جمع بندی آیا روح تولد و مرگ دارد ؟
تبهای اولیه
سلام
ایا روح تولد و مرگ دارد ؟
باتشکر
سلامایا روح تولد و مرگ دارد ؟
باتشکر
پاسخ :
با سلام وتقدیر از شما برای دقت در این گونه امور .
در ابتدا باید گفت : تولد روح در ضمن تولد جسم وبدن انجام می شود چون روح وبدن یک حقیقت متحد است که موجودی به نام انسان از آن دو شکل می گیرد . انسان موجود دو ساحتی است یکی ساحه آن بدن او و ساحه دیگر حقیقتی است که از آن «به من» یا «خود» تعبیر میشود و در آموزه های دینی روح نامیده شده. (1) در هر صورت روح تولد مستقل از بدن ندارد ودر ضمن بدن از مادر متولد می شود . اما در باره مرگ روح باید گفت :
قرآن فرمود:
«کل شیء هالک إلا وجهه و له الحکم و إلیه ترجعون؛(2) جز ذات او همه چیز نابود شونده است، فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده میشوید».
از این اصل کلی مرگ همگان حتى فرشتگان مقرب به خوبی معلوم میشود. اما نحوة مرگ آنان برای کسی معلوم نیست، چون در آموزههای وحیانی در این باره چیزی بیان نشده است.
اما بر اساس این قاعده که مرگ هر موجودی متناسب با ساختار وجود خود اوست، شاید مرگ روح مثل مرگ فرشتگان به مفهوم محو و فنای هستی آنان در نور عظمت و جلال و شوکت هستی بیکران حق تعالى باشد. آنان در قیامت با دمیده شدن صور مانند قطرات در دریای بیکران نامتناهی حق فانی خواهند شد. به گفتة سعدی:
چو سلطان عزت عَلَم بر کشد جهان سر به جیب عدم در کشد(3)
بنابراین در باره نحوة مرگ موجود مجرد مثل روح وفرشته گان
جز این که بگوییم فنای هستی آنان در هستی بیکران حق و محو قطرات وجود آن ها در دریای بیکران هستی خداوند است، چیزی دیگری را به آسانی نمیتوان گفت. چو مرگ ارواح نظیر مرگ فرشتگان درکش آسان نخواهد بود،ولی اصل فنای آنان در پیشگاه هستی بی کران حق مطرح است، گرچه نحوه آن فنا برای ما قابل درک نیست.
پینوشتها:
1. ر. ک: آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 213
2. . قصص (28) آیه 88.
3. بوستان سعدی، نشر دوستان تهران 1370 ش، باب 3، ص 90.
سلام و عرض ادب.
خواهرم، سرکار بی نظیر.
سلامایا روح تولد و مرگ دارد ؟
باتشکر
ضمن تشکر از شما خواهر فرهیخته بابت ایجاد این موضوع، نظر شخصی و تفسیر شخصی حقیر به شرح زیر است:
آیه شریفه 28 سوره بقره: « كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ »
حرف "ف" : ترتیب زمانی بلافاصله را بیان میدارد.
حرف "ثم" : ترتیب زمانی فاصله دار (خواه با فاصله کم، خواه با فاصله زیاد) را بیان میدارد.
وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا : اشاره به جنین است قبل از انشاء روح.
فاحیاکم : اشاره به تولد و خلقت روح است. با توجه به اینکه روح از امر پروردگار است، خلقت و تولد روح نیز آنی بوده و بلافاصله موجود شده. بنابراین از حرف "ف" استفاده نموده.
ثُمَّ يُمِيتُكُمْ : اشاره به برقراری ارتباط روح و کالبد است. ارتباط روح غیر مادی با جسم مادی به دلیل شرایط عالم خلق، شامل گذر زمان (ولو اندک) است. بنابراین از حرف "ثم" استفاده نموده. مرگ روح در این مرحله، تعبیری است از محدود شدن ارتباط روح با عالم امر در اثر ارتباط با عالم خلق. از دیدگاه حقیر، در فاصله خلقت روح تا ارتباطش با کالبد، میثاق او و خداوند منعقد گردیده.
ثُمَّ يُحْيِيكُمْ : اشاره به رفع محدودیت ارتباط روح با عالم امر پس از مرگ جسم دارد. به تعبیری دیگر تولد دوم روح.
ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ : اشاره به فاصله زمانی برزخ از تولد دوم روح تا قیامت دارد.
بنابراین از دیدگاه حقیر، روح متولد میشود ولی مرگ ندارد. فقط علاوه بر تولد اولش، میتوان با توجه به تغییر در ارتباطش با عالم امر، یک مرگ و یک تولد دیگر برایش تعبیر نمود.
و همانطور که میدانید آیه فوق در اصل، مربوط به موت و حیات و اماته جسم در دنیا و حیات مجدد در پایان برزخ است و دلیلی بر معاد جسمانی-روحانی.
سلا م خدمت شما و با عرض احترام
شما تفسیری کاملا جدید از این ایه ارایه دادید که نقد ان از نظر من اینگونه است
وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا : اشاره به جنین است قبل از انشاء روح.
معنی ان این است که شما مرده بودید یعنی زمانی که نبودید مثلا انرژی بودید
در حالی که شما اشاره به جنین کرده اید و ما نمی توانیم جنین را مرده فرض کنیم
حتی در حالت جنینی هم ما هستیم و زنده ایم قلب ضربان دارد
فاحیاکم : اشاره به تولد و خلقت روح است. با توجه به اینکه روح از امر پروردگار است، خلقت و تولد روح نیز آنی بوده و بلافاصله موجود شده. بنابراین از حرف "ف" استفاده نموده.
