ذوالقرنین کیست ؟!

تب‌های اولیه

111 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذوالقرنین کیست ؟!

وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا



با توجه به تحقیقات مختلف و بررسی سخن محققان گوناگون در طول تاریخ "احتمال " اینکه ذوالقرنین قرآن همان اسکندر مقدونی باشد بیش از دیگر گزینه های رایج می باشد ...

اگر تعصب ناسیونالیستی را که اخیرا جانی دوباره گرفته به کناری بگذاریم و با چشم علمی به موضوع بنگریم حقیقت را بی پرده خواهیم یافت ...

حال دلایل ما برای این ادعا چیست ؟
در اسنادی که پس از اسلام بدست آمده عموما اسکندر را تا مقام یک منجی و آزادی بخش بالا برده اند ، بیگمان با توجه به کثرت آثار نمیتوان آنها را به دور ریخت بدون اینکه کوچکترین شکی در آنها کرد ...

تقریبا اکثر مفسران بزرگ از جمله طبری ، میبدی ، شیخ طبرسی ، ابولفتوح رازی ، امام فخر رازی ، قرطبی ، و بیضاوی بر این قول اند که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی یا کبیر جهانگشای یونانی است .
ابن خلدون هم ذوالقرنین را اسکندر می داند (مقدمه ابن خلدون ، ترجمه گنابادی 1/146) از میان مفسران امام فخر راز ی مستدل تر و منطقی تر از دیگران از این رای دفاع کرده است .
مونتگمری وات ( اسلامشناس و قرآن پژوه ) مینویسد : " هم مفسران مسلمان و هم محققان غربی متفقا ً بر آنند که مراد از ذوالقرنین ، همان اسکندر کبیر است " (دائره المعارف اسلام ، طبع دوم )

برخی از افراد هم دیگر پادشاهان مانند " ماءالسما ء " یا " صعب بن همال حمیری " یا " تبع الاقرن " پادشاه جنوب عربستان ! گفته اند
و برخی دیگر " ابوکرب شمر یر عش بن افریقس حمیری " را ذوالقرنین میدانند .
و برخی مانند ابوالکلام آزاد نیز " کورش هخامنشی " را ذوالقرنین میدانند و یاجوج و ماجوج را مغولها میداند! ....
و برخی مفسرین معاصر نیز به دنبال ابولکلام کورش را ذوالقرنین دانسته اند که خود جای بحث فراوان دارد ُ. و خود ردیه ای جداگانه میطلبد ، اما بطور خلاصه باید گفت که برخلاف تمام این مفسران و مورخان ابتدای اسلام تا یک قرن پیش ، هیچ کس نه تنها کوروش را ذوالقرنین نمی دانست ، بلکه اصولا کوروش را نمی شناخت و تنها ابوالکلام آزاد بود که این ذهنیت را بوجود آورد و مثلا علامه بزرگوار طباطبایی هیچ تحقیق جداگانه ای از خود نداشته اند و به ایشان استناد کرده اند و از این جهت تا زمانی که سخن ابوالکلام اعتبار نداشته باشد سخن زیر مجموعه نیز معتبر نخواهد بود ...

یکی از ایراداتی که میتوان بر این نظریه گرفت اینست که این مفسران مانند مفسر بزرگ دنیای اسلام علامه طباطبایی کورش را موحد و یکتا پرست دانسته اند ُ در حالی که از گل نبشته بابلی (استوانه کورش یا منشور کورش ) کورش که بهترین سند از اوست میدانیم او خدای بابلیان را که مردوک بوده میستوده و در عین حال خدای دیگرشان " نبو" را ستایش کرده ُ و این تنها یکی از لوحهایی است که در مدح خدایان بابل از او بدست آمده ...چگونه میتوان او را موحد دانست ؟

اما دکتر حسن صفوی در کتاب " ذوالقرنین کیست ؟"این رای را تخطئه و مراد از ذوالقرنین را مانند قدما اسکندر می داند .
برخی هم ذوالقرنین را تس چی هوانگ بزرگترین پادشاه چین و یاجوج و ماجوج را قبایل مغول میدانند و سد ذوالقرنین را دیوار چین میدانند .... که این آخری به هیچ وجه با وقایع تاریخی رخ داده و روایت قرآن همخوانی ندارد ...

بیرونی :« پس اسکندر به سوی دارا بن دارا شتافت برای خونخواهی از بختنصر و اهل بابل در کارهایی که در شام کرده بودند و چندین دفعه با دارا به جنگ پرداخت و او را منهزم نمود و...» (بیرونی – آثار الباقیه – ص 60 )

از قرن سوم و چهارم پس از اسلام که آثار تاریخنویسان را در دست داریم تا قرن ده و یازده همواره از اسکندر ستایش شده ...
پس تا اینجا به نظر میرسد ، ملل مختلف به سبب نابودی هخامنشیان از اسکندر ستایش کرده اند ، نه چیز دیگر ...
در حالی که بنظر میرسد باید کاملا برعکس بوده باشد ...

با اینکه در تورات به وفور از هخامنشیان سخن گفته ، ولی در کتب پس از اسلام و تاریخنگاری های آن ، اثری از این قوم نیست ...
بدون شک نمیتوان اسکندر را شناخت ولی هخامنشیان را نشناخت ...
مگر میشود جنگهای او در ذهن مردمان بماند و سینه به سینه نقل شود ولی هخامنشیان به عنوان طرف مقابل از یاد بروند ؟!

ابوریحان بیرونی :
« آیا اسکندر یونانی ذوالقرنین مذکور در قرآن است : چون اسکندر ابن فیلفوس یونانی سلطنت روم را از ملوک الطوایفی نجات داد به سوی ملوک مغرب شتافت و ایشان را در هم شکست و پیشرفت خود را ادامه داد تاآنجا که به بحر اخضر رسید سپس به سوی مصر برگشت و شهر اسکندریه را بنا کرد و به نام خود آن شهر را نام گذاشت سپس به طرف شام و بنی اسرائیل که در شام بودند متوجه شد و به بیت المقدس آمد و در مذبح معروف آن ذبح کرد و قربانی هایی در آنجا گذراند سپس سوی ارمنیه و باب الابواب رفت و از آنجا هم عبور کرد و قبطی ها و برابره و عبرانیان همه یوغ امر او را به گردن نهادند ... تا آنجا که به خراسان برگشت و آنجا را هم فتح کرد و شهرهایی در خراسان به پای نمود به سوی عراق مراجعت نمود و در شهر زور رنجور شد و همانجا بمرد و چون در مقاصد خویش حکمت اعمال می کرد و به رای معلم خود ارسطو در مشکلاتی که برای او روی می داد عمل می کرد بدین سبب او را ذوالقرنین گفتند » ( ابوریحان بیرونی – آثار الباقیه – ص 60)

ذوالقرنین : صاحب دو شاخ

و نکته مهم و تاریخی این جریان معنای کلمه دوالقرنین است که بمعنای صاحب دو شاخ است ...
در سرتاسر سرزمینهایی که مورد تصرف اسکندر بوده سکه هایی با نقش او یافت شده ... میتوان نقش او را با دو شاخ در بالای سرش دید !
تعدادی از تصاویر این سکه ها را در زیر می آورم :




ادامه دارد...



http://shahaab.blogfa.com/post-48.aspx

پیشتر راجع به سخن دانشمندان و زرگان در مورد ذوالقرنین بودن اسکندر مطلبی نوشته بودم ُ حال بررسی بخش دیگری از مشخصات ذوالقرنین در قرآن را ادامه می دهیم:
۱- رفتار اسکندر
۲- سد اسکندر
۳-علم ساختن سد
۴- اقوام پیش روی اسکندر
۵- آتش زدن تخت جمشید توسط اسکندر؟!
۵- چشمه گل آلود

رفتار اسکندر
" همه جا الیگارشی ها را برانداخت و دموکراسی ها را با قوانین سابق اش احیا کرد .این هم خود اقدامی علیه دولت ایران بود که همیشه از حاکمیت اقلیت ( الیگارشی)حمایت کرده بود . طبعا پرداخت مالیات به دولت ایران هم ممنوع شد .همه جا آزادی از سلطه هخامنشیان را با خوش حالی پذیرفتند و اسکندر را آزادی بخش شمردند ...
آنها به طور قطع آزادی را برزگترین موهبت میدانستند. این معنا در کتیبه ای که در قرن سوم که
در پرین بدست آمده چنین زیبا مطرح شده است « برای یونانی چیزی از آزادی مهمتر نیست » "

( اولریش ویلکن و یوجین برزا – اسکندر مقدونی – ص 132 )

۲- سد اسکندر:
اسکندر سدی ساخت تا جلوی اقوام شمالي و مهاجر و مهاجم را در مقابل هجوم آنها به ایران و بین النهرین بگیرد ..

(( تمام مناطق یهودی نشین در بابل ، ایران ، خراسان ، سبا(یمن) ، دیار بکر ، بین النهرین ، گوتی ها در کوه آرارات ،آلان ، سرزمینی در میان کوهها که تنها راه ورود به آن یک دروازه آهنی است ،این دروازه به دستور اسکندر مقدونی ساخته شده )) (سفرنامه رابی بنیامین تودولایی – ص 102)۳

با توجه به گفته هاي بسيار متنوعي كه پيرامون سد گفته شده ، واقعيت اينست كه تقريبا هيچ سدي را اكنون در دست نداريم كه به يقين و كاملا با توصيفات قرآن همخواني داشته باشد ...
خصوصا در مورد كوروش ...
چون اگر سد گرگان يا داريال را سد اسكندر حساب كنيم كوروش نقشي ندارد ، و در مورد او اسناد بسيار ضعيف ترند ...
اما سخن برخي از جمله دانشمندان ايراني را هم اگر ناديده بگيريم و افسانه بپنداريم ، بنيامين تودولايي را نميتوان متهم به طرفداري كرد ...

حال چرا سد را در چنین مناطقی در نظر میگیریم
و در نقاط جنوبی تر دنبال چنین سدی نمی گردیم ؟

2- اقوام ...
طبق آماري كه داريم و اقوامي كه نامبرده ايم بيشتر اقوامي كه مراكز تمدني را مورد هجوم ممتد
و مداوم قرار مي دادند از شمال به سمت جنوب حركت ميكردند ...
اينرا مي توانيد با يك آمارگيري رد يا اثبات كنيد ...هجوم وایکینگ ها ، فرانک ها ، گل ها ، هانس ها ،
توتون ها ، هون ها ، مهاجمین اسلاو و استپ های شمالی ،بلغارها ، ترکها ، تاتارها ، و مغولها و...
اين را با سخن دانشمندان هم مي توان تطبيق دارد ...

۳- علم ساختن سد
ذوالقرنين هر كس بوده او يا اطرافيانش ، علم ساختن سد را داشتند ، آنهم با اين ويژگي .چون خود آن قوم توانايي ساختن سد را گويا داشته اند ولي باز سد ويران مي شده و مورد هجوم واقع مي شدند .ولي نكته خاص همان دانش ساختن سد نزد ذوالقرنين و يا همراهان و نزديكانش است ...
میدانیم استادش ارسطو پیشتر ساقه ساختن یک شهر را داشته و در آن ازه زمانی کسی بهتر از او نمی توانسته مهندسی این سد را بر عهده داشته باشد.

۳- آتش گرفتن تخت جمشید : (يك دروغ بزرگ و غير علمي ) :

بیشترین انتقادهاي ما از اسکندر زمانی است که داستان آتش زدن تخت جمشید و فریب خوردن او و شرابخواری او پیش کشیده میشود ، در حالی که اکنون با پیشرفت علم باستان شناسی میدانیم که تخت جمشید هیچگاه آتش زده نشده و این داستان را مورخانی چون هرودوت که به دروغگویی شهره است برای تلافی آتش زدن آتن ساخته اند .میدانیم که سنگهای بکار رفته در تخت جمشید و پاسارگاد همگی از سنگهای آهکیست و سنگ آهک از کربنات کلسیوم caco3 است که زیر فشار یک آتمسفر، در گرمای 894 درجه با گرفتن 391 کالری گرما، هر گرم، میپزد و به 44 درصد co2 و 56 درصد cao تجزیه میشود. گاز co2به هوا میرود و آهک زنده cao میماند. آهک زنده با آب ترکیب شده، آهک شفته ca(oh)2 میشود، و 280 کالری گرما از هر گرم آزاد میگردد.
بر این اساس داستان فریب خوردن اسکندر و ...او که بواسطه آنها تخت جمشید را آتش زد ، خود بخود ، دروغ بودنشان روشن میشود .

