[=arial, helvetica, sans-serif]این جا فوران زندگی [=arial, helvetica, sans-serif]
آن جا...
[=arial, helvetica, sans-serif]
مرگ....
[=arial, helvetica, sans-serif]
مانده ست در انتظار انسانها
[=arial, helvetica, sans-serif]
مرگ....
[=arial, helvetica, sans-serif]
یک روز به دیدار شما می آیم
[=arial, helvetica, sans-serif]
این نامه برای زنده ها
[=arial, helvetica, sans-serif]
امضا
[=arial, helvetica, sans-serif]
مرگ...
مداد گفت متاسفم .......... پاکن گفت چرا ؟ تو هیجچ کار اشتباهی نکردی
مداد جواب داد : متاسفا چون به خاطر من اذیت می شویی
هر وقت که من اشتباه می کنم .
تو همیشه اماده ای آن را پاک کنی.
ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی .
بخشی از وجودت را از دست می دهی ......... و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی
پاکن جواب داد : درست است اما برای من مهم نیست می دانی ! من برای همین ساخته شده ام
من ساخته شده ام تا هر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می دانم روزی تمام خواهم شد
و دیگری جای من را خواهد گرفت .
من از شغلم رضایت کامل دارم !
پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار من اصلا دوست ندارم تو را ناراحت ببینم .
گفتگو بین مداد و پاکن برای من الهام بخش بود .
والدین مانند پاکن هستند ....... و فرزندان مانند مداد
آنها همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کند
حتی گاهی اسیب می بیند و کوچکتر و پیرتر می شوند و عاقبت از دنیا می روند
اگر چه فرزندان جایگذین دیگری (همسر ) می یابند ولی والدین همیشه از انچه برای فرزندانشان کرده اند
شادمانند ..... و هیچگاه دوست ندارند عزیز شان را نگران و ناراحت ببیند
در تمام طول زندگی من یک مداد بوده ام و این موضوع که والدین مانند پاکن هر روز کوچک و کوچکتر
می شوند مرا پر از درد و رنج می کند چون می دانستم که یک روز انها را من را ترک خواهند کرد و
خرده های پاکن تنها چیزی خواهد بود که به خاطر م بیاورد روزی چه کسی را داشتم ..........
[=B Badr]من زن خلق شدم...نه برای در حسرت یک بوسه ماندن، [=B Badr]برای خلق بوسه ای از جنس آرامش... [=B Badr]من زن نشده ام که همخواب آدم های بیخواب شوم، [=B Badr]زن شده ام که برای خواب کسی رویا شوم... [=B Badr]من زن نشده ام حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشم، [=B Badr]زن شده ام تا آغوشی در تنهایی عشقم باشم... [=B Badr]((سیمین دانشور))
[=Georgia]من دلـم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم !!
عاری از عاطفـه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفــقا…
خالی از هر چه فراق..!!
من نه عاشــق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من… من دلـم تنگ خودم گشته و بس…!!!
پدر من هر دفعه بعضی محصولات رو به صورت آزمایشی وارد خونه می کنه ؛ اگه دید زود تموم میشه دیگه جلوی وارداتش رو می گیره ، اگه دید تموم نمیشه به تعداد زیاد وارد می کنه …
یکی نیست بگه آخه پدر من این چه الگویی که شما پیش رو گرفتی ؟؟؟
ای ابر مرد مشرقی ای کوه
ای نگهبان قدسی خورشید
روشنایی آتش زرتشت
یادگار صداقت جمشید
با پدر آرزوی باغی بود
روی خاکی که شکل مردن داشت
بس که لب تشنه بود خاک من
پدرم شوق جان سپردن داشت
تااینکه دررابطه ای باشم که بخاطرش
لازم باشدعزت نفسم را قربانی کنم
ابتدااشکهایمان راپاک کردیم سپس
یکدیگررا...
ایلهان برک
که نمیرد.
افشین صالحی
انسانهارامعلوم خواهدکرد....
کس دیگری راریشه کن کنید....
هی میپرسند چراحرف نمیزنی؟
این خنده دارترین نمایشنامه دنیا بود...
