رنگ فصول سال نشانگر انواع حالات انسانی است .
انسان در تولد و شکوفایی چون سبزه ای می روید .
وقتی بزرگ میشود از فرط غرور و غرّه گی گداخته میشود و چون آتشی پر حرارت و پر جنب و جوش .
مصائب و شکستها او را پژمرده میسازد - خزان عمرش را حس می کند . اماتوکل میکند و بر فضل خدایش امیدوار و منتظر می ماند تا پس از گذر از آن برهه ی زرد نور امید را ببیند .
و سکوت بخشی از زندگی است . تنوع سکوت مراحلی را رقم می زند که در هر کدام گرچه رغبتی برای ادامه زندگی ایجاد نمی کند اما اگر آن را گذر از امتحان الهی بداند و خود را موفق در گذشته ی پر فراز و نشیب آن - هرگز سردی و انجماد او را ازآینده ی خویش مأیوس نخواهد ساخت . [/]
اگر " مومن " بشی ،میشی مثل یک آینه، صاف و صیقلی اون وقت " مومن " در تو هویدا میشه...
آینه چند خصلت دارد :
1- انسان خودش را در او میبیند .
2-عیبها را بدون اینکه کسی بفهمد در او می بینی .
3-هرگز به کسی غیر از خودت نمیگوید .
4-همانگونه که هستی میگوید نه کم و نه بیشتر از آن .
5-چگونه دیدن خود در او بستگی به میزان صحت او دارد . اگر معیوب باشد ترا معیوب نشان می دهد و اگر سالم باشد ترا سالم نشان می دهد .
6- قبل از اینکه دیگران ترا ببینند و مسخره ات کنند او عیب ترا تذکر می دهد . پس آبرو داری می کند تا از شأن و منزلتت کاسته نشود .
7- همیشه یک جور ترا می بیند و همانطور ترا معرفی می کند . و هر روز به یک شکل خاصی توصیفت نمی کند .با تو یک رنگ است .
و .... [/]
چو سوسن با امام هادی آمد
از آن در قلب زهرا شادی آمد
عروس فاطمه خانم سمانه
از او روشن سرا وقلب وخانه
غزال مغربی نیکو سرشتی
بهشتی در بهشتی در بهشتی
از او گل کرد نسل فاطمی باز
به صد شور وبه صد آهنگ وصد ناز
دوعالم از فروغش گشت روشن
زمین وآسمان گردید گلشن
[="Tahoma"]لب ساحل اورم و ساکت و یه کم بی حوصله روی شن های سرد نشسته بود و گه گداری تکه سنگی رو داخل دریا می انداخت و اهی میکشید
با شنیدن صدای پایی چشماش و ریز کرد و دست هاش و سایه بان چشمانش کرد
با دیدنش از جا پرید و به سمت دوید
خودش وتو اغوشش انداخت و از ته دل خنده ای سر داد
وقتی خنسته شد نفسی کشید و گفت :تو کجا اینجا کجا ؟
اونم چپ چپ نگاش کرد و گفت :روت و برم من که بیشتر اوقات مهمون دلت و خونتم
با پرویی جواب داد:مهمون نمیخوام صاحب خونه میخوام
اونم جواب داد:ناشکر نباش ،وضع تو از کسانی که هرگز منو ندیدن به مراتب بهتره
بازم با حاضر جوابی گفت: من به بقیه چیکار دارم ؟مهم خودمم
اونم جواب داد :خودخواه نباش تو باید منو با بقیه تقسیم کنی
شونه ای بالا انداخت و گفت همینی که هست ..........بعد دستش و داخل جیب اش فرو برد و گفت بیا یه نامه داری
اونم بی حرف نامه رو گرفت و بازش کرد
سلام
وقتی این نامه رومیخونی که مننیستم و خیلی وقته از اینجا و این دنیا رفتم
خیلی منتظرت بودم
اما نیومدی
منم رفتم
اما تنها نرفتم
با غم که همیشه و همه وقت مهمون خودمو دلم و خونم بود رفتم
فقط نگو که بی وفایی
اونی که بی وفایی کرد تو بودی نه من
فقط ازت یه خواهش دارم
اونم اینه که دیگه کسی رو مثل من منتظر نذار ،تو که نمیدونی انتظار چقد سخته
خدانگهدار ،
از طرف دوست دارت
بعد تموم نامه بر اشفت
نامه رو تو دستاش مچاله کرد و رو به دریا فریاد زد
اونی که بی وفا بود تو بودی
تویی که هیچ وقت منو ندیدی، حضورم و حس نکردی ، همیشه بودم اما بی توجه رد میشدی
همیشه بودم ،همه جا ،
دستت و گرفتم اما تو دست دستت و از تو دستام بیرون میکشیدی و تلخی میکردی
چی میخواستی ؟
دیگه بیشتر از این
حضورم و تو چی میدی> خونه :؟ ماشین انچنانی ؟مسافرت خارجه ، توی گاو صندوق پر دلار؟
دستی رو شونه اش حس کرد
صداش و شنید که میگفت : لحظه های خوش چرا داد میزنی؟ کی تو رو ندید؟
اهی کشید و گفت : شما ادم ها خیلی پیچیده اید ...خیلی
مولای متقیان امام على علیه السلام :
♡❤
هرگاه از سختى و دشوارى كارى ترسیدى ،
در برابر آن سرسختى نشان بده ، كه رامت مى شود ...
