ೋ نرم افزار دسکتاپی شوق انتظـــــار ღೋ حاوي 313 سوال پيرامون امام زمان(عج)

تب‌های اولیه

364 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال




62_زماني که امام مهدي ظهور نمايد و بعد از آن حکومت جهاني تشکيل دهند دو مقوله امنيت و صلح جهاني چه وضعيتي پيدا مي کنند به عبارت ديگر رابطه امام زمان با امنيت و صلح جهاني چگونه است؟



امنيت مقوله اي است که دو پايه دارد:
1. پايه خارجي که مقابله و برنامه ريزي در جهت مقابله با تهديدهاي خارجي است.
2. پايه داخلي که مقابله با آسيب هاي اجتماعي داخلي است.
حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) بساط حکومت ها و دولت هاي مختلف که يکي يا چند کشور قدرتمند باشند و بقيه کشورها ضعيف و زير دست و به طور کامل برچيده مي شود. بنابراين هيچ گونه تهديدي در روابط خارجي وجود ندارد و صلح جهاني مبتني بر عدالت و معنويت در سراسر جهان برقرار مي شود. در اين حکومت، حاکمان و دولتمردان سراسر جهان و مليت ها، نمايندگان و کارگزاران حضرت هستند.
از سوي ديگر به دليل برقراري کامل عدالت در سراسر گيتي و از آنجا که حکومت جهاني براساس تدبير و عقل و معنويت اداره مي شود. آسيب هاي اجتماعي نيز در داخل جامعه بشري به صفر مي رسد زيرا علت اساسي آسيب هاي اجتماعي ظلم اجتماعي با احساس ظلم است که در اين حکومت منتفي است. بنابراين به دليل استقرار کامل معنويت و عدالت در سراسر جهان، بساط جنگ برچيده مي شود و امنيت (خارجي و داخلي) و صلح جهاني جهان را پر مي کند.



63_آيا حضرت آيت الله خامنه اي يا مراجع ديگر با امام زمان ارتباط دارند؟

در طول تاريخ غيبت كبرى، مسلما كسانى خدمت حضرت بقية اللّه الاعظم رسيده اند. گرچه به همه نقل هايى كه دراين موارد شده، نمى توان اعتماد كرد؛ ولى از بين اين همه موارد، به صحّت بعضى از آنها يقين حاصل مى شود.
آنچه كه درباره مقام معظم رهبرى نقل كرده اند، ظاهرا از آقاى صديقى - كه از خطبا و مشاهير تهران هستند - نقل شده و صحت و سقم آن بر عهده گوينده است. بنابراين، مى توانيد درباره اين موضوع، از خود ايشان تحقيق كنيد.


درباره حضرت امام(ره) نيز آنچه كه ما به دست آورديم، به نقل از آقاى مرتضوى (مكبر نمازجمعه تهران) است كه در مورد اعلاميه حضرت امام(ره)، در عدم اعتنا به حكومت نظامى رژيم طاغوت در 22 بهمن ماه سال 1357 مى باشدكه ايشان در پاسخ به اين كه چرا چنين دستورى داده ايد، فرمودند: اگر اين دستور از ناحيه امام زمان باشد، چه مى گوييد؟


آنچه مسلم است تأييدات الهى، از مجراي اولياى خداوند و حضرت بقيه اللّه ، شامل حال اين مردم بوده و خواهد بود. حوادث انقلاب و جنگ تحميلى و... گواه زنده اى بر اين مدعا است. حال اين تأييد چه با ارتباط مستقيم باشد، يابا هدايت به امور مكنون ديگر.


بايد توجه داشت که کسب رضايت امام زمان(عج) از زيارت ايشان مهمتر و مقدم بر آن است و اين رضايت آن حضرت است که زمينه ساز زيارت آن مولاي انس و جان است. بزرگاني چون امام خميني و رهبر بزرگ انقلاب، چون همه هستي و عمر و سرمايه خود را وقف دين خدا و خدمت به خلق او کرده اند و در راه تحقق اهداف ولي عصر(عج) گام برداشته و جواني خود را در اين راه صرف کرده اند بدون شک مورد توجه و عنايت ويژه امام زمان(عج) مي باشند و لزومي ندارد ارتباطي ويژه و غير معمول با آن حضرت داشته باشند.


خود اولياي الهي به طور کلي فرموده اند هر کس در راه خدا و جاده بندگي و مسير هدايت گام بردارد، مورد حمايت و تأييد ما مي باشند و از عنايات و الطاف آشکار و مخفي ما برخوردار است؛ چنانچه در مورد علي بن يقطين که از شيعيان مخلص و باوفاي امام کاظم(ع) و در عين حال وزير مقتدر هارون عباسي بود و چندين بار قصد استعفا و انصراف از مقامش را داشت، حضرت کاظم(ع) او را منع کرد و به او فرمود: اگر در راه خدمت به شيعيان و گره گشايي از کار آنها بکوشي، من امنيت و سلامت تو را ضمانت مي کنم و تو را حفظ مي نمايم.


اين گونه نيست که هر انسان والا و باتقوا و با ايماني به ديدار آن حضرت(عج) شرفياب گردد چون در مواردي حضرت به ياري افرادي که تازه مسلمان و شيعه شده اند شتافته اند تا ايمان آنها را تقويت نمايند و آنها در عقيده تازه خود استوار گردند و کم نبوده اند افرادي با ايمان عميق و استوار و معرفت بالا که به ظاهر به ديدار امام زمان(عج) نايل نشده اند چون ما به درستي نمي دانيم چه شرايطي و زمينه هايي براي اين امر لازم است هر چند اجمالا مي دانيم؛ بندگي صادقانه و کسب خشنودي و رضايت آن بزرگوار و پيمودن مسيري که به ما معرفي نموده است تأثير تمامي در اين امر دارد.

به طور کلي درباره ملاقات با امام زمان در زمان غيبت کبري بايد گفت: در زمان غيبت کبري اگر کسي ادعا کند که امام زمان(عج) را مي بيند و با او ارتباط دارد، بايد اين فرد را تکذيب کرد و هيچ کس در عصر غيبت نمي تواند با امام زمان(عج) ارتباط معمولي داشته باشد و هر وقت بخواهد به خدمت امام زمان(عج) برسد (بحارالانوار، ج 53، ص 318).

ولي گاهي ممکن است امام زمان(عج) با کسي ارتباط داشته باشد و اين ارتباط به خود آن حضرت مربوط است نه به ديگران و در اين موارد اين فرد حق ندارد به ديگران اعلام کند و اگر اعلام کند در اين صورت معلوم مي شود که دروغ مي گويد چون کسي که امام زمان(عج) با او ارتباط يافته اين ارتباط را ظاهر نمي کند.


64_آيا تعداد 313 نفر ياران امام زمان(عج) مشخص است؟ توضيح دهيد؟

در مورد تعداد ياران حضرت مهدي (عج ): سه دسته روايات وجود دارد.

دسته اول : روايات متعدد (مستفيض ) از ائمه (ع ) به ما رسيده است كه ياران حضرت مهدي 313 نفر به تعداد ياران پيامبر در جنگ بدر هستند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب الخامس , بيست و پنج روايت را با اين مضمون گردآوري كرده است ) و در منابع روايي اهل سنت نيز همين تعداد به عنوان ياران حضرت مهدي بيان شده است , (مجمع الزوائد و منبع الفوائد, نور الدين هيثمي , ص 119; الحاوي للفتاوي السيوطي , ج 2, ص 150, هر دو كتاب در الموسوعه الامام المهدي , به نقل از »چشم به راه مهدي «, جمعي از نويسندگان , دفتر تبليغات اسلامي حوزه , ص 365).


دسته دوم : رواياتي كه ياران ايشان را ده هزار نفر ذكر مي كند, (الغيبه , نعماني , ص 307; بحارالانوار, ج 52, ص 306 و 326).


دسته سوم : رواياتي كه مي گويد تمام شيعيان در گرد حضرت جمع مي شوند يا مي گويد اهل شرق و غرب زمين با نهضت او همراه مي شوند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب السادس , ص 597).


نتيجه ي جمع اين روايات , با توجه به قرائن و شواهدي كه از خود همين روايات استفاده مي شود اين است كه ياران خاص حضرت كه الف ) ياران خاص حضرت كه هسته اصلي نيروها را تشكيل مي دهند و فرماندهان و كارگزاران حضرت مهدي (عج هستند, سيصد و سيزده نفر به تعداد اهل بدر مي باشند: »امام صادق (ع ): گويا مي نگرم به قائم (عج ) بر فراز منبر كوفه , در حالي كه يارانش پيرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران و كارگزاران امام بر روي زمين هستند«, (كمال الدين , ص 673). از ياران خاص يعني 313 نفر, در روايات تعبير به »نقبائ« و »خواص « نيز شده است , (بحارالانوار, ج 53, ص 7). اين عده , كساني هستند كه خداوند آنان را از قبل از ظهور حضرت مهدي (عج ), به سبب قابليت و لياقتشان برگزيده است , (همان مصدر). ياران خاص (313 نفر) نخستين كساني هستند كه گرد حضرت جمع مي آيند و دعوت جهاني امام مهدي با آنان شروع مي شود پس از آشكار شدن دعوت حضرت , تعداد ده هزار نفر, كساني هستند كه به امام (ع ) مي پيوندند و به عنوان هسته اوليه نيروهاي حضرت , تحت فرماندهي همان 313 نفر, قيام جهاني امام زمان با اين عده آغاز مي شود: »امام جواد(ع ): زماني كه سيصد و سيزده نفر از ياران خاص امام قائم به خدمت آن بزرگوار رسيدند حضرت , دعوتش را به جهانيان آشكار مي كند و وقتي اين تعداد به ده هزار نفر رسيد, به اذن خداوند متعال قيام مسلحانه مي كند«, (بحارالانوار, ج 52, ص 283, حديث 10). و در ادامه ي نهضت , توده هاي انبوه مردم از سراسر جهان كه در انتظار منجي بشريت به سر مي برند و از ظلم و ستم به ستوه آمده اند, به ايشان مي پيوندند, (منتخب الاثر, الفصل السابع , الباب السادس , ص 597; الملاحم و الفتن , سيد ابن طاووس , ص 65).
2. اين كه آيا ياران خاص يعني 313 نفر, تاكنون تكميل شده اند يا نه ؟ مانند بسياري از امور ديگر براي ما معلوم نيست چون در مورد اين نفرات , تنها جز شمردن صفاتي از آنان , در روايات نام آنان به خصوص ذكر نشده جز برخي افراد مثل اصحاب كهف , سلمان , مالك اشتر, (رجعت , علامه مجلسي , كانون پژوهش , اصفهان , چاپ اول , ص 45). 3. نكته اي كه بايد به آن توجه داشت , اينكه در مورد زمان ظهور حضرت - كه خداوند به آن عالم است - در روايات اموري به عنوان علائم و زمينه ها و شرايط ظهور حضرت ذكر شده است , كه يكي از آنها تكميل ياران خاص يعني 313 نفر است اما اين تنها شرط نيست تا با تكميل اين عده , حضرت ظهور كنند بلكه علاوه بر اين حصول شرايط ديگري نيز لازم است .

65_آيا اين عقيده درست است كه وقتي امام زمان از غيبت بيرون آمده و ظهور كنند تمام امامان از اول تا يازدهم زنده شده و به حكومت مي رسند و سالهاي زيادي حكومت مي كنند مثلا مي گويند امام حسين تا زماني حكومت مي كند كه مي ابروي ايشان از بلندي جلوي چشمان ايشان را مي گيرد و ايشان با دست ابروها را بالا گرفته و به هر طرف نظر مي كنند؟

يكي از اعتقادات ويژه‌اي كه شيعه دوازده امامي آن را باور دارد، عقيده به رجعت است. رجعت در لغت به معناي بازگشت است. معني اصطلاحي رجعت از ديدگاه شيعه اين است كه خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدي(عج« شماري از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پيش از قيامت بر مي انگيزاند واين باور از ويژگيهاي مذهب آل محمد(ص) مي باشد كه قرآن نيز بر درستي آن گواهي مي دهد.(1)

دانشمند بزرگ شيعه، مرحوم سيد مرتضي علم الهدي نيز عقيده بر رجعت از ديدگاه اماميه را چنين توضيح مي دهد، باور شيعه اماميه اين است كه خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهي از شيعيان راكه پيش از ظهور آن حضرت از دنيا رفته اندبه اين جهان باز مي گرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدس نايل گردند. همچنين خداوند برخي از دشمنان آن حضرت را زنده مي كند تا از آنان انتقام گيرد، بدين صورت كه آشكار شدن حق و بلندي مرتبت پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند.(2)


از ديدگاه دانشمندان شيعه، هيچ گونه ترديدي در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شيعي اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان اهل بيت بر شمرده اند.


مرحوم علامه مجلسي در كتاب گرانسنگ بحار الانوار مي فرمايد: عقيده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شيعه بوده و اين سخن چندان آشكار است كه كسي نمي تواند به انكار آن برخيزد.(3)
شيخ مفيد و سيد مرتضي نيز اعتقاد به رجعت را نزد شيعه اجماعي شمرده‌اند.(4)


مرحوم شيخ حر عاملي مي فرمايد: فراواني شمار نويسندگاني از شيعه كه روايات مربوط به رجعت را در كتاب هاي خويش گرد آورده اند- كه تعداد آن از هفتاد كتاب بيشتر است - دليل بر قطعي بودن اعتقاد به رجعت از ديدگاه شيعه است.(5)
شيخ صدوق نيز اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان تشيع دانسته است.(6)


دانشمندان شيعه براي اثبات رجعت به دلايل قرآني، روايي و اجماع تمسك جسته اند كه ما تنها به نقل نمونه هايي از اين استدلال ها بسنده مي كنيم: گواه روشن تحقق رجعت، پيش از هر چيز قرآن كريم است كه در آيه 84 سوره نمل مي فرمايد:(و يوم نحشر من كل امة افواجاً ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون)؛ روزي كه از هر ملتي، گروهي از آنان را كه آيات ما را تكذيب مي كردند، زنده مي گردانيم. در اين آيه شريفه كه براي اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) (7) و دانشمندان شيعه قرار گرفته است، سخن از روزي است كه تنها گروهي (و نه همه مردم) برانگيخته مي شوند، در حالي كه در قيامت بنا به تصريح قرآن كريم همه انسان ها برانگيخته مي گردند، آنجا كه مي فرمايد:(و يوم ينفخ في الصور ففرغ من في السموات و من في الارض الا من شاء الله و كل اتوه آخرين)؛ روزي كه در صور دميده شود، همه كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، مگر آن كس كه خدا را خواهد، به شدت مي ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر مي گردند.(8)


از مقايسه اين دو آيه شريفه چنين به دست مي آيد كه آيه نخست مربوط به روزي غير از قيامت است و آن همان روزي است كه در روايات اهل بيت به نام «رجعت» معروف گرديده است.


اما دليل اصلي اثبات رجعت روايات بي شماري است كه بر وقوع آن صحه مي گذارد. مرحوم علامه مجلسي نام بيش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شيعه را ذكر مي كند كه روايات رجعت را در كتاب هاي خويش آورده اند كه اسامي برخي از آنها بدين قرار است: سليم بن قيس هلالي، حسن بن صفار، علي بن ابراهيم قمي، ثقة الاسلام كليني، عياشي، كشي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالفتح كراجكي، نجاشي، شيخ طوسي، ابن طاووس و ... .
مرحوم علامه مجلسي در باره روايات رجعت مي فرمايد: كسي كه به حقاينت ائمه اطهار(ع) ايمان دارد چگونه مي تواند درباره مسأله متواتري كه از آنان نقل شده و نزديك به دويست روايت صريح در اين زمينه رسيده و بيش از چهل تن از ثقات و عالمان شيعه آنها را در كتاب هاي خود آورده اند، ترديد كند؟


به راستي اگر مسأله‌اي مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در كدامين موضوع مي توان ادعاي تواتر نمود؟(9)


شيخ حر عاملي نيز روايات رجعت را فزون از شمار دانسته و در باره آن قائل به تواتر معنوي شده است.(10) ما در اين مقام تنها به نقل دو روايت از روايات بي شمار رجعت مي پرازيم:


1. از امام صادق(ع) درباره آيه: (ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: ذلك في الرجعة؛ اين آيه در مورد رجعت است.(11)



2. همچنين آن حضرت فرمود: ليس منا من لم يؤمن بكرمنا، هر كس به رجعت ما ايمان نداشته باشد، از ما نيست.(12)


افزون بر قرآن و روايات، شمار فراواني ازعالمان شيعه، عقيده به رجعت را در نزد اماميه اجماعي دانسته اند.(13)


حال با توجه به ادله قطعي اي كه رجعت را به مثابه يك عقيده درست ثابت مي كند، بايستي ديد هدف از رجعت چيست؟ آيا رجعت از جمله معجزات پيامبر اكرم(ص) است؟ آيا رجعت از نشانه هاي ظهور مهدي(عج) و يا معجزات آن حضرت است؟ و يا اصلاً رجعت مسأله‌اي ديگر و يا هدفي ديگر در نظام آفرينش طرح ريزي شده است؟


گر چه ممكن است به جهت محدوديت علم و ادراك ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلي از رجعت را ذكر كرد، اما با توجه به مجموع احاديثي كه در مورد رجعت به ما رسيده است شايد بتوان اهداف ذيل را از جمله مواردي دانست كه لزوم تحقق رجعت را توجيه مي كند:


1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت كفر و شرك از سوي خداوند صورت مي گيرد، بدين معنا كه بازگشت به دنيا در زماني به وقوع مي پيوندد كه دين خدا بر سراسر جهان حاكم شده، زمين و آنچه در آن است، يكسره در اختيار مؤمنان و خدا جويان قرار گرفته و كافران و ستم پيشگان خوار و ذليل خواهند گشت.


بديهي است كه چنين حادثه اي هر انسان دينداري را شادمان و خرسند و تبهكاران و كافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از اين رو خداوند مهربان و حكيم، گروهي از مؤمنان راستين و شماري از كافران سرسخت را در آن روز به جهان باز مي گرداند، تا آنان از ديدن شكوه و عظمت اسلام و حاكميت مؤمنان به وجد آيند و كافران نيز بر اثر مشاهده شوكت و قدرت پيروان دين خدا خشمگين و اندوهناك گردند و همگان در يابند كه وعده الهي تخلف ناپذير است.


2. گذشته از اين كه ممكن است افراد با ايمان در اين بازگشت به مقاماتي دست يابند كه تنها در هنگام سيطره كامل اسلام مي توانند به آن مقامات برسند، مي توان گفت: از آن جا كه طبق روايات، كافراني كه رجعت مي كنند از جمله افرادي هستند كه بسيار در كفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممكن است با اين هدف انجام گيرد كه دست كم مقداري هر چند اندك، از جزاي اعمال ننگين خود را در دنيا بچشند و تا حدودي پاسخگوي پاره اي از ظلم و ستم هاي بي حد خود باشند، هر چند مجازات اصلي در سراي آخرت به آنان خواهد رسيد.

با توجه به مطالب پيش گفته بايستي اين نكته را هم يادآور شد كه نه در روايات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شيعه هيچ گونه ملازمه اي ميان رجعت و معجزه بودن آن براي پيامبر اكرم(ص) نيامده است، مرحوم امين الاسلام طبرسي، ضمن اشاره به اين سخن ملازمه ميان رجعت و صحت نبوت پيامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شيعيان) بلكه اكثر امت اسلامي، ظهور معجزه به دست ائمه و اوليا نيز رواست.(14) بنابراين به هنگام تحقق رجعت، مي توان آن را از جمله معجزات حضرت ولي عصر(عج) به شمار آورد.

پي‌نوشت:
1. المسائل السرويه، شيخ مفيد، ص 32، المطبعة مهر، ناشر: المؤتمر العالمي.
2. رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 125،تحقيق سيد مهدي رجايي، ناشر: دار القرآن، 1405 هـ . ق، مطبعة السيد الشهداء.
3. بحار الانوار، ج 53، ص 144 - 122، الطبعة الاولي، 1405 هـ . ق، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت.
4. همان، ص 136-139.
5. به نقل از همان، ص 121.
6. الايقاظ من الهجعه، باب دوم.
7. بحار، ج 53، ص 53.
8. سوره نحل، آيه 87.
9. بحار، ج53، ص 144 - 122.
10. الايقاظ من الهجعة، باب دوم، دليل سوم.
11. بحار، ج 53، ص 56.
12. همان، ج 53، ص 92.
13. همان، ج 53، ص 139 - 136.
14. مجمع البيان، ج 1، ص 223.

66_آيا واسطه فيض بودن امام زمان (ع) در نعمت ها و در عالم كون غير از روايات آيا ريشه قرآني هم دارد يا نه؟


در اين باره گفتني است که بيان معارف بلند نياز به تدبر و درک عميق دارد. شايد بتوان گفت: بنا بر آيه 34 سوره بقره سجده فرشتگان در برابر آدم به عنوان در خدمت بودن و خضوع فرشتگان در برابر انسان کامل بوده است واز آنجا که بنا بر آيه 5 سوره نازعات «فالمد برات امرا» تدبير امور جهان به واسطه فرشتگان انجام مي گيرد. معلوم مي شود نعمت ها و تدبيرات عالم تکوين تحت اراده تکويني انسان کامل و امام زمان(عج) مي تواند باشد.البته تمامي اين مقامات به اذن پروردگار وتحت حاكميت اراده الهي است.


67_آثار ظهور امام زمان(عج) چيست؟


يکي از خواست هاي بنيادين بشر خسته ي امروز، يافتن دور نمايي از آينده اي روشن و پر اميد است که از بدو پيدايش انسان و هبوط حضرت آدم تاکنون، بشارت فرا رسيدن آن داده شده است: آينده اي درخشان که شکوه و عظمت آن دل هاي مالامال از انتظار و شوق را مدهوش خود کرده و همين جذابيت، بستر طرح پرسش هاي گوناگوني درباره ي آن شده است. يکي از اين پرسش ها درباره ي آثار و تحولات ظهور و موعود اديان است. بايد گفت در اين دوره بشر شاهد تحولات شگرفي در زمينه هاي مختلف خواهد شد كه همگي در راستاي تكامل جامعه ي بشري قرار دارند, لذا, نخست لازم است تصوير روشني از واژه ي تكامل داشته باشيم و سپس به جنبه هاي مختلف آن بپردازيم.
بايد توجه داشت هر موجودي زمينه ها و استعدادهاي وصول به فعليت هايي را دارد كه متناسب با آن و سازگار با طبيعت و سرشت و استعدادهاي دروني اش هستند, از اين رو كمال هر چيز عبارت است از: «رسيدن شيء به فعليت و وضعيتي كه با آن ملايم و سازگار باشد» ( احمد واعظي, انسان از ديدگاه اسلامي، ص 149, انتشارات سمت، چاپ اول، 1377).
بنابراين, تكامل بشر و جامعه بشري به معناي شكوفا شدن و به فعليت رسيدن همه امكان ها و استعدادها و ظرفيتهاي آن است. از طرفي بايد توجه داشت كه بشر و جامعه بشري داراي استعدادهاي متعدد و متنوعي است كه تكامل حقيقي با شكوفايي و به فعليت رسيدن همه آنها تحقق مي يابد. از آنجا كه بشر موجودي دو بعدي است, برخي از اين استعدادها و در نتيجه, برخي از اين ابعاد تكامل, ناظر به زندگي مادي وبرخي ديگر, ناظر به بعد معنوي و اخلاقي بشر است.
از اين رو, تكامل حقيقي بشر, كه وعده ي تحقق آن در عصر ظهور آورده شده است, همه ي جنبه هاي حيات بشري را در بر مي گيرد و پاسخ گوي همه ي نيازها و خواسته هاي وي, چه در دايره ي امور معنوي و چه در قلمرو امور مادي خواهد بود. در اين مقاله مي كوشيم تا دورنمايي از مهم ترين ابعاد جامعه ي بشري در آن عصر طلايي را به كمك احاديث و روايات به دست آوريم.

1.تكامل فكري:
در زمان ظهور و بر پايي دولت كريمه امام زمان(عج) سطح انديشه و فكر مردم به نحو چشم گيري بالا مي رود. امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رئوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم ؛ وقتي كه قائم ما قيام مي كند, خدا دست لطفش را بر سر بندگان مي نهد و بدين وسيله عقل هاي پراكنده ي آنها را جمع مي كند و انديشه ي آنان را به حد كمال مي رساند»(كليني, الكافي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه, چاپ چهارم، ج 1, ص 25).

2. رشد معنويت و اخلاق:
يكي ديگر از جنبه هاي تكامل بشري در عصر موعود را مي توان در وادي معنويت و اخلاق جست و جو كرد. متأسفانه در دنياي كنوني در كنار توسعه ي صنايع و علوم, شاهد روند نزولي سير بشريت در حوزه ي اخلاق بوده ايم, اما در آن دوران طلايي, رشد جنبه هاي مختلف حيات بشري, چه مادي و چه معنوي, متوازن خواهد بود.
امام حسن(ع) مي فرمايد: خداوند در آخر الزمان مهدي را بر مي انگيزد و كسي از منحرفان و فاسدان نيست, مگر اين كه اصلاح گردد (نجم الدين طبسي، چشم اندازي از حکومت مهدي، چاپ سازمان تبليغات اسلامي، ص 206، به نقل از متن الرحمان، ج 2، ص 42 و اثبات الهداه، ج 3، ص 524).
حضرت اميرالمؤمنين(ع) از رخت بر بستن بدي ها و ناراحتي ها و جايگزين شدن خير و نيكي به جاي آن در اين دوران خبر مي دهد» (همان، ص 230 به نقل از الشيعه و الرجعه، ج 1 ، ص 167).
و در جاي ديگر مي فرمايد: «و لذهب الشحنا من قلوب العباد؛ کينه توزي از دلهاي بندگان خارج مي شود» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 316).
همه ي اين امور از استقرار و بسط اخلاق و معنويت حکايت دارد.

3. رشد علم و فرهنگ اسلامي:
از ديگر موارد پيشرفت و تکامل بشري در اين دوران، بالا رفتن آگاهي هاي ديني و مذهبي همگان است. امام باقر(ع) مي فرمايد: «در روزگار مهدي به اندازه اي به شما حکمت و فهم داده خواهد شد که يک زن در خانه اش به طريق کتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت مي کند» (همان، ج 53، ص 352).