نیل سایمون
خداوندازسه چیز نمیگذرد
1)پایمال کردن حق مردم
2)شکستن دل دیگران
3)سکوت دربرابر ظلم
آن جا...
[=arial, helvetica, sans-serif]
مرگ....
[=arial, helvetica, sans-serif]
مانده ست در انتظار انسانها
[=arial, helvetica, sans-serif]
مرگ....
[=arial, helvetica, sans-serif]
یک روز به دیدار شما می آیم
[=arial, helvetica, sans-serif]
این نامه برای زنده ها
[=arial, helvetica, sans-serif]
امضا
[=arial, helvetica, sans-serif]
مرگ...
[=verdana]همه ی مدادرنگیها مشغول بودنند
[=verdana]
[=verdana]...به جز مدادســفید
هیچکس ب او کار نمیداد ...
همه میگفتن تو به هیچ دردی نمیخوری
یک شب ک مداد رنگیها تو سیاهی شب گم شده بودنند
مداد سفید تا صبح کار کرد ... ماه کشید
مهتاب کشید
... و آنقدر ستاره کشید تا کوچک و کوچکتر شد ..
صبح توی جعبه ی مداد رنگی ...
جای خــــــــــالی او ...
با هیچ رنــــــــــــگی پر نشد .:Ghamgin:
هر وقت که من اشتباه می کنم .
تو همیشه اماده ای آن را پاک کنی.
ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی .
بخشی از وجودت را از دست می دهی ......... و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی
پاکن جواب داد : درست است اما برای من مهم نیست می دانی ! من برای همین ساخته شده ام
من ساخته شده ام تا هر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می دانم روزی تمام خواهم شد
و دیگری جای من را خواهد گرفت .
من از شغلم رضایت کامل دارم !
پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار من اصلا دوست ندارم تو را ناراحت ببینم .
گفتگو بین مداد و پاکن برای من الهام بخش بود .
والدین مانند پاکن هستند ....... و فرزندان مانند مداد
آنها همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کند
حتی گاهی اسیب می بیند و کوچکتر و پیرتر می شوند و عاقبت از دنیا می روند
اگر چه فرزندان جایگذین دیگری (همسر ) می یابند ولی والدین همیشه از انچه برای فرزندانشان کرده اند
شادمانند ..... و هیچگاه دوست ندارند عزیز شان را نگران و ناراحت ببیند
در تمام طول زندگی من یک مداد بوده ام و این موضوع که والدین مانند پاکن هر روز کوچک و کوچکتر
می شوند مرا پر از درد و رنج می کند چون می دانستم که یک روز انها را من را ترک خواهند کرد و
خرده های پاکن تنها چیزی خواهد بود که به خاطر م بیاورد روزی چه کسی را داشتم ..........
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺮﺳﯽ: ﭼﺮﺍ ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻣﯿﮕـــــــﻪ : ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ … ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ !
ﻣﯿﮕﯽ :ﭼﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻘﺼﺪ ﺧﺎﮐﻪ !
ﺍﻣﺎ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﭘﺸﺖ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯿﺎﺵ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ …!
ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑـــــــﯽ ﺧﯿـــــﺎﻝ !
ﻋﺎﺷﻘﻪ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑـــــــﯽ ﺧــــــﯿﺎﻝ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯﺕ ﺣﻼﻟﯿﺖ ﻣﯿﻄﻠﺒﻪ
ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ : ﭼﺮﺍ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓـــــﺮﺩﺍﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ …
ﺑﺮﯾﺪﻩ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ !
ﺗﺎ ﺣﻼﻟﺶ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻮ ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯽ
“ﺁﺧﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﯼ . ﺍﯾﻦ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺣﻼﻝ ﮐﻨﯽ ”
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﺎﺷﻘﻦ …
ﺍﺯ ﻣﺪﻝ ﻋﺎﺷﻘﺎﯼ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻒ !
ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﯾﺪﻥ …
ﺍﯾﻨﺎ ﻓﺮﺷﺘﻦ …
ﺗــــــــــﻮﺭﻭ خــــــﺪﺍ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺫﯾﺘﺸﻮﻥ ﻧﮑﻨﯿﺪ …
ﺗﻨﻬﺎﺷﻮﻥ ﻧﺬﺍﺭﯾﺪ …ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﯿﺸﻦ!
