لزوم ناراحتی برای گرفتاری شیعیان و دعا برای فرج مسلمانان
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
آیا درست است در حالی که شیعیان در معرض حمله هستند و به نابودی کشانده میشوند، در مستحبات تأمل کنیم که آیا مثلاً حضرت صادق-علیه السلام- در دعای هر روز و بعد از فریضه ماه رجب: "یا من أرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ"(1) از اول دعا، انگشت سبابهی خود را حرکت میداد، یا فقط در هنگام گفتن جملهی "یا ذَالجَلالِ وَ الاکرام"، با این که "یَلوذُ بِسبابته الیُمنی"؛ (با انگشت سبابهی دست راست اظهار تضرع و مسکنت مینمود) قید دعا نیست بلکه امر راجحی(2) است که در تمام ادعیه میشود انجام داد. اما نباید ناراحت باشیم و دعا کنیم و فرج مسلمانان را بخواهیم. هنگامی که یک خلخال از پای ذمّیهای بیرون آورند، حضرت امیر-علیه السلام- فرمود: "فَلَو أَنَ امرَءً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا أسَفَاً، ما کانَ بِهِ مَلوما"(3) اگر شخص مسلمانی از شدت ناراحتی بر این ماجرا جان دهد، به هیچ وجه سزاوار ملامت و سرزنش نیست. یعنی اگر بمیرد، جا دارد!
[="Tahoma"][="Blue"]قرآن كريم مىفرمايد: «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» «الروم/7»
آنان به ظاهرى از زندگى دنيا آگاهند همانهايند كه از آخرت بىخبرند.
زراندوزانى كه جمع مال را هدف و دنيا را مقصد نهايى خود مىدانند، جز به ظاهر دنيا نمىنگرند و زندگى را در سرگرمىها و لذتهاى زودگذر و خواب و خوراك خلاصه مىكنند و برايش عمق و فرجامى قائل نيستند؛ حتى علومى كه كسب مىكنند، مادى بوده و براى كشف امور ظاهرى است و از ديگر منافع و خيرات دنيا و از حيات آخرت كه در بطن جهان نهفته است در غفلتند، مانند كودك يا شخص جاهلى كه از كتاب نفيس و علمى، جز كاغذ و خطوط ظاهرى، چيز ديگرى نمىفهمد.
چنين كسانى گرچه ممكن است گاهى عبادت كنند، ولى از عبادات خود لذّت نمىبرند و به باطن آن دست نمىيابند، زيرا مستِ ثروت زياد شدهاند و عقل و هوش خود را از دست دادهاند، چنان كه در حديثى از قول حضرت عيسى عليه السلام آمده است: «همان طور كه بيمار از شدّت درد به غذا مىنگرد و از آن لذّت نمىبرد، اهل دنيا نيز با رسيدن به لذايذ دنيا، لذّت و شيرينى عبادت را درك نمىكنند.»
حضرت على عليه السلام نيز مىفرمايد: «السُّكْرُ ارْبَعُ سَكَراتٍ: سُكْرُ الشَّرابِ و سُكْرُ الْمالِ وَ سُكْرُ النَّوْمِ وَ سُكْرُ الْمُلْكِ» «الخصال، ج2، ص: 636»
مستى بر چهار نوع است: مستى شراب، مال، مستى خواب و مستى سلطنت.
اميرمؤمنان عليه السلام طى نامهاى به يكى از يارانش چنين سفارش كرد: «فَارْفَضِ الدُّنْيا فَانَّ حُبَّ الدُّنْيا يُعْمى وَ يُصِمُّ وَيُبْكِمُ» «الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 136 »
دنيا را رها كن كه حبّ دنيا انسان را كور و كر و لال مىكند.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «اقْبَلُوا عَلى جيفَةٍ افْتَضَحُوا بِأَكْلِها وَاصْطَلَحُوا عَلى حُبِّها، وَ مَنْ عَشِقَ شَيْئاً اعْشى بَصَرَهُ وَ امْرَضَ قَلْبَهُ» «نهج البلاغة (صبحي صالح)ص 159»
(آن مردم دنياپرست) به خوردن لاشهاى روى آوردند كه با خوردنش رسوا شدند و بردوستى آن لاشه اتّفاق كردند؛ و هركس به چيزى عشق بورزد، بينايىاش را مختل و قلبش را بيمار مىكند.
[/]
مربی نفس همان عمل انسان است و عمل، نفس را مطابق سنخ خود تربیت می کند،
به این ترتیب که اگر عمل با واقع و نفس الامر و غایتی که ایجاد و صنع برای آن بوده، مطابقت و سازگاری داشته باشد، نفس با آن عمل کامل می شود و به سعادت و نیکبختی می رسد.
خدا کند از خود راضی نباشیم. اگر از خود راضی باشیم، هرگز نمیتوانیم حق ربوبیّت را در عبودیت و بندگی ادا کنیم. با این که هیچیم، خود را از همه چیز میدانیم. چه قدر مورد لطف و نعمتش هستیم! وای بر ما اگر از گناهان و یا از خدا در روز جزا غافل باشیم و در فکر استغفار نباشیم. سر تا پا در حال نزولیم، و حال این که قاصد صعودیم. خدا نکند که از هر کجا و از هر کس سخنی برآمد، خواه آمر به چیزی باشد و یا ناهی از چیزی، بدون یقین و اطمینان از کلام و متکلم بگیریم و عمل کنیم!
آیا ممکن است با وجود خلوص و صدق در استعلام و طلب، هدایت و ارایهی آیات معرفت برای انسان نباشد؟! باب رسیدن به کمالات و لقاء الله مفتوح است. حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل میشود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟! در زمینهی معرفت وارد شده است: "ما کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَم أَرَهُ."(1) "من کسی نیستم که پروردگار ندیده را بپرستم." و نیز: "عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیباً."(2) "چشمی که تو را ناظر بر خود نبیند، کور است.(یا:کور باد!)." و یا این که: "رَأَتهُ القُلوبُ بِحقائقِ الایمان."(3) "دلها او را با ایمانهای واقعی میبینند." هم چنین: "نَزَلَ مِن رَبِّه مَنزِلَة فَراهُ بِقَلبِه."(4) "نسبت به پروردگارش در منزلتی قرار گرفت تا این که او را با قلبش مشاهده نمود."
1. اصول کافی، ج1، ص197 و 138؛ بحارالانوار، ج4، ص44، 52 و 304
قدرت و استعداد بشر به حدّی است که هم میتواند به اعلی علیین برسد و هم به اسفل سافلین. انسان دارای روح حیوانی است و پستتر و درندهتر و شریرتر از حیوان است؛ زیرا سگ و خوک و حیوانات درنده پا در جهنم نمیگذارند، ولی عدهای از انسانهای شقی و ستمگر پا بیرون از جهنم نمیگذارند و همیشه در نار مخلّدند. چه قدر تفاوت است بین انسان و حیوان!
دربارهی استمناء در روایات آمده است: "کل ما انزل به الرجل ماءه من هذا و شبهه، فهو زنا."(1) "استمناء و یا هر کار مشابه آن که انسان به وسیله آن منی خود را بیرون بیاورد، زنا محسوب میشود." "ثلاثة لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا ینظر الیهم و لایزکیهم و لهم عذاب الیم... الناکح نفسه."(2) "سه تن هستند که خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنان را پاکیزه نمیگرداند و به آنها نظر(رحمت) نمیکند و برای آنان عذاب دردناک خواهد بود... کسی که با خود عمل جنسی انجام دهد."
ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینی-علیه السلام- و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی. سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم! "أَفضَلُ النّاسِ مَن شَغَلتهُ مَعایِبُهُ عَن عُیُوبِ النّاسِ."(1) "برترین مردم کسی است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجه به عیوب مردم باز دارد." به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمیتوانیم دیگران را اصلاح کنیم.
حوادثی که اتفاق میافتد، نتیجهی کارهای ماست که بر سر ما میآید: "وَ ما اصابَکُم مِن مُصیبَة فَبِما کَسَبت اَیدیکُم"(1) "هر مصیبتی به شما میرسد، به واسطهی اعمال شما است." آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبتها شده است توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمیکنیم، چون کارهای خود را بد نمیدانیم، و به خود و کارهای خود خوش بین هستیم! آیا در این حوادث و گرفتاریها که از هزار سال پیش به ما خبر دادهاند، نباید شرح صدر پیدا کنیم و همان طور که دستور دادهاند باشیم؟! که فرمودهاند: "تَمَسَّکوا بِالاَمرِ الاَوّل."(2) "به دستور اول تمسّک بجویید(و عمل کنید.)" یعنی این که به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینی عمل کنیم، و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. و نیز در مثل این زمانه که اهل ایمان به بلاهای فراوان مبتلا هستند، چنان که دستور دادهاند، دعای فرج را زیاد بخوانیم.
آقایی میگفت: دوازده نفر را مسلمان کردم، یا دوازده بهایی و سنی را شیعه کردم. اگر کسی یک نفر را هدایت و مسلمان کند یا مستبصر کند، خدا میداند نزد خدا چه مقامی دارد!