و در برابر حوادث روزگار چاره اندیشى كن ،كه بر تو آسان مى شوند .
[="Black"]ای آن که علی علی کنی کیست علی
آن کس که تو وصف می کنی نیست علی
یک روز بزی چنان که او زیست تمام
آن وقت بیا به ماب گو کیست علی.
عید سعید غدیر مبارک
التماس دعا.[/]
سلام عید ولایت بر همه مبارک باد .
ما سادات باید در این روز عیدی بدیم .
از سوی این حقیر سی مرتبه آیت الکرسی نثار سلامتی و تندرستی و موفقیت و شادکامی شما فرهیختگان و خانواده معزّزتان .
امید وارم همیشه سربلند باشید و از هر گزند روزگار محفوظ .
انشاء الله و تعالی .
علمای قوم باید در موردش بحث کنند اما من مطمئنم یکی از روزهایی که سقوط سرعت گرفت، روزی بود که نه تنها قبح تقلب ریخت، بلکه به عنوان روال "طبیعی" و "معمول" پذیرفته شد و از نسلی به نسل بعد منتقل! :ok:
منو پسرداییم دبستانی بودیم با کلی رویا و خیال پردازی های کودکانه.
یکی از فانتزی هامون این بود که وقتی بزرگ شدیم بریم آمریکا رو نابود کنیم. :khaneh: این دقیقا جمله ای بود که همیشه ورد زبونمون بود.
بعدش که برگشتیم بیست میلیون بهمون میدن ( کی میده معلوم نیست ) باهاش عشق و حال می کنیم.
زمان هایی که ما میرفتیم شهرستان یا اونا میومدن خونه ما ، لحظه شماری می کردیم موقع خواب چراغ ها رو خاموش کنن و ما در گوشی درباره برنامه هایی که واسه بیست میلیون داشتیم حرف بزنیم :ok:
واقعا یادم نیست که اون موقع من چی می خواستم ولی پسرداییم میگفت دو هزار تومن میدم به این کلوپیه یه روز صبح تا شب میام پلی استیشن یا سگا بازی می کنم.
یا اینکه هر روز میرم فلافلی فلافل و نوشابه می خورم.
اون موقع پدرم تازه دستگاه ویدئو خریده بود و ما به شدت تحت تاثیر فیلمهای استاد جمشید هاشم پور قرار می گرفتیم.
و بخاطر اینکه تصمیم گرفته بودیم آمریکا رو نابود کنیم گه گاهی جوگیر میشدیم و تمرین می کردیم.
مثلا چوب خشک کن میوردیم ( نخند امکاناتمون کم بود :offlow:) باهاش محکم میزدیم توی کمر همدیگه با این تفکر که باید بدنمون قوی بشه تا بتونیم آمریکا رو نابود کنیم.
یا اینکه میرفتیم استخر میگفتیم یه جاهایی توی آمریکا هست ( کجاش معلوم نیست ) که لازمه بریم توی آب و آمریکایی ها رو خفه کنیم.
واسه همین تمرین می کردیم و نوبتی به هم حمله می کردیم و سر اون یکی رو می کردیم زیر آب ( خدا رحم کرد اتفاق بدی نیفتاد )
یا اینکه کلی تشک و بالش و پتو روی هم میزاشتیم روشون پشتک میزدیم.
