت كه در بلندای وسط شهر چون قایقی شكسته بر صخره‌ای در میان دریای پُركوسه محاصره شده بود.

ـ اژدر اوضاع چطوره؟

ـ قربان دیگر لجنِ ته استخر هم دارد ته می‌كشد. عطش، بچه‌ها تشنه‌اند. امیری لب زیرین‌اش را به دندان گرفت. آه سردی كشید و گفت: «می‌آیند، قول داده‌اند!»

امیری ولوم فركانس بی‌سیم را چرخاند. به گوشة دیگر شهر - جایی كه نمی‌دید اما فرودگاه شهر آنجا بود - دقیق شد.

ـ پرستو، پرستو، عقاب!

ـ پرستو به‌گوشم.

ـ چه خبر؟

ـ قربان چی شد؟

ـ می‌آیند پرستو.

ـ مهماتمان دارد تمام می‌شود!

صدای بلندگوی مهاجمین در فضا پیچید:

«با شما هستم فریب‌خورده‌ها. این آخرین اخطارمان است. فقط نیم ساعت وقت دارید. دستانتان را بگذارید روی سرتان و تسلیم شوید. قول شرف می‌دهم كاریتان نداشته باشیم. چرا به خاطر هیچ و پوچ خودتان را به هلاكت می‌دهید. به خاطر كی؟ به خاطر...»

امیری گوش تیز كرد. صدای نامفهومی از ورای صدای بلندگو می‌آمد. بی‌سیم‌چی گفت: «قربان می‌شنوید؟»

امیری هیس گفت و دستش را بلند كرد. فریاد شادمانِ دیده‌بانی از بالای ساختمان مركزی كه دوربینش را تكان می‌داد، همه را به خود آورد.

ـ هلی‌كوپتر. هلی‌كوپتر. آمدند!

فریاد شادمانِ سربازها بلند شد. صدای بلندگو قطع شد.

بی‌سیم‌چی گوشی را دست امیری داد. امیری دستش می‌لرزید.

ـ به‌گوشم!

ـ من صیّاد‌شیرازی هستم. به بچه‌های فرودگاه بگو تامین بدهند.

ـ چشم قربان. خوش آمدید!

هلی‌كوپتری در گوشة آسمان ظاهر شد و بعد دو هواپیمای غول پیكر c-130 به سوی باند فرودگاه پایین كشیدند.

منبع: آخرین گلوله صیاد، به قلم داود امیریان
تبیان

«نگاهی به زندگی امام رضا(ع)»

سلام علیکم
از نام تاپیک مشخص است که چه مبحثی در این تاپیک ایجاد می شود. به مناسبت ولادت امام هشتم آقا امام رضا(ع)، انشاءالله که مورد رضایت قرار بگیرد!
زمانی که نام اقا میاد تمام دل ها هوای خراسان می کند. یا علی ابن موسی الرضا(ع)
با ما همراه باشید...

برچسب: 

๑۩๑ گزیده ی سخنان گهربار حضرت رضا علیه السلام ๑۩๑

[="Tahoma"]بسم الله الرحمن الرحیم

گزیده ی سخنان گهربار حضرت رضا علیه السلام:

قال الرضا علیه السلام: صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله.
ترجمه : دوست هر کس عقل اوست و دشمن او جهل و نادانی اوست.

قال الرضا علیه السلام: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزوجل .
ترجمه: هر کس که پاس نعمت خویش از مخلوق را ندارد، خداوند عزوجل را شکر نکرده است.

قال الرضا علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لا یزال الشیطان ذعرا من المومن ما حافظ علی الصلوات الخمس؛ فاذا ضیعهن تجرا علیه و اوقعه فی العظائم.
ترجمه: از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: شیطان پیوسته از شخص با ایمان که مواظب انجام نمازهای خویش است بیم دارد، تا آن زمانی که آن را ضایع کند و اهمیت به اوقات آن ندهد، در چنین وقت است که او بر وی دست یافته و او را در گناهان می افکند.

قال الرضا علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها زخ فی النار.
ترجمه: از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: مثل اهل بیت من در بین شما مثل کشتی نوح است که هر کس در آن درآمد نجات یافت و هرکس تخلف نمود، در آب غرق و در آتش پرت شد.

قال الرضا علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: سته من المروّه : ثلاثه منها فی الحضر و ثلاثه منها فی السفر، فامّا التی فی الحضر فتلاوه کتاب الله عزوجل؛ و عماره مساجد الله و اتخاذ الاخوان فی الله، و اما التی فی السفرفبذل الزاد؛ و حسن الخلق و المزاح فی غیر المعاصی.
ترجمه: از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: شش چیز از مردانگی و انسانیت است، سه چیز در حضر و سه چیز در سفر اما آن سه که در حضر است : اول تلاوت کتاب خدا (قرآن مجید)، دوم آباد کردن مساجد خدا و سوم یافتن دوستانی در راه خدا ، و اما آن سه چیز که در سفر است عبارتند از اول انفاق کردن از توشه، دوم نیک خلقی و سوم بذله گویی در غیر معاصی.