حضرت معصومه-علیها السلام- از قبیل امامزادههای مطلق نیست که هنگام زیارت او زیارتنامهی مطلق امامزادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد؛ زیرا در روایت است: "مَن زارَها وَجَبَت له الجنَة."(1) "هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد." خیلی کلمهی بزرگی است. نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم-علیه السلام- در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه-علیها السلام- که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسألهای دارم؟ میفرماید: بنویس، مینویسد، ایشان پاسخ آن را میدهد، بعد که حضرت امام کاظم-علیه السلام- به خانه بر میگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید: "بِابی هِی وَ اُمّی، حَکَمَت بِما حَکَمَ الله!" "پدر و مادرم به فدایش، به آن چه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است." اینها افراد عادی نبودهاند، خدا میداند این خاندان چه شخصیتهایی بودهاند، كه این همه کرامات برای ایشان ذکر کردهاند.
با این که بر سر ما آتش میریزد(1) و باید دعا کنیم تا برطرف شود، ولی دعا نمیکنیم و حال دعا، انکسار قلب، سوختگی و آه که وقتی از قلب خارج میشود، مانند تیر به هدف میخورد، در ما نیست! بله، لقلقهی زبان خیلی داریم!
خدا کند یقین برای انسان روزی شود! آیا آدمی هست که میترسد از گرسنگی بمیرد؟! ولی باید بداند هم چنان که امکان دارد از گرسنگی بمیرد، اگر مردن او مقدر شده باشد، ممکن است از سیری بمیرد. چه قدر خوب است انسان از ناحیهی امر روزی راحت باشد، زیرا همّ و غم روزی بدتر از زحمت کار است. کسی که به همّ و غم روزی مبتلا است، شب و روز کار میکند و پیوسته غصهی روزی را میخورد!
در روایت دارد که: "گاهی مؤمن به همّ و غمّ مبتلا میشود، چون در جای دیگر روی زمین، مؤمنی به همّ و غمّ گرفتار شده است." این ارتباط روحی مؤمنان را میرساند. چنان که قرآن دافع و رافع بلا و غم است، ذکر فضایل اهل بیت-علیهم السّلام- نیز چنین است. چنان که دعا، هم دافع است و هم رافع. بنابراین، ما باید پیش از آمدن بلا بر سر مؤمنین و نیز برای رفع بلایا بعد از آمدن آن، دعا کنیم، و دعا کردن با صبر در برابر بلا منافات ندارد؛ زیرا ما را به بیصبری دعوت نکردهاند.
ائمهی ما-علیهم السلام- به علما و فقها و راویان احادیث احترام میگذاشتند ولی ما بیحرمتی میکنیم، بدگویی میکنیم و... غافل از این که کمترین سزای بیاحترامی به آنها بلاهایی است که در این دنیا بر انسان وارد میشود. از قبیل کوتاهی عمر، سوء عاقبت و... زمانی، شخصی با صاحب جواهر به مجادله پرداخت، صاحب جواهر به او نفرین کرد و خطاب به امیرالمؤمنین-علیه السلام- عرض کرد و فرمود: اگر غرض این شخص از این مجادله مطلب دیگری است، از نجف بیرونش کن و آن آقا مجبور شد پانزده سال در جای دیگر با در به دری اقامت کند. شاید بعضی از اهل علم گمان کنند که اگر علما و اهل علم همدیگر را تنقیص کنند، اشکال ندارد؛ٰ ولی چنین نیست، بلکه خطر خرده گرفتن بر اهل علم بیشتر از ایراد و اعتراض به دیگران است. لذا انسان حتی در موارد تشخیص عدم اهلیت علما باید احتیاط کند؛ زیرا تنقیص علما خیلی مشکل است.
در مشکلات باید بنشینیم و با هم تفاهم کنیم و نتیجهی صحیح را بگیریم. اگر میخواهیم در زندگی به تفاهم برسیم، باید بنشینیم با هم تفاهم کنیم و هر کس عقل و فهم و شعور بیشتر دارد باید جور نادان را بکشد و او را به راه صحیح راهنمایی کند. بهتر این است که به جای ایراد گرفتن، به فکر برطرف کردن عیوب یکدیگر باشیم. باید راه توافق را پیدا کرد، اگر به آن نرسیم، زندگیها بر باد خواهد رفت. توافق هم در پشت پردهی یک گذشت، مخفی است.
به طالب معرفت بشارت دادهاند که رسیدهای، داخل شود: "أَبْشرْ الطّالِبَ بِالوُصُولِ و قُلْ / لِلَّذی یَطْرُقُ الأَبْوابَ أنْ یَلِجا" "به طالب(معرفت) مژدهی وصال را بده، و به کسی که در میزند، بگو که وارد شود." خدا کند وقت رفتن با یقین و بینایی از دنیا برویم! اگر طالب باشیم و در طلب خلوص و جدیت داشته باشیم، در و دیوار به اذن الله، هادی ما خواهند بود؛ و اگر طالب و تشنه نباشیم، در کنار آن چشمهی رحمت، محروم خواهیم بود، چنان که سخنان رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- در قلب ابوجهل و ابولهب اثر نکرد! اگر مزاج انسان علیل و مریض باشد، با پند و اندرز علاج او امکانپذیر نخواهد بود، و گل گاوزبان و گل بنفشه او را علاج نخواهد کرد. مگر میشود ما خدا را بخواهیم و او ما را رها کند و به خود راهنمایی نکند؟!
کدام محکمه و دادگاهی است که انسان از دست خودش شکایت کند و بگوید: با اختیار خود راه حق را نمیرویم و راه باطل را میرویم، و به اختیار خود، حق را نمیخواهیم و باطل را میخواهیم! حکم کن بر ما! این آزادی ما است که در اثر متابعت نفس و پیروی از هوی و هوس ما را از آزادی مطلق باز داشته است.
این نکته از معلومات و واضحات و از مسلّمیّات شرع است که چنان چه مسلمانی دید که مسلمانی گرفتار است و با اندک همت، گرفتاری او رفع میشود، در این صورت اگر همت نکند، معاقَب خواهد بود.
در روایت آمده است: "ثلاث لا یطیقها لا(تطیقها) هذه الإمة... انصاف الناس من نفسه."(1) "سه چیز است که این امت طاقت تحمل آن را ندارد... رعایت انصاف نسبت به مردم در رابطه با خود." اکنون(2) مردم عراق و شیعیان به ظلم صدام و آمریکا و متحدانش گرفتارند و بلا و آتش بر سرشان میبارد. اگر ما خود را به جای آنها بگذاریم، کأنّه بلا بر سر ما میبارد. آنها نه مقرّی دارند و نه مفرّی. معاش هم ندارند، و در سرای خود بدون نفت و آب و برق و نان هستند. آیا درست است مسلمانها این گونه مبتلا و گرفتار باشند و ما غافل باشیم و دست روی دست بگذاریم و حتی حال دعا و توسل هم نداشته باشیم؟ مگر صاحب کار یکی نیست، مگر امور ما و آنها به دست یکی نیست؟! پس چرا به او متوسل نمیشویم و در رفع مشکلات و شداید و بلاها از او استمداد نمیکنیم و او را نمیخوانیم؟! اگر امروز ما در مصایب آنها شریک نباشیم، یعنی این که فردا هم اگر ما گرفتار شدیم شما هم در مصایب با ما شریک نباشید! بله، مسلمانان به فکر همدیگر نشدند لذا کفار در فکر آنها شدند و برای تفرقه میان آنها و تسلط بر آنها و منافع آنها نقشه کشیدند و از راههای گوناگون و بیشتر از راه تطمیع، آنها را به دامهای خود گرفتار نمودند و اسیر خود کردند. جهان اسلام و مسلمانها با داشتن اسلام چه احتیاجی به دیگران دارند؟! و قرآن با وجود اهل قرآن، یعنی عترت و اهل بیت-علیهم السلام- چه نیازی به مبلّغ و مفسّر دیگر دارد؟!
از جمله شرایط دعا، توبه است. اگر از کرده و ناکرده توبه کنیم، دعایمان مستجاب خواهد شد. هر نقص و عیبی که هست از ناحیهی خود ما است. البته استجابت دعا تنها این نیست که امروز دعا کنیم و فردا نتیجهاش را ببینیم؛ بلکه مقصود این است که آثار قبولی و استجابت دعا برای ما روشن شود و یقین و توکل ما زیادتر گردد و لو بعد از انجام مقدمات رفع بلا. سید بن طاووس-رحمه الله- در حرم حضرت امیر-علیه السلام- به یکی از فرماندهان که به شیعیان ظلم و ستم مینمود نفرین کرد و در همانجا برایش معلوم شد که تا سه روز دیگر از بین میرود، لذا همانجا به اطرافیان خود نیز اطلاع داد و همین طور هم شد.