شما زنده شدن را با دمیدن روح در نطر گرفته اید
در حالی که حتی جنین دو سه روزه زنده است
ثُمَّ يُحْيِيكُمْ : اشاره به رفع محدودیت ارتباط روح با عالم امر پس از مرگ جسم دارد. به تعبیری دیگر تولد دوم روح.
باز هم اینجا چون می گوید سپس زنده شدید
منظور زنده شدن در عالم اخرت هست و چون فاصله زیاد هست هم از کلمه ثم استفاده کرذده است
در کل شما مرگ و زندگی را فقط برای روح در این ایه در نظر گرفته اید
و جسم چه می شود ؟ ایا برای جسم مرگ و زندگی نیست ؟
بنابراین از دیدگاه حقیر، روح متولد میشود ولی مرگ ندارد. فقط علاوه بر تولد اولش، میتوان با توجه تغییر در ارتباطش با عالم امر، یک مرگ و یک تولد دیگر برایش تعبیر نمود.
من نظرم این است که چون روح موجود مستقلی نیست و وابسته به جسم است تولد و حتی مرگ برای ان نمی توان در نظر گرفت
در کجای قران یا حتی روایات از روح به عنوان یک موجود نام برده شده است ؟
با تشکر
به نظر من ما در مورد روح یک جمله میدانیم مابقی چیزهای ساخته ذهن بشر در مورد روح هست:
*روح از جانب خداست *
وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا : اشاره به جنین است قبل از انشاء روح.
درود
بر گردان = و شما مردگانی بودید !
روشنگری (تفسیر ) شما که فرموده اید اشاره به جنین است قبل از انشاء روحدرست نیست جناب استوار
چرا ؟
چون هتا پیش از دمیدن روان در آن , یاخته های رویان زنده اند و در هال رُست و نمو
در ابتدا باید گفت : تولد روح در ضمن تولد جسم وبدن انجام می شود چون روح وبدن یک حقیقت متحد است که موجودی به نام انسان از آن دو شکل می گیرد
سلام
با توجه به اینکه روح و بدن را یک حقیقت متحد نامیدید پس چرا پس از مرگ بدن یا انسان
همچنان برای روح بقا در نظر می گیرید ؟
چون بنا به گفته شما روح وابسته به تن است و متحد با ان است پس اگر تنی نباشد چطور می توان
روح را جدای از ان در نظر گرفت ؟
با تعریف شما از نظر حقیر با مرگ انسان روح هم که با ان متحد هست می میرد
یعنی منیت انسان یا همان خود انسان می میرد
با تشکر
سلام و عرض ادب
وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا : اشاره به جنین است قبل از انشاء روح.
معنی ان این است که شما مرده بودید یعنی زمانی که نبودید مثلا انرژی بودید
در حالی که شما اشاره به جنین کرده اید و ما نمی توانیم جنین را مرده فرض کنیم
حتی در حالت جنینی هم ما هستیم و زنده ایم قلب ضربان دارد
روشنگری (تفسیر ) شما که فرموده اید اشاره به جنین است قبل از انشاء روحدرست نیست جناب استوار
چرا ؟
چون هتا پیش از دمیدن روان در آن , یاخته های رویان زنده اند و در هال رُست و نمو
بله. لازم بود منظورم را کاملتر و روشنتر بیان میکردم. ممنون از تذکرتان.
جنین و حتی قبل از آن اسپرم و تخمک حیات دارند. و موجوداتی صاحب شعورند. و منظور حقیر از موت جنین، عدم ارتباط روح با آن و در نتیجه عدم خودآگاهی و اراده برای آن موجود با شعور است.
فبلا هم در جاهای دیگر عرض کرده بودم که روح را عامل حیات نمیدانم. بلکه روح را عامل تبلور اراده و خودآگاهی در یک موجود زنده با شعور میدانم.
همانطور که تعبیر مرگ روح را با محدودیتش در ارتباط با عالم امر بیان نمودم.
شما زنده شدن را با دمیدن روح در نطر گرفته اید
در حالی که حتی جنین دو سه روزه زنده است
خیر اینگونه نیست.
ابتدا گفتم خلقت و تولد روح بر اساس فاحیاکم.
سپس گفتم ارتباط آن روح با کالبد بر اساس ثم یمیتکم.
یعنی بوجود آمدن روح را زنده شدن روح، و ارتباط روح با کالبد را مرگ روح میدانم. (به واسطه محدودیتش در ارتباط با عالم امر یا همان اصلش)
همچنین مرگ کالبد و رفع محدودیت روح با عالم امر را حیات دوباره روح قلمداد میکنم.
در کل شما مرگ و زندگی را فقط برای روح در این ایه در نظر گرفته اید
و جسم چه می شود ؟ ایا برای جسم مرگ و زندگی نیست ؟
اگر جمله انتهائی مطلبم را خوانده باشید:
و همانطور که میدانید آیه فوق در اصل، مربوط به موت و حیات و اماته جسم در دنیا و حیات مجدد در پایان برزخ است و دلیلی بر معاد جسمانی-روحانی.
متوجه میشوید که حقیر دو تفسیر از این آیه دارم:
یکی همان تفسیر معروف در نقل قول فوق و دیگری تفسیری شخصی در رابطه با روح و مرتبط به سؤال تاپیک.
به نظر من ما در مورد روح یک جمله میدانیم مابقی چیزهای ساخته ذهن بشر در مورد روح هست:
*روح از جانب خداست *
سلام
تا حدود زیادی با نظر شما موافقم
چون خدا هم در قران گفته ما دانش زیادی از روح به انسان ندادیم
وقتی خدا گفته دانشی نداده
ان وقت ان همه دانش و اطلاعات در باره روح واقعا از کجا امده ؟
موفق باشید
به نظر من ما در مورد روح یک جمله میدانیم مابقی چیزهای ساخته ذهن بشر در مورد روح هست:
*روح از جانب خداست *
به نظر شما روح که از جانب خداست نابود میشه یا ابدیه؟
آیا خدا فانی است؟
آیا خدا فانی است؟
خداوند وجود باقی است.همه چیز معلول به اوست و او معلول به ذات خودش هست.یعنی علتی نداره که تحت تاثیر همان علت
فانی بشه .
