جمع بندی شبهه بشری بودن دین

تب‌های اولیه

410 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=microsoft sans serif]

استوار;721656 نوشت:
به همین جهت هم عرض کردم از منظر برون دینی، منطقاً نیازی نیست که مخاطب به تحدی عمل کند.
اما به هر حال تحدی را به عنوان همان وسیله‌ای که در بالا ذکر کردید، هم اکنون دارند استفاده می‌کنند
\
این منطقی که شما استفاده میکنید از چه سنخی است؟
من تا کنون شما را فردی فرهیخته می انگاشتم که به دنبال سخن حق هستید بر اساس منطق.

دوست عزیز!
پیامبران برای اثبات ارتباط با غیب یک ادعا دارند:
کسی که کاری را انجام میدهد که انسانهای دیگر از انجامش ناتوان هستند، بنابراین قدرتش فرابشری است و از جانب خداوند است.
این ادعا، یک ملازمه عقلی بین است.
انجام کاری که انسانهای دیگر از انجامش عاجزند= ارتباط با غیب و قدرت گرفتن از غیب.

این شخص حالا ادعا کرده است که اگر میتوانید شبیه آنرا بیاورید.
پس تا به حال منطقا و از باب ملازمه عقلی، اثبات شد که این شخص مدعی نبوت، با غیب در ارتباط است.

حالا کسی که مدعی است او دروغ میگوید، آیا نباید ادعای او را باطل کند؟
باطل کردن ادعای او به چیست؟
واقعا منطق حکم میکند که خودمان را فریب دهیم و سرمان را زیر برف کنیم که مثلا به ما ربطی ندارد.

سخن شما مانند این میماند که در یک مناظره، طرف مقابل شما ادعایی کند و برای ادعایش دلیلی اقامه کند. بعد که نوبت شما میرسد بگویید به من ربطی ندارد که استدلال او را باطل کنم.

[=microsoft sans serif]دوستان عزیز سلام

در این چند روز که در انجمن حضور نداشتم، پستهای زیادی در این تاپیک گذاشته شد که متاسفانه بیشتر آنها کاملا بی ارتباط به سوال استارتر محترم بود.
قرار بر این بود که در این تاپیک در مورد شبهه بشری بودن دین صحبت کنیم نه اینکه به جنبه های اعجاز قرآن کریم یا حتی اصل اعجاز آن صحبت داشته باشیم.
این امر مستلزم این بود که صرفا به تحدی بپردازیم و اینکه معجزه نشان دهنده صحت ادعای ارتباط نبی با غیب است و تحدی، پشتوانه آن است.
اما متاسفانه بحثها به سمت انواع معجزات رفت که خیلی از انها از نظر تاریخی(تاکید میکنم تاریخی نه دینی) قابل اثبات نیست و به همین جهت بحثهای دو جانبه موافقان و مخالفان شروع شد و چند ساعت وقت بنده را گرفت تا بخشی از پستهای غیر مرتبط را حذف کنم.

حال که این تاپیک دوباره باز میشود، دوستان عزیز دقت کنند و صرفا در مورد موضوع تاپیک سخن بگویند و خصوصا از بحث در مورد جنبه های اعجاز قران کریم و نیز معجزه های دیگر پرهیز کنند تا بحث به ثمر مطلوبی برسد.

نیاز به تذکر نیست که با عرض معذرت پستهای غیر مرتبط حذف خواهد شد.

یاعلی
در پناه حق

سلام خدمت استاد بزرگوار و کارشناس محترم و تشکر بابت حسن مدیریت شما.

صدیق;723011 نوشت:
معجزه کار شگفت انگیزی است که دیگران از انجام مشابهش و شکست دادن آن ناتوان هستند به همین جهت به آن معجزه گفته میشود.

مشکل دقیقا در تعریف معجزه است.
از کجا بفهمیم که معجزه ای مانند قرآن را هیچ کس قادر به انجامش نیست؟ بالفرض که کسی تا به الان نتوانست. باز معجزه بودن آن ثابت نمی شود. چرا که به هر حال در هر تخصصی یک نفر در سراسر دنیا جلودار آن است. در خوشبینانه ترین حالت تنها می توانیم بگوییم از نظر فصاحت و بلاغت قرآن بهترین متن بشری است. همین. نه این که متنی فرابشری است.
در ضمن یک استدلال هم جتاب متحیر در تاپیک دیگری آوردند و آن اینکه ما که به تمام استعداد ها و توانایی های بشری واقف نیستیم از کجا بفهمیم کاری که انجام شده در توانایی بشر هست یا خیر.
صدیق;723011 نوشت:
اما کارهایی که امثال سای بابا یا بزرگتر از او انجام میدهند، را دیگران نیز قادر به انجامش هستند

همین را ثابت کنید. بنده می گویم کارهایی مثل کارهای سای بابا را هیچ کس نمی تواند انجام دهد. حال هر کاری را هم بیاورید بنده می توانم بگویم مثل کار سای بابا نیست. باید دقیقا مثل کار سای بابا باشد.
در ضمن بالفرض که کسی بتواند حال آن روستایی هندی در آن سالها که عصر ارتباط به شکل امروزی نبود و معمولا افرادی محروم هم بودند با آن سطح معرفتی پایین چگونه می توانست بفهمد که کسی می تواند یا نمی تواند؟
صدیق;723011 نوشت:
همان اساتید ادبیات عرب

اساتید ادبیات عرب یا مسلمانند که برای کسی که می خواهد مثل قرآن بیاورد بی طرف نیست و یا مسلمان نیست که اگر تا به الان به خدایی بودن قرآن اعتقاد داشت ایمان می آورد.
صدیق;723011 نوشت:
شما اگر میخواهید شبیه قرآن را بیاورید، باید به زبان عربی این کار را انجام دهید

اگر اینگونه باشد هر متنی آورده شود شما می گویید مثل قرآن نیست. برای همین هم عرض شد اساتید مسلمان زیر بار شکست قرآن نمی روند.
در این زمینه به هر حال هر متنی منحصر به فرد است و هیچ متنی شبیه متن دیگر نیست.
وقتی که قرآن جن و انس را به مبارزه می طلبد و از آنجا که به مبارزه طلبیدن یک غیر عرب در حالتی که محمد ص عرب بود کاملا غیر منطقی است و به قول شما مثل مبارزه مایکل جردن با رونالدینهو در فوتبال است لذاست که متن ارایه شده می تواند به هر زبانی باشد. همان متخصصان و اساتید ادبیات می توانند از نظر بلاغت و فصاحت به هر متنی نمره بدهند خارج از زبانی که دارد. مثلا یک سری معیار در زبان فارسی ارایه بدهند و بر اساس آن معیارها نمره بدهند و به همین شکل معیارهایی در زبان عربی قرار بدهند و نمره بدهند.
به عنوان مثال دستگاه های موسیقی را هم می توان با اشعار فارسی خواند و هم با اشعار عربی.
در ضمن قبلا عرض شد متونی را مثل نهج البلاغه. صحیفه سجادیه. ادعیه فراوان و ... را می توان در مقابل قرآن آورد.
کتب کلامی و فلسفی فراوان. منظومه ملاهادی سبزواری که به شعر است. و ...... .
در ضمن عده ای در آمریکا آمده اند و کتاب فرقات الحق را منتشر کرده اند.
و از این حیث مثالها فراوان است.
صدیق;723011 نوشت:
در پستهای قبل عرض شد وقتی کار خارق العاده از سوی انسانی انجام شد و دیگران توان انجامش و معارض آوردن برایش را نداشتند، مشخص میشود که این کار از قدرت فرابشری نشأت گرفته شده است.
اما این قدرت از جانب چه موجود فرابشری است؟
شیطان، فرشتگان، خداوند.

با عرض پوزش در ادبیات برون دینی شیطان و فرشته و ... معنا و مفهومی ندارد. کاملا محتمل است موجودات فرابشری فراوانی در کهکشان دیگری بسیار پیشرفته باشند و بتواند وارد زمین شوند بدون اینکه دیده شوند و کنترل انسان ها را به دست گیرند و با هر هدف و مقصودی که بر ما پوشیده است دست به کارهای خارق العاده و فرابشری بزنند. به هر حال هر چند احتمالش کم باشد و صفر نیست.
و من الله توفیق

باء;722636 نوشت:
مرحله‌ی بعدی بحث این است که برویم سراغ مکانیزم ایجاد فهم و درک در انسان ... چرا انسان برای فهمیدن یک مطلب خود را نیازمند استدلال و دلیل می‌داند؟ این بحث را هم در چند تاپیک مورد بحث قرار دادیم که اگرچه ظاهراً باز دوستان قبول نکردند ولی در هر صورت این حقیقتی است که هر استدلالی هم که طلب شود یا آورده شود هم نهایتاً این قلب است که باید مطلب را فهم کند تا شخص اغناء شود، و این قلب می‌تواند مستقیماً هم برخی حقایق را درک کند و عملکرد بینات بودن آیات الهی هم در همین راه است ... ظاهر خارق عادت بودن معجزات کارکردی ندارند مگر جلب کردن توجه مخاطبان به مطلبی که قرار است در صورت مداقه‌ی ایشان توسط قلبشان درک شود ... در قرآن هم چنین کارکردهایی را می‌توان در ظاهرش یافت ولی به نسبت شکافتن دریا و بیرون آمدن شتر از کوه بار خرق عادت بودن کمتری دارد و بیشتر برای متخصصان می‌تواند راهگشا باشد، در عوض گفته شده است که خودتان در قرآن تدبر کنید ... در این میان برخی هستند که اگر به ایشان بگویید تدبر کنید یک بار یا دو بار روزنامه‌وار می‌خوانند و می‌گویند ما تدبر کردیم ... به ایشان می‌گویند بیشتر تدبر کنید و آنها می‌گویند که به اندازه‌ی وسعمان تلاش کردیم ... به ایشان می‌گویند کافی نبوده که نفهمیدید این قرآن از طرف خداست آنها هم می‌گویند ما دیگر بیش از این وسعمان نمی‌رسد و در این امر سستی می‌کنند ... به همین دلیل آخرین مرحله این است که خداوند که انسان را می‌شناسد و خودش گفته است که انسان عجول است و دم‌دمی مزاج است انسان را به مبارزه دعوت کند ... انسانی که همیشه می‌خواهد همان موضعی که درش هست را درست بداند و حرف خود را به کرسی بنشاند برای انکه کم نیاورد مبارزه‌طلبی را لبیک می‌گوید و وارد گود می‌شود ... و در مبارزه دست به دامن هر راه و گزینه‌ای که به ذهنش برسد می‌زند ... و اینجاست که خداوند خود را در باطن ایشان به ایشان می‌نمایاند ... اگر کسی وارد تحدی شد امکان ندارد به جایی برسد که بگوید مانند قرآن یا بهتر از آن را آوردم و در این بین خداوند حقانیت قرآنش را به او نشان نداده باشد ... این ادعای خدا در قرآن است که اگر به دنبال حقیقت باشید حقیقت را به شما نشان خواهد داد ...
کارکرد قران نشانه بودن است ... قرآن قرار نیست ظاهرش شاهکار ادبی باشد و از این بابت خرق عادت کند بلکه قرار است هر کسی از باسواد و بی‌سواد از نوجوان تا میانسال و کهنسال بتواند حقانیت آن را تشخیص دهد ... قرار نیست کسی جز وجدان باطنی خود انسان‌ها در این تحدی و مبارزه قضاوت کند ... نظر هیچ کسی جز نظر قلب و وجدان خود انسان برای انسان حجیت ندارد و نظر اطرافیان و دوستان و حتی اندیشمندان برای یک نفر تنها می‌تواند در جهت تقویت یا تضعیف نظر یک طرف عمل کند ...

سلام مجدد.من فکر می کنم با این توضیحات و بیانات، رسما، از نظر بسیار از حضرات، متکلمان و مفسران، رسما بر هم زننده نظم شناخته شدید.چون فکر نمی کنم که این حضرات، دیدگاه شما را بپسندند و اینها حرف های شما را هم در کتاب هایشان، زده باشند و بیشتر از تحدی قرآن سعی بر این دارند که نتیجه بگیریند، نتوانستن بشر از عین قرآن آوردن نشان از کلام الله بودن آن دارد.(بدون آنکه ثابت کنند که واقعا کسی نتوانسته و نمی تواند!!)
من متوجه شدم، از نظر شما، تحدی ای که قرآن داشته در واقع یک بهانه بوده که بشر را به این سو بکشاند که قرآن را بخوانند و تامل و با دیده دل به آیات نگاه کند و آن گاه کلام الله بودن آن را دریابد. و با این حساب شما می فرمایید، از نظر قرآن عجز انسان از نیاوردن قرآن کلام الله بودن قرآن را نمی رساند و قرآن ادعا ندارد که اگر کسی نتوانست عین قرآن را بیاورد و حتی همگان هم نتوانستند، پس، کلام الله بودن قرآن نتیجه گرفته می شود....و منظور و هدف قرآن از تحدی این بوده که...با این مثال بگویم که،این بوده که مثلا من ادعای پیامبری می کنم، و بعد می گویم اگر فکر می کنید من پیامبر نیستم، به بالای فلان کوه بروید.به قله اش برسید.اگر توانستید، که هیچ،پیامبری من و ادعایم باطل است. ولی اگر نتوانستید که نمی توانید، پیامبری من ثابت می شود.و من این سخن را به این دلیل می زنم، که مخاطبان را به این امر سوق دهم که تشویق کنم که به کوه مورد اشاره من بروند، کوهی که هرکس در آن پا بگذارد و سعی در بالا رفتن آن دارد و یا بکند، نشان های نبوت من را درک می کند.نشانه های نبوت من را می بینید.در مسیر آن کوه مثلا نشانه های نبوت من هست.نظر شما را درست متوجه شدم؟؟
و بعد من فکر می کنم شما تاکید و اشاره به قلب و وجدان دارید.واقعیت این به دیده دل نگاه کردن و امثال اینها برای من تا حدی غیر قابل هضم است.واقعیت من احساس می کنم، به دیده دل نگاه کردن، کار افرادیست که مطلوب دلشان را طلب می کنند، و عقل و استدلال را کنار می گذارند و تا به خواسته دلشان برسند.ولو آن خواسته دلشان وجود خارجی نداشته باشد و یک تصور کاذب باشد.و داشته های ذهنی و خارجی را طوری به مثل یک پازل کنار هم می چینند که به خواسته دلشان برسند، .من فکر می کنم، همه چیز، در همین مغز است.دلی نداریم، قلب اعتباری ندارد.دیده قلب چیز جدا بافته ای نیست، به دیده دل نگاه کردن معنی ندارد!یعنی دیده دل، یک ابزار معرفتی جدا بافته از مغز و عقل نیست!!البته شاید این قضیه اینجا گفتن نداشته باشد.
خلاصه به هر حال، من منظور شما را اینگونه فهمیدم.درست فهمیدم؟؟

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;723248 نوشت:

مشکل دقیقا در تعریف معجزه است.
از کجا بفهمیم که معجزه ای مانند قرآن را هیچ کس قادر به انجامش نیست؟ بالفرض که کسی تا به الان نتوانست. باز معجزه بودن آن ثابت نمی شود. چرا که به هر حال در هر تخصصی یک نفر در سراسر دنیا جلودار آن است. در خوشبینانه ترین حالت تنها می توانیم بگوییم از نظر فصاحت و بلاغت قرآن بهترین متن بشری است. همین. نه این که متنی فرابشری است.
در ضمن یک استدلال هم جتاب متحیر در تاپیک دیگری آوردند و آن اینکه ما که به تمام استعداد ها و توانایی های بشری واقف نیستیم از کجا بفهمیم کاری که انجام شده در توانایی بشر هست یا خیر.

سلام و تشکر
اشکالی که شما مطرح کردید در تعریف معجزه نیست بلکه در مصداق آن است.
شما میفرمایید که از کجا معلوم که چنین امری(کاری که هیچ کس قادر به انجامش نیست) قابل تحقق باشد.
پاسخ هم خیلی واضح است:
برای اینکه بفهمیم کسی با آن توان مقابله و معارضه داشته است یا دارد، خیلی راحت میتوان به تاریخ مراجعه کرد و در حال حاضر نیز به اخبار مراجعه کرد.
واقعا این مطلب اینقدر سخت است؟!!

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
بالفرض که کسی تا به الان نتوانست. باز معجزه بودن آن ثابت نمی شود. چرا که به هر حال در هر تخصصی یک نفر در سراسر دنیا جلودار آن است.

تا الان که ثابت شده است.
وقتی که تا الان اثبات شده، هرموقع کسی توانست مقابل آنرا بیاورد معلوم میشود که معجزه نبوده است.
تا همین الان پس معجزه است و بر اساس قاعده ملازمه در معجزه مستلزم ایمان است.

در ضمن، دوست عزیز
اگر بخواهیم از کجا معلوم هست و این قبیل احتمالات بی اساس سراغ هر بحثی برویم خب به نظر شما سنگی روی هم سنگ بنا میشود.
دقت بفرمایید که ما در مورد فصاحت و بلاغت زبان عربی سخن میگوییم.
و احتمالا میدانید که زبان عربی هرچه از زمان جاهلیت به جلو آمد به جهت مخلوط شدن نژاد عرب با غیر عرب و نیز مراوده و همزیستی نژادهای مختلف با هم، از فصاحت و بلاغتش کم و کمتر شد تا جائیکه الان خیلی از کلمات مرسوم زبان عربی از زبانهای دیگر وارد آن شده است.
عربهای فعلی آنقدر غیر فصیح و کوچه بازاری سخن میگویند که دیدن و شنیدن یک متن فصیح و بلیغ از آنان تقریبا یک آرزو شده است.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
در ضمن یک استدلال هم جتاب متحیر در تاپیک دیگری آوردند و آن اینکه ما که به تمام استعداد ها و توانایی های بشری واقف نیستیم از کجا بفهمیم کاری که انجام شده در توانایی بشر هست یا خیر.

اولا: بشر که قرار نیست از آسمان بیاید. اوج توانایی سخن وری در زبان عربی مربوط به زمان جاهلی و اندکی بعد از بعثت رسول الله ص بوده است.
شما اگر میخواهید از شکوفا شدن توانایی بشر بهره بگیرید برای استدلال خود، در این مورد استدلالتان کاملا عکس خواهد بود.
زیرا در مورد تکنولوژی، رشد بشر قابل مشاهده است ولی در مورد هنر و سخنوری عربی آنچه مشاهده میشود رشد نیست بلکه ضعف و کاسته شدن است.

ثانیا: تازه برفرض بخواهیم به این احتمالات توجه کنیم، باید توجه کرد که اعجاز قران صرفا به اعجاز ادبی آن نیست و قران شناسان حدود 7 الی 8 مورد را برای اعجاز آن ذکر کرده اند. یکی از این وجود، خبرهای غیبی است که از گذشگان و آیندگان داده شده است. خب در توان کدام بشر است که از آینده خبر دهد.

کارشناس گرامی جناب صدیق. بنده منتظر پاسخ شما به الباقی مطالبم هستم. سپس تمام پاسخ های شما را نقد خواهم کرد.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
همین را ثابت کنید. بنده می گویم کارهایی مثل کارهای سای بابا را هیچ کس نمی تواند انجام دهد. حال هر کاری را هم بیاورید بنده می توانم بگویم مثل کار سای بابا نیست. باید دقیقا مثل کار سای بابا باشد.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
در ضمن بالفرض که کسی بتواند حال آن روستایی هندی در آن سالها که عصر ارتباط به شکل امروزی نبود و معمولا افرادی محروم هم بودند با آن سطح معرفتی پایین چگونه می توانست بفهمد که کسی می تواند یا نمی تواند؟

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
اساتید ادبیات عرب یا مسلمانند که برای کسی که می خواهد مثل قرآن بیاورد بی طرف نیست و یا مسلمان نیست که اگر تا به الان به خدایی بودن قرآن اعتقاد داشت ایمان می آورد.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
اگر اینگونه باشد هر متنی آورده شود شما می گویید مثل قرآن نیست. برای همین هم عرض شد اساتید مسلمان زیر بار شکست قرآن نمی روند.
در این زمینه به هر حال هر متنی منحصر به فرد است و هیچ متنی شبیه متن دیگر نیست.
وقتی که قرآن جن و انس را به مبارزه می طلبد و از آنجا که به مبارزه طلبیدن یک غیر عرب در حالتی که محمد ص عرب بود کاملا غیر منطقی است و به قول شما مثل مبارزه مایکل جردن با رونالدینهو در فوتبال است لذاست که متن ارایه شده می تواند به هر زبانی باشد. همان متخصصان و اساتید ادبیات می توانند از نظر بلاغت و فصاحت به هر متنی نمره بدهند خارج از زبانی که دارد. مثلا یک سری معیار در زبان فارسی ارایه بدهند و بر اساس آن معیارها نمره بدهند و به همین شکل معیارهایی در زبان عربی قرار بدهند و نمره بدهند.
به عنوان مثال دستگاه های موسیقی را هم می توان با اشعار فارسی خواند و هم با اشعار عربی.
در ضمن قبلا عرض شد متونی را مثل نهج البلاغه. صحیفه سجادیه. ادعیه فراوان و ... را می توان در مقابل قرآن آورد.
کتب کلامی و فلسفی فراوان. منظومه ملاهادی سبزواری که به شعر است. و ...... .
در ضمن عده ای در آمریکا آمده اند و کتاب فرقات الحق را منتشر کرده اند.
و از این حیث مثالها فراوان است.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
با عرض پوزش در ادبیات برون دینی شیطان و فرشته و ... معنا و مفهومی ندارد. کاملا محتمل است موجودات فرابشری فراوانی در کهکشان دیگری بسیار پیشرفته باشند و بتواند وارد زمین شوند بدون اینکه دیده شوند و کنترل انسان ها را به دست گیرند و با هر هدف و مقصودی که بر ما پوشیده است دست به کارهای خارق العاده و فرابشری بزنند. به هر حال هر چند احتمالش کم باشد و صفر نیست.

