فاتح و پیروز، آن متفکر بود که او را در دوران فلاسفه قرون وسطی، بیست سال در زندان انداخته بودند.
این شخص در زندان، یک نظام (سیستم) فلسفی بسیار عالی نوشت که بعدها در سطح جهانی مطرح شد!
چنین شخصی را می توان پیروز نامید. این پیروز است، ولو این که در یک چهار دیواری نشسته باشد.
پیروزی و سیری دو چیز متفاوت است. هیچ گاه پیروزی با سیری و شکست با گرسنگی مرادف نیست. و همین طور شکست با وداع از روی خاک مساوی نیست. هر وقت گفتند شکست، خیال نکنید که اگر کسی روی خاک را وداع نمود، شکست خورده است. یا کسی که وجود طبیعی اش، سالیانی، بلکه قرنی، روی زمین و کره خاکی را اشغال کرده است، نگوییم پیروز شده است.
#امام_حسین_شهید_فرهنگ_پیشرو_انسانیت _ ص ١٩٥
بشنو از ني چون حکايت ميکند
وز جداييها شکايت ميکند
چرا انسان به ني تشبيه شده است؟
در اين ابيات، انسان به ني تشبيه شده، وجود شباهت ميان انسان و ني به شکلي بسيار زيبا و اعجاب¬انگيز بازگو شده است.
ميتوان گفت هيجان روحي جلالالدين محمد مولوي در اين ابيات مانند يک مقدمة کاملاً رسا، وضع رواني او را در سراسر مثنوي نشان داده، بسان فهرستي بسيار عالي تمام مضامين اين کتاب را به طور اجمال بيان ميکند.
سوزش عشق مطلق مولوي در اين ابيات به حدي است که چهرة «ني» بودن انسان را که در آتش فراق ميسوزد، به خوبي نمودار ميسازد.
اولين تشبيهي که مولوي ميان انسان و ني بيان ميکند، نالة جدايي از اصل است. همان¬گونه که ني به جهت جدايي از اصل خود (نيستان)، فرياد ميکند و ناله سرميدهد، انسان هم به جهت جدايي از اصل خويش ـ که ماوراي طبيعت و قلمرو شعاع الهي است ـ نالهها ميکند.
انسان¬ها در آن نيستان (جايگاه اصلي خويش) با همنوعان خود (مجردات) همصدا بوده، به جهت سنخيتي که با يکديگر داشتهاند، جهاني پر از صفا و روحانيت و وحدت را گذراندهاند. بنا بر اين، در اين جهان طبيعت، تمام تفکرات و تکاپوها و نيايشهاي انسان، فريادهايي است که در جستجوي آن جايگاه اولي طنين مياندازد.
کسي ميتواند سوز و گداز و معناي حقيقي اين فريادها را درک کند که به اصل خويشتن آگاه باشد. اين آگاهي در او عشق حقيقي ايجاد خواهدکرد و اشتياق به بازگشت به سوي آن اصل در دلش، شعلهها فروزان خواهد ساخت.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگويم شرح درد اشتياق
نمونههاي رواني قابل مشاهده نيست
کسي که يک پديدة روحي را در درون خويش دريافت نکرده است، نميتواند آن پديده را از الفاظ و حرکات ديگران دريافت كند. مثلاً، شخصي که فرزند ندارد، او نمي¬تواند لذت عاطفة پدري يا مادري را دريابد. يا شخصي که نادان است و لذت دانستن را نچشيده است، به هيچ وجه و با هيچ وسيلهاي نميتواند لذت علم را در خود احساس کند.
به عبارتي ديگر: از نظر خواص رواني کاملاً روشن است که تا کسي خود يک پديدهء رواني را در درون خود نبيند، نميتواند از مشاهدهء حال ديگران بهواقعيت آن برسد، زيرا پديدههاي رواني مانند نمودهاي فيزيک نيستند که در سطح اجسام در مقابل ديدگاه ما قرار بگيرند، يا صدايي ندارند که ما بتوانيم آنرا بشنويم و همچنين داراي بو و طعم و قابل لمس نيز نميباشند که ما با وسايل مخصوصي خود آنها را دريابيم.
