جمع بندی پاسخ به شبهات معاد جسمانی

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ به شبهات معاد جسمانی

با عرض سلام و تشکر فراوان
علامه مصباح یزدی ۱۰ ایراد بر معاد جسمانی صدرالمتالهین دارد . دو مورد از آن ها مربوط به مخالفت های این نظریّه با ظواهر کتاب و سنّت است و مابقی مربوط به ناسازگاری این نظریه با مبانی فلسفی است. به عنوان مثال اعتقاد به پاک شدن برخی نفوس در برزخ توسط عذابی که به آنها داده می شود با این نظریه وی که عالم مثال حرکت و زمان ندارد ناسازگار است. حرکت و تغییر و تحول خاص جسم مادی است پس چگونه در برزخ برای جسم مثالی این تحولات رخ می دهد؟
سوال اینجاست که پیروان حکمت متعالیه اینگونه شبهات معاد جسمانی را چگونه جواب می دهند؟
مثلا آیا جناب جوادی آملی به این شبهات علامه مصباح یزدی عنایتی داشته اند و درصدد پاسخگویی برآمده اند؟
پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

armm1388;972646 نوشت:
علامه مصباح یزدی ۱۰ ایراد بر معاد جسمانی صدرالمتالهین دارد . دو مورد از آن ها مربوط به مخالفت های این نظریّه با ظواهر کتاب و سنّت است و مابقی مربوط به ناسازگاری این نظریه با مبانی فلسفی است. به عنوان مثال اعتقاد به پاک شدن برخی نفوس در برزخ توسط عذابی که به آنها داده می شود با این نظریه وی که عالم مثال حرکت و زمان ندارد ناسازگار است. حرکت و تغییر و تحول خاص جسم مادی است پس چگونه در برزخ برای جسم مثالی این تحولات رخ می دهد؟
سوال اینجاست که پیروان حکمت متعالیه اینگونه شبهات معاد جسمانی را چگونه جواب می دهند؟

باسلام و عرض ادب

دیدگاه ملاصدرا در مورد معاد جسمانی ازهمان ابتدا موافقان و مخالفان متعددی داشته است.
برخی از مخالفان این دیدگاه با حکمت متعالیه مخالف بوده اند.
برخی دیگر در عین پذیرش این دستگاه فلسفی و مبانی آن، نسبت به طرح معاد جسمانی وی مخالفت داشته اند.
استاد مصباح یزدی نیز یکی از افرادی است که در عین پذیرش برخی از اصول حکمت متعالیه نسبت به برخی دیگر از این مبانی و نیز ایده صدرا در مورد معاد جسمانی ایرادهایی را مطرح کرده اند.
ایشان حدود 11ایراد بر این نظریه گرفته اند که عبارت است از:

الف. چهار ایراد در مورد ارتباط این نظریه با کتاب و سنت
ایراد نخست. موت را همان احیا میگیرد. چرا که موت عبارت است از انتقال ازعالم طبیعت به عالم مثال در حالیکه اگر این موت باشد، دیگر احیا معنایی ندارد .
ایراد دوم: در مورد عالم برزخ و قیامت
اولا: ورود به عالم برزخ، تدریجی و ورود به قیامت دفعی است در حالیکه به نظر ایشان ورود به عالم قیامت و عقل هم تدریجی است.
ثانیا: عالم قیامت برای همگان است در حالیکه به نظر ایشان عالم قیامت همان ورود به عالم عقل است که همگانی نیست و اساسا نمیتوان عالم قیامتی ورای عالم برزخ برای متوسطینی که به مرحله تجرد عقلانی نرسیده اند اثبات کرد.
ثالثا: عالم برزخ و قیامت برای متوسطین هیچ تفاوتی ندارد چرا که متوسطین توان ورود به عالم قیامت را ندارند.

[=microsoft sans serif]ب. سه ایراد مربوط به خود این نظریه.
اولا: در حکمت متعالیه، تصفیه افرادی که اعتقاد صالحی دارند ولی عمل نامناسبی دارند، عبارت است از یک سیر تدریجی. در حالیکه سیر تدریجی که حرکت است ملازم با زمان و ماده است در حالیکه عالم برزخ و قیامت حرکت و زمان را ندارد پس ماده هم ندارد.
بعلاوه، وجود حرکت و زمان را هم پذیرفته است.
ثانیا: صدرا بیان میکند که اعتقادات شخص درمورد عالم آخرت، اگر درست باشد منشأ نعمت میشود و اگر اشتباه باشد منشأ عذاب میشد. در حالیکه معلوم نیست چه رابطه ای میان اعتقادات شخص که امری نفسانی است با عذاب و نعمت وجود دارد؟
ثالثا: به نظر صدرا معتقدند که نفس انسانی به واسطه مجرد بودن، قبل از تعلق به بدن کثرت ندارد بلکه وجود واحد عقلی دارد. حال چطور در عالم برزخ قائل به این کثرت میشوند.

