جمع بندی متافیزیک و اسلام
تبهای اولیه
با سلام و خسته نباشید
من به علوم عرفانی یا متافیزیک علاقه دارم و در مورد اش تحقیق کردم و رسیدم به علوم شرقی مثل بودا و هندو و....
یک سری روش دیدم که مثلا طرف با روش یوگا و مانترا یا همان ذکر و ... چشم سوم اش را باز می کرد !! یا روش های دیدم که برای تقویت حس ششم و پیش گویی بود یا باز کردن 7 چاکرای اصلی بدن که چاکرا 6 برای چشم سوم یا برزخی هست و... خلاصه میخواستم بدونم ایا این روش ها از نظر اسلام مورد تایید می باشند چون بر اساس علوم شرقی هستند !
توی متافیزیک برای همه حالت هایی که عارف هایی مثل ایت ا.. بهجت و قاضی و... داشتند: جواب هست ! حتی گفته شده که مثلا به طیرالرض می گند مثلا برون فکنی و...
خلاصه میخواستم بدونم این آداب مورد تایید اسلام هست یا نه و اینکه ایا شرک محسوب میشه یا نه؟ چون آدم به قدرت درون هم میرسه !
سپاس
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد حافظ | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خسته نباشید
من به علوم عرفانی یا متافیزیک علاقه دارم و در مورد اش تحقیق کردم و رسیدم به علوم شرقی مثل بودا و هندو و....
یک سری روش دیدم که مثلا طرف با روش یوگا و مانترا یا همان ذکر و ... چشم سوم اش را باز می کرد !! یا روش های دیدم که برای تقویت حس ششم و پیش گویی بود یا باز کردن 7 چاکرای اصلی بدن که چاکرا 6 برای چشم سوم یا برزخی هست و... خلاصه میخواستم بدونم ایا این روش ها از نظر اسلام مورد تایید می باشند چون بر اساس علوم شرقی هستند !
توی متافیزیک برای همه حالت هایی که عارف هایی مثل ایت ا.. بهجت و قاضی و... داشتند: جواب هست ! حتی گفته شده که مثلا به طیرالرض می گند مثلا برون فکنی و...
خلاصه میخواستم بدونم این آداب مورد تایید اسلام هست یا نه و اینکه ایا شرک محسوب میشه یا نه؟ چون آدم به قدرت درون هم میرسه !
سپاس
سلام علیکم
از دستاوردهای سیر و سلوک، «حقانی شدن» (خدا گونه شدن) است که این حقانی شدن، ممکن است در هر ادبیاتی اسم خاصی داشته باشد؛
بر اساس تقسیمبندی اسفار اربعه، در سفر اول که سفر از خلق به سوی حق است، انسانها با زدودن احکام تقیداتی که با فرود آمدن در طبیعت مادی و عنصری حاصل شده، به سوی تجرد و باز کردن قیود حرکت میکند.
عارف - سالک- با رسیدن به سفر دوم، به شهود اسماء و صفات - البته نه به تمام آنها، بلکه بسته به قدرت و ضعف عارف دایرهی آن متغیر است- و سیر در آنها میرسد.
در این مرحله، عارف، با پیدا کردن وجههای حقانی، به قدرتهای فوق بشری یا به اصطلاح «الهی» - حقانی- دست پیدا میکند.
تا بدینجا مطالبی است که در سنت عرفان اسلامی و حکمت متعالیه گفته شده.
دست بر قضا، میتوان در دین مبین اسلام نیز شواهدی بر آن یافت که در زیر به آن اشاره میشود:
- حدیث قرب نوافل:
... مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ (کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵۲.)
ترجمه: هیچ یک از بندگانم به من تقرب نجوید با عملی که نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب کردهام و به درستی که به وسیله نماز نافله به من تقرب جوید تا آنجا که من دوستش دارم و چون دوستش دارم آن گاه گوش او شوم که به آن بشوند و چشمش شوم که به آن ببیند و زبانش گردم که به آن بگوید و دستش شوم که به آن برگیرد اگر بخواندم اجابتش کنم و اگر خواهشی از من کند به او بدهم.