4. جهان شمولي اسلام (دين حق)
يکي ديگر از جنبه هاي تکامل بشري در عصر موعود، رشد و توسعه و فراگير شدن آيين حق (اسلام) خواهد بود. در اين دوران، اديان دروغين و ساخته ي اوهام بشري و نيز اديان تحريف شده رخت بربسته و پرتو دين حق سراسر پهناي اين کره ي خاکي را در خواهد نورديد.
امام باقر(ع) در تفسير آيه ي سي و سوم سوره ي توبه مي فرمايد: «در آن زمان کسي باقي نمي ماند، مگر آن که به رسالت محمد(ص) اعتراف و اقرار کند» (محمد بن مسعودعياشي، تفسير عياشي، تهران، چاپخانه علميه، ج 2، ص 87).

5. شکوفايي اقتصاد و رفاه اجتماعي
در پرتو تحول فرهنگي و اخلاقي بشر و رشد تقوا و نيکي ها، نعمت هاي الهي از هر سو بر بندگان سرازير مي شوند، زيرا اين وعده ي تخلف ناپذير پروردگار است: «لو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض؛ اگر مردم شهرها و ديارها ايمان آورند و تقوا پيشه کنند، ما برکات زمين و آسمان را بر آنان مي گشاييم».
در پرتو اين عنايت الهي است که از آرزوهاي ديرين بشري، که همان برچيده شدن و ريشه کن شدن فقر است، تحقق مي يابد. پيامبر گرامي اسلام(ص) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي که حضرت مهدي ظهور کند ... اموال و زکات ها را در کوچه ها مي برند، ولي کسي پيدا نمي شود که حاضر به دريافت آنها باشد» (نجم الدين طبسي، همان، ص 222 به نقل از عقدالدرر، ص 166).
آري در اين عصر طلايي، فقر رخت بربسته و هيچ ويرانه و ويرانه نشيني باقي نمي ماند.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاي زمين براي او ظاهر مي گردد و در سرتا سر جهان جاي ويراني نخواهد ماند، مگر اين که آن را آباد خواهد ساخت» (امين الاسلام طبرسي، اعلام الوري، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، قم، چاپ سوم، ص 463).

6.تکامل علمي و تکنولوژي و پيشرفت برق آساي علوم و فنون:
در اين عصر، پيشرفت تکنولوژي و علوم به گونه اي برق آسا و غير قابل مقايسه با دنياي کنوني خواهد بود، به گونه اي که همه ي دستاوردهاي خيره کننده ي جهان بشري کنوني و آينده در برابر آن بسيار اندک و ناچيز است.
امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد:دانش بيست و حرف(شاخه و شعبه) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمي دانند و چون قائم قيام کند، بيست و پنج حرف بقيه را بيرون مي آورد و در ميان مردم منتشر مي سازد و بدين سان مجموعه ي بيست و هفت جزء دانش را نشر مي دهد» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا، 1404 ق، ج 52، ص 336).
ما با مراجعه به روايات مي توانيم به دورنمايي از برخي از پيشرفت هاي علمي و صنعتي دست يابيم که به آنها اشاره مي کنيم.

الف) پيشرفت صنايع و حل مسئله ي انرژي:
امام صادق(ع) مي فرمايد: «هنگامي که قائم ما قيام کند، زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و بندگان خدا از نور آفتاب بي نياز مي شوند» (علامه زين الدين علي بن يونس نباطي بياضي، الصراط المستقيم، نجف اشرف، انتشارات کتابخانه حيدريه، چاپ اول، بي تا).
از اين تعبير چنين بر مي آيد که مسئله نور و انرژي آن چنان حل مي شود که در روز و شب از پر قدرت ترين نورها، که مي تواند جانشين آفتاب گردد، بهره مي گيرند و اين شايد در سايه ي استقرار يک سيستم تکامل يافته ي انرژي اتمي با تصفيه ي کامل از تشعشات زيانبار آن تحقق يابد، امري که در حال حاضر بزرگ ترين مشکل استفاده از اين انرژي است (ناصر مکارم شيرازي، مهدي انقلابي بزرگ، انتشارات هدف، قم، ص 277، بي تا).

ب) پيشرفت پزشکي: در آن عصر هيچ بيماري بدون درمان باقي نمي ماند.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «هر کس قائم اهل بيت مرا درک کند، اگر به بيماري دچار باشد، شفا يابد و چنانچه دچار ناتواني باشد، توانا و نيرومند مي شود» (محمد باقر مجلسي، همان، ج 52، ص 335).
و در برخي روايات از ريشه کن شدن بسياري از بيماري ها خبر داده شده است که چه بسا تحقق آن در پرتو عنايات الهي قابل تفسير باشد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي که مهدي قيام کند، خداوند متعال هرگونه بيماري را از جامعه شيعيان برطرف مي کند» (همان، ص 317).

ج) گسترش و پيشرفت وسايل مخابراتي و ارتباط جمعي: يکي ديگر از جنبه هاي پيشرفت بشري در اين عصر را مي توان در حوزه ي وسايل مخابراتي و ارتباط جمعي دانست که نمونه هاي فعلي آن در جامعه ي کنوني به صورت راديو و تلويزيون و ماهواره ها و غيره است که گسترش و رشد مضاعفي پيدا خواهند کرد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: «در زمان قائم، شخص مؤمن در حالي که در مشرق به سر مي برد، برادر خود را که در مغرب است ديده و نيز آن که در مغرب است، برادر خويش را در مشرق خواهد ديد» (همان، ص 391).
و نيز مي فرمايد: «چون قائم ما قيام نمايد, خداوند گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مي كند كه بين آنها و امام(ع) پست و پيک وجود نداشته باشد, به گونه اي كه وقتي امام با آنها سخن
مي گويد آنان مي شنوند و او را مي بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد» (همان، ص 236)
امام باقر(ع) نيز مي فرمايد: «چون قائم قيام كند, در هر منطقه اي از مناطق از مناطق زمين, مردي را (به عنوان نماينده) مي فرستد و مي گويد: دستورالعمل تو در كف دست توست, چنانچه امري برايت پيش آمد كه آن را نفهميدي و حكمش را ندانستي, به كف دست خود نگاه كن و بر طبق آنچه در آن است عمل نما» (نعماني، الغيبه، ص 319).

د) پيشرفت كشاورزي: يكي ديگر از جنبه هاي پيشرفت بشري در اين عصر, رشد و توسعه كمي و كيفي دانش و محصولات كشاورزي است.
امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: (نجم الدين طبسي، همان، ص 230، به نقل از الشيعه والرجعه، ج 1، ص 167) «حضرت مهدي(عج) شرق و غرب زمين را تسخير مي كند... بدي ها و ناراحتي ها را بر طرف مي كند و خير و نيكي جاي گزين آن مي شود, به طوري كه يك كشاورز از هر من (3 كيلو) صد من محصول به دست مي آورد, همان گونه كه خدا فرمود: «در هر سنبلي صد دانه عمل مي آيد و خداوند براي هر كس كه اراده نمايد زيادتر مي كند» (بقره، آيه 261).
البته اين امر با دستاوردهاي كنوني بشر در زمينه ي ژنتيك و كاربرد آن قابل هضم است.

7.گسترش عدالت:
يكي از تلخ كامي هاي بشر در طي قرن ها, فقدان عدالت فراگير و حاكميت ظلم و ستم و تبعيض بوده, امري كه نااميدي و سرخوردگي بشر تشنه عدالت را به دنبال داشته است, اما اين وعده ي پروردگار است كه در اين عصر, براي نخستين بار در كل طول عمر زمين و زمينيان, بساط ظلم و ستم و تبعيض برچيده مي شود و ذائقه ي بشر تشنه ي عدالت حلاوت شهد دل انگيز عدالت را خواهد چشيد.
امام جواد(ع) مي فرمايد: «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد پس از آن كه از ظلم و ستم لبريز شده باشد» (محدث نوري، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه ال البيت لاحياء التراث، چاپ اول، ج 12، ص 283، بي تا).
در پرتو خورشيد فروزان عدالت, هر صاحب حقي به حقش خواهد رسيد و دستگاه قضاوت حضرت(عچ) اين امر را سامان خواهد داد. حضرت امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «پس از ظهور مهدي(عج) هيج حقي از كسي بر عهده ديگري باقي نمي ماند, مگر آن كه حضرت آن را باز مي ستاند و به صاحبش مي دهد» (محمد باقر مجلسي، همان، ص 224).

8. امنيت عمومي
يكي از مهم ترين مؤلفه هاي به وجود آمدن جامعه اي پيش رفته و پويا, استقرارامنيت همه جانبه و فراگير و پايدار است, امري كه به لحاظ اهميت آن, در روايات ما نعمتي الهي معرفي شده است و اين خواسته ي بشري به نحو فراگير و همه جانبه تنها در عصر موعود متحقق خواهد شد.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «در اين زمان پير زن ناتواني از مشرق زمين به مغرب مي رود, در حالي كه هيچ كس متعرض او نمي شود».
و در برخي از روايات دايره ي امنيت و حوزه ي آن, حتي فراتر از انتظارات معمول بشري تعريف شده است.
امام علي(ع) مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند آسمان باران خود را مي بارد و درندگان با چارپايان از در آْشتي وارد مي شوند و با انسانها كاري ندارند,تا جايي كه زني از عراق به شام مي رود, بدون اين كه ذره اي او را نگران سازد يا از درنده اي بترسد» (همان، ص 316).
اين ها نمونه هايي از جنبه هاي تكامل بشري در عصر ظهور منجي عالم امكان است كه دورنمايي از دوراني طلايي و لبريز از معنويت و رفاه است كه پاسخ گوي همه ي خواسته ها و انتظارات بشر در طول اعصار متمادي و بسيار فراتر از آن مي باشد, برهه اي از زمان كه همه ي استعدادها ي بشر به فعليت و شكوفايي خواهد رسيد. به اميد آن كه ديدگان ما به قامت دل رباي موعود عصرها و نسل ها منور گردد.

68_مي گويند که در زمان ظهور امام زمان چيزهاي زيادي مي باشند که تکامل مي يابند از جمله علم به حد اعلاي خودش مي رسد و بعضي ها مي گويند که و همچنين در کتابها نوشته شده که امام زمان با شمشير قيام مي کند، سؤال من اين است که با وجود پيشرفت علم و با وجود سلاحهاي مدرن آيا جنگ امام زمان باز هم با سلاحهاي سرد خواهد بود؟

در اين راستا نكاتى است كه بايد در نظر گرفت:

1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مى باشد. چنان كه در بسيارى موارد چنين كاربردى دارد.


2) آنچه مسلم است سلاح هاى موجود دنيا به گونه اى است كه نابود كننده هر كسى است كه در برد مؤثر آن باشد در حالى كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاى تبهكار و فاسد و بى ايمان را از بين مى برد و خوبان از گزند آن در امانند. اما اين كه اين ويژگى چگونه به دست مى آيد بر ما پوشيده است مى توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرنى دست مى يابند كه چنين كاربردى دارد و سلاح هاى ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايى چندانى ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدى توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايى ابتدايى به نبرد برخيزند و اراده الهى بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.
سؤالاتي كه درباره ابزار دفاعي آن حضرت قابل طرح است عبارتند از:


1- آيا ابزار دفاعي آن حضرت سلاح سردي چون شمشير خواهد بود يا نه ؟


2- مفاد روايات اسلامي كدام نظريه را تأييد مي كند؟


3- آيا تكامل صنعتي و ماشيني در آن روزگار از بين خواهد رفت يا نه ؟


مي گوييم براي يافتن پاسخ اين سؤالات هم از منابع حديث و هم از دلايل عقلي مي توان كمك گرفت اما به نظر عقل : هيچ دليلي وجود ندارد كه با جهش جامعه انساني به سوي حق و عدالت ترقي جامعه متوقف گردد. افزون بر آن يكي از پايه هاي استقرار حكومت واحد جهاني به هم پيوستگي دنيا از نظر وسايل ارتباطي است و اين موضوع بدون تكامل صنعتي ممكن نيست . پس بعيد نيست بگوييم همان گونه كه قلم كنايه از علم و فرهنگ است.
شمشير هم كنايه از قدرت و نيروي نظامي مي باشد. از همين جا مي توانيم به اين سخن اعتراف كنيم كه نمي توانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادي يا رواني بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم . همين اندازه اجمالا مي توانيم بگوييم يك سلاح برتر خواهد بود. هم چنان كه مي دانيم آن سلاح سلاحي نيست كه گناهكار و بي گناه را با هم نابود كند. و اما به نظر احاديث : احاديثي كه نقل شده , به نوبه خود هر كدام تكامل علوم را در ابعادي مختلف براي انسان گوشزد مي كنند. از باب نمونه در كتاب منتخب الاثر عناوين ذيل را مشاهده مي كنيم كه همگي بر پيشرفت و رشد علوم آن روزگار دلالت مي كنند:


1- باب سوم در اين كه زمين , كنوز و معادن خود را اظهار مي كند. در اين باره ده حديث است . از باب نمونه : موسي بن جعفر(ع ) فرمود: براي آن حضرت گنجينه هاي زمين ظاهر مي شود و هر امر دوري، براي ايشان نزديك مي گردد.


2- باب چهارم : در اين كه بركات سماوي و ارضي و غير اين دو ظاهر مي شوند و در آن 12 حديث است . از باب مثال : پيامبر(ص ) فرمود: در زمان آخر امتم مهدي خروج مي كند و حال آن كه باران او را سيراب و زمين نباتاتش را بر وي عرضه مي كند.

3- باب يازدهم در اين كه زمين در دولت وي عمران مي يابد. در اين زمينه 5 حديث وارد شده است . از آن جمله : حضرت فرمود: روي زمين خرابي باقي نمي ماند مگر اين كه مهدي آن را آباد مي كند.

4- باب دوازدهم در اين كه امور در عصر ايشان تسهيل پيدا كرده و عقول مردم هم تكامل پيدا مي كند و در آن 7 حديث نقل شده است .
از باب نمونه امام صادق (ع ) فرمود: در زمان قائم آل محمد(ص ) مؤمني كه در مشرق است برادر خود را كه در مغرب است مي بيند. همين طور مؤمني كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است , مشاهده مي كند.







69_اينكه حضرت امام جعفر صادق(ع) پيرامونحضرت مهدي(عج) مي فرمايد: «اگر او را دركمي كردم، تمام عمر به خدمت او ميپرداختم» چه مهمي را مي رساند و حضرتش چهمنظوري داشته اند؟ (معجم الاحاديثالامام المهدي (عج) جلد 3، صفحه 385).



رواياتي از ائمه معصومين(ع) به اين مضمون وارد شده است كه دو امام در يك زمان نخواهند بود مگر اين كه يكي ناطق است و ديگري صامت. يعني اگر در يك عصر دو امام باشد يكي قائم به امور امامت است و ديگري دعوت كننده به همان امام است و در خدمت امام ناطق است. بنابراين شايد اين سخن امام صادق(ع) بيان اين واقعيت باشد كه اگر حضرت(ع) در آن زمان باشند امام ناطق امام زمان خواهد بود و امام صادق(ع) در خدمت امام زمان(عج) خواهد بود.
نكته ديگر اين كه اين روايت به گونه اي اشاره به رتبه و جايگاه بلند و ممتاز امام زمان(عج) دارد.



70_اين كه مي گويند وقتي امام زمان(عج)مي آيد ايشان با شمشير مي جنگد و تمام سلاح هاي پيشرفته دنيا از كار مي افتد چگونه است؟ مي گويند دجال سوار بر الاغ است، يك چشم دارد، يك كوه از پشت سر او ويك كوه در جلوي او حركت مي كند. سيدخراساني يا فردي به نام سفياني مي آيد و... آيا اين ها واقعيت است يا نوعي تشابه و نماد است؟ يكي از دوستان مي گفت در يكي از سايت هاي اينترنت با 4 دليل نوشته اندكه بوش همان دجال است آيا سند معتبري براي قبول اين موضوع وجود دارد؟ سيدخراساني كيست آيا مي توان پنداشت كه همان رهبر شيعيان جهان حضرت آيت الله خامنه اي است يا خير؟


اول: دجّال از ريشه ى «دجل» به معناى دروغگوى حيله گر است.

اصل داستان دجّال در كتابهاى مقدس مسيحيان آمده است، (رساله يوحنّا، باب 2، آيه 18 و 22).{ در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كسانى كه منكر حضرت مسيح باشند و يا «پدر و پسر» را انكار كنند به عنوان دجال ياد شده است به همين جهت در ترجمه انگليسى كتاب هاى مقدس مسيحى واژه آنتى كريست (Anti christ) يعنى ضد مسيح، به كار رفته است.


در روايات زيادى از اهل سنّت، خروج دجّال از نشانه هاى برپايى قيامت دانسته شده است، (سنن ترمذى، ج 4، ص 507 تا 519، سنن ابى داود، ج 4، ص 115، صحيح مسلم، ج 18، ص 46 تا 81). و روايات اسلامى در مورد دجّال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنّت است.


در كتب روائى شيعه، تنها دو روايت در مورد خروج دجّال به عنوان يكى از علائم ظهور حضرت مهدى آمده است، (كمال الدين صدوق، ص 525، 526)، كه هيچكدام از اين دو روايت از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعى، دليل معتبرى بر اين كه خروج دجّال يكى از علائم ظهور باشد، وجود ندارد.

اما در عين حال با توجه به روايات زيادى كه در منابع اهل سنّت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجّال به طور اجمال، صحت داشته باشد؛ وجود دارد و امر ممكنى است. لكن به فرض اين كه اصل قضيه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون ترديد بسيارى از ويژگى هايى كه براى آن بيان شده است به نظر مى رسد افسانه هايى بيش نيست.
بنابراين اصل قضيه دجّال را به عنوان امرى محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجّال چيست؟
دو احتمال اساسى در اين زمينه وجود دارد:


1. با توجه به معناى لغوى دجال، مقصود از آن، نام شخصى معينى نباشد. بلكه هر كسى كه با ادعاهاى پوچ و بى اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله گرى و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است.


بر اين اساس، دجّال ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتى كه در آن سخن از دجّال هاى متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مى كند. (همان روايات موجود در كتب اهل سنت كه در مورد دجّال آمده است). مانند: «قال رسول الله(ص): يكون قبل خروج الدجال نيّف على سبعين رجالاً؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهد كرد»، (كنزالعمال، ج 14، ص 200).


بنابراين احتمال، در حقيقت قضيه دجال بيانگر اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدى، افراد فريب كار و حيله گرى براى نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلى، همه تلاش خود را به كار گرفته و با تزوير و حيله گرى مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استوارى رهبرى آن دلسرد و يا دو دل كنند. اينكه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبرى، امت خويش را از خطر دجّال بر حذر داشته است»، خود تأييدى ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجّال، هر شخص حيله گر و دروغگويى است كه قبل از خروج حضرت مهدى(ع) در صدد فريب مردم است.


2. دجال، كنايه از كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان باشد.


استكبار با ظاهرى فريبنده و با قدرت مادى و صنعتى و فنى عظيمى كه در اختيار دارد سعى مى كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند بر اين اساس، اينكه پيامبران امت هاى خود را از فتنه دجال بيم داده اند، «ما بعث الله نبيّا الاّ و قد انذر قومه الدجال...؛ هيچ پيامبرى مبعوث نشد مگر آن كه قومش را از فتنه ى دجال بر حذر داشت»، (بحارالانوار، ج 52، ص 205). در حقيقت آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه حاكميت طاغوت و استكبار جهانى برحذر داشته اند. پس احتمال مى رود منظور از دجال با آن شرايط و اوصافى كه در اين روايات براى او شمرده شده همان استكبار جهانى باشد. مثلاً در اوصاف دجال گفته شده «كوهى از طعام و شهرى از آب به همراه دارد» كنايه از امكانات عظيم و گسترده اى كه استكبار در اختيار دارد.


براى آگاهى بيشتر ر.ك:


1. چشم به راه مهدى، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم، جمعى از نويسندگان، ص 289.


2. دادگستر جهان، ابراهيم امينى، ص 223.


دوم: اما درباره اسلحه امام نكاتى است كه بايد در نظر گرفت:


1) كلمه «سيف» كه در روايات آمده، كنايه از مطلق سلاح مى باشد. چنان كه در بسيارى موارد چنين كاربردى دارد.


2) آنچه مسلم است سلاح هاى موجود دنيا به گونه اى است كه نابود كننده هر كسى است كه در برد مؤثر آن باشد در حالى كه سلاح امام زمان «عج» و يارانش تنها انسان هاى تبهكار و فاسد و بى ايمان را از بين مى برد و خوبان از گزند آن در امانند.

اما اين كه اين ويژگى چگونه به دست مى آيد بر ما پوشيده است مى توان احتمال داد كه آن حضرت به سلاح فوق مدرنى دست مى يابند كه چنين كاربردى دارد و سلاح هاى ديگران در برابر آن ناتوان است و كارايى چندانى ندارد و نيز ممكن است سلاح جديدى توسط آن حضرت به كار گرفته نشود و با سلاح هايى ابتدايى به نبرد برخيزند و اراده الهى بر از كار افتادن ديگر سلاح ها تعلق گيرد.

سوم: در برخى از روايات خروج خراسانى در كنار ذكر خروج يمانى به عنوان علائم ظهور ذكر گرديده است(به عنوان نمونه نگاه كنيد به بحارالانوار، ج 52، ص 210 و 274).


هر چند خروج يمانى از علائم حتمى ظهور شمرده شده، ولى حتمى بودن خروج خراسانى به عنوان نشانه ى ظهور معلوم نيست. افزون بر اين در بعضى روايات خراسانى به عنوان ساقط كننده حكومت بنى عباس مطرح شده(بحارالانوار، ج 52، ص 234) كه در اين صورت بر ابومسلم خراسانى تطبيق مى شود.


71_ گفته مي شود كه در آخر الزمان مردم وبطور كلي جهان به فساد كشيده شده و همهجا از ظلم و جور پر خواهد شد و در آن حال خواهد بود كه امام عصر(عج) ظهور خواهندكرد حال اين سؤال مطرح است كه اگر سرانجام و بطور طبيعي به چنين فساد و ظلمي جهان را فرا خواهد گرفت پس چرا بايدبه سمت اصلاح خود و جامعه حركت كنيم و موكد در اسلام توصيه شده است كه خود و جامعه تان را به اصلاح در آوريد .آيا عدمحركت ما به سمت اصلاح و در نتيجه به فسادكشيده شدن جامعه منجر به تعجيل در ظهور نمي گردد؟


فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى(ع) به شما مى رود و اين نشانه در روايات بسيار به چشم مى خورد و در بعضى روايات به همين عنوان كلى مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده: «يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ خداوند به وسيله ظهور مهدى(ع) زمين را پر از عدل و داد مى سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد»، (چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجله حوزه، نقل از «سنن ابى داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج 14، ص 264).

يا از حضرت مهدى(ع) نقل شده: «علامة ظهورى كثرة الهرج و المرج و الفتن...؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبها است»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).


قبل از آن كه به بررسى اصولى موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مى رسد اشاره به سير تاريخى اين برداشت از موضوع ظهور امام زمان و زمينه هاى آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.


در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعى تفكر آسايش طلبانه در برخى پديد آمده و آنان بهانه اى مى طلبند تا از زير بار مسئوليت شانه خالى كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ دينى داشته باشد.


از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستى با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مى افتد و حتى برخى پنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟!


اين تفكر ناشى از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهى و برداشت غلط از موضوع ظهور است.


اولاً اين تعبير كه «جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است» يك بيان و تعبير كنايى است كه نشانگر شدت ظلم و فراگيرى آن است و بدين معنا نيست كه همه ى انسان ها در آن زمان ظالم و فاسدند. مانند اين تعبير كه مى گوييم «فلان كار، با هزار مشكل مواجه است» كنايه از اين كه مشكلات متعددى فراروى تحقق آن عمل است.


در آن دوران، انسان هاى صالح نيز وجود دارند كه قرآن كريم به آنان وعده داده است كه وارث حكومت زمين خواهند شد (نور، آيه 55) و مگر كسانى جز همين انسان هاى خودساخته و صالح، ياوران حضرت مهدى(عج) خواهند بود؟ و اساسا زمينه و بستر پذيرش قيام و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) به ستوه آمدن توده هاى مردم از ظلم و فساد و تباهى است. بر اين اساس مى توان گفت ظلم و جور مورد نظر در روايات، به صورت عمده، متوجه به حكومت ها و طبقه ى حاكم كه قدرت و ثروت را در دست دارند، مى باشد.


ثانيا رواياتى كه دلالت بر پر شدن جهان از ظلم و ستم دارد، در حقيقت خبر از وضعيت و شرايط جهان در آن دوران مى دهد. اخبار از يك واقعيتى است، كه رخ خواهد داد نه اين كه وظيفه شرعى ما را بيان كند، به اين معنا كه ما موظفيم چنين شرايطى را ايجاد كنيم و كمك كنيم جهان پر از ظلم و فساد شود.

اخبار اين روايات از وضعيت جهان، منافاتى با مسؤوليت هاى فردى و اجتماعى ما در جهت اصلاح فرد و جامعه ندارد. وظيفه انسان، حركت در مسير كمال است كه جز در پرتو عمل به وظايف و اصلاح خود و جامعه ميسر نخواهد بود و وعده آمدن مهدى موعود نيز در راستاى همين سير به سوى كمال و اصلاح فرد و جامعه است.

مهدى موعود مى آيد تا بستر را براى اين حركت و سير كمالى مهياتر كند. او مى آيد تا انسان ها، فارغ از ظلم ستمگران و فساد افسادگران، مسير كمال و اصلاح خود و معرفت حضرت حق و رسيدن به سعادت را بپيمايند.


ثالثا به طور كلى، هيچ گاه يك آموزه ى دين نمى تواند نافى و تعطيل كننده ساير اركان و اساس دين باشد. اگر به فرض به چنين موردى برخورديم، خود دليل بر بطلان آن و عدم استناد آن آموزه به دين خواهد بود.


به عنوان مثال يكى از اركان دين، توحيد است، معنا ندارد كه آموزه اى از دين، شرك را تأييد و به آن دستور دهد.


