مهم ترين بحث در برخورد با فرزندان برخوردي همگام با تربيت آن هاست ؛ زيرا كه امام علي مي فرمايد: «ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن ؛ (1) هيچ پدري هديه اي بهتر از تربيت نيكو به فرزندش نداده است » .
رفتار آن حضرت با فرزندانشان در آينه فرمايشاتشان نمايان است .
توصيه آن حضرت به محبت كودكان و پرهيز از رنجششان:
« و ارحم من اهلك الصّغير و وقّر منهم الكبير ؛ (2) در خانواده خود با كودكان مهربان باش و با بزرگ ترها با وقار و متانت رفتار کن! » .
آن حضرت در برخورد با كودكان ، خود را در حد كودك كوچك كرده و با آنان به بازي مي پرداخت و می فرمود: كسى كه كودكى دارد بايد در راه تربيت او خود را تا سر حدّ طفوليت و كودكى تنزّل دهد. (3)
برخورد با فرزندان در دوران رشد:
آن حضرت مي فرمايند : « لا تقسروا اولادكم على آدابكم ، فانّهم مخلوقون لزمان غير زمانكم ؛ (4) آداب و رسوم زمان خودتان را با زور و فشار به فرزندان خويش تحميل نكنيد ؛ زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شدهاند» .
پس از رشد فرزندان و دوران جواني امام علي فرزندان را از نصايح پدرانه بهره مند مي ساخت. مانند آن كه به امام مجتبى فرموده است: براى امور واقع نشده به آن چه واقع شده است استدلال نما و با مطالعه قضاياى تحقّق يافته، حوادث يافت نشده را پيشبينى كن، زيرا امور جهان،همانند يك ديگرند، از آن اشخاص نباش كه موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد ؛ زيرا انسان عاقل بايد از راه آموزش و فكر، پند پذيرد، اين بهائم هستند كه جز با كتك، فرمان نمىبرند... (5)
عشق ورزيدن به فرزندان و حقوقي را كه آن حضرت بر گردن خود براي فرزندانش مي داند ؛ می فرماید:
فرزند جانم!
تجربه عيني و آشکار من از بد عهدي و بيوفايي دنيا و طغيان و سرکشي روزگار از يک سو ، و آغوش گرم و گشاده آخرت ، از سوي ديگر ، وادارم ساخت که تمام هوش و حواسم معطوف خودم باشد ، لحظهاي چشم از خودم بر ندارم و به ديگري نسپارم.
فهميدم که من پيش و بيش از آن که مسئول مردمان باشم ، وظيفهدار خودم هستم. و بر اين دريافت و دغهغهام ، عقل نيز صحّه گذاشت و از افتادنم به دام هواي نفس ، بازداشت. و تکليفم را بيهيچ پرده و پيرايهاي روشن ساخت.
و مرا به کاري سترگ واداشت که بازي و شوخي بر نميدارد. و با حقيقتي مواجه ساخت که هيچ دروغي از راستياش نميکاهد.
و ديدم که تو پاره تن مني ، و بلکه بيشتر از آني ، تو برايم همه روح و جاني! هر بد و خوبي که سوي تو آيد، نصيب من شده است.
و اگر مرگ ، نشان از تو بگيرد ، جان مرا نشانه گرفته است. پس ، کار تو را کار خودم دانستم و هر چه براي خودم ميخواهم، برايت خواستم.
اين مکتوب را برايت نوشتم تا همواره تکيهگاه تو باشد و اسباب پشتگرميات، چه من بمانم برايت و چه نمانم.
- فرزند جانم!
وصيت و سفارش من به تو:
پرواي از خداست،و پاي بندي به دستورات او. اهل معرفت معتقدند که همين دو جمله، در مسير سلوک و سعادت، کاملترين کلام و تمامترين حرف است:
1. پرواي از خدا؛ 2. پاي بندي به دستورات او.
اين دو کلام، دو کليد است که قفل تمام گنجهاي عافيت و سعادت در هر دو جهان با آن باز ميشود. (6)
پرهيز از تبعيض ميان فرزندان :
بهرهی فرزندان فاطمه با سایر فرزندانم از (موقوفات ) یکسان است و من فقط به دلیل تقرّب به خدا و شرافت نسبت به رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم زمام اوقاف و صدقات اموالم را به پسران فاطمه واگذار کردم. (7)
بها دادن به شخصيت فرزندان وفرصت دادن به آن ها:
حضرت علي عليه السلام براي اين که به فرزند خويش شخصيت و مسئوليت دهد، داوري مردي را که براي رهايي شخصي بي گناه از قصاص، به قتل اعتراف کرد، به امام حسن عليه السلام واگذاشت و امام حسن عليه السلام فرمود: چون با حضور خويش و با اعتراف به قتل، بي گناهي را از مرگ نجات داد و خداوند مي فرمايد: « هر کسي مرد بي گناهي را از مرگ نجات بدهد، مثل اين است که جهانيان را از مرگ نجات داده ، ديه او را از بيت المال بدهيد و هر دو را آزاد کنيد.» حضرت علي عليه السلام داوري فرزندش را پسنديد و قضاوت او را تأييد کرد. نمونه اين مسئوليت دادن ها و وارد کردن آن ها به مسائل اجتماعي فراوان است. (8)
پي نوشت ها:
1. الحديث، روايات تربيتى، ج3، ص: 93، محمد تقى فلسفى،ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامى،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1368 ش،نوبت چاپ: مكرر ،به نقل از مستدرك 2، صفحه 625 .