در روایت آمده است: "ثلاث لا یطیقها لا(تطیقها) هذه الإمة... انصاف الناس من نفسه."(1) "سه چیز است که این امت طاقت تحمل آن را ندارد... رعایت انصاف نسبت به مردم در رابطه با خود." اکنون(2) مردم عراق و شیعیان به ظلم صدام و آمریکا و متحدانش گرفتارند و بلا و آتش بر سرشان میبارد. اگر ما خود را به جای آنها بگذاریم، کأنّه بلا بر سر ما میبارد. آنها نه مقرّی دارند و نه مفرّی. معاش هم ندارند، و در سرای خود بدون نفت و آب و برق و نان هستند. آیا درست است مسلمانها این گونه مبتلا و گرفتار باشند و ما غافل باشیم و دست روی دست بگذاریم و حتی حال دعا و توسل هم نداشته باشیم؟ مگر صاحب کار یکی نیست، مگر امور ما و آنها به دست یکی نیست؟! پس چرا به او متوسل نمیشویم و در رفع مشکلات و شداید و بلاها از او استمداد نمیکنیم و او را نمیخوانیم؟! اگر امروز ما در مصایب آنها شریک نباشیم، یعنی این که فردا هم اگر ما گرفتار شدیم شما هم در مصایب با ما شریک نباشید! بله، مسلمانان به فکر همدیگر نشدند لذا کفار در فکر آنها شدند و برای تفرقه میان آنها و تسلط بر آنها و منافع آنها نقشه کشیدند و از راههای گوناگون و بیشتر از راه تطمیع، آنها را به دامهای خود گرفتار نمودند و اسیر خود کردند. جهان اسلام و مسلمانها با داشتن اسلام چه احتیاجی به دیگران دارند؟! و قرآن با وجود اهل قرآن، یعنی عترت و اهل بیت-علیهم السلام- چه نیازی به مبلّغ و مفسّر دیگر دارد؟!
2. در جنگ آمریکا و متحدانش با عراق پس از اشغال کویت توسط صدام
در محضر بهجت، ج3، ص229.
سلام استاد.
درجواب این سوال میتونم بگم چون هرکسی به فکر خودش هست ونمیخواد به دیگران کمکی کنه یا کرهی ازمشکلاتش باز کنه..
درصورتی که بااین کار بنظرم در بعضی مواقع که خودشون هم گرفتاری دارند به واسطه همین بازکردن گره از مشکلات دیگران، برطرف میشه..
بااین حال نمیدونم چرا همه خودشون رو غرق در زندگی خودشون کردن..sad
این مسئله حتی اگر به ثوابش فکرنکنیم بازهم به نفع همه میشه
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم:
لو خفتم الله حق خيفته لعلمتم العلم الذي لا جهل معه; اگر از خدا، چنانكه شایسته بود ميترسيديد علمي به شما آموخته ميشد كه جهل و ناداني با آن همراه نبود.
كنزالعمال : منتخب ميزان الحكمة : 406
برخی می گویند که هم فقه و هم اخلاق، خوبی و بدی افعال را مشخص می کند، پس تفاوت چندانی ندارند.
در جواب باید گفت: موضوع علم فقه، اعمال و افعال مکلف است و آنچه مربوط به اثر خارجی کارها است.
اما در اخلاق مقدمات روحی و ایجاد انگیزه و علاقه در انجام کار مورد بحث است.
مقدمات افعال بد و خوب در فقه نمی گنجد، مثلا در روایت داریم محبت به دنیا رأس همه خطا ها است؛ اما در هیچ کتاب فقهی حب دنیا را گناه ندانسته اند.
همانطور که واجب و حرام های اخلاقی با فقه متفاوت است، نتیجه و ثواب و عقاب هایش نیز با فقه قابل قیاس نیست.
در اینجا سلب توفیق در انجام کار خیر و نهایتا بی توجهی خدا سزای فرد خاطی است.
همانطور که انسان از لبه پرتگاه فاصله می گیرد باید از مرز گناه دوری کند، اگر انسان به اختیار خود تا مرزهای گناه پیش برود دیگر خیلی سخت می تواند خود را حفظ کند مخصوصا اگر دچار هیجانات شدید شهوانی و غضب شده باشد.
بخشی از بیانات آیت الله مصباح یزدی اوصاف نفس در مناجات الشاکین
«وَإلي الخَطيئَةِ مُبادِرَةً وَبِمَعاصِيكَ مُولَعَةً»؛
همان نفسى كه شتابنده به سوى خطا، و آزمند به انجام گناهان است.
حالا اگر يك بار گناه كردي، دست بردار نيست. هر باري كه آدم به خواسته ي نفس پاسخ دهد خواهشِ نفس قويتر ميشود. اين طور نيست كه نفس در ابتدا غضب خدا را بخواهد. نفس خواسته ي خودش را مي خواهد، ولي وقتي اين خواسته قوي شد ديگر آدم اعتنا نمي كند كه اين حلال است يا حرام.
[h=2] به گونهای دعا کنیم که استجابت آن را بفهمیم [/h]
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
برخی گمان میکنند که دعا کار پیرزنها و پیرمردها و عجزه(1) است، آنها که نمیتوانند در میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند، ولی معلوم میشود مسأله از این بالاتر است! در روایت دربارهی شرایط استجابت دعا، آمده است: "من دعا و هو لا یحس سِوَی الأجابة اُستجیب له" "هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند دعایش مستجاب میشود." گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یأس از اجابت، که دعای ما فقط با زبان و لقلقهی لسانی استٰ؛ نه دعای برخاسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت. قلب متیقّن و دل شکستهای میخواهد که دعایش مثل تیر به هدف برسد به گونهای که دعا کنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعده استجابت بدهند، و لو بعد از چهل سال، هم چنان که دربارهی حضرت یعقوب-علیه السلام- ظاهراً دارد.
[h=2] گوهر شب چراغ در دست داریم و قدر آن را نمیدانیم! [/h]
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
نقل میکنند در جنگی گوهر شب چراغ و برلیانی به اندازهی یک تخم مرغ به دست کسی داده بودند تا از آن محافظت کند و خود او خبر نداشت که چه چیز گرانبهایی در دستش است. با این که گرسنه شده و به گرده نانی نیاز پیدا کرده بود به در دکانها رجوع کرده و گدایی میکرد و نمیدانست که چه چیز با ارزشی در دست دارد، فقط این را میدانست که به او گفتهاند: اگر آن را دور بیندازی، تو را میزنیم. کار ما هم در رابطه با قرآن و عترت همین طور شده است. در یک دست گوهر شب چراغ و در دست دیگر برلیانی گرانبها داریم که هزارها میلیارد ارزش دارد. ولی ارزش آن دو را نمیدانیم و لذا از این و آن گدایی میکنیم!
از سید کائنات صلی الله علیه و آله روایت است که چون فرزندان و نبیرههای آدم بسیار شدند در نزد وی سخن میگفتند و وی ساکت بود.
گفتند ای پدر چه شد شما را که سخن نمیگویی؟ گفت: ای فرزندان من چون خداوند جل جلاله مرا از جوارش بیرون فرستاد با من عهد کرد و گفت: گفتارت را کم کن تا به جوارم باز گردی.
در يك كلمه بايد گفت: آفت نفس «گناه» و مايه حيات و رشد و تغذيه آن «ياد خدا» و توجه به معنويات است.
قرآن مىفرمايد خدا و پيامبر شما را به چيزى مىخوانند كه حيات شما در آن است: اِسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ؛ اجابت كنيد خدا و رسول را آن هنگام كه شما را به چيزى مىخوانند كه شما را زنده مىگرداند.1
انذار پيامبر براى كسى مفيد است كه قلب و دلش حيات داشته باشد؛ چرا كه فرمود: لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا؛ تا بيم دهد آن كه را زنده است.2
و در آيه ديگر فرمود: إِنَّما تُنْذِرُ مَنْ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ؛ تو فقط كسى را بيم مىدهى كه در نهان از خدا خوف دارد. اين آيه در واقع تفسير «حيّاً» در آيه قبل است.3
در آن آيه فرمود، انذار براى كسى است كه زنده باشد؛ نه زنده ی جسم، كه زنده ی روح و جان.
در اين آيه انذار را مختص كسانى مىداند كه خشيت الهى در دل و جان دارند؛ يعنى آنچه جان و دل را حيات مىبخشد، خشيت الهى و ياد خدا در نهان و آشكار است.
دلِ بى خشيت، دلِ مرده است و حيات ندارد و داروىِ انذارِ پيامبر در آن اثرى نمىكند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]فضیل بن عیاض ، [=arial,helvetica,sans-serif]یكی از دزدان معروف بود. كاروانها را مورد دستبرد قرار می داد و با نهایت زبردستی ، اموال مردم را به غارت می برد.
كاروان هایی كه از منتطقه ی سرخس می گذشتند ، تمام مراقبتهای لازم را به كار مر بردند كه به چنگ فضیل گرفتار نشوند.
این راهزن خطرناك ، به دام عشق دختری افتاد و تصمیم گرفت شبانه خود را به خانه ی معشوقه ی خود برساند و او را برباید.
نیمه شب ، از دیوار خانه ی دختر بالا رفت ولی هنوز ، قدم به خانه ی او نگذاشته بود كه آهنگ دلنشینی از خانه ی مجاور شنید.
