جمع بندی وظیفه‌ی مردم نسبت به کاستی های نظام

تب‌های اولیه

173 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Arial"][=arial]

مسلم;1023888 نوشت:
بسیاری از زیر ساخت های کشور ما توسط ارتش و سپاه ساخته شده است، با چه توجیهی چنین راهکاری میشود ارائه کرد؟ خود دولت اقرار می کند که سپاه از بهترین پیمانکاران طح های اقتصادی است که در کوتاه ترین مدت و با بهترین کیفیت طرح ها را اجرا می کند و مبلغ زیادی از دولت طلبکار است.

در دهه شصت گاها گرایش و دخالت های سیاسی در ارگان های نظامی مشهود بود به خاطر جنگ ورود نظامیان به اقتصاد موضوعیت نداشت
که اگر بود امام خمینی مانند توصیه های عدم دخالت نظامیان در غیر از جایگاهشان شامل مسائل اقتصادی هم میشد
نقل قول:
1. من عرض می کنم به همه این قوا و به فرماندهان این قوا که این افراد در هیچ یک از احزاب سیاسی، در هیچ یک از گروه ها وارد نشوند. اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحه، آن ارتش را خواند، در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید، اصلا تکلیف الهی– شرعی همه شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید، مختارید از ارتش کناره گیری کنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتش و هم حزب معنایش این است که ارتشی باید از ارتش اش دست بردارد، بازیهای سیاسی باید توی ارتش هم وارد بشود، در هر گروهی که وارد هستید، باید از آن گروه جدا بشوید. ولو یک گروهی است که بسیار مردم خوبی هم هستند، ولو یک حزبی است که بسیار حزب خوبی هست. لکن اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد اینها را و من عرض می کنم که کسانی که در راس ارتش هستند و کسانی که در راس سپاه پاسدارن هستند، موظف هستند که ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسی در حزب هست، باید او را از ارتش بگیرید یا در آنجا یا در اینجا و همین طور سپاه پاسدارن و همین طور سایر قوای مسلح باید وارد در جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشود بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد، تکلیف همه شما این است که با هم باشید بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید، هر گروهی می خواهد باشد، باید شما مستقل بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید مستقل باشید و از حزب الله تعالی شانه. (صحیفه امام، جلد 16، ص 110 و 111 )
2. همه دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد آنها یک چیزی می فهمند که می گویند این را؛ ما که می خواهیم که سپاه و ارتش جند الله باشند و دسته بندی نداشته باشند و جهات سیاسی را کنار بگذارند برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم. (صحفه امام، ج 19، ص 11)
3. برای سپاهی ها جایز نیست که وارد بشوند به دسته بندی و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی، به شما چه ربط دارد که در مجلس چه می گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهی ها باز صحبت هست، خوب انتخابات در محل خودش دارد می شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا بکنند، برای سپاه جایز نیست این، برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهده اوست باز می دارد و همین طور ارتش را. (صحفیه امام، جلد 19، ص 12)
4. باید سعی کنید جهات سیاسی در سپاه وارد نشود،که اگر افکار سیاسی وارد سپاه شود، جهات نظامی آن از بین می رود، همیشه به سپاه سفارش کنید که آنان خودشان را یک جنگنده خدمتگزار مردم بدانند. (صحیفه امام، جلد 18، ص 45)
5. از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمی توان کرد و باز هم تذکر داده ام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح، چه رده های بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند، هر چند آن حزب و گروه صد در صد و به جمهوری اسلامی وفادار باشند و هر کس در یک حزب و گروه وارد شد باید از ارتش و سپاه و سایر قوای انتظامی و نظامی و قوای مسلح خارج شود. و فرماندهان و مسئولان موظف هستند که هر کس در یکی از احزاب یا گروه های سیاسی یا دینی وارد شد به او تذکر دهند که از حزب و یا گروهها و یا سازمان خارج شود. و اگر تخلف کرد او را از ارتش یا دیگر قوای مسحل اخراج کنند، و همه افراد موظفند چنین اشخاصی را به فرماندهان معرفی نمایند. و باید توجه داشته باشند که ورود قوای مسلح در احزاب وگروهها و سازمانها، پایه قوای مسلح را متزلزل خواهد کرد و غفلت از این امر موجب پیگرد خواهد بود.

[=arial]

مسلم;1023888 نوشت:
دولت در سایه و از این حرف ها نسبت به رهبری واقعا قابل دفاع نیست

شما نهادها حکومتی اقتصادی و تبلیغی که زیر نظر رهبری ریاست یا نظارت و حتی اداره میشود که حتی قدرت آن بیش از دولت هست را در نظر آورید
نقل قول:
صلاحیت‌های رهبری بر سه گونه است:
نقل قول:

[=1]
  • [=arial]صلاحیت‌هایی که برطبق قانون اساسی برعهده رهبری است که عبارتند از: [=1]
  • [=arial]فرماندهی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
  • [=arial]صدور حکم رئیس قوه قضائیه ایران
  • [=arial]صدور حکم رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
  • [=arial]مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • [=arial]شورای عالی امنیت ملی
  • [=arial]امضاء حکم ریاست‌جمهوری پس از انتخاب مردم[۵] [/]
  • [=arial]صلاحیت‌هایی که بر طبق قوانین دیگر با حضور نمایندگان ولی فقیه اداره می‌گردد که عبارتند از: [=1]
  • [=arial]شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
  • [=arial]سازمان اوقاف و امور خیریه
  • [=arial]بنیاد شهید و امور ایثارگران
  • [=arial]سازمان حج و زیارت
  • [=arial]سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی [/]
  • [=arial]صلاحیت‌هایی که بعنوان ولایت مطلقه یا عامه به استناد اصل پنجم دارا هستند که عبارتند از: [=1]
  • [=arial]آستان قدس رضوی
  • [=arial]بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی
  • [=arial]کمیته امداد امام خمینی
  • [=arial]سازمان تبلیغات اسلامی
  • [=arial]شورای عالی قرآن
  • [=arial]مؤسسه اطلاعات
  • [=arial]مؤسسه کیهان
  • [=arial]بنیاد پانزده خرداد
  • [=arial]بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
  • [=arial]شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
  • [=arial]نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها
  • [=arial]ستاد اجرایی فرمان امام
  • [=arial]مرکز ملی فضای مجازی
  • [=arial]شورای عالی انقلاب فرهنگی[۶][۷] [/]
  • [/]
    [=arial]
    مسلم;1023888 نوشت:
    عجیب است که در همین سایت برخی می گویند چرا رهبری دخالت نمیکند، و برخی می گویند چرا دخالت می کند!!

    هر دو یک مطلب میگویند
    با این همه قدرت منبعث از نهاد رهبری، چرا ایشان دخالت نمی کنند؟!
    با این همه قدرت منبعث از نهاد رهبری، چرا ایشان این همه دخالت دارند!؟
    مطلب اینها یکسان هست. با این همه اختیارات، ایشان در مقابل فساد و ناکارآمدی نظام، بیش از همه مردم و مسئولین باید پاسخگو باشند
    کما اینکه امام خمینی در مورد یکی از نهادهای تحت امر رهبری سازمان اوقاف و امور خیریه اینگونه حکومت پهلوی را مورد خطاب قرار دادند
    نقل قول:
    حالا تازه وزارت اوقاف هم آقایان می‏خواهند درستش کنند! به تخیل اینکه تقلید از یک مملکت دیگری؛ به تخیل اینکه روحانیت را تحت وزارتخانه ببرند. این خواب را به گور می‏برید ـ ان شاءاللّه‏. شما خیال می‏کنید که روحانیت اسلام را می‏شود مثل روحانیت مسیح کرد؟ هیچ امکان ندارد این. روحانیت شیعه مستقل است، مستقل؛ اتکا به هیچ جا ندارد. بیایند بگویند به کی اتکا دارد. این روحانیت مستقلی که اتکا ندارد به هیچ جا، این طلاب محترمی که با سی ـ چهل تومان در ماه ساخته ‏اند و زحمت دارند می‏کشند، اینها دیگر نمی‏ترسیم ما که طرفدار یک مملکتی و یک دولت دیگری باشند؛ اینها مستقلند در افکار خودشان. اینها از تویشان آدم در می‏آید؛ اینها از تویشان «مدرس» در می‏آید؛ اینها از تویشان «سید حسن مدرس» در می‏آید. اینها نمی‏گذارند؛ امکان ندارد که ما بگذاریم که این هم بیاید تحت نظر فلان وزیر و فلان. فلان وزیر غلط می‏کند که همچو حرفهایی را می‏زند. اشتباه می‏کنند اینها؛ باز هم در اشتباهند.
    باید یک وزارت فرهنگی، یک فرهنگ صحیح باشد؛ و فرهنگ هم حقش است
    دست ما باشد. خوب ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همۀ وزرا از امریکا؟! خوب یکی‏ اش هم از ما. خوب بدهید این فرهنگ را دست ما؛ ما خودمان اداره[می‏کنیم]. ما یک کسی را وزیر فرهنگ می‏کنیم و اداره می‏کنیم. اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ده ـ پانزده سال ما را بیرون کنید. تا یک مدتی دست ما بدهید، فرهنگ را دست ما بدهید، وزیر فرهنگ را از ما قرار بدهید، یک مدتی هم مهلت بدهید که ما کار را درست انجام بدهیم، اگر ما گفتیم که شما تحصیل نکنید؛ اگر ما گفتیم شما خوب تحصیل نکنید؛ اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید. شما عرضه‏ اش را ندارید؛ و الاّ، چون عرضه ‏اش را ندارند می‏گویند روحانیون نمی‏گذارند، مملکت ما، حالا باز وقت این کارها نشده است. بفرمایید کی جلوتان را گرفته؟ بفرمایید کارخانۀ ذوب آهن بیاورید، کدام روحانی گفته نیاورید؟ هر کدام گفته بگویید تا ما بشناسیم. بفرمایید طیاره ‏سازی کنید؛ اتومبیل ‏سازی کنید؛ آقا، عرضه‏اش را ندارید، بیچاره‏ها! یک مملکت بی‏عرضه‏ اید! و این هم که شما عرضه ندارید نه اینکه عرضۀ ذاتی ندارید، شما را دست استعمار این‏جور کرده است؛ غربزده هستید.
    این حرفهای ما یک حرفهای کهنۀ پوسیده ‏ای است که بله، دیگر کسی نمی‏خرد آن را؟! به شما قول می‏دهم که آلمان هم این را بخرد؛ شما نخرید. یک وزارتخانه دست ما بدهید، یک چند ساعت از این رادیو، که دارد موسیقی و بچه ‏های ما را دارند سوق می‏دهند به فساد اخلاق، یک ـ دو ـ سه ساعتش را هم دست ما بدهید اما آزادمان بگذارید، نه اینکه برنامه‏اش هم خودتان بنویسید که این جوری برو بگو ـ ما را آزاد بگذارید، یک ـ دو ـ سه ساعت از برنامۀ رادیو دست ما بدهید، ما برایش تعیین می‏کنیم برنامه را که او صحبت کند؛ و من به شما قول می‏دهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد، نه با وزارت شما مخالفت داشته باشد، نه با ریاست شما مخالفت؛ با هیچ کدام مخالفت ندارد. فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده، یک مقداری، در دست ما باشد ما مردم را آشنا می‏کنیم؛ دنیا را آشنا می‏کنیم به احکام اسلام و اسلاممان؛ و فرهنگ را یک فرهنگ مستقل، یک فرهنگ مسْلم، یک فرهنگی که یک دانه عربش وقتی می‏ایستاد جلو امپراتور، وقتی که می‏ایستاد، شمشیرش را درمی‏آورد و آن دیباجها را کنار می‏زد می‏گفت: رسول‏اللّه‏ فرموده است که ما لباس حریر[در بر]نکنیم، ما روی جای حریر هم نمی‏نشینیم. ما این جور رجال درست می‏کنیم. آن وقت ببینید که اگر یک همچو رجالی از مکتب ما بیرون آمد و از فرهنگ ما بیرون آمد، این رجال تحت تأثیر استعمار می‏رود؟ لکن چه بکنیم که استعمار نخواهد گذاشت؛ دست خبیث استعمار نخواهد گذاشت که وزارت فرهنگ را دست ما بدهند؛ و الاّ حق با ماست؛ فرهنگ باید ما باشیم.
    [HL]وزارت اوقاف می‏خواهید درست کنید، باید وزارت اوقاف از ما باشد، نه اینکه شما تعیین کنید. تعیین شما قبول نیست؛ شما ارزش ندارید که تعیین کنید؛ ما باید تعیین کنیم. بگذارید تعیین کنیم ما یک نفر را، یک آقایی را رئیس فرهنگش کنیم، یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم؛ اوقاف را، آن وقت ببینید که اینطوری که الآن دارد لوطی‏ خور می‏شود نخواهد شد؛ تمام مطالب به خودش خواهد رسید. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‏شان می‏کنیم؛ با همین اوقاف، با همین اوقاف، ما فقرا را غنی می‏کنیم[/HL]. شما خاضع بشوید برای چند تا حکم اسلام، شما ما را اجازه بدهید که مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر می‏گرفت بگیریم از مردم، آن وقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی می‏ماند؟ من برای شما راه هم می‏سازم؛ من برای شما کشتی هم می‏خرم. بگذارید. شما نخواهید گذاشت.
    من می‏دانم این حرفهایی که می‏زنم بیهوده است؛ تمام شد. شما الآن تشریف می‏برید و بنده هم خواهم رفت؛ آنها هم که نخواهند گذاشت این مطالب را لکن خوب، چه بکنیم؛ دردی است که ما داریم؛ دردی است که ما داریم.

