ೋ نرم افزار دسکتاپی شوق انتظـــــار ღೋ حاوي 313 سوال پيرامون امام زمان(عج)

تب‌های اولیه

364 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

262_ در زمان ظهور حضرت حجّة «علیه السلام» مؤمنین از راه دور چگونه با حضرت ارتباط برقرار میکنند؟

در زمان ظهور حضرت حجّة«علیه السلام» طبق احادیثی که نقل شده است، مردم و مؤمنین در عصر ظهور به راحتی حضرت را از دور دیده و صدای او را می شنوند.
از امام باقر«علیه السلام» روایت شده است(5) که فرمودند: چون قائم ما قیام نماید خداوند چشم و گوش شیعیان ما را چنان تقویت نموده که بین آنها و امام پُست و پیک وجود نخواهد داشت به گونه ای که وقتی امام با آنها سخن میگوید آنان می شنوند و او را می بینند و امام در جایگاه خود قرار دارد.
و نیز در روایتی دیگر آمده است که امام صادق«علیه السلام» فرمودند: «در زمان قائم شخص مؤمن در حالی که در مشرق بسر میبرد، برادر خود را که در مغرب است دیده و نیز آنکه در مغرب است برادر خویش را در مشرق خواهد دید(6).
« بخش پاسخ به سؤالات »
5) بحارالانوار، ج 52، ص 236.
6) بحارالانوار، ج 52، ص 391.

263_مصلحي كه جهان در انتظار اوست چه موقعي ظهور مي كند؟ و پس از آن چه خواهد كرد؟

طبق مدارك قطعي و احاديث متواتر، هنگامي كه دنيا گرفتار سخت ترين اضطرابات شود و آتش ظلم و بيدادگري در همه جا شعله ور گردد، امنيت و برادري از ميان نوع بشر رخت بر بندد و زمامداران كشورها از ادارة امور و مبارزه با فساد عاجز شوند، جنگ و خونريزي و اختلاف، نسل بشر را تهديد به انقراض كند.
اختراعات مهيب و سلاح هاي مرگبار، به حد اعلا ترقي نمايد و صفات عالي انسان از جوامع بشر رخت بر بسته و مفاسد اخلاقي و اجتماعي جاي آن را بگيرد، ملل ضعيف و افراد ستمديده، از توسل به مجامع و مجالسي كه به نام حفظ حقوق ضعفاء و رعايت ملل كوچك تشكيل داده مي شود نتيجه نگيرند و خلاصه انواع جنايات و فحشاء و منكرات رايج گردد، در اين موقع يك مصلح بزرگ الهي كه بشارت ظهور او با تمام مشخصات و خصوصيات داده شده قيام مي كند و دست به يك اصلاح عمومي در تمام عالم مي زند و به تمام اين بدبختي ‎ها خاتمه مي دهد.

اين مصلح عالي مقام، جهان را در لواي يك حكومت حق و عدالت در خواهد آورد و نور اسلام را در همه شهرهاي بزرگ و كوچك و قراء و قصبات روشن گرداند. در همه جا احكام آسماني قرآن اجرا شود، مقررات و قوانين الهي(كه از اغراض و منافع شخصي منزه است) بر همه حكومت كند و همه سازمان ها در راه رفاه و آسايش خلق و عمران و آبادي بكوشند و تكامل علمي و اخلاقي بشر با بهترين برنامه شروع شود و بالأخره از فرط بهبود و ترقي سطح زندگي، فقيري در تمام دنيا باقي نماند.

امامت و مهدويت ج 3 – نويد امن و امان،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان



264_
با توجه به «عجل فرجهم» منظور از فرج چيست و آيا در مورد مردگان صادق است؟

منظور از «فرج» در روايات، ظهور حضرت مهدي(عج) است. و معناب و عجل فرجهم يعنی گشايش آنها را - به سرعت - برسان. و با فرج حضرت حجت (سلام الله عليه) در کار همه چهارده معصوم فرج حاصل می شود.
در کتاب روايي بحارالانوار، ج 52، باب فضل انتظار الفرج، به اين معنا اشاره شده است.
اما در مورد مردگان: اگر مقصود از مردگان يعني ائمه(ع) است، بايد گفت:
1- ائمه(ع) به خاطر اقتدار روح خويش، از ادراک و شعور خاصي که با ادراک و شعور انسان هاي عادي غيرقابل قياس است برخوردارند. پس اگر بر آنان اطلاق «مرده» مي شود نبايد تصور کرد که «مردگي» آنان چون مردگي انسان هاي ديگر است. بنابراين گرچه به ظاهر از دنیا می روند, اما حقيقت آنها باقي است.
در زيارت امام رضا(ع) امام را زنده و حاضر مورد خطاب قرار مي دهيم (مفاتيح الجنان، زيارت امام رضا(ع« بر اين اساس نمي توان براي همه انسان ها احکام يکساني قائل شد.
2- از ظهور حضرت مهدي(عج) به «فرج الله» تعبير شده است (بحارالانوار، ج 52، باب فضل انتظار الفرج، حديث 2). با ظهور حضرت مهدي(عج) آنچه ائمه(ع) مي خواسته اند به وقوع مي پيوندد و در حقيقت فرج خدا که خواسته ائمه است با ظهور حضرت حجت معنا پيدا مي کند. بدين لحاظ، ائمه(ع) داراي فرج هستند زيرا فرج الله را فرج خود مي دانند و فرج خدا در ظهور حضرت مهدي تحقق مي شود.
3- چون ائمه(ع) بالذات متحدند و از حيث ظهور مختلفند (شرح مقدمه قيصري، سيد جلال الدين آشتياني، ص 912) بنابراين گرچه در زمان حضور ظاهري ائمه چنين فرصتي دست نداد تا فرج الله به صورت ظاهري حاصل شود، اما چون ائمه نور واحدند و ذاتا متحد، با ظهور حضرت مهدي(عج) در واقع، همه ائمه ظهور کرده اند.
1- هزار و يک نکته، استاد حسن زاده آملي، نکته 288.
2- رساله آيت الله العظمي رفيعي قزويني درباره رجعت (در اين رساله ممکن بودن رجعت جسماني ائمه(ع) به صورت عقلي و برهاني توضيح داده شده است).

265_مساوات اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي امر(ع) چگونه خواهد بود؟

نظام امامت و مساوات اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي عصر صاحب الزمان (ارواحنا فداه) و توسط آن حضرت در روي كره زمين و در بين تمام ملل و اقوام و نژاد ها و مرد و زن و كوچك و بزرگ استقرار مي‎ يابد و ظهور آن حضرت كه ظهور مطلق و تمام عيار اسلام است ظهور مساوات جهاني اسلام نيز خواهد بود.
عقيده به حكومت مهدي(ع) يعني عقيده به مساوات و برابري انساني و اسلامي كه معتقد به مساوات بايد آن را در ايام غيبت ايشان در هر سطحي كه ممكن است اجرا كند؛ در خانواده در كوي و محله در شهر و مملكت در مطب دكتر در دكان نانوايي و گوشت فروشي و در مسجد و اداره در خريد و فروش در محل كار و پيشه همه‎جا و همه‎جا حتي در سلام و تواضع مساوات اسلامي و ترك تبعيض را بايد اجرا نمايد.

معتقد به ظهور مساوات اسلام و ظهور مجري واقعي آن حضرت مهدي از نابرابري ها رنج مي‎برد و از تبعيضات متنفر است و با واگذاردن كارها به نا اهلان كه يك تبعيض بسيار خطرناك است، تا مي ‎تواند مبارزه مي‎ نمايد.

امامت و مهدويت ج 2- عقيده نجات بخش،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان




266_منشاء اصلي انتظار ظهور يک مصلح بزرگ،چيست؟

برخلاف گفتة كساني كه فكر مي‎كنند بذر اصلي انتظار ظهور يك مصلح بزرگ را شكستها و ناكاميها و نابسامانيها در سطح افكار ميپاشد، عشق به اين موضوع مربوط به اعماق وجود آدمي است؛ گاهي به گونة پررنگ، گاهي كم رنگ.
ايمان به ظهور مصلح جهاني جزئي از «عشق به آگاهي» و «عشق به زيبايي» ، «عشق به نيكي» (سه بعد از ابعاد چهارگانة روح انسان) است كه بدون چنان ظهوري اين عشقها به ناكامي مي‎گرايد و به شكست محكوم مي ‎شود.

خلاصه، علاقة انسان به پيشرفت و تكامل، به دانايي و زيبايي، به نيكي و عدالت، علاقه‎اي است اصيل، هميشگي و جاوداني و انتظار ظهور يك مصلح بزرگ جهاني آخرين نقطة اوج اين علاقه است. چگونه ممكن است عشق به تكامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظاري نداشته باشد! مگر پياده شدن تكامل جامعة انساني بدون آن امكان پذير است!

بنابراين، كساني كه در زندگي گرفتار شكست و بحراني نبوده‎ اند چنين احساسي را در درون جان خود دارند... اين از يكسو.

از سوي ديگر، همانطور كه اعضاي پيكر انسان به تكامل و پيشرفت وجود او كمك مي‎كند و عضوي در بدن نمي‎يابيم كه مطلقاً نقشي در اين حركت تكاملي نداشته باشد، خصايص رواني انسان نيز چنين‎اند؛ يعني، هركدام نقش مؤثري در پيشرفت هدفهاي اصيل او دارند. عشق به تكامل، عشق به صلح و عدالت، نيز وسيله‎اي است براي رسيدن به اين هدف بزرگ و به منزلة موتور نيرومندي است كه چرخهاي وجود انسان را در اين راه به حركت دائمي وا مي‎دارد؛ و او را براي رسيدن به جهاني مملو از صلح و عدالت كمك مي ‎كند.

ازسوي ديگر، احساسات و دستگاههايي كه در جسم و جان وجود دارد نمي‎تواند هماهنگ با مجموعة عالم هستي نباشد؛زيرا همة جهان هستي يك واحد به هم پيوسته است، و وجود ما نمي‎تواند از بقية جهان جدا باشد.

از اين به هم پيوستگي بخوبي مي‎توانيم نتيجه گيري كنيم كه هر عشق و علاقة اصيلي در وجود ما هست دليل بر آن است كه «معشوق» و «هدف» آن نيز در جهان وجود دارد و اين عشق وسيله‎اي است كه ما را به او نزديك مي‎ سازد.

و از اينجا به آساني نتيجه مي‎گيريم كه اگر انسانها انتظار مصلح بزرگي را مي‎كشند كه جهان را پر از صلح و عدالت و نيكي و داد كند، دليل بر آن است كه چنان نقطة اوجي در تكامل جامعة انساني امكان پذير و عملي است كه عشق و انتظارش در درون جان ماست.

عموميّت اين اعتقاد در همة مذاهب نيز نشانه ديگري بر اصالت و واقعيّت آن است، زيرا چيزي كه زاييده شرايط خاص و محدودي است نمي‎تواند اين چنين عمومي باشد. تنها مسائل فطري هستند كه از چنين عموميّتي برخوردارند و اينها همه نشانة آن است كه از زبان عواطف و سرشت آدمي اين نغمه در جان او سرداده شده كه سرانجام مصلحي بزرگ جهان را زير پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.

حكومت جهاني حضرت مهدي، حضرت آيت الله مكارم شيرازي

به نقل از سايت تبيان

267_روايات، منتظران ظهور مهدي(عج) را به چه افرادي تشبيه کرده اند؟

كسي از امام صادق (ع) پرسيد چه مي‎گوييد دربارة كسي كه داراي ولايت امامان است و انتظار ظهور حكومت حق را مي‎كشد و در اين حال از دنيا مي‎ رود؟
امام (ع) در پاسخ فرمود :

«هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كانَ مَعَ الْقائِمِ فِي فُسْطاطِهِ ـ ثُمَّ سَكَتَ هَنيئَةً ـ ثُمَّ قالَ هُوَ كَمَنْ كانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ (ص)» [او همانند كسي است كه با رهبر اين انقلاب در خيمة او (ستاد ارتش او) بوده باشد ـ سپس كمي سكوت كرد ـ و فرمود مانند كسي است كه با پيامبر اسلام (در مبارزاتش) همراه بوده است.]

اين مضمون در روايات زيادي با تعبيرات مختلفي نقل شده است

در بعضي «بِمَنْزَلَةِ الضّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبيلِ اللهِ» [همانند شمشير زني در راه خدا.]

و در بعضي ديگر «كَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُولِ اللهِ بِسَيْفِهِ» [همانند كسي است كه در خدمت پيامبر با شمشير بر مغز دشمن بكوبد.]

در بعضي ديگر «بِمَنْزِلَةِ مَنْ كانَ قاعِداً تَحْتَ لِواءِ الْقائِمِ» [همانند كسي است كه زير پرچم قائم بوده باشد.]

و در بعضي ديگر «بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللهِ» [همانند كسي است كه پيش روي پيامبر (ص) جهاد كند.]

و در بعضي ديگر «بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ (ص)» [همانند كسي است كه با پيامبر شهيد شود.]

حكومت جهاني حضرت مهدي، حضرت آيت الله مكارم شيرازي

به نقل از سايت تبيان

268_ آيا صبح روز ظهور امام مهدي (عج) خورشيد _مركز منظومه شمسي _ از غرب طلوع مي كند يا اين يك كنايه است؟ به دلايل علمي متقن خورشيد هميشه از شرق طلوع مي كند؟

از نظر عقلي و علمي اگر انجام كاري محال و غير ممكن باشد در اين صورت بايد تعبير روايت و يا آيه را كنايه اي فرض كنيم. اما طلوع خورشيد از مغرب محال عقلي نيست اگر چه خارق العاده است بنابراين هنگامه وقوع حادثه اي مهم انجام كار خارق العاده محال نيست.
از اين رو در ديدگاه شيعه خداي متعال قادر به انجام هر كار ممكني مي‌باشد و امور خارق‌العاده به اراده او انجام ‌پذير است.
به طريق عادي امكان طلوع خورشيد از غرب وجود ندارد ولي به اراده خدا اين كار شدني است.
همان خدايي كه هنگام آفرينش خورشيد و منظومه شمسي و كيهان اراده‌اش به اين تعلق گرفت كه خورشيد به اين نظم در گردش زمين به دور آن از شرق طلوع كند، مي‌تواند اراده‌اش به اين تعلق گيرد كه در بامداد روز ظهور يا هر هنگام ديگري خورشيد از غرب بالا بيايد و هيچ نيازي به تصديق آگاهان به علم جديد و مادي و تأييد آن ندارد.

از اين گذشته مي‌توان وجود مبارك امام زمان(عج) را مانند خورشيد دانست كه تاريكي‌ها را روشن مي‌نمايد «وأشرقت الارض بنور ربّها» او با نوري كه از پروردگار عالم كسب نموده زمين و آنچه در آن است روشن مي‌كند در پاره‌اي روايات اشاره شده كه امام زمان(عج) از مغرب مي‌آيد. روشن است كه با ظهور ايشان روشنايي و نور غرب را فرا مي‌گيرد و شرق را نيز فرا مي‌گيرد.

269_ آيا در عصر نزديك به ظهور همه مردم از دين فاصله مي گيرند يا اين كه بطرف دين بيشتر مي آيند؟
- اين دو منافاتى با يكديگر ندارند. عالمگير شدن فساد قبل از ظهور امام زمان(عج) به معناى فاسد بودن همه انسان ها نيست؛ بلكه انسان هاى صالح بسيارى در همان زمان نيز به مبارزه با فساد مشغول اند؛ ولى على رغم توصيه همه اديان و مصلحان به اصلاح، قدرت ها بر روى زمين فساد مى كنند به گونه اى كه همه جا را فساد دربرمى گيرد.
بررسى اصولى موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مى رسد اشاره به سير تاريخى اين برداشت از موضوع ظهور امام زمان و زمينه هاى آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.

در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعى تفكر آسايش طلبانه در برخى پديد آمده و آنان بهانه اى مى طلبند تا از زير بار مسئوليت شانه خالى كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ دينى داشته باشد.

از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستى با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مى افتد و حتى برخى پنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟! اين تفكر ناشى از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهى و برداشت غلط از موضوع ظهور است. زيرا:

اولاً - هيچ يك از تكاليف شرعى مانند نماز، روزه، حج، امر به معروف، مبارزه با فساد و ... مشروط به چنين شرطى نيست، يعنى تكليف نماز و يا نهى از منكر تكاليفى مطلق هستند. يعنى آن كه عمل به آنها الزامى است، چه موجب تسريع در ظهور يا تأخير آن شود.

ثانياً - هيچ يك از آموزه هاى دين نمى تواند اركان واساس دين را معطل نمايد. اگر فرض كنيم (به فرض محال) پى گيرى تعاليم دين موجب تأخير در ظهور شود، باز عمل به آن تعاليم واجب است.

ثالثاً - فساد نيازى به كمك ندارد. اگر بسيارى از مردم جهان نيز با فساد به مبارزه برخيزند باز فساد ريشه كن نخواهد شد بلكه هر روز بر توسعه قلمرو خود خواهد افزود و زمينه براى ظهور فراهم خواهد شد.

رابعاً - آيا معقول است كه ما در سراسر عمر خود كه چه بسا به ظهور منجر نگردد دست روى دست بگذرايم و همه آيات و روايات را به كنارى بگذرايم بدين بهانه كه ما مى خواهيم در ظهور تعجيل گردد آيا اين عذرى خدا پسندانه است؟!


270_ با توجه به اين كه فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاى ظهور است پس چرا مردم را براى زمينه سازى ظهور دعوت به صلح و ترك ظلم و گناه مى كنند؟

فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به شما مى رود و اين نشانه در روايات بسيار به چشم مى خورد و در بعضى روايات به همين عنوان كلى مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده: يملا اللّه به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً؛ خداوند به وسيله ظهور مهدى(ع) زمين را پر از عدل و داد مى سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد»، (چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجله حوزه، نقل از «سنن ابى داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج 14، ص 264).
يا از حضرت مهدى(عليه السلام) نقل شده: علامة ظهورى كثرة الهرج و المرج و الفتن...؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبها است »، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).
زياد شدن اين فسادها در ميان مردم، در واقع نوعى از فراگير شدن ظلم و جور روى زمين است.
البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم فراگير شدن آن است به گونه اى كه بدى ها بر خوبى ها، ضدارزش ها بر ارزش ها غلبه مى يابد.
شهيد مطهرى، روايتى را از شيخ صدوق مى آورد. اين امر (قيام مهدى(عليه السلام« تحقق نمى پذيرد مگر اينكه هر يك از شقى و سعيد به نهايت كار خود برسد. پس سخن در اين است كه گروه سعداء و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدى در كار نباشد و فقط اشقياء به منتها درجه شقاوت برسند، (قيام و انقلاب مهدى، شهيد استاد مطهرى، ص 57 و 58).
و از طرفى ايده ى ظهور منجى بزرگ كه با خروج خود عدل، قسط، گشايش و آسايش را در مقطع پايانى تاريخ حيات انسان به ارمغان خواهد آورد و به ستم، ظلم و تجاوز پايان خواهد بخشيد، عقيده اى است كه پيروان اديان سه گانه ابراهيمى (يهوديت و مسيحيت و اسلام) و بخش چشم گيرى از ساير ملل بدان ايمان دارند.
يهود مانند مسيحيان كه به بازگشت عيسى(ع) معتقدند - به ظهور يك منجى مى انديشيدند زرتشتيان نيز در انتظار رجعت بهرام شاه اند. و هندو ها نيز به خروج ويشنو دل بسته اند و بودايى ها منتظر باز آمدن بودا و... هستند، (در انتظار ققنوس، ص 45).
در كنار اين معتقدات ملت هاى مختلف تصريحات قابل توجهى از نوابغ مغرب زمين است، مبنى بر اين كه جهان در انتظار مصلح كبيرى است كه سر رشته ى امور را به دست خواهد گرفت و جامعه بشرى را زير يك پرچم و به دنبال يك هدف گرد هم خواهد آورد. از جمله: برتراندراسل مى گويد: دنيا چشم به راه مصلحى است كه همگان را در سايه ى يك پرچم و يك شعار متّحد سازد.
البرت انيشتاين مى گويد: فرا رسيدن آن روزى كه در جاى جاى جهان، صلح و صفا حكومت كند و همه ى اعضاى جامعه بشرى با يكديگر دوست و برادر باشند ديرى نخواهد پاييد، (همان). از آيات قرآن و احاديث اسلامى نيز استفاده مى شود كه مستضعفين جهان سرانجام در يك انقلاب همگانى كه مهدى موعود(عليه السلام) رهبرى آن را بر عهده دارد.
بر مستكبرين پيروز مى گردند. وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِينَ ...، (سوره قصص، 5). و گسترش ظلم و فساد و فراگير شدن آن بدين معنا نيست كه صالحى و ظلم ستيزى وجود نخواهد داشت و هم چنين ملازم با اين معنا نيست كه بشر ديگر از ظلم و فساد بر نمى گردد.
با توجه به توضيحات فوق و اينكه بشر از هر نحله اى كه باشد دنبال منجى و رسيدن به عدل و آرامش و آسايش است. اين نويد را مى دهد كه جهان بشرى با توجه به ظلم و فساد و تبعيض كه دامنگيرش شده در آينده خواستار حكومت ايده آل و موافق با فطرت الهى باشد. و اضافه بر آن رشد عقول و معارف بشر روز به بروز در ترقى مى باشد و از طرفى مكاتب و اسم هاى مختلف امتحان خود را در اداراه كرد جوامع پس داده اند.
بنابراين سير بشر به سوى گمشده اى است كه بتواند با نفس مسيحاى خود مرهمى بر زخم هاى آنان باشد و اين يوسف گمشده همان مهدى(عليه السلام) است كه بشر در انتظارش مى باشد.
كه به آمدن او هم در كتب تشريع الهى و هم در كتب تكوين و صحيفه دل ها خبرها و اميدهايى است. و موقع آمدن نيز خبرش در آسمان به گوش جهانيان از شرق و غرب مى رسد.
و روايات م ى گويد تمام انسانها در برابر اين نشانه الهى وعده داده شده سر تسليم فرود مى آورند زيرا كه تفسير اين گفته خداوند است.
«اگر بخواهيم از آسمان معجزه اى بر آنها فرو مى فرستيم كه در برابر آن تسليم فرود آوردند»، (سوره شعرا/4). مردم از اين صيحه آسمانى به ناله و فرياد درآمده و از خانه هايشان بيرون مى آيند تا ببينند چه خبر است! آن ندا مردم را به خوددارى از ظلم و كفر و درگيرى و خونريزى و به پيروى از امام مهدى(عليه السلام) دعوت مى كند.
براى آگاهى بيشتر در اين مورد ر.ك: بحارالانوار، ج 52.

271_ يكى از دغدغه هاى من ظهور امام زمان(عج)است چه كنم كه محبت امام زمان(عج) دل ماجاى بگيرد و از منتظران واقعى حضرت باشيم؟

همين دغدغه و توجه و حساسيتى كه شما نسبت به مسأله غيبت حجت الهى و آخرين ذخيره الهى حضرت مهدى(عج) داريد نمايانگر ارتباط و علاقه و محبت شما به آن سرور است علاقه و محبت به كسى يا چيزى در واقع علاقمندى و ارادت به كمالات و فضليت هايى كه در آن فرد و يا آن چيز وجود دارد و چون حضرت مهدى(ع) وارث همه كمالات و زيبايى ها و عظمت هاى همه انبيا و اوصيا و صلحا مى باشند كانون همه عشق ها و محبت ها مى باشد.
يكى از راه هاى جايگزين شدن محبت كسى در دل انسان زياد به ياد او بودن و به او توجه پيدا كردن است و از طريق توجه به آن حضرت و مطالعه صفات الهى و كمالات آن يوسف مصر وجود و آن آخرين دُردانه و گوهر شاهوار صدف امامت و ولايت مى توانيم محبت آن حضرت را در خود بيابيم و قلبمان را آينه دار آن طلعت الهى قرار دهيم و عنايت آن حاضر در دل و غايب از چشم را به خود معطوف سازيم.
فراموش نكنيم بهترين علامت محبت اطاعت از محبوب است و اين اطاعت گواه صدق ادعاى محبت است چنانچه در حديث از حضرت صادق(ع) آمده است: كسى كه دوست دارد از ياران قائم(ع) باشد بايد منتظر وى باشد و عامل به تقوا و اخلاق نيك باشد. (اثبات الهداة ج 3، حديث 488)

272_با توجه به آيه يك سوره نحل چگونه روايات و ادعيه كه در مورد تعجيل درظهور ولى عصر(عج) وارد شده را توجيه مى كنيد؟
در پاسخ به سؤال توجه به نكاتى درباره آيه ضرورى است:
1- شأن نزول و يا به عبارتى اسباب نزول يكى از امورى است كه بايد در فهم و درك آيه بدان تمسك جست، البته به اين شرط كه شأن نزول نقل شده از نظر سند معتبر باشد و يا ناقل در رساندن شأن نزول به حدس و گمان تكيه نكند و از روى مشاهده و حس گزارش كند.

2- آنچه كه درباره شأن نزول آيات آغاز سوره نحل گفته شده است، اين است كه اين آيه با آيات پس از آن در مكه نازل شده است، در همان ايام كه پيامبر(ص) درگيرى شديدى با بت پرستان داشت، آنان هر روز به بهانه هايى متوسل مى شدند. مثلاً اينكه هرگاه پيامبر(ص) آنها را به عذاب الهى تهديد مى كرد برخى از آنان مى گفتند اگر اين راست است پس چرا به سراغ ما نمى آيد؟ و يا گاهى مى گفتند كه اگر فرضاً عذابى در كار باشد ما به بتها متوسل مى شويم تا در پيشگاه خدا شفاعت بكنند. براى آگاهى بيشتر مى توان به كتاب كشف الاسرار... مراجعه نمود.

3- از ظاهر سياق آيه يعنى از منطوق آن برمى آيد كه خطاب در اين آيه به مشركين است، براى اينكه آيات بعدى همه در مقام احتجاج عليه ايشان است، و سياق آنها تا آيه 29 كه م ى فرمايد إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ چنين سياقى است. لذا آيه بر بطلان پندارهاى مشركين و بى ثمر بودن مساعى ايشان و اين كه به زودى كيفر ايشان را مى دهد، استدلال و اقامه صحبت مى كند.
4- درباره اينكه منظور از امر در اين آيه چيست؟ بين مفسران اختلاف است:

الف) برخى گفته اند منظور، فرمان خدا در مورد عذاب مشركان است مانند صاحب تفسير نمونه و تفسير فى ضلال القرآن و التبيان و مجمع البيان.

ب) بعضى نيز گفته اند منظور به «امر» مفرد كلمه «اوامر» است، يعنى امر به معناى حكم است معناى اين است كه در اين سوره احكام خدا آمده است. مانند ضحّاك.

ج) برخى از مفسران نيز احتمال داده اند كه «امر الله» اشاره به خود عذاب است نه فرمان عذاب مثل صاحب الكاشف و روح البيان.

د) بعضى نيز آن را به معناى روز قيامت گرفته اند مثل صاحب كشف الاسرار و عدة الابرار.

البته در همين كتاب كشف الاسرار اشاره شده كه امر در قرآن بر سيزده وجه در معانى ذيل به كار مى رود: دين، قول، عذاب، عيسى(ع)، قتل، فتح مكه، قتل بنى قريظه، قيامت، قضا، وحى، كار، نصرت و ذنب. مانند فخر رازى و زمخشرى.