- حدیث قرب فرائض:
«قال الله عزوجل ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضته عليه ، و ما زال يتقرب الى عبدى بالفرائض حتى اذا ما احبه و اذا احببته كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها»
«... هر گاه او را دوست بدارم او سمع من خواهد شد تا بدان بشنوم و او بصر من خواهد شد تا بدان ببینم و او دست من خواهد شد تا بدان کار انجام دهم»
نکته: تفاوت قرب فرائض و نوافل در این است که در قرب نوافل خداوند سمع و بصر و لسان و دستِ عبد مى شود، و در قرب فرائض عبد چشم و گوشت و دست خدا مى گردد.
بنابر همین قرب فرائض است که اميرالمومنين عليه السلام فرمود: انا عين الله و انا يدالله و انا لسان الله و انا جنب الله و انا باب الله
همچنین، تفاوت بين قرب فرائض و نوافل به اندازه تفاوت بين عبد و رب است ، زيرا در قرب نوافل حق تنزل مىكند و چشم و گوش عبد مىشود - اما شنونده و بيننده، عبد است-ولى در قرب فرائض عبد ترفّع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مىرود و چشم و گوش حق مىشود - در اینجا گوينده و شنونده و بيننده، حق است- . لذا فرق بين دو قرب فرق بين تنزل و ترفع و نزول و صعود است چه اينكه فرق آنها فرق بين قرب و بُعد است.
- حدیث « عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون. ــــ
بنده ی من! مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمىميرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقير نمىشوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده كنم مىشود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود»
- حدیث «العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة»
«عبودیّت (بندگی) حقیقتی است که کنه و باطن آن ، ربوبیّت می باشد»
عبد حقیقی ، مظهر اسم ربّ می شود و آثار ربّ از وجود او نمایان می گردد.
پس چون امر کند به دریا ،دریا شکافته شود ؛ و چون امر کند به ماه ، به دو نیم گردد.
دروازه خیبر را به یک دست از جای برکند و به کناری پرتاب نماید. سنگ ریزه را فرمان دهد تا سخن گوید. مرده را زنده نماید ؛ و ... .
همه ی این امور به این دلیل از او صادر میشود که اسماء الهی در او ظهور نموده یا به اصطلاح صاحب «اسم اعظم» شده است.
نکته:
هدف در عرفان اسلامی، رسیدن به قدرتهای فوق بشری نیست؛ بلکه این دستیابی از لوازم این راه است؛ اما در عرفانهای غیر اسلامی، هدف، رسیدن به همین قدرتهاست آن هم در حد خیلی خیلی ناقصتر و ضعیفتر از آنچه که در عرفان اسلامی حاصل میشود.
هر چند که عارف مسلمان که در این وادی، به بلوغ کامل رسیده و به اصطلاح به درجه انسان کامل نائل آمده، اگر به حال خود واگذار شود، قرار گرفتن در حالات بشری را برای خود بر میگزیند تا در خدایی خدا دخالت نکرده باشد.
نکته نهایی:
تفاوت عرفان اسلامی با عرفانهای غیر اسلامی - در مکاتب و ادیان دیگر- در این است که عرفانهای غیر اسلامی تحت مربیگری راهبلد و متخصص نمیباشند؛ چرا که متخصص واقعی کسی است که به همه جهات این راه اشراف کامل داشته باشد نه آن کسی که از دور دستی بر آتش داشته باشد یا این که تنها به گوشههایی از امور واقف باشند؛ چنین کسی نمیتواند دستگیر دیگران باشد؛ زیرا مصداق «کوری عصا کش کور دیگر شود» است.
اگر چه ممکن است در دستگاه عرفان غیر اسلامی، خروجیهایی از خرقعادات بشری دیده شود؛ اما به احتمال زیاد، تلفات و هزینههای سنگینتری نسبت به دستآوردها - ارزش از دست دادهها خیلی بشتر از ارزش یافتهها است- عائد افراد خواهد کرد.
