شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یکی می گفت خانمم می گفت که یه خانمی به او یعنی خانمم گفته بود که اون خانم به من یعنی خانمم گفته بود که او یعنی اون خانم .....
- برو برو برو سر اصل مطلب بگو چی گفته بود؟
- کی؟ اون یکی؟
یا
این یکی اولی
یا اون خانم دومی
:khaneh:

خب ببخشید ایام فاطمیه است شیطون اومده بود تو پوستم زورکی بیرونش کردم

حامی;209136 نوشت:
مصادق تمام هنر برای هنر است

سلام
با تشکر از مدیر محترم انجمن مشاوره
امیدوارم مثل تمام مزاحها از قصد نبوده باشه
فعلا فقط یشنهاد انجمن هنر مطرح شده، هنوز هیات علمی به عضویت نگرفته که بهشون بربخوره.
ما که به دل نگرفتیم شما هم به دل نگیرید
پایدار باشید:Gol:

حامی;209139 نوشت:
یکی می گفت خانمم می گفت که یه خانمی به او یعنی خانمم گفته بود که اون خانم به من یعنی خانمم گفته بود که او یعنی اون خانم ..... برو برو برو سر اصل مطلب چی گفته بود؟ کی اون یکی؟ یا اون خانم اولی یا اون خانم دومی

بِچه آخوندس و سوسوله؟
خانم یه روحانی گفته بود. با هزار تشویق و زحمت تلاش کرده بودیم که مسجد را برای فرزندمان جذاب جلوه بدهیم.
او هم دنبال ما می آمد
خب به هرحال نوجوان بود و دلش می خواست مانند برخی از هم سن و سالی هاش تیپ بزنه و کمی به لباس و سرو وضع و موهاش برسه.
من و حاج آقا مراقب تربیتش بودیم
گفتیم نباید با تشر و با زور نگرشش را تغییر دهیم بنابراین به تدریج حاج آقا و من با «هماهنگی» شروع کردیم با او صحبت کنیم البته به تدریج و در جلسه های مختلف.
به تدریج متوجه شدیم که داره از مسجد که نه از مسجدی ها فاصله می گیره
علت را جویا شدیم گفت من با این مسجدی ها داغ آبم توی یه جوی نمی ره.
گفتیم مگه چی شده؟
گفت: لب و لوچه شون را بالا میکشن انگاری کافر رفته تو مسجد. با یه نگاه بدتر از فحش در میان میگن این چه ریختی ناسالمتی یعنی بچه آخوندی و این سوسول بازی ها یعنی چه؟ هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اون یکی میگه بِ چ ه آخوندس و این قده سوسولس
- بابا دل همه دله و دل ما کُپه گِلس
--------------------

متأسفانه هستند
کاتولیک تر از پاپ
یا
آش داغ تر از کاسه
که
حاکم می بخشد ولی وزیر نوچ:Gig:

روان شناسی تبلیغ

[=Calibri][=Calibri]‌ [=B Lotus]یك روز اصحاب در خدمت پیامبر بودند. جوانی از مقابل این جمع عبور كرد. اهالی آن محل و حضار در مسجد شروع به بدگویی از جوان كردند و گفتند: جوان لاابالی ای است و تعبدی ندارد و از دست رفته است.
[=B Lotus]پیامبر پرسیدند: آیا نماز می خواند؟ پاسخ گفتند: بله، اما همیشه جزو لاابالی هاست.
[=B Lotus]پیامبر فرمود : او را رها كنید، همان اندازه نماز خواندنش او را با سعادت خواهد كرد. باید معنویات جوان را به هر اندازه كه در او هست بپذیریم و به عنوان یك نعمت و یك غنیمت آن را تشویق نماییم. تا به تدریج شعاع خوبی هایش رشد کند و وسیع تر شود

رزسفید;209143 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : حامی مصادق تمام هنر برای هنر است سلام با تشکر از مدیر محترم انجمن مشاوره امیدوارم مثل تمام مزاحها از قصد نبوده باشه فعلا فقط یشنهاد انجمن هنر مطرح شده، هنوز هیات علمی به عضویت نگرفته که بهشون بربخوره. ما که به دل نگرفتیم شما هم به دل نگیرید پایدار باشید

یعنی شما همون قیل هستید که قائلید هنر برای هنر؟
اگر اینه که هنر یعنی یه چیز شبیه کشک

حامی;209144 نوشت:
بِچه آخوندس و سوسوله؟ خانم یه روحانی گفته بود. با هزار تشویق و زحمت تلاش کرده بودیم که مسجد را برای فرزندمان جذاب جلوه بدهیم. او هم دنبال ما می آمد خب به هرحال نوجوان بود و دلش می خواست مانند برخی از هم سن و سالی هاش تیپ بزنه و کمی به لباس و سرو وضع و موهاش برسه. من و حاج آقا مراقب تربیتش بودیم گفتیم نباید با تشر و با زور نگرشش را تغییر دهیم بنابراین به تدریج حاج آقا و من با «هماهنگی» شروع کردیم با او صحبت کنیم البته به تدریج و در جلسه های مختلف. به تدریج متوجه شدیم که داره از مسجد که نه از مسجدی ها فاصله می گیره علت را جویا شدیم گفت من با این مسجدی ها داغ آبم توی یه جوی نمی ره. گفتیم مگه چی شده؟ گفت: لب و لوچه شون را بالا میکشن انگاری کافر رفته تو مسجد. با یه نگاه بدتر از فحش در میان میگن این چه ریختی ناسالمتی یعنی بچه آخوندی و این سوسول بازی ها یعنی چه؟ هاااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا اون یکی میگه بِ چ ه آخوندس و این قده سوسولس - بابا دل همه دله و دل ما کُپه گِلس -------------------- متأسفانه هستند کاتولیک تر از پاپ یا آش داغ تر از کاسه که حاکم می بخشد ولی وزیر نوچ ‌ یك روز اصحاب در خدمت پیامبر بودند. جوانی از مقابل این جمع عبور كرد. اهالی آن محل و حضار در مسجد شروع به بدگویی از جوان كردند و گفتند: جوان لاابالی ای است و تعبدی ندارد و از دست رفته است. پیامبر پرسیدند: آیا نماز می خواند؟ پاسخ گفتند: بله، اما همیشه جزو لاابالی هاست. پیامبر فرمود : او را رها كنید، همان اندازه نماز خواندنش او را با سعادت خواهد كرد. باید معنویات جوان را به هر اندازه كه در او هست بپذیریم و به عنوان یك نعمت و یك غنیمت آن را تشویق نماییم. تا به تدریج شعاع خوبی هایش رشد کند و وسیع تر شود


قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

بگو : آيا شما را آگاه کنيم که کردار چه کسانی بيش از همه به زيانشان بود؟آنهايی که کوشششان در زندگی دنيا تباه شد و می پنداشتند کاری نيکو می کنند.

