الهی! در جلال، رحمانی، در كمال، سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مكانی، نه كسی به تو ماند، و نه به كسی مانی، پیداست كه در میان جانی، بلكه جان زنده به چیزی است كه تو آنی.
الهی! یكتای بی‌همتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریك مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزّز به تاج كبریایی، مسندنشین استغنایی، به تو رسد ملك خدایی.
الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو، ما را جهاز، شناخت تو، ما را امان، لطف تو، ما را عیان.
الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن كس كه تو خواهی.
یا ربّ دل پاك و جانِ آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول زخودم بی‌خود كن
بی‌خود چو شدم زخود به خود راهم ده
وقتی همه امیدت به اونه...
به اون بالا سری...
به اونی که میگه از رگ گردنم بهت نزدیک تره...
به اونی که همه چیتو میدونه و بازم با لبخند نگات میکنه...
به اونی که وقتی میشد مچتو بگیره دستتو سفت گرفت و کمکت کرد...
به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه میشه تو تنبیهش محبتو دید...
به اونی که وقتی صداش میکنی صدای جانم شنیدنشو تو تک تک لحظات زندگیت میشنوی...
به اونی که ممکنه دیر بده ولی بهترینو میده...
به اونی که وقتی داری گریه میکنی با لبخند نگات میکنه و میگه صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار...
به اونی که گناهتو یک بار مینویسه و ثوابتو صد بار...
به اونی که عاشقانه عاشقته و صد بار اینو گفته...
آره...
وقتی همه امیدت به اونه خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم...
یه حامی قوی...
یه دست پر مهر...
داری که یه لحظه از یادت غافل نیست...
شکرت خدا جونم...
شکرت...
خدایا چقدر خوشبختم که دارمت...
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
یکــتایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بی همـــتایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
و قـیـــوم وتـــــوانـایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بــــرهمـــه چیـــــز دانـــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
و در همه حـــــال بیــنــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
از عــیــب مـصفــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
از شـــریـــک مـبــرایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
اهـــل هــــردوایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
جـــان داروی دلهـــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
مســـند نشیـــن استغنـــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
به تـــو زیــبد مـــلک خـــــدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهــــی در جــلال رحــــمانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
ودر جــــمال سبــــحانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
نه محــــتاج مــــکانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
ونه آرزومندزمـــــانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
نه کس به تو ماند ونه به کس مانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
پــیداست که در میان جـــــانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بلکه جان زنده به چیزیست که تو آنــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــی
الهــــــی
الهی
الهــی
الهــــــــی
الهـــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
السلام علیکم ورحمت الله خسته نباشی دلاور اجرت با اقا امام زمان {عج}
[=arial black]...
این منم خسته از قعودهای بی قیام ، ایستاده در امتداد بی کرانه گناه
این منم شکسته در هجوم زمهریر نفس
و مانده ام میان خاطرات و دلخوشم به بودنت
منی که دلخوشم به بودن و حضور پرصلابتت میان لحظه لحظه های بندگی
پس چرا ... پس چرا رها نمیکنی مرا از این تن پر از گناه ؟؟؟
اگر قرار بود نباشی و رها کنی مرا میان اینهمه سکوت
اگر قرار بود هزار بار بسوزم از حرارت گناه های آتشین خویش
اگر قرار بود لحظه های ناب بودنم به دست نفس سرکشم فنا شود ...
چرا بازگرداندیم ؟؟؟؟خدایا یادت هست ؟
در آن شب پر از هراس به میل تو فنا شدم
به امر تو به سادگی یک سکوت من از میان زندگان برفتم و
به میل و التماس خود ولی به اذن تو ، دوباره پا نهاده ام بر این جهان ...
ولی یادت هست؟
قرار شد بیایم و بیابمت میان این زمین پرگناه
قرار شد من از میان مردگان و رفتگان بازگردم و
تو باشی و
من به خاطر تو بگذرم از تمام روزهای رفته ام، همان روزهای پرهوس
قرار شد تو باشی و من و قرار بی قراری دل شکسته ام
تو بودی و گذشتم و
تو دیدی و شکستم و
تو شاهدی ...
