جمع بندی تفاوت کرامت اولیاء الله با اولیاء الشیطان چیست؟
تبهای اولیه
هوالنور
سلام و عرض ادب
میخواستم بدونم که تفاوت کرامات اولیا الله با اولیا الشیطان لعنت الله علیهم در چیست؟
از کجا باید تشخیص بدیم؟طرف میبینی حرفای قشنگ قشنگ میزنه و کارهای خارقالعاده و کلا تو فاز عرفان هست ولی یهو میزنه جاده خاکی !
متشکرم
هوالنورسلام و عرض ادب
میخواستم بدونم که تفاوت کرامات اولیا الله با اولیا الشیطان لعنت الله علیهم در چیست؟
از کجا باید تشخیص بدیم؟طرف میبینی حرفای قشنگ قشنگ میزنه و کارهای خارقالعاده و کلا تو فاز عرفان هست ولی یهو میزنه جاده خاکی !
متشکرم
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
ویل دورانت در تاریخ تمدن خود در رابطه با بعضی از اعمال مرتاضان مینویسد:
«برخی ساعتها و روزها یک راست به خورشید نگاه میکنند و آهسته آهسته کور میشوند، برخی در گرمای نیمروز پیرامون خود آتش میافروزند، بعض پای برهنه بر آتش راه میروند و یا آتش بهروی سر خود میریزند، عدهای با پیکر برهنه، سی و پنج سال بر تخت میخ نشان میخوابند، برخی پیکر خود را هزار فرسنگ بر زمین میغلطانند تا بزیارتگاهها برسند، بعضی خود را به درخت زنجیر میکنند، یا در قفس زندانی میکنند و به همین وضع تا پایان عمر میمانند، عدهای از میان دو گونه خود سیمی میگذارند تا از حرکت آرواره جلوگیری کنند و به مایعات بسنده میکنند، برخی مشتها را بههم قفل میکنند و چندان نگاه میدارند، تا ناخنها از پشت دستشان بیرون زند، و بالاخره عدهای یک دست یا یک پا را بالا نگه میدارند تا سرانجام خشک شود.»[۱]
ولی باید آگاه باشیم که آنها با این نوع کارها فقط تقویت نفس کردهاند، اما این هنر را ندارند که تزکیه نفس کرده باشند که باید بین تقویت نفس و تزکیه نفس، فرق قائل شد. زیرا ممکن است انسان با انجام بعضی از امور و ریاضتهای غیرشرعی، نفس خود را قوی کند و کارهای خارقالعاده انجام دهد، لکن این مساله، دلالت بر طهارت نفس و قرب انسان به حقتعالی ندارد، چنانکه مرتاضان هندی و بعضی از مدعیان عرفان که تعبدی به احکام شریعت ندارند این چنیناند.
در واقع هر قوّتی دلالت بر طهارت ندارد. برای تقریبب به ذهن میشود مثال زد که هم گاو حیوان قویای است و هم خوک، لکن اولی علاوه بر قوت، طهارت هم دارد، ولی دومی در کنار قوتش، نجاست دارد. البته تزکیه و طهارت نفس، تقویت نفس را نیز در پی دارد. مانند انیباء و ائمه دین علیهم السلام و اولیاء الهی، که علاوه بر پاکی و طهارت نفس، صاحب معجزه و کرامت هم بودند، لکن عکسش درست نیست که هر کس نفس قویای داشته باشد، لزوما نفس پاک و طاهری هم دارد. مانند بعضی از هندوها و مرتاضان هندی که با ریاضتهای آنچنانی، قوت نفس را بهدست آوردهاند ولی چون در مسیر شریعت نیستند، نفسشان پاک و طاهر نیست.
لذا حقتعالی در سوره «الشمس» بعد از یازده بار قسمی که یاد میکند، و قرار است مطلب بسیار مهمی ذکر شود، میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[الشمس،۹]؛ «به تردید كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد» یا در بیان دیگر میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی»،[الاعلی، ۱۴]؛ «حقّا فلاح و رستگارى یافت آن كسىكه تزكیه نفس كرد.» و نمیفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اقواها» و یا «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَقَوَّی» در واقع رستگاری در گرو تزکیه نفس و طهارت نفس است، نه تقویت نفس.
بنابراین، آنچه مهم جلوه میکند، تزکیه و طهارت نفس است، که آنهم در گرو تعبد و تقید به دستورات شریعت و احکام دین به دست میآید و به فرموده علامه طباطبایی(ره): «بزرگترین ریاضت دینداری است. لذا کاریکه مرتاضان هندی انجام میدهند و بعضی قوایشان را نابود میکنند، این هنر نیست! هنر آن استکه شهوت و غضب و سایر قوا باشند اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار بگیرند.»[۲]
بنابراین ملاک تشخیص حق از باطل میزان شریعت و عمل بر طبق این میزان می باشد. اگر این حرف های قشنگ سر سوزنی با شریعت و دین منافات داشته باشد و یا ان شخص در عملکردش سر سوزنی از دستورات دینی فاصله بگیرد به همان اندازه منحرف و غیر قابل اعتماد است.
پینوشت:
[۱]. ویل دورانت،تاریخ تمدن،ص۷۷۰
[۲].صراط سلوک،ص۱۳۱
بنابراین، آنچه مهم جلوه میکند، تزکیه و طهارت نفس است، که آنهم در گرو تعبد و تقید به دستورات شریعت و احکام دین به دست میآید و به فرموده علامه طباطبایی(ره): «بزرگترین ریاضت دینداری است.