سرّ من از ناله من دور نيست
ليک چشم و گوش را آن نور نيست
تن ز جان و جان ز تن مستور نيست
ليک کس را ديدِ جان دستور نيست
درست است که انسانها نميدانند در درون «من» چه ميگذرد و اطلاعي از اسرار و فعاليتهاي درونيِ «من» ندارند، اما اگر اينان چشمي بينا و گوشي شنوا داشتند، اسرار درونيِ مرا ميتوانستند از طنين نالههاي من درک کنند. #تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
آتش است اين بانگِ ناي و نيست باد
هر که اين آتش ندارد، نيست باد
آتش عشق است کاندر ني فتاد
جوشش عشق است کاندر مي فتاد
بانگِ نيِ انسان از دميدن باد نيست
محرک روح انساني که بانگهاي الهي را طنين انداز ميکند، باد و يا ديگر نمودهاي طبيعي نيست، بلکه اين محرک، آتش محبت الهي است. آتش عشق که ني را به ناله در مي آورد، مانند همان عشق است که مي را براي مست ساختن انسان ميجوشاند؛ چنانکه «مي» ميجوشد تا به انسان حالت ناخودآگاهي دهد. همچنين، آتش عشق در ني زبانه ميکشد تا انسان را به اصل اولي (بارگاه ربوبي) برساند.
اين بانگ را که «ني» انساني سر داده است، معلول باد و فشار نفس آدمي نيست که «ني»هاي معمولي را به فرياد در مي آورد، بلکه آتش محبت و عشق الهي است که اين «ني» را به صدا درآورده است. و نيست باد آن کسي که اين آتشِ عشقِ الهي را ندارد، زيرا ارزش هستيِ انساني، بستگي به شخصيت او دارد و شخصيت انساني آنگاه ميتواند بروز كند و به ثمر برسد که رابطه خود را با خدا دريابد. هنگامي که رابطه خود را با خدا دريافت، خواهد ديد که بدون عشق و پرستش خدا، هستي و نيستياش يکسان، بلکه عدمش بهتر از وجود است. چون او با اين جهل و حرکاتِ حيوانيِ خالصي که دارد، از تکاپو در راه وصول به آن هدف که براي آن گام به اين جهان گذاشته، امتناع ورزيده است.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
ني حريف هر که از ياري بريد
پردههايش پردههاي ما دريد
ني حديث راه پر خون ميکند
قصههاي عشق مجنون ميکند
پس از آن که جلالالدين محمد مولوي روح انساني را به «ني» تشبيه كرد، اکنون از يک نکتة ادبي استفاده کرده و ميگويد: براي کسي که در فراق محبوب بسر ميبَرَد، «ني» همصحبت خوبي است و ميتواند با نالهها و فرياد خود، مراتب اشتياق به وصال و درد فراق از محبوب را بازگو کند. اما همين آهنگهاي «ني»، پردههاي درونيِ ما را کنار زده و راز ما را آشکار ميسازد.
از طرفي نيز چاره¬اي جز نواختن ني وجود ندارد، زيرا چنانکه گفتيم، بهترين همدم دوران هجران، «ني» و فريادهاي آن است.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
آتش است اين بانگِ ناي و نيست باد
هر که اين آتش ندارد، نيست باد
آتش عشق است کاندر ني فتاد
جوشش عشق است کاندر مي فتاد
بانگِ نيِ انسان از دميدن باد نيست
محرک روح انساني که بانگهاي الهي را طنين انداز ميکند، باد و يا ديگر نمودهاي طبيعي نيست، بلکه اين محرک، آتش محبت الهي است. آتش عشق که ني را به ناله در مي آورد، مانند همان عشق است که مي را براي مست ساختن انسان ميجوشاند؛ چنانکه «مي» ميجوشد تا به انسان حالت ناخودآگاهي دهد. همچنين، آتش عشق در ني زبانه ميکشد تا انسان را به اصل اولي (بارگاه ربوبي) برساند.