خدای من تو شاهدی برای بودنت میان قلب زخم دیده ام چه ها کشیدم از
نگاه ها و نیش های این مردمان بی خیال
پس بگو میان کدامین کجراهه نفس و ابلیس درماندم که فراموشم کردی؟؟؟
چه کرده ام که در میان آتش جهنمت صدای پرگناه من شنیدی و ...
ولی به ناله های پرشرار من دگر نگاه هم نمیکنی ؟
خدای خوب لحظه های بی کسی دگر به انتها رسیده ام
به انتهای پرسکوت لحظه های پرگناه زندگی
دگر گناه مجال اشک هم نمیدهد
دگر کسی به نام تو مرا صدا نمی زند
دگر حضور تو میان لحظه های بودن من حقیر حس نمیشود
بدون تو بودن من یعنی مرگ ....
پس
یا مرا بازگردان به دوزخ پر از شراره ات
که دستهای پرنیاز من به راحتی به آستان پرمحبتت دخیل بسته بود
یا بازگرد به روزهای بی فروغ و بی اراده ام
خداوندا به تو پناه آورده ام ، برگرد ...
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بزرگواراست آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ
همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را "بيازمايد" كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده(آیه1و2ملک)
گفتم گرفتارم خدا
گفتی که آزادت کنم
گفتم گنه کارم خدا
گفتی که عفوت میکنم
گفتم خطا کارم خدا
گفتی که می بخشم خطا
گفتم جفا کارم خدا
گفتی وفایت میدهم
گفتم صدایت میکنم
گفتی جوابت می دهم
گفتم ز پا افتاده ام
گفتی بلندت میکنم
گفتم نظر بر من نما
گفتی نگاهت می کنم
گفتم بهشتم می بری؟
گفتی ضمانت می کنم
گفتم که ادعونی بگم
گفتی اجابت می کنم
گفتم که من شرمنده ام
گفتی که پاکت می کنم
گفتم که یارم می شوی
گفتی رفاقت میکنم
گفتم ندارم توشه ای
گفتی عطایت میکنم
گفتم دردمندم خدا
گفتی مداوایت کنم
گفتم پناهی نی مرا
گفتی پناهت می دهم
میترسم عمرم سر برسه و باز هم درست و حسابی تو رو بندگی نکرده باشم ،
حداقل اونجور که خودم دلم میخواد ،
و گرنه اونجوری که شایسته ی تو باشه که از توان من خارجه ...
خدایا من دلم قرصه !کسی غیر تو با من نیست
خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمیبینه که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته دنیا دار مکافاته
فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن یکم با من مدارا کن
شنیدم گرم آغوشت ,اگه میشه منم جا کن
[=andale mono]غیر از تو ای خــدا به کسی رو نمی زنم [=andale mono]جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم [=andale mono]با کشتیِ شکسته ز امواج معصیت [=andale mono]جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم [=andale mono]خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ... [=andale mono]... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم [=andale mono]به کجا می شود فرار کنم ..؟!! [=andale mono]بدتر از متهم زمین خوردم [=andale mono]حیفِ آن دست که مرا بزنی [=andale mono]نزده ؛ من خودم زمین خوردم
[=arial] خدایا ! من همانم که گاه خندانم، و گاهی گریان. گاه شکرگزارم، و گاهی درحال گله کردن. گاه بنده ی توام، و گاهی بنده ی خویش! خدای همیشگی ام! من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،
[=arial] بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند! اسیر خویشتنم؛ [=arial] و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است... معبود آزاده ام! [=arial]بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را... از هم جدا كن! [=arial]مرا به آغوش خویش دعوت كن! که تشنه ترینم به آن... تمام این گاه و بی گاههای مدامم را، ببخش... [=arial] به حق خدایی همیشه پایدارت! الهی آمین...