بگو : آيا شما را آگاه کنيم که کردار چه کسانی بيش از همه به زيانشان بود؟آنهايی که کوشششان در زندگی دنيا تباه شد و می پنداشتند کاری نيکو می کنند.

بگو : آيا شما را آگاه کنيم که کردار چه کسانی بيش از همه به زيانشان بود؟آنهايی که کوشششان در زندگی دنيا تباه شد و می پنداشتند کاری نيکو می کنند.

سوره : الكهف آیه : 103- 104

سلام

هنوز نمی دونم کی زحمت این طرح را کشیده


به هرحال ممنونم
ولی می دونم قبلی کاری از گل مینا بود
از ایشان کمال تشکر را می کنم

آش نخورده و دهن سوخته
روحانی ای می گفت:
یکی از اقوام به من گفت: ممکن است برای ازدواجم سراغ شما بیایند از من تحقیق کنند.
لطف کن و از سیگار کشیدن و عرق خوردنم و....چیزی نگو.
به او گفتم: من این آبرو را به این راحتی به دست نیاوردم که به همین راحتی از دست بدهم.
عمری من با سختی های طلبگی ساخته ام.
به خاطر بسیاری از مسئولان نامرد که در حق جمهوری اسلامی خیانت کرده اند و می کنند بد و بیراه شنیده ام.
به خاطر آش نخورده (رسیدگی به طلاب و دربافت حقوق از دولت و....) دهنم بدجوری سوخته
و....
از سویی او من را امین خود می داند و من در مشورت خیانت نمی کنم و دروغ نمیگم.
بزرگ ترین لطفی که می تونم به شما بکنم اینه که به آنها بگویم من چیزی بگم به هرحال فامیلم از دیگران بپرسید

باران☂;209138 نوشت:
سلام
نفهمیدم؟
جناب حامی شما جدیدید؟

سرکار باران☂ سلام
شما از مهر پارسال عضوید .جالبه که هنوز جناب حامی رو نمیشناسید ؟:Gig::Gig::Gig::Gig:( البته اگر منظورتون چیز دیگه ای نباشه .)
ایشون مدیر انجمن مشاوره اند .:ok:

حامی;209156 نوشت:
هنوز نمی دونم کی زحمت این طرح را کشیده

سلام
عرض ادب و احترام
کار سرکار گل مینا است
:Kaf::Kaf::Kaf:

به دلیل خارج از موضوع بودن این پست باید منتقل بشه به ... (فعلا اینجا بمونه تا جاش درست بشه)

حامی;209146 نوشت:
یعنی شما همون قیل هستید که قائلید هنر برای هنر؟ اگر اینه که هنر یعنی یه چیز شبیه کشک

هنر داریم تا هنر
اگر هنرمند متعهد باشه نظریه پارناس (هنر برای هنر) هم هنری هدفمند رو دربرمیگیره. چرا که از کوزه همان برون تراود که دراوست.

حسن ختام کلام امام عزیز : هنر عبارتست از دمیدن روح تعهد در انسانها

حامی;209156 نوشت:
سلام

هنوز نمی دونم کی زحمت این طرح را کشیده


به هرحال ممنونم
ولی می دونم قبلی کاری از گل مینا بود
از ایشان کمال تشکر را می کنم

سلام استاد
اين و من واسه انجمن شما درست كرده بودم:khejalati:اون وقت قبلي كدومه؟:Gig:
راستش خيلي خيلي خوشحال شدم كه گذاشتين توي امضاتون و سركار پونه هم سفارش كردن و مدير فني زحمت كشيدن گذاشتن توي شكلك هاي اسك دين :dokhtar:
البته چيزه قابل داري نيست ولي همين كه مورد توجهتون قرار گرفت يك دنيا واسه من ارزش داشت

دوستان انجمن فرهنگي كه از كاراي ما خوششون نيمد :hey:

گل مینا;209235 نوشت:
سلام استاد اين و من واسه انجمن شما درست كرده بودماون وقت قبلي كدومه؟ راستش خيلي خيلي خوشحال شدم كه گذاشتين توي امضاتون و سركار پونه هم سفارش كردن و مدير فني زحمت كشيدن گذاشتن توي شكلك هاي اسك دين البته چيزه قابل داري نيست ولي همين كه مورد توجهتون قرار گرفت يك دنيا واسه من ارزش داشت دوستان انجمن فرهنگي كه از كاراي ما خوششون نيمد

سلام
عرض ادب و احترام
ببخشید اشتباه از من بوده فکر کردم کار سرکار زیتون است:khejalati:

گل مینا;209235 نوشت:
دوستان انجمن فرهنگي كه از كاراي ما خوششون نيمد

:khejalati::khejalati::khejalati:

صبا313;209185 نوشت:
سرکار باران☂ سلام شما از مهر پارسال عضوید .جالبه که هنوز جناب حامی رو نمیشناسید ؟( البته اگر منظورتون چیز دیگه ای نباشه .) ایشون مدیر انجمن مشاوره اند .

سلام
این جناب حامی رو می شناسم
ولی مگه قرار نبود آیدی جناب حامی چند روز پیش به مرکز تحویل داده بشه؟؟؟؟؟؟:Gig:

بله قرار بود ولی شکر خدا ظاهرا فعلا منتفی شده و فعلا قراره بمونن .
تا ببینیم همکاراشون زورشون میرسه ایشونو توی اسک دین نگه دارن یا نه:ok:

سلام:Gol:

ایام به کام اسک دین نشین ها:Mohabbat:

حامی;209156 نوشت:
هنوز نمی دونم کی زحمت این طرح را کشیده به هرحال ممنونم ولی می دونم قبلی کاری از گل مینا بود

این کار سرکار گل مینای عزیز ---> :moshavereh:

این هم کار سرکار زیتون---> :moshaver:

این هم هست

که نمیدونم چرا هنوز جز اسمایل ها قرار نگرفته:Gig:

شاید هم هست من چشم هام ضعیف شده!

