جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

گاهی دلشکستگی ها
باعث میشوندتاتکانی بخوریم
وبیدارشویم وبما کمک میکنند
بفهمیم چقدرارزشمان بیشتراز
آنچیزی است که به
آن رضایت داده
بودیم!


یکی از همین روزها
باید خدارا صدا بزنم
یک میز دونفره
دوصندلی
یکی من
یکی خدا
حرف نمیزنم
نگاهم کافیست
میدانم
برایم اشک می ریزد!!

[=B Jadid]امام جواد علیه السلام فرمودند:

[=arial]الثقة بالله ثمن لكل غال و ُسلّم الى كل عال.

[=B Jadid]اعتماد به خدا بهاى هر چيز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندايى.
[=B Jadid]بحارالانوار، جلد ۵، صفحه 14

[="Microsoft Sans Serif"][="Navy"]

زندگی انسان سه راه دارد:
راه اول از اندیشه می‌گذرد،این والاترین راه است.
راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است.
و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راه است.
[/]

یه وقتایی باید رفت...!

اونم با پای خودت..!


باید جاتو توی زندگیه بعضیا خالی کنی...


درسته توی شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه


ولی بدون...


ی روزی....


ی جایی...


بدجوری یادت می افتن ک دیگه خیلی دیر شده خیلی...

[=arial]آن هنگام که مادرت پیرتر میشود؛
[=arial]
و چشمهای گرانبها و با ایمان او،
[=arial]
زندگی را آنگونه که [زمانی میدید ] نمیبینند؛
[=arial]
زمانیکه پاهایش فرسوده میگردند،
[=arial]
و برای گام برداشتن نمیتوانند او را یاری دهند؛

[=arial]
در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر،
[=arial]
با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن،
[=arial]
زمانی که اندوهگین است،
[=arial]
بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی،

[=arial]اگر از تو چیزی میپرسد،
[=arial]
او را پاسخگو باش،
[=arial]
و اگر دوباره پرسید،
[=arial]
باز هم پاسخگو باش،
[=arial]
و اگر دگربار پرسید، دگربار پاسخش گو،
[=arial]
نه از روی ناشکیبایی، بلکه با آرامشی مهربانانه،

[=arial]واگر تو را به درستی درنمی یابد،
[=arial]
شادمانه همه چیز را برای او بازگو،
[=arial]
ساعتی فرا میرسد، ساعتی تلخ،
[=arial]
که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمیکند .

[=arial,helvetica,sans-serif]
:geryeh:[=arial,helvetica,sans-serif]هرچی دارم فدای یه تاره موت

[=arial, helvetica, sans-serif]

می خواهم نباشم


کاش سرم را بردارم و برای یک هفته


در گنجه ای بگذارم


و قفل کنم!


در تاریکی یک گنجه خالی


و روی شانه هایم،


در جای خالی سرم


چناری بکارم


و برای یک هفته،


در سایه اش آرام بگیرم…!

.
.


[=arial,helvetica,sans-serif][=arial]یه دوست خوب بی ارزشی رو ارزش نمی دونه ! بی دینی رو کلاس نمی دونه ! شراب خوری رو

فرهنگ نمی دونه !


[=arial,helvetica,sans-serif][=arial][=arial]
یه دوست خوب آبروی تو رو برای حفظ آبروی خودش نمی ریزه ! در واقع از آبروی تو واسه
[=arial]

خودش مایه نمی ذاره !

باور نمیکنم که هیچگاه خـــــــــــدا به مابگوید : "نه"
خدا سه گزینه دارد...
-اری..
-باشه،ولی الان نه...
-و من پیشنهاد بهتری برایت دارم،فقط صبور باش..

[=Georgia]* هر روز*

[=Georgia] پلکهایت
فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند،
سطر اول همیشه این است :
* خدا با ماست *
پس بخوانش با لبخند ...

خدا آن حس زیباییست
که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید:
کنارت هستم ای تنها!

زندگی سه چیزش قشنگه:
ندونی و دعات کنن،نبینی و نگات کنن،نباشیو یادت کنن...