گفتم دوستت ندارم
این دروغ به آن دروغ در !
[=B Mitra]دلم پر از زخم هاییست که قرار است
وقتی بزرگ شدم فراموششان کنم...
بعضی وقتا
اینقدر دلت از یه حرف میشکنه
که...
حتی نای اعتراضم نداری
فقط نگاه میکنی و
بی صدا...
میشکنی....
دل شکسته را بند هم که بزنی ، بی فایده است ؛ هر کاری بکنی باز هم غم و غصه از ترک هایش چکه می کند .
پُشتِ خَنـــده هآیِ تَلخـــی کِه هیچـــگآه کَسی
بِه آن شَــک نَکـــرد !
رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ
خدا رحمت شخصی که بداند از کجا آمده و در کجا هست و به کجا میرود
[=B Badr]برای خلق بوسه ای از جنس آرامش...
[=B Badr]من زن نشده ام که همخواب آدم های بیخواب شوم،
[=B Badr]زن شده ام که برای خواب کسی رویا شوم...
[=B Badr]من زن نشده ام حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشم،
[=B Badr]زن شده ام تا آغوشی در تنهایی عشقم باشم...
[=B Badr]((سیمین دانشور))
[=arial]روز و شب با خودت نرو هی ور
با تو هستم ، بله ، شما ... دختر
قلب تو گرچه واقعــا پاک است!
خواهرم خوشگلی خطرناک است
با چنان تیپ و این چنین ترکیب
صــورتی مثــل کاغذ تذهیب ،
وقتی از خانه می زنی بیرون
مرد صدساله می شود دل خون!
وقتی شیری طعمـه اش را
با آمـدن لاشخورها رها میکنـد
نشان ترس نیست ...
بلکه باورش ایـن است که
طعمـه اش دیگر ارزش خوردن ندارد!!!
[=B Mitra]خوش به حال مـاهی ها!![=B Mitra]
تکلیفشـان معلوم است...
هوایی که میشوند میمیـرند...
ساعتی غرق درونم باشم !!
عاری از عاطفـه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفــقا…
خالی از هر چه فراق..!!
من نه عاشــق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلـم تنگ خودم گشته و بس…!!!
پدر من هر دفعه بعضی محصولات رو به صورت آزمایشی وارد خونه می کنه ؛ اگه دید زود تموم میشه دیگه جلوی وارداتش رو می گیره ، اگه دید تموم نمیشه به تعداد زیاد وارد می کنه …
یکی نیست بگه آخه پدر من این چه الگویی که شما پیش رو گرفتی ؟؟؟
[=B Nazanin]زخمی بر پهلویم هست . روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و .....
همه گمان می کنند که من میرقصم...
[=B Titr]ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،
ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢ ﺟـﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...
[="]حس بودنت برام مثل مشاعره س
[="]وقتی تو نیستی ، اینجا نیستم
[="]با خودم دارم از تو رد میشم
[="]برگرد هر چی دارم واسه تو
[="]ببخش گلم اگه یه وقت گفتم برو
[=Georgia] دیوانه کننده ترین حس دنیاست
ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط، یا جای غلط بودیم در زمان دُرست! و همیشه همینگونه همدیگر را از دست دادهایم…
هیچ وقت یکی را با همه ی ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺵ ! ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ …
گذار کسی نداند که چگونه من به جایِ نوازش شدن، بوسیده شدن، گزیده شدهام ! احمد شاملو
یشتر کسانی که با طنز صحبت میکنند ، با احساس تر و غمگین تر هستند ! وودی آلن
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ! ﻓﻘﻂ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪ .… ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
به بهانه روز پدر
ای ابر مرد مشرقی ای کوه
ای نگهبان قدسی خورشید
روشنایی آتش زرتشت
یادگار صداقت جمشید
با پدر آرزوی باغی بود
روی خاکی که شکل مردن داشت
بس که لب تشنه بود خاک من
پدرم شوق جان سپردن داشت
آدم گناهکار خیلی حیران است
دنبال سقف می گردد تا از نگاه خدا فرارکند
ای پناهگاه به تو پناه می آورم