با تشکر فراوان از حسن توجه شما به بحث
و من الله توفیق

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
همین را ثابت کنید. بنده می گویم کارهایی مثل کارهای سای بابا را هیچ کس نمی تواند انجام دهد. حال هر کاری را هم بیاورید بنده می توانم بگویم مثل کار سای بابا نیست. باید دقیقا مثل کار سای بابا باشد.
در ضمن بالفرض که کسی بتواند حال آن روستایی هندی در آن سالها که عصر ارتباط به شکل امروزی نبود و معمولا افرادی محروم هم بودند با آن سطح معرفتی پایین چگونه می توانست بفهمد که کسی می تواند یا نمی تواند؟

اولا: طبق خبرهایی که در اینترنت وجود دارد، او در برابر درخواست موسسات تحقیقاتی برای بررسی صحت ادعایش مقاومت کرده و به درخواست آنان پاسخ منفی داده است.

ثانیا: نقد آراء و مکتب سای بابا که بارها و بارها در منابع فارسی منتشر شده است.

ثالثا: در اینترنت کلیپ هایی که توسط خود هندوها ساخته شده وجود دارد که شعبده بودن برخی به اصطلاحات معجزات سای بابا نشان داده شده است. یک نمونه آن در سایت آپارات وجود دارد.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
در ضمن بالفرض که کسی بتواند حال آن روستایی هندی در آن سالها که عصر ارتباط به شکل امروزی نبود و معمولا افرادی محروم هم بودند با آن سطح معرفتی پایین چگونه می توانست بفهمد که کسی می تواند یا نمی تواند؟

در مورد فریب خوردگان دو حالت وجود دارد:
یا میتوانستند با تحقیق بفهمند که این کاری که انجام شده شعبده و جادو بوده یا معجزه. یا نمیتوانسند.
اگر میتوانسند که مقصر هستند و برای ایمان بی دلیل خود باید پاسخگو باشند.
اگر نمیتوانسند قاصرند و مستضعف فکری.

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
ساتید ادبیات عرب یا مسلمانند که برای کسی که می خواهد مثل قرآن بیاورد بی طرف نیست و یا مسلمان نیست که اگر تا به الان به خدایی بودن قرآن اعتقاد داشت ایمان می آورد.

این مغالطه قیاس ذوحدین جعلی نه دلیل عقلی دارد نه نقلی و نه تجربی.
تازه برخلاف آن نیز شواهدی وجود دارد.
مثلا کسی مانند جرج جرداق مسیحی، با اینکه مسلمان نبود ولی به اوج فصاحت و بلاغت سخنان حضرت امیر ع اذعان و اعتراف داشت.

بعلاوه شما میتوانید با چند سال آموزش ادبیات عرب، از جهت صرف و نحو و معانی و بیان، استاد شوید و آنگاه قضاوت کنید.
هرچند اگر اندکی با ادبیات عرب و متون عربی سرو کار داشته باشید با مقایسه حتی نهج البلاغه و قران کریم متوجه تفاوت فاحش آنها میشوید. تا چه رسد به مقایسه سایر متون و خصوصا متونی که ملحدان برای بطلان تحدی آورده اند.

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
وقتی که قرآن جن و انس را به مبارزه می طلبد و از آنجا که به مبارزه طلبیدن یک غیر عرب در حالتی که محمد ص عرب بود کاملا غیر منطقی است و به قول شما مثل مبارزه مایکل جردن با رونالدینهو در فوتبال است لذاست که متن ارایه شده می تواند به هر زبانی باشد. همان متخصصان و اساتید ادبیات می توانند از نظر بلاغت و فصاحت به هر متنی نمره بدهند خارج از زبانی که دارد. مثلا یک سری معیار در زبان فارسی ارایه بدهند و بر اساس آن معیارها نمره بدهند و به همین شکل معیارهایی در زبان عربی قرار بدهند و نمره بدهند.
به عنوان مثال دستگاه های موسیقی را هم می توان با اشعار فارسی خواند و هم با اشعار عربی.
در ضمن قبلا عرض شد متونی را مثل نهج البلاغه. صحیفه سجادیه. ادعیه فراوان و ... را می توان در مقابل قرآن آورد.
کتب کلامی و فلسفی فراوان. منظومه ملاهادی سبزواری که به شعر است. و ...... .
در ضمن عده ای در آمریکا آمده اند و کتاب فرقات الحق را منتشر کرده اند.
و از این حیث مثالها فراوان است.

اولا: قرار نیست که هرچیزی در برابر هر چیز دیگری قرار بگیرد.
مدعی این معجزه خودش گفته شبیه من را بیاورید. این یعنی باید از جهت اسلوب ادبیات عرب در اوج فصاحت باشد.
ثانیا: شباهت به معنای عینیت نیست، بلکه از جهت همان اسلوب ادبی عربی است. فصاحت و بلاغت، قواعد وضوابطی دارد که در هر زبانی مختص به خودش است و علم معانی و بیان مربوط به آن است.
ثالثا: ادعیه و نهج البلاغه و صحیفه و ... هیچ یک توان مقابله با قران را ندارند.
نهج البلاغه با ان همه فصاحتی که دارد هیچ گاه قابل مقایسه با قران نیست.
شیوایی و گیرایی قران کریم و روان بودن ان حتی برای یک مسلمان که با حداقل ادبیات عرب آشنا باشد، قابل فهم است که هیچ گاه در نهج البلاغه نیست.
رابعا: مگر قرار است قران کریم کتاب فلسفه و کلام باشد. قران کریم کتاب هدایت است و به شیواترین بیان به این امر پرداخته است. هر کسی از عامی و متخصص از آن بهره میبرد. این کتاب کجا و منظومه حاجی در فلسفه یا مواقف و مقاصد در کلام کجا که جز متخصص نمیتواند از بهره ببرد. در ضمن این کتابها، چه فصاحتی و بلاغتی دارند.
خامسا: کتابهای ملحدان را میتوانید به اهل فن و ادیبان عرب بدهید و ببینید در مقایسه با فصاحت و بلاغت قران کریم چه نظری دارند.

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;723248 نوشت:
در ادبیات برون دینی شیطان و فرشته و ... معنا و مفهومی ندارد. کاملا محتمل است موجودات فرابشری فراوانی در کهکشان دیگری بسیار پیشرفته باشند و بتواند وارد زمین شوند بدون اینکه دیده شوند و کنترل انسان ها را به دست گیرند و با هر هدف و مقصودی که بر ما پوشیده است دست به کارهای خارق العاده و فرابشری بزنند. به هر حال هر چند احتمالش کم باشد و صفر نیست. و من الله توفیق

بله شیطان و فرشته در این ادبیات نیست ولی بالاخره هدفها که با هم فرق دارد.
یکی به دنبال اخلاقی شدن اجتماع و انسانهاست و دیگری اینطور نیست.
حالا اسم آنرا هرچه میخواهید بگذارید.
در ضمن اگر این از جانب موجودات فرابشری است، پس منحصر بودن در آوردن چنین معجزه ای دو حالت بیشتر ندارد:
یا به این قصد این قدرت را فقط به یک نفر میدهند که مردم آن کار را علامت ارتباط با غیب بدانند و در نتیجه توسط دعوت او هدایت شوند. که در این صورت نام انها از نظر دینی فرشته است و منافاتی با بحث ما ندارد.
یا به این قصد نیست بلکه قصد گمراهی بندگان را دارند که در ادبیات دینی نام انها را شیطان مینامند.
هر یک ازاین دو فرض، لوازمی دارد که در پست مربوط توضیحش گذشت
موفق باشید.

پیروز;723259 نوشت:
سلام مجدد.من فکر می کنم با این توضیحات و بیانات، رسما، از نظر بسیار از حضرات، متکلمان و مفسران، رسما بر هم زننده نظم شناخته شدید.چون فکر نمی کنم که این حضرات، دیدگاه شما را بپسندند و اینها حرف های شما را هم در کتاب هایشان، زده باشند و بیشتر از تحدی قرآن سعی بر این دارند که نتیجه بگیریند، نتوانستن بشر از عین قرآن آوردن نشان از کلام الله بودن آن دارد.(بدون آنکه ثابت کنند که واقعا کسی نتوانسته و نمی تواند!!)

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
بله احتمالاً، اینکه ظاهراً همه با حقیر مخالف هستند درست هست ولی حقیر تا کنون این مطلب را اینطور توضیح داده‌ام که هیچ یک از بزرگان دینی ما برای درک الهی بودن قرآن نیازی به پاسخ دادن به تحدی نداشته‌اند و احتمالاً به همین خاطر زیاد هم در آن وارد نشده‌اند ... بخصوص که مردم عامی هم چندان تردیدگرا نیستند که روحانیون معظم حتی برای ایشان بر خود لازم بدانند که وارد این حیطه شده و به اشکالاتی که به تفسیر معمول از تحدی گرفته می‌شود پاسخ‌های کافی‌تر بدهند ... اما این نظر شخصی حقیر است که امروز دیگر وضع فرق کرده است ... الآن اصالت شناخت به عقل تجربی و عقل منطقی داده می‌شود و عقل سلیم به حاشیه کشیده شده و کمتر برای پذیرفتن حقیقت به آن استناد می‌شود و این بزرگترین انحراف از حقیقت‌شناسی است ... به همین دلیل حقیر در حدود یک ماه است که با وجود علاقه‌ی زیاد به فلسفه ولی مقابل آن ایستاده‌ام ... متأسفانه در دوران جدید تحصیل‌کرده‌ها بر اساس تردیدگرایی تربیت می‌شوند و دانش‌پژوه‌ترین افراد تردیدگراترین ایشان معرفی می‌شوند ... بسیاری از افراد حق را وجداناً می‌دانند ولی تا از آن راهی که به ایشان آموزش داده نشده است به حقیقت نرسند راضی نمی‌شوند حال آنکه روشی که ایشان آموزش آن را دیده‌اند روشی است محدود که جز برخی مسائل ساده را نمی‌تواند حل نماید ... مانند اینکه در ریاضیات بجز برخی مسائل ساده و خطی مسائل دیگر اصلاً حل تحلیلی ندارند و اگر کسی اصرار کند که برای من حل عددی ارزشی ندارد و من فقط به دنبال حل تحلیلی مسائل هستم محدود خواهد شد به مسائلی ساده که بعضاً ارزش کاربردی زیادی هم ندارد ... ما بحث عقل و جنود عقل را داریم ... منطق از جنود عقل است و جایگزین آن نیست ... تجربه از جنود عقل است و نه جایگزین آن ... اما امروزه عقل سلیم و نظر قلب به علت کمی خودشناسی تعطیل شده و آن را با توهمات و خطورات باطل جمع کرده و معیاری برای تفکیک میان آنها نمی‌شناسند ... اینها نقاط ضعف تفکر همه‌گیر امروزی به زعم حقیر است ... اینکه تحصیل‌کردگان زیادی بعد از تحصیل کردنشان از دین دور می‌شوند می‌تواند ریشه‌اش را در این جا بیابد ... شاید همان روال گذشته‌ی حوزه‌های علمیه که فلسفه و علوم معقول را مخالف بودند که عمومی باشد مناسب‌تر بوده است ... امروز که مردم عموماً تربیت شده‌اند که تردیدگرا باشند دیگر نمی‌توان زیاد انتظار داشت که از شنیدن قران ایمان بیاورند یا به سادگی با تدبری سطحی بر روی قران ایمان بیاورند ... امروز مردم جاه‌طلب شده‌اند و هر کسی می‌خواهد کشفی علمی کرده و انقلابی در تفکرات مردم ایجاد کند و این افراد و افراد تردیدگرا جز با پاسخ دادن به تحدی نمی‌توانند نسبت به الهی بودن قرآن به یقین برسند ...
پیروز;723259 نوشت:
من متوجه شدم، از نظر شما، تحدی ای که قرآن داشته در واقع یک بهانه بوده که بشر را به این سو بکشاند که قرآن را بخوانند و تامل و با دیده دل به آیات نگاه کند و آن گاه کلام الله بودن آن را دریابد. و با این حساب شما می فرمایید، از نظر قرآن عجز انسان از نیاوردن قرآن کلام الله بودن قرآن را نمی رساند و قرآن ادعا ندارد که اگر کسی نتوانست عین قرآن را بیاورد و حتی همگان هم نتوانستند، پس، کلام الله بودن قرآن نتیجه گرفته می شود....و منظور و هدف قرآن از تحدی این بوده که...با این مثال بگویم که،این بوده که مثلا من ادعای پیامبری می کنم، و بعد می گویم اگر فکر می کنید من پیامبر نیستم، به بالای فلان کوه بروید.به قله اش برسید.اگر توانستید، که هیچ،پیامبری من و ادعایم باطل است. ولی اگر نتوانستید که نمی توانید، پیامبری من ثابت می شود.و من این سخن را به این دلیل می زنم، که مخاطبان را به این امر سوق دهم که تشویق کنم که به کوه مورد اشاره من بروند، کوهی که هرکس در آن پا بگذارد و سعی در بالا رفتن آن دارد و یا بکند، نشان های نبوت من را درک می کند.نشانه های نبوت من را می بینید.در مسیر آن کوه مثلا نشانه های نبوت من هست.نظر شما را درست متوجه شدم؟؟

پیروز;723259 نوشت:
خلاصه به هر حال، من منظور شما را اینگونه فهمیدم.درست فهمیدم؟؟

:Gol:
مثال کوهتان بخصوص مثال خوبی بود ... جالب است که این مسأله چندین جا در قرآن هست و در روایات هم به آن تصریح شده است ... مثل اینکه خداوند در تحدی که نسبت به مسیحیان کرده است و این مبارزه به مباهله معروف است فرموده است که بیایید تا هم شما ما را نفرین کنید و هم ما شما را نفرین کنیم، نفرموده است که بیایید ما شما را نفرین کنیم چون خدا به هر حال با ماست و نفرین کردن شما اثری ندارد، دعوت طوری طرح شده است که ایشان را به میدان بکشاند، اتفاقاً ایشان هم به میدان آمدند ولی جا زدند ...
در روایتی داریم که چند نفر خواستند قرآن را باطل کنند ... تا قبل از آن هم چندین سال دهری مذهب و مخالف اسلام بودند و برخی از ایشان متکلم و اندیشمندان بزرگی هم بودند ولی تنها وقتی به شکست خود اعتراف کردند که یک سال وقت گذاشتند که هر کدام ربعی از قرآن را باطل کنند و سال بعد که دور هم جمع شدند هر کدامشان گفتند که تنها سر یک آیه حیران شده و در این حیرانی ماندند ... این آیات را قبلاً هم خوانده بودند ولی به مثل این حیرانی نرسیده بودند ... تحدی کارش همین است ... ایشان را با الهی بودن قرآن مواجه می‌کند ...
پیروز;723259 نوشت:
و بعد من فکر می کنم شما تاکید و اشاره به قلب و وجدان دارید.واقعیت این به دیده دل نگاه کردن و امثال اینها برای من تا حدی غیر قابل هضم است.واقعیت من احساس می کنم، به دیده دل نگاه کردن، کار افرادیست که مطلوب دلشان را طلب می کنند، و عقل و استدلال را کنار می گذارند و تا به خواسته دلشان برسند.ولو آن خواسته دلشان وجود خارجی نداشته باشد و یک تصور کاذب باشد.و داشته های ذهنی و خارجی را طوری به مثل یک پازل کنار هم می چینند که به خواسته دلشان برسند، .من فکر می کنم، همه چیز، در همین مغز است.دلی نداریم، قلب اعتباری ندارد.دیده قلب چیز جدا بافته ای نیست، به دیده دل نگاه کردن معنی ندارد!یعنی دیده دل، یک ابزار معرفتی جدا بافته از مغز و عقل نیست!!البته شاید این قضیه اینجا گفتن نداشته باشد.

اینکه می‌فرمایید به دیده‌ی دل نگاه کردن کار افرادی است که مطلوب دلشان را طلب می‌کنند کاملاً حرف درستی است ... ولی راه درست این نیست که پس دل را تعطیل کنیم و تنها به استدلال بپردازیم ... در واقع استدلال آوردن برای یکدیگر تا آنجا قابل ادامه دادن است که گزاره‌ی ابتدایی تا حدّ پیش‌فرض‌های ابتدایی فروکاسته شود، ولی دیگر کسی نمی‌تواند بدیهیات ذهنی خودش را برای دیگری اثبات نماید و هر بحثی در آنجا متوقف خواهد شد ... بنابراین تنها بحثی ممکن است به سرانجام برسد که دو طرف بر اساس پیش‌فرض‌های ذهنی مخاطب خود استدلال کنند و نه بر اساس پیش‌فرض‌های ذهنی خودشان ... و اگر پیش‌فرض‌های ذهنی دو طرف یکسان نباشد زیاد پیش نمی‌آید که همه بر سر یک مسأله به توافق برسند و این همه احتلاف میان متفکرین به خوبی می‌تواند این ضعف را نمایش دهد ... و اما حتی از نظر اسلامی هم پیش‌فرض‌های همه‌ی انسان‌ها به طور معمول یکسان نیست ... یعنی اگرچه همه فطرت الهی دارند ولی خداوند وقتی می‌خواهد این مطلب را بیان کند مثال کشتی طوفان‌زده را می‌زند که شخصی در وسط دریا وقتی امیدش از همه جا قطع شد فطرتاً متوجه خدا می‌شود، یعنی همان فطرت هم در شرایط خاصی برای همگان بروز دارد و البته در چنان شرایطی هم کسی حوصله یا وقت بحث کردن ندارد ... بنابراین روش انبیاء هم غیر روش متفکرین امروزی بوده است ... از اهل بیت‌ علیهم‌السلام جز در مواجهه با متکلمین و در واقع در پاسخ به سؤالات ایشان صحبتی از بحث‌های منطقی به سبک امروزی نیست و هر چه هست استدلال‌های فطری و برای بیدار کردن فطرت مخاطب است ... یعنی مخاطب را به درون خودشان رجوع می‌دهند ... نه اینکه ایشان را در کلاف‌های پرخطر فکری گیر بیاندازند وقتی احتمال سفسطه و مغلطه و سوء استفاده زیاد است ... کسی که با یک استدلال ایمان بیاورد با استدلالی دیگر هم کافر می‌شود ... همه قادر به تشخیص هر مغلطه و سفسطه‌ای نیستند ...

به همین دلیل حقیر بر درستی این مطلب اصرار دارم ... راه گیر نیافتدادن در مکر نفس در طلب کردن مطلوب خودش هم عقل سلیم است ... عقلی که نفس را متهم به دروغ‌گویی و شهوت‌پرستی کرده و حالات خود در شرایط متفاوت را زیر نظر گرفته و سعی می‌کند حالات حقیقی قلب خودش را از حالات دروغینی که منتسب به نفسایاتش هست تمیز دهد ... و مکرر هم در روایات آمده است که تکلیف هر کسی به بهره‌ی او از عقل برمی‌گردد و پاداش و جزا در مقابل عقل است ... نه عقل منطقی که عقل سلیم که هر شخص عاقل و بالغ و در نتیجه مکلفی دارا می‌باشد و ربطی به باسواد یا بی‌سواد بودن و بچه یا پیر بودن ندارد ...

اگر نقدی بر معنای تحدی بیان شده دارید بفرمایید ... بحث بر روی نقش عقل در شناخت حقیقت پیام قلب را هم می‌توان انجام داد ... کلید ایمان آوردن و کافر شدن هم همین است ... حتی اگر کسی مواجه با استدلالات متعدد هم بشود باز معمول این است که انسان اگر دوست داشته باشد استدلالی را بپذیرد می‌پذیرد و این پذیرش خود را توجیه می‌کند و اگر نخواهد بپذیرد هم انواع دلایل و توجیهات را برای رد کردنش می‌آورد ... این مسأله هم چه برای مسلمان و چه برای نامسلمان و چه کافر صادق است ... انسان در مقابل چیزی که نخواهد ایده‌آل گراست و در مقابل چیزی که بخواهد توجیه‌گر است ... پس برای شناخت حقیقت راهی جز استفاده از عقل سلیم و بعد شناخت حقیقت از طریق شهود قلبی خود که راستی‌آزمایی شده است ندارد ...

