[HL]سوم: عبد عاصي[/HL]
سومين نام كاربري كه نياز به توضيح دارد عبد عاصي است
شايد عبدعاصي به عبدآبق بي ارتباط نباشد و يحتمل هر دو نام از يك كاربر باشد.happy
بزرگواران ممنون مي شوم به تشريح و كالبد شكافي اين بنده گنهكار (من نه هاااا، عبد عاصي) بپردازيد[-O
[HL]سوم: عبد عاصي[/HL]
سومين نام كاربري كه نياز به توضيح دارد عبد عاصي است
شايد عبدعاصي به عبدآبق بي ارتباط نباشد و يحتمل هر دو نام از يك كاربر باشد.happy
بزرگواران ممنون مي شوم به تشريح و كالبد شكافي اين بنده گنهكار (من نه هاااا، عبد عاصي) بپردازيد[-
O
"عاصی" به معنای گناهکار است و اسم فاعل از عصیان.
عصیان از«عصی، یعصی، معصیه، عصیاناً اَی خرج من طاعه و خالف امره» است. بنابراین عصیان به نافرمانی و خروج از طاعت معنی شده است در توضیح اصل و ریشه این لغت می خوانیم: "هو ما یقابل الاتباع ای عدم التبعیه من حیث هو من دون نظر الی مایلحق" بنابراین به مجرد ترک تبعیت، عصیان اطلاق می شود، با صرف نظر از آن چیزی که تبعیّت نشده است، پس اگر کسی از سخن فردی پیروی کرد، می گویند: اطاع واگر مخالفت کرد می گویند: "عصی"
پدر عاصي من
سر به سر باباش ميگذاشت و ميگفت:
خداياا! اموات ما را ببخش.
وسائل ازدواج جوانان را فراهم کن.
بيماران را شفا بده.
پدر عاصي من (نه پدر من عاصي) را هم طول عمر بابرکت بده.
....
*عاصي اسم فاعل است؛ يعني گناهكار.
...............................
منبع م ح قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، نشر جمال، ص161.
[HL]سوم: ع
د عاصي[/HL]
سومين نام كاربري كه نياز به توضيح دارد عبد عاصي است
شايد عبدعاصي به عبدآبق بي ارتباط نباشد و يحتمل هر دو نام از يك كاربر باشد.happy
بزرگواران ممنون مي شوم به تشريح و كالبد شكافي اين بنده گنهكار (من نه هاااا، عبد عاصي) بپردازيد[-O
همه ما عبد آبق و عبد عاصی هستیم.
چه به آن آگاه باشیم چه نباشیم.
در صورت آگاهی:
چه متوجه آن باشیم ، چه نباشیم.
اینها صفت همه ما است.
گرچه شاید اسم یک نفر خاص باشد.
عبد عاصی... «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله»؛ اگر او به رحمت بی منتهایش عاصی و مسرف را عبد میخواند ولی من عاصی چگونه خود را عبد بنامم تا بشوم عبد عاصی..؟! تنها عرض می کنیم عاصی مسیئ به در گاه احسانت آمده.. یا محسن قد اتاک المسیئ
همه ما عبد آبق و عبد عاصی هستیم.
چه به آن آگاه باشیم چه نباشیم.
در صورت آگاهی:
چه متوجه آن باشیم ، چه نباشیم.
اینها صفت همه ما است.
گرچه شاید اسم یک نفر خاص باشد.
دعاي كميل
حالا كه اين طور شد يه خاطر توپ تعريف كنم
من تازه طلبه شده بودم و كله ام بوي قرمه سبزي نمي داد (فكر كرديد از خودم بد ميگم ههههخخ)
يكي از دوستان كه الان از كله اش بسيار گنده است و از مديران بزرگ شده است خواستند كه همه طلبه ها بيايند حجره بنده شب جمعه دعاي كميل بخوانند
خود ايشان مشغول شدند
وسط دعا گريز زدند كه اي خدا ما بدبختيم و گناهكار و روسياه و...آي ي ي ي ي ي داد بي داد
بنده فضاي دانشجويي تو سرم بود و نمي دانستم طلبه ها اين قدر گناهكار هستند
بلند وسط دعا گفتم از زبان خودتان بگوييد بنده اين قدر كه شما مي گوييد گناهكار و روسياه و...نيستم
سكوت بر اتاق تاريك حاكم شد
دوستمان مكث شديدي كرد
بعد پچ پچ شروع شد و خنده هاااا.
دوستمان با ناراحتي گفت: چرا دعا را به هم زديد؟
گفتم: خب چرا شما اين قدر گناه مي كنيد تو حوزه ههههه من كه از خوبان عالم هستمb-)@};-
چرا اين قدر گناه؟!!
دكتر آقاتهراني مي فرمودند از آمريكا براي حج اعزام شديم. در بين زائران خانمي بود كه وضع حجابي خوبي نداشت و زائران شاكي بودند
از من خواستند كه به او تذكري بدهم.
شبي دعا كميل خواندم بعد از دعا ايشان جلو آمد و گفت: حاج آقا مگر مجبوريد اين قدر گناه كنيد حالا هم اين قدر گريه كنيد براي توبه و بخشش آنها خب گناه نكنيد.
دكتر آقاتهراني مي گفتند: حرف خوبي است چرا گناه كنيم كه اين قدر احساس عذاب وجدان و گناه داشته باشيم پاك زندگي كنيم تا آرامش داشته باشيم و نزد خدا و امام زمان سربلند باشيم.
[="Tahoma"][="DarkGreen"]ممنون از مشاركت خوب شما بزرگواران
برخي دوستان هم پيام خصوصي دادند و از اين كار تعريف كردند در واقع كار از خودتان است و بنده همراه شما هستم
راستش صاحب سخن هم نيستم كه بگويم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق اورد ولي قطعا حضور فعال شما سبب دلگرمي و استمرار اين تاپيك شده است
@};-@};-@};-@};-@};-@};-[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"][HL]چهارم: انا العبد[/HL]
نام انا العبد چهارمين نام كاربري است كه نزديك به دو نام عبد آبق و عبد عاصي است
خب
اگر نكته اي داريد بفرماييد
همين طور بفرماييد نظر شخصي خودتان را درباره اين واژه ها شما بوديد كدام را انتخاب مي كرديد؟
راستي
آيت الله بهجت اعلي الله مقامه الشريف در رساله خود از [HL]العبد[/HL] استفاده مي كردند
و اين واژه مقدس بر سنگ قبر ايشان مي درخشد[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"][HL]چهارم: انا العبد[/HL]
نام انا العبد چهارمين نام كاربري است كه نزديك به دو نام عبد آبق و عبد عاصي است
خب
اگر نكته اي داريد بفرماييد
همين طور بفرماييد نظر شخصي خودتان را درباره اين واژه ها شما بوديد كدام را انتخاب مي كرديد؟
راستي
آيت الله بهجت اعلي الله مقامه الشريف در رساله خود از [HL]العبد[/HL] استفاده مي كردند
و اين واژه مقدس بر سنگ قبر ايشان مي درخشد[/]
سلام و عرض ادب
خوش به حال آقای بهجت و امثال ایشان
من واقعا جرأت نمیکنم به خودم بگم عبد هستم.عبد هستم اما نه عبد خدا
برای ممکنات ، مقامی بالاتر از مقام عبودیت وجود ندارد.
عبودیت ، روی دیگر سکه اش ، ربوبیت است:
عبدی ، أطعنی ؛ تکون مثلی.
همه ، عبد هستند.
یا عبد الله ، یا عبد طاغوت.
طاغوت هم دو نوع است: بیرونی(کدخدا) ، درونی(نفس)
اگر عبد الله نباشیم ، ضرورتا عبد طاغوت خواهیم بود.
شق سومی وجود ندارد.
ملازمه عبودیت با عقل:
به اندازه ای که عقل داریم ، عبد هستیم.
همه مردم عقل خود را کامل می پندارند (جز عاقلان حقیقی).
مشکل اصلی اینجاست که اکثر قریب به اتفاق ما ، وهم خودمان را با عقل اشتباه می گیریم.