ه)برخى هم گفته اند مراد از آن وعده هاى خداوند بر پيامبر(ص) است اعم از عذاب كفار و نصرت مؤمنين مانند علامه طباطبايى و صاحب تفسير روح المعانى. در الميزان علامه طباطبايى چنين آمده است: مقصود از امر آينده در آيه همان وعده ايست كه خدا به رسول گرامى خود و به مؤمنين داده بود، و همان تهديدهايى است كه يكى پس از ديگرى به مشركين داده بود.

5- همچنين در باب اين كه مخاطب در آيه «فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» كيست؟ مفسران به سه احتمال اشاره نموده اند:
الف) خطاب به مشركان و بت پرستان است.
ب) خطاب به مؤمنين تنهاست اگر به معناى حكم باشد.
ج) مؤمنين و مشركين هر دو مورد خطاب آيه هستند. تقريباً مى توان گفت اكثر مفسران احتمال اول را پذيرفته اند و دو احتمال ديگر را منتفى دانسته اند،زيرا:
اولاً امر به معناى حكم نمى باشد. ثانياً در قرآن هيچ جا استعجال به مؤمنين نسبت داده نشده است.
ثالثاً چنانكه گذشت مسأله اِتيان و استعجال متفرع بر نفى شرك است و چون نفى شرك خطاب به كافرين است استعجال هم خطاب به مشركين خواهد بود.

عجله و نسبت آن با تعجيل در ظهور امام(عج):

استعجال از ريشه عجله است. راغب اصفهانى در معناى آن گويد: عجله طلب شى ء است پيش از وقت آن، و از مقتضاى شهوت است. استعجال: خواستن با عجله است: أَتى أَمْرُ اَللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوه.
عاجله هم داريم كه در مقابل آجل است و مراد از آن در قرآن دنيا است كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ اَلْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ اَلْآخِرَةَ (قيامت، آيه 20). عَجَلَ نيز آمده است خُلِقَ اَلْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ ، عجل بر وزن فرس اسم است به معناى عجله. آيه فوق كنايه از مبالغه انسان در عجله است. آيه 11 از سوره اسراء نيز در همين معنا آمده است.كانَ اَلْإِنْسانُ عَجُولاً(اسراء، آيه 11).
در لسان العرب آمده عَجَل يعنى سرعت، برخلاف بطى ء. فراء گويد: «عجلتُ الشى ء» يعنى به او سبقت نمودم». استعجال در قرآن:
درست است كه عجله و استعجال در قرآن از مؤمنين صريحاً نفى شده است. يَسْتَعْجِلُ بِهَا اَلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا اَلْحَقُ ؛ كسانى كه به آخرت ايمان ندارند درباره عذاب آن استعجال مى كنند و اما آنها كه ايمان دارند در ترس از آنند، چون مى دانند كه حق است (شورى، آيه 18).
چيزى كه بايد بدان توجه كرد اين است كه اين نفى استعجال از مؤمنين در صورتى است كه به عذاب و موارد شبيه به آن متعلق باشد و يا بر اساس جهل و نادانى بناشده باشد. مانند آيه 10 سوره يونس مى خوانيم: وَ لَوْ يُعَجِّلُ اَللَّهُ لِلنَّاسِ اَلشَّرَّ اِسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ؛ اگر همانطورى كه مردم با عجله مى خواهند خوبى ها و نعمت ها بر ايشان فراهم آيد خدا در فرستادن شر يعنى عذاب براى مردم عجله مى كرد قطعاً بر آنان عذاب نازل مى شد.
در آيه فوق گر چه استعجال به خير نسبت داده شده است اما چون طبعاً شيوه آدميان بر اين تعلق گرفته است كه مسببات و آثار، با عجله و سرعت به دنباله اسباب خود آورده شوند مسلماً اگر سنت الهى از اين سنت انسان ها كه بر اساس جهل و نادانى بنا شده پيروى كند عذاب قطعاً نازل مى گردد.
اما در صورتى كه متعلق عجله كار نيك باشد و بر اساس آگاهى و عشق صورت بگيرد در قرآن از مؤمنين نفى نشده و حتى در جريان داستان حضرت موسى(ع) مى خوانيم وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى ؛ اى موسى چه چيز سبب شد كه پيش از قومت به اينجا بيايى و در اين راه عجله كنى (طه، آيه 84).
و موسى بلافاصله عرض كرد: پروردگارا آنها به دنبال منند، و من براى رسيدن به ميعادگاه و محضر وحى تو، شتاب كردم تا از من خشنود شوى. قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى يعنى نه تنها عشق مناجات تو و شنيدن سخنت مرا بى قرار ساخته بود، بلكه مشتاق بودم هر چه زودتر قوانين و احكام تو را بگيرم و به بندگانت برسانم و از اين راه رضايت تو را بهتر جلب كنم.
در تأييد اين مدعا آيات ذيل را هم مى توان شاهد آورد: سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ (آل عمران، آيه 133) يا فَاسْتَبِقُوا اَلْخَيْراتِ (بقره، آيه 148 و مائده، آيه 48) و آيات ديگر. در راستاى مباحث فوق نتيجه مى گيريم كه عبارت «لاتستعجلوه» اولاً خطاب به كفار است و ثانياً استعجال در كار بد كه همان عذاب باشد به كار رفته است. ثالثاً چنانكه گذشت انتساب عجله به افراد مؤمن در صورت خوبى عمل و آگاهى در آن در قرآن داريم.

عجله در احاديث:
گفته اند عشق آتشين به يك موضوع و افكار سطحى، و گاه سيطره هوى و هوس، و خوش بينى بيش از حد از عوامل شتابزدگى است. تلخى هايى كه بر اثر عجله دامنگير انسان مى شود قابل شمارش نيست. اما نقطه مقابل عجله تثبيت و تأنى يعنى درنگ كردن و با تفكر و تأمل و بررسى همه جوانب كارى را انجام دادن است. اولى مذموم است اما دومى شايسته و بايسته است به لحاظ اينكه هر دو در احاديث آمده است.
پيامبر(ص) مى فرمايد: مردم را عجله هلاك مى كند، اگر مردم با تأمل كارى را انجام مى دادند كسى هلاك نمى شد انما اهلك الناس العجلة و لو ان الناس تثبتوا لم يهلك احد. يا امام صادق(ع) مى فرمايد: مع التثبيت تكون السلامُ و مع العجلة تكون الندامة؛ با درنگ كردن سلامت است و با عجله ندامت .
پيامبر(ص) مى فرمايد: ان الاناة من الله و العجلة من الشيطان ؛ درنگ از ناحيه خداست و عجله از شيطان است . در احاديث اسلامى بابى تحت عنوان تعجيل فعل الخير در زمينه تعجيل در كار خير آمده است: از جمله در حديثى از پيامبر(ص) مى خوانيم: ان الله يحب من الخير ما يعجل ؛ خداوند كار نيكى را دوست دارد كه در آن شتاب شود. امام صادق(ع) هم فرمود: مِن هم به شى ء من الخير فليعجله فان كان شى ء فيه تأخير فان للشيطان فيه نظرة؛ كسى كه تصميم به كار خيرى گرفت بايد عجله كند زيرا هر كارى را كه در آن تأخير كنيد شيطان در آن حيله اى مى كند (سفينة البحار، ج 1، ص 129).

منظور از عجله در اين روايات همان سرعت است در مقابل اهمال كارى و تأخيرهاى بيجا و امروز و فردا كردن كه بيشتر سبب بروز مشكلات روحى و روانى و موانعى در كارها مى گردد. از اين رو بايد گفت سرعت و جديت در كارهاى آرى، اما عجله و شتابزدگى نه. از همين جا مى توانيم ادعا كنيم كه تقاضاى تعجيل در ظهور امام عصر(عج) از ساحت حضرت حق هيچ منافاتى با ظهور آيات به خصوص با آيه فوق ندارد. و با كلمات معصومين هم هماهنگ است.
سنتى كه ريشه در كلمات آن حضرات دارد و دعايى است كه مى تواند زمينه هاى ظهور آن حضرت را به طور كامل مهيا بكند؛ يعنى، يكى از امورى كه مى تواند مساعد كننده ظهور آن حضرت باشد خود تقاضاى تعجيل است. اگر زمينه هاى ظهور امام(عج) مقدمات متعددى داشته باشد اين تقاضا و استمداد يكى از آن مقدمات به حساب مى آيد. كلام آخر اين كه اساساً مى توان گفت كه خود اين خواست و طلب از نظر تأثير روحى و روانى در ميان مسلمان ها، مى تواند مقدمات لازمه فوق را به فعليت برساند و يا حداقل كمك مؤثرى در اين راه ايفا بكند.

منابع و مآخذ:
1- براى آگاهى بيشتر از شأن نزول آيه فوق (در نكته اول سؤال) مى توان به كتاب كشف الاسرار و عدةالابرار مراجعه نمود. 2- براى آگاهى بيشتر درباره اسباب النزول به كتاب اسباب النزول تأليف دكترمحمدباقر حجتى مراجعه شود. 3- ترجمه تفسير الميزان، جلد 12، ص 293. 4- تفسير نمونه، جلد 12، صفحه 46 - 43. 5- سفينة البحار، جلد 1، صفحه 129. 6- اصول كافى، جلد 1، كتاب ايمان و كفر، باب تعجيل فعل الخير. 7- ترجمه تفسير الميزان، جلد 12، صفحه 293. 8- ترجمه تفسير الميزان، جلد 10، صفحه 34 - 31. 9- تفسير نمونه، جلد 13، صفحه 268 و 267.

گزيده اى از منابع اهل تشيع:
فى ضلال القرآن،نوشته سيد قطب،ج 4/2158،انتشارات دارالشروق. التبيان،نوشته شيخ طوسى،ج 6/357،انتشارات دارالاندلس. مجمع البيان،نوشته طبرسى،ج 6/137،انتشارات مؤسسه الاعلى بيروت. الميزان،نوشته علامه طباطبايى،ج 12/214،انتشارات دارالكتب الاسلاميه ترجمه،نوشته علامه طباطبايى،ج 12/292 كشف الاسرار و عدة الابرار،تأليف ابوالفضل رشيدالدين ميبدى،ج 5/352،انتشارات اميركبير. التفسير الكاشف،تأليف محمدجواد مغنيه،ج 4/496،انتشارات دارالعلم بيروت. تفسير نورالثقلين،تأليف علامه حريزى،ج 3/38،انتشارات مطبعة الحكم، قم. تفسير نمونه،تأليف آقاى مكارم شيرازى،ج 11/158،انتشارات دارالكتب الاسلامية.

گزيده اى از منابع اهل تسنن:
تفسير فخررازى،ج 20-19/218،صحافى ناصر قم. تفسير الكاشف،تأليف زمخشرى،ج 2/592،انتشارات دارالكتب العربى - بيروت. تفسير روح المعانى،تأليف آلوسى،ج 14/90،انتشارات داراحياء الثرات العربى. تفسير روح البيان،تأليف بروسوى،ج 5/3،انتشارات داراحياء الثرات العربى. تفسير القرآن العظيم،تأليف ابن كثير،ج 2/581،انتشارات دارالمعرفه - بيروت.

273_کدام یک از انبیاء پشت سر امام مهدی«علیه السلام» بعد از ظهور نماز خواهد خواند؟
مشهور این است که حضرت عیسی مسیح«علیه السلام» از آسمان فرود آمده و پشت سر حضرت امام زمان«علیه السلام» نماز میخواند.
« بخش پاسخ به سؤالات »



274_آیا با ظهور حضرت حجّة «علیه السلام» ظلم ها و ستم ها به پایان می رسد؟
با ظهور امام زمان«علیه السلام» به این ستمها و طغیان ها و حق کشی ها خاتمه داده می شود و با گسترش حکومت عدل جهانی اسلام به دست توانای حضرت مهدی«علیه السلام» بساط ظلم به طور کلّی جمع می شود و ملّت های دنیا به حقوق خویش می رسند و احکام اسلام در تمام جهان استقرار می یابد.
« بخش پاسخ به سؤالات »

275_دلايل وجود يك منجي براي عالم بشريت چيست؟

پاسخ گويي كامل به پرسش هاي شما نياز به چندين مجلد كتاب دارد لذا آنچه در حد يك پاسخ نامه مي توانيم عرضه نماييم پاسخي كوتاه و دقيق به هر يك از اين پرسش ها همراه با معرفي و ارجاع به منابع مفيد جهت مطالعه بيشتر مي باشد.
اعتقاد به امام مهدي(عج) در اسلام مستند به آيات و مجموعه وسيعي از روايات است كه شيعه و سني نقل كرده و اعتقاد به امام منجي را مسلم نزد فريقين كرده است. پس اساس اعتقاد ما به منجي مستند به ادله نقلي است (در اين زمينه مطالعه كتاب «منتخب الاثر»، آيت الله صافي گلپايگاني كه مجموعه عظيمي از روايات منقول توسط شيعه و سني در اين زمينه را به صورت منظم و دسته بندي شده گردآوري كرده است بسيار مفيد است).

اما با بررسي تاريخ بشريت و اديان مي بينيم اعتقاد به منجي در اديان و مكاتب مختلف مطرح گشته است. پس نياز به منجي بر اثر تجربه بشر در طول تاريخ با جان انسانها عجين گشته است.

276_ در زمان ظهور حضرت با مساجد نفاق چه می کنند؟
حضرت مهدی«علیه السلام» مساجدی که به ضرار باشند خراب خواهد کرد چنان که رسول گرامی اسلام«صلی الله علیه وآله» در مجسد ضرار در مدینه را که منافقین ساخته بودند خراب کرد(1).
« بخش پاسخ به سؤالات »
1) به سوره توبه آیه 107 و 108 مراجعه فرمائید.

277_اینکه مؤمنین در زمان ظهور حضرت از اموال هم برمی دارند آیا برای اجرای حدود است یا امر دیگری است؟
اینکه روایت شده که بعد از ظهور امام زمان«علیه السلام» مؤمنان از مال یکدیگر گرچه بدون اذن یکدیگر باشد استفاده می کنند در اثر کمال ایمان و بالا بودن در چه صداقت و اخوت و برادری دینی است نه به خاطر اجرای حدود الهی زیرا اجرای حدود الهی باعث میشود که انسان غصب به تعدّی و تجاوز نکند نه اینکه موجب شود افراد در مال یکدیگر با رغبت کامل تصرّف نمایند.
« بخش پاسخ به سؤالات »



278_ عصر ظهور حضرت چه عصری است؟
عصر ظهور ولی عصر«علیه السلام» عصر معرفت، عدالت و بندگی خدا، امنیّت و پاکی است عصری که انسانها در آن دارای حیات طیب هستند.
« بخش پاسخ به سؤالات »

279_ این که می گویند پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» فرمود مهدی در آخرالزمان متولّد می شود و ظهور می فرماید درست است یا خیر؟

چنین روایتی در کتابهای مورد اطمینان ذکر نشده و صد در صد دروغ ایت آنچه در روایات وارد شده است مسئله ظهور مهدی در آخرالزمان است و امّا تولّد ایشان چنانکه در منابع حدیثی و تاریخی آمده است: در سال 255 هجری قمری واقع شده است.
« بخش پاسخ به سؤالات »

280_ آیا قبل از ظهور حضرت حجت(عج) جنگ جهانی سوم برپا خواهد شد؟
زمان نزدیک ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه) ترس و وحشت، ظلم و جنایت جهان را فرا میگیرد و از هر طرف خسارتهایی عظیم بر مردم به خصوص غیر مسلمان ها وارد میشود. چنانکه در روایت آمده که پیشاپیش قائم دو نوع مرگ وجود دارد یکی مرگ سرخ و دیگری مرگ سفید، تا از هر هفت نفر، 5 نفر از بین بروند.
و در آن زمان شعله های جنگ از شرق و غرب برافروخته شده و مردم در سختی و رنج میافتند.

از امام باقرعلیه السلام روایت شده که فرمودند: قائم قیام نمیکند مگر در پی ترس و وحشت و زلزله ها و فتنه و آشوب و بلاهایی که مردم گرفتار آن شوند که پیش از آن گرفتار طائون و بعد از آن، جنگ و خونریزی بین اعراب و ایجاد و اختلاف بین مردم پراکندگی در دین شان و دگرگونی اقوال آنان بگونه ای که در اثر مشاهده به جان هم افتادن مردم و یکدیگر را خوردن، هر کس در هر صبح و شام، آرزوی مرگ مینماید.

و امام صادق علیه السلام فرمودند: ناگزیر قبل از قیام قائم، سالی خواهد بود که مردم در آن، از گرسنگی رنج میبرند و ترس و وحشتی سخت در اثر کشتار آنان را فرا گیرد.

از مجموع روایات چنین استفاده میشود که قبل از ظهور حضرت مهدیعلیه السلام جنگی عمومی در جهان رخ میدهد. اما این جنگ، جنگ جهانی سوم با شد یا جنگی بعد از آن خدا بدان آگاه است. کتابی تحت عنوان "عصر ظهور" از آقای علی کورانی با ترجمه آقای عباس جلالی انتشار یافته است جهت اطلاع از مسائل مختلف عصر ظهور مطالعه آن را توصیه میکنیم.
« بخش پاسخ به سؤالات »

281_اگر کسي به دليل دوري زمان ظهور اميدي به آن نداشته باشد، گناه کرده است؟
زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).
بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن زمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. در روايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1، صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).

روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خدا پسندانه شيعيان و هم پيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانيا با دعاى فراوان - از ته قلب و با خلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيدى اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351).
ترسيم تفصيلى عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماى كلى آن اشاره مى كنيم:

روايات حاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگى هاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت ميان غربى ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مى آيد تا جايى كه منجر به جنگ جهانى مى گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدى(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند. اندك زمانى پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراسانى، رهبر سياسى و شعيب بن صالح رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.

اما ياران يمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز به وجود مى آيد همكارى مى نمايد.

از جمله نشانه هاى ظهور حادثه اى است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مى دهد. در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود پس از اين نداى آسمانى حضرت مهدى(عج) به طور سرى با برخى از ياران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاى مى گيرد.

دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مى كوشند تا وى را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهى وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمى كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مى اندازند آن حضرت با برخى از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند و پس از درگيرى بر مكه تسلط مى يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى(عج) پيام خود را به زبان هاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفيانى به زمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند به وقوع بپيوندد.

آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندى هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مى شود و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد. وى پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند.
سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى و گروه هاى متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مى رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مى دهد و بدين سان يمن، حجاز، ايران، عراق و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايى آن حضرت درمى آيد.
بعد از آن جنگ هايى با تركان و يهوديان صورت مى پذيرد كه در هر دو پيروزى از آن حضرت(عج) است.
غربيان مسيحى از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مى كنند ولى ناگاه حضرت عيسى مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد. فرود آمدن حضرت عيسى(ع) براى جهان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملت هاى مسيحى خواهد گرديد.

به نظر مى رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدى(ع) و غربى ها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مى شود. اما غربى ها بعد از دو سال پيمان صلح را مى شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مى آورند. نيروهاى اسلام روياروى آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى(عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مى شوند. سپس غرب توسط امام فتح مى گردد. پس از فتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدى(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مى سپارد.

پس از اين فتوحات حضرت مهدى(عج) براى تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مى كند و براى تعالى بخشيدن و شكوفايى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد.

به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافى بهره گيرى از پيشرفت علوم و حالت رفاهى باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشرى به آن دست مى يابد. دجال از روش هاى پيشرفته چشم بندى، براى فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند استفاده مى كند. از اين رو در جهان موجى از فتنه و آشوب به وجود مى آورد كه فريبكارى هاى او را باور مى كنند اما حضرت مهدى(عج) نيرنگ هاى وى را آشكار ساخته و به زندگى او و هوا دارانش خاتمه مى بخشد.

اين دورنمايى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) بود، (براى آگاهى بيشتر ر.ك: عصر ظهور، على كورانى، ترجمه عباس جلالى، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى).

اما علائم و نشانه هاى ظهور كه هر يك نويدى از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مى كنيم:

1- خروج سفيانى: سفيانى مردى از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مى كند و پس از ظهور با امام مى جنگد.

امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با على(ع) و يزيد با حسين بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانى نيز با قائم(عج) خواهد جنگيد، (بحارالانوار، ج 52، ص 182).

2- خسف در بيداء: خسف ؛ يعنى، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفيانى در زمين است.

على(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدى(عج) سفيانى خروج مى كند. سپاه وى به سوى مدينه حركت مى كند و چون به سرزمين بيداء مى رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد، (ينابيع الموده، قندوزى، چاپ بصيرتى، ص 427).

3- خروج يمانى: سردارى است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مى كند.

امام صادق(ع) فرمود: قيام خراسانى و سفيانى و يمانى در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمى به اندازه پرچم يمانى دعوت به حق و هدايت نمى كند، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252).

ظاهرا خراسانى نيز دعوت به حق مى كند.

4- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعنى، انسان پاك.
امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدى(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

5- صيحه آسمانى: ظاهرا صدايى است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مى شود.
امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اى از آسمان نام قائم را ندا مى كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مى شنود، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252).

درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتى وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندى نفر بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223). درباره ويژگى هاى ياران حضرت نيز طبق برخى از روايات خداشناسى، عبادت و بندگى، شجاعت، فرمانبرى، ايثار، زهد و ساده زيستى و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.
به بعضى از خصوصيات امام زمان(ع) اشاره مى شود:

1- زمين را پر از عدل و قسط مى كند.

2- همانند جدش پيامبر(ص) با شمشير قيام مى كند (البته شمشير ممكن است جنبه سمبليك داشته باشد).

3- هنگام ظهور چهره جوان خواهند داشت.

4- حكومت جباران و ظالمان را از بين برده و امر خدا و دين حق را آشكار مى كند.

5- مردم را به قرآن و سنت رسول خدا و هدايت برمى گردند.

نشانه هاى ديگرى نيز وجود دارد كه براى مطالعه آن ر.ك:

1- ظهور نور، على سعادت پرور، نشر تشيع

2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همدانى، انتشارات صحفى

3- نشانه هاى ظهور، سادات مدنى، نشر منير

4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزوينى، ترجمه: فريدونى، نشر آفاق

5- از ولادت تا ظهور، كربى، انتشارات الهادى

6- چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامى قم، چاپ اول زمستان 1375، صص 316 - 245

7- مقاله بررسى نشانه هاى ظهور، اسماعيل اسماعيلى

8- منتخب الاثر، فى الاسلام الثانى عشر، لطف الله صافى گلپايگانى، ص 357 و 373

9- مهدى موعود، ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار، على دوانى، باب بيستم

10- امامت و مهدويت، لطف الله صافى گلپايگانى، ج 3، قسمت پايانى (به سوى دولت كريمه).

البته با همه مسائل فوق الذكر عدم انتظار شايد گناه مسلم نباشد لكن تمام توصيه ها به اصل انتظار است. و براى انتظار آثار فردى و اجتماعى فراوانى است كه براى كسب آن فوائد توصيه بر اصل انتظار شده است.




282_اینکه در دعای ندبه اشاره به کوه رضوی یا ذی طوی شده است. آیا امام(عج) در آنجا استقرار دارند؟
از این جمله دعای ندبه: ابرضوی اوغیرها ام ذی طوی استفاده نمیشود که امام زمان در جای مخصوصی که کوه رضوی یاذی طوی است ناپدید شده اند و یا اکنون برای همیشه در آن جاها، هستند زیرا اولاً: جمله قبل آن دعا این است:
لیت شعری این استقرت بک النوی بل ای ارض تقلک اوثری ابرضوی اوغیرها ام ذی طوی، و مضمون این جمله این است که ای کاش ما می دانستیم تو در کجا قرار داری در کوه رضوی یا غیر آن در ذی طوی و این جمله ربطی به جای ناپدید شدن امام ندارد.

ثانیاً: در این جمله کلمه غیرها آمده است به وضوح میرساند که منظور این است که در کدام نقطه زمین هستی در کوه رضوی یا در ذی طوی یا در جای دیگر از امین.

ثالثاً: بعد از این جمله آمده: بنفسی انتمن مغیب لم یخل منا، که دلالت دارد بر اینکه امام زمان در میان ماست و، چنین نیست در میان ما نباشد.

اما اینکه چرا اصولاً به کوه رضوی و ذی طوی اشاره شده است از کتب لغت و حدیث استفاده میشود که ذی طوی و رضوی، دو مکان مقدس می باشند و اما زمان گاهی در آنجا میرود چنان که در مکان های دیگر نیز می رود.

برای آگاهی بیشتر می توانید به کتاب تحقیقی درباره ندبه تألیف آقای استادی مراجعه فرمائید.

283_ زمان خواندن دعاي عهد چه موقع است؟
از حضرت صادق ( ع ) نقل شده كه هر كس چهل صباح دعاي ( ( عهد ) ) را بخواند از ياوران حضرت مهدي محسوب مي شود، (مفاتيح الجنان).
ظاهر آن مي رساند كه چهل روزپي در پي باشد و بعد از نماز صبح بخواند .
گفتني است كه در مستحبات خيلي دقت لازم نيست و اگر قدري وقت آنها جا به جا شد اشكال ندارد .
بلي اگر انسان بخواهد به دستوري كه داده شده عمل كند بايد دقيقاً همان طور كه سفارش شده رفتار كند.
به نقل از سايت تبيان

283_ زمان خواندن دعاي عهد چه موقع است؟
از حضرت صادق ( ع ) نقل شده كه هر كس چهل صباح دعاي ( ( عهد ) ) را بخواند از ياوران حضرت مهدي محسوب مي شود، (مفاتيح الجنان).
ظاهر آن مي رساند كه چهل روزپي در پي باشد و بعد از نماز صبح بخواند .
گفتني است كه در مستحبات خيلي دقت لازم نيست و اگر قدري وقت آنها جا به جا شد اشكال ندارد .
بلي اگر انسان بخواهد به دستوري كه داده شده عمل كند بايد دقيقاً همان طور كه سفارش شده رفتار كند.
به نقل از سايت تبيان

284_ "اللهم ارني الطلعه الرشيده" كه در دعاي عهد امام مهدي(عج) آمده است، اشاره به كدام مطلب دارد؟ "طلعه رشيده" چگونه ازصفات امام عصر ما در آمده است؟ در ديگر ادعيه نيز آيا مطلبي در اين باره داريم؟

"الطلعه" از ماده طلع به معني طلوع كردن و آشكارشدن مي باشد.
طلعت به معناي چهره اي كه آشكار مي شود استعمال شده، رشيد به معناي هدايت كننده و هدايت شده، هر دو آمده است.
در مجموع به نظر مي رسد اين جمله اشاره به آشكار شدن آن حضرت پس از غيبت و هدايتگري آن حضرت دارد. اين جمله را در ديگر ادعيه نيافتيم.

285_با توجه به اينکه در دعاي فرج جمله«اکفياني فانکما کافيان و انصراني فانکما ناصران» وجود دارد بعضي ها براين معتقدند که خواندن اين دعا شرک است چرا که قائل به قادر مطلق بودن پيامبر و حضرت علي (ع) هستيم و با خواندن اين دعا آنها را به درجه الوهيت مي رسانيم ضمن برطرف کردن اين شبهه بفرماييد که اين دعا مستند است يا نه؟

حاجت خواستن و استمداد از پيامبر و امامان معصوم(ع) و يا هر مخلوق ديگري در صورتي شرک است که آن مخلوق را مستقل در انجام کار و رفع حاجات خود بدانيم و کارهاي او را تحت حکومت و سيطره قدرت و اذن خداوند ندانيم.
ولي در صورتي که مخلوق را سبب و واسطه در رفع حاجات بدانيم، نه تنها شرک نيست بلکه عين ايمان و راه رسيدن به مقصود و عمل به دستور قرآن کريم است که مي فرمايد «فابتغوا اليه الوسيله؛ به سوي خداوند وسيله بجوييد» (مائده، آيه 35).

اگر حاجت خواستن از خداوند به هر شکلي شرک باشد لازمه آن اين است که تمام درخواست هايي را که ما از يکديگر مي کنيم شرک باشد از باب مثال از ديگري مي خواهيم که به فريادم برس يا مشکل مرا حل کن و از اين قبيل موارد، اين گونه موارد حاجت خواستن از غير خداوند خواهد بود و شرک مي شود، در حالي که اين گونه موارد را هيچ کس شرک نمي داند، به جهت اين که فردي را که از او درخواست مي شود صاحب کمال است در آن جهت که از او استمداد مي شود و از او در جهت رفع مشکل استمداد مي شود ولي در عين حال او واسطه و سبب خواهد بود و مسبب و همه کاره عالم هستي خداوند است.

به نظر مي رسد مشکل وهابيت و يا ديگر کساني که هر جا سخن از حاجت خواستن از پيامبر و ائمه(ع) به ميان مي آيد بحث شرک را مطرح مي کنند به اين باز مي گردد که آنان اولياي الهي را حتي در حد و اندازه ساير مخلوقات که در رفع نيازشان به آنان مراجعه مي کنند نمي دانند، همان فردي که حاجت خواستن از غير خداوند را شرک مي داند در زندگي روزمره اش به صدها نفر غير خداوند در جهت رفع مشکلش مراجعه مي کند و درمان درد خود را از دارو و پزشک مي جويد و هيچ به ذهن او خطور نمي کند که حاجت خواستن از غير خداوند شرک است، حتي نمي گويد پزشک و دارو به اذن خداوند درد مرا برطرف کرد و شفا داد، ولي وقتي بحث واسطه قرار دادن اشرف مخلوقات و مقربان درگان الهي به ميان مي آيد بحث شرک و ده ها اشکال ديگر را مطرح مي کند.

بنابراين گفتن جمله «اکفياني فانکما کافيان وانصراني فانکما ناصران» حتي اگر روايت هم نباشد بلا اشکال است و موجب شرک و قول به قادر مطلق بودن پيامبر و حضرت علي(ع) نخواهد بود، بلکه درخواست حاجت از واسطه گان درگاه الهي است و در حقيقت توسل است.

و اما در مورد مستند بودن دعاي فرج، اين دعا را سيد بن طاووس در جمال الأسبوع ، ص 280 نقل کرده و کتب سيد بن طاووس در ادعيه هميشه مورد اعتماد علماي شيعه بوده است.

همچنين کفعمي در بلدالامين، ص 152 نقل کرده است. البته مشابه جمله دعاي فرج در دعاي ديگري نيز در کتاب کافي آمده است که امام صادق(ع) به راوي مي فرمايد: هرگاه از چيزي محزون شدي در آخر سجودت بگو «يا جبرئيل يا محمد يا جبرئيل يا محمد اکفياني ما انا فيه فانکما کافيان واحفظاني باذن الله فانکما حافظان» (فروع کافي، ج 2، ص 559).

286_ چرا به حضرت مهدي بقيه الله گفته مي شود؟
«بقيه الله» به معناي باقي ماندن چيزي يا کسي از ناحيه خداوند براي مردم است. به تعبير ديگر، هر موجود نافع که از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت او گردد «بقيه الله» محسوب مي شود و از آنجا که مهدي موعود(عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابي پس از قيام پيامبر اکرم(ص) است يکي از روشن ترين مصاديق «بقيه الله» مي باشد و از همه به اين لقب شايسته تر است (تفسير نمونه، ج 9، ص 204).
به ويژه که تنها باقيمانده پس از پيامبران و امامان است. از اين رو در روايات متعددي به حضرت مهدي لقب «بقيه الله» داده شده است. از جمله در روايتي آمده است «چون حضرت خروج کند پشت کند به کعبه و جمع مي شود سيصد و سيزده مرد و اول چيزي که تکلم مي فرمايد اين آيه است:
«بقيه الله خير لکم ان کنتم مؤمنين» پس مي گويد «منم بقيه الله و حجت و خليفه او در ميان شما» سپس هيچ کس بر او سلام نمي کند مگر اين که مي فرمايد:
«السلام عليکم يا بقيه الله في ارضه» (منتهي الامال، شيخ عباس قمي، انتشارات هجرت، ج 2، ص 757).

287_فايده و نقش حضرت بقيه الله (عج) در زندگي انسان قرن 21 چيست؟
امام واسطه فيض الهي است در جهان بيني توحيدي، آنچه در عالم هستي به وقوع مي پيوندد، وابسته به فيض خداوند است وجود هر شيء و تأثيرگذاري آن و تأثيرپذيري هر موجودي و خلاصه هرگونه اثري در عالم هستي، ناشي از اوست «لا حول ولا قوه الا بالله» لکن خداوند براي اعطاي فيض خود اسبابي قرار داده است «ابي الله ان يجري الامور الا باسباب فجعل لکل شيء سببا؛ فيض الهي از طريق مجاري و اسباب خاصي اعطا مي شود»، انسان کامل در هر دوره و زمان در رأس سلسله علل، اولين واسطه فيض الهي به مخلوقات است. بنابراين وجود ساير مخلوقات و بقاي آنها در پرتو نقش اوست به همين جهت، در زيارت امام زمان(عج) مي خوانيم:
«بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض والسماء» تمام آنچه که در عالم هستي رخ مي دهد و تمام پيشرفت هاي علمي و غيره، فيض الهي است که واسطه اين فيض، انسان کامل عصر ما يعني امام زمان(عج) است.

امام کسي است که بر باطن و ملکوت انسان ها احاطه دارد و به واسطه سيطره اي که بر ملکوت انسان ها دارد، آنها را هدايت مي کند. نکته برتر بودن امام از نبي همين است که نبي فقط راه و چاه را نشان مي دهد اما امام با سيطره بر باطن و قلب و ملکوت انسان ها، دل ها را به سوي خداوند هدايت مي کند.

به تعبير روايات، نقش امام غايب، همانند نقش خورشيد در روز ابري است که هر چند در پس ابرهاي متراکم پنهان است اما از پس ابر نيز نورافشاني مي کند و سبب کنار رفتن شب و آمدن روز مي شود. همچنين گياهان و موجودات از نور و گرماي آن استفاده مي کنند.

توجه به يک نکته نيز لازم است و آن اين که امام زمان(عج) زنده و در ميان ما حاضرند لکن ظاهر نيستند. منظور از غايب بودن، عدم حضور امام نيست بلکه عدم ظهور امام است يعني ما امام را نمي شناسيم اما حضور دارند.

288_در زمان غیبت امام دوازدهم مهدی موعود«علیه السلام» وظیفه یا وظایف ما مسلمانان چیست؟
وظیفه ما مسلمانان در زمان غیبت تلاش در راه انجام وظایف دینی و انتظار فرج امام زمان«علیه السلام» است و انتظار فرج تنها به این نیست که در سطح گفتار و لفظ خود را منتظر آن حضرت بشماریم بلکه باید بکوشیم در حدّ توان خود زمینه را برای ظهور آن حضرت مساعد نمائیم.
و میدانیم این انقلاب اسلامی ما چگونه در سطح جهانی اذهان ملّتهای مستضعف را روشن کرده و آن را برای پذیرش حکومت جهانی حضرت مهدی«علیه السلام» آماده می سازد.

اینجا است که هر کسی باید به وظائف دینی خویش نیز عمل کند و تا جایی که میتواند به پیشرفت و گسترش آن کمک نماید.

از جمله مسائل دیگر که از مصادیق انتظار فرج است دعا برای تعجیل فرج امام زمان است که هر مسلمانی در فرصت های مناسب باید آن را انجام دهد و از آن فراموش نکند.

و نیز در این زمان ما باید به یاد امام زمان«علیه السلام» باشیم و به آن گرامی توسّل جوییم و بدانیم آن حضرت واسطه ی فیض میان حوا و خلق است از این رو در حاجات خویش او را واسطه قرار دهیم و دعاها و زیاراتی را که درباره ی آن حضرت وارد شده مانند زیارت آل یس بخوانیم.
« بخش پاسخ به سؤالات »

289_عدد اصحاب و یاران حضرت مهدی«علیهالسلام» چه تعدادی خواهد بود؟
از برخی روایات ائمه اطهار«علیهم السلام» چنین استفاده میشود که یاران آن حضرت از مردمان نیک و صالح همان زمانند و در بعضی از روایات عدد آنها به عدد اهل بد یعنی 313 نفر و در روایات دیگری 10 هزار نفر تعیین شده اند و ممکن است 313 نفر عدد یاران و اصحاب خاص آن حضرت باشد که نهضت با آنها شروع میشود و بعد رفته رفته به 10 هزار و بیشتر میرسد تا آنکه تمام جهان به تصرّف و تسخیر آن حضرت درآید.
« بخش پاسخ به سؤالات »

290_چگونه توحيد در امامت حضرت مهدي(ع) تجلي مي ‎يابد؟

هنگام ظهور حضرت بقية الله(عج)، اسماء حسناي الهي، مثل: «الوليّ» و «العادل» و «الحاكم» و «السلطان» و «المنتقم» و «المبير» و «القاهر» و «الظاهر» بطور بي‎ سابقه‎ اي متجلي خواهد شد و به عبارت ديگر، آن حضرت مظهر اين اسماء و كارگذار و عامل خداوند متعال مي‎باشد و مقام خليفة الهي او در اين ابعاد، ظهور عملي و فعلي خواهد يافت.
همة اين شوؤن الهي كه امام (ع) تجسّم ظهور آن خواهد بود و خدا به حكمت بالغه خود توسط آن حضرت تحقّق مي‎بخشد، اصالت توحيدي دارد و به اذن خداي يكتا و فرمان او انجام مي‎ شود. و از جمله اموري كه تجلّي توحيد را در ظهور حضرت مهدي(ع) روشن مي ‎سازد اين است كه اهداف توحيدي اسلام مثل وحدت حكومت و نظام ، وحدت قانون ، وحدت دين و وحدت جامعه به وسيلة آن حضرت تحقّق مي‎يابد و همان‎گونه كه در احاديث وارد شده است، خدا خاور و باختر جهان را به دست آن حضرت فتح مي ‎نمايد.

امامت و مهدويت ج 1- تجلي توحيد در نظام امامت،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان

291_ امام مهدي(ع) در برابر سلاح هاي مخوف چگونه مانند جدش با شمشير قيام خواهد كرد؟
اولاً: مقصود از خروج با شمشير، مأموريت به جهاد و توسل به اسلحه براي اعلاء كلمه حق است.
بنابر اين قيام با شمشير، كنايه از قيام با اسلحه و پيكار و جهاد و تعيين نوع مأموريت آن حضرت است و اينكه آن حضرت مأمور به مصالحه با كفار نيست.

بديهي است با هر اسلحه‎اي كه لازم باشد، آن حضرت و اصحابش با كفار و ستمگران جهاد مي‎نمايند و از هرگونه اسلحه‎اي كه در زمان ظهور آن حضرت متداول باشد و به استعمال آن حاجت داشت باشند، استفاده مي‎نمايند.

ثانياً: از كجا كه در زمان ظهور آن حضرت، اين اسلحه ‎هاي مهيب در اختيار بشر باقي باشد؛ زيرا ممكن است كه در اثر حوادث و آشوبها و انقلابات شديد و جنگ هاي خانمان سوز جهاني، كه پيش از ظهور آن حضرت واقع مي‎ شود دو ثلث بشر نابود شود، اين اسلحه‎ هاي جهنمي معدوم گردد و شايد كسي باقي نماند كه بتواند از اين اسلحه‎ ها استفاده كند، يا آنها را تهيه نمايد و اين احتمال هم كاملاً بجا و قابل توجه است.

امامت و مهدويت ج 3 - پاسخ ده پرسش،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان

292_ امام مهدي(ع) در غيبت كبري چه مسؤوليت هايي را بر عهده دارند و اين عمر طولاني را در چه شغل و عملي مي‎ گذرانند؟
در غيبت كبري كارها و مشاغل و مسؤوليت‎هاي امام(ع) بسيار حسّاس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حكومت ظاهري بر اوضاع ندارند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حكم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مي‎كنند، مع ذلك امام(ع) ناظر بر اوضاع مي‎باشند و عنايت‎هائي دارند و تصرفاتي مي‎ نمايند.
و بالجمله شؤون امامت و رهبري و زعامت را در حدود امكان متصدي شده و وظايف خود را به نحو احسن و اكمل انجام مي‎ دهند؛
خلاصه، عمر طولاني ايشان در اطاعت خدا مي‎ گذرد، هم تكاليف فردي خويش را انجام مي ‎دهند و هم بر حسب حكايات متواتر، تكاليف اجتماعي را، آنچه مقتضي و مصلحت باشد، انجام مي‎دهند؛ مانند هدايت اشخاص، ياري دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشكل، نصيحت و موعظة افراد، شفاي امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، كمك مالي به نيازمندان، فريادرسي گرفتاران و درماندگان و زندانيان، ياري بيچارگان.
كه بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است. (رجوع شود به «دارالسلام» عراقي، «نجم ثاقب»، «جنه المأوي»، «العبقري الحسان» و بحار و غيره)
امامت و مهدويت ج 3 - پاسخ ده پرسش،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان

294_ زماني که امام مهدي ظهور نمايد و بعد ازآن حکومت جهاني تشکيل دهند دو مقوله امنيت و صلح جهاني چه وضعيتي پيدا ميکنند به عبارت ديگر رابطه امام زمان با امنيت و صلح جهاني چگونه است؟
امنيت مقوله اي است که دو پايه دارد:
1. پايه خارجي که مقابله و برنامه ريزي در جهت مقابله با تهديدهاي خارجي است.
2. پايه داخلي که مقابله با آسيب هاي اجتماعي داخلي است.

حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) بساط حکومت ها و دولت هاي مختلف که يکي يا چند کشور قدرتمند باشند و بقيه کشورها ضعيف و زير دست و به طور کامل برچيده مي شود. بنابراين هيچ گونه تهديدي در روابط خارجي وجود ندارد و صلح جهاني مبتني بر عدالت و معنويت در سراسر جهان برقرار مي شود.
در اين حکومت، حاکمان و دولتمردان سراسر جهان و مليت ها، نمايندگان و کارگزاران حضرت هستند.

از سوي ديگر به دليل برقراري کامل عدالت در سراسر گيتي و از آنجا که حکومت جهاني براساس تدبير و عقل و معنويت اداره مي شود. آسيب هاي اجتماعي نيز در داخل جامعه بشري به صفر مي رسد زيرا علت اساسي آسيب هاي اجتماعي ظلم اجتماعي با احساس ظلم است که در اين حکومت منتفي است.
بنابراين به دليل استقرار کامل معنويت و عدالت در سراسر جهان، بساط جنگ برچيده مي شود و امنيت (خارجي و داخلي) و صلح جهاني جهان را پر مي کند.

295_ ما در حديث داريم كه امام مهدي (عج) مي فرمايد هر كس بگويد كه مرا ديده است دروغ گفته است در حالي كه در آن طرف ديگر مي بينيم كه بسياري از شخصيت هاي بزرگ معتقدند كه امام زمان را ديده اند تناقض را توجيه بفرماييد؟
با توجه به اين كه اين توقيع شريف هنگام فوت آخرين نايب امام زمان صادر شده و قرائنى كه در خود توقيع است مراد از دروغ گو بودن مدعى مشاهده بعد از صدور توقيع. ادعاى ارتباط و نيابت داشتن از جانب حضرت است به عبارت ديگر امام در اين توقيع مى فرمايد با ازدنيا رفتن تو اى على بن محمد سمرى نيابت خاصه تمام شد و غيبت كبرى آغاز شد وديگر بعد از اين اگر كسى بگويد من حضرت را مى بينم و با او مرتبط هستم و نيابت خاصه از جانب حضرت دارم دروغ گو است.
به متن توقيع و قرائن آن دقت كنيد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اى على بن محمد سمرى خداوند به برادران دينى تو در مصيبت به تو اجر دهد تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت به كارهايت رسيدگى كن و به كسى بعد از خودت [جهت نيابت] وصيت نكن چرا كه غيبت طولانى آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... و به زودى خواهد آمد كسى كه مدعى مشاهده من باشد ولى آگاه باش كسى كه مدعى مشاهده باشد قبل از خروج سفانى و صيحه دروغ گو خواهد بود»، (بحارالانوار، ج 51، ص360).

گويا حضرت با دادن اين توقيع راه را بر مدعيان دروغين ادعاى نيابت بسته اند و اين جمله كه مدعى مشاهده دروغ گو است به اين معنى نيست كه در غيبت كبرى ديگر كسى حضرت را نخواهد ديد. بسيارى از صالحين و بزرگان شيعه در طول تاريخ غيبت حضرت را ديده اند و قطعا اكثريت آنها اهل دروغ نبوده اند و حداقل يك مورد آن هم كه راست باشد بايد حديث به گونه اى دقيق معنا شود.

مسأله ادبى روايت: امام(ع) در اين حديث به دو نكته اشاره مى كنند. يكى اخبار از آينده كه پس از من عده اى پيدا مى شوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا مى كنند و دوم مسأله دروغ گو بودن مدعى است. امام(ع) در حديث دو تعبير دارد: 1- ادعا، 2- مشاهده. و كسى را كه ادعاى مشاهده نمايد كاذب معرفى كرده است.

مشاهده به معناى ديدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معناى اعلان و انتشار آن و با خبر كردن مردم از مسأله است، ممكن است كسى با امام(ع) ملاقات داشته باشد همان گونه كه براى برخى علماء و غير آنان نقل مى كنند ولى آن را ميان مردم بازگو نكرده و در سينه خود پنهان كرده باشد و اطرافيان از قراين و يا در زمان هاى بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند.
چنين كسانى مشمول حديث نخواهد بود چون او مدعى نيست، بنابراين بين مضمون حديث با داستان ملاقات برخى صالحان با امام زمان(عج) هيچ تعارض و ناسازگارى وجود ندارد.

296_ آيا پروژه جهاني سازي يا فرايند جهاني شدن با حكومت جهاني امام مهدي هم گرايي دارد يا واگرايي؟

براي رسيدن به پاسخي مناسب در اين رابطه ابتدا مي‌بايست ويژگي‌هاي جامعه مهدوي را از نظر گذراند آنچه در منابع و متون ديني و روايي ما در خصوص حكومت مهدوي وجود دارد گوياي آن است كه ركن اصلي و خميرمايه بنيادين حركت جهاني امام زمان(عج) گسترش همه جانبه و تقويت و توسعه توحيد و يگانه‌پرستي و در كنار آن مبارزه فراگير و مستمر با همه تفكرات و جريانات انحرافي و الحادي است.
در نهضت مهدوي آموزه‌ها و تعاليم فراموش شده پيامبران الهي زنده شده و از پيرايه‌هاي خرافي و تحريف‌ها پاك مي‌گردد. حكومتي يگانه و واحد بر اساس قوانين ومعيارهاي الهي برپا مي‌گردد و كليه دستگاههاي استبدادي در نهاد حكومت و قدرت زايل مي‌گردد و از بين مي‌رود. در حكومت مهدوي محرومان و مستضعفان و بندگان صالح و مؤمن خداوند از جايگاه رفيعي برخوردارند.
نظام فرهنگي مركب از ارزش‌ها و هنجارها، عقايد و باورها، آرمانها و... براساس آموزه‌هاي قرآن كريم و سنت معصومين(ع) شكل مي‌گيرد و همه اجزاء و عناصر اجتماعي متأثر از اين نظام فرهنگي است. عدالت‌جوئي و عدالت‌خواهي و تلاش در راستاي برقراري عدالت و رفع كليه مظاهر ظلم و بي‌عدالتي از جمله اركان حكومت امام زمان(عج) است.
مبارزه همه جانبه و مستمر با منكرات و عوامل اجرائي و شيوع آن از جمله برنامه‌ها و سياست‌هاي اصولي در حكومت جهاني مهدوي است.
رشد و توسعه همه جانبه و فراگير در همه ابعاد و شئون اعم از اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... بهره‌كشي از منابع طبيعي، توزيع عادلانه فرصت‌هاي اجتماعي و برقراري روابط صميمانه و صلح‌آميز همراه با عظمت و شوكت جامعه اسلامي در سطح بين‌الملل، ايجاد روابط صميمانه و دوستي متقابل در بين افراد و در سطح فرد و... همه و همه از جمله خصوصيات و ويژگي‌هاي جامعه آرماني اسلام است و ركن اصلي همه آنها را حكومت و مديريت سياسي واحد در سطح جهاني تشكيل مي‌دهد.
آنچه تا كنون بيان شد گوياي آن است كه درحكومت مهدوي همه متغيرها و الگوها برآمده از دين و در راستاي تحقق و تحكيم بنيان‌هاي ديني مي‌باشد كه خصيصه اصلي جامعه مهدوي است.
در موضوع جهاني شدن، متغيرها و الگوهايي را مي‌توان به عنوان نمونه ذكر نمود؛ از جمله آنها شكسته شدن مرزهاي ملي و فرهنگي و به جاي آن تداخل آنها و تلاش در زمينه ايجاد و تفاهم بر اصول مشترك فرهنگي و دست كشيدن از باورها، ارزش‌ها و هنجارهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... افزايش ارتباطات و تعاملات جهاني و نزديك كردن آن از حيث زمان و مكان به كمك وسايل و فن‌آوري‌هاي جديد ارتباطي و الكترونيكي، تبديل نهادهاي اجتماعي و ملي به نهادهاي جهاني و توافق جهاني ملت‌ها بر باورها و ارزش‌هاي مشترك و يكسان‌سازي جهان‌بيني‌ها، كاهش و حذف سنت‌ها و عناصر اجتماعي هويت‌ساز، ايجاد و گسترش سازمانهاي جهاني و تأكيد بر نهادهاي سياسي ـ اقتصادي جهاني، ايجاد و تأكيد بر روابط اقتصادي جهاني و پول جهاني به عنوان ابزار مبادله اقتصادي و... دقت و تأمل در فرآيند جهاني شدن و جهاني‌سازي مبتني بر اصل حذف دين و باورها و سنت‌هاي ديني و به جاي آن تأكيد بر سكولاريسم، دموكراسي و پلوراليزم است.

با توجه به بيان خصوصيت‌ها و ويژگي‌ها در دو نوع حكومت و نگرش، معلوم مي‌گردد كه اين دو از جهاتي شبيه به يكديگر و در نتيجه هم‌گرايي دارند. اين هم‌گرايي و شباهت در اصل كل جهاني شدن و وحدت جهاني استوار است اما در تعيين محتوا و الگوها كاملاً مغاير با يكديگرند زيرا آنچه امروزه به عنوان جهاني شدن مطرح است في‌الواقع «غربي شدن» را تبليغ و ترويج مي‌كند.
روش و مَنشي كه بدنبال حذف دين و آموزه‌هاي ديني و ملي جوامع و فرهنگ‌هاي محلي و ملي است و به جاي آن حاكميت جهان‌بيني سكولار و عاري از اين كه از دستگاه هاي تبليغاتي غرب به خورد جوامع و ملل داده مي‌شود. بنابراين در تعيين محتواي جهاني شدن واگرايي جدي و اصولي وجود دارد.

297_خصوصيات منتظران واقعي مهدي(عج) چيست؟

شما اگر خصوصيات منتظر واقعى حضرت مهدى(ع) را در خود پياده سازيد، قطعا آن حضرت را از خود راضى و خشنود كرده ايد.
منتظر واقعى مهدى(عج)بايد چندين خصوصيت داشته باشد:

1- عمل به تكاليف دينى منتظر واقعى بايد تمام وظايف دينى و احكام الهى را نجام دهد در مرحله اول نه يك واجب از او ترك شود و نه يك حرام از او صادر شود.

2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز علىّ ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوى...؛بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوى و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاى ندبه).

3- انتظار فرج آن حضرت، در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است «سفينة البحار شيخ عباس قمى ماده نظر» اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است.
فرج؛ يعنى، نصرت و پيروزى و گشايش و مقصود نصرت و پيروزى حكومت عدل علوى بر حكومت هاى كفر و شرك و بى داد است پيروزى عدل گسترى كه به رهبرى امام عصر(عج) تشكيل مى گردد بنابراين انتظار فرج يعنى انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهانى است و منتظر حقيقى كسى است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتى باشد و اين خواسته آن گاه جدى و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهى باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد بود ازاين رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسى كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگى خود را بر پايه عدل و داد استوار مى سازد و او انسانى است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتى ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتى را در زندگى خود پايدار ساخته است بنابراين انتظار فرج حقيقى ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مى گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقى با لفظ و شعار به دست نمى آيد و با بى تفاوتى و بى اعتنايى نسبت به مقدمات دينى و رسالت هاى انسانى در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستى يك تفسير از انتظار فرج روشن مى شود زيرا بعضى بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعنى بى تفاوتى نسبت به آنچه در جوامع بشر مى گذرد و دست روى دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنها را اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت ساز است و با بى تفاوتى و بى اعتنايى به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعنى:

الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواى فضيلت.
ب) ايمان به امامت و قيادت رهبرى الهى و عدالت پيشه.
ج) عشق به عدالت وارزش هاى انسانى.
ه) اميد به آينده اى روشن و نويد بخش.
ك) تلاش براى برقرارى حكومتى عدل پيشه و عدل گستر.
ح) رعايت موازين و قوانين دينى و اخلاقى.
خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت پذيرى.
اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظرى، مقامى عالى دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كسانى است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مى كنند، (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف).

4- دعا براى حفظ وجود مبارك آن حضرت و تعجيل در ظهور او مثل همان دعاى مشهور فرج و موارد ديگر.

پيرامون امام مهدى(ع) نيز كتابهاى بسيار زيادى نوشته شده است. بخش زيادى از اين كتابها در مجموعه «كتابنامه حضرت مهدى(ع)» 2 جلد، على اكبر مهدى پور، انتشارات الهادى، قم، 1375 گردآورى شده است.

به بعضى از منابع مفيد اشاره مى شود:
1. پژوهشى پيرامون مهدى(عج) شهيد صدر، انتشارات اميد قم، اين كتاب مجموعه كوچكى است كه به پاسخ بعضى سؤالات پيرامون امام مهدى پرداخته است.

2. بر ستيغ آرمان ها، سيد محسن امين عاملى، انتشارات طور، تهران، 1364.

3. امامت و مهدويت آيت الله لطف الله صافى، انتشارات اسلامى، قم، اين كتاب در دو جلد شامل مجموعه مباحث آيت الله صافى پيرامون امام مهدى(عج) است.

4. امام زمان در گفتار ديگران، على دوانى، نداى ايمان، تهران، 1399 ه.ق، اين كتاب گفتار حدود 115 عالم اهل سنت پيرامون مهدى را گردآورى كرده است.

5. عصر ظهور، على كورانى، عباس جلالى، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى.

6. خورشيد مغرب، محمدرضا حكيمى، دفتر نشر اسلامى.

298_ در مورد مفهوم واقعي انتظار و نحوه درك آن و در مورد منتظر و وظائف او در قبال خود, خانواده و جامعه توضيح دهيد؟
درك دقيق معناى انتظار مبتنى بر فهم جامع انديشه مهدويت است و انديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامى و در راستاى هدف كلى دين اسلام ديد.
بنا بر آموزه هاى دينى، مهدى(عج) روزى ظهور كرده و وعده هاى الهى را به اجرا درمى آورد او برپا كننده حكومت صالحان مى باشد و مؤمنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدى(عج) قرب و منزلت دارند. اين انديشه پايانى زيبا و نورانى براى جريان زندگى انسان تصوير مي كندو عامل شعله ور شدن اميد در دل هاى مؤمنين است.

اميد به ظهور مهدى(عج) همان اميد به خداست. اميد موتور حركت انسان در زندگى است و اميد به مهدى(عج) عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبى ها يعنى همان هدف اصلى دين مى باشد.
مقصود از انتظار فرج، اميد ودلبستگى به مهدى(عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهرى، انتظارى سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است. به گونه اى كه خود نوعى عبادت و حق پرستى است. بنابراين انتظار و عشق به مهدى؛ يعنى، عشق به همه خوبى ها و اميد اقامه همه خوبى ها در دنيا اين عشق و اميد عاملى است كه انسان را وا مى دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبى ها قدم بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت آفرين است.

بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشترى دارد. منابع زير بسيار مفيد است:
1- قيام و انقلاب مهدى، شهيد مطهرى، صدرا، تهران (اين كتاب اساسا به معناى انتظار پرداخته است).
2- امامت و مهدويت، آيت الله صافى، انتشارات اسلامى قم، 1375 (اين اثر به مجموعه اى از بحث ها پيرامون امام مهدى(عج) پرداخته و خصوص بحث انتظار نيز يكى از فصل هاى كتاب است، ج 1، صص 351 - 398).

وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعى زندگى كند. وقتى انسان حقيقتا منتظر كسى باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مى كند، وسايل پذيرايى را آماده مى كند و با لباس مرتب و چهره اى شاداب در انتظار مى ماند. چنين كسى مى تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسى كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايى را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزى پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظار ميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويى او خواهند خنديد.

لاف عشق و گله از يار زهى لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند بنابراين انتظار قبل از آنكه از ادعاى انسان فهميده شود از رفتار و كردار او فهميده مى شود. نمى توان هر كسى را كه ادعاى دوستى و ولايت امام زمان را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آرى «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد».

با چنين توضيحى روشن است كه يك منتظر واقعى امام زمان بايد رفتارش به گونه اى باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(ع) باشد. يعنى در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براى يارى امام زمان با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را در راه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعى اهل گناه و دلبستگى به دنيا نيست چرا كه چنين كسى نمى تواند از وابستگى ها و دلبستگى ها و آلودگى ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نكات ذكر شده مى توان برخى وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:

1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامى انسان در انتظار كسى مى نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسى را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتى نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كسانى كه آن حضرت را نمى شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمى كشند اما كسانى كه او را مى شناسند و ارزش او را مى شناسند و مقام او را مى دانند منتظر او مى مانند.

كسانى كه امام زمان را نمى شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند.

چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است». (بحارالانوار، ج 32، ص 331).

بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعى است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پى خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد.
در حاى كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگى و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند. آرى وصل خورشيد به شب برّه اعمى نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند البته شناخت امام زمان دو گونه است.
گونه اول شناخت تاريخى وجود آن حضرت است مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالى است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسى نيست و ظرفيت و لياقت زيادى مى خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كسانى هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براى آگاهى از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معانى عميق و عجيب آن توصيه مى شود.

همچنين خواندن كتب معتبرى كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مى تواند انسان را تا حدى به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگرى است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهى است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او را بشناسد نمى تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مى تواند منتظر قدم او باشد و خود را براى پذيرايى از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمى تواند به وظايف منتظران واقعى عمل نمايد. محبت به امام زمان وظيفه اى است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مى فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى». (شورى، آيه 23).

3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعى وضعيت روحى و فكرى و عملى خود با به گونه اى سامان مى دهند كه سنخيت كاملى با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مى توان منتظر قدوم كسى بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مى توان محبت كسى را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتى نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقى و درجات معنوى حاصل مى شود. و تنها در اين صورت است كه مى توان ادعاى محبت به امام زمان را داشت. در صورتى كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دورى اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.

طبيعى است كه هر چقدر سنخيت با امام زمان بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مى داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهانى است و بايد ياوران زيادى داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و با ارتباط با آنها به تقويت روحيات ايمانى خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس «تعاونوا على البرّ و التقوى» به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.

5. دعا براى تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعى هر لحظه انتظار محبوب را مى كشد و از خدا مى خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاى فراوان براى فرج آن حضرت از وظايف هميشگى منتظر آن حضرتش مى باشد. دعاى براى تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مى باشد.

6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاى مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعى مى كند عدم ورود محبوب خويش را از طرق ديگر مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لااقل ارتباط ضعيفى با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتى موفق به زيارت آن حضرت نمى شود از طريق خواندن دعاى ندبه، زيارت آل ياسين، دعاى عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى كند.

7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندى منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مى كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگرى است كه منتظران واقعى احساس مى كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مى دارند.

8. دادن صدقه براى سلامتى آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايى براى آن حضرت.

9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودى آن حضرت در بين منتظران.

10. اميدوارى بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران.

11. ايجاد آمادگى دائم رزمى براى ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدنّ احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براى قيام قائم(عج) بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد»، (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146). از اين رو شركت در بسيج يكى از وظايف منتظران مى باشد.

299_راه شناخت و نزديکي به امام زمان(عج)چيست؟

امام رضا(ع) از پدرانش نقل نموده كه على(ع) فرمود: برادرم رسول خدا(ص) به من فرمود: هر آن كس دوست دارد خداى عزّ و جلّ را ملاقات كند، در حالى كه به او روى نموده و از او اعراض نكرده باشد، بايد كه ولايت على(ع) را دارا باشد؛
و هر كس مايل است خداوند را ملاقات نمايد در حالى كه از او راضى باشد، فرزندت حسن را دوست بدارد؛

و هر كس مى خواهد خداوند را ملاقات كند در حالى كه بر او ترسى نباشد، دوست دار فرزندت حسين گردد؛

و هر آن كه مايل است در حالى خداوند را ملاقات نمايد كه گناهانش آمرزيده شده باشد، دوستدار على بن الحسين سجّاد گردد؛

و هر كس دوست مى دارد كه خداى تعالى را با روشنى چشم ملاقات كند، دوستدار محمد بن على باقر باشد؛

و هر كس دوست دارد خداوند را ملاقات كند در حالى كه پرونده او را به دست راستش دهند، دوستدار جعفر بن محمد صادق باشد؛

و هر كس دوست دارد مى دارد خداى تعالى را پاك و پاكيزه ملاقات نمايد، دوستدار موسى كاظم باشد؛

و هر كس دوست مى دارد خداوند را خندان و شادمان ملاقات كند، علىّ بن موسى الرّضا را دوست بدارد؛

و هر كس دوست دارد خداى را ملاقات كند در حالى كه درجاتش بالا رفته و سيّئاتش به حسنات تبديل گشته باشد، محمد جواد را همى دوست دارد؛

و هر كس دوست مى دارد كه خداوند را ملاقات كند و از او به آسانى حساب كشد، علىّ هادى را دوست دار باشد؛

و هر كس دوست دارد خداوند را ملاقات نمايد در حالى كه از رستگاران باشد، دوستدار حسن عسگرى شود؛

و هر كس دوست مى دارد خداى را ملاقات كند در حالى كه ايمانش كامل و اسلامش نيكو باشد، ولاى حجّت صاحب الزّمان منتظر را پيشه كند.

اينان چراغ هاى تاريكى، و امامان هدايت، و نشانه هاى تقوى مى باشند. هر آن كه آنان را دوست بدارد و ولايت شان را دارا شود، براى او از خداوند تعالى ضمانت بهشت كنم»بحارالانوار، ج 36، ص 296.

مراد از تولّى هر يك از امامان(ع) اظهار محبّت قلبى همراه با اعمال بدنى و كارهاى پسنديده است، زيرا كه ولايت قلبى نسبت به تمامى آن ها واجب است، و اظهار محبت نسبت به هر يك از ايشان، اثر به خصوصى دارد كه در اين حديث بيان گرديده است. بدون ترديد دعا در حق مولايمان صاحب الزمان(ع) و خواستن فرج و ظهور آن جناب از درگاه خداوند، اظهار محبّتى است كه در دل ها نهفته، پس اين اثر بر آن مترتّب مى گردد.

امّا ريشه محبّت و دلدادگى به امام در معرفت ايشان نهفته است، هر چه معرفت خالص تر و عميق تر باشد محبّت حاصله نيز شديدتر و قوى تر خواهد بود.

براى معرفت امام هم دليل عقلى هست و هم دليل نقلى؛ دليل عقلى: علت هايى كه براى ضرورت وجود پيامبر ذكر شده، همان علّت ها براى ضرورت وجود جانشين و وصى پيامبر نيز صادق است، تا مردم بعد از پيامبر، به جانشين او درشئون مختلف زندگى خود مراجعه كنند (همان گونه كه به پيامبر مراجعه مى كردند) پس بر خداوند متعال واجب است كه او را نصب نمايد و بر مردم نيز واجب است آن امام را بشناسند، زيرا پيروى كردن بدون معرفت و شناخت امكان ندارد.

دليل نقلى: روايات بسيارى درباره لزوم شناخت امامان در حدّ تواتر، رسيده است. از جمله امام صادق(ع) درباره آيه مباركه: و لله الاسماء الحُسنى فادعوهُ بها(اعراف، آيه ى 180: و براى خداوند نام هاى نيكى است، خدا را با آن بخوانيد). فرمود:
به خدا قسم ما آن اسماء حُسنااى هستيم كه خداوند هيچ عملى را از بندگان نمى پذيرد، مگر با شناخت و معرفت ما.
يكى از راه هاى شناصول كافى، ج 2، ص 249.

امام «درخواست معرفت امام عصر از خداوند عزّ و جل» است.
دعاهاى مختلفى از معصومين رسيده است. از جمله بعد از نماز صبح، توصيه شده، دعاى عهد را بخوانيد و شامگاه ان زيارت «آل يس» را به صورت مداوم قرائت كنيد، روزهاى جمعه و در اعياد اسلامى دعاى ندبه را و... بعد از فرايض دعاى:
اللهم عرّفنى نفسك فانّك ان لم تعرّفنى نفسك لم أعرف نبيّك، اللهمّ عرّفنى رَسولك، فانّك اِنْ لَمْ تُعرفنى رسولك لم اعرف حجتك، اللهم عرّفنى حجّتك، فانّك اِنْ لم تُعرفنى حجّتك ضَللتُ عن دينى(اصول كافى، ج 1، ص 337 و مفاتيج الجنان). را به صورت مداوم قرائت كنيد.

همزمان دل را از علايق و شوايق ديگر بشوئيد، دل كه از محبّت غير شسته شد خود به خود محبّت اولياى الهى از آن جريان بايد، آن گاه كه محبّت لبريز شد، هر روز به محبوب خود راغب تر و جاذب تر شود تا آنجا كه واله و شيدايش گردد و مجنون وار، در فراغش سر از پا نشناسد.

براى كسب اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به:

1. خورشيد مغرب، علامه محمد رضا حكيمى

2. ترجمه ى مكيال المكارم 1 و 2، سيد محمد تقى موسوى اصفهانى

300_ انتظار فرج يعنى چه؟

انتظار فرج در واقع، انتظار حكومت جهانى اسلام است، انتظار تشكيل حكومت توحيدى در سطح جامعه انسانى است، انتظار تحقق عدالت در اجتماع است، انتظار وراثت زمين و دولت مؤمنان و موحدان است.
بنابراين «انتظار» نه به معناى «نشستن و دعا كردن» است، «انتظار» يعنى «برخاستن و دعا كردن»، انتظار يعنى بكوشيم هر چه بهتر دين اسلام را به عنوان يك دين توحيدى فراگير بشناسيم، بفهميم و بسازيم، اين همان زمينه سازى براى ظهور حضرت مهدى(عج) است و براى ارتباط بيشتر با حضرت ولى عصر(عج) به طور كلى هر انسانى داراى سه مرتبه وجودى است، افكارش، صفاتش و اعمالش و هيچ انسانى از اين قاعده مستثنى نيست، حتى حضرات معصومين(ع).
ارتباط و نزديكى به هر انسانى هم تنها از همين طريق ممكن است؛ يعنى، اگر كسى بخواهد به انسان ديگرى نزديك شود، چاره اى ندارد جز اين كه بكوشد ابتدا افكار، باورها و طرز تفكر آن شخص را شناسايى نمايد و خويش را از جهت فكرى با آن شخص هماهنگ نمايد و سپس بكوشد كه قرب صفاتى پيدا نمايد؛ يعنى، از جهت صفات و كمالات اخلاقى ميان خود و آن شخص محبوب همانندسازى نمايد و در نهايت نزديكى در رفتار، نوع و روش زندگى بهترين طريقى است كه انسان طالب كمال را به يك انسان كامل الگو نزديك مى نمايد.

در مورد نزديكى به امام عصر(عج) هم وضع به همين منوال است. ما به عنوان يك شيعه و پيرو اهل بيت عصمت و طهارت(ع) وظيفه داريم ابتدا كيفيت اعتقاد، باورها، صفات، كمالات، نوع منش و كنش آن حضرات را شناسايى نماييم و در مرتبه بعد بكوشيم زندگى، صفات و باورهاى خود را به ايشان نزديك نماييم تا از اين طريق هم شيعه و پيرو واقعى آنها باشيم. براى ارتباط بيشتر با امام زمان(عج) به موارد ذيل عمل كنيد:

الف) قرار گذاشتن با دوست؛ ابتدا بايد كارى كرد كه در شبانه روز حتماً براى چند مرتبه هم كه شده به ياد ايشان افتاد؛ مثلاً انسان تصميم بگيرد بعد از هر نماز به آن حضرت سلام دهد. سپس شرح حال خود و درد دلى را با آن حضرت درميان بگذارد. تكرار اين برنامه موجب مى شود ذهن آدمى بيشتر متوجه اين مسأله مهم گردد،

ب ) صحبت كردن و سخن گفتن زياد با ايشان مانند خواندن دعاى عهد، هر روز،


ج ) جلب محبت وى؛ با هديه به آن حضرت (صلوات، اهداى ثواب ختم قرآن و زيارت ها و...)، د ) دورى از رنجاندن وى با كارهايى كه مى دانيم ايشان را آزرده مى كند،

ه ) وفادارى و ثابت قدمى در دوستى با او، و ) مقدم كردن خواسته او بر خواسته هاى خود.