۶- چشمه گل آلود(Volcanic Mud) یا همان [=Traditional Arabic]عَيْنٍ حَمِئَةٍ
[=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]
حتي اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب في عين حمئه و وجد عندها قوماقلنا يا ذاالقرنين اما ان تعذب و اما ان تتخذ فيهم حسنا...
مفسرين گفته‏اند: منظور از « عين حمئة » چشمه‏اى داراى گل سياه يعنى لجن است، چون حماة به معناى گل سياه است
با فرضهای پیشین می دانیم که در حوالی قفقاز اسکندر سدی زده که بنیامین تودولایی قرنهای پیش آنرا روایت کرده و حال باید بینیم در آن منطقه چه پدیده ای وجود دارد که قرآن میگوید اسکندر خورشید را در حالی که در چشمه ای گل آلود غروب میکرده دیده ...
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از حدود 700 گل فشان شناسايي شده در دنيا، 300 گل فشان در آذربايجان و در حاشيه درياي خزر فعال هستند ...
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گزارش شده است كه توانايي بيرون ريختن ميليون ها متر مكعب گازهاي هيدروكربني و كوهي از گل رادارند.خوشبختانه خسارت ناشي از اين گل فشان ها كم بوده و بسياري از توريست ها براي استفاده از اثرات درماني استخر گل فشان ها به اين مناطق سفر مي كنند.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گل فشان هاي جمهوري آذربايجان نمادهاي ديدني وجود منابع نهفته نفت و گاز در زير عمق زمين دردرياي خزر هستند. تراوش گاز زماني اتفاق مي افتد كه زير سطح زمين از گاز متان اشباع شده و به دنبال پيداكردن راه عبور به سطح هستند.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مثال مشهور تراوش گاز، در يانارداق (كوهستان آتش) در شبه جزيره آبشرون است. مردم غالباً براي ديدن رقص شعله ها به آن جا مي روند و از تماشاي اين پديده دلفريب كه هيچ گاه خاموش نمي شود لذت مي برند و اين براي آن ها جالب است كه بفهمند چگونه اين آتش جاويد مي ماند و از داخل زمين مي سوزدو وسيله اي براي پرستش مي شود.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مردم آذربايجان پيدايش آيين زرتشتي در آذربايجان را - در حدود 2000 سال پيش- با اين پديده زمين شناسي مرتبط مي دانند. بر طبق نظر آنان اسم كشور "آذربايجان" نيز از كلمه آذر به معني "آتش" از زبان فارسي مشتق شده است. اين آيين آتش پرستي مهم ترين آيين تاريخي قبل از اسلام در اين منطقه بوده است.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حجم نهايي ساليانه گاز گسيل شده توسط همه گل فشان ها در آذربايجان 20 ميليون مترمكعب در سال برآورد شده است. در سال 1964 گل فشان "Turaghayi"شعله هايي ايجاد كرد كه چندين سال سوختن آن به طول انجاميد و 500 ميليون مترمكعب گاز از آن آزاد گرديد.گل فشان هاي آذربايجان معمولا خارج از مراكز جمعيتي، به طور ناگهاني و در زمان كوتاهي اتفاق مي افتند.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به همين دليل مشاهده آن ها از ابتدا تا انتها ميسر نمي گردد. به استثناي گل فشان "Lokbatan"
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]كه توسط دانشكده علوم موسسه زمين شناسي آذربايجان مطالعه گرديد و فوران آن بيشتر از 20 ساعت به طول انجاميدLokbatan نام منطقه اي واقع در 15 كيلومتري جنوب باكو است كه در زمان هاي گذشته به علت وجود گل، شتر ها در آن غرق شده اند.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گل فشان هاي آذربايجان در اندازه و شكلشان تنوع دارند، اما بيشتر گل فشان هاي اين كشور مخروط
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]كوچك يا منفذ خروج گل دارند. اين مخروط هاي كوچك جالب بوده و حتي منظره زيبايي دارند و گل سرد،آب و گاز به بيرون مي ريزند. در اين گل ها خواص درماني )يد، برم، كلسيم، منيزيم، اسيدهاي ارگانيك وهيدروكربن هاي آروماتيك( گزارش شده است. اين محلول گلي ماده سمي قابل توجه اي ندارد.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گل فشان ها اثري جاويدان و بي همتا هستند كه نياز به محافظت دارند و تاكنون در مورد 23 گل فشان درآذربايجان اين محافظت انجام گرفته است.



تصاویر چشمه های گل افشان در جمهوری آذربایجان

[=Verdana]با سلام
و تشکر و خوشامد گویی
دوست گرامی در همان انجمن قبلا در مورد ذوالقرنین مفصل سخن گفته شده

داستان ذوالقرنين

رضا;96510 نوشت:
با سلام
و تشکر و خوشامد گویی
دوست گرامی در همان انجمن قبلا در مورد ذوالقرنین مفصل سخن گفته شده

داستان ذوالقرنين

با سلام و احترام
البته عادت به آغاز جستارهای موازی ندارم و
آن جستار که فرمودید ، درباره داستان ذوالقرنین در
قرآن بوده نه الزاما یافتن شخصیت تاریخی او
بنا براین بهتر بود جستاری تخصصی برای یافتن شخص او نیز
آغاز گردد ...
ما نیز عنوان جستار را بدون پیش فرض تا راه برای ارائه نظریات
دیگران باز باشد ...

اما در مورد آن جستار قصد جسارت ندارم ولی تقریبا همه آنچه در آن
جستار آمده بود بالکل از کتاب ابوالکلام آزاد بود و بس ...
چون آنچه را از تفسیر المیزان آورده بودید تحقیقات شخصی علامه بزرگوار
طباطبایی نبوده و ایشان از روی اعتماد و حسن نیت به ابوالکلام آزاد
استناد کردند و در آن بازه که علامه تفسیرشان را می نوشتند
بازار جعل و کوروش پرستی در کل دنیا داغ بود و اگر ابوالکلام آزادی
وجود نداشت یقینا ایشان نظرشان متفاوت بود ...

سلام

نا اونجایی که من در کناب اسکندرنامه خواندم فهمیدم اسکندر مقدونی یک هم.جنس. باز بوده!!!!

یک فردی که این مشخصات را دارد اسمش در قرآن میآید !؟

شهـاب;96682 نوشت:
با سلام و احترام
البته عادت به آغاز جستارهای موازی ندارم و
آن جستار که فرمودید ، درباره داستان ذوالقرنین در
قرآن بوده
نه الزاما یافتن شخصیت تاریخی او
بنا براین بهتر بود جستاری تخصصی برای یافتن شخص او نیز
آغاز گردد ...

ما نیز عنوان جستار را بدون پیش فرض تا راه برای ارائه نظریات
دیگران باز باشد ...

اما در مورد آن جستار قصد جسارت ندارم ولی تقریبا همه آنچه در آن
جستار آمده بود بالکل از کتاب ابوالکلام آزاد بود و بس ...
چون آنچه را از تفسیر المیزان آورده بودید تحقیقات شخصی علامه بزرگوار
طباطبایی نبوده و ایشان از روی اعتماد و حسن نیت به ابوالکلام آزاد
استناد کردند و در آن بازه که علامه تفسیرشان را می نوشتند
بازار جعل و کوروش پرستی در کل دنیا داغ بود و اگر ابوالکلام آزادی
وجود نداشت یقینا ایشان نظرشان متفاوت بود ...

با سلام
دوست گرامی اینکه شما میگوید مطلق ذوالقرنین اسکندر بوده کمی دوراز انصاف است
استناد به قرآن استناد کمی نیست !
اینکه دلیل نمیشود شما هم استناد به سخن مرحوم دکتر احمد حامی کردید !
دکتر حامی معتقد بود که تخت جمشید هرگز پایتخت هخامنشیان نبوده‌است، بلکه جای مقدسی بوده که در آن‌جا جشنها به پا می‌شده و امروز هم کوهی را که تخت جمشید در دامنه آن ساخته‌شده، کوه رحمت می‌نامند.
وی آتش‌سوزی در تخت جمشید را نیز ناممکن می‌داند، چرا که معتقداست تخت جمشید با سنگ و بر روی سنگ ساخته‌شده و تنها هنگام تشریفات بر روی ستونهای آن الوار می‌گذاشتند و روی الوارها چادر می‌کشیدند.
حامی برای این ادعای خود دلیل تجربی و آزمایشگاهی می‌آورد و می‌گوید: اگر تخت جمشید در آتش سوخته‌بود، سنگهای آن باید در زیر اجسام فرو ریخته‌شده، پخته می‌شد و به مرور، آب باران و برف با پوسته سنگ آهک پخته، ترکیب آهک شکفته داده‌باشد.
ولی سنگهایی که از زیر خاک درآمده همگی سالم است و آج تیشه سنگ‌تراشان هخامنشی هنوز روی آنها دیده می‌شود.

بگذاریم مطلب مهم این است که:
هنوز بعضی از محققان در مورد اسکندر و داریوش و کورش و شی‌هوانگ تی و … در بسیاری از مسائل تاریخی تردید دارند .1
از مجموع تحقیقات دانشمندان و مفسّرانی که خلاصه نظرات آنان را از نظر گذراندیم می‌توان نتیجه گرفت:
1. این تحقیقات علمی و نظری نیاز به کار عملی دارد تا بتوان قاطعانه در مورد مصادیق هشتگانه ذوالقرنین نظر داد. امید است که باستان شناسان با سفر به مناطق احتمالی و کاوش عملی، از حقیقت امر آگاه شوند.

2. آنچه مایه تردید بسیاری از محققان می‌باشد این است که از ظاهر ایات قرآن برمی‌اید که ذوالقرنین، فردی موّحد،با ایمان و عادل بوده و در مورد هر یک از کشور گشیان هم سخن از ایمان و عدالت شده و هم از ظلم و شرک؛ امّا باید دانست که نه آیات مذکور دلیلی بر عصمت ذوالقرنین است و نه آنچه درباره این کشور گشیان گفته شده قطعی است،چه بسا تشابه اسمی و حبّّ و بغض‌ها موجب شده که فردی را مدح یا قدح کنند.
3.آنچه که این ایات بما می‌آموزد این است که حوادث تاریخی،حادثه‌ای اتفاقی و تصادفی نبوده و این پادشاهان و کشورگشیان نیستند که این تحوّلات مهمّ تاریخی را می‌آفرینند؛ بلکه همه به فرمان خداست، لذا خداوند بیشتر کارها را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید:
«إنّا مَکَنّا لَه فی الأرضِ و آتیناه مِن کُلّ شیءٍ سبباً …».«قَالَ مَا مَکّنّی فیه رَبّی قالَ هَذا رَحمَة مِن ربَّی …»
4. از آنجا که وقایع تاریخی قانونمند و به فرمان خداست، می‌بینم که به طور مشابه تاریخ تکرار می‌شود و چقدر تاریخ زمان کورش و اسکندر و شی هوانگ تی به یکدیگر نزدیک هستند تا جایی که مفسران و مورخان رابه حیرت وا‌داشته که کدام یک از اینان ذوالقرنین هستند؟


1-ذوالقرنین کیست،دکتر سید حسن صفوی، ص 46 ـ 65؛ سید موسی میر مدرس، کوروش و ذوالقرنین از دیدگاه تاریخ و ایین.

با سلام بر دوستان عزیز:Gol:

شهـاب;96682 نوشت:
چون آنچه را از تفسیر المیزان آورده بودید تحقیقات شخصی علامه بزرگوار طباطبایی نبوده و ایشان از روی اعتماد و حسن نیت به ابوالکلام آزاد استناد کردند و در آن بازه که علامه تفسیرشان را می نوشتند بازار جعل و کوروش پرستی در کل دنیا داغ بود و اگر ابوالکلام آزادی وجود نداشت یقینا ایشان نظرشان متفاوت بود ...

علامه ی بزرگوار طباطبایی شخصیتی نبودند که همینجوری و بدون تحقیق حرف و سخن کسی را قبول کنند!!!
با چه منبعی با این اطمینان این حرف را میزنید؟؟!!
اگر طبق فرموده ی شما بود که همه ی کتاب المیزان زیر سوال میرود و همه ی قسمت های این کتاب را میشه اینطوری توجیه کرد که علامه طباطبایی بدون تحقیق و از روی اعتماد و حسن نیت این سخن را از فلان شخص پذیرفته است!!!!

madanchi11;96686 نوشت:
سلام

نا اونجایی که من در کناب اسکندرنامه خواندم فهمیدم اسکندر مقدونی یک هم.جنس. باز بوده!!!!

یک فردی که این مشخصات را دارد اسمش در قرآن میآید !؟

با سلام و احترام
البته ما به چنین روایت هایی چندان اطمینان نداریم و
می دانیم اسکندر از دید یهودیان بسیار منفور بوده و آنها در طول
تاریخ دست از تخریب او بر نداشته اند ...

و بطور کلی بسیاری از داستان های منفی در باره اسکندر
مربوط به تخت جمشید و آتش زدنش می باشد که نشان دادیم
چنین رویدادی هرگز رخ نداده و بالطبع داستان های وابسته به آن نیز
فرو خواهد ریخت ...