قال الرضا علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: یقول الله تبارک و تعالی: یا ابن آدم ما تنصفنی، اتحبب الیک بالنعم و تتمقت الی بالمعاصی، خیری الیک منزل و شرّک الیّ صاعد و لا یزال ملک کریم، یاتینی عنک فی کل یوم و لیله بعمل قبیح منک، یا بن آدم لو سمعت وصفک من غیرک و انت لا تعلم من الموصوف لسارعت الی مقته.
ترجمه: از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی می فرماید: ای فرزند آدم! تو با من به انصاف رفتار نکردی، من با ارزانی داشتن نعمت بر تو، با تو دوستی کردم و تو به نافرمانی و ارتکاب معصیت با من دشمنی می نمایی؛ خوبی های من به سوی تو سرازیر شد و شر و بدی های تو به سوی من همواره بالا آمد، پی در پی در هر روز و شب، فرشته ای گزارش صدور عمل قبیحی را از تو به من اطلاع می دهد، ای فرزند آدم چنانچه کارهای تو را از دیگری به تو خبر می دادند (که فلانی چه کرده و چه کرده) و تو وی را نمی شناختی، در دشمنی او شتاب می کردی.

قال الرضا علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لیس منا من غش مسلما او ضره او ما کره.
ترجمه: از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: از ما نیست کسی که با مسلمانی به نیرنگ رفتار کند (در معامله خیانت کند یا او را فریب دهد) یا خسارت زند یا به حیله و تزویر عمل نماید.

قال الرضا علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: قال الله تبارک و تعالی: یا ابن آدم لا یغرنک ذنب الناس عن ذنبک، و لا نعمه الناس عن نعمه الله علیک و لا تقنط الناس من رحمت الله و انت ترجوها لنفسک.
ترجمه: از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی فرزند آدم را خطاب کرده و فرموده است: ای پسر آدم! گناه دیگران، تو را بی توجه به گناه خویش نسازد و نیز نعمت های خداداد مردم، تو را از نعمت هایی که بر تو ارزانی داشته غافل ننماید و مردم را از رحمت پروردگار مایوس مکن در حالی که در حق خود بدان امیدواری.

منبع : کتاب "عیون اخبار الرضا "، ابن بابویه، ج 2 [/]

ماجرای آهویی که خندان نزد امام رضا(ع) رفت و گریان برگشت

عبدالله بن سوقه مى‌گوید:
امام رضا(ع) از کنار ما گذشت و با ما درباره امامت خویش بحث کرد، من و تمیم بن یعقوب سرّاج به امامت او قائل ‌نبودیم و زیدى مذهب بودیم.
وقتى که با آن حضرت به صحرا رفتیم، چند آهو دیدیم و امام(ع) به یکى از بچه آهوها اشاره کرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ایستاد، ایشان دست مبارکش را به سر بچه آهو کشید و آن را به غلامش‌ داد.
بچه آهو، مضطرب و ناراحت بود و مى‌خواست به چراگاه برگردد، حضرت با او طورى سخن گفت که ما نفهمیدیم و آهو ساکت شد.
آن‌گاه فرمود: اى عبدالله! آیا باز هم ایمان نمى‌آورى؟ گفتم: چرا اى آقاى من! تو حجّت خدا بر خلقش هستی و توبه مى‌کنم.
سپس حضرت به بچه آهو فرمود: به چراگاهت برو.
بچه آهو در حالى که اشک از چشمانش سرازیر بود آمد و بدن خودش را به‌ پاهاى امام(ع) مى‌کشید و صدا مى‌کرد.
حضرت فرمود: مى‌دانى چه مى‌گوید؟ گفتیم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبرش داناترند.
فرمود: این آهو مى‌گوید: اول که مرا خواندى، خوشحال شدم و خیال کردم گوشت مرا خواهى خورد و دعوتت را پذیرفتم، ولى اکنون که مرا امر به رفتن کردی، مرا غمگین کردى‌.

بحار: 52/49، حدیث 60
به نقل از خبرگزاری فارس

راه بهشت ღღღ روایاتی کوتاه و خواندنی از زندگانی امام رضا علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


برای نمایش در سایز اصلی کلیک کنید


آن پرچمی که بر سر بام حریم توست
راه بهشت را به محبان نشان دهد


برچسب: 

ماجرای طلسم شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا(ع)


عالم بزرگ، شیخ بهایی(قدس سره) که مزارش در صحن آزادی آستان مقدس و ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) قرار دارد، یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام است. ایشان به جز آن که در علوم دینی به درجه اجتهاد رسیده و مرجع تقلید زمان خود بوده اند، در بسیاری از علوم دیگر از جمله طراحی و معماری ساختمان نیز مهارت داشته‌اند، چنان که حرم مطهر امام رضا(ع) را ایشان طراحی کرده‌اند و خود در ساخت آن نظارت کامل داشته‌اند. در زیر داستانی از کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی پیرامون چگونگی ساخت حرم مطهر رضوی را از نظر می‌گذرانید.‌

ایشان در این کتاب آورده‌اند که، در مورد نقشه و ساخت حرم مطهر و ملکوتی امام علی بن موسی الرضا(ع) توسط شیخ بهایی(قدس سره) یکی از مسئولین آستان قدس رضوی تعریف می‌کرد: شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور نظارت داشته‌اند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام می‌شده است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش می‌آید.

شیخ سفارش های لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می ‌کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن) چرا که شیخ در نظر داشته روی آن کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار(ع) و حتی امامزادگان مطهر، کتیبه ای نصب می‌شود و درشأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته می‌شود. گاهی نیز روایت یا حدیثی از خود آن بزرگوار روی کتیبه نوشته می‌شود.

به هر حال، سفر شیخ به درازا می‌کشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر می‌مانند، هنگامی که از سفر باز می گردد و جهت سرکشی کارهای ساخت و ساز به حرم مطهر می‌رسد، با تعجب بسیار می‌بیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.

شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌کند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض می‌کند: «ما می‌خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد.

هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگ‌تر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کرده، منتظر شما بمانیم. در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را داده‌اند.

شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و از تولیت در این مورد توضیح می‌خواهند. تولیت حرم نقل می‌کند: چند شب پی در پی آقا امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هر کس بخواهد می‌تواند بیاید».

شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذکر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه می‌کند تا از هوش می رود، پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف می‌کند: من می‌خواستم یکی از طلسم ها را به صورت کتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمی‌توانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.
.

جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست
چنین که از همه سو دام راه می​بینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست

گوهر معرفت(سخنرانیهای علما پیرامون شخصیت امام رضا علیه السلام)

انجمن: 

احاديثي گهربار از امام رضا علیه السلام


1- قالَ الرضا عليه السلام : الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسْبيحَ وَالتَّهْليلَ وَالتَّكْبيرَ (1)
امام رضا (ع) فرمودند: فرستادن صلوات و تحيّت بر حضرت محمّد و اهل بيت آن حضرت عليهم السلام در پيشگاه خداوند متعال ، پاداش گفتن سبحان اللّه ، لا إ له إ لاّاللّه ، اللّه اكبررا دارد.
2- قالَ الرضا عليه السلام : لَوْخَلَتِ الاْ رْض طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِاهْلِها (2)
امام رضا (ع) فرمودند: چنانچه زمين لحظه اى خالى از حجّت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو مى برد.
3- قالَ الرضا عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِسِلاحِ الاْ نْبياءِ، فَقيلَ لَهُ: وَ ما سِلاحُ الاْ نْبِياءِ؟ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ! فَقالَ عليه السلام : الدُّعاءُ (3)
امام رضا (ع) فرمودند: بر شما باد به كارگيرى سلاح پيامبران ، به حضرت گفته شد: سلاح پيغمبران عليهم السلام چيست ؟
در جواب فرمود: توجّه به خداوند متعال ؛ و دعا كردن و از او كمك خواستن مى باشد.



4- قالَ الرضا عليه السلام : صاحِبُ النِّعْمَةِ يَجِبُ عَلَيْهِ التَّوْسِعَةُ عَلى عَيالِهِ (4)
امام رضا (ع) فرمودند: هر كه به هر مقدارى كه در توانش مى باشد، بايد براى اهل منزل خود انفاق و خرج كند.
5- قالَ الرضا عليه السلام : المَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهيرٌ وَ رَحْمَةٌ وَلِلْكافِرِ تَعْذيبٌ وَ لَعْنَةٌ، وَ إ نَّ الْمَرَضَ لايَزالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتّى لايَكُونَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ (5)
امام رضا (ع) فرمودند: مريضى ، براى مؤ من سبب رحمت و آمرزش گناهانش مى باشد و براى كافر عذاب و لعنت خواهد بود.
سپس افزودند: مريضى ، هميشه همراه مؤ من است تا آن كه از گناهانش چيزى باقى نماند و پس از مرگ آسوده و راحت باشد.
پي نوشتها:
1- امالى شيخ صدوق ص 68، بحارالا نوار: ج 91، ص 47، ضمن ح 2
2- علل الشّرايع : ص 198، ح 21
3- بصائرالدّرجات : جزء 6، ص 308، باب 8، ح 5
4- وسائل الشّيعة : ج 21، ص 540، ح 27807
5- بحارالا نوار: ج 78، ص 183، ح 35، ثواب الا عمال : ص 175
منبع: كتاب چهل داستان و چهل حديث از امام رضا عليه السلام