    مسلم;1023888 نوشت:
    نچه که اعتدال است را رهبری خوب می دانند، وظایف هم طبق قانون اساسی روشن است، رهبری عمدتا در سیاست های اجرایی که حرکت کلان نظام را تحت الشعاع قرار ندهد دخالت نمیکنند، نمونه آن جزئیات برجام یا همین تصویب fatf بود که بر عهده خود مسئولین گذاشته شد.

    شما سخنان آقای ظریف را هم که تکذیب نشدند به خاطر آورید که در روند برجام همه امور به اطلاع و تایید رهبری میرسید پس ....

    سلام .
    1. جناب مسلم اخه انتخاب هدف ; که اصلا کاره مدیر نیست ؛ مدیر تنها انتخاب استراتژی میکنه که مباحثش هم تنها در درون مدیریت استراتژیک عنوان میشه و تمام .

    2. ثانیا ؛ در مدیریت همه بخش ها کپسوله شده هستند ؛ یعنی هر کسی فقط باید تمرکزش به ورودی ها و خروجی های قسمت خودش باشه و هیچ کاری هم با مدیریت کلان نداشته باشه ; نیت طرف فقط باید این باشه که مدیر ارشدش رو راضی کنه ؛ شاید مدیر ارشدش تصمیم داره وزیر رو طعمه مات کردن حریف بکنه ؛ و اون داره دست و پا میزنه که وزیر رو از دست نده ; چون دید کلان نداره

    3. مدیر جهادی مسئولیتش رو از سمت خدا میبینه دیگه نفهمیدم چیه ؛

    4. گفتید برای مدیر جهادی هدف اصالت نداره و تنها خداست که براش اصالت داره ؛ و به همین خاطر شکست مفهوم نداره و اینچنین افراد سعی و نلاش مضاعف دارند و ....

    جناب مسلم ؛ ببخشید این چیزی که شما می‌گید یا اصلا مدیریت نیست ؛ یا چیزی جدید هست ؛ مدیریت یعنی کنترل پروسه اجرا جهت رسیدن به مطلوب .

    همه چیز هم باید بر اساس استاندارد باشه نه بر اساس رضای الهی که هر کسی یه تفسیری ازش داره .

    تند کاری و تلاش مضاعف هم پشیزی ارزش نداره ؛ فقط مثله خر خودش رو خسته میکنه و انرژی های کشور رو هدر میده ؛ مدیریت باید استراتژیک باشه .

    تلاش در فاز اجرا اهمیت پیدا میکنه ؛ نه در فاز مدیریت ؛ تازه اگر افرادی قصد داشته باشند که با تلاش مضاعف کار رو سریعتر جلو ببرند بسته به نوع اون فعالیت باید مدیر سیستم روند اجرا رو تعدیل هم بکنه ؛ چون خیلی از پروژه ها مثله آش میمونه که باید همزمان بپزه و جا بیوفته ؛ یک کسی تمام کاره خودش رو تموم کنه و بخواد تحویل بده و بره بدرد نمی خوره

    momi14;1023925 نوشت:
    من میخوام بدونم اول باید به ادعای ظاهری یه نفر اعتماد کنیم و بعد اقداماتش رو بهترین اقدامات ممکن فرض کنیم، یا اول اقداماتش رو بسنجیم ببینم بهترین اقدامات ممکن بوده یا نه، بعد بیایم ادعای تقوا و برای رضایت الهی بودنش رو باور کنیم؟

    100 درصد گزینه دوم است! ما که به صرف ادعا کسی را مدیر جهادی نمینامیم! کسی که ظاهر امر و سوابقش نشان از تلاش و برنامه ریزی در مدیریت هایش دارد ، و همچنین در کلام و گفتار نیز مسئولیت و مدیریت را امانتی از جانب خداوند می داند، و در رفتارش هم خلاف آنچه بر زبان جاری می سازد دیده نمیشود.

    سلام و احترام

    فرشته برمیگردد;1023932 نوشت:
    1. جناب مسلم اخه انتخاب هدف ; که اصلا کاره مدیر نیست ؛ مدیر تنها انتخاب استراتژی میکنه که مباحثش هم تنها در درون مدیریت استراتژیک عنوان میشه و تمام .

    2. ثانیا ؛ در مدیریت همه بخش ها کپسوله شده هستند ؛ یعنی هر کسی فقط باید تمرکزش به ورودی ها و خروجی های قسمت خودش باشه و هیچ کاری هم با مدیریت کلان نداشته باشه ; نیت طرف فقط باید این باشه که مدیر ارشدش رو راضی کنه ؛ شاید مدیر ارشدش تصمیم داره وزیر رو طعمه مات کردن حریف بکنه ؛ و اون داره دست و پا میزنه که وزیر رو از دست نده ; چون دید کلان نداره

    3. مدیر جهادی مسئولیتش رو از سمت خدا میبینه دیگه نفهمیدم چیه ؛

    4. گفتید برای مدیر جهادی هدف اصالت نداره و تنها خداست که براش اصالت داره ؛ و به همین خاطر شکست مفهوم نداره و اینچنین افراد سعی و نلاش مضاعف دارند و ....

    جناب مسلم ؛ ببخشید این چیزی که شما می‌گید یا اصلا مدیریت نیست ؛ یا چیزی جدید هست ؛ مدیریت یعنی کنترل پروسه اجرا جهت رسیدن به مطلوب .

    من آنچه می فرمایید را متوجه هستم خانم فرشته، منتهی هدف مراتبی دارد، و منظور من از هدف بالاترین مرتبه ی آن است، ببینید مثلا من وقتی میروم کار می کنم میگویند برای چه کار می کنی؟ هدفت چیست؟ می گویم که درآمدی داشته باشم تا بتوانم مخارج زندگی ام را تأمین کنم.
    دوباره می پرسند مخارج زندگی است را تأمین کنی که چه بشود؟ می گویم خب بتوانم زنده باشم و زندگی کنم.
    می گویند هدفت اصلا از زندگی کردن چیست؟ اینجا هدف نهایی من روشن میشود که آیا زندگی کنم تا این چند صباحی در دنیا که اجباری آمده ام بگذرد، یا اینکه هدف خاصی را در زندگی ام دنبال می کنم، این هدف میتواند خدا باشد.

    فرشته برمیگردد;1023932 نوشت:
    همه چیز هم باید بر اساس استاندارد باشه نه بر اساس رضای الهی که هر کسی یه تفسیری ازش داره .
    تند کاری و تلاش مضاعف هم پشیزی ارزش نداره ؛ فقط مثله خر خودش رو خسته میکنه و انرژی های کشور رو هدر میده ؛ مدیریت باید استراتژیک باشه

    منظور از تلاش و مجاهدت حرکت های غیر استراتژیک نیست! هر چیزی که برای مدیریت لازم است را شما در نظر بگیرید، خب حالا شخص باید برای چه این شرایط را رعایت کند؟
    مثلا من مدیر یکی از بزرگترین شرکت های چند ملیتی باشم، خب کاملا با برنامه، هدفمند، استراتژیک، بازار سنجی، مخاطب شناسی و همه اینها را رعایت می کنم تا شرکت را به بالاترین سود دهی برسانم، هر شرط دیگری هم که در ذهن شماست و بنده به ذهن نیاوردم را ضمیمه کنید؛ حالا هدف از این همه مدیریت دقیق چیست؟
    یک مدیر جهادی در پاسخ خواهد گفت که چون من در برابر این مدیریتم روز قیامت در برابر خداوند بازخواست خواهم شد که آیا آن را به بهترین نحو انجام دادی یا خیر؟ آیا کم کاری نکردی؟ آیا در خلوت خودت اختلاس نکردی؟ آیا منفعت شخصی ات را بر منفعت عمومی ترجیح ندادی؟ آیا از رانت بهره نبردی؟ و...

    مدیریت جهادی این است که انسان در هر رتبه ای که مسئول است کار را برای خدا انجام دهد، و چون خدا همواره ناظر بر ماست، طبیعتا برای مدیر جهادی خلوت و جلوت تفاوتی ندارد، او همواره با نهایت وجدان کاری رفتار می کند چون میداند ارشد ترین مسئول که هیچ چیزی بر او پوشیده نیست ناظر اوست. این تعارضی با اطاعت از مدیران انسانی ارشدش ندارد.

    بلاتشبیه اجازه بدهید یک مثال دیگری بزنم، فرض کنید شما در یک شرکت دولتی در انگلستان مشغول کار هستید که مستقیما توسط دوربین مداربسته از سوی نخست وزیر انگلیس چک میشود طبیعتا شما کاملا از مدیر ارشدتان اطاعت می کنید، اما نظارت نخست وزیر که بالاترین مدیر ارشد در کشور است نقش بسزایی در این اطاعت پذیری شما دارد.

    متحیر;1023924 نوشت:
    رفسنجانی...
    خاتمی...
    احمدی نژاد...
    روحانی...

    از انتقادات به دولت ها که بنده خودم هم حرف دارم باید عبور کنیم چون ما را از موضوع تاپیک دور خواهد کرد

    متحیر;1023924 نوشت:
    انتخابات استصوابی موجب گزینش از سر اجبار و عدم برکناری از سر مصلحت، ناشی از سیستم جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری بدون قید (سکولار) بود افراد کاردان تر فرصت انتخاب داشتند و تعللی در برکناری نامردمان نبود.

    این هم مبتنی بر آن مبانی ای است که خردمت شما عرض کردم، اگر ما اسلام را به عنوان کامل ترین دین و برنامه زندگی بپذیریم چاره ای از قوانین اسلامی و نظارت بر کاندیداها و تطبیق آنها با اسلام وجود ندارد، پس این بحث هم بستگی به مبنای ما دارد.

    متحیر;1023926 نوشت:
    افزایش 17 برابری زندانیان افزایش میلیونی پرونده های قضایی و افزایش سالانه 8 درصدی نزاع های خیابانی در افول اخلاق نیازی به تایید یا رد شما ندارد

    باید مجموعی دید، هم نقاط مثبت را و هم نقاط منفی را
    علاوه بر اینکه عرض کردم حتی اگر یک جامعه روند نزولی به خود گرفته است باید دید کدامین شایط تغییر کرده است؟ آیا حکومت مقصر است یا خیر؟ اگر آری چند درصد؟

    متحیر;1023926 نوشت:
    در جهان امروز بلایای طبیعی و مصائب آن را مدیریت میکنند
    متاسفانه فکر میکنند با خیرات و صدقات باید رفع مشکل کرد اگر حکومت لایق باشد

    مثال بنده در ماجرای سیل در خصوص اخلاف و رفتار مردم بود، شما آن را به نقد حکومت کشاندید؟

    متحیر;1023926 نوشت:
    چنان میگویید که سایر مردم جهان در معرض تبلیغات نیستند

    متحیر;1023926 نوشت:
    در ایران هر فسق و فجور،لهو و لعب آشکار جرم و مورد تعقیب هست ولی در غرب دیسکو ،کاباره ، کلوپ های شبانه ،فاحشه خانه آزاد هست ولی الآن علاوه بر ازدواج سفید ازدواجهای ساندویچی هم در ایران معضل شهرهای بزرگ شده اینها هجمه غرب نیست فرافکنی و ناکارآمدی نظام هست


    میدانید بیش از 200 شبکه ماهواره ای فارسی زبان یعنی چه؟ چنین هجمه ای بر علیه چین با 1میلیارد جمعیت وجود ندارد!
    خدا میداند اگر نصف تبلیغات علیه فرهنگ ایران علیه هر کشور دیگری شکل گرفته بود الان وضع به مراتب بدتری از ایران داشت.