سلام علیکم
مسئله اینجا است که شما از کجا می فهمید این افراد دیدندار و مومن هستند؟
شما از کجا متوجه دینداری امثال مولوی بلخی و حافظ شیرازی و محیی الدین ابن عربی و حسین بن منصور حلاج و عطار نیشابوری و قیصری و غیره می شوید تا بفهمید کرامات این افراد شیطانی بوده یا نه؟
موفق و سلامت باشید
سلام علیکممسئله اینجا است که شما از کجا می فهمید این افراد دیدندار و مومن هستند؟
شما از کجا متوجه دینداری امثال مولوی بلخی و حافظ شیرازی و محیی الدین ابن عربی و حسین بن منصور حلاج و عطار نیشابوری و قیصری و غیره می شوید تا بفهمید کرامات این افراد شیطانی بوده یا نه؟
موفق و سلامت باشید
باسمه تعالی
علیکم السلام
روشن است که این افراد معصوم نیستند و هر کسی که معصوم نیست در معرض خطاست. لذا همان طور که توضیح دادیم اگر در سخنان و اثار انان سخنان خلاف شریعت ذکر شود، ان سخنان قابل اعتماد نیست. منتها به شرطی که ان سخنان خوب فهم شود و مبانی ان تصور گردد.
باسمه تعالی
علیکم السلام
روشن است که این افراد معصوم نیستند و هر کسی که معصوم نیست در معرض خطاست. لذا همان طور که توضیح دادیم اگر در سخنان و اثار انان سخنان خلاف شریعت ذکر شود، ان سخنان قابل اعتماد نیست. منتها به شرطی که ان سخنان خوب فهم شود و مبانی ان تصور گردد.
سلام و تشکر از پاسختون
در این حیطه انسانهای کثیف خوش ظاهر اونقدر حرفهای خوب میزنن که ادم ایمان میاره و وقتی فرد اعتماد کرد اینجاست که فرد قربانی میشه
ازتون خواهش میکنم در این حیطه (عرفان و مکاشفات و .....) مردم رو خیلی اگاه کنید چون مردم دیگه کم و بیش با این مسایل اشنا شدن .....اونی که تکذیب میکنه هیچ
ولی ضربه رو اونی میخوره که مبتدی هست و ساده و تجربیات عرفانی داشته ( این افراد خیلی در معرض خطر شیاطین انسی و جنی هستن چرا هیچ راهنمایی نیست؟!)
اصلا یکی ادعا کرد استاد عرفان هست از کجا باید تشخیص بدیم؟
سلام و تشکر از پاسختوندر این حیطه انسانهای کثیف خوش ظاهر اونقدر حرفهای خوب میزنن که ادم ایمان میاره و وقتی فرد اعتماد کرد اینجاست که فرد قربانی میشه
ازتون خواهش میکنم در این حیطه (عرفان و مکاشفات و .....) مردم رو خیلی اگاه کنید چون مردم دیگه کم و بیش با این مسایل اشنا شدن .....اونی که تکذیب میکنه هیچ
ولی ضربه رو اونی میخوره که مبتدی هست و ساده و تجربیات عرفانی داشته ( این افراد خیلی در معرض خطر شیاطین انسی و جنی هستن چرا هیچ راهنمایی نیست؟!)اصلا یکی ادعا کرد استاد عرفان هست از کجا باید تشخیص بدیم؟
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بله متاسفانه در این وادی مدعیان کاذب فراوانند و نباید به این راحتی به هر کسی اعتماد نمود.
اساسا در مورد کسی که ادعایی دارد و سر و صدایی راه می اندازد و دکان و دستگاهی به راه می اندازد، باید احتیاط نمود.
هیچگاه طلا فروش، طلای خود را سوار وانت نمی کند و با بلندگو داد و فریاد نمی زند که اهای خونه دار و بچه دار بیایید طلا بخرید. طلا فلز با ارزشی است. انسان خود باید زحمت بکشد به مغازه طلا فروش برود.
سیب زمینی و پیاز را در وانت می گذارند و داد و فریاد راه می اندازند.
این یک قاعده است که نیروی باطل هیچگاه به تنهایی نمی تواند کار خود را پیش ببرد، همیشه از نیروی حق کمک می گیرد و بعد ضرر خود را بر حق می زند.
حرف های خوش رنگ و لعاب زدن و در این میان حرف باطل زدن و عقیده باطل خود را نشان دادن شیوه چنین افرادی است.
انسان مبتدی هم چون اهل تشخیص نیست باید از متخصصین در این امر، سوال کند و معرفت خود را بالا ببرد. و بی جهت به هر کسی اعتماد نکند.
روشن است که این افراد معصوم نیستند و هر کسی که معصوم نیست در معرض خطاست. لذا همان طور که توضیح دادیم اگر در سخنان و اثار انان سخنان خلاف شریعت ذکر شود، ان سخنان قابل اعتماد نیست. منتها به شرطی که ان سخنان خوب فهم شود و مبانی ان تصور گردد.
مسئله اینجاست که بسیاری از کشف و شهود ها را نمی توان با متر و معیار شریعت سنجید،مثلا محیی الدین ابن عربی می گوید من با پیامبران و حضرت خضر دیدار کردم یا ایت الله بروجردی می گوید در هنگام مطالعه مثنوی مولوی ندایی امده که او راه را گم کرده،شما نمی توانید قران و یا بحار الانوار را باز کنید ببینید این کشف و شهود ها درست هست یا نه.
الان عرفا و صوفیه و متکلمین و تفکیکی ها هر کدام برای خود ادعای کشف و شهود و کرامت دارند و هر کدام هم دیگری را نفی می کند،بالاخره یکی از این گروه ها کاملا بر مسیر حق هستند.
شما اگر کشف و شهود ایت الله بروجردی را ببرید پیش یک عارف ان را رد می کند و اگر کشف و شهود ابن عربی را ببرید پیش یک متکلم ان را رد می کند.