گوش فر داد ، مردی قرآن می خواند و به این آیه ی شریفه رسیده بود :
یعنی : آیا هنوز وقت آن نرسیده كه دلهای مردم با ایمان با یاد خدا خاضع و خاشع شود ؟.
شنیدن این آیه ، چنان تحولی در درون فضیل به وجود آورد كه بی اختیار گفت :
خداوندا ! وقت آن رسیده است ؛ و فوراً از دیوار پایین آمد و از گناهی كه در نظر داشت چشم پوشید.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]همین تذكر سبب شد كه فضیلاز تمام آلودگی ها ، خود را نجات دهد و دست از دزدی و گناه بشوید .
در همان شب كه این دگرگونی در درون فضیل پدید آمده و او را سرگردان و منقلب ساخته بود ، گذرش به كاروانسرایی افتاد
كه كاروانی در آن فرود آمده و بار انداخته بود.
فضیل در گوشه ای خزید و سر به گریبان ، بر گذشته ی پرگناه خود افسوس می خورد. در آن حال شنید كه كاروانیان
درباره ی ساعت حركت سخن می گویند.
یكی از كاروانیان می گفت : رفقا ! امشب حركت نكنید و بگذارید هوا روشن شود ، زیرا به قرار اطلاع ، فضیل بر سر راه است
و خطر او قافله را تهدید می كند .سخن اضطراب آمیز كاروانیان ، آتشی در دل فضیل برافروخت و از اینكه جنایات او ، این چنین
مردم را مضطرب و پریشان ساخته به شدت متأثر شد و بی اختیار از جا برخاست و گفت :
مردم بدانید من فضیل بن عیاضم و آسوده خاطر باشید كه دیگر فضیل دزدی نمی كند و سر راه را بر كاروانیان نمی بندد.
او به درگاه خدا بازگشته و از گناه خود توبه كرده است. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]روضات الجنات )
چطور شخصی مثل فضیل ابن عیاض که کارش دزدی و گردنه گیری بود و خدا می داند چقدر مال حرام در زندگیش بوده
و چقدر لقمه ی حرام از گلویش پائین رفته با شنیدن یک آیه طوری متحول می شود که از آن پس شرح حالش زبانزد
عارفان و سالکان می گردد؟ امثال او را هم کم نداریم.منظورم موفقیت او به توبه نیست توبه انسان را از هر پلیدی
پاک می کند مقصودم چگونگی تأثیر پذیری او از شنیدن یک آیه است،آن تحول ناگهانی منظور نظر حقیر است.
گرچه شنیده و خوانده ام:"داد حق را قابلیت شرط نیست".
علیکم السلام و رحمه الله
با تشکر از دقت سرکارعالی
تمام کسانی که در طول عمرشان به وسیله ای متحول شده و پس از مدتها گناه به سمت خدا برگشته اند، یک قابلیت یا یک استعداد و ظرفیت خاصی در درونشان بوده. کسی که لیاقت هدایت پیدا می کند، حتما یک گوهر درونی داشته که همان باعث میشود لطف پروردگار شامل حالش شده و هدایتش نماید. مثلا برخی افراد با اینکه اهل گناهند، اما یک فضائل نفسانی زیبایی هم دارند؛ مثلا سخاوتمندند و اهل کمک به نیازمندان، یا دل رحمند یا به والدینشان خدمت می کنند و امثال اینها.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «وَ اللَّهِ لَا یُحِبُّنَا مِنَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ إِلَّا أَهْلُ الْبُیُوتَاتِ وَ الشَّرَفِ وَ الْمَعْدِنِ وَ لَا یُبْغِضُنَا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ إِلَّا کُلُّ دَنَسٍ مُلْصَقٍ؛ به خدا قسم کسی از عرب و عجم نمی تواند ما اهل بیت را دوست داشته باشد، مگر اینکه اهل بیوتات باشد (خانوادهدار و اصیل باشد) و کسی نمیتواند ما را دشمن بدارد، مگر هر انسان آلوده و مطرود. (ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی/8/316)
[h=2] به گونهای دعا کنیم که استجابت آن را بفهمیم [/h]
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
برخی گمان میکنند که دعا کار پیرزنها و پیرمردها و عجزه(1) است، آنها که نمیتوانند در میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند، ولی معلوم میشود مسأله از این بالاتر است! در روایت دربارهی شرایط استجابت دعا، آمده است: "من دعا و هو لا یحس سِوَی الأجابة اُستجیب له" "هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند دعایش مستجاب میشود." گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یأس از اجابت، که دعای ما فقط با زبان و لقلقهی لسانی استٰ؛ نه دعای برخاسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت. قلب متیقّن و دل شکستهای میخواهد که دعایش مثل تیر به هدف برسد به گونهای که دعا کنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعده استجابت بدهند، و لو بعد از چهل سال، هم چنان که دربارهی حضرت یعقوب-علیه السلام- ظاهراً دارد.
1. افراد ناتوان و عاجز
در محضر بهجت، ج3، ص230.
سلام استاد.
خوب هستید؟
امکان این مسئله رو ببشتر توضیح بفرمایید؟
من دقیق متوجه موضوع نشدم
معنای ولایت آن است که انسان به جایی برسد که عالم و آدم را تنها تحت تدبیر خدای سبحان ببیند.انسانی که خود فانی در خداست تحت ولایت اوست.انسانی که از خود استقلال و اختیار و اراده نشان میدهد ،هرگز تحت ولایت خدا نیست .انسان هنگامی به مقام ولایت و از اولیای خاص الهی به شمار میرود که از خود اراده و استقلالی نشان ندهد.
لزوم ناراحتی برای گرفتاری شیعیان و دعا برای فرج مسلمانان
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
آیا درست است در حالی که شیعیان در معرض حمله هستند و به نابودی کشانده میشوند، در مستحبات تأمل کنیم که آیا مثلاً حضرت صادق-علیه السلام- در دعای هر روز و بعد از فریضه ماه رجب: "یا من أرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ"(1) از اول دعا، انگشت سبابهی خود را حرکت میداد، یا فقط در هنگام گفتن جملهی "یا ذَالجَلالِ وَ الاکرام"، با این که "یَلوذُ بِسبابته الیُمنی"؛ (با انگشت سبابهی دست راست اظهار تضرع و مسکنت مینمود) قید دعا نیست بلکه امر راجحی(2) است که در تمام ادعیه میشود انجام داد. اما نباید ناراحت باشیم و دعا کنیم و فرج مسلمانان را بخواهیم. هنگامی که یک خلخال از پای ذمّیهای بیرون آورند، حضرت امیر-علیه السلام- فرمود: "فَلَو أَنَ امرَءً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا أسَفَاً، ما کانَ بِهِ مَلوما"(3) اگر شخص مسلمانی از شدت ناراحتی بر این ماجرا جان دهد، به هیچ وجه سزاوار ملامت و سرزنش نیست. یعنی اگر بمیرد، جا دارد!
1. بحارالانوار، ج95، ص390
2. یعنی مستحب در مستحب، و به نحو تعدد مطلوب است
3. ر.ک: کافی، ج5، ص4؛ بحارالانوار، ج34، ص64
در محضر بهجت، ج2، ص329.
سلام
لیلة المبیت
بیانات رهبر انقلاب امام خامنه ای حفظه الله تعالی
« سیزده سال در کنار پیغمبر در سختترین مواقف، علی ابن ابیطالب علیهالصّلاةوالسّلام ایستاد. بعد آن وقتی که سیزده سال رنج داشت
به پایان میرسید، درست است که هجرت رسول اکرم هجرت از روی اجبار و ناچاری و زیر فشار قریش و مردم مکه بود، اما آیندهی روشنی داشت.
همه میدانستند که این هجرت مقدمهی کامیابیهاست، مقدمهی پیروزیهاست. درست در آنجایی که یک نهضت از دوران محنت دارد
وارد دوران راحتی و عزت میخواهد بشود، در همان لحظه که همه معمولاً تلاش میکنند زودتر خودشان را برسانند اگر بتوانند از مناصب اجتماعی
چیزی را بگیرند، جایگاهی پیدا بکنند، در همین لحظه امیرالمؤمنین آماده شد تا در جای پیغمبر، در بستر پیغمبر، در شبی ظلمانی و تاریک بخوابد
تا پیغمبر بتواند از این خانه و از این شهر خارج بشود.
توی آن شب، کشته شدن آن کسی که در این بستر میخوابد، تقریباً قطعی و مسلّم بود. اینجور نبود که حالا چون من و شما قضیه را میدانیم،
میدانیم که امیرالمؤمنین در آن حادثه به شهادت نرسید، بگوییم که آنجا همه میدانستند. نهخیر. مسأله این است که در یک شب ظلمانی
در یک نقطهی معینی یک کسی بنا است کشته بشود، قطعی است. میگویند آقا، این آقا برای اینکه بتواند از اینجا خارج بشود،
باید کسی در آن جا به جای او باشد تا جاسوسها که نگاه میکنند، احساس کنند کسی در آنجا هست. کی حاضر است؟
این ایثار امیرالمؤمنین خود یک حادثهی فوقالعاده مهم است، اما زمان این ایثار هم بر اهمیت آن میافزاید. زمان کی است؟
آن وقتی که بنا است این دوران محنت بهسربیاید. بنا است بروند حکومت تشکیل بدهند، راحت باشند.