با توجه به اصل فوق، رواياتى كه صرفا اخبار از يك امر تكوينى است يعنى خبر از شرايط و اوضاع جهان قبل از ظهور مى دهد، نمى تواند مؤيد و مروج فساد و ظلم باشد.


اساسا روح دين و تمام آموزه هاى دين، براى برچيدن فساد و تباهى و رساندن انسان به اوج كمال است. دين براى اصلاح فرد و جامعه آمده است. بنابراين چنين برداشتى از روايات فوق برداشتى كاملاً نادرست و منافى با حقيقت دين و ارسال رسل است.


72_ از علائم ظهور و خصوصيات و كرامات امام زمان(عج) چيست؟


مدت زمان پاك شدن جهان از فساد معلوم نيست اما وقايع دوران ظهور را م ى توان ترسيم نمود. ترسيم تفصيلى عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماى كلى آن اشاره مى كنيم:

روايات حاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگى هاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت ميان غربى ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مى آيد تا جايى كه منجر به جنگ جهانى مى گردد.

اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدى(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند. اندك زمانى پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراسانى، رهبر سياسى و شعيب بن صالح رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.
اما ياران يمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهراً ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز به وجود مى آيد همكارى مى نمايد. از جمله نشانه هاى ظهور حادث ه اى است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مى دهد.

در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود پس از اين نداى آسمانى حضرت مهدى(عج) به طور سرى با برخى از ياران خود ارتباط برقرار مى نمايد.

درباره آن بزرگوار در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاى مى گيرد. دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مى كوشند تا وى را يافته و از ميان بردارند از اين رو سپاهى وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمى كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مى اندازند آن حضرت با برخى از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند و پس از درگيرى بر مكه تسلط مى يابد.
در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى(عج) پيام خود را به زبان هاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفيانى به زمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند به وقوع بپيوندد.
آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندى هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مى شود و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد.

وى پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد. آنان با او بيعت كرده و با هم رزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند.

سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى و گروه هاى متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مى رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مى دهد و بدين سان يمن، حجاز، ايران، عراق و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايى آن حضرت درمى آيد.
بعد از آن جنگ هايى با تركان و يهوديان صورت مى پذيرد كه در هر دو پيروزى از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحى از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مى كنند ولى ناگاه حضرت عيسى مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد.

فرود آمدن حضرت عيسى(ع) براى جهان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملت هاى مسيحى خواهد گرديد. به نظر مى رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدى(ع) و غربى ها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مى شود. اما غربى ها بعد از دو سال پيمان صلح را مى شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مى آورند. نيروهاى اسلام روياروى آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى(عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مى شوند.

سپس غرب توسط امام فتح مى گردد. پس از فتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدى(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مى سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدى(عج) براى تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مى كند و براى تعالى بخشيدن و شكوفايى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد.

به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافى بهره گيرى از پيشرفت علوم و حالت رفاهى باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشرى به آن دست مى يابد. دجال از روش هاى پيشرفته چشم بندى، براى فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند استفاده مى كند.
از اين رو در جهان موجى از فتنه و آشوب به وجود مى آورد كه فريب كارى هاى او را باور مى كنند اما حضرت مهدى(عج) نيرنگ هاى وى را آشكار ساخته و به زندگى او و هوا دارانش خاتمه مى بخشد. اين دورنمايى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) بود،

(براى آگاهى بيشتر ر.ك: عصر ظهور، على كورانى، ترجمه عباس جلالى، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى). اما علائم و نشانه هاى ظهور كه هر يك نويدى از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مى كنيم:


1- خروج سفيانى:
سفيانى مردى از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مى كند و پس از ظهور با امام مى جنگد. امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با على(ع) و يزيد با حسين بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانى نيز با قائم(عج) خواهد جنگيد، (بحارالانوار، ج 52، ص 182).

2- خسف در بيداء:
خسف ؛ يعنى، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفيانى در زمين است. على(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدى(عج) سفيانى خروج مى كند. سپاه وى به سوى مدينه حركت مى كند و چون به سرزمين بيداء مى رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد، (ينابيع الموده، قندوزى، چاپ بصيرتى، ص 427).

3- خروج يمانى:
سردارى است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مى كند. امام صادق(ع) فرمود: قيام خراسانى و سفيانى و يمانى در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمى به اندازه پرچم يمانى دعوت به حق و هدايت نمى كند، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252). ظاهراً خراسانى نيز دعوت به حق مى كند.

4- قتل نفس زكيه:
نفس زكيه؛ يعنى، انسان پاك. امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدى(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

5- صيحه آسمانى:
ظاهراً صدايى است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مى شود. امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اى از آسمان نام قائم را ندا مى كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مى شنود، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252). درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتى وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندى نفر بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223). درباره ويژگى هاى ياران حضرت نيز طبق برخى از روايات خداشناسى، عبادت و بندگى، شجاعت، فرمانبرى، ايثار، زهد و ساده زيستى و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.


به بعضى از خصوصيات امام زمان(ع) اشاره مى شود:


1- زمين را پر از عدل و قسط مى كند.

2- همانند جدش پيامبر(ص) با شمشير قيام مى كند (البته شمشير ممكن است جنبه سمبليك داشته باشد).
3- هنگام ظهور چهره جوان خواهند داشت.
4- حكومت جباران و ظالمان از بين برده و امر خدا و دين حق را آشكار مى كند.
5- مردم را به قرآن و سنت رسول خدا و هدايت برم ى گردند. نشانه هاى ديگرى نيز وجود دارد كه براى مطالعه آن ر.ك: 1- ظهور نور، على سعادت پرور، نشر تشيع 2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همدانى، انتشارات صحفى 3- نشانه هاى ظهور، سادات مدنى، نشر منير 4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزوينى، ترجمه: فريدونى، نشر آفاق 5- از ولادت تا ظهور، كربى، انتشارات الهادى 6- چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامى قم، چاپ اول زمستان 1375، صص 316 - 245 7- مقاله بررسى نشانه هاى ظهور، اسماعيل اسماعيلى 8- منتخب الاثر، فى الاسلام الثانى عشر، لطف الله صافى گلپايگانى، ص 357 و 373 9- مهدى موعود، تجرمه جلد سزدهم بحار الانوار، على دوانى، باب بيستم 10- امامت و مهدويت، لطف الله صافى گلپايگانى، ج 3، قسمت پايانى (به سوى دولت كريمه).


73_چرا امام زمان روز جمعه را براي ظهو رانتخاب كرده اند مي توانست روزهاي ديگر هفته باشد حتي مي توانست روز چهارشنبه باشد جوابي غير از تقدس جمعه وجود دارد؟


هر چند در برخى روايات مهدى موعود، على دوانى، باب سى و يكم و همچنين برخى ادعيه مثل زيارت امام زمان در روز جمعه« روز ظهور حضرت، روز جمعه بيان شده است، لكن روايات متعدد معتبر دلالت مى كند كه قيام حضرت در روز شنبه كه مصادف با روز عاشورا است، واقع خواهد شد، (منتخب الاثر، الفصل السادس، الباب التاسع، حديث 1 تا 7، ص 574 تا 576).

نکته ديگر آن که بايد توجه داشت که برخي چيزها سؤال بردار نيست از جمله مطلب مورد سؤال، زيرا اگر زمان ظهور آن حضرت، روزهاي ديگر هفته مثلا چهارشنبه يا سه شنبه و يا... باشد، باز هم جاي پرسش است که چرا روز ديگر نبود به هر حال ظهور آن بزرگوار در يک مرحله زماني تعيين شده است.

گرچه ممکن است روز جمعه - به دليل ارزش معنوي افزون بر روزهاي ديگر هفته - زمان احتمالي ظهور باشد چنان که در روايات آمده است چنان احتمال روز «شنبه» هم هست چنان که در روايات ذکر شده است «روزي که مصادف با عاشوراي حسيني(ع) باشد» (ارشاد شيخ مفيد، ص 700، ترجمه شيخ محمد باقر ساعدي خراساني، چاپ اسلاميه).


74_آيا اطلاق عناوين و القابي چون: «مقامعظماي ولايت» يا «ولي امر مسلمين جهان»به حضرت آيت الله خامنه‌اي، از نظر معظم له، بلامانع است؟ آيا استفاده از چنين القاب و الفاظي، متضمن توهين به ساحتامام زمان (عج) نيست؟


در نظام سياسي اسلام و رابطه متقابل ميان مردم و رهبر اينچنين نيست كه كاربرد مطلق عناوين و القاب نهي شده باشد بلكه با دو نوع القاب و عناوين روبرو مي باشيم؛ نوع اول عناوين و القايي هستند كه مورد تأييد و مأخوذ از آموزه هاي ديني است و در سيره بزرگان دين نيز متداول بوده و نوع دوم، عناويني است كه به خاطر تأثيرات و پيامدهاي منفي آن بر فرد و اجتماع، به شدت از كاربرد آن نهي شده است.

الفاظى از قبيل «عظمى» ـ كه مترادف با لفظ «معظّم»، باشند ـ نيز براى مراجع تقليد در آيت العظمى استعمال مى شود و هيچ صبغه مدح ناشايست ندارد؛ بلكه نوعى توقير و احترام معنوى است كه در سنت اسلامى داراى موردتأكيد مى باشد. در روايتى از امام على(ع) آمده است: مَن وقرّ عالما فقد و قرّ اللّه؛ كسى كه عالمى را احترام كند، خدا را احترام كرده است»، (غرر الحكم،ص 47، توقير العلماء، حديث 218) و همچنين عنوان «ولي امر مسلمين جهان» مضافاً بر آنچه گذشت، داراي پشتوانه ديني و برگرفته از احاديث ائمه معصومين(ع) و امام زمان(عج) است.

توضيح آنكه ولايت بر اموال و اعراض و نفوس مردم از شؤون ربوبيت الهى است و تنها با نصب و اذن خداى متعال، مشروعيت مى يابد و چنان كه معتقديم اين قدرت قانونى به پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) يكى بعد از ديگرى داده شده است.
در زمان غيبت بر اساس ادله عقلى متعددو روايات زيادى كه از امامان معصوم(ع) وارد شده فقيه جامع الشرايط عهده دار منصب ولايت و رهبرى جامعه اسلامى مى باشد و از طرف امام زمان(عج) به صورت عام منصوب مى باشند. بنابراين نصب ولى امر مسلمين جهان، يكى از القاب واقعى براى مجتهد جامع الشرايطى است كه درزمان غيبت امام معصوم(ع) براى رهبرى و اداره امور سياسى، اقتصادى، اجتماعى و... جامعه، از سوى امامان معصوم(ع) منصور گرديده است و بر اين مطلب دلايل عقلى و نقلى متعددى دلالت دارد. مانند:
توقيع شريف امام زمان(عج) كه مى فرمايند: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الى رواه احاديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجه الله عليهم و ادله بسيار متعدد ديگر. پس چنين نيست كه لقب ولايت و جانشينى از امامان معصوم(ع) راخود ولى فقيه براى خود برگزيده باشد. بلكه از طرف امامان معصوم داراى چنين مسؤوليتى مى باشد.

براى آگاهى بيشتر ر.ك: آيت اللّه جوادى آملى، ولايت فقيه ص 400 و 478 - فصلنامه حكومت اسلامى، سال اول، شماره اول،آيت اللّه مصباح يزدى، اختيارات ولى فقيه در خارج از مرزها، ص 81.


75_ آيا اين اعتقاد اهل سنت كه امام زمان(عج)فرزند عبداله و آمنه است صحت دارد؟


در هيچ يك از نصوص معتبر اهل سنت، نيامده است كه امام زمان(عج) فرزند عبداللَّه و آمنه مى باشد. مهم ترين و معتبرترين مجامع روايى اهل سنت «صحاح ستة» و «سنن ثلاثة» مى باشد.

با بررسى هايى كه بر روى همه اين متون انجام گرفته است، سه حديث درباره حضرت مهدى(عج) هست كه در هيچ يك از آنها امام زمان(عج) را فرزند آمنه و عبداللَّه نخوانده است؛ بلكه در اولى ايشان را از عترت پيامبر(ص) و ذريه فاطمه(س) خوانده است.

در حديث دوم فرموده اند: مهدى از من است و در روايت سوم هيچ اشاره اى به شب آن حضرت نشده است:

1- «حدثنا احمد بن ابراهيم حدثنا عبداللَّه بن جعفر الرقّى حدثنا ابوالمليح الحسن بن عمر عن زياد بن بيان عن على بن نفيل عن سعيد بن المسيب عن ام سلمة قال سمعت رسول اللَّه(ص) يقول المهدى من عترتى من ولد فاطمة قال عبداللَّه بن جعفر و سمعت ابا المليح يثنى على على بن نفيل و يذكر منه صلاحاً»، (سنن ابى داود، حديث 3735)


2- «حدثنا سهل بن تمام بن بزيع حدثنا عمران القطان عن قتاده عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدرى، قال قال رسول اللَّه(ص) المهدى منّى اجلى الجبهة، اقنى الاتف، يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً يملك سبع سنين ، (همان، حديث 3736). 3- سومين روايت در سنن ابن ماجه باب فتن حديث شماره 4029 مى باشد كه به جهت عدم ذكر نسبت نيازى به نقل متن آن نيست.


براى آگاهى بيشتر درباره شبهات مرتبط به امام زمان(عج) ر.ك: «يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، عليرضا رجالى تهرانى».

76_آيا شخصى كه گناه كرده، مى تواند باامام زمان(عج) ارتباط داشته باشد؟ در هرصورت فلسفه غيبت چيست؟


االف: ما پرسش را در قالب كلى تر بيان كرده و بدان پاسخ مى دهيم تا در ضمن آن شبهه حضرتعالى برطرف گردد.
در زمانى كه حضرت صاحب (عج) در پرده غيبت كبرى به سر مى برد اين پرسش ها مطرح مى شود آيا ارتباط با آن حضرت امكان دارد يا خير؟ آيا شيعيان و پيروان حضرت مى توانند از محضر آن بزرگوار بهره مند گردند يا نه؟ بر اساس رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد دو ديدگاه مطرح شده است:

الف) ديدگاهى كه امكان ارتباط را تأييد نمى كند و لزومى براى آن نمى بيند عالمانى چون شيخ مفيد، فيض كاشانى، شيخ جعفر كاشف الغطاء و نعمانى ارتباط با امام زمان (عج) و ديدن ايشان را براى شيعيان حال چه عابد چه متقى و چه فرد متوسط در غيبت كبرى ممكن نمى دانند.


ب) ديدگاهى كه بر امكان ارتباط و وقوع آن اصرار مى ورزد عالمانى چون سيد مرتضى، محدث نورى، كراجكى و شيخ طوسى بر اين عقيده اند البته اين امكان را تنها براى اولياى الهى و افراد ويژه مى دانند غير از آنها يعنى حتى كسى كه چندان گناه نداشته ولى بدلايلى در زمره اولياء الهى قرار نمى گيرد از اين ديدار محروم است.


ما در اينجا نمى توانيم به تحليل ادله يكى از دو گروه پردازيم با توجه به دلايل مستقل مى توان نكات ذيل را در اين باب شمارش كرد:


1- مقصود از ديدن آن حضرت چند معنا و مرتبه است: 1-1- در هنگام مشاهده حضرت متوجه نباشند ولى بعد متوجه يا معتقد گردند شخصى را كه ديده اند حضرت حجت بوده است. 1-2- ديدن با شناخت يعنى كسى حضرت را ببيند و معتقد شود شخصى را كه ديده امام عصر است وبه اين امر اطمينان داشته باشد. 1-3- فيض حضور يعنى ديدن حضرت و شناخت ايشان همراه با سؤال و جواب يعنى افزون بر اينكه حضرت را ديده و شناخته و از ايشان سؤال كرده و با وى به گفت وگو بپردازد. بنابراين رؤيت در خواب يا ديدن بدون شناخت و شهود بر اساس سير و سلوك مقصود نظر ما و همچنين شما نيست.


2- از مجموع روايات متقن استفاده مى شود كه امكان ارتباطات به معانى كه در شماره قبل مطرح شد در غيبت كبرى وجودندارد در برخى روايات تصريح شده كه حضرت مثلاً در مراسم حج شركت مى كند مردم را مى بيند ولى مردم حضرت را نمى بينند و نمى شناسند گاهى در جمع مردم حضور مى يابد و به آنان سلام مى كند اما مردم نه ان هنگام و نه پس از آن او را نمى شناسند.


3- بزرگانى كه مسأله امكان ارتباط و مشاهده را مطرح كرده اند آن را به صورت احتمال بيان فرموده اند نه قطع و يقين.


4- تنها يك دسته از روايات امكان ديدار با حضرت را براى خادمان ايشان (موالى خاصه) اثبات مى كند و دليلى بر امكان ملاقات و ارتباط ديگران وجود ندارد.


5- بزرگانى كه از آنان حكايت ديدار با حضرت حجت نقل شده خود در اين باره ادعايى نكرده اند.


6- اگر فرض بر امكان مشاهده و ارتباط با حضرت باشد برابر توقيع شريفى كه شش روز پيش از مرگ سمرى آخرين نايب خاص ايشان در غيبت صغرى از طرف امام عصر (عج) صادر شده و از جهت سند و دلالت هيچ اشكالى ندارد ديدار كنندگان حق اظهار را ندارند و به تعبير شيخ طوسى خود مى دانند و نفس خويش و از اين روى اگر كسى ادعاى رؤيت و مشاهده كند بايد تكذيب شود چرا كه امام عصر (عج) در اين توضيح چنين شخصى را «كذاب مفتر» معرفى كرده است [براى آشنايى اجمالى با اين نكات و ديدگاهها نكا: چشم به راه مهدى جمعى از نويسندگان. دفتر تبليغات اسلامى. قم. چاپ اول زمستان 1375 ش، صص 104-33]


بنابراين وقتى امكان ديدار به دلايل روايى براى هيچكس و فقط براى اولياء خاص وجود دارد ديگر براى كسانى كه افراد نسبتاً خوبى هستند ولو گناه كار امكان ندارد.

اما اين مطلب مختص به زمان غيبت است نه زمان حضور حكمت آن گناهكار بودن يا نبودن نيست بلكه از آن جا كه حضرت حضور ندارد اگر باب ديدار با آن امام همام مفتوح شود ممكن است هر مدعى پيدا شود و مطالبى را بر اساس رؤيت كذب خود مطرح سازد آن گاه چگونه مى توان به صدق گفتارش اطمينان يافت به همين دليل است كه حضرت در توقيع شريف امر فرموده اند كه اگر كسى با شرايط ويژه خود توفيق چنين ملاقاتى را يافت نبايد آن را اظهار نمايد بلكه بايد مكتوم باشد تا مسير سوء استفاده كنندگان مسدود شود.

برخى از لوازم مفتوح بودن باب حضور و ملاقات چنين است:


1- نشر كتابهاى نادرست و برخاسته از تصورات و خيالبافيهاى نويسندگان آن.


2- مخلوط كردن عقايد صحيح و درست با انديشه هاى خرافى وغير مستدل و ناصحيح .

3- بدبين شدن اهل تعقل و انديشه به سبب آموزه هاى خرافى كه به عنوان عقايد شيعى مطرح مى شوند و در نتيجه مخالفان تشيع امكان رشد و گسترش مى يابند.

از اين رو حكمت عدم ملاقات گناهكار بودن يا نبودن نيست هر چند بى تأثير نمى باشد ولى علت اصلى و اساسى عدم امكان ارتباط سوء استفاده مؤمنان، مريد بازان و مقام پرستان از اين فضاى عطر آگين است.

بايد توجه داشت كه حكمت غيبت چندان بر ما آشكار نيست و آنچه در اين زمينه گفته و يا نوشته مى شود با تكيه بر چند روايت و يا تحليل عقلى برخى از بزرگان متكلم شيعى است.اما ناگفته نماند كه مجهول بودن امرى به ما اجازه نمى دهد كه آن را غير واقعى تلقى كنيم چه بسا مجهولاتى كه پس از گذشت زمان مكشوف شدند پس ندانستن دلالت بر نبودن يا غير واقعى بودن نيست. در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:

غيبت امرى از امور الهى و سرى از سرار و غيبتى از غيبت هاى او [كمال الدين ج 2 ص 158].

در روايت ديگرى از امام صارق (ع) علت غيبت، آزمايش الهى دانسته شده است خوف كشته شدن و عدم آمادگى مردمان نيز در پاره اى روايات كه به امام ششم منتسب است به عنوان فلسفه غيبت ذكر شده است.

البته فلسفه غيبت را از زمان امام صادق (ع) نيز مى توان رهيابى كرد چرا كه بحرانهاى پيش آمده از سوى بنى اميه و عباسيان عرصه را بر ائمه (ع) تنگ ساخته بود و به همين دليل امام صادق(ع) نخستين امامى بودند كه نظام زير زمينى ارتباطات را در جامعه به كار گرفت [تاريخ سياسى غيبت امام زمان (عج) دكتر جاسم حسين مترجم، دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى، امير كبير تهران. چاپ اول 1367 ص 134]
امام صادق (ع) آنچنان هوشيارانه فعاليت هاى سازمان را هدايت مى كرد كه عباسيان به هيچ عنوان قادر نبودند از وجود آن آگاهى يابند آن حضرت از روى تقيد از پيروانش مى خواست تا و ظايفى را نسبت به سازمان انجام دهند بى آنكه بدانند در واقع كارگزاران او هستند خلفاى عباسى از سال 197ق به بعد يعنى از زمان مأمون سياست و روش جديدى براى كنترل و مراقبت بيشتر و دقيق بر امامان اتخاذ نمودندو آن عبارت از اقامت اجبارى آنها در پايتخت بود اين سياست بر امام رضا (ع) امام جواد(ع) امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) تحميل شد به صورتى كه آنها جهت ارتباط با پيروان خود مجبور شدند به گسترش سازمان وكالت بپردازند تا در هر شرايطى بتوانند اهداف الهى خود را كه هدايت و راهنماى مردم باشد پى گيرى كنند [روزگار رهايى، كامل سليمان. مترجم على اكبر مهدى پور، آفاق تهران چاپ اول 1405 ق ج 1 ص 266] هر چه غيبت صغرى نزديكتر مى شد استتار امامان بيشتر مى گرديد و به همين دليل مى بينيم در زمان امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) اين مسأله محسوس تر و ملموس تر است.اين وقايع حكايتگر اين حقيقت است كه فشار و اختناق و محدويت هاى روز افزون از سوئى و عدم توجه و اقبال مردم و ركود خود آنان زمينه را براى غيبت صغرى و سپس كبرى فراهم ساخت پس مى توان گفت فلسفه غيبت در نگاهى خوف كشته شدن و عدم آمادگى مردمان است.

اما در عين حال متكلمانى شيعى نيز براى فلسفه غيبت توجيهاتى ذكر كرده اند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:


1- شيخ صدوق فلسفه غيبت را امكان وتدبير اهل زمان مى داند به اعتقاد وى ظهور حجتهاى الهى بر سبيل امكان و تدبير اهل زمان است حال اگر شرايط غير ممكن باشد نهان شدن او برابر حكمت خداوند بود وتدبير اقتضاء مى كند كه در پرده باشد و خدا او را از ديده ها پنهان بدارد تا وقت بلوغ كتاب فرا رسد چنانكه ابراهيم مدتى در نهان بود و خداوند او را از ديده ها پنهان داشت [كمال الدين ج 1 ص 22]؛


2- شيخ مفيد فلسفه غيبت را تدبير مصالح خلق و آزمون انسانها از سوى خداوند دانسته وبراى بيان عدم احضار غيبت در حضرت مهدى نمونه هاى ديگر از اولياى الهى را ذكر مى كند در منظر ستم پيشگان پديدار نمى شوند و براى حفظ دين خود از فاسقان فاصله مى گيرند وكسى از مكان آنان خبر ندارد. [المسائل العشرة شيخ مفيد چاپ شده در مصنفات شيخ مفيد كنگره هزاره شيخ مفيد ج 3 ص 85-83]؛


3- شيخ طوسى معتقد است فلسفه غيبت فقدان قدرت لازم امام است كه بايد مردم به آن همت گمارند در واقع تا هنگامى كه مردم زمينه اقتدار او را فراهم سازند غيبت تداوم خواهد يافت چرا كه خداوند خواستار تقويت حضرت مهدى به وسيله بشر صورت گيرد نه فرشتگان. [تلخيص الشافى شيخ طوسى نشر عزيزى قم. ج 1و2 ص 95]؛


4- خواجه نصيرالدين طوسى در اين باب مى نويسد «غيبت نمى تواند ناشى از اراده خدا يا اراده امام زمان باشد بلكه بايد سبب غيبت امام را در اعمال مكلفان كه سبب ترس و پيروى نكردن است و ظهور وقتى واجب خواهد شد كه سبب غيبت از ميان برود» .

به هر روى هر چند وجود امام لطف است اما اگر چهره پنهان داشته به اين جهت است كه در ميان مردم دشمنانى دارد و شرايط براى ظهور او كه چون پيشوايان ديگر تقيه نخواهند كرد فراهم نشده است اگر به رواياتى كه در باب عصر ظهور مطرح شده رجوع فرماييد [در اين باب كتاب عصر ظهور نوشته على كورانى ترجمه عباس جلالى معاونت پژوهشى سازمان تبليغات اسلامى تهران چاپ پنجم 1375 واقعاً خواندنى است ]. متوجه خواهيد گشت كه صرف آمادگى ملت ايران براى اين امر كافى نيست .علاوه بر آنكه با توجه به شرايط جهانى خوف كشته شدن ايشان بيش از زمان و عصر ديگر است بايد توجه داشت كه قيام ايشان جهانى است نه منطقه اى و حال آنكه حركت حضرت امام در چارچوب مرزهاى ايران بود و تنها با پيامها و سخنان بود كه در جوامع ديگر اثر گذاشتند و در اين رابطه اقدام فيزيكى نداشتند اما امام عصر (ع) حركت و اقدام فيزيكى جهانى خواهند داشت پس ميان اين قيام و آن حركت عظيم تفاوت بسيار چشمگير و ژرف است.

