شهیده فاطمه ترکان

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهیده فاطمه ترکان

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:شهیده فاطمه ترکان :Gol:

توبا تمام غزلهای من غریبه شدی
توبا هجوم نفس های من غریبه شدی
شکست حرمت آئینه بانگاه غروب
توبانگاه غزلخوان من غریبه شدی
چه سخت میگذرد روزهای بی لبخند
تو با طراوت چشمان من غریبه شدی
چه حیف از همه روزهای دلتنگی
توبا نوای دل تنگ من غریبه شدی
من به یاس حضور آبی تو ، شعر های نگفته ای دارم
هر شبی تا سحر زداغ غمت، چشمهای نخفته ای دارم
باز این بیت آخر ومن ، زیر باران مصرعی تازه
دوست می دارمت فرشته من ، خارج از حد و مرز و اندازه

آسمان روی زمین دنبال تکیه های گمشده اش می گردد .
شاید دلمان از آسمان بگیرد که عزیزانمان را به آغوش می کشد اما برای ستاره ها جائی بالاتر از آسمان نیست.

شهید فاطمه ترکان ، 8/1/43 درشهرستان زاهدان ،در خانواده ای متوسط ومتدین دیده به جهان گشود. پدرش از کسبه معتمد بازار ومادر بزرگوارش اهل یزد ومعلم قرآن بود.
دوران تحصیل دانش آموزی زرنگ ، کوشا ، باهوش وبااستعداد بود واز لحاظ ایمان واعتقاد و احترام به والدین بین هم سن وسالهایش ،الگو ونمونه بود. درسال 62 ودر19 سالگی ازدواج نمود.
سال63با دیپلم ریاضی در رشته آمار دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد اما بدلیل داشتن فرزند کوچک انصراف داد.
مدتی به همراه همسر ودو فرزندش زهره وعلی در شهر یزد سکونت داشت. ضمن اینکه مادری خوب و همسری دلسوز ومهربان بود به فراگیری هنرهای متعدد از جمله آرایشگری وخیاطی نیز مشغول شد.
بدلیل احترام وعشق وعلاقه فراوان به پدر ومادرش ،به شهر زاهدان باز گشت وبه تحصیلات حوزوی در محل مکتب نرجس زاهدان پرداخت.
همزمان درسال75 رشته نرم افزار کامپیوتر در دانشگاه جامع تکنولوژی (علمی – کاربردی )زاهدان پذیرفته وبا وجود فرزند کوچک مشغول به تحصیل شد. ضمن تحصیل ، مربی کامپیوتر خواهران مکتب نرجس نیز بود.
بعد از تحصیل مدت 3 سال در هنرستان خدیجه کبری زاهدان به تدریس کامپیوتر پرداخت.

بدلیل حس مردم دوستی وایجاد فضای امن وراحت جهت انجام کارهای بانوان وکمک به دیگران ، تصمیم به راه اندازی شعبه خواهران موسسه مالی واعتباری مهر(موسسه قرض الحسنه بسیجیان سابق ) گرفت. گرچه موانع ، مخالفتها وسختیهای بسیاری پیش رو داشت وتنها تکیه گاهش خدای متعال بود ، با توکل به خدا وعزم جزم ، تلاش مستمر وپيگيري ونامه نگاريهاي متعدد ، بالاخره درسال81موفق به تاسيس شعبه خواهران گرديد وسبب ايجاد فضاي امن وراحتي براي كارهاي بانكي بانوان گشت.
زمزمه هاي شبانه اش راخداي مهربان مي شنيد واشكهايش را چشم هاي آسمان شاهد بود. سجاده اش عطر عاشقي داشت وسجده هايش راخالصانه تقديم معبود يكتا مي كرد. شايد ميان بيقراريهاي شبانه اش ، لبخند خدا راديده بود.
هيچكس نمي دانست روزي خدا ،ميان شعله هاي آتش ، مظلومانه ،جائيكه زمان براي ساختنش اشك مي ريخت ، لبخندش را به بند هاي آسماني اش ، نشان خواهد داد.

آسماني بود كه محراب نمازش ، محل عروجش شد . زمزمه هاي عاشقانه باپروردگار ،دود وآتش ،مظلوم ، بي دفاع ، دشمن وآنگاه پرواز .....
درسال 82 در رشته كارشناسي حسابداري دانشگاه آزاد اسلامي واحد زاهدان پذيرفته شد همزمان با2 فرزند مشغول به تحصيل شد.
شايد كمتر كسي بتواند چنين سخنكوشانه با وجود 4 فرزند وكاري سنگين به تحصيل هم بپردازد ، دانشجوي نمونه بانمرات عالي
لحظه هايي ميشد كه جاي خالي مادر ، سكوت رامهمان ثانيه ها مي كرد اما با وجود تمام مسئوليتها ،حتي لحظه اي از فرزندان وخانواده اش غافل نمي شد .
از خودش مي گذشت تا زندگي خانواده اش بهتر وبهتر باشد . رابطه اش بافرزندان فراتر از رابطه مادر با فرزند بود ، حتي در سخت ترين شرايط با جان ودل پاي حرف بچه ها مي نشست وهمراهيشان مي كرد.
مردم داري ،مسئوليت پذيري ، سختكوشي ،فعاليت ، عشق به تحصيل وپيشرفت از جمله وي‍ژگي هاي بارز اين شهيد بزرگوار بود.
توكل به خدا دين داري عشق به اهل بيت توسل به ائمه علي الخصوص امام زمان:doa(3): در تمامي لحظات زندگي همراهش بود.