اگر تلاش می کردیم که عقل خودمان را از وهم تهذیب کنیم ، آنگاه تنها چیزی که از هر دو جهان برایمان مهم بود ، فقط عبودیت بود. چون همه خیرات دیگر در ذیل آن جمع است.
کاش در بررسی نام کاربری قبلی ، به تفاوت سه مفهوم ذنب ، اثم و عصیان اشاره می شد و اینکه گناه چه ماهیتی دارد که این سه مفهوم بر آن صدق میکند.
ولی زمان گذشته است و قیچی اصلاحات ....
مولای یا مولای انت المولی و انا العبدو هل یرحم العبد الا المولی ؛
مولای یا مولای انت المالک و انا المملوک و هل یرحم المملوک الا المالک ؛
مولای یا مولای انت العزیز و انا الذلیل و هل یرحم الذلیل الا العزیز ؛
مولای یا مولای انت الخالق و انا المخلوق و هل یرحم المخلوق الا الخالق ؛
مولای یا مولای انت العظیم وانا الحقیر و هل یرحم الحقیر الا العظیم ؛
مولای یا مولای انت القوی و انا الضعیف و هل یرحم الضعیف الا لقوی ؛
مولای یا مولای انت الغنی و انا الفقیر و هل یرحم الفقیر الا
[="Tahoma"][="DarkGreen"]افراط و تفريط در مقام عبوديت
سر از استخفاف و سبك شماري يا وسواس دار مياره.
عبد مطيع است (مطيع خدا و پيامبر و ائمه و جانشينان واقعي ايشان)
...
اين كه هر روز در نماز نظام باورهاي خود را بارو مي كنيم گفتن اياك نعبد و اياك نستعين و در پي حركت در مسير مسقيم هستيم نه افراط و تفريط يعني بندگي خالص[/]
افراط و تفريط در مقام عبوديت
سر از استخفاف و سبك شماري يا وسواس دار مياره.
عبد مطيع است (مطيع خدا و پيامبر و ائمه و جانشينان واقعي ايشان)
...
اين كه هر روز در نماز نظام باورهاي خود را بارو مي كنيم گفتن اياك نعبد و اياك نستعين و در پي حركت در مسير مسقيم هستيم نه افراط و تفريط يعني بندگي خالص
بندگي بي پيله پيله
مبلغي وارد شهري شد، ديد از اذان و نماز در آنجا خبري نيست كه نيست. به يکي گفت: ببخشين، دين و مسلك شما چيه؟
گفت: اسلام.
پرسيد: نماز نميخونين؟
گفت: نه!
پرسيد: روزه چي؟
گفت: روزه هم نميگيريم!
پرسيد: مکه چي؟
گفت: مکه هم نميريم!
گفت: زکات؟
گفت: زکاتم نميديم!
با تعجب گفت: پس شما چه جور مسلموني هستين؟! :ninii::kalafeh::narahat:
گفت: مسلمون خالص! [HL]بيشيله پيله![/HL]
:khandeh:
.............
م ح قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، نشر جمال، ص220.
اقسام عبادت
عبادت تجار (سوداگران)
عبادت بردگان (ترسان و هراسان)
عبادت احرار (آزادگان و عارفان و عاشقان عاقل) ( اللهم ارزقنا)
نمي خوام بحث كنم
ولي خودمان تأمل كنيم نظام تربيتي و پرورشي رائج ما كدام عابدان را بار مي آورد؟ (پناه بر خدا)
ثواب رهزان
بنده خدايي تأكيد زيادي روي ثواب اعمال دارد روزي مي گفت اگر فلان كار را كنيم خدا اين قدر قصر مي دهد در بهشت اگر فلان كار را كنيم فلان باغ ها را و....
اگر فلان عمل را انجام دهيم فلان تعداد حور العين مي دهد
به شوخي گفتم از همين سخنان نسيه اي مي فرماييد كه نوه هاي شما دلشون نمي خواد طلبه بشوند
راستش دينداري نقد نقد است خدماتش
بله زحمت هم دارد ولي زحمتش مانند از درخت بالا رفتن براي رسيدن به كندو يا ميوه خوب است كه خودش هم شيرين است
در بيابان گر به قصد كعبه خواهي زد قدم
سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور
عبد ذليل
را بد ترجمه نكنيم
مقابل برده قرار ندهيم
گفتم الله از اله است يعني پرستيدني و ستودني يعني واله شدني در برابر او. مثل كتاب يعني خواندني
خدا پرستيدني است
خدا هم در قرآن مي فرمايد من خداي با اين صفات را بپرستيد نه فلان خدا يا خدايان يا بنده ام يا فرشتگان يا اشياء را.
نه بردگي و سوداگرانه.
يعني در اصل اين كه ما در وجودمان دلمان غنج مي زند براي پرستيدن حرفي نيست ولي شيوه پرستيدن بحث است
من از درك اين حقيقت نفهم شده بودم ههههههخخخ
(داستانش را خواهم گفت)
خدا به دلم انداخته گاهي چيزي مي نويسم
[HL]روزي رفتم زيارت علامه مجلسي انگاري نيرويي من را در برابر اين وجود پر بركت خاكسار و متواضع مي كرد سر تعظيم در برابر عظمتش در درونم احساس مي كردم[/HL]
كه ايشان در مقام نويسندگي بدون خودكار بدون نور كافي بودن كاغذ خوب و بدون كتابخانه غني و بدون اينترنت آن زمان چه كرده اي
و تو الان چه مي كني!!
تواضع در برابر صفات حضرت حق كه بي نهايت در بي نهايت است
همه بعدي است ابتدا گردن را كج مي كند
بعد مي گويد فايده ندارد حالت ركوع و تعظيم به خود مي گيرد
باز هم مي بيند حقش ادا نشده است
به خاك مي افتد در برابر چنين موجود دوست داشتني و قوي و غني و رحيم و....
...
اين حالت چيز عجيبي نيست
گاهي انسان شمه اي از اين حالات را در برابر امام خود، استاد خود مادر خود يا معشوق و معشوقه خود حس مي كند و مي يابد
كه همگي در طول بندگي متواضعانه در برابر خداوند است
اين محبت از محبت ها جداست
حب محبوب خدا حب خداست
1) جایی خواندم که در حدیث است که کسی که رکوع نمازش را درست انجام دهد (با شرایط کمال) ، عالم برزخش درست می شود (نقل به مضمون).
اگر رکوع نماز ، تجلی زندگی برزخی ماست ، بعدی ندارد که قیام نماز هم تجلی زندگی دنیوی ما باشد. می بینید که مضامین سوره حمد (اهدنا الصراط المستقیم ، ... ) بیشتر بر زندگی دنیوی که محل عمل و انمتخاب است تطبیق دارند؟
و بعدی ندارد که سجده و تشهد ، تجلی زندگی اخروی ما بقاشد.
چقدر این "نماز " عمل جامعی است! هر سه عالم در آن جمع است.
نمازمان را درست کنیم ، همه چیزمان درست می شود.
2) هر کسی هر چه دارد ، خدا به او داده است.
هر خیر و نیکی هر کجا ببینی ، یا در تصورت بیاید ، منشأش خداست.
خیلی خوب می شد اگر انسانها می توانستند با "منشأ" همه خوبی ها ارتباط مستقیم داشته باشند و اهدافشان را از او تقاضا کنند!
این امر در اسلام به صورت "نماز" که بهترین و کاملترین شکل ارتباط با منشأ خوبی هاست ، وجود دارد.
وقتی وقت نماز میشه ، به خودمون بگوییم: حالا وقت ارتباط با منشأ همه اهداف و آرزوها و خواسته هایم است....
از واژه ی "برده" ظاهرا سوداگری به ذهن متبادر نمی شود.
بله
ولي تبادر ترس و در قيد و زنجير بودن و آزاد نبودن هست
واگر در دعا تعبير به برده شده عالي ترين مقام را بايد در نظر بگيريم كسي كه با عقل متعبد شده است و بندگي را عين آزادكي مي داند
حبیبه;904003 نوشت:
از واژه ی "برده" ظاهرا سوداگری به ذهن متبادر نمی شود.