2. أمالي المفيد، شيخ مفيد، ص: 222، ناشر: كنگره شيخ مفيد،مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1413 ق، نوبت چاپ: اول
3. الحديت، روايات تربيتى، ج3، ص 70 .
4. موسوعة الإمام علي بن أبي طالب (ع) في الكتاب والسنة و التاريخ، ج10، ص236، محمد الريشهري، سال چاپ : 1425، ناشر : دار الحديث للطباعة و النشر .
5. نهج البلاغة،نويسنده ، سيد رضى، ص 393 ( نامه 24 ) ،ناشر: هجرت، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1414 ق، نوبت چاپ: اول .
6. همان، ص 391 .
7. همان، ص 379 .
8. دانشنامه امام علي، علي اكبر رشاد ، ج10، ص 28 ، ناشر : پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ،چاپ اول ، سال 1380 .
رسول خدا (ص) میفرماید: «کسی که نماز خود را سبک گیرد و در به جا آوردنش سستی نماید، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا میکند؛ شش بلا در دنیا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون میآید.
شش بلای دنیوی:
1ـ خداوند برکت را از عمرش کم میکند.
2ـ برکت را از روزیش بر میدارد.
3ـ از صورتش نشانة نیکوکاران را بر میدارد.
4ـ هر کار خیری کند، پذیرفته نمیشود و برای آن اجری ندارد.
5ـ دعایش مستجاب نمیشود.
6ـ از دعای نیکوکاران بهرهای ندارد».(1)
[="Tahoma"][="Indigo"][=12][Forwarded from darab abedini]
عربستان ترمز دستیش رو کشید
هم جنازه های ایرانی رو به طور کامل تحو یل می ده.
هم به رهبر انقلاب پیام تسلیت فر ستاده
هم به غلط کردن افتاده
حالا پاسپورتمون عزت پیدا کرد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ !!!
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
به کسانی که درباره آقا شبهه دارن بگید این متن رو بخونن
حافظ وقتى از تشنگى و مظلومیت اباعبداله (ع)و یاران او یاد مى کند, ظهور کوکب هدایت حضرت ولى عصر(عج)را آرزو مى کند:
رندان تشنه لب را آبى نمى دهد کس :Sham: گویى ولىّ شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش اى دل مپیچ کان جا :hamdel: سرها بریده بینى , بى جرم و بى جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و مى پسندى :Gol: جانا روان نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود :Sham: از گوشه اى بُرون آى , اى کوکب هدایت
ببخشید من یک چند روزی هست که در سایت گردی ( :khandeh!: ) به مشکل بر میخورم و هی ارور دیتابیس میگیره و هی نمیاره و شصتاد بار باید رفرش کنم تا بیاد! بقیه هم همینطورن یا فقط بنده به این عذاب دچارم؟
روز مباهله روز نفرین بر دروغگویان
روز 24 ذیحجه روز مباهله است، در این روز رسول خدا (ص) به فرمان الهی ماموریت یافت، تا با اهل بیت خود، دست به دعا بردارد و دروغگویان را نفرین نماید
جریان مباهله
پیامبر اسلام(صلىاللّهعليهوآله) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند. هیئت نجران که شامل گروهی بیش از ده نفر از بزرگان آنها بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر یعنی «عاقب» ، «سید» و «ابوحارثه» به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام(صلىاللّهعليهوآله) گفتوگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همه خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله حاضر شوند.
روز مباهله پیامبر اکرم(صلىاللّهعليهوآله) به خانه امیرالمومنین(عليهالسّلام) آمد. دست امام حسن(عليهالسّلام) را گرفت، و امام حسین(عليهالسّلام) را نیز به آغوش کشید، و به همراه امیرلبمومنین و فاطمه زهرا(علیهماالسلام) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد.
چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها چه کسانی هستند که با او همراه شدهاند؟ گفتند: آن که پیش روی اوست، پسر عمو و داماد و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان نوهای اویند؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) برای مباهله دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نمیبود، چنین بر مباهله جرات نداشت و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جای خود برکَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. پس ابوحارثه به خدمت حضرت آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما در گذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم.
پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) ضامن برگرداندن آن ابزار خواهد بود. بدین طریق، حضرت، صلحنامه را نوشتند و آنها برگشتند.
سپس حضرت فرمودند: سوگند یاد میکنم به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همه آنها به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند. پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) رسیده و مسلمان شدند.[۱]
محرم است و زیادت دوباره لبریزم کَرَم نما و ببین، عاشقانه های مرا
سیاه، مثل شبی بی ستاره، در باران احاطه کرده غمی، حجم شانه های مرا
ترا قسم به غمِ عشق و اشکِ بی پایان زمن مگیر، همین پشتوانه های مرا مولاجان! قسم به مرثیه های عاشورایی، قسم به اشک های دخیل بسته و قسم به شام غریبان زینب علیهاالسلام ! که اگر نبود عشق تو، زندگی بیهوده بود
از حضرت سید شهدا نقل شده، که فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمنٌ إلاّ اسْتعبر؛(1) من کشتة اشکم. نیز روایت دیگر : «لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکی؛ هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش جاری شود (یا گریه میکند)».(2)
1. کامل الزیارات، ص 215؛ بحار الانوار، ج 98، ص 331.
2. همان.
عباس بن على فرزند امیر المؤمنین، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین در روزعاشورا است . مادرش«فاطمه کلابیه»بود که بعدها با کنیه«ام البنین»شهرت یافت.على پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشتهاند و بزرگ ترین فرزند ام البنین بود. وقتىامیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود . در کربلا 34 سال داشت.کنیهاش«ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود . از معروف ترین لقب هایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواءالحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح، باب الحوایج و...است .
عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج کرد . از اینازدواج،دو پسر به نام هاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نام هاى محمد و قاسم نیز ذکر کردهاند.
حضرت،قامتى رشید،چهرهاى زیبا و شجاعتى کم نظیر داشت . به خاطر سیماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مىگفتند.در حادثه کربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسین و سقایى خیمههاى اطفال و اهل بیت امام را داشت . در رکاب برادر،غیر ازتهیه آب،نگهبانى خیمهها و امور مربوط به آسایش و امنیتخاندان حسین برعهده او بود . تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند .
روز عاشورا، وقتى علمدار کربلا از امام حسین اذن میدان طلبید، حضرت از او خواست که براى کودکان تشنه وخیمههاى بىآب، آب تهیه کند.ابو الفضل به فرات رفت و مشک آب را پر کرد . در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد . دست هایش قطع گردید و به شهادت رسید. عباس، مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود. وقتى وارد فرات شد،با آن که تشنه بود، اما به خاطر تشنگى برادرش حسین آب نخورد. (1)
شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شکننده بود. جمله پر سوز امام، وقتىکه به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى و شمت بى عدوى». پیکرش، کنار«نهر علقمه»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد. هنگام دفن شهداى کربلا نیز،در همان محل دفن شد. از این رو امروز حرمابا الفضل با حرم سید الشهدا فاصله دارد.(2)
مقام والاى عباس بن على والا است. تعابیر بلندى که در زیارتنامه اوست،گویاى آن است. این زیارت که از قول حضرت صادق روایت شده،از جمله چنین دارد:
«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المؤمنین و الحسن و الحسین...
اشهد الله انک مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى جهاد اعدائه. المبالغون فى نصرة اولیائه. الذابون عن احبائه...» (3) که تایید و تاکیدى بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیا
و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد سیماى درخشان عباس بنعلى را این گونه ترسیم فرموده است:
«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاهبنفسه حتى قطعتیداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة کما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداءیوم القیامة» (4) که در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداکارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است .نیز اینکه:عمویم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد که روز قیامت، همه شهیدان به آن غبطه مىخورند و رشک مىبرند .
مهم ترين بحث در برخورد با فرزندان برخوردي همگام با تربيت آن هاست ؛ زيرا كه امام علي مي فرمايد: «ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن ؛ (1) هيچ پدري هديه اي بهتر از تربيت نيكو به فرزندش نداده است » .
رفتار آن حضرت با فرزندانشان در آينه فرمايشاتشان نمايان است .
توصيه آن حضرت به محبت كودكان و پرهيز از رنجششان:
« و ارحم من اهلك الصّغير و وقّر منهم الكبير ؛ (2) در خانواده خود با كودكان مهربان باش و با بزرگ ترها با وقار و متانت رفتار کن! » .