گل مینا;209235 نوشت:
دوستان انجمن فرهنگي كه از كاراي ما خوششون نيمد

انجمن مشاوره آمده ی پذیرش هر گونه استعداد از سوی کاربران عزیزه!

صبا313;209250 نوشت:
تا ببینیم همکاراشون زورشون میرسه ایشونو توی اسک دین نگه دارن یا نه

فکر کنم دکتر دیدن اگه برن 3 تا همکارهاشون پشت سرشون میرن

منصرف شدن!

امیدوارم اسک شاهد اون روز نباشه!

علی یارتان:Gol:

حامی;209136 نوشت:
البته یه قولی که نه یه قیلی هم میگه

سلام
علما وقتی می خواهند بگویند نظری ضعیف است از قیل استفاده می کنند.

تواضع دو روحانی

امروز قضیه ای رخ داد که برایم خیلی جالب بود.
دو روحانی که با هم دوست بودند با هم مواجه شدند اولی که سخنرانی مشهور بود به دومی که نویسنده بود که کتاب های مختلفی هم نوشته بود گفت: واقعاً به حالت غبطه می خورم شما موفق هستید و کتاب های مختلف و مفیدی دارید. دومی گفت: واقعاً من به حال شما غبطه می خورم شما بین مردم نفوذ دارید و مردم شما را قبول دارند. برای حل مشکلات خانوادگی شما را قبول دارند و حلال مشکلاتشان هستید. کتاب های من در قفسه های کتاب است و در دست مردم ولی کتاب های شما بین مردم و در جامعه به عنوان پزشک، معلم، استاد دانشگاه و راننده و...راه می روند.

می گفت: تلویزیون هر شبکه ای که می زنیم آخوند صحبت می کنه.
گفت: من بابام آخونده ما تلویزیون را که خاموش می کنیم باز هم آخوند صحبت می کنه.:Moteajeb!:

حامی;209538 نوشت:
می گفت: تلویزیون هر شبکه ای که می زنیم آخوند صحبت می کنه. گفت: من بابام آخونده ما تلویزیون را که خاموش می کنیم باز هم آخوند صحبت می کنه.


اخیرا در فضای مجازی و حقیقی، هجمه سنگین تری علیه روحانیون شروع شده است.
می گویند
یکی از این هجمه ها این است که همیشه تلویزیون روحانی نشون می دهد.
اولا این حرف یه حمله تدریجی برای پس روی روحانیون است
اسلام دینی است که برای همه شئوون زندگی و اجتماعی و فردی برنامه دارد اگر واقعا این طور هم باشد ایرادی ندارد که این طور نیست.
با این که سخنرانی دینی اولا مربوط به کار روحانیون است زیاد می شود که ما شاهدیم که استاد دانشگاهی سخنرانی دینی می کند یا تفسیر می گوید.

سخنرانی تکراری آخوندها
هجمه دیگر
می گویند روحانیون بر منبرها رویدادهای تاریخی را پیوسته تکرار می کنند.
اولا وقتی روحانی ای درباره مسائل روز سخن می گوید به او گیر می دهند که الان مثلا محرم است فقط از امام حسین بگو. اگر از امام حسین بگوید می گویند همان مسائل تکراری.

اولا که هر تکراری مخل و مُمِل نیست تکرار از نظر روان شناختی سبب تثبیت باورها و یادگیری می شود اتفاقا در تعریف علمی یادگیری تکرار یکی از ارکان مهم است.
ثانیاً الان خوشبختانه روحانیون مباحث کاربردی و مهمی را در تلویزیون مطرح می کنند نمونه اون سمت خدا، برنامه گلبرگ، استاد راشد یزدی و.....که پرمخاطب هم هست
ثالثاً در بسیاری از سخنرانی ها تاریخ تحلیلی می گویند یعنی بعد از بیان تاریخ تحلیل می کند و به روز تطبیق می دهند
رابعا: همین منبرها بود که انقلاب را بیمه کرد همین پامنبریان بودن که علم الهدی، زین الدین، همت و آوینی و....شدند و حماسه را به عرفان گره زدند و
الگوی کشورهای دیگر شد که خواب سنگینی هم داشتند (امام فرموده بودند ما این انقلاب را صادر خواهیم کرد)
خامساً باید به عده ای مغرض بگوییم می دونیم کجاتون می سوزه
حاج آقای شهاب مردای می گفت: فردی آمد پیش من و گفت من یه سئوال را از 20 روحانی پرسیدم یکی از آنها به من پاسخ صحیح نداد.
خودکار و کاغذ برداشتم سئوال را پرسیدم و یاد داشت کردم گفتم خب حالا چندتا از آن 20 پاسخ را بگو من یاداداشت کنم.
گفت: من حضور دهن ندارم.
گفتم ببینید مگه میشه شما دنبال پاسخی باشید ولی هیچ یک را به یاد نداشته باشید و بدانید که آنها صحیح نیستد
بله این جور افراد سئوال تعنتی دارند نه تفقهی و برای دانستن. از همان ابتدا برای نپذیرفتن پیش می آیند و دنبال پاسخ نیستند
البته
نقد ها را باید شنید و ایراد ها را باید رفع کرد
این را گفتم تا خدای نکرده دوستان و متدینان ناخواسته آب به آسیاب دشمن نریزند.

دبیر فاضل
( دوست شاعر و عاشقم)
الان دیدم دیوان حافظ روی زمین افتاده خواستم بردارم جایی بگذارم که به استاد و محتوای این کتاب گرانسنگ بی ادبی نشود که متوجه تکه کاغذی شدم باز کردم من را به 20 سال قبل برد. شعر دوستم آقای فاضل بود که سال اول طلبگی در حجره گفته بود.
قبلا از او سخن گفته بودم
یادش بخیر سال اول طلبگی هم حجره ای داشتم که ابتدا عاشق یه همکلاسی اش شده بود و با مدیریت شدید بر احساسش که کاری بسیار سخت و جان فرسایی بود این عشق را جابه جا کرد.
این دوستم ابتدا تخلصش رسول بود یعنی همان دوستش که در کلاس کنکور باهاش آشنا شده بود و هرگز با او صحبتی نکرده بود ولی به شدت عشق پاک به او داشت. و این عشق را به ائمه منتقل کرد بله عشق پل حقیقت است اگر درست ازش استفاده شود.
شبی بعد از دعا به حجره آمد متحول شده بود یه راست سراغ دفتر اشعارش رفت و همه را پاره کرد و دور ریخت تلاش من برای گرفتن دفتر بی نتیجه بود می گفت طلبه نوجوان برای امام زمان و مصیبت حضرت زهرا ضجه می زنه من کجا هستم و او کجا...چرا من نباید در هجر امام زمان بسوزم و شعر بگویم
در حوزه که بودیم اشعارش را برایم می خواند. روزی گفت من از امام زمان شرمم میاد با این تخلص باید تلخصم را تغییر دهم.

