جمع بندی آیا چنین تعبیری در زبان عربی سابقه دارد؟
تبهای اولیه
سلام
آیا در زبان عربی چنین تعبیری سابقه دارد؟
در سوره صافات داریم
ترکنا علیه فی الاخرین
یا
ترکنا علیهما
سوال
آیا تعبیر
ترکنا علیه
در زبان عربی عصر نزول و یا قبل از آن و حتی بعد از ان استعمال شده است؟
البته با این توضیح که مرجع ضمیر علیه، انسان باشد.
ایا میتوان گفت چنین تعبیری در زبان عربی نمونه ندارد و مبدع ان قران است؟
«وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ»؛ و نام نيک او را در ميان امّت هاى بعد باقى نهاديم.(صافات: 37/ 78 و 108)
با سلام و درود
از نظر ادبی «ترکنا» فعل ماضی به معنای القَینا، و ضمیر «نا» فاعل آن است.
«علیه» جار و مجرور، متعلق به مفعول ترکنا (ثناء) است که محذوف است، به عنوان مثال، جمله در واقع چنین است:
ترکنا الثناء علیه
ترکنا علیه هذا الثناء
ترکنا علیه ثناءا حسنا
و ... .(صافی، الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ج 23، ص 67؛ بیضاوی، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 5، ص 13؛ درویش، اعراب القرآن الكريم و بيانه، ج 8، ص 285؛ علوان، اعراب القرآن الكريم، ج 3، ص 1974)
از ابی العباس نقل شده که حذف کردن قول، در نزد عرب، امری متداول است و زیاد انجام می گیرد.(ر.ک: نحاس، اعراب القرآن، ج 3، ص 288)
نکته:
مشخص نفرموده اید ابهام در استفاده از این عبارت، کجاست و استعمال این عبارت چه اشکال و یا چه ویژگی ای دارد که موجب سؤال شده است؟
این را روشن فرمایید، بهتر می توانیم گفتگو کنیم.
«وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ»
؛ و نام نيک او را در ميان امّت هاى بعد باقى نهاديم.(صافات: 37/ 78 و 108)با سلام و درود
از نظر ادبی «ترکنا» فعل ماضی به معنای القَینا، و ضمیر «نا» فاعل آن است.
«علیه» جار و مجرور، متعلق به مفعول ترکنا (ثناء) است که محذوف است، به عنوان مثال، جمله در واقع چنین است:
ترکنا الثناء علیه
ترکنا علیه هذا الثناء
ترکنا علیه ثناءا حسنا
و ... .(صافی، الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ج 23، ص 67؛ بیضاوی، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 5، ص 13؛ درویش، اعراب القرآن الكريم و بيانه، ج 8، ص 285؛ علوان، اعراب القرآن الكريم، ج 3، ص 1974)از ابی العباس نقل شده که حذف کردن قول، در نزد عرب، امری متداول است و زیاد انجام می گیرد.(ر.ک: نحاس، اعراب القرآن، ج 3، ص 288)
نکته:
مشخص نفرموده اید ابهام در استفاده از این عبارت، کجاست و استعمال این عبارت چه اشکال و یا چه ویژگی ای دارد که موجب سؤال شده است؟این را روشن فرمایید، بهتر می توانیم گفتگو کنیم.
سلام علیکم و رحمه الله
اولا از شما سپاسگزارم که پاسخ فرمودید
دوما از پاسخ شما سپاسگزارم ( دکمه تشکر نداشتم این هم میگذارم به حساب 20 تا 30 تا اشکال دیگر این قالب جدید سایت که انشاالله یا زودتر درست شود یا کلا خاکستر گردد:)
عرضم به حضورتان
فرض کنیم ما مفعول محذوف داریم.
همانطور که در ادبیات عرب خوانده ایم این حذفیات و تقدیرات زیاد به چشم میخورد.
در مورد ترکنا علیه
فرض میکنیم کلمه ی مثلا ثنا حذف شده است.
با تمام این فروض این سوال را مطرح کردم
ایا در کلام عرب چنین تعبیری استعمال شده است؟ حتی اگر ان محذوف ثنا نباشد ایا چنین تعبیری داریم؟
بعد فرض کنیم چیزی در تقدیر نباشد
مثلا
ترکنا ثناءا علیه
ایا چنین تعبیری استعمال شده است؟ با این شرط که مفعول ثنا یا نزدیک به ان باشد ؟
1
ترکنا علیه
چیزی در تقدیر است
ان کلمه یا
ثنا
یا غیر ثنا
2
ترکنا ثنا علیه
یا
ترکنا .... علیه
چیزی در تقدیر نباشد و مفعول ثنا یا غیر ان باشد
ایا نمونه و شاهد مثالی در زبان عربی وجود دارد
که حداقل یکی از موارد بالا را تایید کند؟
با تشکر
البته شرط اصلی این است که مرجع ضمیر علیه به انسان باز گردد.