نمي خواهم جز تو به چيز ديگري بينديشم،نمي خواهم جز حضرتت طرف حساب ديگري داشته باشم،مي خواهم به من نگاه كني و من فقط نگران افتادن از نظرت باشم،مي خواهم فقط ترا ببينم ،ترا بخواهم ترا مراقب باشم.
براي تو برخيزم براي تو بنشينم،براي تو زندگي كنم ،براي تو بميرم.خدايا اين آرزوي زيادي است؟
من ناتوانم از رسيدن به اين خواهش،من از باز ايستادن و دست بر داشتن هم نا توانم پس چه كنم؟در اين تمنا بميرم يا راه را نشانم مي دهي؟
مگر نفرمودي:"والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا"پس چرا؟
مردم در اين فراق و در آن پرده راه نيست//يا هست و پرده دار نشانم نمي دهد.
بد نیست هر از گاهی شبا موقع خواب ...
پیش خودت مقایسه كنی :
تعداد لایك هایی كه تو دنیای مجازی نثار آدم ها می كنی
با تعداد شكر هایی كه تو دنیای واقعی نثار خدا می كنی..
خدایا...
از بد کردن آدم هایت شکایت داشتم به درگاهت...
اما شکایتم را پس می گیرم ...
من نفهمیدم ...
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدم هایت ... نگاهم به تو باشد ...
گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست ...
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این ست که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد ...
مانده ام تو را نداشتم چه می کردم ...
دوستت دارم ... خدای من!
خدایا ! آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آنان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
زانوی غم بغل گرفته ای !
مگر صدایش را نمی شنوی؟!
راهش مده غم را به دلت
استشمام کن !
عطرش همه فضا را گرفته است،
بیرون بیا و تنی به باران بزن
مگر بهانه نمی خواهی !
بهانه جور نمودست برایت
از آسمان آمده اند برای واسطه گی !!!
دل دل مکن که خوب می دانم دلتنگیت را
راهش مده غم را به دلت
القلب حرم الله...
بغضت گرفته است ؟!
خجالتت می آید ؟!
بیرون بیا و تنی به باران بزن
کمی که خیس شوی خجالتت می ریزد
همه آمده اند...
تمام بهانه ها
امشب.
مگذار خالی بماند جایت !
که نمی ماند ،
دست تو نیست ، صاحبت تو را خوانده است
دلت بی قرار اوست ...
راهش مده غم را به دلت
زیر باران کسی اشکهایت را نمی بیند جز او !
بیرون بیا و تنی به باران بزن!
بگذار سراسر خیس شوی
آغوش باز دار و بگذار به نوازش آیند گونه هایت را
استشمام کن زلالترین لحظات را ...
بگذار سراسر خیس شوی از اشک
رها کن بغضت را
فریاد کن :
ربی !
دلم برایت تنگ شده است...:Ghamgin::Ghamgin:
خدایا !!!
من همانم که گاه خندانم ،، و گاهی گریان،
گاه شکرگزارم ،، و گاهی درحال گله کردن،
گاه بنده ی توام ،،و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام ،
بیماری نامتعادل،
که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم ؛
و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام ،،
مرا در برگرفته است...
معبود آزاده ام!
بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن !
که تشنه ترینم به آن...
تمام این گاه و بی گاههای مدامم را ببخش
به حق خدایی،همیشه پایدارت
چه میکنی؟ کجا داری میری؟
بازم داری بی راهه میری
دو ماه پیش و قول و قرارت تو کربلا با امام حسین یادت رفته؟:Ghamgin:
لایقش نبودی اما مهمون شدی و نمک خوردی و حالا دوباره داری با غفلت و گناه نمکدون میشکنی !!! :Ghamgin:
مهمون خدا و ماه رجب شدی و نمک خوردی و بازم نمکدون شکستی :Ghamgin:
و حالا مهمون ماه شعبان ...
تا کی میخوای نمک بخوری و نمکدون بشکنی؟ تا کی میخوای مهربونی ببینی و نامهربونی کنی؟!