مردم مدینه - یثرب - ایمان آوردهاند، منتظر پیغمبرند، همه این را میدانند. در این لحظه این ایثار را امیرالمؤمنین میکند.
هیچ انگیزهی شخصی باید در یک انسانی وجود نداشته باشد تا اقدام به یک چنین حرکت بزرگی بکند.»
خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۸/۰۲/۰۸
[="Tahoma"][="Blue"]قرآن كريم مىفرمايد: «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» «الروم/7»
آنان به ظاهرى از زندگى دنيا آگاهند همانهايند كه از آخرت بىخبرند.
زراندوزانى كه جمع مال را هدف و دنيا را مقصد نهايى خود مىدانند، جز به ظاهر دنيا نمىنگرند و زندگى را در سرگرمىها و لذتهاى زودگذر و خواب و خوراك خلاصه مىكنند و برايش عمق و فرجامى قائل نيستند؛ حتى علومى كه كسب مىكنند، مادى بوده و براى كشف امور ظاهرى است و از ديگر منافع و خيرات دنيا و از حيات آخرت كه در بطن جهان نهفته است در غفلتند، مانند كودك يا شخص جاهلى كه از كتاب نفيس و علمى، جز كاغذ و خطوط ظاهرى، چيز ديگرى نمىفهمد.
چنين كسانى گرچه ممكن است گاهى عبادت كنند، ولى از عبادات خود لذّت نمىبرند و به باطن آن دست نمىيابند، زيرا مستِ ثروت زياد شدهاند و عقل و هوش خود را از دست دادهاند، چنان كه در حديثى از قول حضرت عيسى عليه السلام آمده است: «همان طور كه بيمار از شدّت درد به غذا مىنگرد و از آن لذّت نمىبرد، اهل دنيا نيز با رسيدن به لذايذ دنيا، لذّت و شيرينى عبادت را درك نمىكنند.»
حضرت على عليه السلام نيز مىفرمايد: «السُّكْرُ ارْبَعُ سَكَراتٍ: سُكْرُ الشَّرابِ و سُكْرُ الْمالِ وَ سُكْرُ النَّوْمِ وَ سُكْرُ الْمُلْكِ» «الخصال، ج2، ص: 636»
مستى بر چهار نوع است: مستى شراب، مال، مستى خواب و مستى سلطنت.
اميرمؤمنان عليه السلام طى نامهاى به يكى از يارانش چنين سفارش كرد: «فَارْفَضِ الدُّنْيا فَانَّ حُبَّ الدُّنْيا يُعْمى وَ يُصِمُّ وَيُبْكِمُ» «الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 136 »
دنيا را رها كن كه حبّ دنيا انسان را كور و كر و لال مىكند.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «اقْبَلُوا عَلى جيفَةٍ افْتَضَحُوا بِأَكْلِها وَاصْطَلَحُوا عَلى حُبِّها، وَ مَنْ عَشِقَ شَيْئاً اعْشى بَصَرَهُ وَ امْرَضَ قَلْبَهُ» «نهج البلاغة (صبحي صالح)ص 159»
(آن مردم دنياپرست) به خوردن لاشهاى روى آوردند كه با خوردنش رسوا شدند و بردوستى آن لاشه اتّفاق كردند؛ و هركس به چيزى عشق بورزد، بينايىاش را مختل و قلبش را بيمار مىكند.
[/]
باسمه اللطیف
بزرگی می فرمود: کسی که ادب ندارد علم،وی را سودی ندهد
پس قبل و بعد و همراه علم ادب بیاموزید و به آن ملتزم باشید.
و عمل، نفس را مطابق سنخ خود تربیت می کند،
به این ترتیب که اگر عمل با واقع و نفس الامر و غایتی که ایجاد و صنع برای آن بوده، مطابقت و سازگاری داشته باشد، نفس با آن عمل کامل می شود و به سعادت و نیکبختی می رسد.
غفلت از روز جزا و استغفار
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
خدا کند از خود راضی نباشیم. اگر از خود راضی باشیم، هرگز نمیتوانیم حق ربوبیّت را در عبودیت و بندگی ادا کنیم. با این که هیچیم، خود را از همه چیز میدانیم. چه قدر مورد لطف و نعمتش هستیم! وای بر ما اگر از گناهان و یا از خدا در روز جزا غافل باشیم و در فکر استغفار نباشیم. سر تا پا در حال نزولیم، و حال این که قاصد صعودیم. خدا نکند که از هر کجا و از هر کس سخنی برآمد، خواه آمر به چیزی باشد و یا ناهی از چیزی، بدون یقین و اطمینان از کلام و متکلم بگیریم و عمل کنیم!
در محضر بهجت، ج2، ص81.
باب رسیدن به لقاء الله مفتوح است
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
آیا ممکن است با وجود خلوص و صدق در استعلام و طلب، هدایت و ارایهی آیات معرفت برای انسان نباشد؟! باب رسیدن به کمالات و لقاء الله مفتوح است. حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل میشود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟! در زمینهی معرفت وارد شده است: "ما کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَم أَرَهُ."(1) "من کسی نیستم که پروردگار ندیده را بپرستم." و نیز: "عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیباً."(2) "چشمی که تو را ناظر بر خود نبیند، کور است.(یا:کور باد!)." و یا این که: "رَأَتهُ القُلوبُ بِحقائقِ الایمان."(3) "دلها او را با ایمانهای واقعی میبینند." هم چنین: "نَزَلَ مِن رَبِّه مَنزِلَة فَراهُ بِقَلبِه."(4) "نسبت به پروردگارش در منزلتی قرار گرفت تا این که او را با قلبش مشاهده نمود."
1. اصول کافی، ج1، ص197 و 138؛ بحارالانوار، ج4، ص44، 52 و 304
2. بحارالانوار، ج64، ص142؛ ج95، ص226
3. اصول کافی، ج1، ص97 و 138؛ بحار الانوار، ج4، ص26
4. مشابه: المیزان، ج19، ص31
در محضر بهجت، ج2، ص190.
باسمه الحلیم الرئوف رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لِينُوا لِمَن تُعلِّمونَ ، و لِمَن تَتَعَلَّمونَ مِنهُ
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: با كسى كه به او علم مى آموزيد
و با كسى كه از او علم فرا مى گيريد، نرم و ملايم باشيد.
روح انسان
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
قدرت و استعداد بشر به حدّی است که هم میتواند به اعلی علیین برسد و هم به اسفل سافلین. انسان دارای روح حیوانی است و پستتر و درندهتر و شریرتر از حیوان است؛ زیرا سگ و خوک و حیوانات درنده پا در جهنم نمیگذارند، ولی عدهای از انسانهای شقی و ستمگر پا بیرون از جهنم نمیگذارند و همیشه در نار مخلّدند. چه قدر تفاوت است بین انسان و حیوان!
در محضر بهجت، ج2، ص78.
عذاب دردناک برای چه گروهی است؟
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
دربارهی استمناء در روایات آمده است: "کل ما انزل به الرجل ماءه من هذا و شبهه، فهو زنا."(1) "استمناء و یا هر کار مشابه آن که انسان به وسیله آن منی خود را بیرون بیاورد، زنا محسوب میشود." "ثلاثة لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا ینظر الیهم و لایزکیهم و لهم عذاب الیم... الناکح نفسه."(2) "سه تن هستند که خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنان را پاکیزه نمیگرداند و به آنها نظر(رحمت) نمیکند و برای آنان عذاب دردناک خواهد بود... کسی که با خود عمل جنسی انجام دهد."
1. وسائل الشیعه، ج20، ص349، 352، 355
2. بحارالانوار، ج73، ص106؛ ج76، ص63، 95 و...
در محضر بهجت، ج2، ص67.
باید اهل محاسبه باشیم
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینی-علیه السلام- و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی. سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم! "أَفضَلُ النّاسِ مَن شَغَلتهُ مَعایِبُهُ عَن عُیُوبِ النّاسِ."(1) "برترین مردم کسی است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجه به عیوب مردم باز دارد." به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمیتوانیم دیگران را اصلاح کنیم.
1. غرر الحکم؛ ص234
در محضر بهجت، ج2، ص427.
توبه نمیکنیم چون خود را بد نمیدانیم!
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
حوادثی که اتفاق میافتد، نتیجهی کارهای ماست که بر سر ما میآید: "وَ ما اصابَکُم مِن مُصیبَة فَبِما کَسَبت اَیدیکُم"(1) "هر مصیبتی به شما میرسد، به واسطهی اعمال شما است." آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبتها شده است توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمیکنیم، چون کارهای خود را بد نمیدانیم، و به خود و کارهای خود خوش بین هستیم! آیا در این حوادث و گرفتاریها که از هزار سال پیش به ما خبر دادهاند، نباید شرح صدر پیدا کنیم و همان طور که دستور دادهاند باشیم؟! که فرمودهاند: "تَمَسَّکوا بِالاَمرِ الاَوّل."(2) "به دستور اول تمسّک بجویید(و عمل کنید.)" یعنی این که به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینی عمل کنیم، و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. و نیز در مثل این زمانه که اهل ایمان به بلاهای فراوان مبتلا هستند، چنان که دستور دادهاند، دعای فرج را زیاد بخوانیم.