اگر چنین موردی در فروض مسئله یافت نشد
ناچارا فروض را در مواردی که مرجع ضمیر غیرانسان باشد بررسی کنید.
عرضم به حضورتان ایا در کلام عرب چنین تعبیری استعمال شده است؟ حتی اگر ان محذوف ثنا نباشد ایا چنین تعبیری داریم؟ بعد فرض کنیم چیزی در تقدیر نباشدسلام علیکم و رحمه الله
اولا از شما سپاسگزارم که پاسخ فرمودید
دوما از پاسخ شما سپاسگزارم ( دکمه تشکر نداشتم این هم میگذارم به حساب 20 تا 30 تا اشکال دیگر این قالب جدید سایت که انشاالله یا زودتر درست شود یا کلا خاکستر گردد:)
فرض کنیم ما مفعول محذوف داریم.
همانطور که در ادبیات عرب خوانده ایم این حذفیات و تقدیرات زیاد به چشم میخورد.
در مورد ترکنا علیه
فرض میکنیم کلمه ی مثلا ثنا حذف شده است.
با تمام این فروض این سوال را مطرح کردم
مثلا
ترکنا ثناءا علیه
ایا چنین تعبیری استعمال شده است؟ با این شرط که مفعول ثنا یا نزدیک به ان باشد ؟
با سلام و درود
نفرمودید ویژگی این آیه چه بوده که از آن سؤال کرده اید. موضوع تقدیر گرفتن و حذف و ... در ادبیات عرب بسیار متعارف و معمول است؛ لذا ویژگی مخصوص این آیه از نظر شما را متوجه نشدم.
در ثانی، لزومی ندارد آیات قرآن، شاهد مثال در زبان عرب داشته باشند تا به درجه اعتبار برسند. به بیان دیگر؛ اعتبار آیات قرآن، متوقف بر وجود شاهد مثال در زبان عرب نیست.
البته در این زمینه به شواهد ذیل که در کلام عرب و یا در اشعار جاهلی آمده توجه فرمایید:
«...وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا * عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ...»
(ديوان مهلهل بن ربيعة، ص 17؛ العصر الجاهلي / المهلهل بن ربيعة ـ الزير / رقم القصيدة: 26445، مطلع قصیده: أليلتنا بذي حسمٍ أنيري)
«...وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ...»
(ديوان عنترة بن شداد؛ العصر الجاهلي / عنترة بن شداد / رقم القصيدة: 10777، مطلع قصیده: لقينا يومَ صهباءٍ سريّه)
این ابیات در بیان و توصیف شجاعت و ... افراد در مبارزه است. قصیده ها چون طولانی بود، فقط شاهد مثال را آوردم تا موجب خروج از موضوع تاپیک (حیث قرآنی) نشود.
با سلام و درود
نفرمودید ویژگی این آیه چه بوده که از آن سؤال کرده اید. موضوع تقدیر گرفتن و حذف و ... در ادبیات عرب بسیار متعارف و معمول است؛ لذا ویژگی مخصوص این آیه از نظر شما را متوجه نشدم.
در ثانی، لزومی ندارد آیات قرآن، شاهد مثال در زبان عرب داشته باشند تا به درجه اعتبار برسند. به بیان دیگر؛ اعتبار آیات قرآن، متوقف بر وجود شاهد مثال در زبان عرب نیست.
البته در این زمینه به شواهد ذیل که در کلام عرب و یا در اشعار جاهلی آمده توجه فرمایید:
«...وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا * عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ...»
(ديوان مهلهل بن ربيعة، ص 17؛ العصر الجاهلي / المهلهل بن ربيعة ـ الزير / رقم القصيدة: 26445، مطلع قصیده: أليلتنا بذي حسمٍ أنيري)«...وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ...»
(ديوان عنترة بن شداد؛ العصر الجاهلي / عنترة بن شداد / رقم القصيدة: 10777، مطلع قصیده: لقينا يومَ صهباءٍ سريّه)این ابیات در بیان و توصیف شجاعت و ... افراد در مبارزه است. قصیده ها چون طولانی بود، فقط شاهد مثال را آوردم تا موجب خروج از موضوع تاپیک (حیث قرآنی) نشود.
بسیار عالی بود
حال از شما میخواهم فاعل و مفعول و مرجع ضمیر را در این دو شاهد مثال معین کنید و معنا بفرمایید.
گفتم تقدیر در ادبیات عرب وجود دارد و در کتب موجود است.
قران سرامد زبان عربی است و برای ما حجت است نمیتوان به قران اشکال گرفت.
این سوالات برای فهم بیشتر خودم است چون میخواهم به خوبی ایه را درک کنم. وقتی زبان عربی و استعمالات ان را بررسی میکنم درک بهتری از قران دارم.
شاید کارشناس محترم اینگونه فکر کنند که من ویژگی خاصی در ایه میبینم
خیر من نمیبینم میخواهم ببینم
یعنی اگر چنین تعبیری در عربی وجود نداشت انگاه میشود گام های بعدی ....
[="Tahoma"] حال از شما میخواهم فاعل و مفعول و مرجع ضمیر را در این دو شاهد مثال معین کنید و معنا بفرمایید. گفتم تقدیر در ادبیات عرب وجود دارد و در کتب موجود است.بسیار عالی بود
قران سرامد زبان عربی است و برای ما حجت است نمیتوان به قران اشکال گرفت.
این سوالات برای فهم بیشتر خودم است چون میخواهم به خوبی ایه را درک کنم. وقتی زبان عربی و استعمالات ان را بررسی میکنم درک بهتری از قران دارم.
با سلام و درود
«وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا * عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ»
لغات:
قشعم: پيران و سالخوردگان از مردان يا زنان، تنومند و سالمند از هر چيزى.
نسور: كركس ها.
قشمعان من نسور: كركس های تنومند.
ترکیب: القشعمان، مرفوع بالابتداء و خبرش «عليه» است كه مقدم شده است، و جمله در موضع نصب بنا بر حاليه.
معنا: همام بن مرة ترك كرديم بر [جازه] او كركس های تنومند را.
«وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ»
صوارم، جمع صارم و به معنای شمشير های برنده است.
يعنی چه بسيار از سواران آن ها كه شمشيرهای برنده مان را به عنوان قضاوت كننده در ميان آن ها گذاشتيم.
[="Tahoma"]با سلام و درود
«وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا * عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ»
لغات:
قشعم: پيران و سالخوردگان از مردان يا زنان، تنومند و سالمند از هر چيزى.
نسور: كركس ها.
قشمعان من نسور: كركس های تنومند.ترکیب: القشعمان، مرفوع بالابتداء و خبرش «عليه» است كه مقدم شده است، و جمله در موضع نصب بنا بر حاليه.
معنا: همام بن مرة ترك كرديم بر [جازه] او كركس های تنومند را.
«وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ»
صوارم، جمع صارم و به معنای شمشير های برنده است.
يعنی چه بسيار از سواران آن ها كه شمشيرهای برنده مان را به عنوان قضاوت كننده در ميان آن ها گذاشتيم.
باز هم سپاس
اشعار اصلی را پیدا کردم.
در پست بعدی تا چند ساعت دیگر مطلبی در ذهنم هست که بیان میکنم.
فعلا تا فرصت بعدی...
وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ...
شعری که من پیدا کردم مانند انچه شما گفته اید نیست
ترکنا علیه منن
یا
ترکنا علیه من
فکر میکنم دومی درست باشد. و احتمالا اشتباه شده است.
باقی مطالب فردا سر فرصت عرض میکنم تا راهنمایی بفرمایید.
سلام
فإنْ تَكُ قد أبكَتْكَ سلمى بمالِكٍ
تركنَا عليهِ نائحاتٍ وَنائحَا
وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا
عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ
وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا
عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ
تَرَكْنَا بعَطْشَى لا يُزَجّى حَسيرُها
تَرَكْنَا عَلَيها الذّئْبَ يَلْطُمُ عَينَهُ
وَأشْلاءٍ لِنَاجِيَةٍ تَرَكْنَا
عَلَيْهَا العَاكِفَاتِ مِنَ النّسورِ
ومُسْتَلَبٍ مِنْ دِرْعِهِ وسِلاحِه ... تَرَكْنَا عليه الذِّئْبَ ينْهَسُ قائِما
" وتركنا عليه في الآخرين " قال: تركنا له من يدعو له.
وقوله تعالى: " وتركنا عليه في الآخرين " ، أي أبقينا له ذكراً حسناً في الباقين فحذف الذكر. ومن ذلك قوله تعالى: " فبعث الله غراباً يبحثُ في الأرضِ " ، أي يبحث التّراب على غراب آخر ليواريَه، فيرى هو كيف يواري سوأة أخيه. وقوله تعالى: " فترى الّين في قلوبهم مرضٌ يسارعون فيهم " ، أي في مرضاتهم.
[="Tahoma"]با سلام و درود
«وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا * عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ»
لغات:
قشعم: پيران و سالخوردگان از مردان يا زنان، تنومند و سالمند از هر چيزى.
نسور: كركس ها.
قشمعان من نسور: كركس های تنومند.ترکیب: القشعمان، مرفوع بالابتداء و خبرش «عليه» است كه مقدم شده است، و جمله در موضع نصب بنا بر حاليه.