اگر به دست آوردن قدرتهای فوق بشری از دل شریعت و عمل به آن محقق شود، مورد تأیید اسلام است و الا خیر.
البته هر داراییایی و داشتنی - از جمله داشتن مقامات و قدرتهای حقانی- میتواند مادهی امتحانی خداوند باشد؛
گاهی اوقات خداوند با همین امور فرامادی بندهاش را مورد سنجش قرار میدهد تا درجه «عبودیت» او را بسنجد.
ممنون از راهنمایی تان: ولی من به آن جوابی که مد نظرم بود نرسیدم : کلا به نظرم عرفان اسلامی برای آدم های عادی سنگین هست و هر کسی نمیتونه ازش سر در بیاره !!
تنها راه رسیدن به عرفان اسلامی گمان کنم همان گناه نکردن و ذکر و نماز های خاص خواندن هست ! در صورتی که توی عرفان های شرقی هم همینطور هست !! یعنی خیلی شباهت دارند بهم !! مثل همین مرتاض ها هندی که همش توی گوشه نشتند و تنها هستند و با کسی ارتباط ندارند !! چون میخوان گناه نکنند و انرژی های منفی را از خودشان دور کنند !! در کل هندو ها هم می گند باید گناه نکنید !!!
مثلا طرف رفته بود با همین روش یوگا و تمرین هایی که هست چاکرا 6 که همان چشم سوم اش را فعال کرد و خیلی راضی بود !! میگفت توی اجتماع دیگه کسی نمیتونه من را گول بزنه چون من به باطن شان مسلط هستم و میدانم طرف دروغگو هست یا کلاهبردار و... که این خیلی جالب هست!!
به این عکس نگاه کنید که در مورد چاکرا ها توضیح داده:
در کل لطف کنید راه و روش اسلامی اش را معرفی کنید : چون خیلی کم در مورد عرفان اسلامی بحث میشه !
در ضمن ایا مراجع تقلید این عرفان ها را تایید می کنند؟
سپاس
سلام و تحیت
کلا به نظرم عرفان اسلامی برای آدم های عادی سنگین هست و هر کسی نمیتونه ازش سر در بیاره !!
اگر منظور شما علم عرفان اسلامی است، بله یک حوزه کاملا تخصصی است که برای اطلاع از آن نیازمند به طی مقدمات علمی و عملی است.
اما عرفان اسلامی چیزی نیست که از شریعت اسلامی جدا باشد؛
بنده حدیث قرب نوافل و فرائض را نقل کردم؛
این نشان از آن دارد که برای شکوفا شدن ظرفیتهای انسانی، عمل به همین شریعت کافی است.
عرفان و شناخت، نتیجه عمل به دین است.
چون خیلی کم در مورد عرفان اسلامی بحث میشه !
در ضمن ایا مراجع تقلید این عرفان ها را تایید می کنند؟
هر عرفانی ادبیات و منطق خاص خودش را دارد؛
عارفان مسلمان سعی کردهاند تمام آموزههای خودشان را با شریعت و احادیث و آیات قرآن گره بزنند؛
بنده از این جدولی که گذاشتید چیزی متوجه نمیشوم؛
چون خیلی کلی و مبهم است
ممنون از راهنمایی تان: ولی من به آن جوابی که مد نظرم بود نرسیدم : کلا به نظرم عرفان اسلامی برای آدم های عادی سنگین هست و هر کسی نمیتونه ازش سر در بیاره !!
تنها راه رسیدن به عرفان اسلامی گمان کنم همان گناه نکردن و ذکر و نماز های خاص خواندن هست ! در صورتی که توی عرفان های شرقی هم همینطور هست !! یعنی خیلی شباهت دارند بهم !! مثل همین مرتاض ها هندی که همش توی گوشه نشتند و تنها هستند و با کسی ارتباط ندارند !! چون میخوان گناه نکنند و انرژی های منفی را از خودشان دور کنند !! در کل هندو ها هم می گند باید گناه نکنید !!!