چهار ایراد برای مبانی این نظریه
اولا: جسمانیه الحدوث بودن نفس و تبدیل شدنش به مجرد: این مطلب قابل فهم و قبول نیست و ماده نمیتواند به مجرد تبدیل شود.
ثانیا: در این تبدیل، حفظ وحدت شخصی بین مراحل مختلف این تبدیل(خاک، نبات، حیوان، انسان، اناسن حجرد، عقل فعال) حداقل قابل فهم نیست.
ثالثا: اینکه موجود مجرد عبارت است از موجودی که کاملا قطع تعلق از ماده کرده است، لازمه اش این است که هیچ نفسی نتواند ادراک داشته باشد چرا که هیچ نفس قطع تعلق از ماده نکرده است.
بعلاوه چه برهانی بر این داریم که تجرد عبارت است از قطع تعلق به ماده(خصوصا اگر تجرد غیر کامل مراد باشد) تجرد کامل عبارت است از تجردی که به ادراکات عقلی به صورت کامل مشغول است، آیا نمیتواند به تدبیر بدن هم بپردازد. چنانکه مظهر خداوند بشود که لایشغله شأن عن شأن.
رابعا: اینکه غایت حرکت جوهری، امر مجردی است که موجودات عالم طبیعت به صورت جبلی بدان متوجه هستند، هیچ برهانی ندارد.

[=microsoft sans serif]اینکه استاد جوادی املی یا سایر فلاسفه مدافع حکمت متعالیه در مورد این شبهات چه دیدگاهی دارند و چه پاسخی را داده اند، بنده که چیزی در این مورد ندیده ام.
باتوجه به اینکه هر تاپیک لازم است که به یک مسئله بپردازد و طرح ایرادهایی که بر معاد جسمانی گرفته شده و میشود، خیلی بیشتر از عهده یک تاپیک است، لازم است یکی از این ایرادها را انتخاب کنید تا در مودر انها به بحث بنشینیم.

موفق باشید.

صدیق;973350 نوشت:
ایشان حدود 11ایراد بر این نظریه گرفته اند که عبارت است از:

چقدر ایراداتش کمه!!!happy

جالبه که اول کتاب اسفار می نویسد این کتاب انوار ملکوت الهی و الطاف الهی و اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی و پنهانی های حضرت صمدیت و شهود و عیان به من است و در این کتاب هیچ نارسایی و اشکال و انحراف و کژی و شک و دو دلی و اضطراب و پریشانی وجود ندارد نیست و اگر چیزی در این کتاب مخالف اعتقاد تو بود اعتقاد خود را کنار بگذار

[=microsoft sans serif]

قدیما;973370 نوشت:
جالبه که اول کتاب اسفار می نویسد این کتاب انوار ملکوت الهی و الطاف الهی و اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی و پنهانی های حضرت صمدیت و شهود و عیان به من است و در این کتاب هیچ نارسایی و اشکال و انحراف و کژی و شک و دو دلی و اضطراب و پریشانی وجود ندارد نیست و اگر چیزی در این کتاب مخالف اعتقاد تو بود اعتقاد خود را کنار بگذار

باسلام
من نمیدانم منبع سخنی که به جناب صدرالمتالهین نسبت میدهید کجاست و این مطلب را از کجا نقل میکنید.
ولی جالب اینجاست که برخلاف گفته شما خود صدرا که چنین ادعایی را ندارد.
قد أشرت في رموزه إلى كنوز من الحقائق لا يهتدي إلى معناها إلا من عنى‏ نفسه بالمجاهدات العقلية حتى يعرف المطالب و نبهت في فصوله إلى أصول لا يطلع على مغزاها إلا من أتعب بدنه في الرياضات الدينية لكيلايذوق المشرب و قد صنفته لإخواني في الدين و رفقائي في طريق الكشف و اليقين لأنه لا ينتفع بها كثير الانتفاع إلا من أحاط بأكثر كلام العقلاء و وقف على مضمون مصنفات الحكماء غير محتجب بمعلومه و لا منكرا لما وراء مفهومه فإن الحق لا ينحصر بحسب فهم كل ذي فهم و لا يتقدر بقدر كل عقل و وهم فإن وجدته أيها الناظر مخالفا لما اعتقدته‏ أو فهمته‏ بالذوق السليم فلا تنكره‏ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‏ فافقهن أن من احتجب بمعلومه و أنكر ما وراء مفهومه فهو موقوف على حد علمه و عرفانه محجوب عن خبايا أسرار ربه و ديانه.
و إني أيضا لا أزعم أني قد بلغت الغاية فيما أوردته كلا فإن وجوه الفهم لا تنحصر فيما فهمت و لا تحصى و معارف الحق لا تتقيد بما رسمت و لا تحوى‏ لأن الحق أوسع من أن يحيط به عقل و حد و أعظم من أن يحصره عقد دون عقد فإن أحللت بالعناية الربانية مشكلها و فتحت بالهداية الإلهية معضلها فاشكر ربك على قدر ما هداك من الحكم و أحمده على ما أسبغ عليك من النعم‏(اسفار اربعه، مقدمه مولف)

میبینید که در اینجا جناب صدرا به چند نکته اشاره دارد:
نخست. مطالبی که در این کتاب بیان شده است، برای کسی قابل فهم است که مجاهده عقلی کرده باشد. یعنی ظاهر بین نباشد.
دوم. مفاهیم دقیق آن برای کسی قابل دستیابی است که ریاضیت بدنی کشیده باشد.
سوم. اگر مطلبی از آن با اعتقاد شما مخالف بود آنرا انکار نکن. چرا که دست بالای دست بسیار است و چه بسیار مطلب درستی باشد که شما بدان نرسیده باشید.
چهارم. حرف من نهایت و غایت معارف نیست چرا که فهمن منحصر به چیزی که من درک کرده ام نیست و معارف حق محدود به آنچه من بیان کردم نیست.

