جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Navy"]

روزهای کودکی یادش به خیر، آن زمان ها که:

پدر تنها قهــرمان بود.

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد،

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند،

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند،

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود،

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!


[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

جالبه!!!
همدیگر را دور میزنیم تا زودتر به مقصد برسیم

غافل از اینکه زمین گرد است و باز به هم خواهیم رسید . . .


[/]

از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود.
در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد کسی گم می شد.
قطار می گذشت و سبک می شد.
قطاری که به مقصد خدا می رفت عاقبت به ایستگاه بهشت رسید.
پیامبر گفت:اینجا بهشت است،و من شادمانه بیرون پریدم.
اما ...تو پیاده نشدی و من نفهمیدم....!!
قطار رفت و دور شد و من از فرشته ای پرسیدم مگر اینجا آخرش نیست؟
و او گفت:این قطار به سوی خدا می رود.
و خدا به آنان می گوید:
"درود بر شما،راز من همین است."
آنان که مرا می خواهند در ایستگاه بهشت پیاده نمی شوند.
و من آرام زیر لب گفتم:


"عجب فااااصله ای"

[="Tahoma"][="Navy"]

[=lucida grande]از تصادف جان سالم به در برده بود و مي گفت زندگي اش را
[=lucida grande]مديون ماشين مدل بالايش است
و خــــــــــــــــــــــــدا همچنان لبخند ميزد. . .

[="Tahoma"][="Navy"]

چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما می اندازد همچو گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد
با آنها نقشی زیبا را بیافریند …


[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی ؟
گفت : آنچنان که بدون رضایت من برگی از درخت نمی افتد !!!
گفتند : مگر خدایی تو ؟
گفت : نه ، راضی ام به رضای خدا …


[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

هر دری بسته شود ، جز در پرفیض خدا
این در خانه عشق است که باز است هنوز …


[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

تمام غصه های دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد : خدایا میدانم که میبینی !


[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش ، راه آسمان باز است … پر بکش !
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را می‌خواند …
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست ...


[/]

[="Tahoma"][="Navy"]بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ماخدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم ، ما به هم بدگفتیم
ما حقیقتها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما میپرسم ما که را گول زدیم ؟
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

به خدا گفت : خداوندا عزیزترین بندگانت چه کسانی هستند ؟
خداوند فرمود : آنان که می توانند تلافی کنند … اما به خاطر من ، می بخشند !


[/]

رقیه (س) ثابت کرد:
اگر حسین (ع) را صدا بزنی،
حسین (ع) به خرابه هم می آید...
و اگر خوب تمنا کنی،
حسین (ع) با سر می آید...
حسین (ع) جان
به خرابه ی دل ما هم سری بزن

[=arial]به انسانها التماس نکن که عین شرمندگی است اگر حاجتت براورده شد منت است و اگر براورده نشد... ذلت
به خدا التماس کن که عین شجاعت است اگر حاجتت براورده شد رحمت است و اگر بر آورده نشود حکمت است

گاهی اوقات دلت می گیره، از آدما..
اون موقع میتونی بگی مهم نیستندو با خودت درد و دل کنی..
اما امان از وقتی که دلت از دست خودت میگیره، نه میتونی باهاش قهر کنی نه درد و دل...
فقط میخوای گریه کنی...
خدا غلط کردش... آدمش میکنم...
فقط تو اجازه بده بیام کربلا

چه کسی گفت که در عالم بالاست بهشت ؟‎
دل من دید همینجاست ، همین تکه ی دنیاست بهشت‎

نقل قول:
من نمیدانم

که چرا میگویند اسب حیوان نجیبی است

کبوتر زیباست

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد ؟

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید . . .

سلام
-اسب نجیب هست چون مثل انسان ها از نوامیس خودش محافظت میکند و از جای دیگری همسر میگیرد!
-کبوتر زیباست چون وقتی انسان های مومن میمیرند توی حرم به صورت کبوتر جمع می شوند یا مثل شهدا!
-گل لاله یک متر و نیم قدش هست!!...این کم چیزیه!!!؟
-کرکس هم که توی قفس جا نمیشه خب ....سی کیلوئه!

[SPOILER]این شعر مال کییییییییییییییه !!!
این عمویی تا کلاس چند درس خوند![/SPOILER]

[=arial black]خدایا

دلم هوس یک نماز دونفره را کرده است...

.
.
.
فقط

من باشم و تو

آيا ميداني چرا در گوش طفل تازه متولد شده اذان مي‌گويند؟

رسول اكرم (ص) امر فرموده است كه هنگام تولد طفل در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوييم ! بعد از هر اذان و اقامه اي نمازي برپا مي شود پس نماز اين دو كجاست؟ نماز اين اذان و اقامه همان نماز ميتي است كه بعد از مرگ هر انسان بر او خوانده مي‌شود آيا هيچوقت از خود پرسيده بوديد كه چرا نماز ميت اذان و اقامه ندارد؟ (چون در هنگام تولد اذان و اقامه اش را در گوشمان خوانده بودند تا در فرصتي كه به ما داده شده خود را براي چنين روزي آماده كنيم) پس عمرمان هر چقدر طولاني باشد فاصله بين اذان است و نماز.