معنا: همام بن مرة ترك كرديم بر [جازه] او كركس های تنومند را.
«وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ»
صوارم، جمع صارم و به معنای شمشير های برنده است.
يعنی چه بسيار از سواران آن ها كه شمشيرهای برنده مان را به عنوان قضاوت كننده در ميان آن ها گذاشتيم.
سلام علیکم
نکته اول
در ان بیت من درست است نه منن
نکته دوم
در این تجزیه و ترکیب که شما گفتید
علیه خبرمقدم است در حالی که در ایه قران علیه متعلق به مفعول محذوف است.
پس اصلا چنین استعمالی تحقق نیافته است.
نکته سوم
در این شعر چیزی حذف نشده است.
و انچه هم وجود دارد مفعول نیست بلکه جمله ای در محل نصب و حال است.
نکته چهارم
در پست ابتدایی در ترکیب ایه قران
علیه را متعلق به ثنا محذوف دانستید در صورتی که فکر میکنم علیه متعلق به ترکنا است.
و فی الاخرین مربوط به ثنا محذوف است. و فی الاخرین صفت برای ثنای محذوف خواهد بود.
نکته پنجم
در این شاهد مثال ها انچه به عنوان حال امده یک امر واقعی و حسی است نه امری مثل ثنا
نکته ششم
میتوان بررسی کرد که چرا محذوف را ثنا گرفتند چنان که پست جناب خیرالبریه این محذوف را به چالش کشید. از جمله توجه به نکته پنجم.
وقت نداشتم کوتاه نوشتم.
در مثال ها من ندیدم چنین تعبیری به کار رود
مفعول نیز محسوس و واقعی است
ترکناه علیه القشعمان من النسور
او را ترک کردیم درحالی که کرکس های پیر بر بالای او بودند.
اما شاهد مثال دیگر چگونه ترکیب میشود ؟
ترکنا علیه من صوارمنا قضیه
ایا مفعول محذوف است؟
ایا جمله حالیه داریم؟
ایا علیه خبر مقدم است ؟
با تشکر
بنا به اینکه بگوییم
علیه
متعلق به محذوف است
ایا ان کلمه ی مقدر چیزی جز ثنا یا ذکر میتواند باشد ؟!
اگر علیه متعلق به ترکنا باشد احتمال اینکه مفعول محذوف ثنا یا ذکر نباشد وجود دارد.
ایا امکان دارد علیه در حکم مفعول باشد ؟!! و چیزی محذوف نباشد ؟
این سوالها کمک میکند که بفهمیم ایا چنین تعبیری در زبان عربی سابقه داشته است یا خیر ؟
و نیز به فهمیدن معنا کمک میکند.
سلامفإنْ تَكُ قد أبكَتْكَ سلمى بمالِكٍ
تركنَا عليهِ نائحاتٍ وَنائحَاوكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا
عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْوَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا
عليهِ القشعمانِ منَ النسورِتَرَكْنَا بعَطْشَى لا يُزَجّى حَسيرُها
تَرَكْنَا عَلَيها الذّئْبَ يَلْطُمُ عَينَهُوَأشْلاءٍ لِنَاجِيَةٍ تَرَكْنَا
عَلَيْهَا العَاكِفَاتِ مِنَ النّسورِومُسْتَلَبٍ مِنْ دِرْعِهِ وسِلاحِه ... تَرَكْنَا عليه الذِّئْبَ ينْهَسُ قائِما
" وتركنا عليه في الآخرين " قال: تركنا له من يدعو له.
وقوله تعالى: " وتركنا عليه في الآخرين " ، أي أبقينا له ذكراً حسناً في الباقين فحذف الذكر. ومن ذلك قوله تعالى: " فبعث الله غراباً يبحثُ في الأرضِ " ، أي يبحث التّراب على غراب آخر ليواريَه، فيرى هو كيف يواري سوأة أخيه. وقوله تعالى: " فترى الّين في قلوبهم مرضٌ يسارعون فيهم " ، أي في مرضاتهم.
سلام
در شعر
منن درست است یا من ؟
منبع اینها را لطفا بگویید.
ترکنا علیه را ترکنا له من یدعو له نوشته بودید
ایا این گفته شماست یا حدیث است یا گفته ادیب یا مفسر یا صحابه و ... ؟
چرا اینطور معنا کرده اند ؟
جناب خیر البریه
علیه متعلق به ترکنا است یا ذکر ؟
اگر متعلق به ذکر است
مگر ذکر با علیه می اید؟! بلکه ذکر با له می آید.