روزی فی البداهه این شعر را برایم گفت

گلی در باغ مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

چو روی خوب تو دیدم، تو را همچون گلی یافتم
چوناله می زدی در هجر، تو را چون بلبلی یافتم
به بذل و بخشش و نیکی تو را همچو شهی دیدم
ولی در نیمه شب تو را چون سائلی یافتم
در این دنیای آشفته در این دار پر از فتنه
در این دریای طوفانی تو راچون ساحلی یافتم.
به وقت صحبت دنیا تو گویی در قفس بودی
ولی وقت نماز و راز تو را در عالَمی یافتم
چو با هم در سحرگاهان به سوی نور می رفتیم
در آن سیر الی اللهی تو را چون واصلی یافتم
قدیری در ره عرفان اگر من مبتدی هستم
در استادی تو را ای دوست دبیر فاضلی یافتم

حامی;209566 نوشت:
قدیری در ره عرفان اگر من مبتدی هستم در استادی تو را ای دوست دبیر فاضلی یافتم


در بیت آخر او با صنعت مراعات و نظیر با ظرافت همه محاسنی را که به دوستش قدیری نسبت داده بود را به یکی دو کلمه به خود باز می گرداند چون نامش فاضل بود
دبیر فاضلی یافتم:Kaf:

عکاس حرفه ای و صلوات
یکی از دوستانی که سال اول حوزه با او آشنا شدم آقای رضوانی بود. او اهل خطه سر سبز شمال بود. اهل گلوگاه.
به حوزه خیلی علاقه داشت و با عشق در جمع طلاب حاضر می شد. طلبه ای بود که رسمی نبود با مدیر مدرسه صحبت کرد بود که به شکل آزاد در دروس شرکت کند.
اخلاق عجیبی داشت. او عکاسی داشت و حرفه ای بود و تجهیزات کاملی داشت.
مدتی که با هم بودیم به مناسبت های مختلف مسافرت ها و اردوها و مراسم و... عکس حرفه ای می گفت.
همه منتظر بودن عکس هایشان را ببینند و او همیشه می گفت بالاخره یه روز میارم ولی شهریه هاتو را جمع کنیم عکس های من الکی نیست قیمتی است و گران می شود هر کدام تان هم عکس های زیادی دارید.
بالاخره روز موعود فرا رسید پاکت هایی که مربوط به مغازه اش بود را با خود آورده بود حجره رفتم جلو عکس ها را ببینم قبول نکرد. گفت عقب بنشین باید محاسبه کنم ببینم هرکسی چقدر پول باید به من بده. بعد شروع به کار کرد گاهی هم به من نگاهی می کرد و لبخندی می زد می گفت خدا را شکر حسابی امروز کاسبی می کنم و وضعم توپ میشه.
من عکس های زیادی داشتم به من گفتم خب نمی دونم پولت می رسه حساب کنی یا باید ازت قسطی بگیرم
دل تو دلم نبود دوست داشتم عکس ها را می دیدم
تا این که نفس کشیدی و گفت آخیش تموم شد
با عجله خودم را رسوندم بهش.
همه عکس ها را توی پاکت جداگانه گذاشته بود و نام صاحبان عکس را روی پاکت نوشته بود
وقتی گفتم قیمت عکس های من چقدر شده با لبخند گفت
ببخشید کمی گرونه ولی خب ارزشش را داره. پشت پاکت را ببین.
نگاه کردم دیدم نوشته تعداد: 36 عکس قیمت 36 صلوات
با خودم گفتم شاید چون دوستم بوده از من را این طور نوشته با عجله پاکت ها را برداشتم و برگرداندم دیدم برای همه یه نرخ ثابت و داره و معیارش صلوات است.
بر محمد آل محمد صلوات

حامی;209577 نوشت:
عکاس حرفه ای و صلوات یکی از دوستانی که سال اول حوزه با او آشنا شدم آقای رضوانی بود. او اهل خطه سر سبز شمال بود. اهل گلوگاه. به حوزه خیلی علاقه داشت و با عشق در جمع طلاب حاضر می شد. طلبه ای بود که رسمی نبود با مدیر مدرسه صحبت کرد بود که به شکل آزاد در دروس شرکت کند. اخلاق عجیبی داشت. او عکاسی داشت و حرفه ای بود و تجهیزات کاملی داشت. مدتی که با هم بودیم به مناسبت های مختلف مسافرت ها و اردوها و مراسم و... عکس حرفه ای می گفت. همه منتظر بودن عکس هایشان را ببینند و او همیشه می گفت بالاخره یه روز میارم ولی شهریه هاتو را جمع کنیم عکس های من الکی نیست قیمتی است و گران می شود هر کدام تان هم عکس های زیادی دارید. بالاخره روز موعود فرا رسید پاکت هایی که مربوط به مغازه اش بود را با خود آورده بود حجره رفتم جلو عکس ها را ببینم قبول نکرد. گفت عقب بنشین باید محاسبه کنم ببینم هرکسی چقدر پول باید به من بده. بعد شروع به کار کرد گاهی هم به من نگاهی می کرد و لبخندی می زد می گفت خدا را شکر حسابی امروز کاسبی می کنم و وضعم توپ میشه. من عکس های زیادی داشتم به من گفتم خب نمی دونم پولت می رسه حساب کنی یا باید ازت قسطی بگیرم دل تو دلم نبود دوست داشتم عکس ها را می دیدم تا این که نفس کشیدی و گفت آخیش تموم شد با عجله خودم را رسوندم بهش. همه عکس ها را توی پاکت جداگانه گذاشته بود و نام صاحبان عکس را روی پاکت نوشته بود وقتی گفتم قیمت عکس های من چقدر شده با لبخند گفت ببخشید کمی گرونه ولی خب ارزشش را داره. پشت پاکت را ببین. نگاه کردم دیدم نوشته تعداد: 36 عکس قیمت 36 صلوات با خودم گفتم شاید چون دوستم بوده از من را این طور نوشته با عجله پاکت ها را برداشتم و برگرداندم دیدم برای همه یه نرخ ثابت و داره و معیارش صلوات است. بر محمد آل محمد صلوات