    متحیر;1023927 نوشت:
    که اگر بود امام خمینی مانند توصیه های عدم دخالت نظامیان در غیر از جایگاهشان شامل مسائل اقتصادی هم میشد

    برادر من جناب متحیر عزیز ماهیت فعالیت اقتصادی با فعالیت حزبی و جناحی متفاوت است، این که خیلی روشن است!
    تمایل ارتش و سپاه به سمت یکی از جناح ها خیلی معنا دارد، سپاه و ارتش باید بی طرف بمانند، اما در فعالیت اقتصادی که تمایل به یک طرف معنا ندارد! ورود به فعالیت های اقتصادی برای تأمین زیرساخت های کشور، برای تقویت بنیه دفاعی، و برای کمک به دولت ها چه اشکالی دارد؟ در زمان همه دولت ها هم بوده است.

    متحیر;1023929 نوشت:
    شما نهادها حکومتی اقتصادی و تبلیغی که زیر نظر رهبری ریاست یا نظارت و حتی اداره میشود که حتی قدرت آن بیش از دولت هست را در نظر آورید

    خواهش می کنم در وظایف دولت و بودجه ای که در اختیار دارد، و انتخاب وزرا و استاندارها و... دقت بفرمایید
    این که رهبری مدیر فلان مجموعه ها را انتخاب کند غیر از این است که بگوییم رهبری مدیریت آنها را بر عهده دارد...
    سخنان رهبری در خصوص عدم دخالت در امور اجرایی را بخوانید، اگر میخواهید مثال هایش را خدمت شما عرض کنم...
    شما خودتان در نقد دولت های چهارگانه آقایان هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی که اشاره فرمودید نشان داده اید که یک دولت چقدر می تواند تأثیرگذار باشد.

    متحیر;1023929 نوشت:
    شما سخنان آقای ظریف را هم که تکذیب نشدند به خاطر آورید که در روند برجام همه امور به اطلاع و تایید رهبری میرسید پس ....

    شما هم سخنان رهبری را به یاد بیاورید که فرمود:
    در جزئیات برجام دخالت نداشته ام...
    برخی خطوط قرمزی که بنده ترسیم کرده بودم در برجام رعایت نشد...
    به گروه مذاکره کننده گفتم تضمین بگیرید، امضای رئیس جمهور پای برجام باشد، بعد گفتند نشد...

    متحیر;1023924 نوشت:
    انتخابات استصوابی موجب گزینش از سر اجبار و عدم برکناری از سر مصلحت، ناشی از سیستم جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری بدون قید (سکولار) بود افراد کاردان تر فرصت انتخاب داشتند و تعللی در برکناری نامردمان نبود.

    من میدونم که الان استاد مشلم میان میگن که ما اگر یک رئیس جمهور را عزل میکردیم، خارجی ها در داخل اغتشاش میکردند و ملکت را چاره پاره میکردند و نظام ساقط می شد.

    کلا به دلیل ترس از براندازی یا رفتن آبروی نظام و اغتشاش و تحریک مردم و داشتن دشمن خارجی فراوان!، ما نمیتونیم مطالبه درست از حکمرانان داشته باشیم و مجبوریم در لفافه این حرفها رو بهم انتقال بدیم و امیدوار باشیم که این مطالبات زمانی عمومی بشه و امیدوار باشیم که اصلاحی صورت بگره. در این سیستم تمام بار بی عقلی، بر دوش مردم است. باید تحمل کنند ، باید بگردند راهی پیدا کنند برای اعتراض که دشمنان خارجی پر رو نشوند و نظام ضعیف نشود، باید راضی شوند که برای حفظ ارزشها ، سالها آقازادها از بیت المال بخورند و بچرند و ببرند ولی در نهایت بصورت ب. ز. شناخته شوند.

    فرشته برمیگردد;1023908 نوشت:
    مدیریت انقلابی اخه یعنی چی ....
    به خدا آدم نمی دونه چی بگه .......

    من در دو تا از موسسات نسبتا بزرگ در سطح استان کار کردم که با همین تفکر اداره می شد. یعنی به جای اینکه موقع استخدام لیست وطایف به ما بدهند، به ما گفتند باید بسیجی وار و جهادی گونه هر کاری که روی زمین مانده را به سرعت بردارید و انجام بدهید. من بعد از 6 ماه بدلیل فشار کاری فراوانی که این نوع ساختار ایجاد میکرد استعفا دادم . بعد از یک سال هر دو سازمان ورشکست شدند و منحل شدند.

    پشت دستم را داغ کردم که با هر کس که تفکر کار یلخی رو برای رضای خدا داره حتی همکلام هم نشم .

    مسلم;1023942 نوشت:
    این که رهبری مدیر فلان مجموعه ها را انتخاب کند غیر از این است که بگوییم رهبری مدیریت آنها را بر عهده دارد...

    یک مردی میرد یک زنی را انتخاب میکند و به خواستگاریش می رود. بعد آیا مدیریت خانواده را بر عهده ندارد؟
    یک مردی می رود ماشین انتخاب میکند و میخرد تا سوارش شود. بعد آیا وظیفه بنزین زدن و چک کردن ان را ندارد؟

    اگر رهبر قرار نیست بر مدیریت صحیح یک سازمان نظارت مستقیم و عملی و شجاعانه داشته باشد، پس چرا مدیر آنها را انتخاب میکند؟ اصلا چه لزومی دارد که مدیر آنها را انتخاب کند؟ اصلا متوجه این امر نمی شوم.

    مسلم;1023942 نوشت:
    علاوه بر اینکه عرض کردم حتی اگر یک جامعه روند نزولی به خود گرفته است باید دید کدامین شایط تغییر کرده است؟ آیا حکومت مقصر است یا خیر؟ اگر آری چند درصد؟

    نگویید یک جامعه، بگویید یک جامعه انقلابی.
    بگویید اگر یک جامعه ایی که 40 سال قبل انقلاب کرد و در برابر همه جهان ایستاد و 8 سال جنگید و با همه جهان مبارزه کرد، روند نزولی به خود گرفته قطعا مقصر حکومت است. حتی لاگر مردم تغییر کرده باشند ، مقصر بیشتر این تغییرات حکومت است.

    همانطور که هیچ وقت نمیگویید دست شاه درد نکند که چنان جوانان مومنی را به ما تحویل داد که انقلاب کنند و بجنگند و شهید و جانباز شوند، الان باید بگویید اف بر حکومتی که نتوانست ان روحیه را نه تنها حفظ کند بلکه ان را بهتر کند. انقلابی که ادعای صدور به جهان را داشتیم الان به چه روزی افتاده؟ چرا؟

    صائب تبریزی;1024051 نوشت:
    نگویید یک جامعه، بگویید یک جامعه انقلابی.
    بگویید اگر یک جامعه ایی که 40 سال قبل انقلاب کرد و در برابر همه جهان ایستاد و 8 سال جنگید و با همه جهان مبارزه کرد، روند نزولی به خود گرفته قطعا مقصر حکومت است. حتی لاگر مردم تغییر کرده باشند ، مقصر بیشتر این تغییرات حکومت است.

    همانطور که هیچ وقت نمیگویید دست شاه درد نکند که چنان جوانان مومنی را به ما تحویل داد که انقلاب کنند و بجنگند و شهید و جانباز شوند، الان باید بگویید اف بر حکومتی که نتوانست ان روحیه را نه تنها حفظ کند بلکه ان را بهتر کند. انقلابی که ادعای صدور به جهان را داشتیم الان به چه روزی افتاده؟ چرا؟

    جناب مسلم. شما مدام در حال دور زدن هستید. این همه بحث کردند آخرش آمدید میگویید باید ببینیم کی مقصر است و چند درصد؟؟؟؟؟ خودتان میگویید که آآآه دهان خواهم به پهنای فلک اما نمیتوانم بگویم، بعد می آیید صورت مسئله را پاک میکنید؟؟؟؟

    به خدا قسم که اگر این تاپیک تا قیامت ادامه پیدا کند وضع همین است. 160 پست گذاشته اند که فلان اشکالات متوجه اداره مملکت است، بعد تازه میگویید ببینیم مقصر کی هست و چند درصد؟ سایر کاربران را نمیدانم اما من این را یک توهین به خود تلقی میکنم.

    ابراهیم فیاض، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران:
    الان این ازدواج سفید بحرانی است که قشر متوسط دارد ایجاد می‌کند، بعد از آن ازدواج‌های ساندویچی است، یعنی رابطه جنسی ساندویچی. در ازدواج سفید طرفین چندمدت با هم هستند اما اگر قرار شد رابطه ... سر خیابان انجام شود، چه کسی می‌خواهد آن‌ها را بگیرد؟ چند نفر را می‌خواهند بگیرند؟ چند نفر را می‌خواهند اعدام کنند؟
    حالا دیگر خانواده گران شده است چون سرمایه‌داری همه این‌ها را گران می‌کند، فقط اشراف می‌توانند در دوره سرمایه‌داری ازدواج کنند.
    هنوز هم شما ببینید که در محور قدرت چه خبر است، بحث‌های آقایان در محور قدرت چیست و بحث‌های مردم چیست؟
    من دقیقاً یادم است. شاه، زمانی بدبخت شد که آمد تلویزیون و گفت دقیقاً 100 سال از غرب عقب هستیم و باید در 10 سال جبرانش کنیم و شعار دروازه بزرگ تمدن را داد و یکهو، کله شد. آنقدر سرعت مدرنیسم را بالا آورد که خودش هم در آن نابود شد.
    موقعی که مبنا این شد که با سرعت تمام جلو برویم، جامعه را جای خانواده می‌نشانید. موقعی که قرار شد جامعه را جای خانواده بگذارید تا پیشرفت را ایجاد کنید، اقتصاد موتور محرکه جامعه می‌شود.
    جامعه‌شناسی باید خفه شود، علوم اجتماعی باید خفه شود، که خفه‌اش هم کردند، جای ما روان‌شناسی نشاندند با عرفان هم قاطی‌اش کردند. الآن نتیجه‌اش چه شد؟ الآن شده یک محافظه‌کاری اجتماعی و کسی بحث اجتماعی نمی‌کند.
    کو عدالت؟ سخنرانی همه در بحث انقلاب مانند شریعتی و بقیه، همه‌اش بحث عدالت بود و چه شد یکهو تبدیل شد به رستگاری شخص و همه‌اش در خواب و در بیداری و کی خواب دیده است کاکو؟ مملکت همه‌اش شد عرفان، هیچ‌کس روی زمین نبود، همه در آسمان‌ها رفتند.
    با این روان‌شناسی به اضافه عرفان یک اشرافیتی شکل گرفت. علوم انسانی که مبنایش بر عقلانیت و دین عقلانی بود را گذاشتند کنار، یک حرکتی شروع شد و قشر متوسط حرکتی را شروع کرد. یعنی در نتیجه اقتصادی بازسازی آقایان، قشر متوسط شروع کرد به اعتراض جمعی‌اش، اما قشر پایین چه؟ با تجاوز، آتنا، اهورا و مرتب دارد می‌آید دیگر و می‌بینید که چه خبر است، یعنی ناامنی اجتماعی تا کجا آمده است.
    اگر محور اقتصاد باشد بدون جامعه، نتیجه‌اش این می‌شود. اگر نتوانیم پارادایم عقلانیت و عدالت را در جامعه با هم قاطی کنیم، جامعه ما حتماً با بحران روبه‌رو خواهد شد، آثارش هم آشکار شده است و مقدمه‌اش این تجاوزهای قشر پایین است.
    ما در حال حاضر نظام آموزشی با این تکنولوژی فعلی نداریم که بچه‌ها یاد بگیرند چه کار کنند. یعنی نظام آموزشی ما یا سانسور می‌کند یا می‌گوید از آن بگذر.
    آموزش اصل کار است. آموزش همگانی می‌خواهیم و آموزش تخصصی. آموزش همگانی که امروز در صداوسیما وجود ندارد، وزارت ارشادش ندارد، وزارت مخابراتش ندارد... هیچ‌کدامشان ندارند. آموزش تخصصی‌اش هم که در دانشگاه است اجازه نمی‌دهند. بگذارند کار کنیم همه این‌ها درست می‌شود. اگر راست می‌گوییم و می‌خواهیم از جهل نجات پیدا کنیم، باید مردم را از جهل نجات داد، همه مسائل با آموزش حل می‌شود؛ آموزش، فلسفه می‌خواهد، علوم انسانی می‌خواهد، که این‌ها هم خبری ازشان نیست.