مگر اینکه بخواهیم
علی را به معنای له بگیریم
خوب در اینصورت بهتر نیست محذوف را ثنا بگیریم که خودش با علیه استعمال میشود ؟
اگر متعلق به ترکنا است چرا با علیه امد نه با له و در معنا گفته شده ابقینا له ایا نمیتوانست بگوید ترکنا له ؟
چرا ترکنا را به معنای ابقینا یا القینا میگیرید ؟
البته ابقینا قابل درک است اما القینا چرا ؟ شاید هم به خاطر معنای علی است؟
ایا چنین تعبیری در زبان عربی وجود دارد؟
ترکنا علیه
علیه میگویند متعلق به محذوف ثنا است
و مرجع ضمیر علیه به انسان برمیگردد.
ایا چنین تعبیری در زبان عربی سابقه دارد؟
من تا به حال چنین شاهدی ندیده ام.
ایا کسی میداند
تفاوت این سه تعبیر چیست؟
ترکنا له
ترکنا منه
ترکنا علیه
و نیز این
ترکناه
سلام
- تَرَكْنَا فِيهَا آيَةً ﴿٣٥ العنكبوت﴾ جعل قرية سَدُوم معجزة قائمة بحيرة مُنْتِنَةً مَيْتَةً ( بحيرة قوم لوط )
- تركنا ﴿٧٨ الصافات﴾ تركنا عليه: أبقينا له ذكراً حسنَا، و خَلَّيناهُ مخلَّدا.
-
- ترك ترك الشيء: رفضه قصدا واختيارا، أو قهرا واضطرارا؛ فمن الأول: ﴿وتركنا بعضهم يومئذ يموج في بعض﴾ [الكهف/99]، وقوله: ﴿واترك البحر رهوا﴾ [الدخان/24]، ومن الثاني: ﴿كم تركوا من جنات﴾ [الدخان/25]، ومنه: تركة فلان لما يخلفه بعد موته، وقد يقال في كل فعل ينتهي به إلى حالة ما تركته كذا، أو يجري مجرى جعلته كذا، نحو: تركت فلانا وحيدا. والتريكة أصله: البيض المتروك في مفازته، ويسمى بيضة الحديد بها كتسميتهم إياها بالبيضة.
جناب خیر البریه
علیه متعلق به ترکنا است یا ذکر ؟
اگر متعلق به ذکر است
مگر ذکر با علیه می اید؟! بلکه ذکر با له می آید.
مگر اینکه بخواهیم
علی را به معنای له بگیریم
خوب در اینصورت بهتر نیست محذوف را ثنا بگیریم که خودش با علیه استعمال میشود ؟
اگر متعلق به ترکنا است چرا با علیه امد نه با له و در معنا گفته شده ابقینا له ایا نمیتوانست بگوید ترکنا له ؟
سلام
اختلاف بين نحويون هست كه البته مربوط به همان انحاء واشعار قبائل مختلف عرب است كه در ادبيات عرب و حتي قرائات مختلف قرآن هم وارد شده است :
[=Arabic Transparent][=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وتركنا عليه في الآخرين [=Arabic Transparent]في الباقين غابر الدهر [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سلام على نوح [=Arabic Transparent]مبتدأ وخبر [=Arabic Transparent][ ص: 99 ] [=Arabic Transparent]وجاز الابتداء بالنكرة لما فيه من معنى الدعاء، والكلام وارد على الحكاية كقولك: قرأت [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سورة أنزلناها [=Arabic Transparent]وهو على ما قال [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]الفراء [=Arabic Transparent]وغيره من الكوفيين محكي بـ"ترك" في موضع نصب بها أي تركنا عليه هذا الكلام بعينه.
[=Arabic Transparent] وقال آخرون: هو محكي بقول مقدر أي تركنا عليه في الآخرين قولهم سلام على [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]نوح [=Arabic Transparent]، والمراد أبقينا له دعاء الناس وتسليمهم عليه أمة بعد أمة، وقيل: هذا سلام منه - عز وجل - لا من الآخر[=Arabic Transparent]ين، ومفعول [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]تركنا [=Arabic Transparent]محذوف أي تركنا عليه الثناء الحسن وأبقيناه له فيمن بعده إلى آخر الدهر، ونسب هذا إلى [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]ابن عباس [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]ومجاهد [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]وقتادة [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]والسدي [=Arabic Transparent]، وجملة [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سلام على نوح [=Arabic Transparent]معمول لقول مقدر على ما ذكر [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]الخفاجي [=Arabic Transparent]، أي وقلنا: سلام إلخ، وقال [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]أبو حيان [=Arabic Transparent] : [=Arabic Transparent]مستأنفة سلم الله - تعالى - عليه - عليه السلام - ليقتدي بذلك البشر فلا يذكره أحد بسوء، وقرأ [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عبد الله [=Arabic Transparent] "[=Arabic Transparent]سلاما" بالنصب على أنه مفعول [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]تركنا [=Arabic Transparent]، وقوله تعالى: [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]في العالمين [=Arabic Transparent]متعلق بالظرف لنيابته عن عامله، أو بما تعلق الظرف به. وجوز كونه حالا من الضمير المستتر فيه. وأي[=Arabic Transparent]ا ما كان فهو من تتمة الجملة السابقة، وجيء به للدلالة على الاعتناء التام بشأن السلام؛ من حيث أنه أ[=Arabic Transparent]فاد الكلام عليه ثبوته في العالمين من الملائكة والثقلين، أو أنه - حال كونه في العالمين - على [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]نوح [=Arabic Transparent]، وهذا كما تقول سلام على زيد في جميع الأمكنة وفي جميع الأزمنة. وزعم بعضهم جواز جعله بدلا من قوله ت[=Arabic Transparent]عالى [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]في الآخرين [=Arabic Transparent]ويوشك أن يكون غلطا كما لا يخفى.