1. سورهی شوری، آیهی 30
2. بحارالانوار، ج52، ص133
در محضر بهجت، ج2، ص139.
راستگویی و رؤیای صادقانه و صفای روح
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
راستگویی، در دیدن رؤیای صادقه و صفای روح خیلی مؤثر است.
در محضر بهجت، ج2، ص158.
پاداش تبلیغ
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
آقایی میگفت: دوازده نفر را مسلمان کردم، یا دوازده بهایی و سنی را شیعه کردم. اگر کسی یک نفر را هدایت و مسلمان کند یا مستبصر کند، خدا میداند نزد خدا چه مقامی دارد!
در محضر بهجت، ج2، ص157.
منزلت و اهمیت زیارت حضرت معصومه علیها السلام
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
حضرت معصومه-علیها السلام- از قبیل امامزادههای مطلق نیست که هنگام زیارت او زیارتنامهی مطلق امامزادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد؛ زیرا در روایت است: "مَن زارَها وَجَبَت له الجنَة."(1) "هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد." خیلی کلمهی بزرگی است. نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم-علیه السلام- در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه-علیها السلام- که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسألهای دارم؟ میفرماید: بنویس، مینویسد، ایشان پاسخ آن را میدهد، بعد که حضرت امام کاظم-علیه السلام- به خانه بر میگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید: "بِابی هِی وَ اُمّی، حَکَمَت بِما حَکَمَ الله!" "پدر و مادرم به فدایش، به آن چه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است." اینها افراد عادی نبودهاند، خدا میداند این خاندان چه شخصیتهایی بودهاند، كه این همه کرامات برای ایشان ذکر کردهاند.
1. بحارالانوار، ج48، ص317؛ ج99، 267
در محضر بهجت، ج2، ص137.
باید دعا کنیم!
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
با این که بر سر ما آتش میریزد(1) و باید دعا کنیم تا برطرف شود، ولی دعا نمیکنیم و حال دعا، انکسار قلب، سوختگی و آه که وقتی از قلب خارج میشود، مانند تیر به هدف میخورد، در ما نیست! بله، لقلقهی زبان خیلی داریم!
1. در جنگ عراق علیه ایران
در محضر بهجت، ج2، ص135.
باسمه القدّوس
برای دریافت حقایق عالم چاره ای جز پاک نمودن مجاری ادراکی
از لغو و بیهوده و حرام و مکروه نیست.
قالَ
الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی(علیه السلام):"یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَأهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ."
علماء و دانشمندانى كه به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمایند
روز قیامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.
قالَ الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی(علیه السلام):
"ألعُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ اِلَی الغَمطِ وَالجَهلِ"
خودپسندی مانع تحصیل علم است و انسان را بسوی نادانی و خواری می کشاند.
همّ و غم روزی بدتر از زحمت کار است!
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
خدا کند یقین برای انسان روزی شود! آیا آدمی هست که میترسد از گرسنگی بمیرد؟! ولی باید بداند هم چنان که امکان دارد از گرسنگی بمیرد، اگر مردن او مقدر شده باشد، ممکن است از سیری بمیرد. چه قدر خوب است انسان از ناحیهی امر روزی راحت باشد، زیرا همّ و غم روزی بدتر از زحمت کار است. کسی که به همّ و غم روزی مبتلا است، شب و روز کار میکند و پیوسته غصهی روزی را میخورد!
در محضر بهجت، ج2، ص113.
قرآن، دعا و ذکر فضایل اهل بیت-علیهم السّلام-
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
در روایت دارد که: "گاهی مؤمن به همّ و غمّ مبتلا میشود، چون در جای دیگر روی زمین، مؤمنی به همّ و غمّ گرفتار شده است." این ارتباط روحی مؤمنان را میرساند. چنان که قرآن دافع و رافع بلا و غم است، ذکر فضایل اهل بیت-علیهم السّلام- نیز چنین است. چنان که دعا، هم دافع است و هم رافع. بنابراین، ما باید پیش از آمدن بلا بر سر مؤمنین و نیز برای رفع بلایا بعد از آمدن آن، دعا کنیم، و دعا کردن با صبر در برابر بلا منافات ندارد؛ زیرا ما را به بیصبری دعوت نکردهاند.
در محضر بهجت، ج3، ص153.
اثر سوء بیحرمتی به علمای دین
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
ائمهی ما-علیهم السلام- به علما و فقها و راویان احادیث احترام میگذاشتند ولی ما بیحرمتی میکنیم، بدگویی میکنیم و... غافل از این که کمترین سزای بیاحترامی به آنها بلاهایی است که در این دنیا بر انسان وارد میشود. از قبیل کوتاهی عمر، سوء عاقبت و... زمانی، شخصی با صاحب جواهر به مجادله پرداخت، صاحب جواهر به او نفرین کرد و خطاب به امیرالمؤمنین-علیه السلام- عرض کرد و فرمود: اگر غرض این شخص از این مجادله مطلب دیگری است، از نجف بیرونش کن و آن آقا مجبور شد پانزده سال در جای دیگر با در به دری اقامت کند. شاید بعضی از اهل علم گمان کنند که اگر علما و اهل علم همدیگر را تنقیص کنند، اشکال ندارد؛ٰ ولی چنین نیست، بلکه خطر خرده گرفتن بر اهل علم بیشتر از ایراد و اعتراض به دیگران است. لذا انسان حتی در موارد تشخیص عدم اهلیت علما باید احتیاط کند؛ زیرا تنقیص علما خیلی مشکل است.
در محضر بهجت، ج3، ص263.
دست کریمان ید الله است و ید الله هر گز تهی نگردد.
در مشکلات زندگی باید به تفاهم برسیم
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
در مشکلات باید بنشینیم و با هم تفاهم کنیم و نتیجهی صحیح را بگیریم. اگر میخواهیم در زندگی به تفاهم برسیم، باید بنشینیم با هم تفاهم کنیم و هر کس عقل و فهم و شعور بیشتر دارد باید جور نادان را بکشد و او را به راه صحیح راهنمایی کند. بهتر این است که به جای ایراد گرفتن، به فکر برطرف کردن عیوب یکدیگر باشیم. باید راه توافق را پیدا کرد، اگر به آن نرسیم، زندگیها بر باد خواهد رفت. توافق هم در پشت پردهی یک گذشت، مخفی است.
در محضر بهجت، ج3، ص186.
مگر میشود ما خدا را بخواهیم و او ما را رها کند؟!
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
به طالب معرفت بشارت دادهاند که رسیدهای، داخل شود: "أَبْشرْ الطّالِبَ بِالوُصُولِ و قُلْ / لِلَّذی یَطْرُقُ الأَبْوابَ أنْ یَلِجا" "به طالب(معرفت) مژدهی وصال را بده، و به کسی که در میزند، بگو که وارد شود." خدا کند وقت رفتن با یقین و بینایی از دنیا برویم! اگر طالب باشیم و در طلب خلوص و جدیت داشته باشیم، در و دیوار به اذن الله، هادی ما خواهند بود؛ و اگر طالب و تشنه نباشیم، در کنار آن چشمهی رحمت، محروم خواهیم بود، چنان که سخنان رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- در قلب ابوجهل و ابولهب اثر نکرد! اگر مزاج انسان علیل و مریض باشد، با پند و اندرز علاج او امکانپذیر نخواهد بود، و گل گاوزبان و گل بنفشه او را علاج نخواهد کرد. مگر میشود ما خدا را بخواهیم و او ما را رها کند و به خود راهنمایی نکند؟!
در محضر بهجت، ج3، ص47.
آزادی باز دارنده از آزادی مطلق
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
کدام محکمه و دادگاهی است که انسان از دست خودش شکایت کند و بگوید: با اختیار خود راه حق را نمیرویم و راه باطل را میرویم، و به اختیار خود، حق را نمیخواهیم و باطل را میخواهیم! حکم کن بر ما! این آزادی ما است که در اثر متابعت نفس و پیروی از هوی و هوس ما را از آزادی مطلق باز داشته است.
در محضر بهجت، ج3، ص173.
چرا تعاطف ( عاطفه ) نداریم؟!
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
این نکته از معلومات و واضحات و از مسلّمیّات شرع است که چنان چه مسلمانی دید که مسلمانی گرفتار است و با اندک همت، گرفتاری او رفع میشود، در این صورت اگر همت نکند، معاقَب خواهد بود.
در محضر بهجت، ج3، ص28.
چرا به فکر شیعیان و مسلمانان گرفتار نیستیم؟!