اين بانگ را که «ني» انساني سر داده است، معلول باد و فشار نفس آدمي نيست که «ني»هاي معمولي را به فرياد در مي آورد، بلکه آتش محبت و عشق الهي است که اين «ني» را به صدا درآورده است. و نيست باد آن کسي که اين آتشِ عشقِ الهي را ندارد، زيرا ارزش هستيِ انساني، بستگي به شخصيت او دارد و شخصيت انساني آنگاه ميتواند بروز كند و به ثمر برسد که رابطه خود را با خدا دريابد. هنگامي که رابطه خود را با خدا دريافت، خواهد ديد که بدون عشق و پرستش خدا، هستي و نيستياش يکسان، بلکه عدمش بهتر از وجود است. چون او با اين جهل و حرکاتِ حيوانيِ خالصي که دارد، از تکاپو در راه وصول به آن هدف که براي آن گام به اين جهان گذاشته، امتناع ورزيده است.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
فاتح و پیروز، آن متفکر بود که او را در دوران فلاسفه قرون وسطی، بیست سال در زندان انداخته بودند.
این شخص در زندان، یک نظام (سیستم) فلسفی بسیار عالی نوشت که بعدها در سطح جهانی مطرح شد!
چنین شخصی را می توان پیروز نامید. این پیروز است، ولو این که در یک چهار دیواری نشسته باشد.
پیروزی و سیری دو چیز متفاوت است. هیچ گاه پیروزی با سیری و شکست با گرسنگی مرادف نیست. و همین طور شکست با وداع از روی خاک مساوی نیست. هر وقت گفتند شکست، خیال نکنید که اگر کسی روی خاک را وداع نمود، شکست خورده است. یا کسی که وجود طبیعی اش، سالیانی، بلکه قرنی، روی زمین و کره خاکی را اشغال کرده است، نگوییم پیروز شده است.
#امام_حسین_شهید_فرهنگ_پیشرو_انسانیت _ ص ١٩٥
مدمه ي اين ناي از دمهاي اوست هاي
هاي و هوي روح از هيهاي اوست
ليک داند هر که او را منظر است
کاين فغان اين سري هم زان سر است
سطح طبيعي و سطح ماوراي طبيعي روح
در اين ابيات، تشبيهي بسيار مهم ميان «ني» و روح انساني بيان شده است که ميتوان گفت در ميان همة ابيات اين ديباچه ـ که از «ني» بهره-برداري ميکند ـ مهمترين تشبيه بوده، توضيح آن چنين است: با مشاهدة پديدههاي گوناگون، و حتي با مشاهدة فعاليتهاي متضاد در درون انساني که با يگانگيِ حقيقتِ روح سازگار نيست.
در غم ما روزها بيگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت، گو رو باک نيست
تو بمان اي آن که جز تو پاک نيست
اگر زندگي در اندوه، و سوز انساني در راه وصال ميگذرد، باکي نيست
روزگار ما با اندوه و سوز و گداز سپري شد و نقدينة عمر ما سکه به سکه در بازار زندگي از دست رفت. البته اين مطلبي بسيار روشن است که عمر معمولي انساني در مقابل عمر جهان طبيعت، بسيار کمتر از يک ثانيه در مقابل ميليونها سال است. هر نَفَس ما، ما را گامي از زندگي دور و به مرگ نزديک ميکند.