:Sham::hamdel:

حامی;209566 نوشت:
دبیر فاضل ( دوست شاعر و عاشقم) الان دیدم دیوان حافظ روی زمین افتاده خواستم بردارم جایی بگذارم که به استاد و محتوای این کتاب گرانسنگ بی ادبی نشود که متوجه تکه کاغذی شدم باز کردم من را به 20 سال قبل برد. شعر دوستم آقای فاضل بود که سال اول طلبگی در حجره گفته بود. قبلا از او سخن گفته بودم یادش بخیر سال اول طلبگی هم حجره ای داشتم که ابتدا عاشق یه همکلاسی اش شده بود و با مدیریت شدید بر احساسش که کاری بسیار سخت و جان فرسایی بود این عشق را جابه جا کرد. این دوستم ابتدا تخلصش رسول بود یعنی همان دوستش که در کلاس کنکور باهاش آشنا شده بود و هرگز با او صحبتی نکرده بود ولی به شدت عشق پاک به او داشت. و این عشق را به ائمه منتقل کرد بله عشق پل حقیقت است اگر درست ازش استفاده شود. شبی بعد از دعا به حجره آمد متحول شده بود یه راست سراغ دفتر اشعارش رفت و همه را پاره کرد و دور ریخت تلاش من برای گرفتن دفتر بی نتیجه بود می گفت طلبه نوجوان برای امام زمان و مصیبت حضرت زهرا ضجه می زنه من کجا هستم و او کجا...چرا من نباید در هجر امام زمان بسوزم و شعر بگویم در حوزه که بودیم اشعارش را برایم می خواند. روزی گفت من از امام زمان شرمم میاد با این تخلص باید تلخصم را تغییر دهم. روزی فی البداهه این شعر را برایم گفت گلی در باغ مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چو روی خوب تو دیدم، تو را همچون گلی یافتم چوناله می زدی در هجر، تو را چون بلبلی یافتم به بذل و بخشش و نیکی تو را همچو شهی دیدم ولی در نیمه شب تو را چون سائلی یافتم در این دنیای آشفته در این دار پر از فتنه در این دریای طوفانی تو راچون ساحلی یافتم. به وقت صحبت دنیا تو گویی در قفس بودی ولی وقت نماز و راز تو را در عالَمی یافتم چو با هم در سحرگاهان به سوی نور می رفتیم در آن سیر الی اللهی تو را چون واصلی یافتم قدیری در ره عرفان اگر من مبتدی هستم در استادی تو را ای دوست دبیر فاضلی یافتم


وقتی این خاطرات را بازنگری می کنم با خود میگم سگ نجس العین وقتی در نمک استحاله میشه، پاک میشه
ولی به حال من و امثال من اگر در نمک حوزه پاک نشویم
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟

این طور نیست که بگوییم حوزه دستگاه تطهیر است که از این طرف افراد وارد شوند و از آن طرف انسان خودساخته خارج شوند
در حوزه نیز باید جان کند و خود را تهذیب کرد
اتفاقا وقتی فردی بیماری های اخلاقی را شناخت کار برایش سخت تر می شود و وظیفه اش سنگین تر.
مردم نیز نباید به هرکسی که لباس روحانیت به تن دارد اعتماد کنند باید او را بشناسند و درباره او از حوزه و محل زندگی و اهل ایمان تحقیق کنند.
یکی از شرایط امام جماعت عدالت است یعنی او انسان معتدلی است که از گناه دوری می کند و اصرار به کارهای بد کوچک و بزرگ ندارد.
اما به هرحال این مسأله نمی توان انکار کرد که اگر کسی بخواهد خودسازی کنید با وجود انسان ها خودساخته ای که در حوزه هست و در دسترس بودن اساتید اخلاق زمینه در حوزه مساعدتر از بقیه جاها است
اما این به معنی این نیست که انسان اگر در حوزه نباشد نمی تواند ملکوتی شود
چرا
بودند انسان هایی مانند شهید بابایی، شهید صیاد شیرازی، شهید چمران، شهید رجایی و.... که حوزوی نبودند ولی نفس عالمان خودساخته به آنها خورده بود و عرشی شدن.
و
امام فرموند
در زندگی و مرگ تان به شهید چمران اقتدا کنید
«مانند چمران بمیرید»

من آیت الله هستم
داداشش بهش گفت: ببینم حوزه این همه سال چه می کنی؟ آیا ارتقا علمی هم داشته اید
گفت: بله من درس خارج رسیدم و الان آیت الله العظمی هستم و صاحب رساله هم هستم.
داداشش گفت راست میگی؟!
گفت پس چی فکر کردی.
بعد از این که کمی سر به سر داداشش گذاشت گفت: همه موجودات عالم از ریز و درشت آیت الله العظمی یعنی نشانه بسیار بزرگ خدا هستند.
گفتم صاحب رساله هم هستم.
این را هم راست گفتم. رساله چند معنا دارد یکیش نامه است من نامه های زیادی دارم. از اینها گذشته
اگر مراجع ما هر کدام یک رساله دارند من حدود 12 رساله دارم یعنی رساله 12 مرجع را دارم.

[="arial black"][="arial"][="indigo"]با سلام خدمت دوستان گرامی من از این بخش بسیار خوشم میاد اما فکر نمی کنید که در بعضی جاها کار از شوخی گذشته ! فکر نکنم اگر کسی طلبه باشه بتونه به طلبه های دیگه بی احترامی بکنه !!![/][/][/]

سلام
ممنونم از این که این تاپیک را دوست دارید:Nishkhand:
خب بفرمایید کجا را مشکل داره تا اصلاح کنیم؟:Gol:
سخت نگیر
دنیا دو روزه البته اون بقیش روز به روزه:khaneh:

حامی;210789 نوشت:

خب بفرمایید کجا را مشکل داره تا اصلاح کنیم؟:gol:
سخت نگیر
دنیا دو روزه البته اون بقیش روز به روزه:khaneh:

مشکل که نداره فقط بنده عرض کردم اشتباهات شخصی بعضی ها به عنوان شوخی های طلبگی ثبت نشه ! ضمنا بعضی از این بیانات جالب و خنده دار نیست!

علامه حلی;210889 نوشت:
مشکل که نداره فقط بنده عرض کردم اشتباهات شخصی بعضی ها به عنوان شوخی های طلبگی ثبت نشه ! ضمنا بعضی از این بیانات جالب و خنده دار نیست!