بسمه تعالی
ایت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
در روایت آمده است: "ثلاث لا یطیقها لا(تطیقها) هذه الإمة... انصاف الناس من نفسه."(1) "سه چیز است که این امت طاقت تحمل آن را ندارد... رعایت انصاف نسبت به مردم در رابطه با خود." اکنون(2) مردم عراق و شیعیان به ظلم صدام و آمریکا و متحدانش گرفتارند و بلا و آتش بر سرشان میبارد. اگر ما خود را به جای آنها بگذاریم، کأنّه بلا بر سر ما میبارد. آنها نه مقرّی دارند و نه مفرّی. معاش هم ندارند، و در سرای خود بدون نفت و آب و برق و نان هستند. آیا درست است مسلمانها این گونه مبتلا و گرفتار باشند و ما غافل باشیم و دست روی دست بگذاریم و حتی حال دعا و توسل هم نداشته باشیم؟ مگر صاحب کار یکی نیست، مگر امور ما و آنها به دست یکی نیست؟! پس چرا به او متوسل نمیشویم و در رفع مشکلات و شداید و بلاها از او استمداد نمیکنیم و او را نمیخوانیم؟! اگر امروز ما در مصایب آنها شریک نباشیم، یعنی این که فردا هم اگر ما گرفتار شدیم شما هم در مصایب با ما شریک نباشید! بله، مسلمانان به فکر همدیگر نشدند لذا کفار در فکر آنها شدند و برای تفرقه میان آنها و تسلط بر آنها و منافع آنها نقشه کشیدند و از راههای گوناگون و بیشتر از راه تطمیع، آنها را به دامهای خود گرفتار نمودند و اسیر خود کردند. جهان اسلام و مسلمانها با داشتن اسلام چه احتیاجی به دیگران دارند؟! و قرآن با وجود اهل قرآن، یعنی عترت و اهل بیت-علیهم السلام- چه نیازی به مبلّغ و مفسّر دیگر دارد؟!
1. من لایحضره الفقیه، ج4، ص358؛ بحارالانوار، ج71، ص395؛ ج72، ص27؛ ج74، ص45، 51 و...
2. در جنگ آمریکا و متحدانش با عراق پس از اشغال کویت توسط صدام
در محضر بهجت، ج3، ص229.
از جمله شرایط استجابت دعا، توبه است
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
از جمله شرایط دعا، توبه است. اگر از کرده و ناکرده توبه کنیم، دعایمان مستجاب خواهد شد. هر نقص و عیبی که هست از ناحیهی خود ما است. البته استجابت دعا تنها این نیست که امروز دعا کنیم و فردا نتیجهاش را ببینیم؛ بلکه مقصود این است که آثار قبولی و استجابت دعا برای ما روشن شود و یقین و توکل ما زیادتر گردد و لو بعد از انجام مقدمات رفع بلا. سید بن طاووس-رحمه الله- در حرم حضرت امیر-علیه السلام- به یکی از فرماندهان که به شیعیان ظلم و ستم مینمود نفرین کرد و در همانجا برایش معلوم شد که تا سه روز دیگر از بین میرود، لذا همانجا به اطرافیان خود نیز اطلاع داد و همین طور هم شد.
در محضر بهجت، ج3، ص253.
"خدا شناسی :
و بدانید ای بندگان خدا ! که خدا شما را بیهوده نیافرید. و بی سرپرست رها نکرد. از میزان نعمتش بر شما اگاه . و اندازه نیکی های خود بر
شما را می داند. از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید. از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید.
که میان او و شما پرده و مانعی نیست. و دری بر روی شما بسته نمی گردد . خدا در همه جا. و در هر لحظه . و هر زمان. با انسان
و پریان است. عطای فراوان از دارایی او نمی کاهد و بخشیدن . در گنج او کاستی نیاورد.
و درخواست کنندگان . سرمایه او را به پایان نرسانند. و عطا شدگان . سرمایه او را پایان نمی دهند. و کسی مانع احسان به دیگری
نخواهد بود. و اوازی او را از اواز دیگر باز ندارد. و بخشش او مانع گرفتن نعمت دیگری نیست. و خشم گرفتن او مانع رحمت نمی باشد.
و رحمتش او را از عذاب غافل نمی سازد. پنهان بودنش مانع اشکار بودنش نیست. و اشکار شدنش او را از پنهان ماندن باز نمی دارد.
نزدیک و دور است . بلند مرتبه و نزدیک است. اشکار پنهان . و پنهان اشکار است. جزا دهنده همگان است و خود جزا داده نمی شود.
پدیده ها را با فکر و اندیشه نیافریده. و از انان برای خستگی و زحمات کمکی نخواسته است. "
(مولا علی علیه السلام. )
سلام استاد.
درجواب این سوال میتونم بگم چون هرکسی به فکر خودش هست ونمیخواد به دیگران کمکی کنه یا کرهی ازمشکلاتش باز کنه..
درصورتی که بااین کار بنظرم در بعضی مواقع که خودشون هم گرفتاری دارند به واسطه همین بازکردن گره از مشکلات دیگران، برطرف میشه..
بااین حال نمیدونم چرا همه خودشون رو غرق در زندگی خودشون کردن..sad
این مسئله حتی اگر به ثوابش فکرنکنیم بازهم به نفع همه میشه
باسمه الولی
ولایت پذیری ادبی است که مادران به کودکانشان می آموزند
هنگامی که به آنها یاد می دهند حرمت و بزرگی شأن پدر
را پاس دارند.
اما اکنون میبینم گذشته هایم نگذشت بلکه در من جمع است...
آه آه از یوم الجمع...
علامه حسن زاده ی آملی
لو خفتم الله حق خيفته لعلمتم العلم الذي لا جهل معه;
اگر از خدا، چنانكه شایسته بود ميترسيديد علمي به شما آموخته ميشد كه جهل و ناداني با آن همراه نبود.
كنزالعمال : منتخب ميزان الحكمة : 406
توصیه های اخلاقی آیت اللّه محمد تقی مصباح یزدی
برخی می گویند که هم فقه و هم اخلاق، خوبی و بدی افعال را مشخص می کند، پس تفاوت چندانی ندارند.
در جواب باید گفت: موضوع علم فقه، اعمال و افعال مکلف است و آنچه مربوط به اثر خارجی کارها است.
اما در اخلاق مقدمات روحی و ایجاد انگیزه و علاقه در انجام کار مورد بحث است.
مقدمات افعال بد و خوب در فقه نمی گنجد، مثلا در روایت داریم محبت به دنیا رأس همه خطا ها است؛ اما در هیچ کتاب فقهی حب دنیا را گناه ندانسته اند.
همانطور که واجب و حرام های اخلاقی با فقه متفاوت است، نتیجه و ثواب و عقاب هایش نیز با فقه قابل قیاس نیست.
در اینجا سلب توفیق در انجام کار خیر و نهایتا بی توجهی خدا سزای فرد خاطی است.
همانطور که انسان از لبه پرتگاه فاصله می گیرد باید از مرز گناه دوری کند، اگر انسان به اختیار خود تا مرزهای گناه پیش برود دیگر خیلی سخت می تواند خود را حفظ کند مخصوصا اگر دچار هیجانات شدید شهوانی و غضب شده باشد.
اوصاف نفس در مناجات الشاکین
«وَإلي الخَطيئَةِ مُبادِرَةً وَبِمَعاصِيكَ مُولَعَةً»؛
همان نفسى كه شتابنده به سوى خطا، و آزمند به انجام گناهان است.
حالا اگر يك بار گناه كردي، دست بردار نيست. هر باري كه آدم به خواسته ي نفس پاسخ دهد خواهشِ نفس قويتر ميشود. اين طور نيست كه نفس در ابتدا غضب خدا را بخواهد. نفس خواسته ي خودش را مي خواهد، ولي وقتي اين خواسته قوي شد ديگر آدم اعتنا نمي كند كه اين حلال است يا حرام.
[h=2] به گونهای دعا کنیم که استجابت آن را بفهمیم [/h]
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
برخی گمان میکنند که دعا کار پیرزنها و پیرمردها و عجزه(1) است، آنها که نمیتوانند در میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند، ولی معلوم میشود مسأله از این بالاتر است! در روایت دربارهی شرایط استجابت دعا، آمده است: "من دعا و هو لا یحس سِوَی الأجابة اُستجیب له" "هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند دعایش مستجاب میشود." گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یأس از اجابت، که دعای ما فقط با زبان و لقلقهی لسانی استٰ؛ نه دعای برخاسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت. قلب متیقّن و دل شکستهای میخواهد که دعایش مثل تیر به هدف برسد به گونهای که دعا کنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعده استجابت بدهند، و لو بعد از چهل سال، هم چنان که دربارهی حضرت یعقوب-علیه السلام- ظاهراً دارد.
1. افراد ناتوان و عاجز
در محضر بهجت، ج3، ص230.
[h=2] گوهر شب چراغ در دست داریم و قدر آن را نمیدانیم!
[/h]
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
نقل میکنند در جنگی گوهر شب چراغ و برلیانی به اندازهی یک تخم مرغ به دست کسی داده بودند تا از آن محافظت کند و خود او خبر نداشت که چه چیز گرانبهایی در دستش است. با این که گرسنه شده و به گرده نانی نیاز پیدا کرده بود به در دکانها رجوع کرده و گدایی میکرد و نمیدانست که چه چیز با ارزشی در دست دارد، فقط این را میدانست که به او گفتهاند: اگر آن را دور بیندازی، تو را میزنیم. کار ما هم در رابطه با قرآن و عترت همین طور شده است. در یک دست گوهر شب چراغ و در دست دیگر برلیانی گرانبها داریم که هزارها میلیارد ارزش دارد. ولی ارزش آن دو را نمیدانیم و لذا از این و آن گدایی میکنیم!