گناه کردی و خدا با مهربونی پنهونش کرد!
توبه کردی و خدا با مهربونی قبولش کرد!
توبه شکستی و خدا با مهربونی بازم در خونه اش رو به روت نبست !
چند سال عمر گرفتی و فقط مهربونی دیدی و نامهربونی کردی؟!!!!
کافی نیست !!!
بیدار شو!!! تو رو خدا بیدار شو !!!
خسته ام ازت ... خسته ... :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
خدای مهربانم :Gol: امشب آمده ام که دلتنگی هایم را با تو قسمت کنم و عاشقانه در گوشت نجوا کنم ...
:Sham:خدایا به روحم وسعتی بخش تا در حقارت هایم نپوسم
:Sham: خدایا کمکم کن که بلندی های روحم را زندگی کنم تا در گنداب های جسمم توهم زندگی نداشته باشم.
:Sham: خدایا من را ببخش که شاید از یاد برده ام ما تنها آفریده شده ایم .گاهی که یادم میرود این تنهایی وسیع بشر را، قبل از تلنگر کائنات ، به گوش جانم نجوا کن که تو به تنهایی جای تمام نداشتن هایم را پر میکنی
:Sham:خدایا مگذار دغدغه ای زمینی زمین گیرم کند.
:Sham:خدایا از من لذت باران و پاییز و مه و اشک را به خاطر مشتی روزمرگی نگیر.
:Sham:خدایا ! اگر گریستم و از دردها و بغض هایم گلگی کردم ، حتی برای کسری از ثانیه، عفریت نا امیدی را با من تنها مگذار، اشکی که در انتها دلخوشی نداشته باشد ، مرداب است...
و تو به من آموختی که رود باشم نه گنداب.
الهی عمرخود به باد کردم وبرتن خودبیداد کردم،گفتی وفرمان نکردم.الهی عاجز وسرگردانم نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.الهی اگر تو مرا خواستی من آن خواستم که تو خواستی...
(خواجه عبدالله انصاری)
کاربر مهمان خوش آمدید
[="Tahoma"][="Navy"]خداوندا خوش به حال بندگان شب زنده دارت...
[/]
که ...
قدر تورا میدانند...
ولی من ...
الهی و ربی من لی غیرک
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما همه محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را
الهی! در جلال، رحمانی، در كمال، سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مكانی، نه كسی به تو ماند، و نه به كسی مانی، پیداست كه در میان جانی، بلكه جان زنده به چیزی است كه تو آنی.
الهی! یكتای بی‌همتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریك مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزّز به تاج كبریایی، مسندنشین استغنایی، به تو رسد ملك خدایی.
الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو، ما را جهاز، شناخت تو، ما را امان، لطف تو، ما را عیان.
الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن كس كه تو خواهی.
یا ربّ دل پاك و جانِ آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول زخودم بی‌خود كن
بی‌خود چو شدم زخود به خود راهم ده
وقتی همه امیدت به اونه...
به اون بالا سری...
به اونی که میگه از رگ گردنم بهت نزدیک تره...
به اونی که همه چیتو میدونه و بازم با لبخند نگات میکنه...
به اونی که وقتی میشد مچتو بگیره دستتو سفت گرفت و کمکت کرد...
به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه میشه تو تنبیهش محبتو دید...
به اونی که وقتی صداش میکنی صدای جانم شنیدنشو تو تک تک لحظات زندگیت میشنوی...
به اونی که ممکنه دیر بده ولی بهترینو میده...
به اونی که وقتی داری گریه میکنی با لبخند نگات میکنه و میگه صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار...
به اونی که گناهتو یک بار مینویسه و ثوابتو صد بار...
به اونی که عاشقانه عاشقته و صد بار اینو گفته...
آره...
وقتی همه امیدت به اونه خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم...
یه حامی قوی...
یه دست پر مهر...
داری که یه لحظه از یادت غافل نیست...
شکرت خدا جونم...