سلام
ای کاش می گفتید کدام منظورتان است تا تجدید نظر کنم
و الگردنی ابرک من المو( گردنم از مو باریک تراست) و انت عزیز پیشی( و شما نزد من بزرگوارید):ok:
برخی از این شوخ طبعی نیست حکایت است.

سلام دوستان
ایام فاطمیه تسلیت باد

ای فاطمه ز کودکان حزینت تو غم گساری کن

[=Book Antiqua]ما را مثل فرزندانت خود به شیخ مفید معرفی کن

چون تو شوی آمر به ما

ما نیز می شویم نوکر شما

فرزدنت مهدی یار می خواهد

هم در علم و هم در تقوا

ما که کاریه ی نیستسم

هر چه هستیم نیست جز به عنایت خدا

اگر او نخواهد که شویم نوکر شما

نقش هستیم بر دیوار

--------------------------------------:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

مصرع دوم که با سبز و زیر آن خط کشیده شده تلمیح به چیست؟

بنده ی خدا;211166 نوشت:
سلام دوستان
ایام فاطمیه تسلیت باد

ای فاطمه ز کودکان حزینت تو غم گساری کن

ما را مثل فرزندانت خود به شیخ مفید معرفی کن

چون تو شوی آمر به ما

ما نیز می شویم نوکر شما

فرزدنت مهدی یار می خواهد

هم در علم و هم در تقوا

ما که کاریه ی نیستسم

هر چه هستیم نیست جز به عنایت خدا

اگر او نخواهد که شویم نوکر شما

نقش هستیم بر دیوار

--------------------------------------:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

مصرع دوم که با سبز و زیر آن خط کشیده شده تلمیح به چیست؟


داستان سید رضی و سید مرتضی نیست؟

احترام به اولاد حضرت زهرا(س)
اصفهان در حوزه علميه يك تابلويي در مدرسه اي مخصوص اطلاعيه هاي مربوط به سادات.
اين كار جالبي بود البته گاهي هم سادات و خانواده هاي آنها درس اخلاق و نشست هاي مخصوص خود را دارند.
در قم هم در برخي از مدارس مسئول مدرسه به سادات تأكيد مي كردند كه نماد سياد داشته باشند و البته به خود ساز اهميت ويژه اي بدهند تا الگويي بقيه طلاب و مردم باشند.

mmaahhddii;211187 نوشت:
داستان سید رضی و سید مرتضی نیست؟

آره درسته

ای پاسدار دین! بدان که!!

عمامه ی تو تاج تفکر شیعه است و قبای تو لباس کار برای دین خداست و عبای تو سپر بلای دشمنان دین است و نعلین تو یعنی آماده بودن برای پا رکابی در محضر مولا. پس به معمم بودن خود افتخار کن که نماد مکتب امام صادق (علیه السلام) هستی....

قاط زده
روحاني اي مي‌گفت:‌آنتن مبدلي گرفتم كه 15-16 شبكه بيشتر نمي گيرد افرادي كه به منزل ما رفت و آمد مي كردند و زياد به مسائل ديني اهميت نمي دهند وقتي متوجه مي شدند كه پول زيادتري نسبت به رسيورهاي معمول ماهواره داده‌ام آن هم براي چند شبكه محدود، نگاه عاقل اندر سفيه مي‌كنند و گاهي هم نصيحت هايي. اين من را ياد .....
خب هيچي :Nishkhand:متن زير را بخوانيد:

آخر بيني و آخوربيني

مؤمنان چرتكه شان اين دنيايي نيست چون مي دانند و الاخره خير و ابقي: آخرت با بركت تر و ماندگار تر است. بنابراين صدقه دادن ، انفاق، گذشت و مدارا و تغافل براي انساني كه عاقبت انديش و آخر بين ست ولي انسان هايي كه آخور بين هستند اينها را سادگي مي دانند. در حالي كه بايد با مقياس الهي بسنجيم ببينيم سود پايدار باكسيت:
هر كه آخربين‌تر او مسعودتر هر كه آخوربين‌تر او مطرودتر
در خطبه متقين مي‌خوانيم كه افراد ظاهر بين درگير نگرش دنيايي خود اند بنابراين رفتارهاي و نگرش هاي اخروي را بد تفسير مي كنند:
«ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول: لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم»

هر بیننده که به افراد متقي بنگرد، می‏پندارد آنها بیمارند و می‏گوید: آنان آشفته و شوریده‏اند، با اینکه نه بیمارند و نه دیوانه، بلکه با امر عظیمی آمیخته و از آن پس آشفته و حیران دیده می‏شوند.
مثال:
از ديد كسي آنتن ماهواره مي گيرد و كاري به مسائل ديني ندارد فرد دينداري كه براي مراقبت از دين خود و اهل و عيالش آنتن ديجيتال (مبدل) با قيمت بالاتر از ماهواره خريده كه فقط چند شبكه نشان مي دهد سادگي و سفاهت است. اما نگرش ديني او كه آخربين است و مي داند كه با داشتن ماهواره خود يا خانواده اش تباه مي شود اين را عاقلانه مي داند. به همين دليل است كه ائمه فرموده اند المؤمن كيّس الفطن: مؤمن زيرك و باهوش است
به در ظاهر دنيا به بهشت كافر و زندان مؤمن است و لي در باطن اين زندان(محدوديت ها و تعهدات و مسئوليت ها) بهشت قرب الهي است
------------
البته مقصودم اين نيست كه افرادي كه آنتن ماهواره دارند همگي بي قيد هستنداما قطعا منظورم اينه كه افراد ديندار مانند زن باردار عمل مي كنند چون ايمان خود را حمل مي كنند براي اين كه دين خود را حفظ كنند مراقبت هاي ويژه دارند

ديگه حج نمي روم:aatash:

يكي از روحانيون از سنت هاي دست و پاگير به من چنين مي گفت:
كنكور راحت تر از امتحاني كه براي قبولي براي روحاني كاروان حج دادم قبول شدم. امتحان حج واقعا هفت
خان رستم بود امتحان كتبي:help:، مصاحبه علمي:khab:، سخنراني:Sokhan: و.....
با عشق و شور و تلاش مستمر خودم را براي امتحان حج آماده كردم تا بالاخره قبول شدم.
هر باري كه حج مي روم در محل ما رسم است كه مردم كوچك و بزرگ و پير و جوان و زن و مرد براي زيارت حاجي به منزل مي‌آيند و بايد به همه سور بدهم واقعا مخارج اينها از توانم ساخته نيست. با اين كه كلاس هاي ضمن خدمت را گذرانده ام و دوره كلام و مكالمه عربي را تمام كرده ام و قبول شده ام
اين بار اگر دعوت نامه آمد كه براي روحاني كاروان مشرف شوم قبول نمي كنم. :geristan:


گفتم
:no:
از قديم گفته اند:
شتر سواري جور هندوستان كشد
هر كه طاووس خواهد دولا دولا نميشه
وگرنه من كجا و بي وفايي
درشكه مي دويد
آفتابه غش كرد
وگرنه من كجا و بي وفايي
درختي در نهاوند مي بريند
كلنگ از آسمان افتاد و نشكست:khaneh:

:Graphic (39):مگه من گاوم
حاج آقا از دوستان صميمي ام بود شبي او را همراه با چندتا از دوستان صميمي ديگر به منزل دعوت كردم
:taghdim:وقتي سفره پهن كردم:ghaza: براي حاج آقا يه بشقاب برنج كشيدم تعارف كردم حاج آقا با خنده گفت:khandeh: اي بابا مگه من گاوم كه اين همه برنج كشيده ايد اين بشقاب را بده آقاي رحيمي.:Graphic (19):

با طلبه اي براي اجاره خونه به بنگاهي رفته بوديم
بنگاهي گفت: ببخشيد شغل تون
گفت: طلبه ام
گفت: لباس نداري؟
طلبه با خنده گفت: عارف شده اي
گفت چه طور مگه؟
گفت من را برهنه ميس بيني و بي لباس
بنگاهي از شوخي حاج آقا خوشش اومد و گفت نه منظور اينه كه لباس روحانيت نمي پوشي؟
طلبه گفت: فهميدم خواستم كمي سر به سرت بذارم

ولي
آخرش هم جوابش را نداد كه بابا لباس مي پوشه يا نه؟

راستش اين ترفند آخوندي است
براي اين كه به شما بگم يه صلوات بفرستيد
برخي سئوال جدي ندارن و بيكارند و برخي مغرض اند و مريض. وقتي مي رسن به يه روحاني سئوال مي كنند طلبه هاي صفر كيلو متر با تفصيل پاسخ مي دهند كاري هم ندارند كه او گوش مي كنه يا نه
ولي روحانيون كار كشته حرف تو حرف مي اندازند اگر ديدند او هنوز مي خواهد سئوال را بداند مي فهمند كه نه واقعا پرسشگر است و درد دين دارد


كابيه حاج آقاx :bale:
مي گفت: هر موقع من رو مي ديد سرم را مي برد فلان وزير ال است فلان وزير بل. فلان مسئول دروغ مي گويد كدام وزير دزد است. كي تقلب كرده كه نكرده كي اهل اختلاس است كه فرزندش نااهل است و.....:offlow:
اين ماجرا يك بار و دوبار هم نبود راستي راستي ايشون نيت داشتن تا قيامت مشكلات را به من بگويد و از من جواب بخواهد گويي من هم رئيس جمهور بود و هم قوه قضايه و هم رهبر. و....
ديگه كلافه شده بودم:kalafeh: بايد كاري مي كردم:negah:
روزي به منزل او رفته بودم هنوز ننشته بوديم كه موتورش روشن شد و. ترتر تر تر ت ر ت ر ت ر
گفتم ببخشيد السكر المكعب في وسط كلامكم ( مزاح: يه حبه قند وسط كلام تون) يه كاغذ بياور با يه خودكار و يه زير دستي.
وقتي اورد گفتم خب بفرماييد داشتيد مي گفتيد فرزند فلان آقا مشكل داره
اسم او را نوشتم
بعد از چند دقيقه بحث را برد روي وزير بوق و گفت اهل عمل نيست و شعار گرا نه عمل گرا
اسم اون و چندتا وزرا ديگر را نوشتم
او هم با تعجب به فهرستي كه مي نوشتم نگاه كرد
يه دفعه گفت: ببخشيد اين فهرست را براي چي مي نويسي؟

گفتم
به هرحال كابينه من است بايد تجديد نظر كنم. و برخي را هم بايد محاكمه كنم و برخي ها را عزل كنم:Narahat az:
از دست هركسي ناراحتي بگو كه با خوب كسي طرف هستي بابا من نه مسئولم نه وزير نه رئيس جمهور نه حقوق بگير دولتم چرا دست از سر كچل ما بر نمي داري.
ديگه همون شد
و الان مدتي است كه زن و بچه ما در ملاقات هاي خانوادگي كمي آسوده اند از وراجي هاي نامربوط اون آقا
:samt:

حامی;215961 نوشت:
كابيه من مي گفت: هر موقع من رو مي ديد سرم را مي برد فلان وزير ال است فلان وزير بل. فلان مسئول دروغ مي گويد كدام وزير دزد است. كي تقلب كرده كه نكرده كي اهل اختلاس است كه فرزندش نااهل است و..... اين ماجرا يك بار و دوبار هم نبود راستي راستي ايشون نيت داشتن تا قيامت مشكلات را به من بگويد و از من جواب بخواهد گويي من هم رئيس جمهور بود و هم قوه قضايه و هم رهبر. و.... ديگه كلافه شده بودم بايد كاري مي كردم روزي به منزل او رفته بودم هنوز ننشته بوديم كه موتورش روشن شد و. ترتر تر تر ت ر ت ر ت ر گفتم ببخشيد السكر المكعب في وسط كلامكم ( مزاح: يه حبه قند وسط كلام تون) يه كاغذ بياور با يه خودكار و يه زير دستي. وقتي اورد گفتم خب بفرماييد داشتيد مي گفتيد فرزند فلان آقا مشكل داره اسم او را نوشتم بعد از چند دقيقه بحث را برد روي وزير بوق و گفت اهل عمل نيست و شعار گرا نه عمل گرا اسم اون و چندتا وزرا ديگر را نوشتم او هم با تعجب به فهرستي كه مي نوشتم نگاه كرد يه دفعه گفت: ببخشيد اين فهرست را براي چي مي نويسي؟ گفتم به هرحال كابينه من است بايد تجديد نظر كنم. و برخي را هم بايد محاكمه كنم و برخي ها را عزل كنم از دست هركسي ناراحتي بگو كه با خوب كسي طرف هستي بابا من نه مسئولم نه وزير نه رئيس جمهور نه حقوق بگير دولتم چرا دست از سر كچل ما بر نمي داري. ديگه همون شد و الان مدتي است كه زن و بچه ما در ملاقات هاي خانوادگي كمي آسوده اند از وراجي هاي نامربوط اون آقا

گذشته از بحث اين آقا
به نظر من زندگي ابعاد مختلف دارد
اقتصاد
اجتماع
تحصيل
رفاه
سياست
درمان
معنويت
و...

خيلي از ما رشد كاريكاتوري داريم
يا فقط به اقتصاد فكر مي كنم
يا فقط به فوتبال و اخبار ورزشي
يا فقط سياست
يا فقط عبادت
ياد فقط .....
انسان متعادل نسبت به همه ابعاد زندگي نرمال عمل مي كند.
افرادي كه يك بعدي حركت مي كنند مانند رانندگاني هستند كه فقط در جاده با يك فرمان حركت مي كنند و در پيچ و خم ها فرمان را تغيير نمي دهند جان خود و سرنشينان را به خطر مي اندازند

به نام خدا
سلام

آقای حامی شما این همه مطالب به این خوبی را از کجا میارید ؟ توی اون نرم افزاره که شوخی های طلبگی اسمش هست نوشته ؟

آدم وقتی میاد توی این تایپیک خیلی لذت میبره و شاد میشه .
خدا خیرتون بده

یا حق

vahid_barvarz;215982 نوشت:
به نام خدا سلام آقای حامی شما این همه مطالب به این خوبی را از کجا میارید ؟ توی اون نرم افزاره که شوخی های طلبگی اسمش هست نوشته ؟ آدم وقتی میاد توی این تایپیک خیلی لذت میبره و شاد میشه . خدا خیرتون بده یا حق

سلام
خدا من رو خير بده؟ ها
خدا خودت را خير بده و هر كيا كه داري
خوبِد شد همين رو مي خواستي:khaneh:
تا صفحه صد در نرم افزار آمده است ما بقي نيامده

با سلام و احترام

از اینکه در کنار این شوخ‌طبعی‌ها که باعث رفع خستگی میشه، کلی درس زندگی و روابط اجتماعی و... هم یاد میدین متشکرم. :Gol:

خدا حفظ‌تون کنه
جزاکم الله خیرالجزاء

باورش شد
مي‌گفت: چند باري از من پرسيده بود كه حاج آقا چقدر حقوق مي‌گيريد و من توضيح داده بودم كه حقوق نمي‌گيرم تا وقتي كه فرزندم مي‌خواست وام خودرو بگيرد و در به در دنبال دو ضامن كارمند حقوق بگير مي‌گشت. به من گفت خب من ضمانتش را قبول مي كنم يكي از ضامن ها هم خودتون باشيد. گفتم بانك ضمانت من را قبول نمي كند چون فيش حقوقي مي‌خواهد و من حقوق بگير نيستم.
گفت از حوزه نامه بگير.
گفتم: خب من شهريه مي‌گيرم و شهريه ام حدود 250 هزار تومان است. در حالي كه حداقل حقوق دريافتي بايد ظاهر 700 هزار تومان يا بيشتر باشه
وقتي اين توضيحات را شنيد و ديد كه واقعا براي پسرم هم نتونستم ضامن بشوم گفت حاج آقا من رو حلال كنيد خيلي از تون دلخور شده بودم يه بار نياز به ضامن داشتم به شما گفته بودم و شما اين حرف ها را زده بوديد من فكر مي كردم براي اين كه من رو دنبال نخود سياه بفرستيد اين حرفها را مي زنيد الان مي بينم ضامن فرزندتان هم نمي تونيد بشويد.

نميه پر ليوان
مي‌گفت هميشه همسرم دلخور بود مي‌گفت نمي تونم تو خيابان يا مغازه اي شاهد باشم ديگران به شما كه روحاني هستيد متلك مي گويند.
من به همسرم گفته بودم كه همه اين طور نيستند خيلي ها هم هستند كه به لباس ما احترام مي‌گذارند كه من واقعا نسبت به تواضع آنها احساس خوبي دارم و از لطف شون شرمنده مي شوم.
وقتي براي خريد منزل به بنگاهي رفته بوديم. پول مان زياد نبود و خانه اي كه مي خواستيم بخريم كلنگي بود تا مي توانستيم وام گرفته بوديم و از فاميل قرض گرفته بوديم.
باز هم پول مان كم بود
گفتم سر معامله كمي چونه بزنم شايد فروشنده راضي شود. اما زياد دلگرم نبودم كه تخفيف بدهد
وقتي براي معامله تو بنگاه رفتيم. وقتي فروشنده من رو ديدند گفتند به احترام لباس پيغمبري كه به تن داريد ما دو ميليون به شما تخفيف مي دهيم ببخشيد بيشتر نمي توانيم تخفيف بدهم چون خودمان خانه بزرگ تري خريده ايم و بدهكاريم.

[=&quot]سؤال:[=&quot] طنز و مطايبه[=&quot]
[=&quot] [=&quot]ماهيّت طنز و مطايبه، با رعايت موازين شرعى چيست؟[=&quot]
[=&quot]پاسخ:[=&quot]
[=&quot]طنز و مطايبه شرعى همان سخنان نشاط‌انگيزى است كه مشتمل بر يكى از محرّمات مانند توهين، هتك، غيبت، و فساد جنسى نباشد[=&quot][1].[=&quot]
[=&quot]


[=&quot][1][=&quot]. آيت‌الله مكارم شيرازي، استفتائات جديد، ج‏3، ص604[=&quot]

[=&quot]سؤال: [=&quot]مزاح‌هاى طايفه‌اى و قومى1[=&quot]
[=&quot]در برخى مزاح‌ها، برخى از اقوام و طوايف مثل ترك‌ها، عرب‌ها و... مورد استهزا قرار مى‌گيرند، چنين مزاح‌هايى عناوينى هم چون: غيبت، دروغ، استهزاء حرام يا... پيدا مى‌كند؟[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]پاسخ:[=&quot]
[=&quot]اگر مقصود بعض غيرمعين از آن ها باشد، حرام نيست[=&quot][1].[=&quot]

.[=&quot][1] [=&quot]آیت‌ال[=&quot]ل[=&quot]ه بهجت، استفتائات،[=&quot] ج4، 570-575

موضوع قفل شده است