301_چرا انتظار فرج افضل اعمال است؟

تعبيرهايى همانند آنچه در انتظار فرج (افضل اعمال) و در برخى موارد ديگر آمده است.
براى نمونه درباره قرائت قرآن، توحيد، صلوات، آب دادن به تشنگان، حب على(ع)، ورع، ادخال سُرور، جهاد، ايمان، كسب حلال، حب فى اللَّه و بغض فى اللَّه، نماز اول وقت، نيكى به والدين، توكل، رضا، اطعام طعام و... مطلق نيستند. با نگرش به مجموع آنچه كه افضل اعمال دانسته شده چنين برمى آيد كه هر كدام از اين موارد به مقتضاى حال مخاطب و شرايط خاص او ايراد شده است.
بنابراين نمى توانند امورى مطلق باشند. در مورد انتظار فرج نيز چنين است.
در شرايطى كه مسلمانان در سختى هاى مبارزات صدر اسلام قرار داشتند و يا آن زمان كه شيعيان در شرايط دشوارى فرا مى گرفتند مأيوس نشدن و منتظر فرج بودن بالاترين عبادت بود، چرا كه در صورت يأس همه چيز آنان در معرض زوال قرار مى گرفت ولى با انتظار فرج روحيه اميد و مقاومت در آنان زنده مانده و راه براى پيروزى و غلبه بر مشكلات فراهم مى گشت.
بايد توجه داشت كه انتظار فرج معنايى گسترده دارد و شامل همه عنايات الهى مى گردد و از جمله مصاديق آن انتظار ظهور حضرت مهدى(عج) است.


302_ چه تناسبي ميان انتظار موعود و حيات پويا، كسب علم، ظلم ستيزي و مبارزه بافساد وجود دارد؟

درك دقيق معناى انتظار مبتنى بر فهم جامع انديشه مهدويت است و انديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامى و در راستاى هدف كلى دين اسلام ديد.
بنا بر آموزه هاى دينى، مهدى(عج) روزى ظهور كرده و وعده هاى الهى را به اجرا درمى آورد او بر پا كننده حكومت صالحان مى باشد و مؤمنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدى(عج) قرب و منزلت دارند. اين انديشه پايانى زيبا و نورانى براى جريان زندگى انسان تصوير مي كند و عامل شعله ور شدن اميد در دل هاى مؤمنين است.

اميد به ظهور مهدى(عج) همان اميد به خداست. اميد موتور حركت انسان در زندگى است و اميد به مهدى(عج)عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبى ها يعنى همان هدف اصلى دين مى باشد.

مقصود از انتظار فرج، اميد ودلبستگى به مهدى(عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهرى، انتظارى سازنده و نگه دارنده، تعهد آور، نيرو آفرين و تحرك بخش است. به گونه اى كه خود نوعى عبادت و حق پرستى است.

برخى به خطا به گونه اى انديشه مهدويت را تصوير مى كنند كه انتظار براساس آن به معناى كمك به رشد ظلم و فساد و پرشدن دنيا از گناه مى باشد در حالى كه بى شك چنين امورى با هدف دين بيگانه است، بنابراين انتظار و عشق به مهدى؛ يعنى، عشق به همه خوبى ها و اميد اقامه همه خوبى ها در دنيا اين عشق و اميد عاملى است كه انسان راوا مى دارد تا هر چه بيشتر و محكم تر در راه خوبى ها قدم بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت آفرين است.

بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشترى دارد. منابع زير بسيار مفيد است:

1- قيام و انقلاب مهدى، شهيد مطهرى، صدرا، تهران (اين كتاب اساسا به معناى انتظار پرداخته است).

2- امامت و مهدويت، آيت الله صافى، انتشارات اسلامى قم، 1375 (اين اثر به مجموعه اى از بحث ها پيرامون امام مهدى(عج) پرداخته وخصوص بحث انتظار نيز يكى از فصل هاى كتاب است، ج 1، صص 351 - 398)


303_اکنون که زمان غیبت امام است چگونه می توان از امام برای تفسیر قرآن استفاده نمود؟

چنان که میدانیم یکی از فواید وجود امام تفسیر راستین قرآن است این فائده در صورتی بر وجود امم مترتب است که دسترسی به او به طور عادّی میسر باشد و در زمان غیبت که افراد به طور عادی تمکن از رسیدن به آن گرامی ندارند روشن است که نمی توانند از آموزشهای آن حضرت استفاده کنند ولی فایده ی وجود امام تنها آموزش احکام به طور ظاهر نیست امام واسطه ی فیض الهی است امام دارای هدایت باطنی است یعنی عناصر لایق و شایسته را به سوی کمالات روحی و معنوی هدایت میکند و در زمان غیبت این ویژگی ها برای امام هست آری مردم از آموزش های راستین آن گرامی در ظاهر برخوردار نمی شوند ولی در عین حال در ره گذار تأمل و تدبر در قرآن و در پرتو احدیت رهبران معصومین تفسیر قرآن در این زمان نیز عملی است و هر کسی فراخور استعداد و ظرفیّت خود میتواند از قرآن مجید بهره برداری و استفاده نماید و در سایر احکام دینی هم باید به مراجع تقلید که نائبان عام آن گرامی هستند مراجعه کرد.
« بخش پاسخ به سؤالات »


304_ در این زمان که امام عصر«علیه السلام»غایب است باز هدایت به امر انجام می گیرد یا نه؟
هدایت امر چنانکه توضیح آن در درس آمده مربوط به ولایت معنوی و قدرت ملکوتی امام است که با آن نیرو در ارواح افراد شایسته اثر میگذارد و آنان را به مقامات عالی رهسپار می سازد و این قسم از هدایت چون مربوط به هدایت ظاهری نیست در زمان غیبت هم صورت میگیرد زیرا در زمان غیبت امّت اسلامی از عنایت معنوی و باطنی امام میتوانند برخوردار باشند گرچه از هدایت ظاهری آن حضرت محرومند.
« بخش پاسخ به سؤالات »


305_ چرا امام زمان «علیه السلام» به خورشید تشبیه شده است؟
منظور از تشبیهی که در مورد امام زمان«علیه السلام» نسبت به خورشید صورت گرفته احتمالاً این است که همان گونه که خورشید در زیر ابر با اینکه از نظر افراد غائب است نور و حرارت خویش را به موجودات می دهد امام زمان«علیه السلام» نیز با اینکه از نظرها غائب است موجودات جهان از فیض وجود آن جناب بهره مند می شوند چون امام واسطه ی فیض خداوند است.
« بخش پاسخ به سؤالات »

306_چه کسانی به امام زمان «علیه السلام» نزدیک ترند؟

هر کسی به تناسب وضعیّتی که از نظر ایمان و تهذیب نفس و عمل صالح دارد به امام زمان«علیه السلام» نزدیک است هر کس در این میدان جلوتر است به آن بزرگوار مقرب تر می باشد.
و اصحاب و یاران آن حضرت از بهترین کسانی هستند که در زمینه های مذکور موفق می باشند.
« بخش پاسخ به سؤالات »

307_امام زمان«علیه السلام» چگونه از زمان ظهورش اطّلاع حاصل خواهد کرد با این که تنها پیامبرانند که می توانند با خداوند ارتباط مستقیم داشته باشند؟
امام معصوم«علیه السلام» مانند پیامبر با جهان ملکوت در تماس و ارتباط است با این تفاوت که شریعت و آئینی به او وحی نمیشود و یکی از ویژگی های امامان این است که آنان «محدّث» هستند یعنی فرشته با آنان سخن میگوید.
برای آگاهی از تفصیل علم امام«علیه السلام» و آگاهی آنها از غیب میتوان به کتاب اصول کافی، ج 1، باب الحجّة مراجعه کرد.
« بخش پاسخ به سؤالات »

308_عقیده به امام زمان«علیه السلام» باید چه اثری در ما بگذارد؟
اعتقاد به وجود امام زمان«علیه السلام» مخصوصاً با این ویژگی که خدا آن حضرت را برای از بین بردن ظلم ها و ستم ها و تشکیل حکومت عدل واحد در جهان ذخیره کرده است میتواند نتایج و آثار درخشانی در زندگی انسان از نظر عدلی داشته باشد.
یکی از آن نتایج / انتظار فرج است شیعه ای که عقیده دارد روزی فرا میرسد که امام زمان«علیه السلام» قیام میکند در پرتو ظهور وی دنیا پر از عدل و داد میگردد و خویشتن را منتظر ظهور آن گرامی میداند با این اعتقاد راستین نسبت به ظلم ها و ستم ها بی تفاوت نیست او از گناه و معصیّت و ناپاکی و ستم رنج می برد و نه تنها خود را از انحراف و ستم برکنار می دارد بلکه تا سرحدّ توانایی برا دفع ظلم ستم و از بین بدن ناپاکی ها و فسادها و انحراف ها تلاش و مبارزه می کند و پشتوانه این تلاش ها و فداکاری های وی امید به ظهور حکومت امام زمان«علیه السلام» و قیام آن مصلح بزرگ است.
« بخش پاسخ به سؤالات »

309_ آیا نظام جهان و خورشید و ماه به دست خدا است پس چرا اگر امام زمان نباشد وضع جهان به هم می خورد؟
براساس ادله ی عقلی و نقلی جز خداوند متعال مدبری در جهان آفرینش وجود ندارد و تنها خداوند متعال به کار تدبیر این جهان میپردازد و در صورتی که ما برای جهان مدبر دیگری جز خدا تصور کنیم این شرک است و خرد آن را انکار میکند.
ولی پوشیده نماند که اعتقاد به این حقیقت مذکور منافات ندارد که خداوند متعال در کار تدبیر جهان علل و اسباب و عواملی را مؤثر قرار داده باشد مانند اینکه مسئله قبض ارواح و گرفتن جان ها کار خداست و به وسیله فرشتگان و فرشته بزرگتری بنام عزرائیل صورت می گیرد و یا مسئله تقسیم ارزاق کار خداست ولی به وسیله فرشتگان و میکائیل انجام میشود و این بدان معنی نیست که خداوند این ها را به کار گماشته و خودش کنار نشسته باشد.
بلکه هستی تمام این فرشتگان و تمام عوامل مؤثّر در هر لحظه از آن خدا است و بر این اساس کاری که این واسطه ها انجام میدهند حقیقتاً به خداوند نسبت داده می شود.

بنابراین اگر خداوند وجود امامان را در نظام آسمانها مؤثر داده باشد چنانکه از بسیاری روایات و جملات دعاها استفاده میگردد بدین معنی نیست که آنها شریک خدا باشند و یا خداوند از تأثیر بر کنار باشد بلکه تأثیر آنها و نگهداری آنها همان نگهداری خداست بدان لحاظ که آنان استقلالی از خویشتن ندارند و هستی و بقاء هستی آنان تمام از خدا است.
« بخش پاسخ به سؤالات »

310_آیا امام زمان (عج) در موقع ظهور جوان می باشند یا پیر؟
به طوری که در روایات آمده پیری به سراغ امام زمان (عج) نمی آید و آن گرامی وقتی هم ظاهر گردد به صورت جوان 40 ساله یا کمتر دیده می شود و این یکی از نشانه های آن حضرت به حساب آمده است.
« بخش پاسخ به سؤالات »


311_این که گفته می شود دو ثلث جمعیّت دنیا پیش از ظهور امام زمان«علیه السلام» ازبین می روند آیا صحیح است؟
این مطلب در پاره یی از روایات آمده است که پیش از ظهور حضرت ولی عصر«علیه السلام» دو سوم مردم از بین میروند(13).
در این زمینه توجّه به دو نکته لازم است:

الف) این موضوع اگر به عئوان یکی از نشانه های ظهور مطرح باشد باید توجّه داشت که نشانه ها و علائم ظهور بر دو گونه است برخی از آنها حتمی است مانند خروج سفیانی و قتل نفس زکیّه و برخی دیگر غیرحتمی است و مطلب یاد شده از جمله نشانه های غیرحتمی است که می تواند به در آن راه داشته باشد.

ب) معلوم نیست افرادی که از بین می روند در کجا و بخاطر چه عواملی باشد در حال حاضر ملاحظه می شود حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله در جهان افراد بسیاری از بین می برد ممکن است بیشتر جمعیّت جهان به خاطر حوادث طبیعی و یا جنگ قبل از قیام حضرت مهدی«علیه السلام» از بین بروند و به احتمال قوی این موضوع مربوط به شیعیان نباشد و شاید جمله یی که در برخی احادیث آمده مانند حدیثی که در پاورقی آورده شده به همین مطلب اشعار داشته باشد.
« بخش پاسخ به سؤالات »
13) کتاب منتخب الاثر، فصل 6 باب 5، صص 452 - 453 و نیز در کتاب بحارالانوار، ج 52، ص 113 چنین آمده است: (از ابوبصر روایت شده است) که گفت از امام مهدی«علیه السلام» شنیدم که می فرمود: این امر نخوهد بود تا دو سوم مردم از بین بروند سؤال کردیم وقتی دو سوم مردم از بین رفتند پس چه کسی باقی می ماند حضرت فرمود: آیا دوست ندارید که در یک سوم باقی مانده باشید؟!!