جمع بندی چرا نماز شیعه و سنی فرق دارد؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا نماز شیعه و سنی فرق دارد؟
سلام اختلاف نماز شیعه و سنی فقط در دست بسته و دست باز بودن نیست بلکه در عبارت و اذکار هم اختلافاتی با هم دارند. سنی ها در رکوع میگن سبحان ربی الاعلی ولی شیعیان بحمده رو هم میگن. و یا در قرائت سوره دوم بسم الله رو ذکر نمیکنن. بجای تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم همان حمد رو میخونن و سوره رو دیگه نمیخونن. همچنین تشهد و سلام انها نیز خیلی با شیعیان فرق داره با توجه به اینکه هر یک از دو فرقه تنها خود رو بر حق میدونه از کجا بدونیم اذکار نماز کدوم گروه صحیحتره و علت این بدعتها چی بوده و توسط چه کسانی ایجاد شده؟ ممنون
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدرا
اختلاف نماز شیعه و سنی فقط در دست بسته و دست باز بودن نیست بلکه در عبارت و اذکار هم اختلافاتی با هم دارند. سنی ها در رکوع میگن سبحان ربی الاعلی ولی شیعیان بحمده رو هم میگن. و یا در قرائت سوره دوم بسم الله رو ذکر نمیکنن. بجای تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم همان حمد رو میخونن و سوره رو دیگه نمیخونن. همچنین تشهد و سلام انها نیز خیلی با شیعیان فرق داره. با توجه به اینکه هر یک از دو فرقه تنها خود رو بر حق میدونه از کجا بدونیم اذکار نماز کدوم گروه صحیحتره و علت این بدعتها چی بوده و توسط چه کسانی ایجاد شده؟
  با سلام و عرض ادب کیفیت صحیح انجام واجبات و فرایض دینی را باید در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) جستجو نمود؛ زیرا مرجعیّت دینی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصرا از آن اهل بیت (علیهم السلام) بوده و آنان علاوه بر پرورش در بیت وحی، مویّد به عصمت و علم الهی بوده و بر این اساس پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) امت خویش را بر تبعیت از قرآن و عترت برای عدم گمراهی در دین شفارش و وصیت فرمودند. (1) بر این اساس حتی در صورتی که ما صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نیز عادل و صادق بدانیم،‌ (که اینگونه نیست) همه ی آنان اهل علم و درایت نبوده اند؛ (2) لذا نقلیات آنان از سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به معنای نقل عالمانه سنت نبوده؛ بلکه امری بر اساس شناخت مقطعی آنان از سنت بوده است و نقل آنان تنها در صورتی که موافق قرآن و تبیین عترت (علیهم السلام) بوده باشد مورد پذیرش است.(3) با توجه به مطالب فوق مسلمانان موظف به تبعیت عملی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در انجام عباداتند؛ اما چگونگی انجام فرایض و مستحبات به دو گزارش مختلف بیان شده است به گونه ای که در پاره ای موارد انجام چنین عملکردی در فقه مذهب دیگر موجب بطلان آن عمل عبادی است. از دیدگاه فقه اهل بیت (علیهم السلام) وضوی غسلی (4) بدعت بوده و موجب بطلان وضو و در نتیجه بطلان نماز خواهد بود. همچنین «بسم الله الرحمن الرحیم» از دیدگاه فقه اهل بیت (علیهم السلام) جزء هر سوره جز سوره ی برائت است(5) و گفتن آمین پس از اتمام قرائت سوره ی حمد نیز بدعت بوده و موجب بطلان نماز است. (6) از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) تشهد به گونه ای که اهل سنت آنرا قرائت می نمایند(7) موجب بطلان نماز است؛ زیرا سلام که پایان بخش نماز است در تشهد آنان ذکر می گردد. (8) اما تفاوت اذکار به هنگام رکوع و سجود (که در عمل اهل سنت به شکل ناقص آن صورت می پذیرد) و یا قرائت سوره ی حمد در رکعت سوم و چهارم موجب بطلان نماز نیست. (9) پی نوشتها: 1. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، 50جلد، مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1416 ه.ق، ج18، ص115، ح11561.: «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ:" إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي، الثَّقَلَيْنِ، وَأَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، أَلَا وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا، حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏». 1. ترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، 6جلد، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1419 ه.ق، ج5، ص479، ح3788.: «عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنْ الْآخَرِ؛ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا». 2. أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن الشهرزوري، مقدمة ابن الصلاح - مقدمة ابن الصلاح، الناشر : مكتبة الفارابي، الطبعة : الأولى 1984 م، عدد الأجزاء : 1، ص171.: « وروينا عن مسروق قال : وجدت علم أصحاب النبي - صلى الله عليه و سلم - انتهى إلى ستة : عمر وعلي وأبي وزيد وأبي الدرداء وعبد الله بن مسعود ثم انتهى علم هؤلاء الستة إلى اثنين : علي وعبد الله». 3. ر.ک: كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق، ج1، ص62. 4. در وضوی غسلی بجای مسح پا، پا شسته می شود که در فقه اهل بیت (علیهم السلام) چنین امری موجب بطلان نماز است. 5. شريف مرتضى، على بن حسين موسوى، الانتصار في انفرادات الإمامية، در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1415 ه‍ ق، ص105.: «و مما انفردت به الإمامية: القول بوجوب مسح الرجلين على طريق التضييق و من غير تخيير بين الغسل و المسح». 6. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى، توضيح المسائل (امام خمينى)، در يك جلد، اول، 1426 ه‍ ق، ص247.: «فهرست مُبْطلات نماز‌. دوازده چيز نماز را باطل مى‌كند. آنها را مبطلات مى‌گويند....4- گفتن «آمين» بعد از سورۀ حمد...». 7. تشهد اهل سنت بر اساس روایت «عبدالله بن مسعود» بدین صورت است: «التحيات لله ، والصلوات والطيبات ، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ، السلام علينا وعلى عباد چلله الصالحين ، أشهد أن لا إله إلا الله ، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله». (النووی، الاذکار النوویه، ص71، دارالفکر-بیروت). 8. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه‍ ق، ج1، ص401.: « وَ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) أَفْسَدَ ابْنُ مَسْعُودٍ عَلَى النَّاسِ صَلَاتَهُمْ بِشَيْئَيْنِ... وَ بِقَوْلِهِ السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ‌». 9. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى، توضيح المسائل (امام خمينى)، در يك جلد، اول، 1426 ه‍ ق، ص225.: «نمازگزار هر ذكرى را كه در ركوع بگويد، كافى است. احتياط واجب آن است كه ذكرى كه در ركوع گفته مى‌شود، از مقدار سه مرتبه سبحان اللّه، يا يك مرتبه سبحان ربّى العظيم و بحمده، كمتر نباشد». 10. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425 ه‍ ق، ج1، ص305.: « مسألۀ 17- نمازگزار در غير ركعت اوّل و دوّم (يعنى در ركعت سوّم و چهارم) نمازهاى واجب، بين خواندن سورۀ حمد و گفتن ذكر [تسبيحات اربعه] مخيّر است».‌  
با توجه به اینکه هر یک از دو فرقه تنها خود رو بر حق میدونه از کجا بدونیم اذکار نماز کدوم گروه صحیحتره و علت این بدعتها چی بوده و توسط چه کسانی ایجاد شده؟
برای روشن تر شدن بیشتر موضوع به این روایت توجه بفرمائید. «سليم بن قيس» می گويد: «به امير المؤمنين (علیه السلام) عرض كردم. من از سلمان و مقداد و ابوذر چيزى از تفسير قرآن و هم احاديثى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده ‏ام كه به ا آنچه در نزد مردم است مخالف است و باز از شما می شنوم چيزى كه آنچه را شنيده‏ ام تصديق می كند، و در دست مردم مطالبى از تفسير قرآن و احاديث پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى‏ بينم كه شما با آنها مخالفيد و همه را باطل می دانيد، آيا عقيده داريد كه مردم عمدا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دروغ مى ‏بندند و قرآن را به رأى خود تفسير می كنند؟ سليم گويد: حضرت به من توجه كرد و فرمود، سؤالى كردى اكنون پاسخش را بدان! همانا نزد مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه و خاطره درست و نادرست همه هست و در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم بر حضرتش دروغ بستند تا آنكه ميان مردم به سخنرانى ايستاد و فرمود: «اى مردم همانا دروغ ‏بندان بر من زياد شده ‏اند هر كه عمدا بمن دروغ بندد بايد جاى نشستن خود را دوزخ داند.» سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند همانا حديث از چهار طريقى كه پنجمى ندارد به شما می رسد. اول) شخص منافقى كه تظاهر به ايمان می كند و اسلام ساختگى دارد و از عمدا دروغ‏ بستن به پیامبر (صلی الله علیه و آله) پروا ندارد و آن را گناه نمی شمارد، اگر مردم بدانند كه او منافق‏ و دروغگو است از او نمی پذيرند و تصديقش نمی