آن حضرت در برخورد با كودكان ، خود را در حد كودك كوچك كرده و با آنان به بازي مي پرداخت و می فرمود: كسى كه كودكى دارد بايد در راه تربيت او خود را تا سر حدّ طفوليت و كودكى تنزّل دهد. (3)
برخورد با فرزندان در دوران رشد:
آن حضرت مي فرمايند : « لا تقسروا اولادكم على آدابكم ، فانّهم مخلوقون لزمان غير زمانكم ؛ (4) آداب و رسوم زمان خودتان را با زور و فشار به فرزندان خويش تحميل نكنيد ؛ زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شدهاند» .
پس از رشد فرزندان و دوران جواني امام علي فرزندان را از نصايح پدرانه بهره مند مي ساخت. مانند آن كه به امام مجتبى فرموده است: براى امور واقع نشده به آن چه واقع شده است استدلال نما و با مطالعه قضاياى تحقّق يافته، حوادث يافت نشده را پيشبينى كن، زيرا امور جهان،همانند يك ديگرند، از آن اشخاص نباش كه موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد ؛ زيرا انسان عاقل بايد از راه آموزش و فكر، پند پذيرد، اين بهائم هستند كه جز با كتك، فرمان نمىبرند... (5)
عشق ورزيدن به فرزندان و حقوقي را كه آن حضرت بر گردن خود براي فرزندانش مي داند ؛ می فرماید:
فرزند جانم!
تجربه عيني و آشکار من از بد عهدي و بيوفايي دنيا و طغيان و سرکشي روزگار از يک سو ، و آغوش گرم و گشاده آخرت ، از سوي ديگر ، وادارم ساخت که تمام هوش و حواسم معطوف خودم باشد ، لحظهاي چشم از خودم بر ندارم و به ديگري نسپارم.
فهميدم که من پيش و بيش از آن که مسئول مردمان باشم ، وظيفهدار خودم هستم. و بر اين دريافت و دغهغهام ، عقل نيز صحّه گذاشت و از افتادنم به دام هواي نفس ، بازداشت. و تکليفم را بيهيچ پرده و پيرايهاي روشن ساخت.
و مرا به کاري سترگ واداشت که بازي و شوخي بر نميدارد. و با حقيقتي مواجه ساخت که هيچ دروغي از راستياش نميکاهد.
و ديدم که تو پاره تن مني ، و بلکه بيشتر از آني ، تو برايم همه روح و جاني! هر بد و خوبي که سوي تو آيد، نصيب من شده است.
و اگر مرگ ، نشان از تو بگيرد ، جان مرا نشانه گرفته است. پس ، کار تو را کار خودم دانستم و هر چه براي خودم ميخواهم، برايت خواستم.
اين مکتوب را برايت نوشتم تا همواره تکيهگاه تو باشد و اسباب پشتگرميات، چه من بمانم برايت و چه نمانم.
- فرزند جانم!
وصيت و سفارش من به تو:
پرواي از خداست،و پاي بندي به دستورات او. اهل معرفت معتقدند که همين دو جمله، در مسير سلوک و سعادت، کاملترين کلام و تمامترين حرف است:
1. پرواي از خدا؛ 2. پاي بندي به دستورات او.
اين دو کلام، دو کليد است که قفل تمام گنجهاي عافيت و سعادت در هر دو جهان با آن باز ميشود. (6)
پرهيز از تبعيض ميان فرزندان :
بهرهی فرزندان فاطمه با سایر فرزندانم از (موقوفات ) یکسان است و من فقط به دلیل تقرّب به خدا و شرافت نسبت به رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم زمام اوقاف و صدقات اموالم را به پسران فاطمه واگذار کردم. (7)
بها دادن به شخصيت فرزندان وفرصت دادن به آن ها:
حضرت علي عليه السلام براي اين که به فرزند خويش شخصيت و مسئوليت دهد، داوري مردي را که براي رهايي شخصي بي گناه از قصاص، به قتل اعتراف کرد، به امام حسن عليه السلام واگذاشت و امام حسن عليه السلام فرمود: چون با حضور خويش و با اعتراف به قتل، بي گناهي را از مرگ نجات داد و خداوند مي فرمايد: « هر کسي مرد بي گناهي را از مرگ نجات بدهد، مثل اين است که جهانيان را از مرگ نجات داده ، ديه او را از بيت المال بدهيد و هر دو را آزاد کنيد.» حضرت علي عليه السلام داوري فرزندش را پسنديد و قضاوت او را تأييد کرد. نمونه اين مسئوليت دادن ها و وارد کردن آن ها به مسائل اجتماعي فراوان است. (8)
پي نوشت ها:
1. الحديث، روايات تربيتى، ج3، ص: 93، محمد تقى فلسفى،ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامى،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1368 ش،نوبت چاپ: مكرر ،به نقل از مستدرك 2، صفحه 625 .
2. أمالي المفيد، شيخ مفيد، ص: 222، ناشر: كنگره شيخ مفيد،مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1413 ق، نوبت چاپ: اول
3. الحديت، روايات تربيتى، ج3، ص 70 .
4. موسوعة الإمام علي بن أبي طالب (ع) في الكتاب والسنة و التاريخ، ج10، ص236، محمد الريشهري، سال چاپ : 1425، ناشر : دار الحديث للطباعة و النشر .
5. نهج البلاغة،نويسنده ، سيد رضى، ص 393 ( نامه 24 ) ،ناشر: هجرت، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1414 ق، نوبت چاپ: اول .
6. همان، ص 391 .
7. همان، ص 379 .
8. دانشنامه امام علي، علي اكبر رشاد ، ج10، ص 28 ، ناشر : پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ،چاپ اول ، سال 1380 .
[="Tahoma"][="Indigo"]
[/]
[="Arial"][="Navy"]امام صادق(ع) فرمود:
مردي خدمت پيامبر(ص) آمد و گفت:
اي رسول خدا به چه كسي نيكي كنم؟
فرمود: به مادرت، عرض كرد:
بعد از او به چه كسي؟
فرمود: به مادرت، گفت:
سپس به چه كسي؟
فرمود: به مادرت، سؤال كرد:
سپس به چه كسي؟
فرمود: به پدرت.
بحارالانوارجلد 74 صفحه 49
[/]
[="Tahoma"][="Indigo"]
[/]
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
رسول خدا (ص) میفرماید: «کسی که نماز خود را سبک گیرد و در به جا آوردنش سستی نماید، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا میکند؛ شش بلا در دنیا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون میآید.
شش بلای دنیوی:
1ـ خداوند برکت را از عمرش کم میکند.
2ـ برکت را از روزیش بر میدارد.
3ـ از صورتش نشانة نیکوکاران را بر میدارد.
4ـ هر کار خیری کند، پذیرفته نمیشود و برای آن اجری ندارد.
5ـ دعایش مستجاب نمیشود.
6ـ از دعای نیکوکاران بهرهای ندارد».(1)
1. گناهان کبیره، ج 2، ص 187 ـ 188.
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
[="Tahoma"][="Indigo"][=12][Forwarded from darab abedini]
عربستان ترمز دستیش رو کشید
هم جنازه های ایرانی رو به طور کامل تحو یل می ده.
هم به رهبر انقلاب پیام تسلیت فر ستاده
هم به غلط کردن افتاده
حالا پاسپورتمون عزت پیدا کرد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ !!!
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
به کسانی که درباره آقا شبهه دارن بگید این متن رو بخونن
[="Tahoma"][="Indigo"][=12]خیلی خیلی زیباست
خیلی ساده و راحت بگم مدت طولانی نبودم و امیدوارم مدیران محترم و کسانی که پیگیری کردند و بنده نتوانستم پاسخی بدم من را حلال کنند...
گفتم اینجا مطلب رو درمیان بگذارم..إن شاءالله با توفیق حق تعالی در حضور شما هستم..
یا صاحب الزمان(عج)
حافظ وقتى از تشنگى و مظلومیت اباعبداله (ع)و یاران او یاد مى کند, ظهور کوکب هدایت حضرت ولى عصر(عج)را آرزو مى کند:
رندان تشنه لب را آبى نمى دهد کس :Sham: گویى ولىّ شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش اى دل مپیچ کان جا :hamdel: سرها بریده بینى , بى جرم و بى جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و مى پسندى :Gol: جانا روان نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود :Sham: از گوشه اى بُرون آى , اى کوکب هدایت
به نام خدا.
با عرض سلام.
ببخشید من یک چند روزی هست که در سایت گردی ( :khandeh!: ) به مشکل بر میخورم و هی ارور دیتابیس میگیره و هی نمیاره و شصتاد بار باید رفرش کنم تا بیاد! بقیه هم همینطورن یا فقط بنده به این عذاب دچارم؟
ستایشگر :Gol:
[="Tahoma"][="Indigo"][=12]
[="Times New Roman"][="Navy"]
[/]
[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]:Sham::Ghamgin::ok::Hedye::Moteajeb!::Mohabbat::Cheshmak::khaneh::Nishkhand::hamdel::Kaf::Gig::Gol::Khandidan!::Narahat az::please::Esteghfar::read::help::khandeh!::_loool::nevisandeh::offlow::bastan::Narahat::lol::Sokhan::welcome::Ealam::ghash::moteajeb::Labkhand::khab::spam::koodak::Motehayer::aks::Rose::Computer::khoshgel::yes::paresh::jangjoo::dohkhtar::Norani::khejalat::Tavalod::Mosighi::Shekastan Del::shadi::kharej::geryeh::tavallod::Moshtagh::tajob::mohandes::nishkand::farar::chakeretim::grye::Bye::khandidan::Ebraz Doosti::taeed::Box::reading::solh::makhfi::Nashnidan::Lat::pirooz::khandan::loool::nashenas::ghonche::pir::Khab::soal::shookhi::gholdor::paridan::dokhtar::sibil::khoshali::shad::tashvigh!::samt::geristan::deldari::kafkaf::khobam::ghati::frind::khejalati::vamonde::fekr::hey::no::badbakht::god::okey::ajab::moj::crying::kill::cry:[/]
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
روز مباهله روز نفرین بر دروغگویان
روز 24 ذیحجه روز مباهله است، در این روز رسول خدا (ص) به فرمان الهی ماموریت یافت، تا با اهل بیت خود، دست به دعا بردارد و دروغگویان را نفرین نماید
جریان مباهله
پیامبر اسلام(صلىاللّهعليهوآله) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند. هیئت نجران که شامل گروهی بیش از ده نفر از بزرگان آنها بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر یعنی «عاقب» ، «سید» و «ابوحارثه» به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام(صلىاللّهعليهوآله) گفتوگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همه خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله حاضر شوند.
روز مباهله پیامبر اکرم(صلىاللّهعليهوآله) به خانه امیرالمومنین(عليهالسّلام) آمد. دست امام حسن(عليهالسّلام) را گرفت، و امام حسین(عليهالسّلام) را نیز به آغوش کشید، و به همراه امیرلبمومنین و فاطمه زهرا(علیهماالسلام) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد.
چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها چه کسانی هستند که با او همراه شدهاند؟ گفتند: آن که پیش روی اوست، پسر عمو و داماد و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان نوهای اویند؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) برای مباهله دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نمیبود، چنین بر مباهله جرات نداشت و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جای خود برکَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. پس ابوحارثه به خدمت حضرت آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما در گذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم.
پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) ضامن برگرداندن آن ابزار خواهد بود. بدین طریق، حضرت، صلحنامه را نوشتند و آنها برگشتند.
سپس حضرت فرمودند: سوگند یاد میکنم به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همه آنها به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند. پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(صلىاللّهعليهوآله) رسیده و مسلمان شدند.[۱]
[۱]. منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۸۲؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۳۱۰؛بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الاولی، ۱۴۱۵
[=Microsoft Sans Serif]خدایا...
زندگی ات مانند حرف "پسر بچه ایست،
که گریه کنان به مادرش میگفت هم "میزنی" هم میگی "گریه نکن"!!!
که اگر خودش بفهمه ، از نبودنش خجالت میکشه
پیامک از طرف ایرانسل
.
مشترک مورد نظر چطوری؟
با ارسال عدد 5 به 4520 یک دانه بی ام و در خانه تحویل بگیرید !
و خانواده ی عزیزتان رو سورپرایز کنید !
اگر درنگ کنید بی ام به کس دیگر تحویل میگیرد
.
.
.
.
عدد 5 به 4520 ارسال شد
توسطس 4520دریافت شد !
.
لحظاتی بعد :
به بازی مارپله خوش امدید برای تایید کد 4 را به 5 ارسال کنید
هر پیامکی که برایتان ارسال میشود یک پله به بی ام و نزدیک میشوید اگر مار نیشتان بزند می ایید خانه اول
هر پیامک5000 هزار ریال
:khandeh!:
.
فکر میکرد که ایرانسل تنها رفیقش هست چون بهش پیام میداد
اما این از طرف دیگر با قصاب همدست بود و نمیدانست دارد پوستش را میکند!
[=arial]
[=arial]
محرم است و زیادت دوباره لبریزم
کَرَم نما و ببین، عاشقانه های مرا
سیاه، مثل شبی بی ستاره، در باران
احاطه کرده غمی، حجم شانه های مرا
ترا قسم به غمِ عشق و اشکِ بی پایان زمن مگیر، همین پشتوانه های مرا
مولاجان! قسم به مرثیه های عاشورایی، قسم به اشک های دخیل بسته و قسم به شام غریبان زینب علیهاالسلام ! که اگر نبود عشق تو، زندگی بیهوده بود
[=arial]
[="Times New Roman"][="Black"] یا زینب کبری;738950 نوشت:
خوشبحالت از سربازی معافی :Gig:
کلا تعطیلی :Gig:
[SPOILER]
[/SPOILER]
[="Tahoma"][="Indigo"]
[/]
سلام
[=arial]خدا رحمت کنه حاج محسن حاجی حسنی کارگر[=arial]:Ghamgin:
[=arial]مزار ایشون در قبرستان صحن جمهوری حرم مطهر رضوی هستش .. این روزا خیلی شلوغه و خیلیا به مزار ایشون میرن :Sham::Gol:
[=arial]این هم عکس سر مزار
[="Arial"][="Navy"]
[=arial]مهدیم[=arial] آنکه مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نسیت
[=arial]همه گویند که در حسرت دیدار من اندلیک در گفته این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به
[=arial] دعایی[=arial] که ببینی رخ منتا که
[=arial]خالص[=arial] نشوی با تو مرا کاری نیستشما هم از این اسباب بازیا داشتین ؟
یادش بخیر ما با چیا بزرگ شدیم
بچه های الان با چی بزرگ میشن
ولی اسباب بازیای ما صفاش بیشتر بودا
دلم واسه اون روزا تنگه
[="Tahoma"][="Indigo"]
[/]
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
[="Arial"][="Navy"][=arial]السلام علیک یا سلطان عشق یا علی بن موسی الرضا
[=arial]نیستم آهو شهنشاها ضمانت میکنی؟
[=arial]
توشه ام خالیست آقا جان عنایت میکنی؟
دردها دارم ز ناپرهیزی نفس پلید
نه شنیدم از همه ؛ آیا طبابت میکنی؟
نامه ام پر گشته از اعمال زشت و ناصواب
روسیاهم نامه ای دیگر کتابت میکنی؟
کاظمین دور است قبر مادرت هم ناشناس
خواهرت را واسطه سازم شفاعت میکنی؟
راه را گم کرده ام ؛ اما بهر حال آمدم
مابقی راه را جانا هدایت میکنی؟
در دلم شور حسین است یا علی موسی الرضا
این تقاضای بزرگم را اجابت میکنی؟
از حضرت سید شهدا نقل شده، که فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمنٌ إلاّ اسْتعبر؛(1)
من کشتة اشکم.
نیز روایت دیگر : «لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکی؛ هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش جاری شود (یا گریه میکند)».(2)
1. کامل الزیارات، ص 215؛ بحار الانوار، ج 98، ص 331.
2. همان.
[=arial]چقدر شبیه این شکلکس :Ghamgin:
:khaneh:
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
[="Tahoma"][="Indigo"]
صحبتی با جوانان امروزی
داره محرم میرسه ازتون از هممون عاجزانه میخوام تو این محرم یکم اخلاقمون رو حسینی کنیم
خواهر من برای چی میرین عزاداری ؟
برا حمایت از حسین و یاد آوری مصیبت های کشیده فاطمه و زینب هست؟؟
آخه خواهر من خون حسین ( ع ) برا چی رفت ؟؟؟
خواهشا بخاطر محرم آرایشتو بذار کنار و چادر هم نپوشیدی حداقل وضع
ظاهرت رو حفظ کن
جان من وقتی میای عزاداری پسر فاطمه ، فاطمه ای که محضر حجاب بود ،
بالباس های رنگین و عروسیت!! و با آرایش نیا بیرون
و فقط چند لحظه عاشورا رو تو ذهنت تجسم کن
برادرم جان من تو این دهه از خودت بیخود نشو
مدل لباس و مو نباش که هر دفعه میای دستجات یا مسجد دو ساعت بخودت نرس!!!
نمیگم شلخته باش اما همینکه معمولی شدی بسه میخوای بری مسجد و هیئت نه عروسی!!!
برادر من شما هم بالا گفتم تو این روزا چشتون دنبال دختر بازی نباشه و گوشیتون رو هم بذارین تو جیبتون!
خلاصه برادر عزیز، خواهر گرامی .....
خواهشا خواهشا شما رو به جان همون حسین قسم....
تو این ماه بیشتر مراعات کنین...
حداقل مراقب ظاهرتون باشین و یادتون باشه کجا میرین ؟؟؟
عزاداری میرین یا دختر و پسر بازی؟؟؟!!!!
تو این ماه حرمت حسین و ابوالفضل و علی اکبر و علی اصغر و ... نگه داریم بخدا خوبیت نداره
آخرین خواهش
مراقب چشم و اخلاق و ظاهرمون باشیم
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
الهم عجل الولیک الفرج
------------------[/]
[="Tahoma"][="Indigo"][=12]
شهادت امام حسین(ع) مهم ترین نقش را در حفظ دین داشت؛ از این رو گفته شده است:
"إنّ الاسلام محمّدی الحدوث، حسینی البقاء".
با نام خدا
ادم رو لولو خُرخُره بخوره اما سرما نخوره !!
قبول دارید یا نه ؟ :Gig:
من قاییدیب بیرده اوشاق اولایدیم
بیر گول آچیب اونران سونرا سولایدیم
"شهریار"
.