برده کسی است که هیچ اختیاری از خویش ندارد،هستیش در ید قدرت مالک و اربابش است.
برده گوش به فرمان مولا است بدون هیچ چون و چرایی.
در واقع به نظر می رسد لفظ برده خلاصه ی روایت ذیل است که بیانگر مقام تسلیم و رضاست:
"المؤمن کالمیت بین یدی الغسال"
مؤمن در مقام تسلیم مانند مرده است بین دستان غسال.
سلام
عبادت بردگان مرتبه پايين تر از عبادت احرار است
برده هم كه تعبير شده نوعي تمثيل از جهتي مقرب است و از جهاتي مبعد است
چون معمولا بردگان اين مقام را براي خود نمي پسندد و دنبال آزادي هستند مگر اين كه برده اي در برابر مقام چون امام باشد كه اين بردگي را عين آزادي بداند
بزرگوار درباره کلمه عبد
داستان بشر حافی که امام موسی کاظم از خانه اش صدای غنا شنیدند را مطلع هستید
که «بشر حافی» در اجابت به لبیک امام موسی(ع) بن جعفر (علیه السلام)
دانست که امام منظورشان رهائی از بند نفس سرکش و عبد خالق بودن است و توبه نمود
خدا ان شاءالله لیاقت عبد بودن واقعی را به همه ما عطا فرماید و لذت آن را از عمق وجود نصیب همه ما گرداند
سخن هر دو يكي است ولي از منظر مختلف داريم بحث مي كنيم
وگرنه نزاعي نيست
بله بنده هم عبادات را سه قسم كردم
ولي معناي برده مثبت ( عبد) در آيات و روايات و ادعيه را بندگي واقعي تفسير كردم كه عبادت احرار است يعني بندگي عين آزادي است اينجا[/]
دوستاني كه با چند آي دي در بحث شركت مي كنند
با ظرافت بيشتري عمل كنند لااقل شناخته نشوند
حامی;903780 نوشت:
شايد عبدعاصي به عبدآبق بي ارتباط نباشد و يحتمل هر دو نام از يك كاربر باشد.
سلام استاد@};-
استاد چی شده رفتین تو کار اطلاعات امنيتي؟ نکنه دارین دوره کارآموزیتونو اینجا میگذرونین تا کله شما هم گنده بشه!؟ آره!؟happy
در هر صورت خوش به حالتون، اینجوری دیگه نونتون تو روغن پالمه!:ghaza::khandeh:
دیگه پول شارژتون هم دیر نمیشه، یعنی پول برق و گاز رو میتونید بدین، پول آب را جدا!!!
[SPOILER]پوتین برای سربازان جدید،
اسلحه به تعداد کافی،
اتاق بازجویی نم کشیده
دست بند ۱۰ عدد
پول برق را باید بدهیم پول آب را جدا
پول گاز را باید بدهیم، دوبله پارک نکنیم
و دیگر هیچ :bale:
ديالوگ ماندگار مهران مديري در سريال مرد هزار چهره [/SPOILER]
شايد عبدعاصي به عبدآبق بي ارتباط نباشد و يحتمل هر دو نام از يك كاربر باشد.
نه استاد، من، منم؛ اونم، خودشه! happy
البته من علاوه بر عصیانگری فراری هم هستم! و یحتمل ایشان هم علاوه بر فراری بودن مثل من عاصی!!!x_x
ولی در هر صورت دو روحیم در دو بدن!
اسم عبد فرار امد گفتم شاید بد نباشه که این داستان رو نقل کنم:
داستان عبد فرار1 و ملاقات او با جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) شنیدنی است. شاگردان جناب آخوند میگویند جناب آخوند بعد از زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از صحن مبارک حضرت میگذشت، که به عبد فرار برخورد کردند.
عبد فرار از مردانی بود که تعدادی نوچه و یار داشت که در مواقع ضروری از آنها استفاده میکرد. و بهطور معمول او را احترام میکردند. از این رو عبد فرار به دیگران چندان احترام نمیگذاشت.
روزی جناب آخوند با او برخورد کرده، و به او اعتنائی نفرمود. عبد فرار با تندی به جناب آخوند عرض کرد که چرا احترام نکردی؟! ایشان فرمود: مگر تو کی هستی؟
عبد فرار در پاسخ گفت: مرا نمیشناسی؟! من عبد فرار هستم!
بیدرنگ مرحوم آخوند میفرماید: بگو بدانم از که فرار کردهای، از خدا فرار کردهای یا از پیامبر خدا (صلوات الله علیه و آله)؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.
صبح فردای آن روز و پس از درس، استاد میفرماید: یکی از بندگان خدا فوت کرده، هر که مایل است همراه شود تا به تشییع جنازه او برویم. عده ای از شاگردان همراه او برای تشییع حرکت کردند، امّا در کمال تعجّب دیدند جناب آخوند به منزل عبد فرار رفتند. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است كه آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد كرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد.
بعد از تشییع علّت رحلتش را جویا شدند. خانواده ایشان در توضیح گفتند: نمیدانیم چه شد؟ او هر شب دیروقت به منزل میآمد، ولی دیشب حدود یك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در حالی که به فكر فرو رفته بود. تا صبح نخوابید و در حیاط قدم میزد و با خود تكرار میكرد: تو از خدا فرار کردی یا از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)!
آن قدر گفت و گفت و گریه کرد تا دقّ کرده و جان به جان آفرین تسلیم کرد.2
عدهای از شاگردان آخوند فهمیدند این جمله را جناب ملاحسینقلی همدانی (رضوان الله تعالی علیه) به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ایشان فرمودند: «من میخواستم او را آدم كنم و این كار را نیز كردم، ولی نتوانستم او را در این دنیا نگه دارم.»3
پی نوشتها:
1. عبد فرار یعنى بنده بسیار گریزان و در لهجه محلى لقب آن فرد شرور بوده است.
2. این قضیه گویای تأثیر نفس و گفتار آن عزیز بر جان صاحب استعداد است، که با عبد فرار آن کرد که کرد.
3. شرح حال حكیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، ص 27.
سوم: عبد عاصي
سومين نام كاربري كه نياز به توضيح دارد عبد عاصي است
آخ جون بالاخره نمردمو اسمم عالم گیر شد و مشهور شدم!:khoshali::khaneh:
ملت جزء اولیاء خدا میشن و اسم در میکنن ما با گناه!:-s خاک ور چوکم کنن، خاک...!
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست ( دومی رو الکی میگه!happy)
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
متشكرم
از توضيح مفيد و مختصرتان
و ممنون از شاهد مثال قرآني تان
....
[HL]پنجم: "عبد" ام آرزوست [/HL]"عبد" ام آرزوست نام ديگري است كه نياز به تأمل دارد
نظر شما درباره اين نام؟ چي به ذهنتان مي رسه با ديدن اين نام؟
ان شالله كه خودشان هم تشريف بياورند توضيحي بدهند
متشكرم
از توضيح مفيد و مختصرتان
و ممنون از شاهد مثال قرآني تان
....
نام يكي ديگر از كاربران محترم:
"عبد" ام آرزوست
نظر شما درباره اين نام؟ چي به ذهنتان مي رسه با ديدن اين نام؟
ان شالله كه خودشان هم تشريف بياورند توضيحي بدهند
حقیر هم از مباحث خوب حضرتعالی متشکرم.
