ترسم بمیرم از غم هجران تو یابن الحسن:doa(3):
در آرزوی دیدن دوران تو یابن الحسن:doa(3):
روزی اگر چشمان من افتد بروی ماه تو
این نیمه جان را می کنم قربان تو یابن الحسن:doa(3):
نمی رسند به اشکم ستاره های سپهر ----------------------------- که یک به یک همه شب را سپرده ام بی تو
من آن شکوفه ی نشکفته ی خزان زده ام-------------------------------- که گل نکرده جنونم، فسرده ام بی تو
بیا و هستی پروانه را نسوز ای گل --------------------------------------که پیش از آنکه بسوزیم مرده ام بی تو
گر خبری شد ، برسان زما خبر اشنا را
بیت شعر از خودم
یادگار آخرین فاطمه:doa(8):
نام زهرا:doa(8): بهر قرآن شد نگین
نام تو نقش نگین فاطمه:doa(8):
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
نه از فراق که از انتظار می گیر
دبدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
من از صباح قیامت که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم
چه کنم این دلم از هجر خمار است هنوز
پدر و جد و همه ایل و تبارم به فدات
داغ هجر تو در این ایل و تبار است هنو
[=microsoft sans serif]ز[=microsoft sans serif]کی به اخر نفس این شب یلدا برسد
بی تو هر دَم بَد گذرند این ساعتها
بیت خودم
از طلعت زیبای تو کی پرده برافتد
گر دیدن روی تو به مرگ است میسر
با شوق دهم جان که به رویت نظر افتد
بسـوزم تـا بکـی از اشـتیاقت
کشـیدم رنج بسـیاری ز هـجرت
تو خود دانی که دیگر نیست طاق
تتا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم با
[=arial,helvetica,sans-serif]ش[=arial,helvetica,sans-serif]لب تشنه اگر آب نبیند سخت است
ما نوکر و ارباب تویی مهدی جان
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
مست شد دل،عشق کرد عیان
بیت از خودم
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
چه انتظار عجیبی است، این که شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از چشم چون سیل روانه.....؟
باد انتظار را در دل برگها القا میکند
بیت خودم
یا در بر ثامن الحجج باید گفت
هرجا که بود ذکر شریف صلوات
عجل لولیک الفرج باید گف
تسید هاشم وفایی
در آرزوی دیدن دوران تو یابن الحسن:doa(3):
روزی اگر چشمان من افتد بروی ماه تو
این نیمه جان را می کنم قربان تو یابن الحسن:doa(3):
ن
نادیده رخت بر بستم و عمرم تباه شد
آیا نبود قسمت ما یک لحظه آن نگاه...
ه
مهدوی
مــــن به یاد نفست هر دم ، بازدم دارم
بیت از خودم
مــــا اسیریم اسیر غم دنیا هستیم
عفلت از یار گرفتار شدن هم دار
ددارد جوان سینه زنت پیر میشود
تاثیر گریه های غریبانه شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر میشود
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
ای چشمه ی زلال که با آرزوی تو
از صد سراب رد شده ام در هوای آ
ب[="Tahoma"][="Black"]با چشم گريان ندبه می خوانم برايت
اين زخم کهنه عاقبت درمان بگيرد [/]
شايد دعا با ديده ای گريان بگيرد
آقا بيا تا در ميان قلب شيعه
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم....................سوزانده شدن باد سزای همه ما
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ماه
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
تو عشقی، عاشقی بی تو مَباد
بیت از خودم
[=arial black]در امتداد خزان ، روزها زمستانی
و در غیاب شما ، آفتاب زندانی
جسارت است ولی یک سوال می پرسم
چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟
یک گوشه ی چشم تو مرا از دو جهان بست
ای گردش چشمان تو سرچشمه ی هستی
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
سالها می گذرد حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
من زهجران تو می میرم بگو .............تا به کی مولا تماشا می کنی
عیسی شود، آن خسته که بیمار تو باش
داسباب زحمت تو شده این گدا ولی
هرگز مباد از سر خود وا كنی مر
اجدا نگشتنی ام چون بُراده ی خورشید
چنین نوشته خدا درشناسنامه ی دل
منم غلام مه وبنده زاده ی خورشید
سلام می دهم از عمق این دلِ تاریک
به آخرین پسر خانواده ی خورشید
[="Arial"][=arial]دل در طلبت هر دو جهان میبازد
[=arial]وز هر دو جهان سود و زیان میبازد
[=arial]
[=arial]
[=arial]
خــدا دائــر کـند امــر قـیامـت .......... که تو آن مهدی صـاحب قیام
یتو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
بنمای روی خویش که دیـوانـه تر شون
ددر آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ما
اگر بر این دلم مرهم نذاری
بدان عمرم دگر سر خواهد آمد
دگر اشکی بر این دیده نماند
[=arial]السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه...
فریاد کن فریاد کن حُسن تمامت ر
اگلشن میشود عالم ، جان دل میرسد
بیت از خودم
تو خود دانـی تـمنّای تو دارد
شدم بیچاره از این طول غیبت
سرم هر لحظه سودای تو دار
ددلتنگی مرا به تماشا گذاشتند
هر جمعه برگ زردی از این سر رسیده
ابســـان طـــــائر پــر بسـته ام مـن
زرنــــج انـــــتظار و طـــول غــیبت
تو خود دانی کمر بشکسته ام مـ
ننمی رسند به اشکم ستاره های سپهر ----------------------------- که یک به یک همه شب را سپرده ام بی تو
من آن شکوفه ی نشکفته ی خزان زده ام-------------------------------- که گل نکرده جنونم، فسرده ام بی تو
بیا و هستی پروانه را نسوز ای گل --------------------------------------که پیش از آنکه بسوزیم مرده ام بی تو