به نظر شما روح که از جانب خداست نابود میشه یا ابدیه؟
من نظرم وابسته به قران هست:
در قران اینطور امده که انسان بعد قیامت یا میره بهشت یا جهنم و به زندگی ابدی میرسه.
بنابراین روح چیزی نیست که عدم بشه.
من نظرم وابسته به قران هست:
در قران اینطور امده که انسان بعد قیامت یا میره بهشت یا جهنم و به زندگی ابدی میرسه.
بنابراین روح چیزی نیست که عدم بشه.
منم دقیقا منظورم همینه بعضی چیزها نیاز به بحث نداره چون خدا مستقیم جواب و بهمون داده
به نظر شما روح که از جانب خداست نابود میشه یا ابدیه؟
آیا خدا فانی است؟
سلام
به نظر من روح ابدیه و تولد و مرگ نداره
منتهی در تاپیکی دیگر صحبت از تولد و مرگ روح است
و من برای همین این تاپیک و زدم
من نظرم وابسته به قران هست:
در قران اینطور امده که انسان بعد قیامت یا میره بهشت یا جهنم و به زندگی ابدی میرسه.
بنابراین روح چیزی نیست که عدم بشه.
سلام
اگر روح ابدی هست بفرمایید قبل از تولد انسان روح او کجا بوده ؟
و ایا روح با تولد انسان تولد یافت ؟
بله. لازم بود منظورم را کاملتر و روشنتر بیان میکردم. ممنون از تذکرتان.
جنین و حتی قبل از آن اسپرم و تخمک حیات دارند. و موجوداتی صاحب شعورند. و منظور حقیر از موت جنین، عدم ارتباط روح با آن و در نتیجه عدم خودآگاهی و اراده برای آن موجود با شعور است.
فبلا هم در جاهای دیگر عرض کرده بودم که روح را عامل حیات نمیدانم. بلکه روح را عامل تبلور اراده و خودآگاهی در یک موجود زنده با شعور میدانم.
سلام
شما قبلا فرمودین مغز ابزار روح برای ارتباط با جهان مادی است
می دانیم جنین از همان روزهای اول مغزش شروع به تشکیل شدن می کند
ایا قائل به این هستید که تا وقتی مغز کاملا تشکیل نشده ابزار روح
برای ارتباط به جهان مادی امده نیست ؟
و در ان زمان ایا این روح به یکباره متولد شده یا قبلا موجود بوده است و با تکمیل مغز
قادر به ارتباط با جهان مادی می شود ؟
و همانطور که میدانید آیه فوق در اصل، مربوط به موت و حیات و اماته جسم در دنیا و حیات مجدد در پایان برزخ است و دلیلی بر معاد جسمانی-روحانی.
سلام مجدد و عرض ادب
لطفا و اگه امکانش هست
بیشتر توضیح بدید که چگونه معاد جسمانی و روحانی را نتیجه گرفتید ؟
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.
شما قبلا فرمودین مغز ابزار روح برای ارتباط با جهان مادی است
می دانیم جنین از همان روزهای اول مغزش شروع به تشکیل شدن می کند
ایا قائل به این هستید که تا وقتی مغز کاملا تشکیل نشده ابزار روح
برای ارتباط به جهان مادی امده نیست ؟
بله همینطور است.
و در ان زمان ایا این روح به یکباره متولد شده یا قبلا موجود بوده است و با تکمیل مغز
قادر به ارتباط با جهان مادی می شود ؟
یکباره متولد شده به اقتضای حرف "ف" در ابتدای فاحیاکم.
و بعد از آن روح با مغز مرتبط میشود.
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.
لطفا و اگه امکانش هست
بیشتر توضیح بدید که چگونه معاد جسمانی و روحانی را نتیجه گرفتید ؟
آیه شریفه 28 سوره بقره: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِوَكُنتُمْ أَمْوَاتًافَأَحْيَاكُمْثُمَّ يُمِيتُكُمْثُمَّ يُحْيِيكُمْثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
با دیدگاه زیر:
موت اول: نیستی اولیه انسان.
احیا اول: تولد انسان (بوجود آمدن انسان شامل جسم و روح)
اماته دوم: مرگ انسان (فنای جسم و قطع تعلق روح)
احیا دوم: زنده شدن مردگان (تشکیل مجدد جسم و ارتباط مجددش با روح)
این تفسیر برای این آیه، با آیات دیگری که به زنده شدن مردگان و سر برآوردن آنان از قبور اشاره دارند همخوانی دارد. و دلیل بر معاد جسمانی-روحانی میباشد.
با سلام خدمت همه دوستان.
بنده هم نظر خود را بیان می کنم.
به اعتقاد بنده روح و جسم چیز جدای از هم نیستند. روح همان جسم است و جسم همان روح. اختلاف در مراتب است. جسم مادی مرتبه نازل شده از موجود مجرد است. با پایان یافتن حیان انسان در این دنیا و پیوستن جسم او به خاک زمین ذرات مادی وجود انسان در مجموعه مادی عالم هستی حل می شود و زمانی هم در دین به قیامت از آن یاد شده است منظور از بین رفتن تمام عالم ماده و صعود مرتبه مادی عالم هستی به مرتبه تجرد و سپس صعود بالاتر این عالم تجرد یافته به پیوستن آن به ذات مجرد محض حضرت حق است. این روندی طبیعی است که اتفاق می افتد.
آیه ای که جناب کارشناس ذکر کردند بخ زیبایی این مسئله را نشان می دهد. آیه دیگری هم که می توان به آن اشاره کرد انا لله و انا الیه راجعون است.
