خاطرات لوتی با آقا سید

تب‌های اولیه

439 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فریال;673786 نوشت:
حکایت وصل
باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه ، روح بلندی وجود دارد ، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند ، واسطه فیض زمین و آسمان ، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد ، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است ، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر ، داستان این حکایت است که سعی در بازنویسی آن با رعایت امانت نموده ام: نزدیک اذان ظهر روز بود........

آبجی ای ول کولاک کردی:chakeretim:

به مولا بند بند داستان را که خوندم بند بند استخونام تکون خورد:samt: و موهای بدنم سیخ سیخ شد:khoshgel:

فی الواقع گوشه ای از زندگی نومه ی لوتی تمام عیار :sibil:را نقل کردی

خدا بیامرزه لوتی هم لوتیای قدیم :taeed:

ولی ی چیزیم بگم جسارتا خیعلی عریض و طویل بود نفسمون گرفت تا خوندیمش :khobam:مصبتو شکر کمی کوتاتر بنویس

چشامون قلیج ولیچ :khab:رفت با این فونت عجیب و غریب :deldari:

با این حال کلی حض بردیم به قولی منوچ قلیان می توو :ok:

لال از دنیا نری برای شادی روح این عارف بزرگ صلوات بلندی برفست:kafkaf: اللهم صل علی محمد و آله محمد :Ealam:

عارف;673789 نوشت:
سامو علیک داش لوتی گل و بلبل, سرو و سنبل
چشه مائی به مولا
نمدونم کدوم یکی از کاربرا یا کارشناسائی که این چن روزه همش واسما پیام کاربری میدی, و یه جورائی داری کوچیکتو قلقلک میدی که پامون وا بشه تو این تاپیک!
به شاخ سیبیلات , عمرا اگه نمک گیرت بشم و آواره این کوی و برزن!
قربون مرامتو و اون تیپ تک تو!
جون داش لوتی دور مارو خیک بکش, که اگه پام به این محله وا بشه, دیگه چاکرت باس دور امر مهم همکاری در تدوینو خیک بکشه و بدشم سرکار یا عالی دور ما رو خیک بکشه و .....اییییی بابا همش که خیک تو خیک شد.
زت زیاد.
ممنون که گَه گداری به پیچ ما ....آخ سه شد! پیج ما سری میزنی و پروفایلمونو به صفای حضورت معطر میکنی.
به موت قسم , خعلی کریم
شا غلام شوما, عارف کوچیکه

و علیکم :chakeretim::kafkaf:

داش عارف ما خراب رفیقیم :khoshgel:

بگه ف تا فرحزاد باهاش میریم :doosti:

خرابتیم نوکرتیم به مولا :looti:

صفا دادی به کلبه خرابه لوتی اصلا اومدم دیدم بوی رفاقات در و دیوارو ور داشته :sibil:
ما رسم رفاقت را بجا میاریم و دوباره میایم در خونه ات ولی شوما نیومدی نیا ولی در مرام لوتی هر دیدی بازدیدی داره دادا :deldari:

ولی دادا اون خیک نیست و خیط هستش در ضما ما اگر عمرا دور شما خیط بکشیم :samt:

آقایی سروری سالاری :Graphic (41):

ما همه غلوم شاه نجفیم :Graphic (55):

BABY;673799 نوشت:
چندی پیش در اینجا گفتم که دو فیلم از داش مشتی ( لوتی ) هایی که در اربعین دیدم را بگذارم.
ایشون اقا منوچهر هستند .
سال پیش اربعین پیاده از نجف تا کربلا امده بود
منم تو کربلا به حسینیه ای رفتم که انجا باهاش اشنا شدم.

به احترام این لوتی عاشق :chakeretim:

غلط نکنم یکی دو باری تو جمع لوتیا دیدمش :yes:

دادا ی وقت فیلم میلم ما را اینجا نذاری که ابدا راضی نیستم :looti:


مرد برای دلتنگی هاش گریه نمی کنه قدم می زنه!

:Graphic (41):


آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله:
♥•٠·˙
توی کربلا ...
تمام داش مشتی ها رفتن به کمک امام حسین (علیه السلام) و شهید شدند،
مقدس ها استخاره کردند، استخاره هاشون بد اومد!

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡

♡داستانی زیبا♡

رضا سگه؛یه لات بود تو مشهد.

هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!

یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن
که دید یه ماشین با آرم ستاد جنگهای نامنظم داره تعقیبش می کنه.

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت:
فکر کردی خیلی مردی؟!ῦ

رضا گفت: برو بچه ها که اینجور میگن.....!!!

چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!

به غیرتش برخورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....

شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!

چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین
و گفتن: این کیه آوردی جبهه؟!ῦ

رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!

وقتی دید چمران توجه نمی کنه یه دفعه سرش داد زد:

آهای کچل با تو ام.....

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد
و گفت:بله عزیزم!

چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!

چمران:آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!ῦ

چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....

رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟!کِشیده ای، چیزی؟!!

شهید چمران:چرا؟!

رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!

تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....

شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....!

یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه
بلکه با خوبی بهم جواب میده!

هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی
ولی اون بهت خوبی می کرده.....!

منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده
و منم بهش بگم بله عزیزم.....!

تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم

رضا جا خورد!....

رفت و تو سنگر نشست.

آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت،زار زار گریه می کرد!

تو گریه هاش می گفت:یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟

اذان شد.

رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!

وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....

رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......!

(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)

یه توبه و نماز واقعی........