سلام
آن اشعار را هم از كتاب : الكتاب : جميع دواوين الشعر العربى على مر العصور آوردم .
- تَرَكْنَا فِيهَا آيَةً ﴿٣٥ العنكبوت﴾ جعل قرية سَدُوم معجزة قائمة بحيرة مُنْتِنَةً مَيْتَةً ( بحيرة قوم لوط )
- تركنا ﴿٧٨ الصافات﴾ تركنا عليه: أبقينا له ذكراً حسنَا، و خَلَّيناهُ مخلَّدا.
- ترك ترك الشيء: رفضه قصدا واختيارا، أو قهرا واضطرارا؛ فمن الأول: ﴿وتركنا بعضهم يومئذ يموج في بعض﴾ [الكهف/99]، وقوله: ﴿واترك البحر رهوا﴾ [الدخان/24]، ومن الثاني: ﴿كم تركوا من جنات﴾ [الدخان/25]، ومنه: تركة فلان لما يخلفه بعد موته، وقد يقال في كل فعل ينتهي به إلى حالة ما تركته كذا، أو يجري مجرى جعلته كذا، نحو: تركت فلانا وحيدا. والتريكة أصله: البيض المتروك في مفازته، ويسمى بيضة الحديد بها كتسميتهم إياها بالبيضة.
سلام
ممنون از اینکه تلاش میکنید
اما انچه اورده اید ارتباطی با سوالم ندارد.
ایا شما تفاوت این تعابیر را میدانید ؟
اما شعر
درست است که شما ان را از منبعش اوردید و ممنونم
اما اگر میدانید این سوال را جواب بدهید
ایا
ترکنا علیه من صوارمنا
درست است
یا
ترکنا علیه منن صوارمنا ؟
یعنی ان چنانکه میتوانیم بررسی کنیم
من کذب علی یا علیا
میتوانیم
این را نیز بررسی کنیم
نه لزوما از روی نسخه اصلی بلکه با علم ادبیات عرب.
البته حتی اگر منن باشد باز هم مثل ایه قران نیست. و توضیح دادم.
سلام
اختلاف بين نحويون هست كه البته مربوط به همان انحاء واشعار قبائل مختلف عرب است كه در ادبيات عرب و حتي قرائات مختلف قرآن هم وارد شده است :
[=Arabic Transparent][=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وتركنا عليه في الآخرين [=Arabic Transparent]في الباقين غابر الدهر [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سلام على نوح [=Arabic Transparent]مبتدأ وخبر [=Arabic Transparent][ ص: 99 ] [=Arabic Transparent]وجاز الابتداء بالنكرة لما فيه من معنى الدعاء، والكلام وارد على الحكاية كقولك: قرأت [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سورة أنزلناها [=Arabic Transparent]وهو على ما قال [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]الفراء [=Arabic Transparent]وغيره من الكوفيين محكي بـ"ترك" في موضع نصب بها أي تركنا عليه هذا الكلام بعينه.
[=Arabic Transparent] وقال آخرون: هو محكي بقول مقدر أي تركنا عليه في الآخرين قولهم سلام على [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]نوح [=Arabic Transparent]، والمراد أبقينا له دعاء الناس وتسليمهم عليه أمة بعد أمة، وقيل: هذا سلام منه - عز وجل - لا من الآخر[=Arabic Transparent]ين، ومفعول [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]تركنا [=Arabic Transparent]محذوف أي تركنا عليه الثناء الحسن وأبقيناه له فيمن بعده إلى آخر الدهر، ونسب هذا إلى [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]ابن عباس [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]ومجاهد [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]وقتادة [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]والسدي [=Arabic Transparent]، وجملة [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سلام على نوح [=Arabic Transparent]معمول لقول مقدر على ما ذكر [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]الخفاجي [=Arabic Transparent]، أي وقلنا: سلام إلخ، وقال [=Arabic Transparent] [=Arabic Transparent]أبو حيان [=Arabic Transparent] : [=Arabic Transparent]مستأنفة سلم الله - تعالى - عليه - عليه السلام - ليقتدي بذلك البشر فلا يذكره أحد بسوء، وقرأ [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عبد الله [=Arabic Transparent] "[=Arabic Transparent]سلاما" بالنصب على أنه مفعول [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]تركنا [=Arabic Transparent]، وقوله تعالى: [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]في العالمين [=Arabic Transparent]متعلق بالظرف لنيابته عن عامله، أو بما تعلق الظرف به. وجوز كونه حالا من الضمير المستتر فيه. وأي[=Arabic Transparent]ا ما كان فهو من تتمة الجملة السابقة، وجيء به للدلالة على الاعتناء التام بشأن السلام؛ من حيث أنه أ[=Arabic Transparent]فاد الكلام عليه ثبوته في العالمين من الملائكة والثقلين، أو أنه - حال كونه في العالمين - على [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]نوح [=Arabic Transparent]، وهذا كما تقول سلام على زيد في جميع الأمكنة وفي جميع الأزمنة. وزعم بعضهم جواز جعله بدلا من قوله ت[=Arabic Transparent]عالى [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]في الآخرين [=Arabic Transparent]ويوشك أن يكون غلطا كما لا يخفى.
سلام
باز هم ممنون
ولی انچه نقل کردید پاسخی نداشت.
و هرچه هست شما پاسخ را به ادیبان و نحویون حواله میدهید.
و انچه هم گفته شد پاسخ سوالها نبود.
ایا چنین تعبیری در زبان عربی وجود دارد؟
ترکنا علیه
میگویند ''علیه'' متعلق به مفعول محذوف یعنی ثنا است
و مرجع ضمیر ''علیه'' به انسان برمیگردد.
با توجه به دو خط بالا
ایا چنین تعبیری در زبان عربی سابقه دارد؟
من تا به حال چنین شاهدی ندیده ام.
دوستان توجه کنند وقتی میگوییم
ایا چنین تعبیری سابقه دارد ؟
باید به تجزیه و ترکیب نحوی ان توجه کنند.
نمیتوانیم هر جا ترکنا کنار علیه امد
ان را استعمال مشابه بدانیم.
و الا کلا نحو و صرف و تاثیر ان دو در معنا را نقض کرده ایم.
موفق باشید.
سلام
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ {الصافات/129} سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ {الصافات/130}
وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ {الذاريات/37}
وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ {العنكبوت/35}
ایا چنین تعبیری در زبان عربی سابقه دارد؟
من تا به حال چنین شاهدی ندیده ام.
در شعر عرب جاهلي سابقه دارد :
? - 22 ق. هـ / ? - 601 م
عنترة بن شداد بن عمرو بن معاوية بن قراد العبسي.
أشهر فرسان العرب في الجاهلية ومن شعراء الطبقة الأولى. من أهل نجد. أمه حبشية اسمها زبيبة، سرى إليه السواد منها. وكان من أحسن العرب شيمة ومن أعزهم نفساً، يوصف بالحلم على شدة بطشه، وفي شعره رقة وعذوبة.
وكان من أحسن العرب شيمة ومن أعزهم نفساً، يوصف بالحلم على شدة بطشه، وفي شعره رقة وعذوبة.
كان مغرماً بابنة عمه عبلة فقل أن تخلو له قصيدة من ذكرها. اجتمع في شبابه بامرئ القيس الشاعر، وشهد حرب داحس والغبراء، وعاش طويلاً، وقتله الأسد الرهيص أو جبار بن عمرو الطائي :
وكم من فارس منهم تركنا ... عليه من صوارمنا قضيه
سلاموَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ {الصافات/129} سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ {الصافات/130}
وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ {الذاريات/37}
وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ {العنكبوت/35}
در شعر عرب جاهلي سابقه دارد :
? - 22 ق. هـ / ? - 601 م
عنترة بن شداد بن عمرو بن معاوية بن قراد العبسي.
أشهر فرسان العرب في الجاهلية ومن شعراء الطبقة الأولى. من أهل نجد. أمه حبشية اسمها زبيبة، سرى إليه السواد منها. وكان من أحسن العرب شيمة ومن أعزهم نفساً، يوصف بالحلم على شدة بطشه، وفي شعره رقة وعذوبة.
وكان من أحسن العرب شيمة ومن أعزهم نفساً، يوصف بالحلم على شدة بطشه، وفي شعره رقة وعذوبة.
كان مغرماً بابنة عمه عبلة فقل أن تخلو له قصيدة من ذكرها. اجتمع في شبابه بامرئ القيس الشاعر، وشهد حرب داحس والغبراء، وعاش طويلاً، وقتله الأسد الرهيص أو جبار بن عمرو الطائي :وكم من فارس منهم
تركنا ... عليه من صوارمنا قضيه
سلام
پس اولا همانطور که گفته شد 'من' درست است نه 'منن'
دوما گفتم باید تجزیه و ترکیبش را مشخص کنید. هر جا ترکنا کنار علیه بیاید به معنای استعمال مشابه نیست.
فعلا این مسئله مشخص بشود بعد به اشکالات دیگر میپردازم.
این رو یه تحدی به حساب بیارین
با توجه به پست ابتدایی و پست 29
در زبان عربی در طول تاریخ
ایا چنین تعبیری موجود است ؟
پیش از قران
عصر نزول
بعد از ان
با توجه به پست شماره 5
4 حالت از سخت به اسان مطرح شد
و با توجه به پست ابتدایی سه دوره تاریخی جهت تسهیل کار مجاز دانسته شد.
تا به حال در هیچ کدام از این حالات
تعبیر مشابهی اورده نشده است.
موفق باشید.
[="Tahoma"]
پرسش:
در سوره صافات داریم «ترکنا علیه فی الاخرین» یا «ترکنا علیهما». آیا این تعبیر در زبان عربی عصر نزول و یا قبل از آن و حتی بعد از ان استعمال شده است؟ ایا می توان گفت چنین تعبیری در زبان عربی نمونه ندارد و مبدع ان قران است؟
پاسخ:
«وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ»؛ و نام نيک او را در ميان امّت هاى بعد باقى نهاديم.(1)
از نظر ادبی «ترکنا» فعل ماضی به معنای القَینا، و ضمیر «نا» فاعل آن است.
«علیه» جار و مجرور، متعلق به مفعول ترکنا (ثناء) است که محذوف است، به عنوان مثال، جمله در واقع چنین است:
ترکنا الثناء علیه
ترکنا علیه هذا الثناء
ترکنا علیه ثناءا حسنا
و ... .(2)
از ابی العباس نقل شده که حذف کردن قول، در نزد عرب، امری متداول است و زیاد انجام می گیرد.(3)
در این زمینه به شواهد ذیل که در کلام عرب و یا در اشعار جاهلی آمده توجه فرمایید:
«...وَهَمَّامَ بْنَ مُرَّة َ قَدْ تَرَكْنَا * عليهِ القشعمانِ منَ النسورِ...»(4)
لغات:
قشعم: پيران و سالخوردگان از مردان يا زنان، تنومند و سالمند از هر چيزى.
نسور: كركس ها.
قشمعان من نسور: كركس های تنومند.
ترکیب: القشعمان، مرفوع بالابتداء و خبرش «عليه» است كه مقدم شده است، و جمله در موضع نصب بنا بر حاليه.
معنا: همام بن مرة ترک كرديم بر [جازه] او كركس های تنومند را.
«...وكم منْ فارسٍ منْهمْ تَركْنا * عليهِ مننْ صوارِمنا قضيَّهْ...»(5)
صوارم، جمع صارم و به معنای شمشير های برنده است.
يعنی چه بسيار از سواران آن ها كه شمشيرهای برنده مان را به عنوان قضاوت كننده در ميان آن ها گذاشتيم.
این ابیات در بیان و توصیف شجاعت و ... افراد در مبارزه است. قصیده ها چون طولانی بود، فقط شاهد مثال را آوردم.
نکته:
موضوع تقدیر گرفتن و حذف و ... در ادبیات عرب بسیار متعارف و معمول است.
در ثانی، لزومی ندارد آیات قرآن، شاهد مثال در زبان عرب داشته باشند تا به درجه اعتبار برسند. به بیان دیگر؛ اعتبار آیات قرآن، متوقف بر وجود شاهد مثال در زبان عرب نیست.
__________
(1) صافات: 37/ 78 و 108.
(2) صافی، الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ج 23، ص 67؛ بیضاوی، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 5، ص 13؛ درویش، اعراب القرآن الكريم و بيانه، ج 8، ص 285؛ علوان، اعراب القرآن الكريم، ج 3، ص 1974.
(3) ر.ک: نحاس، اعراب القرآن، ج 3، ص 288.
(4) ديوان مهلهل بن ربيعة، ص 17؛ العصر الجاهلی / المهلهل بن ربيعة ـ الزير / رقم القصيدة: 26445، مطلع قصیده: أليلتنا بذی حسمٍ أنيری.
(5) ديوان عنترة بن شداد؛ العصر الجاهلی / عنترة بن شداد / رقم القصيدة: 10777، مطلع قصیده: لقينا يومَ صهباءٍ سريّه.