كنند... دوم) كسى كه چيزى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده و آن را درست نفهميده و به غلط رفته؛ ولى قصد دروغ نداشته آن حديث در دست او است، به آن معتقد است و عمل می كند و به ديگران می رساند و می گويد من اين را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم. اگر مسلمين بدانند كه او به غلط رفته نمى ‏پذيرندش و اگر هم خودش بداند اشتباه كرده و آن را رها می كند. سوم) شخصى كه چيزى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده كه به آن امر می فرمود سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن نهى فرموده و او آگاه نگشته يا نهى چيزى را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده و سپس آن حضرت بآن امر فرموده و او اطلاع نيافته پس‏ او منسوخ را حفظ كرده و ناسخ را حفظ نكرده اگر او بداند منسوخ است تركش می كند و اگر مسلمين هنگامى كه از او مي شنوند بدانند خبر او منسوخ است تركش كنند. چهارم) شخصى كه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) دروغ نبسته و دروغ را از ترس خدا و احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله)، مبغوض دارد و حديث را هم فراموش نكرده؛ بلكه آنچه شنيده چنان كه بوده حفظ كرده و همچنان كه شنيده نقل كرده، به آن نيفزوده و از آن كم نكرده و ناسخ را از منسوخ شناخته، به ناسخ عمل كرده و منسوخ را رها كرده، زيرا امر پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ [و خاص و عام‏] و محكم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دو طريق سخن می فرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عز و جل در كتابش فرموده: «آنچه را پیامبر (صلی الله علیه و آله) برايتان آورده اخذ كنيد و از آنچه نهيتان كرده باز ايستيد»، كسى كه مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درك نكند بر او مشتبه شود، اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) كه چيزى از آن حضرت می پرسيدند همگى كه نمی فهميدند، بعضى از آنها از پیامبر (صلی الله علیه و آله) می پرسيدند؛ ولى (به علت شرم يا احترام يا بى‏قيدى) فهم‏جوئى نمی كردند و دوست داشتند كه بيابانى و رهگذرى بيايد و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بپرسد تا آنها بشنوند. اما من هر روز يك نوبت و هر شب يك نوبت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد می شدم با من خلوت می كرد و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چيزى از من پوشيده نداشت) اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) می دانند كه جز من با هيچ كس چنين رفتار نمی كرد، بسا بود كه در خانه خودم بودم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدم مى‏ آمد، و اين همنشينى در خانه من بيشتر واقع می شد از خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و چون در بعضى از منازل بر آن حضرت وارد می شدم، زنان خود را بيرون می كرد و تنها با من بود و چون براى خلوت به منزل من مى‏ آمد فاطمه (علیها السلام) و هيچ يك از پسرانم را بيرون نمی كرد، چون از او می پرسيدم جواب می داد و چون پرسشم تمام می شد و خاموش می شدم او شروع می فرمود، هيچ آيه ‏اى از قرآن بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد، و از زمانى كه آن دعا را در باره ی من كرد هيچ آيه‏ اى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و من نوشتم فراموش نكردم و آنچه را كه خدا تعليمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آينده و نوشته‏ اى كه بر هر پیامبر (صلی الله علیه و آله) پيش از او نازل شده بود از طاعت و معصيت به من تعليم فرمود و من حفظش كردم و حتى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر سينه ‏ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حكم و نور پركند، عرض كردم اى پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پدر و مادرم قربانت از زمانى كه آن دعا را در باره ی من كردى چيزى را فراموش نكردم و آنچه را هم ننوشتم از يادم نرفت، آيا بيم فراموشى بر من دارى؟ فرمود! نه بر تو بيم فراموش و نادانى ندارم.(1) پی نوشت:
  1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق، ج1، ص62؛ كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، 4جلد، كتاب فروشى علميه اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش، ج1، ص81.
سلام در صورت سوال بنده خواستم بگید علت تفاوت نماز سنی با شیعه چیست.سنی ها اذکار نماز خوئد رو از کجا گرفته اند؟ چی باعث شده نمازشون با شیعه فرق کنه.
بی ادعا said in سلام
سلام در صورت سوال بنده خواستم بگید علت تفاوت نماز سنی با شیعه چیست.سنی ها اذکار نماز خوئد رو از کجا گرفته اند؟ چی باعث شده نمازشون با شیعه فرق کنه.
سلام علیکم اختلاف در کیفیت انجام واجبات، بخاطر اختلاف در گزارش سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از اقوال و افعال و تقریر آن حضرت است. البته اختلاف در نقل سنت به این معنا نیز نبوده که دو مکتب کاملا دو گزارش متقابل از سنت را ارائه نمایند؛ بلکه در مواردی نیز گزارش موافق عملکرد شیعه در روایات اهل سنت حتی به نقل صحیح هم مشاهده می شود؛‌ هر چند برداشت مذهب در پذیرش رای دیگری است. مثلا در بحث وضو، با آنکه رویه ی ثابت اهل سنت در شستن پاهاست، و در این باب آنان به روایاتی تمسک می جویند که بیانگر وجوب شستن پاهاست؛ اما در عین حال در نقل اهل سنت وضوی مسحی به نقل صحیح نیز روایت شده است. باید توجه داشت که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و روی کار آمدن خلفا، و پس از آن در دوران بنی امیه (لعنهم الله) مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) نیز در نبود حکومت اهل بیت (علیهم السلام) بدست حاکمان قرار گرفت و در این راستا تحریفات گسترده ای در حوزه ی معارف دینی اتفاق افتاد.
جمع بندی پرسش: شیعه و سنی در انجام نماز و جزئیات آن و یا سایر عبادات با یکدیگر اختلاف نظر دارند که گاه این اختلاف نظرها موجب حکم به بطلان عبادت از دیدگاه مذهب دیگر است. با توجه به اینکه هر یک از دو مذهب خود را به حق دانسته، از کجا بدانیم صورت عبادات انجام شده کدام مذهب مطابق با دستور پروردگار است؟ پاسخ: کیفیت صحیح انجام واجبات و فرایض دینی را می بایست در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) جستجو نمود؛ زیرا مرجعیّت دینی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصرا از آن اهل بیت (علیهم السلام) بوده و آنان علاوه بر پرورش در بیت وحی، مویّد به عصمت و علم الهی بوده؛ لذا پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) امت خویش را بر تبعیت از قرآن و عترت (و نه چیز دیگری) در عدم گمراهی در دین سفارش و وصیت فرمودند. (1) بر این اساس حتی در صورتی که همه ی صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را عادل و صادق بدانیم،‌ (که اینگونه نیست) همه ی آنان اهل علم و درایت و فهم دقیق معارف دین نبوده اند؛ (2) لذا نقلیّات آنان از سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به معنای نقل عالمانه سنت نبوده؛ بلکه تنها گزارشی مبتنی بر میزان شناخت آنان از سنت بوده است؛ لذا نقل آنان بر اساس حدیث متواتر «ثقلین» تنها در صورتی که موافق قرآن و تبیین عترت (علیهم السلام) بوده باشد مورد پذیرش است. با نگاهی به میراث مکتوب روایی اهل سنت مشخص می گردد که گزارشات گوناگون و گاه مخالف با نقل یکدیگر و حتی عمل متفاوت نسبت به واجبات دینی وجود داشته؛ هر چند در بستر تاریخ اقوال موافق دیدگاه شیعه از عمل اهل سنت کنار گذاشته شده و قول مخالف با شیعه در میان آنان تلقی به قبول شده است.(3) همچنین در منابع روایی اهل سنت گزارشاتی از عملکرد موافق با اهل سنت از سوی امام علی (علیه السلام) گزارش شده که چنین گزارشاتی مخالف با گزارش آن در منابع دیگر اهل سنت و همچنین اجماع قولی و عملی اهل بیت (علیهم السلام) است.(4) بر این اساس راه رسیدن به مذهب و طریق و عمکرد حق تنها تبعیت از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. برای روشن تر شدن بیشتر موضوع به روایتی که مرحوم «کلینی» (متوفی: 329هـ) روایت نموده اند اشاره می نماییم: وی به طریق خویش از «سلیم بن قیس» روایت نموده که او گفت: «به امير المؤمنين (علیه السلام) عرض كردم. من از «سلمان» و «مقداد» و «ابوذر» چيزى از تفسير قرآن و هم احاديثى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده ‏ام كه به آنچه در نزد مردم است مخالف است و باز از شما می شنوم چيزى كه آنچه را شنيده‏ ام تصديق می كند، و در دست مردم مطالبى از تفسير قرآن و احاديث پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى‏ بينم كه شما با آنها مخالفيد و همه را باطل می دانيد، آيا عقيده داريد كه مردم عمدا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دروغ مى ‏بندند و قرآن را به رأى خود تفسير می كنند؟ «سليم» گويد: حضرت به من توجه كرد و فرمود، سؤالى كردى اكنون پاسخش را بدان! همانا نزد مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه و درست و نادرست همه هست و در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم بر حضرتش دروغ بستند تا آنكه ميان مردم به سخنرانى ايستاد و فرمود: «اى مردم همانا دروغ ‏بندان بر من زياد شده ‏اند هر كه عمدا بمن دروغ بندد بايد جاى نشستن خود را دوزخ داند.» سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند همانا حديث از چهار طريقى كه پنجمى ندارد به شما می رسد. اول) شخص منافقى كه تظاهر به ايمان می كند و اسلام ساختگى دارد و از عمدا دروغ‏ بستن به پیامبر (صلی الله علیه و آله) پروا ندارد و آن را گناه نمی شمارد، اگر مردم بدانند كه او منافق‏ و دروغگو است از او نمی پذيرند و تصديقش نمی كنند... دوم) كسى كه چيزى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده و آن را درست نفهميده و به غلط رفته؛ ولى قصد دروغ نداشته آن حديث در دست او است، به آن معتقد است و عمل می كند و به ديگران می رساند و می گويد من اين را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم. اگر مسلمين بدانند كه او به غلط رفته نمى ‏پذيرندش و اگر هم خودش بداند اشتباه كرده، آن را رها می كند. سوم) شخصى كه چيزى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده كه به آن امر می فرمود سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن نهى فرموده و او آگاه نگشته يا نهى چيزى را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنيده و سپس آن حضرت بآن امر فرموده و او اطلاع نيافته پس‏ او منسوخ را حفظ كرده و ناسخ را حفظ نكرده اگر او بداند منسوخ است تركش می كند و اگر مسلمين هنگامى كه از او مي شنوند بدانند خبر او منسوخ است تركش كنند. چهارم) شخصى كه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) دروغ نبسته و دروغ را از ترس خدا و احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبغوض دارد و حديث را هم فراموش نكرده؛ بلكه آنچه شنيده چنان كه بوده حفظ كرده و همچنان كه شنيده نقل كرده، به آن نيفزوده و از آن كم نكرده و ناسخ را از منسوخ شناخته، به ناسخ عمل كرده و منسوخ را رها كرده، زيرا امر پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ [و خاص و عام‏] و محكم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دو طريق سخن می فرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عز و جل در كتابش فرموده: «آنچه را پیامبر (صلی الله علیه و آله) برايتان آورده اخذ كنيد و از آنچه نهيتان كرده باز ايستيد»، كسى كه مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درك نكند بر او مشتبه شود، اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) كه چيزى از آن حضرت می پرسيدند همگى كه نمی فهميدند، بعضى از آنها از پیامبر (صلی الله علیه و آله) می پرسيدند؛ ولى (به علت شرم يا احترام يا بى‏قيدى) فهم‏جوئى نمی كردند و دوست داشتند كه بيابانى و رهگذرى بيايد و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بپرسد تا آنها بشنوند. اما من هر روز يك نوبت و هر شب يك نوبت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد می شدم با من خلوت می كرد و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چيزى از من پوشيده نداشت) اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) می دانند كه جز من با هيچ كس چنين رفتار نمی كرد، بسا بود كه در خانه خودم بودم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدم مى‏ آمد، و اين همنشينى در خانه من بيشتر واقع می شد از خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و چون در بعضى از منازل بر آن حضرت وارد می شدم، زنان خود را بيرون می كرد و تنها با من بود و چون براى خلوت به منزل من مى‏ آمد، فاطمه (علیها السلام) و هيچ يك از پسرانم را بيرون نمی كرد، چون از او می پرسيدم جواب می داد و چون پرسشم تمام می شد و خاموش می شدم او شروع می فرمود، هيچ آيه ‏اى از قرآن بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد، و از زمانى كه آن دعا را در باره ی من كرد هيچ آيه‏ اى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و من نوشتم فراموش نكردم و آنچه را كه خدا تعليمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آينده و نوشته‏ اى كه بر هر پیامبر پيش از او نازل شده بود از طاعت و معصيت به من تعليم فرمود و من حفظش كردم و حتى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر سينه ‏ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حكم و نور پركند، عرض كردم اى پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پدر و مادرم قربانت از زمانى كه آن دعا را در باره ی من كردى چيزى را فراموش نكردم و آنچه را هم ننوشتم از يادم نرفت، آيا بيم فراموشى بر من دارى؟ فرمود! نه بر تو بيم فراموش و نادانى ندارم.(5) که این روایت نیز به روشنی بیانگر وجوب تلقی و دریافت معارف دین از اهل بیت (علیهم السلام) است.   پی نوشت: 1. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، 50جلد، مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1416 ه.ق، ج18، ص115، ح11561.: «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ):" إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي، الثَّقَلَيْنِ، وَأَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، أَلَا وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا، حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏». ترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، 6جلد، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1419 ه.ق، ج5، ص479، ح3788.: «عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا) قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ): «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنْ الْآخَرِ؛ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا». 2. أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن الشهرزوري، مقدمة ابن الصلاح - مقدمة ابن الصلاح، الناشر : مكتبة الفارابي، الطبعة : الأولى 1984 م، عدد الأجزاء : 1، ص171.: «وروينا عن مسروق قال : وجدت علم أصحاب النبي - صلى الله عليه و سلم - انتهى إلى ستة : عمر وعلي وأبي وزيد وأبي الدرداء وعبد الله بن مسعود ثم انتهى علم هؤلاء الستة إلى اثنين : علي وعبد الله». 3. ر.ک: جعفر سبحانی، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، انتشارات: مؤسسه الامام الصادق (علیه السلام)، مبحث وضوء (قائلین به مسح در بین صحابه و تابعین)،ج1، ص54، و (جهر به بسم الله) ص215، (سجده بر ارض) ص253، و ... 4. همان، ص77و 527. 5. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق، ج1، ص62؛ كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، 4جلد، كتاب فروشى علميه اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش، ج1، ص81.
موضوع قفل شده است