در محضر بهجت، ج3، ص202.
بعد از نمازها دعا کنیم که خدایا، ما را از مستی بیرون بیاور. مارا بیدار کن.
خدا کند که از خواب غفلت بیدار شویم. بفهمیم که کجا بوده ایم، از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت.
سکوت
بسمه تعالی
علامه حسنزاده آملی حفظه الله:
از سید کائنات صلی الله علیه و آله روایت است که چون فرزندان و نبیرههای آدم بسیار شدند در نزد وی سخن میگفتند و وی ساکت بود.
گفتند ای پدر چه شد شما را که سخن نمیگویی؟ گفت: ای فرزندان من چون خداوند جل جلاله مرا از جوارش بیرون فرستاد با من عهد کرد و گفت: گفتارت را کم کن تا به جوارم باز گردی.
(هزار و یک کلمه، کلمه ۲۴۶)
در يك كلمه بايد گفت: آفت نفس «گناه» و مايه حيات و رشد و تغذيه آن «ياد خدا» و توجه به معنويات است.
قرآن مىفرمايد خدا و پيامبر شما را به چيزى مىخوانند كه حيات شما در آن است: اِسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ؛ اجابت كنيد خدا و رسول را آن هنگام كه شما را به چيزى مىخوانند كه شما را زنده مىگرداند.1
انذار پيامبر براى كسى مفيد است كه قلب و دلش حيات داشته باشد؛ چرا كه فرمود: لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا؛ تا بيم دهد آن كه را زنده است.2
و در آيه ديگر فرمود: إِنَّما تُنْذِرُ مَنْ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ؛ تو فقط كسى را بيم مىدهى كه در نهان از خدا خوف دارد. اين آيه در واقع تفسير «حيّاً» در آيه قبل است.3
در آن آيه فرمود، انذار براى كسى است كه زنده باشد؛ نه زنده ی جسم، كه زنده ی روح و جان.
در اين آيه انذار را مختص كسانى مىداند كه خشيت الهى در دل و جان دارند؛ يعنى آنچه جان و دل را حيات مىبخشد، خشيت الهى و ياد خدا در نهان و آشكار است.
دلِ بى خشيت، دلِ مرده است و حيات ندارد و داروىِ انذارِ پيامبر در آن اثرى نمىكند.
پی نوشت:
1. سوره مبارکه انفال، آیه 24
2. سوره مبارکه يس، آیه 70
3. سوره مبارکه یس، آیه 11
منبع: کتاب به سوی او، آیه الله محمد تقی مصباح یزدی
باسمه المحیی
سلام علیکم و رحمة الله
چطور شخصی مثل فضیل ابن عیاض که کارش دزدی و گردنه گیری بود و خدا می داند چقدر مال حرام در زندگیش بوده
و چقدر لقمه ی حرام از گلویش پائین رفته با شنیدن یک آیه طوری متحول می شود که از آن پس شرح حالش زبانزد
عارفان و سالکان می گردد؟ امثال او را هم کم نداریم.منظورم موفقیت او به توبه نیست توبه انسان را از هر پلیدی
پاک می کند مقصودم چگونگی تأثیر پذیری او از شنیدن یک آیه است،آن تحول ناگهانی منظور نظر حقیر است.
گرچه شنیده و خوانده ام:"داد حق را قابلیت شرط نیست".
باسمه المحیی
كاروان هایی كه از منتطقه ی سرخس می گذشتند ، تمام مراقبتهای لازم را به كار مر بردند كه به چنگ فضیل گرفتار نشوند.
این راهزن خطرناك ، به دام عشق دختری افتاد و تصمیم گرفت شبانه خود را به خانه ی معشوقه ی خود برساند و او را برباید.
نیمه شب ، از دیوار خانه ی دختر بالا رفت ولی هنوز ، قدم به خانه ی او نگذاشته بود كه آهنگ دلنشینی از خانه ی مجاور شنید.
گوش فر داد ، مردی قرآن می خواند و به این آیه ی شریفه رسیده بود :
اَلَمْ یَأن للَّذینَ ءامَنوُا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللهِ ***سوره حدید ، آیه 16
یعنی : آیا هنوز وقت آن نرسیده كه دلهای مردم با ایمان با یاد خدا خاضع و خاشع شود ؟.
شنیدن این آیه ، چنان تحولی در درون فضیل به وجود آورد كه بی اختیار گفت :
خداوندا ! وقت آن رسیده است ؛ و فوراً از دیوار پایین آمد و از گناهی كه در نظر داشت چشم پوشید.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]همین تذكر سبب شد كه فضیل از تمام آلودگی ها ، خود را نجات دهد و دست از دزدی و گناه بشوید .
در همان شب كه این دگرگونی در درون فضیل پدید آمده و او را سرگردان و منقلب ساخته بود ، گذرش به كاروانسرایی افتاد
كه كاروانی در آن فرود آمده و بار انداخته بود.
فضیل در گوشه ای خزید و سر به گریبان ، بر گذشته ی پرگناه خود افسوس می خورد. در آن حال شنید كه كاروانیان
درباره ی ساعت حركت سخن می گویند.
یكی از كاروانیان می گفت : رفقا ! امشب حركت نكنید و بگذارید هوا روشن شود ، زیرا به قرار اطلاع ، فضیل بر سر راه است
و خطر او قافله را تهدید می كند .سخن اضطراب آمیز كاروانیان ، آتشی در دل فضیل برافروخت و از اینكه جنایات او ، این چنین
مردم را مضطرب و پریشان ساخته به شدت متأثر شد و بی اختیار از جا برخاست و گفت :
مردم بدانید من فضیل بن عیاضم و آسوده خاطر باشید كه دیگر فضیل دزدی نمی كند و سر راه را بر كاروانیان نمی بندد.
او به درگاه خدا بازگشته و از گناه خود توبه كرده است. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]روضات الجنات )
علیکم السلام و رحمه الله
با تشکر از دقت سرکارعالی
تمام کسانی که در طول عمرشان به وسیله ای متحول شده و پس از مدتها گناه به سمت خدا برگشته اند، یک قابلیت یا یک استعداد و ظرفیت خاصی در درونشان بوده. کسی که لیاقت هدایت پیدا می کند، حتما یک گوهر درونی داشته که همان باعث میشود لطف پروردگار شامل حالش شده و هدایتش نماید. مثلا برخی افراد با اینکه اهل گناهند، اما یک فضائل نفسانی زیبایی هم دارند؛ مثلا سخاوتمندند و اهل کمک به نیازمندان، یا دل رحمند یا به والدینشان خدمت می کنند و امثال اینها.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «وَ اللَّهِ لَا یُحِبُّنَا مِنَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ إِلَّا أَهْلُ الْبُیُوتَاتِ وَ الشَّرَفِ وَ الْمَعْدِنِ وَ لَا یُبْغِضُنَا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ إِلَّا کُلُّ دَنَسٍ مُلْصَقٍ؛ به خدا قسم کسی از عرب و عجم نمی تواند ما اهل بیت را دوست داشته باشد، مگر اینکه اهل بیوتات باشد (خانوادهدار و اصیل باشد) و کسی نمیتواند ما را دشمن بدارد، مگر هر انسان آلوده و مطرود. (ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی/8/316)
سلام استاد.
خوب هستید؟
امکان این مسئله رو ببشتر توضیح بفرمایید؟
من دقیق متوجه موضوع نشدم
آیت الله جوادی آملی:
معنای ولایت آن است که انسان به جایی برسد که عالم و آدم را تنها تحت تدبیر خدای سبحان ببیند.انسانی که خود فانی در خداست تحت ولایت اوست.انسانی که از خود استقلال و اختیار و اراده نشان میدهد ،هرگز تحت ولایت خدا نیست .انسان هنگامی به مقام ولایت و از اولیای خاص الهی به شمار میرود که از خود اراده و استقلالی نشان ندهد.
امام زین العابدین علیه السلام فرمودند:
از دروغ کوچک و بزرگش ،جدی و شوخی اش بپرهیزید زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید،به گفتن دروغ بزرگ جری می شود.
میزان الحکمه جلد 10 صفحه66
همواره با محبت و عشق در زندگی خود میتوانید دوستانی مخلص و صادق بیابید. همواره هر چه را که بر خود می پسندید برای دیگران هم
همان را بخواهید. و این را بدانید که زندگی کوتاه است پس تا زمان باقی است از بودن در کنار عزیزانتان لذت ببرید و قدر لحظات با هم بودن را
بدانید. دیر یا زود فرشته مرگ بسراغمان خواهد امد و ما را در بر میگیرد . تنها با ذخیره توشه برای اخرت خود میتوانیم برای همیشه
با ارامش در اغوش نور الهی بیارامیم . و محبت الهی را در خود حفظ کنیم. یا حق.