تکلیف چیست؟و حق با کیست؟
اگر در سخنان و اثار انان سخنان خلاف شریعت ذکر شود، ان سخنان قابل اعتماد نیست.
سلام یادمه یه مطلبی خوندم که فردی به یکی از این عرفا گفت: من نماز صبح خواب موندم قضا بخونم قبول می شه؟!!
عارف نگاهی به اون کرد و گفت کسی که نماز نخونه و به یاد خدا نباشه که خوابش ببره ونمازش قضا بشه اصلا مسلمون نیست!! این چه دلی هست که صدای اذان هست وحاضرنیست این چه گوشی هست که صدای موذن هست و گوش به فرمان خواب و شیطان هست
o:-)o:-)آقا من یه بار بیست بارنشستم قضای نمازها خوندم جونم دررفت الهی این عرفا روز قیامت کنار میزان نباشن/:)@};-:-w
شما از کجا متوجه دینداری امثال مولوی بلخی
هرکه را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
happy@};-
اولیا الشیطان لعنت الله علیهم
شیطان که رانده شد به جز یک خطا نکرد
خود را به سجده حضرت آدم رضا نکرد
شیطان هزارمرتبه بهتر زبی نماز
این سجده برآدم و آن برخدا نکرد
/:)البته حساب شیطان پرستان جداست الهی هدایت نماo:-)@};-
مسئله اینجاست که بسیاری از کشف و شهود ها را نمی توان با متر و معیار شریعت سنجید،مثلا محیی الدین ابن عربی می گوید من با پیامبران و حضرت خضر دیدار کردم یا ایت الله بروجردی می گوید در هنگام مطالعه مثنوی مولوی ندایی امده که او راه را گم کرده،شما نمی توانید قران و یا بحار الانوار را باز کنید ببینید این کشف و شهود ها درست هست یا نه.الان عرفا و صوفیه و متکلمین و تفکیکی ها هر کدام برای خود ادعای کشف و شهود و کرامت دارند و هر کدام هم دیگری را نفی می کند،بالاخره یکی از این گروه ها کاملا بر مسیر حق هستند.
شما اگر کشف و شهود ایت الله بروجردی را ببرید پیش یک عارف ان را رد می کند و اگر کشف و شهود ابن عربی را ببرید پیش یک متکلم ان را رد می کند.
تکلیف چیست؟و حق با کیست؟
باسمه تعالی
بزرگوار! اگر خاطر شریفتان باشد، مساله حجیت کشف و شهود را یک بار مفصل در یک تاپیک مجزا با شما بحث کردیم و پاسختان را دادیم.
کشف مکاشف تا زمانی که مویدی دینی نداشته باشد، برای دیگران حجت نیست.
سلام یادمه یه مطلبی خوندم که فردی به یکی از این عرفا گفت: من نماز صبح خواب موندم قضا بخونم قبول می شه؟!!عارف نگاهی به اون کرد و گفت کسی که نماز نخونه و به یاد خدا نباشه که خوابش ببره ونمازش قضا بشه اصلا مسلمون نیست!! این چه دلی هست که صدای اذان هست وحاضرنیست این چه گوشی هست که صدای موذن هست و گوش به فرمان خواب و شیطان هست
o:-)o:-)آقا من یه بار بیست بارنشستم قضای نمازها خوندم جونم دررفت الهی این عرفا روز قیامت کنار میزان نباشن/:)@};-:-w
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
نباید به این راحتی قضاوت نمود، ما نمی دانیم که که مخاطب ان عارف چه کسی بود. شاید چنین عتابی برای ان شخص لازم بود که به خود بیاید و دیگر نماز صبح خود را جدی بگیرد.
در واقع ان عارف با شناختی که نسبت به مخاطب خود داشت، می دانست که با حرف و یک تذکر معمولی به خود نمی آید، و لذا لازم دید کمی جدی تر و با این جملات او را مواخذه کند، تا یک تحول اساسی در درونش ایجاد نماید.
به هر حال زمان و مکان و مخاطب و... را باید با هم ملاحظه نمود.
هرکه را اسرار حق آموختندمهر کردند و دهانش دوختند
سلام علیکم
دوست عزیز هیچ بقالی نمی گوید ماست من ترشه، مولوی گفته به من اسرار حق اموختن،خب از کجا معلوم؟؟؟ تا دلت بخواهد از این نوع افراد با این ادعاها داریم.
مولوی در داستان اهو در طویله خران و محمد خارزمشاه در سبزوار شیعیان را خر و قوم رذیل و اهل سنت را اهو زیبا و اهل دل می داند،به نظر شما این از اسرار حق است؟؟؟
موفق و سلامت باشید
بزرگوار! اگر خاطر شریفتان باشد، مساله حجیت کشف و شهود را یک بار مفصل در یک تاپیک مجزا با شما بحث کردیم و پاسختان را دادیم.
دوست عزیز ان مطلب درباره حجیت مکاشفات بود و این مطلب درباره تفاوت مکاشفات
کشف مکاشف تا زمانی که مویدی دینی نداشته باشد، برای دیگران حجت نیست.
