ایــن انسانـــهای رنگــارنگـــ
که خیـــره می شــوند و معــذب می کننــد تــو را ...
نگـاه جــوانــکی کــه
زودتــر از تـــو ســرش را بــه زیــر می انـــدازد
تـــا دل مـــولایـــش را نشـــکنـد
یــک دنیـــــادلخــــوشـــی ســـت ....
[=arial] و می گریستند و برای سلامتی و پپروزی امامشان دعا میکردند
[=arial] اما هیچکدامشان به سمت سپاه امام نرفتند...
[=arial] چه فرقی میکند که درمقابل امام شمشیر زده باشی
[=arial] یا دشمن امام را با سکوت یاری کرده باشی؟
[=arial]چه کوتاه است فاصله میان
[=arial]
بالا رفتن دست علی[=arial] [=arial](ع) و[=arial] بالا رفتن سر حسین (ع) ....
[=arial]
فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ...
یه روز عدد 10 مهمونی میگیره همه عددهارو دعوت میکنه 0,1,2,3,4,5,6,7,9 به جز عدد 8 چون از عدد 8 اصلا خوشش نمی اومد. خلاصه شب مهمونی میرسه و عدد 10 میاد ببینه مهمونا چیزی کم ندارن که یهو چشمش میوفته میبینه عدد 8 داره وسط مهمونا میرقصه. میاد وسط و یکی میخوابونه زیر گوش 8 میگه کی تورو دعوت کرده؟ مگه من نگفتم تو حق نداری بیایی؟
عدد 8 همینطوری که اشک تو چشماش جمع شده بود با بغض عدد 10 رو بغل کرد و گفت: من صفرم دستمال بستم دوره کمرم واستون عربی برقصم...... بیایید زود قضاوت نکنیم
وگرنه چگونه در صفی به وسعت عشق
ایستاده ومهربان نگاه می کنند؟
به دستهایشان بنگر
رنگ سبز شان رو به آسمان
وبه انگشت موج آبی ها را لمس می کنند
اگر کمی هم شتاب نکنی
کناره های خیابان تورا نشان می دهند
گوش کن
صمیمانه صدایت می کنند
ساده بگویم
نشانه گرفت بود تفنگ
وچلچله ای که از سرما بر شاخه درختی
چون برگ لرزان بود
باد سرد مرگ از لوله تفنگ
در پر های پرنده پر می زد
من وامانده در این میان
دوستان من گاهی می شود در اوج گرسنگی
با شوق دیدن پرواز پرنده ایی سیر شد:Sham:
[="Arial"][=arial]بسم الله و بالله
به علي ملت رسول الله
بنام نامي علي ولي الله
[=arial]عرض سلام ، ادب و احترام
بعضی وقتا با احادیث و روایاتی برخورد میکنیم که مزه شیرینی اون رو تا مدتها میتونیم حس کنیم از دوستان عزیز میخوام حدیث و روایت مورد نظرشون رو اینجا قرار بدهند تا بقیه بزرگواران بهره و استفاده ببرند
با سپاس
[="]زمان آدم‌ها را دگرگون میکند [="]اما تصویری را که از ایشان داریم [="]ثابت نگه می‌دارد. [="]هیچ چیزی دردناک‌تر از این [="]تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست.
[="]هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنيد، [="]بپرسيد که می تواند بخوابد يا نه ؟ [="]اگر جواب مثبت باشد ، همه‌چيز روبراه است . همين کافی است!
[="]سفر به انتهای شب [="]لویی فردینان سلین
کاربر مهمان خوش آمدید
ایــن انسانـــهای رنگــارنگـــ
که خیـــره می شــوند و معــذب می کننــد تــو را ...
نگـاه جــوانــکی کــه
زودتــر از تـــو ســرش را بــه زیــر می انـــدازد
تـــا دل مـــولایـــش را نشـــکنـد
یــک دنیـــــادلخــــوشـــی ســـت ....
و زمـــزمه ای کـــوتــاه :
مــــرا عهــــدی ست با جـــانان ...
از زندگی دردها کشیدم واز دردها درسها آموختم
با تنهایی ساختم با بیکسی سوختم
ولی یاد نگرفتم کسی را فراموش کنم
که همیشه در یادش هستم
گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !
هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛
کـــه دریـــده شـــده ایــــم
…[="Tahoma"][="Black"][=2 Bardiya]میترسم از آن روزی که اعمالم
[=2 Bardiya]زود تر از خودم در بستر خاک حاضر شوند...[=2 Bardiya] اللهی العفو
بلندترین شب یلدای شیعه هاست[/font]
[=arial] و می گریستند و برای سلامتی و پپروزی امامشان دعا میکردند
[=arial] اما هیچکدامشان به سمت سپاه امام نرفتند...
[=arial] چه فرقی میکند که درمقابل امام شمشیر زده باشی
[=arial] یا دشمن امام را با سکوت یاری کرده باشی؟
[=arial]چه کوتاه است فاصله میان
[=arial]
بالا رفتن دست علی[=arial] [=arial](ع) و[=arial] بالا رفتن سر حسین (ع) ....
[=arial]
فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ...
[="] باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
[="]گاهی بهشت در دل اتش فراهم است
یه روز عدد 10 مهمونی میگیره همه عددهارو دعوت میکنه 0,1,2,3,4,5,6,7,9 به جز عدد 8 چون از عدد 8 اصلا خوشش نمی اومد. خلاصه شب مهمونی میرسه و عدد 10 میاد ببینه مهمونا چیزی کم ندارن که یهو چشمش میوفته میبینه عدد 8 داره وسط مهمونا میرقصه. میاد وسط و یکی میخوابونه زیر گوش 8 میگه کی تورو دعوت کرده؟ مگه من نگفتم تو حق نداری بیایی؟
عدد 8 همینطوری که اشک تو چشماش جمع شده بود با بغض عدد 10 رو بغل کرد و گفت: من صفرم دستمال بستم دوره کمرم واستون عربی برقصم......
بیایید زود قضاوت نکنیم
نباید زیاد دور باشند
وگرنه چگونه در صفی به وسعت عشق
ایستاده ومهربان نگاه می کنند؟
به دستهایشان بنگر
رنگ سبز شان رو به آسمان
وبه انگشت موج آبی ها را لمس می کنند
اگر کمی هم شتاب نکنی
کناره های خیابان تورا نشان می دهند
گوش کن
صمیمانه صدایت می کنند
ساده بگویم
نشانه گرفت بود تفنگ
وچلچله ای که از سرما بر شاخه درختی
چون برگ لرزان بود
باد سرد مرگ از لوله تفنگ
در پر های پرنده پر می زد
من وامانده در این میان
دوستان من گاهی می شود در اوج گرسنگی
با شوق دیدن پرواز پرنده ایی سیر شد:Sham:
گلهای زیبا،
اسیر گلدانهای گرانقیمتند
شمع های رنگارنگ
اسیر آتشند
برای نجات شمع وگل وتنهائیم
تنها پروانه را می خواهم
با بالهای صمیمی اش
عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد
[="Tahoma"][="Navy"]وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،
[/]
نگو خدا با من قهر است.
او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،
تا حرف دل تو را بشنود.
پس حرف دلت را بگو....
[="Tahoma"][="Navy"]کودکی به پدرش گفت: «پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی
پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر
اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی
شبیه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ......
[/]
همیشه حرفی را بزن که بتونی بنویسیش
چیزیوبنویس که بتونی امضاش کنی
و چیزیو امضا کن که بتونی پاش وایسی:ok:
[="Tahoma"][="Black"]
قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند
ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...
گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد...
[=courier new]و زیر خط فهم
[="Tahoma"][="Navy"]هر چقدر هم که ضعيف باشی
[/]
گاهی اوقات
می توانی تکیه گاه باشی
[="Tahoma"][="Navy"]
[/]اونی که زود میرنجه
زود میره،زود هم برمی گردهاما اونی که دیر میرنجهدیر میره ،
اما دیگه بر نمی گرده.
گئجه نی سنینله یاتمیشام گولوم
گون آچینجان گئجه نی یاتمامیشم
بو خیالیله گولوم هی اوتوروب آغلامیشام
نه اولار اینصافا گل غملر ایچینده باتمیشام
هئچ بیلیرسن نچه ایلدیر کمینونده یاتمیشام؟!
آسان است...
اینکه خوب زندگی بشوی
سخت است...
مثل آینه باش.
آینه داد نمی زند یقه ات بَد است.
وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد؛
بگوید چرا موی سرت اینجوری است؟
خیلی سکوت محض است،
آهسته هیچ کس خبر دار نیست،
جز تو و آینه...
(علامه حسن زاده آملی)
.
.
.
این روزها زیادند گرگهایی که با کفش های آهو تو را به قتلگاه می برند
دوست نشو و هرگز دوستت
را به شناخت ناقص
و یک سوء تفاهم کوچک از دست نده
چون در هردو مورد نشناختیش
پس زود قضاوت نکن
[=arial black]... بــــــــــــــــــــوق ...
[=arial black]شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
[=arial black]لطفا" مجددا " شماره گیری نفرمایید !
[=arial black]هفت شماره دیگر !
[=arial black](دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )
[=arial black]... بــــــــــــــــــــوق ...
[=arial black]مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد !
[=arial black] .
[=arial black](خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یکتا)
[=arial black]... بــــــــــــــــــــوق... بــــــــــــــــــــوق ...
[=arial black]... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید !
[=arial black]... بــــــــــــــــــــوق ...
[=arial black]سلام ... خدای من !
[=arial black]اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یکبار !
[=arial black]من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچکس، هیچ جوابی نداد !
[=arial black]شماره تماس من :
[=arial black](غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)
[=arial black]منتظر تماس شما هستم . انسان !
این است آیین ما انسانها"به امید تغییرات هستیم"
[="Arial"][=arial]بسم الله و بالله
به علي ملت رسول الله
بنام نامي علي ولي الله
[=arial]عرض سلام ، ادب و احترام
بعضی وقتا با احادیث و روایاتی برخورد میکنیم که مزه شیرینی اون رو تا مدتها میتونیم حس کنیم از دوستان عزیز میخوام حدیث و روایت مورد نظرشون رو اینجا قرار بدهند تا بقیه بزرگواران بهره و استفاده ببرند
با سپاس
[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]
قایق دیگر جوابگو نیست ، کشتی باید ساخت
اینجا مثل من تنها زیاد است...
[h=1]در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی میمونن ،
از بودن با اونا لذت میبری ولی باهاشون به هیچ جا نمیرسی[/h]
امـــا
همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجیبـــی ست
دیدن ِ همان آسمان که
شاید “تو”
دقایقی پیش
به آن نگاه کـــرده ای…!!!
[="Microsoft Sans Serif"][="Navy"]
نشانه آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست.
[="Tahoma"][="Black"]
نیکبخت آن است که از حال دیگران پند گیرد
و بد بخت آنکه از حال او پند گیرند . . .
[=Times New Roman]خدایا چنان کن سرانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــجام کار
زینبی بمانیم و ابالفضلی بمیریم در این روزگار[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[="Verdana"][="Navy"]من مظهر صفات الهی ام...[/]
[="]اما تصویری را که از ایشان داریم
[="]ثابت نگه می‌دارد.
[="]هیچ چیزی دردناک‌تر از این
[="]تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست.
__________________________
[="]مارسل پروست[="]بپرسيد که می تواند بخوابد يا نه ؟
[="]اگر جواب مثبت باشد ، همه‌چيز روبراه است . همين کافی است!
[="]سفر به انتهای شب
[="]لویی فردینان سلین