77_اگر دلیل قطعی به وجود امام زمان«علیهالسلام» وجود دارد چرا سعی میشود از حیثعلمی طول عمر آن حضرت ثابت شود؟


در مسئله ی طول عمر امام زمان«علیه السلام»، چون ما دلیل قطعی بر وجو آن حضرت داریم اگر طول عمر به عنوان یک مسئله ی علمی مطرح می شود تنها به خاطر این است که امکان آن از نظر علمی و قوانین طبیعی نیز روشن و توضیح داده شود و استبعادی که از نظر علمی هست از بین برود تا طول عمر امام زمان«علیه السلام» به عنوان یک مسئله ی صرفاً تعبدی مطرح نباشد؛ والّا با اعتقاد به قدرت مطلق الهی و اینکه هر چیز که ممکن است در حیطه قدرت خداوند محقق گردد جایی برای شک در طول عمر و جیات طولانی آن حضرت و افراد بسیار دیگری وجود ندارد چنان که در مورد حضرت خضر«علیه السلام» و حضرت ادریس«علیه السلام» این امر اتّفاق افتاده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »



78_ما در حديث داريم كه امام مهدي (عج) مي فرمايد هر كس بگويد كه مرا ديده است دروغ گفته است در حالي كه در آن طرف ديگر مي بينيم كه بسياري از شخصيت هاي بزرگ معتقدند كه امام زمان را ديده اند تناقض را توجيه بفرماييد؟


با توجه به اين كه اين توقيع شريف هنگام فوت آخرين نايب امام زمان صادر شده و قرائنى كه در خود توقيع است مراد از دروغ گو بودن مدعى مشاهده بعد از صدور توقيع. ادعاى ارتباط و نيابت داشتن از جانب حضرت است به عبارت ديگر امام در اين توقيع مى فرمايد با ازدنيا رفتن تو اى على بن محمد سمرى نيابت خاصه تمام شد و غيبت كبرى آغاز شد وديگر بعد از اين اگر كسى بگويد من حضرت را مى بينم و با او مرتبط هستم و نيابت خاصه از جانب حضرت دارم دروغ گو است.

به متن توقيع و قرائن آن دقت كنيد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اى على بن محمد سمرى خداوند به برادران دينى تو در مصيبت به تو اجر دهد تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت به كارهايت رسيدگى كن و به كسى بعد از خودت [جهت نيابت] وصيت نكن چرا كه غيبت طولانى آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... و به زودى خواهد آمد كسى كه مدعى مشاهده من باشد ولى آگاه باش كسى كه مدعى مشاهده باشد قبل از خروج سفانى و صيحه دروغ گو خواهد بود»، (بحارالانوار، ج 51، ص360).


گويا حضرت با دادن اين توقيع راه را بر مدعيان دروغين ادعاى نيابت بسته اند و اين جمله كه مدعى مشاهده دروغ گو است به اين معنى نيست كه در غيبت كبرى ديگر كسى حضرت را نخواهد ديد. بسيارى از صالحين و بزرگان شيعه در طول تاريخ غيبت حضرت را ديده اند و قطعا اكثريت آنها اهل دروغ نبوده اند و حداقل يك مورد آن هم كه راست باشد بايد حديث به گونه اى دقيق معنا شود.


مسأله ادبى روايت: امام(ع) در اين حديث به دو نكته اشاره مى كنند. يكى اخبار از آينده كه پس از من عده اى پيدا مى شوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا مى كنند و دوم مسأله دروغ گو بودن مدعى است. امام(ع) در حديث دو تعبير دارد:

1- ادعا،
2- مشاهده. و كسى را كه ادعاى مشاهده نمايد كاذب معرفى كرده است.

مشاهده به معناى ديدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معناى اعلان و انتشار آن و با خبر كردن مردم از مسأله است، ممكن است كسى با امام(ع) ملاقات داشته باشد همان گونه كه براى برخى علماء و غير آنان نقل مى كنند ولى آن را ميان مردم بازگو نكرده و در سينه خود پنهان كرده باشد و اطرافيان از قراين و يا در زمان هاى بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند.

چنين كسانى مشمول حديث نخواهد بود چون او مدعى نيست، بنابراين بين مضمون حديث با داستان ملاقات برخى صالحان با امام زمان(عج) هيچ تعارض و ناسازگارى وجود ندارد.


79_من امام زمان(عج) را دوست دارم ولي ازآنجايي مي دانم در صورت ظهور آن حضرت ايشان انتقام مظلومان را مي گيرد وانسان هاي بد را به سزاي اعمالشان مي رساند و چون من از وضعيت خود آگاه نيستم مي ترسم جزء آن انسان ها باشم به همين دليل از ظهور ايشان مي ترسم؟


اي آفتاب حسن، برون آ دمي ز ابر
كان چهره مشعشع تابانم آرزوست


اگر ما معرفت و بينش صحيح نسبت به فلسفه قيام امام مهدي(عج) پيدا كنيم، پي خواهيم برد كه جهان تشنه وجود او است.

در احاديث بسيار نقل شده است، زماني كه امام(ع) ظهور كند، همه موجودات استعدادهاي نهاني و نهايي خود را بروز خواهند داد.
از جماد و نبات گرفته تا انسان، چون زمين تشنه اي كه باران را در خود جذب مي كند، جوشان مي شوند و استعدادهاي واقعي خود را نشان مي دهند.
وجود مبارك امام عصر(عج) انساني را كه فقط ظاهري از او مانده به مانند گنجينه اي پر از دانش شكوفا مي سازد و زمينه هايي را كه چون زمين بي حاصل است سر سبز و بارور مي كند؛ حتي زمين ها، كوه ها و طبيعت فشرده به بركت قدمش، با زيورها و گوهرها، به استقبالش خواهند شتافت و تمام قواي طبيعي به خدمت ايشان در خواهد آمد.

حكومت امام زمان(عج) عالم را فرا خواهد گرفت و ساير حكومت ها را تحت سلطه خود در خواهد آورد. حصارها و مرزها برچيده خواهد شد و قانون الاهي بر عرصه زمين جاري خواهد گشت. حكومتي بنا خواهد كرد كه تكامل در همه جنبه هاي آن در جهان رخ مي نمايد.


پرچمدار عظيم تكامل در اولين قدم اصلاحي و تربيتي، عقل و دانش مردم را كامل خواهد ساخت؛ طوري كه دوران ظهور مهدي(عج) دوران گسترش علم و آگاهي، تكامل عقل، تجديد سنت و كتاب و نوسازي فكري همه جانبه خواهد بود (علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 352 و 349 - حر عاملي، اثبات الهدا، ج 7، ص 83).


در پرتو ارشاد و هدايت مهدي(عج) مغزها در مسير كمال به حركت در مي آيد و تمام كوته بيني ها و تنگ نظري ها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسياري از تزاحم ها و تضادها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي است، برطرف مي گردد (كوراني، موسوعه احاديث المهدي، ج 4، ص 53).


حضرت مهدي(عج) نجات دهنده بشريت از ظلم و كفر و جهل و بيداد است، او كليه مردم عالم را زير پرچم توحيد گرد خواهد آورد و نداي موحدان بر عرصه زمين طنين خواهد افكند و در همه جا تنها قانون خدا اجرا خواهد شد و پذيرش اسلام امري باطني مي گردد و دل هاي شكفته به يمن وجودش، خواستار دريافت پيام هاي وحي مي گردد.


اي عزيز! اكنون با اين همه مژده و با اين همه خبر مسرت بخش، چه جاي بيم؟! بهره و نصيب ما خير است و رحمت؛ آغوش بايد گشود كه:


باز آي و بر چشمم نشين اي گلعذار نازنين

كآشوب و فرياد از زمين بر آسمانم مي رود


دهشت و بيم براي غير مؤمنان است. «و ان رجعتكم حق لا ريب فيها يوم لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا؛ آنان كه تا زمان ظهور آن بزرگوار ايمان نياوردند و يا عمل خيري به سبب ايمان خود انجام ندادند، مشمول خشم و قهر حضرتند»(مفاتيح الجنان، زيارت آل يس) ولي بقيه مردم در امانند و گشايش.


صبح ها دعاي «عهد» را و شامگاهان زيارت «آل يس» را با تأمل در معاني و مفاهيم بخوانيد. براي دلگرمي و اميدواري، گلي از باغسار سخنان حضرت حجت بن الحسن المهدي(عج) براي شما چيده ايم؛ هم خود از كلامش عطر آگين شويد و هم سايرين را از آن بهره رسانيد: «پس پرواي خدا پيشه سازيد واز (اهداف آسماني) ما پشتيباني كنيد تا شما را از فتنه اي كه به سويتان رو آورده است و شما اينك در لبه پرتگاه آن قرار داريد نجات بخشيم».

80_بهترين راه حضور قلب در نماز و ارتباط با امام زمان(عج) چيست ؟و معتبرترين ادعيه كدام است؟

اول: حضور قلب:
براى حضور قلب در نماز بايد از راه هاى زير استفاده كنيد:


1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنويت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و...


در كتاب هاى حديث آمده است: شخصى از پيامبر(ص) درخواست كرد كه راهى به او بنماياند تا حضور قلب بيشترى در نماز پيدا كند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراين وضوى شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.


2- گزينش مكان مناسب براى نماز، دورى ازجاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهيز از هر آنچه كه موجب انحراف توجه از خداوند شود.


3- گزينش وقت مناسب و تا آن جا كه ممكن است اول وقت خواندن نماز.


4- تاحد امكان در مسجد و باجماعت نماز خواندن (به ويژه در جماعاتى كه بعد معنوى بيشترى دارد).


5- نماز را با طمأنينه و دقت در مفاهيم و معانى آن خواندن.


6- در حال ايستاده به مهر نگريستن و در ركوع پايين پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.


7- تخليه دل از حب دنيا و امور دنيوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضيح: ذهن انسان همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مى ورزد؛ همانند عاشقى كه آنى از فكر معشوق خود بيرون نمى رود. اين كه ما در نمازهايمان همواره به فكر مسائل ديگر هستيم، به خاطر تعلق شديد نفس به دنيا و حب آن است. اما آن كه عاشق حق شد، در هر حال و در هر كارى به ياد خدا خواهد بود به طورى كه گويى هميشه در نماز است.


8- توجه به اين كه مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در اين بين است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و كمال اوست.


9- ضبط قوه خيال. توضيح : پرنده لجام گسيخته خيال، چكاوكى است كه هر آن بر شاخسارى مى نشيند. از اين رو هميشه افكار انسان به اين طرف وآن طرف متوجه است و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشيارى در كنترل آن بكوشد، پس از چند صباحى رام و مطيع شده و به هر سو كه اراده شود متوجه مى گردد. بنابراين انسان بايد در نماز ازاول با قاطعيت بنا را بر اين بگذارد كه تمام توجه خود رابه سوى پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خيال از چنگ او گريخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندين مرتبه در ايام متوالى چنين كند، كم كم ذهنش عادت خواهد كرد.


10- توجه به عظمت و هيبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبه رو است و خود در مقابل او هيچ بلكه عين احتياج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و انديشه خاضع خواهد گرديد.


11- مطالعه پيرامون كيفيت نمازهاى اهل بيت(ع). هم چنين مطالعه كتاب هايى چون «آداب الصلاة يا پرواز در ملكوت (امام خمينى)» و «اسرارالصلاة (ميرزا جواد ملكى تبريزى)» بسيار نافع است.


براى آگاهى بيشتر ر.ك: حضور قلب در نماز (علل ودرمان حواسپرتى در نماز)، على اصغر عزيزى تهرانى.

دوم: ارتباط با امام زمان:
ارتباط با امام زمان(عج) و ديگر اولياى الهى نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياى الهى نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعنى، معرفت و عمل دارد. اگر كسى خود را به اولياى الهى شبيه نمود، به لقاى آنان نيز واصل خواهد شد.



نوريان مرنوريان را طالبند

ناريان مرناريان را جاذبند


آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد و تقوا و خداترسى را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».


امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مى فرمايند: «صبر كنيد بر اداى فرايض (يعنى در انجام تكاليف الهى استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايدارى كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مى كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105)


مرابطه با امام زمان(عج) يعنى خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروى و يارى او گردن نهادن و اين يكى از اركان ايمان است كه آدمى خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم چنين بايد كارهايى انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مى دهند.


قرآن راجع به حضرت مهدى و اصحاب ايشان مى فرمايد: «الذين ان مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنكر؛ كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهى كنند»، (حج، آيه 41).


امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مى فرمايند: «اين آيه براى آل محمد است؛ يعنى، مهدى(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّى، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مى خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.


خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مى ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلى بيشتر از علاقه اى است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مى كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهى نمى كنيم و شما را از ياد نمى بريم»، (بحارالانوار، ج 53، ص 174).


ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناى ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مى باشد. ارتباط با امام زمان يعنى خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروى و يارى او گردن نهادن و اين يكى از اركان ايمان است كه آدمى خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. پيوستگى با او يعنى مطيع او بودن. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داريم. از اين رو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعى حضرت مهدى(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملى كنيد پس بحث زير ضرورى به نظر مى رسد.


منتظر واقعى مهدى(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:


1- عمل به تكاليف دينى منتظر واقعى بايد تمام وظايف دينى و احكام الهى را انجام دهد.


2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز على ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوى...؛بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوى و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاى ندبه).


3- براى تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاى عهد» را بخوانيم.


4- انتظار فرج آن حضرت در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعنى، نصرت و پيروزى و گشايش و مقصود نصرت و پيروزى حكومت عدل علوى بر حكومت هاى كفر و شرك و بى داد است پيروزى عدل گسترى كه به رهبرى امام عصر(عج) تشكيل مى گردد بنابراين انتظار فرج يعنى انتظار تحقق يافتنى اين آرمان بزرگ و جهانى است و منتظر حقيقى كسى است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتى باشد و اين خواسته آن گاه جدى و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهى باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسى كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگى خود را بر پايه عدل و داد استوار مى سازد و او انسانى است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتى ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتى را در زندگى خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقى ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مى گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقى با لفظ و شعار به دست نمى آيد و با بى تفاوتى و بى اعتنايى نسبت به مقدمات دينى و رسالت هاى انسانى در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستى يك تفسير از انتظار فرج روشن مى شود زيرا بعضى بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعنى بى تفاوتى نسبت به آنچه در جوامع بشر مى گذرد و دست روى دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهد آفرين و مسؤوليت ساز است و با بى تفاوتى و بى اعتنايى به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعنى:


الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواى فضيلت.


ب) ايمان به امامت و قيادت رهبرى الهى و عدالت پيشه.


ج) عشق به عدالت وارزش هاى انسانى.


ه) اميد به آينده اى روشن و نويد بخش.


ك) تلاش براى برقرارى حكومتى عدل پيشه و عدل گستر.


ح) رعايت موازين و قوانين دينى و اخلاقى.


خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيرى.


اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظرى، مقامى عالى دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كسانى است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مى كنند، (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).


5- داستان هاى واقعى بزرگانى كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.


در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولى عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهى دارد و خود را در محضر ايشان ببينيم و براى گره گشايى هاى مادى و معنوى از ايشان به عنوان واسطه فيض الهى درخواست داشته باشيم.
بهترين دعاها در زمان غيبت: دعاى عهد، زيارت آل يس و دعاى ندبه است كه در زمان هاى خاص در طول شبانه روز و هفته خوانده مى شود.


براى آگاهى بيشتر ر.ك:


1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالى تهرانى.


2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافى.


3- مهدى موعود، ترجمه: على دوانى.


4- وابستگى جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافى.


5- امام زمان در گفتار ديگران، على دوانى.


81_ بعضي از علما ذكر كرده اند كه ظهور آقا امام زمان آن قدر نزديك است كه ميان سال هاي ما نيز آن را درك خواهند كرد به طوري كه بعضي از علامات ظهور از جمله خروج سفياني مشاهده شده است (منظور ابو سفياناين زمان) در اين مورد ما را ياري كنيد؟


گر چه اصل ظهور و علائم ظهور، امرى مسلم و قطعى است، امّا بنابر مصالحى، زمان ظهور مشخص نيست و هيچ كس جز خداوند از وقت دقيق آن آگاه نيست. حتى علائم و نشانه هاى ظهور، تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهورند، نه بيش از آن. بارها اصحاب ائمه(ع) از آنان در مورد زمان ظهور پرسيده اند. ولى آنان به صراحت از مشخص كردن آن امتناع كرده اند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت، منحصر به خداوند دانسته اند و بارها تأكيد كرده اند كه كذّب الوقاتون؛ كسانى كه وقت و زمان براى ظهور حضرت معين مى كنند دروغ مى گويند (بحارالانوار، ج 52، ص 103).

زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصراً در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرند در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).

بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن مهمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتماً بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. در روايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النقة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1، صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).
روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و همپيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانياً با دعاى فراوان - از ته قلب و با خلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيدى اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351)

در روايتى از پيامبر اكرم(ص) آمده است كه كُميت از امام صادق(ع) پرسيد، چه وقت حضرت مهدى(عج) ظهور مى كند. امام(ع) فرمود: از پيامبر همين مطلب پرسيده شد. حضرت فرمود: مَثَل ظهور مهدى، همچون برپايى قيامت است. مهدى نمى آيد مگر ناگهانى»منتخب الاثر، صافى گلپايگانى، ص 124 و 224.


بنابر اين: زمان ظهور مشخص نيست. در عين حال وظيفه ما آمادگى و انتظار سازنده است.



82_علائم ظهور امام زمان(عج) كدامند و چگونه مى توان آن حضرت را از مدعيان دروغين تشخيص داد؟


بخش اول:
احاديثى كه علائم ظهور حضرت مهدى(عج) را بيان مى كنند به نوبه خود بسيارند. بخشى از آنها به سندهاى مختلف از ناحيه پيامبر(ص) و بخشى ديگر هم از سوى امامان(ع) نقل شده اند. اهل سنت و تشيع به برخى از آنها در جاى خود اشاره كرده اند. اما آنچه كه مهم است و بايد به آن توجه نمود، علائم ظهور و نوع آن علائم است. به نظر مى رسد در برخى كتب ميان علائم ظهور قيامت و علائم ظهور امام خلط صورت گرفته و يكسان انگاشته شده اند و حال آن كه ميان اين دو تفاوت هست.

از باب نمونه در حديثى عبارت «اشراط الساعة» به كار رفته، ولى از علائم ظهور مهدى(عج) تلقى شده است، (منتخب الاثر، ص 432) به همين جهت مى بينيم پديده طلوع آفتاب از مغرب كه به نظر شيعه از علائم ظهور مهدى(عج) است در نظر عامه از علائم قيامت شمرده مى شود، (جلالى حسينى، سيد محمد جواد، احاديث المهدى من مسند احمد بن حنبل، چاپ مؤسسه نشر اسلامى، ص 28).

در اين كتاب اخير علامات ذيل حتمى شمرده شده است: خروج دجال، نداء آسمانى، خروج سفيانى، فرو رفتن ارتش سفيانى در سرزمين بيداء، قتل نفس زكيه و علامات ذيل هم غيرحتمى محسوب شده است: طلوع آفتاب از مغرب، خروج يمانى از يمن و خروج آتش از مشرق و باقى ماندن آن تا سه روز يا 7 روز، (همان). به هر حال آنچه كه مهم است توجه به علائم ظهور و نوع آنهاست.

بخشى از اينها به وقوع پيوسته است از جمله آنها: انقطاع ملك بنى عباس، انهدام كعبه به دست قرامطة به سال 337 ه، ظهور ستاره دنباله دار و خراب شدن بصره، (همان، ص 29) و بخشى از آنها به آينده موكول شده است از اين رو مى گوييم: در احاديث اسلامى به يك سلسله علامت ها اشاره شده كه برخى نشانه هاى كلى اند و بعضى نشانه هاى جزئى كه بيشتر شكل يك پيشگويى اعجازآميز را دارد. در اينجا به سه نشانه بزرگ از هر دو قسمت اشاره مى كنيم:

الف) فراگير شدن ظلم و فساد؛ اين موضوع در بسيارى از روايات اسلامى تحت عنوان «كما ملئت ظلماً و جوراً؛ همانگونه كه جهان از ظلم و ستم پر شده باشد» آمده است. مفاسد و مظالم فوق را به سه گروه مى توان تقسيم كرد:


1- مسائل حقوقى و حكومت ها مانند: گسترش ستم، پيروزى حاميان باطل، عدم آزادى بيان و عمل براى مؤمنين، توسعه رشوه خوارى، صرف سرمايه هاى عظيم در مصارف بيهوده، پيشى گرفتن هزينه هاى جنگى بر هزينه هاى عمرانى و... .


2- مسائل اخلاقى مانند: گسترش تملق، چشم هم چشمى ها، تن دادن مردان به كارهاى پست، گسترش سرگرمى هاى ناسالم، رياكارى، پارتى بازى و ارزيابى شخصيت افراد به حجم ثروت و... .


3- مسائل دينى و مذهبى مانند: تفسير به رأى، جهت گيرى هاى شخصى در مسائل مذهبى، ازدحام افراد آلوده در مساجد، اهميت فوق العاده به تزئين آنها، خالى شدن آنها از محتوا، كوچك شمردن نماز. البته ذكر اين نكته ضرورى است كه لزومى ندارد اين مفاسد در تمام نقاط جهان آشكار گردد بلكه معيار چهره نوعى مردم است. خواه در شرق يا در غرب.


{ آب ) ظهور دجال پر تزوير و حيله گر و سفيانى تخريب گر:
درباره هر دو روايات زيادى در كتب حديث نقل شده است. به عنوان نمونه درباره دجال در حديثى از پيامبر(ص) مى خوانيم: «هر پيامبرى بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال برحذر داشت من نيز شما را برحذر مى دارم» درباره سفيانى هم در حديثى از امام على بن الحسين(ع) مى خوانيم: «ظهور سفيانى از مسائل حتمى و مسلم است و در برابر هر قيام كننده اى يك سفيانى وجود دارد». تذكر اين نكته مهم است كه ميان علمائ اختلاف است در اين كه مفاد اين روايات آيا ناظر به شخص معين است يا ناظر به عنوان حكمى و توصيفى است كه با برنامه هاى معين افرادى مظهر آن خواهند بود، (مهدى انقلابى بزرگ، مكارم شيرازى).


بخش دوم:
براى تشخيص حضرت مهدى(عج) از مدعيان دروغين مى توان به نكات ذيل اشاره كرد:


1- پيامبران و امامان(ع) عموماً براى معرفى خود نياز به معجزه داشته اند. چنان كه آن حضرت نيازى بدان پيدا كند حتماً اقدام به عمل معجزه خواهد نمود. گرچه احاديث رسيده صريحاً در اين موضوع مطلبى بيان نداشته است. البته تذكر نكته اى لازم است و آن اين كه، گرچه در نظر شيعه نص و تصريح از ناحيه پيامبر(ص) از لوازم شناخت امام مطرح است اما اگر ادعاى امامت از جانب كسى به همراه اظهار معجزه صورت بگيرد، اين مسأله به نوبه خود مى تواند دليل و قرينه بر امامت آن شخص تلقى گردد.


2- نشانه هاى قبل از قيام مى تواند براى معرفى آن حضرت كافى باشد و نيازى به معرف ديگرى مانند - معجزه خاصى - نباشد. آن علامت ها عبارتند از:

رويدادهاى آسمانى مانند: خسوف و كسوف در غير وقت طبيعى، صيحه آسمانى، اعلان آسمانى در ظهور و حوادث اجتماعى مانند:
ظهور دجال و خروج سفيانى، فرو بردن زمين ارتش سفيانى را در بيانى ميان مكه و مدينه، كشته شدن نفس زكيه در مسجد الحرام ميان ركن و مقام. به هر حال اين علامت ها در مجموع مى تواند دليل بر تشخيص امام زمان(عج) بوده باشد يعنى كسى كه پس از اين علائم به صورت آشكار در مسجدالحرام به عنوان قائم آل محمد(ص)، مردم را به سوى فرد دعوت كند جز مهدى موعود(عج) كسى ديگر نمى تواند باشد. زيرا غير از او هر كس باشد رسوا خواهد شد. در همين زمينه حديثى از امام صادق(ع) در كتاب اصول كافى (ج 1، ص 340، ح 20) اين چنين آمده است: «امام صادق(ع) فرمود:
براى صاحب اين امر دو غيبت است در يكى از آنها به سوى خانواده اش باز مى گردد و در ديگرى گفته خواهد شد به هلاكت رسيده است.
در كدام بيابان رفته است؟ گفتم: اگر چنين پيش آمدى شد چه كنيم؟ فرمود: اگر كسى آن را ادعا كرد از او سؤالاتى كنيد (اگر در ادعا راست باشد) جواب خواهد داد». افزون بر آن آنچه كه در كتاب اصول كافى، ج 2 ،ص 15 عنوان ذيل هم آمده: آنچه ادعاى امامت راستگو را از دروغگو معلوم مى كند، سخن ما را تأكيد مى كند. ر.ك: (كشف المراد، ص 370 - الهيات، جعفر سبحانى، ج 4، ص 26).

83_يكي از دوستانم قبلأ به من گفته بود كه اگر چند سوره را قبل از خواب 7 مرتبه بخوانيد هر خوابي را بخواهيد مي بينيد .خودش اين كار را كرده بود و نتيجه هم گرفته بود اما من چند بار اين كار را انجام دادم به نيت اينكه در خواب امام زمانم را ببينم يا اينكه طوري به مناله ام شود كه براي نزديك شدن به ايشان چه كنم اما يك بار هم نتيجه نگرفتم. راستش من فكر مي كنم يك جاي كارم اشتباه است اما نمي دانم كجا، خيلي دعا كرده ام . كه به من بگويند عيب كار من كجاست اما چيري دستگيرم نشد. اما مسأله اينجاست كه نماز من با حضور قلب نيست. البته بعضي وقت هابه معني كلماتي كه بر زبان مي آورم توجه دارم اما من فقط معني فارسي نماز را بلدم و از مفهوم اصلي آن كه باعث نزديك شدن مابه خدا مي شود خبر ندارم عبادات ديگرم هم همينطور است. اين سؤالات مدت زيادي است كه ذهنم را به خود مشغول كرده و من كسي را جز شما نيافتم كه دربارهء آن صحبت كنم. خواهش ميكنم جواب اين سؤالات را زودتر برايم بفرستيد چون جواب آنها برايم خيلي مهم است.


محورهاى اصلى اين سؤال بر چهار موضوع استوار است: اول: ديدن رؤياى صادقه دوم: تقرّب به امام زمان سوم: كسب دانش از درون چهارم: حضور قلب در نماز و ساير عبادتها.