«ابراهیم بت شکن ، به یونانی ها و رومی ها فلسفه و حکمت آموخته است»
ملاصدرا / رساله فی الحدوث

سلام
متن منشور کورش را هم بررسی کرده اید؟

فکر کنم برای قضاوت عادلانه مستندات هر دو گروه باید با هم برسی شود
:Gig:

رضا;96697 نوشت:
با سلام
دوست گرامی اینکه شما میگوید مطلق ذوالقرنین اسکندر بوده کمی دوراز انصاف است
استناد به قرآن استناد کمی نیست !

با سلام و احترام

ما نیز با احترام به قرآن ، فقط به قرآن استناد کرده ایم
وگرنه شخصیتی به نام ذوالقرنین را از کجا آوردیم ؟!
خصوصیاتش را از کجا آوردیم ؟!

رضا;96697 نوشت:

اینکه دلیل نمیشود شما هم استناد به سخن مرحوم دکتر احمد حامی کردید !
دکتر حامی معتقد بود که تخت جمشید هرگز پایتخت هخامنشیان نبوده‌است، بلکه جای مقدسی بوده که در آن‌جا جشنها به پا می‌شده و امروز هم کوهی را که تخت جمشید در دامنه آن ساخته‌شده، کوه رحمت می‌نامند.
وی آتش‌سوزی در تخت جمشید را نیز ناممکن می‌داند، چرا که معتقداست تخت جمشید با سنگ و بر روی سنگ ساخته‌شده و تنها هنگام تشریفات بر روی ستونهای آن الوار می‌گذاشتند و روی الوارها چادر می‌کشیدند.
حامی برای این ادعای خود دلیل تجربی و آزمایشگاهی می‌آورد و می‌گوید: اگر تخت جمشید در آتش سوخته‌بود، سنگهای آن باید در زیر اجسام فرو ریخته‌شده، پخته می‌شد و به مرور، آب باران و برف با پوسته سنگ آهک پخته، ترکیب آهک شکفته داده‌باشد.
ولی سنگهایی که از زیر خاک درآمده همگی سالم است و آج تیشه سنگ‌تراشان هخامنشی هنوز روی آنها دیده می‌شود.

دوست عزیز
من به دکتر حامی که در ایران متخصص ترین در این زمینه خاص هستند
استناد کردم ، و استنادم به حق بود
چون فقط در زمینه تخصصشان به ایشان استناد کردم ...

ایشان نه باستان شناس هستند نه تاریخ پژوه و سخنشان
فقط در زمینه تخصصشان اعتبار دارد ...

رضا;96697 نوشت:

بگذاریم مطلب مهم این است که:
هنوز بعضی از محققان در مورد اسکندر و داریوش و کورش و شی‌هوانگ تی و … در بسیاری از مسائل تاریخی تردید دارند .1

ما نیز احتمال را بررسی می کنیم و
اگر هم سخنی از قطعیت زدیم نادرست بوده ...
میگوییم احتمال این مورد بسیار بیشتر از دیگر موارد است ...

رضا;96697 نوشت:

از مجموع تحقیقات دانشمندان و مفسّرانی که خلاصه نظرات آنان را از نظر گذراندیم می‌توان نتیجه گرفت:
1. این تحقیقات علمی و نظری نیاز به کار عملی دارد تا بتوان قاطعانه در مورد مصادیق هشتگانه ذوالقرنین نظر داد. امید است که باستان شناسان با سفر به مناطق احتمالی و کاوش عملی، از حقیقت امر آگاه شوند.

رضا;96697 نوشت:

2. آنچه مایه تردید بسیاری از محققان می‌باشد این است که از ظاهر ایات قرآن برمی‌اید که ذوالقرنین، فردی موّحد،با ایمان و عادل بوده و در مورد هر یک از کشور گشیان هم سخن از ایمان و عدالت شده و هم از ظلم و شرک؛ امّا باید دانست که نه آیات مذکور دلیلی بر عصمت ذوالقرنین است و نه آنچه درباره این کشور گشیان گفته شده قطعی است،چه بسا تشابه اسمی و حبّّ و بغض‌ها موجب شده که فردی را مدح یا قدح کنند.

این سخنان که گویا از تفسیر المیزان است به هیچ وجه
در مورد کوروش صادق نیست
چون می دانیم برخلاف اسکندر گوروش به چند خدایی
اقرار کتبی کرده است
یعنی در منشورش رسما بت مردوک و بت نبو را می پرستد و
یاریگر خود می داند ...

و اسکندر بیشترین تلاش را برای آبادانی شهرها کرد و
نمونه آن شهرهای گوناگون با نام اسکندریه و...

اما کوروش حداقل چند شهر و تمدن را بکلی نابود کرد و
لیدی و ... دیگر شهرهایی مانند اپیس که با آتش بکلی سوزاند ...

رضا;96697 نوشت:

3.آنچه که این ایات بما می‌آموزد این است که حوادث تاریخی،حادثه‌ای اتفاقی و تصادفی نبوده و این پادشاهان و کشورگشیان نیستند که این تحوّلات مهمّ تاریخی را می‌آفرینند؛ بلکه همه به فرمان خداست، لذا خداوند بیشتر کارها را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید:
«إنّا مَکَنّا لَه فی الأرضِ و آتیناه مِن کُلّ شیءٍ سبباً …».«قَالَ مَا مَکّنّی فیه رَبّی قالَ هَذا رَحمَة مِن ربَّی …»

بله آنچه در مورد ذوالقرنین خداوند میفرمایید
اینست که خداوند به اوتوانایی و علم داده است
و آن مردمی که سد می ساختند چون علمش را نداشتند
با شکست مواجه می شدند در حالی که امکانات ساختن سد را داشتند ...

رضا;96697 نوشت:

4. از آنجا که وقایع تاریخی قانونمند و به فرمان خداست، می‌بینم که به طور مشابه تاریخ تکرار می‌شود و چقدر تاریخ زمان کورش و اسکندر و شی هوانگ تی به یکدیگر نزدیک هستند تا جایی که مفسران و مورخان رابه حیرت وا‌داشته که کدام یک از اینان ذوالقرنین هستند؟
1-ذوالقرنین کیست،دکتر سید حسن صفوی، ص 46 ـ 65؛ سید موسی میر مدرس، کوروش و ذوالقرنین از دیدگاه تاریخ و ایین.

به نظر می رسد از آنجا که تاریخ یونان از زیر دست مسلمین دانشمند
به اروپا رسید ما باید به مسلمانان و مفسران و مورخان قرون نخستین تمدن
بزرگ اسلامی اعتماد داشته باشیم که تقریبا یکصدا اسکندر را ذوالقرنین می دانند ...

« [اسکندر] به كوچكترين بهانه به اشخاص نامه مينوشت و سر دوستی باز ميكرد ... در ايران ابتدا لباس بربرها (خارجي) را در بر كرد، شايد برای اينكه كار متمدن كردن ايرانيها را سهلتر كند، زيرا هيچ امری زودتر از اقتباس راه و رسم زندگی مردم آنها را رام نميكند» پلوتارک

hedi;96778 نوشت:
با سلام بر دوستان عزیز:gol:

علامه ی بزرگوار طباطبایی شخصیتی نبودند که همینجوری و بدون تحقیق حرف و سخن کسی را قبول کنند!!!
با چه منبعی با این اطمینان این حرف را میزنید؟؟!!
اگر طبق فرموده ی شما بود که همه ی کتاب المیزان زیر سوال میرود و همه ی قسمت های این کتاب را میشه اینطوری توجیه کرد که علامه طباطبایی بدون تحقیق و از روی اعتماد و حسن نیت این سخن را از فلان شخص پذیرفته است!!!!

با سلام و احترام به شما دوست عزیز

قصد چنین جسارتی را نداشتم و به هیچ وجه با اثبات
درستی سخن بنده ذره ای از ارزش این کتاب عظیم
کم نخواهد شد ...

ایشان (علامه بزرگوار) اگر دقت بفرمایید در اکثر اوقات احتمال ها
را بررسی می فرمایند ...
ما نیز احتمال ها را بررسی کردیم و سخنمان را بر اساس علم روز زدیم
در ایران متاسفانه بجای بررسی بیشتر این سخن علامه را
که استناد کامل به سخن ابواکلام است چماقی کرده اند و آیه ای
خدشه ناپذیر ...
آیا معتقدید سخنان علامه وحی منزل است و کسی حق ندارد
بر اساس قرآن با استناد به علوم و اکتشافات جدید
احتمال دیگری را مطرح نماید ؟!

mkk1369;96981 نوشت:
سلام
متن منشور کورش را هم بررسی کرده اید؟
فکر کنم برای قضاوت عادلانه مستندات هر دو گروه باید با هم برسی شود:Gig:

بله ما کاملا آنرا بررسی و نقد کرده ایم
ترجیح می دهم بجای کپی کردن کل تفسیر این لینک ها را
که به ترتیب اهمیت رابطه با منشور کوروش مرتب کرده ام بخوانید ...



متن كامل گل نبشته بابلي كوروش

منشور حقوق بشر يا پروپاگاند ( تبليغ ) سياسي ؟!

دروغی دیگر از شاهان هخامنشی

بابل ، باب الله ( بررسی داستانسرایی یهود علیه بخت النصر )

آيا يهوديان در بابل اسير بودند ؟!

افسانه اسارت يهوديان دربابل

كوروش پيامبر خون ، آتش و بت پرستي -۶ (نقد کتاب دکتر انصاری در توهین به پیامبر اسلام(ص) )

كوروش پيامبر خون و آتش و بت پرستي -۵ (نقد کتاب دکتر انصاری در توهین به پیامبر اسلام(ص) )

كوروش پيامبر خون و آتش و بت پرستي (نقد کتاب دکتر انصاری در توهین به پیامبر اسلام(ص) )

كوروش پيامبر خون و آتش و بت پرستي -3(نقد کتاب دکتر انصاری در توهین به پیامبر اسلام(ص) )

کوروش پیامبر خون و آتش و بت پرستي -2(نقد کتاب دکتر انصاری در توهین به پیامبر اسلام(ص) )

کوروش پیامبر خون و آتش و بت پرستي -1 (نقد کتاب دکتر انصاری در توهین به پیامبر اسلام(ص) )

منبع : وبلاگ حق و باطل

سلام

آقا شهاب شما ایرانی هستید !؟!؟!

یک سوال از شما اسکندر مقدونی چند سالش بود ؟

شهـاب;96984 نوشت:
ایشان (علامه بزرگوار) اگر دقت بفرمایید در اکثر اوقات احتمال ها را بررسی می فرمایند ... ما نیز احتمال ها را بررسی کردیم و سخنمان را بر اساس علم روز زدیم در ایران متاسفانه بجای بررسی بیشتر این سخن علامه را که استناد کامل به سخن ابواکلام است چماقی کرده اند و آیه ای خدشه ناپذیر ...

کسی بر شما خرده نگرفت که چرا احتمالات را بررسی میکنی!
هر کس نظر خودش را طبق سند گفت!

شهـاب;96984 نوشت:
آیا معتقدید سخنان علامه وحی منزل است و کسی حق ندارد بر اساس قرآن با استناد به علوم و اکتشافات جدید احتمال دیگری را مطرح نماید ؟!

خیر همچین حرفی نزدم...
فقط گفتم استاد علامه شخصی نبودند که از روی حسن نیت سخنی را بپذیرند!

madanchi11;97157 نوشت:
سلام

آقا شهاب شما ایرانی هستید !؟!؟!

یک سوال از شما اسکندر مقدونی چند سالش بود ؟

با سلام و احترام

بله ایرانی هستم
اما اگر می خواهید بگویید چگونه ممکن است
کسی ایرانی باشد و کوروش را ستایش نکند ؟!

باید در پاسختان بگویم که نه کوروش ایرانیست و
نه من بخاطر ملی گرایی حقیقت را ذبح می کنم ...

و ایشان (_کوروش) نه تنها یک مهاجر بودند و ایرانی نبودند
بلکه جنایت هایی نیز انجام داده اند و بت پرستی را رواج داده اند ...

چه جای افتخار دارد کسی که زحمات شاه بابل "نبونید" را در
بی قدر کردن بت های مردوک و نبو و... را یکباره بر باد داد و
آنها را احیا کرد ؟!
چه جای افتخار دارد که یهودیان بعل پرست را جایگزین
پیروان ارمیاء نبی کرد ؟!

اگر کوروش شاه خوبی بود ، مردم بابل پس از او
پی فرزند شاه قبلشان نمی رفتند و سه بار علیه
داریوش شورش نمی کردند ...

hedi;97188 نوشت:

کسی بر شما خرده نگرفت که چرا احتمالات را بررسی میکنی!
هر کس نظر خودش را طبق سند گفت!

خیر همچین حرفی نزدم ...
فقط گفتم استاد علامه شخصی نبودند که از روی حسن نیت سخنی را بپذیرند!

با سلام و احترام ...

بله ما بر اساس سند سخن گفتیم ولی
در کتابابواکلام آزاد سند و مدرک کمی کمیاب است ، ضمن اینکه
یافته های باستان شناسی نوین در آن گنجانده نشده است ...
آنرا خوانده اید ؟

علامه بزرگوار در مقاطع گوناگون به افراد اهل فن استناد می کردند
علامه که علم غیب نداشتند ایشان که در مسندی در هند نشسته اند
برای چه هدفی این کتاب را نوشته اند ...
ابوالکلام هم از آن خلاء موجود استفاده کرد ...
در زمانی که علامه تفسیر وزین خود را مینگاشتند
تحقیق خاصی روی شخصیت ذوالفرنین صورت نگرفته بود و
این خلاء اگر با جعلی به این بزرگی هم پر می شد
کسی به آن شک نمی کرد ...

یک مثال می زنم ...
یک بنده ی خدایی در پیش از انقلاب برای فروش بیشتر مجله اش
نامه چارلی چاپلین به دخترش را چاپ کرد (در تلویزیون هم مصاحبه کرد و
به جعل اقرار کرد ) بعد هر چه فریاد زد که این جعلیست دیگر
کار از کار گذشته بود
چون جعلش بسیار زیبا بود و دلنشین (مانند کوروش که ما دوست داشتیم
جعلی نباشد !!)

حتی استاد مطهری در کتاب حجاب از این نامه نقل قول کردند و
به ان استناد کردند !!
آیا این را باید به حساب بیسوادی و زیر سوال بردن کتاب استاد
یا خدای ناکرده شخص استاد بگذاریم ؟!
خیر ، کتا ایشان اگر این چند جمله چاپلین هم در آن نباشد
هیچ از ارزشهای آن کم نمی شود ...
تفسیر المیزان هم با یک تحقیق نوین زیر سوال نمی رود ...
کمی دید خود را تغییر دهید ...

با تشکر :Gol:

سلام

دوستان
اخه چه طور ممکنه کورش کبیر پیامبر باشد

و بت پرستی را ازاد بگذارد؟
یه جاش مشکل داره
1. یا کتیبه تقلبی است
2.یا کورش کبیر ذوالقرنین نیست
4. یا شاید هم همچین آزادی را خدا در یک زمان داده تا تمام شرایط فراهم باشد تا کسی قر نزند(حجت را تمام کند) البته فکر نکنم درست باشد:Gig::Moteajeb!::Gol:

شهـاب;97203 نوشت:
پی فرزند شاه قبلشان نمی رفتند و سه بار علیه داریوش شورش نمی کردند

سلام

حالا ربطی ندارد کوروش ایرانی بود یا نه !

هیچ مردمی از حکومت کشورشان راضی نبود! امام علی (ع) با این همه عدالت و حکومت داری تو مسجد شهید ش کردن !

کاری ندارم کوروش ذوالقرنین باشه یا نه ولی اینو می دونم اسکندر نیست !

شهـاب;96983 نوشت:
با سلام و احترام

ما نیز با احترام به قرآن ، فقط به قرآن استناد کرده ایم
وگرنه شخصیتی به نام ذوالقرنین را از کجا آوردیم ؟!
خصوصیاتش را از کجا آوردیم ؟!

دوست عزیز
من به دکتر حامی که در ایران متخصص ترین در این زمینه خاص هستند
استناد کردم ، و استنادم به حق بود
چون فقط در زمینه تخصصشان به ایشان استناد کردم ...

ایشان نه باستان شناس هستند نه تاریخ پژوه و سخنشان
فقط در زمینه تخصصشان اعتبار دارد ...

ما نیز احتمال را بررسی می کنیم و
اگر هم سخنی از قطعیت زدیم نادرست بوده ...
میگوییم احتمال این مورد بسیار بیشتر از دیگر موارد است ...

این سخنان که گویا از تفسیر المیزان است به هیچ وجه
در مورد کوروش صادق نیست
چون می دانیم برخلاف اسکندر گوروش به چند خدایی
اقرار کتبی کرده است
یعنی در منشورش رسما بت مردوک و بت نبو را می پرستد و
یاریگر خود می داند ...

و اسکندر بیشترین تلاش را برای آبادانی شهرها کرد و
نمونه آن شهرهای گوناگون با نام اسکندریه و...

اما کوروش حداقل چند شهر و تمدن را بکلی نابود کرد و
لیدی و ... دیگر شهرهایی مانند اپیس که با آتش بکلی سوزاند ...

بله آنچه در مورد ذوالقرنین خداوند میفرمایید
اینست که خداوند به اوتوانایی و علم داده است
و آن مردمی که سد می ساختند چون علمش را نداشتند
با شکست مواجه می شدند در حالی که امکانات ساختن سد را داشتند ...

به نظر می رسد از آنجا که تاریخ یونان از زیر دست مسلمین دانشمند
به اروپا رسید ما باید به مسلمانان و مفسران و مورخان قرون نخستین تمدن
بزرگ اسلامی اعتماد داشته باشیم که تقریبا یکصدا اسکندر را ذوالقرنین می دانند ...

« [اسکندر] به كوچكترين بهانه به اشخاص نامه مينوشت و سر دوستی باز ميكرد ... در ايران ابتدا لباس بربرها (خارجي) را در بر كرد، شايد برای اينكه كار متمدن كردن ايرانيها را سهلتر كند، زيرا هيچ امری زودتر از اقتباس راه و رسم زندگی مردم آنها را رام نميكند» پلوتارک


[=Verdana]
با سلام
[=Verdana]و تشکر ازشهاب گرامی [=Verdana]:Gol:
شهاب عزیز نظریه شما قابل تحصین است !
اما تا باور کردن اینکه ذوالقرنین اسکندر باشد راه زیادی باید رفت و نیاز به تحقیقات زیادی است!
از تمامی شواهدی که چه در تاریخ و چه در میان علما آمده کورش را بیشتر میتوان ذوالقرنین دانست تا کسی دیگر !
در این تاپیک که خود شما هم در ان شرکت کردید عزیزان این سایت مطالب قابل تاملی قرار دادند !
بنده لیک را قرار میدهم تا دوستان استفاده کنند
موافق با شید

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=7265

.

madanchi11;97218 نوشت:
سلام

حالا ربطی ندارد کوروش ایرانی بود یا نه !

هیچ مردمی از حکومت کشورشان راضی نبود! امام علی (ع) با این همه عدالت و حکومت داری تو مسجد شهید ش کردن !

کاری ندارم کوروش ذوالقرنین باشه یا نه ولی اینو می دونم اسکندر نیست !

با سلام و احترام

1- اینکه ایرانی بوده یا خیر در تحقیقات از اهمیت فراوان برخوردار است

2- قیاس امام علی و کوروش قیاس مع الفارغ است ،
امام علی برای برپایی عدالت قیام کرد و طبیعتا دشمن نیز داشته و
برخلاف حتی حکومتهای کنونی حتی یک زندانی سیاسی نداشته و
یک نفر از دشمنانش وناسزاگویان را نیازرده است ...

اما کوروش زمانی که اوپیس را تصرف کرد آنرا با قیری که در
سر راهش از کرکوک آورد با مردمانش آتش زد
او لیدی و.. را بکلی از صحنه تاریخ محو کرد ...

3- اینکه می فرمایید اسکندر نیست یا نمی تواند باشد
باید ادله و اسناد ما را رد بفرمایید تا سخنتان اثبات گردد ...

با تشکر:Gol:

mkk1369;97211 نوشت:
سلام

دوستان
اخه چه طور ممکنه کورش کبیر پیامبر باشد

و بت پرستی را ازاد بگذارد؟
یه جاش مشکل داره
1. یا کتیبه تقلبی است
2.یا کورش کبیر ذوالقرنین نیست
4. یا شاید هم همچین آزادی را خدا در یک زمان داده تا تمام شرایط فراهم باشد تا کسی قر نزند(حجت را تمام کند) البته فکر نکنم درست باشد:gig::moteajeb!::gol:



دوست عزیز

1- کوروش پیامبر نبود و توراتی که نام کوروش بر آن حک شده
چند ده قرن پس از حضرت موسی نوشته شده و یک رویدادنامه ی
یهودیست ، نه وحی ...
چطور ممکن است مردم ایران نام یک پیامبر را فراموش کنند
و تا صد سال پیش کسی نامش را بر زبان نیاورد ؟!
گویا پیامبر منفوری بوده !!

2- کتیبه تقلبی نیست ! (نه آنکه در ایران است !!)
ولی ترجمه هایش تقلبی اند ...

3- بله کوروش ذوالقرنین نیست ، به هیچ وجه تطابق ندارد ...

4- خیر ، اگر قوانین همان زمان یا حتی 1300 سال پیش از کوروش
که مثلا حمورابی نوشته را بنگرید خواهید دید نه تنها از کوروش
به تمدن نزدیکتر است بلکه حتی در برخی اوقات به قول ویل دورانت
به اندازه قانون یک کشور اروپایی خوب است...
اما کوروش حتی به نوشته خود نیز عمل نکرد یعنی تمدنهایی را
بکلی از روی زمین برداشت به نحوی که دیگر در تاریخ سر برنیاوردند ...
بابل با آن عظمت و علم پس از کوروش و داریوش بکلی نابود شد ... چرا ؟!

رضا;97276 نوشت:

[=verdana]با سلام
[=verdana]و تشکر ازشهاب گرامی [=verdana]:gol:
[=verdana]شهاب عزیز نظریه شما قابل تحصین است !
[=verdana]اما تا باور کردن اینکه ذوالقرنین اسکندر باشد راه زیادی باید رفت و نیاز به تحقیقات زیادی است!
[=verdana]از تمامی شواهدی که چه در تاریخ و چه در میان علما آمده کورش را بیشتر میتوان ذوالقرنین دانست تا کسی دیگر !
[=verdana]در این تاپیک که خود شما هم در ان شرکت کردید عزیزان این سایت مطالب قابل تاملی قرار دادند !
[=verdana]بنده لیک را قرار میدهم تا دوستان استفاده کنند
[=verdana]موافق با شید
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=7265

.

با سلام و احترام
و تشکر فراوان بابت لینک مفیدتان

به نظر بنده اینکه اثبات شود کوروش ذوالقرنین است نیاز به
تحقیق و تاریخسازی بیشتری دارد و چون در یک قرن اخیر
و تلاشهای خاندان پهلوی و یهودیان برای تاریخسازی به نفع کوروش
بسیار عظیم بوده و عده ای متاسفانه در بیست سال اخیر هم این تلاش
را بشدت ادامه می دهند ، فضای روانی برای این ادعا کمی
نا آماده است ...

برخلاف سخن شما معتقدم در طول تاریخ 1400 ساله اسلام
1300 سال تقریبا همه علمای برجسته و مفسران و مورخان و
دانشمندان و شعرا و بزرگان یک صدا اسکندر را ذوالقرنین می دانستند
و در چند دهه اخیر فقط تحت تاثیر جعلنامه ابواکلام آزاد که یک وزیر هندی بود
و کتابی هم نگاشت ، کوروش تبدیل به ذوالقرنین شد!!

در یک کلام باید گفت : ذوالقرنین بودن کوروش جعلی دوست داشتنیست!
ولی جعل است و ما پیرو حقیقت ، نه لذت و فخر فروشی ...

در مورد آن لینک نیز ما همانجا نیز نظر خودمان را گفته ایم
و بحث کرده ایم و می کنیم ...
63
64

67

شهـاب;97366 نوشت:
با سلام و احترام
و تشکر فراوان بابت لینک مفیدتان

به نظر بنده اینکه اثبات شود کوروش ذوالقرنین است نیاز به
تحقیق و تاریخسازی بیشتری دارد و چون در یک قرن اخیر
و تلاشهای خاندان پهلوی و یهودیان برای تاریخسازی به نفع کوروش
بسیار عظیم بوده و عده ای متاسفانه در بیست سال اخیر هم این تلاش
را بشدت ادامه می دهند ، فضای روانی برای این ادعا کمی
نا آماده است ...

برخلاف سخن شما معتقدم در طول تاریخ 1400 ساله اسلام
1300 سال تقریبا همه علمای برجسته و مفسران و مورخان و
دانشمندان و شعرا و بزرگان یک صدا اسکندر را ذوالقرنین می دانستند
و در چند دهه اخیر فقط تحت تاثیر جعلنامه ابواکلام آزاد که یک وزیر هندی بود
و کتابی هم نگاشت ، کوروش تبدیل به ذوالقرنین شد!!

در یک کلام باید گفت : ذوالقرنین بودن کوروش جعلی دوست داشتنیست!
ولی جعل است و ما پیرو حقیقت ، نه لذت و فخر فروشی ...

در مورد آن لینک نیز ما همانجا نیز نظر خودمان را گفته ایم
و بحث کرده ایم و می کنیم ...
63
64

67


با سلام
شهاب گرامی بازهم تکرار میکنم استناد به قرآن استناد نتنها درست بلکه حق است !
اینکه بخواهیم اسکندر را ذوالقرنین بدانیم اين‌ معني‌ با لسان‌ قرآن‌ سازش‌ ندارد.
چون‌ اوّلاً قرآن‌ ميگويد ذوالقرنين‌ مؤمن‌ به‌ خدا و روز قيامت‌ بوده‌ است‌ و دين‌ او دين‌ توحيد بوده‌ است‌؛ ولي‌ ما ميدانيم‌ كه‌ إسكندر مشرك‌ بوده‌ و از وَثَني‌‌ها و از صابئين‌ بوده‌ است‌، و در تاريخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ ذبيحۀ خود را براي‌ ستارۀ مشتري‌ ذبح‌ نموده‌ است‌.
و ثانياً قرآن‌ ذوالقرنين‌ را مرد صالح‌ از عباد خدا و صاحب‌ عدل‌ و رفق‌ مي‌شمارد؛ و تاريخ‌ براي‌ إسكندر خلاف‌ آنرا بيان‌ ميكند.
و ثالثاً در هيچيك‌ از تواريخ‌ نيامده‌ است‌ كه‌ إسكندر مقدوني‌ سدّ يأجوج‌ و مأجوج‌ را بنا كرده‌ باشد.

و امّا ناميدن‌ كورش‌ را به‌ ذوالقرنين‌، گرچه‌ تواريخ‌ از اين‌ معني‌ خالي‌ است‌ ليكن‌ مجسّمۀ سنگي‌ او كه‌ اخيراً در مشهد مُرغاب‌ در جنوب‌ ايران‌ بدست‌ آمد تمام‌ دريچه‌هاي‌ شكّ و ترديد را بر انسان‌ مسدود مي‌سازد كه‌ كورش‌ همان‌ ذوالقرنين‌ است‌.
اين‌ مجسّمه‌ بنا بر گفتار دي‌ لافواي‌ نمونۀ بسيار پر ارزش‌ و گرانبهائي‌ از حجّاري‌ قديم‌ است‌ كه‌ با بهترين‌ مجسّمه‌هاي‌ يوناني‌ برابري‌ ميكند، و يگانه‌ نمونه‌ از هنر آسيائي‌ها است‌. اين‌ مجسّمه‌ كه‌ در زمان‌ اردشير ساخته‌ و نصب‌ شده‌ است‌ و چندين‌ بار علماي‌ بزرگ‌ آلمان‌ فقط‌ به‌ قصد تماشاي‌ آن‌ به‌ ايران‌ آمده‌اند، در قرن‌ نوزدهم‌ ميلادي‌ در مرغاب‌ كشف‌ شد.
اين‌ مجسّمه‌ به‌ قدر قامت‌ انسان‌ است‌ و كورش‌ را در وضعي‌ نشان‌ ميدهد كه‌ دو بال‌ بزرگ‌ مانند دو بال‌ عقاب‌ از دو جانبش‌ گشوده‌ شده‌ است‌، و دو شاخ‌ به‌ صورت‌ شاخ‌هاي‌ قوچ‌ روي‌ سر دارد، و شاخ‌ها در دو طرف‌ سر نيست‌ بلكه‌ در وسط‌ سر و پشت‌ سر هم‌ قرار دارند؛ و با همان‌ لباسي‌ كه‌ شاهان‌ بابل‌ مي‌پوشيدند.
اين‌ مجسّمه‌ بدون‌ ترديد ثابت‌ ميكند كه‌ تصوّر معناي‌ صاحب‌ دو شاخ‌ بودن‌ (ذوالقرنين‌) در نزد كورش‌ و در تفكّر وي‌ وجود داشته‌ است‌ و بدينجهت‌ در تصوير مجسّمه‌ بصورت‌ دو شاخ‌ حكّاكي‌ شده‌ است‌.
دو شاخ‌ در وسط‌ سر روئيده‌ شده‌ و از رستنگاه‌ واحد، يكي‌ از شاخ‌ها به‌ طرف‌ جلو و ديگري‌ به‌ طرف‌ پشت‌ سر رفته‌ است‌.
و اين‌ تقريب‌ به‌ گفتار بعضي‌ از قدماء كه‌ مي‌گفتند: ذوالقرنين‌ را بدين‌ لقب‌ ناميده‌اند چونكه‌ در سر او تاج‌ يا كلاه‌خودي‌ بوده‌ كه‌ دو شاخ‌ داشته‌ است‌، نزديك‌ است‌.
باري‌، معناي‌ دو شاخ‌ كه‌ در مجسّمۀ كورش‌ است‌ و لقب‌ او به‌ ذوالقرنين‌، همان‌ تشكيل‌ دولت‌ واحده‌ از فارس‌ و ماد بوده‌ است‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ دو حكومت‌ مستقلّ بود و هر كدام‌ يك‌ حاكمي‌ داشت‌ ولي‌ كورش‌ بر هر دو غلبه‌ كرد و تشكيل‌ حكومت‌ واحدي‌ داد.

و همين‌ معناست‌ كه‌ در رؤياي‌ دانيال‌ پيغمبر آمده‌ است‌:
در كتاب‌ دانيال‌ (إصحاح‌ هشتم‌ از ص‌ 1 تا ص‌ 9 ) آمده‌ است‌ كه‌:
در سال‌ سوّم‌ از سلطنت‌ بيلْشاصَّر پادشاه‌، به‌ من‌ كه‌ دانيال‌ هستم‌ رؤيائي‌ نمايانده‌ شد، بعد از رؤيائي‌ كه‌ اوّلاً به‌ من‌ نمايانيده‌ شده‌ بود.
من‌ در رؤيا ديدم‌ مثل‌ اينكه‌ گوئي‌ من‌ در قصر شوشان‌ كه‌ در كشور ايلام‌ است‌ ميباشم‌، و در خواب‌ ديدم‌ كه‌ من‌ در كنار نهر اولاي هستم‌.
پس‌ چشمان‌ خود را بلند كردم‌ كه‌ ناگهان‌ ديدم‌ قوچي‌ در برابر نهر ايستاده‌ و دو شاخ‌ دارد، و شاخ‌هايش‌ بلند بود ليكن‌ يكي‌ از ديگري‌ بلندتر بود، و آن‌ شاخ‌ بلندتر عقب‌تر بر آمده‌ بود.

و ديدم‌ كه‌ آن‌ قوچ‌ به‌ جانب‌ مغرب‌ و شمال‌ و جنوب‌ شاخ‌ ميزد و هيچ‌ حيواني‌ در برابر او ايستادگي‌ نمي‌نمود و از دست‌ او راه‌ رهائي‌نبود، لهذا آن‌ قوچ‌ طبق‌ ميل‌ و ارادۀ خود عمل‌ ميكرد و بزرگ‌ ميشد.
و در اين‌ حال‌ كه‌ من‌ در تأمّل‌ و تفكّر بودم‌ ناگهان‌ ديدم‌ يك‌ بُز نَري‌ از جانب‌ مغرب‌ آمد و بر روي‌ تمام‌ زمين‌ استيلا يافت‌ بطوريكه‌ زمين‌ را مسّ نمي‌نمود؛ و اين‌ بز نر يك‌ شاخ‌ معتبري‌ در پيشانيش‌ و ميان‌ دو چشمش‌ بود.
و اين‌ بز نر آمد بسوي‌ آن‌ قوچي‌ كه‌ داراي‌ شاخ‌ بود و من‌ آن‌ را در كنار نهر، ايستاده‌ ديده‌ بودم‌؛ و با شدّت‌ قوّتي‌ كه‌ داشت‌ بسوي‌ او ميدويد.
و ديدم‌ كه‌ به‌ آن‌ قوچ‌ رسيد و به‌ حال‌ غضب‌ بر او بر آمد و قوچ‌ را زد و دو شاخش‌ را شكست‌، و براي‌ آن‌ قوچ‌ هيچ‌ قدرتي‌ براي‌ مقاومت‌ در برابر او نماند؛ و لذا او را بر روي‌ زمين‌ انداخته‌ و پايمالش‌ كرد و براي‌ آن‌ قوچ‌ هيچ‌ گريزگاهي‌ از دست‌ آن‌ نبود؛ و بنابراين‌ آن‌ بز نر جدّاً بزرگ‌ شد.

و سپس‌ دانيال‌ بعد از تماميّت‌ اين‌ رؤيا ذكر ميكند كه‌ جبرائيل‌ به‌ او نمايانيده‌ شد و رؤياي‌ او را تعبير نموده‌ به‌ تعبيري‌ كه‌ در آن‌، قوچ‌ صاحب‌ دو شاخ‌، منطبق‌ بر كورش‌ ميشد و دو شاخش‌ دو كشور فارس‌ و ماد بود و آن‌ بز نر كه‌ صاحب‌ يك‌ شاخ‌ بود إسكندر مقدوني‌ بود.
در رؤياي‌ دانيال‌ آمده‌ است‌ كه‌ قوچي‌ كه‌ به‌ نظر او آمده‌، دو شاخ‌ داشته‌ ولي‌ نه‌ مانند شاخ‌ سائر قوچ‌ها، بلكه‌ يكي‌ از آن‌ دو شاخ‌ در پشت‌ ديگري‌ بوده‌ است‌ و اين‌ معني‌ بعينه‌ همان‌ است‌ كه‌ در صورت‌ مجسّمۀ باستاني‌ كورش‌ مشاهده‌ ميشود.

و امّا آن‌ دو بالي‌ كه‌ مانند بال‌هاي‌ عقاب‌ در مجسّمۀ كورش‌ است‌، آن‌ تصوير خواب‌ أشعياء است‌ كه‌ كورش‌ را در رؤيا، عقاب‌ شرق‌ خوانده‌ است‌، و به‌ همين‌ مناسبت‌ مجسّمۀ كورش‌ به‌ مرغ‌ شهرت‌ يافته‌؛ و رودي‌ كه‌ در زير پاي‌ كورش‌ در مجسّمه‌ تصوير شده‌ است‌ مرغاب‌ ناميده‌ ميشود.
يهود از بشارت‌ دانيال‌ چنين‌ دريافتند كه‌ پايان‌ اسارت‌ آنها در بابل‌ منوط‌ به‌ همان‌ پادشاه‌ صاحب‌ دو شاخ‌ است‌ كه‌ بر مملكت‌ فارس‌ و ماد استيلا خواهد يافت‌ كه‌ بر ملوك‌ بابل‌ چيره‌ ميشود و بالنّتيجه‌ آنانرا از اسارت‌ بيرون‌ مي‌آورد.
چند سال‌ پس‌ از رؤياي‌ دانيال‌، كورش‌ كه‌ يهود او را خورس‌ و يونانيان‌ سائرس مي‌نامند ظهور نمود و بر دو مملكت‌ فارس‌ و ماد مسلّط‌ شد و حكومتي‌ عظيم‌ پيدا كرد.
و همانطور كه‌ در رؤياي‌ دانيال‌ آمده‌ كه‌ به‌ مغرب‌ و شمال‌ و جنوب‌ شاخ‌ ميزد، كورش‌ نيز فارس‌ و ماد را تسخير كرد و در جنوب‌ كه‌ همان‌ بابل‌ بود پيشرفت‌ كرد و يهود را آزاد ساخت‌.
و لذا وقتي‌ يهود كورش‌ را در بابل‌ بعد از تسخير آن‌ ملاقات‌ كردند و رؤياي‌ دانيال‌ را براي‌ او بيان‌ كردند خوشحال‌ شد و بنا بر مساعدت‌ و مهرباني‌ با يهود گذارد و آنانرا به‌ اورشليم‌ عودت‌ داد و معبدشان‌ را تعمير نمود.

باري‌، اينها همه‌ شواهد صدقي‌ است‌ بر اينكه‌ كورش‌ نيز خود را ذوالقرنين‌ ميدانسته‌ (يعني‌ صاحب‌ دو كشور فارس‌ و ماد، كه‌ در رؤيا به‌ صورت‌ دو شاخ‌ متّصل‌ به‌ هم‌ بر مغز سرش‌ روئيده‌ بود) و لذا درتاج‌ يا كلاه‌ خودش‌ اين‌ دو شاخ‌ را كه‌ علامت‌ و نشانۀ دو كشور است‌ مي‌نهاده‌ و در مجسّمه‌اش‌ نيز منعكس‌ شده‌ است‌.
و امّا سير و مسافرتش‌ به‌ مغرب‌ براي‌ رفع‌ طغيان‌ ليديا بوده‌ است‌.
ليديا عليرغم‌ قرابت‌ و پيماني‌ كه‌ با كورش‌ داشت‌ بدون‌ هيچ‌ مجوّزي‌، از روي‌ ظلم‌ و عدوان‌ به‌ طرف‌ كورش‌ لشكركشي‌ نمود و سلاطين‌ اروپا را نيز عليه‌ او تحريك‌ كرد. كورش‌ با او جنگ‌ نموده‌ و او را فراري‌ داد و سپس‌ او را تعقيب‌ نمود و پايتختش‌ را محاصره‌ نمود و پس‌ از محاصره‌ فتح‌ كرد و ليديا را اسير نموده‌ و پس‌ از اسارت‌ او را عفو كرد و سائر هميارانش‌ را نيز عفو كرد و اكرام‌ نمود و به‌ آنها نيكوئي‌ نمود، با آنكه‌ ميتوانست‌ آنها را سياست‌ نموده‌ و نابود كند؛ و اين‌ قصّه‌ منطبقٌ عليه‌ اين‌ آيه‌ است‌:

حَتَّي‌'ٓ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي‌ عَيْنٍ حَمِئَةٍ
(و شايد مراد ساحل‌ غربي‌ از آسياي‌ صغير باشد) وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَـٰذَاالْقَرْنَيْنِ إِمَّآ أَن‌ تُعَذِّبَ وَ إِمَّآ أَن‌ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا.
ما در اينجا به‌ ذوالقرنين‌ گفتيم‌: نسبت‌ بدين‌ جماعت‌ كه‌ ستم‌ كرده‌ و فعلاً در دست‌ تو گرفتارند، اختيار داري‌ آنانرا به‌ پاداش‌ خود عذاب‌ كني‌، يا از آنها درگذري‌ و طريقۀ نيكوئي‌ دربارۀ آنان‌ اتّخاذ كني‌!
ذوالقرنين‌ گفت‌: آن‌ كساني‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد ستم‌ كنند، آنها را مجازات‌ نموده‌ و عذاب‌ مي‌كنيم‌؛ و امّا كساني‌ كه‌ ايمان‌ بياورند و عمل‌ صالح‌ انجام‌ دهند گذشته‌ از جزاي‌ اخروي‌ آنان‌، ما به‌ طريق‌ نيكو با آنان‌ رفتار خواهيم‌ نمود.
و پس‌ از سفر مغرب‌، به‌ سمت‌ صحراي‌ بزرگ‌ در مشرق‌ در حوالاي‌ بكتريا براي‌ خوابانيدن‌ غائلۀ قبائل‌ بدوي‌ و بياباني‌ كه‌ پيوسته‌ هجوم‌ نموده‌ و فساد ميكردند حركت‌ كرد:
حَتَّي‌'ٓ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَي‌' قَوْمٍ لَمْ نَجْعَل‌ لَهُم‌ مِن‌ دُونِهَا سِتْرًا.

رضا;97380 نوشت:
با سلام
شهاب گرامی بازهم تکرار میکنم استناد به قرآن استناد نتنها درست بلکه حق است !
اینکه بخواهیم اسکندر را ذوالقرنین بدانیم اين‌ معني‌ با لسان‌ قرآن‌ سازش‌ ندارد.

چون‌ اوّلاً قرآن‌ ميگويد ذوالقرنين‌ مؤمن‌ به‌ خدا و روز قيامت‌ بوده‌ است‌ و دين‌ او دين‌ توحيد بوده‌ است‌؛ ولي‌ ما ميدانيم‌ كه‌ إسكندر مشرك‌ بوده‌ و از وَثَني‌‌ها و از صابئين‌ بوده‌ است‌، و در تاريخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ ذبيحۀ خود را براي‌ ستارۀ مشتري‌ ذبح‌ نموده‌ است‌.

و ثانياً قرآن‌ ذوالقرنين‌ را مرد صالح‌ از عباد خدا و صاحب‌ عدل‌ و رفق‌ مي‌شمارد؛ و تاريخ‌ براي‌ إسكندر خلاف‌ آنرا بيان‌ ميكند.

و ثالثاً در هيچيك‌ از تواريخ‌ نيامده‌ است‌ كه‌ إسكندر مقدوني‌ سدّ يأجوج‌ و مأجوج‌ را بنا كرده‌ باشد.

دوست عزیز

کدام تاریخ ؟!

بحث درباره خدای اسکندر نیز مفصل است
اینطور که میفرمایید نیست ، ان شا الله به آن خواهم پرداخت ...

رفتار اسکندر : " همه جا الیگارشی ها را برانداخت و دموکراسی ها را با قوانین سابق اش احیا کرد .این هم خود اقدامی علیه دولت ایران بود که همیشه از حاکمیت اقلیت ( الیگارشی)حمایت کرده بود . طبعا پرداخت مالیات به دولت ایران هم ممنوع شد .همه جا آزادی از سلطه هخامنشیان را با خوش حالی پذیرفتند و اسکندر را آزادی بخش شمردند ...
آنها به طور قطع آزادی را برزگترین موهبت میدانستند. این معنا در کتیبه ای که در قرن سوم که در پرین بدست آمده چنین زیبا مطرح شده است « برای یونانی چیزی از آزادی مهمتر نیست » " ( اولریش ویلکن و یوجین برزا – اسکندر مقدونی – ص 132 )

(( تمام مناطق یهودی نشین در بابل ، ایران ، خراسان ، سبا(یمن) ، دیار بکر ، بین النهرین ، گوتی ها در کوه آرارات ،آلان ، سرزمینی در میان کوهها که تنها راه ورود به آن یک دروازه آهنی است ،این دروازه به دستور اسکندر مقدونی ساخته شده )) (سفرنامه رابی بنیامین تودولایی – ص 102)۳

شهـاب;97203 نوشت:
علامه بزرگوار در مقاطع گوناگون به افراد اهل فن استناد می کردند

شهـاب;97203 نوشت:
ابوالکلام هم از آن خلاء موجود استفاده کرد ...

:Gig:

فرض کنیم حرف شما درست و ابوالکلام سوء استفاده کرد
در تفسیر کتاب المیزان چندین صفحه در اینباره نوشته و یک صفحه ی آن در باره ی حرف این محقق هندی نوشته
آیا همه ی تحقیقات استاد علامه از کتاب ایشون بوده؟؟!!!

hedi;97419 نوشت:

:gig:

فرض کنیم حرف شما درست و ابوالکلام سوء استفاده کرد
در تفسیر کتاب المیزان چندین صفحه در اینباره نوشته و یک صفحه ی آن در باره ی حرف این محقق هندی نوشته
آیا همه ی تحقیقات استاد علامه از کتاب ایشون بوده؟؟!!!

با سلام و تشکر از اظهار نظرتان

طبیعتا علامه بزرگوار که باستان شناسی نمی دانستند ...
هرآنچه علامه آورده از ابوالکلام آزاد است :
[indent]اين اجمال آن چيزى است كه مولانا ابوالكلام آزاد گفته است
[/indent]نمونه اش استناد به خدای داریوش برای اثبات یکتاپرستی کوروش است :
[indent]علاوه بر اينكه نقوش ونوشته هاى با خط ميخى كه از عهد داريوش كبير به دست آمده كه هشت سال بعد از اونوشته شده - گوياى اين حقيقت است كه اومردى موحد بوده ونه مشرك
[/indent]بکار گرفتن لقب کبیر برای داریوش از سوی علامه نشان از
تاثیر پذیری بیش از اندازه از جعلیات یهود ساخته است وگرنه
داریوش را جز در عهد پهلوی چه زمانی می توان با لقب کبیر یافت ؟!!

و دیگر اینکه علامه چطور با خدای داریوش خداپرست بودن کوروش را اثبات کرده ؟!

و نکته دیگر : داریوش در مصر خود را فرزند آمون می خواند
چطور یکتاپرست هم می تواند باشد ؟!

[indent]واما فضائل نفسانى او: گذشته از ايمانش به خدا،...
[/indent]کسی برای من اثبات نماید چگونه می توان ایمان به خدا را
در نوشته مورخین دراره کوروش اثبات نمود ؟!

نوشته علامه اغلب از تورات عهد هخامنشیان است
که گاها تحت نظر دربار هخامنشیان نوشته می شد :
[indent]كتب عهد قديم ويهود هم كه اورا به نهايت درجه تعظيم نموده ...
...
دليل بر اين معنا كتاب عزرا (اصحاح 1) وكتاب دانيال (اصحاح 6) وكتاب اشعياء (اصحاح 44 و 45) از كتب عهد عتيق است كه در آنها از كورش تجليل وتقديس كرده
[/indent]

برادر شهاب من وبلاگ شما را مطالعه کردم
واقعا مطالبی تازه و قابل تعمق را درج فرمودید که بنده کلمه به کلمه ان را مطالعه کردم

یک سئوال برای بنده مطرح شده است اگر بخت النصر انطور که شما فرمودید از بندگان خوب خدا بوده پس حکایت انداختن حضرت دانیال علیه و علی نبینا و اله السلام جلوی شیرهای درنده توسط بخت النصر چه بوده است؟

رضا;97381 نوشت:
و امّا ناميدن‌ كورش‌ را به‌ ذوالقرنين‌، گرچه‌ تواريخ‌ از اين‌ معني‌ خالي‌ است‌ ليكن‌ مجسّمۀ سنگي‌ او كه‌ اخيراً در مشهد مُرغاب‌ در جنوب‌ ايران‌ بدست‌ آمد تمام‌ دريچه‌هاي‌ شكّ و ترديد را بر انسان‌ مسدود مي‌سازد كه‌ كورش‌ همان‌ ذوالقرنين‌ است‌.
اين‌ مجسّمه‌ بنا بر گفتار دي‌ لافواي‌ نمونۀ بسيار پر ارزش‌ و گرانبهائي‌ از حجّاري‌ قديم‌ است‌ كه‌ با بهترين‌ مجسّمه‌هاي‌ يوناني‌ برابري‌ ميكند، و يگانه‌ نمونه‌ از هنر آسيائي‌ها است‌. اين‌ مجسّمه‌ كه‌ در زمان‌ اردشير ساخته‌ و نصب‌ شده‌ است‌ و چندين‌ بار علماي‌ بزرگ‌ آلمان‌ فقط‌ به‌ قصد تماشاي‌ آن‌ به‌ ايران‌ آمده‌اند، در قرن‌ نوزدهم‌ ميلادي‌ در مرغاب‌ كشف‌ شد.
اين‌ مجسّمه‌ به‌ قدر قامت‌ انسان‌ است‌ و كورش‌ را در وضعي‌ نشان‌ ميدهد كه‌ دو بال‌ بزرگ‌ مانند دو بال‌ عقاب‌ از دو جانبش‌ گشوده‌ شده‌ است‌، و دو شاخ‌ به‌ صورت‌ شاخ‌هاي‌ قوچ‌ روي‌ سر دارد، و شاخ‌ها در دو طرف‌ سر نيست‌ بلكه‌ در وسط‌ سر و پشت‌ سر هم‌ قرار دارند؛ و با همان‌ لباسي‌ كه‌ شاهان‌ بابل‌ مي‌پوشيدند.
اين‌ مجسّمه‌ بدون‌ ترديد ثابت‌ ميكند كه‌ تصوّر معناي‌ صاحب‌ دو شاخ‌ بودن‌ (ذوالقرنين‌) در نزد كورش‌ و در تفكّر وي‌ وجود داشته‌ است‌ و بدينجهت‌ در تصوير مجسّمه‌ بصورت‌ دو شاخ‌ حكّاكي‌ شده‌ است‌.
دو شاخ‌ در وسط‌ سر روئيده‌ شده‌ و از رستنگاه‌ واحد، يكي‌ از شاخ‌ها به‌ طرف‌ جلو و ديگري‌ به‌ طرف‌ پشت‌ سر رفته‌ است‌.
و اين‌ تقريب‌ به‌ گفتار بعضي‌ از قدماء كه‌ مي‌گفتند: ذوالقرنين‌ را بدين‌ لقب‌ ناميده‌اند چونكه‌ در سر او تاج‌ يا كلاه‌خودي‌ بوده‌ كه‌ دو شاخ‌ داشته‌ است‌، نزديك‌ است‌.
باري‌، معناي‌ دو شاخ‌ كه‌ در مجسّمۀ كورش‌ است‌ و لقب‌ او به‌ ذوالقرنين‌، همان‌ تشكيل‌ دولت‌ واحده‌ از فارس‌ و ماد بوده‌ است‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ دو حكومت‌ مستقلّ بود و هر كدام‌ يك‌ حاكمي‌ داشت‌ ولي‌ كورش‌ بر هر دو غلبه‌ كرد و تشكيل‌ حكومت‌ واحدي‌ داد.

جناب رضا دوست عزیز
عجله نکنید ...

مجسمه ای که میفرمایید این است :

این نماید خدا + کوروش است که در آن عصر رایج بوده که
پادشاهان خود را خدا بنامند ...

حال فکر می کنید این نماد از کجا کپی شده است ؟!!

حتما نام خدای Osiris و ra را زیاد شنیده اید
زمانی که در لینک زیر به بخش خدایان مصری بروید
تصویر زیر می آید :
http://www.crystalinks.com/osiris.html

Osiris and Re-Horakhty

به بالای سر حکاکی بنگرید ...
حال برویم خدای سومر را بررسی کنیم :


Gods Creating Bloodlines

ما با یک نماد ترکیبی مواجه هستیم
یک خدای ترکیبی از دو بت ...

**عبدالله**;97438 نوشت:
برادر شهاب من وبلاگ شما را مطالعه کردم
واقعا مطالبی تازه و قابل تعمق را درج فرمودید که بنده کلمه به کلمه ان را مطالعه کردم

یک سئوال برای بنده مطرح شده است اگر بخت النصر انطور که شما فرمودید از بندگان خوب خدا بوده پس حکایت انداختن حضرت دانیال علیه و علی نبینا و اله السلام جلوی شیرهای درنده توسط بخت النصر چه بوده است؟

با سلام به شما دوست عزیز

شرمنده می فرمایید ..

در مورد دانیال نبی (ع) بنده متن کتاب دانیال را مطالعه کردم
البته کتابی که منسوب به دانیال است ادعا می کند که
داریوش او را در چاه شیران انداخته ...

بخت النصر هم که گویا پیشتر دانیال را مسئول تمام سپاهیان و
سرداران و .... کرده بود ...

ضمن اینکه گویا این کتاب از پایه ایراد دارد ...
چگونه ممکن است فردی هم در زمان بخت النصر بوده باشد
و یکباره در عصر داریوش هم حاضر شود ؟!

چرا کوروش ذوالقرنین نیست ؟!




از منشور او می توانیم دریابیم که :


۱- بت پرستی و چند خدایی کوروش:
در این ترجمه که به نظر مناسبترین ترجمه بین دیگر ترجمه های فارسی می آید ، نکته جالب توجه پرستیدن رسمی "مردوک" و " نبو" بت های بابلیست ، از این رو این ترجمه بر خلاف برخی ترجمه های جعلی ما را به این حقیقت می رساند که کوروش خود را برگزیده خدایان- بت های- بابلی می داند و از بند ۱۲ تا بند ۱۹ علنا کوروش منتخب خدایان بابلی من جمله مردوک است تا بابل را تسخیر کند .
و در بند ۳۵ او اعلام می کند "مردوک، خدای من،..." این دیگر اقرار کتبی و بدون هیچ واسطه ایست که رد شدنی نیست و نشان می دهد همه تلاش برخی افسانه سازان در یکتاپرست خواندن کوروش سبکسرانه و بی اعتبار است .

۲-قوم کوروش :
چنانچه در این لوح می خوانیم از دو جهت کوروش را نمی توان اهل ایران خواند ُ نخست حامیانش که گوتیانند و دیگر سیاه سر خوندن مردم بابل که هر دو با بررسی مشخصات گوتیان قابل بررسیست.
"گوتی : از اسناد موجود پیداست که گوتیان مردمی وحشی و سختدل بودند و ولایت اباد بین النهرین را غرقه خون و طعمه آتش کردند . هجوم طوایف گوتی نخستین هجومی است که تاریخ آسیای غربی قدیم ذکر آن را باقی گذاشته است ...در آثار قدیم بابل کنیزکان گوتی نژاد را ستوده اند و آن ها را مامورتی خوانده اند که به معنی صاحب بشره یا موی روشن است و از این حیث با زنان سومری و اکدی تفاوت بسیار داشته اند ...از تحقیق در این اسما ء استنباط میشود که گوتیان سامی نژاد نبوده اند و از مقایسه با سایر آثار میتوان گفت که گوتیان از طوایف آدریاتیک بوده اند. "دهخدا-لغتنامه - ذیل واژه گوتی
در اینجا پیداست بزرگترین حامیان کوروش که حاکم بابل هم شدند گوتیان بودند که دارای مو و چهره روشن بودند و میدانیم ار استپ های روسیه و قفقاز به سمت ایران مهاجرت و ساکن شدند . بنابراین ساخته شدن سد توسط کوروش در شمال دروغی بزگ است ...




۳- دروغی به نام برانداختن برده داری :
در ترجمه های مختلف عنوان می شود که کوروش برده داری را برانداخت . در یکی از ترجمه های رایج اینترنتی نوشته غیاث آبادی نیز چنین می خوانیم :
۲۶ - من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
با شگفتی می بینیم که بهترین مترجم فارسی زبان در این زمینه با پرفروش ترین ترجمه اختلاف فاحشی فقط در همین یک بند دارد . بخوانید:
26. درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
مشاهده می کنید که "رهانیدن از بیگاری" یک عده محدود را به "برانداختن برده داری" تعبیر نموده و بیگاری را "کار بدون مزد" معنی می شود را "برانداختن برده داری" که از نظر اجتماعی و بین المللی یک عمل عظیم بوده ترجمه نموده است !



۴- دروغی به نام آزادی ادیان :
متاسفانه غیاث آبادی بعنوان مترجم مطلبی را بر متن اصلی کوروش " افزوده" یا عمدا آنرا از روی ترجمه لاتین کپی کرده است و یکی از مهمترین بخشهای آن مطالب اینست که کوروش اعلام کرده که :
۲۶ -...فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند...
همانطور که دیدیم در ترجمه استاد ارفعی که متخصص است چنین جمله ای وجود ندارد و مشخص نیست مترجم یا مترجمهای ایرانی و غیر ایرانی این مطلب را از کجای منشور استخراج کرده اند که استاد ارفعی آنرا ندیده اند







- آيا كوروش خود به اين منشور و بند هاي آن عمل كرده است ؟

- موارد نقض حقوق بشر توسط كورش كدام اند ؟

موارد نقض حقوق بشر توسط كوروش متعددند ،
دكتر پرويز رجبي (2) معتقد است
كوروش حداقل در دو مورد منشور حقوق بشر را نقض كرده است .

"پرويز رجبي" ايران شناس و نويسنده کتاب "هزاره هاي گمشده"
رفتارهاي کوروش در حذف دو امپراتوري
"ليدي" و "بابل" را خلاف منشور آزادي کوروش مي داند.

رجبي مي گويد :

[INDENT]« كوروش که علاوه بر فرمانرواي مادها، دو امپراتوري بزرگ را براي هميشه از جغرافياي سياسي جهان حذف كرد، در منشورش آورد كه همه آزادند، در صورتي که تصرف يك كشور خلاف منشور آزادي است. بعد از كوروش در زمان داريوش سه بار مردم بابل شوريدند استقلال شان را به دست بياورند اما سركوب شدند. اين واقعيت را چگونه مي توان موافق با منشور آزادي ديد.» (3)
[/INDENT]كوروش در يك اقدام ناجوانمردانه پس از تصرف شهر اوپيس آنرا با قيري كه از كركوك آورد با سكنه اش به آتش كشيد. چند نمونه از روايت محققين در اين زمينه :

[INDENT]اولمستد: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."(4)

جان مانوئل کوک: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می کند." (5)

پرویز رجبی: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید،که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد." (6)
[/INDENT]
اما در مورد اخلاق و نبردها و نحوه مرگش هم مطالب جالب توجهي وجود دارد :
ويل دورانت در تاريخ تمدن جلد سيزدهم ميگويد :
[INDENT]"نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکه ای باقی گذاشته آن بود آنکه گاهی بی حساب قساوت و بیرحمی داشته است"
[/INDENT]هايد ماري كخ در كتاب از زبان داريوش ميگويد :
[INDENT]«...كوروش براي جنگ با سكاها راهي شد ، به اعماق قلمرو سكاها رخنه كرد و از آمودريا گذشت ، در اين نبرد سرنوشت ساز نه فقط پسر ملكه سكاها كشته شد ، بلكه خود كوروش نيز از زخمي كه خورده بود ، پس از سه روز جان باخت...
كوروش آهنگ حمله به مصر را داشت و كمبوجيه اين مقصود را برآورد»(7)
[/INDENT]استاد پيرنيا ميگويد :
[INDENT]«کوروش همدان را تسخیر کرد و طلا و نقره و ثروت زیادی بدست او آمد و تمام این غنائم را به انشان برد. ...
[/INDENT]قبل از سقوط سارد کوروش به یونانیها تکلیف کرده بود که با او متحد شوند ولی آنها نپذیرفتند بنابراین پس از تسخیر لیدی دست کوروش باز بود که کار مستعمرات یونانی در آسیای صغیر را یکسره کند. در سال ۵۴۵ پیش از میلاد کوروش توانست، تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.» (8)

(3) خبرگزاري ميراث فرهنگي http://www.chn.ir/news/?section=2&id=30299
(4) اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.
(5) مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴.
(6) رجبی، پرویز، هزاره های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.
(7) از زبان داريوش – هايد ماري كخ- ص 5
(8) تاريخ ايران باستان – پيرنيا ص 84 .85

سئوال بنده این است که انداختن حضرت دانیال نبی علیه السلام به گودال شیران درنده و خضوع شیران در مقابل وجود نازنین ایشان که یکی از کرامات ان حضرت پس از مقام رفیعشان در وساطت برای نزول باران است
اصولا واقعی است یا از جعلیات یهود؟

ما فریب چه کسانی را خوردیم و می خوریم ؟

«...از نظر من دخالت یهود در تاریخ شرق میانه،
در مقطع هخامنشیان، نشانی از خردمندی و
دور اندیشی بزرگان یهود دارد که در استفاده
از آن فرصت تاریخی، برای نجات قوم خود تردید نشان نداده اند...
کوشش قابل ملاحظه ای به کار رفته است

تا از جهان گشای هخامنشی،
تصویر پادشاه صلح دوست و مدارا طلبی بسازد...
بنابراین ویژگی «استثنایی» تدابیری که
به وسیله کورش به نفع اورشلیم اتخاذ شده است
فقط ناشی از دیدگاه به شدت «یهودا مرکزی»
منابعی است که در دسترس ما قرار دارند...».
(بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ص 136 و 137)


آیا اعتراف از این واضح تر می خواهید ؟!


**عبدالله**;97475 نوشت:
سئوال بنده این است که انداختن حضرت دانیال نبی علیه السلام به گودال شیران درنده و خضوع شیران در مقابل وجود نازنین ایشان که یکی از کرامات ان حضرت پس از مقام رفیعشان در وساطت برای نزول باران است
اصولا واقعی است یا از جعلیات یهود؟

همانطور که گفتم این فاصله زمانی بین بخت النصر و
داریوش کمی باور داستان را دشوار می کند

ضمن اینکه برخی محققین معتقدند که هخامنشیان
تورات را قانون نامه یهودیان کرده اند و بعید می دانم
که چیزی علیه هخامنشیان در این کتب نوشته شود
که خلاف واقع هم باشد ...
طبیعتا نویسندگان درباری این کتب همانطور که به
تحریف این کتب ایمان داریم می توانستند آنرا
تغییر دهند ...
و نگارش در آنزمان هم بدون حمایت پادشاهان کمی
دشوار بوده ...

اگر هم پاسخ قطعی بلی یا خیر می خواهید
در تاریخ کمی اینگونه سخن گفتن دشوار است
و باید تحقیقات مفصلی صورت گیرد ...

با تشکر:Gol:

من متوجه نشدم

در وبلاگ از حضور ارمیای نبی در زمان بخت النصر سخن گفته بودید
و همچنین اینجا فرمودید که بخت النصر حضرت دانیال علیه السلام را مسئوال لشکر نموده است
ایا در زمان بخت النصر این دو پیامبر باهم می زیسته اند؟

**عبدالله**;97489 نوشت:
من متوجه نشدم

در وبلاگ از حضور ارمیای نبی در زمان بخت النصر سخن گفته بودید
و همچنین اینجا فرمودید که بخت النصر حضرت دانیال علیه السلام را مسئوال لشکر نموده است
ایا در زمان بخت النصر این دو پیامبر باهم می زیسته اند؟

ارمیاء نبی در زمان حضور بخت النصر و پیش از آن می زیسته و
جنبش عدالت خواهانه و ضد نژادی داشته که با مخالفت
سران یهود مواجه شده و زندانی و شکنجه و سپس در چاه
افکنده شد تا بمیرد ...

اما او دعوت بخت النصر برای حضور در بابل را رد کرد
و در بیت المقدس ماند تا به مردم برسد ...

اما دانیال به نظر مربوط به چند دهه بعد است
یعنی کسی که دربار هخامنشیان را درک کرده
سنش چقدر می تواند باشد که بخت النصر را نیز
درک کرده باشد ؟
بخت النصر سال 605 پ.م شاه بابل شد ...
و کوروش در 539 پ.م بابل را تسخیر کرد ..
و داریوش در 522 به سلطنت رسید ...

یعنی بین سلطنت بخت النصر و داریوش 83 سال اختلاف است
و حتی بین سلطنت بخت النصر و کوروش نیز 66 سال
اختلاف است که کمی حضور دانیال را در هر دو دربار غیر ممکن می سازد ...

**عبدالله**;97494 نوشت:
بخت النصر کیست؟

مفهوم شناسي:
اين نام در اصل بابلي است با ...5]

با احترام به شما ...
ولی اینجا جستار ذوالقرنین است و این نوشته
چندان ارتباطی با موضوع ندارد ...
ان شاالله در جستاری دیگر پیرامون آن بحث خواهیم نمود ...:Gol:

شهـاب;97501 نوشت:
نقل

نوشته اصلی توسط : **عبدالله**

بخت النصر کیست؟

مفهوم شناسي:
اين نام در اصل بابلي است با ...5]

با احترام به شما ...
ولی اینجا جستار ذوالقرنین است و این نوشته
چندان ارتباطی با موضوع ندارد ...
ان شاالله در جستاری دیگر پیرامون آن بحث خواهیم نمود ...


با سلام و تشکر از کاربران محترم
پستهای مربوط به "بخت النصر" به تاپیک مجزا انتقال داده میشه
و لینک تاپیک برای مراجعه سایرین قرار داده خواهد شد
در صورت نیاز به مطالب منتقل شده، به تاپیک زیر ارجاع بدین

http://www.askdin.com/showthread.php?t=11264

شهـاب;97450 نوشت:
جناب رضا دوست عزیز
عجله نکنید ...

مجسمه ای که میفرمایید این است :

این نماید خدا + کوروش است که در آن عصر رایج بوده که
پادشاهان خود را خدا بنامند ...

حال فکر می کنید این نماد از کجا کپی شده است ؟!!

حتما نام خدای Osiris و ra را زیاد شنیده اید
زمانی که در لینک زیر به بخش خدایان مصری بروید
تصویر زیر می آید :
http://www.crystalinks.com/osiris.html

Osiris and Re-Horakhty

به بالای سر حکاکی بنگرید ...
حال برویم خدای سومر را بررسی کنیم :


Gods Creating Bloodlines

ما با یک نماد ترکیبی مواجه هستیم
یک خدای ترکیبی از دو بت ...

[=Verdana]
با سلام
شهاب گرامی اینطور نیست که میفرماید بنده تاپیکی را که خود شما در ان شرکت کردید را قرار دادم در سایتhttp://www.askquran.ir/showthread.php?t=7265&page=5 و عزیزان ان سایت جوابهای علمی به سخنان شما داده اند که خود شما از ادامه مطالب ظاهرا منصرف شدید !
بنده دلیلی نمیبینم به ادامه این مطلب و از دوستان دعوت میکنم مطالب را اینجا دنبال
[=Verdana]کنند[=Verdana] که تمامی جوانب در نظر گرفته شده !و پاسخها با قرآن کاملا منطبق است!
شهاب گرامی برای ما مسلمانان و شیعیان استنادی بالاتر از قرآن وجود ندارد .

شهـاب;97354 نوشت:
اینکه می فرمایید اسکندر نیست یا نمی تواند باشد باید ادله و اسناد ما را رد بفرمایید تا سخنتان اثبات گردد ...

آقا شهاب تو کتاب اسکندر خوندم ! نوشته بود اسکندر مقدونی یک هم/جنس باز است

یک هم/جنس باز آدم خوبی است !!!!

اسکندر 100 برابر از این پادشاهان هخامنشی بدتر ! خون خوارتر بوده ! همه اینو میدونن !

رضا;97549 نوشت:

[=Verdana]با سلام
[=Verdana]شهاب گرامی اینطور نیست که میفرماید بنده تاپیکی را که خود شما در ان شرکت کردید را قرار دادم در سایتhttp://www.askquran.ir/showthread.php?t=7265&page=5 و عزیزان ان سایت جوابهاaی علمی به سخنان شما داده اند که خود شما از ادامه مطالب ظاهرا منصرف شدید !
[=Verdana]بنده دلیلی نمیبینم به ادامه این مطلب و از دوستان دعوت میکنم مطالب را اینجا دنبال [=Verdana]کنند[=Verdana] که تمامی جوانب در نظر گرفته شده !و پاسخها با قرآن کاملا منطبق است!
[=Verdana]شهاب گرامی برای ما مسلمانان و شیعیان استنادی بالاتر از قرآن وجود ندارد .


دوست گرامي
جستاري كه مي فرماييد را بنده ادامه داده ام
ولي چون در آن بازه زماني اصلا حضور نداشتم كه بخواهم
بحث كنم ، آن پرسشها بي پاسخ مانده است ...
اكنون از آن دوستان كسي نيست كه پاسخ ما را بدهد
بنگريد :
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=7265&page=12



دوست عزيز
براي من هم سندي باارزش تر و قوي تر و محكم تر از
قرآن وجود ندارد ...
من هم به كتب تحريف شده ي تورات استناد نكرده ام ...
گويا مطالب دوستان مخالف بيشتر از تورات است تا قرآن ...

ما به توصيه قران عمل مي كنيم كه توصيه به تحقيق و تفكر در
عاقبت گذشتگان كرده است ...
اين وظيفه ايست براي يك محقق كه قرآن تعيين كرده ...
من بر اساس سخن استاد مطهري علاقه دارم با تاريخ علمي
پيش روم (تاريخ عقلي) و اين علم روز است كه به من كمك مي كند
كه حقيقت را بيابم ...

madanchi11;97559 نوشت:
آقا شهاب تو کتاب اسکندر خوندم ! نوشته بود اسکندر مقدونی یک هم/جنس باز است

یک هم/جنس باز آدم خوبی است !!!!

اسکندر 100 برابر از این پادشاهان هخامنشی بدتر ! خون خوارتر بوده ! همه اینو میدونن !

با سلام و احترام
دوست عزيز
اسكندر هم مانند ديگر پادشاهان دشمناني داشت و
دروغها و افسانه هاي زيادي پيرامون اوست ...

بعنوان مثال ما ذره بين را روي پادشاهي به نام
بخت النصر كه حتي در مثل هاي ايراني نيز شخصي
زشت و منفور است برديم و مشخص شد نه تنها فردي
منفور و جاني و شرور نبود بلكه مورد تاييد ارميا نبي بوده
و او را نيز نجات داده و حتي اگر برخي قولهارا بپذيريم
يكتاپرست نيز بوده ...
براستي چگونه اينهمه دروغ و جعل وارد تاريخ شده ؟!

اسكندر از 13 سالگي نزد ارسطو تعليم زندگي و زيستن و
حكومت و ساختن و .. ديده است ...
چگونه ممكن است ارسطو با آن توصيفات بجاي دانش و حكومت
به او همجنسبازي و جنايت آموخته باشد ؟!

اگر هر آنچه در نوشته هاي كهن آمد را بپذيريم ناچاريم اين گفته
كتزياس را نيز بپذيريم :
[indent]کتزیاس: کورش پسر چوپانی بود از ایل مرد ها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید. (حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص 240)
[/indent]

شهـاب;97569 نوشت:
اسكندر هم مانند ديگر پادشاهان دشمناني داشت و دروغها و افسانه هاي زيادي پيرامون اوست ...

پس شهاب جان

تمام نظریه شما رد میشه با این نظریه ! :khandeh!:

فقط بازی با کلمات!!

فکر نمی کنید کوروش صهیونیست بوده !:Gig:

جناب شهاب پس از فتح ایران توسط اسکندر 50 سال زبان یونانی اجبار بوده در ایران و اگر کسی غیر یونانی تکلم می کرد گردن زده میشد

عجب عدالتی!!!!!!!!!!!!1

madanchi11;97572 نوشت:
پس شهاب جان

تمام نظریه شما رد میشه با این نظریه ! :khandeh!:

فقط بازی با کلمات!!

فکر نمی کنید کوروش صهیونیست بوده !:gig:

با سلام و احترام

البته اینکه حاکمی دشمن داشته باشد و
افسانه سازی هم پیرامون او باشد طبیعی است
امام علی نیز بواسطه همین جعلها و اجبار امثال معاویه
در بین بسیاری از اعراب آنزمان لعن می شد !!
مگر جعل ها و لعن های آنها حق بود ؟!

اما در مورد اینکه کوروش صهیونیست بود یا خیر !!
گرچه شما بقصد لودگی این مطلب را فرمودید اما
دانشمندان و محققان رابطه یهودیان و کوروش را رد نمی کنند :

[indent]«...او(کورش) توجه خاصی نسبت به یهودی ها داشت...چون این قوم درموقع تسخیر بابل خدماتی کردند، کورش خواست قدر دانی خود را نشان دهد...». پیرنیا،تاریخ ایران باستان،ص397
[/indent]حال این خدمات و این رابطه چه بوده را باید بیشتر جستجو کرد ...

[indent]«...از نظر من دخالت یهود در تاریخ شرق میانه، در مقطع هخامنشیان، نشانی از خردمندی و دور اندیشی بزرگان یهود دارد که در استفاده از آن فرصت تاریخی، برای نجات قوم خود تردید نشان نداده اند... کوشش قابل ملاحظه ای به کار رفته است تا از جهان گشای هخامنشی، تصویر پادشاه صلح دوست و مدارا طلبی بسازد... بنابراین ویژگی «استثنایی» تدابیری که به وسیله کورش به نفع اورشلیم اتخاذ شده است فقط ناشی از دیدگاه به شدت «یهودا مرکزی» منابعی است که در دسترس ما قرار دارند...». (بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ص 136 و 137)
[/indent]این محقق برجسته رسما اعلام می کند که آن کوشش
قابل ملاحظه موجب تغییر چهره کوروش شده است و
رسما به جعلها و افسانه سازی یهود پیرامون کوروش
اعتراف می کند ...
و منابع اطراف ما را یهودا محور می داند ...

**عبدالله**;97614 نوشت:
جناب شهاب پس از فتح ایران توسط اسکندر 50 سال زبان یونانی اجبار بوده در ایران و اگر کسی غیر یونانی تکلم می کرد گردن زده میشد

عجب عدالتی!!!!!!!!!!!!1

سند ؟!

این مورد را درباره دین اسلام هم می گویند
که از روی اجبار بوده و ...

این داستان سرایی ها چند دهه است اعتبار ندارد ...

شهـاب;97615 نوشت:
افسانه سازی هم پیرامون او باشد طبیعی است امام علی نیز بواسطه همین جعلها و اجبار امثال معاویه در بین بسیاری از اعراب آنزمان لعن می شد !! مگر جعل ها و لعن های آنها حق بود ؟!

سلام

خودتون در پست گفتید کسی را با امام علی مقایسه نکنید ولی خود شما ...!!!

بحث کردن با شما فایده ای ندارید !!!

پادشاهی که مردمانی که اون موقع آن فرد را پیامبر می دانستن لیاقتش بالا تر از اینه! کوروش پادشاه ایران است !

madanchi11;97622 نوشت:
سلام

خودتون در پست گفتید کسی را با امام علی مقایسه نکنید ولی خود شما ...!!!

بحث کردن با شما فایده ای ندارید !!!

پادشاهی که مردمانی که اون موقع آن فرد را پیامبر می دانستن لیاقتش بالا تر از اینه! کوروش پادشاه ایران است !

دوست گرامی
من مقایسه نکردم
گفتم کسی نیست که حکومت کرده باشد
و علیه او جعل سازی نکرده باشند...

اما مهم دانایی و آگاهی ماست که درست را
از نادرست تفکیک می کند ...
اینجا برای بیانیه دادن نیست
تالار گفتگوست باید سند بیاورید و استدلال کنید
آیا آوردید ؟!

ضمن اینکه پادشاه بودن کوروش هیچ ارزشی ندارد
چون بسیاری در جهان حاکم بودند که نامشان به نیکی
برده نشده است ...
یهودیان هم بخاطر اینکه گذاشت به بعل پرستی و عیش و
نوششان برسند کوروش را میستایند و میگویند شبه پیامبر بوده ...

منظورتان از مردم آنزمان کیست ؟!
تا صد سال پیش هیچ ایرانی نمیدانست کوروش کیست ...
چه کسی نام پدر بزرگش کوروش است ؟!

کوروش را می ستایم !

اسم پسرم را میگرم کوروش ! باحال میشه سید کوروش حسینی !

ولی هر چی باشه کوروش از خیلی سر تره حتی از من و شما!

madanchi11;97635 نوشت:
کوروش را می ستایم !

اسم پسرم را میگرم کوروش ! باحال میشه سید کوروش حسینی !

ولی هر چی باشه کوروش از خیلی سر تره حتی از من و شما!

امام کاظم (علیه‌السلام) می‌فرمایند:‌
«اولین نیکی پدر و مادر در حق فرزند خود,
آن است که نام نیکی برای او انتخاب کنند.»

شما در مورد خودتان می توانید تصمیم بگیرید
ولی اینکه کوروش از من سر تر است را قبول ندارم
جز اینکه بخواهید به سبک کوروش به من بقبولانید!!!

پیشنهاد می کنم اگر نقدی محکم و سندی برعلیه نوشته های
ما ندارید اینگونه بحثها را تعطیل بفرمایید ...
جستار منحرف خواهد شد ...

موضوع قفل شده است