نمی دانم علت انتخاب نام مذکور توسط کاربر گرامی چه بوده امّا این نام، بیت زیر را به ذهن متبادر می کند:
و یقال:یستعبد المستعمر الشعوب(استعمارگر کشورها را به بردگی(یا خدمت) می گیرد(معجم الافعال المتداولة و مواطن استعمالها: السید محمد الحیدري، پاورقی ص480، ناشر:مرکز المصطفی العالمي للترجمه و النشر، قم)
این هم دور از موضوع نیست: «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً» (فرقان/1)
ششمين نام كاربري كه نياز به تأمل دارد نام عبدالرحمان است
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم والرحمه
عبدالرحمان=>عبدالرحمن=> عبدالله
کلمه الرحمن تنها نامی از اسماء خداوند متعال است که می تواند جایگزین نام الله شود(طبق نظر علمای قرآنی)
و الرحمن یعنی خداوند به همه موجودات چه مومن و چه کافر عنایت دارد و به همه آنها مهربان و بخشنده و روزی رسان است پس عنایت و نعمتش بر تمامی مخلوقاتش عام است(اینجا گزینش نمی کند اما در رحیم بودن عنایتش خاص است)
ان شاءالله از آنان باشیم که رحیمی او ما را نیز در بر گیرد
متشکرم
[HL]ششم: عبد الرحمان [/HL]ششمين نام كاربري كه نياز به تأمل دارد نام عبدالرحمان است.
ممنون مي شوم نظرتان را بيان كنيد.
سلام
ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها (نحل /18)@};-
احتمالا اهل فضل این سایت ، مصداقی از "کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت" را از این نام کاربری استنباط می نمایند.
گرچه دستور نازل شده است که و لیتلطف و لا یشعرن بکم احدا (کهف / 19) happy
اما به طور کلی برای بقیه عرض کنم:
رحمان ، مشتمل بر همه رحمت های الهی است. زیرا عمومیت دارد و اختصاص به رحمت خاصی ندارد.
درست است که رحمت های خاصه ، که نصیب افراد خاصی می شود ، مقامها و درجات بالاتری هستند (مانند رحمتی که فقط نصیب اصحاب کهف شد و دیگر افراد از آن بی بهره بودند)، اما عمومیت و شمول عام "الرحمن" ، مزیتی است که آن را از "الرحیم" برتر قرار می دهد و این نام شریف ، نام دوم خداوند قرار گرفته است.
شاید بشود گفت که "رحمن" به دلیل عمومیتش ، "آشکار" است (نعمتهای ظاهری) ، اما "رحیم" به دلیل خاص بودنش ، معمولا پنهان است (نعمتهای باطنی) یا از ظهور حسی کمتری برخوردار است و شاید به دلایل اخلاقی و سلوکی ، اهل آن ، لااقل در برخی مصادیق ،آن را افشاء نکنند و حتی مأمور به کتمان باشند.
ضمنا تنها اسم هایی از اسماء الله که موقع نامیدن افراد به آنها ، باید حتماً "عبد" کنار آن ذکر شود ، "الله" و "الرحمن" است. گرچه در مورد "الرحمن" ، این مطلب محل اختلاف است.
ممنون از نكات خوب شما
البته بنده با عبد عاصي مشابه آن
زياد موافق نيستم نام بايد در ما شوق ايجاد كند به پاكي و برچسب زدن بر كل شخصيتمان با اين نام خيلي سنگين است
ما فطرت و صفات عالي پاكي داريم
كه همان ها مي توانند ما را به سمت خوب بودن و بندگي بكشانند
[HL]عبدالشريف[/HL] كه نام يكي از كاربران است
(البته العبد الشريف بايد باشد)
..
اجازه دهيد اين بخش را با اين شعر به انجام برسانم
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروري داند
الطارق به آیه بعدی معنی شده:و السماء و الطارق (1) و ما ادرئك ما الطارق (2) النجم الثاقب (3)
در آیه ابتدائی قسم با طارق خورده شده و در آیه بعدی جمله سوالیست که تو چه دانی که(آیا می دانی) طارق چیست؟ و آیه سوم معنا کرده النجم الثاقب
هم به معنای کوبنده است هم شکافندهدر اینجا به معنای شکافنده است
و قوله تعالى: وَ السَّماءِ وَالطَّارِقِ، يقال:الطَّارِقُ كوكب الصبح.کتاب العین ج 3 ص 7و قال تعالى: وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ* النَّجْمُ الثَّاقِبُ [الطارق/ 2- 3]، مفردات ص 173
الطارق به آیه بعدی معنی شده:و السماء و الطارق (1) و ما ادرئك ما الطارق (2) النجم الثاقب (3)
در آیه ابتدائی قسم با طارق خورده شده و در آیه بعدی جمله سوالیست که تو چه دانی که(آیا می دانی) طارق چیست؟ و آیه سوم معنا کرده النجم الثاقب
هم به معنای کوبنده است هم شکافنده در اینجا به معنای شکافنده است
و قوله تعالى: وَ السَّماءِ وَالطَّارِقِ، يقال:الطَّارِقُ كوكب الصبح.کتاب العین ج 3 ص 7
و قال تعالى: وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ* النَّجْمُ الثَّاقِبُ [الطارق/ 2- 3]، مفردات ص 173
بنات طاق
در جنگ هاي صدر اسلام دختران طارق( بسيار زيبا و اشراف زاده) همراه با كفار قريش مي آمدند و با زدن و خواندن و رقصيدن لشكريان را به جنگ با پيامبر ترغيب مي كرند و وعده وصال مي دادند.
نَحْنُ بَنَاتُ طَارِقْ1،
نَمْشِي عَلَى النَّمَارِقْ،
الدُرُّ فِي المَخَانِقْ2،
وَالمِسْكُ فِي المَفَارِقْ3،
إنْ تُقْبِلُوا نُعَانِقْ4،
أوْ تُدْبِرُوا نُفَـارِقْ5،
فِرَاقَ غَيْرَ وَامِقْ.
.............
پ ن: 1-يقصدن بذلك النّجم، لِعُلو مكانتهن ومكانة آبائهن 2- أي يلبسن زينتهن من الحُلي والجواهر في أجيادهن 3-أي يتعطرن بالمسك، فتجد ريحه في مفارقهن 4- أي إن تقبلوا على قتال العدو، فنحن من بعد ذلك لكم محبون معانقون
5- أي إن تدبروا وتهربوا وتنهزموا عن لقاء العدو، فسنفارقكم ولن تنالوا منا حبا أو تقديرا
خود صاحب اين نام هم ممنون مي شويم در بحث حاضر شوند
با سلام و عرض ادب
ممنونم از اطلاعات جالبی که در مورد این اسم فرمودید
ولی بنده از گذاشتن این اسم منظور خاصی نداشتم ولی همون ستاره شب جالبه چون بنده هم زیاد شب زنده داری میکنم
ولی اینکه نوشته و تو چه میدانی ان چیست کنجکاو کننده هست
در مورد طارق اطلاعاتی از کسی شنیدم که گویا در احادیث هم امده است که این ستاره ممکنه در ماه رمضان نزدیک مدار زمین بیاد و اگر تا نصف ماه نیومد دیگه اون سال از شر ستاره طارق در امان هستید و صدای بسیار بلندی داره که در ان هنگام سجده کنید و تکبیر بگویید و از خانه اصلا بیرون نروید
و اینکه زمانی که با زمین هم مدار میشه گویا حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان زیاد میشه
[HL]سوم: عبد عاصي[/HL]
سومين نام كاربري كه نياز به توضيح دارد عبد عاصي است
شايد عبدعاصي به عبدآبق بي ارتباط نباشد و يحتمل هر دو نام از يك كاربر باشد.happy
بزرگواران ممنون مي شوم به تشريح و كالبد شكافي اين بنده گنهكار (من نه هاااا، عبد عاصي) بپردازيد[-O
باسمه الغفّار
عرض سلام و ادب
"عاصی" به معنای گناهکار است و اسم فاعل از عصیان.
عصیان از«عصی، یعصی، معصیه، عصیاناً اَی خرج من طاعه و خالف امره» است. بنابراین عصیان به نافرمانی و خروج از طاعت معنی شده است در توضیح اصل و ریشه این لغت می خوانیم: "هو ما یقابل الاتباع ای عدم التبعیه من حیث هو من دون نظر الی مایلحق" بنابراین به مجرد ترک تبعیت، عصیان اطلاق می شود، با صرف نظر از آن چیزی که تبعیّت نشده است، پس اگر کسی از سخن فردی پیروی کرد، می گویند: اطاع واگر مخالفت کرد می گویند: "عصی"
منبع:
http://hojatghasemkhani.parsiblog.com/Posts/15/%D8%A7%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1+%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86+(%D8%B9)+%D8%A8%D9%87+%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87/Notes.aspx?Post#_ftn2
[="Tahoma"][="DarkGreen"]عبد يعني بنده
عاصي هم يعني گنهكار
هر دو با هم ميشه بنده گنهكار ( حامي)8->[/]
پدر عاصي من
سر به سر باباش ميگذاشت و ميگفت:
خداياا! اموات ما را ببخش.