اگر به لذايذ و شاديهاي گذشته توجه کنيم، حتي ساية حقيقي آنها را هم نخواهيم يافت. تصور لذايذ روزگار جواني در دوران ميانسالي و کهنسالي، اگر مشقت بار و شکنجه¬زا نباشد، دست كم چيزي بيش از يک عده مفاهيم خشک و بي¬اثر نخواهد بود. اما لذايذ فعلي که يک انسان در حال چشيدن آنهاست، اگرچه خوشايند است و چون که تمام سطح «من» را اشغال ميکند، در نتيجه انسان به ديگر پديدههاي رواني آگاهي ندارد، ولي اگر همان لذايذ با اندکي خودهشياري همراه باشد، خواهيم ديد که پيرامون آنها را دردها و اضطراب¬هايي عميق فرا گرفته است و با يک توجه مختصر خواهيم ديد که ما لذايذ خود را روي خيالات پوچ بنا نهادهايم.
اگر همين لذايذ را براي آيندة خود تصور كنيم، يعني خود را با وعدة رسيدن به لذايذ فردا، دلخوش کنيم، چون که آينده همواره پر از رويدادهاي محاسبه¬نشده است، نميتوانيم از احتمال و پيشامد مخالف جلوگيري کنيم. بنا بر اين، آرزو را پديدة روانيِ لذت¬باري ميتوانيم مجسم کنيم که هميشه پردهاي از شبح و ابهام و يأس، صحنة آن را تاريک و اندوهبار ميسازد.
اميدواري بسيار خوب است، و حتي امروزه شعار معروف «زندگي اميد و حرکت است«، براي ما بسيار اهميت دارد، ولي اين اميد به منزلة روغن موتور است که بدون نيروي محرک و راننده به پشيزي نميارزد. اين نيروي محرک و راننده، در تکاپوي شديد در ميدان «ماده و زندگي»، اسير چنگال قوانين است که ممکن است محاسبة منطقي دربارة آن قوانين موجب اضطراب شود؛ اصلاً ممکن است به قول داستايوفسکي: زندگي را بخشکاند. آن¬گاه اميد بر روي اين اضطراب چه تأثيري سودمند خواهد بخشيد.
⏮ ممكن است بدون اينكه آدمي معناي دين را بپذيرد، با يك عدهي مسائل عالي كه او را از خود بيرون بياورد و كمالات عاليتري را براي او مطرح نمايد، آشنايي پيدا كند.
هر که جز ماهي ز آبش سير شد
هر که بي¬روزيست، روزش دير شد
بگذاريد آنان که تشنگي ملاقات خدا را ندارند، خود را سيراب ببينند
آن ماهي است که ميتواند طعم زندگي در آب را بچشد. اگر يک انسان توانست خود را در درياي محبت الهي غوطهور كند، تشنگيِ هميشگيِ خود را باب (درب) چنين دريايي احساس خواهد کرد. در نتيجه، کساني که به جهت آلوده شدن در کثافات هوا و هوس حيواني از آب درياي محبت الهي اعراض (دوري) کردهاند، براي آنان زندگي هر چه زودتر به پايان برسد، باز دير خواهد بود، زيرا آنان در جهان از انسانيت واقعي روزي ندارند.
در نيابد حالِ پخته هيچ خام
پس سخن کوتاه بايد، والسلام
آدم خام (نادان)، حال انسان ورزيده را نميتواند دريابد
آري، اين اصلي بسيار روشن است که نادان از وضع رواني و رشد شخصيت دانا کاملاً بيخبر است. پس چگونه ميتوان روح تکامل¬يافتة يک انسانِ پخته (دانا) و ورزيده در علم و عمل را که عظمتِ بي¬نهايت به خود گرفته است، به يک آدم خام و نادان که حتي بر روزنههاي حواسش، عنکبوت جهل و ناداني تارهاي ضخيم تنيده است، نشان داد؟ نادان مو ميبيند، دانا پيچش مو. نادان قطرهاي ميبيند، اما همان قطره براي دانا دريايي است بيکران.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
فاتح و پیروز، آن متفکر بود که او را در دوران فلاسفه قرون وسطی، بیست سال در زندان انداخته بودند.
این شخص در زندان، یک نظام (سیستم) فلسفی بسیار عالی نوشت که بعدها در سطح جهانی مطرح شد!
چنین شخصی را می توان پیروز نامید. این پیروز است، ولو این که در یک چهار دیواری نشسته باشد.
پیروزی و سیری دو چیز متفاوت است. هیچ گاه پیروزی با سیری و شکست با گرسنگی مرادف نیست. و همین طور شکست با وداع از روی خاک مساوی نیست. هر وقت گفتند شکست، خیال نکنید که اگر کسی روی خاک را وداع نمود، شکست خورده است. یا کسی که وجود طبیعی اش، سالیانی، بلکه قرنی، روی زمین و کره خاکی را اشغال کرده است، نگوییم پیروز شده است.
#امام_حسین_شهید_فرهنگ_پیشرو_انسانیت _ ص ١٩٥
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بشنو از ني چون حکايت ميکند
وز جداييها شکايت ميکند
چرا انسان به ني تشبيه شده است؟
در اين ابيات، انسان به ني تشبيه شده، وجود شباهت ميان انسان و ني به شکلي بسيار زيبا و اعجاب¬انگيز بازگو شده است.
ميتوان گفت هيجان روحي جلالالدين محمد مولوي در اين ابيات مانند يک مقدمة کاملاً رسا، وضع رواني او را در سراسر مثنوي نشان داده، بسان فهرستي بسيار عالي تمام مضامين اين کتاب را به طور اجمال بيان ميکند.
سوزش عشق مطلق مولوي در اين ابيات به حدي است که چهرة «ني» بودن انسان را که در آتش فراق ميسوزد، به خوبي نمودار ميسازد.
اولين تشبيهي که مولوي ميان انسان و ني بيان ميکند، نالة جدايي از اصل است. همان¬گونه که ني به جهت جدايي از اصل خود (نيستان)، فرياد ميکند و ناله سرميدهد، انسان هم به جهت جدايي از اصل خويش ـ که ماوراي طبيعت و قلمرو شعاع الهي است ـ نالهها ميکند.
انسان¬ها در آن نيستان (جايگاه اصلي خويش) با همنوعان خود (مجردات) همصدا بوده، به جهت سنخيتي که با يکديگر داشتهاند، جهاني پر از صفا و روحانيت و وحدت را گذراندهاند. بنا بر اين، در اين جهان طبيعت، تمام تفکرات و تکاپوها و نيايشهاي انسان، فريادهايي است که در جستجوي آن جايگاه اولي طنين مياندازد.
کسي ميتواند سوز و گداز و معناي حقيقي اين فريادها را درک کند که به اصل خويشتن آگاه باشد. اين آگاهي در او عشق حقيقي ايجاد خواهدکرد و اشتياق به بازگشت به سوي آن اصل در دلش، شعلهها فروزان خواهد ساخت.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
سينه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگويم شرح درد اشتياق
نمونههاي رواني قابل مشاهده نيست
کسي که يک پديدة روحي را در درون خويش دريافت نکرده است، نميتواند آن پديده را از الفاظ و حرکات ديگران دريافت كند. مثلاً، شخصي که فرزند ندارد، او نمي¬تواند لذت عاطفة پدري يا مادري را دريابد. يا شخصي که نادان است و لذت دانستن را نچشيده است، به هيچ وجه و با هيچ وسيلهاي نميتواند لذت علم را در خود احساس کند.
به عبارتي ديگر: از نظر خواص رواني کاملاً روشن است که تا کسي خود يک پديدهء رواني را در درون خود نبيند، نميتواند از مشاهدهء حال ديگران بهواقعيت آن برسد، زيرا پديدههاي رواني مانند نمودهاي فيزيک نيستند که در سطح اجسام در مقابل ديدگاه ما قرار بگيرند، يا صدايي ندارند که ما بتوانيم آنرا بشنويم و همچنين داراي بو و طعم و قابل لمس نيز نميباشند که ما با وسايل مخصوصي خود آنها را دريابيم.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
سرّ من از ناله من دور نيست
ليک چشم و گوش را آن نور نيست
تن ز جان و جان ز تن مستور نيست
ليک کس را ديدِ جان دستور نيست
درست است که انسانها نميدانند در درون «من» چه ميگذرد و اطلاعي از اسرار و فعاليتهاي درونيِ «من» ندارند، اما اگر اينان چشمي بينا و گوشي شنوا داشتند، اسرار درونيِ مرا ميتوانستند از طنين نالههاي من درک کنند. #تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
آتش است اين بانگِ ناي و نيست باد
هر که اين آتش ندارد، نيست باد
آتش عشق است کاندر ني فتاد
جوشش عشق است کاندر مي فتاد
بانگِ نيِ انسان از دميدن باد نيست
محرک روح انساني که بانگهاي الهي را طنين انداز ميکند، باد و يا ديگر نمودهاي طبيعي نيست، بلکه اين محرک، آتش محبت الهي است. آتش عشق که ني را به ناله در مي آورد، مانند همان عشق است که مي را براي مست ساختن انسان ميجوشاند؛ چنانکه «مي» ميجوشد تا به انسان حالت ناخودآگاهي دهد. همچنين، آتش عشق در ني زبانه ميکشد تا انسان را به اصل اولي (بارگاه ربوبي) برساند.
اين بانگ را که «ني» انساني سر داده است، معلول باد و فشار نفس آدمي نيست که «ني»هاي معمولي را به فرياد در مي آورد، بلکه آتش محبت و عشق الهي است که اين «ني» را به صدا درآورده است. و نيست باد آن کسي که اين آتشِ عشقِ الهي را ندارد، زيرا ارزش هستيِ انساني، بستگي به شخصيت او دارد و شخصيت انساني آنگاه ميتواند بروز كند و به ثمر برسد که رابطه خود را با خدا دريابد. هنگامي که رابطه خود را با خدا دريافت، خواهد ديد که بدون عشق و پرستش خدا، هستي و نيستياش يکسان، بلکه عدمش بهتر از وجود است. چون او با اين جهل و حرکاتِ حيوانيِ خالصي که دارد، از تکاپو در راه وصول به آن هدف که براي آن گام به اين جهان گذاشته، امتناع ورزيده است.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
ني حريف هر که از ياري بريد
پردههايش پردههاي ما دريد
ني حديث راه پر خون ميکند
قصههاي عشق مجنون ميکند
پس از آن که جلالالدين محمد مولوي روح انساني را به «ني» تشبيه كرد، اکنون از يک نکتة ادبي استفاده کرده و ميگويد: براي کسي که در فراق محبوب بسر ميبَرَد، «ني» همصحبت خوبي است و ميتواند با نالهها و فرياد خود، مراتب اشتياق به وصال و درد فراق از محبوب را بازگو کند. اما همين آهنگهاي «ني»، پردههاي درونيِ ما را کنار زده و راز ما را آشکار ميسازد.
از طرفي نيز چاره¬اي جز نواختن ني وجود ندارد، زيرا چنانکه گفتيم، بهترين همدم دوران هجران، «ني» و فريادهاي آن است.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
آتش است اين بانگِ ناي و نيست باد
هر که اين آتش ندارد، نيست باد
آتش عشق است کاندر ني فتاد
جوشش عشق است کاندر مي فتاد
بانگِ نيِ انسان از دميدن باد نيست
محرک روح انساني که بانگهاي الهي را طنين انداز ميکند، باد و يا ديگر نمودهاي طبيعي نيست، بلکه اين محرک، آتش محبت الهي است. آتش عشق که ني را به ناله در مي آورد، مانند همان عشق است که مي را براي مست ساختن انسان ميجوشاند؛ چنانکه «مي» ميجوشد تا به انسان حالت ناخودآگاهي دهد. همچنين، آتش عشق در ني زبانه ميکشد تا انسان را به اصل اولي (بارگاه ربوبي) برساند.
اين بانگ را که «ني» انساني سر داده است، معلول باد و فشار نفس آدمي نيست که «ني»هاي معمولي را به فرياد در مي آورد، بلکه آتش محبت و عشق الهي است که اين «ني» را به صدا درآورده است. و نيست باد آن کسي که اين آتشِ عشقِ الهي را ندارد، زيرا ارزش هستيِ انساني، بستگي به شخصيت او دارد و شخصيت انساني آنگاه ميتواند بروز كند و به ثمر برسد که رابطه خود را با خدا دريابد. هنگامي که رابطه خود را با خدا دريافت، خواهد ديد که بدون عشق و پرستش خدا، هستي و نيستياش يکسان، بلکه عدمش بهتر از وجود است. چون او با اين جهل و حرکاتِ حيوانيِ خالصي که دارد، از تکاپو در راه وصول به آن هدف که براي آن گام به اين جهان گذاشته، امتناع ورزيده است.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
فاتح و پیروز، آن متفکر بود که او را در دوران فلاسفه قرون وسطی، بیست سال در زندان انداخته بودند.
این شخص در زندان، یک نظام (سیستم) فلسفی بسیار عالی نوشت که بعدها در سطح جهانی مطرح شد!
چنین شخصی را می توان پیروز نامید. این پیروز است، ولو این که در یک چهار دیواری نشسته باشد.
پیروزی و سیری دو چیز متفاوت است. هیچ گاه پیروزی با سیری و شکست با گرسنگی مرادف نیست. و همین طور شکست با وداع از روی خاک مساوی نیست. هر وقت گفتند شکست، خیال نکنید که اگر کسی روی خاک را وداع نمود، شکست خورده است. یا کسی که وجود طبیعی اش، سالیانی، بلکه قرنی، روی زمین و کره خاکی را اشغال کرده است، نگوییم پیروز شده است.
#امام_حسین_شهید_فرهنگ_پیشرو_انسانیت _ ص ١٩٥
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
مدمه ي اين ناي از دمهاي اوست هاي
هاي و هوي روح از هيهاي اوست
ليک داند هر که او را منظر است
کاين فغان اين سري هم زان سر است
سطح طبيعي و سطح ماوراي طبيعي روح
در اين ابيات، تشبيهي بسيار مهم ميان «ني» و روح انساني بيان شده است که ميتوان گفت در ميان همة ابيات اين ديباچه ـ که از «ني» بهره-برداري ميکند ـ مهمترين تشبيه بوده، توضيح آن چنين است: با مشاهدة پديدههاي گوناگون، و حتي با مشاهدة فعاليتهاي متضاد در درون انساني که با يگانگيِ حقيقتِ روح سازگار نيست.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی ، محمد تقی جعفری، ج 1
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
در غم ما روزها بيگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت، گو رو باک نيست
تو بمان اي آن که جز تو پاک نيست
اگر زندگي در اندوه، و سوز انساني در راه وصال ميگذرد، باکي نيست
روزگار ما با اندوه و سوز و گداز سپري شد و نقدينة عمر ما سکه به سکه در بازار زندگي از دست رفت. البته اين مطلبي بسيار روشن است که عمر معمولي انساني در مقابل عمر جهان طبيعت، بسيار کمتر از يک ثانيه در مقابل ميليونها سال است. هر نَفَس ما، ما را گامي از زندگي دور و به مرگ نزديک ميکند.
اگر به لذايذ و شاديهاي گذشته توجه کنيم، حتي ساية حقيقي آنها را هم نخواهيم يافت. تصور لذايذ روزگار جواني در دوران ميانسالي و کهنسالي، اگر مشقت بار و شکنجه¬زا نباشد، دست كم چيزي بيش از يک عده مفاهيم خشک و بي¬اثر نخواهد بود. اما لذايذ فعلي که يک انسان در حال چشيدن آنهاست، اگرچه خوشايند است و چون که تمام سطح «من» را اشغال ميکند، در نتيجه انسان به ديگر پديدههاي رواني آگاهي ندارد، ولي اگر همان لذايذ با اندکي خودهشياري همراه باشد، خواهيم ديد که پيرامون آنها را دردها و اضطراب¬هايي عميق فرا گرفته است و با يک توجه مختصر خواهيم ديد که ما لذايذ خود را روي خيالات پوچ بنا نهادهايم.
اگر همين لذايذ را براي آيندة خود تصور كنيم، يعني خود را با وعدة رسيدن به لذايذ فردا، دلخوش کنيم، چون که آينده همواره پر از رويدادهاي محاسبه¬نشده است، نميتوانيم از احتمال و پيشامد مخالف جلوگيري کنيم. بنا بر اين، آرزو را پديدة روانيِ لذت¬باري ميتوانيم مجسم کنيم که هميشه پردهاي از شبح و ابهام و يأس، صحنة آن را تاريک و اندوهبار ميسازد.
اميدواري بسيار خوب است، و حتي امروزه شعار معروف «زندگي اميد و حرکت است«، براي ما بسيار اهميت دارد، ولي اين اميد به منزلة روغن موتور است که بدون نيروي محرک و راننده به پشيزي نميارزد. اين نيروي محرک و راننده، در تکاپوي شديد در ميدان «ماده و زندگي»، اسير چنگال قوانين است که ممکن است محاسبة منطقي دربارة آن قوانين موجب اضطراب شود؛ اصلاً ممکن است به قول داستايوفسکي: زندگي را بخشکاند. آن¬گاه اميد بر روي اين اضطراب چه تأثيري سودمند خواهد بخشيد.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1
[=#8b4513][=113]#شرح_نهج_البلاغه
خطبه 1
⏮ ممكن است بدون اينكه آدمي معناي دين را بپذيرد، با يك عدهي مسائل عالي كه او را از خود بيرون بياورد و كمالات عاليتري را براي او مطرح نمايد، آشنايي پيدا كند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
هر که جز ماهي ز آبش سير شد
هر که بي¬روزيست، روزش دير شد
بگذاريد آنان که تشنگي ملاقات خدا را ندارند، خود را سيراب ببينند
آن ماهي است که ميتواند طعم زندگي در آب را بچشد. اگر يک انسان توانست خود را در درياي محبت الهي غوطهور كند، تشنگيِ هميشگيِ خود را باب (درب) چنين دريايي احساس خواهد کرد. در نتيجه، کساني که به جهت آلوده شدن در کثافات هوا و هوس حيواني از آب درياي محبت الهي اعراض (دوري) کردهاند، براي آنان زندگي هر چه زودتر به پايان برسد، باز دير خواهد بود، زيرا آنان در جهان از انسانيت واقعي روزي ندارند.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1
در نيابد حالِ پخته هيچ خام
پس سخن کوتاه بايد، والسلام
آدم خام (نادان)، حال انسان ورزيده را نميتواند دريابد
آري، اين اصلي بسيار روشن است که نادان از وضع رواني و رشد شخصيت دانا کاملاً بيخبر است. پس چگونه ميتوان روح تکامل¬يافتة يک انسانِ پخته (دانا) و ورزيده در علم و عمل را که عظمتِ بي¬نهايت به خود گرفته است، به يک آدم خام و نادان که حتي بر روزنههاي حواسش، عنکبوت جهل و ناداني تارهاي ضخيم تنيده است، نشان داد؟ نادان مو ميبيند، دانا پيچش مو. نادان قطرهاي ميبيند، اما همان قطره براي دانا دريايي است بيکران.
#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع: http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR