خاطرات لوتی با آقا سید

تب‌های اولیه

439 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام
جناب لوتی داستانتون خیلی قشنگ بود اما یه چیزی...:ghati:
این حرفاتون کار دستتون نده بعد بگید محب الرحمن نگفت...:badbakht:
ببخشید...:khejalati:
دعا برای بنده ی حقیر یادتون نره:hey:
یاعلی:Gol:

لوتي;307747 نوشت:
آقا سید گفت حاجی اینا استراحت هم دارن اون حاج آقا گفت از وقتی که میان مرتب تلفن بهشون وصل میکنن و تا موقعی که میرن فقط پاسخگویی میکنند . گفتم ایول دمتون گرم یعنی همش کار مفید !!!

سلام
یه روز به شوخی به معاون مرکز گفتم دوستان واقعا خسته می شوند فقط مانده یک سند به کارشناسان وصل بشه تا صددر صد بازدهی کاربالا رود.
البته من در اداره هایی تو همین کشور نازنین خودمون که الان دارن دکترای بدون کنکور می فروشند رفته ام و دیده ام که دارند بلوتوث بازی می کنند.
اون وقت برخی از دوستان مرکز با آن فشار کاری احساس گناه هم می کنند که وظیفه خود را انجام نمی دهند و کم کاری می کنند.
سلام
واقعا این طوری است یه روز یکی از کارشنا

ببخشید جناب حامی چی شد؟؟
شما که داشتین تعریف میکردین:Gig:

[="Tahoma"][="Navy"]سلام علیکم
فکر کنم جناب حامی رو بردن اداره بووووق:Moteajeb!::khandeh!:
نمی خوام تراژدیش کنم،ولی این مرکز ملی تلفات هم میده،از لحاظ شنوائی.
یکیش هم بنده هستم که پرده گوشم برای دومین بار و بعد از یکبار عمل کردن پاره شده.کار ما یه جورائی اینه:jangjoo:
خدا همه رو عاقبت بخیر کنه.آمین
[/]

محب الرحمن;307759 نوشت:
سلام
جناب لوتی داستانتون خیلی قشنگ بود اما یه چیزی...:ghati:
این حرفاتون کار دستتون نده بعد بگید محب الرحمن نگفت...:badbakht:
ببخشید...:khejalati:
دعا برای بنده ی حقیر یادتون نره:hey:
یاعلی:Gol:

و علیکم آبجی :chakeretim:

آخه من بی راه که نگفتم هر چی گفتم عین حیقت بود :Cheshmak:
نمیدونم یه وقت دیدی اومدن با لودر کلبه درویشی لوتی را با میهمانش خراب کردن


حامی;307771 نوشت:
سلام
یه روز به شوخی به معاون مرکز گفتم دوستان واقعا خسته می شوند فقط مانده یک سند به کارشناسان وصل بشه تا صددر صد بازدهی کاربالا رود.
البته من در اداره هایی تو همین کشور نازنین خودمون که الان دارن دکترای بدون کنکور می فروشند رفته ام و دیده ام که دارند بلوتوث بازی می کنند.
اون وقت برخی از دوستان مرکز با آن فشار کاری احساس گناه هم می کنند که وظیفه خود را انجام نمی دهند و کم کاری می کنند.
سلام
واقعا این طوری است یه روز یکی از کارشنا

و علیکم :chakeretim:

دکی جون:frind: پس چرا فرمایشات نیمه کاره موند ؟:Gig:
ملت را گذاشتی تو خماری کوجا رفتی با مرام :khoshgel:
پس کوشی؟:Cheshmak:
در ضمن من ملتفت نشدم:loool: یه سند به کارشناسا وصل بشه یعنی چی؟:Esteghfar:
مگر تو مرکز ملی به کارشناسا سند وصل میکنن ؟ :mohandes:تازه سند دفترچه ای هستش؟ :Nishkhand:یا بنچاق ؟ یا دو برگی ؟:samt:
پاک به کلی گیج و ویج:khobam: شدم به مولا :please:

یه وقت خام نشی بری اداره بووووووووووووووق :deldari:

نقل قول:
فکر کنم جناب حامی رو بردن اداره بووووق

:Nishkhand:
ما که نفهمیدیم چی شد!!!:khandeh!:
جناب حامی کجایید همه نگرانناااا
به قول جناب لوتی ملتو گذاشتید تو خماری رفتید کجا؟؟؟:khandeh!:
نقل قول:
آخه من بی راه که نگفتم هر چی گفتم عین حیقت بود
نمیدونم یه وقت دیدی اومدن با لودر کلبه درویشی لوتی را با میهمانش خراب کردن

درسته ولی من گفتم نگید محب الرحمن نگفت:_loool:
نمیکنن انشاءالله:Esteghfar:

لوتي;307747 نوشت:
دم در بودم ییهو دیدم یکی محکم یه تنه بهم زد و یه سینی چای جوشیده رو دستاش بود و با لگد محکم به در زد و در را باز کرد و رو هر میزی یه چای گذاشت . چایی که نه لب سوز بود و نه لب دوز . نگاش که میکردم چشام قلیج ولیج می رفت . خوش مرام یه تعارف خشک و خالی هم به من نکرد !

جناب لوتی صداقت داشته باش تو که ادعای لوتی گری داری
چایی مرکز هیچ موقع جوشیده نبوده هیچ موقع هم با لگد به در نمیزنن اینجا ...:ok::khandeh!:
فکرش هم نمیکردی بیام اینجا جوابتو بدم:khaneh::ok:

سلام داداش لوتی.:moj:

دیگه به ما سر نمی زنید!!:Ghamgin:
خوبید؟؟

میگم چه خبره!!
همه قشون کشی میکنن؟؟؟:Gig:

[QUOTE=توکل;307894]جناب لوتی صداقت داشته باش تو که ادعای لوتی گری داری
چایی مرکز هیچ موقع جوشیده نبوده هیچ موقع هم با لگد به در نمیزنن اینجا ...:ok::khandeh!:
فکرش هم نمیکردی بیام اینجا جوابتو بدم:khaneh::ok:

و علیکم دادا :chakeretim:
یاحسین :samt:
خداییش اصلا به مخیلم هم نمیگنجید شوما یه وقت اینجاها:khab: بچرخید . :Mohabbat: اساسا غافلگیر شدم :welcome:جل الخالق

:kill: آقا مخلصیم :Nishkhand:کاف کمالتو جیم جمالتو میم مرامتو
ولی دادا لوتی ، لوتی گری کرد :taeed:خیلی قضیه را باز نکرد و همه اونا را صادقانه گفت.:deldari: تازه یه سر هم با حاج اکبر
:Esteghfar: اومدیم آبدار خونه شرف حضور نداشتی:khoshgel: . بذار دهن لوتی بیشتر از این باز نشه :deldari:
تازه خوش مرام :kill:این قضیه چای جوشیده مال اون قدیم ندیماس:khoshgel: که امکانات کم بود خاطره من هم قدیمی بود . تازه آبدار چی های جدید اومدن و حکما اهل مرامن:manbaa: الان دیگه با پیشرفت تکنولوژی :Moteajeb!:هیچ چایی نخواهد جوشید و هیچ وقت لگدی به در نمی خورد . و هیچ چشمی هم قلج ولیج نخواهد رفت.
ولی خداییش تا الان هیچ چایی در مرکز نجوشیده ؟! :manbaa: و هیچ دری با پا باز نشده :badbakht:. اگر دستمون سینی پر از چایی باشه با چی در را باید باز کرد ؟! :frind:شاید من اون یه دفعه بد شانسی آوردم:_loool: و چایی را اونجوری دیدم :khobam:

خلاصه ما خیلی مخلصیم :looti:

صدیق 14;307902 نوشت:
سلام داداش لوتی.:moj:

دیگه به ما سر نمی زنید!!:Ghamgin:
خوبید؟؟


و علیکم آبجی :chakeretim:
شوما لطف دارین بنده نوازی میکنین :sibil:
. هستیم در خدمتتون :taeed:

لوتی برو لقمه خود گاز بزن کم پشت سر خلق خدا ساز بزن :ok:

اگه باز مسیرتون اون ورا خورد در خدمتیم اوستا:nashenas:

توکل;307950 نوشت:
اگه باز مسیرتون اون ورا خورد در خدمتیم اوستا:nashenas:

و علیکم دادا :chakeretim:
معلومه آدم لوتیی هستی:frind: آقا ما کلا خیلی مخلصیم :doosti:

ای بابا جناب توکل کو خالا ما بیایم اون ورا :hey:دعا کن خدا توفیقات بده و خانم بطلبه این دفعه اومدم یه سر میام پیشت:deldari: و از اون چاییای لب دوز و لب سوزت میخورم :loool:

یه چیزی دیگه:Narahat az: . داش توکل قدر این خدماتی که داری به سربازای آقا :Mohabbat:میکنی بدون خودتو دست کم نگیر :Graphic (41):کافیه یه چایی با خلوص نیت بدی دست یه حاج آقا:khandan: تو همین مرکز؛ آقا بلیط بهشت :ask4:را تو همین دنیا رزو کردی :Cheshmak:

نوکرتم به مولا عشقی :Graphic (14):

سامعلیک :chakeretim:کلی بهم روحیه دادی خودم هم میدونم مرکز ملی از محدود مراکز واقعا مفید هست که همه با جون دل کار میکنند ولی حیف:Ghamgin:کسی قدر این مرکز را نمیدونه:geristan:

ادامه خاطرات لوتی و آقا سید :chakeretim:

جونم براتون بگه با حاج اکبر :Esteghfar:هاج و واج داشتیم چرخ میزدیم . :khobam:
برگشتم تو اتاق دیدم آقا سید مخ اون حاج آقا :pir:را به کار گرفته . خداییش خیلی قشنگ توضیحات می داد :Cheshmak:البته یه خورده دست به قلم هم حرف میزد:khandan: معلوم بود آدم پخته ای هستش .:_loool: اولش فکر کردم سی چهل سالش بیشتر نیس خوب که دقت کردم دیدم بلههههههههههه حاج آقا :reading:ریشاشو فکر کنم رنگ زده بود .:Esteghfar: بعدا به آقا سید گفتم اون حاج آقا ریشاشو رنگ زده بود ؟آقا سید گفت فکر کنم زده بود و این کار از مستحبات است !:loool:
بگذریم اون حاج آقا به قول خودش سامانه های مختلف مرکز را معرفی کرد :kafkaf:و گفت این مرکز به صورت تلفنی ٰ اینترنتی:khab: و مکتوب پاسخگویی میکنه.:nevisandeh: کم کم از بخش تلفنی اومدیم بیرون و یه راس رفتیم سراغ بخش کتبی .:welcome: این بخش ظاهرا سابقه بیشتری داشت و حتی قبل از تاسیس مرکز هم فعالیت داشته :Ealam:و در این بخش به پرسش های خلق الله به صورت مکتوب (‌اعم از نومه و ایمیل ) جواب میدن و تا کنون به هزاران پرسش و شبهه جواب داده اند. :reading:
بعدش رفتیم سراغ بخش پاسخگویی اینترنتی .:tashvigh!: همون حاج آقا :pir:آدرس اتاق مدیر پاسخگویی اینترنتی را بهمون داد. یه راست رفتیم اتاقش :yes:و ایشان حسابی تحویلمون گرفت ظاهرا با آقا سید یه جایی همدیگرو دیده بودن و آشنا از آب در اومدن . :Mohabbat:
آقا سید؛ من:taeed: و حاج اکبر:Esteghfar: را به اون معرفی کرد . اون هم خوش آمد گفت . :frind:
اتاقش ساده تر از سایر اتاقای رییسا بود:deldari: اصلا بهش نمی اومد که رییس باشه .:khoshgel: خدایی اتاقش با مسؤل دفترش هیچ فرقی نداشت :deldari:فقط چند تا صندلی اضافه همین
آقا این بنده خدا هم شروع کرد از سیر تا پیاز همه فعالیت هاشو گفت .:Sokhan: گفت ما به صورت آنلاین و آفلاین در اینترنت پاسخگویی میکنیم . و سایت های زیادی داریم و ویژ همین کار هستش و شروع کرد به نام بردن از سایت های مرکز سایت پاسخگو ؛:arm: انجمن گفتگوی دینی و کانون گفتگوی قرآنی ؛ سایت جواب ؛ شهر جواب ؛ شهر سؤال ؛ پرسمان قرآن ؛ 09640(پاسخگویی آنلاین و زنده ) ؛ و...
مدیر پاسخگویی اینترنتی با آرامش و ادب صحبت می کرد و گاهی یه نیگاهی به من می کرد .
ایشون می گفت روزانه توی این سایتها به صد ها سؤال و شبهه اینترنتی جواب میدن .
انجمن های دینی ما از پر بازدید ترین انجمن ها در کشور و در داخل ایران هستن و جزء برترین انجمن های دینی در ایران هستن .:ask1:
ایشان گفت جواب گویی به سؤالات به صورت پیامکی هم داریم که بیشتر ویژه احکام هستش.
آقا سید گفت حاجی شوما به چه سؤالایی جواب میدین ؟ جواب داد ما توی همه مرکز در همه بخش ها گرو ههای علمی متنوعی داریم مثل گروه قرآن ٰ ؛ خدیث ٰ اعتقادات ٰ مشاوره ٰ اخلاقٰ ٰ فقه و احکام شرعیٰ تاریخ ٰ و...پاسخگویی هستیم . :moj:
تو دلم گفتم ایول به این مرکز:Mohabbat: با این امکانات بسیار محدود چه میکنه این مرکز:khab: و این حاج آقاها .:hamdel:
یه لحظه دیدم از تو کوچه صدای داد و بیدا میاد ؟ :jangjoo:گفتم کی میتونه باشه این وقت شب ؟! ببخشید این وقت روز:khoshgel: ..... گفتم آخ جون دعوا :kill:
ادامه دارد

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام . :looti:

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

سلام داش لوتي
ميگم ريفيق پارتيت خيلي كولوفته ها
هر كسي نيميتونه انقده راحت با رئيس روئسا ديدار و گفتمان داشته باشه
يني مام اگه بريم دفتر جناب زارع از سير تا پياس فعاليتهاشون رو ميشرحن ؟
مجفزي چيزي نيميخوان ؟
[/]

كبوتر حرم;308118 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله سلام داش لوتي ميگم ريفيق پارتيت خيلي كولوفته ها هر كسي نيميتونه انقده راحت با رئيس روئسا ديدار و گفتمان داشته باشه يني مام اگه بريم دفتر جناب زارع از سير تا پياس فعاليتهاشون رو ميشرحن ؟ مجفزي چيزي نيميخوان ؟

سلام
عرض ادب و احترام
کسی که جناب لوتی معرفی کردند یعنی مسئول اینترنت مرکز جناب آقای اباذر جعفری هستند

یه مدت پیش شبکه خبر برنامه پخش کرد که ایشون توش تمام قسمت های مرکز و حتی سایت اسک دین را به طور کامل معرفی کردند

مـهـدی;308152 نوشت:

سلام
عرض ادب و احترام
کسی که جناب لوتی معرفی کردند یعنی مسئول اینترنت مرکز جناب آقای اباذر جعفری هستند

یه مدت پیش شبکه خبر برنامه پخش کرد که ایشون توش تمام قسمت های مرکز و حتی سایت اسک دین را به طور کامل معرفی کردند

و علیکم داش مهدی :khab::chakeretim:

ایول خودشه:yes: ببینید چه چهره مهربونی داره :Graphic (47):خوش بحال اونایی که هر روز میبیننش :Mohabbat:
ولی گمونم اون موقع ما خدمتشون بودیم:samt: یه خورده موهاش کمتر ریخته بود :deldari:
ولی خدایی خیلی آقاس:Graphic (41): به قول آقا سید کثر الله امثاله :khobam:
ولی داش مهدی آخرش کار دست لوتی میدی :offlow:ببین کاری میکنی که اگر یه وقت تقی به توقی خورد :khoshgel:و ما دوباره رفتیم مرکز ملی :please:همون دم در جلدی بدن بازداشتمون کنن :_loool:

مـهـدی;308152 نوشت:
یه مدت پیش شبکه خبر برنامه پخش کرد که تمام قسمت های مرکز را به طور کامل معرفی کردند

باسلام وتحیات
بفرمائید:
http://www.askdin.com/post146788-9.html
التماس دعا

مدیر فرهنگی;308243 نوشت:
باسلام وتحیات بفرمائید: دانلود معرفی سایت پاسخگو و نمایش سایت گفتگوی دینی+ دانلود مستقیم التماس دعا

سلام
عرض ادب و احترام
نه سید این نبود
اسم برنامه اش فکر کنم مرز شیشه ای بود و خود اقای جعفری معرفی می کرد:ok:

لوتي;308190 نوشت:
ایول خودشه ببینید چه چهره مهربونی داره خوش بحال اونایی که هر روز میبیننش

ما ارادت خاص به ایشون داریم:Ebraz Doosti:
تمام نرم افزار های تولید ما باید بره زیر دست ایشون و تایید بشود:badbakht:
یعنی تاید کردن نامه اعمال از تایید گرفتن نرم افزار برای اسک دین راحت تر است:kill::jangjoo:
خیلی خیلی رو نرم افزار های که به اسم مرکز منتشر میشه حساس هستند و کوچکترین مشکلی را ما باید اصلاح کنیم:_loool:


[SPOILER]خب من چقدر ادم خوبی بودم حیف این لوتی با این تاپیکش سر ما را بر باد داد اگر نیومدم دیگه بدونید بردنم اداره بووووق..:please::khaneh:[/SPOILER]

ادامه خاطرات لوتی و آقا سید :chakeretim:

آقا با صدای داد و بیداد:kill: من جلوتر از همه پریدم تو کوچه :mohandes:دیدم دعوا سر پارک ماشینه ! :gholdor:همون قصه و درد دل آبجیمون که از همسایه های مرکز ملی داشتند . :samt:
یکی از همسایه ها اومده بود گیر داده بود به نگهبان :_loool:که آقا این ماشین که دم در خونه اش پارک شده مزاحم هستش و اینکه میخوام پنچرش کنم تا ببینم صاحبش کیه:jangjoo: و از این حرفا !البته خیلی مزاحم نبودا ولی خوب به نظرش مزاحم پارکشون بود . خلاصه درگیری داشت به جاهای باریک کشیده می شد :kill:که یکی از نیروهای مرکز اومد بیرون و گفت آقا جریان چیه ؟:frind:
همسایه گفت آقا ماچیکار کنیم از دست شوما آسایش نداریم هر وقت میخوایم ماشینمونو پارک کنیم دم در خونه خودمون جا نیست !!!:Cheshmak:
اون بنده خدا که ظاهرا مدیر پشتیبانی بود و مرد لوتی منش و متینی به نظر میومد گفت این ماشین مال نیروهای ما نیست .:manbaa: اینا را از موسسات دیگه مثل پژوهشگاه :gangester:و حتی بازاری های خیابون صفائیه میان و چون محل پارک پیدا نمیکنند . و تازه خیلی از نیروهای ما ماشین ندارن و فوقش موتور دارن .:deldari:
اون همسایه هم شرمنده شد :khoshgel:و معذرت خواهی غلیظی کرد . :loool:
قابل توجه آبجیمون :kaboy:که فکر میکرد هر چی ماشین تو کوچه و خیابون مرکز ملی هستش مال نیروهای مرکزه !!!:manbaa:
خلاصه دعوا ختم بخیر شد.
دوباره اومدیم تو اتاق اون مدیر مهربونه ! اون روحیه لوتی منشی داشت :khab:. ادامه داد ما توانمندی زیادی داریم اگر بودجه و پشتیبانی :mohandes:درستی از مرکز بشه میتونیم فعالیتون را گسترش :gangester:بدیم و سایت های متعددی را راه اندازی کنیم و افراد زیادی را در امر پاسخگویی تربیت و آماده کنیم:ask1: ولی حیف که بودجه محدودی داریم ما تجربه های خوبی داریم :manbaa:میتونیم در اختیار مراکز و فعالان اینترنتی:kaboy: بذاریم ولی حیف پول کم داریم !:deldari:

ادامه دارد

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:


سلام
جناب لوتی ادامه بدید دیگه دلمون اب شد:Narahat az:

نقل قول:
یه مدت پیش شبکه خبر برنامه پخش کرد که تمام قسمت های مرکز را به طور کامل معرفی کردند

:yes::tajob:

نقل قول:
خب من چقدر ادم خوبی بودم حیف این لوتی با این تاپیکش سر ما را بر باد داد اگر نیومدم دیگه بدونید بردنم اداره بووووق..

جناب لوتی ازتون شکایت شد بدویید بیاید رسیدگی کنید...:khandeh!:

[="Times New Roman"]

لوتي;308272 نوشت:
اون بنده خدا که ظاهرا مدیر پشتیبانی بود و مرد لوتی منش و متینی به نظر میومد

خوبه يك ساعت و نيم اونجا بودي لوتي
والا اگر نيم ساعت ديگه اونجا بودي
هرچي آمار ميدادي شك نميكردم كه شما يه يك ساليه كه اونجائي يا دو ساعته

بي خيال ذبي

با سلام و تشکر بابت معرفی.

اگر از بزرگان سایت و مرکز(مثل جناب حامی دست به قلم) پشت این ماجرای جذاب باشند...:Labkhand:

استاد;307790 نوشت:
نمی خوام تراژدیش کنم،ولی این مرکز ملی تلفات هم میده،از لحاظ شنوائی.

عجب, خیلی ناراحت شدم...

لوتي;308020 نوشت:
شروع کرد به نام بردن از سایت های مرکز سایت پاسخگو ؛ انجمن گفتگوی دینی و کانون گفتگوی قرآنی ؛ سایت جواب ؛ شهر جواب ؛ شهر سؤال ؛ پرسمان قرآن ؛ 09640(پاسخگویی آنلاین و زنده ) ؛ و...
.....
ایشان گفت جواب گویی به سؤالات به صورت پیامکی هم داریم که بیشتر ویژه احکام هستش.
.....

گرو ههای علمی متنوعی داریم مثل گروه قرآن ٰ ؛ حدیث ٰ اعتقادات ٰ مشاوره ٰ اخلاقٰ ٰ فقه و احکام شرعیٰ تاریخ ٰ و...

ببخشید چطوری این موارد یادتان می ماند؟ یادداشت یا ضبط می فرمودید؟

با تشکر.

سلام
دوستان پس ادامه ی خاطرات اقا لوتی با سید چی شد؟

علی یارتون

[="Tahoma"][="Green"][="DarkGreen"]اللهم عجل لولیک الفرج

سلام داش لوتی سلام به تمام بامرامای دروازه دولاب پاچنار جوادیه شوش خراسون و سلام به همه لوتی صفتان ایران و ایران دوستان:khoshgel:

لوتی شدی مثه این سریال تیلفیزونی که بجه جای سریال آگهی بازرگانی ایند

بابا خاطرتو با حاجی امیر خانی بگو:fekr:

بینا اشتباه نکنم باید یکی از مدیران ارشد سایت باشند به چند دلیل

[SPOILER]بماند از من به یک اشاره از تو بسر دویدن:farar:[/SPOILER]

استاد;307790 نوشت:
یکیش هم بنده هستم که پرده گوشم برای دومین بار و بعد از یکبار عمل کردن پاره شده.کار ما یه جورائی این

چ بگویم ز این درد بدن که در این وادی غم غم مخور که چنین بگذرد و طرفه العینی محشریت کنند

خدا یا تمام کسانی را که در راه تو و در راه نبی تو و امام تو قدم گذاشته و در عصر فتنه و عصر فسق و فجور و عصر ظلم و عصر دوری کمک به خلق الله می کنند و شبهاتشون را پاسخ می دهند را شفا عنایت بفرما و در پشت سر بی بی دو عالم وارد بهشت رضای خود داخل بگردان
و کمک کن تا کجی ها را صاف کنند و صافی ها را هموار و دین را به حق گسترش دهند

امین را رب العالمین:Doaa:[/]
[SPOILER]
مهدی چاه کن خودش ته چاه است حالا عکس گذار خودش عکسشو نمی گذاره؟
یا عکس گیر عکسشو نمی گذاره؟:khaneh:[/SPOILER][/]

bina88;308327 نوشت:
[=Times New Roman]

خوبه يك ساعت و نيم اونجا بودي لوتي
والا اگر نيم ساعت ديگه اونجا بودي
هرچي آمار ميدادي شك نميكردم كه شما يه يك ساليه كه اونجائي يا دو ساعته

بي خيال ذبي

و علیکم دادا :bastan:
گیر سه پیچ دادایا داش بینا :Graphic (17):
به قول آقا سید:khandan: محلمون عزیز دل برادر :samt:چه توفیری میکنه یه ساعت یا یه سال :nashenas:.
بازم به قول آقا سید :khandan:محلمون انظر الی ما قال نه من قال :mohandes:مخلص کلوم به مخ و جان مطلب نیگاه کن دادا :manbaa:
بابا به محتوا التفات کن لوتی :loool: عجب گیر کردیم از دست این جماعت .:kill: من نمیدونم این جماعت کاری به جز گیر دادن ندارن :gholdor:
راستیش طی این مدت برخی از دوستان :Mohabbat:و آشنایان :gun:و سایر بستگان:kaboy: بذل محبت کردن و یه تیکه هایی:_loool: را نثار لوتی کردن :deldari:. ناز شصت دستشون :frind:
ولی میخوام بگم چه توفیری میکنه لوتی کی باشه و چی باشه . :chakeretim:
لوتی :khoshgel:نماد افکار عمومی هستش حاج اکبر :Esteghfar:نماد یه فرد مذهبی کمی تا قسمتی تند که دارای لایه های خشک همراه با رعد و برق و گاهی با وزش باد هستش:jangjoo: . آقا سید هم که قربون جدش برم نماد یه عالم و راهنمای واقعی و روشنگر هستش :tashvigh!:که البته منو خیلی راهنمایی کرد چون من قبلنا با دین و آدمایی مذهبی بیگانه بودم و اساسا خوشم ازشون نمیومد و راستیش با آخوند جماعت حال نمیکردم :kill:ولی کم کم همین آقا سید دست منو گرفت:frind: و خیلی چیزا را متوجه شدم . جالبه الان یه روز آقا سید :doosti:را نبینم دلم براش یه ذره میشه :hamdel:
جالبه بدونید لوتی قبلنا نماز نمیخوند :solh:و فقط دل خوش به یه سری مرام های لوتی گری بود :sibil::samt:. ولی لوتی الان گاهی وسوسه میشه نماز شب هم بخونه.:tamasha:
لوتی وقتی قبلنا اسم آخوند :kill:و حوزه :bastan:میشنید واژه ها و تصورات دیگه ای:Narahat az: به ذهنش میرسید ولی الان هیهات . :deldari:

سلام
جناب لوتی ادامه لطفا:ok:
این جا شد پاتوق!!!
خوب نمیشه بقیه ی جریانو تعریف کنید؟؟:khab::vamonde:

ادامه خاطرات لوتی و آقا سید :chakeretim:

جونم براتون بگه کم کم باید غزل خدا حافظی:deldari: را از مرکز ملی میخوندیم:welcome: از اتاق اومدیم بیرون اون مدیر مهربونه:khandan: ما را تا تو حیاط بدرقه کرد :tashvigh!:. اومدیم تو حیاط باز دوباره اون حاج آقا خوش تیپه را دوباره دیدم .:Mohabbat: بازم با لبخندش :yes:دستی برای ما تکون داد .:solh: مدیر مهربون ما را معرفی کرد و با ما دست داد .:frind: تعارفی زد. خدایی خیلی دلم میخواست برم تو اون اتاق عجیب و غریبش برم ببینم چه خبره .:nashenas: به هر جان کندنی بود وقتی آقا سید او را به حرف گرفته بود یه خورده از لای در اتاقش به داخل اتاق نیگاه کردم .:khoshgel: فکر می کردم چون رییس مرکز هستش:Graphic (41): باید منشی:kaboy: و اتاق های تو در تو . اندرونی و حمام و سونا جکوزی و ... داره . :Graphic (53):درست مثل اتاق برخی از مدیران به اصطلاح فرهنگی ما !:Graphic (33): ولی خوب که دید زدم دیدم نه خبری نیس ! :deldari:همون یه اتاق با کلی سادگی و بی آلایشی بود .:khobam: خدایی اتاقش در خور شانش نبود .:deldari: گر چه فکر میکنم این جور آدمای لوتی منش:taeed: در قید و بند اتاق و جکوزی و منشی و ... نیستند :Graphic (16):و حتی با کمترین امکانات به تکلیف دینی و شرعی خود عمل می کنند . :Graphic (14):
از آقای رییس خدا حافظی کردیم و موقعی که باهاش دست دادم حس کردم چه دست نرمی داره . :Nishkhand:عین دست آقا سید محلمون !:kill:
خدا حافظی کردیم :makhfi:و با مرکز ملی الوداع کردیم :mohandes:. گفتم الوداع چیزی یادم اومد : :khoshgel:
آقا سید محلمون میگفت یه کسی داشت از روی کاغذ و نوشته روضه میخوند به اینجا رسید گفت آآآآآآآآی امان از اون وقتی که امام حسین و خواهرش زینب پشت خیمه ها داشتند آلو داغ می کردن !

بعد متوجه شد آلو نیست درستش الوداع می کردن درسته :Nishkhand:

گفتم آقا سید مسیر بعدی کوجاست ؟!:Cheshmak:

ادامه دارد

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

لوتي;308540 نوشت:
در قید و بند اتاق و جکوزی و منشی و ... نیستند

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

به نظر میرسه این خاطره مال خیلی سال قبله :ok: !!!
چون احتمالا" الآن ایشون منشی بسیارصبور و با متانتی دارند که آقا منشانه و بسیار محترمانه پاسخگوی مخاطبان هستند .حداقل چند مرتبه در غیاب رئیس محترم مرکز ، تلفنی در مواردی از راهنماییهای ایشان بهره مند شدیم . خواستم به این طریق به طور کلی از زحمات همه شان تشکر کنم .:ok:

حق یارتان :Gol:

[="arial black"][="blue"]سلام دادا لوتي
داستان تون جالبه و مثل يه سريال طولاني
ان شاء ا... موفق باشيد
[/]
[/]

پس این ادامه ی داستان چی شد؟؟؟؟

fagatbakhodabash;308613 نوشت:
پس این ادامه ی داستان چی شد؟؟؟؟

و علیکم آبجی :chakeretim:
دست شوما:khab: درد نکنه لا اله الا الله اول صبحی :samt:
یعنی ما الان به اتفاق ملت داریم گل لگد میکنیم :khoshgel:
یا داریم سوت میزنیم . :Ealam:
تو را خدا زودی نیا و زودی برو:kill: یه خورده التفات کن:_loool: صفحات قبلی را هم ببین :Narahat az:

*نرجس*;308608 نوشت:
[=arial black]سلام دادا لوتي
داستان تون جالبه و مثل يه سريال طولاني
ان شاء ا... موفق باشيد

و علیکم آبجی :chakeretim:
از التفات شوما مچکرم :tashakor:
دستی بر سر یه بچه یتیم:deldari: کشیدی :Cheshmak:
اجرت با مولا :Hedye:

جناب لوتی
دست مریزاد
خسته نباشید...

ادامه خاطرا لوتی و آقا سید :chakeretim:

جونم براتون بگه از مرکز ملی زدیم بیرون:sibil: و آقا سید گفت میخوام ببرمتون یه جای خوب!:Gig: اگر گفتید کوجا ؟
حاج اکبر :Esteghfar:گفت حرم بییبی ؟ گفت نه ! :soal:
من گفتم جمکران ؟:Rose: بازم گفن نه ! :Labkhand:گفتم خوب کجا آقا سید گفت آماده باشید میخوایم بریم خونه امام خمینی !
من خیلی خوشحال شدم و به نشانه خوشحالی و تشکر:tashakor: لبخندی به آقا سید زدم . :khoshgel:
رفتیم در خونه امام:hamdel: یه پاسدار دم در:frind: به ما خوش آمد گفت :welcome:وارد خونه شدیم دو تا حیاط داشت آقا سید می گفت این خونه اولیه که حیاط کوچکتری داره خونه حاج آقا مصطفی !سر بزرگ امام بوده . که اتاقای کوچیکی داشت . :Narahat az:
اون حیاط اونوری که یه خورده بزرگتر هستش مال خود امام بوده .
درسته خونه ای بسیار ساده و گلی بود:khobam: ولی خداییش آدم واردش میشد دوست نداشت بیاد بیرون . :deldari:
درون اتاق های یه چند نفری حاج آقا نشسته بودن :Esteghfar:. گفتم آقا سید اینا چیکار میکنن ؟:_loool: گفت بعد از رحلت امام مرحوم حاج احمد آقا خدا رحمتش کنه این بیت را در اختیار بیت حضرت آقا قرار داد و الان دفتر سؤالات شرعی وجوهات شده!:soal:
حسابی همه جای خونه را گشتم حس میکردم جای جای اون خونه گلی بوی امام میداد . انگار رد پای امام را در تمام محیط خونه می شد دید .
فاتحه ای به روح امام هدیه کردیم :Mohabbat:و بعد از زیارت از خونه امام زدیم بیرون :taeed:
ادامه داره

چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

لوتي;308614 نوشت:

سلام علیکم
راستیتش ما تازه واردیم لوتی.هنوز ملتفت نشدم که صفحه های قبل رو چجوری ببینم و یا از کجا شوما ملتفت شدی ما ابجیه شوماییم.
شرمنده ی اخلاق لوتی ات.از این به بعد زود میایم و دیر میریم.
علی یارتوند
ز:Ghamgin:ت زیاد

سلام جناب لوتی
ببخشید میشه توی هر پست بیشتر بنویسید ؟
معذرت میخواما یه انتقاد بود:ok:
منم خونه ی امام خمینی رفتم خیلیییییییییییی زیباست :ok:
یاعلی:Gol:

[="Green"]سلام، تا میاییم انس بگیریم سریع خاطرتون رو تموم میکنید. اگه میشه لطفا بیشتر بنویسید. :Kaf:[/]

مدیر اجرایی;302341 نوشت:

سلام
خوش مرام من که صلوات فرستاده بودم
از اول هم دارم خاطراتتون رو میخونم، زت زیاد:ok:
چند روز دیگه باید با دستمال یزدی بیایم تو این تاپیک:Nishkhand:

و علیکم :chakeretim:

دادا کوجایی !!:kharej:
شوما قرار بود با دستمال یزدی بیای:khobam: ولی رفتی دیگه برنگشتی !! :mohandes:
نمی دونم چرا ییهو یاد این شعر افتادم : غصه نخور :deldari:یا کریم دوباره بر میگردی :khoshgel:
نکنه شوما را هم مثل دکی حامی :khab:بردن اداره بووووووووووووق :_loool:

ادامه خاطرات لوتی با آقا سید
:chakeretim:
جونم براتون بگه از خونه امام زدیم بیرون:Bye: گفتم آقا سید الان باید کوجا بریم:welcome: آقا سید گفت شوما را نمیدونم ولی من باید برم یه جایی !! حاج اکبر :Esteghfar:گفت کوجا آقا سید . آقا سید گفت من دارم میرم بیمه میاین ؟ :Narahat az:
خداییش دیگه از رفتن به این مراکز خسته شده بودیم .:_loool: نیگاهی به حاج اکبر:Esteghfar: کردم دیدم اون هم خسته اس . :khobam:
آقا سید گفت خیلی خوب شوما برین تو بازار گشتی بزنید بعد زنگ میزنم و با هم قرار میذاریم:frind: و همدیگرو میبینیم . :Bye:
از آقا سید جدا شدیم . ولی نمیدونم وقتی از سید جدا شدم ییهو دلم گرفت !:deldari: به شدت احساس غربت کردم . :khobam:
با حاج اکبر:Esteghfar: مثل دوتا بچه یتیم :tamasha::taeed:راه افتادیم به طرف یه چهار راه که بهش میگفتن چهار راه بیمارستان ولی تنها چیزی که اونجا ندیدیم بیمارستان بود !!:samt:
یه خیابون بود اسمش صفائیه :Graphic (33):بود . مغازه های زیادی که اکثرا هم لوکس بودن :Graphic (10):. رفتیم که گشتی بزنیم . :Graphic (41):
واقعا هم صفائییه بود:Graphic (55): مردم اونجا یه جورایی صفا می کردن . :moj:یکی کتاب فروشی داشت ! یکی مغازه لوازم آرایشی داشت :okey:و یکی هم لباس و پوشاک . :dohkhtar:
به شدت مردم در تردد بودن .:khoshali: انواع و اقسام آدما تو همین صفائیه پیدا می شد. راسیتش را بخواید وضعیت نه چندان مناسبی داشت .:gun: حس کردم برخی از آدما یه جورایی دارن الکی تو صفائیه صفا می کنن . :shad:
حاج اکبر :Esteghfar:یه مغازه بدلیجات پیدا کرده بود که انگشتر های خوبی و خوشگلی داشت . رفت تو مغازه من هم پشت سرش رفتم . :soal:
سلامی دادیم به صاحب مغازه که یه خانم :kaboy: اونقدر شدید مخشو گرفته بود به کار به زور متوجه حضور ما شد. :kill:
در همین حین چند تا دختر خانم جوون :gholdor::dohkhtar::khandidani:هم اومدن تو مغازه . بوی عطر و ادکلنشون آدمو یاد گلستان می انداخت .:khoshgel: با خودم گفتم الانه که حاج اکبر دوباره آمپر بچسبونه !!:ghaiem:
دختر خانم ها طوری رفتار کردن که انگار صاحب مغازه که پسر جوونی بود را از قبل میشناسن. کلی هر هر و کر کر راه انداخته بودن:hadyeh: و انگار داشتن با چاقو رو اعصاب من خط میکشیدن . به حاج اکبر :Esteghfar:گفتم بریم ؟؟؟
گفت صبر کن ! یه انگشتر دلشو برده بود ولی دلش نمی اومد پول زیادی بابتش بده . :ok:
خلاصه انگشترو با تخفیف زیاد گرفت . :Cheshmak:دختر خانمای جوون بعد کلی گپ چیزی نخریدن و صاحب مغازه هم با ظرافت و به صورت حرفه ای تیکه هایی را نثارشون کرد و اونا هم هر هر و کر کر خندین و از مغازه زدن بیرون . :dohkhtar:
حاج اکبر :Esteghfar:که تقریبا حکم پدر اون دخترا را داشت بیرون از مغازه یکیشونو صدا کرد و گفت :Sokhan:دخترم یه دختر مسلمون خوبه متین:Doaa: و سنگین و با شخصیت باشه و تحت هیچ شرایطی نباید خودشو سبک و جلف نشون بوده . :dohkhtar:
میدونی شوخی و جلف بازی با مرد نا محرم حرومه ؟:Esteghfar: میدونی آرایش کردن و با سر و وضع نامناسب بیرون اومدن اشکال شرعی داره ؟ :offlow:میدونی اگر موهای سرت بیرون باشه حرومه ؟:_loool: میدونی اگر شوما دل یه جوون را بلرزانی در گناه و انحراف اون مقصری ؟:mohandes: میدونی هیچ چیز مثل پاکی و پاکدامنی نیست ؟:Doaa: میدونی حتی همین جوونها دختر های سنگین و محجوب و متدین را بیشتر برای ازدواج انتخاب می کنند ؟ :hamdel:میدونید همین مغازه دارها بعدا پشت سر شما چی میگن ؟:Ealam::Labkhand: و خلاصه میدونی های حاج اکبر ادامه داشت که ییهو ماشین نیروی انتظامی که بغلش نوشته بود پلیس امنیت اخلاقی:ghaiem: بغل ما توقف کرد:khobam: و گفت حاجی مشکلی پیش اومده حاج اکبر :Esteghfar:گفت نه جناب سروان ! :samt:اون دختر بخت بر گشته هم که حاج اکبر داشت نصیحتش میکرد از فرصت استفاده کرد و جیم زد . :khandidani:

ادامه دارد
چاکر بر و بچ آسک دین دات کام :looti:

به نام خدا.

جناب لوتی باید میفرمودید "حاج اکبر و دختران صفائیه"!

ولی جالبه ها. من انتظار داشتم حاج اکبر بزنه زیر گوششون تا اینکه موعظه و نصیحت! ازشون بعید بود!

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

با عرض سلام و حسته نباشید!!!!

چه حالی بهم داد وقتی دو صحفه ای از خواطرات شما و اقا سید و حاج اکبر رو خوندم حیف که وقت ندارم الی همین امشب همه اش را میخوندم.ایشالا دفعه بعد که اومدم جبران خواهم کرد!!!!
خیلی ممنونم که راهنمایم کردی به اینجا

خدااااا قوت !!!!!!!

[="Black"]سلام جناب لوتی به نظرم برید تو کار سفرنامه نویسی :khab::khandan:من مطمئنم پیشرفت میکنید :ok:
خدا رو چه دیدی شاید سفرنامه شما رو دست سفرنامه ابن بطوطه وناصر خسرو بزنه :khaneh::Moshtagh:
[/]

[="Tahoma"][="Green"]اللهم عجل لولیک الفرج

سلام لوتی:gun:

می خوری یه دونه شاتوتی؟

میگم این حاج اکبر:Esteghfar: شوما عجب مرد با صفاییه سلام مارو بهش برسون بگو بیاد اینجا مارو نصیحت کنه

بهش بگو دوستش داریم

دعوتش کن بیاد با هم یکم حرف بزنیم:ok:

واقعا تو قم همچین دخترایی پیدا میشند؟:Narahat az:[/]

کبوتر حرم الزهرا;309041 نوشت:
دعوتش کن بیاد با هم یکم حرف بزنیم واقعا تو قم همچین دخترایی پیدا میشند؟

بسم الله
يا علي ع
سلام دادا لوتي
راست ميگه دعوتش كن بياد مارو ادم كنه .:Khandidan!:
حالا ادم هستيم ادم تر كنه.:ok:
لوتي خسته نباشي .:Gol:
موفق باشي
يا حق و يا مولا