خدايا عمرمان را با بركت كن.



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پرسیدند : چه می کنی ؟
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و…
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] آن را روی آتش می ریزم !
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست

بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است ...

شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و
به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را رو به بالاها
شکر می کرد ، پس از چندی
هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت : چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم ، هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و
من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت ، زهم بشکافت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل
و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

پایی که دوبار بروی سنگی بلغزد مستحق شکستن است!

امام علی علیه السلام

انقدر با تنهاییم کنار میایم

که او نیز به من شک دارد که تنهایم

وای از ان روزی که تنهایی هم مرا تنها بگذارد


مگر معراج نمی خواهید؟

مگر نمی خواهید بالا بروید؟

پس نماز کامل بخوانید

محــــــــــــــک نـــــــمــــــــــاز است



[=arial]هر جا می رویم میبینیم بالای میز خود نوشته اند:
هدف ما جلب رضایت شماست...!!!
هدف ما جلب رضایت مشتری است...!!!
ای کاش همه می نوشتند:
هدف ما جلب رضایت خداست...

[=arial]آقای قرائتی:
هر معتاد حداقل سالی یه نفر رو با خودش همراه می کنه،
معتاد می کنه!
شمای مسلمونه مسجدی
سالی چند نفر رو مسلمونه مسجدی میکنی؟!!!

[="Blue"]

[=&quot]هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم[=&quot]
[=&quot]بــه ” دل خــود ” مــدیـون مےمــآنم[=&quot]…
[=&quot]بــرای تمـام[=&quot]
[=&quot]دلــم مےخواســـت” هاے[=&quot]
[=&quot]بے جواب مــانـده اش[=&quot] !![=&quot].

[/]

دلت كه گرفته باشد...

شادترين آهنگ ها، روضه خواني ميكنند!!

شلوغترين مكانها، تنهايي ات را به رُخت مي كشند

...و شادترين روزها، براي تو غمگين ترين روزهاست!!


خدایا دلم تو را می خواهد.........

گاهی اگر دعایت مستجاب نشد، برو و گوشه ای بنشین...
زانوهایت را بغل بگیر و یک دل سیر گریه کن...
شاید لازم باشید میان گریه هایت بگویی«اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعاء»
خدایا! ببخش آن گناهانیم را که دعایم را حبس کرده است...


[="Arial Black"][="Black"]به همین سادگی خداوندی که در برابر اندیشه های فلسفی عمیق، خود را پوشیده می دارد

در برابر احساس ساده ودوست داشتن بی ریا و یک عشق پاک و متعالی خود را روشن و آشکار می نماید.

پشت پنجره که می ایستم نگاهم به شاپرکی زیبا اما خسته می افتد که جایی بین توری و شیشه گیر


افتاده است...گاهی بال و پر می زند به هوای اینکه خود را نجات دهد ...و گاهی خسته و خمود سرجایش


کز می کند.
نگاهش راه می گیرد ، خیره می شود به دور دستها...شاید یاد باغ گلی می افتد که تا چند دقیقه قبل در آنجا شاد و خوشحال

از این سو به آنسو می پریده...کمتر خوشیش کام گرفتن از لب گلی خو شبو و مست شدن در عطر هوای باغ بوده...

نمی دانم شاید حالا دارد به همسایه های شادش فکر می کند ، گنجشکان بازیگوشی که از

هر فرصتی برای پریدن و دویدن و دنبال هم گذاشتن استفاده می کردند...!


اما حالا چه غمی دارد چشمهای شاپرک ...در بهار عمر گویی باید غزل خداحافظی سر دهد و

فکر باغ و بوستان را از ذهنش خارج کند...!

هر چه تلاش می کنم ، پشت پنجره می زنم...می خواهم دستم را لای آن گوشه باز توری کنم...


نمی شود...که نمی شود...عزمم را جزم می کنم شاپرک زیبا را نجات دهم.


دلم می خواهد برای یکبار دیگر هم که شده باغ مملو از گل را ببیند...عطر گلهای رنگارنگ را حس کند...


با گنجشکها کل بگیرد...اما بادی سهمگین دوباره به سینه پنجره می کوبد...


شاپرک اینبار با شیشه یکی می شود...شیره زرد رنگی رو پنجره می پاشد...طعم گسی گلویم


را فرا می گیرد...شاپرک کوچک همه آرزوهای قشنگ و مستانگی هایش را فرو می گذارد و


می رود...

احساس عجیبی دارم...چقدر مرگ دم دست است...چقدر فرصت کم است...به همین سادگی

یکبار نوبت من هم می شود...


دلم برای شاپرک پشت شیشه تنگ شده...!
:Ghamgin:

صدای تو را دوست دارم


صدای تو ، صدای تو



صدای تو از آن و از جاودان می سراید


صدای تو از لاله زاران که در باد

صدای تو ، صدای تو،



از نو بهاران که در یاد می آید



صدای تو



رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم



صدای تو از آن سوی شور از پشت بیداد می آید



و جان دل من و دل جانم



از آن به فریاد می آید


صدای تو اندوه خیام را دارد




در آن دم که چون کهکشان ابری از ماهتاب و ستاره



نوای غزلهای حافظ



در آن شادخواران و اندوه گذاران



ببارد ، بشارت

:Gol:تقدیم به همه صداهایی که تا حالا شنیده ایم و دوستشان داشته ایم و از آنها خاطره ها داریم...:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]


[/]

[="Tahoma"][="Navy"][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آدمیزاد موجود عجیبی است,
برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد،
اما برای گمراه کردنش یک شیطان کافی بود!!!
[/]

[="Tahoma"][="Navy"] عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ،
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ،
بعد از چند روز به دوستی ،
بعد از چند ماه به همکاری ،
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

لبخندی که در چهره ام می بینی معنایش

این نیست که زندگی ام بی نقص است،

بلکه قدردان داشته هایم هستم

و از خــــ♥ـــدا بخاطر نعمتهایش

سپاسگذارم


[/]

همه چیز ارزان است
چه کسی می گوید:
که گرانی شده است؟
دوره ارزانی است!
دل ربودن ارزان،
دل شکستن
ارزان!
دوستی
ارزان است!
دشمنی ها
ارزان،
چه شرافت
ارزان!
تن عریان
ارزان،
آبرو قیمت یک تکه نان،

و دروغ از همه چیز ارزان تر!
قیمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان!
و چه تخفیف بزرگی خورده است، قیمت هر انسان!!!

[="Tahoma"][="Navy"]

سه حرفی که همیشه تنهایی ات را پر می کند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
" خدا "
[/]


اگـــــــــــرروزی دلـــــــــــــم گرفت یـــــــــــــــادم باشد

کـــــه

خـــدا بـــــا مــــــــن است،

کـــــــه فرشتـــه هــــابرایم دعـــا میکنند،که ستـــاره هاشب

را

برایم روشن خواهــند کرد.
یـــــــــادم باشد کـــــــــه قـــــــاصدــــکی در راه است،

کــــــــــــــه بــــــــــــــــهار نـــــــــــــــــزدیک اســــــــــــت،

کـــــــــــه

فــــــــــــــــردا منتظــــــــــــرم می مـــــــــــــــــــــاند
،کـــــــــــه مـــــــن راه رفتـــــن

می دانــــــــــم

و دویـــــــــدن،
و جـــــــاده ها قدم هــــایم را شمـــــاره خواهنـــــد کرد.

اگــــــر روزی دلـــــــم گرفت یـــــــــــادم بـــــاشدکـه خدای من اینجاست همیــن نزدیکیهـا

و

مـــــــــــــــن، تنهـــــــــتــــــــا
نیـــــستـــــــــــــــــــــم................................

راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است.

راز دوستی در قسمت کردن شادی*ها با دیگران است.

راز دوستی
در دوست داشتن بی*قید و شرط دیگران است.


راز دوستی
در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن.


راز دوستی
در این است که نیازهای دیگران را مقدم بر نیازهای خودت بدانی.


راز دوستی
در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.


راز دوستی
در این است که تغییر حالات خود را با خوش*رویی و حسن نیت بپذیری.


راز دوستی
در محترم شمردن است. به حقوق و دیدگاه*های دوستت احترام بگذار .


راز دوستی
در این است که هنگام صحبت با دوستان حواست کاملا جمع آنها باشد.


راز دوستی
در این است که روابط خود با دوستانت را به روابطی استثنایی تبدیل کنی.


راز دوستی
در این است که با موهبت دوستی عشق به خداوند را در خودت ایجاد کنی.


راز دوستی
آن است که برای یافتن دوستان صمیمی باید اول خودت یک دوست باشی .


راز دوستی
دراین است که محبت را نه تنها با کلام بلکه بانگاه و لحن صدا نیز ابراز کنی.


راز دوستی
در این است که در خوشبختی دیگران نه فقط با حرف بلکه با عمل سهیم
باشی.



امام صادق (ع) : «اگر توانستي كه از خانه ات بيرون نيايي اين كار را بكن، زيرا وقتي بيرون آمدي بايد غيبت نكني، دروغ نگويي، حسادت نورزي، ريا نكني، تملق نگويي و سازش كاري نكني.» (الكافي 8 /128)

این جمعه هم گذشت و باز هم نیامدی!!!
آقا برای شما نه... برای خودم بد است...
یک هفته ی دگر... در گناه تماشا کنی مرا! Sad