"خاطرات شهیــد مـُصطفی چـمـران"


شادی92;673897 نوشت:
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)

سلام آخی چه خوبه دیگه مشمول الذمه هیشکی نباشی و بری که برنگردی!!:khandeh!::khaneh:

شادی92;673885 نوشت:

آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله:
♥•٠·˙
توی کربلا ...
تمام داش مشتی ها رفتن به کمک امام حسین (علیه السلام) و شهید شدند،
مقدس ها استخاره کردند، استخاره هاشون بد اومد!

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡



و علیکم :chakeretim::deldari:


خدا رحمت کنه آقا مجتهدی خداییش آخوند خوبی بود:yes:

آقا سید خیلی از اوصافش تو صحبتاش میگفت
:kafkaf:

واقعا خودشم ی مشتی و لوتی با عیار بالا بود
:sibil:

به قولی منوچ قلیان :khoshgel:

گر چه ما خوابیده اندر سایه ایم :loool:

در رفاقت تا قیامت پایه ایم :frind:

زت زیاد
سایه بر و بچ آسک دین دات کام مستدام

:looti:


حالا که حرف مرد اومد :taeed:وسط حیفم اومد جملاتی از آقا مجتهدی یادم اومد نگم براتون


آقا سید :khandan:از ایشون نقل میکرد که گفته بود ::Narahat az:

آنچه از سر گذشت؛ شد سر گذشت !!!!!

:Cheshmak:

حیف بی دقت گذشت ؛ اما گذشت !!تا که خواستیم یک دو روزی فکر کنیم !!!!
:Moteajeb!:

بر در خانه نوشتند درگذشت !!!!
:ok:

لال ار دنیا نری :kafkaf:برا شادی روح این آخوند بزرگ مرد صلوات برفست

:chakeretim:

[="DarkGreen"]به به ببین کی کلبه رو دوباره به راه انداخته.چاکر برادر لوتی مون هم هستیما:chakeretim:
یه چن وقت نبودین دلم واس خاطراتت تنگ شده بود کاکو:yes:
[/]

سربند یا مهدی;674663 نوشت:
به به ببین کی کلبه رو دوباره به راه انداخته.چاکر برادر لوتی مون هم هستیما:chakeretim:
یه چن وقت نبودین دلم واس خاطراتت تنگ شده بود کاکو:yes:

و علیکم داشی :chakeretim:

حال و بالتون چطور مطوره :welcome:

به قولی داش منوچ Lol

ذغال قلیونتم داداش بکش فنا شیم :khoshgel:

ادامه :chakeretim:

جونم براتون بگه همینطور داشت اشکال قطره قطره رو سبیلام میچکید دیدم :Graphic (61):یکی زیر بغلمو گرفت و با مهربونی منو بلند کرد سرمو بالا کردم دیدم آقا سید هستش :doosti:

ییهو بغضم دوباره ترکید و بی هوا بغلش کردم
:frind: تا اون موقع اینجوری سیدو بغل نکرده بود :Graphic (15):

خدایی بغل گرم و نرمی داشت :ok:

آقا سید:khandan: گفت مرد که گریه نمیکنه گفتم آقا سید مرد واسه مشکلات و دلتنگی هاش گریه نمیکنه و الا مردی که اصلا گریه نکنه مرد نیست سنگه :Graphic (41):

اون شب رفتم خونه از خوشحالی خواب به چشام نمی رفت:please: ی بار خودمو تصور میکردم تو حرم شاه نجف :samt:ی بار فکر میکردم کربلا و گودال قتلگاه و خیمه گاه و ... چطوریه و چه شکلیه ؟:soal: و .... تا بالاخره خوابم برد:khoshgel:

ادامه دارد

چاکر برو بچ آسک دین دات کام :looti:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

سربند یا مهدی;674663 نوشت:
به به ببین کی کلبه رو دوباره به راه انداخته.چاکر برادر لوتی مون هم هستیما:chakeretim:
یه چن وقت نبودین دلم واس خاطراتت تنگ شده بود کاکو:yes:

زندان تشریف داشتن روشون نمیشه بگن(بخاطر بداموزیش)[/]

BABY;674833 نوشت:

زندان تشریف داشتن روشون نمیشه بگن(بخاطر بداموزیش)


لوتی خان:hamdel: سلوم
این بابا مثل اینکه از نبودت باخبره و یه چیزایی میدونه!!!
برای چی زندون تشیف داشتین؟
وگرنه یه مهر بطلانی بر این ادعای بابی جون بزن:Kaf:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

sm53;674878 نوشت:
لوتی خان:hamdel: سلوم
این بابا مثل اینکه از نبودت باخبره و یه چیزایی میدونه!!!
برای چی زندون تشیف داشتین؟
وگرنه یه مهر بطلانی بر این ادعای بابی جون بزن:Kaf:

بوا با سیبیل خودم ازاد شده خط بطلان چیچیه
رفتم واسش سیبیل گذاشتم ازاد شد[/]

BABY;674833 نوشت:
زندان تشریف داشتن روشون نمیشه بگن(بخاطر بداموزیش)

سلام زندون نبوده که چرا حرف درمی آرین رفته مکه(اخراجی ها بوده دیگه..!)پاکه پاکه:ok:

فریال;677333 نوشت:
سلام زندون نبوده که چرا حرف درمی آرین رفته مکه(اخراجی ها بوده دیگه..!)پاکه پاکه:ok:

و علیکم :chakeretim:

دادا بابی زندون مال مرده داداش :taeed:

آبجی فری ما دیگه عادت کردیم :deldari:مردم همینجورین دو روز نباشی هزارتا حرف و حدیث دنبالت در میارن:god: ما هم که قیفمون غلط انداز :soal:دو روز که نباشیم ما را به رگبار مرگ بار میبندند !:_loool:
در ضمن برا التفات شوما:kill: معروض میدارم که بنده از وقتی با آقا سید:khandan: دم خور شدم خلافو :Lat:غلاف کردم و بوسیدم و هاشتم کنار :Esteghfar:

در این موقعیت حاضرم برم زندون ولی نرم مکه :khoshgel:

مرحمت شوما زیاد :looti:

به زودی میام و ادامه داستانو براتون نقل میکنم

:chakeretim:

و علیکم :chakeretim:
جونم براتون بگه

دیگه کم کم رفتن به پابوسی شاه نجف داشت به یه واقعیت تبدیل میشد :welcome:

ولی خیلی دوست داشتم ببینم همسفرام کیا هستند :samt:

آقا سید ؟:khandan: حاج اکبر ؟:Esteghfar: داداش منوچ قلیان ؟:loool: داش غلام ؟ :Box:ایرج قاطر ؟:nashenas: و... هستند عایا ؟!:ok:

از همه بیشتر دلم برای آقا سید:khandan: محلمون میتپید :Mohabbat:

شب بعدش اومدم مچد دیدم بازم یه لیست چسبوندن به دیوار و حشمت با ولع داره میخونه
تا منو دید گفت داش لوتی اسم شوما هم هست :taeed:گفتم دیگه کیا هستند گفت حاج آقا سید :khandan:، حاج اکبر:Esteghfar: , داااش منوچم ، داش غلام ، و.... :loool:

با شنیدن نام آقا سید محلمون خیلی خوشحال شدم :tashvigh!:

البته نه این که با شنیدن حاج اکبر:Esteghfar: و بقیه ناراحت شده باشم ه:loool:ا جون هر چی اینا یه تلخی هایی دارند ولی شیرینی هم زیاد دارند درست عین بر و بچ آسک دین دات کام :ask1:

مثلا همین داش غلوم:soal: تا خود نجف میتونست برامون چاوووشی بخونه Lol

خلاصه تقریبا لیست و اسامی مشخص شده بود:bastan: و هر کسی میتونست ی همراه بیاره :frind:

ادامه داره :_loool:

چاکر برو بچ آسک دین دات کام :looti:

خوب خوب خوب

قبلا گفته بودم از 2 تا داش مشتی که تو اربعین 93 فیلم گرفتم اینجا فیلم میزارم که یکیش را گذاشتم.

اون اربعین رفته ها میدونند من چه مینویسم.
بعضیا تو اربعین اون خاص بودن خودشان را نشان می دهند.
و
قرار هم نیست هر کسی بفهمه این زایر چقدر خاص است.
در واقع کسی میفهمد که این زایر چقدر خاص است که تو بحر موضوع رفته باشد.

انشالله که اربعینی بیاید عراق
میبینید بعضی ها همون لحظه ورود به عراق تباک میشوند
بعضی ها تو اماکنی که همه برای عبادت اماده اند به نوع خاصی تباک میشوند(مثلا تو مسجد کوفه یک نوجوان را ببینید که بگه بابا علی باباعلی بابا علی و اشک بریزید و به سمت مقتل حضرت امیر پیش برود این خیلی خاص است. چون اکثرا اطراف ضریح تباک میشوند اینکه یکی تو محل عبادت تباک شود و از طرفی طوری صحبت کند که بند بند دلت پاره شود خاص بودنش را نشان میدهد)
خیابان های منتهی به حرم اباعبدالله بخاطر ازدحام جمعیت همه تو فکر رد شدن و زودتر رسیدن هستند اینهایی که تو این خیابان ها تباک میشوند این ها هم خیلی خاص تشریف دارند.

من سر تا پا گناه که باید التماس هم کنم تا کنار ضریح تباک شوم.
خلاصه برخی جاهای خاص را گفتم که در انجا تباکی کار هر صاحب دلی نیست.

به یک باره تو جمعیت دیدم یک داش مشتی رو
و این هم فیلم تباکی ان داش مشتی

[FLV]http://www.askdin.com/attachments/3006473253d1431974160-new-arbaeen93-dash-mashti.flv[/FLV]

پ.ن1:
در تمام فیلم هایی در سال گذشته ضبط کردم اصطلاح جاذبه مغناطیس حسینی را بکار بردم.
امیدوارم بچه زرنگاش بفهمند برای چی از این اصطلاح استفاده کردم و انها هم از این اصطلاح با مسما استفاده کنند.

پ.ن2:
در ماههای منتهی به ماه صفر تمام مدیاهایی که سال گذشته گرفتم را در تاپیک بخصوصی قرار می دهم که در تمامی انها از این لفظ استفاده شده است.

BABY;677728 نوشت:
خوب خوب خوب

قبلا گفته بودم از 2 تا داش مشتی که تو اربعین 93 فیلم گرفتم اینجا فیلم میزارم که یکیش را گذاشتم.

اون اربعین رفته ها میدونند من چه مینویسم.
بعضیا تو اربعین اون خاص بودن خودشان را نشان می دهند.
و
قرار هم نیست هر کسی بفهمه این زایر چقدر خاص است.
در واقع کسی میفهمد که این زایر چقدر خاص است که تو بحر موضوع رفته باشد.

انشالله که اربعینی بیاید عراق
میبینید بعضی ها همون لحظه ورود به عراق تباک میشوند
بعضی ها تو اماکنی که همه برای عبادت اماده اند به نوع خاصی تباک میشوند(مثلا تو مسجد کوفه یک نوجوان را ببینید که بگه بابا علی باباعلی بابا علی و اشک بریزید و به سمت مقتل حضرت امیر پیش برود این خیلی خاص است. چون اکثرا اطراف ضریح تباک میشوند اینکه یکی تو محل عبادت تباک شود و از طرفی طوری صحبت کند که بند بند دلت پاره شود خاص بودنش را نشان میدهد)
خیابان های منتهی به حرم اباعبدالله بخاطر ازدحام جمعیت همه تو فکر رد شدن و زودتر رسیدن هستند اینهایی که تو این خیابان ها تباک میشوند این ها هم خیلی خاص تشریف دارند.

من سر تا پا گناه که باید التماس هم کنم تا کنار ضریح تباک شوم.
خلاصه برخی جاهای خاص را گفتم که در انجا تباکی کار هر صاحب دلی نیست.

به یک باره تو جمعیت دیدم یک داش مشتی رو
و این هم فیلم تباکی ان داش مشتی

[FLV]http://www.askdin.com/attachments/3006473253d1431974160-new-arbaeen93-dash-mashti.flv[/FLV]

پ.ن1:
در تمام فیلم هایی در سال گذشته ضبط کردم اصطلاح جاذبه مغناطیس حسینی را بکار بردم.
امیدوارم بچه زرنگاش بفهمند برای چی از این اصطلاح استفاده کردم و انها هم از این اصطلاح با مسما استفاده کنند.

پ.ن2:
در ماههای منتهی به ماه صفر تمام مدیاهایی که سال گذشته گرفتم را در تاپیک بخصوصی قرار می دهم که در تمامی انها از این لفظ استفاده شده است.

و علیکم داش بابی :chakeretim:

آخه نوکرتم:kill: نمیگی دل گنجشکی ما رووونه کربلا میکنی الان چطور پر بکشم و برم ؟!

خدایی با دل کوچیک ما بازی نکن با مرام :geryeh:

ولی بابی جون خودتم :loool:کمی تا قسمتی همچین بگی نگی جاذبه مغناطیسی داریاااااااااااااا:khoshgel:

مرحمت شوما زیاد:looti:

لوتي;677527 نوشت:
خلاصه تقریبا لیست و اسامی مشخص شده بود و هر کسی میتونست ی همراه بیاره

ما حاضریم :ok:
خب دلمون برای ضریح شش گوشه آقامون تنگ شده

عطر یـاس;677753 نوشت:
اجازه
ما هم بریم
خب دلمون برای ضریح شش گوشه آقامون تنگ شده

:chakeretim::deldari:
الهی به حرمت ماه رجب و شعبون و رمضون

این جمع خاصه اسک دینیان را به کربلا برسون


ولی خودمونیم شعر شد ها :khoshgel:

فدای صداقت آن لوتی:taeed: که ازش پرسیدند عشق چند حرفه ؟ گفت چهار حرف !!!! :sibil: همه بهش خندیدند !:ghash: ولی اون سرشو پایین انداخت و گفت حسین حسین حسین :Graphic (61):

[=verdana]یا حسین

لوتي;677757 نوشت:
ولی اون سرشو پایین انداخت و گفت حسین حسین حسین

سلام آق لوتی!
به اون آق لوتی بگو: برا چی سرت رو پایین میندازی؟ مگه نمیدونی عشق :hamdel: هم در برابر مولام،اربابم،آقام حسین(ع) کم آورده.
آفا اصلن همه چی کم میاره. بابا حتی اون - عشق اعظم- هم
اگه غلط نگم کم آورده.
ملطفتی یا نه ؟؟؟؟؟

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

اي ول كم الله داش لوتي
حيف كه ضوابط مركز دست و پام را بسته وگرنه مي اومد برات:Nishkhand:
[/]

حامی;677948 نوشت:
اي ول كم الله داش لوتي
حيف كه ضوابط مركز دست و پام را بسته وگرنه مي اومد برات

و علیکم :gangester:

دکی جان صفای قدمت :Graphic (42):

مگر میخای خلاف ملاف کنی که ضوابط دست و پاتو بسته :Graphic (23):

راحت باش داشی :looti:

سوزن رفاقت در تیوب قلبم فرو رفت و گفت فییییییییس تازه فهمیدم پنچرتم دکتی جان :Graphic (16):

sm53;677807 نوشت:
آفا اصلن همه چی کم میاره. بابا حتی اون - عشق اعظم- هماگه غلط نگم کم آورده.

و علیکم داشی :chakeretim:

به قول آقا سید:khandan: با مرام :taeed:مراقب باش هیچ وقت دچار افراط و تفریط نشی :Esteghfar:

ما همه کلهم خلق الله زیر چتر عشق اعظمیم :tashvigh!:

حوصله جمع و تفریق ندارم:sibil: ی ضرب خرابتیم رفیق :looti:

:chakeretim:
جونم براتون بگه کم کم روز موعود داشت فرا میرسید :Mohabbat:

ی شب اومدم مچد دیدم بازم حشمت:loool: داداش منوچ قلیون داره به قول خودش اطلاعیه رو سینه تابلو مچد میخونه :yes:

گفتم حشمت چی شده ؟ :samt:گفت داش لوتی تاریخ و روز حرکت برا کربلا را زدن :nevisandeh:

قند تو دلم آب شد
:tashvigh!:و آب دهنمو قورت دادم گفتم کی حرکته ؟ :welcome:

گفت سه شنبه همین هفته ؟
:Narahat az:

آقا ما را باش دوباره رفتیم تو فاز ذوق مرگ و تریپ خیالات
:shadi:

بین دو نماز آقا سید :khandan:باز حدیثی خوند که حیفم میاد اینجا براتون نخونمش
:Sokhan:

آقا سید گفت امام صادق می فرماید: هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم:khobam:

بعدش قرار بود دو دقیقه در باره حدیث صحبت کنه آقا مخ ما را تا نیم ساعت به کار گرفت:_loool:

آخرای صحبتش هم گفت ان شا الله چون سه شنبه کاروان عتبات و عالیات مسجد قمر بنی هاشم آماده حرکت هستش:tashvigh!:
شنبه عصر باید همه عزیزان به جلسه توجیهی تشریف بیارند :mohandes:

شنبه عصر همه اومده بودند :moj:

جالبه بدونید منوچ قلیان با مادرش :loool:
ایرج قاطر :Graphic (41):( قبلا گفتم که اسم ایرج قادری بود چون کمی چموش بود بچه های محل بهش میگفتند ایرج قاطر )

داش غلوم و خواهر بزرگش:gangester:

حاج اکبر و دخترش :Esteghfar:

آقا سید و خانمش :khandan:

منم بودم :looti:

و...

خلاصه آقا شروع کرد و به قول حاج اکبر:Esteghfar: چند دقیقه ای فیض داد:badbakht:

بعد گفت از حاجی کریمی :pir:که سابقه زیادی هم در همراهی کاروان ها و هم آشنایی خوبی از عتبات و عالیات داشت خواهشمندم که نکات لازم و تذکرات توجیهی را برا عزیزان بیان کنند

بعدش حاجی کریمی:pir: هم حدود 45 دقیقه همه ما را توجیح کرد :deldari:

گوشه مجلس دیدم منوچ قلیون:loool: داره چرت میزنه داش غلوم بغلش نشسته بود اشاره کردم به غلوم گفتم بزن زیر بغلش تا بیدار بشه

داش غلوم یکی زد زیر بغل منوچ قلیون:Graphic (6): ییهووو منوچ قلیون به خیال این که جلسه تموم شده چرتش پرید و گفت لال از دنیا نری بلند صلوان برفست:Graphic (18):

و همه زدن زیر خنده :ask1:

ادامه داره :khab:

چاکر برو بچ آسک دین دات کام :looti:

سلام.من هم سوریه رفتم وهم کربلا.خیلی خوب بود وهیچ جایی بهترازکربلابرام نبود.دعاکنیدمکه مونده، واسمون دراومده زودتر مادرم قبول کنه بریم وهم دعاکنیدیه باردیگه برم کربلا.ایشالله هرکسی نرفته هرچه زودتر بره.خیلی خوبه خیلیییی
کربلاباهیچ جایی قابل مقایسه نیست.اونجاکه هستیدباورتون نمیشه که اومدیدکربلاولی برمیگردیدمیگیدکاش یباردیگه برم،اصلابرنگشته میخوایددوباره کربلا برید.
آقای لوتی برای همه جوونهاومن به شدت دعاکنیدکه خیلی گره توکارم افتاده،بلکه بادعای لوتی خوب مشکلاتم حل بشن ودیگه کسی نخوادانقدراذیتم کنه.

بوی گیسوی تو را نیمه شب آورد نسیم

تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم

سلامتی رفیقان قدیم :looti:

[="Arial"][="DarkSlateBlue"]سلام خیلی باحالی
من برای اولین بار بود که خاطراتت رومیخوندم
امیدوارم هرچه سریعتر به سلامتی بری کربلا و به سلامتی برگردی
[/]

و علیکم :chakeretim:

بالاخره سه شنبه فرار رسید و رفتم در مچد قمر بنی هاشم دیدم اتوبوس بزرگی دم مسجد واستاده:welcome: و یکی :tamasha:هم داره شیشه های جلوشو داره پاک میکنه :samt:

رفتم جلو گفتم پسر جان خسته نباشی گفت مونده نباشی داشی امر بفرما !!:khoshgel:

گفتم راننده اتوبوس کیه ؟ گفت داش عزیز !:taeed:

گفتم نکنه همون عزیز بوقی را میگی ؟ :Ealam:نیش خندی زد و گفت بله خودشه:yes: گفتم خودش کجاس ؟ گفت همینجاس رفته دستی به آب برسونه و بیاد :khobam:


رفتم حیاط مچد دیدم قلقله ای بود همه اومده بودن برخی برای رفتن به عتبات و عالیات :frind:و برخی هم برای بدرقه :deldari:

بوی دود اسپند و صدای صلوات فضا را عطر آگین کرده بود :kafkaf:

ادامه داره

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

لوتي;679328 نوشت:
و علیکم :chakeretim:

بالاخره سه شنبه فرار رسید و رفتم در مچد قمر بنی هاشم دیدم اتوبوس بزرگی دم مسجد واستاده:welcome: و یکی :tamasha:هم داره شیشه های جلوشو داره پاک میکنه :samt:

رفتم جلو گفتم پسر جان خسته نباشی گفت مونده نباشی داشی امر بفرما !!:khoshgel:

گفتم راننده اتوبوس کیه ؟ گفت داش عزیز !:taeed:

گفتم نکنه همون عزیز بوقی را میگی ؟ :Ealam:نیش خندی زد و گفت بله خودشه:yes: گفتم خودش کجاس ؟ گفت همینجاس رفته دستی به آب برسونه و بیاد :khobam:


رفتم حیاط مچد دیدم قلقله ای بود همه اومده بودن برخی برای رفتن به عتبات و عالیات :frind:و برخی هم برای بدرقه :deldari:

بوی دود اسپند و صدای صلوات فضا را عطر آگین کرده بود :kafkaf:

ادامه داره

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

سلام خسته نباشی
عطر آگین گفتنت تو حلقم
غلغله درسته داش لوتی

کنجکاو بی گناه;679335 نوشت:
سلام خسته نباشی
عطر آگین گفتنت تو حلقم
غلغله درسته داش لوتی

و علیکم داشی :chakeretim:

ما بیسواتیم خورده مورده نگیر با مرام :looti:

ذغال قلیونتم داداش بکش تا فنا شم :Graphic (41):

:chakeretim:

جونم براتون بگه

بار و بندیلو بستیم:welcome: و به عشق شاه نجف و سالار کربلا دلو زدیم به دریا و اومدیم سوار اوبوس عزیز بوقی بشیم :lol:

دیدم عجب شیر تو شیریه
:tashvigh!:

خلق الله انگار میخواستند برن سفر قندهار هر کدوم سه چهار تا ساک و گونی و.... آورده بودند :Graphic (10):

حاج کریمی:pir: دم در ماشین ایستاده بود و حاج اکبر :Esteghfar:هم بلند بلند اسامی را میخوند و زائران هم سوار میشدند :ask1:

هر چی چشم دوندم منوچ قلیون را ببینم ندیدمش :loool:

عزیز بوقی:sibil:
هم سیگاری کنار لبش گذاشته بود و وقتی پک میزد ی چشمشو نیم باز میکرد :taeed:انگار داشت بهم چشمک میزد :Lat:

بر گشتم اونور کوچه را نگاه کردم دیدم یکی تلو تلو داره:solh: میاد یکی هم پشت سرش باهاش بود خوب دقت کردم دیدم منوچ قلیون :samt:و حشمت داداشش بودن :khobam:

انگار داشتند میرفتند پیک نیک :khoshgel:

وقتی رسیدن منوچ قلیون دستی به دماغش کشید و گفت حاج اکبر
:Esteghfar:اسم ما را خوندی ؟! حاج اکبر با حالتی نه چندان خوب گفت بلللللللللللله بفرمایید سوار شید :gholdor:

منوچ قلیون منو کنار کشید و یواشکی گفت :gholdor:
داش لوتی حقیقتش مقداری جنس منس آوردم تو عراق بزنیم و حال کنیم :badbakht:

من اخمی بهش کردم گفتم آخه بی .... تو خجالت نمیکشی
:kill:داری میری زیارت یا داری الالی تلالی ؟!:gholdor:

گفت داش لوتی سخت نگیر من اینا را نزنم نمیتونم دوام بیارم که
:deldari:

گفتم اصلا با من حرف نزن که اعصابم از دستت خورده :no:
تو داری میری زیارت مولا علی !!! داری میری پابوسی امام حسین و یل کربلا ابوالفضل العباس بعد اون وقت با این آشغالا میخوای بری؟:kill:

خلاصه گفتم اصلا من کار ندارم هر غلطی میکنی بکن :mohandes:

همگی سوار شدیم و من هم صندلی حاجی کریمی بودم
:moj:

حاجی کریمی پیرمردی نورانی و با تجربه و با خدا بود
:Esteghfar: همیشه به من محبت داره :deldari:
قبل از حرکت آقا سید بلند شد:khandan: و نکاتی را در مورد آداب زیارت و ... گفت :Ealam: و بعد از حاجی کریمی خواست نکات مهم در این سفر را برای زائران توضیح دهد

ادامه داره

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

لوتي;679757 نوشت:
ذغال قلیونتم داداش بکش تا فنا شم

بعضی مراجع بدون قید ( اگر و فلان ) صراحتاً گفتند حرامه ها!!:Cheshmak::Moteajeb!::Sokhan:

user;680216 نوشت:
بعضی مراجع بدون قید ( اگر و فلان ) صراحتاً گفتند حرامه ها!!

جان مولا گیر نده داداش :Graphic (34):

ما که نگفتیم قلیون حلاله یا حرومه :looti:

:chakeretim:
جونم براتون بگه :nevisandeh:

حاجی کریمی:pir: نکات خوبی گفت از جمله :Ealam:

هیچ گونه جنس اضافه و مواد مخدر و قرص های مسکن و.... با خود نیارید :Cheshmak:

وسایل اضافی نیارید شناس نومه و کارت ملی نیازی نیست بیارید :offlow:

من رفتم برگه و عوارض خروج همه جمعو گرفتم:bastan:

هیچ کسی با خودش غذا و مواد غذایی نیاره:khaneh: اگر خشکبار و تنقلات و آجیل:Hedye: آوردید مانعی نیست Lol

در طول سفر هوای همسفراتون داشته باشید:welcome:

سعی کنید با نیروها و شرطه های عراقی یک و دو نکنید :gun:و اگر مشکلی بود با من یا آقا سید در میان بذارید:Sokhan:

به موقع و سر وقت کنار ماشین حاضر بشید :samt:

نکات اموزنده آقا سید را گوش بدید :taeed:

از ماشین و کاروان دور نشید :nashenas:

پاسبورتاتون همش دست منه نگران نباشید :mohandes:

اگر در سفر کم و کاستی بود تحمل کنید و صبر داشته باشید :deldari:

و....