وسائل ازدواج جوانان را فراهم کن.
بيماران را شفا بده.
پدر عاصي من (نه پدر من عاصي) را هم طول عمر بابرکت بده.
....
*عاصي اسم فاعل است؛ يعني گناهكار.
...............................
منبع م ح قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، نشر جمال، ص161.
همه ما عبد آبق و عبد عاصی هستیم.
چه به آن آگاه باشیم چه نباشیم.
در صورت آگاهی:
چه متوجه آن باشیم ، چه نباشیم.
اینها صفت همه ما است.
گرچه شاید اسم یک نفر خاص باشد.
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم والرحمه
عاصي=عَصی 441
گردنکش، عاصی، خرابکار، آشوبگر، طغیانگر، یاغی؛ شورشی، شورشگر، گناهکار، گناه آمیزعاصٍ (عاصي) ج عصاة: نافرمان،
فرهنگ معاصر عربی-فارسی، آذرتاش آذرنوش، ص 1، بخش الف، نشر نی، چ نقش جهان، چ دهم،تهران 1388
براساس فرهنگ عربی-انگلیسی هانس ور
عبد عاصی... «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله»؛ اگر او به رحمت بی منتهایش عاصی و مسرف را عبد میخواند ولی من عاصی چگونه خود را عبد بنامم تا بشوم عبد عاصی..؟! تنها عرض می کنیم عاصی مسیئ به در گاه احسانت آمده.. یا محسن قد اتاک المسیئ
دعاي كميل
حالا كه اين طور شد يه خاطر توپ تعريف كنم
من تازه طلبه شده بودم و كله ام بوي قرمه سبزي نمي داد (فكر كرديد از خودم بد ميگم ههههخخ)
يكي از دوستان كه الان از كله اش بسيار گنده است و از مديران بزرگ شده است خواستند كه همه طلبه ها بيايند حجره بنده شب جمعه دعاي كميل بخوانند
خود ايشان مشغول شدند
وسط دعا گريز زدند كه اي خدا ما بدبختيم و گناهكار و روسياه و...آي ي ي ي ي ي داد بي داد
بنده فضاي دانشجويي تو سرم بود و نمي دانستم طلبه ها اين قدر گناهكار هستند
بلند وسط دعا گفتم از زبان خودتان بگوييد بنده اين قدر كه شما مي گوييد گناهكار و روسياه و...نيستم
سكوت بر اتاق تاريك حاكم شد
دوستمان مكث شديدي كرد
بعد پچ پچ شروع شد و خنده هاااا.
دوستمان با ناراحتي گفت: چرا دعا را به هم زديد؟
گفتم: خب چرا شما اين قدر گناه مي كنيد تو حوزه ههههه من كه از خوبان عالم هستمb-)@};-
چرا اين قدر گناه؟!!
دكتر آقاتهراني مي فرمودند از آمريكا براي حج اعزام شديم. در بين زائران خانمي بود كه وضع حجابي خوبي نداشت و زائران شاكي بودند
از من خواستند كه به او تذكري بدهم.
شبي دعا كميل خواندم بعد از دعا ايشان جلو آمد و گفت: حاج آقا مگر مجبوريد اين قدر گناه كنيد حالا هم اين قدر گريه كنيد براي توبه و بخشش آنها خب گناه نكنيد.
دكتر آقاتهراني مي گفتند: حرف خوبي است چرا گناه كنيم كه اين قدر احساس عذاب وجدان و گناه داشته باشيم پاك زندگي كنيم تا آرامش داشته باشيم و نزد خدا و امام زمان سربلند باشيم.
[="Tahoma"][="DarkGreen"]ممنون از مشاركت خوب شما بزرگواران
برخي دوستان هم پيام خصوصي دادند و از اين كار تعريف كردند در واقع كار از خودتان است و بنده همراه شما هستم
راستش صاحب سخن هم نيستم كه بگويم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق اورد ولي قطعا حضور فعال شما سبب دلگرمي و استمرار اين تاپيك شده است
@};-@};-@};-@};-@};-@};-[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"][HL]چهارم: انا العبد[/HL]
نام انا العبد چهارمين نام كاربري است كه نزديك به دو نام عبد آبق و عبد عاصي است
خب
اگر نكته اي داريد بفرماييد
همين طور بفرماييد نظر شخصي خودتان را درباره اين واژه ها شما بوديد كدام را انتخاب مي كرديد؟
راستي
آيت الله بهجت اعلي الله مقامه الشريف در رساله خود از [HL]العبد[/HL] استفاده مي كردند
و اين واژه مقدس بر سنگ قبر ايشان مي درخشد[/]
آقاي عبد ذليل
مهدي آقا بيگي مجري مشهور كشور مي گفت دانشگاه قم كه بودم در مسجد دعاها را من مي خواندم
دانشجويان گاهي سر به سرم مي گذاشتند و صدام مي زدند: آقاي عَبْدٍ ذَلِیلٍ خَاضِعٍ فَقِیرٍ بِائِسٍ مِسْکِینٍ مُسْتَکِینٍ...
....................
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِیلٍ خَاضِعٍ فَقِیرٍ بِائِسٍ مِسْکِینٍ مُسْتَکِینٍ مُسْتَجِیر لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا نُشُوراً
[="Tahoma"][="Black"][=13]
سلام و عرض ادب
خوش به حال آقای بهجت و امثال ایشان
من واقعا جرأت نمیکنم به خودم بگم عبد هستم.عبد هستم اما نه عبد خدا
برای ممکنات ، مقامی بالاتر از مقام عبودیت وجود ندارد.
عبودیت ، روی دیگر سکه اش ، ربوبیت است:
عبدی ، أطعنی ؛ تکون مثلی.
همه ، عبد هستند.
یا عبد الله ، یا عبد طاغوت.
طاغوت هم دو نوع است: بیرونی(کدخدا) ، درونی(نفس)
اگر عبد الله نباشیم ، ضرورتا عبد طاغوت خواهیم بود.
شق سومی وجود ندارد.
ملازمه عبودیت با عقل:
به اندازه ای که عقل داریم ، عبد هستیم.
همه مردم عقل خود را کامل می پندارند (جز عاقلان حقیقی).
مشکل اصلی اینجاست که اکثر قریب به اتفاق ما ، وهم خودمان را با عقل اشتباه می گیریم.
اگر تلاش می کردیم که عقل خودمان را از وهم تهذیب کنیم ، آنگاه تنها چیزی که از هر دو جهان برایمان مهم بود ، فقط عبودیت بود. چون همه خیرات دیگر در ذیل آن جمع است.
کاش در بررسی نام کاربری قبلی ، به تفاوت سه مفهوم ذنب ، اثم و عصیان اشاره می شد و اینکه گناه چه ماهیتی دارد که این سه مفهوم بر آن صدق میکند.
ولی زمان گذشته است و قیچی اصلاحات ....
[=arial]أنا العبد الذی کسب الذنوبَ
[=arial]و صدَّته الأمانی أن یتوبَ
[=arial]أنا العبد الذی أضحی حزینا
[=arial]علی زلاته قَلِقا کئیبا
[=arial]***************
[=arial]أنا العبد الذی سُطِرت علیه صحائف
[=arial]لم یخف به الرقیبَ
[=arial]أنا العبد المسیء عصیتُ سِرّا
[=arial]فما لی الآن لا أبدی النحیبا
[=arial]***************
[=arial]أنا العبد المُفرِّط ضاع عمری
[=arial]فلم أرَ شبیبة المشیب
[=arial]أنا العبد الغریق بلجّ البحر
[=arial]أصیح لَرُبما ألقی مُجیبا
[=arial]***************
[=arial]أنا العبد السقیم من الخطایا
[=arial]و قد أقبلتُ التمسُ الطبیبَ
[=arial]أنا العبد الشرید ظلمتُ نفسی
[=arial]و قد وافیتُ بابَکم منیبا
مناجات امیرالمومنین علیه السلام در مسجد کوفه
مولای یا مولای انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی ؛
مولای یا مولای انت المالک و انا المملوک و هل یرحم المملوک الا المالک ؛
مولای یا مولای انت العزیز و انا الذلیل و هل یرحم الذلیل الا العزیز ؛
مولای یا مولای انت الخالق و انا المخلوق و هل یرحم المخلوق الا الخالق ؛
مولای یا مولای انت العظیم وانا الحقیر و هل یرحم الحقیر الا العظیم ؛
مولای یا مولای انت القوی و انا الضعیف و هل یرحم الضعیف الا لقوی ؛
مولای یا مولای انت الغنی و انا الفقیر و هل یرحم الفقیر الا
[="Tahoma"][="DarkGreen"]افراط و تفريط در مقام عبوديت
سر از استخفاف و سبك شماري يا وسواس دار مياره.
عبد مطيع است (مطيع خدا و پيامبر و ائمه و جانشينان واقعي ايشان)
...
اين كه هر روز در نماز نظام باورهاي خود را بارو مي كنيم گفتن اياك نعبد و اياك نستعين و در پي حركت در مسير مسقيم هستيم نه افراط و تفريط يعني بندگي خالص[/]
بندگي بي پيله پيله
مبلغي وارد شهري شد، ديد از اذان و نماز در آنجا خبري نيست كه نيست. به يکي گفت: ببخشين، دين و مسلك شما چيه؟
گفت: اسلام.
پرسيد: نماز نميخونين؟
گفت: نه!
پرسيد: روزه چي؟
گفت: روزه هم نميگيريم!
پرسيد: مکه چي؟
گفت: مکه هم نميريم!
گفت: زکات؟
گفت: زکاتم نميديم!
با تعجب گفت: پس شما چه جور مسلموني هستين؟! :ninii::kalafeh::narahat:
گفت: مسلمون خالص! [HL]بيشيله پيله![/HL]
:khandeh:
.............
م ح قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، نشر جمال، ص220.
اقسام عبادت
عبادت تجار (سوداگران)
عبادت بردگان (ترسان و هراسان)
عبادت احرار (آزادگان و عارفان و عاشقان عاقل) ( اللهم ارزقنا)
نمي خوام بحث كنم
ولي خودمان تأمل كنيم نظام تربيتي و پرورشي رائج ما كدام عابدان را بار مي آورد؟ (پناه بر خدا)
ثواب رهزان
بنده خدايي تأكيد زيادي روي ثواب اعمال دارد روزي مي گفت اگر فلان كار را كنيم خدا اين قدر قصر مي دهد در بهشت اگر فلان كار را كنيم فلان باغ ها را و....
اگر فلان عمل را انجام دهيم فلان تعداد حور العين مي دهد
به شوخي گفتم از همين سخنان نسيه اي مي فرماييد كه نوه هاي شما دلشون نمي خواد طلبه بشوند
راستش دينداري نقد نقد است خدماتش
بله زحمت هم دارد ولي زحمتش مانند از درخت بالا رفتن براي رسيدن به كندو يا ميوه خوب است كه خودش هم شيرين است
در بيابان گر به قصد كعبه خواهي زد قدم
سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور
عبد ذليل
را بد ترجمه نكنيم
مقابل برده قرار ندهيم
گفتم الله از اله است يعني پرستيدني و ستودني يعني واله شدني در برابر او. مثل كتاب يعني خواندني
خدا پرستيدني است
خدا هم در قرآن مي فرمايد من خداي با اين صفات را بپرستيد نه فلان خدا يا خدايان يا بنده ام يا فرشتگان يا اشياء را.
نه بردگي و سوداگرانه.
يعني در اصل اين كه ما در وجودمان دلمان غنج مي زند براي پرستيدن حرفي نيست ولي شيوه پرستيدن بحث است
من از درك اين حقيقت نفهم شده بودم ههههههخخخ
(داستانش را خواهم گفت)
خدا به دلم انداخته گاهي چيزي مي نويسم
[HL]روزي رفتم زيارت علامه مجلسي انگاري نيرويي من را در برابر اين وجود پر بركت خاكسار و متواضع مي كرد سر تعظيم در برابر عظمتش در درونم احساس مي كردم[/HL]
كه ايشان در مقام نويسندگي بدون خودكار بدون نور كافي بودن كاغذ خوب و بدون كتابخانه غني و بدون اينترنت آن زمان چه كرده اي
و تو الان چه مي كني!!
تواضع در برابر صفات حضرت حق كه بي نهايت در بي نهايت است
همه بعدي است ابتدا گردن را كج مي كند
بعد مي گويد فايده ندارد حالت ركوع و تعظيم به خود مي گيرد
باز هم مي بيند حقش ادا نشده است
به خاك مي افتد در برابر چنين موجود دوست داشتني و قوي و غني و رحيم و....
...
اين حالت چيز عجيبي نيست
گاهي انسان شمه اي از اين حالات را در برابر امام خود، استاد خود مادر خود يا معشوق و معشوقه خود حس مي كند و مي يابد
كه همگي در طول بندگي متواضعانه در برابر خداوند است
اين محبت از محبت ها جداست
حب محبوب خدا حب خداست
باسمه المالک
عرض سلام و ادب و تشکر از مطالب خوبتان
از واژه ی "برده" ظاهرا سوداگری به ذهن متبادر نمی شود.
برده کسی است که هیچ اختیاری از خویش ندارد،هستیش در ید قدرت مالک و اربابش است.
برده گوش به فرمان مولا است بدون هیچ چون و چرایی.
در واقع به نظر می رسد لفظ برده خلاصه ی روایت ذیل است که بیانگر مقام تسلیم و رضاست:
"المؤمن کالمیت بین یدی الغسال"
مؤمن در مقام تسلیم مانند مرده است بین دستان غسال.
1) جایی خواندم که در حدیث است که کسی که رکوع نمازش را درست انجام دهد (با شرایط کمال) ، عالم برزخش درست می شود (نقل به مضمون).
اگر رکوع نماز ، تجلی زندگی برزخی ماست ، بعدی ندارد که قیام نماز هم تجلی زندگی دنیوی ما باشد. می بینید که مضامین سوره حمد (اهدنا الصراط المستقیم ، ... ) بیشتر بر زندگی دنیوی که محل عمل و انمتخاب است تطبیق دارند؟
و بعدی ندارد که سجده و تشهد ، تجلی زندگی اخروی ما بقاشد.
چقدر این "نماز " عمل جامعی است! هر سه عالم در آن جمع است.
نمازمان را درست کنیم ، همه چیزمان درست می شود.
2) هر کسی هر چه دارد ، خدا به او داده است.
هر خیر و نیکی هر کجا ببینی ، یا در تصورت بیاید ، منشأش خداست.
خیلی خوب می شد اگر انسانها می توانستند با "منشأ" همه خوبی ها ارتباط مستقیم داشته باشند و اهدافشان را از او تقاضا کنند!
این امر در اسلام به صورت "نماز" که بهترین و کاملترین شکل ارتباط با منشأ خوبی هاست ، وجود دارد.
وقتی وقت نماز میشه ، به خودمون بگوییم: حالا وقت ارتباط با منشأ همه اهداف و آرزوها و خواسته هایم است....
بله
ولي تبادر ترس و در قيد و زنجير بودن و آزاد نبودن هست
واگر در دعا تعبير به برده شده عالي ترين مقام را بايد در نظر بگيريم كسي كه با عقل متعبد شده است و بندگي را عين آزادكي مي داند
سلام
عبادت بردگان مرتبه پايين تر از عبادت احرار است
برده هم كه تعبير شده نوعي تمثيل از جهتي مقرب است و از جهاتي مبعد است
چون معمولا بردگان اين مقام را براي خود نمي پسندد و دنبال آزادي هستند مگر اين كه برده اي در برابر مقام چون امام باشد كه اين بردگي را عين آزادي بداند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم والرحمه
بزرگوار درباره کلمه عبد
داستان بشر حافی که امام موسی کاظم از خانه اش صدای غنا شنیدند را مطلع هستید
که «بشر حافی» در اجابت به لبیک امام موسی(ع) بن جعفر (علیه السلام)
دانست که امام منظورشان رهائی از بند نفس سرکش و عبد خالق بودن است و توبه نمود
خدا ان شاءالله لیاقت عبد بودن واقعی را به همه ما عطا فرماید و لذت آن را از عمق وجود نصیب همه ما گرداند
باسمه المالک
آن عبادات ترسوها و تجار نیست؟
برده و بنده ی حق بودن عین حریّت است.
آیه:"يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ"
اى دو همدم زندان، آیا اربابان پراکنده بهترند یا خداوند یکتا که بر همه موجودات چیره است ؟
شاید اشاره ی سعدی هم بر همین معنا باشد:
من از آن روز که دربند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حبیبه;904025 نوشت:
سخن هر دو يكي است ولي از منظر مختلف داريم بحث مي كنيم
وگرنه نزاعي نيست
بله بنده هم عبادات را سه قسم كردم
ولي معناي برده مثبت ( عبد) در آيات و روايات و ادعيه را بندگي واقعي تفسير كردم كه عبادت احرار است يعني بندگي عين آزادي است اينجا[/]
سلام استاد@};-
استاد چی شده رفتین تو کار اطلاعات امنيتي؟ نکنه دارین دوره کارآموزیتونو اینجا میگذرونین تا کله شما هم گنده بشه!؟ آره!؟happy
در هر صورت خوش به حالتون، اینجوری دیگه نونتون تو روغن پالمه!:ghaza::khandeh:
دیگه پول شارژتون هم دیر نمیشه، یعنی پول برق و گاز رو میتونید بدین، پول آب را جدا!!!
[SPOILER]پوتین برای سربازان جدید،
اسلحه به تعداد کافی،
اتاق بازجویی نم کشیده
دست بند ۱۰ عدد
پول برق را باید بدهیم پول آب را جدا
پول گاز را باید بدهیم، دوبله پارک نکنیم
و دیگر هیچ :bale:
ديالوگ ماندگار مهران مديري در سريال مرد هزار چهره [/SPOILER]
نه استاد، من، منم؛ اونم، خودشه! happy
البته من علاوه بر عصیانگری فراری هم هستم! و یحتمل ایشان هم علاوه بر فراری بودن مثل من عاصی!!!x_x
ولی در هر صورت دو روحیم در دو بدن!
اسم عبد فرار امد گفتم شاید بد نباشه که این داستان رو نقل کنم:
داستان عبد فرار1 و ملاقات او با جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) شنیدنی است. شاگردان جناب آخوند میگویند جناب آخوند بعد از زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از صحن مبارک حضرت میگذشت، که به عبد فرار برخورد کردند.
عبد فرار از مردانی بود که تعدادی نوچه و یار داشت که در مواقع ضروری از آنها استفاده میکرد. و بهطور معمول او را احترام میکردند. از این رو عبد فرار به دیگران چندان احترام نمیگذاشت.
روزی جناب آخوند با او برخورد کرده، و به او اعتنائی نفرمود. عبد فرار با تندی به جناب آخوند عرض کرد که چرا احترام نکردی؟! ایشان فرمود: مگر تو کی هستی؟
عبد فرار در پاسخ گفت: مرا نمیشناسی؟! من عبد فرار هستم!
بیدرنگ مرحوم آخوند میفرماید: بگو بدانم از که فرار کردهای، از خدا فرار کردهای یا از پیامبر خدا (صلوات الله علیه و آله)؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.
صبح فردای آن روز و پس از درس، استاد میفرماید: یکی از بندگان خدا فوت کرده، هر که مایل است همراه شود تا به تشییع جنازه او برویم. عده ای از شاگردان همراه او برای تشییع حرکت کردند، امّا در کمال تعجّب دیدند جناب آخوند به منزل عبد فرار رفتند. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است كه آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد كرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد.
بعد از تشییع علّت رحلتش را جویا شدند. خانواده ایشان در توضیح گفتند: نمیدانیم چه شد؟ او هر شب دیروقت به منزل میآمد، ولی دیشب حدود یك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در حالی که به فكر فرو رفته بود. تا صبح نخوابید و در حیاط قدم میزد و با خود تكرار میكرد: تو از خدا فرار کردی یا از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)!
آن قدر گفت و گفت و گریه کرد تا دقّ کرده و جان به جان آفرین تسلیم کرد.2
عدهای از شاگردان آخوند فهمیدند این جمله را جناب ملاحسینقلی همدانی (رضوان الله تعالی علیه) به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ایشان فرمودند: «من میخواستم او را آدم كنم و این كار را نیز كردم، ولی نتوانستم او را در این دنیا نگه دارم.»3
پی نوشتها:
1. عبد فرار یعنى بنده بسیار گریزان و در لهجه محلى لقب آن فرد شرور بوده است.
2. این قضیه گویای تأثیر نفس و گفتار آن عزیز بر جان صاحب استعداد است، که با عبد فرار آن کرد که کرد.
3. شرح حال حكیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، ص 27.
منبع
آخ جون بالاخره نمردمو اسمم عالم گیر شد و مشهور شدم!:khoshali::khaneh:
ملت جزء اولیاء خدا میشن و اسم در میکنن ما با گناه!:-s خاک ور چوکم کنن، خاک...!
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست ( دومی رو الکی میگه!happy)
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
منبع
چیزی به غیر تاول دستان مادرم
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که می شدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته به دندان مادرم
...............
[="Tahoma"][="DarkGreen"]بحث
از عبد و عبد فرار و عبد عاصي و عبد ابق و اناالعبد شد
به نظر شما
فرق عبد و عبيد چيست؟[/]
با سلام
عبید ،عبد تر از عبد است.
احتمالا اسم مبالغه است. یا صفت مشبهه
[="Tahoma"][="DarkGreen"] یکی دیگه.;904692 نوشت:
سلام
ممنون
منتظريم نظر بقيه بزرگوران را بشنويم[/]
باسمه المالک
عرض سلام و ادب
"عبید" اگر به فتح عین باشد جمع عبد است و ظاهرا استعمال آن بیشتر در بردگی انسان برای انسان است.
البته در دعای ندبه شکل"عُبیدک المبتلی...." را داریم که اسم مصغر عبد است.
مصغر مانند
رجيل زهير ، حسين، عبيدالله
شايد بزرگواراني ندانند اسم مصغر چيه براشون توضيحي بفرماييد
ممنون ميشم
باسمه العلیّ
برای نشان دادن کوچکی یک چیز در مقابل نوع بزرگتر بکار برده می شود
گاهی هم برای ابراز مهربانی و محبت است مثل یا "بُنیّ" ای پسرکم
آیه:"وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ"
متشكرم
از توضيح مفيد و مختصرتان
و ممنون از شاهد مثال قرآني تان
....
[HL]پنجم: "عبد" ام آرزوست
[/HL]"عبد" ام آرزوست نام ديگري است كه نياز به تأمل دارد
نظر شما درباره اين نام؟ چي به ذهنتان مي رسه با ديدن اين نام؟
ان شالله كه خودشان هم تشريف بياورند توضيحي بدهند
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیر هم از مباحث خوب حضرتعالی متشکرم.
نمی دانم علت انتخاب نام مذکور توسط کاربر گرامی چه بوده امّا این نام، بیت زیر را به ذهن متبادر می کند:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
خواهش مي كنم
بنده هم همين بيت به ذهنم متبادر شد
به نظرم منظور عبدم آرزوست
بوده و الف اضافه دارد اين طور نيست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم والرحمه
عبید با همزه عین و فتح باء همانطور که سرکار حبیبه فرمودند اسم مصغر است: عبد صغیر
عَبید جمع عبد:به معنای برده، بنده، خادم، نوکر (فرهنگ معاصر عربی-فارسی، آذرتاش آذرنوش، ص417) مملوک(مجانی الطلاب، ص 531)
و یقال:یستعبد المستعمر الشعوب(استعمارگر کشورها را به بردگی(یا خدمت) می گیرد(معجم الافعال المتداولة و مواطن استعمالها: السید محمد الحیدري، پاورقی ص480، ناشر:مرکز المصطفی العالمي للترجمه و النشر، قم)
این هم دور از موضوع نیست:
«تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً» (فرقان/1)
[="Tahoma"][="DarkGreen"][HL]ششم: عبد الرحمان
[/HL]ششمين نام كاربري كه نياز به تأمل دارد نام عبدالرحمان است.
ممنون مي شوم نظرتان را بيان كنيد.[/]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم والرحمه
عبدالرحمان=>عبدالرحمن=> عبدالله
کلمه الرحمن تنها نامی از اسماء خداوند متعال است که می تواند جایگزین نام الله شود(طبق نظر علمای قرآنی)
و الرحمن یعنی خداوند به همه موجودات چه مومن و چه کافر عنایت دارد و به همه آنها مهربان و بخشنده و روزی رسان است پس عنایت و نعمتش بر تمامی مخلوقاتش عام است(اینجا گزینش نمی کند اما در رحیم بودن عنایتش خاص است)
ان شاءالله از آنان باشیم که رحیمی او ما را نیز در بر گیرد
متشکرم
باسمه الرحمان
عرض سلام و ادب
اسم رحمان خداوند اشاره به رحمت رحمانیه دارد که رحمتی فراگیر است و شامل
همه ی موجودات می گردد.صفات عباد الرحمان در قران کریم اینگونه بیان گشته است:
آیه:« وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا"
بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام بر مى دارند و چون نادانان ايشان
را مخاطب قرار دهند(مورد جسارت قرار دهند)، به آن ها سلام مى گويند.
(با سلامت نفس و بزرگواری از کنار آن می گذرند).
آیه:« وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا»
و آنانند كه در حال سجده يا ايستاده شب را به روز مى آورند
پ.ن
آیات 63 تا 76 سوره مبارکه فرقان بیان اوصاف "عباد الرحمن" است.
سلام
ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها (نحل /18)@};-
احتمالا اهل فضل این سایت ، مصداقی از "کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت" را از این نام کاربری استنباط می نمایند.
گرچه دستور نازل شده است که و لیتلطف و لا یشعرن بکم احدا (کهف / 19) happy
اما به طور کلی برای بقیه عرض کنم:
رحمان ، مشتمل بر همه رحمت های الهی است. زیرا عمومیت دارد و اختصاص به رحمت خاصی ندارد.
درست است که رحمت های خاصه ، که نصیب افراد خاصی می شود ، مقامها و درجات بالاتری هستند (مانند رحمتی که فقط نصیب اصحاب کهف شد و دیگر افراد از آن بی بهره بودند)، اما عمومیت و شمول عام "الرحمن" ، مزیتی است که آن را از "الرحیم" برتر قرار می دهد و این نام شریف ، نام دوم خداوند قرار گرفته است.
شاید بشود گفت که "رحمن" به دلیل عمومیتش ، "آشکار" است (نعمتهای ظاهری) ، اما "رحیم" به دلیل خاص بودنش ، معمولا پنهان است (نعمتهای باطنی) یا از ظهور حسی کمتری برخوردار است و شاید به دلایل اخلاقی و سلوکی ، اهل آن ، لااقل در برخی مصادیق ،آن را افشاء نکنند و حتی مأمور به کتمان باشند.
ضمنا تنها اسم هایی از اسماء الله که موقع نامیدن افراد به آنها ، باید حتماً "عبد" کنار آن ذکر شود ، "الله" و "الرحمن" است. گرچه در مورد "الرحمن" ، این مطلب محل اختلاف است.
ممنون از نكات خوب شما
البته بنده با عبد عاصي مشابه آن
زياد موافق نيستم نام بايد در ما شوق ايجاد كند به پاكي و برچسب زدن بر كل شخصيتمان با اين نام خيلي سنگين است
ما فطرت و صفات عالي پاكي داريم
كه همان ها مي توانند ما را به سمت خوب بودن و بندگي بكشانند
[HL]عبدالشريف[/HL] كه نام يكي از كاربران است
(البته العبد الشريف بايد باشد)
..
اجازه دهيد اين بخش را با اين شعر به انجام برسانم
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروري داند
[HL]هفتم: طارق الليل[/HL]
نظر شما بزرگواران درباره اين نام كاربري چيست
خود صاحب اين نام هم ممنون مي شويم در بحث حاضر شوند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم والرحمه
الطارق به آیه بعدی معنی شده:و السماء و الطارق (1) و ما ادرئك ما الطارق (2) النجم الثاقب (3)
در آیه ابتدائی قسم با طارق خورده شده و در آیه بعدی جمله سوالیست که تو چه دانی که(آیا می دانی) طارق چیست؟ و آیه سوم معنا کرده النجم الثاقب
و قوله تعالى: وَ السَّماءِ وَالطَّارِقِ، يقال:الطَّارِقُ كوكب الصبح.کتاب العین ج 3 ص 7 و قال تعالى: وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ* النَّجْمُ الثَّاقِبُ [الطارق/ 2- 3]، مفردات ص 173
ثاقب: شکافنده. ثقب الطفل الورقة: خرقها(پاره کرد) معجم الافعال المتداولة ص 87
(باید دید منتخب اسم طارق را برای بشر به کار برده یا خیر )
سلام
خيلي خوب بود ولي به زبان ساده خودماني
اليل يعني شب
طارق هم معناي مختلف دارد:
۱. شبرو، رونده شب
۲. دزد و فال گير(مجازا)
۳. غافلگیر
۴. ستاره صبح
تركيب
طارق الليل: رونده شب (ليل براي تأكيد)
يا ستاره پرنوري كه تاريكي شب را با نورش مي شكافد
بنات طاق
در جنگ هاي صدر اسلام دختران طارق( بسيار زيبا و اشراف زاده) همراه با كفار قريش مي آمدند و با زدن و خواندن و رقصيدن لشكريان را به جنگ با پيامبر ترغيب مي كرند و وعده وصال مي دادند.
نَحْنُ بَنَاتُ طَارِقْ1،
نَمْشِي عَلَى النَّمَارِقْ،
الدُرُّ فِي المَخَانِقْ2،
وَالمِسْكُ فِي المَفَارِقْ3،
إنْ تُقْبِلُوا نُعَانِقْ4،
أوْ تُدْبِرُوا نُفَـارِقْ5،
فِرَاقَ غَيْرَ وَامِقْ.
.............
پ ن:
1-يقصدن بذلك النّجم، لِعُلو مكانتهن ومكانة آبائهن
2- أي يلبسن زينتهن من الحُلي والجواهر في أجيادهن
3-أي يتعطرن بالمسك، فتجد ريحه في مفارقهن
4- أي إن تقبلوا على قتال العدو، فنحن من بعد ذلك لكم محبون معانقون
5- أي إن تدبروا وتهربوا وتنهزموا عن لقاء العدو، فسنفارقكم ولن تنالوا منا حبا أو تقديرا
با سلام و عرض ادب
ممنونم از اطلاعات جالبی که در مورد این اسم فرمودید
ولی بنده از گذاشتن این اسم منظور خاصی نداشتم ولی همون ستاره شب جالبه چون بنده هم زیاد شب زنده داری میکنم
ولی اینکه نوشته و تو چه میدانی ان چیست کنجکاو کننده هست
در مورد طارق اطلاعاتی از کسی شنیدم که گویا در احادیث هم امده است که این ستاره ممکنه در ماه رمضان نزدیک مدار زمین بیاد و اگر تا نصف ماه نیومد دیگه اون سال از شر ستاره طارق در امان هستید و صدای بسیار بلندی داره که در ان هنگام سجده کنید و تکبیر بگویید و از خانه اصلا بیرون نروید
و اینکه زمانی که با زمین هم مدار میشه گویا حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان زیاد میشه