مثلا طرف رفته بود با همین روش یوگا و تمرین هایی که هست چاکرا 6 که همان چشم سوم اش را فعال کرد و خیلی راضی بود !! میگفت توی اجتماع دیگه کسی نمیتونه من را گول بزنه چون من به باطن شان مسلط هستم و میدانم طرف دروغگو هست یا کلاهبردار و... که این خیلی جالب هست!!
به این عکس نگاه کنید که در مورد چاکرا ها توضیح داده:
سلام دوست عزیز
چند نکته باید خدمت شما عرض کنم
اول مسئله اعتبار مطالبی که این روز ها در اینترنت تحت عنوان عرفان شرقی یا هرچیز دیگری مطرح میشه
فکر کنم هر دوی ما قبول داریم که قبل از استفاده یا تمرین مطلبی باید از صحت و درستی اون آگاهی پیدا کنیم مثلا اگر فردی به شما گفت با خوردن فلان قرص بدن شما ده برابر قوی تر می شود
شما حتما از او دلیل می خواهید درسته؟
ببینید برای یک مسلمان صرفا سه روش متصور هست برای اینکه بفهمد مطلبی صحت داره یا نه
اول راه علوم تجربی: یعنی علم روز بر درستی موضوعی رای بدهد مثلا علم پزشکی یا روانشناسی یا فیزیک و ... بگن فلان مطلب درست هست
دوم راه نقل: یعنی راه قرآن یا حدیث با سند صحیح مطلبی رو بیان کنند مثلا بگن بعد از مرگ دو فرشته برای سوال از انسان در قبر حاضر میشن
سوم راه فلسفه و برهان عقلی هست یعنی با دلیل بر وجود چیزی یا کیفیت چیزی پی ببریم
هیچ کدام از این سه راه وجود ادعای مطرح در عرفان های شرقی رو تایید نمیکنند(دقت کنید) یعنی سخن این ها شبه علم یا به عبارت غیر رسمی خرافات هست و نمیشه بدون دلیل پذیرفت که
چاکراه وجود داره چون فلان سایت گفته یا فلان فرد ادعا کرده
دومین مسئله
حالا فرض کنیم که وجود داره سوال دیگه ای من از شما می پرسم
آیا اگر این مطالب صحت داشت و چیز با ارزشی بود به صورت رایگان در اینترنت برای من و شما قرار میگرفت؟
طبعا اگر اینها بدرد بخور بود سرویس های جاسوسی جهان و هزاران نهاد و سازمان امنیتی از من و شما زرنگ تر بودند و دنبال این مسائل می رفتند و قدرت ماورایی بدست می آوردن!
لذا همین عدم توجه اون ها به این امور نشان دهنده بی ارزش بودن و خرافات بودن اینها ست
سوم بین توانایی هایی که در عرفان اسلامی مطرح میشه با بحث های عرفان هندو و بودایی هیچ تناسبی نیست
هدف در عرفان اسلامی بدست آوردن قدرت ماورایی نیست
بر فرضم کسی به جایی برسه معمولا استفاده نمیکنند و پنهان میکنند و...
در کل پیشنهاد میکنم وقت خودتونو صرف این مسائل بی ارزش نکنید
@};-@};-@};-
ممنون دوست عزیز از نظرات تان
اول راه علوم تجربی: یعنی علم روز بر درستی موضوعی رای بدهد مثلا علم پزشکی یا روانشناسی یا فیزیک و ... بگن فلان مطلب درست هست
از نظر دانشمندان چاکرا ها ثابت شده اند و مورد تایید هستند
آیا اگر این مطالب صحت داشت و چیز با ارزشی بود به صورت رایگان در اینترنت برای من و شما قرار میگرفت؟
دوست عزیز مطالب رایگان نیستند و اغلب پولی هستند !
طبعا اگر اینها بدرد بخور بود سرویس های جاسوسی جهان و هزاران نهاد و سازمان امنیتی از من و شما زرنگ تر بودند و دنبال این مسائل می رفتند و قدرت ماورایی بدست می آوردن!
این مسائل بیشتر برای خودسازی هست و قدرت ماورایی به ما نمی دهد که مورد توجه سیتم های امنیتی باشد !! مثلا شما اگر بخواهید چاکرای 1 تان فعال باشد نباید آدم دنیا دوست و مال طلبی باشید !! لطفا تحقیق کنید
سپاس
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
آیا امور مطرح در عرفانهای شرقی چه آن نتایج و اهدافی که به عنوان قدرتهای فوق طبیعی از آن یاد میشود و چه ریاضتها و دستورالعملهایی که با تقویت روح، انسان را به آن نتایج خاص میرساند، از نظر اسلام مورد تأیید است؟ آيا انسان با روی آوردن به این مسائل، مشرک میشود؟
جواب:
قدرتهای روحیِ به دست آمده در سایه ریاضت، حاصل شدنشان به اختیار شخص ریاضت کش نیست –زیرا قدرتهای روحی، اثر وضعی این ریاضات است اما به اعتبار مقدمات آن، تحصیل شدنی و اختیاری است؛ همچنین، استفاده از این قدرتها – اِعمال قدرتها- نیز به اختیار شخص صاحب آن است.
با این مقدمه، باید گفت عمل به ریاضتهایی که مورد تأیید شریعت اسلام است بلامانع است اما ریاضاتی که برخلاف آیین اسلام است، چه به لحاظ فقهی و چه به لحاظ سلوکی – و از منظر عارفان مسلمان- ممنوع خواهد بود.
از طرفی، در اِعمال قدرتهای فوق بشری – بشر عادی- در صورتی که عارف، مأذون و مأمور به استفاده از آنها باشد، حرفی نیست اما اگر شخص بدون آن که از طرف خداوند – بدون واسطه یا با واسطهی امام معصوم یا با واسطهی دستور عام وارد شده در شریعت- مأموریتی به افشای این امور داشته باشد، از آنها استفاده کند، به لحاظ سلوکی، به دور از رسم ادب بندگی است؛ زیرا، تنها خداوند است که نسبت به تصرفاتِ تکوینیِ در عالَم، ولایت و مالکیت حقیقی دارد پس هر کس که بخواهد اینگونه باشد، بایستی خلیفه الهی باشد و معنای خلافت، جز با اجازه داشته از خداوند محقق نمیشود.[۱]
به عنوان مثال، اگر کسی بتواند با تمرکز، اموری را در اطراف خویش متغیر و جابجا سازد، حقِ استفاده از چنین قابلیتی تنها در صورتی برای او پابرجاست که از طرف خداوند مأذون و یا مأمور باشد و الا، استفادهی او از این قابلیت، تصرف عُدوانی و به ناحق است؛ همانطور که یک کارمندِ بانک، اگر چه به پولهای زیادی دسترسی دارد اما حق استفاده از آنها را ندارد مگر آنکه از سوی رئیس بانک، مأذون و یا مأموریت داشته باشد.
پس از این مختصر، در اینجا به ارزیابی عرفانهای شرقی و عرفان اسلامی میپردازیم.
عارفان مسلمان، با پافشاری بر شعار «شریعت، طریقت و حقیقت»؛ از شریعت و پایبندی واقعی بر دستورات دین، به عنوان شرط صحت سلوک خویش یاد کردهاند[۲] و این نشان از این حقیقت دارد که میتوان با سرسپاری بر همین دستوراتِ به ظاهر ساده و نه چندان دشوارِ دین، به مقامات فنائی و پس از آن دست یافت.
این سخن، یک پیام روشن دیگر نیز دارد که متوجهِ مکاتب عرفانی غیر اسلامی است و آن این که نباید با ریاضتها و تحمیل سختیهای غیر معتاد و غیر منطقی، به قدرتهای روحی رسید؛ چرا که وقتی راه نزدیکتر و میانبری در کنار راه دشوار و طولانی یافت میشود، هیچ عقل سلیمی بر قدم نهادن در طریق دشوارتر تجویز نمیکند؛ بعلاوه، بسیاری از ریاضتهای تجویز شده توسط این نحلهها، اثرات مخرب و جبران ناپذیری بر روح و روان انسان خواهد گذاشت.
از شواهد این سخن، نگاهی کوتاه به زندگی عارفان مسلمانی –چون آیتالله سید علی قاضی طباطبایی و علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی- که در عین تن دادن به جزئیات شریعت محمدی، به مقامات معنوی برتر دست یافتند تا آنجا که در سایه این سلوک، از جهت دستیابی به نتیجه، از داعیهداران عرفانهای غیر اسلامی گوی سبقت را ربودند.
دلیل روایی این سخن، حدیث شریف قرب نوافل و قرب فرائض است که مطابق آن، بنده، در جریان عمل به مستحبات –نوافل- چنان به حقتعالی نزدیک شده که حقتعالی سمع، بصر و ... عبد خواهد شد (...كُنْتُ [خدا] إِذاً سَمْعَهُ[ابزار شنوایی عبد] الَّذِي يسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي ينْطِقُ بِه....)[۳] و بدین صورت کارهای خداگونه از او صادر خواهد شد. و در جریان اتیان فرائض –واجبات- عبد، چشم و گوش حق تعالی خواهد شد.[۴]
این در حالی است که در عرفانهای غیر اسلامی، کمترین اعتنایی به شریعت و مناسک آن ندارند و همین امر موجب به بیراهه کشاندن پیروان آنان شده است به طوری که در انتهاء، شخصیتی کاریکاتوری و یک بُعدی پیدا میکنند ولی در عرفان اسلامی، صحبت از کمال ذو ابعاد است.
حتی چه بسا تکنیکهایی که در عرفانهای غیر اسلامی تجویز میگردد به ظاهر، شبیه تکنیکهایی باشد که در عرفان اسلامی مطرح است اما نفسِ اعتنای به شریعت، اثری در آن قرار میدهد که تکنیک به ظاهر واحد، در دست عارف مسلمان، طلا –به حسب قدر و قیمت- و در دست عارف غیر مسلمان، نقره به بار خواهد داد. چرا که هدف عارفِ مسلمان، قرب به حق تعالی است –که در سایه این قرب، به مقامات معنوی و قدرتهای روحی نیز نائل میگردد-؛ اما هدف عارف غیر مسلمان، دستیابی به قدرتهای روحی است.
نتیجه:
نقطه امتیاز عرفان اسلامی از دیگر عرفانها، در تأکید عرفان اسلامی بر تبعیت تام از شریعت و دستورات دینی است که همین امر، سبب اوجگیری بیشترِ عارفان مسلمان از عارفان در دیگر نحلهها به حسب دستیابی به نتایج –قدرتهای روحی- است. از همینرو، اِعمال قدرتهای حقانی از سوی عارف مسلمان، رنگ و بوی خدایی –حقانی- داشته، در صورت اذن و امر الهی اقدام به تصرفات تکوینی میکند از این رو، اِعمال قدرتهای حقانی از سوی آنان نه تنها شرک به حساب نمیآید بلکه استمرار ربوبیت تکوینی پروردگار است؛ اما صاحبان قدرتهای روحی در عرفانهای دیگر، با مستقل دانستن خود در انجام تصرفات تکوینی، بیمهابا و بدون سنجش تبعات کار خویش، اقدام به برخی امور کرده و به همین اندازه گرفتار شرک در ربوبیت تکوینی میگردند.
منابع
[۱]. ر.ک: قیصری، داود، رسائل قیصری، تصحیح آشتیانی، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۱، چ دوم، ص ۳۳ و ۳۴.
[۲]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: صدرا، ۱۳۷۷ش، چ هشتم، ج۲۳، ص ۳۲.
[۳]. ر.ک: محمدبنيعقوب کليني، الکافي، طبع الاسلامیة، ج2، ص 352.
[۴]. همان.