شکرت...
خدایا چقدر خوشبختم که دارمت...
[=arial black]...
این منم خسته از قعودهای بی قیام ، ایستاده در امتداد بی کرانه گناه
این منم شکسته در هجوم زمهریر نفس
و مانده ام میان خاطرات و دلخوشم به بودنت
منی که دلخوشم به بودن و حضور پرصلابتت میان لحظه لحظه های بندگی
پس چرا ... پس چرا رها نمیکنی مرا از این تن پر از گناه ؟؟؟
اگر قرار بود نباشی و رها کنی مرا میان اینهمه سکوت
اگر قرار بود هزار بار بسوزم از حرارت گناه های آتشین خویش
اگر قرار بود لحظه های ناب بودنم به دست نفس سرکشم فنا شود ...
چرا بازگرداندیم ؟؟؟؟خدایا یادت هست ؟
در آن شب پر از هراس به میل تو فنا شدم
به امر تو به سادگی یک سکوت من از میان زندگان برفتم و
به میل و التماس خود ولی به اذن تو ، دوباره پا نهاده ام بر این جهان ...
ولی یادت هست؟
قرار شد بیایم و بیابمت میان این زمین پرگناه
قرار شد من از میان مردگان و رفتگان بازگردم و
تو باشی و
من به خاطر تو بگذرم از تمام روزهای رفته ام، همان روزهای پرهوس
قرار شد تو باشی و من و قرار بی قراری دل شکسته ام
تو بودی و گذشتم و
تو دیدی و شکستم و
تو شاهدی ...
خدای من تو شاهدی برای بودنت میان قلب زخم دیده ام چه ها کشیدم از
نگاه ها و نیش های این مردمان بی خیال
پس بگو میان کدامین کجراهه نفس و ابلیس درماندم که فراموشم کردی؟؟؟
چه کرده ام که در میان آتش جهنمت صدای پرگناه من شنیدی و ...
ولی به ناله های پرشرار من دگر نگاه هم نمیکنی ؟
خدای خوب لحظه های بی کسی دگر به انتها رسیده ام
به انتهای پرسکوت لحظه های پرگناه زندگی
دگر گناه مجال اشک هم نمیدهد
دگر کسی به نام تو مرا صدا نمی زند
دگر حضور تو میان لحظه های بودن من حقیر حس نمیشود
بدون تو بودن من یعنی مرگ ....
پس
یا مرا بازگردان به دوزخ پر از شراره ات
که دستهای پرنیاز من به راحتی به آستان پرمحبتت دخیل بسته بود
یا بازگرد به روزهای بی فروغ و بی اراده ام
خداوندا به تو پناه آورده ام ، برگرد ...
خدایا یادم بده یاد بگیرم یادم نره یادت کنم :Doaa:
[=arial black]برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
بعد از تولد برای زندگی ، در محیطی پر از" هوا " هستیم
بعد از مرگ ، میان خروارها " خاک " خواهیم خفت
پروردگارا یاریمان نما تا
این چرخه را با " آتش " به پایان نرسانیم .