    اینها پس همه تقصیر عمه من است ، نه؟؟؟؟؟

    صائب تبریزی;1024051 نوشت:
    همانطور که هیچ وقت نمیگویید دست شاه درد نکند که چنان جوانان مومنی را به ما تحویل داد که انقلاب کنند و بجنگند و شهید و جانباز شوند، الان باید بگویید اف بر حکومتی که نتوانست ان روحیه را نه تنها حفظ کند بلکه ان را بهتر کند. انقلابی که ادعای صدور به جهان را داشتیم الان به چه روزی افتاده؟ چرا؟

    سلام
    این انقلاب هم امثال شهید محسن حججی‌ها را تربیت کرده است ... در زمان شاه دشمنی با نظام مردان انقلابی با ایمان راسخ را تربیت می‌کرد و الآن طرفداری از نظام و دوست داشتن نظام است که چنین مردانی را تربیت می‌کند ...
    و دوم اینکه انقلاب در ادعای صدور انقلابش به جهان خیلی از برنامه‌ریزی عقب نیست ... مشکلات نظام ما عمدتاً مشکلات داخلی‌اش هستند و نه آنچه شما به آن اشاره فرمودید ...
    صائب تبریزی;1024051 نوشت:
    نگویید یک جامعه، بگویید یک جامعه انقلابی.
    بگویید اگر یک جامعه ایی که 40 سال قبل انقلاب کرد و در برابر همه جهان ایستاد و 8 سال جنگید و با همه جهان مبارزه کرد، روند نزولی به خود گرفته قطعا مقصر حکومت است. حتی لاگر مردم تغییر کرده باشند ، مقصر بیشتر این تغییرات حکومت است.

    اهالی این نظام که مقصر هستند، ولی تقصیر از اصل نظام نیست ... به خودم و شما شدیداً توصیه می‌کنم تاریخ صدر اسلام را بخوانیم، به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام هم می‌گفتند که تو مدیر نیستی، به امام حسین علیه‌السلام هم خیلی‌ها توصیه‌های خیلی واقع‌گرایانه و خیرخواهانه کردند که آقا به این سفر نروید ... شاید شما هم دارید مثل جناب متحیر خیلی نتیجه‌گرایانه به قضایا نگاه می‌کنید ... در حالی که اصل این نظام بر اساس عمل به وظیفه درست شد و نه بر اساس حصول نتیجه ...
    ماجرای طوفان حضرت نوح علیه‌السلام را خوانده‌اید؟ سه بار مؤمنین آمدند نزد حضرت و گفتند که آقا نجات کی محقق می‌شود ما خیلی تحت فشار هستیم! حضرت هم با خداوند مناجات کردند که این مردم طاقتشان دارد تمام می‌شود، خدا هم وعده‌ای نزدیک می‌داد ... بعد که همه آماده می‌شدند که به کافران عذاب برسد وحی می‌شد که نجات من به تعویق افتاد ... دو یا سه بار این اتفاق افتاد و هر بار اگر اشتباه نکنم ۳۰۰ سال وعده‌ی خدا به تعویق افتاد ... خیلی‌ها، خیلی‌ها از حتیٰ مؤمنین هم شک کردند و وا دادند و پیامبر خدا را رها کردند و گفتند لابد سر کاری است، لابد ما را قیلم کرده اس، اصلاً کدام خدا و کدام پیامبر ... تا اینکه خدا به حضرت نوح علیه‌السلام وحی فرمود که اینها که مانده‌اند دیگر اگر آژمایش بشوند هم باز نزد تو باقی می‌مانند، اینکه آزموده را آزمودن خطاست، بعد نجات آمد و کافران غرق شدند ... در ایام قبل از ظهور هم قرار است خیلی‌ها غربال شوند، آزمایش‌های سختی وعده داده شده است تا جایی که یکی از یاران امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام به گریه افتادند که ای وای از هلاکت، و حضرت فرمودند که به جای این گریه چرا امیدوار نیستی که تو از جمله‌ی نجات یافتگان باشی؟ یا فرمودند که با وجود سختی این آزمایش‌ها و فتنه‌ها ولی امر ما مانند خورشید در وسط آسمان روز روشن و آشکار است ... یا مثال دیگری برایتان بزنم از امام باقر علیه‌السلام که فرمودند که شیعیان ما اگر وعده‌های ما به ایشان تحقق پیدا کند خوشحال می‌شوند و اگر تحقق پیدا نکند نیز در ایمانشان به ما خدشه‌ای وارد نمی‌شود ... اسماعیلیان که اسماعیل پسر امام صادق علیه‌السلام را امام بعدی خود می‌شمرند سر خود چین باوری را سرهم نکردند بلکه امام صادق علیه‌السلام چنین وعده‌ای را به ایشان داد ولی ایشان روی آن توقف کردند و بقیه‌ی حرف‌های حضرت را نشنیدند ... ایمان داشتن مسأله‌ی پیچیده‌ای است ... من خودم را که جای مخالفانمان می‌گذارم واقعاً تعجب می‌کنم اگر این گیرهایی که به انقلاب می‌دهند را نمی‌دادند، اینکه امام چنین گفتند ولی چنان شد، اینجا بحث خیلی زیاد است، اصل و فرع مباحث خیلی پیچیده است، مباحث زیر و بم زیادی دارند، گاهی دو چیز که با هم مقایسه می‌شوند در نگاه اول واقعاً قابل قیاس هستند ولی فرق‌های اساسی با هم دارند ... ایمان داشتن خیلی پیچیده است، اینکه کسی اسلام و ایمان را بشناسد و مسلمان و مؤمن باقی بماند باید خیلی مرد باشد، باید خیلی تحلیل‌های قوی داشته باشد، باید خیلی با خودش روراست باشد، کار ساده‌ای نیست ... فکر کنید یکی که شما از بچگی می‌شناسیدش و پدر و مادش را می‌شناسید و خانواده‌اش را می‌شناسید روزی بگوید که خدای احد و واخدی هست و بیایید تسلیم او شوید و مطیع بی‌چون‌وچرای او شوید و من هم نماینده‌ی او نزد شما هستم و اطاعت از من هم همانقدر واجب است که اطاعت از خدا و اصلاً اطاعت از من همان اطاعت از خداست ... بعد با سپاه چنین کسی به جنگ دشمنان خدا بروید و شکست بخورید! فکر کنید! خیلی سخت است که آدم فکر کند که دارد زیر پرچم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌جنگد و خدا طرف اوست ولی بعد شکست بخورد! ... اینکه مؤمن باقی بماند، این ایمان باید چیز عجیب و پیچیده‌ای باشد ... اگر صدر اسلام و بلکه داستان انبیاء گذشته علیهم‌السلام را بخوانید، اگر این تاریخ‌ها را نه اینکه فقط بخوانید بلکه زندگی کنید، یعنی خودتان را در شرایط آن زمان‌ها قرار بدهید و در هر تصمیم خودتان را جای دوست و دشمن قرار بدهید که اگر شما بودید چه می‌کردید، و کلاهتان را قاضی کنید، آن وقت برگردید به تاریخ معاصر و این انقلاب را مرور کنید، فکر کنم بیش از ما سینه‌چاک این انقلاب شوید که چقدر این انقلاب مظلوم است، و چقدر این انقلاب اسلامی است، و چقدر عملکرد مرحوم امام و حضرت آقا اسلامی است، و ایشان چقدر جانشینان خوبی برای اهل بیت علیهم‌السلام بودند ... و بعد بگویید که چقدر خاک بر سر این همه مسؤولی که خون به جگر این بزرگواران کردند ... و چقدر مردم گاهی ساده می‌شوند و بازیچه‌ی دست دشمنان می‌شوند و ... مگرنه گمان نکنید که دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام و دشمنان انبیاء علیهم‌السلام می‌آمدند رک و رواست می‌گفتند که ما اراذل و کفار و دشمنان حقّ هستیم و می‌خواهیم در زمین فساد کنیم و بعد هم یک عده‌ی زیادی بروند زیر پرچم ایشان سینه بزنند، نه آن‌ها هم برای مخالفت کردن‌هایشان دلیل می‌آوردند ... یک موقعی سر مخالفت فرعون با حضرت موسی علیه‌السلام در همین سایت بحثی داشتیم و به نظر خودم خوب نشان دادم که چقدر فرعون در استدلالی که مقابل حضرت موسیٰ علیه‌السلام می‌آورد موجه بود و چقدر عجیب است اگر کسانی بودند که بعد از حرف‌های فرعون حتیٰ یک ذره هم به حضرت موسی علیه‌السلام شک نمی‌کردند ... خداییش ای‌ول داشتند ... باید ضمیرهای خیلی صافی داشت که بشود در چنان شرایطی ایمان داشت تا آنجا که بگویند ما اینقدر ایشان را قبول داریم که اصلاً از خودمان سلب اختیار می‌کنیم و دربست تسلیم این دین و آیین می‌شویم که حق بودنش برای ما محرز است ... اللهم ارزقنا

    باء;1024061 نوشت:
    سلام
    این انقلاب هم امثال شهید محسن حججی‌ها را تربیت کرده است ... در زمان شاه دشمنی با نظام مردان انقلابی با ایمان راسخ را تربیت می‌کرد و الآن طرفداری از نظام و دوست داشتن نظام است که چنین مردانی را تربیت می‌کند ...

    من دقیقا ایشون رونمی شناسم که بتونم در موردشون اظهار نظر دقیق بکنم ؛ ولی آدمهای بسیار زیادی هستند در گوشه و کنار دنیا که حاضر هستند برای اون چیزی که فکر میکنند درست باشه جون بدهند ؛ من خودم به شخصه همچین کاری رو نمیکنم ؛ چون میترسم ؛ میترسم که درد داشته باشه ؛ می ترسم که راهم اشتباه باشه ؛ می ترسم که حرفم اشتباه باشه ؛ ولی اینی که ایشون بابته ایدیولوژیشون جونشون رو دادند هیچ دلیلی نمیشه که ایشون رو آدم بزرگی بدونم ؛ یا راهشون رو درست بدونم ؛ یا هر چی که گفتن رو درست بدونم . شاید اگر از ایشون اطلاعات بیشتری داشتم ؛ تظرم عوض می شد .

    جناب باء ...
    ببینید ... من دیگران رو نمی شناسم ؛ خودم رو دارم میگم .

    همه آدمها میتونند سختی رو تحمل کنند ؛ من هم یکی از آدمها ...
    پدر شما درآمدش کم میشه ... میاد درون خونه و میگه ... فرزندانم ... بنا به شرایط مالی که داریم این برج نمیتونیم نهار بخوریم و برای نهار تنها نان خشک داریم . بعدش میاد و میگه فرزندان من بنا به دلایلی دیگه صحبهانه هم نداریم که بخوریم ؛ و

    آیا شما پدرتون رو از خونه بیرون می ندازید ....

    ولی حالا فرض کنید ...
    که چهار روز بعد یک نوار ویدیویی از پدرتون در میاد که داره با پولهاش قمار میکنه .
    پس فرداش یک نوار ویدیویی از پدرتون در میاد که داره خانم بازی میکنه

    و ...
    شما هم هر چی به پدرتون میگید داری چی کار میکنی ... میگه اینها کاره دشمن هست .
    بحثی سره این نیست که دشمن خانه ما این نوارها رو داره ضبط میکنه و میفرسته . ولی این مساله چیزی از حقیقت رو کم نمیکنه .

    مگر اینکه بخواهید بگید دروغ میگن ...
    که برای من واضح و مبرهن شده که دارن راست میگن ...

    اینکه آقایی میاد با دو میلیارد تومن ... کارخونه هشتصد میلیارد تومنی لاستیک دنا یزد رو میخره ...
    و ایشون دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیرشورای عالی حوزه‌های علمیه است
    و ایشون الان یکی از اعضای شورای نگهبان هستند . ( و رهبر انقلاب این جایگاه رو به ایشون داده اند )
    و من باید به خاطره نداری از کشور فرار کنم

    برای من کفایت میکنه که هیچ انسان غیر معترضی به انقلاب ... حتی شما ....حتی حضرات عظمی و مراجع اعظام رو آزاده ندونم ؛

    دیندار بودنشون رو نمیدونم ؛ شاید مسلمون باشن . چون اسلام فقه پیشترفته داره و شاید اینها دارن از اون فقه پیشترفته استفاده میکنند که یک شبه تریلیاردر میشن .

    من تخمل نمیکنم ... و اعتراض میکنم .
    شما تحمل کن ... و بگو لابد یه چیزی بوده که پسر ایشون حق داشته جنگل های شمال رو ببره و پولش رو بزاره تو جیبش .
    من تحمل نمیکنم .

    این داستان های حضرت علی و .... هم بزار برای همون زمان باشند .
    گروه های تازه ای بغیر از خوارج و ناکثین و نافقیق اومدند ...

    مثلا سارقین اومدن ....
    مثلا قارئین اومدن که ض ... والضالین رو به خوبی و از مخرج تلفظ میکنند
    مثلا باصرین اومدن که با اینکه دروغ هاو تهمت های یکی از کاندیداها رو در تلویزیون دیدند ... باز رفتند به اون رای دادند .
    مثلا ناظرین اومدن که فقط نظاره میکنند
    و ....

    مسلم;1023938 نوشت:
    100 درصد گزینه دوم است! ما که به صرف ادعا کسی را مدیر جهادی نمینامیم! کسی که ظاهر امر و سوابقش نشان از تلاش و برنامه ریزی در مدیریت هایش دارد ، و همچنین در کلام و گفتار نیز مسئولیت و مدیریت را امانتی از جانب خداوند می داند، و در رفتارش هم خلاف آنچه بر زبان جاری می سازد دیده نمیشود.

    سلام و عرض ادب و احترام

    برادر گرامی

    بنده بارها شاهد این انتخاب های جهادی بوده ام

    به طور مثال شخصی 100 درصد تجربه و علم لازم را دارد

    اما نه جزء خانواده شهدا و جانبازان و روحانیت و دیگر وابستگان به نظام است و نه آقازاده

    و شخصی نیز نهایتا 80 درصد آمادگی لازم برای تصدی شغل را دارد اما جزء موارد بالاست

    چیزی که معمول بوده این است که شخص دوم انتخاب خواهد شد

    این بوده انتخاب جهادی که بنده شاهدش بوده ام

    نمی دانم کتاب قلعه حیوانات را خوانده اید یا نه

    بنده وجود به اصطلاح اسب (افراد متقی و نجیب و... ) هایی که با تمام توان تلاش میکنند ، تا چرخ نظام بچرخد را رد نمیکنم

    اما تعداد به اصطلاح خوک ها(افرادی که دنبال منافع شخصی اند)
    و سگ ها (افرادی که صرفا دنبال پاچه گیری و خودنمایی اند)
    و ...
    (که اتفاقا تظاهر به اسب بودن میکنند)
    آنقدر زیاد است ، که در این میان کار به جایی نمی رسد

    مشکل ملاک انتخاب است

    تا وقتی ملاک اصلی را بتوان به صورت ظاهری و دروغین به دست آورد

    وضعیت همین خواهد بود

    هر زمان ملاک ها تغییر کند و به سمتی برود که نتوان در آن ظاهر سازی کرد

    هر زمان فامیل بازی و ظاهر سازی ملاک نباشد

    می توان به اصلاح این وضعیت چشم دوخت

    ملاک انقلابی بودن و متقی بودن و .... خیلی خوب و قشنگ است
    اما ظاهر سازی این ها بسیار آسان است

    و همین دلیل این وضعیت مملکت است

    ملاک اول باید تخصص باشد

    اگر دو نفر تخصص 100 درصد داشتند که یکی متقی تر بود آن گاه میتوان تقوا را نیز جزو ملاک ها قرار داد

    در پناه حق تعالی

    با سلام و احترام

    صائب تبریزی;1024049 نوشت:
    یک مردی میرد یک زنی را انتخاب میکند و به خواستگاریش می رود. بعد آیا مدیریت خانواده را بر عهده ندارد؟
    یک مردی می رود ماشین انتخاب میکند و میخرد تا سوارش شود. بعد آیا وظیفه بنزین زدن و چک کردن ان را ندارد؟
    اگر رهبر قرار نیست بر مدیریت صحیح یک سازمان نظارت مستقیم و عملی و شجاعانه داشته باشد، پس چرا مدیر آنها را انتخاب میکند؟ اصلا چه لزومی دارد که مدیر آنها را انتخاب کند؟ اصلا متوجه این امر نمی شوم.

    نمیخواهم تاپیک از بررسی کاستی های نظام وارد تحلیل رفتارهای ولی فقیه شود، فقط همین مقدار عرض کنم که مثال هایی که زده اید ارتباطی ندارد، یک پدر خودش واقعا مدیر خانواده است، یک صاحب ماشین واقعا خودش مدیر آن ماشین و امور اجرایی آن است؛ اما اگر شما مثلا وزیر باشید و یک مدیر برای یک مجموعه انتخاب کنید، آیا این انتخاب به معنای این است که آن مدیر از خودش استقلال رأی و تصمیم گیری ندارد و باید تک تک در تک تک امور اراده شما را به کار ببندد؟ اصلا آیا مدیری یافت میشود که 100 درصد با شما هم نظر باشد؟
    طبیعی است انتخاب مدیر برای یک مجموعه یعنی اعتماد به توانایی آن، نه تفاهم 100 درصدی؛ می توانید به این تاپیک مراجعه کنید آنجا بنده سخنانی از خود مقام معظم رهبری در این راستا آورده ام:

    http://www.askdin.com/showthread.php?t=63613&p=999452#post999452

    صائب تبریزی;1024051 نوشت:
    نگویید یک جامعه، بگویید یک جامعه انقلابی.
    بگویید اگر یک جامعه ایی که 40 سال قبل انقلاب کرد و در برابر همه جهان ایستاد و 8 سال جنگید و با همه جهان مبارزه کرد، روند نزولی به خود گرفته قطعا مقصر حکومت است. حتی لاگر مردم تغییر کرده باشند ، مقصر بیشتر این تغییرات حکومت است.
    همانطور که هیچ وقت نمیگویید دست شاه درد نکند که چنان جوانان مومنی را به ما تحویل داد که انقلاب کنند و بجنگند و شهید و جانباز شوند، الان باید بگویید اف بر حکومتی که نتوانست ان روحیه را نه تنها حفظ کند بلکه ان را بهتر کند. انقلابی که ادعای صدور به جهان را داشتیم الان به چه روزی افتاده؟ چرا؟


    ببینید خواهر گرامی، اگر به تعابیر بنده رجوع کنید اولا بنده عرض کردم اگر روند نزولی را بپذیریم، بنده جدّا با روند نزولی داشتن مردم به لحاظ دینی و اخلاقی مخالف هستم.
    ثانیا: اینکه بنده گفتم بر فرض اینکه روند نزولی را بپذیریم باید سایر شرایط را دید منظورم مردم نیستند، که گمان کنید می خواهم گناه را به گردن مردم و تغییر آنها بیندازم؛ من یک مثال برای شما بزنم شاید بهتر متوجه شوید، زمان حکومت عمر و عثمان امنیت بیشتر بود یا زمان حکومت امیرالمومنین(ع)؟ در 25 سال حکومت آن سه خلیفه جنگ داخلی شکل نگرفت اما در 5 سال حکومت امام علی(ع) حداقل حکومت درگیر سه جنگ داخلی و تنش های درونی در جامعه اسلامی شد.
    خب اینجا میتوان گفت که حکومت علی(ع) به لحاظ تأمین امنیت درونی نقش منفی داشته است؟

    منظورم را از شرایط قبلا هم عرض کردم، با روی کار آمدن حکومت حق و احساس خطر از سوی دشمن است که تلاش های نظامی، رسانه ای و تبلیغاتی افزون خواهد شد، به مُرده کسی چوب نمیزند، همواره دشمنی ها با اسلام زمانی شدت می گیرد که اسلام یا در حقیقت مسلمانان بخواهند وارد فضای سیاسی شوند. به این شرایط را باید توجه داشت.

    به عنوان مثال حتی اگر وضع حجاب امروز بدتر از زمان پهلوی باشد باز هم نمی شود حکومت را مقصر دانست، چون وقتی بدن دخالت شرایط، و تنها دو حکومت را با هم مقایسه می کنیم می بینیم در حکومت اسلامی هم تبلیغات حجاب هست، هم صدا و سیما باید مقوله حجاب را رعایت کند، هم وزارت ارشاد، سینما و موسیقی را تحت نظر دارد، هم در دبستان تا دانشگاه دین به مردم آموزش داده میشود، در حالی که هیچ کدام از اینها در زمان شاه نبود! پس عقل به بداهت حکم میکند این بدحجابی نمی تواند تقصیر حکومت باشد، چون حکومت به لحاظ خود مقوله حجاب بسیار نسبت به پهلوی برتر است. پس باید پاسخ را در جای دیگری جست.

    صائب تبریزی;1024052 نوشت:
    جناب مسلم. شما مدام در حال دور زدن هستید. این همه بحث کردند آخرش آمدید میگویید باید ببینیم کی مقصر است و چند درصد؟؟؟؟؟ خودتان میگویید که آآآه دهان خواهم به پهنای فلک اما نمیتوانم بگویم، بعد می آیید صورت مسئله را پاک میکنید؟؟؟؟
    به خدا قسم که اگر این تاپیک تا قیامت ادامه پیدا کند وضع همین است. 160 پست گذاشته اند که فلان اشکالات متوجه اداره مملکت است، بعد تازه میگویید ببینیم مقصر کی هست و چند درصد؟ سایر کاربران را نمیدانم اما من این را یک توهین به خود تلقی میکنم.

    منظورتان را متوجه نمیشوم؛ من نه صورت مسئله را پاک کردم، نه انتقاداتم از حکومت اسلامی را پس گرفتم. آیا این که میگویم باید مقصر را به درست تشخیص داد یعنی مقصری نیست؟ آیا این که میگویم باید درصد نقش مسئولین و نهادهای مختلف در مشکلات را لحاظ کرد یعنی انتقادی نیست؟

    احساس می کنم برخی از دوستان توقع دارند بنده بگویم این حکومت باید سرنگون شود تا راضی شوند! من میگویم قطعا این حکومت کاستی ها و مقصرینی دارد، اما برای اصلاح باید تشخیص داده شده و اولویت و درصد تاثیرگذاری آنها هم مشخص شود! وگرنه ممکن است کسی به خاطر رفع نقاط ضعفش، نقطه قوتش را کنار بگذارد!

    صائب تبریزی;1024053 نوشت:
    براهیم فیاض، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران:

    استناد به سخن این و آن به عنوان قرینه خوب است، اما نه به عنوان دلیل؛ شخصیتی که نام بردید خودش نیازمند اثبات است، در نظریات شاذ ایشان همین بس که شهید مطهری را غرب گرا، و سروش را ادامه دهنده مسیر مطهری می داند!!

    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    پدر شما درآمدش کم میشه ... میاد درون خونه و میگه ... فرزندانم ... بنا به شرایط مالی که داریم این برج نمیتونیم نهار بخوریم و برای نهار تنها نان خشک داریم . بعدش میاد و میگه فرزندان من بنا به دلایلی دیگه صحبهانه هم نداریم که بخوریم ؛ و
    آیا شما پدرتون رو از خونه بیرون می ندازید ....
    ولی حالا فرض کنید ...
    که چهار روز بعد یک نوار ویدیویی از پدرتون در میاد که داره با پولهاش قمار میکنه .
    پس فرداش یک نوار ویدیویی از پدرتون در میاد که داره خانم بازی میکنه
    و ...
    شما هم هر چی به پدرتون میگید داری چی کار میکنی ... میگه اینها کاره دشمن هست .