اگر قرار است همه چیز به سوی حضرت حق بازگشت داده شود چون حضرت حق موجود مجرد محض است همه چیز هم در ذات او حل می شود و باصطلاح عرفا فانی می شود.
به این شعر مولانا دقت کنید :
از جمادی مردم و نامی شدم از نما مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شوم
حمله دیگر بمیرم از بشر تا برآرم از ملائک پر و سر
از ملک هم بایدم جستن ز جو کل شی هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که : انا الیه راجعون
اشاره به این دارد که مرتبه مجرد انسان بعد از مرگ مادی آن حاصل می شود. نه این که همزمان همه را داشته باشد.
البته این انتقال طبیعی عالم هستی است. ولی عرفای چون مولانا چنین ادعا دارند که این مراحل را در همین عالم ماده و با کشف و شهود طی می کنند. هر چه کشف و شهود انسان مرتبه بالاتری داشته باشد صورت های مادی بیشتر زدوده می شود و فنای در حضرت حق بیشتر حاصل می گردد.
با این استدلال مقصد نهایی انسان و یک تکه سنگ یکی است. ذات حضرت حق.
البته بنده نظریه ای را در فیزیک خواندم که عالم هستی که زمانی از یک نقطه پر انرژی بوجود آمد و منبسط شد زمانی هم شروع به انقباض می کند و به همان نقطه ابتدایی بازگشت داده می شود. اگر این نظریه درست باشد جمله : انا لله و انا الیه راجعون با علم اثبات شده است. شاید منظور از قیامت هم شروع انقباض این عالم هستی و از بین رفتن زمین و پیوستن آن به سیر بازگشت به نقطه ابتدایی است.
و من الله توفیق
این تفسیر برای این آیه، با آیات دیگری که به زنده شدن مردگان و سر برآوردن آنان از قبور اشاره دارند همخوانی دارد. و دلیل بر معاد جسمانی-روحانی میباشد.
با سلام.
ثم الیه ترجعون چگونه معاد جسمانی را اثبات میکند. در حالیکه می دانیم ذات حضرت حق مجرد محض است. لذا اگر قرار است انسان به سمت خداوند بازگشت داده شود چرا باید جسم داشته باشد. حل شدن در ذات حضرت حق مستلزم از بین رفتن ماده است.
و من الله توفیق
سلام.
برادرم، جناب شریعت عقلانی.
با سلام.
ثم الیه ترجعون چگونه معاد جسمانی را اثبات میکند. در حالیکه می دانیم ذات حضرت حق مجرد محض است. لذا اگر قرار است انسان به سمت خداوند بازگشت داده شود چرا باید جسم داشته باشد. حل شدن در ذات حضرت حق مستلزم از بین رفتن ماده است.
و من الله توفیق
حقیر این معادله را قبول ندارم:
بازگشت انسان به سمت خدا = حل شدن در ذات حق
بنابراین لزومی برای از بین رفتن ماده نمیبینم.
مگر وقتی روح خلق شد در ذات خداوند محلول بود که حالا برای رجعت به سمت خدا بخواهد دوباره در ذاتش حل شود؟
آیه دیگری هم که می توان به آن اشاره کرد انا لله و انا الیه راجعون است.
اگر قرار است همه چیز به سوی حضرت حق بازگشت داده شود چون حضرت حق موجود مجرد محض است همه چیز هم در ذات او حل می شود و باصطلاح عرفا فانی می شود.
سلام جناب شریعت
بر تمام مطالب شما نقد هایی وارد است که تنها به این مورد اشاره می کنم
ایه مبارکه انا لله و انا الیه راجعون
معنایش این نیست که ما بعد از مرگ به سمت خدا می رویم بلکه درتمام مراحل زندگی دنیوی و اخروی
بسوی او در حرکتیم
خداوند نه در بعد مکان است که با جسم یا روح بسمت او برویم و نه در ان سوی زمان تا منتظر گذر زمان
باشیم برای رفتن بسوی او
بلکه فاصله ما با او حجاب گناه و نفسانیات است این حجاب اگر برداشته شود بین انسان و خدا فاصله ای نیست پس در طی مسیر کمال در دنیا و در اخرت انسان بخدا نزدیک و نزدیکتر می شود
بسوی خدا رفتن جنبه روحی و معنوی دارد نه مادی و بدنی
با تشکر
با سلام.
ثم الیه ترجعون چگونه معاد جسمانی را اثبات میکند. در حالیکه می دانیم ذات حضرت حق مجرد محض است. لذا اگر قرار است انسان به سمت خداوند بازگشت داده شود چرا باید جسم داشته باشد. حل شدن در ذات حضرت حق مستلزم از بین رفتن ماده است.
و من الله توفیق
سلام
جواب این سوال شما رو در پست بالایی نوشتم
موفق باشید
اگر روح ابدی هست بفرمایید قبل از تولد انسان روح او کجا بوده ؟
و ایا روح با تولد انسان تولد یافت ؟
تولد اصلی انسان رو من این جور تصور میکنم:
خداوند روحی از خودش رو جدا میکنه و وارد عالم ذر میکنه و در انجا اون روح رو پرورش میده تا زمانی که به نوزاد وارد شود.
در عالم ذر انسان وجود داره اما اگاهی نداره که وجودش رو درک کنه چون قراره در عالم ماده مراتب درک رو طی کنه.
انسان از اون جدایی میناله که از نیستان حق جدا شده.
و اون تولد رو من اسمشو میذارم جدایی از نیستان.
مگر وقتی روح خلق شد در ذات خداوند محلول بود که حالا برای رجعت به سمت خدا بخواهد دوباره در ذاتش حل شود؟
با سلام.
در عالم هستی وجودی غیر از وجود خدا نیست. ( وحدت وجود ) موجوداتی که ما وجودشان را مستقل از وجود خدا می دانیم در حقیقت تجلی وجود اویند.
در وحدت شخصی وجود می گوییم تنها موجود خداست، و مخلوقات تجلی او هستند و وجودشان اعتباری بوده و اصلا وجود ندارند. خداوند به شکل اشیا ظهور کرده است:
هو الظاهر و الباطن و ....
جمله عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت "پیدا و پنهان نیز هم" {یک فروغ روی او است.}
لذا چیزی غیر از خدا وجود ندارد که از نیست خلق شده باشد.
در حقیقت موجودات ( روحانی و جسمانی ) مراتب نازل شده از یک وجود هستند که به شکل های مختلف نمود پیدا کرده است.
و من الله توفیق
معنایش این نیست که ما بعد از مرگ به سمت خدا می رویم بلکه درتمام مراحل زندگی دنیوی و اخروی
بسوی او در حرکتیم
با سلام.
بله ما هم نگفتیم الزاما مرگ. بلکه عرض شد عرفا ادعا دارند در همین عالم ماده هم می توان با کشف و شهود اتصال به عالم بالاتر را محقق کرد. معراج پیامبر هم دقیقا همین عروج و اتصال به عالمی بوده که زمانی از آن عالم ماده شکل گرفت.
خداوند نه در بعد مکان است که با جسم یا روح بسمت او برویم و نه در ان سوی زمان تا منتظر گذر زمان
باشیم برای رفتن بسوی او
البته که خداوند در بعد مکان نیست. ولی ظاهرا در دین برای قیامت کبری زمان خاصی را مشخص کرده اند که البته معلوم نیست. بنده هم می گویم این قیامت کبری نیستی عالم ماده است. بعد از نیستی و فنای ماده دیگر زمانی هم وجود ندارد که بخواهیم آن را به خدا نسبت دهیم.
بلکه فاصله ما با او حجاب گناه و نفسانیات است
البته انسان به گناه بیشتر در عالم ماده غرق می شود و به همین دلیل از خدا دورتر. ولی علت فاصله ما با او خود ماهیت عالم ماده است. هر چه انسان بتواند خود را از عالم ماده جدا کند می تواند اتصال به عالمی بالاتر را تجربه کند که ظاهرا نه از لحاظ مکانی که از لحاظ مرتبه ای به وجود محض حضرت حق نزدیکتر است.
و من الله توفیق
سلام.
برادر عزیزم، جناب شریعت عقلانی.
در عالم هستی وجودی غیر از وجود خدا نیست. ( وحدت وجود ) موجوداتی که ما وجودشان را مستقل از وجود خدا می دانیم در حقیقت تجلی وجود اویند.
در وحدت شخصی وجود می گوییم تنها موجود خداست، و مخلوقات تجلی او هستند و وجودشان اعتباری بوده و اصلا وجود ندارند. خداوند به شکل اشیا ظهور کرده است:
هو الظاهر و الباطن و ....
لذا چیزی غیر از خدا وجود ندارد که از نیست خلق شده باشد.
در حقیقت موجودات ( روحانی و جسمانی ) مراتب نازل شده از یک وجود هستند که به شکل های مختلف نمود پیدا کرده است.
دوست عزیز، تا جائی که حقیر میدانم معنای هو الظاهر و الباطن این است که از همه چيز ظاهرتر است چرا كه آثارش همه جا را گرفته ، و از همه چيز مخفیتر است چون كه ذاتش بر كسى روشن نيست.
احاطه وجودی خداوند بر اشیاء به معنای جمله آبی رنگ شما نیست.
جمله آبی رنگتان با لیس کمثله شیء منافات دارد.
در مورد جمله قرمز رنگتان، حتما میدانید که خداوند محيى و مميت است و نیز میدانید که اول و آخر است. پس چطور میشود چیزی از نیست بوجود نیامده باشد؟
در مورد جمله قهوهای رنگتان، نظر حقیر این است که احاطه وجودی خدا بر مخلوقات با قول شما یکی نیست. وجود خدا قابل تغییر و تنزل نیست و ذاتش مبرا از این امور است.
از طرفی وقتی ماده و جسمانیت از دیدگاه شما مرتبه نازل شده از یک وجودند، پس چرا لازم میدانید که بکلی نابود شوند و معاد بُعد جسمانی نداشته باشد؟
یکباره متولد شده به اقتضای حرف "ف" در ابتدای فاحیاکم.
و بعد از آن روح با مغز مرتبط میشود.
سلام خدمت شما
من از سخنان شما اینطور برداشت کردم که شما برای روح موجودیتی غیر از جسم قائل هستید
مانند هاله ای که در فیلمها نشون میده که بعد از مرگ از جسم خارج میشه و به طرف اسمون
می ره
اگر اینطور نیست ماهیت روح از نظر شما چیست ؟
و منظور از خلق انی چیست ؟ می دانیم در جهان ماده خلق انی نداریم ایا در جهان مجردات
خلق انی داریم ؟
با تشکر
جمله آبی رنگتان با لیس کمثله شیء منافات دارد.
منظور این است که انسان هیچ درکی نمی تواند از آن مرتبه از وجود خدا یعنی مرتبه ذاتش بکند. لذا هر چه که انسان ها از وجود خدا تصور می کنند در حد فهم خودشان است و حقیقت وجود او شبیه این تصورات انسانی نیست.
در مورد جمله قرمز رنگتان، حتما میدانید که خداوند محيى و مميت است و نیز میدانید که اول و آخر است. پس چطور میشود چیزی از نیست بوجود نیامده باشد؟
مسلما حیات انسانی یا حیوانی و یا نباتی بر اساس یک روند طبیعی در عالم ماده شکل گرفته است. البته همه چیز تحت اراده خداست. لذا با اراده او تمام این امور طبیعی در عالم ماده محقق می شود. همه چیز در یک روند طولی منتسب به اوست. این حیات زمانی با این روند بوجود آمد و زمانی هم با همین روند طبیعی از بین می رود. اینها همه در سیطره اراده الهی قرار دارند. لذا برای همین هم هست که او یحیی و یمیت است.
از طرفی وقتی ماده و جسمانیت از دیدگاه شما مرتبه نازل شده از یک وجودند، پس چرا لازم میدانید که بکلی نابود شوند و معاد بُعد جسمانی نداشته باشد؟
عالم هستی مدام در حال صعود و نزول (مرتبه ای و مادی ) است. وقتی که بکلی نابود می شود دوباره از نو روند شکل گیری عالم ماده آغاز می گردد. بنده نگفتم لازم می آید بلکه گفتم علم فیزیک چنین نتایجی را بدست آورده است. البته اطلاعات بنده کامل نیست. ولی از دوستان فیزیکدان که پرسیدم چنین چیزی دستگیرم شد که عالم ماده همان طور که زمانی از یک نقطه که بر ما معلوم نیست آغاز شده است زمانی هم به همان نقطه باز می گردد و البته دوباره از نو انبساط عالم هستی شروع می شود و این روند همیشه وجود دارد.
اطلاعات بنده در این حوزه کامل نیست. تعصبی هم روی نظرات خود ندارم. می خواهم با مباحثه با شما چیز یاد بگیرم.
و من الله توفیق
ثم الیه ترجعون چگونه معاد جسمانی را اثبات میکند. در حالیکه می دانیم ذات حضرت حق مجرد محض است. لذا اگر قرار است انسان به سمت خداوند بازگشت داده شود چرا باید جسم داشته باشد. حل شدن در ذات حضرت حق مستلزم از بین رفتن ماده است.
سلام خدمت شما
من با این قسمت از سخنان شما که ابی کردم مشکل دارم که چرا انسانها باید در برگشت
در ذات حق حل شوند ؟
اگر واقعا اینطور بشه معناش اینه که دیگه انسان نیست و نابود می شه
و قیامت و جزا و پاداش و همه اینها دیگه وجود نداره
به نظرم شما انسان و بعد از مرگ و اینکه بدنش در طبیعت تجزیه شد و به انرژی تبدیل شد
همان حل شدن در ذات حق می دونید ؟ایا منظورتون همینه ؟
با تشکر
تولد اصلی انسان رو من این جور تصور میکنم:
خداوند روحی از خودش رو جدا میکنه و وارد عالم ذر میکنه و در انجا اون روح رو پرورش میده تا زمانی که به نوزاد وارد شود.
سلام
اینکه روح خدایی در انسان وجود داره قبول دارم
ولی اینکه روح و از خودش جدا کرده و در عالم ذر پرورش داده یکم غریبه !!!!!!!!!!!!
اگر اینطور باشه باید میلیاردها روح در عالم ذر در حال پرورش باشند !!!!!
اصلا مگه روح جدا شده از خدا احتیاج به پرورش داره ؟
اما روی هم رفته تحلیل جالبی بود و تازه :ok:
سلام و عرض ادب
من از سخنان شما اینطور برداشت کردم که شما برای روح موجودیتی غیر از جسم قائل هستید
بله. اما معتقدم همانند حیات دنیوی، حیات اخروی نیز جسمانی-روحانی است.
مانند هاله ای که در فیلمها نشون میده که بعد از مرگ از جسم خارج میشه و به طرف اسمون
می ره
خیر. روح غیر مادی را نمیتوان به اینگونه تعبیرات وصف نمود.
اگر اینطور نیست ماهیت روح از نظر شما چیست ؟
و منظور از خلق انی چیست ؟ می دانیم در جهان ماده خلق انی نداریم ایا در جهان مجردات
خلق انی داریم ؟
منهم مانند بقیه از ماهیت روح بی خبرم. فقط میدانم غیر مادی و از عالم امر است و در عالم امر خلقت موجودات آنی و کن فیکون میباشد.
همانطور که قبلا و در جای دیگر عرض کرده بودم، حقیر به وجود ذره و موج مادی و نیز ذره و موج غیر مادی به صورت تؤامان معتقدم.
روح محدودهای از امواج غیر مادی است که ماهیتش نامعلوم و مجهول است.
وجود ذره و موج غیر مادی، از لامکانی و لازمانی و نیز سرعتهائی تا ده هزار برابر سرعت نور در مبحث کوانتوم استنتاج میگردد.
سلام و عرض ادب.
عالم هستی مدام در حال صعود و نزول (مرتبه ای و مادی ) است. وقتی که بکلی نابود می شود دوباره از نو روند شکل گیری عالم ماده آغاز می گردد. بنده نگفتم لازم می آید بلکه گفتم علم فیزیک چنین نتایجی را بدست آورده است. البته اطلاعات بنده کامل نیست. ولی از دوستان فیزیکدان که پرسیدم چنین چیزی دستگیرم شد که عالم ماده همان طور که زمانی از یک نقطه که بر ما معلوم نیست آغاز شده است زمانی هم به همان نقطه باز می گردد و البته دوباره از نو انبساط عالم هستی شروع می شود و این روند همیشه وجود دارد.
اطلاعات بنده در این حوزه کامل نیست. تعصبی هم روی نظرات خود ندارم. می خواهم با مباحثه با شما چیز یاد بگیرم.
دوست عزیز و فرهیخته، نظریه انبساط عالم اخیرا کمی سست شده و شواهدی بدست آمده که آن را رد میکند.
حتی نظریه انقباض بعد از انبساط نیز متقن نیست.
به هر حال چون این قضیهای محکم و استوار نیست فکر نمیکنم بحث بر محوریت آن علمی باشد.
اما به هر حال باز هم حقیر دلیلی بر این نمیبینم که بازگشت به خداوند مستلزم نابودی کامل ماده، و معاد صرفا روحانی باشد.
ذات خداوند آنگونه نیست که چیزی از آن نزول کند و دوباره صعود کرده و در آن حل شود.
اگر واقعا اینطور بشه معناش اینه که دیگه انسان نیست و نابود می شه
و قیامت و جزا و پاداش و همه اینها دیگه وجود نداره
اشیاء به اسماء خود بازگشت میکنند و در آن فنا میشوند
اما این قاعدتا به صور اول مربوط است
اینکه روح خدایی در انسان وجود داره قبول دارم
ولی اینکه روح و از خودش جدا کرده و در عالم ذر پرورش داده یکم غریبه !!!!!!!!!!!!اگر اینطور باشه باید میلیاردها روح در عالم ذر در حال پرورش باشند !!!!!
اصلا مگه روح جدا شده از خدا احتیاج به پرورش داره ؟
فلاسفه صدرایی وجود روح را قبل از بدن و دنیا قبول ندارند بلکه میگویند قبل از دنیا انسان به حیثیت عقلی موجود بوده نه نفوس جداگانه
من یه تحلیل دیگه هم به ذهنم رسید :
انسان شدیدا میل به بقا داره و این میل به بقا بدون استثنا در همه انسانها وجود داره.
من نظرم اینه این حس میل به بقا مربوط به روح انسانی هست .
چون روح باقی هست این میل به بقا رو در انسان ایجاد کرده.
اگر روحی نبود میل به بقایی هم قطعا وجود نداشت و انسان هچ ترسی از فنا نداشت.
البته که خداوند در بعد مکان نیست. ولی ظاهرا در دین برای قیامت کبری زمان خاصی را مشخص کرده اند که البته معلوم نیست. بنده هم می گویم این قیامت کبری نیستی عالم ماده است. بعد از نیستی و فنای ماده دیگر زمانی هم وجود ندارد که بخواهیم آن را به خدا نسبت دهیم.
سلام
نیستی کامل عالم ماده نه منبع علمی داره نه دینی و قرانی
از نظر علمی قانون بقای انرژِ ی و ماده مغایر با نابودی عالم ماده است
و از نظر دینی و قرانی هم مطلبی در این زمینه نداریم
حتی با توجه به ایات قران و با توجه به صفاتی که برای خدا قائل هستیم
مانند همیشه خلاق عکس گفته شما در ذهن تداعی می شود
البته انسان به گناه بیشتر در عالم ماده غرق می شود و به همین دلیل از خدا دورتر. ولی علت فاصله ما با او خود ماهیت عالم ماده است. هر چه انسان بتواند خود را از عالم ماده جدا کند می تواند اتصال به عالمی بالاتر را تجربه کند که ظاهرا نه از لحاظ مکانی که از لحاظ مرتبه ای به وجود محض حضرت حق نزدیکتر است.
از نظر حقیر فاصله ما با خدا به عالم ماده ارتباطی ندارد بلکه همان حالت معنوی دارد
چه اینکه عرفا در همین عالم ماده به خدا نزدیکند
اگر قرار باشد با جدا شدن از عالم ماده به خدا نزدیکتر شویم
پس باید گناه کارانی نظیر فرعون یا نمرود و یا .... با رفتن به عالم معنا به خدا نزدیکتر شده باشند
در حالی که طبق ایه قران فرعون تا روز قیامت در عذاب است
درست است که عالم غیر مادی را تجربه می کنند ولی این تجربه
الزاما نزدیک شدن به خدا نیست
موفق باشید
در مورد جمله قرمز رنگتان، حتما میدانید که خداوند محيى و مميت است و نیز میدانید که اول و آخر است. پس چطور میشود چیزی از نیست بوجود نیامده باشد؟
سلام خدمت شما
جناب استوار منظور از جمله قرمز رنگ تان این است که به نظر شما ماده از نیست خلق شد ؟
با تشکر
ایا روح تولد و مرگ دارد ؟
سلام
بنابر قول مولا علی ع که فرمود : خلقتم للبقاء لا للفناء بعدی از ابعاد وجودی انسان ابدی است که بنام روح نامگذاری می شود
والله الموفق
فقط میدانم غیر مادی و از عالم امر است و در عالم امر خلقت موجودات آنی و کن فیکون میباشد.
سلام
به نکته خیلی جالب اشاره کردید که همیشه برای من سوال بود
و ان هم قانون کن فیکون می باشد
از نظر من این قانون در عالم ماده سازگار نیست و در عالم ماده خلق تدریجی می باشد
طبق سخنان شما این قانون باید در عالم امر صحت داشته باشد
با تشکر و موفق باشید
سلام
بنابر قول مولا علی ع که فرمود : خلقتم للبقاء لا للفناء بعدی از ابعاد وجودی انسان ابدی است که بنام روح نامگذاری می شود
والله الموفق
سلام
ولی این گفتار مغایر با نظرات شماست که عالم ذر و وجود روح انسانی در ان عالم
را قبول ندارید
اگر روح ابدی است و عالم ذر هم وجود ندارد قبل از تولد این روح انسان کجا بوده است ؟
با تشکر
ولی این گفتار مغایر با نظرات شماست که عالم ذر و وجود روح انسانی در ان عالم
را قبول نداریداگر روح ابدی است و عالم ذر هم وجود ندارد قبل از تولد این روح انسان کجا بوده است ؟
سلام
این جاودانگی بعد از خلقت است و خلقت انسان از عالم ماده شروع می شود همانطور که نص قران کریم بر آن دلالت دارد
ما ازلیت وجودی برای انسان قائل نیستیم (مگر به نحو وجود علمی در علم الهی) بلکه ابدیت قائلیم
والله الموفق
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر
جناب استوار منظور از جمله قرمز رنگ تان این است که به نظر شما ماده از نیست خلق شد ؟
نقل قول:حتما میدانید که خداوند محيى و مميت است و نیز میدانید که اول و آخر است. پس چطور میشود چیزی از نیست بوجود نیامده باشد ؟
بله. بدلیل اینکه فقط او اول و قدیم است، پس ماده از نیست خلق شده. (البته نظر شخصی حقیر است. ممنون میشوم اگر اشتباه میکنم با دلیل مرا از اشتباه درآورید)
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.
به نکته خیلی جالب اشاره کردید که همیشه برای من سوال بود
و ان هم قانون کن فیکون می باشد
نقل قول:فقط میدانم غیر مادی و از عالم امر است و در عالم امر خلقت موجودات آنی و کن فیکون میباشد.
از نظر من این قانون در عالم ماده سازگار نیست و در عالم ماده خلق تدریجی می باشد
طبق سخنان شما این قانون باید در عالم امر صحت داشته باشد
بله. نظر حقیر این است که روح در عالم امر و آنی خلق میشود (دقیقا قبل از تعلق به جنین) و اطلاعاتی که باید به آن تبیین گردد، تبیین شده و میثاق الهی منعقد میشود.
این تعلق روح به جنین است که به علت شرایط عالم خلق مستلزم صرف زمان (ولو بسیار اندک) میباشد.
سلام
این جاودانگی بعد از خلقت است و خلقت انسان از عالم ماده شروع می شود همانطور که نص قران کریم بر آن دلالت دارد
ما ازلیت وجودی برای انسان قائل نیستیم (مگر به نحو وجود علمی در علم الهی) بلکه ابدیت قائلیم
والله الموفق
سلام و تشکر از شما
انطور که من از مطالب شما متوجه شدم پس شما معتقد به تولد روح هستید ولی مرگی برای ان قائل نیستید
از نظر شما این تولد یا خلق در چه زمانی و چگونه است ؟
با تشکر
بله. بدلیل اینکه فقط او اول و قدیم است، پس ماده از نیست خلق شده. (البته نظر شخصی حقیر است. ممنون میشوم اگر اشتباه میکنم با دلیل مرا از اشتباه درآورید)
سلام
البته شما شکسته نفسی می فرمایید و اطلاعات من در مقابل دانش شما ناچیز است
و من همیشه از مطالب شما استفاده کرده ام
ولی به هر حال انچه به ذهنم می رسد و باز برای راست ازمایی بیان می کنم این است
ماده از انرژی حاصل میشه طبق نظریه بیگ بنگ
اما اینکه قبل از بیگ بنگ چه بوده و ان گوی کوچک انرژی که جهان و بوجود اورده از کجا امده
فکر کنم تاکنون جواب قانع کننده ای برای ان نبوده
اما با توجه به نظرات شما که انرژی رو مادی و غیر مادی تقسیم کردید
و انرژی غیر مادی رو متعلق به عالم ماورا می دانید
به نظرم بعید نیست که این انرژی غیر مادی تبدیل به انرژِ ی مادی شود
و این انرژی تبدیل به ماده
نظرتان چیست ؟
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.
ماده از انرژی حاصل میشه طبق نظریه بیگ بنگ
اما اینکه قبل از بیگ بنگ چه بوده و ان گوی کوچک انرژی که جهان و بوجود اورده از کجا امده
فکر کنم تاکنون جواب قانع کننده ای برای ان نبوده
اما با توجه به نظرات شما که انرژی رو مادی و غیر مادی تقسیم کردید
و انرژی غیر مادی رو متعلق به عالم ماورا می دانید
به نظرم بعید نیست که این انرژی غیر مادی تبدیل به انرژی مادی شود
و این انرژی تبدیل به ماده
نظرتان چیست ؟
مخلوقات عالم امر نیز اول و قدیم نیستند.
اما به هر حال فکر میکنم به احتمال زیاد، خلق ذره و موج غیر مادی در عالم امر لازمه و مقدمه خلق ذره و موج مادی در عالم خلق است.
مخلوقات عالم امر نیز اول و قدیم نیستند.
سلام
بله قدیم نیستند ولی طبق گفته خود شما قانون خلق انها کن فیکون است
و این قانون خلق از نیستی نیست
بلکه هر چه هست در همان کن هست
اگر خلق رو از نیستی در نظر بگیریم احتیاج به همان کن هم نیست
بلکه همان لفظ کن می رساند چیزی از خداوند صادر می شود که باعث خلق می شود
اما به هر حال فکر میکنم به احتمال زیاد، خلق ذره و موج غیر مادی در عالم امر لازمه و مقدمه خلق ذره و موج مادی در عالم خلق است.
بله طبق نظر شما این بهترین حالتی هست که میشه تصور کرد
و اینکه اون گوی اولیه بیگ بنگ از کجا امده
موفق باشید
ببینید حافظ لسان الغیب هم اعتقاد به بقا داره:
نظر موریس مترلینگ هم در مورد روح جالبه:
مترلینگ روح روبه امواجی تشبیه کرده میگوید از وقتی که موج های بی سیم و برق و غیره کشف شده
و ما فهمیده ایم که در این جهان چیزهای هست که بدون داشتن جسمیت از یک طرف دنیا به طرف دیگر
میرود و صداها و تصاویر و اشکال وصور را بدوش کشیده و به جای دیگر مرساند ناچاریم بگوییم نظریه
صاحبان ادیان راجع به وجود روح و تجرد ان صحیح بوده است زیرا اکنون که موج کشف شده هیچ بعید نیست
که بر طبق نظر صاحبان ادیان در این جهان بی پایان محلی یا جایی وجود داشته باشد که افکار بدون
داشتن جسم حکم فرمایی کنند که این افکار همانا روح هست.