یا اینکه با تفنگ ترقه ای تفنگ بازی می کردیم به این امید که این تمرینات زمان حمله به آمریکا مفید واقع بشه. :Nishkhand:
الان گاهی یادی از اون دوران میکنیم و غش غش می خندیم. :ghash: :shad: :ghash:
عَلی شاه
عَلی ماه
عَلی راه
عَلی نَصْرُمِن الله
عَلی زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه
عَلی عِینِ یَقینْ است
عَلی بَر هَمه ى خَلْقْ امیرالْمؤمِنینْ است
عَلی كاشِفِ هَر غَم
عَلی بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلی ذِكْرِ لَبِ عیسى بن مَرْیَمْ
عَلی هَستى خاتَمْ
عَلی بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلی اصلِ وجودْ است
عَلی روى سُجودْ است
عَلی مَعدَنِ جودْ است
عَلی رازونیازْ است
عَلی سوزو گُدازْاست
عَلی مَحْرَمِ راز است
عَلی مُهرِ قبولی نَماز است
عَلی بَرْگ و بَراتْ است
عَلی حَجُّ زَكاتْ است
عَلی تَجَلّی صفاتْ است
عَلی بابِ نِجاتْ است
عَلی حَیّ و مَماتْ است
عَلی رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است
عَلی ساقی كوثَر كه هَمان آب حیات است
فَقَط حِیدَرِ كَرّار امیر الْمؤمِنینْ است...
یاعلی
۰اللهم عجل لولیک الفرج
کاربر مهمان خوش آمدید
و پاییز . . .
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد، خدا کند
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
شاعر : نامعلوم
.
.
پی نوشت :
و پاییز فصل بروز عاشقی ست . .. ( بوفاضل)
[="Arial"]جناب ابولفضل همه از پاییز بدشون میاد چجوری که پاییز میشه فصل عاشقی
کی گفته "همه" بدشون میاد!من خوشم میاد.له کردن برگای خشک و شنیدن صداشون خیلی حال میده.
سلام و درود
البته اگر دقت کنید پی نوشت :
بنده گفتم فصل بروز عاشقی ست . . .
.
چون عشق ازلی یه چیز موقت نیست که بگیم امروز هست و فردا نیست !
این فصل هست و فصل دیگه نیست !
.
برگی که یک عمر پیشه اش عشــــق بود
دگر تاب نداشت، رنگ زردش راز بر باد داد
خود به باد سپرد و در عمق زمین محو شد
دلشان ترک خورده بود و بـــــــاد بهانه بود
.
منم دل مانند برگ میسپارم به باد تا با خود ببرد ....
حال عاشق ، عاشق داند و بس
با نوای برگ ها هم نوا باید شد . . .
پاییز فصل دلگیریه اما خیلی زیباست و همین دلگیر بودنش قشنگه
[="Times New Roman"][="Navy"][=times new roman]زرد است که لبریز حقایق شده است
[=times new roman] تلخ است که با درد موافق شده است
[=times new roman]عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی
[=times new roman] پاییز بهاری است که عاشق شده است
میلاد عرفان پور
[="Tahoma"][="Indigo"]
[/]
[="Arial"][="Navy"]میدانی " الْمُؤْمِنُ مراة الْمُؤْمِنِ " یعنی چه؟؟
مومن آینه مومن است
یعنی :
اگر " مومن " بشی ،میشی مثل یک آینه، صاف و صیقلی اون وقت " مومن " در تو هویدا میشه...
متوجه نشدی ؟؟؟؟
پس یه بار اسامی خدارو مرور کنیم: ...
الْمُقْتَدِرُ، الْقَادِرُ، السَّلَامُ، الْمُؤْمِنُ، الْمُهَيْمِنُ، الرَّفِيعُ، الْجَلِيلُ، ...
[/]
[="Arial"][="Blue"] ابوالفضل;736077 نوشت:
رنگ فصول سال نشانگر انواع حالات انسانی است .
انسان در تولد و شکوفایی چون سبزه ای می روید .
وقتی بزرگ میشود از فرط غرور و غرّه گی گداخته میشود و چون آتشی پر حرارت و پر جنب و جوش .
مصائب و شکستها او را پژمرده میسازد - خزان عمرش را حس می کند . اماتوکل میکند و بر فضل خدایش امیدوار و منتظر می ماند تا پس از گذر از آن برهه ی زرد نور امید را ببیند .
و سکوت بخشی از زندگی است . تنوع سکوت مراحلی را رقم می زند که در هر کدام گرچه رغبتی برای ادامه زندگی ایجاد نمی کند اما اگر آن را گذر از امتحان الهی بداند و خود را موفق در گذشته ی پر فراز و نشیب آن - هرگز سردی و انجماد او را ازآینده ی خویش مأیوس نخواهد ساخت . [/]
[="Arial"][="Blue"] منتظر منجی(عج);736192 نوشت:
آینه چند خصلت دارد :
1- انسان خودش را در او میبیند .
2-عیبها را بدون اینکه کسی بفهمد در او می بینی .
3-هرگز به کسی غیر از خودت نمیگوید .
4-همانگونه که هستی میگوید نه کم و نه بیشتر از آن .
5-چگونه دیدن خود در او بستگی به میزان صحت او دارد . اگر معیوب باشد ترا معیوب نشان می دهد و اگر سالم باشد ترا سالم نشان می دهد .
6- قبل از اینکه دیگران ترا ببینند و مسخره ات کنند او عیب ترا تذکر می دهد . پس آبرو داری می کند تا از شأن و منزلتت کاسته نشود .
7- همیشه یک جور ترا می بیند و همانطور ترا معرفی می کند . و هر روز به یک شکل خاصی توصیفت نمی کند .با تو یک رنگ است .
و .... [/]
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
پائیز انسان را یاد همه ی تعلقاتی می اندازد که در گذر زمان یکی یکی از دست خواهد داد مانند برگریزان
پائیز انسان را یاد حدیث نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و اله می اندازد که فرمودند:"مؤمن چون وضو بگیرد
و به وجهی که دستور است نمازهای پنچگانه را به جای آورد گناهان او فرو می ریزد،آنگونه که برگها از درخت
فرو می ریزند."
سلام و ادب
شده تا حالا راهی رو با عجله و بدون توجه به اطراف حرکت کنید و برید ؟ چون سر وقت مشخصی باید به یه قراری برسید !
و شده همان مسیر رو با ارامش و توجه به اطراف طی کنید ؟ به زیبایی اطراف جاده ؟ کوه های اطراف و مرور تمام جزئیات ؟
زندگی رو ما تشبیه میکنیم یه راه !
برخی خیلی با عجله دارند میدوند ====> بر فرض دنبال پول
اینا اصلا به زیبایی های اطراف و جزئیاتی قشنگی که بین راه هست توجهی نمی کنند !
.
با ارامش زندگی کنیم و با مرور تمام جزئیات قشنگ
زندگی را قدم باید زد . .
.
کجا چنین شتابان ؟
.
ما با این دید میاییم یه سری مباحثی رو مطرح می کنیم
{ابوالفضل}
[="Arial"][="Navy"][=arial]روضه ى صحن دلم از نفس حقّ رضاست
زائر كوى رضا بودن من لطف خداست
جاي جاي حرمش بوى خدا مى آيد
حرم حضرت او پايگه اهل ولاست
هر كجاى حرمش پاى گذارم بينم
محفل روضه ى سالار شهيدان برپاست
زائرى از ره دور آمده بود و ديدم
دست بر سينه كه گويا به لبش ذكر دعاست
سر خود را ز ادب بر روى ديوار نهاد
دست بر حال قنوت آمد و انگار گداست
خستگىِّ ره دور از تن من بيرون رفت
از همان نور كه از صحن قشنگش پيداست
جان من باد فدايش كه غريبش خوانند
[=arial] [=arial]آن امامى كه مسمىٰ به غريب الغرباست
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خدا به بزرگواران اسک دینی خیر کثیر عنایت کند و بر توفیقاتتون بیفزاید ...:ok::Gol:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یه مدتی ان شاءالله سعی بنده این هستش که بیشتر از مطالب دوستان ان شاءالله استفاده کنم ...
در حد مدیریت تاپیک طرح ترک رذائل اخلاقی در خدمت دوستان هستیم ... بخاطر اینکه پیش بندگان خدا شرمنده نشم:Gol:
بنده رو حلال کنید .. :ok::Gol:
چو سوسن با امام هادی آمد
از آن در قلب زهرا شادی آمد
عروس فاطمه خانم سمانه
از او روشن سرا وقلب وخانه
غزال مغربی نیکو سرشتی
بهشتی در بهشتی در بهشتی
از او گل کرد نسل فاطمی باز
به صد شور وبه صد آهنگ وصد ناز
دوعالم از فروغش گشت روشن
زمین وآسمان گردید گلشن
چند ماه پیش داشتم با خواهرم حرف میزدم بهم گفت میخوام سه تا آرزو کنم
انگار خدا صداشو شنید دو تا از آرزوهاش براورده شد مونده یکیش
خدا چقدر بزرگه
دقیقا هر لحظه کنارمونه حتی اون لحاظاتی که فکر میکنیم کسی دوروبرمون نیست و داریم گپ خواهرانه میزنیم
[="Tahoma"][="Indigo"]
[="Tahoma"][="Indigo"]
[="Tahoma"]لب ساحل اورم و ساکت و یه کم بی حوصله روی شن های سرد نشسته بود و گه گداری تکه سنگی رو داخل دریا می انداخت و اهی میکشید
با شنیدن صدای پایی چشماش و ریز کرد و دست هاش و سایه بان چشمانش کرد
با دیدنش از جا پرید و به سمت دوید
خودش وتو اغوشش انداخت و از ته دل خنده ای سر داد
وقتی خنسته شد نفسی کشید و گفت :تو کجا اینجا کجا ؟
اونم چپ چپ نگاش کرد و گفت :روت و برم من که بیشتر اوقات مهمون دلت و خونتم
با پرویی جواب داد:مهمون نمیخوام صاحب خونه میخوام
اونم جواب داد:ناشکر نباش ،وضع تو از کسانی که هرگز منو ندیدن به مراتب بهتره
بازم با حاضر جوابی گفت: من به بقیه چیکار دارم ؟مهم خودمم
اونم جواب داد :خودخواه نباش تو باید منو با بقیه تقسیم کنی
شونه ای بالا انداخت و گفت همینی که هست ..........بعد دستش و داخل جیب اش فرو برد و گفت بیا یه نامه داری
اونم بی حرف نامه رو گرفت و بازش کرد
سلام
وقتی این نامه رومیخونی که مننیستم و خیلی وقته از اینجا و این دنیا رفتم
خیلی منتظرت بودم
اما نیومدی
منم رفتم
اما تنها نرفتم
با غم که همیشه و همه وقت مهمون خودمو دلم و خونم بود رفتم
فقط نگو که بی وفایی
اونی که بی وفایی کرد تو بودی نه من
فقط ازت یه خواهش دارم
اونم اینه که دیگه کسی رو مثل من منتظر نذار ،تو که نمیدونی انتظار چقد سخته
خدانگهدار ،
از طرف دوست دارت
بعد تموم نامه بر اشفت
نامه رو تو دستاش مچاله کرد و رو به دریا فریاد زد
اونی که بی وفا بود تو بودی
تویی که هیچ وقت منو ندیدی، حضورم و حس نکردی ، همیشه بودم اما بی توجه رد میشدی
همیشه بودم ،همه جا ،
دستت و گرفتم اما تو دست دستت و از تو دستام بیرون میکشیدی و تلخی میکردی
چی میخواستی ؟
دیگه بیشتر از این
حضورم و تو چی میدی> خونه :؟ ماشین انچنانی ؟مسافرت خارجه ، توی گاو صندوق پر دلار؟
دستی رو شونه اش حس کرد
صداش و شنید که میگفت : لحظه های خوش چرا داد میزنی؟ کی تو رو ندید؟
اهی کشید و گفت : شما ادم ها خیلی پیچیده اید ...خیلی
[="Arial"][="Navy"]مولای متقیان امام على علیه السلام :
♡❤
هرگاه از سختى و دشوارى كارى ترسیدى ،
در برابر آن سرسختى نشان بده ، كه رامت مى شود ...
و در برابر حوادث روزگار چاره اندیشى كن ،كه بر تو آسان مى شوند .
【إذا خِفْتَ صُعوبَةَ أمْرٍ فاصْعُبْ لَهُ یَذِلَّ لكَ ، وخادِعِ الزَّمانَ عَن أحْداثِهِ تَهُنْ علَیكَ .】
┘◄ غرر الحكم : 4108 منتخب میزان الحكمة : 188
[/]
بسمه الحکیم
لطفا کامل کنید:
بسمه الحکیم
جوانی روستایی به شهر آمده بود و در کوی و برزن می گشت و فریاد می داشت
که ای مردم بین شما کسی نیست که مرا علم آموزد که جویای علمم
مردم با یکدیگر می گفتند به یقین دیوانه ای است و وی را به ترحم می نگریستند.
زان میانه دیوانه ای می گذشت پیش آمد و گفت:تو نیز مانند من دیوانه ای؟
ای کودک بیچاره؟
جوان گفت : رهایم کن که مرا با تو کاری نیست،در پی عاقلی می گردم که از وی چیزی بیاموزم
دیوانه گفت: اینها همه دیوانه اند از که آموزی؟
که اگر عاقل بودند صبح و شام به نظاره ی مردم در کوی و برزن چه می کردند؟
جوان خیره به او نگریست سپس دیوانه را سخت در آغوش کشید و گفت:آنچه می خواستم آموختم.
دیوانه خندید و گفت: رفیق چه آموختی؟
گفت:.....................................
[="Tahoma"][="Indigo"]
[/]
[="Black"]ای آن که علی علی کنی کیست علی
[/]
آن کس که تو وصف می کنی نیست علی
یک روز بزی چنان که او زیست تمام
آن وقت بیا به ماب گو کیست علی.
عید سعید غدیر مبارک
التماس دعا.
به نام خدا.
سلام بر همه.
التماس دعا، ستایشگر :Gol:
[="Times New Roman"][="Navy"] مهدی;736805 نوشت:
سلام. عیدتون مبارک.
بله واقعا. اینم از تایلند با کلاهای ضد تقلبش:Moteajeb!:
[="Arial"][="Blue"]سلام
[/]
عید ولایت بر همه مبارک باد .
ما سادات باید در این روز عیدی بدیم .
از سوی این حقیر سی مرتبه آیت الکرسی نثار سلامتی و تندرستی و موفقیت و شادکامی شما فرهیختگان و خانواده معزّزتان .
امید وارم همیشه سربلند باشید و از هر گزند روزگار محفوظ .
انشاء الله و تعالی .
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
به نام خدا.
علمای قوم باید در موردش بحث کنند اما من مطمئنم یکی از روزهایی که سقوط سرعت گرفت، روزی بود که نه تنها قبح تقلب ریخت، بلکه به عنوان روال "طبیعی" و "معمول" پذیرفته شد و از نسلی به نسل بعد منتقل! :ok:
ستایشگر :Gol:
[="Times New Roman"][="Navy"][=times new roman]سلام و عرض ادب خدمت اهالی کلبه
عید غدیر رو خدمت همه بزرگواران تبریک و شاد باش عرض میکنم.:Gol:
به رسم هر سال با عیدی خدمت رسیدم.:Hedye:
البته یه شرط داره باید زیر این پست صلوات بزنید تا بنده متوجه بشم کیا عیدی میخوان.
این فعلا نقدا خدمت شما:
به همراه 14 صلوات و یک آیه الکرسی برای هر نفر
بنام خدای مهربان . . .
بزن طبال که عید آمده هــست
بده مِی ساقی که عشق امده است
سرور هر انس و جن مولا علی
نام او سر دفتر عشق آمده است
یار دیرین پیغمبر بود حیدر مدد
دست او همدست یار امده ست
{ابوالفضل}
.
.
عید غدیر خم مبارک
[="Times New Roman"][="Black"]
[/]
منو پسرداییم دبستانی بودیم با کلی رویا و خیال پردازی های کودکانه.
یکی از فانتزی هامون این بود که وقتی بزرگ شدیم بریم آمریکا رو نابود کنیم. :khaneh: این دقیقا جمله ای بود که همیشه ورد زبونمون بود.
بعدش که برگشتیم بیست میلیون بهمون میدن ( کی میده معلوم نیست ) باهاش عشق و حال می کنیم.
زمان هایی که ما میرفتیم شهرستان یا اونا میومدن خونه ما ، لحظه شماری می کردیم موقع خواب چراغ ها رو خاموش کنن و ما در گوشی درباره برنامه هایی که واسه بیست میلیون داشتیم حرف بزنیم :ok:
واقعا یادم نیست که اون موقع من چی می خواستم ولی پسرداییم میگفت دو هزار تومن میدم به این کلوپیه یه روز صبح تا شب میام پلی استیشن یا سگا بازی می کنم.
یا اینکه هر روز میرم فلافلی فلافل و نوشابه می خورم.