چهار موضوعى كه در نامه شما به آن ها اشاره شده است؛ به وسيله تهذيب نفس، پاكسازى درون يا تطهير باطن بدست مى آيد. اين مطلب بخوبى در «مكاتبه و انديشه» در صفحات 177 و 178 و 179 بيان شده است و ما كمى آنرا بسط مى دهيم:


گوهر خود را هويدا كن، كمال اين است و بس

خويش را در خويش پيدا كن، كمال اين است و بس...

دل چو سنگ خاره شد اى پور عمران! با عصا

چشمه ها زين سنگ خارا كن، كمال اين است و بس

پند من بشنو: بجز با نفس شوم بد سرشت

با همه عالم مدارا كن، كمال اين است و بس...

چون به دست خويشتن، بستى تو پاى خويشتن

هم به دست خويشتن وا كن، كمال اين است و بس

( ميرزا حبيب خراسانى )



هر چه انسان از نظر معنوى، تقوا، معرفت و كمالات در سطح بالا باشد و موازين احتياط و پاك زيستى را رعايت كند و بطور كلّى هر قدر حجاب ها و ظلمت هاى خود و دنيا را كنار بزند، به علم، حكمت، بصيرت، هدايت و تقرّب بيشترى نايل مى شود.


در مناجات شعبانيه مى خوانيم: «الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و أنر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتّى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة و تصير ارواحنا معلّقة بعزّ قُدسك ؛ خدايا! به من كمال جدايى (از تاريكي ها و خودخواهى ها) و رسيدن به نور عطا فرما و چشمان دلمان را با تابش نظر خود روشن نما؛ تا چشمان دل، پرده هاى نور را كنار زند و به سرچشمه عظمت برسد و ارواح ما به عزّ قدست تعلّق گيرد» ( مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى(ره)، اعمال ماه شعبان )


امام راحل مى فرمايند: «كمال انقطاع به اين سادگى حاصل نمى شود، احتياج فوق العاده به تمرين، زحمت، رياضت، استقامت و ممارست دارد تا بتواند با تمام قوا از ما سوى الله منقطع گردد و به غير خدا توجّهى نداشته باشد.


تمام صفات وارسته ى انسانى در انقطاع الى الله نهفته است و اگر كسى بدان دست يافت به سعادت بزرگى نائل شده است، لكن با كوچكترين توجه به دنيا محال است انقطاع الى الله تحقّق يابد»( جهاد اكبر، ص 261 تا 277).


كسى كه هنوز تاريكى هاى درونى خويش را پاره نكرده است، كسى كه تمام توجهش به عالم طبيعت است، و از ماوراء دنيا و عالم روحانيت بى خبر هيچگاه در صدد بر نيامده كه خود را تهذيب و پاك نمايد، قوه و توان شعور و ادراك باطنى خود را ضعيف كرده است. چنين شخصى استعدادها و قابليت هاى خود را كور نموده است.


در نتيجه بهره اى از علم، حكمت بصيرت و آن چه كه تحت عنوان «صفات وارسته انسانى» مطرح است، نخواهد برد پس بايد به تهذيب نفس رو آورد. انسانى كه مستعدّ تجلّى اسماء و صفات الهى است، چون از ناخالصى دنيا جدا گردد و حجاب هاى دنيا و خود، پس زده شود، آيينه وجود او مستعدّ انعكاس انوار حقّ گردد، و علم نورانى و حكمت الهى و هدايت ربّانى از درون او جوشش يابد و اين تحوّل نورانى جز با تهذيب نفس و پاكسازى درون حاصل نمى شود.


سالك از نور هدايت ببرد راه بدوست

أكه به جائى نرسد گر به ضلالت برود

اى دليل دل گم گشته، خدا را مددى

أكه غريب ار نبردرَه، به دلالت برود

(حافظ)



آيا حضرت صالح پيامبر (ع) در زمان خودشان غيبتي كوتاه مدت داشته اند؟


از چشمه ى حكمت بكف آور جامى

أبو كه از لوح دلت نقش جهالت برود


تهذيب نفس يا جهاد اكبر همانطور كه امام راحل مى فرمايند نياز به سالها تلاش و كوشش دارد و چيزى نيست كه به سادگى فرا چنگ آيد. در اين جا اساتيد علم اخلاق، «مرابطه» با خدا را مطرح مى كنند.


اركان چهارگانه اى كه انسان را به خدا پيوند مى زند تا جائى كه تمام شئون زندگى يك نفر الهى شود، عبارتست از:


1. مشارطه؛ هر روز بعد از بيدار شدن از خواب، شكر نعمت زندگى را بجار آوريد و با خود ميثاق و عهد ببنديد كه در طول زمان بيدارى در جهت كسب رضايت الهى تلاش نمائيد. آن گاه يك يك اعضاء بدن، بخصوص نفس خود را مورد خطاب قرار دهيد و با آن ها شرط كنيد كه از مدار شريعت مقدّس خارج نشوند و از توان خود براى رسيدن به سعادت دنيا و آخرت بهره گيرند. امير مؤمنان در توصيف نشانه هاى پرهيزكاران مى فرمايد: «روز را به شب مى رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى آورد با ياد خدا، شب مى خوابد امّا ترسان، و بر مى خيزد شادمان، ترس براى اين كه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است»(نهج البلاغه، خطبه 193).


2. مراقبه: در مدت بيدارى مراقب و مواظب اعمال، افكار، گفتار و ساير شئون زندگى خود باشيد سعى كنيد هر لحظه خود را از لحاظ علمى و عملى ارتقاء دهيد. كمال انسانى، در گرو كسب علم و عمل است. از مهمترين كارهايى كه دراين مرحله بايد انجام شود عبارت از كسب معرفتى است كه در قلب جا گيرد و آثار آن در اعضاء و جوارح ظاهر شود. چنين معرفت قلبى از راه تكرار توجّه به علم خداى تعالى و احاطه ى وجودى او بر تمام عالم وجود و اطلاع او از اسرار درونى آدمى به دست مى آيد بعبارت ديگر ايمانى را كه با درك عقلى نسبت به حضور حضرت حق بدست آورده ايد بايد به هر وسيله اى، به قلب وارد كنيد وقتى ايمان در قلب جا گرفت با عمل استقبال خواهد شد.

سعى شما تنها اين نباشد كه در نماز و ساير عبادتهاى الهى به مقام حضور قلب برسيد بلكه اگر اين معرفت قلبى و يقينى را توسعه دهيد تمام ساعتهاى خواب و بيدارى شما را در بر خواهد گرفت. ‹‹قل انّ صلاتى و نسكى و محياى و مماتى للّه ربّ العالمين؛ بگو: نمازم و عبادتم و زندگى و مرگم براى خدا تعالى و پروردگار جهانيان است (انعام / 162) پس حضور و شهود را به هر قيمتى شده حفظ كنيد و خود را طورى درگير امور روزمرّه نكنيد كه حضور نداشته باشيد. وقتى حضور قلب در زمان بيدارى حفظ شود در عالم خواب نيز اين سير صعودى دنبال خواهد شد چون قلب با يك باور و اعتقاد گره خورده وا ز آن جدا نمى شود.

3. محاسبة: اميرمؤمنان(ع) چه نيكو فرموده است: «عبادالله: زِنوا انفسكم من قبل ان توزنوا، و حاسبوها من قبل ان تحاسبوا...؛ ببندگان خدا! خود را بسنجيد قبل آن كه مورد سنجش قرار گيرد و پيش از آن كه به حسابتان رسيدگى شود، حساب خود را برسيد...»(نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتى، خطبه 90).


اعمالى را كه انجام داده ايد دقيقاً رسيدگى كنيد و ملاحظه كنيد به مفاد عهد و پيمان، عمل شده است يا نه؟! شايد مقصود از حسابرسى خود، آن باشد كه نبايد نفس را به حال خود رها كرد تا عملى را انجام دهد و پس از آن به حسابش رسيد بلكه بايد نسبت به اعمال خود در حين عمل نيز نظارت داشته باشيد و دقيقاً با حسابرسى عمل را انجام دهيد. اعمالى كه از سر حسابرسى انجام شود هر لحظه منجر به ترقّى ايمان خواهد شد و نورى بر نورهاى شما خواهد افزود.


به هر جهت «حسابرسى خود» بررسى اعمال و رفتار است.


4. معاقبه و معاتبه؛ اگر بعد از حسابرسى، خطايى مشاهده كرديد و يا اگر در اداى حقوق الهى كوتاهى ديديد نبايد نسبت به آن بى تفاوت باشيد چون بى تفاوتى نسبت به خطاها كه ريشه در غفلت از حضور الهى دارد، انسان را به ارتكاب مجدّد خطا و تاريكى دل مبتلا خواهد ساخت.


بنابراين به مجرد مشاهده خطا و خلاف بايد نفس را مورد بازخواست قرار داد و مشارطه اول صبح را به ياد او آورد و او را شديداً سرزنش كرد و اگر سرزنش كافى نبود بايد اقدام به عقوبت و كيفر نفس كرد. مثلاً اگر اوقاتى را به بطالت گذرانده ايد كيفرش آن است كه در صدد جبران برآييد تا ديگر گرفتار چنين غفلتى نشويد.


با استمرار و مداومت «مرابطه» كه توضيح آن گذشت حضور قلب و صفاى باطن بيدارى و خواب مؤمن را در بر خواهد گرفت و ثمرات فراوانى نصيب انسان سالك خواهد شد از جمله اين فوايد، زيارت اولياء الهى در خواب و در پايان نياز است تأكيد كنيم


آن چه مرا آرزوست دير ميسّر شود

أوينچه در اين سر بود عمر در آن سر شود


اين راه يك شبه طى نخواهد شد، همّتى بدرقه راه كنيد و تا به مقصود نرسيده ايد از پا ننشينيد.
ر.ك:
1. نهج البلاغه، خطبه متقين .
2. جهاد اكبر، امام خمينى(ره).
3. حكمت عبادات، آيت الله جوادى آملى .
4. يك برنامه «حسابرسى خود» به ضميمه نامه ارسال مى شود تا به عنوان نمونه اى بكار برده شود شما خود مى توانيد بنا به حال خود برنامه اى متناسب با خود تنظيم نمائيد.


84_ مقام امام زمان«علیه السلام» بالاتراست یا مقام عیسی«علیه السلام؟


مقام امام زمان«علیه السلام» بالاتر از حضرت عیسی«علیه السلام» است و این مطلب را میتوان از آیات قرآن و احادیث معتبر استفاده کرد و در احادیث وارد شده که موقع ظهور امام زمان«علیه السلام» حضرت عیسی از آسمان فرود می آید و به امام زمان اقتدا میکند.




85_با توجه به رواياتي كه ياران امام زمان(عج ) را 313 نفر مي دانند آيا تاكنون اين تعداد تكميل شده اند؟



در مورد تعداد ياران حضرت مهدي (عج ): سه دسته روايات وجود دارد:

دسته اول : روايات متعدد (مستفيض ) از ائمه (ع ) به ما رسيده است كه ياران حضرت مهدي 313 نفر به تعداد ياران پيامبر در جنگ بدر هستند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب الخامس , بيست و پنج روايت را با اين مضمون گردآوري كرده است ) و در منابع روايي اهل سنت نيز همين تعداد به عنوان ياران حضرت مهدي بيان شده است , (مجمع الزوائد و منبع الفوائد, نور الدين هيثمي , ص 119; الحاوي للفتاوي السيوطي , ج 2, ص 150, هر دو كتاب در الموسوعه الامام المهدي , به نقل از »چشم به راه مهدي «, جمعي از نويسندگان , دفتر تبليغات اسلامي حوزه , ص 365).


دسته دوم : رواياتي كه ياران ايشان را ده هزار نفر ذكر مي كند, (الغيبه , نعماني , ص 307; بحارالانوار, ج 52, ص 306 و 326).


دسته سوم : رواياتي كه مي گويد تمام شيعيان در گرد حضرت جمع مي شوند و يا مي گويد اهل شرق و غرب زمين با نهضت او همراه مي شوند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب السادس , ص 597).


نتيجه ي جمع اين روايات , با توجه به قرائن و شواهدي كه از خود همين روايات استفاده مي شود اين است كه ياران خاص حضرت كه:


الف ) ياران خاص حضرت كه هسته اصلي نيروها را تشكيل مي دهند و فرماندهان و كارگزاران حضرت مهدي (عج هستند, سيصد و سيزده نفر به تعداد اهل بدر مي باشند: »امام صادق (ع ): گويا مي نگرم به قائم (عج ) بر فراز منبر كوفه , در حالي كه يارانش پيرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران و كارگزاران امام بر روي زمين هستند«, (كمال الدين , ص 673).


از ياران خاص يعني 313 نفر, در روايات تعبير به »نقباء« و »خواص « نيز شده است , (بحارالانوار, ج 53, ص 7).


اين عده , كساني هستند كه خداوند آنان را از قبل از ظهور حضرت مهدي (عج ), به سبب قابليت و لياقتشان برگزيده است , (همان مصدر). ياران خاص (313 نفر) نخستين كساني هستند كه گرد حضرت جمع مي آيند و دعوت جهاني امام مهدي با آنان شروع مي شود پس از آشكار شدن دعوت حضرت , تعداد ده هزار نفر, كساني هستند كه به امام (ع ) مي پيوندند و به عنوان هسته اوليه نيروهاي حضرت , تحت فرماندهي همان 313 نفر, قيام جهاني امام زمان با اين عده آغاز مي شود: »امام جواد(ع ): زماني كه سيصد و سيزده نفر از ياران خاص امام قائم به خدمت آن بزرگوار رسيدند حضرت , دعوتش را به جهانيان آشكار مي كند و وقتي اين تعداد به ده هزار نفر رسيد, به اذن خداوند متعال قيام مسلحانه مي كند«, (بحارالانوار, ج 52, ص 283, حديث 10).


و در ادامه ي نهضت , توده هاي انبوه مردم از سراسر جهان كه در انتظار منجي بشريت به سر مي برند و از ظلم و ستم به ستوه آمده اند, به ايشان مي پيوندند, (منتخب الاثر, الفصل السابع , الباب السادس , ص 597; الملاحم و الفتن , سيد ابن طاووس , ص 65).

2. اين كه آيا ياران خاص يعني 313 نفر, تاكنون تكميل شده اند يا نه ؟ مانند بسياري از امور ديگر براي ما معلوم نيست چون در مورد اين نفرات , تنها جز شمردن صفاتي از آنان , در روايات نام آنان به خصوص ذكر نشده جز برخي افراد مثل اصحاب كهف , سلمان , مالك اشتر, (رجعت , علامه مجلسي , كانون پژوهش , اصفهان , چاپ اول , ص 45).

3. نكته اي كه بايد به آن توجه داشت , اينكه در مورد زمان ظهور حضرت - كه خداوند به آن عالم است - در روايات اموري به عنوان علائم و زمينه ها و شرايط ظهور حضرت ذكر شده است , كه يكي از آنها تكميل ياران خاص يعني 313 نفر است اما اين تنها شرط نيست تا با تكميل اين عده , حضرت ظهور كنند بلكه علاوه بر اين حصول شرايط ديگري نيز لازم است .



86_انتظار فرج خود از بزرگترين عبادات است.لطفاً بفرمائيد مشخصات يا خصوصيات فرديرا که منتظر امام زمان مي باشد.


» وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعى زندگى كند. وقتى انسان حقيقتا منتظر كسى باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مى كند، وسايل پذيرايى را آماده مى كند و با لباس مرتب و چهره اى شاداب در انتظار مى ماند. چنين كسى مى تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسى كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايى را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزى پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويى او خواهند خنديد.


لاف عشق و گله از يار زهى لاف دروغ

عشق بازان چنين مستحق هجرانند


بنابراين انتظار بايد قبل از آنكه از ادعاى انسان فهميده مي شود از رفتار و كردار او فهميده شود. نمى توان هر كسى را كه ادعاى دوستى و ولايت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آرى «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».


با چنين توضيحى روشن است كه يك منتظر واقعى امام زمان بايد رفتارش به گونه اى باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. يعنى در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براى يارى امام زمان(عج) با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعى اهل گناه و دلبستگى به دنيا نيست چرا كه چنين كسى نمى تواند از وابستگى ها و دلبستگى ها و آلودگى ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.


با توجه به نكات ذكر شده مى توان برخى وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛



معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامى انسان در انتظار كسى مى نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسى را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتى نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان(عج) هم چنين است. كسانى كه آن حضرت را نمى شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمى كشند اما كسانى كه او را مى شناسند و ارزش او را مى شناسند و مقام او رامى دانند منتظر او مى مانند.


كسانى كه امام زمان(عج) را نمى شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).


بنابراين اولين شرط انتظار، معرفت به امام زمان(عج) است و طبيعى است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان(عج) بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پى خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگى و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران او بيرون هستند. آرى:


وصل خورشيد به شب پره اعمى نرسد

كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند


البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاريخى وجود آن حضرت مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالى است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسى نيست و ظرفيت و لياقت زيادى مى خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كسانى هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براى آگاهى از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معانى عميق و عجيب آن توصيه مى شود.


همچنين خواندن كتب معتبرى كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مى تواند انسان را تا حدى به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.


2. محبت به امام زمان(ع)؛



وظيفه ديگرى است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهى است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمى تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مى تواند منتظر قدم او باشد و خود را براى پذيرايى از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان(عج) در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمى تواند به وظايف منتظران واقعى عمل نمايد. محبت به امام زمان(عج) وظيفه اى است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مى فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى» ؛ (شورى، آيه23).


3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛



منتظران واقعى وضعيت روحى و فكرى و عملى خود را به گونه اى سامان مى دهند كه سنخيت كاملى با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مى توان منتظر قدوم كسى بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مى توان محبت كسى را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتى نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان(عج) از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقى و درجات معنوى حاصل مى شود. و تنها در اين صورت است كه مى توان ادعاى محبت به امام زمان(عج) را داشت.

در صورتى كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان(عج) باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دورى اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.
طبيعى است كه هر چقدر اين سنخيت بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛



منتظر امام زمان(عج) مى داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهانى است و بايد ياوران زيادى داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايمانى خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا على البرّ و التقوى به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براى تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛



منتظر واقعى هر لحظه انتظار محبوب را مى كشد و از خدا مى خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاى فراوان براى فرج آن حضرت از وظايف هميشگى منتظرآن حضرتش مى باشد. دعاى براى تسريع در فرج امام زمان(عج) مورد توصيه آن حضرت نيز مى باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاى مختلف؛



اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعى مى كند عدم دوري محبوب خويش را از طريق ديگري مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفى با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زيارت آن حضرت نمى شود از طريق خواندن دعاى ندبه، زيارت آل ياسين، دعاى عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى كند.

7. ياد فراوان حضرت؛



ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندى منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مى كنند. به ياد آوردن امام عصر(عج) و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگرى است كه منتظران واقعى احساس مى كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مى دارند.

8. دادن صدقه براى سلامتى آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايى براى آن حضرت

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودى آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدوارى بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران

11. ايجاد آمادگى دائم رزمى براى ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است:



«ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براى قيام قائم(عج) بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).


منتظران و ياوران مصلح جهانى بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براى فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اى محكم، عزمى راسخ و برنامه اى دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهى ازوظايف عملى و گسترش شناخت خود از مبانى دينى و معرفتى، در راه تقويت بنيه اعتقادى و اخلاقى خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصى، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف دينى ـ در هر محيطى كه هستيم ـ به خودسازى اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براى تجلّى نور الهى آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته ـ هر چند زياد باشد ـ نمى تواند مانع مهمى در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعى امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعى، مى توان سيئات و بدى هاى گذشته را به حسنه و نيكى تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.


قرآن راجع به حضرت مهدى(ع) و اصحاب ايشان مى فرمايد: «الدين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق] مى بخشند و به معروف امر نموده و از منكر نهىمى كنند (حج، آيه 41).


امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مى فرمايد: «اين آيه براى آل محمد و مهدى(ع) و اصحاب او است».


در نتيجه اگر ما هم مى خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاى زير توجه فرماييد:


1. ارتباط معنوى خود را با خداى متعال تقويت كنيد؛


2. نمازهاى يوميه را در اول وقت و حتى المقدور به جماعت بخوانيد؛


3. سعى كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛


4. از هر گونه گناه و معصيتى اجتناب كنيد؛


5. حجاب، متانت و وقار خود را كاملاً رعايت كنيد؛


6. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مى شود و مورد بررسى قرار مى گيرد؛


7. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجه خود را به درس و موفقيت تحصيلى داشته باشيد؛


8. با مطالعه كتاب هايى كه درباره امام زمان(ع)، آگاهى و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛


9. براى اصلاح اوضاع فرهنگى دانشگاه، به تنهايى يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضى از تشكل هاى مذهبى دانشگاه، امر به معروف و نهى از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضى اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودى و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاى دينى و اخلاقى و اجتناب از گناه و خلاف است.


در حديثي از حضرت صادق(ع) آمده است: «من سره ان يکون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر، فان مات و قام القائم(ع) بعده، کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه؛ هر کس دوست دارد از ياوران قائم(ع) باشد بايد در انتظار بماند و تقوا بورزد و اخلاق نيکو را پيشه خود سازد اگر قبل از قيام آن حضرت(ع) از دنيا برود، همان پاداش اخروي که زمان حضور را درک کرده اند به آنها مي دهند» (اثبات الهداه، ج 3، ص 536 ، ح 488).


خواندن دعايي که از حضرت صادق(ع) وارد شده در زمان غيبت بسيار نافع است. حضرت صادق(ع) اين دعا را به يکي از نزديکترين يارانش يعني «زراره» آموختند و آن دعا چنين است: «اللهم عرفني نفسک، فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف نبيک. اللهم عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک، لم اعرف حجتک. اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني؛ خدايا! خودت را به من بشناسان، چون اگر خود را به من نشناساني، پيامبرت را نمي شناسم. خدايا رسولت را به من بشناسان، چون اگر چنين نکني، حجت تورا نمي شناسم. خدايا حجتت را به من بشناسان چون اگر حجتت را به من شناسايي از دينم منحرف و گمراه خواهم شد»
(بحارالانوار، ج 52، ص 146، روايت 70).


87_در مورد ظهور امام زمان(عج)، که همه انسانهاي کافر کشته خواهند شد و فقط آياهمان ياران واقعي ايشان باقي مي مانند وکسان ديگري که ايمان دارند ولي از نظر ايماني بسيار خوب نمي باشند باقي نمي مانند؟


در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور، برخي افراط مي کنند و از امام زمان و يارانش چهره اي خشن ارائه مي دهند و در مقابل، برخي تفريط مي کنند و مي گويند امام از طريق ولايت و تصرف تکويني و اعجاز همه را مطيع مي کند. لکن حق مطلب اين است که سياست امام (عج) همان سياست پيامبر اکرم(ص) است.

گاهي مقتضاي عدالت و گستردن آن بر جامعه، اين است که دشمنان سر سخت و لجوج را که هرگز و به هيچ وجه با حکومت حضرت کنار نمي آيند و زير بار عدالت نمي روند از سر راه بردارد. يقينا قبل از ظهور و مقارن با آن، ستمگران خون ريزي بر جهان حاکمند که از هيچ جنايتي فرو گذار نمي کنند در چنين وضعيتي در برابر امامي که براي برپائي عدل و داد قيام مي کند، بي ترديد گروه هاي معاندي که دستشان به خون بشريت آلوده شده است و حق مردم را غصب کرده اند و يا پست و مقامشان به خطر افتاده، در مقابل حرکت و نهضت اصلاح گرايانه امام ايستادگي مي کنند و تن به عدالت نخواهند داد، اينان کساني هستند که کشته خواهند شد. اما کساني که چنين نيستند هرچند مسلمان هم نباشند، کشته نخواهند شد.


بر اساس روايات، امام زمان (عج) نسبت به اهل کتاب (يهود و نصارا) نيز سياست نرمش و مدارا را در پيش خواهد گرفت. در ابتداي امر، اهل کتاب با پرداخت جزيه در حکومت حضرت به صورت مسالمت آميز زندگي مي کنند اما بعد از اتمام حجت و بر طرف شدن موانعي که بر سر راه هدايت و ايمان افراد وجود دارد و تشکيل مدينه فاضله و زمينه بسيار مناسبي که در جهت رشد و شکوفائي ايمان و فطرت الهي انسان ها مهيا مي شود در چنين شرايطي عده بسيار زيادي از کفار و مشرکين واهل کتاب ايمان مي آورند و ديگر کسي کافر و گمراه و مشرک باقي نمي ماند مگر افراد لجوج که در عين تمام شدن حجت، کفر مي ورزند. اين افراد عنود و لجوج محکوم به قتل و فنا هستند.


بنابراين خلاصه سخن اينکه: در بدو ظهور جز افراد عنود و ظالمي که در برابر عدالت حضرت مي ايستند، کشته نخواهند شد حتي از کفار، اما در دوران شکوفائي علم و ايمان و مدينه فاضله و عدل مهدوي، ديگر بهانه اي براي کفر و نپذيرفتن اسلام باقي نمي ماند و در آن دوره کساني که از سر عناد کفر مي ورزند کشته خواهند شد.


88_وقتي که امام زمان (عج) ظهور کنند آيا تمام مردم مسلمان مي شوند يا اينکه کافرو پيرو مذاهب و اديان ديگر هم وجودخواهند داشت؟


ظاهر بعضي آيات اين است كه يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند.

1- »و من الذين قالوا انا نصاري اخذنا ميثاقهم فنسوا حظا" مما ذكروا به فاغرينا بينهم العداوه والبغضاء الي يوم القيمه...; ما از كساني كه ادعاي نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش نمودند, ما هم دشمني و كينه را تا قيامت در بينشان انداختيم «, (مائده , آيه 14).


2- »اذ قال الله يا عيسي ان متوفيك و... و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الي يوم القيمه ...; بيا وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و... و پيروان تو را بر كافران تا روز قيامت برتري دهم «, (آل عمران , آيه 55).


3- »وقالت اليهود يدالله مغلوله... والقينا بينهم العداه والبغضاء الي يوم القيمه ...; يهود گفتند دست خدا بسته است ... و ما به كيفر آن قيامت آتش كينه و دشمني را در ميان آنها برافروختيم «,(مائده , آيه 64).


در آيات فوق دشمني و كينه توزي تا قيامت در بين يهود و نصارا مطرح شده است و همچنين برتري نصارا بر كفار تا قيامت آمده است و مقتضاي ظاهر آيات اين است كه دين يهود و نصارا تا قيامت باقي خواهند ماند. از بعضي روايات نيز همين مضمون استفاده مي شود. «عن ابي بصير عن ابي عبدالله عليه السلام ... قلت فما يكون من اهل الذمه عنده قال يسالمهم كما سالمهم رسول الله صلي الله عليه و آله و يوئدون الجزيه عن يدوهم صاغرون ...; ابو بصير گويد به امام صادق عرض كردم صاحب امر (مهدي عليه السلام ) با اهل ذمه - يهود و نصارا - چه مي كند فرمود: مانند پيامبر اكرم (ص ) با آنان مصالحه مي كند وآنها جزيه مي دهند», (بحارالانوار, ج 52, ص 381).


در مقابل اين آيات و روايات , احاديثي وجود دارد كه دلالت مي كند به اين كه جز دين محمد ديني باقي نمي ماند.


1- عبدالله بن بكير از امام موسي بن جعفر(ع ) روايت مي كند كه از حضرت تفسير آيه »وله اسلم من في السموات والارض طوعا" و كرها" و اليه يرجعون « را سؤال كردم فرمود: »آيه مذكور در شأن حضرت قائم نازل شده است . وقتي آن حضرت ظاهر شد دين اسلام را بر يهود و نصارا و صائبين و كفار شرق و غرب عرضه مي دارد. پس هر كس با ميل و اختيار اسلام بياورد, به نماز و زكات و ساير واجبات امرش مي كند و هر كس از قبول اسلام امتناع ورزد گردنش را مي زند تا اين كه در شرق و غرب زمين جز موحد و خداپرست كسي باقي نماند و...«, (بحارالانوار, ج 52, ص 340).


2- جابر از امام باقر(ع ) نقل مي كند: »... خدا شرق و غرب جهان را براي صاحب امر مفتوح مي كند آن قدر جنگ مي كند تا اين كه جز دين محمد ديني باقي نماند«, (همان , ص 390).


3- همچنين امام باقر(ع ) در تفسير آيه شريفه »ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون « فرموده است : »يكون ان لايبقي احد الا اقر بمحمد; به طوري مي شود كه احدي باقي نمي ماند مگر اين كه به محمد ايمان بياورد«؛ (همان , ص 346).


با توجه به آيات و روايات مي توان به دو نتيجه رسيد:
1. منظور از ادامه زندگاني يهود و نصارا تا روز قيامت تا دوره آخر الزمان باشد و به جهت نزديکي ظهور امام زمان(عج) و برپايي قيامت با يک تعبير از آن ياد شده است چنانچه بسياري از علايم آخر الزمان با عالم برپايي قيامت يکسان است. بنابراين يهود و نصارا تا آن دوران ادامه پيدا مي کنند اما با ظهور امام زمان(عج) و اقتدا حضرت مسيح به ايشان پيروان حق طلب اديان با حق آشنا مي شوند و همه زير پرچم امام زمان(عج) مي آيند و کساني که حق ستيزند از بين خواهند رفت.


2. بنا بر ديدگاه دوم يهود و نصارا در دوران حكومت حضرت مهدي (عج ) باقي خواهند ماند واز عقايد شرك آلود خود مانند تثليث دست برمي دارند و تحت حمايت حكومت اسلامي مهدوي به زندگي خود ادامه مي دهند و اما دين اسلام دين جهاني و بر تمام دين ها غالب مي گردد.


اما درباره کفار, از ظاهر روايات بر می آيد که با ظهور حضرت حجت بساط کفر و کافری برداشته می شود.


براي آگاهي بيشتر ر.ك : دادگستر جهان , ابراهيم اميني , ص 305 - 308.


89_ مي دانيم از نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) اين است که زنان شبيه مردان مي شوند و دنياطلب مي شوند. خيلي مي ترسم که يکي از اين افراد شوم مخصوصا وقتي به دانشگاه مي روم چنين احساسي دارم چه کنم تا از اين افراد نباشم؟


از نشانه هاى ظهور فراگير شدن جهان از ظلم و جور است چنان چه از خود حضرت مهدى(عج) نقل شده: علامة ظهورى كثرة الهرج والمرج والفتن...؛ نشانه آشكار شدن من، زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوب هاست(بحارالانوار، ج 51، ص 320).

گاهى نيز نشانه هاى ظهور به عنوان زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقى و اجتماعى در ميان مسلمانان بيان شده است. علامه مجلسى در باب نشانه هاى ظهور، روايتى از امام صادق(ع) آورده كه در آن بيش از يكصد نوع انحراف اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى و فرهنگى كه در دوران غيبت، دامن گير جوامع اسلامى مى شود، پيش گويى شده است(بحارالانوار، ج 52، ص 256) از جمله: رشوه خوارى، زياد شدن زنا و لواط، سنگدل شدن مردم، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم، از ميان رفتن شرم و... .


و رأيت النّساء يتخذن المجالس كما يتخذها الرجال؛ زنان در جامعه و مجالس، به مانند مردان حضور و ظهور مى يابند.


و علامت هايى از اين قبيل. زياد شدن مفاسد و آلودگى ها در ميان مردم، در واقع، نوعى فراگير شدن ظلم و جور روى زمين است. البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم اين است كه منكر بر معروف و ضد ارزش ها بر ارزش ها غلبه پيدا مى كند.


سخن از زياد شدن ظلم و ستم و گناه و كم شدن افراد صالح است، نه اين كه همه مردم كافر شوند يا افراد صالح هيچ نباشند. در همان حال كه تباهى همه جا را فرا گرفته است، افراد پاكباخته، متعهد و صالحى هستند كه زمينه قيام آن حضرت(عج) را آماده مى سازند و در حمايت از آن منجى بزرگ به جهاد برمى خيزند.


در روايات همان طور كه از گسترده شدن ظلم و ستم به عنوان علائم ظهور ياد شده است به اين نكته نيز اشاره شده كه جامعه منتظر مهدى، بايد در به پا داشتن ارزش ها و مبارزه با ضدارزش ها، تلاش جدى بكنند و منتظران به تهذيب نفس بپردازند و...


تهذيب نفس و پاك سازى درون از صفات و خوى هاى زشت، و زيور دادن آن به وسيله اخلاق پسنديده، در هر زمانى واجب است. چنان كه قرآن مى فرمايد قد افلح من تزكى؛ به درستى كسى كه خود را پاك نمايد، رستگار مى شود. (شمس، آيه 9).


اما اهميت تزكيه نفس در دوران غيبت امام عصر(عج) از جهت آن است كه قرار گرفتن در زمره اصحاب آن حضرت، بستگى تمام به آن دارد وجود نازنين آقا مهذب ترين و پاك ترين انسان است پس درك فضيلت صحبت او و قرار گرفتن در صف ياران حضرت به تهذيب نفس نياز دارد. در دعايى بعد از «زيارت آل يس» (علامه مجلسى در بحارالانورار، ج 102، ص 81 به نقل از احتجاج طبرسى آورده: از ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر(عج) به محمد حميرى آمده: هرگاه اراده نموديد به وسيله ما به سوى خداوند و به سوى ما توجه نماييد «زيارت آل يس» را بخوانيد. اين زيارت از جانب خداوند متعال است) مى خوانيم: اللهم انصره وانتصر به لدينك وانصُر به اوليائك و اوليائه و شيعته و انصاره واجعلنا منهم؛ اى خدا! به امام زمان نصرت عطا فرما و به واسطه او دينت و دوستانت و شيعيان و ياوران و دوستان او را يارى فرما و ما را از دوستان و شيعيان حضرت قرار ده. (مفاتيح الجنان)


پس يكى از مهمترين تكاليف در دوران غيبت كبراى مولايمان صاحب الزمان(عج) تهذيب نفس است «نعمانى» از امام صادق(ع) روايتى آورده كه حضرت مى فرمايد: هر كس دوست دارد از اصحاب حضرت قائم(عج) باشد، بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالى كه منتظر باشد، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم(عج) بپا خيزد، پاداش او همچون كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد. گوارا باد شما را اى گروه مشمول رحمت خداوند (مكيال المكارم، سيد محمد تقى موسوى اصفهانى، ج 2، ص 437) و تهذيب نفس و پاكسازى درون امرى عمومى است كه م مردان و هم زنان مسلمان و شيعه بايد به آن عمل كنند و اختصاص به قشر و نوع و جنس خاصى از جامعه ندارد.


براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1- خورشيد مغرب، علامه محمد رضا حكيمى.
2- قيام و انقلاب مهدى، شهيد مطهرى.



90_زمان ظهور حضرت حجت(عج) قضاي الهي محسوب مي شود يا قدر؟ چون چندي پيش از يكي ازعلماي شهرمان شنيدم كه فرموده بودند:«ظهور حضرت قضاي الهي محسوب مي شود و با دعاي ما عقب يا جلو نمي افتد و اين كه بزرگان دين بر امر تعجيل فرج اصرار دارند و گفته مي شود بسيار دعا كنيد،تنها به خاطر ايجاد محبت بين فرد و آقا امام زمان(عج) است. و علت خواندن دعاي ندبه، عهد و... تنها عدم دوري ما از آنحضرت است كه اگر اين امر صورت نگيرد به مرور زمان مردم فراموش مي كنند كه منتظرجانشين خدا بر روي زمين بوده اند». اين موضوع فكر مرا مغشوش كرده و بعد از هرنماز تنها ذكر «اللهم عجل لوليك الفرج»را به نيت 5 تن آل عبا تكرار مي كردم ولي طي اين مدت تنها «دعاي الهم كل لوليك» و«الهي عظم البلاء...» و «آل ياسين» و ازاين قبيل را مي خوانم، يعني با ديد ديگري به مسأله ظهور امام زمانم مي انديشم.خواهشمندم در اين زمينه مرا راهنمايي فرماييد.


به فرموده امام علي(ع): خداوند كارها را به حسب قضايش انجام مي دهد نه رضايت شما، (ميزان الحكمه، روايت شماره 16456)

و مقدمه قضاي الهي قدر الهي است. چرا كه هر كار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام مي گيرد. به فرموده امام صادق(ع): چون كه خداوند چيزي را اراده كند مقدر مي نمايد آنرا (اندازه و مقدار آنرا معين مي نمايد) و پس از تقدير قضايض به آن تعلق مي گيرد، (همان مصدر، روايت شماره 16461)


قدر عبارت است از هندسه و اندازه وجودي هر چيز و قضاء به معناي گذراندن و يكسره كردن و به پايان رساندن است تقدير الهي موجودات عالم مشهود را بسوي آنچه در مسير وجودشان براي آنها تقدير و قالب گيري كرد، هدايت مي كند همچنانكه خداي بزرگ فرمود:

«الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي؛ آنچه را كه خلق كرده بسوي آنچه كه برايش مقدر نموده هدايت فرمود. و سپس همين تقدير و هدايت را با امضاء قضاء تمام و تكميل مي كند» ؛ (سوره اعلي، آيه 3؛ ر.ك: تفسير الميزان، مرحوم علامه طباطبايي، ترجمه ج 37، ص 185).

و بسيار مي شود كه خدا چيزي را تقدير مي كند ولي به دنبال تقدير قضائش را نمي راند مانند قدري كه بعضي از علل و شرائط خارج آنرا اقتضاء داشته ولي به خاطر مزاحمت مانعي آن اقتضاء باطل مي شود و يا سببي ديگر و يا اقتضايي ديگر جاي سبب قبلي را مي گيرد و چه بسا چيزي مقدر بشود و قضاء آن نيز رانده شده باشد مثل اين كه از جميع جهات يعني هم از جهت وجود علل و شرايط و هم از جهت نبودن مانع تقدير شده باشد كه در اين صورت آن چيز محقق مي شود و در بعضي از روايات نيز آمده كه قدر ممكن است تخلف كند اما براي قضاء برگشتي نيست. البته تغيير در تقدير مربوط به عالم ماده مي باشد، (ر.ك: همان مصدر، ص 185)


با توجه به اين مقدمه قضاء به معناي اجتماع جميع علل و شرائط و فقدان هر گونه مانعي است كه مسلماً انجام مي گيرد و هيچ گونه برگشتي در آن نيست. اما اين بدان معني نيست كه قصد كنيم دعا كردن با قضاء الهي منافات دارد. چه بسا همين قضايي كه مجموعه شروط متعدد است يكي از آن شروط دعاي بندگان باشد.


و آميختگي و هم سويي دعا و قضاء در روايات بخوبي مشهود است. اميرالمؤمنين علي(ع) در انتهاي نامه 31 نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبي(ع) مي فرمايد: دين و دنياي تو را به خدا مي سپارم «و اسأله خير القضاء لك» و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اكنون در دنيا و آخرت براي تو مي خواهم. و اين اجتماع درخواست از خدا (سؤال) و قضاء. بسيار زيباست.


در روايت آمده كه حضرت امير(ع) از زير ديواري كه در شرف خراب شدن بود حركت كردند و به جاي ديگر رفتند از آن جناب سؤال شد آيا از قضاي الهي (حكم حتمي الهي) فرار مي كنيد آن امام بزرگوار فرمودند از قضاي الهي به سوي قدر الهي فرار مي كنم!، (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 8، ص 162)


به اين معني كه در صورت توقف تمام مقدمات لازم براي زير آوار ماندن مهيا مي گردد و قضاي الهي تحقق مي پذيرد. اما با حركت به سوي مكاني ديگر مقدمه اي از آن مقدمات ناقص مي گردد و هندسه اي ديگر شكل مي گيرد و آن تحقق سلامت و امنيت است.
و لذا منافات ندارد كه حتي دعا، قضاي الهي را متبدل سازد. دعايي كه از جمله مقدمات و شروط حكم حتمي الهي است. در روايت از رسول اكرم(ص) وارد شده كه: «لا يرد القضاء الا الدعاء»؛ قضاي الهي را رد نمي كند مگر دعا (ر.ك: منتخب ميزان الحكمه، روايت شماره 2101)


بنابراين در عين حال كه همه امور به قضاي الهي تحقق مي پذيرد.


منافات ندارد كه ما موظف به دعا كردن باشيم. نه صرفاً به علت يك امري صوري و ظاهري بلكه چون دعا خود در سلسله طولي تحقق اشياء تأثير جوهري دارد.


و اين تأثير به اذن و اراده الهي انجام مي گيرد. خود حضرت حق ما را مأمور به دعا كردن نموده است و براي اين دعا تأثير قائل شده است.


نتيجه اين كه آري زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقيه امور و اسرار به قضاي الهي است. در عين حالي كه ما موظف به دعاي در جهت تعجيل فرج آن بزرگوار مي باشيم. و دعاي ما مي تواند در مجموعه علل ظهور مؤثر باشد.



91_چه كار كنم موفق شوم هر شب نماز شب بخوانم و در ضمن به اقا امام زمان هم نزديك شوم ؟


به طور كلي عامل عدم توفيق نماز شب دو چيز است :

1. عوامل جسمي ; گاهي خستگي زياد مغز و اعصاب و وضعيت مزاجي خواب را سنگين و طولاني مي كند. پرخوري در شب , خود علتي ديگر براي خواب طولاني و سنگين مي باشد. حضرت عيسي (علي نبينا و آله و عليه السلام ) خطاب به بني اسرائيل فرمود: »يا بني اسرائيل ! لا تكثروا الاكل فانه من اكثر الأكل اكثر النوم , و من اكثر النوم اقل الصلاه كتب من الغافلين ; اي بني اسرائيل ! خوردن خود را زياد نكنيد, زيرا هر كس بر خوردن خود بيفزايد, بر خوابيدن خود هم مي افزايد و هر كس كه بر خواب خود بيفزايد, از نماز كم مي گذارد (و در نتيجه) در زمره غافلان نوشته مي شود«, (همان , ج 1, ص 117, ر 590).


غذاهايي هستند كه اگر تنها به آن ها اكتفا شود, خواب طولاني و سنگين را به دنبال دارد; مثل نان و ماست يا دوغ و... براي تعديل خواب و توفيق براي نماز شب , به تذكرات زير توجه كنيد:


الف . خواب قيلوله و قبل از ظهر - كه استحباب شرعي هم دارد - ترك نشود. اين خواب مختصر, ولي بسيار مفيد است . اگر قبل از ظهر ميسر نيست با فاصله اي بعد از ناهار انجام گيرد. اگر اصلا" خواب روز ميسر نيست , حداقل بايد دقايقي دراز كشيد.


ب . كم خوري در شب : امام رضا(ع ) مي فرمايند: »من اراد ان يكون صالحا" خفيف الجسم ]و اللحم [ فليقلل من عشائر بالليل ; هر كس مي خواهد (بدني ) سالم و جسم و گوشتي سبك داشته باشد, بايد شام خود را كم كند«, (همان , ص 123, ر 635).


بايد از افراط و تفريط در خوردن پرهيز شود. كم خوري غير از نخوردن يا بد خوردن است . ميزان كم خوري را رسول اكرم (ص ) چنين مي فرمايند: »كل وانت تشتهي , و امسك و انت تشتهي ; در حالي كه اشتها داري , بخور و در حالي كه (هنوز) اشتها داري , از خوردن دست بكش «, (همان , ر 633).


ج . غذاي مناسب شب : كيفيت غذا جوري باشد كه اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست , دوغ , كشك و مانند آن استفاده نشود يا در كنار آن ها چند دانه خرما يا كشمش يا مويز و مانند آن تناول شود. هر كس بايد با توجه به مزاج خود, برنامه غذايي مناسبي براي خود داشته باشد. دقت كنيد غذاهايي قوت مي بخشد, چه غذاهايي رخوت و نسبت به چه غذاهايي حساسيت داريد. مثلا" خرما براي بعضي مزاج ها سازگار نيست , زيرا موجب جوش صورت و دمل مي شود.


د. شام اول شب : هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزديك تر باشد و با وقت خواب فاصله داشته باشد, بهتر است.


ه. زود خوابيدن : شب ها - مخصوصا" شب هاي كوتاه - بايد زودتر خوابيد به گونه اي كه حتي در شب هاي كوتاه حداقل بشود چهار ساعت مداوم خوابيد. بقيه خواب در وقت ديگر جبران مي شود. البته شب هاي بلند, هفت ساعت مداوم هم مي شود خوابيد.


2. عوامل روحي:
الف . گناه : اما باقر(ع ) مي فرمايند: »جا رجل الي اميرالمؤمنين (ع ) فقال : اني قد حرمت الصلاه بالليل , فقال : قد قيدتك ذنوبك ; مردي به محضر حضرت علي (ع ) آمد و پرسيد: من از نماز شب محروم شده ام . حضرت فرمود: گناهانت تو را مقيد كرده است .«, (همان , ج 5, ص 421, ر 10465). اين درباره بسياري از مردم صادق است.


ب . عجب : گاهي عجب ناشي از عبادت و نماز شب , خود عاملي است كه انسان را از نماز شب محروم مي دارد. براي جلوگيري از اين عجب , خداوند تعالي از روي لطف , بنده خود را در خواب مي دارد. البته اين بسيار كم اتفاق مي افتد و براي كساني است كه غالبا" توفيق نماز شب را دارند.


ج . ضعف اراده : نماز شب اراده و عزم مي خواهد. خواستن تنها كافي نيست , بايد با تصميم جدي خوابيد. ضعف اراده از مهم ترين عوامل محروم ماندن از نماز شب و سحرخيزي مي باشد. بايد با اين ضعف و سستي اراده مبارزه كرد. امام علي (ع )مي فرمايند: »ضادوا التواني بالعزم ; به وسيله عزم , با سستي مبارزه كنيد«, (همان , ج 6, ص 305, ر 12624).


تفكر در اهميت نماز شب و خواندن دعاهاي قبل از خواب , براي تقويت اراده و عزم مفيدند. در هر صورت , اگر گاهي موفق به نماز شب نشديد, قضاي آن را به جا آوريد. نماز شب بايد از كم شروع شود, با حذف مستحبات طولاني آن , مي شود همه آن را در ده دقيقه خواند; ولي اگر حال خوشي دست داد, طولاني كردن آن به اندازه كشش حال , اشكالي ندارد.


در آخر سفارش اكيد مي شود كه فقط با عمل به اين راهكارها و عزم جزم و اراده محكم مي توان هر شب به نماز شب موفق شد. سعي كنيد بدون كوك كردن ساعت بيدار شويد. عادت به نماز شب و سحرخيز, ممكن است حداقل دو سال طول بكشد; بنابراين از افت و خيزها بيدار شدن ها و بيدار نشدن ها, سستي و سردي به خود راه ندهيد.


ارتباط با امام زمان: ارتباط با امام زمان(عج) و ديگر اولياى الهى نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياى الهى نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعنى، معرفت و عمل دارد. اگر كسى خود را به اولياى الهى شبيه نمود، به لقاى آنان نيز واصل خواهد شد.


نوريان مرنوريان را طالبند

ناريان مرناريان را جاذبند


آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواللّه لعلّكم تفلحون؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد و تقوا و خداترسى را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد».


امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مى فرمايند: «صبر كنيد بر اداى فرايض (يعنى در انجام تكاليف الهى استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايدارى كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مى كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105)


قرآن راجع به حضرت مهدى و اصحاب ايشان مى فرمايد: «الذين ان مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلوه وآتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر؛ كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهى كنند»، (حج، آيه 41).


امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مى فرمايند: «اين آيه براى آل محمد(ع) است؛ يعنى، مهدى(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّى، ج 2، ص 87).


در نتيجه اگر ما هم مى خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم.


خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مى ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلى بيشتر از علاقه اى است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مى كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهى نمى كنيم و شما را از ياد نمى بريم»، (بحارالانوار، ج 53، ص 174).


ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناى ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مى باشد. ارتباط با امام زمان يعنى خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروى و يارى او گردن نهادن و اين يكى از اركان ايمان است كه آدمى خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. پيوستگى با او يعنى مطيع او بودن.


آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داريم. از اين رو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعى حضرت مهدى(عج) را بدانيد و سپس آن را در خود عملى كنيد پس بحث زير ضرورى به نظر مى رسد.


منتظر واقعى مهدى(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد:


1- عمل به تكاليف دينى منتظر واقعى بايد تمام وظايف دينى و احكام الهى را انجام دهد. حتي اگر اين وظيفه نماز نخواندن يا روزه نگرفتن باشد (همان گونه که براي خانم ها در اوقات خصوصي چنين است).


2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز على ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوى...؛بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوى و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاى ندبه).


3- براى تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاى عهد» را بخوانيم.


4- انتظار فرج آن حضرت را در دل و ظاهر جلوه گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است. اين، نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعنى، نصرت و پيروزى و گشايش و مقصود نصرت و پيروزى حكومت عدل علوى بر حكومت هاى كفر و شرك و بى داد است.

حکومت عدل گسترى كه به رهبرى امام عصر(عج) تشكيل مى گردد. بنابراين انتظار فرج، انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهانى است و منتظر حقيقى كسى است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتى باشد و اين خواسته آن گاه جدى و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهى باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسى كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسيس حكومت عدل گستر اوست زندگى خود را بر پايه عدل و داد استوار مى سازد و او انسانى است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتى ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل، او چنين حكومتى را در زندگى خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقى ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مى گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقى با لفظ و شعار به دست نمى آيد و با بى تفاوتى و بى اعتنايى نسبت به مقدمات دينى و رسالت هاى انسانى در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستى يك تفسير از انتظار فرج روشن مى شود زيرا بعضى بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعنى بى تفاوتى نسبت به آنچه در جوامع بشر مى گذرد و دست روى دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهد آفرين و مسؤوليت ساز است و با بى تفاوتى و بى اعتنايى به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعنى:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواى فضيلت.


ب) ايمان به امامت و قيادت رهبرى الهى و عدالت پيشه.


ج) عشق به عدالت و ارزش هاى انسانى.


ه) اميد به آينده اى روشن و نويد بخش.


ك) تلاش براى برقرارى حكومتى عدل پيشه و عدل گستر.


ح) رعايت موازين و قوانين دينى و اخلاقى.


خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيرى.


اين انتظار فرج است كه بهترين عمل و عبادت است و چنين منتظرى، مقامى عالى دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كسانى است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مى كنند، (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).


5- داستان هاى واقعى بزرگانى كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند را بخوانيم.


در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولى عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهى دارد و بايد خود را در محضر ايشان ببينيم و براى گره گشايى هاى مادى و معنوى از ايشان به عنوان واسطه فيض الهى درخواست ياري داشته باشيم.


بهترين دعاها در زمان غيبت: دعاى عهد، زيارت آل يس و دعاى ندبه است كه در زمان هاى خاص در طول شبانه روز و هفته خوانده مى شود.


براى آگاهى بيشتر ر.ك:


1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالى تهرانى


2- ترجمه منتخب الاثر، آيت الله صافى


3- مهدى موعود، ترجمه: على دوانى


4- وابستگى جهان به امام زمان(عج)، لطف الله صافى


5- امام زمان در گفتار ديگران، على دوانى


لازم به ذكر است كه صلوات ، ذكر و دعا در حال عادت اشكال ندارد اما اگر بخواهند از ثواب بيشترى بهره مند شوند بهتر است با طهارت باشند چه اين كه مستحب است زن در حال عادت در اوقات نماز وضو بگيرد و در محل نماز خود بنشينيد و 33 مرتبه تسبيحات اربعه و اذكار مستحب ديگر را بگويد.




92_از يكي از روحانيون شنيدم كه «بسم الله»در ابتداي دعاي سلامتي امام زمان و«برحمتك يا ارحم الراحمين» را در پايان نبايد گفت.علت چيست؟


بر اساس برخي روايات دعا را همان گونه که از امام معصوم(ع) وارد شده است بايد خواند.
گفتن بسم الله در اول آن از آنجا که ذکر خداوند براي شروع در هر کاري مستحب است به نظر مي رسد در اول اين دعا نيز مستحب است خصوصا که در مورد اين دعا وارد شده است که بعد از ستايش خداوند و صلوات بر پيامبر اين دعا خوانده شود (مفاتيح الجنان، ص 406، اعمال شب هاي دهه آخر ماه رمضان).


جمله «برحمتک يا ارحم الراحمين» در پايان دعاي «اللهم کن لوليک» نيامده است و پايان آن كلمه «طويلا مي باشد. بنابراين گفتن جمله «برحمتک يا ارحم الراحمين» به عنوان بخشي از اين دعا صحيح به نظر نمي رسد.


به عبارت ديگر اگر جمله «برحمتک يا ...» به عنوان ذکر جداگانه گفته شود (نه اين که جزء دعاي فرج تلقي شود) اشکالي ندارد ولي به هر حال در صورتي که دعاي خاصي از امامان معصوم(ع) به ما رسيده باشد لازم است به همان کيفيتي که خواسته شده خوانده شود و هرگونه کم و زياد کردن دعا جايز نيست تا از تحريف و خداي ناکرده انحراف از مسير اهل بيت(ع) محفوظ باشد.

93_بعد از اينكه چهارمين نائب خاص امام زمان(عج) رحلت فرمود، مردم در زمينه امور ديني بايد به مجتهدين مراجعه فرمايند،ايشان مجتهد (ين) هم عصر خودش و بعد ازخودش را معرفي فرمود. از آن زمان تاكنون مجتهدين، افراد مجتهد بعد از خودشان (ياهم عصر خودشان) را معرفي مي نمايند. اگرممكن است نام مجتهد زمان حيات آخرين نائب خاص امام زمان(عج) نام سلسله مجتهدين تاكنون رانام ببريد.


» فقه شيعه به دو دورهء حضور و غيبت امام(ع) تقسيم مي شود، در دوره حضور امام(ع)، احكام فقهي، به لحاظ حضور امام(ع) كه فهم او از دين كامل است و مطلق و مقيد و ... و سنت رسول الله(ص) را خوب مي شناسد، از قرآن و سنت اخذ مي شد، اما در دوران غيبت، به لحاظ اينكه همه موارد احكام فقهي را نمي شود مستقيماً از قرآن و سنت گرفت، اصول فقهي خاصي در فقه شيعه مقرر شد، به نام اصول عمليه كه فقيه جامع الشرايط با توجه به اصول القاء شده از طرف امامان شيعه(ع) با تحليل و استدلالهاي عقلي در چارچوب قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص) احكام شرعي را بدست مي آورند.
البته امامان(ع) ‌در زمان حضور نيز پيوسته به ايجاد زمينهء تفكر و استدلال در بين شيعيان پرداخته و آنان را تشويق به تحليل و استدلال عقلي مي كردند و وظيفهء خود را بيان اصول و قواعد كلي دانسته و تفريع و استنتاج جزئي را به عهده فقها مي گذاشتند، لذا برخي فقها مانند ابن براج (م/481) و سلار بن عبدالعزيز ديلمي(م/ 488) و ... تقسيم بندي ها و تحولات شگرفي در فقه ايجاد كردند كه مورد قبول و پيروي فقهاي ديگر شد، به طوري كه آنچه ما امروز به نام فقه شيعه مي شناسيم، ادوار مختلفي را پشت سر گذاشته كه به وسيلهء فقهاي نامي شيعه سازمان يافته و تكميل شده است. اينك ما نيز فقها را به دو قسمت
1) فقهاي دوران غيبت كبري و
2) فقهاي دوران بعد از غيبت كبري تقسيم مي كنيم و برخي از آنان را نام مي بريم.

1) فقهاي عصر غيبت كبري
1. علي بن بابويه قمي (م/ 329) مورد عنايت خاصه حضرت ولي عصر(عج) بوده و نامه اي نيز از حضرت توسط حسين بن روح نوبختي به او نوشته شد(رجال نجاشي/261) البته قبل از علي بن بابويه قمي مي توان به علي بن ابراهيم قمي (م/ 308) و محمد بن يعقوب كليني و مشايخ فراوان اشاره كرد منتهي جنبه هاي حديثي آنان بيشتر است و غلبه بر جنبه هاي فقهي آنان دارد.

2. محمد بن مسعود عياشي (م/320).


3. ابن ابي عقيل عماني (م/329).


4. ابن جنيد اسكافي (م/381).


5. شيخ مفيد (م/413) كه امام زمان(عج) توقيع شريفي به ايشان دارد و در وصف ايشان فرموده اند: «لاصوت الناعي بفقدك ان هو يوم علي آل رسول عظيما»؛ (وسائل الشيعه، ج 20، ص 3؛ المزار شيخ مفيد، ص 11).


6. سيد مرتضي (م/ 436) كه ـ در عالم رؤيا ـ از طرف امام علي(ع) لقب علم الهدي يافت (روضات الجنات،‌ ص 575) اين شش نفر فقهايي هستند كه زمان غيبت كبري را درك كرده و داراي ويژگي هاي برجسته اي بودند و مردم در مسايل فقهي و ديني به اينان رجوع مي كردند.

اما فقهاي بعد از غيبت كبري عبارتند از:
1. شيخ طوسي (م/460).
2. ابن براج (م/481).
3. شيخ ابوالصلاح حلبي (م/447).
4. سلار ديلمي (م/463).
5. ابن زهره سيد ابوالمكارم (م/585).
6. ابن ادريس (م/598).
7. سيد شمس الدين موسوي (م/598 يا 630).
8. ابن حمزه طوسي (م/585).
9. ابوالقاسم جعفر سعيد حلي (محقق حلي) (م/676).
10. يحيي بن سعيد (م/690).
11. علامه حلي حسن بن يوسف (م/726).
12. سيد عميد حسين (م/754).
13. فخرالمحققين محمد بن حسن بن يوسف (م/771).
14. شهيد اول محمد بن مكي (م/784).
15. مقداد سيوري (م/826).
16. محقق ثاني علي بن عبدالعالي كركي (م/940).
17. شهيد دوم زيدالدين علي بن احمد (م/966).
18. شيخ حسن عبدالصمد پدر شيخ بهايي (م/984).
19. مقدس اردبيلي (م/993).
20. سيد محمد عاملي (م/ 1009).
21. ملاعبدالله شوشتري (م/1101)، استاد شيخ بهايي.
22. شيخ بهايي (م/1031).
23. علامه مجلسي اول (م/1070).
24. وحيد بهبهاني (م/1205).
25. سيد حسين خوانساري (م/1099).
26. آقا جمال خوانساري (م/ 1125).
27. سيد محمد مهدي بحرالعلوم (م/ 1212).
28. شيخ جعفر كاشف الغطا (م/1228).
29. شيخ محمد حسن صاحب جواهر (م/1266).
30. شيخ مرتضي انصاري (م/1281).
31. ميرزاي شيرازي (م/1312).
32. آخوند خراساني (م/1329).
33. ميرزاي دوم محمد تقي شيرازي (م/1338).
34. سيد كاظم طباطبايي يزدي (م/1337).
35. آيت الله اصفهاني، نائيني، حائري بنيان گذار حوزه علميه قم سالهاي 1338 تا 1365 هجري قمري.
36. سيد ابوالحسن اصفهاني (م/1365).
37. حاج آقا حسين قمي طباطبايي (م/1366).
38. آيت الله خوانساري سيد محمد تقي (م/1371).
39. سيد محمد حجت كوه كمره اي (م/1372).
40. آيت الله بروجردي (م/1380).
41. سيد محسن حكيم (م/1390).
42. سيد احمد خوانساري (م/1405).
43. آيت الله خويي (ره) (م/1413).
44. امام خميني(ره) (م/1409).
البته در بسياري از زمانها دو يا چند فقيه در يك زمان بودند منتهي گاهي دو فقيه در يك شهر يا كشور بودند گاهي در دو كشور مثل عراق و ايران.

منابعي كه مي شود رجوع كرد عبارتند از:
-الكني و الالقاب، شيخ عباس قمي.
-روضات الجنات مرحوم خوانساري.
-رياض العلما ميرزا عبدالله افندي.
-تاريخ فقه وفقها گرجي.
-فقهاي نامدار شيعه عقيقي بخشايشي.
-ادوار فقه ابراهيم خباتي.
-تكملة امل آمل، سيد حسن صدر.
-اعيان الشيعه مرحوم سيد محسن امين.


94_براي نوشتن نامه به امام زمان(عج) شرايط خاصي لازم است؟


درخواست حاجت از اولياي الهي، وقتي با نيت خالصانه و صادقانه صورت بگيرد، قطعا سبب بذل توجه و عنايات خاص حضرات معصومين(ع) قرار خواهد گرفت چون هيچ ارتباطي با منابع رحمت و فيض بدون پاسخ و اثر نمي ماند.
لکن اين به معناي اجابت خواسته مطرح شده و برآمدن حاجت نيست. زيرا برآمدن يک خواسته گاهي به جهات مختلف مصلحت نيست. به عنوان مثال توسل به اولياي الهي براي شفاي بيماري لاعلاجي که پزشکان آن را جواب کرده اند، عملي پسنديده و نيکوست و اثرات مطلوب و توجه و عنايات خاص آنان را در پي دارد اما به معناي برآمدن حتمي اين خواسته نيست چرا که اولياء الهي براساس حکمت عمل مي کنند به هر حال يا دعاي شخص اجابت مي شود يا برکات و نعمت هاي ديگري در دنيا و آخرت براي او مقرر مي شود. نفس ارتباط با امام زمان(عج) آثار سازنده روحي نيز دارد.

اين درخواست به صورت سخن قلبي يا لفظي و حتي کتبي مي تواند باشد نوشتن نامه کتبي براي حضرت راهي براي ايجاد ارتباط با آن عزيز دلها مي باشد و شرايط خاصي ندارد و در وقت گرفتاري و حاجت مي توان اين كار را انجام داد.


مرحوم شيخ عباس قمي از كتاب هاي برخي بزرگان مثل تحفه الزائر مرحوم مجلسي نقل مي كند كه هر كه حاجتي داشته باشد، آن را در رقعه و نامه اي بنويسد و در قبور يكي از امامان(ع) بياندازد و يا آن را ببندد و مهر كند و از خاك پاك گل بسازد و نامه را در ميان آن بگذارد و در نهري يا چاهي عميق يا گودال آبي بياندازد و آن نامه به حضرت صاحب الزمان(عج) مي رسد و آن حضرت عهده دار برآوردن حاجت او مي گردد.


نامه اي كه نوشته مي شود با اين عبارت است: «بسم الله الرحمن الرحيم، كتبت يا مولاي صلوات الله عليك مستغيثا و شكوت ما نزل بي مستجيرا بالله عزوجل ثم بك من امر قد دهمني و اشغل قلبي و اطال فكري و سلبني بعض لبي و غير خطير نعمه الله عندي اسلمني عند تخيل وروده الخليل و تبرء مني عند توائي اقباله الي الحميم و عجزت عن دفاعه حيلتي و خانني في تحمله صبري و قوتي فلجأت فيه اليك و توكلت في المسأله لله جل ثناءه عليه و عليك في دفاعه عني علما بمكانك من الله رب العالمين ولي التدبير و مالك الامور واقفا بك في المسارعه في الشفاعه اليه جل ثناؤه في امري متيقنا لاجابته تبارك و تعالي اياك باعطائي سؤلي و أنت يا مولاي جدير تبحقيق ظني و تصديق أملي فيك في امر كذا و كذا (و به جاي كلمه كذا و كذا، حاجت خود را نام مي بري) فيما لا طاقه لي بحمله و لا صبرلي عليه و ان كنت مستحقا له ولاضعافه بقبيح افعالي و تفريطي في الواجبات التي لله عز وجل فاغثني يا مولاي صلوات الله عليك عند اللهف و قدم المسأله لله عزوجل في امري قبل حلول التلف و شماته الاعداء فبك بسطت النعمه علي و اسأل الله جل جلاله لي نصرا عزيزا و فتحا قريبا فيه بلوغ الامال و خير المبادي و خواتيم الاعمال و الأمن من المخاوف كلها في كل حال انه جل ثناؤه لما يشاء فعال و هو حسبي و نعم الوكيل في المبدأ والمال».


آن گاه بالاي آن نهر جاري يا گودال آب مي آيد و بر يكي از وكلاي حضرت اعتماد و توجه نمايد (يعني به عثمان بن سعيد عمروي يا فرزندش محمد بن عثمان يا حسين بن روح و يا علي بن محمد سمري كه از وكلاي خاص حضرت حجت(عج) بوده اند) و سپس نامه خود را در آن نهر و يا چاه و يا گودال آب بياندازد كه انشاءالله حاجت او برآورده مي گردد
(منتهي الامال، ج 2، ص 869، انتشارات هجرت، چاپ چهاردهم، تابستان 1380).

95_چه کنيم که در غروب جمعه دلمان بگيرد وبه فکر مولايمان امام زمان(عج) باشيم؟


يكى از تكاليف دوران غيبت كبرى اين است كه مؤمن از فراق و دور ماندن از حضرت مهدى (عج) اندهگين باشد، و اين از نشانه هاى دوستى و اشتياق به آن حضرت است. رواياتى است داير بر اين كه از جمله نشانه هاى يك فرد شيعه آن است كه در اندوه و حُزن امامان(ع) محزون باشد و ترديدى در اين نيست كه غيبت مولايمان حضرت حجت(ع) و آن چه از محنت ها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مى گردد. از بزرگترين و مهم ترين علل اندوه امامان(ع) است. چنان چه امام صادق(ع) مى فرمايد: شخص غمگينى كه غم و اندوهش از جهت ظلمى است كه بر ما رفته است نفس كشيدنش تسبيح گويى است و همّ او به خاطر امر ما عبادت است، و پنهان داشتنش سرّ ما را جهاد در راه خداوند است( اصول كافى، ج 2، ص 226).

آرى يكى از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر آن است كه به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، كه بدون ترديد اين حق براى مولايمان امام زمان(ع) بر تمامى افراد با ايمان ثابت است. حال هر گاه افراد عادى از مؤمنين چنين حقّى را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت مهدى(ع) كه پيشواى آنان و ركن ايمان است به طور قطع اين حق برايش ثابت مى باشد.


در ديوان منسوب به مولايمان حضرت على(ع) در بيان نشانه هاى دوستى راستين چنين آمده:

من الدَّلائل ان يُرى من شوقه
مثلُ السّقيمِ و فى الفؤادِ غلائلُ...


و از نشانه ها اين است كه از شدّت شوقش ديده شود همچون بيمارى كه دلش از شدّت درد مى جوشد و ديگر اين كه از فرط انس گرفتن با محبوب، از هر چه او را از آن مشغول مى دارد وحشت كند. و ديگر از نشانه ها اين است: در ميان مردم مى خندد، در حالى كه دلش مالامال از اندوه است. همچون زن جوان از دست داده» (مكيال المكارم، ج 2، ص 235).


مشكل ما اين است كه از معرفت حضرت كوتاهى كرده ايم. قهراً وقتى انسان موضوع غيبت و حجّت زمان(ع) را آن طور كه شايسته است نشناخت، نه از جهت قلبى وظيفه اش را انجام مى دهد و نه از جهت بدنى. اين كه خداوند مى فرمايد: انّما يخشى الله من عباده العُلماء؛ يعنى خداترسان از بين بندگان دانشمندان مى باشند (سوره فاطره، آيه ى 28). اين واقعيت را بايد فهميد كه نور و هدايت و حكمت فقط در قرآن و سنت است.، لذا شناخت و معرفت امام(ع) از واجبات و ضروريات است (اين مطلب اول).


يكى از خصوصياتى كه براى آشنايى با آن مقام پرعظمت لازم است، پيوسته به ياد او بودن و توجه به آن حضرت است. اگر شما روح را به يك طرف متوجه كرديد ممكن نيست رابطه برقرار نشود.

توجه زياد نسبت به امام عصر(ع)، مقابله روحى را ايجاد مى كند. البته با حفظ استعداد و ظرفيت و شرايط... هر چه توجه بيشتر باشد رابطه عميق تر و در نتيجه اثر بخش زيادى خواهد داشت(امام اگر در نظر ما غايب است به خاطر اين است كه ما توان و ظرفيت درك حضورش را نداريم. امام ما منتظر اجازه ظهور است و نگران و غمگين نسبت به مسلمانان و مردم دنياست. پس جا دارد كه ما نيز نگران او باشيم).
لااقل دو موعد در شبانه روز، يكى صبح و يكى شب به حضرت توجّه كنيد: السلام عليك فى اللّيل اذا يغشى و النّهار اذا تجلّى... السلام عليك حين تُصبّحُ و تمسى؛ درود بر تو در هر صبحگاهان و شامگاهان...(حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين).

بعد از نماز صبح دعاى عهد و زيارت مخصوص حضرت را، و در هنگام غروب و شب هنگام زيارت آل ياسين را بخوانيد همه اين زيارت ها و دعاها درس و بيان راه و معرفت است (اين هم مطلب دوم).

مطلب سوّم اين است كه انسان بايد كارى كند و به اصطلاح تحرك و تحوّلى در خودش به وجود آورد. به طور حتم به قدر تحوّلى كه در وجودش ايجاد كرده اثر مى گيرد. يعنى بعد از كسب شناخت، بايد به تكاليف دوران غيبت جامه ى عمل پوشيد.


- براى آگاهى بيشتر ر.ك: خورشيد مغرب، علامه محمد رضا حكيمى.


قسمت دوّم سؤال 1 درباره راز و نياز و انس با خدا است. يا من ذكرُ حُلوٌ؛ اى كه ياد او شيرين است(همان، دعاى جوشن كبير).
گاهى با خدا آهسته و آرام سخن مى گوييم. گاهى زمزمه و ترنّمى ميانه داريم، و گاهى به آواز بلند او را مى خوانيم و با تمام توان، ناله و فغان برمى آوريم، از او استمداد مى جوييم و «يا ربّ، يا ربّ» مى گوييم.


درست است كه در گفتگو با خداوند بايد آداب صحبت و وظايف خود بدانيم و رعايت كنيم، اما مهمّ راهيابى به آستان پاك ربوبى، اُنس با او و شكفتن گل هاى عشق و انديشه بر ذهن و زبان ماست. فر0شتگان خدا، سرودهاى جاويد نيايش را مى خوانند و هيچ گاه احساس خستگى نمى كنند. پيامبران خدا و امامان معصوم(ع)، آموزگاران بزرگ اين نغمه هاى قدسى و غزل هاى ملكوتى اند.

و شهيدان، آنانى اند كه ترانه ى تسبيح سرداده اند. چرا انسان، اين سرودهاى زيباى زندگى را نياموزد و شيرين ترين و خوش بو ترين مايه «آرامش روح» را درنيابد؟

ياد خدا، هم آوايى انسان با نظام آفرينش و كارگزاران هستى، و پاسخگويى به فراخوانى پيام آوران توحيد، و هم گامى با فرشتگان پاك الهى است. شروع كارها با ياد خدا و پايان تلاش ها با سپاس و ستايش او، پناه بردن به خدا در برابر همه ى آسيب ها و آفت هاى برونى و درونى است و آمرزش خواهى و استغفار از لغزش ها و خطاهاى فكرى و عملى و توجه به عظمت، قداست، نعمت ها و آيات لطف و عنايت هاى الهى، زمينه ها و عوامل انس و ياد و پيوند روحى انسان به آستان قدس ربوبى است.


اين گونه است كه انسان به تهذيب و پاكسازى درون مى پردازد. وقتى درون پاك شد خود به خود آن چه از آدمى بروز مى كند اصلاح شده و پاك خواهد بود و حداقل مى توان گفت اشتباه و خطا به حداقل خود مى رسد. واذكروالله كثيراً لعلّكم تُفلحون؛ خدا را زياد ياد كنيد شايد كه رستگار شويد(سوره جمعه، آيه ى 10).

فلاح و رستگارى به معنى رهيدن و رستن و به آسايش و آرامش رسيدن و از رنج ها آسوده شدن است. به طور قطع كسى كه ياد خدا سرلوحه كارهاى او است از آرامش و آسايش در هر دو حيات مادى و معنوى، دنيوى و اخروى برخوردار خواهد شد. برعكس كسى كه از ياد خدا روى مى گرداند، به راستى او را زندگى دشوارى است» (سوره طه، آيه ى 24).

به طور خلاصه مى توانيم نتيجه بگيريم


1. ياد خدا موجب توفيقات و كسب فضايل بى شمارى است.


2. بهترين الگوى ما براى ذكر و ياد خدا، قرآن و سنت پيامبر(ص) است تا از اشتباه و خطا محفوظ بمانيم.

96_اینکه از علائم ظهور امام زمان (عج)پرشدن زمین از گناه است آیا مجوزی برای گناه نیست؟


این که گفته میشود، هنگام ظهور امام زمان (عج) جهان پر از ظلم و فساد خواهد شد، خبر از غیب و آینده جهان است و چنین خبری برای ما مجوز گناه درست نمیکند هر مسلمانی وظیفه دارد خودش را اصلاح کند در اصلاح دیگران بکوشد. و دلیل آن این است که انسان فاسد مبغوض امام زمان(عج) و انسان صالح محبوب آن حضرت است.


97_براى تعجيل در ظهور امام زمان(عج) چه بايد كرد؟

براى تعجيل در ظهور آن حضرت بايستى :
الف) به درگاه خداوند دعا كرد.
ب ) زمينه را براى ظهور آماده كرد؛ يعنى، افرادى ساخت، كه واقعاً منتظر ظهور و به تمام معنا آماده اجراى برنامه هاى آن حضرت باشند.
ج ) بسط انديشه مهدويت و ايجاد آمادگى جهانى براى ظهور حضرت.






98_آيا امورى همچون هدايت معنوى امام زمان(ع) رفع بلا با صدقه و امثال اين ها تجربه پذيرند؟


» در اين مورد شما گرفتار نوعى اشتباه در تلقى مفاهيمى چون هدايت، عنايت هاى امام عصر(ع) و امثال آن شده ايد. البته اين اشتباه را بسيارى از مردم مرتكب مى شوند و همين موجب خطاهاى بسيارى در انتظارات شان مى شود.
آنگاه برخى به خاطر نيافتن آنچه در سر پرورانده اند به گمراهى و بى اعتقادى كشيده مى شوند. برخى به تفسير غلط از يافته ها پرداخته و امور نامربوط را مطابق ذهنيات و توقعات خود تفسير مى نمايند. بعضى نيز بى توجه از كنار مسأله مى گذرند. شايان توجه اين است كه بايد تلقى درستى از هدايت و عنايات امام عصر(ع) داشت.

هدايت امرى نيست كه بتوان به طور كامل و در هر شرايطى مورد تجربه قرار داد. به عبارت ديگر ابزار تجربه ناتوان تر از آن است كه بتواند فراتر از روابط بين پديده هاى فيزيكى و مادى قدم نهد. امورى مانند هدايت و امدادهاى غيبى، هر چند در مواردى كاملاً مشهود و ملموس جلوه مى كند، ولى در آن موارد هم يك تجربه ساده نيست، و به همه موارد هم قابل سرايت نمى باشند. اين مسأله در بسيارى از مسائل دينى و متافيزيكى هست. مثلاً بارها و بارها شنيده ايم كه صدقه رفع بلا مى كند. ممكن است كسى بگويد من همه روزه صدقه مى دهم ولى هرگز رفع بلا را تجربه نكرده ام، بلكه برعكس بر اثر فلان حادثه پايم شكست.

در اينجا جواب روشن است كه دفع و رفع بلا تجربه پذير نيست، زيرا هيچكس نمى داند در طول شبانه روز چه اتفاقاتى زمينه رخ دادن داشته و صدقه آن را دفع نموده است. و يا حتى اگر به مصيبتى گرفتار آيد نمى تواند آن را ناقض حديث پيامبر(ص) بشمارد، زيرا چه بسا حادثه ناگوارترى در انتظار او بوده و صدقه آن را كاهش داده است.

هدايت نيز اقسام مختلفى دارد، در مثل هم اكنون شما نمى دانيد چه مرتبه اى از هدايت يا ضلالت در انتظارتان بوده و توسلات و خواسته هاى شما چه نقشى در تغيير آن مسأله ايفاء كرده است.

عنايت و هدايت امام عصر(ع) نيز اشكال مختلفى دارد. گاهى ممكن است با القاء به ذهن شما كه فلان كتاب را بخوانيد يا با فلان شخص يا مؤسسه تماس حاصل كنيد، زمينه هايى را براى رشد فكرى و ايمانى شما فراهم آورده باشند. اما آيا شما هرگز احساس خواهيد كرد كه اين مسأله با عنايت و هدايت آن حضرت صورت گرفته است؟
يا حتى اگر به شما گفته باشند كه با چهل هفته جمكران رفتن به ديدار آن حضرت نائل مى شويد، معلوم نيست كه چنين چيزى واقعاً تحقق نيافته باشد. يعنى ممكن است آن حضرت را ديده و نشناخته باشيد. البته اينكه آيا مى توان با چنين عملى موفق به زيارت ايشان شد يا نه مورد ترديد است و نص دينى استوارى در اين زمينه وجود ندارد.

بنابر اين چنان نيست كه شما فقدان عنايت و هدايت امام زمان(ع) را تجربه كرده باشيد، بلكه آنچه هست تجربه نكردن اين هدايت به جهت نقص ابزار تجربه است. انتظار تجربه پذيرى همه گزاره هاى دينى در واقع برآيند نگرشى آمپريستى (Amprisism) و پوزيتويستى (Positivism) است كه از منظر معرفت شناختى (#pistemologic) باطل و بى اساس است.





99_چگونه مى توان خود را براى ظهور امام زمان(عج) آماده كرد؟


منتظران واقعى ظهور، كسانى هستند كه با تمام وجود حقيقت اسلام را دريافته و خواهان اجرا شدن آن در همه ابعاد هستند. كسانى كه دلشان براى عدالت، تقوا و عبادت خداوند مى تپد و براى وصول به آن، همواره در تكاپو هستند.
قرآن مجيد ويژگى منتظران را اين گونه بيان كرده است: و همانا بدون ترديد خداوند كسى كه خدا را يارى كند يارى خواهد كرد، [آنان كه خدا را يارى مى كنند] كسانى هستند كه اگر در زمين به آنان قدرت دهيم، نماز را به پا مى دارند و زكات مى پردازند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند...، (حج، آيه 41) و در آيه ديگرى فرموده است:
توبه كنندگان ستايش كننده خداوند و جستجوگران حقيقت و آيات الهى و راكعان ساجد و آمران به معروف و نهى كنندگان از منكر و حافظان حدود الهى [سعادتمند و رستگارند]، (توبه، آيه 112). اميد است كه همه ما در زمره چنين افرادى باشيم.

درباره احساس نياز به ائمه(ع) گفتنى است: آنچه كه ما در آن به ائمه(ع) نيازمنديم، هدايت هاى آنان است. در اين زمينه سعى كنيد با كلمات آنها بيشتر ارتباط برقرار كنيد. نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، تحف العقول، خصال صدوق و ديگر كتب اصلى روايى را با دقت و انديشه بيشتر بخوانيد.




100_ آيا امورى همچون هدايت معنوى امامزمان(ع) رفع بلا با صدقه و امثال اين ها تجربه پذيرند؟


در اين مورد شما گرفتار نوعى اشتباه در تلقى مفاهيمى چون هدايت، عنايت هاى امام عصر(ع) و امثال آن شده ايد. البته اين اشتباه را بسيارى از مردم مرتكب مى شوند و همين موجب خطاهاى بسيارى در انتظاراتشان مى شود. آنگاه برخى به خاطر نيافتن آنچه در سر پرورانده اند به گمراهى و بى اعتقادى كشيده مى شوند.
برخى به تفسير غلط از يافته ها پرداخته و امور نامربوط را مطابق ذهنيات و توقعات خود تفسير مى نمايند. بعضى نيز بى توجه از كنار مسأله مى گذرند. شايان توجه اين است كه بايد تلقى درستى از هدايت و عنايات امام عصر(ع) داشت.

هدايت امرى نيست كه بتوان به طور كامل و در هر شرايطى مورد تجربه قرار داد. به عبارت ديگر ابزار تجربه ناتوان تر از آن است كه بتواند فراتر از روابط بين پديده هاى فيزيكى و مادى قدم نهد. امورى مانند هدايت و امدادهاى غيبى، هر چند در مواردى كاملاً مشهود و ملموس جلوه مى كند، ولى در آن موارد هم يك تجربه ساده نيست، و به همه موارد هم قابل سرايت نمى باشند.

اين مسأله در بسيارى از مسائل دينى و متافيزيكى هست. مثلاً بارها و بارها شنيده ايم كه صدقه رفع بلا مى كند. ممكن است كسى بگويد من همه روزه صدقه مى دهم ولى هرگز رفع بلا را تجربه نكرده ام، بلكه برعكس بر اثر فلان حادثه پايم شكست. در اينجا جواب روشن است كه دفع و رفع بلا تجربه پذير نيست، زيرا هيچكس نمى داند در طول شبانه روز چه اتفاقاتى زمينه رخ دادن داشته و صدقه آن را دفع نموده است. و يا حتى اگر به مصيبتى گرفتار آيد نمى تواند آن را ناقض حديث پيامبر(ص) بشمارد، زيرا چه بسا حادثه ناگوارترى در انتظار او بوده و صدقه آن را كاهش داده است.

هدايت نيز اقسام مختلفى دارد، در مثل هم اكنون شما نمى دانيد چه مرتب ه اى از هدايت يا ضلالت در انتظارتان بوده و توسلات و خواسته هاى شما چه نقشى در تغيير آن مسأله ايفاء كرده است. عنايت و هدايت امام عصر(ع) نيز اشكال مختلفى دارد. گاهى ممكن است با القاء به ذهن شما كه فلان كتاب را بخوانيد يا با فلان شخص يا مؤسسه تماس حاصل كنيد، زمينه هايى را براى رشد فكرى و ايمانى شما فراهم آورده باشند.

اما آيا شما هرگز احساس خواهيد كرد كه اين مسأله با عنايت و هدايت آن حضرت صورت گرفته است؟ يا حتى اگر به شما گفته باشند كه با چهل هفته جمكران رفتن به ديدار آن حضرت نائل مى شويد، معلوم نيست كه چنين چيزى واقعاً تحقق نيافته باشد. يعنى ممكن است آن حضرت را ديده و نشناخته باشيد.
البته اينكه آيا مى توان با چنين عملى موفق به زيارت ايشان شد يا نه مورد ترديد است و نص دينى استوارى در اين زمينه وجود ندارد.

بنابر اين چنان نيست كه شما فقدان عنايت و هدايت امام زمان(ع) را تجربه كرده باشيد، بلكه آنچه هست تجربه نكردن اين هدايت به جهت نقص ابزار تجربه است. انتظار تجربه پذيرى همه گزاره هاى دينى در واقع برآيند نگرشى آمپريستى (Amprisism) و پوزيتويستى (Positivism) است كه از منظر معرفت شناختى (#pistemologic) باطل و بى اساس است.


101_ با اینکه وظیفه یک رهبر و امام رهبری جامعه در راه تشکیل یک مدینه فاضله است چگونه امام زمان«علیه السلام» در این مدّت طولانی نقشی در این مسئله ن


اوّلاً مسئله امامت تنها مربوط به جنبه های رهبری اجتماعی و بیان احکام و تشکیل مدینه فاضله نیست بلکه امام از نظر نظام آفرینش و تکوین هم در جهان مؤثّر است و اساساً واسطه فیض بین آفریدگار و آفریده ها است و جمله معروف «لولا الحجه لساخت الارض باهلها؛ اگر حجّت نباشد زمین اهل خودش را فرو میبرد» مربوط به همین مسئله نقش تکوینی امام در جهان است.

ثانیاً خداوند امام را برای تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده آل قرار داده است و به اصطلاح علم کلام امام لطفی است از جانب پروردگار و این در صورتی است که جامعه انسانی آماده پذیرائی این لطف باشد و از این هدف بزرگ استقبال کند امّا اگر انسان ها خواهان حکومت صلح وعدلی که در پرتو وجود امام تشکیل میشود نباشند در این صورت لازم نیست که امام نقشه های خود را با زور و جبر به صورت اعجاز غیر طبیعی عملی ساخته و چنان حکومتی را در جامعه بشری مستقر سازد.


بنابراین غیبت امام زمان«علیه السلام» مربوط به خود ماست و در آن هنگام که جامعه بشر خواستار چنان حکومتی شود و زمینه برای ظهور امام فراهم گردد امام ظاهر خواهد شد و حکومت واحد جهانی را در جهان به وجود خواهد آورد.


ثالثاً غیبت امام مستلزم قرار دادن شیعه در تخدیر نیست و اتّفاقاً مطلب به عکس است زیرا اگر جامعه در پرتو رهبری یک امام معصوم«علیه السلام» میتواند به درجات عالی تکامل نائل گردد ولی در عین حال اگر امام غایب شد از نظر اینکه شیعه باید روی پای خویش بایستد میتواند با استفاده از تعالم درخشان اسلام که از کتاب و سنّت به دست آمده است چنان جامعه یی را به وجود آورد و باید تصدیق کرد که ما هم چنانکه شایسته است از این موقعیّت استفاده نمی کنیم و از ذخائری که در اختیار داریم به طور کامل بهره نمی گیریم گذشته از اینکه از روایات چنین به دست میآید که فلسفه غیبت امام تا خود حضرت ظاهر نگردد به درستی روشن نمی شود و وقتی ظاهر گردد معلوم خواهد گشت چرا غایب شده است و فلسفه غیبتش چه بوده است.

102_آیا امام زمان«علیه السلام» در زمان غیبت هم نائب خاص دارد؟


امام زمان در زمان غیبت کبری نائب خاص ندارد ولی مجتهدان و فقهای شیعه نائبان عام امام زمان«علیه السلام» می باشند و اینکه به امام خمینی«رحمه الله» نائب بر حق امام زمان«علیه السلام» گفته می شود منظور نائب عام است نه نائب خاص.



103_امام زمان(عج) چطور با عمر طولانی به شکل40 ساله ظاهر می شود؟

بعد از اثبات اصل وجود غیبت و لزوم آن که تماماً تحت قدرت الهی و با خواست او انجام میشود، تمامی این پرسش ها جواب می گیرد چون ثابت شد که تحت قدرت و اراده الهی نه طول عمر انسانی منع عقلی دارد و نه اینکه اگر طول عمر داشت به شکل جوان باقی بماند مشکلی دارد زیرا با اراده و خواست خداوند این امور واقع می شود چنان که حضرت نوح علیه السلام قریب به هزار سال فقط به تبلیغ در میان قوم خود پرداخت و یا فُزیر یکصد سال فوت کرد و مجدداً خداوند او را احیاء کرد در حالی که الاغ او پوشیده شده بود ولی آب و طعام او به همین صورت بدون هیچ گونه تغییر رنگ و طعمی باقی مانده بود. پس آن چه که به خواست و قدرت حق بازگشت می کند هیچ بُعد عقلی ندارد.

104_اگر جهان به سوی جامعه انسانی تکامل می یابد پس چه نیازی به وجود امام زمان«علیه السلام» است؟


اینکه جامعه انسانی به سوی تکامل و رشد و سعادت میرود در پرتو فهم درست از دین و اجرای دستورات و فرامین الهی است و لذا شاهد هستیم که جوامع غربی با وجود اختراعات و اکتشافات فراوان، به خاطر دور شدن از تعالیم دینی و اخلاق الهی، دچار فساد شدید و گسستگی در خانواده و عدم ثبات روحی و روانی شده اند به طور که آمار فحشا و خودکشی و آدم کشی و اعتیاد و دزدی روز به روز بیشتر میشود.

مشاهده می کنیم که به جای این که علم در خدمت ارزش های والای انسانی و تکامل انسانها قرار گیرد ابزار دست قدرت های استکباری برای دستیابی به اهداف شیطانی و کشتار انسانهای ضعیف و محروم و غارت منافع اقتصادی آنان است.


بنابراین جامعه اگر بخواهد به کمال و سعادت برسد باید به آیت الهی که اسلام است گرایش پیدا کند و تنها در پرتو گرایش به این دین بزرگ و اجرای تعالیم آن در سطح جهان جامعه جایی به کمال خواهد رسید و اجرای این تعالیم در سطح گسترده ی جهانی تنها به دست توانای منجی جهان بشریت اما زمان«علیه السلام» صورت خواهد گرفت و از احادیث و روایاتی که در مورد ظهور حضرت مهدی«علیه السلام» وارد شده استفاده می کنیم که ظهور آن حضرت وقتی است که جهان پر از ظلم و جور است که به دست آن حضرت ظلم و ستم از بین رفته و عدل و داد جایگزین آن خواهد شد بنابراین، تشکیل حکومت عدل جهانی اسلام به دست امام زمان«علیه السلام» صورت خواهد گرفت ولی باید توجّه داشت که ظهور امام زمان«علیه السلام» نیاز به آمادگی زمینه، خواهد داشت امید است این انقلاب اسلامی ما که مستضعفان جهان را آگاه و بیدار ساخته در ایجاد این زمینه ی مساعد سهم مؤثّری داشته باشد و خداوند این انقلاب اسلامی را به انقلاب جهانی اسلام که به دست امام زمان«علیه السلام» در جهان استقرار و گسترش می یابد متصل فرماید.







105_آیا عمر طولانی خاص امام زمان«علیهالسلام» است یا خداوند به افراد دیگر هم این را عطا کرده است؟


از افرادی که خداوندعمر طولانی به آنها موهبت کرده میتوان پیامبر بزرگی مانند حضرت نوع«علیه السلام» را نام برد که چنانکه از احادیث استفاده میشود وی 2500 سال عمر کرده است و نیز حضرت خضر از افرادی است که عمر طولانی کرده و اکنون نیز زنده است چون ایشان همزمان با حضرت موسی بن عمران بوده در حال حاضر زنده می باشد؛ و نیز حضرت ادریس«علیه السلام».




106_آیا کسی از فقها، و مراجع تقلید ارتباط خاص با امام زمان«علیه السلام» دارند؟


امام زمان«علیه السلام» امروز در حال غیبت به سر می برند و نائب خاص ندارند چون نیابت خاصه با گذشتن دوران غیبت صغری حدود هفتاد سال طول کشید پایان یافت و در دوران غیبت کبیر فقها شیعه نائبان عام امام زمان«علیه السلام» میباشند بر این اساس در این زمان کسی به طور رسمی با آن حضرت ارتباط ویژه یی ندارد و تا دلیل قاطعی در کار نباشد نمی توان به وجود ارتباط خاص برای کسی عقیده داشت.



107_در تاريخ خوانده ايم كه هر حكومت و تمدنى روزى سقوط مى كند، آيا امكان ندارد كه حكومت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) هم روزى سقوط كند؟ يعنى مردم به آن عادت كنند و از آن دلزده شوند؟


چنين چيزى در زمان حكومت جهانى امام عصر "عجل الله تعالى فرجه الشريف " متصور نيست. زيرا حكومت ها يا به دليل ظلم و ستم و انحراف از اصول عدالت سقوط مى كنند و يا به دليل فريب مردم و دلزدگى آنها از حكومت. و اين عوامل در زمان حكومت جهانى حضرت مهدى "سلام الله عليه" محال است.

افول و سقوط يك حكومت از دو ناحيه امكان دارد:


الف: زوال اركان حكومت به دليل ظلم و ستم و دور شدن از طريقه ى صواب و عدالت، كه نتيجه ى آن طغيان و قيام مردم عليه حكومت و يا هجوم بيگانگان و در نهايت سرنگونى حكومت است. بسيارى از حكومت ها كه در طول تاريخ سرنگون شده اند به همين دليل بوده است.

مثلا در دوره ى اسلامى حكومت بنى اميه به دليل بى عدالتى، توسط عباسيون سقوط كرد و يا حكومت عباسيون كه با هجوم مغول ها نابود شد و يا حكومت ساسانيان در ايران كه با هجوم مسلمانان كاملا تسليم شد، زيرا ظلم و ستم به حدى بود كه مردم هيچ علاقه اى براى دفاع از اين حكومت ها نداشتند، بلكه به دنبال منجى يى مى گشتند. انقلاب اسلامى و سرنگونى حكومت شاهنشاهى نيز قيام مردم ايران عليه ظلم و ستم بود. تمام حكومت هاى ظالمانه با چنين وضعى مواجه شدند كه يا از درون پاشيدند و يا با هجوم بيگانگان به دليل پاشيدگى درونى و دلزدگى مردم، تسليم و نابود شدند.

ب: فريب مردم از راه تبليغات و دلزده كردن آنها از حكومت، چنانكه در زمان حكومت اميرالمؤمنين "سلام الله عليه" واقع شد. تبليغات سنگين مخالفين و جنگهايى كه بر امام (عليه السلام) تحميل شد اجازه ى فكر كردن را به مردم آن زمان نداد، گذشته از اينكه به دليل انحرافاتى كه در جامعه ى آن روز پيدا شده بود امام (عليه السلام) راضى به قبول حكومت نبودند زيرا مى دانستند كه خواص جامعه دچار انحرافات بسيارى شده اند و اجراى عدالت درباره ى آنها باعث دردسرهاى فراوان براى حكومت مى شود و مردم هم به دليل دور.


افتادن از حقيقت اسلام ناب، توان مقاومت در برابر هجوم انحرافات و تبليغات منفى را ندارند،(4) كه در مجموع، نتيجه اى جز شهادت حضرت و پايان حكومت ايشان نبود.

اما در حكومت جهانى حضرت ولى الله الاعظم "ارواح العاملين لتراب مقدمه الفدا"، مورد اول متصور نيست و به دليل اينكه مردم آگاه و عاقل شده اند و سطح عقل و علم مردم پيشرفت كرده است و حكومت واحد جهانى، اركان اصلى تبليغاتى و رسانه اى را در دست دارد و تمامى احكام اسلام و از جمله امر به معروف و نهى از منكر اجرا مى شود و چنين دلزدگى يى متصور نيست، مورد دوم نيز منتفى خواهد بود. البته درست است كه شيطان در آن زمان هم فعال بوده و برخى را نيز فريب مى دهد اما اكثريت مردم به دلايلى كه بيان شد راه حق را شناخته و فريب نمى خورند و دلزده هم نمى شوند.




108_خوف از قتل و بيم از كشته شد نمي ‎تواند يكي از موجبات غيبت امام زمان(عج) باشد؟ و آيا با بقاء غيبت ارتباطي دارد؟

بله، بيم از قتل و نداشتن تأمين جاني مي‎تواند سبب غيبت شده باشد و اين مطلب از مراجعه به كتاب هاي مورد اعتماد و تواريخ و احاديث معلوم مي‎شود.
زيرا بني عباس به ملاحظه آنكه شنيده بودند و مي‎دانستند در خاندان پيغمبر و از فرزندان علي و فاطمه (عليهما السلام) شخصيتي پيدا خواهد شد كه حكومت جباران و مستبدان به دست او بر چيده مي‎شود و آن كس فرزند حضرت امام حسن عسكري(ع) است، در مقام كشتن او برآمدند و همانطور كه فرعون نسبت به حضرت موسي(ع) رفتار كرد براي آنكه از ولادت آن حضرت مطلع شوند نخست جاسوسان و كارآگاهان گماشتند؛ و بعد هم خواستند شخص او را بيابند و دستگير سازند، ولي خدا آن حضرت را حفظ كرد و دشمنان او را نا اميد ساخت و بر حسب ظاهر نيز جنگهاي داخلي بزرگ و ابتلاي بني عباس به شورش و انقلاب «صاحب الزنج» آنها را از تعقيب اين موضوع بازداشت، چنانچه كليني و شيخ طوسي در كتاب «كافي» و «غيبت» به سند خود از زراره روايت كرده‎اند كه گفت: شنيدم حضرت صادق(ع) فرمود:

براي قائم(ع) پيش از آنكه قيام فرمايد غيبتي است، عرض كردم: براي چه؟
فرمود: براي آنكه از كشته شدن بيم دارد.


اما بيان ارتباط بقاي غيبت با خوف از قتل اين است كه اگر چه خداوند متعال، قادر و توانا است كه در هر زمان و هر ساعت آن حضرت را ظاهر و بطور قهر و غلبه بر تمام ملل و حكومتها پيش از فراهم شدن اسباب، غالب سازد ولي چون جريان اين جهان را خداوند بر مجراي اسباب و مسبّبات قرار داده، تا اسباب چنان ظهوري فراهم نشود، قيام آن حضرت به تأخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود از خطر قتل مصون نخواهد ماند.


بنابراين يکی از علل اوليه غيبت بيم از کشته شدن بود. اما اين تنها علت نيست بلکه علت اصلی و نهايی هم نيست. زيرا علت اصلی و نهايی عدم آمادگی جامعه بشری برای رسيدن به مقصد نهايی و الهی خود است و تا اين زمان فرا نرسد, حضرت در غيبت خواهند بود, زيرا وظيفه حضرت همين نکته است که دين خدا بر همه اديان و ايسم ها پيروز و چيره شود.
علت غيبت امام مهدي(ع)،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني

به نقل از سايت تبيان




109_آيا امام زمان ( عج ) در حال حاضر نوابي دارند كه مستقيما با مردم در تماس باشند؟

- براي امام زمان ( عج ) دو غيبت است : 1
- غيبت كوتاه ( غيبت صغري ) ؛ كه آغاز آن از فوت حضرت عسكري ( ع ) تا حدود هفتاد و چهار سال بعد از آن بوده است . در اين مدت امام زمان ( عج ) به وسيله نواب خاص خودشان ، با شيعيان در ارتباط بوده اند .نواب خاص امام سوالات و مشكلات مردم را مستقيما" با خود حضرت مطرح مي كردند وجواب آن را مي گرفتند؛ به عبارتي واسطه ميان مردم و امام ( ع ) بودند
2-غيبت بلند مدت ( غيبت كبري ) ؛ از آن زمان به بعد كه حدود هزار و صدسال تا الان مي گذرد، زمان غيبت طولاني حضرت آغاز شده است . در اين مدت حضرت نايب خاصي براي خود تعيين نكرده اند و به آخرين نايب خود فرمودند : بعد از فوت خودت به كسي وصيت به نيابت نكن و اگر كسي بعد از اين ادعاي نيابت خاصه و ارتباط با من را داشته باشد، دروغ گو است. امام زمان ( عج ) در زمان غيبت طولاني خود، مردم را در مسايل و مشكلات ديني به نواب عام خود رجوع داده اند كه مسايل دين خود را از آنان فرابگيرند و آنها را حجت از طرف خود بر مردم معرفي كرده اند .اين نواب عام علما و مجتهدان شيعه هستند.
به نقل از سايت تبيان

110_آيا به طور منطقي يا عقلي يا فلسفي ياعلمي يا ... امكان دارد رجعت كننده ها بر امام عصر(عج) خروج كنند يا به كارهاي حضرت شك كنند؟




رجعت كنندگان در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) دو دسته هستند:
1) سران و روساي كفر و نفاق. (به تعبير روايات ممحضين در كفر و نفاق).
2) مؤمنان سرآمد و با تقوا كه اعتقاد كامل به حقانيت اسلام و حضرت مهدي(ارواحنا له الفداء) دارند. (به تعبير روايات ممحضين در ايمان) اما گروه اول با مجازات، به اعمال بد خود خواهند رسيد و تواني و قدرتي براي خروج بر حضرت ندارند. و مؤمناني نيز در دورة پيش از ظهور، امتحان خود را پس داده اند و از ايمان كامل برخوردار بوده اند و پس از رجعت و ديدن حقايق در برزخ اين ايمان محكم تر شده و ديگر شك و خروج در مورد آنها امكان ندارد.



111_در برخي از روايات كه زمان ظهور امام منتظر را بيان مي دارد دارد: 1. يصيرللرجل منهم (اصحاب المهدى) قوة اربعين رجلا 2. لو قد قام قائمنا يجمع اليه شيعتنا من جميع البلدان يملأ الارض عدلاكما ملئت ظلماً و جوراً اين ها با عقل ناسازگارند. مراد از نيروي 40 مرد داشتن هر يك از اصحاب حضرت مهدى (عج) چيستíچگونه ممكن است همه شيعيان نزد امامزمان (عج) جمع شوند؟


در پاسخ به سؤال فوق، نكاتي به طور مختصر بيان مي‌شود تا بتواند به فهم درست معناي حديث كمك نموده و استبعاد عقلي آن از ميان برود.

در مورد حديث اول ، مي‌توان گفت: لزومي ندارد حديث را اين گونه معنا كنيم كه قدرت بدني ياران حضرت مهدي(عج) با قدرت چهل تن از دشمنان برابري مي‌كند (گرچه اگر هم چنين گفته شود بعدي ندارد).
ممكن است مقصود اين باشد كه ياران امام قادرند بر چهل تن از دشمنان غلبه نمايند. روشن است كه پيروزي در جنگ‌ها فقط از قدرت بدني به دست نمي‌آيد. به عبارت ديگر، قدرت نظامي غير از قدرت بدني است. آشنايي با فنون جنگي، برخورداري از تجهيزات مدرن، ايمان به هدف، شجاعت، فرماندهي آگاه و باتجربه ، صبر و بردباري و... عواملي هستند كه پيروزي را به ارمغان خواهند آورد. قرآن كريم مي‌گويد:
«ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مئتين وان يكن منكم مئة يغلبوا الفاً من الذين كفروا بانهم قومٌ لايفقهون ـ (انفال / 6)». معناي اين آيه اين است كه اگر از شما بيست نفر بردبار باشند، بر دويست نفر غلبه خواهد كرد و اگر از شما صد نفر باشند، بر هزار نفر غلبه خواهند كرد.

علاوه بر آن، نقش امدادهاي غيبي الهي را نبايد ناديده گرفت. براساس روايات موجود، خداوند امام عصر(عج) را به سه نيرو مدد خواهد رساند:
فرشتگان، مؤمنان و رعب و وحشت.(1) منظور از نيروي رعب و وحشت اين است كه خداي سبحان ترس و وحشت در دل دشمنان ايجاد خواهد كرد. بديهي است كه لشكر زبون و ترسو و وحشت زده، توان رويارويي با سپاهي شجاع، مؤمن و مقاوم را نخواهد داشت.

امّا حديث دوم؛ اين حديث نيز با عقل سرناسازگاري ندارد؛

اولاً، ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه با وجود هواپيماهاي سريع‌السير، انسان قادر است در زماني كم، مسافت طولاني را طي كند و بدون شك در آينده نيز ما شاهد اختراعات پيچيده تري خواهيم بود كه سرعت سير را افزايش مي‌دهد.

با اين وجود، اينكه ياران حضرت مهدي(عج) در عصر ظهور بتوانند در يك شب خود را به او برسانند هيچ استبعادي ندارد.

بعيد نيست آنچه كه در بعضي روايات آمده كه «آنان بر ابرها راه مي‌روند»(2) نيز اشاره به همين مطلب باشد. ثانياً، از آثار تقوا و پارسايي اين است كه انسان از اين طريق مي‌تواند به مقامي برسد كه راه‌هاي طولاني را در زمان كم طي كند. اين همان است كه از آن به «طيّ الارض» تعبير مي‌شود و ما داستانهاي بسياري از طي‌الارض اولياء خدا شنيده‌ايم. بدون شك، مقايسه ياران امام عصر(عج) و توانايي آنان با توانايي امثال ما موجب اين استبعاد شده است.

ثالثاً، امام عصر(عج) به عنوان ولي خدا داراي ولايت تكويني است و قادر است در عالم طبيعت تصرّف كند و يارانش را از گوشه و كنار جهان در وقت ظهور جمع كند. اعتقاد به اين مسأله از لوازم ايمان به امامت است. رابعاً، در متن حديث آمده است كه خدا آنان را جمع مي‌كند «يجمع الله اليه». آيا اينكه خداوند بتواند ياران امام عصر(عج) را در نزد او شبانه حاضر كند، استبعادي دارد؟

به هر حال، اين قبيل احاديث بسيارند و اگر فهم آن بر ما دشوار است، نبايد انكار كنيم.

پي‌نوشت‌ها:
1. «يؤيّده الله بثلاثة اجنادٍ: الملائكة، والمؤمنون، والرُّعب؛ محمد بن ابراهيم النعماني، كتاب الغيبة، مكتبة الصدوق، تهران، [بي‌تا]، ص 242.

2. در قرآن مي‌خوانيم: «اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً ـ بقره: 148 ـ هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر مي‌كند». امام صادق(ع) اين حديث را بر ياران حضرت مهدي(عج) تطبيق داده و راجع به آنان فرمود: «وبعضهم يسير في السحاب نهاراً»؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، جلد 52، ص 286.