شايد ميان واژه هاي قنوت نماز امام زمان ش بود كه شهادت را طلب نموده واز جمله ياران واقعي امام زمان :doa(3): شد. هميشه وهمه جا به پدر ومادر وهمسر احترام مي گذاشت و اعتقاد داشت رضاي خداوند در گروي رضاي پدر ومادر است. فرزند ي نمونه ومادري بي نظير . مادري كه عشق رابه دنبال فرزندانش هديه كرد ودنيايي از خاطرات خوش و لحظه هاي فراموش نشدني را برايشان به يادگار گذاشت .

چند روز قبل از شهادت ،هنگام صبح بایکی از مراجعین شعبه،این جمله را به زبان آورده بود که این استان حتی یک شهید زن هم ندارد .بی خبر از آن که خود اوانتخاب شده ای مظلوم وکم ظیر برای این استان بود.
تمام زندگی ایشان خیرو برکت ودستگیری از مستمندان بود به نحوی که حتی در منزل وخارج از وقت اداری ، به فکر گره گشایی از کار مردم بود.
مظلومانه وبی دفاع ،همراه پنج کبوتر بهشتی دیگر درمقابل هزاران وهزاران چشم ، درآتش ظلم دشمن دوست نما وظاهراًمسلمان ،اوج گرفت به آسمان پرکشید.

بخشی از فعالیتها و مسولیتهای ایشان:


سال81 تا83 سرپرست شعبه خواهران ، سال 82 با حفظ سمت مسئول سیستم رایانه شعبه خواهران ، 84 تا 86 رئیس شعبه خواهران ، دبیر کامپیوتر هنرستان خدیجه کبری ، مربی کامپیوتر مکتب نرجس ، مسئول صندق رای پنجمین دوره انتخابات مجلس ، مسئول صندق رای هفتمین دوره انتخابات مجلس ، ناظر هشتمین دوره انتخابات مجلس ، خادم ستاد بازسازی عتبات عالیات استان ، رئیس شعبه مرکزی مسؤل مالی واعتباری مهر. ناگفته نماند ایشان از اعضای فعال وپیگیر بسیج بوده ودر تمامی کلاسها ودوره های مربوطه شرکت فعالانه داشته است.

آموزاش نظامی اعضای ارتش بیست میلیونی ،آموزش مقدماتی بسیج ،آموزش تکمیلی بسبج ، آموزش طرح معرفت بسیجیان ،آموزش بدو خدمت ، حوزه مقاومت بسیج نرجس خاتون ، گردان 501 الزهرا از جمله دوره های آموزشی ست که ایشان گذرانده است.

هیچ کس نمی داند ناله های سبز شبهای قدرش را به کدامین دعا معطر ومنو ساخت که چنین عاشقانه مثل مادرش فاطمه زهرا:doa(8): میان کوفیان ، به ظلم همسایگان ناجوانمرد، وهابیون بی دین ، عشق را میان شعله های آتش تفسیر نمود وبه فیض شهادت ، نائل آمد.


شهادت



روز یکشنبه10/3/88،شهید فاطمه ترکان به همراه 5نفر از همکاران به نامهای شهید علی شاقوزائی ،شهید سرگری، شهید حسینی ملا شاهی ، شهید مسعود لشکری وشعید بولاغ مشغول انجام امور همشهریان بود که متوجه شلوغی وصدای تیر اندازی دراطراف می شوند.

ساعت12.30 چند صد تن از طلاب مسجد مکی زاهدان (مسجد ضرار)واقع در جنب موسسه بیرون آمده ودر مقابل موسسه تجمع کردند وبعد از تجمع باسنگ واشیاء سخت شیشه های موسسه را شکسته وبا خوروجلوی درب موسسه را بستند ووحشیانه به داخل موسسه هجوم آوردند . ابتدا تیر اندازی نموده وبعد گازهای اشک آور دود زا وفلج کننده به داخل موسسه پرتاب نمودند وبا بی رحمی تمام موسسه را به همراه 6نفر از شیعیان علی:doa(6): به آتش کشیدند واین در حالی بود که تمام مسئولین ونیروهای امنیتی استان در جریان بوده وهیچ گونه اقدامی جهت نجات وپراکنده کردن وهابیون حیوان صفت انجام ندادند.

تنها جرمشان عشق به علی:doa(6): وحضرت زهرا:doa(8):بود.

بعد از آتش زدن ، زنهای سنگ دلشان با هلهله به شادی پرداختند واین چون تیری بر قلب خانواده ها بود. آتش موسسه زمانی توسط نیروهای محترم آتش نشانی خاموش شد که دیگر چیزی از آنجا باقی نمانده بود وتمامی ظالمان از صفحه فرار نموده بودند. مظلومانه وبی دفاع ، در مقابل هزاران وهزاران وهزار چشم ، در آتش ظلم دشمن دوست نما وظاهراًمسلمان به شهادت رسیدند.

********************
خاکسپاری



ایشان در گلزار شهدای رستم آباد ، 30 کیلومتری بم در کنار پدربزرگشان به خاک سپرده شدند.

در روز خاکسپاری ، بعد از دفن ، فرزند دوم ایشان آسیه با اصرار وخواهش از اطرافیان کنار مادر که آرام آرمیده می نشیند وبا چشمان بارانی ودلی سوخته قرآن را باز می کند وخدا چنین با او سخن می گویند:
آیا ندیدی که خدا ابر راازهر طرف براند تا بهم در پیوندد وباز وانبوه سازدوآنگاه بنگری قطرات باران از میان ابر فرو ریزد.....آیه 43 سوره نور
به محض بستن قرآن ،قطرات باران از آسمان فرود می آید واین چنین آسمان هم با فرزندان این بزرگوار همدردی می کندوخداوند رحمت وبرکت را به یمن ورود این شهید بزرگوار به بم ، به زمین فرو می فرستد. بارانی که به قول اهالی بم ،طی 20سال اخیر آن هم در ماه خرداد بی سابقه بود است. تمام طول مسیر از زاهدان تا بم ،ابر سایه انداز پیکر مقدس شهید وهمراهانش بود ودر آخر برخاک پاکش بارید. این جریان 2هفته بعد هم مجدد اتفاق افتاد ومایع شگفتی وآرامش قلبی اطرافیان شد.
سال تولد1343 ،امسال 1443 سال نزول قرآن می باشد وآیه 43 سوره نور....کسی چه می داند حکمت خداوند چیست؟

********************
خوابها



««یکی از اهالی رستم آباد که براثر افتادن از بلندی هنگام کار بنائی دچار مشکل پا شده بود، شبی شهید رابه همراه 2بانو خواب می بیند که به ایشان می گویند: چه مشکلی داری؟واو نیز جریان ضربه خوردن پاهایش را تعریف می کند و شهید می فرماید: خوب میشوی ، وقتی از خواب بیدار می شود پاهایش صحیح وسالم است.»»

««یکی از آشنایان که قرار عمل جراحی داشت ،2 روز قبل از عمل خواب شهید را می بیند که در حال جوشاندن دارو برایش است. می گوید: من داروهای زیادی خورده ام بی فایده بوده وشهید می فرماید: این دارو فرق دارد.
روز عمل دکتر به وی می گوید هیچ مشکلی نداری ونیاز به عمل نیست.»»

««یکی از دوستان خواب می بیند مزار شهید ،ضریح متبرکی است که جمع کثیری برای طلب حاجت وشفاعت اطراف آن جمع شده اند.»»


باران

سروده ای از زهره صادقیان دختر شهیده


روز خاکستری بارانی باز هم با غزلی پژمردم
واژه هایم همه پرواز شدند روی دستان گلی من مردم
زیر شلاق نگاهت باران بازهم سهم دلم حسرت شد
چشم من منتظر معجزه بود سهم چشمان ترم شبنم شد
روی آوار دقایق ماندم لحظه هایم همگی شد آواز
گفته بودی که اگر برگردی قسمت ام می شود از تو پرواز
لای تک بیت غزل های بهار می شوم پروانه
خاطرات من و باران اما می شود افسانه

********************
سروده ای از آسیه صادقیان دختر شهیده


شعری برای خستگی هایم
دیروز از پیکر سوخته ات گفتم
و داغ همیشه تازه ام
تازه تر شد
امروز
دلتنگی هایم فوق العاده پر کشیده اند
و باغ گونه هایم مثل همیشه خیس است
لب هایم فرشته ای را صدا می زند
و چشم هایم تا ابد به در دوخته شده
این گونه سپری می کنم
روزه ها را
و گمان می کنم سرچشمه تنهاییم بی تو بخشکد
آری
امروز ،
شعری برای خستگی هایم می گویم
مادر

منبع: http://shohadayezan.ir

:Gol:

روحش شاد راهش پررهرو :Gol:
شادی روح امام و
شهدا صلوات