کاش من برمیگشتم و دوباره کودک میشدم !
یک گلی باز میکردم و بعد پرپر میشدم !
از این به بعد به مخلوقاتت
یک مترجم ضمیمه کن
اینجا هیچ کس
هیـچ کـس را نمـی فهمد . ...
[="Tahoma"][="Indigo"][=12]
خداوندا خــــــــــــــــــــــــ ـــــداوندا..... [=arial]قرارم باش و یارم باش .....
[=arial]جــــــــــــــــــــــــ هان تاریکی محـــــــــــض است
[=arial] میترسم..
[=arial] کنـــــــــــــــــــــــ ارم باش....
[="Navy"]کبوتر با کبوتر چیپس با ماست [/]
دروغ میگه طرف خوشگل تر از ماست
تو این دنیای مرموز مجازی
که نه پیداست کی دزده ، کی قاضی
که اکبر توش شده مهسا و تینا
بتول خانم شده فرزاد و سینا
کامنت و لایک و پست و چسب بینی
تو هر برنامه مجبوری ببینی
طرف داره نخ قالی میریسه
کامنت داده یه هفته انگلیسه
طرف بیش از یه سال یار با ماست
:ghonche:میگفت سولمازه و شکل پری هاست
پریشب تازه فهمیدم که آقاست
:chakeretim:کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
وقتی آزرده می شوی، فکر کن روحت از چه چیز آزرده شده است؟
آن وقت می بینی هیچ دلیلی برای آزردگی وجود ندارد،چرا که روح انسان
بلند مرتبه تر از آن است که آلام دنیا به ساحتش راه یابد.
" این تنها خطایی در احساس است"
یقین آن است که چون همه ی دنیا جمع شوند و بگویند تو بر خطایی
ذرّه ای در قلبت تردید راه نیابد.
[="Tahoma"][="Indigo"][/]
عباس بن على فرزند امیر المؤمنین، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین در روزعاشورا است . مادرش«فاطمه کلابیه»بود که بعدها با کنیه«ام البنین»شهرت یافت.على پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشتهاند و بزرگ ترین فرزند ام البنین بود. وقتىامیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود . در کربلا 34 سال داشت.کنیهاش«ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود . از معروف ترین لقب هایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواءالحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح، باب الحوایج و...است .
عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج کرد . از اینازدواج،دو پسر به نام هاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نام هاى محمد و قاسم نیز ذکر کردهاند.
حضرت،قامتى رشید،چهرهاى زیبا و شجاعتى کم نظیر داشت . به خاطر سیماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مىگفتند.در حادثه کربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسین و سقایى خیمههاى اطفال و اهل بیت امام را داشت . در رکاب برادر،غیر ازتهیه آب،نگهبانى خیمهها و امور مربوط به آسایش و امنیتخاندان حسین برعهده او بود . تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند .
روز عاشورا، وقتى علمدار کربلا از امام حسین اذن میدان طلبید، حضرت از او خواست که براى کودکان تشنه وخیمههاى بىآب، آب تهیه کند.ابو الفضل به فرات رفت و مشک آب را پر کرد . در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد . دست هایش قطع گردید و به شهادت رسید. عباس، مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود. وقتى وارد فرات شد،با آن که تشنه بود، اما به خاطر تشنگى برادرش حسین آب نخورد. (1)
شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شکننده بود. جمله پر سوز امام، وقتىکه به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى و شمت بى عدوى». پیکرش، کنار«نهر علقمه»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد. هنگام دفن شهداى کربلا نیز،در همان محل دفن شد. از این رو امروز حرمابا الفضل با حرم سید الشهدا فاصله دارد.(2)
مقام والاى عباس بن على والا است. تعابیر بلندى که در زیارتنامه اوست،گویاى آن است. این زیارت که از قول حضرت صادق روایت شده،از جمله چنین دارد:
«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المؤمنین و الحسن و الحسین...
اشهد الله انک مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى جهاد اعدائه. المبالغون فى نصرة اولیائه. الذابون عن احبائه...» (3) که تایید و تاکیدى بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیا
و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد سیماى درخشان عباس بنعلى را این گونه ترسیم فرموده است:
«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاهبنفسه حتى قطعتیداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة کما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداءیوم القیامة» (4) که در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداکارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است .نیز اینکه:عمویم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد که روز قیامت، همه شهیدان به آن غبطه مىخورند و رشک مىبرند .
پی نوشت ها :
1. فر هنگ عاشورا، جواد محدثی،، دانش، قم،1378، ص293-294 .
2. بحار ، ج45، ص41 .
3. جواد محدثی، همان، 295.
4. سفینه البحار، عباس قمی،ذیل کلمه "عبس" بحار الانوار،ج44، 298.