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب

صدیق;723219 نوشت:
[=microsoft sans serif]
این منطقی که شما استفاده میکنید از چه سنخی است؟
من تا کنون شما را فردی فرهیخته می انگاشتم که به دنبال سخن حق هستید بر اساس منطق.

کارشناس گرامی، جناب صدیق.
بنده مطمئنم که بیان عبارت فوق در مورد اینجانب را لازم و ضروری دیده‌اید، به نحوی که بدون بیانش، حق مطلب ادا نمی‌شده.

از تذکرتان سپاسگزارم. :Gol:

صدیق;723216 نوشت:
[=microsoft sans serif]
لطفا دقت کنید
کسی با گزاره تجربی و استقرا، قصد بیان یک گزاره کلی در آینده را ندارد. بلکه بیان این شد که تا به حال چنین نشده است.
اما نسبت به آینده کسی مدعی نیست، بلکه میگوییم:
اگر کسی میتواند به این تحدی پاسخ مثبت دهد و معارضی برای قران بیاورد، خب بیاورد، این همه دست و پا زدن ندارد.

بله. حق با شماست.
اما بنده با استفاده از لفظ «تجربی» ، فقط دورنمای بحث تحدی را بیان کردم.

صدیق;723216 نوشت:
[=microsoft sans serif]
اینکه این همه ملحدان و مخالفان اسلام و قرآن، زحمت میکشند و به دنبال دست و پا کردن تناقضات محتوایی و سندی برای قران کریم هستند خودش نشان میدهد که نمیتوانند شبیه آنرا بیاورند وگرنه اینقدر خود را به زحمت نمیانداختند.


جناب صدیق، اما مبانی این تحدی آنچنان که باید و شاید، واضح و مبرهن نیست.
مثلاً در مورد زبان تحدی، شما فرمودید:
صدیق;723011 نوشت:
[=microsoft sans serif]
شما اگر میخواهید شبیه قرآن را بیاورید، باید به زبان عربی این کار را انجام دهید.

اما همکار شما، جناب یاسین در جای دیگر (اینجا) فرمودند:
نقل قول:
همانطور كه اشاره كردين [HL]تحدي آيات قرآن مختص افراد خاص و زبان محدودي نمي شود[/HL].«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ‏الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً »[1](بگو: «اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند.)


[/HR]
[/HR]
[/HR]

صدیق;723216 نوشت:
[=microsoft sans serif]
اینکه با اگر و اما بخواهیم حرف بزنیم که بحث پیش نمیرود.

ما با «اگر و اما» حرف نزدیم. بحث ما بر وجود احتمال است.

صدیق;723216 نوشت:
[=microsoft sans serif]
خب تا زمانی که این کار را نکردند اعجاز قران ثابت است.

این مطلب صحیح نیست.
بلکه مطابق فرمایش خودتان:
صدیق;723216 نوشت:
[=microsoft sans serif]
کسی با گزاره تجربی و استقرا، قصد بیان یک گزاره کلی در آینده را ندارد. بلکه بیان این شد که تا به حال چنین نشده است.
اما نسبت به آینده کسی مدعی نیست،

نمیتوان مدعی این شد که تحدی به پایان رسیده و اعجاز قرآن ثابت است.

صدیق;723216 نوشت:
[=microsoft sans serif]
تحدی همین را میخواهد بگوید. تحدی متضمن این است که: این معجزه را شخص نبی از جانب خداوند آورده است چون کسی از انسانها قادر به معارضه با آن نیست.
حال اگر کسی میتواند شبیه آنرا بیاورد، منطقا صدق ادعای آن شخص مدعی نبوت باطل میشود و اگر نتوانند بیاورد یعنی آن شخص در ادعایش صادق است وگرنه دیگران میتوانستند بیاورند.
این رابطه خیلی واضح است.

معجزه= ارتباط با خدا و اوردن از سوی خداوند
تحدی= عجز دیگران از آوردن شبیه آن معجزه
بطلان تحدی= آوردن شبیه آن معجزه= بطلان صدق ادعای نبوت آن شخص


تساوی قرمز رنگ، تام نیست.
عجز دیگران از آوردن شبیه آن معجزه، یک پروسه تمام شده نیست، که یک تجربه تام را نتیجه بدهد.
این پروسه ادامه دارد و احتمال دارد کسی در تحدی موفق شود. لذا این تجربه ناقص است.

صدیق;723219 نوشت:
[=microsoft sans serif]
حالا کسی که مدعی است او دروغ میگوید، آیا نباید ادعای او را باطل کند؟
باطل کردن ادعای او به چیست؟
واقعا منطق حکم میکند که خودمان را فریب دهیم و سرمان را زیر برف کنیم که مثلا به ما ربطی ندارد.

سخن شما مانند این میماند که در یک مناظره، طرف مقابل شما ادعایی کند و برای ادعایش دلیلی اقامه کند. بعد که نوبت شما میرسد بگویید به من ربطی ندارد که استدلال او را باطل کنم.


متوجه نبودم و حتی تصورش را هم نمیکردم که سرم را مثل ... زیر برف کرده باشم.

اما بنا به دلایلی که در بالا توضیح دادم، عمل به تحدی را لازم و ضروری نمی‌دانم.
چون حتی موفق نشدن در آن تاکنون، دال بر اعجاز قرآن نیست.

پروسه بررسی و تحقیق در مورد معجزه باید فرآیندی باشد که به انتها رسیده، و مخاطبین بدون وجود احتمالی دیگر، بتوانند استنتاج کاملی انجام دهند.

صدیق;723285 نوشت:
اشکالی که شما مطرح کردید در تعریف معجزه نیست بلکه در مصداق آن است.
شما میفرمایید که از کجا معلوم که چنین امری(کاری که هیچ کس قادر به انجامش نیست) قابل تحقق باشد.
پاسخ هم خیلی واضح است:
برای اینکه بفهمیم کسی با آن توان مقابله و معارضه داشته است یا دارد، خیلی راحت میتوان به تاریخ مراجعه کرد و در حال حاضر نیز به اخبار مراجعه کرد.
واقعا این مطلب اینقدر سخت است؟!!

صدیق;723285 نوشت:
تا الان که ثابت شده است.
وقتی که تا الان اثبات شده، هرموقع کسی توانست مقابل آنرا بیاورد معلوم میشود که معجزه نبوده است.
تا همین الان پس معجزه است و بر اساس قاعده ملازمه در معجزه مستلزم ایمان است.

با سلام.
دقت نفرمودید استاد.
بنده عرض کردم :
شریعت عقلانی;723248 نوشت:
بالفرض که کسی تا به الان نتوانست. باز معجزه بودن آن ثابت نمی شود. چرا که به هر حال در هر تخصصی یک نفر در سراسر دنیا جلودار آن است.

درواقع به طور ضمنی و برای پیشبرد بحث قبول کردم که تا به الان هیچ کس نتوانسته مثل قرآن بیاورد. لذا نیاز به رجوع به تاریخ و اخبار نیست.
توضیح بیشتر اینکه شما مثلا می توانید به کتاب رکورد های گینس رجوع کنید. آیا منطقی است که اگر مثلا یکی از آنها بیاید و ادعایی بکند چون رکوردش تا به الان شکسته نشده بگوید فعلا به من ایمان بیاورید هر وقت کسی آمد و رکورد من را شکست بعد ایمانتان را بشکنید. مسلما غیر منطقی است.
ایمان انسان به معجزه آورنده فقط زمانی می تواند درست باشد که در زمان انجام معجزه و بدون لحاط تحدی و مبارزه اعجاز آن را بتوان ثابت کرد. یعنی بتوان گفت عمل مورد نظر فی نفسه معجزه است. که این مساله هم محال عقلی است. چرا که همان طور که عرض شد توانایی های انسان به طور کامل مشخص نیست. ما هر روز شاهد اخبار شگفت انگیزی در مورد توانایی های انسان ها هستیم.
صدیق;723285 نوشت:
و احتمالا میدانید که زبان عربی هرچه از زمان جاهلیت به جلو آمد به جهت مخلوط شدن نژاد عرب با غیر عرب و نیز مراوده و همزیستی نژادهای مختلف با هم، از فصاحت و بلاغتش کم و کمتر شد تا جائیکه الان خیلی از کلمات مرسوم زبان عربی از زبانهای دیگر وارد آن شده است.
عربهای فعلی آنقدر غیر فصیح و کوچه بازاری سخن میگویند که دیدن و شنیدن یک متن فصیح و بلیغ از آنان تقریبا یک آرزو شده است.

خوب این مساله ای که مطرح کردید موید دیدگاه ماست.
همان مثالی که خوتان زدید. مثل این است که رونالدینهو بیاید و به مایکل جردن بگوید بیا با هم مسابقه فوتبال بدهیم. خوب خیلی غیرمنطقی است. یا مثلا قهرمان وزنه برداری بیاید و به یک کودک بگوید که بیا مسابقه وزنه برداری بدهیم. خوب مسلما بدلیل اینکه توانایی محمد ص در آن زبان عربی فصیح بسیار بیشتر از مردم عرب زبان امروزی است. و این از جبر زمانه است و اختلاط فرهنگ ها. توانایی مردم عرب زبان امروزی در آن زبان عربی فصیح صر اسلام مانند توانایی مایکل جردن در فوتبال است. برای همین هم مجبوریم برای تحدی محدودیت زبانی قایل نشویم.
صدیق;723285 نوشت:
اولا: بشر که قرار نیست از آسمان بیاید.

منطقا ممکن است در آینده موجوداتی از فضا بیایند و تحدی را پاسخ گویند. :ok:
صدیق;723285 نوشت:
یکی از این وجود، خبرهای غیبی است که از گذشگان و آیندگان داده شده است. خب در توان کدام بشر است که از آینده خبر دهد.

در مورد اخبار گذشتگان چگونه ثابت می شود که گفتار قرآن درست است.
در مورد آینده هم از آنجایی که مخاطب قرآن اعراب همان زمان هم بوده اند و مسلما امکان اینکه برای آنها ثابت شود خبرهای غیبی واقعا اتفاق می افتد وجود نداشته است لذاست که خبر از آینده نمی تواند جزء وجوه اعجاز باشد.
در ضمن در طول تاریخ انسان های پیشگو زیاد بوده اند. به قول دوستمان جناب استوار رویاهای صادقه می تواند برای همه مردم اتفاق بیافتد و در انحصار پیامبران نیست.
در مورد خبر غیبی تنها به یک مورد کوچک که دکتر کارل گوستاو یونگ تجربه کرده اشاره می کنم.
تجربة بخصوص یونگ مربوط به توهمات مرد جوانی بود که از پارانویای دو شخصیتی (اسکیزوفرنی) رنج میبرد. یک روز، یونگ متوجه شد که مرد جوان جلوی پنجره ایستاده به خورشید چشم دوخته و سرش را به شیوهای غریب این سو و آن سو میجنباند وقتی یونگ از او پرسید چه میکند، گفت دارد آلت خورشید را مینگرد. و هر وقت که سرش را از سویی به سوی دیگر میجنباند، باعث میشود که آلت خورشید نیز حرکت کرده، باد بوزد. چند سال بعد از قضا به ترجمة متن ایرانی مربوط به دو هزار سال پیش برخورد که یونگ را متوجه کرد متن حاوی پارهای رسم و رسومات و ادعیة خاص جهت ایجاد تصاویر ذهنی بود و یکی از تصاویر چنین شرح میداد که اگر شرکت کننده در این مراسم به خورشید بنگرد لولهای را میبیند که از آن آویزان است هرگاه لوله را به این سو و آن سو حرکت دهد سبب وزش باد میشود.
صدیق;723302 نوشت:
اولا: طبق خبرهایی که در اینترنت وجود دارد، او در برابر درخواست موسسات تحقیقاتی برای بررسی صحت ادعایش مقاومت کرده و به درخواست آنان پاسخ منفی داده است.

صدیق;723302 نوشت:
ثانیا: نقد آراء و مکتب سای بابا که بارها و بارها در منابع فارسی منتشر شده است.

آیا تمام پیروان او از این مساله اطلاع داشتند؟ به هر حال یک نفر هم بوسیله کارهای خارق العاده او منحرف و گمراه شود بر خدا بوده که مانع از آن شود.
صدیق;723302 نوشت:
ثالثا: در اینترنت کلیپ هایی که توسط خود هندوها ساخته شده وجود دارد که شعبده بودن برخی به اصطلاحات معجزات سای بابا نشان داده شده است. یک نمونه آن در سایت آپارات وجود دارد

در آن زمان اینترنت وجود نداشت.
صدیق;723302 نوشت:
اگر نمیتوانسند قاصرند و مستضعف فکری.

مرور می کنیم :
سوال این بود که :
ملاali;720143 نوشت:
در مورد معجزه کجا ثابت شده که هرکسی توانست کار خارقلاده انجام دهد از طرف خداست؟

و شما فرمودید :
صدیق;720307 نوشت:
وقتی کسی کاری را انجام میدهد که دیگران از انجامش عاجز هستند و در کنار آن مدعی میشود من نبی هستم و کسی نمیتواند مثل این کار را انجام دهد تا چه رسد به اینکه برتر از آن را انجام دهد. همین خصوصیات نشان میدهد که او قدرتی برتر از انسانها دیگر دارد ولی اینکه او از جانب خداوند است، بر اساس دلیل حکمت الهی تمام میشود. چون اگر او واقعا از جانب خداوند نباشد و ادعای دروغ داشته باشد برخداوند لازم است که او را در انجام ان کار ناتوان کند.

لذا مطلب شما بر اساس استدلال خودتان نقد می شود. طبق استدلال خودتان اگر آنها نمی توانستند این را تشخیص دهند بر خدا بود که وارد عمل شود و او را بر انجام کار ناتون کند و مانع انحراف این مستضعفین فکری شود.
صدیق;723318 نوشت:
این مغالطه قیاس ذوحدین جعلی نه دلیل عقلی دارد نه نقلی و نه تجربی.

چرا؟ توضیح دهید.
صدیق;723318 نوشت:
تازه برخلاف آن نیز شواهدی وجود دارد.
مثلا کسی مانند جرج جرداق مسیحی، با اینکه مسلمان نبود ولی به اوج فصاحت و بلاغت سخنان حضرت امیر ع اذعان و اعتراف داشت.

خوب ما هم به فصاحت و بلاغت قرآن اعتراف داریم. ولی آن را از جانب خدا نمی دانیم. آیا جرج جرداق اعتقادش به علی ع همان اعتقاد شیعیان بود؟
صدیق;723318 نوشت:
بعلاوه شما میتوانید با چند سال آموزش ادبیات عرب، از جهت صرف و نحو و معانی و بیان، استاد شوید و آنگاه قضاوت کنید.
هرچند اگر اندکی با ادبیات عرب و متون عربی سرو کار داشته باشید با مقایسه حتی نهج البلاغه و قران کریم متوجه تفاوت فاحش آنها میشوید. تا چه رسد به مقایسه سایر متون و خصوصا متونی که ملحدان برای بطلان تحدی آورده اند.

این نظر شخصی شماست که با عرض شرمندگی در این مبارزه بی طرف نیستید. بر عکس بنده انصافا معتقدم برخی ادعیه صحیفه سجادیه فصاحت بیشتری نسبت به برخی سوره های قرآن دارند.
هر چند که نظر بنده همان است که در بالا عرض شد. تحدی محدود به زبان عربی نیست.
بر این اساس و بر اساس اینکه قرآن نثر مسجع است می توان برای مقابله و پاسخ به تحدی متونی از گلستان سعدی را آورد. که نثر مسجع است.
صدیق;723318 نوشت:
ثالثا: ادعیه و نهج البلاغه و صحیفه و ... هیچ یک توان مقابله با قران را ندارند.
نهج البلاغه با ان همه فصاحتی که دارد هیچ گاه قابل مقایسه با قران نیست.

نظر شخصی بدون دلیل!
همین است که عرض شد تحدی وجه معقوی ندارد. چون داور مشخصی وجود ندارد که قضاوت کند.
صدیق;723318 نوشت:
شیوایی و گیرایی قران کریم و روان بودن ان حتی برای یک مسلمان که با حداقل ادبیات عرب آشنا باشد، قابل فهم است که هیچ گاه در نهج البلاغه نیست.

والا ما هر وقت آمدیم آیه ای از قرآن را تحلیل کردیم و دیدگاهمان را ازآن استخراج نمودیم به ما گفته شد شما علم تفسیر ندارید و باید بروید و مثل مفسران بزرگ قؤآن سالها درس تفسیر بخوانید تا بتوانید تفسیر یک آیه از قرآن را بفهمید. آیا این معنی شیوایی و گیرایی را می دهد؟
صدیق;723318 نوشت:
خامسا: کتابهای ملحدان را میتوانید به اهل فن و ادیبان عرب بدهید و ببینید در مقایسه با فصاحت و بلاغت قران کریم چه نظری دارند.

کدام ادیبان؟ مسلمانان یا غیر مسلمانان؟
صدیق;723318 نوشت:
در ضمن اگر این از جانب موجودات فرابشری است، پس منحصر بودن در آوردن چنین معجزه ای دو حالت بیشتر ندارد:
یا به این قصد این قدرت را فقط به یک نفر میدهند که مردم آن کار را علامت ارتباط با غیب بدانند و در نتیجه توسط دعوت او هدایت شوند. که در این صورت نام انها از نظر دینی فرشته است و منافاتی با بحث ما ندارد.
یا به این قصد نیست بلکه قصد گمراهی بندگان را دارند که در ادبیات دینی نام انها را شیطان مینامند.
هر یک ازاین دو فرض، لوازمی دارد که در پست مربوط توضیحش گذشت

ما نه از میزان قدرت این موجودات اطلاع دقیق داریم و نه از اهدافشان. می تواند اعداف پیچیده ی دیگری داشته باشند که بر ما پوشیده است. مثلا آزمایش انسان ها. در میان خود انسان ها هم این مساله مصداق دارد و بسیاری از مردم دنیا بدون اینکه بدانند مورد آزمایش قرار می گیرند.
و من الله توفیق

سلام
آقایون بحث ما به کجا رسید؟ دیگه نقل قول نزدین! من فکر کردم تاپیم قفل شده
آخرش به نتیجه مشترک رسیدیم یا نه؟

نیکوکار;723585 نوشت:
سلام
آقایون بحث ما به کجا رسید؟ دیگه نقل قول نزدین! من فکر کردم تاپیم قفل شده
آخرش به نتیجه مشترک رسیدیم یا نه؟

بسم الل الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
کارشناس گرامی جناب صدیق به بحث بازگشته‌اند و فرمودند که برای اثبات الهی بودن اسلام تمرکز بحث معطوف به تحدی قرآن باشد و به وجوه دیگر پرداخته نشود، به همین جهت دوستان هم دیگر به بحث‌های متفرقه نمی‌پردازند تا یک بحث پیش برود. خوب است شما هم نظراتتان را در باب تحدی بفرمایید :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[=microsoft sans serif]

استوار;723441 نوشت:
اما همکار شما، جناب یاسین در جای دیگر (اینجا) فرمودند:

باسلام و احترام
دوست عزیز جناب استوار
همانطور که در پستهای قبل در لابه لای بحث نیز عرض کردم، نکاتی که در مورد تحدی به فصاحت و بلاغت قرآن کریم مطرح شد، یک نگاه حداقلی به مقوله تحدی است. به این معنا که حداقل در القای معانی و نظم خاص کلمات، کلامی به اندازه یک سوره قران کریم بیاورند. اما دریغ از همین صورت حداقلی که بتوانند بیاورند. وگرنه در نگاه حقیقی، تحدی قران کریم فقط به این نیست که یک سوره آورده شود که فقط از نظر فصاحت و بلاغت شبیه قران کریم باشد.
البته این نکته را نیز عرض کنم که خود این مسئله که تحدی فقط به فصاحت و بلاغت قران کریم است یا به تمام وجوه اعجاز آن بین مفسرین محل اختلاف است. صاحب مجمع البیان از افرادی است که ظاهرا پیرو تحدی حداقلی است چنانکه خودش میفرماید:
«و لأنه تحدى‏ بفصاحته فصحاء العرب‏»(مجمع البیان، ج7، ص320)
ولی نگاه حداکثری مربوط به مفسرینی مانند علامه در المیزان است که تحدی را به تمام وجوه اعجاز قران کریم میداند.

با این حال، نظر بنده این بود که فارغ از نگاه حداقلی یا حداکثری به تحدی، مخالفان حتی از آوردن کلامی که صرفا از جهت فصاحت و بلاغت شبیه قران کریم باشد هم ناتوان بوده و هستند تا چه رسد به اینکه بخواهند کلامی بیاورند که از تمام جهات اعجازی، شبیه قران کریم باشد و امتیازات آن را داشته باشد.
بنابراین مشخص است که قصد بنده حصر کردن تحدی به فصاحت و بلاغت نیست(تامل)

استوار;723441 نوشت:
ما با «اگر و اما» حرف نزدیم. بحث ما بر وجود احتمال است.

احتمال مربوط به آینده است نه الان که قرار است برایمان معجزه بودن اثبات شود.
ما هستیم و کلامی که قران نامیده میشود.
این کلام شریف، هماورود طلبی و تحدی کرده است.
کسی تاکنون نتوانسته است که به این تحدی به درستی پاسخ دهد.
بنابراین، معجزه بودن آن برای ما ثابت است.

حال احتمال اینکه شاید در آینده کسی بیاید و چنین کلامی را بیاورد، چه میشود؟
خب هنوز که نیامده. مگر ما در زندگی روزمره خود به این احتمالات توجه میکنیم که در آخرت خود توجه کنیم.
ما هستیم و کلامی که هنوز که هنوزه با وجود این همه تلاش و دشمنی، مخالفان نتوانسته اند شبیه آنرا بیاورند.
مسئله هم با سرنوشت ما سروکار دارد.
به نظر شما بایستیم و ببینیم که چه میشود؟ شاید که در آینده -که معلوم نیست کی میرسد و شاید تا آخر عمر بشر ادامه داشته باشد- کسی این کار را بتواند انجام دهد.
به قول معروف یک دو دو تا چهار تا میکنیم و وضعیت را سبک سنگین میکنیم و بعد متوجه میشویم که توجه کردن به این احتمالات چیزی جز سبک مغزی نیست. همانطور که در زندگی روزمره خود توجه کردن به چنین احتمالاتی که از نظر عقلی درست است ولی از نظر عقلاء مورد توجه قرار نمیگیرد، مایه تمسخر دیگران قرار میگیرد.
شما صبح از خواب بلند میشوید و قرار است به آزمونی بروید تا در جایی استخدام شوید. استخدام در آنجا هم خیلی برای شما مهم و حیاتی است. قرار است از خیابان رد شوید. هر دو طرف خیابان را خوب نگاه میکنید و به سمت محل آزمون حرکت میکنید. مراقب هستید که ماشینی به شما نزند و یا صدمه ای به شما وارد نشود. با این وجود، وقتی به موقع از خانه خارج میشوید و به اندازه همیشگی مراقب اطرافتان هستید هیچ اضطرابی از آسیب دیدن و نرسیدن به جلسه را ندارید.
این مقدار از توجه، عقلایی است. اما مگر همین مقدار احتمال خلاف وجود دارد. از خانه که خارج میشوید احتمال ندراد که از بالای پشت بام سنگی بزرگ به سر شما بخورد یا زلزله بشود و و در خانه حبس شوید یا اجاق گاز منفجر شود یا علم گاز درب خانه دچار انفجار شود یا در خیابان یک دفعه ماشینی از اسمان بر سر شما بیفتد ووو
دقت میکنید ما در زندگی روزمره به این احتمالات غیر عقلایی توجه نمیکنیم. هرچند از نظر عقلی محال نیستند ولی از نظر عقلاء توجه به آنها صورت نمیگیرد. خود ما هم چنین هستیم. ولی وقتی پای سعادت در کار می اید شیطان خناس، این احتمالات را برای ما بزرگ جلوه میدهد.

ممکن است بگویید، چرا باید به این احتمالات توجه نکنیم و به جایش به احتمال سعادتمندی توجه کنیم.
پاسخ این است که به فرموده امام صادق علیهم السلام در جواب آن زندیق، برفرض که آخرت برپا شود، چه کسی ضرر میکند و اگر نشود چه کسی ضرر کرده است.
دینداری هم برای روابط اجتماعی خودمان خوب است و هم برای سلامتی ما. حال اگر برفرض کسی بگوید آن دنیایی هم نباشد، دیندار ضرر نکرده است.

البته این نهایت کار است و برای اینکه ذهن کسی اگر خواست تمام احتمالات هرچند غیر عقلایی را مورد توجه قرار بدهد.

[=microsoft sans serif]

استوار;723441 نوشت:
عجز دیگران از آوردن شبیه آن معجزه، یک پروسه تمام شده نیست، که یک تجربه تام را نتیجه بدهد.
این پروسه ادامه دارد و احتمال دارد کسی در تحدی موفق شود. لذا این تجربه ناقص است.

جواب این بخش در بخش قبلی گذشت.

استوار;723441 نوشت:
اما بنا به دلایلی که در بالا توضیح دادم، عمل به تحدی را لازم و ضروری نمی‌دانم. چون حتی موفق نشدن در آن تاکنون، دال بر اعجاز قرآن نیست. پروسه بررسی و تحقیق در مورد معجزه باید فرآیندی باشد که به انتها رسیده، و مخاطبین بدون وجود احتمالی دیگر، بتوانند استنتاج کاملی انجام دهند.

قصد توهین نداشتم. اما اینکه در مقابل سوال منطقی طرف مقابل بگوییم به ما ربطی ندارد، چیزی جز این نیست که از بحث فرار میکنیم و دلخوش به احتمالاتی هستیم که عقلاء توجه به آن را مایه تمسخر میدانند.

اما اینکه حتی اگر موفق نشویم نیز دال بر اعجاز نیست، در بالا مطرح و پاسخ داده شد:

صدیق;723219 نوشت:
ادوست عزیز!
پیامبران برای اثبات ارتباط با غیب یک ادعا دارند:
کسی که کاری را انجام میدهد که انسانهای دیگر از انجامش ناتوان هستند، بنابراین قدرتش فرابشری است و از جانب خداوند است.
این ادعا، یک ملازمه عقلی بین است.
انجام کاری که انسانهای دیگر از انجامش عاجزند= ارتباط با غیب و قدرت گرفتن از غیب.

این شخص حالا ادعا کرده است که اگر میتوانید شبیه آنرا بیاورید.
پس تا به حال منطقا و از باب ملازمه عقلی، اثبات شد که این شخص مدعی نبوت، با غیب در ارتباط است.

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
توضیح بیشتر اینکه شما مثلا می توانید به کتاب رکورد های گینس رجوع کنید. آیا منطقی است که اگر مثلا یکی از آنها بیاید و ادعایی بکند چون رکوردش تا به الان شکسته نشده بگوید فعلا به من ایمان بیاورید هر وقت کسی آمد و رکورد من را شکست بعد ایمانتان را بشکنید. مسلما غیر منطقی است.

معجزه را با رکورد گینس مقایسه میکنید!؟؟
اگر با سحر و جادو مقایسه میکردید اینقدر تعجب نداشت.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
ایمان انسان به معجزه آورنده فقط زمانی می تواند درست باشد که در زمان انجام معجزه و بدون لحاط تحدی و مبارزه اعجاز آن را بتوان ثابت کرد. یعنی بتوان گفت عمل مورد نظر فی نفسه معجزه است. که این مساله هم محال عقلی است. چرا که همان طور که عرض شد توانایی های انسان به طور کامل مشخص نیست. ما هر روز شاهد اخبار شگفت انگیزی در مورد توانایی های انسان ها هستیم.

پس با این بیان شما، تمام کسانی که ایمان آورند توان درک این احتمالات را نداشتند و ایمانشان هیچ فایده ندارد.
در ضمن، مخالفان و مشرکان هم بی جهت به دنبال شکست دادن پیامبر بودند. خیلی راحت این احتمالات شما را مطرح میکردند.
دوست عزیز این احتمالات چیزی نیست که فقط امروز به ذهن شما رسیده باشد. حتما بزرگانی که در آن زمان بودند مانند سلمان و ابوذر و بعد از او امثال هشام و فلاسفه و متکلمان بزرگی مانند ابن سینا و غزالی و فخر و قاضی و سید مرتضی و... اینقدر باهوش بوده اند که چنین احتمالاتی را بدانند.
خب چرا توجه نداشتند؟ علت همانی است که در جواب جناب استوار در پست بالا ذکر شد.
خلاصه اینکه:
این احتمالات عقلی است ولی عقلایی نیست و عقلای عالم به این احتمالات توجهی نمیکند.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
غیرمنطقی است. یا مثلا قهرمان وزنه برداری بیاید و به یک کودک بگوید که بیا مسابقه وزنه برداری بدهیم. خوب مسلما بدلیل اینکه توانایی محمد ص در آن زبان عربی فصیح بسیار بیشتر از مردم عرب زبان امروزی است. و این از جبر زمانه است و اختلاط فرهنگ ها. توانایی مردم عرب زبان امروزی در آن زبان عربی فصیح صر اسلام مانند توانایی مایکل جردن در فوتبال است. برای همین هم مجبوریم برای تحدی محدودیت زبانی قایل نشویم.

خیر تحدی در الفاظ و ارائه معانی، در زبان عربی است وگرنه شما خیلی راحت برمیگردید و میفرمایید که خب آن وقت چه کسی داور بین قران کریم و مثلا حافظ و شکسپیر است؟
در ضمن، تحدی ای که بیان شد، نگاه حداقلی بود و فارغ از اینکه طرفدارانش، حصر گرایی بی جهت است.
یعنی همانطور که وجود اعجاز، منحصر در فصاحت و بلاغت نیست، تحدی نیز منحصر به آن نیست.
قرار است حداقل مثل یک سوره آورده شود. مثل از تمام جهات باید باشد که یکی از آنها فصاحت و بلاغت است.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
منطقا ممکن است در آینده موجوداتی از فضا بیایند و تحدی را پاسخ گویند.

منطقا ممکن است در حالی که تایپ میکنید صفحه مانیتور منفجر شود و ذرات آن به چشم شما فرو برود یا اینکه از داخل کیبوردی که تایپ میکنید ماری بیرون بیاید و دست شما را نیش بزند یا از زیر میزی که در کنارش نشسته اید، اژدهایی هفت سر بیرون بیاید و خدی ناکرده شما را ببلعد یا زمین دهان باز کند و شما را در خود فرو ببرد یا....:khaneh:
خب چرا کنار نمیروید؟ چرا فرار نمیکنید؟:Gig:[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
در مورد اخبار گذشتگان چگونه ثابت می شود که گفتار قرآن درست است.
در مورد آینده هم از آنجایی که مخاطب قرآن اعراب همان زمان هم بوده اند و مسلما امکان اینکه برای آنها ثابت شود خبرهای غیبی واقعا اتفاق می افتد وجود نداشته است لذاست که خبر از آینده نمی تواند جزء وجوه اعجاز باشد.
در ضمن در طول تاریخ انسان های پیشگو زیاد بوده اند. به قول دوستمان جناب استوار رویاهای صادقه می تواند برای همه مردم اتفاق بیافتد و در انحصار پیامبران نیست.
در مورد خبر غیبی تنها به یک مورد

بحث ما در مورد وجوه اعجاز قران نیست.
حتی در مورد تحدی نیز نیست.
بحث بر سر این بود که ایا دین بشری است؟
بنده عرض کردم که بشری نیست زیرا معجزه پیامبران و خصوصا پیامبر اسلام فرابشری بودن آنرا نشان میدهد.
یک مقداری نیز بحث به سمت این رفت که ایا قرآن کریم معجزه است یا نه.
بیشتر از این خروج از بحث است و نیازمند کارشناس قران و حدیث است و ایشان باید به این بحثها در تاپیک مختص خودش (وجوه اعجاز قران کریم یا تحدی) پاسخ بدهد.
بنده صرفا به صورت کلامی به اصل معجزه پاسخ میدهم ولی در مورد ریز قضایا و جزئیات اعجاز قران کریم نیاز به تاپیک مستقل و کارشناس قران است.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
آیا تمام پیروان او از این مساله اطلاع داشتند؟ به هر حال یک نفر هم بوسیله کارهای خارق العاده او منحرف و گمراه شود بر خدا بوده که مانع از آن شود.

آن یک نفر در زمره جاهلان قاصر و مستضعف فکری است و تکلیفش جدای از عالمان و جاهلان مقصر است.
سنتهای الهی در دنیا، بیشتر مربوط به جماعت است نه تک تک انسانها.
مشکل از محدودیتهای دنیاست نه توان خداوند.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
لذا مطلب شما بر اساس استدلال خودتان نقد می شود. طبق استدلال خودتان اگر آنها نمی توانستند این را تشخیص دهند بر خدا بود که وارد عمل شود و او را بر انجام کار ناتون کند و مانع انحراف این مستضعفین فکری شود.

اگر عملی خارق العاده انجام شود که شرایط معجزه را داشته باشد و دیگران از آوردن مثلش ناتوان باشند و آن شخص، به دروغ ادعای نبوت نیز داشته باشد، در آن صورت برخداوند لازم است که جلوی آن فرد را بگیرد.
اما قرار نیست جلوی هر نوع انحرافی را بگیرد.
مثلا برخی از همین هندوها، گاو پرست هستند یا گاه موش را تقدیس میکنند و یا حتی سنگی را. حال خداوند باید جلوی انحراف اینها را هم بگیرد؟
خداوند لازم است جلوی انحرافی را بگیرد که هر عاقلی با آن روبرو شود منحرف میشود. انحرافی که در شرایط عادی همگان را منحرف میکند.
انحرافی که انسان عاقل با اندکی تامل میتواند دروغ بودن و جعلی بودن آنرا متوجه شود و یا نظایر و اشباهش را مشاهده کند نیازی به دخالت خداوند ندارد.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
چرا؟ توضیح دهید.

شما ادعای حصر دارید. من باید رد آنرا اثبات کنم!؟
بنابراین شما باید برای این حصرگرایی خود دلیل بیاورید.
در ضمن، اعتراف غیر مسلمانان به اعجاز قران کریم دلیلی بر نادرستی این قیاس ذوحدین شماست.(البته حتما میفرمایید که این استنادها را قبول ندارید)

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
این نظر شخصی شماست که با عرض شرمندگی در این مبارزه بی طرف نیستید. بر عکس بنده انصافا معتقدم برخی ادعیه صحیفه سجادیه فصاحت بیشتری نسبت به برخی سوره های قرآن دارند.

بله در این بحث نه نظر من معتبر است و نه نظر شما.
هیچگدام ازما استاد مسلم ادبیات عرب و مسلط به معانی و بیان نیستیم که بخواهیم در این مورد اظهار نظر کنیم.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
هر چند که نظر بنده همان است که در بالا عرض شد. تحدی محدود به زبان عربی نیست.
بر این اساس و بر اساس اینکه قرآن نثر مسجع است می توان برای مقابله و پاسخ به تحدی متونی از گلستان سعدی را آورد. که نثر مسجع است.

در جواب جناب استوار به این نکته اشاره کردم که برخی چنین اعتقادی دارند اما با کمال احترام برای این بزرگواران، این دیدگاه به نظرم درست نیست.
دلیلش هم این است که در آن صورت، قضاوت میان آن دو متن که از دو زبان متفاوت آمده است، اگر صرفا از نظر ادبی بخواهد ملاحظه شود تقریبا امری محال و نشدنی است.
به همین جهت، معتقدم که تحدی در صورتی درست است که در یک زبان معیار باشد نه در زبانهای متعدد.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:

والا ما هر وقت آمدیم آیه ای از قرآن را تحلیل کردیم و دیدگاهمان را ازآن استخراج نمودیم به ما گفته شد شما علم تفسیر ندارید و باید بروید و مثل مفسران بزرگ قؤآن سالها درس تفسیر بخوانید تا بتوانید تفسیر یک آیه از قرآن را بفهمید. آیا این معنی شیوایی و گیرایی را می دهد؟

شیوایی مربوط به معانی ظاهری الفاظ و ترکیب کلمات است. تفسیر مقوله ای دیگر است.
شما وقتی متن برهان شفا را با مثلا اشارات مقایسه میکنید متوجه میشوید که کدام ادبیاتش روانتر است و شیوایی و گیرایی دارد یا ندارد. ولی این به ان معنا نیست که شما معنای جملات آنرا فهمیده باشید یا بتوانید شرح بر آنها بزنید.
تفسیر قران کریم علمی است که لوازم و پیش نیازهای زیادی دارد و از عهده هر کسی بر نمی آید.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
کدام ادیبان؟ مسلمانان یا غیر مسلمانان؟ .

ادیبی که مسلط به معانی و بیان باشد. مسلمان و غیر مسلمانش فرق نمیکند.
اگر قبول میکند بر اساس اسلوب و قواعد ادبیات باشد و اگر اشکال میگیرد هم بر همان اساس باشد.

شریعت عقلانی;723577 نوشت:

ما نه از میزان قدرت این موجودات اطلاع دقیق داریم و نه از اهدافشان. می تواند اعداف پیچیده ی دیگری داشته باشند که بر ما پوشیده است. مثلا آزمایش انسان ها. در میان خود انسان ها هم این مساله مصداق دارد و بسیاری از مردم دنیا بدون اینکه بدانند مورد آزمایش قرار می گیرند.

آزمایش برای چه؟
اگر قرار است خیالی بحث کنیم، اسلوب بحث علمی نیست و به جایی نمیتوان رسید.

موفق باشید.

باء;723592 نوشت:
بسم الل الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
کارشناس گرامی جناب صدیق به بحث بازگشته‌اند و فرمودند که برای اثبات الهی بودن اسلام تمرکز بحث معطوف به تحدی قرآن باشد و به وجوه دیگر پرداخته نشود، به همین جهت دوستان هم دیگر به بحث‌های متفرقه نمی‌پردازند تا یک بحث پیش برود. خوب است شما هم نظراتتان را در باب تحدی بفرمایید
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سلام
خب اینم که راجبش بحث کرده بودیم. قرار بود نسخه قرآنی خودشون رو بیارن که نیوردن!

عید همتون مبارک:Gol:

[=microsoft sans serif]باسلام و تبریک پیشاپیش تولد آقا امام رضا علیه اسلام.
در مورد این احتمال که دوستان مطرح کردند:
میتوان از دلیل عقلی حکمت الهی استفاده کرد که البته پشتوانه صدق نبی در آوردن معجزه است.
م1. اعطای قدرت آوردن کار خارق العاده و معجزه به شخص دروغگو با حکمت خداوند را نقض میکند.
م2. نقض حکمت الهی محال است( چون: حکمت الهی، امری عقلی است.)
نتیجه: آوردن معجزه از سوی مدعی دروغین نبوت محال است.

اما توضیح مقدمات استدلال:
مقدمه دوم:
بر اساس ادله عقلی، خداوند حکیم است و کار حکیمانه انجام میدهد و کار لغو و عبث انجام نمیدهد. وگرنه یا علمش ناقص است یا قدرتش یا اراده اش و یا تابع هوای نفس است. که همگی در خداوند راه ندارد.

مقدمه اول:
بر اساس حکمت الهی، اگر شخصی کاری را انجام دهد که دیگران از انجامش عاجزند و در عین حال، ادعای نبوت نیز داشته باشد، مردم به او ایمان می آورند. حال اگر او در این ادعایش صادق نباشد، حکمت خدا در فرستادن پیامبران راستین زیر سوال میرود و خدشه دار میشود چون احتمال دروغگویی و گمراه کردن مردم ولو در اینده وجود دارد.

در ضمن، وقتی چنین احتمالی وجود دارد که آن شخص دروغگو باشد، مردم به او ایمان نمی آورند و به همین جهت حکمت خدا در فرستادن پیامبران راستین نقض میشود.
حکمت خدا، با دلیل عقلی اثبات میشود.

حال که مشخص شد، بر اساس حکمت الهی، مدعی دروغین نبوت، توان انجام معجزه را ندارد، سراغ احتمالات عقلی مطرح شد میرویم:

شریعت عقلانی;723577 نوشت:
منطقا ممکن است در آینده موجوداتی از فضا بیایند و تحدی را پاسخ گویند

استوار;723441 نوشت:
عجز دیگران از آوردن شبیه آن معجزه، یک پروسه تمام شده نیست، که یک تجربه تام را نتیجه بدهد.
این پروسه ادامه دارد و احتمال دارد کسی در تحدی موفق شود. لذا این تجربه ناقص است.

م1. احتمال انجام معجزه ولو در زمانهای آینده، مساوی است با بطلان قطعیت صدق نبی.(این مقدمه که واضح است)
م2. قطعی نبودن صدق نبی در ادعای ارتباطش با خداوند، مساوی است با بی اعتمادی مردم.( زیرا تا زمانی که مردم قطع به صدق نبی نداشته باشند، به او نمیتوانند اعتماد کنند)
م3. بی اعتمادی مردم به آن شخص، نقض غرض الهی در فرستادن پیامبران است.(چون در صورتی فرستادن پیامبران فایده دارد که مردم به سخنان او اعتماد کنند و سخنش را بپیذیرند و هدایت شوند)
م4. نقض غرض الهی، محال است.(در بالا گفته شد)
نتیجه: چنین احتمالی، عقلا محال است؛ زیرا در نهایت نقض غرض الهی میشود و نقض غرض محال است.

به بیان دیگر:
لازمه انجام کاری شبیه معجزه نبی و شکست تحدی، آن است که آن فرد اولی، مدعی دروغین نبوت است، بر خداوند لازم است که قدرت آن کار را به او نداده باشد.
اما حال که داده است، به طریق قیاس خلف میفهمیم که او دروغ گو نبوده و بنابراین، کسی توان شکست تحدی او را ندارد و در نتیجه احتمال آوردن کاری شبیه معجزه نبی صادق ممکن نیست؛ چون مخالف حکمت الهی است.

بنابراین به صورت خلاصه:
احتمال آوردن شبیه معجزه = بطلان قطعیت صدق نبی = بی اعتمادی مردم به شخص نبی= نقض غرض الهی در فرستادن نبی

با سلام و عرض ادب خدمت كاربران و كارشناس محترم!
از اينكه شاهد ايجاد تاپيك هاى جديد تحت عناوين مختلفه(منظور از مثل در تحدى،معجزه بودن قرآن ...) هستيم،بيانگر آنست كه مفهوم معجزه بودن قرآن تا هنوز هم در اذهان بسيارى از مردم مبهم مانده است.از كارشناسان محترم خواهشمندم در زمينه ارئه جوابات صبور باشند و پرسشگر را به پستهاى قبلى ارجاع ندهد ، كسيكه تاپيك جديد ايجاد نموده مسلماً پستهاى قبلى را خوانده است.بنابر اين لازم ميبينم تا اعجاز قرآن را بشكل محسوس وبا مقايسه با موارديكه كه در آن عجز و ناتوانى بشرى بخوبى واضح شده باشد،تحرير گردد.تشكر

shawali.afghan7;723684 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت كاربران و كارشناس محترم!
از اينكه شاهد ايجاد تاپيك هاى جديد تحت عناوين مختلفه(منظور از مثل در تحدى،معجزه بودن قرآن ...) هستيم،بيانگر آنست كه مفهوم معجزه بودن قرآن تا هنوز هم در اذهان بسيارى از مردم مبهم مانده است.از كارشناسان محترم خواهشمندم در زمينه ارئه جوابات صبور باشند و پرسشگر را به پستهاى قبلى ارجاع ندهد ، كسيكه تاپيك جديد ايجاد نموده مسلماً پستهاى قبلى را خوانده است.بنابر اين لازم ميبينم تا اعجاز قرآن را بشكل محسوس وبا مقايسه با موارديكه كه در آن عجز و ناتوانى بشرى بخوبى واضح شده باشد،تحرير گردد.تشكر

سلام
تشکر از شما
بله کارشناسان هم پاسخگویی می کنند. بنده کارشناس نیستم بعنوان یک کاربر معمولی وقتی با طرف خود وارد بحث می شود انتظار دارم بحث تا به آخر ادامه داشته باشد تا به یک نتیجه گیری مشترک برسیم. نه اینکه وسط کار یا آخر کار بحث نیمه تموم باقی بمونه و بعد همون سوالای تکراری جای دیگه مطرح بشن.
حتی در همین تاپیک چندین باز سوالات تکراری مطرح شدند.

صدیق;723630 نوشت:
معجزه را با رکورد گینس مقایسه میکنید!؟؟
اگر با سحر و جادو مقایسه میکردید اینقدر تعجب نداشت.

با سلام.
شما استدلال فرمودید قرآن معجزه است و دلیل آن هم این است که تا امروز کسی مثل آن را نیاورده است.
بنده رکوردهای گینس را با قرآن مقایسه کرده ام. چون در هیچ کدام از این دو مورد فی نفسه نمی توان حکم به معجزه بودن کرد و باید تحدی کرد تا معجزه بودن ثابت شود. قرآن را نمی توان فی نفسه گفت معجزه است. بلکه بدلیل اینکه کسی نتوانسته مثل آن را بیاورد می گویند معجزه است.
خوب بنده با یک مثال استدلال شما را نقد کردم. همین. گفتم اگر قرار باشد هر کسی آمد و کاری انجام داد و ادعایی کرد و به مبارزه طلبید قرار نیست چون ما نمی توانیم مثل کار او را انجام دهیم فعلا ایمان بیاوریم تا ببینیم بعدا چه می شود. با این منطق به قول شما سنگ روی سنگ بند نمی شود.
صدیق;723630 نوشت:
پس با این بیان شما، تمام کسانی که ایمان آورند توان درک این احتمالات را نداشتند و ایمانشان هیچ فایده ندارد.
در ضمن، مخالفان و مشرکان هم بی جهت به دنبال شکست دادن پیامبر بودند. خیلی راحت این احتمالات شما را مطرح میکردند.

به بنده مربوط نیست دیگران چه کاری انجام دادند. ایمان دیگران به خودشان مربوط است. اتفاقا ما هم دقیقا داریم درمورد ایمان آنها صحبت می کنیم. می خواهیم ببینیم ایمان آنها وجه معقولی داشته یا خیر.
صدیق;723630 نوشت:
دوست عزیز این احتمالات چیزی نیست که فقط امروز به ذهن شما رسیده باشد. حتما بزرگانی که در آن زمان بودند مانند سلمان و ابوذر و بعد از او امثال هشام و فلاسفه و متکلمان بزرگی مانند ابن سینا و غزالی و فخر و قاضی و سید مرتضی و... اینقدر باهوش بوده اند که چنین احتمالاتی را بدانند.
خب چرا توجه نداشتند؟ علت همانی است که در جواب جناب استوار در پست بالا ذکر شد.
خلاصه اینکه:
این احتمالات عقلی است ولی عقلایی نیست و عقلای عالم به این احتمالات توجهی نمیکند.

ده ها برابر آنها هم دانشمندانی بودند که ایمان نیاوردند. نمی دانم شاید انها انسان های عاقلی نبودند!!!
صدیق;723630 نوشت:
خیر تحدی در الفاظ و ارائه معانی، در زبان عربی است وگرنه شما خیلی راحت برمیگردید و میفرمایید که خب آن وقت چه کسی داور بین قران کریم و مثلا حافظ و شکسپیر است؟

مشکل وجود داور که در هر دو صورت وجود دارد. ولی عرض شد اگر بخواهیم از این مشکل صرفه نظر کنیم برای مقایسه فصاحت و بلاغت دو متن در دو زبان مختلف همان ادیبانی که می فرمایید می توانند راه کار ارایه دهند. وجه غیرمعقول بودن انحصار تحدی در زبان عربی را ثابت کردیم. همان دعوت جن و انس به مبارزه که اگر فقط به زبان عربی می بود می توانست فقط اعراب را دعوت به تحدی کند.
به عنوان مثال سیب را نمی توان با قرمه سبزی در حالت کلی مقایسه کرد. ولی از آنجایی که هر دو خوراک محسوب می شوند می توان فاکتورهایی از آنها را با هم مقایسه کرد. میزان کالری - وزن - حجم و ... .
صدیق;723630 نوشت:
در ضمن، تحدی ای که بیان شد، نگاه حداقلی بود و فارغ از اینکه طرفدارانش، حصر گرایی بی جهت است.
یعنی همانطور که وجود اعجاز، منحصر در فصاحت و بلاغت نیست، تحدی نیز منحصر به آن نیست.
قرار است حداقل مثل یک سوره آورده شود. مثل از تمام جهات باید باشد که یکی از آنها فصاحت و بلاغت است.

لطفا تمام وجوه اعجاز قرآن را بیاورید و البته ثابت کنید که در تمام سوره های قرآن تمام وجوه اعجاز وجود دارد. چرا که تحدی به سوره است.
صدیق;723630 نوشت:
منطقا ممکن است در حالی که تایپ میکنید صفحه مانیتور منفجر شود و ذرات آن به چشم شما فرو برود یا اینکه از داخل کیبوردی که تایپ میکنید ماری بیرون بیاید و دست شما را نیش بزند یا از زیر میزی که در کنارش نشسته اید، اژدهایی هفت سر بیرون بیاید و خدی ناکرده شما را ببلعد یا زمین دهان باز کند و شما را در خود فرو ببرد یا....
خب چرا کنار نمیروید؟ چرا فرار نمیکنید؟

بنده در پاسخ به شما که فرمودید انسان که از فضا نمی آید این مطلب را عرض کردم کهشما آن را پیراهن عثمان کردید. هر چند که احتمال این مساله با احتمال وقوع اتفاقاتی که شما فرمودید زمین تا آسمان متفاوت است. شما از هر انسان عاقلی بپرسید آیا موجودات فضایی وجود دارد سریع نمی گوید خیر بلکه می گوید احتمال دارد. ولی مسلما هیچ کس اعتقاد ندارد که احتمال دارد مار از کامپیوترش بیرون بیاید.
در هر صورت خلق یک متن ادبی آنقدرها هم مساله ی بزرگی نیست که نیاز به موجودات فضایی داشته باشد.
صدیق;723631 نوشت:
حث ما در مورد وجوه اعجاز قران نیست.
حتی در مورد تحدی نیز نیست.
بحث بر سر این بود که ایا دین بشری است؟
بنده عرض کردم که بشری نیست زیرا معجزه پیامبران و خصوصا پیامبر اسلام فرابشری بودن آنرا نشان میدهد.
یک مقداری نیز بحث به سمت این رفت که ایا قرآن کریم معجزه است یا نه.
بیشتر از این خروج از بحث است و نیازمند کارشناس قران و حدیث است و ایشان باید به این بحثها در تاپیک مختص خودش (وجوه اعجاز قران کریم یا تحدی) پاسخ بدهد.
بنده صرفا به صورت کلامی به اصل معجزه پاسخ میدهم ولی در مورد ریز قضایا و جزئیات اعجاز قران کریم نیاز به تاپیک مستقل و کارشناس قران است.

چشم استاد.
دیگر در مورد قرآن و تحدی آن بحث نمی کنیم. در مورد همان معجزه مطالب را دنبال خواهیم کرد.
فرابشری بودن را عرض کردیم که دلیل بر خدایی بودن نیست.
صدیق;723631 نوشت:
آن یک نفر در زمره جاهلان قاصر و مستضعف فکری است و تکلیفش جدای از عالمان و جاهلان مقصر است.
سنتهای الهی در دنیا، بیشتر مربوط به جماعت است نه تک تک انسانها.
مشکل از محدودیتهای دنیاست نه توان خداوند.

ما در مورد خداوند سخن می گوییم و عدالت او که تمام انسان ها را شامل می شود.
یک نفر مثال بود. وگرنه تعداد آنها کم و قابل صرف نظر نیست.
خلاصه و مرور :
عرض شد : فرابشری بودن یک عمل چگونه ثابت می شود؟
پاسخ شما : اینکه هیچ کس توان انجام آن را نداشته باشد.
عرض شد : گفتیم همه انسان ها تا به الان نیامده اند
پاسخ دادید : هر وقت آمدند و تحدی را پاسخ دادند قبول می کنیم فرابشری نیست. ولی تا به الان باید اعتقاد داشته باشیم فرابشری است.
بنده هم گفتم اگر بنا به این باشد که هر کس آمد کاری انجام داد و ادعایی کرد و تحدی کرد و کسی پیدا نشد مثل او آن کار را انجام دهد باید گفته هایش را قبول کنیم که سنگ روی سنگ بند نمی شود.
از اینگونه انسان ها که توانایی هایی منحصر به فرد دارند زیاد است. لذا صرف اینکه کسی نتوانست مثل آن کار را انجام دهد دلیل بر فرابشری بودن آن کار نیست. باید دلیل قانع کننده تری بر فرابشری بودن این کار ها عنوان کنید. نه اینکه صرفا کسی قادر به انجامش نباشد.
در این مورد استارتر هم پاسخی در خور توجه دادند :
ملاali;720329 نوشت:
این هم ازون سخن هاست..! مگر خداوند عقل نداده؟!
وقتی هیچ دلیل عقلی نداشته باشیم فردی که قدرت و ادعایی دارد از طرف خداست...چرا خدا باید او را ناتوان کند؟؟؟!!!

صدیق;723631 نوشت:
اما قرار نیست جلوی هر نوع انحرافی را بگیرد.
مثلا برخی از همین هندوها، گاو پرست هستند یا گاه موش را تقدیس میکنند و یا حتی سنگی را. حال خداوند باید جلوی انحراف اینها را هم بگیرد؟

نه جلوی هر انحرافی. عرض شد جلوی انحرافاتی که همراه با مدعی کار خارق العاده وجود داشته باشد.
صدیق;723631 نوشت:
شما ادعای حصر دارید. من باید رد آنرا اثبات کنم!؟
بنابراین شما باید برای این حصرگرایی خود دلیل بیاورید.

تمام انسان های روی زمین یا مسلمانند یا غیر مسلمان. این حصر کجایش مشکل دارد؟ ایرادش را بفرمایید.
صدیق;723631 نوشت:
در جواب جناب استوار به این نکته اشاره کردم که برخی چنین اعتقادی دارند اما با کمال احترام برای این بزرگواران، این دیدگاه به نظرم درست نیست.
دلیلش هم این است که در آن صورت، قضاوت میان آن دو متن که از دو زبان متفاوت آمده است، اگر صرفا از نظر ادبی بخواهد ملاحظه شود تقریبا امری محال و نشدنی است.
به همین جهت، معتقدم که تحدی در صورتی درست است که در یک زبان معیار باشد نه در زبانهای متعدد.

در این مورد در بالا توضیح داده شد.
صدیق;723631 نوشت:
آزمایش برای چه؟
اگر قرار است خیالی بحث کنیم، اسلوب بحث علمی نیست و به جایی نمیتوان رسید.

اگر قرار باشد اینها خیالی باشد از طرف خدا بودن معجزه آورنده هم به همان اندازه خیالی است.
بر هر حال باید خیالی بودن یا نبودن آنها ثابت شود.

پ.ن. به برخی پست ها در مورد قرآن بنا به سفارش جنابعالی پاسخ داده نشد.

و من الله توفیق

يك نكته قابل تأمل است و آن اينكه كسيكه به عجز و ناتوانى خود نسبت به يك امرى اعتراف ميكند به اين معناست كه او ناتوانى خود را دريافته است و ميتواند با گذشت زمان و با اجراى تمرينات لازم به آن امرى كه قبلاً در مقابل اجراى آن عاجز بود،تسلط يابد.
به اين مثال توجه كنيد:شخصى از برداشتن يك وزنه مشخص عاجز است و عجز خود را در نبودن قدرت عضلى لازم براى برداشتن وزنه ميداند، بدون شك برداشتن اين وزنه بعد از گذشت زمان و تمرينات لازم ووو براى شخص مذكور ناممكن نخواهد بود.
سوال من اينجاست كه چرا هماوردى قرآن و امثالهم از اين قاعده مستثنى شمرده ميشوند؟
موضوع به ظاهر با تاپيك همخوانى ندارد اما فكر ميكنم ريشه مشترك با موضوع تاپيك دارد. منتظر جواب از كارشناس محترم هستم.

صدیق;723658 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام و تبریک پیشاپیش تولد آقا امام رضا علیه اسلام.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب صدیق و رحمت خدا بر شما و برکاتش،
همچنین عید میلاد عالم اهل بیت علیه و علیهم‌السلام بر همه‌ی محبین ایشان پر برکت باشد ان شاء الله

خدا هیچ مؤمن یا مسلمانی را گرفتار سنت املاء و استدراج (نقد نشدن در حیات دنیا) نگرداند ...
جناب صدیق نپسندید که حقیر هم بدون نقد شدن از این دنیا بروم :Gol:
اگر لطف کردید و نقد کردید لطفاً سپس اجازه‌ی بحث کردن هم بدهید :Gol:

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

نیکوکار;723637 نوشت:
سلام
خب اینم که راجبش بحث کرده بودیم. قرار بود نسخه قرآنی خودشون رو بیارن که نیوردن!

عید همتون مبارک:Gol:

عید شما هم مبارک ، برادر گرامی :Gol:
میلاد امام رضا(ع) را خدمت شما، جناب صدیق و همه کاربران گرامی ، تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. :Gol:

این تاپیک محل مناسبی برای انجام تحدی نیست.

استوار;723886 نوشت:
عید شما هم مبارک ، برادر گرامی
میلاد امام رضا(ع) را خدمت شما، جناب صدیق و همه کاربران گرامی ، تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

این تاپیک محل مناسبی برای انجام تحدی نیست.


سلام
سپاسگزارم
طبق صلاحدید شما من در خدمتم

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

صدیق;723608 نوشت:
[=microsoft sans serif]
دوست عزیز جناب استوار

استاد گرانقدر و عزیز، جناب صدیق :Gol:
بنده هم به نوبه خود از حسن مدیریت شما در تاپیک، از حسن توجه‌تان، از سعه صدرتان، و نیز از زمانی که برای پاسخگوئی به مطالب صرف می‌کنید، کمال تشکر و قدردانی را دارم.
و عذرخواهی می‌کنم که به علت علم و آگاهی ناچیزم، باعث زحمتتان می‌شوم.
انشاالله از زکات علمتان، بهره‌مند شویم. اجرکم عند الله.

پاسخهایتان را در پست‌های 265 ، 266 و 270 مطالعه نمودم.
با توجه به بحثمان در مورد «احتمال» و نیز استدلال عقلی بکار رفته در پست 270 در این مورد، با اجازه شما همین پست را بررسی می‌کنم.

صدیق;723658 نوشت:

[=microsoft sans serif]حال که مشخص شد، بر اساس حکمت الهی، مدعی دروغین نبوت، توان انجام معجزه را ندارد، سراغ احتمالات عقلی مطرح شد میرویم:

[=microsoft sans serif]م1. احتمال انجام معجزه ولو در زمانهای آینده، مساوی است با بطلان قطعیت صدق نبی.(این مقدمه که واضح است)
[=microsoft sans serif]م2. قطعی نبودن صدق نبی در ادعای ارتباطش با خداوند، مساوی است با بی اعتمادی مردم.( زیرا تا زمانی که مردم قطع به صدق نبی نداشته باشند، به او نمیتوانند اعتماد کنند)
[=microsoft sans serif]م3. بی اعتمادی مردم به آن شخص، نقض غرض الهی در فرستادن پیامبران است.(چون در صورتی فرستادن پیامبران فایده دارد که مردم به سخنان او اعتماد کنند و سخنش را بپیذیرند و هدایت شوند)
[=microsoft sans serif]م4. نقض غرض الهی، محال است.(در بالا گفته شد)
[=microsoft sans serif]نتیجه: چنین احتمالی، عقلا محال است؛ زیرا در نهایت نقض غرض الهی میشود و نقض غرض محال است.



مقدمه سوم تنها هنگامی درست است که او حقیقتاً صادق بوده باشد.
اگر وی صادق نباشد (یعنی در مقدمه اول و دوم، «نبی» به «مدعی» تغییر کند)، آنگاه آن چیزی که ارائه کرده، در واقع معجزه نیست.
و مخاطبان یا در مدت زمان کوتاهی، مانندِ آن را می‌آورند و یا با در نظر گرفتن آن احتمال، عدم قطعیتِ صدقِ او را نتیجه گرفته و به وی اعتماد نمی‌کنند.
و اینجا نقض غرض الهی صورت نگرفته.
این نشان می‌دهد که:
آن احتمال، محال نیست. بلکه به علت محال بودن نقض غرض الهی، خداوند باید رسولش را به معجزه‌ای مجهز کند که مخاطبانش هیچگاه نتوانند احتمال مذکور را بر آن معجزه مترتب سازند.

نیکوکار;723789 نوشت:
با این حساب از نظر شما غیب گویی باید چگونه باشد تا برای شخص شما مورد قبول قرار گیرد؟

با سلام.
به نظرم ابتدا باید ثابت کنید غیب گویی جزء توانایی های انسان نیست بعد بروید سراغ کیفیتش.
و من الله توفیق

استوار;723910 نوشت:
خداوند باید رسولش را به معجزه‌ای مجهز کند که مخاطبانش هیچگاه نتوانند احتمال مذکور را بر آن معجزه مترتب سازند.

با سلام خدمت جناب استوار
راجع بع این نتیجه ای که گرفتید سوالی داشتم.
اگر معجزه صرفا با تحدی ثابت شود هیچ گاه نمی توان تشخیص داد که این کار معجزه است. چون لازمه ی تحدی این است تمام انسان ها بیایند و شانسشان را امتحان کنند چه بسا پیروز شدند.
لذا باید معجزه از روی خود معجزه اش باید ثابت گردد. نه از روی تحدی.
حال از نظر شما چه کاری میتواند مصداق معجزه باشد؟
بر اساس این استدلال که توانایی های انسان کاملا مشخص نیست بنده نمی توانم معجزه را به عنوان نشانه ی نبوت قبول کنم. چون منطقا تشخیص اینکه آن کار از مدعی سر زده یا خداوند این قدرت را به او داده محال است.
لذا دقیقا به همین دلیل که نمی توان نشانه ای برای نبوت در نظر گرفت اصل نبوت دچار خدشه می شود. یعنی چون مدعی نبوت هیچ گاه نمی تواند ادعایش را ثابت کند اصل نبوت زیر سوال می رود.
در واقع این نوعی اثبات عدم ضرورت نبوت از جزء به کل است.
نظر شما چیست؟
و من الله توفیق

[=microsoft sans serif]

shawali.afghan7;723684 نوشت:
از اينكه شاهد ايجاد تاپيك هاى جديد تحت عناوين مختلفه(منظور از مثل در تحدى،معجزه بودن قرآن ...) هستيم،بيانگر آنست كه مفهوم معجزه بودن قرآن تا هنوز هم در اذهان بسيارى از مردم مبهم مانده است.از كارشناسان محترم خواهشمندم در زمينه ارئه جوابات صبور باشند و پرسشگر را به پستهاى قبلى ارجاع ندهد ، كسيكه تاپيك جديد ايجاد نموده مسلماً پستهاى قبلى را خوانده است.بنابر اين لازم ميبينم تا اعجاز قرآن را بشكل محسوس وبا مقايسه با موارديكه كه در آن عجز و ناتوانى بشرى بخوبى واضح شده باشد،تحرير گردد.تشكر

باسلام
قرار نیست که تمام بحثها در این تاپیک انجام شود.
طبق مقررات انجمن، مشارکت کاربران در هر تاپیک حتما باید در مورد سوال اولیه باشد.
سوال اولیه این تاپیک نیز مسئله معجزه یا معجزه بودن قران کریم یا وجوه اعجاز آن و نیز تحدی نبود، بلکه بحث از معجزه و تحدی صرفا به منظور بطلان دیدگاه بشری بودن دین ارائه شد.
فرض در این سوال آن است که ما معجزه بودن قران کریم را قبول داشته باشیم. با این فرض، مسئله تحدی و نیز بشری نبودن دین اثبات میگردد.
اما اگر کسی در معجزه بودن قران کریم یا اصل وقوع معجزات شک داشته باشد، لازم است در تاپیک مستقلی آنرا دنبال کند. وگرنه بحث به هیچ سرانجامی نخواهد رسید.

موفق باشید.

[=microsoft sans serif]سلام

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
قرآن را نمی توان فی نفسه گفت معجزه است. بلکه بدلیل اینکه کسی نتوانسته مثل آن را بیاورد می گویند معجزه است.

اینکه میفرمایید قرآن کریم فی نفسه معجزه نیست یعنی چه؟
دوست عزیز، اعجاز دیگران از آوردن شبیه معجزه، لازمه معجزه بودن یک کار است.
بنابراین، معجزه، همان ناتوانی دیگران نیست بلکه ناتوانی دیگران لازمه معجزه است.(فتامل)

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
به بنده مربوط نیست دیگران چه کاری انجام دادند. ایمان دیگران به خودشان مربوط است. اتفاقا ما هم دقیقا داریم درمورد ایمان آنها صحبت می کنیم. می خواهیم ببینیم ایمان آنها وجه معقولی داشته یا خیر.

اگر منظور شما از معقول بودن، عقلانی به معنای داشتن یقین صد در صد ریاضی و در حد قضایای تحلیلی است، خیر چنین نیست.
ولی اگر منظور از معقول بودن، صورتی است که درصد احتمال خلاف آن بسیار کم باشد حتی خیلی کمتر از یک درصد، بله ایمان بیشتر آنان در این حد است.
البته منظور این نیست که تمام ایمان آورندگان از راه معجزه، به این اندازه از یقین رسیده اند، خیر چنین نیست و اطمینان برای بیشتر آنان کفایت میکند.

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
مشکل وجود داور که در هر دو صورت وجود دارد. ولی عرض شد اگر بخواهیم از این مشکل صرفه نظر کنیم برای مقایسه فصاحت و بلاغت دو متن در دو زبان مختلف همان ادیبانی که می فرمایید می توانند راه کار ارایه دهند. وجه غیرمعقول بودن انحصار تحدی در زبان عربی را ثابت کردیم. همان دعوت جن و انس به مبارزه که اگر فقط به زبان عربی می بود می توانست فقط اعراب را دعوت به تحدی کند.
به عنوان مثال سیب را نمی توان با قرمه سبزی در حالت کلی مقایسه کرد. ولی از آنجایی که هر دو خوراک محسوب می شوند می توان فاکتورهایی از آنها را با هم مقایسه کرد. میزان کالری - وزن - حجم و

در مورد داوری، عرض کردم که در فرض اختلاف در زبانها، مشکل داوری و معیارها بیشتر خواهد شد. بعلاوه تقریبا هیچ متخصص توانمندی نداریم که مثلا در هر دو زبان کاملا مسلط به ادبیات عرب و فنون بیان باشد به همین جهت، به نظر میرسد که اگر ملاک در تحدی را صرفا فصاحت و بلاغت بدانیم، نمیتوان تحدی را برای هر زبانی دانست. مگر اینکه یا تحدی را حداکثری بدانیم یا اینکه زبان معیار، عربی باشد.

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
مام وجوه اعجاز قرآن را بیاورید و البته ثابت کنید که در تمام سوره های قرآن تمام وجوه اعجاز وجود دارد. چرا که تحدی به سوره است.

باعرض معذرت، بحث ما در مورد وجوه اعجاز نیست. این بحث را میتوانید در تاپیک های مختص به اعجاز قران کریم دنبال کنید.

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
نه جلوی هر انحرافی. عرض شد جلوی انحرافاتی که همراه با مدعی کار خارق العاده وجود داشته باشد

عرض شد عقل ما بر اساس دلیل حکمت، درک میکند که کار خارق العاده ای که واقعا شرایط معجزه را داشته باشد، برخداوند لازم است جلوی آنرا بگیرد و وقتی نمیگیرد، میفهمیم که آن شخص در ادعایش صادق است.

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
تمام انسان های روی زمین یا مسلمانند یا غیر مسلمان. این حصر کجایش مشکل دارد؟ ایرادش را بفرمایید

حصر در بحث ما مشکل دارد نه فی نفسه.
در بحث ما شما فرمودید که داوری ها فایده ندارد و جهت دار است. چون یا مسلمانند و به نفع قران سخن میگویند و یا غیر مسلمانند و به ضرر آن.
بنده عرض کردم که این حصر(مسلمان به نفع قران و غیر مسلمان به ضرر قرآن) را بر اساس چه دلیلی میفرمایید.

شریعت عقلانی;723704 نوشت:
در این مورد در بالا توضیح داده شد.

پاسخ بنده نیز ارائه شد. در همین پست

موفق باشید.

پ.ن. بحثهایی که پاسخ داده نشد، به جهت خارج نشدن از بحث اصلی تاپیک است.- بیش از این اندازه که خارج شدیم-

[=microsoft sans serif]

shawali.afghan7;723711 نوشت:
يك نكته قابل تأمل است و آن اينكه كسيكه به عجز و ناتوانى خود نسبت به يك امرى اعتراف ميكند به اين معناست كه او ناتوانى خود را دريافته است و ميتواند با گذشت زمان و با اجراى تمرينات لازم به آن امرى كه قبلاً در مقابل اجراى آن عاجز بود،تسلط يابد.
به اين مثال توجه كنيد:شخصى از برداشتن يك وزنه مشخص عاجز است و عجز خود را در نبودن قدرت عضلى لازم براى برداشتن وزنه ميداند، بدون شك برداشتن اين وزنه بعد از گذشت زمان و تمرينات لازم ووو براى شخص مذكور ناممكن نخواهد بود.
سوال من اينجاست كه چرا هماوردى قرآن و امثالهم از اين قاعده مستثنى شمرده ميشوند؟
موضوع به ظاهر با تاپيك همخوانى ندارد اما فكر ميكنم ريشه مشترك با موضوع تاپيك دارد. منتظر جواب از كارشناس محترم هستم.

باسلام خدمت شما
ادعای عجز از جانب خداوند است نه از جانب انسانها.
البته با مشاهده اینکه، مخالفان اسلام نتوانسته اند به تحدی قران پاسخ دهند و به همین جهت، به جنبه های دیگر مبارزه روی آوردند نشان از آن دارد که خودشان با زبان بی زبانی اعتراف به ناتوانی و اعجاز دارند.

در مورد اینکه چرا این امر استنثا شده است، دلیل سنخ عمل است.
چون قدرت این عمل مستقیما از خداوند است و قدرت شخص نبی، هیچ دخالتی در آن ندارد. نبی صرفا مجرای قدرت الهی در انجام آن کار و عمل بوده است. به همین دلیل، انسانهای دیگر از آوردن شبیه آن عاجزند، هرچند جن و انس جمع شوند و دست به دست هم بدهند و قدرتشان را جمع کنند.

باء;723851 نوشت:
اگر لطف کردید و نقد کردید لطفاً سپس اجازه‌ی بحث کردن هم بدهید

باسلام و تحیت

دوست عزیز
بنده هیچگاه از بحث ناراحت نمیشوم و فرار نمیکنم.
اما با توجه به قوانین و مقررات انجمن در هر تاپیک لازم است مباحث در مورد همان بحث اولیه و سوال استارتر باشد نه مباحث دیگر.
به همین جهت، در نهایت میتوان در مورد تحدی سخن گفت نه اعجاز به صورت کلی و نه اعجاز قران کریم و نه وجوه اعجاز.

به هرحال منتظر نکات شما در مورد بحث اولیه تاپیک هستیم.

موفق باشید.

[=microsoft sans serif]باسلام:Gol:

استوار;723910 نوشت:
و عذرخواهی می‌کنم که به علت علم و آگاهی ناچیزم، باعث زحمتتان می‌شوم.

دوست عزیز
من هیچگاه از هم بحث شدن با دوستان مثل شما و جناب شریعت عقلانی(و البته دوستان دیگری که فعلا نیازی به ذکرشان نیست) که طالب حقیقت هستند ملول و خسته نمیشوم.
بلکه از دقت نظر شما کمال استفاده را دارم.
امید که بهره ای از این مباحثات ببریم.

اما مقدمه سوم استدلالی که بنده ارائه کردم:

صدیق;723658 نوشت:
م3. بی اعتمادی مردم به آن شخص، نقض غرض الهی در فرستادن پیامبران است.(چون در صورتی فرستادن پیامبران فایده دارد که مردم به سخنان او اعتماد کنند و سخنش را بپیذیرند و هدایت شوند)

و شما در آن اشکال داشتید:

استوار;723910 نوشت:
مقدمه سوم تنها هنگامی درست است که او حقیقتاً صادق بوده باشد.
اگر وی صادق نباشد (یعنی در مقدمه اول و دوم، «نبی» به «مدعی» تغییر کند)، آنگاه آن چیزی که ارائه کرده، در واقع معجزه نیست.
و مخاطبان یا در مدت زمان کوتاهی، مانندِ آن را می‌آورند و یا با در نظر گرفتن آن احتمال، عدم قطعیتِ صدقِ او را نتیجه گرفته و به وی اعتماد نمی‌کنند.
و اینجا نقض غرض الهی صورت نگرفته.
این نشان می‌دهد که:
آن احتمال، محال نیست. بلکه به علت محال بودن نقض غرض الهی، خداوند باید رسولش را به معجزه‌ای مجهز کند که مخاطبانش هیچگاه نتوانند احتمال مذکور را بر آن معجزه مترتب سازند.

همانطور که ملاحظه میکنید در این مقدمه، ما کاری به صادق بودن آن فرد نداریم.
اتفاقا صادق بودن یا نبودن آن فرد هیچ دخلی در این مقدمه ندارد و پیش فرض صادق بودن شخص معجزه آور، خودش مصادره به مطلوب است؛ چون ما تازه در این استدلال میخواهیم صدق نبی را از راه ملازمه اثبات کنیم.
ما اصلا نمیدانیم که او صادق است یا نه. حقیقتا صادق است یا غیر حقیقی.
ما فقط انجام عملی را از او دیدیم که دیگران از انجامش عاجز بودند.
حال که چنین عملی صورت گرفت و آن شخص، مدعی ارتباط با غیب شد، میخواهیم بفهمیم که او در این ادعایش صادق است یا نه؟
بنابراین اصلا صادق بودن یا نبودن را نباید به عنوان پیش فرض گرفت که خطا و مغالطه است.
حتما دقت دارید که این استدلال برای اینکه کارایی لازم را داشته باشد باید به دنبال استدلال قبلی(استفاده از حکمت در اثبات اصل صدق نبی) مطالعه شود نه به تنهایی.

بنابراین دوباره به صورت کاملتر، هر دو استدلال در کنار هم مورد استفاده قرار میگیرد و استدلال به شکل دیگری تنسیق میگردد:
م1. شخصی کاری را انجام داده است که دیگران از انجامش عاجزند و ادعای ارتباط با غیب و نبوت از جانب خدا را دارد.
م2. اگر آن شخص صادق نباشد، برخداوند لازم است که جلوی انجام چنین کاری را بگیرد.(به علت دلیل حکمت)
م3. احتمال انجام عملی در زمان آینده که شبیه معجزه مورد نظر باشد، مخل به اعتماد مردم است و قطعیت نسبت به ارتباط را از بین میرد.
م4. اخلال به اعتماد مردم و خلل در اعتماد آنان به نبی و معجزه وی، نقض غرض ارسال نبی و اجرای معجزه به دست اوست.
م5. نقض غرض برای خداوند امکان ندارد.(به واسطه دلیل حکمت)

در نتیجه به صورت یک قیاس استثنایی و از راه بطلان تالی میتوان گفت:
صغری: احتمال اینکه چنین کاری ولو در آینده دور، مستلزم محال است(چون همانطور که در مقدمات بالا گفته شد، مستلزم وقوع خلل در غرض الهی از ارسال انبیاء و هدایت مردم میشود و نقض غرض نیز محال است)
کبری: والتالی باطل( مستلزم محال، خودش محال است.)
پس: فالمقدم مثله( احتمال انجام چنین کاری، عقلا محال است.

موفق باشید.

[=microsoft sans serif]باسلام
متاسفانه با وجود تذکری که دیروز دادم، برخی از دوستان کماکمان دوست دارند هر طور و از هر بحث که دلشان میخواهند بحث کنند.
اگر قصد ارائه اشکال در مطالب مرتبط به تاپیک را ندارید، خوب است که تاپیک را برای جمع بندی ببندم.

صدیق;723984 نوشت:
باسلام و تحیت

دوست عزیز
بنده هیچگاه از بحث ناراحت نمیشوم و فرار نمیکنم.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر بزرگوار جناب صدیق و رحمت خدا بر شما و برکاتش
ببخشید سوء تفاهم شده، منظورم این نبود که شما از بحث قرار کرده باشید یا ناراحت شوید، منظورم این بود که چون هنوز درست یا نادرست در کسوت همکاری با سایت هستم خواستم قبل از وارد شدن به بحث از شما اجازه گرفته باشم و بدون اجازه بحثی نکرده باشم ... امام صادق علیه‌السلام جایی در مورد یکی از یاران خویش فرمودند که بر خود حرام می‌دانم که حرفی که او زده است را رد کنم، حقیر هم مخالفت کردن با علمای بزرگوار شیعه را بر خود نادرست می‌دانم گرچه اختلاف نظرهایی هم داشته باشیم ... اما در مورد بحث تحدی فکر می‌کنم قضیه کمی فرق داشته باشد ... برداشتی که حقیر از تحدی دارم ۱۸۰ درجه با برداشتی که معمولاً از تحدی می‌شود متفاوت است و گمان حقیر این است که چون معمولاً علما دلشان پاک است نیازی به پرداختن به تحدی برای ایمان آوردن خودشان نداشته‌اند و سابقاً تا قبل از تجدد فرهنگی مردم عامی هم چنین مشکلاتی نداشته‌اند و به همین دلیل به تحدی با دقت کافی پرداخته نشده است ... اما امروزه بسیاری از مردم به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان می‌آورند حال آنکه به نظرشان قرآن یک کتاب معمولی است و اگر بگویند که نیست باز نمی‌دانند که از چه نظر این کتاب یک کتاب معمولی نیست، یعنی حقیقتاً اینطور نیست که مثلاً قرآن برایشان بالاتر از مثلاً گلستان سعدی باشد و خودشان به این فهم رسیده باشند، بنای بر تبعیت از علمایی را دارند که به ایشان اعتماد دارند و این اشتباه هم نیست (بخصوص پیرو فتوای شیخ انصاری که در تاپیک دیگر جناب استوار مطرح کردند و حقیقتاً خیلی پخته و جامع بود)، تبعیت کردن از علما اشتباه نیست ولی تا وقتی که در این تبعیت خود دچار شک نشوند و این امر در گذشته چندان مشکل‌ساز نبود چون همه به علما ایمان داشتند و علما در میان مردم بودند، ولی امروز تردیدگرایی تحت عنوان دانش‌پژوهی رسماً در مدارس و دانش‌گاه‌های خودمان تدریس می‌شود و جوانان بر این اسلوب تربیت می‌شوند و یاد می‌گیرند که به آنچه می‌بینند و آنچه که می‌شنوند اعتماد نکنند و هر چه شنیدند بپرسند چرا! این مسأله به خودی خود خوب است، عقل منطقی سبب پیشرفت و فهم بیشتر در مسائل می‌شود، اما ایراد این مسأله آنجاست که عقل منطقی جایگزین عقل سلیم می‌شود و اگر کسی در عمق وجودش بداند که مثلاً قرآن یک کتاب معمولی نیست به او می‌گویند که شاید وهم و خیال باشد و بعد می‌گویند که این باور شما ناشی از جبر تاریخی و جبر جغرافیایی و جبر فرهنگی است و اگر در جای دیگری به دنیا می‌آمدید نسبت به باورهای دیگری همین حس را می‌داشتید، بعد همان حقیقت‌جویی ایشان را از دین دور می‌کند ... در این اسلوب جدید شخص در باطن خود به درستی قرآن و اسلام شهادت می‌دهد ولی بعد به خودش می‌گوید که نه شاید اینها همه ناشی از تلقین‌هایی باشد که در این سالها به من شده است، پس اول موضع خود را انکار می‌کند و بعد سعی می‌کند به قول دوستان با یک بحث برون‌دینی الهی بودن اسلام و قرآن را بررسی مجدد نماید و در این بحث برون دینی هم تنها ابزاری که می‌شناسد و قابل اطمینان می‌داند منطق و تجربه است و جایی برای قلب و عقل سلیم نمی‌شناسد ... به زعم حقیر شخص متفکری مانند برتراند راسل بدون شک حق را در باطن خود یافته بوده است ولی آن را نپذیرفت چون گمان می‌کرده است که تنها زمانی می‌توان آن را پذیرفت که بتوان یک بنیان کاملاً منطقی (و در برخی دانشمندان دیگر یک بنیان قابل آزمایش در آزمایشگاه) برای آن ایجاد کرد و البته در طول عمرش موفق به این کار نشد و این عدم موفقیت هم عجیب نیست ... در این اسلوب جدید به جای آنکه تلاش شود شخص در باطن خود به معیاری دست یابد یا روشی را بشناسد که بر اساس آن بتواند بین شناخت حقیقی و شناخت مجازی و اوهام را تمیز دهد و حق و باطل را تفکیک نماید تنها می‌گویند که باطن انسان محلی است که اوهام و حقایق از هم قابل تمیز دادن نیستند و برای رسیدن به حقیقت باید آن را از جهان خارج دریافت نمود و با عقل منطقی و عقل تجربی حقیقت بودن آن را تشخیص داد ... و این خودش یک دروغ و نیرنگ است که حقیر چندین بار سر اشتباه بودن آن با دوستان بحث کرده‌ام و از بحثی که با شما ادامه می‌دهند واضح است که اهمیتی به آن بحث‌ها نداده‌اند و برایشان کأن‌لم‌یکن بوده است ... الحمد لله علی کل حال

در هر صورت استاد بزرگوار، حقیر با گفتن آن عبارت منظورم این نبود که خدای ناکرده توهینی کرده باشم، منطورم این بود که به عنوان یک همکار که خدا بخواهد همکاری‌اش م رو به اتمام است هم اگر اجازه بدهید بتوانم بحث کنم

صدیق;723984 نوشت:
اما با توجه به قوانین و مقررات انجمن در هر تاپیک لازم است مباحث در مورد همان بحث اولیه و سوال استارتر باشد نه مباحث دیگر.
به همین جهت، در نهایت میتوان در مورد تحدی سخن گفت نه اعجاز به صورت کلی و نه اعجاز قران کریم و نه وجوه اعجاز.

بله اصل بحث حقیر با دوستان هم صرفاً روی تحدی قرآن بوده است و برداشتی که از آن داشته‌ام ... گرچه متوجه تفاوت بنیادین میان بحث تحدی و بحث اعجاز قرآن و وجوه اعجاز و اعجاز به صورت کلی نمی‌شوم ... مگر وجوه اعجاز در یک معجزه و عجز انسان‌ها در مقابل آن از راه تحدی قابل طرح نیست؟
صدیق;723984 نوشت:
به هرحال منتظر نکات شما در مورد بحث اولیه تاپیک هستیم.
موفق باشید.

بحث‌های حقیر در مورد تحدی کمی زیاد هستند اگر بخواهم از اول همه را بنویسم، برای همین با اجازه‌اتان آدرس برخی از پست‌هایی که در این زمینه نوشته‌ام را می‌دهم:

۱. توضیحات اجمالی در همین تاپیک

معرفی اجمالی

معرفی اجمالی (تکمیلی)

۲. توضیحات مفصل‌تر در تاپیک «دلایل عقلی نبوت»

مقدمه

مقدمه ۲

مقدمه ۳

مقدمه ۴

توضیح ۱

توضیح ۲

توضیح ۳

و تعداد دیگری از پست‌های دیگر آن تاپیک که مقدمه یا توضیح تکمیلی هستند و همچنین بسیاری از پست‌های تاپیک‌های دیگر ...

اگر خواستید و فرصت و حوصله برای مطالعه‌ی پست‌های بالا را نداشتید ان شاء الله همان توضیحات اجمالی این تاپیک + توضیح سوم از تاپیک دلایل عقلی نبوت را بخوانید کفایت نماید.

با تشکر :Gol:
یا علی علیه‌السلام

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;723930 نوشت:

اگر معجزه صرفا با تحدی ثابت شود هیچ گاه نمی توان تشخیص داد که این کار معجزه است. چون لازمه ی تحدی این است تمام انسان ها بیایند و شانسشان را امتحان کنند چه بسا پیروز شدند.
لذا باید معجزه از روی خود معجزه اش باید ثابت گردد. نه از روی تحدی.

دوست گرامی، جناب شریعت عقلانی.
معجزه، مقرون به تحدی است. اما تحدی به آن معنا نیست که حتماً دعوت به معارضه یا همانند آوری، صراحتاً بیان شود.
همانگونه که جناب صدیق نیز فرمودند:
صدیق;723981 نوشت:
[=microsoft sans serif]معجزه، همان ناتوانی دیگران نیست بلکه ناتوانی دیگران لازمه معجزه است.

به عبارت دیگر، تحلیلِ صحیحِ مخاطبان از معجزه، همان چیزیست که ناتوانی از همانند آوری را تبیین می‌کند.
تحدی می‌تواند در اینجا به صورت ضمنی و در پس زمینه، انجام شود.
مخاطب معجزه را تحلیل می‌کند و با معیار عقل تجربی و نظری، آن را مورد سنجش قرار می‌دهد.

مثلاً در مورد بیان سخنی که دارای فصاحت و بلاغت باشد، مخاطب انجام آن‌ را محال نمیداند و احتمال می‌دهد که در آینده انجام شود.
اما در برخی موارد همانند دو نیم کردن ماه، هم عقل تجربی و هم عقل نظری هر دو حکم می‌کنند که انسان محال است بتواند چنین کاری انجام دهد. (دراینجا نمیخواهم در مورد معجزه شق القمر و صحت وقوعش بحثی کنم، بلکه صرفاً مثالی زدم که بیانگر این باشد که اموری وجود دارند که ما یقین داریم انجامش در عهده بشر نیست)

شریعت عقلانی;723930 نوشت:

حال از نظر شما چه کاری میتواند مصداق معجزه باشد؟
بر اساس این استدلال که توانایی های انسان کاملا مشخص نیست بنده نمی توانم معجزه را به عنوان نشانه ی نبوت قبول کنم. چون منطقا تشخیص اینکه آن کار از مدعی سر زده یا خداوند این قدرت را به او داده محال است.
لذا دقیقا به همین دلیل که نمی توان نشانه ای برای نبوت در نظر گرفت اصل نبوت دچار خدشه می شود. یعنی چون مدعی نبوت هیچ گاه نمی تواند ادعایش را ثابت کند اصل نبوت زیر سوال می رود.
در واقع این نوعی اثبات عدم ضرورت نبوت از جزء به کل است.
نظر شما چیست؟

نظرم همان است که در پست 278 عرض کردم: معجزه آن است که انسان با معیار عقل نظری و تجربی، یقین حاصل کند نمی‌تواند مانند آن را انجام دهد.

کاستی دانش بشری در مورد توانائیهای ذهن، بدان معنا نیست که وی به طور مثال دو نیم شدن کره ماه را در آینده محتمل بداند.

استوار;724180 نوشت:
سلام و عرض ادب.
...
مخاطب معجزه را تحلیل می‌کند و با معیار عقل تجربی و نظری، آن را مورد سنجش قرار می‌دهد.

مثلاً در مورد بیان سخنی که دارای فصاحت و بلاغت باشد، مخاطب انجام آن‌ را محال نمیداند و احتمال می‌دهد که در آینده انجام شود.
اما در برخی موارد همانند دو نیم کردن ماه، هم عقل تجربی و هم عقل نظری هر دو حکم می‌کنند که انسان محال است بتواند چنین کاری انجام دهد. (دراینجا نمیخواهم در مورد معجزه شق القمر و صحت وقوعش بحثی کنم، بلکه صرفاً مثالی زدم که بیانگر این باشد که اموری وجود دارند که ما یقین داریم انجامش در عهده بشر نیست)
...
کاستی دانش بشری در مورد توانائیهای ذهن، بدان معنا نیست که وی به طور مثال دو نیم شدن کره ماه را در آینده محتمل بداند.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب استوار و رحمت خدا بر شما،
طی الأرض که یک انسانی در یک لحظه در این طرف کره‌ی زمین ناپدید شود و در جای دیگر پدیدار شود هم ممکن است از نظر خیلی‌ها با عقل منطقی و تجربی محال به حساب بیاید و حتی در مقام قضاوت بگوید که این کار در آینده هم نشدنی است، یا گذشتن از افلاک سابقاً محال به حساب می‌آمده است ولی امروز شدنی محسوب می‌شود ... بنابراین مسأله فقط تفاوت ظاهری و شهودی ولی غیردقیق میان مسأله‌ی فضاحت و بلاغت و مثلاً شق‌القمر یا بیرون آمدن شتر از کوه نیست ... تا وقتی که مسأله یافتن معیاری در ظاهر یک معجزه باشد حقیر با جناب شریعت‌عقلانی و متحیر موافقم که نمی‌توان معیاری برای الهی بودن آنها داشت و به طور خاص قران هرچقدر هم که از نظر ادبی و علمی و غیره والا و شریف باشد باز حداکثر می‌توان گفت که نویسنده‌ی آن انسان بافضیلت و با علم و دانش و ادیبی بوده است و ما معیاری ظاهری برای آنکه آثار خدا و آثار انسان را از هم بازبشناسیم نداریم ... مگرنه در باب نهج‌البلاغه هم ادیبی گفته است «إن علیٌ بشرٌ کیف بشر!؟»، یعنی اگر علی علیه‌السلام بشر است پس بشر چه موجود والایی می‌تواند باشد، اگر قرآن تا قیام قیامت هم پاسخی به تحدی‌اش داده نشود و مسلمان و غیرمسلمان از هر زبان و مسلک و قوم و نژادی با هر سطح دانشی بگویند اعتراف کنند که فراتر از توانایی ایشان است باز دلیل بر الهی بودنش نیست چون می‌توان گفت آورنده‌ی ان از همه بهتر بوده است، به هر حال می‌توان میان انسان‌ها دست به مقایسه زد و امکان دارد که یک نفر از همه نظر از همه بهتر باشد ... به همین دلیل باز حقیر اصرار دارم که منظور از تحدی چیز دیگری است و معنای اعجاز قرآن و سایر معجزات هم چیز دیگری است ... این مسائل باطنی است و در ظاهر جوابی برای آنها نمی‌توان یافت و بلکه می‌توان نشان داد که جوابی برایش نیست، همانطور که در بالا تلاش کردم نشان دهم ...
در بحثی که با هم راجع به تحدی داشتیم بحث از طرف شما یک‌طرفه متوقف شد، لطف می‌کنید دلیلش را عمومی یا خصوصی بفرمایید؟ پاسخ‌هایم به اشکالاتتان قابل قبول یا قابل تأمل بود یا آنها را اشتباه می‌دانید ولی برای اثبات اشتباه بودنش نیاز به وقت بیشتر دارید یا در کل علاقه‌ای به ادامه‌ی بحث ندارید؟
با تشکر
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سلام.

صدیق;723981 نوشت:
اینکه میفرمایید قرآن کریم فی نفسه معجزه نیست یعنی چه؟
دوست عزیز، اعجاز دیگران از آوردن شبیه معجزه، لازمه معجزه بودن یک کار است.
بنابراین، معجزه، همان ناتوانی دیگران نیست بلکه ناتوانی دیگران لازمه معجزه است.(فتامل)

به هر حال ما تا زمانی که از توانایی های بشر در تمام ابعاد اطلاع کافی نداشته باشیم نمی توانیم قضاوت کنیم این کاری که از مدعی سر زده جز توانایی های بشری است یا کار خداست. حتی اگر نمونه ی آن را نتوانیم بیاوریم.
صدیق;723981 نوشت:
عرض شد عقل ما بر اساس دلیل حکمت، درک میکند که کار خارق العاده ای که واقعا شرایط معجزه را داشته باشد، برخداوند لازم است جلوی آنرا بگیرد و وقتی نمیگیرد، میفهمیم که آن شخص در ادعایش صادق است.

وقتی نمی گیرد یعنی ای بشر خودت عقل داری و برو فکر کن و تشخیص بده. بنده جوابم را نگرفتم. چرا جلوی امثال سای بابا که اتفاقا جماعت زیادی را منحرف کرده گرفته نشد؟
و من الله توفیق

سلام و عرض ادب.

صدیق;723989 نوشت:
[=microsoft sans serif]
همانطور که ملاحظه میکنید در این مقدمه، ما کاری به صادق بودن آن فرد نداریم.
اتفاقا صادق بودن یا نبودن آن فرد هیچ دخلی در این مقدمه ندارد و پیش فرض صادق بودن شخص معجزه آور، خودش مصادره به مطلوب است؛ چون ما تازه در این استدلال میخواهیم صدق نبی را از راه ملازمه اثبات کنیم.
[=microsoft sans serif]
جناب صدیق، بحث صادق بودن یا نبودن را از آن‌جهت مطرح کردم که شما در مقدمات 1 و 2 از استدلال قبلی، به جای واژۀ «مدعی» از واژۀ «نبی» استفاده کرده بودید.

صدیق;723989 نوشت:
[=microsoft sans serif]
م1. شخصی کاری را انجام داده است که دیگران از انجامش عاجزند و ادعای ارتباط با غیب و نبوت از جانب خدا را دارد.
م2. اگر آن شخص صادق نباشد، برخداوند لازم است که جلوی انجام چنین کاری را بگیرد.(به علت دلیل حکمت)
م3. احتمال انجام عملی در زمان آینده که شبیه معجزه مورد نظر باشد، مخل به اعتماد مردم است و قطعیت نسبت به ارتباط را از بین میرد.
م4. اخلال به اعتماد مردم و خلل در اعتماد آنان به نبی و معجزه وی، نقض غرض ارسال نبی و اجرای معجزه به دست اوست.
م5. نقض غرض برای خداوند امکان ندارد.(به واسطه دلیل حکمت)

در نتیجه به صورت یک قیاس استثنایی و از راه بطلان تالی میتوان گفت:
صغری: احتمال اینکه چنین کاری ولو در آینده دور، مستلزم محال است(چون همانطور که در مقدمات بالا گفته شد، مستلزم وقوع خلل در غرض الهی از ارسال انبیاء و هدایت مردم میشود و نقض غرض نیز محال است)
کبری: والتالی باطل( مستلزم محال، خودش محال است.)
پس: فالمقدم مثله( احتمال انجام چنین کاری، عقلا محال است.


اگر اجازه دهید، ابتدا سؤالی را در مورد دو مقدمه اول، از محضرتان بپرسم.
اینکه بر خداوند لازم است که جلوی انجام چنین کاری را بگیرد، به چه معناست؟
1) آیا به این معناست که آن شخص اصلاً نتواند آن عمل را (که طبیعتاً باید از مقولۀ سحر باشد) انجام دهد؟
2) آیا به این معناست که آن عمل انجام شده، ولی خداوند به طریقی مخاطبان را متوجه سحر وی می‌کند؟
3) یا ... ؟

شریعت عقلانی;724200 نوشت:
وقتی نمی گیرد یعنی ای بشر خودت عقل داری و برو فکر کن و تشخیص بده. بنده جوابم را نگرفتم. چرا جلوی امثال سای بابا که اتفاقا جماعت زیادی را منحرف کرده گرفته نشد؟
و من الله توفیق

چند سال طول کشید تا جلوی این فرد گرفته شود؟ 1400 سال؟
آیا خداوند باید به محض وقوع جرم خودش مجرم را بکشد؟ خب پس اختیار و طبیعت چه می شود؟

نیکوکار;724277 نوشت:
چند سال طول کشید تا جلوی این فرد گرفته شود؟ 1400 سال؟
آیا خداوند باید به محض وقوع جرم خودش مجرم را بکشد؟ خب پس اختیار و طبیعت چه می شود؟

سلام.
والا حرف ما هم دقیقا همین است. مگر قرار است خدا برای هر اتفاق خارق عادتی وارد عمل شود.
این استدلال بنده نبود. استدلال کارشناس گرامی بود.
صدیق;723989 نوشت:
[=microsoft sans serif]
م2. اگر آن شخص صادق نباشد، برخداوند لازم است که جلوی انجام چنین کاری را بگیرد.(به علت دلیل حکمت)

جناب استوار هم در پست قبلی در مورد کیفیت اقدام الهی از کارشناس محترم سوالاتی کردند.
و من الله توفیق

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

باء;724186 نوشت:

در بحثی که با هم راجع به تحدی داشتیم بحث از طرف شما یک‌طرفه متوقف شد، لطف می‌کنید دلیلش را عمومی یا خصوصی بفرمایید؟ پاسخ‌هایم به اشکالاتتان قابل قبول یا قابل تأمل بود یا آنها را اشتباه می‌دانید ولی برای اثبات اشتباه بودنش نیاز به وقت بیشتر دارید یا در کل علاقه‌ای به ادامه‌ی بحث ندارید؟

دوست گرامی، جناب باء.
به خاطر ندارم پاسخی که به پست شماره 235 جنابعالی نوشته بودم، به علت بسته شدن تاپیک ارسال نشد، یا اینکه بعداً حذف شد.
اما بعد از باز شدن تاپیک و حضور کارشناس گرامی و نقدی که ایشان بر مطالبم داشتند، فکر کردم پاسخ به ایشان به طور ضمنی به مطالب حضرتعالی نیز مربوط خواهد شد.

امیدوارم تقصیر بنده را عفو نمائید. :Gol:

در نقل قولی که در زیر و در ادامه مطلبم از شما نقل کرده‌ام، قسمتی با رنگ قرمز مشخص شده.
در نظر بگیرید به همان دلیلی که فرمودید نمیتوان الهی بودن قرآن را نتیجه گرفت، بنده نیز استدلال می‌کنم پس چه ضرورتی دارد که تحدی را انجام دهیم؟
و در مورد قسمت آبی رنگ، قبلاً در تاپیک دیگر خدمتتان عرض کردم که مسائل باطنی نمیتواند یقین آور باشد. منتها از شما درخواست کردم در مورد عقل سلیم بیشتر توضیح دهید که متأسفانه آن تاپیک بسته شد.
لذا با توجه به بحثی که در همین مورد با جناب صدیق شروع کرده‌اید، انشاالله بنده پاسخم را خواهم گرفت.

باء;724186 نوشت:

طی الأرض که یک انسانی در یک لحظه در این طرف کره‌ی زمین ناپدید شود و در جای دیگر پدیدار شود هم ممکن است از نظر خیلی‌ها با عقل منطقی و تجربی محال به حساب بیاید و حتی در مقام قضاوت بگوید که این کار در آینده هم نشدنی است، یا گذشتن از افلاک سابقاً محال به حساب می‌آمده است ولی امروز شدنی محسوب می‌شود ... بنابراین مسأله فقط تفاوت ظاهری و شهودی ولی غیردقیق میان مسأله‌ی فضاحت و بلاغت و مثلاً شق‌القمر یا بیرون آمدن شتر از کوه نیست ... [HL]تا وقتی که مسأله یافتن معیاری در ظاهر یک معجزه باشد حقیر با جناب شریعت‌عقلانی و متحیر موافقم که نمی‌توان معیاری برای الهی بودن آنها داشت[/HL] و به طور خاص قران هرچقدر هم که از نظر ادبی و علمی و غیره والا و شریف باشد باز حداکثر می‌توان گفت که نویسنده‌ی آن انسان بافضیلت و با علم و دانش و ادیبی بوده است و [HL]ما معیاری ظاهری برای آنکه آثار خدا و آثار انسان را از هم بازبشناسیم نداریم[/HL] ... مگرنه در باب نهج‌البلاغه هم ادیبی گفته است «إن علیٌ بشرٌ کیف بشر!؟»، یعنی اگر علی علیه‌السلام بشر است پس بشر چه موجود والایی می‌تواند باشد، اگر قرآن تا قیام قیامت هم پاسخی به تحدی‌اش داده نشود و مسلمان و غیرمسلمان از هر زبان و مسلک و قوم و نژادی با هر سطح دانشی بگویند اعتراف کنند که فراتر از توانایی ایشان است باز دلیل بر الهی بودنش نیست چون می‌توان گفت آورنده‌ی ان از همه بهتر بوده است، به هر حال می‌توان میان انسان‌ها دست به مقایسه زد و امکان دارد که یک نفر از همه نظر از همه بهتر باشد ... به همین دلیل باز حقیر اصرار دارم که منظور از تحدی چیز دیگری است و معنای اعجاز قرآن و سایر معجزات هم چیز دیگری است ... این مسائل باطنی است و در ظاهر جوابی برای آنها نمی‌توان یافت و بلکه می‌توان نشان داد که جوابی برایش نیست، همانطور که در بالا تلاش کردم نشان دهم ...

موارد قرمز و آبی را در بالا اشاره کردم.
اما در مورد قسمتهای زرد رنگ: این مطالبتان با معجزه یا آیتی مانند شق القمر چگونه قابل جمع است؟

استوار;724286 نوشت:
سلام و عرض ادب.
...
دوست گرامی، جناب باء.
به خاطر ندارم پاسخی که به پست شماره 235 جنابعالی نوشته بودم، به علت بسته شدن تاپیک ارسال نشد، یا اینکه بعداً حذف شد.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر عزیزم جناب استوار و رحمت خدا بر شما و برکاتش،
ان شاء الله مطالبی که از نوشته‌های شما از دست دادم همانهایی باشند که در اینجا نوشته‌اید و مطلب یا نکته‌ای را در این بین از دست نداده باشم

:Gol:
استوار;724286 نوشت:
اما بعد از باز شدن تاپیک و حضور کارشناس گرامی و نقدی که ایشان بر مطالبم داشتند، فکر کردم پاسخ به ایشان به طور ضمنی به مطالب حضرتعالی نیز مربوط خواهد شد.

متوجه نشدم که مطالب استاد چطور نقد مطالب حقیر بوده‌اند :Gig:
استوار;724286 نوشت:
امیدوارم تقصیر بنده را عفو نمائید. :Gol:

شما از دست بنده‌ی حقیر آزرده نباشید ان شاء‌ الله جایی برای ناراحتی و بعد بخشیدن یا نبخشیدن حقیر باقی نمی‌ماند :Gol:
استوار;724286 نوشت:
قسمتی با رنگ قرمز مشخص شده. در نظر بگیرید به همان دلیلی که فرمودید نمیتوان الهی بودن قرآن را نتیجه گرفت، بنده نیز استدلال می‌کنم پس چه ضرورتی دارد که تحدی را انجام دهیم؟

برادر در بخش آبی‌رنگ توضیح دادم که اگر از این راه نمی‌توان الهی بودن قرآن را تشخیص داد از راه دیگری می‌توان، به همین دلیل اگر بخش سؤال شما نسبت به قسمت آبی‌رنگ را پاسخ دهم منطقاً باز ضرورت به انجام تحدی مشخص می‌گردد ... به عبارت دیگر حقیر همچنان معتقدم از راه تحدی می‌توان به الهی بودن قرآن پی برد و تنها برداشتم از تحدی متفاوت است که در پست قبلی دلیل اینکه چرا تحدی نمی‌تواند آن برداشت معمول باشد را توضیح دادم ... با این حساب اگر تحدی همچنان کارکرد ادعایی خود را داشته باشد ضرورت عقلی انجام آن برای کسی که به دنبال شناخت حقیقت نسبت به قرآن هست هم اثبات می‌گردد ... چه بخواهد مطمئن شود که قرآن از طرف خدا هست و چه بخواهد مطمئن شود که قرآن از طرف خدا نیست ...
استوار;724286 نوشت:
و در مورد قسمت آبی رنگ، قبلاً در تاپیک دیگر خدمتتان عرض کردم که مسائل باطنی نمیتواند یقین آور باشد. منتها از شما درخواست کردم در مورد عقل سلیم بیشتر توضیح دهید که متأسفانه آن تاپیک بسته شد.
لذا با توجه به بحثی که در همین مورد با جناب صدیق شروع کرده‌اید، انشاالله بنده پاسخم را خواهم گرفت.


شما می‌فرمایید مسائل باطنی اطمینان‌آور نیستند، ولی چرا؟ چون معیاری برای تشخیص میان وهم و حقیقت نمی‌شناسیم یا اینکه می‌دانیم چنین معیاری وجود ندارد؟ اگر می‌دانید که چنان معیاری وجود ندارد اثباتش را بیاورید ولی اگر نمی‌دانیم در این صورت حقیر عقل سلیم را به عنوان آن معیار معرفی کردم و ادعا کردم که تمام تعقل‌هایی هم که در دین ما توصیه شده است همین تعقل به عقل سلیم باشد و نه عقل منطقی یا عقل تجربی به طور انحصاری (مگرنه خود عقل سلیم از ابزار منطق و مشاهده کمک می‌گیرد و حقیر آنها را تحت عنوان جنود عقل معرفی کردم) ...

پس بحث می‌رود سراغ شناخت «عقل سلیم» ... برای آنکه ببینیم این عقل اصلاً وجود دارد یا خیر و بعد اینکه این عقل آیا قادر به انجام تمیز میان حقیقت از تخیلات و اوهام باطنی انسان هست ابتدا باید آن را معرفی کنیم و بشناسیم ... در بحث برون‌دینی شاید بتوان عقل سلیم را همان عقل‌عبرت‌بین دانست، اینکه انسان عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود، هر آزمایشی برای انسان یک عبرت است همانطور که آموزش است و از این منظر از بدو تولد تا شروع بلوغ عقلی انسان چند سال است که انسان تحت آموزش والدین و خانواده و جامعه‌ی خود و حتی جوامع دیگر و باورها و اعتقادات و داستان‌های آنها و تجربیات شخصی خودش و اطرافیانش قرار داشته است ...
[SPOILER]از منظر درون‌دینی نسبت عقل سلیم (البته در آیات و روایت عقل سلیم بدون صفت «سلیم» بیان می‌شود و در عوض صفت سلیم به قلب داده می‌شود --إِذْ جَاءَ رَ‌بَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ-- ولی برای بحث ما تفاوت چندانی ندارد و گاهی در روایات عقل و قلب به جای یکدیگر هم به کار می‌روند که توضیح آن از توضیحی که در ادامه می‌آید مشخص می‌گردد) به قلب مانند نسبت چراغی است در وسط یک اتاق و قلب به نور عقل روشن می‌شود و دیگر این نظر شخصی حقیر است که این روشنایی برای خود قلب نیست بلکه برای دیده شدن قلب از بیرون آن است تا انسان راه خود را به سوی قلب بیابد، قلب حرم خداست و در واقع عرش خدا در قلب مؤمن است و انسانی که توجه قلبی به خدا دارد وجهش به سوی عرش خداست و حرکتش به سمت عرش خداست و در قوس صعود خود به سوی خدا حرکت می‌کند ... چه بسا بتوان آیه‌ی نور را هم با همین نکته بهتر متوجه شد (مَثَلُ نُورِ‌هِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّ‌يٌّ) وقتی عقل کلی عالم شخص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله هستند و البته مستندات بیشتری برای این نظر دارم، مثل جایگاه عقل در قلب و بروز دنیایی آن در نسبت حجرالأسود در دیوار کعبه و اینکه حریم حرم اطراف مسجدالحرام توسط نور حجر مشخص گردیده است وقتی توسط جبرئیل علیه‌السلام به زمین آورده شد و اینکه قبله در ظاهر نماز کعبه است و در باطن نماز قلب است که شرط صحت نماز رو به قبله ایستادن هست و شرط قبولی نماز توجه قلبی است (توجه یعنی «وجه باطنی» خود را معطوف به چیزی کردن همانطور که ظاهرش می‌شود روی ظاهر و صورت را به سوی چیزی کردن) ...[/SPOILER]
در بحث ما که یک بحث برون‌دینی است عقل را احتمالاً اگر همان عقل‌عبرت‌بین بگیریم گره بحث باز شود ... از ابتلائات روزانه‌ی خود و سپس بررسی عکس‌العمل‌ها و واکنش‌های خود به آنها و رفتارمان در برابر آنها اقدام می‌کنیم به کسب معرفت پیرامون نفس خود و عبرت گرفتن از آن تا کم‌کم نفسانیات و کارکرد اوهام و تخیلات را از حقایق و وجدانیات و غیره بازشناسیم ...

استوار;724286 نوشت:
اما در مورد قسمتهای زرد رنگ: این مطالبتان با معجزه یا آیتی مانند شق القمر چگونه قابل جمع است؟

شق‌القمر و هر اعجاز دیگری که در ظاهرشان هم صورتی از خرق عادت را داشته‌اند از آن جهت ظاهرشان خرق عادت بوده است که توجه انسان به سوی آن‌ها جلب شود، سپس در این توجه خداوند آیه بودن آنها را نشانشان می‌دهد ... از همینجا هم هست که تفاوت میان آیه‌ی خدا بودن با سحر و جادو و کرامات عرفا مشخص می‌گردد ... در زمان حضرت موسی علیه‌السلام اگرچه جادوگران که فرق معجزه و سحر را می‌دانستند فی‌المجلس به سجده افتادند و گفتند که این سحر و جادو نیست و ما ایمان آوردیم، اما مردم دیگر که این فرق برایشان آشکار نبوده هم اینطور نبوده که راهی برای فهم اعجاز یا سحر بودن آن آیات نداشته باشند ... از آنچه برای ما روایت شده است تنها ظاهر معجزات برداشت می‌شود و نه آثاری که در باطن انسان‌ها گذاشته است، اما ظاهر عجیب معجزات تنها برای جلب توجه مخاطب بوده است همانطور که دعوت به تدبر در قرآن و سپس دعوت به تحدی کار همین جلب توجه مخاطب را انجام می‌دهد ... باقی دیگر بر عهده‌ی خداست که در باطن انسان‌ها طوری آیه بودن آن آیات را نشان دهد که اشخاص الهی بودن آنها را شناخته و قادر به انکارش نباشند ... معجزات حجت بالغه هستند و به تنهایی برای ایجاد این شناخت کفایت می‌کنند، تنها کافی است که مخاطب آن به آن توجه کافی داشته باشد ... اگر مصادیق پدیده‌هایی که واجب است یک مسلمان برای آنها نماز آیات بخواند را هم ببینید می‌بینید که همینکه کمی عجیب و منحصربفرد باشند کافی است تا این اثرگذاری را به صورت بالقوه بتواند داشته باشد ... یعنی لازم نیست کاملاً منحصر بفرد باشد یا نتوان توضیح منطقی برای ان فراهم نمود ... مسأله در اصل بر سر یک جریان باطنی است و نه ظاهری ...

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سلام و عرض ادب.

باء;724429 نوشت:

متوجه نشدم که مطالب استاد چطور نقد مطالب حقیر بوده‌اند :Gig:

عرض کردم که مطالب جناب صدیق، نقد مطالب من بود، نه شما.


باء;724429 نوشت:

برادر در بخش آبی‌رنگ توضیح دادم که اگر از این راه نمی‌توان الهی بودن قرآن را تشخیص داد از راه دیگری می‌توان، به همین دلیل اگر بخش سؤال شما نسبت به قسمت آبی‌رنگ را پاسخ دهم منطقاً باز ضرورت به انجام تحدی مشخص می‌گردد ... به عبارت دیگر حقیر همچنان معتقدم از راه تحدی می‌توان به الهی بودن قرآن پی برد و تنها برداشتم از تحدی متفاوت است که در پست قبلی دلیل اینکه چرا تحدی نمی‌تواند آن برداشت معمول باشد را توضیح دادم ...

شما می‌فرمایید مسائل باطنی اطمینان‌آور نیستند، ولی چرا؟ چون معیاری برای تشخیص میان وهم و حقیقت نمی‌شناسیم یا اینکه می‌دانیم چنین معیاری وجود ندارد؟ اگر می‌دانید که چنان معیاری وجود ندارد اثباتش را بیاورید ولی اگر نمی‌دانیم در این صورت حقیر عقل سلیم را به عنوان آن معیار معرفی کردم و ادعا کردم که تمام تعقل‌هایی هم که [HL]در دین ما[/HL] توصیه شده است همین تعقل به عقل سلیم باشد

برادر عزیز، در مورد سؤالاتی که در قسمت بنفش رنگ مطرح نمودید، لطفاً از من انتظار نداشته باشید در یک بحث برون دینی، به آیه شریفه 29 سوره انفال استناد کنم و فرقان باطنی را معیار تمایز حق و باطل معرفی نمایم:
«يا أيها الذين آمنوا إن تتقوا اللّه يجعل لكم فُرقانا»
در این بحث، ما در مقامی قبل از آمنوا هستیم.

بحث قلب سلیم نیز از مباحث قرآنی بوده و مطابق آموزه‌های دینی، تقوای الهی و قلب سلیم (سلامت قلب از شرک و شک) لازم و ملزوم همند.
و بعد از طی این مراحل است که انسان میتواند به فرقان باطنی دست یابد.

باء;724429 نوشت:

در بحث ما که یک بحث برون‌دینی است عقل را احتمالاً اگر همان عقل‌عبرت‌بین بگیریم گره بحث باز شود ... از ابتلائات روزانه‌ی خود و سپس بررسی عکس‌العمل‌ها و واکنش‌های خود به آنها و رفتارمان در برابر آنها اقدام می‌کنیم به کسب معرفت پیرامون نفس خود و عبرت گرفتن از آن تا کم‌کم نفسانیات و کارکرد اوهام و تخیلات را از حقایق و وجدانیات و غیره بازشناسیم ...

با توجه به توضیحاتی که دادم، داشتن قلب سلیم با عبرت بینی، تفاوت دارد.
برخورداری از قلب سلیم، شرط لازم برای عبرت بینی نیست.

هر چند بنده اصلاً متوجه ارتباط عبرت بینی با تشخیص الهی بودن و یا نبودن معجزه نمی‌شوم.

باء;724429 نوشت:

شق‌القمر و هر اعجاز دیگری که در ظاهرشان هم صورتی از خرق عادت را داشته‌اند از آن جهت ظاهرشان خرق عادت بوده است که توجه انسان به سوی آن‌ها جلب شود، سپس در این توجه خداوند آیه بودن آنها را نشانشان می‌دهد ... از همینجا هم هست که تفاوت میان آیه‌ی خدا بودن با سحر و جادو و کرامات عرفا مشخص می‌گردد ...
...................
کار همین جلب توجه مخاطب را انجام می‌دهد ... باقی دیگر بر عهده‌ی خداست که در باطن انسان‌ها طوری آیه بودن آن آیات را نشان دهد که اشخاص الهی بودن آنها را شناخته و قادر به انکارش نباشند ... معجزات حجت بالغه هستند و به تنهایی برای ایجاد این شناخت کفایت می‌کنند، تنها کافی است که مخاطب آن به آن توجه کافی داشته باشد ...
..........
مسأله در اصل بر سر یک جریان باطنی است و نه ظاهری ...

البته قسمتهای قرمز رنگ نظراتِ شخصی ناشی از آموزه‌های دینی هستند و بسیار محترم.
اما دوست عزیز، در مقام تقدم و تأخر، تشخیص الهی بودن یا نبودن معجزه و آنالیز و تحلیل آن، توسط عقل تجربی و نظری انجام می‌شود و نه فرقان باطنی.

ملاali;710881 نوشت:
1-خدا ترو خشکو باهم میسوزونه
2-خدا حقالناسو نمیبخشه
3-دین نداشتن و هدایت نشدن افراد کم جمعیتی که در جنگلها زندگی میکنند...

سلام
1- تابع گناهان اجتماعیه
2- حق ناس رو ناس باید ببخشند نه خدا هرچند حق او هم محفوظ است
3- هدایت به اندازه استعداد و قابلیته
یا علیم

[=microsoft sans serif]

شریعت عقلانی;724200 نوشت:
به هر حال ما تا زمانی که از توانایی های بشر در تمام ابعاد اطلاع کافی نداشته باشیم نمی توانیم قضاوت کنیم این کاری که از مدعی سر زده جز توانایی های بشری است یا کار خداست. حتی اگر نمونه ی آن را نتوانیم بیاوریم.

دوست عزیز
اولا: عرض شد که این احتمال، آنقدر ضعیف است که عقلاء به آن توجه نمیکنند.
ثانیا: بر اساس دلیل حکمت، گفته شد که این احتمال نیز عقلا محال است و سر از نقض غرض در می آورد که محال است و مستلزم محال هم محال است.
شما هنوز جواب این استدلال را ندادید.

شریعت عقلانی;724200 نوشت:
وقتی نمی گیرد یعنی ای بشر خودت عقل داری و برو فکر کن و تشخیص بده. بنده جوابم را نگرفتم. چرا جلوی امثال سای بابا که اتفاقا جماعت زیادی را منحرف کرده گرفته نشد؟

جواب داده شد. عرض شد که برخداوند لازم است جلوی مواردی را بگیرد که معجزه باشد نه هر کار خارق العاده ای را.

[=microsoft sans serif]

استوار;724256 نوشت:
آیا به این معناست که آن شخص اصلاً نتواند آن عمل را (که طبیعتاً باید از مقولۀ سحر باشد) انجام دهد؟

سلام
خیر بدین معناست که فرض کنیم (صرف فرض محال) یک شخص دیگر که نبی صادق نیست، نیز قدرت انجام آنرا یافته باشد، در این صورت و این فرض محال، برخداوند لازم است که جلوی این کار خارق العاده معجزه وار گرفته شود تا بندگان نسبت به معجزات پیامبران صادق بی اعتماد نشوند.(لطفا تامل)

البته این صرف فرض است و به هیچ وجه این احتمال تحقق ندارد.
علت بحث در مورد چنین فرضی نیز آن است که حتی این احتمال و فرض عقلی را نیز بررسی کرده باشیم.

صدیق;724854 نوشت:
خیر بدین معناست که فرض کنیم (صرف فرض محال) یک شخص دیگر که نبی صادق نیست، نیز قدرت انجام آنرا یافته باشد، در این صورت و این فرض محال، برخداوند لازم است که جلوی این کار خارق العاده معجزه وار گرفته شود تا بندگان نسبت به معجزات پیامبران صادق بی اعتماد نشوند.(لطفا تامل)

سلام.این بیان شما زمانی می تواند مطرح شود که ما اعقاد داشته باشیم که اصولا معجزه، نشان راستی ادعای نبوت است.حال اینکه ما می گوییم که معجزه اصلا نبوت را اثبات نمی کند.این را عقل می گوید.و پس جای بیان این سخن نیست که، بندگان نسبت به معجزات پیامبر صادق بی اعتماد شوند....
چون اصلا معجزتات پیامبران، یا معجزه ای در سنخ معجزه پیامبر، اصلا به عنوان راستی مدعی پیامبر پذیرفتنی نیست و خدای حکیم اگر، قصد دارد پیامبری بفرستد و پیامبری رسول خویش را ثابت کنید، از راهی غیر از معجزه بهره می برد، پس اینجا گفتن ندارد که مردم بی اعتماد می شوند.اصلا چه بهتر که مردم، متوجه اشتباهاشان می شوند که همچین معجزاتی ثابت کننده مدعی نیست.و اینکه چزا معجزه نبوت را اثبات نمی کند، من فکر می کنم جناب شریعت عقلانی و استوار و باء توضح و دلایل آوردند و اگر من باز بخواهم آنها را بیان کنم، تکرار مکررات می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام

ملاali;710881 نوشت:
1-خدا ترو خشکو باهم میسوزونه

ملاali;710881 نوشت:
توضیح:
مورد اولی از این جهت شبهه بشری بودن دین را تقویت میکنه که خب رفتار طبیعت معمولا اینگونه است مثل سیل و زلزله که نگاه به مومن و کافر نمیکنه اما دینداران از اونجایی که ورای طبیعت به خدایی قایلند آن را به خدا نسبت میدهند در حالی که صفت مهربانی و عدل هم برایش قایلند..
در حالی که ترو خشک سوزوندن کار عادل نیست
لذا ما خدارو ساختیم برای توجیه بعضی امور

حقیر استدلال شما را این گونه مرتب می کنم و ان شاء الله که منظور شما را درست دریافت کرده باشم:
1-نتیجه وقوع پدیده های طبیعی مخرب، برای مومن و کافر تفاوتی ندارد و هر دو صدمه می بینند.
2-این پدیده ها طبق مبانی دینی نتیجه اعمال انسان ها هستند.
3-عمل کافر و مومن متفاوت است (تعریف کافر و مومن).
4-نتیجه عمل کافر و مومن لزوماً نباید یکی باشد (نتیجه از 3).
گزاره های 1 و 4 در تعارضند.زیرا طبق 1 اتفاقی که برای کافر و مومن رخ می دهد مشابه است،اما طبق 4 این دو نباید یکی باشند.
اگر استدلال شما را مشابه بالا فرض کنیم، می شود به آن انتقاداتی وارد کرد.
در گزاره شماره یک شما صدمه حاصل از پدیده ای مثل زلزله را برای مومن و کافر بدون تفاوت فرض می کنید.در واقع عملاً طبق گزاره دو آن را نوعی مجازات فرض می کنید.لذا این سوال پیش می آید که چرا مومن باید مستحق چنین مجازاتی باشد؟
وقوع x برای کافر به دلیل گناه y عادلانه به نظر می رسد.اما وقوع x برای مومن وقتی گناهی را مرتکب نشده، عادلانه به نظر نمی رسد.البته این نکته را در نظر بگیرید که بعضاً گفته شده مومنین یک جامعه نسبت به کفار آن جامعه مسئول بوده و موظف به وظایفی هستند.عمل نکردن به این تکلیف یک گناه محسوب می شود.ولی ما چنین مواردی را کنار می گذاریم و جامعه ای را فرض می کنیم که مومن آن به تمامی وظایفش عمل می کند.

آن چه که در اینجا بسیار مهم است و مبنای استدلال محسوب می شود، علت وقوع پدیده است.وقوع x برای کافر می تواند معلول گناهش باشد،در عین حال وقوع x برای مومن می تواند صرفاً معلول رفتار طبیعت باشد.
تصور کنید مومنی بخواهد از رودخانه ای بگذرد.هنگامی که می خواهد از رودخانه بگذرد،کنترل خودش را از دست می دهد،در آب می افتد و با جریان رود پیش می رود و صدمه می بیند.ممکن است حتی فوت کند.در این حالت ما نمی توانیم ادعا کنیم که این رویداد یقیناً معلول گناهانش بوده است.
در واقع می توان گفت که رویداد های طبیعی تنها تابعی از گناه نیستند.بلکه معلول یکسری علل طبیعی هم هستند.برای کافر این رویداد یک مجازات محسوب می شود.اما می شود ادعا کرد که برای مومن صرفاً یک رویداد طبیعی بوده و ارتباطی با گناهانش ندارد.

علاوه بر این، در این استدلال فرض شده که مومن مستحق این بلاء نیست.اما در واقع منشاء بلاء لزوماً گناه نیست که استحقاق بلاء را با توجه به گناهان بررسی کنیم.منشاء بلاء فرضاً می تواند چیزی مانند امتحان مومن از سوی خداوند باشد.حتی اگر این پدیده طبیعی موجب مرگ مومن و کافر شود، نمی توان مرگ مومن را معلول گناه دانست.در واقع مرگ کافر معلول گناه است،ولی می توان گفت که مرگ مومن معلول به پایان رسیدن مهلتی است که خداوند به عنوان عمر به او داده است.
البته در استدلال بالا فرض کنیم که مومن در مقابل این رویداد طبیعی نمی تواند کاری انجام بدهد و اختیاری ندارد.ولی می شود ادعا کرد که در مواردی، خسارت ناشی از استفاده نادرست از اختیار برای مهار پدیده طبیعی است.اما این فرض را هم کنار گذاشتیم.
نتیجه این که در این استدلال فرض شده چون معلول مشابه است،پس علل هم عیناً یکی هستند.مغالطه وضع تالی.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

موضوع قفل شده است