همه سوار شده بودن و دل تو دلشون نبود :kafkaf:

خیلی از همراهان زائران هم اومده بودند و از پشت شیشه های اتوبوس دست تکون میدادن :tamasha:

منوچ قلیون:loool: اومد ی چیزی در گوش من گفت که دیدی آقا لوتی حاجی کریمی :pir:گفت جنس اضافه نیارید این یعنی اگر به مقدار لازم آوردید مشکل پشگل نداره :gholdor:

من مونده بودم واقعا چی بهش بگم :badbakht:گفتم ای خاک بر اون سرت کنند منوچ تو آدم بشو نیستی :_loool: منظور حاجی کریمی جنس از قبیل خوراک و پوشاک بود نه اون کوفت و زهر ماری :god:

منوچ قلیون:khoshgel: انگار شوک بهش وارد شده بود همینطور داشت به من نگاه التماس گونه میکرد:soal: گفتم برو بمیر بشین حالا :khobam:

عزیز بوقی:Graphic (5): از تو آیینه نگاهی کرد و گفت کسی پایین نی ؟ بریم ؟:soal: آقا سید هم به نشانه تایید دستی تکون داد و عزیز بوقی گفت بر شمس جمال محمد مصطفی و علی مرتضی صلوات بلندی برفست :taeed:

ادامه داره :khab:

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام
:looti:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]کرتیییم فنا
فقط منوچ را بفرستید کمپ یا جلسات na که داستانتون یکم بار اموزشی هم پیدا کنه
[/]

و علیکم :chakeretim:

جونم براتون بگه بالاخره راه اوفتادیم :welcome:

عزیز بوقی:khoshgel: که فیگور خاصی پشت فرمون گرفته بود:taeed: با دو انگشت فرمون را

میچرخوند دستمال یزدی دور گردنش بود و کلاه شاپو رو سرش بود

صدای صلوات حاجی کریمی :pir:و حاج اکبر:Esteghfar: همه اتوبوسو به خودش مشغول کرده بود انگار با هم داشتند رقابت میکردند :gun:

حاج اکبر خیلی زور میزد صلوات ها را با شعر از مردم بگیرد :shad:

حاجی کریمی هم آرام و صبور کم نمیاورد Lol

ی وضی بود تو اتوبوس جاتون خالی تا ببینید :mohandes:

ی لحظه منوچ قلیون:loool: را نگاه کردم دیدم :kill: بد جور رفته تو نخ شاگرد عزیز بوقی :gholdor:

بالاخره از شهر خارج شدیدم و وارد جاده اصلی شدیم :tashvigh!:

ادامه داره :khobam:

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

BABY;680380 نوشت:
کرتیییم فنا
فقط منوچ را بفرستید کمپ یا جلسات na که داستانتون یکم بار اموزشی هم پیدا کنه

آقایی :chakeretim:

فایده نداره دادا :Narahat az:

این بشر آدم بشو نی :Ghamgin:

چند بار فرستادیمش کمپ ولی بی فایده بوده موجود عجیبیه :Nishkhand:

داش لوتی علیکم
داش کجایی تا بیام کمی این سرشونه های خسته !!!!! ات را ورز بدم.
آخه داشی بنویس دیگه. این همه ... اومدن نداره که بابا.
این داستانت شبیه یکی از پیش نماز هاست، اونقدر با سرعت پایین نماز میخونه که پس نماز بعضی اوقات نمیدونه کجای نماز هست.
دادادش، غارداش،برار،برارگم، بورار کرتیم اگه حال نداری بنویسی بگو تا این (البته این اسم داره) برو بچ اسک دین برات گوسفن قربانی کنن راه بیوفتی

sm53;682010 نوشت:
داش لوتی علیکم
داش کجایی تا بیام کمی این سرشونه های خسته !!!!! ات را ورز بدم.
آخه داشی بنویس دیگه. این همه ... اومدن نداره که بابا.
این داستانت شبیه یکی از پیش نماز هاست، اونقدر با سرعت پایین نماز میخونه که پس نماز بعضی اوقات نمیدونه کجای نماز هست.
دادادش، غارداش،برار،برارگم، بورار کرتیم اگه حال نداری بنویسی بگو تا این (البته این اسم داره) برو بچ اسک دین برات گوسفن قربانی کنن راه بیوفتی

نوکرتم به مولا :chakeretim:

از این که شوما موشتاقانه داستان و نقل ما را دنبال میکنی موتشکرم :sibil:

راسیتش ناز نمیکنم ی خورده مشغله ام زیاده و توفیقم کم :khoshgel:

ولی رو تخم چششام امرتان مطاع داش sm:Mohabbat:

به قولی منوچ قلیون اتل متل تشکر منقل کوجاست با انبر :Esteghfar:

تریاک و بنگ و شیشه !!! به یادتم همیشه

me to :badbakht:

سلام آقای لوتی.طرزحرف زدنتون خیلی جالبه.امیدوارم واقعاازلوتی هایی باشیدکه غیرت دارند.نه هرغیرتی.داستانتون هم جالبه.
موفق باشید

داشای گلم آجیای بزرگوارم :chakeretim:

خدمت شوما عارضم ما زدیم به دل جاده به طرف عتبات و عالیات :welcome:

دل تو دلم نبود ی خورده استرس داشتم :khobam:به قولی ننم ته دلم شور میزد :samt:،داخل اتوبوس ول وله ای بود :tashvigh!:

عزیز بوقی پا را گذاشته بود رو گاز :taeed:اتوبوس هم انگار داشت جاده را می خورد:jangjoo: آقا سید:khandan: بلند شد و پلاستیکی را از درون کیفش در آورد و گفت آقا لوتی :loool:زحمت بکش و این خوراکی را بین همسفران تعارف کن

کیسه پلاستک را گرفتم و نگاهی به داخلش کردم دیدم به به آجیل ها دارن بهم چشمک میزنند :shad:

از صندلی جلو تعارف کردم و به شاگرد عزیز بوقی:sibil: هم گفتم برای راننده هم بر دار داش عزیزم هم از تو آیینه سری برام تکون داد :chakeretim:

هر کسی مشتی میزد و چند تایی بر می داشت تا رسیدیم به منوچ قلیون:loool: و حشمت :soal:!

منوچ یه مشت زد تو کیسه فکر کنم اندازه یه کاسه برداشت :kill:گفتم چه خبره داداش ی نفر مرده مینو بوس که چپ نکرده ؟!:gholdor:

منوچ قلیون هم گفت سخت نگیر داش لوتی مال سادات تبرکه !؟:crying:

بقیه آجیل ها را بر گردوندم به آقا سید:khandan: و جمعیت هم یکی یکی از آقا سید تشکر میکردن :ask1:

صدای حاجی کریمی :pir:میامد که میگفت خدا پدر و مادرتو بیامرزه آقا سید !:khandan:

روحانی باید اینجوری باشه هوای همسفراشو داشته باشه :frind:

منم جو گیر شدم:mohandes: گفتم برا سلامتی آقا سید صلوات برفست :khoshgel:

ادامه داره :khab:

چاکر برو بچ آسک دین دات کام :looti:

لوتي;681431 نوشت:
آقایی

سامو علیکوم داش لوتی با مرام.
جون داداش امشب سر شوم یاد گل سر سبد مردای عالم کردم.
یاد جوون رعنا و خوش قامت مولای آزاده مردان جهان, حضرت سید الشهدا (ع) کردم.
آخه اوسا می دونی که امشب شب میلاد مولامون حضرت علی اکبره (ع).
خعلی این جیگر صدپارم آتیش میگیره واسه ارباب بی کفنمون, وختی یاد اون لحظه وداعش میووفتم.و اون لحظه ای که ارباب میشینه سر تن بی رمق جوون دلبندش..........
اه اه اوسا ببخشید کرتم به مولا!, مجلس باید بوی جشن بگیره, آخه شب میلاد مولاست...
ولی بیخیال , همیشه میگن مجلس شادی مولا هم باید نمک داشته باشه و چه نمکی با صفاتر از اشک چشم هر چی لوتیه!
جمال مولا و محب پیر و جوون دستگاه سید الشهدا صلوات:Gol:
چشه مائی داش لوتییییییی
زت زیاد!:hamdel:

عارف;682905 نوشت:

سامو علیکوم داش لوتی با مرام.
جون داداش امشب سر شوم یاد گل سر سبد مردای عالم کردم.
یاد جوون رعنا و خوش قامت مولای آزاده مردان جهان, حضرت سید الشهدا (ع) کردم.
آخه اوسا می دونی که امشب شب میلاد مولامون حضرت علی اکبره (ع).
خعلی این جیگر صدپارم آتیش میگیره واسه ارباب بی کفنمون, وختی یاد اون لحظه وداعش میووفتم.و اون لحظه ای که ارباب میشینه سر تن بی رمق جوون دلبندش..........
اه اه اوسا ببخشید کرتم به مولا!, مجلس باید بوی جشن بگیره, آخه شب میلاد مولاست...
ولی بیخیال , همیشه میگن مجلس شادی مولا هم باید نمک داشته باشه و چه نمکی با صفاتر از اشک چشم هر چی لوتیه!
جمال مولا و محب پیر و جوون دستگاه سید الشهدا صلوات:Gol:
چشه مائی داش لوتییییییی
زت زیاد!:hamdel:

ایول داش عارف

جیم جمالتو کاف کمالتو میم هم مرامتو

جیگر ما را آتیش نزن با مرام :Graphic (41):

شنیدم شاعری می گفت :

روز اول چون خدا خشت جهان را می سرشت

ملک جنت را به زیر پای مادرها نوشت

ضلع پایین پای شش گوشه، ولی اثبات کرد

زیر پای یک پدر هم می شود باشد بهشت

فدای قد و قامت یا علی اکبر
:Graphic (14):

alone star;682893 نوشت:
سلام آقای لوتی.طرزحرف زدنتون خیلی جالبه.امیدوارم واقعاازلوتی هایی باشیدکه غیرت دارند.نه هرغیرتی.داستانتون هم جالبه.
موفق باشید

و علیکم آبجی :chakeretim:

از این که نوکر مولا
:sibil: را مورد لطف و مرحمت قرار دادی مچکرم :chakeretim:

دعا کنید با مرام بمونیم و با مرام بمیریم :Graphic (41):

مرحمت شما زیاد :looti:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]یکم هیجان بده به داستانت .
مثلا ماشین سر پیچ گردنه دو لاستیکش بیوفته تو گردنه و بعد شماها ماشین رو بکشید بیرون

یا پاتون بره رو مین اما عمل نکنه[/]

و علیکم :chakeretim:

از تاخیر عرز میخام
:lol:
اگر دیر اووومدم مجروح بودم

اسیر منوچ قلیون و حشمت بودم :khoshgel:

آقا بعد از چند ساعتی که اتوبوس راه اوفتاد دیدم جمعیت همه دارن کله معلق میزنند یکی داشت چرت عمیق میزد یکی با نیم چشم باز چرت میزد

یکی داشت بیرون را نگاه میکرد و گاهی هم چرتکی میزد

عزیز بوقی هم لم داده بود رو صندلی و با ی دست داشت اتوبوسو میروند

شاگردش هم کز کرده ی گوشه و عمیقا رفته بود تو فکر

آقا سید هم داشت کتاب آشنایی با اماکن عتبات و عالیات را میخوند

ما هم رفته بودیم تو کف دوستان

خلاصه هر کسی عالمی داشت


ادامه داره

چاکر اسک دین دات کام :looti: