[=B Mitra]ن[=B Mitra]یمه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد
از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد
تا که جان دارم و از سینه نفس می آید
به تو و مهر تو ای دوست وفا خواهم کر[=B Mitra]د[=B Mitra]
[=microsoft sans serif]ت[=microsoft sans serif]قديم ميكنم سرو جان را ز فرط شوق
گر بشنوم صداي تو يا صاحب الزمان
صدمرحبا بر آن كه گرفته است توشه اي
از روي دلرباي تو يا صاحب الزما[=microsoft sans serif]ن
ای ماه بطحا تا به کی رخسار پنهان میکنی
تا چند از هجران خود دلها پریشان میکنی
رخساره بنما کز غمت بر لب رسیده جان ما
ای یوسف زهرا:doa(8): بگو کی یاد کنعان میکنی
[=B Mitra]ن[=B Mitra]مي وزد به جهان، خشم استخوانمردي
و اين جهان ستمستان ناجوانمردي است
خدا كند تو بتابي، عدالت موعود (عج)
كه فصل روشن تو، فصل خوب همدردي اس[=B Mitra][=B Mitra]ت
آرزو هر کُشکو و گَپ دیدن مِن ری تو بی
روز و شُو دَسَل درازه تِی خدا هم سی تو بی
کِی بِگِن فرج نِزیکه خَش کُنِن دل همه مون
زنده بیم تا ریت ببینیم یارِ نایُفت وَ تِیَم شعر محلی جنوبی است .
جسارت است ولی یک سوال می پرسم
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
رُخم بنمای جانا در فراقت سخت بیمارم
ازین احوال و زین پژمردگی منفور و بیزارم
درون ظلمتم را با فروغت روشنی بخشا
بحال انتظارت در تب و تابم ، نگاهم کن
سوی تو میدوند هان! ای تو همیشه در میان
در چمن تو میچرد آهوی دشت آسمان
نگرد سر تو میپرد باز سپید كهكشا
[=B Mitra]ن[=B Mitra]یمه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد
از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد
تا که جان دارم و از سینه نفس می آید
به تو و مهر تو ای دوست وفا خواهم کر[=B Mitra]د[=B Mitra]
*آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دار
د *[/B]
صدای شیهه ی رخش ظهور می آید
خبر دهید به یاران، سوار آمدنی س[=b zar]ت[=b zar]
[=microsoft sans serif]ت[=microsoft sans serif]قديم ميكنم سرو جان را ز فرط شوق
گر بشنوم صداي تو يا صاحب الزمان
صدمرحبا بر آن كه گرفته است توشه اي
از روي دلرباي تو يا صاحب الزما[=microsoft sans serif]ن
زمین به سجده در آید زمان به خاک افتد
شب ظهور تو ای آخرین ستاره عدل
به پای بوس تو هفت آسمان به خاک افتد
د[=microsoft sans serif]ر دفترم به ياد تو نرگس كشيده ام
نرگس هم از فراق تو دلگير شد بـيــ[=microsoft sans serif]ا
تا چند از هجران خود دلها پریشان میکنی
رخساره بنما کز غمت بر لب رسیده جان ما
ای یوسف زهرا:doa(8): بگو کی یاد کنعان میکنی
دارد دوباره این دل تنگم هوایتان
از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست
نجز دوری شما و فراق صدایتا
[=B Mitra]ن[=B Mitra]مي وزد به جهان، خشم استخوانمردي
و اين جهان ستمستان ناجوانمردي است
خدا كند تو بتابي، عدالت موعود (عج)
كه فصل روشن تو، فصل خوب همدردي اس[=B Mitra][=B Mitra]ت
غریب تر آنکه چه آسان ندیدنت شده عادت!
چه بی خیال نشستیم، نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی!
بنشسته سر راهش ، شاید ز سفر آید
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
کوکب شِمُرم هر شب ، شاید که سحر آید
دارد جوان سینه زنت پیر میشود
تاثیر گریه های غریبانه شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر میشود
در ندبه خدا خدا کنیم ما همه گان
هر جمعه ترا صدا کنیم با دل و جان
مولای من از رهِ کَرَم رحم نما
بسیار گدائیم و پی احسانیم
من سوگوار بر سر هر دار مي روم
شايد شوم فداي تو يا ايها العزيز
اين روز ها ز امدنت مژده مي رسد
بر دل رسد صداي تو يا ايها العزيز
زتها همه « مرد مانند » شدند
مردان چو زنان بد همانند شدند
فرقی نکنند به سیرت و صورت هم
زود آی که بازیچه ی نامردانیم
کجاست او که مرا جرات بیان بدهد ؟
همیشه منتظرم تا عزیز خوش خبری
خبر ز آمدن او دوان دوان بده
دجان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
تبانگ جرس زشوق به منزل رسیدن اس
[=Times New Roman]مولا شمار درد دلم بی نهایت است
بغض گلو گرفته پنهانی شما
بر شوره زار معصیتم گریه میکنی
جانم فدای دیده نورانی شما
آرزو هر کُشکو و گَپ دیدن مِن ری تو بی
روز و شُو دَسَل درازه تِی خدا هم سی تو بی
کِی بِگِن فرج نِزیکه خَش کُنِن دل همه مون
زنده بیم تا ریت ببینیم یارِ نایُفت وَ تِیَم
شعر محلی جنوبی است .
دوري از ياد تـو گشتـه، سبـب خـواري من
گنهم گشته سبب،از قدح وصل اگـرمحرومم
ننظـري کـن ز کَـرَم بين تو نگـون حالي م
چه وقت میرسد آقا نگاهتان باشد
برای شب زدگان آیت غزل خوان[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ی[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ؟
باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه:doa(8): بگذشت
یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم!
بر رهبر خود حامی و پشتیبانیم
«مصلحت » بر کُرسی حق و حقیقت جاگزین شد عاقبت
تا « صراحت » زین میان از هم گُسست ، پس چرا منجی نیامد ؟
کی خدایی میشود افکار م
ااز مشرق تجلی مذهب طلوع کن
کشتند بی حضور تو جدت حسین:doa(6): را
ای خطبه شهادت زینب:doa(8): طلوع کن
دست ما را گیر ، ای دریای جود
ای خدا را دائماً ، اندر سجود
عکس ضریح گمشده تکثیر می شود
تقصیر گریه های غریبانه ی شماست
ددنیا غروب جمعه چه دلگیر می شو
فضای غمزده این دیار می کشدم
کجایی ای گل من ای عدالت موعود
که زخم خنجر این روزگار می کشدم
هر کجا سلطان هست،دورش سپاه ولشگر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است؟
با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور
بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است…..
تو مختاری بگویی جود یا عشق کرامتهای نامحدود یا عشق کتاب جمکران از ندبه لبریز کجایی حضرت موعود یا عشق
هر شب به ياد خال لبت گريه مي كنم
[/B][=arial black]ما زمزمه حضور را می فهمیم / معنای زلال نور را می فهمیم / از بس که به داغ انتظارت ماندیم / ای باوردل ظهور را می فهمیم
ماه روی ماه نرگس باز هم زیبا تر است
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی میآید
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی میآید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یاور آن رب ِبی همتا شویم
[=arial black] من و خورشیدی از تابیدن تو/ و شوق لحظه ای خندیدن تو / نگاهم را پر از آئینه کرده است/ هوای جمکران و دیدن تو
واله و شیدای تو هستم حسین
از می عشق تو سرمستم حسین
[=arial black]نباشد هرکه از خصم تو بیزار/ به تیر غیبت او گردد گرفتار/ تو اصل دینی و از بندگانش / خدا در حق تو بگرفت اقرار
ابر رحمت عبور خواهــد كرد
دل مارا كه خشك و پژمرده است
دهمــــچو باغ بلور خواهد كر
هم چاه سر راه تــو بايد بكنيم
هم اينكه از انتظار تو دم بزنيم
اين نامه ی چندم است كه مي خوانی
داريم ركــــورد كوفـــه را می شكنيم
[=B Mitra]من سوگوار بر سر هر دار مي روم
شايد شوم فداي تو يا ايها العزيز
اين روز ها ز امدنت مژده مي رسد
بر دل رسد صداي تو يا ايها العزيز