آمین
تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بزرگواراست آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ
همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را "بيازمايد" كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده(آیه1و2ملک)
از ته دلت بخون
گفتم گرفتارم خدا
گفتی که آزادت کنم
گفتم گنه کارم خدا
گفتی که عفوت میکنم
گفتم خطا کارم خدا
گفتی که می بخشم خطا
گفتم جفا کارم خدا
گفتی وفایت میدهم
گفتم صدایت میکنم
گفتی جوابت می دهم
گفتم ز پا افتاده ام
گفتی بلندت میکنم
گفتم نظر بر من نما
گفتی نگاهت می کنم
گفتم بهشتم می بری؟
گفتی ضمانت می کنم
گفتم که ادعونی بگم
گفتی اجابت می کنم
گفتم که من شرمنده ام
گفتی که پاکت می کنم
گفتم که یارم می شوی
گفتی رفاقت میکنم
گفتم ندارم توشه ای
گفتی عطایت میکنم
گفتم دردمندم خدا
گفتی مداوایت کنم
گفتم پناهی نی مرا
گفتی پناهت می دهم
عااااااااااشقتم خدااااااا
به نام تو ای قرار هستی
سلام خدای خوبم
سلام ای بهترینم
سلام ای اجابت کننده دعاها
خدای خوبم ............خود میدانی چه میخواهم خدایاااااااااااااااااااا
[=Microsoft Sans Serif]
خدایاااااااا
بسم الله الرحمن الرحیم
با توام ای ....خدای عالمیان
خدای عاشقان بی پروا......و.......عارفان در پرواز
خدای حاضران در سجود .....و...... شاهدان در عروج
دلتنگم.... دلتنگ ریختن مرواریدهای چشمم.... در سبد اجابت تو
دلتنگی که درد بغض گلویش را...... جز نام تو تسکینی نیست..... و راحتی.... جز با توبودن نمی توان
لختی از..... روزنه حضورت بر قلبم بتاب که...... دیگر قراری برایم نمانده
عمری در غفلت سپری گشته.... و اکنون.... لحظه ای.....گدای حضور تو ام
و برایت..... خواهم گریست
و برایت ......خواهم نگاشت
خدای من
برکات رحمت خویش را از این عبد بی مقدار دریغ مدار
و ریزش گناهان را مژده ای از عالم رحیمی خود قرار ده
وچشمم را
لایق فرشی در قدوم دردانه غایب از نظرها بفرما
میترسم عمرم سر برسه و باز هم درست و حسابی تو رو بندگی نکرده باشم ،
حداقل اونجور که خودم دلم میخواد ،
و گرنه اونجوری که شایسته ی تو باشه که از توان من خارجه ...
.
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت
[=microsoft sans serif]
ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم
[=microsoft sans serif]ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .
خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمیبینه که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته دنیا دار مکافاته
فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن یکم با من مدارا کن
شنیدم گرم آغوشت ,اگه میشه منم جا کن
هنوز عاشقت نشده ام...!
[=andale mono]خیال می کردم اگر دوباره ببینی ام ،
[=andale mono]با یک سیلی آبدار...
[=andale mono]مرا خواهی کُشت !
.
.
[=andale mono]من ! شرمندگی ! آب !
[=andale mono]چقـــدر توبه پذیری تو..!!
خدایا مرا ببخش
[=andale mono]جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم
[=andale mono]با کشتیِ شکسته ز امواج معصیت
[=andale mono]جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم
[=andale mono]خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ...
[=andale mono]... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم
[=andale mono]به کجا می شود فرار کنم ..؟!!
[=andale mono]بدتر از متهم زمین خوردم
[=andale mono]حیفِ آن دست که مرا بزنی
[=andale mono]نزده ؛ من خودم زمین خوردم
خدااااااااایااااااااااا، خدااااااااااایااااااااا
گاه شکرگزارم، و گاهی درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام، و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام! من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،
[=arial] بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
[=arial] و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است...
معبود آزاده ام!
[=arial]بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را... از هم جدا كن!
[=arial]مرا به آغوش خویش دعوت كن! که تشنه ترینم به آن...
تمام این گاه و بی گاههای مدامم را، ببخش...
[=arial] به حق خدایی همیشه پایدارت!
الهی آمین...
براي تو برخيزم براي تو بنشينم،براي تو زندگي كنم ،براي تو بميرم.خدايا اين آرزوي زيادي است؟
من ناتوانم از رسيدن به اين خواهش،من از باز ايستادن و دست بر داشتن هم نا توانم پس چه كنم؟در اين تمنا بميرم يا راه را نشانم مي دهي؟
مگر نفرمودي:"والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا"پس چرا؟
مردم در اين فراق و در آن پرده راه نيست//يا هست و پرده دار نشانم نمي دهد.
بد نیست هر از گاهی شبا موقع خواب ...
پیش خودت مقایسه كنی :
تعداد لایك هایی كه تو دنیای مجازی نثار آدم ها می كنی
با تعداد شكر هایی كه تو دنیای واقعی نثار خدا می كنی..
♥ خــــــــدایـا ♥
بـــبــــخــــش مـــــــرا . . .
آنـــــقــــــدر کــــــه حـــســــــرت نـــــــداشـــتــــــه هــــایـــــــم را خــــــوردم شـــــــاکـــــر داشـــتـــــه هـایــــم نـــبــــــودم . .
از بد کردن آدم هایت شکایت داشتم به درگاهت...
اما شکایتم را پس می گیرم ...
من نفهمیدم ...
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدم هایت ... نگاهم به تو باشد ...
گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست ...
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این ست که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد ...
مانده ام تو را نداشتم چه می کردم ...
دوستت دارم ... خدای من!
خدایا !
آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آنان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
زانوی غم بغل گرفته ای !
مگر صدایش را نمی شنوی؟!
راهش مده غم را به دلت
استشمام کن !
عطرش همه فضا را گرفته است،
بیرون بیا و تنی به باران بزن
مگر بهانه نمی خواهی !
بهانه جور نمودست برایت
از آسمان آمده اند برای واسطه گی !!!
دل دل مکن که خوب می دانم دلتنگیت را
راهش مده غم را به دلت
القلب حرم الله...
بغضت گرفته است ؟!
خجالتت می آید ؟!
بیرون بیا و تنی به باران بزن
کمی که خیس شوی خجالتت می ریزد
همه آمده اند...
تمام بهانه ها
امشب.
مگذار خالی بماند جایت !
که نمی ماند ،
دست تو نیست ، صاحبت تو را خوانده است
دلت بی قرار اوست ...
راهش مده غم را به دلت
زیر باران کسی اشکهایت را نمی بیند جز او !
بیرون بیا و تنی به باران بزن!
بگذار سراسر خیس شوی
آغوش باز دار و بگذار به نوازش آیند گونه هایت را
استشمام کن زلالترین لحظات را ...
بگذار سراسر خیس شوی از اشک
رها کن بغضت را
فریاد کن :
ربی !
دلم برایت تنگ شده است...:Ghamgin::Ghamgin:
خدایا !!!
من همانم که گاه خندانم ،، و گاهی گریان،
گاه شکرگزارم ،، و گاهی درحال گله کردن،
گاه بنده ی توام ،،و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام ،
بیماری نامتعادل،
که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم ؛
و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام ،،
مرا در برگرفته است...
معبود آزاده ام!
بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن !
که تشنه ترینم به آن...
تمام این گاه و بی گاههای مدامم را ببخش
به حق خدایی،همیشه پایدارت
یه عزیزی قشنگ گفت:
همه مردها نمی توانند لباس پیامبر را بپوشند...
ولی همه زنها می توانند چادر حضرت زهرا را بپوشند...
شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها
دگر تنگ است در سینه نفس‌ها
پناه آورده ام سوی تو امشب
من از دست هواها و هوس ها
404- ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻮﺭﺯ ﻧﻈﺮ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﺸﺪ !!!
ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺳﺘﺎﺭﺍﻟﻌﻴﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﻜﺘﺎ ﺣﺬﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﻟﻄﻔﺎ ﺍﺯ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺁﻥ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ
هان ای بگریخته از طوق بندگی ...
چه میکنی؟ کجا داری میری؟
بازم داری بی راهه میری
دو ماه پیش و قول و قرارت تو کربلا با امام حسین یادت رفته؟:Ghamgin:
لایقش نبودی اما مهمون شدی و نمک خوردی و حالا دوباره داری با غفلت و گناه نمکدون میشکنی !!! :Ghamgin:
مهمون خدا و ماه رجب شدی و نمک خوردی و بازم نمکدون شکستی :Ghamgin:
و حالا مهمون ماه شعبان ...
تا کی میخوای نمک بخوری و نمکدون بشکنی؟ تا کی میخوای مهربونی ببینی و نامهربونی کنی؟!
گناه کردی و خدا با مهربونی پنهونش کرد!
توبه کردی و خدا با مهربونی قبولش کرد!
توبه شکستی و خدا با مهربونی بازم در خونه اش رو به روت نبست !
چند سال عمر گرفتی و فقط مهربونی دیدی و نامهربونی کردی؟!!!!
کافی نیست !!!
بیدار شو!!! تو رو خدا بیدار شو !!!
خسته ام ازت ... خسته ... :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
خدای مهربانم :Gol: امشب آمده ام که دلتنگی هایم را با تو قسمت کنم و عاشقانه در گوشت نجوا کنم ...
:Sham:خدایا به روحم وسعتی بخش تا در حقارت هایم نپوسم
:Sham: خدایا کمکم کن که بلندی های روحم را زندگی کنم تا در گنداب های جسمم توهم زندگی نداشته باشم.
:Sham: خدایا من را ببخش که شاید از یاد برده ام ما تنها آفریده شده ایم .گاهی که یادم میرود این تنهایی وسیع بشر را، قبل از تلنگر کائنات ، به گوش جانم نجوا کن که تو به تنهایی جای تمام نداشتن هایم را پر میکنی
:Sham:خدایا مگذار دغدغه ای زمینی زمین گیرم کند.
:Sham:خدایا از من لذت باران و پاییز و مه و اشک را به خاطر مشتی روزمرگی نگیر.
:Sham:خدایا ! اگر گریستم و از دردها و بغض هایم گلگی کردم ، حتی برای کسری از ثانیه، عفریت نا امیدی را با من تنها مگذار، اشکی که در انتها دلخوشی نداشته باشد ، مرداب است...
و تو به من آموختی که رود باشم نه گنداب.
الهی عمرخود به باد کردم وبرتن خودبیداد کردم،گفتی وفرمان نکردم.الهی عاجز وسرگردانم نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.الهی اگر تو مرا خواستی من آن خواستم که تو خواستی...
(خواجه عبدالله انصاری)
الهی و ربی من لی غیرک
پروردگارا خودت ازین حصار دنیوی نجاتم بده
امده ام برای عروج نه برای رکودو سقوط
آب هر چند آلوده باشد
حتی لجن هم شده باشد
اگر به دریا برگردد
صاف، زلال و پاک می شود
یادت باشد خدا دریای رحمت است
و ما چون آب آلوده
که اگر به آغوش رحمت او باز گردیم
کار تمام است
و پاک پاک می شویم
تنهایی همیشه بد نیست ...
گاهی اوقات لازم است با خدایمان خلوت کنیم
مــــــــــتــــــــــفــــــــــاوتــــــــــ ...
به نام خدا
خدایا در دلم اندوهی است که رنگ فرح نمی گیرد و زخمی است که التیام نمی پذیرد
درد فراقی است که آرامم نمی گذارد و محبتی است که هر روز تازه تر می گردد
خداوندا در سرم سودایی است که از لوح ذهنم پاک نمی شود و اشتیاقی است
که آسوده ام نمی گذارد و شعله ای است که فرو نمی نشیند.خداوندا سودای تو دارم.
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست//تا کرد مرا تهی و پر کرد زدوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت//نامی است زمن بر من و باقی همه اوست
خدا جون تو دلم غم دارم . انقده غمم زیاده که فکرم آروم و قراار نداره سر نماز ///
خدا جون میشه مشکلات خونوادگی ما رو برطرف کنی؟
میشه خواهر و برادرانمو خوشبخت کنی؟
میشه میشه میشه ؟
خسته شدم خدا
:geryeh:
کمکشون کن
:geristan: :crying:
:crying:
خدایاااااااا
عاشق آرامش اسمتم......
خدایا؛
در دفتر حضور و غیاب امروز،حاضری زدیم!
حضورمان را بپذیر و جایگاه مان را در کلاس
بندگی ات در ردیف بهترین ها قرار ده.