صدیق;973350 نوشت:
دیدگاه ملاصدرا در مورد معاد جسمانی ازهمان ابتدا موافقان و مخالفان متعددی داشته است.
برخی از مخالفان این دیدگاه با حکمت متعالیه مخالف بوده اند.
برخی دیگر در عین پذیرش این دستگاه فلسفی و مبانی آن، نسبت به طرح معاد جسمانی وی مخالفت داشته اند.

سلام
آیا این ایراداتی که برشمردید جوابی دارند؟

صمیمی;973460 نوشت:
آیا این ایراداتی که برشمردید جوابی دارند؟

باسلام
بالاخره هیچ ایده و نظر بشری را نمیتوان عاری از اشتباه دانست.

سلام علیکم

صدیق;973456 نوشت:
من نمیدانم منبع سخنی که به جناب صدرالمتالهین نسبت میدهید کجاست و این مطلب را از کجا نقل میکنید.

منبع من مقدمه مولف یعنی ملاصدرا در اسفار اربعه

صدیق;973456 نوشت:
سوم. اگر مطلبی از آن با اعتقاد شما مخالف بود آنرا انکار نکن. چرا که دست بالای دست بسیار است و چه بسیار مطلب درستی باشد که شما بدان نرسیده باشید.

پس چرا ایت الله مصباح 11 ایراد به معاد جسمانی ملاصدرا کرده؟

موفق و سلامت باشید

صدیق;973467 نوشت:
باسلام
بالاخره هیچ ایده و نظر بشری را نمیتوان عاری از اشتباه دانست.

بله ولی اشتباهات و ایرادات این نظریه سنگین هست ایا راه حلی ندارد؟

[=microsoft sans serif]

قدیما;973566 نوشت:
منبع من مقدمه مولف یعنی ملاصدرا در اسفار اربعه

سلام و عرض ادب
من هم دقیقا از همین مقدمه با متن عربی برای شما مطلب را فرستادم.
احتمالا برداشت اشتباه بوده.
به هر حال، صدرا در متن خود اینچنین میگوید که عرض کردم.

قدیما;973566 نوشت:
پس چرا ایت الله مصباح 11 ایراد به معاد جسمانی ملاصدرا کرده؟

مراد از انکار باتوجه به اینکه بعدش خود صدرا بیان میکنه که حرفها و ایده هاش نهایت حرف نیست، مشخص میشه که مرادش از انکار نکردن، صرف استبعاد کردنه.
مثلا به صورتی که برخی از متفلسفان یا کسانی که قدری فلسفه خوندن، به راحتی و به صرف اینکه حرفی را متوجه نشویم، انرا انکار کنیم
مثلا یکی دو مورد از ایرادهای استاد مصباح که بیان میکنند ما متوجه نمیشویم، اگر به صورتی بیان بشه که چون ما متوجه نمیشیم پس درست نیست، این همون تکذیب بی جهت و انکار بی دلیل و استبعاد است.
ش

[=microsoft sans serif]

صمیمی;973578 نوشت:
بله ولی اشتباهات و ایرادات این نظریه سنگین هست ایا راه حلی ندارد؟

برخی از ایرادهای مبنایی توسط طرفداران پاسخ داده شده.
به برخی از ایرادهای غیر مبنایی هم شاید بشه پاسخ داد.

ولی به هر حال نکته مهم اینجاست که این نظریه هم مثل هر نظریه بشری دیگه، از ذهن ناقص انسان بیرون آمده است. هرچند این انسان، انسانی در حد سقراط، ابن سینا و صدرا و.. باشه.

صدیق;973680 نوشت:
سلام و عرض ادب
من هم دقیقا از همین مقدمه با متن عربی برای شما مطلب را فرستادم.
احتمالا برداشت اشتباه بوده.
به هر حال، صدرا در متن خود اینچنین میگوید که عرض کردم.

سلام علیکم.سال نو مبارک

من الان هم متن عربی را دارم هم ترجمه محمد خواجوی.به صراحت میگوید این کتاب اسفار الهامات الهی به من است و هیچ اشکالی ندارد و این کتاب را منکر نشو

التهب قلبي لكثرة الرياضات التهابا قويا ففاضت عليها أنوار الملكوت و حلت بها خبايا الجبروت و لحقتها الأضواء الأحدية و تداركتها الألطاف الإلهية فاطلعت على أسرار لم أكن أطلع عليها إلى ألآن....و ألهمني بنصره المؤيد به من يشاء من عباده الحقائق المتعالية أسرارها في استكشاف مبدئه و معاده مع تطواف فهوم الفضلاء حريم حماه و تردادهم خاسرين فجاء بحمد الله كلاما لا عوج فيه و لا ارتياب و لا لجلجة و لا اضطراب ...انظر بعين عقلك إلى معانيه هل تنظر فيه من قصور ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ‌ إلى ألفاظه- هَلْ تَرى‌ فيه‌ مِنْ فُطُورٍ... لا منكرا لما وراء مفهومه فإن الحق لا ينحصر بحسب فهم كل ذي فهم و لا يتقدر بقدر كل عقل و وهم فإن وجدته أيها الناظر مخالفا لما اعتقدته أو فهمته بالذوق السليم فلا تنكره‌ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‌.

صدیق;973680 نوشت:
مراد از انکار باتوجه به اینکه بعدش خود صدرا بیان میکنه که حرفها و ایده هاش نهایت حرف نیست، مشخص میشه که مرادش از انکار نکردن، صرف استبعاد کردنه.
مثلا به صورتی که برخی از متفلسفان یا کسانی که قدری فلسفه خوندن، به راحتی و به صرف اینکه حرفی را متوجه نشویم، انرا انکار کنیم
مثلا یکی دو مورد از ایرادهای استاد مصباح که بیان میکنند ما متوجه نمیشویم، اگر به صورتی بیان بشه که چون ما متوجه نمیشیم پس درست نیست، این همون تکذیب بی جهت و انکار بی دلیل و استبعاد است.

نمی شود بگوییم این کتاب انوار الهی است و هیچ اشکالی ندارد و هم بگوییم ایرادات اقای مصباح درست است.این که کاملا مشخص است تناقض دارد.

یا باید بگوییم ملاصدرا دروغ گفته که این کتاب الهامات الهی است و هیچ اشکال ندارد یا حداقل برای حفظ احترام ملاصدرا به خاطر محبتش به اهل بیت(ع) بگوییم اشتباه بزرگی کرده و امر ملاصدرا به خدا واگذاریم

ادعا الهام الهی کم ادعایی نیست و من و شما خیلی خوب می دانیم که دروغ بستن به خدا و رسول خدا(ص) چه عواقب بدی دارد

[=microsoft sans serif]

قدیما;973687 نوشت:
.به صراحت میگوید این کتاب اسفار الهامات الهی به من است و هیچ اشکالی ندارد و این کتاب را منکر نشو

سلام
این فرق کرد با گفته اولی شما:
قدیما;973370 نوشت:
اگر چیزی در این کتاب مخالف اعتقاد تو بود اعتقاد خود را کنار بگذار

بگذریم...

قدیما;973687 نوشت:
نمی شود بگوییم این کتاب انوار الهی است و هیچ اشکالی ندارد و هم بگوییم ایرادات اقای مصباح درست است.این که کاملا مشخص است تناقض دارد.

نکته نخست اینکه باز هم برگشتیم سر خونه اول. دوست عزیز صدرا نگفت که هیچ اشکالی در کتابش نیست، خ ودش که به صراحت گفت که حرفهاش نهایت ایده و حرف نیست(یعنی دست بالای دست بسیار است و درست تر از او هم میتوانه بیاد)
پس جمله شما رو اصلاح میکنم:
نمی شود بگوییم این کتاب انوار الهی است و هم بگوییم ....

دیگر اینکه
وقتی شخصی ادعای الهام میکنه،
یا او از نظر اخلاقی یا منطقی راستگو هست یا نیست.
اگر صادق نیست(صدق خبری و مخبری: اخلاقی و منطقی)، که هیچ ادعایش قابل شنیدن نیست.
اگر صادق است، یا حرفش مطابق واقع است یا نیست.
اگر مطابق واقع بود که مشکلی نیست.
ولی اگر مطابق واقع نبود، این تهافت بین دیدن و واقعی نبودن به واسطه اشتباهاتی است که در تفسیر میتوانه ایجاد بشه.
ببینید
کشف و شهود یک نوع علم حضوریه.
مثلا وقتی من میگم که گرسنه هستم، این خبر دادن از یک امر درونی من هست که با گزاره ای از اون خبر میدهم.
در این فرایند من یک احساسی در درونم دارم که اون احساس را در قالب الفاظی بیان میکنم.
من در اینکه چنین حسی را دارم، اشتباه نمیکنم.
ولی در اینکه چنین احساسی واقعا نشانه گرسنگی باشه، ممکنه اشتباه کرده باشم.
این احساس میتونه در اثر هر چیز دیگری غیر از منشأ گرسنگی ایجاد شده باشه.

در کشف و شهود هم همین روند برقراره.
یعنی اصل اینکه شخصی صادق ادعا میکنه در حالت شهود چیزی را دریافته، درسته.
ولی اینکه این شهود، فلان چیز بوده، اینجا تطبیق و گزارش از یک شهود و دریافت حضوریه که در اینجا اشتباه پیش میاد.

قدیما;973687 نوشت:
دروغ بستن به خدا و رسول خدا(ص) چه عواقب بدی دارد

مگر ادعا کرده که خدا به او چیزی را گفته است؟
خیر
در اینجا طرف چیزی را به خدا نسبت نداده بلکه گفته در حالت کشف و شهود چنین چیزی را دیده است.

صدیق;973745 نوشت:
سلام
این فرق کرد با گفته اولی شما:

صدیق;973745 نوشت:
بگذریم...

سلام

این دو هیچ فرقی با هم ندارند.مثلا یک نفر کتاب می نویسد و می گوید به من الهام شد ابوبکر برتر از علی است و منکر نشو.بعد شما بگویید باشد من منکر حرف تو نمی شوم ولی علی برتر از ابوبکر است!!!!!!! خب این اظهر من شمس است که با هم تناقض دارند.

وقتی می گوید اگر عقیده شما مخالف کتاب اسفار بود کتاب اسفار را منکر نشو یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟ یعنی عقیده خودت را کنار بگذار. نمی شود که همزمان دو عقیده متضاد داشته باشید.

نمی شود اقای مصباح هم ایرادات خود به معاد جسمانی اسفار را قبول داشته باشد هم منکر کتاب اسفار نشود.