خیلی کلی صحبت می کنید.مثلا کدام یک از مکاشفات محیی الدین ابن عربی موید دینی دارد؟ مثالی هم دارید؟
چند نمونه از مکاشفات و عقاید معروف ابن عربی:
1.در مکاشفه ابوبکر سمت راست رسول خدا(ص) و عمر سمت چپ بود
2.در مکاشفه رسول خدا صحیح بخاری را تایید کردند
3.در مکاشفه رسول خدا سه طلاق در یک مجلس را تایید کردند
4. در مکاشفه دیدیم کعبه دو اجر کم داشت و من ان را کامل کردم
5.رحمت فرستادن او بر حجاج بن یوسف
6.قائل به انجام گناه از معصوم
7.نفی عذاب ابدی بر کسانی که ابدی در جهنم هستند
8.بهشتی دانستن عمر و احمد بن حنبل
9.خوک و سگ و استاد ابلیس دانستن شیعیان
10.شراکت ابوبکر در نبوت پیامبر(ص)
کسی با این مکاشفات و عقاید را نمی توان مومن یا حتی به جرات مسلمان دانست،پس چگونه شما برای این فرد مکاشفات الهی قائلید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا جواب های تکراری عرفا و صوفیه مثل تقیه کرده را ندهید چون من و شما می دانیم در طول تاریخ روی گردن کسی شمشیر نذاشتن تا بر حجاج بن یوسف رحمت بفرستد یا فرعون را بهشتی و حلاج را اهل طریقت بداند.
شیطان که رانده شد به جز یک خطا نکردخود را به سجده حضرت آدم رضا نکرد
شیطان هزارمرتبه بهتر زبی نماز
این سجده برآدم و آن برخدا نکرد
/:)البته حساب شیطان پرستان جداست الهی هدایت نماo:-)@};-
با سلام و عرض ادب
مساله شیطان تکبر بود
خدا گفت بواسطه آدم به من سجده کن
همون طور که ما پشت امام جماعت به خدا سجده می کنیم
شیطان گفت من باید امام جماعت باشم نه ادم
چون من از اتشم و انسان از خاک
------------------------------------------------
با این اشعار بیشتر شیطان رو تطهیر می کنید ، مراقب باشید ، شیطانی خیلی زرنگه و به هر کس از اون طریقی که فکر نمی کنه وارد می شه!!!
به هر حال زمان و مکان و مخاطب و... را باید با هم ملاحظه نمود.
سلام سپاس استاد گرامی
آن را که خبر شد خبری باز نیامد:-h@};-
http://www.askdin.com/showthread.php?t=13408
با سلام
ربط این لینک رو به حرفم نفهمیدم
شما 100 هکتار گندم بکار
زحمت بکش
بعد یک سال موقعی که رسید
یه کبریت بزن یکیش رو بسوزون
همه 100 هکتار خواهد سوخت ...
هوالنورسلام و عرض ادب
میخواستم بدونم که تفاوت کرامات اولیا الله با اولیا الشیطان لعنت الله علیهم در چیست؟
از کجا باید تشخیص بدیم؟طرف میبینی حرفای قشنگ قشنگ میزنه و کارهای خارقالعاده و کلا تو فاز عرفان هست ولی یهو میزنه جاده خاکی !
متشکرم
با سلام و عرض ادب
اولیاء خدا دنبال شهرت نیستن
((( الیس الله بکاف عبده )))
هر وقت کسی رو دیدید که دنبال شهرت هست بدونید اولیاء خدا نیست
و هر کسی رو دیدید که کرامت داره و از شهرت فرار میکنه بدونید که باید برید دنبالش
مثل امام زمان در حال حاضر
دقت کنید که در قیامت هر کس رو با امام خودش محشور می کنن
پس کسی رو دنبال کنید که ارزش دنبال کردن رو داشته باشه ...
لطفا جواب های تکراری عرفا و صوفیه مثل تقیه کرده را ندهید
سلام@};-@};-یک دوره کلاس عرفان و تصوف رفتیم حقیقت را درنیافتیم چون عرفان اکتسابی و عملی است مثل ورزش که بعد مشخص می شود چه نرمش ها و ورزشها و وسایل و امکاناتی مفید بوده که ظاهر او را ساخته و عرفان هم به جسم و روح مرتبط است از کم خوردن تا راه سعادت یافتن و ...
عرفان هم مراحل و درجاتی دارد که به زمان ومکان به انسان داده می شود یا سلب می شود مثل کشف وشهودو حال( برزبان راندن کلمه ای که هنوز اتفاق نیفتاده و کرامت است و لحظه ای برزبانش می رود) سالکان امروزی هم کم نییستند که اهل نجات هستند
من از فیلم ( رسوایی ) با بازی اکبرعبدی چند نکته فهمیدم که استاد او که اهل عرفان و تصوف بود بسیار ناشناس و بی توجه به مال دنیا بود.L-)@};-
حقیقت اینه که ما نیازمندیم
خداوند بی نیاز:-h@};-
وقتی بنده ای هم بی نیاز از مخلوق شد این دریچه مانند سخنان دلنشین آیت الله بهجت(ره) و بسیاری از عرفاست که درست بعد از مرگشان کشف می شودو می فهمیم گوهرشناس قابلی نبوده ایم
الهی العفو@};-8-|
با سلام و عرض ادباولیاء خدا دنبال شهرت نیستن
((( الیس الله بکاف عبده )))
هر وقت کسی رو دیدید که دنبال شهرت هست بدونید اولیاء خدا نیست
و هر کسی رو دیدید که کرامت داره و از شهرت فرار میکنه بدونید که باید برید دنبالش
منظورم از حرفهای قشنگ شهرت و ...نبود ...........بعضی افراد چنان حرفهای دلنشین و حق و حقیقت میزنن که ادمو فریفته حرفهاشون میکنن
ولی بعد مسایل شیطانی رو هم قاطی این حرفهای عرفانی میکنن و اون حرفهای عرفانی به حد کافی قدرتمند هستند که ادم این حرفهای شیطانی رو هم باور کنه
بعدش مثلا فرد میگه سرماخوردم طرف میگه بشین رو به قبله (مثلا میگم ) 17 بار بگو لا حول و لا قوت الا بالله علی العظیم ........و فرد سرماخورده هاله ای از گرما رو دور خودش احساس مبکنه
این رو به حساب چی بگذاریم؟ مکاشفه؟ معجزه ؟ تسخیر؟ طلسم؟
لطفا جواب های تکراری عرفا و صوفیه مثل تقیه کرده را ندهید چون من و شما می دانیم در طول تاریخ روی گردن کسی شمشیر نذاشتن تا بر حجاج بن یوسف رحمت بفرستد یا فرعون را بهشتی و حلاج را اهل طریقت بداند.
باسمه تعالی
جواب تکراری!!!!
وقتی ادله ای در این زمینه برای اثبات چنین مدعایی وجود دارد که در همین سایت هم به انها اشاره شده، چرا نباید حداقل احتیاط نمود؟
اگر فقط چند درصد احتمال تحریف و تقیه وجود داشته باشد، شما و امثال حضرتعالی در فردای قیامت چگونه می خواهید، پاسخ چنین نسبت هایی مانند عدم ایمان و کفر و... را به چنین بزرگانی را بدهید؟
شما به نحوی صحبت می کنید که گویا مثلا در قرن هفتم هجری زندگی می کنید، و کاملا هم عصر با جناب محیی الدین و...هستید.
بزرگوار! قدر متیقن، عصر حکومت اهل تسنن، سختگیری، جهل و تعصب برخی از سردمدارانشان بود. کافی است شما احوالات قاضی نور الله شوشتری را مطالعه کنید که به دلیل اختناقات ان اعصار،به چه سرنوشتی دچار شد؟
چرا دور! همین دوران سلطنت رضا شاه را مطالعه کنید که چه اختناقی بر ایران حکمفرما بود و برگزاری مراسمات مذهبی با چه وضعیتی روبرو بود.
مشکل شما و امثال شما این است که وضعیت فعلی در ایران را ملاحظه می کنید و بدون در نظر گرفتن شرایط و جو حاکم بر ان زمان، منکر تقیه می شوید.
اگر چه حرف بیش از این است ولی به دلیل خروج از موضوع تاپیک، از آوردن، مباحث دیگر خودداری می کنیم
منظورم از حرفهای قشنگ شهرت و ...نبود ...........بعضی افراد چنان حرفهای دلنشین و حق و حقیقت میزنن که ادمو فریفته حرفهاشون میکنن
ولی بعد مسایل شیطانی رو هم قاطی این حرفهای عرفانی میکنن و اون حرفهای عرفانی به حد کافی قدرتمند هستند که ادم این حرفهای شیطانی رو هم باور کنه
بعدش مثلا فرد میگه سرماخوردم طرف میگه بشین رو به قبله (مثلا میگم ) 17 بار بگو لا حول و لا قوت الا بالله علی العظیم ........و فرد سرماخورده هاله ای از گرما رو دور خودش احساس مبکنه
این رو به حساب چی بگذاریم؟ مکاشفه؟ معجزه ؟ تسخیر؟ طلسم؟
باسمه تعالی
دلیل این نوع حالت هر چه که باشد، نمی تواند صرفا دلیل بر حقانیت این نوع اشخاص باشد. چنانچه مکاشفه شیطانی داریم، ساحران و طلسم کنندگان شیطانی هم وجود دارند.
بحث حقانیت را با توضیحاتی که قلا بیان شد باید سنجید.
منظورم از حرفهای قشنگ شهرت و ...نبود ...........بعضی افراد چنان حرفهای دلنشین و حق و حقیقت میزنن که ادمو فریفته حرفهاشون میکنن
ولی بعد مسایل شیطانی رو هم قاطی این حرفهای عرفانی میکنن و اون حرفهای عرفانی به حد کافی قدرتمند هستند که ادم این حرفهای شیطانی رو هم باور کنه
بعدش مثلا فرد میگه سرماخوردم طرف میگه بشین رو به قبله (مثلا میگم ) 17 بار بگو لا حول و لا قوت الا بالله علی العظیم ........و فرد سرماخورده هاله ای از گرما رو دور خودش احساس مبکنه
این رو به حساب چی بگذاریم؟ مکاشفه؟ معجزه ؟ تسخیر؟ طلسم؟
با سلام و عرض ادب
خوب شما چطور این فرد رو شناختید؟
از کجا پیداش کردید
کی به شما معرفیش کرد؟
چه چیزیش شما رو جذب کرد؟
فقط سحرهاش براتون مهم بوده ؟
یا علمی هم داره برای عرضه؟
این خودش مهم ترین مساله هست
یه ولی الله واقعی رو با حرف مردم و جادوگری پیدا نمی کنن ...
مهم تر از همه یه ولی الله واقعی حرفی مخالف قرآن یا احادیث نمی زنه !!!!
پس اگر کاری شیطانی از شما بخواد یا کارهاش نتیجه شیطانی داشته باشه ولی الله نیست ولی شیطان هست!
بدون شک این شخص کارهای خوب هم می تونه انجام بده مثل بلعم باعورا ...
مثل شیطان که هنوز هم داره خدا رو عبادت می کنه ... با این که با بنده های خدا دشمنه ...
اما هر کس کار خوب انجام بده که نمی تونه کارهای بدش رو با کارهای خوب خودش توجیه کنه ...
من نمی تونم نماز بخونم بعد برم ادم بکشم بعد دوباره بیام نماز بخونم و بگم من آدم خوبی هستم!!!!
باسمه تعالی
دلیل این نوع حالت هر چه که باشد، نمی تواند صرفا دلیل بر حقانیت این نوع اشخاص باشد. چنانچه مکاشفه شیطانی داریم، ساحران و طلسم کنندگان شیطانی هم وجود دارند.
بحث حقانیت را با توضیحاتی که قلا بیان شد باید سنجید.
بله درسته
بنده درجایی خواندم اگر دیدید کسی شق القمر کرد دلیل بر اولیا الله بودنش نیست ......پس باید از کجا دانست که یکی اولیا الله هست ؟نماز و روزه رو که همه مسلمانهاانجام میدن
اصلا شاید من خودم (مثلا) اولیا الله شدم ..از کجا باید بدونم به چنین درجه ای رسیدم؟ نشانه هاش چیا هستن اخه؟!
ادم از کجا بدونه مورد قبول درگاه باری تعالی شده؟
مهم تر از همه یه ولی الله واقعی حرفی مخالف قرآن یا احادیث نمی زنه !!!!
میدونید چی ادمو گمراه میکنه؟ اینکه حضرت خضری هم وجود داشت که بچه ای رو کشت(خلاف قران و شریعت) ولی
حکمتی داشت که حضرت موسی از ان بی خبر بود ....کشتی رو خراب کرد(خراب کردن حق الناس گناهه) ولی حکمتی پشتش بود و امثال اینها ....... میدونید شیطان احمق که نیست ادمو با مسایل خیلی ساده و پیش پا افتاده گمراه کنه ....اینگونه مسایل خیلی حساس هستند ....انسانهایی مثل من و شاید شما
خیلی راحت میتونیم گیج بشیم ....
بله درستهبنده درجایی خواندم اگر دیدید کسی شق القمر کرد دلیل بر اولیا الله بودنش نیست ......پس باید از کجا دانست که یکی اولیا الله هست ؟نماز و روزه رو که همه مسلمانهاانجام میدن
اصلا شاید من خودم (مثلا) اولیا الله شدم ..از کجا باید بدونم به چنین درجه ای رسیدم؟ نشانه هاش چیا هستن اخه؟!
ادم از کجا بدونه مورد قبول درگاه باری تعالی شده؟
باسمه تعالی
به این مناجات مختصر از بیان امیرالمومنین (صلوات الله علیه) که قبل از اعمال ماه رجب در مفاتیح الجنان آمده است، توجه بفرمایید:
«إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رِبّا* الهی اين عزت برای من کافی است كه بنده توام و اين افتخار برای من بس است كه تو پروردگار
[="]منی
یعنی امیرالمومنین (صلوات الله علیه) که سراسر زندگی اش، کرامت است. از تولدش تا شهادتش، از رد الشمس تا زنده نمودن مردگان و تکلم با شیر و طی الارض و...
به هیچ یک افتخار نمی کند و هیچ یک را برای خود عزت نمی داند.
تمام افتخار مولا و عزتش در این یک جمله خلاصه شد که خدایا من عبد تو هستم و تو خدای من هستی.
به تعبیر جناب مولوی در مثنوی:
«از خودی بگذر اگر خواهی بقا
فانی حق شو که تا یابی بقا
گر تو خواهی حّری و دل زندگی
بندگی کن بندگی کن بندگی»
لذا نشانه ولی خدا بودن، در یک امر خلاصه می شود، بندگی حق تعالی.
به هر مقدار انسان در بندگی خدا در قالب انجام واجبات و ترک گناه و انجام وظایف مراقبه داشته باشد، به همان اندازه قربش به حضرت حق بیشتر خواهد شد و در مرتبه اولیاء الهی قرار خواهد گرفت. حال چه اهل کرامت باشد یا نباشد. [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]
میدونید چی ادمو گمراه میکنه؟ اینکه حضرت خضری هم وجود داشت که بچه ای رو کشت(خلاف قران و شریعت) ولی
حکمتی داشت که حضرت موسی از ان بی خبر بود ....کشتی رو خراب کرد(خراب کردن حق الناس گناهه) ولی حکمتی پشتش بود و امثال اینها ....... میدونید شیطان احمق که نیست ادمو با مسایل خیلی ساده و پیش پا افتاده گمراه کنه ....اینگونه مسایل خیلی حساس هستند ....انسانهایی مثل من و شاید شما
خیلی راحت میتونیم گیج بشیم ....
با سلام و عرض ادب
حضرت خضر این کار ها رو جلوی موسی انجام داد چون درخواست خود موسی بود و می خواست آزمایشش کنه!!!!
وگرنه اولیای خدا این کار ها رو جلوی کسی که قدرت درکش رو ندارن انجام نمی دن!!!!
همون مبحث شهرت هست
اولیای خدا همین که خدا می بینتشون براشون کافیه دنبال شهرت نیستن دنبال انجام وظیفه هستن ...
آدم وقتی به اون مرحله می رسه یه سری چیز ها براش آشکار می شه و خودش می فهمه
البته بدون شک بروز نخواهد داد
تو احادیث بسیاری داریم که به هیچ کس توهین نکنید و خوردش نکنین شاید یکی از اولیای خدا باشه!!!
یعنی شاید همونی که فکر میکنی کافر و مشرک هست یکی از اولیای خدا باشه که بروز نداده!!!!
و بدون شک اونی که داره تو بلندگو داد می زنه که من کرامت دارم و فلان و بهمانم نمی تونه از اولیای خدا باشه
چون این افراد بلندگو دستشون نمی گیرن دنبال تنها بودن با خدای خودشون هستن
مگر امثال ائمه و پیامبران که خوب بنابر وظیفه رسالت و امامت همگانی مجبور بودن این موضوع رو اعلام کنن وگرنه اون ها هم در عمق وجودشون تنها بودن با خدا رو به توجیه و جلب توجه عوام ترجیح می دادن ...
و بدون شک اونی که داره تو بلندگو داد می زنه که من کرامت دارم و فلان و بهمانم نمی تونه از اولیای خدا باشه
اون فرد نمیگم هیچ ادعایی نداشت ولی بلندگو هم نزده بود .... من در مورد کرامت ازش پرسیدم گفت خوب ادم بگه نه که دروغ میشه
من بودم که وقتی نوشته هاشو میخوندم جواب همون سوالی بود که دقیقا همون لحظه به ذهنم رسیده بود
نمیدونم براتون اتفاق افتاده یا نه ! من اینجا بعضی از افراد نوشته هایی مینویسن که انگار میدونن فردا فلان لحظه فلانی اینو میخونه و تو ذهنش فلان مساله هست
بر اساس اینها چیزهایی مینویسن که ادم شگفت زده میشه اون هم نه یکبار نه دوبار ....چندین بار من با این مساله رو به رو شدم به خاطر همین من از فرد خواستم
که اگر علمی داره اگر کرامتی داره اگر میتونه راهنمایی کنه ........و فرد حرفهای بسیار منطقی و خیلی خوبی میزد ولی....
اون فرد میگفت حتی ممکنه انسان به جایی برسه که قران براش شرک بشه ....(یعنی انسان هرچی که براش شرک بشه رو باید از بین ببره یا خلاصه دورش بندازه)
باسمه الذی لا معبود سواه
عرض سلام و ادب
میخواستم بدونم که تفاوت کرامات اولیا الله با اولیا الشیطان لعنت الله علیهم در چیست؟
اولیاء الله به خدا دعوت می کنند و اولیاء شیطان به خود.
[="Tahoma"][="Navy"] سلام و عرض ادب میخواستم بدونم که تفاوت کرامات اولیا الله با اولیا الشیطان لعنت الله علیهم در چیست؟ از کجا باید تشخیص بدیم؟طرف میبینی حرفای قشنگ قشنگ میزنه و کارهای خارقالعاده و کلا تو فاز عرفان هست ولی یهو میزنه جاده خاکی ! متشکرمهوالنور
سلام
ملاک عبودیت است. اگر تابع فرامین حق متعال در شرع مقدس است شایستگی تبعیت دارد و الا خیر.
یا علیم[/]
اون فرد نمیگم هیچ ادعایی نداشت ولی بلندگو هم نزده بود .... من در مورد کرامت ازش پرسیدم گفت خوب ادم بگه نه که دروغ میشهمن بودم که وقتی نوشته هاشو میخوندم جواب همون سوالی بود که دقیقا همون لحظه به ذهنم رسیده بود
نمیدونم براتون اتفاق افتاده یا نه ! من اینجا بعضی از افراد نوشته هایی مینویسن که انگار میدونن فردا فلان لحظه فلانی اینو میخونه و تو ذهنش فلان مساله هست
بر اساس اینها چیزهایی مینویسن که ادم شگفت زده میشه اون هم نه یکبار نه دوبار ....چندین بار من با این مساله رو به رو شدم به خاطر همین من از فرد خواستم
که اگر علمی داره اگر کرامتی داره اگر میتونه راهنمایی کنه ........و فرد حرفهای بسیار منطقی و خیلی خوبی میزد ولی....اون فرد میگفت حتی ممکنه انسان به جایی برسه که قران براش شرک بشه ....(یعنی انسان هرچی که براش شرک بشه رو باید از بین ببره یا خلاصه دورش بندازه)
با سلام و عرض ادب
دوست گرامی
شما وقتی می رید دانشگاه شاید کتاب اول دبستان براتون خیلی پیش پا افتاده بشه !
اما غلط نمی شه !!!
چون پایه هر چیزی که تو دانشگاه یاد گرفتید همون کلاس اول هست!
قرآن هیچ وقت شرک نمی شه!
خوندن ذهن افراد یا پیش گویی آینده هم کار سختی نیست
با علم جفر خیلی راحت می شه این کار رو انجام داد
همین علم به دو یا چند صورت توسط افراد با انگیزه های متفاوت استفاده می شه
اگه فرضا شما از من بپرسید علم جفر میدونم یا نه و من علم از نوع درستش رو بدونم
با همون علم ظرفیت شما رو می سنجم و بعد پاسخ شما رو می دم !
دروغ گفتن تو این مورد مثل همون کشتن آدم و کشتی سوراخ کردن حضرت خضر می مونه!
علوم غریبه شاخه های فراوون داره
مثل سحر که هم میشه برای بطلان سحر ازش استفاده کرد و هم برای طلسم کردن!
هر دو تاش جالب و عجیبه !
یکی برای خودنمایی استفاده می کنه
یکی برای خدا نمایی!!!!!
در پناه حق تعالی
پرسش
میخواستم بدانم که تفاوت کرامات اولیا الله با اولیا الشیطان (لعنت الله علیهم) در چیست؟
پاسخ
در احوالات برخی مرتاضان هندی امده است که برخی ساعتها و روزها یک راست به خورشید نگاه میکنند و آهسته آهسته کور میشوند، برخی در گرمای نیمروز پیرامون خود آتش میافروزند، بعض پای برهنه بر آتش راه میروند و یا آتش بهروی سر خود میریزند، عدهای با پیکر برهنه، سی و پنج سال بر تخت میخ نشان میخوابند، برخی پیکر خود را هزار فرسنگ بر زمین میغلطانند تا بزیارتگاهها برسند، بعضی خود را به درخت زنجیر میکنند، یا در قفس زندانی میکنند و به همین وضع تا پایان عمر میمانند، عدهای از میان دو گونه خود سیمی میگذارند تا از حرکت آرواره جلوگیری کنند و به مایعات بسنده میکنند، برخی مشتها را بههم قفل میکنند و چندان نگاه میدارند، تا ناخنها از پشت دستشان بیرون زند، و بالاخره عدهای یک دست یا یک پا را بالا نگه میدارند تا سرانجام خشک شود.