اون موقع پدرم تازه دستگاه ویدئو خریده بود و ما به شدت تحت تاثیر فیلمهای استاد جمشید هاشم پور قرار می گرفتیم.
و بخاطر اینکه تصمیم گرفته بودیم آمریکا رو نابود کنیم گه گاهی جوگیر میشدیم و تمرین می کردیم.
مثلا چوب خشک کن میوردیم ( نخند امکاناتمون کم بود :offlow:) باهاش محکم میزدیم توی کمر همدیگه با این تفکر که باید بدنمون قوی بشه تا بتونیم آمریکا رو نابود کنیم.
یا اینکه میرفتیم استخر میگفتیم یه جاهایی توی آمریکا هست ( کجاش معلوم نیست ) که لازمه بریم توی آب و آمریکایی ها رو خفه کنیم.
واسه همین تمرین می کردیم و نوبتی به هم حمله می کردیم و سر اون یکی رو می کردیم زیر آب ( خدا رحم کرد اتفاق بدی نیفتاد )
یا اینکه کلی تشک و بالش و پتو روی هم میزاشتیم روشون پشتک میزدیم.
یا اینکه با تفنگ ترقه ای تفنگ بازی می کردیم به این امید که این تمرینات زمان حمله به آمریکا مفید واقع بشه. :Nishkhand:
الان گاهی یادی از اون دوران میکنیم و غش غش می خندیم. :ghash: :shad: :ghash:
چقدر دوران شیرینی بود. :ok:
عَلی ماه
عَلی راه
عَلی نَصْرُمِن الله
عَلی زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه
عَلی عِینِ یَقینْ است
عَلی بَر هَمه ى خَلْقْ امیرالْمؤمِنینْ است
عَلی كاشِفِ هَر غَم
عَلی بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلی ذِكْرِ لَبِ عیسى بن مَرْیَمْ
عَلی هَستى خاتَمْ
عَلی بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلی اصلِ وجودْ است
عَلی روى سُجودْ است
عَلی مَعدَنِ جودْ است
عَلی رازونیازْ است
عَلی سوزو گُدازْاست
عَلی مَحْرَمِ راز است
عَلی مُهرِ قبولی نَماز است
عَلی بَرْگ و بَراتْ است
عَلی حَجُّ زَكاتْ است
عَلی تَجَلّی صفاتْ است
عَلی بابِ نِجاتْ است
عَلی حَیّ و مَماتْ است
عَلی رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است
عَلی ساقی كوثَر كه هَمان آب حیات است
فَقَط حِیدَرِ كَرّار امیر الْمؤمِنینْ است...
یاعلی
۰اللهم عجل لولیک الفرج
عید غدیر مبارک باد
[=times new roman]می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
[=times new roman]" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"
[=times new roman]
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله نعلین علی است
:Rose::Rose::Rose::Rose::Rose::Rose::Rose:[=times new roman]الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب علیه السلام .
[=inherit][=times new roman]
عید ولایت و امامت را که به شکرانه ی تکمیل دین و تتمیم نعمت همگان
با عرشیان و فرشیان است را ، محضر شما و همه ی شیعیان تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
[=inherit]
[="Black"]
خورشید چراغکی ز رخسار علیست / مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست
[/]
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسایه دیوار به دیوار علیست
عید غدیر مبارک
[="Tahoma"][="Indigo"]
کوچیک بودم یه دفعه داداشم با همین زد دستم سیاه و کبود شد
یادش بخیر:hey:
طنز با استاندارد ملی
خب بچه های دلبندم ؟
کی میدونه دو دو تا چندتا میشه ؟
اقااااا اجازه ! 5 تا
به بهانه ی غدیر اجازه هست من هم صدایتان کنم؛پدر؟
بگو مادرم کجاست؛دلم درد میکند
بابا بمان تو هم،کمرم درد میکند
اینجا پر از سوالم و این بحر بی کنار
بابا جواب ،آب ،سرم درد میکند
یک عمر میان بیابان زمین خورده ام،دگر
بردارم و ببر،نفسم درد میکند
دیوار ذهن من همه شیشه است و بس
خوردم به شیشه ،بال و پرم درد میکند
دیگر بدون تو قدمی هم نمی شود
بابا قسم که هر قدمم درد میکند
طفلی یتیم ،مانده به راه ولایت ات
بابا ببخش،خط به خطم درد میکند
[="Tahoma"][="Indigo"]