صدیق;973745 نوشت:
نکته نخست اینکه باز هم برگشتیم سر خونه اول. دوست عزیز صدرا نگفت که هیچ اشکالی در کتابش نیست، خ ودش که به صراحت گفت که حرفهاش نهایت ایده و حرف نیست(یعنی دست بالای دست بسیار است و درست تر از او هم میتوانه بیاد)

برادر گرامی وقتی می گوید این نهایت حرف نیست یعنی این کتاب شامل تمام مباحث فلسفه و عرفان نیست.نه اینکه این کتاب در ان اشکال است.قران یک سری از امور را بیان نکرده و به پیامبر(ص) واگذار کرده،این یعنی قران اشکال دارد؟؟؟ خود ملاصدرا تصریح کرده در این کتاب اشکال نیست.

صدیق;973745 نوشت:
وقتی شخصی ادعای الهام میکنه،
یا او از نظر اخلاقی یا منطقی راستگو هست یا نیست.
اگر صادق نیست(صدق خبری و مخبری: اخلاقی و منطقی)، که هیچ ادعایش قابل شنیدن نیست.
اگر صادق است، یا حرفش مطابق واقع است یا نیست.
اگر مطابق واقع بود که مشکلی نیست.
ولی اگر مطابق واقع نبود، این تهافت بین دیدن و واقعی نبودن به واسطه اشتباهاتی است که در تفسیر میتوانه ایجاد بشه.

الله لله

خودش میگوید در این کتاب اشکال و اشتباه نیست بعد شما می گویید ممکن است اشتباه باشد!!!!!!

بله حرف شما زمانی درست بود که ملاصدرا می گفت این کتاب الهامات الهی به من است ولی ممکن است من درست تفسیر نکرده باشم.نه این که گفته باشد در این کتاب هیچ اشکالی نیست،چند بارم تاکید کند

الان من به صداقت ملاصدرا باور ندارم.اگر بخواهم اینگونه برخورد کنم می توانم بگم تناقضات محمد علی باب هم تفسیر اشتباه کشف و شهود بوده اینگونه سنگ روی سنگ بند نمی شود. شیخ علی اکبر تهرانی هم می گوید من معصوم پانزدهم هستم، منم بگم خب تفسیرش از کشف و شهودش اشتباه بوده.

شما یا باید وثاقت ملاصدرا را با علم رجال ثابت کنید که نمی شود چرا که علمای هم عصر او به دلیل انحرافاتش به کهک قم تبعیدش کردند یا باید شما هم متوسل به کشف و شهود شوید.

من ایه ای در قران یا حدیثی ندیدم که نوشته باشد باید ملتزم به صداقت ملاصدرا باشید.هر کس می تواند بگوید به من الهام می شود و وقتی دچار تناقض شد بخواهیم مچش را بگیریم بگوید نه این تفسیر اشتباه من بود.

اگر می خواستم بین حرف شما و اقای مصباح با ملاصدرا درباره معاد جسمانی یکی را انتخاب کنم صد در صد حرف ملاصدرا را انتخاب می کردم چرا او خودش کشف و شهود کرده و بعد تفسیر کرده ولی شما و اقای مصباح کشف و شهود ندارید و کسی که چیزی را دیده با کسی که ندیده برابر نیست.مثل شما و ملاصدرا مثل کسی است که رفته و از درون اتاقی خبر اورده بعد کسانی بیرون اتاق می گویند نه این خبر درست نیست.کسی می تواند حرف ملاصدرا را نقد کند که او هم کشف و شهود داشته باشد و بالاتر از ملاصدرا باشد و بگوید تفسیر درست این است نه کسی که کشف و شهود ندارد.

خب از کجا معلوم شما و اقای مصباح اشتباه تفسیر نکرده باشید؟ من حرف ملاصدرایی که معاد را کشف و شهود کرده قبول کنم یا حرف شما و اقای مصباح که معاد را مشاهده نکردید؟؟؟ شاید شما و اقای مصباح اصول دین(معاد) خودتان را خوب نمی شناسید.

[=microsoft sans serif]

قدیما;973758 نوشت:
ین دو هیچ فرقی با هم ندارند.مثلا یک نفر کتاب می نویسد و می گوید به من الهام شد ابوبکر برتر از علی است و منکر نشو.بعد شما بگویید باشد من منکر حرف تو نمی شوم ولی علی برتر از ابوبکر است!!!!!!! خب این اظهر من شمس است که با هم تناقض دارند.

وقتی می گوید اگر عقیده شما مخالف کتاب اسفار بود کتاب اسفار را منکر نشو یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟ یعنی عقیده خودت را کنار بگذار. نمی شود که همزمان دو عقیده متضاد داشته باشید.


سلام
مراد از منکر نشو را گفتم.
بیشتر از این حرفی ندارم.
بگذریم.

قدیما;973758 نوشت:
برادر گرامی وقتی می گوید این نهایت حرف نیست یعنی این کتاب شامل تمام مباحث فلسفه و عرفان نیست

اگر ادامه متن را میخواندید(از روی متن عربی نوشته خود صدرا نه ترجمه فارسی) متوجه منظور صدرا میشدید.
اگر عربی متوجه میشوید، لطفا دوباره متن را بخوانید.
صدیق;973456 نوشت:
و إني أيضا لا أزعم أني قد بلغت الغاية فيما أوردته كلا فإن وجوه الفهم لا تنحصر فيما فهمت و لا تحصى و معارف الحق لا تتقيد بما رسمت و لا تحوى‏ لأن الحق أوسع من أن يحيط به عقل و حد و أعظم من أن يحصره عقد دون عقد فإن أحللت بالعناية الربانية مشكلها و فتحت بالهداية الإلهية معضلها فاشكر ربك على قدر ما هداك من الحكم و أحمده على ما أسبغ عليك من النعم‏(اسفار اربعه، مقدمه مولف)

[=microsoft sans serif]

قدیما;973758 نوشت:
خودش میگوید در این کتاب اشکال و اشتباه نیست بعد شما می گویید ممکن است اشتباه باشد!!!!!!

دوست عزیز
نگاه اول شخص و سوم شخص فرق دارد.
شما وقتی به یک مسئله ای باور یقینی دارید،(این یقین از هر راهی که ایجاد شده باشد، از این حیث فرقی نمیکند) باور دارید که نقیض باورتان صددرصد باطل است.
این یقین شماست.
ولی این به هیچ وجه مستلزم این نیست که متعلق باور شما کاملا مطابق با واقع باشد.
شاید به نظر یک ناظر بیرونی(سوم شخص)، این باور اشتباه یا حداقل دربردارنده احتمال خطا باشد.
این را قبول ندارید؟

بحث من هم همین است.
صدرا که این حرف را میزند، به حرفش باور دارد.
چون مدعی است که اینها را از راه شهود ادراک کرده است.
اما ما از نگاه شخص بیرونی، وقتی نگاه میکنیم متوجه میشویم که یا اشتباه است یا حداقل مشکوک است.

قدیما;973758 نوشت:
بله حرف شما زمانی درست بود که ملاصدرا می گفت این کتاب الهامات الهی به من است ولی ممکن است من درست تفسیر نکرده باشم.نه این که گفته باشد در این کتاب هیچ اشکالی نیست،چند بارم تاکید کند

خب این از نگاه خودش است.
شما وقتی لیوان ابی را به دست میگیرید و شکل و شمایل ان کاملا شبیه آبی است که تاکنون بارها انرا امتحان کرده اید و نوشیده اید، ایا شکی در آب بودنش دارید.
ولی ایا احتمال ندارد که این دفعه اشتباه کرده باشید و این آب نباشد بلکه شبیه اب باشد.
شما چیزی را میبینید که شبیه صدها و هزاران تجربه قبلی شماست.
ولی هیچ ضرورت منطقی وجود ندارد که این دفعه هم آب باشد.
با این حال، شما از نظر عقلایی به هیچ وجه چنین شکی را به خودتان راه نمیدهید، مگر اینکه مریض باشید.

پس شما با وجود اینکه این ادراک شما از راه حسی است و بارها و بارها اشتباه و خطا بودنش را شنیده و تجربه کرده اید، ولی هیچگاه نسبت به آنچه با حس سالم درک میکنید شک نمیکنید.
همین وضعیت با حالتی قوی تر در مورد شهود هم وجود دارد.
وقتی حس باطنی سالم باشد و شهود واضح باشد در این صورت گیرنده و مدرک شهود هیچ شکی در خودش راه نمیدهد که شهودش باطل باشد.
وقتی به قران وسنت هم عرضه میشود و میبیند که از این دو منبع الهی، بطلان متعلق شهودش به نحو یقینی به دست نمی اید بلکه مویداتی هم در تایید ان میبیند، یقینش محکمتر میشود.

[=microsoft sans serif]

قدیما;973758 نوشت:
شما یا باید وثاقت ملاصدرا را با علم رجال ثابت کنید که نمی شود چرا که علمای هم عصر او به دلیل انحرافاتش به کهک قم تبعیدش کردند یا باید شما هم متوسل به کشف و شهود شوید.

پیش فرض بحث ما را فراموش نکنید.
پیش فرض ما این بود که فرض میکنیم چنین شخصی صادق است. یعنی عمدا دروغ نمیگوید.
حال اگر بگوییم صادق بودن او مشکوک است که بحث کاملا خارج میشود.
ولی با این حال، نباید بگوییم که دروغ گفته است چرا که اگر صدق کسی مشخص نشد نمیتوان گفت که او کاذب است.

قدیما;973758 نوشت:
من ایه ای در قران یا حدیثی ندیدم که نوشته باشد باید ملتزم به صداقت ملاصدرا باشید.هر کس می تواند بگوید به من الهام می شود و وقتی دچار تناقض شد بخواهیم مچش را بگیریم بگوید نه این تفسیر اشتباه من بود.

شما و ما متلزم به صداقت هیچ غیر معصومی نیستیم.
هیچ شخصی در این دنیا به غیر از چهارده معصوم، صدقشان از پیش تضمین نشده است.
شد.
اما لطفا دقت کنید......
یک شخصی ادعا کرده است که من نکاتی را با الهام به دست اورده ام.
ولی از شما نخواسته که بدون دلیل سخنانش را بپذیرید.
به همین جهت همیشه در هر ادعایش دلیل برون دینی هم اقامه کرده است.
پس شما هم مثل ما دنبال دلیل باشید.
اگر دلیل معتبری داشت که داشت وگرنه قبول نکنید.

قدیما;973758 نوشت:
خب از کجا معلوم شما و اقای مصباح اشتباه تفسیر نکرده باشید؟ من حرف ملاصدرایی که معاد را کشف و شهود کرده قبول کنم یا حرف شما و اقای مصباح که معاد را مشاهده نکردید؟؟؟ شاید شما و اقای مصباح اصول دین(معاد) خودتان را خوب نمی شناسید.

صدرا دلیل کافی و لازمش برای مدعاهای فلسفی اش، کشف و شهود نبوده.
تاجایی که بنده اطلاع دارم، او هیچ ادعایی نکرده مگر اینکه دلیل عقلی و فلسفی اش را بیان کرده است.
بنابراین راه قبول یا نفی سخنان ایشان، بررسی ادله ایشان است نه اتهام زنی و نه تقلید.

صدیق;973852 نوشت:
صدرا دلیل کافی و لازمش برای مدعاهای فلسفی اش، کشف و شهود نبوده.
تاجایی که بنده اطلاع دارم، او هیچ ادعایی نکرده مگر اینکه دلیل عقلی و فلسفی اش را بیان کرده است.
بنابراین راه قبول یا نفی سخنان ایشان، بررسی ادله ایشان است نه اتهام زنی و نه تقلید.

سلام

من که اخرش نفهمیدم چگونه یک نفر نظرات حکمای قبلی و قران و احادیث را بررسی کرده و به او از طرف خدا الهام می شود و کشف و شهود هم می کند و به قول شما دلایل عقلی و فلسفی را هم بررسی کرده و باز هم فقط در یک مبحث 11 ایراد از او گرفتند.الله اعلم

به قول شما بگذریم

قدیما;973875 نوشت:
من که اخرش نفهمیدم چگونه یک نفر نظرات حکمای قبلی و قران و احادیث را بررسی کرده و به او از طرف خدا الهام می شود و کشف و شهود هم می کند و به قول شما دلایل عقلی و فلسفی را هم بررسی کرده و باز هم فقط در یک مبحث 11 ایراد از او گرفتند.الله اعلم

این هم یکی دیگر از ندانسته های ما.:>

صدیق;974174 نوشت:
این هم یکی دیگر از ندانسته های ما.

آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند

موفق و سلامت باشید

[=microsoft sans serif]پرسش: استاد مصباح یزدی ۱۰ ایراد بر معاد جسمانی صدرالمتالهین دارد . این ایرادها چیست و چه پاسخی از آنها داده شده است؟


پاسخ:
[=microsoft sans serif]دیدگاه ملاصدرا در مورد معاد جسمانی ازهمان ابتدا موافقان و مخالفان متعددی داشته است.
برخی از مخالفان این دیدگاه با حکمت متعالیه مخالف بوده اند.
برخی دیگر در عین پذیرش این دستگاه فلسفی و مبانی آن، نسبت به طرح معاد جسمانی وی مخالفت داشته اند.
استاد مصباح یزدی نیز یکی از افرادی است که در عین پذیرش برخی از اصول حکمت متعالیه نسبت به برخی دیگر از این مبانی و نیز ایده صدرا در مورد معاد جسمانی ایرادهایی را مطرح کرده اند.
ایشان حدود 11ایراد بر این نظریه گرفته اند که عبارت است از:

الف. چهار ایراد در مورد ارتباط این نظریه با کتاب و سنت
ایراد نخست. موت را همان احیا میگیرد. چرا که موت عبارت است از انتقال ازعالم طبیعت به عالم مثال در حالیکه اگر این موت باشد، دیگر احیا معنایی ندارد .
ایراد دوم: در مورد عالم برزخ و قیامت
اولا: ورود به عالم برزخ، تدریجی و ورود به قیامت دفعی است در حالیکه به نظر صدرا، ورود به عالم قیامت و عقل هم تدریجی است.
ثانیا: عالم قیامت برای همگان است در حالیکه به نظر ایشان عالم قیامت همان ورود به عالم عقل است که همگانی نیست و اساسا نمیتوان عالم قیامتی ورای عالم برزخ برای متوسطینی که به مرحله تجرد عقلانی نرسیده اند اثبات کرد.
ثالثا: عالم برزخ و قیامت برای متوسطین هیچ تفاوتی ندارد چرا که متوسطین توان ورود به عالم قیامت را ندارند.

[=microsoft sans serif]ب. سه ایراد مربوط به خود این نظریه.
اولا: در حکمت متعالیه، تصفیه افرادی که اعتقاد صالحی دارند ولی عمل نامناسبی دارند، عبارت است از یک سیر تدریجی. سیر تدریجی که حرکت است نیز ملازم با زمان و ماده است در حالیکه عالم برزخ و قیامت حرکت و زمان را ندارد پس ماده هم ندارد. بعلاوه، وجود حرکت و زمان در برزخ را هم پذیرفته است.
ثانیا: صدرا بیان میکند که اعتقادات شخص درمورد عالم آخرت، اگر درست باشد منشأ نعمت میشود و اگر اشتباه باشد منشأ عذاب میشد. در حالیکه معلوم نیست چه رابطه ای میان اعتقادات شخص که امری نفسانی است با عذاب و نعمت وجود دارد؟
ثالثا: صدرا معتقد است که نفس انسانی به واسطه مجرد بودن، قبل از تعلق به بدن کثرت ندارد بلکه وجود واحد عقلی دارد. حال چطور در عالم برزخ قائل به این کثرت میشوند.

ج. چهار ایراد برای مبانی این نظریه
اولا: نظریه "جسمانیه الحدوث بودن نفس و تبدیل شدنش به مجرد" این مطلب قابل فهم و قبول نیست و ماده نمیتواند به مجرد تبدیل شود.
ثانیا: در این تبدیل، حفظ وحدت شخصی بین مراحل مختلف این تبدیل(خاک، نبات، حیوان، انسان، انسان مجرد، عقل فعال) حداقل قابل فهم نیست.
ثالثا: اینکه موجود مجرد عبارت است از موجودی که کاملا قطع تعلق از ماده کرده است، لازمه اش این است که هیچ نفسی نتواند ادراک داشته باشد چرا که هیچ نفسی قطع تعلق از ماده نکرده است.
بعلاوه چه برهانی بر این داریم که تجرد عبارت است از قطع تعلق به ماده(خصوصا اگر تجرد غیر کامل مراد باشد) تجرد کامل عبارت است از تجردی که به ادراکات عقلی به صورت کامل مشغول است، آیا نمیتواند به تدبیر بدن هم بپردازد. چنانکه مظهر خداوند بشود که لایشغله شأن عن شأن.
رابعا: اینکه غایت حرکت جوهری، امر مجردی است که موجودات عالم طبیعت به صورت جبلی بدان متوجه هستند، هیچ برهانی ندارد.(1)

پی نوشت:
1. محمد تقی مصباح یزدی، مجله نور الصادق، شماره 16و17، زمستان 1389، صص110-123

[=microsoft sans serif]پرسش: ملاصدرا در ابتدای[=microsoft sans serif] کتاب اسفار مدعی میشود که این کتاب انوار ملکوت الهی و الطاف الهی و اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی و پنهانی های حضرت صمدیت و شهود و عیان به من است و در این کتاب هیچ نارسایی و اشکال و انحراف و کژی و شک و دو دلی و اضطراب و پریشانی وجود ندارد نیست و اگر چیزی در این کتاب مخالف اعتقاد تو بود اعتقاد خود را کنار بگذار. با این وجود، چگونه میتوان ایرادهایی که در نظریات فلسفی خاص خود او همچون حرکت جوهری، جسمانیه الحدوث و ورحانیه البقا بودن نفس و نیز معاد جسم مثالی از سوی خود فلاسفه گرفته شده است را توجیه کرد.

پاسخ:
[=microsoft sans serif]من نمیدانم منبع سخنی که به جناب صدرالمتالهین نسبت میدهید کجاست و این مطلب را از کجا نقل میکنید.
ولی در مقدمه اسفار، ملاصدرا گفته ای دارد که خلاف این فرمایش شماست.
او در مقدمه کتاب اسفارش اینچنین میگوید:
قد أشرت في رموزه إلى كنوز من الحقائق لا يهتدي إلى معناها إلا من عنى‏ نفسه بالمجاهدات العقلية حتى يعرف المطالب و نبهت في فصوله إلى أصول لا يطلع على مغزاها إلا من أتعب بدنه في الرياضات الدينية لكيلايذوق المشرب و قد صنفته لإخواني في الدين و رفقائي في طريق الكشف و اليقين لأنه لا ينتفع بها كثير الانتفاع إلا من أحاط بأكثر كلام العقلاء و وقف على مضمون مصنفات الحكماء غير محتجب بمعلومه و لا منكرا لما وراء مفهومه فإن الحق لا ينحصر بحسب فهم كل ذي فهم و لا يتقدر بقدر كل عقل و وهم فإن وجدته أيها الناظر مخالفا لما اعتقدته‏ أو فهمته‏ بالذوق السليم فلا تنكره‏ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‏ فافقهن أن من احتجب بمعلومه و أنكر ما وراء مفهومه فهو موقوف على حد علمه و عرفانه محجوب عن خبايا أسرار ربه و ديانه.
و إني أيضا لا أزعم أني قد بلغت الغاية فيما أوردته كلا فإن وجوه الفهم لا تنحصر فيما فهمت و لا تحصى و معارف الحق لا تتقيد بما رسمت و لا تحوى‏ لأن الحق أوسع من أن يحيط به عقل و حد و أعظم من أن يحصره عقد دون عقد فإن أحللت بالعناية الربانية مشكلها و فتحت بالهداية الإلهية معضلها فاشكر ربك على قدر ما هداك من الحكم و أحمده على ما أسبغ عليك من النعم‏(1)

میبینید که در اینجا جناب صدرا به چند نکته اشاره دارد:
نخست. مطالبی که در این کتاب بیان شده است، برای کسی قابل فهم است که مجاهده عقلی کرده باشد. یعنی ظاهر بین نباشد.
دوم. مفاهیم دقیق آن برای کسی قابل دستیابی است که ریاضیت بدنی کشیده باشد.
سوم. اگر مطلبی از آن با اعتقاد شما مخالف بود آنرا انکار نکن. چرا که دست بالای دست بسیار است و چه بسیار مطلب درستی باشد که شما بدان نرسیده باشید.
چهارم. حرف من نهایت و غایت معارف نیست چرا که فهمن منحصر به چیزی که من درک کرده ام نیست و معارف حق محدود به آنچه من بیان کردم نیست.

بنابراین او نمی گوید که سخنان من کاملا مطابق با واقع است و کسی حق مخالفت با آنرا ندارد بلکه میگوید اگر هم آنرا نمیتوانی بپذیری حداقل این را بدان که ممکن است که تو اشتباه کرده باشی.
باتوجه به خط بعد کلامش که اعتراف به نقصان علم و دانش خود دارد، مشخص میشود که خودش نیز معتقد به احتمال بطلان سخنان خودش نیز هست.

پی نوشت:

1. صدرالدین محمد شیرازی، [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]اسفار اربعه، مقدمه مولف

موضوع قفل شده است