ولی باید آگاه باشیم که آنها با این نوع کارها فقط تقویت نفس کردهاند، اما این هنر را ندارند که تزکیه نفس کرده باشند که باید بین تقویت نفس و تزکیه نفس، فرق قائل شد. زیرا ممکن است انسان با انجام بعضی از امور و ریاضتهای غیرشرعی، نفس خود را قوی کند و کارهای خارقالعاده انجام دهد، لکن این مساله، دلالت بر طهارت نفس و قرب انسان به حقتعالی ندارد، چنانکه مرتاضان هندی و بعضی از مدعیان عرفان که تعبدی به احکام شریعت ندارند این چنیناند.
در واقع هر قوّتی دلالت بر طهارت ندارد. برای تقریبب به ذهن میشود مثال زد که هم گاو حیوان قویای است و هم خوک، لکن اولی علاوه بر قوت، طهارت هم دارد، ولی دومی در کنار قوتش، نجاست دارد. البته تزکیه و طهارت نفس، تقویت نفس را نیز در پی دارد. مانند انیباء و ائمه دین علیهم السلام و اولیاء الهی، که علاوه بر پاکی و طهارت نفس، صاحب معجزه و کرامت هم بودند، لکن عکسش درست نیست که هر کس نفس قویای داشته باشد، لزوما نفس پاک و طاهری هم دارد. مانند بعضی از هندوها و مرتاضان هندی که با ریاضتهای آنچنانی، قوت نفس را بهدست آوردهاند ولی چون در مسیر شریعت نیستند، نفسشان پاک و طاهر نیست.
لذا حقتعالی در سوره «الشمس» بعد از یازده بار قسمی که یاد میکند، و قرار است مطلب بسیار مهمی ذکر شود، میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (1) به تردید كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد»
یا در بیان دیگر میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی (2) حقّا فلاح و رستگارى یافت آن كسىكه تزكیه نفس كرد.» و نمیفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اقواها» و یا «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَقَوَّی» در واقع رستگاری در گرو تزکیه نفس و طهارت نفس است، نه تقویت نفس.
بنابراین، آنچه مهم جلوه میکند، تزکیه و طهارت نفس است، که آنهم در گرو تعبد و تقید به دستورات شریعت و احکام دین به دست میآید و به فرموده علامه طباطبایی(ره): «بزرگترین ریاضت دینداری است. لذا کاریکه مرتاضان هندی انجام میدهند و بعضی قوایشان را نابود میکنند، این هنر نیست! هنر آن استکه شهوت و غضب و سایر قوا باشند اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار بگیرند.»(3)
متاسفانه در این وادی مدعیان کاذب فراوانند و نباید به این راحتی به هر کسی اعتماد نمود.
اساسا در مورد کسی که ادعایی دارد و سر و صدایی راه می اندازد و دکان و دستگاهی به راه می اندازد، باید احتیاط نمود.
هیچگاه طلا فروش، طلای خود را سوار وانت نمی کند و با بلندگو داد و فریاد نمی زند که بیایید طلا بخرید. طلا فلز با ارزشی است. انسان خود باید زحمت بکشد به مغازه طلا فروش برود.
سیب زمینی و پیاز را در وانت می گذارند و داد و فریاد راه می اندازند.
این یک قاعده است که نیروی باطل هیچگاه به تنهایی نمی تواند کار خود را پیش ببرد، همیشه از نیروی حق کمک می گیرد و بعد ضرر خود را بر حق می زند.
حرف های خوش رنگ و لعاب زدن و در این میان حرف باطل زدن و عقیده باطل خود را نشان دادن شیوه چنین افرادی است.
انسان مبتدی هم چون اهل تشخیص نیست باید از متخصصین در این امر، سوال کند و معرفت خود را بالا ببرد. و بی جهت به هر کسی اعتماد نکند.
بنابراین ملاک تشخیص حق از باطل میزان شریعت و عمل بر طبق این میزان می باشد. اگر آن حرف های قشنگ، سر سوزنی با شریعت و دین منافات داشته باشد و یا ان شخص در عملکردش سر سوزنی از دستورات دینی فاصله بگیرد به همان اندازه منحرف و غیر قابل اعتماد است.
به این مناجات مختصر از بیان امیرالمومنین (صلوات الله علیه) که قبل از اعمال ماه رجب در مفاتیح الجنان آمده است، توجه بفرمایید:
«إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رِبّا* الهی اين عزت برای من کافی است كه بنده توام و اين افتخار برای من بس است كه تو پروردگار منی»
یعنی امیرالمومنین (صلوات الله علیه) که سراسر زندگی اش، کرامت است. از تولدش تا شهادتش، از رد الشمس تا زنده نمودن مردگان و تکلم با شیر و طی الارض و...به هیچ یک افتخار نمی کند و هیچ یک را برای خود عزت نمی داند.
تمام افتخار مولا و عزتش در این یک جمله خلاصه شد که خدایا من عبد تو هستم و تو خدای من هستی.
به تعبیر جناب مولوی در مثنوی:
«از خودی بگذر اگر خواهی بقا
فانی حق شو که تا یابی بقا
گر تو خواهی حّری و دل زندگی
بندگی کن بندگی کن بندگی»
لذا نشانه ولی خدا بودن، در یک امر خلاصه می شود، بندگی حق تعالی.
به هر مقدار انسان در بندگی خدا در قالب انجام واجبات و ترک گناه و انجام وظایف مراقبه داشته باشد، به همان اندازه قربش به حضرت حق بیشتر خواهد شد و در مرتبه اولیاء الهی قرار خواهد گرفت. حال چه اهل کرامت باشد یا نباشد. [=Traditional\ Arabic][=Traditional\ Arabic]
پینوشت:
1.شمس/9.
2.اعلی/14.
3.محیطی، علی، صراط سلوک،ص131، قائم آل علی،1393ش.