    خانم فرشته شما دوباره متاسفانه با مثال هاتون به جای راهنمایی، رهزنی کرده اید...
    مثال شما در جایی است که یک شخص به جای انجام وظیفه اش دارد فرافکنی می کند و بودجه اش را که در جای دیگر خرج میکند را به گردن دشمن می اندازد...!!
    اما بعد این را تشبیه به مسئولین یک حکومت کرده اید که چندین هزار نفر هستند! مثال شما در صورتی صحیح است که همه اینها اهل دزدی و اختلاس بوده و به وظایفشان عمل نکنند و مشکلات را به گردن دشمن بیندازند! آیا شما توان اثبات چنین مطلبی را دارید؟
    حکومت ترکیبی از مسئولین خوب و بد است، ما موظف هستیم به جای این مثال هایی که شباهتی با بحث ندارد، مسئولین خوب را نگه داشته و مسئولین بد را با آگاهی سازی تغییر دهیم.
    امروز دوست و حتی منتقدین و شبکه های ماهواره ای مخالف جمهوری اسلامی دارند به ساده زیستی رهبر انقلاب اعتراف می کنند. کمی اگر جستجو کنید این کلیپ ها را خواهید یافت، چطور چنین مثالی می زنید؟

    اگر کسی در مقام قضاوت به یک طرف تمایل داشته باشد، یا اطلاعات و منبع داده های ورودی اش را کنترل نکند هر چقدر هم که در تفکر اهل دقت باشد باز هم موفق به تشخیص حق نخواهد شد، دو اشکالی که به وضوح در پست های شما دیده میشود.

    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    گروه های تازه ای بغیر از خوارج و ناکثین و نافقیق اومدند ...

    مثلا سارقین اومدن ....
    مثلا قارئین اومدن که ض ... والضالین رو به خوبی و از مخرج تلفظ میکنند
    مثلا باصرین اومدن که با اینکه دروغ هاو تهمت های یکی از کاندیداها رو در تلویزیون دیدند ... باز رفتند به اون رای دادند .
    مثلا ناظرین اومدن که فقط نظاره میکنند


    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    برای من واضح و مبرهن شده که دارن راست میگن ...

    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    اسلام فقه پیشترفته داره و شاید اینها دارن از اون فقه پیشترفته استفاده میکنند که یک شبه تریلیاردر میشن

    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    اینکه آقایی میاد با دو میلیارد تومن ... کارخونه هشتصد میلیارد تومنی لاستیک دنا یزد رو میخره ...
    و ایشون دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیرشورای عالی حوزه‌های علمیه است

    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    بگو لابد یه چیزی بوده که پسر ایشون حق داشته جنگل های شمال رو ببره و پولش رو بزاره تو جیبش


    این ادبیات با نیش و کنایه که نشان دهنده احساس منفی به یک طرف است...
    و این اخباری که معلوم نیست از کجا با این قاطعیت از آنها سخن میگویید...
    مانع هستند سرکار خانم، مانع هستند

    اصلا نمیخواهم مانند مصادیق دیگر که در تاپیک ها مطرح شد و سند در خواست کردم و در انتها به یک پست اینستاگرامی ختم شد دوباره از شما بخواهم سند قطعی بیاورید! اما از وجدان خودتان مطالبه کنید و بی طرفانه به جای اعتماد و اتکا به سایت ها شبکه هایی که معلوم نیست از کی و کجا و با چه انگیزه ای مطلبی را نقل می کنند، یک قلم را جدی ورود کنید ببینید میتوانید برای خودتان به صورت 100 درصدی اثبات کنید به گونه ای که احتمال خطا بودن آن را ندهید؟

    فرشته برمیگردد;1024063 نوشت:
    می ترسم که حرفم اشتباه باشه

    شما که برای زندگی کوتاه دنیوی میترسید که حرفتان اشتباه باشد، برای آخرت بیشتر بترسید که انتهایی ندارد...!
    همین سوالات بنده را روز قیامت هم از شما خواهند پرسید که در جلوی چشم ده ها کاربر چرا چنین حرفی زدی؟ آن موقع از شما اسنادی چون سایت و اینستاگرام و حرف مردم کوچه و بازار را نخواهند پذیرفت!

    شما مثل خواهر بنده هستید، بارها در این سایت روی منطقی و ملاطفت شما را دیده ام، به همین خاطر من هم واقعا از روی دلسوزی و احساس وظیفه ای که دارم عرض می کنم.

    [="Times New Roman"][="Black"]

    مسلم;1024124 نوشت:

    اصلا نمیخواهم مانند مصادیق دیگر که در تاپیک ها مطرح شد و سند در خواست کردم و در انتها به یک پست اینستاگرامی ختم شد دوباره از شما بخواهم سند قطعی بیاورید! اما از وجدان خودتان مطالبه کنید و بی طرفانه به جای اعتماد و اتکا به سایت ها شبکه هایی که معلوم نیست از کی و کجا و با چه انگیزه ای مطلبی را نقل می کنند، یک قلم را جدی ورود کنید ببینید میتوانید برای خودتان به صورت 100 درصدی اثبات کنید به گونه ای که احتمال خطا بودن آن را ندهید؟


    سلام استاد مسلم عزیز

    من متوجه یک موضوعی شدم که فکر میکنم توی پاسخگویی به کاربران می تونه بهتون کمک کنه

    متاسفانه در ایران خیلی از مردم نتیجه گرا هستن و برای تلاش کردن هیچ ارزشی قائل نیستند

    و تلاش بدون نتیجه یا با نتیجه ی حداقلی هیچ ارزشی ندارد

    اگر من برای بیست دختر به خواستگاری بروم و بگویم بیست سالم است و مادر مریضی دارم و پدرم فوت شده

    و لیسانس حقوق دارم و از پانزده سالگی کار میکردم و الان یه خانه ی اجاره ای دارم و ماهی یک و نیم میلیون درآمد دارم

    مطمئنا از 20 دختر 16 تای آنها من را رد میکنند.

    در حالی که در زبان می گویند"به به . چه پشتکاری. چقدر شما ارزشمند هستید. ولی دختر ما همین الان تصمیم گرفته ادامه تحصیل بدهد. شرمنده"

    تظاهر میکنیم که به ارزش های واقعی پایبندیم ولی در عمل برده ی ترس هایمان می شویم

    حالا این محترمانه ترین شکل برخورد هست

    خیلی افراد اگر تلاش بدون نتیجه ی شما را ببینند شروع به تمسخر و توهین میکنند

    و در نهایت می بینید در جامعه ای زندگی میکنید که کسی برای تلاش شما ارزش قائل نیست

    و نمی دانند شما از چه نقطه ای شروع کردید که به اینجا رسیدید و شما را اینگونه می بینند که

    "خیلی خوب تلاش کردی آفرین. زحمت کشیدی آفرین. حقتو خوردن آخی. ولی در حال حاضر پول نداری. کار نداری. پس برو به سلامت"

    خب چنین برخوردها و چنین طرد شدن هایی انسان را لجوج و کینه ای و افسرده و منزوی میکند

    بنابراین شخص به این نتیجه میرسد که حالا که اینطور شد و کسی برای تلاش ارزشی قائل نیست

    تقصیر خداست که من را اینگونه خلق کرده. چون اگر من در شرایط بهتری به دنیا می آمدم الان اینگونه قضاوت نمی شدم

    در واقع مردم دارند من را بخاطر شرایطی که در بوجود آمدن آن هیچ نقشی نداشتم

    و مسائلی که تحت کنترل من نبوده سرزنش و تحقیر میکنند و برای آنچه تحت کنترل من بوده و من به بهترین نحو آن را انجام داده ام ارزشی قائل نیستند

    وقتی شخص به این نتیجه برسد او هم نتیجه گرا می شود و به دنبال باعث و بانی مشکلاتش میگردد

    و می رود یقه تک تک کسانی را که فکر میکند کوچکترین نقشی در بوجود آمدن شرایط بدش داشته اند می گیرد

    چرا کمیته امداد نیومد به ما کمک کنه ؟ چرا همسایه ها نگفتن بچه یتیمه دستشو بگیریم ؟

    چرا شرایط رو برای رشد من فراهم نکردند ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟

    و من هم به او تا حدودی حق می دهم که چنین فکری داشته باشد

    اینکه شما می گویید ما هشت سال جنگیدیم. ما چهل سال زیر فشار انواع توطئه بودیم. ما چهل سال تحریم بودیم

    آنها نمی شنوند شما چه می گویید. چون نتیجه گرا شده اند.

    آنها فقط این را می بینند که ما در آن شرایطی که باید باشیم نیستیم

    آن کسی که باید زنده می ماند از دنیا رفت

    آن کسی که باید سر شغلش می ماند اخراج شد

    آن کسی که یتیم بود و نیاز به حمایت داشت. حامی پیدا نکرد و در نهایت اموالش را بالا کشیدند و بدبخت شد

    حال شما بگویید ما موشک نقطه زن داریم و فلان و بهمان

    آنها فقط نتایج شکست هایی که نباید رخ می دادند را می بینند

    همانطور که در گذشته دیگران برای تلاش آنها ارزشی قائل نبودند

    و بخاطر نداشتن "نتیجه" طردشان کردند.

    اینها هم به نوعی دارند انتقام می گیرند.[/]

    Im_Masoud.Freeman;1024139 نوشت:
    آنها نمی شنوند شما چه می گویید. چون نتیجه گرا شده اند.

    سلام مسعود عزیز
    من حرف شما را قبول دارم، اما مثالتان را تا نه. مثال پسری که از 15 سالگی تلاش کرده است مثالی است که همه اش مثبت است، منفی در آن نیست، لذا تماما مشکل از بیننده است، اما حکومت واقعا دچار کاستی هایی هم هست، منتهی باید در مقام قضاوت توجه داشت که حکومت یک نفر نیست، بلکه هزاران مدیر و مسئول دارد، بنابراین من مقایسه یک حکومت با یک شخص را همانطور که به خانم فرشته هم عرض کردم مقایسه صحیحی نمیدانم.
    اما در اینکه در مقام قضاوت یک حکومت باید نقاط مثبت و منفی را در کنار هم سنجید، و نباید نتیجه گرای محض بوده و به شرایط توجه نکرد، حرف شما کاملا صحیح است.

    [="Times New Roman"][="Black"]

    مسلم;1024172 نوشت:
    سلام مسعود عزیز
    من حرف شما را قبول دارم، اما مثالتان را تا نه. مثال پسری که از 15 سالگی تلاش کرده است مثالی است که همه اش مثبت است، منفی در آن نیست، لذا تماما مشکل از بیننده است، اما حکومت واقعا دچار کاستی هایی هم هست، منتهی باید در مقام قضاوت توجه داشت که حکومت یک نفر نیست، بلکه هزاران مدیر و مسئول دارد، بنابراین من مقایسه یک حکومت با یک شخص را همانطور که به خانم فرشته هم عرض کردم مقایسه صحیحی نمیدانم.
    اما در اینکه در مقام قضاوت یک حکومت باید نقاط مثبت و منفی را در کنار هم سنجید، و نباید نتیجه گرای محض بوده و به شرایط توجه نکرد، حرف شما کاملا صحیح است.

    سلامی دوباره

    فرمایش شما درست است

    من هم منظورم از مثالی که زدم این بود که واقعا خیلی از افراد اصلا نقاط مثبت را نمی بینند

    و صرفا بخاطر نتایج منفی یا نقاط ضعف چشمشان را به روی همه چیز می بندند

    و این روحیه ی "نتیجه گرا بودن به هر قیمتی" را پرروش می دهد

    نه اینکه فقط منفی ها را ببینیم صحیح هست و نه اینکه فقط مثبت ها را ببینیم

    علت مثالی که زدم این بود که شما بیشتر با کاربرانی سروکار دارید که نقاط مثبت را نمی بینند و بیشتر روی کاستی ها مانور می دهند[/]

    مسلم;1024172 نوشت:
    اما در اینکه در مقام قضاوت یک حکومت باید نقاط مثبت و منفی را در کنار هم سنجید، و نباید نتیجه گرای محض بوده و به شرایط توجه نکرد، حرف شما کاملا صحیح است.

    سلام .
    اتفاقا در اینگونه مباحث باید صد در صد نتیجه گرا بود.
    مدیریت ؛ یعنی روند کنترل اجرای یک پروسه جهت نیل به مطلوب .

    بحث خیلی بنیادی تر از اون هستش که بشه در درون این پست در موردش صحبت کرد ؛ من تا اونجایی که سوادم میرسه در موردش حرف میزنم .