خدایا !!!؟؟؟!!!
هستی،میشنوی،صدامو داری...
هیچی کار خاصی ندارم فقط میخواستم بگم دمت گرم که دستمو دو دستی گرفتی،به این سادگیا هم ول نمیکنی

[="Verdana"][="Navy"]سهراب سپهری در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت :
عزیزم ! یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی! از این پس همه چیز تکراریست...

[=B Mitra]من دلم میخواهد
خانه ای داشته باشم پُر دوست
کنج هر دیوارش دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی میخواهد وارد خانه ی پرعشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن، شستشوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بیرنگ و ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار مینویسم
ای یار خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه ی دوست کجاست؟!!!

[="Microsoft Sans Serif"][="Navy"]

در کلاس درس خدا؛
آن هایی که ناله می کنند، رد می شوند؛
آن هایی که صبر می کنند، قبول می شوند؛
آن هایی که شکر می کنند، شاگرد ممتاز می شوند.
[/]

آینده متعلق به کسانی است که
زیبایی رویاهایشان را باور دارند....

مــن عـاشـق تــو هـسـتـم ...
عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد
عاشق دستانى که خداوند،
نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است !
و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد
دوسـتـت مـی دارم

[=B Mitra]من یاد گرفته ام
دوست داشتن دلیل نمیخواهد…
دل میخواهد…!
ولی نمیدانم چرا
خیلی ها…
و حتی خیلی های دیگر…!

میگویند:
این روزها…
دوست داشتن
دلیل میخواهد…!!
و پشت یک سلام و لبخندی ساده…
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده،
دنبال گودالی از تعفن میگردند!

اما
من سلام میگویم
و لبخند میزنم
و قسم میخورم
و میدانم
“عشق” همین است…
به همین سادگی…

[=B Mitra]آدمهای بزرگ ...
کسانی نیستند که شکست نخورده اند...
...بلکه...
کسانی هستند که بعد از شکست...
پیروز شده اند...

مهجبین;513878 نوشت:
سهراب سپهری در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت :
عزیزم ! یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی! از این پس همه چیز تکراریست...

باسلام
سهراب سپهری تاجایی که اطلاع دارم مجرد بود این بچه از کجا اومد؟:Gig:

[="Verdana"][="Navy"]

کلبه احزان;513891 نوشت:
باسلام
سهراب سپهری تاجایی که اطلاع دارم مجرد بود این بچه از کجا اومد؟

منم دقیق نمیدونم...شاید به بچه برادرش گفته!!:Nishkhand:
یا بهش نسبت دادن..به هر حال از نظر من خیلی معنا داشت..[/]

مهجبین;513892 نوشت:
منم دقیق نمیدونم...شاید به بچه برادرش گفته!!
یا بهش نسبت دادن..به هر حال از نظر من خیلی معنا داشت..

شایدم برا نیما یوشیج بوده
یا دکتر شریعتی
یا کوروش
و...
این روزا نمیدونم چرا هرچی اس ام اس میاد از زبون اونا نقل شده :khaneh:

یادت باشددلت که شکست,سرت را بگیری بالا

تلافی نکن,فریاد نزن,شرمگین نباش

دل شکسته گوشه هایش تیز است

مبادا دل و دست آدمی که روزی

دلدارت بود زخمی کنی به کین

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود

صبـــــــــور بــــــاش و ســـــــاکــــــت...

[="Verdana"][="Navy"]

کلبه احزان;513893 نوشت:
شایدم برا نیما یوشیج بوده
یا دکتر شریعتی
یا کوروش
و...
این روزا نمیدونم چرا هرچی اس ام اس میاد از زبون اونا نقل شده :khaneh:

ولی خوب اینو مطمئنم که اسم مادرش مهجبین بوده!!:ok:[/]

دوست دارم کز غم جانسوز عاشورا بمیرم
بنده آنگه باشم او را کز غم مولا بمیرم

می‌کُشد شرمم که بعد از او نفس آید هنوزم
جای دارد کز غم این زندگانی‌ها بمیرم

کاش سیلی گردد این اشک غمش کآید زچشمم
تا مگر ویران کند بنیاد عمرم را بمیرم

می‌زنم خود لاف عشق اما شود ثابت زمانی
چون رسم بر کوی جانان جان دهم آنجا بمیرم

کاش سر بر تربت کویش نهم در آخرین دم
در جوار قتلگاه زاده زهرا بمیرم

کشته شد جان جهانی مرگ بر این زندگانی
زندگی آن است کز این محنت عظما بمیرم

هر طرف گل‌چهره‌ای در خاک و خون افتاده بی‌جان
یارب از داغ کدامین لاله حمرا بمیرم

از برای قاسم و اصغر نثار این جان نمایم
یا که از داغ حسین و اکبر لیلا بمیرم

یا کنار نهر علقم، دست غم بر سر بکوبم
وز غم ناکامی آن تشنه لب سقا بمیرم

آرزو دارم «حسانا» چون رسد عمرم بپایان
در حریم قدس این گلخانه دنیا بمیرم

[=arial, helvetica, sans-serif]رویاهای خیس روزگارم را به آسمان نمی سپارم چون باران آن ها

را می شوید و از صحنه زمینی دلم پاک می کند.



[=arial, helvetica, sans-serif]
آنها را به پرواز پرستو ها نمی سپارم چون اوج می گیرد

و از دیدگانم دور می شود شاید فراموشم شود.


[=arial, helvetica, sans-serif]
آنها را به دریا نمی دهم زیرا خورشید سوزان آسمان آنها را

بر ابرها می دهد و از آینه ی چشمانم می گذرد.


[=arial, helvetica, sans-serif]
رویاهای آسمانی و دریایی و بلندم را به تو می سپارم چون تو

می دانی و مرا می فهمی که قلب من جایگاه محبت های توست.


[=arial, helvetica, sans-serif]
پس تو را به سخاوتت و محبتت سوگند می دهم تنهایم مگذار

و مرا به خودم رها مکن یا

[=arial, helvetica, sans-serif][=arial, helvetica, sans-serif]اجود الاجودین...

یـک نقطه بیش میان رَجـیـم و رَحـیـم نیست


اَز نـُقطه ای بـِتـَرس کـه شـِـیـــطـانـَت کـُنـد .

[=arial, helvetica, sans-serif]دلم تنگ است


[=arial, helvetica, sans-serif]برای خانه پدری
[=arial, helvetica, sans-serif]برای گلدان‌های شمعدانی کنار حوض
[=arial, helvetica, sans-serif]
برای بوی زعفران شله زرد های نذری

برای باغبان پیر

[=arial, helvetica, sans-serif]
که پشت درخت بید
[=arial, helvetica, sans-serif]یواشکی سیگار می‌کشید

برای قرمزی و شیرینی‌ یک قاچ هندوانه

برای خواب روی پشت بام در یک شب پر ستاره

برای پریدن از روی جوب

[=arial, helvetica, sans-serif]برای ایستادن در صف نانوایی
[=arial, helvetica, sans-serif]
برای خوردن یک استکان کمر باریک چایی
[=arial, helvetica, sans-serif]برای قند پهلویش
[=arial, helvetica, sans-serif]برای پنیر و گردویش
[=arial, helvetica, sans-serif]
برای بوی نمناک خاک کوچه پس کوچه
[=arial, helvetica, sans-serif]برای هیاهوی بچه‌ها پشت دیوار هر خانه

خانه پدری یک بهانه بود

[=arial, helvetica, sans-serif]دلم برای کودکی‌هایم
[=arial, helvetica, sans-serif]دلم برای نیمه ی گم شده ام
[=arial, helvetica, sans-serif]دلم برای خودم تنگ شده است . . .

در زندگی مثل یک تمبر باش....

به یک هدف بچسب و آنرا به مقصد برسان....

روزی برای ادمها فقط یک خاطره خواهید
بود نهایت تلاشتان رابکنید
تاخاطره ای خوش باشید!!!

:Gol:پدر:Gol:
اولین قهرمان یک پسر
اولین عشق یک دختر.

[="Tahoma"][="Black"]

[/]

باید کتاب را بست.


باید بلند شد


در امتداد وقت قدم زد،


گل را نگاه کرد،


ابهام را شنید .



باید دوید تا ته بودن.



باید به بوی خاک فنا رفت.



باید به ملتقای درخت و خدا رسید.


باید نشست


نزدیک انبساط


جایی میان بیخودی و کشف.

سهراب سپهری

[=arial]

.[=Calibri]ای کاش بیاموزیم:

[=Calibri]

وقتی کسی ما را آزار می دهد، آنرا روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کند


ولی


وقتی کسی محبتی در حق ما می کند آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.


چین‌ های روی صورتت اثرات پیری نیست ،

جای خالی‌ نوازش دست های من است . . .

مادرم !


[=times new roman, times, serif]دلی که از بی کسی غمگین است ،

هر کسی را می تواند تحمل کند.

:Sham:دکتر علی شریعتی:Sham:


زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.

زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.

زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.

زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.

زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست.

زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر ...

راحت نوشتیم بابا نان داد !

بی آنکه بدانیم بابا چه سخت، برای نان همه جوانیش را داد ...


ســـَــر ســُـفره چیزی نبود . . .

یــخ در پــارچ

و

پدر هــر دو آب شــدند !

چــه دنــیای بی رحمــیست . . .

پدر مثل خودکار می مونه

شکل عوض نمی کنه

ولی یه دفعه می بینی که نمی نویسه

مادر مثل مداد می مونه

هر لحظه تراشیده شدنشو می بینی

تا اینکه تموم می شه


برخی سخن ها مال
نگفتن اند[=Times New Roman]...
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]

مال آلوده نشدن در
دایره واژه هـــا[=Times New Roman]...

همان جا، کنج پستوی دل که
باشنـــد حرمت دارند[=Times New Roman]...

زاده که شونــد،
انگار مرده اند


خدایـــا !!!

به بزرگیـــــت قســـم ...

تو عکس های دست جمعی ...

جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار ...

آمیـــــن

دخـتــَــر کـه بــاشی

میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه

دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ

آغــوش گــَرم پـــِدرتـه

دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی

کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و

دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی

دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه

هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی

چه بـاشه چـه نبــاشه

قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته



پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛

و با وجود همه مشکلات، به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی ...

اگر بدانی چه کسی، کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛

"پدرت"را می پرستیدی.

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره، میفهمی پیر شده !

وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه، میفهمی پیر شده !

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش، دلت میخواد بمیری

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد

به سلامتی هرچی پدره ...

:Gol: "مرد" است دیگر ...
گاهی تمام زمستان سرد را با یک کفش پاره سپری می کند
تا همسرش توی مد از کسی عقب نماند ...
تا توی دلش هیچ چیزی نمانده باشد
که خواسته باشد و نداشته باشد ... :Gol:

آره پدرا اینطورین
قربون بابای گلم :hamdel:

من نبودم و تو بودی،

بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی،

حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم،

هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی.


عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات ...
همیشه در پی کسی باش که
با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب هایت،
حاضر باشد به تو عشق بورزد
و تو را به همه دنیا نشان بدهد

و بگوید که "این تمام دنیای من است"


پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه ‏ات، کودکی‏هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه‏ هایی را خوردی که مال تو نبودند!

ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود
و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛
اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده ‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ات بزنم.
سایه‏ ات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایه‏ ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی می‏ ایستادی، همه چیز را فرا می‏گرفت؛
اما امروز، ضلع شرقی نیمکت‏های غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی می‏ریزد.
دلم می‏خواهد به یک‏باره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبی‏ ات را که نگاه می‏کنی،
یادم می‏آید که وقت غنچه‏ ها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.

این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هم‏ معنی، کنار هم چیده شده ‏اند.
یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه ‏السلام است.


اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند،

و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد،

او مهربان و جاویدان آسیب ناپذیر من خواهد بود......

ای پناه گاه ابدی،

تو می توانی جانشین همه ی بی پناهی ها شوی............

[=Times New Roman]آدمیزاد موجود عجیبیه
برای هدایتش صدوبیست وچهار هزار تا پیامبر کفایت نکردن
اما برای گمراه کردنش یک شیطون کافی بوده!!!

عشق چیست؟
جزآنکه زن همدمی باشدبرای مرد
ومردتکیه گاهی برای زن؟
یعنی فهم واجرای این نیم خط آنقدر
سخت است که همه تنهایند؟گلی ترقی


[=&quot]