    چرا یک مدیر تعیین میکنیم ؟ جواب : بخاطر مدیریت ریسک .

    فرض کنین که شما الان مدیر یک مجموعه هستید ؛ به مرور زمان کارهاتون زیاد میشه ؛ و احتمال این میره که نتونید پروسه هایی رو مدیریت کنین !!! یا اینکه ممکن هستش که پروسه ها وارد فازهایی بشوند که کنترل کردنشون سخت باشه ؛ درصورتی که اون پراسس ها برای سیستم حیاتی باشه ؛ مدیر سیستم اون قسمت از مدیریت رو تفویض میکنه ... چون نمیتونه ریسک بکنه .

    بنابراین یکی از مهمترین روشها در مدیریت ریسک این هستش که اون کار رو واگذار کنیم ؛ ( مدیر جدید براش تعیین کنیم ) مثلا من میخواهم دستگاهی بسازم ؛ ولی نمی دونم یا نمیتونم قسمتی از اون رو چجوری باید بسازم ؛ اون رو سریعا تفویض میکنم تا کل پروژه با ریسک رو برو نشه .

    هر کاری دو تا فاز داره ؛ یکی فاز کارگری ؛ یکی فاز مدیریتی .

    یک مدیر تیپ میزنه ؛ ساعت 10 صبح میاد سره کار ؛ ساعت 2 ظهر میره خونه ؛ حقوق 10 برابری میگیره که تنها پروسه های رسیدن به مطلوب رو مدیریت کنه ؛ که مامطمین باشیم با کار کردن کارگر ها به مطلوب میرسیم . وگرنه چه نیازی به مدیر داریم .

    مدیر ... برای این استخدام میشه که ریسک فازی از پروژه رو مدیریت کنه ؛ وقتی قسمتی کوچک از یک پروژه شکست بخوره کل اون پروژه زمین میخوره .

    بنابراین ...
    اگر یک کاری به نتیجه نرسه ...

    نمیشه در مورد کارگرهای اون سیستم اظهار نظر کرد . ولی مطمینا مدیرش بدرد نمیخوره .
    چون پول گرفته که کارگرها رو مدیریت کنه که به هدف برسند .

    بنابراین سخت کوشی و مو سفید کردن و .... بدرد نمیخوره . مدیر باید مدیر باشه . و هدف رو تامین کنه . ریسک رو از سیستم برداره .

    سلام خانم مهندس

    فرشته برمیگردد;1024178 نوشت:
    اتفاقا در اینگونه مباحث باید صد در صد نتیجه گرا بود.
    مدیریت ؛ یعنی روند کنترل اجرای یک پروسه جهت نیل به مطلوب .
    بحث خیلی بنیادی تر از اون هستش که بشه در درون این پست در موردش صحبت کرد ؛ من تا اونجایی که سوادم میرسه در موردش حرف میزنم .
    چرا یک مدیر تعیین میکنیم ؟ جواب : بخاطر مدیریت ریسک...
    مدیر ... برای این استخدام میشه که ریسک فازی از پروژه رو مدیریت کنه ؛ وقتی قسمتی کوچک از یک پروژه شکست بخوره کل اون پروژه زمین میخوره .

    بنابراین ...
    اگر یک کاری به نتیجه نرسه ...
    نمیشه در مورد کارگرهای اون سیستم اظهار نظر کرد . ولی مطمینا مدیرش بدرد نمیخوره .
    چون پول گرفته که کارگرها رو مدیریت کنه که به هدف برسند .

    بنابراین سخت کوشی و مو سفید کردن و .... بدرد نمیخوره . مدیر باید مدیر باشه . و هدف رو تامین کنه . ریسک رو از سیستم برداره .

    باید دو نکته خدمت شما عرض کنم:

    نکته اول:
    ببینید منظور ما از نفی نتیجه گرایی این نبود که اگر خروجی کار یک مدیر موفقیت آمیز نبود، به هر ترتیب همچنان او را مدیر خوبی بدانیم! حرف شما درست است یک مدیر باید مدیریتش در نتیجه مشخص باشد، ما هم نمی خواهیم از نگرش پراگماتیستی نسبت به مدیریت دست برداریم.
    حرف ما این است که با شکست یک پروژه نباید ابتدا بیاییم یقه مدیر را بگیریم و بگوییم تو ناکارآمد بودی! باید بسنجیم ابتدا عامل شکست را پیدا کنیم! بعد میزان تقصیر آن مدیر را تعیین کنم.

    بگذارید مثال بزنم، الان اعلام می کنند فلان کارخانه یا شرکت بزرگ در انجام پروژه اش شکست خورده است و یک نفر بدون هیچ تحقیقی حکم به مقصر بودن مدیر می کند، بعد که وارد جزئیات میشوم می بینیم اصلا سیل آمده همه کارخانه و سیستم ها را با خود برده است!!(مثال عرض می کنم) یا یک رقیب بسیار قوی بازار را کاملا تحت تصرف خود در ورده است و فرض هم بر این است که مدیر تقصیری در این راستا ندارد.

    بنابراین میشود مواردی را تصور کرد که پروژه شکست خورده اما مدیر مقصر نیست. یا حداقل 100 درصد مقصر نیست.

    نکته دوم:
    نکته دیگر اینکه حرکت های دینی با بحث مدیریت تفاوت دارد، در مدیریت شخص آمده که نتیجه بگیرد، اما در حرکت های دینی شخص به دنبال انجام وظیفه اش است، یعنی ما مأمور به وظیفه هستیم، نه مسئول نتیجه.
    البته نه این معنا که بی هدف و بی برنامه حرکت کنیم، بلکه بدین معنا که ناامیدی از حصول نتیجه و مانند آن توجیهی برای شانه خالی کردن از مسئولیت و پا پس کشیدن نیست.
    به عنوان مثال اصل این انقلاب ما در ناامیدی ظهور یافت بدین خاطر که امام خمینی(ره) از سر احساس وظیفه وارد مبارزه با شاه شد، وگرنه کسی مثلا در سال 1340 باورش نمیشد که 17 سال بعد انقلاب شود، میگفتند با این اعتراضات اگر شاه اندکی اصلاح هم شود خوب است، اما خداوند به تلاش ها و مجاهدت ها برکت داد.

    جمع بندی

    _______________________________________________

    پرسش:
    نظام جمهوری اسلامی ایران چه کاستی هایی دارد و وظیفه ما به عنوان مردم در برابر این کاستی ها چیست؟

    پاسخ:
    برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کرد:

    نکته اول: کاستی های نظام:
    بدون شک حکومت جمهوری اسلامی فارغ از نقاط مثبت و پیشرفت هایی که داشته، کاستی های متعددی دارد: چه در حیطه مدیریت ناکارآمد، چه در حیطه جناح گرایی و جایگزین شدن آن به جای شایسته سالاری، چه در حیطه عدم عدالت و برابری و ایجاد فاصله طبقاتی، چه در حیطه انواع فساد چون رانت و رشوه و اختلاس و چه مسائل دیگر که میتوان آنها را در قالب چند نکته تبیین کرد:

    1- مسئولین و مدیران ناکارآمد
    بدون شک اینگونه نیست که تمامی مسئولین در این نظام اصلح بوده و حتی همگی صالح باشند، و این بخشی از کاستی های این حکومت و البته هر حکومتی در دنیاست. مدیریت ناکارآمد در هر مجموعه ای به عنوان یکی از عوامل ناکارآمد در آن مجموعه است اما روشن است که بیشتر این مدیران مستقیما از سوی ما انتخاب نمیشوند، اما مدیران و مسئولین ارشدی چون رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر که در انتخاب بسیاری از مدیران نقش دارند به دست مردم است.

    بنابراین مهمترین راه اصلاح در تمام حکومت های جمهوری انتخاب مسئولین و مدیران ارشد در پای صندوق های رأی است، این یکی از مهمترین راه های اصلاح است، تشخیص در این مسئله هم علی رغم آسان به نظر آمدنش بسیار دشوار است.
    مردم باید گذشته ی شخص را ببینند، سوابق مدیریت های او را بی طرفانه به قضاوت بنشینند که آیا موفق بوده است یا خیر؛ همچنین شعارهایش چه شعارهایی است؟ اولویت ها را به چه موضوعاتی اختصاص می دهد؟ شجاعت، جسارت و قدرت مدیریت او چقدر است؟ چقدر قدرت تحلیل و تشخیص دارد.

    2- تفرقه و تشتت سیاسی
    یکی دیگر از مشکلاتی که این نظام با آن روبروست تشتت ها و تعارض های فضای سیاسی و اجتماعی است. اگرچه اختلاف نظر در جای خود خوب است اما این نباید به دشمنی و نگرش های منفی به یکدیگر تبدیل شود. اتحاد و ایجاد گفتمان مشترک در مردم هم یکی از مهمترین راهکارهاست، شما به وضوح می بینید که آنچه که در شبکه های مجازی پررنگ میشود به صورت جدی تر و سریع تری از سوی حکومت دنبال می شود، چون یک مطالبه عمومی ایجاد کرده است.

    مدیریت جهادی، پرهیز از اشرافی گری، امانت داری، شایسته سالاری باید از آن اموری باشد که مردم باید نسبت به آنها به گونه ای توقع جدی داشته باشد که مسئولین بدانند یکی از ملاک های جدی آنها در انتخاب است، در این صورت است که خودشان را با این ملاک ها وفق خواهند داد. وگرنه اگر مسئولی ابایی نداشته باشد از اینکه از حقوق چند ده میلیونی، یا از ثروت چند هزار میلیاردی اش سخن بگوید، این یعنی در نگاه او هنوز چنین توقع و مطالبه گری در مردم وجود ندارد و آینده مسئولیتی وی را تهدید نمی کند.

    3- تقوا و پرهیز از رفتارهای خودخواهانه
    جامعه مانند یک کشتی است که سرنوشت همه ساکنان آن به هم مربوط است، اگر مردم بخواهند از این کشتی هر کدام قایقی برای خود بسازند همه غرق خواهند شد. فشارهای اقتصادی و از آن طرف بی تقوایی موجب شده است که مردم به جای توجه به اصلاح اجتماع، به دنبال این باشند که صرفا گلیم خود را از آب بکشند و نادانسته به این مشکلات دامن بزنند.و ریشه چنین تفکری بی تقوایی است، گمشده امروز جامعه ما چه در عرصه مسئولین و چه در میان مردم تقواست، تمامی مشکلاتی که به درون ما مربوط میشود اعم از اختلاس و رانت و نبود شایسته سالاری و پارتی بازی و مانند آن نشأت گرفته از بی تقوایی است.
    نمونه آن را در صف های خرید ارز می بینیم در حالی که این اجتماع کنندگان نمی دانند خود این جوّ روانی موجب افزایش قیمت ارز و از آن طرف گران شدن دارو، ماشین و لوازم یدکی، موبایل، و سایر لوازم خانگی، و سایر اجناس وارداتی میشود و دودش برمیگردد به چشم خودمان؛ یا احتکارهایی که برای گران شدن کالا شاهد آن بوده و هستیم، یا کم فروشی شرکت ها و کارخانجات، خب اگرچه یک طرف آن نظارت است که منتسب به دولت است، اما طرف دیگر آن مردم هستند.
    ایران را ما باید بسازیم، ما تک تک مردم هستیم که جامعه را تشکیل می دهیم. اگر همه تقوا داشته باشند هم رفتار خودشان را اصلاح می کنند، و هم از آن طرف در انتخابات بهترین گزینه را انتخاب خواهند شد، راه اصلاح در تمام حکومت های جمهوری همین است، مردم نقش بی بدیلی در این خصوص دارند.

    4- حزب و جناح زدگی
    یکی دیگر از مشکلاتی که هم فضای سیاسی و هم فضای اجتماعی جامعه را در برگرفته است تعصبات جناحی و حزبی است، البته اختلاف سلیقه و حزب های متعدد مشکلی ندارد اما تعصب روی آن پذیرفتنی نیست. تنها امری که باید در برابر آن تسلیم باشیم حق است، بقیه اشخاص، جناح ها، احزاب، و رفتارها باید با حق سنجیده شوند، نه اینکه حق تلقی شده و حق با آنها سنجیده شود، اما متاسفانه این وابستگی ها اجازه آزاد اندیشی و قضاوت صحیح به انسان را نمی دهد.

    این نوع نگرش ها هم اختصاص به طیف و جناح خاصی ندارد، در همه احزاب و جناح ها چنین اشخاص و چنین رسانه هایی وجود دارد که اگر کاری را نماینده یا دولت یا شورای شهر عضو جناح خودشان انجام دهد با تمام توان از آن دفاع می کنند و اگر همان فعل را نماینده یا دولت یا عضو شورای شهر طرف مقابل انجام بدهد با تمام توان به آن حمله می کنند.
    و متاسفانه گاهی در میان مردم هم دیده میشود که ملاک قضاوت در خصوص اشخاص و رفتارها صرف وابستگی های حزبی است، و این یکی از مهمترین بداخلاقی های سیاسی رایج در کشور است.

    5- بصیرت و بیداری
    بدون شک حکومت ما دشمنان بسیاری دارد که بخش عظیمی از مشکلات امروز ما هم از جانب ایشان است، و امروزه هم با ابزار رسانه ای خیلی قوی که در اختیار دارند تلاش می کنند که با در اختیار گرفتن افکار عمومی جامعه اهدافشان را پی بگیرند.
    به عنوان مثال با پررنگ کردن مسائل حاشیه ای چون ورود زنان به ورزشگاه، حجاب اجباری، یا کنسرت به مردم احساس سلب آزادی تلقین می کنند، و توقعات مردم را بدین سمت وسو جهت دهی میکنند.
    با ایجاد ناامیدی مردم را از ادامه حرکت انقلاب دلسرد نموده، و برای حفظ زندگی، آنها را نسبت به اشتغال و تولید ناامید کرده و وادار به سرمایه گذاری در بخش ارز و طلا میکنند، و آمار لحظه ای از نرخ طلا و ارز به مخاطبینشان ارائه می دهند.
    در زمان انتخابات در گام اول آنها را از مشارکت در انتخابات بازداشته و در گام دوم نسبت به کاندایاهای اصلح بی اعتماد سازند.
    با ایجاد ترس در میان مردم روحیه استقامت و ایستادگی را در آنها تضعیف کرده و وادار به پذیرفتن فشارهای دشمن و اعطای امتیاز میکنند.

    بنابراین یکی دیگر از شاخصه های اصلاح جامعه بصیرت و دشمن شناسی است تا کسی در زمین دشمن بازی نکرده و جامعه را به نیت اصلاح، به وادی انحراف سوق ندهد. مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند: «یکی از چیزهایی که خیلی لازم است، سوءظنّ به جریان رسانه‌ای دشمن است. امروز یکی از بخشهای پُرخرج دشمنان ما عبارت است از بخش رسانه؛ خیلی پُرخرج است برایشان، یعنی هزینه میکنند، پول میگذارند، آدمهای متخصّص می‌آورند؛ خیلی خرج دارد برایشان؛ علیه چه کسی؟ علیه جمهوری اسلامی. خب، اصلاً همّت این جریان رسانه‌ای این است که بر روی یک نقاطی تکیه کند که جمهوری اسلامی را میتواند زمین‌گیر کند؛ مثلاً ایجاد یأس، ایجاد نقاط منفی، نقاط منفی را درشت کردن، نقاط مثبت را بکلّی حذف کردن» (1)

    نکته دوم: تعدیل توقعات و انتظارها
    نکته ی دیگری که باید بدان توجه داشت این است که ما باید توقعات و انتظارهایمان نسبت به حکومت را تعدیل کرده و واقع نگرانه آنها را تنظیم کنیم. باید دانست که شکل گیری یک حکومت کامل و آباد کردن یک مملکت زمان بر است، همانطور که تحقق تمدن غرب چندین قرن زمان برده است.
    فراز و نشیب های موقتی در دوران این دولت و آن دولت نباید ما را نسبت به اصل حرکت انقلاب بدبین کند، بالاخره هر دولتی دیدگاه های خاص خودش را دارد، توانایی خاص خودش را دارد، و ممکن است موجب رشد سریع تر، یا حتی بدتر شدن وضع شود، اما این را وقتی در مجموعه حرکت انقلاب ببینیم یک جزء کوچک است، مثل دندانه های اره که حرکت برخی رو به بالا و برخی رو به پایین است، اما مجموعی که به اره نگاه می کنید می بینید مجموع این دندانه ها روبه بالاست.

    مقام معظم رهبری در این خصوص سخنان متعددی دارند که به برخی اشاره می کنم:

    «شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید، بنده فاصله‌ی بین وضع موجود و آرزوها را از لحاظ شرایط و موانع به تجربه میبینم و لمس میکنم؛ تفاوت فقط اینجا است. بله، خیلی از این اشکالات وارد است امّا رفع این اشکالات به این آسانی نیست. کار لازم دارد، تلاش لازم دارد، مقدّمات لازم دارد»(2)

    «خب، چهل سال [از انقلاب] گذشته است. چهل سال زمان زیادی نیست؛ برای عمر تمدّنها چهل‌سالگی آغاز بلوغ و حرکت فکری است. چهل‌سالگی دوران پیری نیست»(3)

    «فرایند تحقق هدف‌هاى اسلامى، یک فرایند طولانى و البته دشوارى است. به‌طور نسبى انسان به آن اهداف نزدیک مى‌شود؛ اما تحقق آن‌ها، بسیار طولانى است»(4)

    «وقتی‌که ملّت ایران توانست خود را به آن نقطه‌ای برساند که بتواند به‌عنوان یک ملّت مُسلمِ به معنای حقیقی کلمه خود را به دنیا نشان بدهد، این بزرگ‌ترین تبلیغ اسلام است... این قضیّه هم قضیّه‌ی یک‌سال و دوسال نیست، قضیّه‌ی بلندمدّت است؛ زمان میبرد؛ کمااینکه در تمدّن اسلامی [اگر] شما نگاه کنید، می‌بینید اوج تمدّن اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم است که از لحاظ علمی سرآمد است و بزرگان علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند که دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربی‌ها مرهون آن حرکت است. خب، امروز البتّه سرعت ما بیشتر خواهد بود، ما سریع‌تر ان‌شاءالله به آن نتیجه خواهیم رسید، لکن بالاخره زمان‌بَر است.»(5)

    همچنین توقعات از مسئولین هم باید با توجه به مسئولیت ایشان باشد، به عنوان نمونه بسیاری از افراد در تمام عرصه ها و در تمام حوزه ها رهبری را مسئول کاستی ها می دانند در حالی که باید واقع بینانه به مسئله نگاه کرد، رهبری نه پزشک است، نه اقتصاددان، نه دیپلمات، نه مهندس و نه...!رهبری فقط یک متخصص اسلام شناس است که مسیر کلان حرکت مهندسی در صنعت، اقتصاددانان در اقتصاد، پزشکان در پزشکی، دیپلمات ها در دیپلماسی و مانند آن را مدیریت می کند، البته قطعا از بهترین و امین ترین مشاوران در زمینه های مختلف بهره خواهد برد اما اینکه با قاطعیت مانع کار اجرایی دولت شود تا زمانی که حرکت کلان انقلاب، و مسیر انقلاب را عوض کند مخالفت نخواهد کرد، حتی اگر خودش در درون خودش با آن کار مخالف باشد.

    چون بالاخره فلسفه آمدن دولت ها روی کار این است که بتوانند مدیریت اجرایی کشور را با دیدگاه خودشان و تیم اقتصادی خودشان دردست بگیرند، اگر قرار باشد هر کسی می آید روی کار رهبری به او بگوید چکار بکن و چکار نکن که اصلا معنا نداشت!

    مقام معظم رهبری در سخنان متعددی به این مسئله اشاره کرده اند که من یکی را به عنوان نمونه می آورم:
    «رهبری نمیتواند در تصمیم‌گیری‌های موردیِ دستگاه‌های گوناگون دولتی مدام وارد بشود و مدام بگوید این باشد، این نباشد؛ این نمیشود. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد. دستگاه‌ها مسئولینی دارند؛ اگرچنانچه یک مسئولی در یک موردی اشتباهی دارد، [کار] غلطی انجام میدهد، خب وظیفه‌ی مجلس است و باید مجلس استیضاح کند؛ یا اگرچنانچه کار، کار غلطی است، در دولت بایستی مورد مداقّه قرار بگیرد؛ رئیس جمهور بایستی مانع بشود و جلویش را بگیرد. این‌جور نیست که حالا این‌همه دستگاه‌های اجرائی هستند و هر کدام هم دارند یک تصمیمی میگیرند -تصمیم‌های گوناگون- رهبری نگاه کند ببیند کدام درست است، کدام غلط است و بگوید آقا، این درست است، آن غلط است؛ این‌جوری نمیشود. این، هم خلاف قانون است، هم ناممکن است، هم نامعقول است؛ معقول نیست»(6)

    نکته سوم: اصلاح از طریق راه های دیگر چون اعتراض و ترک مشارکت در انتخابات
    نکته پایانی که باید به آن توجه کرد این است که ما راهی به جز اصلاح این نظام نداریم، چرا که راهی جز حکومت جمهوری نیست، دیکتاتوری که مورد پذیرش هیچ کسی نیست پس می ماند جمهوری، طبیعت کار حکومت این است که هر کسی ولو با انتخاب مردم به قدرت برسد ممکن است اگر خودساختگی نداشته باشد از قدرتش سوء استفاده کند، این حتی در بسیاری از موارد قابل پیگیری هم نیست، بنابراین اگر ما جمهوری دیگری برپا کردیم چه اسلامی و چه سکولار قرار نیست مسئولین حکومت جدید که از سوی مردم تعیین میشوند از قدرتشان سوء استفاده نکنند.

    از طرف دیگر مشکلات ما از قوانین اسلامی یا نظارت ولی فقیه نیست که با کنار گذاشتن آنها مشکلات حل شود، بلکه ولایت فقیه و قوانین اسلامی نقطه قوت این حکومت است که مانع بسیاری از توطئه ها، انحراف ها، و تک روی ها و دیکتاتوری ها شده است، یعنی در کارنامه 40 ساله انقلاب قطعا یکی از نقاط قوت ما که خصوصا در نفوذ کلان ایران در منطقه دیده میشود ولایت فقیه است، پس اگر این حکومت نقاط ضعفی دارد از جای دیگر است، هیچ کسی برای برطرف کردن نقاط ضعفش، نقطه قوتش را کنار نمی گذارد.

    همچنین اعتراض و تحریم مشارکت در انتخابات هم نمی تواند مسیر اصلاحی مناسبی به شمار برود چرا که مسئولین دو دسته هستند: مسئولین دلسوز به این نظام و انقلاب و خون شهدا که دارند تلاششان را می کنند و نیازی به حرکت دادن آنها با اعتراض نیست، و یک دسته هم که به آرمان های انقلاب و خون شهدا وابستگی نداشته و دلسوز مردم نیستند، خب پاسپورتشان و تابعیتشان آماده است. دلسوزی برای این حکومت ندارند که بگویند اگر نیازهای مردم را پاسخ ندهیم با این اعتراضات پایه های حکومت سست میشوند.

    ثانیا: این حرکت آسیب هایی دارد که گاهی بیشتر و بزرگتر از مشکلاتی است که مردم برای آنها اعتراض کرده اند، شما ببینید ما دشمنان داخلی و خارجی بسیاری داریم که دنبال تجمع هستند تا آن را شعله ور کرده و به آشوب بکشانند، بله اگر ما بودیم و ما و از این اعتراضات سوء استفاده نمیشد و به آشوب کشیده نمیشد از این راهکار هم میشد استفاده کرد. اما در هر صورت قطعا این راه هم یک راه اصلاحی است که مبتنی بر قاعده اهم و مهم است، یعنی اگر روزی رسید که این اصلاحات مهم تر از آن آسیب ها باشد، بله میتوان از آن مدد گرفت همانطور که امام خمینی(ره) در بند «میم» وصیتنامه خودشان به آن اشاره کرده اند که البته شرایط خاص خودش را دارد و سخن گفتن در مورد آن مجال خود را می طلبد.

    پی نوشت ها:
    1. بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۵/۰۴/۱۲.
    2. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، ۱۳۹۷/۰۳/۰۷.
    3. بیانات در دیدار مردم قم، ۱۳۹۷/۱۰/۱۹.
    4. بیانات در دیدار با دانشجویان کرمانشاه،۱۳۹۰/۷/۲۴.
    5. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱.
    6. بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۵/۰۴/۱۲.

    موضوع قفل شده است