خدا چه می کند؟؟

تب‌های اولیه

173 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

pesar.zamini;362996 نوشت:
از طرف من به خدا بگین
.تو هیچ وقت لایق پرستش نبودی و نخواهی بود.فقط به اجبار تو را پرستش میکنم .ای کاش فقط یک لحضه به دور از چشم و نگاه تو بودم به دور از تمام حرفات و تمام بازیهات.ای کاش خالق دیگری وجود داشت تا ما را از دست تو نجات دهد و حکومتت را نابود کند تا این گونه ما را شکنجه نکنی.ای کاش خالقی بود قدرتمند تر از تو تا دنیای مسخره یه تو را که به ما ارزانی داشتی تیر و مار میکرد و کودکان معصوم وافراد بی گناه را از دست افریده های شر تو نجات میداد.اما افسوس که تو پادشاه جهانی افسوس افسوس افسوس .از تو و دنیای تو متنفرم ازت بیزارم .دیکتاتور

سلام پسر زمینی امیدوارم که خوب باشی ...
من وضعیتم از تو بدتر بود خیلی بدتر ... اینقدر به صفات خدا شک داشتم که نگو و نپرس ... مدت زمان زیادی رو افسردگی داشتم ... هنوز هم هر از چند گاهی افسردگی میاد سراغم ... راهی که داری میری رو میدونم به کجا ختم میشه ... باید طرز فکرت رو عوض کنی ... باید .... تاکید میکنم باید ... حرفایی که میزنی باعث میشه تو یک دوری بیوفتی که روز به روز اوضاع روحی و روانیت بدتر بشه ... روز به روز افسردگیت بیشتر میشه ... بدبختی هم همینه ... اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر چنین خدایی ... باید این چیز ها رو قبول کنیم ... میدونم منطقی تو ذهنت داری ... که باهاش نمیتونی پدیده های اطرافت رو تجزیه و تحلیل کنی ... سخته که باور به خدایی ارحم الراحمین داشته باشیم و بعضی چیزها رو ببینیم ...

منم مثله تو بودم سالیان سال ... بیشتر از 10 سال داشتم به عدل خدا فکر میکردم ... هر روز .... هر ساعت ... آخر سر هم نتونستم حلش کنم .. باید مساله رو تمومش میکردم .... تو این 10 سال ... با خیلی ها حرف زدم و خیلی ها هم جواب هایی به من دادند ... راستش کامل قانع نشدم ولی طبق شرایطی تونستم خودم رو قانع کنم ... چند تاش رو برات مینویسم ... و بعدش میگم چجوری با خودم عهد بستم ...

1- یکی به من گفت ... وقتی رضا زاده میره تو میدون و براش وزنه 280 کیلویی میزارن ... آیا خدا در حق رضازاده ظلم کرده ؟؟؟ گفتم نه ... گفت شاید یه روزی تو از خدا خواستی برات وزنه 300 کیلویی بزاره ... و این نوع زندگی و این مقدار سختی خواست خودت بوده ... پس سرت رو بالا بگیر و برو تو میدون .

2- یکی به من گفت تمام چیزهایی که ما داریم خواست خودمون بوده .... گفت تمام زیبایی ... تمام ثروت ... تمام خوشی هامون خواست خودمون بوده ... حتی باهوش بودنمون ...لهش خندیدم ... گفتم همه دوست داشتن زیبا باشن ... همه دوست داشتن مهربان باشن ... همه دوست داشتنن ثروتمند باشن و ... گفت اشتباه میکنی ... بعدها متوجه شدم راست میگه ... وقتی ما یه گناهی میکنیم ... دروغی میگیم ... یا ... زشت میشیم .... شاید دوران و زمانهایی بوده که ما پس از گذشتن از اون دورانها به این دنیا اومدیم و ....

3- یکی به من گفت خدا خیلی مهربونه ... گفتم چطور ... گفت وقتی یک زن و مرد با هم ازدواج میکنن و میخوان بچه ای رو دنیا بیارن .... همیشه ژن خوب ... ژن ضعیف رو پوشش میده .... گفتم چه ربطی داره ... گفت اگر خدای بدی داشتیم ... براش مهم نبود ... ولی خدایی داریم که براش تکامل و بالا رفتن انسانها مهم هست و قوانینی پایه ریزی کرده که انسانها رو به رشد باشن ... اگر خدای بدی داشتیم باید شاهد بی عدالتی در سطح های بسیار وسیع تری میبودیم ... در کهکشانها ... ولی اینجوری نیست ....

4- و آخرین چیز که برای من خیلی خیلی مهم بود ... یه روز که خیلی اعصابم بابت عدل خدا ناراحت بود شروع کردم به خوندن قرآن ... بعضی موقع ها آرومم میکنه ... رسیدم به یه آیه ( الان خاطرم نیست کجا بود ولی خواستی میگردم برات پیداش میکنم ) که خدا تو اون آیه به انسانها گفته ... تفاوت ها تو دنیا برای اینه که انسانها از یکدیگر بازشناخته بشن ... ولی گفته تفاوت تو اون دنیا به قدری وسیع هست که انسانها اصلا نمیتونن تصورش رو بکنن . یا یه همچین چیزی ... خدا یکی رو پولدار میکنه یکی رو فقیر میکنه ... یکی رو زشت و یکی رو زیبا ... فقط به خاطر اینه که اینا از هم بازشناخته بشن ... وگرنه اگر یکی سیاه نبود و یکی سفید نبود ... همه آدما مثله هم میشدن ... ولی خدا گفته چنان فرقی میزارم که ....

5- دیدی وقتی دو دانه رو در خاک میکاریم ظاهرن جفتشون یکی هستن ... ولی یکیش تبدیل به گلی زیبا میشه و یکیش تبدیل به خوار و خاشاک .... این دنیا محلی برای ماست که "ذات دانه" خودمون رو بسازیم ... در نهایت هممون رو تو خاک میکارن ... ولی بعدش یکی تبدیل به گلی زیبا میشه و یکی تبدیل به گلی زشت ....

و قراری که با خودم و خدام گذاشتم ... اگر رفتم اون دنیا و دیدم عدالتی وجود نداره ... و همین جور که تو این دنیا به هر کی دلش خواسته داده و به هر کی دوست نداشته نداده ... قسمش میدم منو تبدیل به خاک کنه ... چونکه دوست ندارم چنین دنیایی رو ببینم ... اگر نکرد خودکشی میکنم .

اینجوری بود که من مساله عدالت خدا رو برای خودم حلش کردم ... هر چند وقت یک بار این مساله منو اذیت میکنه ولی ... من با خودم گفتم سر تعهداتم میمونمم ...

[=arial black]اگر مراحل کمال انسانی را برشماریم یکی از آنها رسیدن به مرتبه رضا و تسلیم است رسیدن به این کمال نفسانی, به بنده آرامش روانی می بخشد و از تلاطم روحی و تشویش و نگرانی می رهاند, چه بسا برخی از امور و اوضاع, نتیجه تنبلی و بیکاری و بی عاری و سهل انگاری باشد, یا برخی از محرومیت ها و ناکامی ها ,پیام ظلم و اجحاف و حق کشی دیگران باشد. اینها را نباید به حساب مقدرات الهی گذاشت و به آنها رضا داد و گامی برای رفع ظلم بر نداشت. ظلم پذیری با رضا به تقدیر الهی فرق دارد. پس بازگشت سخن به آن جاست که وقتی علی رغم همه تلاش ها در محدوده توان خویش وضعی داشت که روشن شد خدا چنین خواسته است به خواسته الهی تن و گله مند نباشد و چون از

[=arial black]همۀ حکمت‌ها و مصلحت‌ها اطلاع ندارد، با دلسپردن به قضای الهی و پذیرش آنچه او خواسته است، به امنیت روانی و طمأنینۀ روحی می‌رسدو این جلوه‌ای از ولایت‌پذیری نسبت به پروردگار است که مولای همه است.[=arial black]در حدیث قدسی آمده است:
[=arial black]«مَنْ لَم یَرض بقضائی و لم یُؤمِن بِقَدَری،فَلْیَلتَمِسْ اِلهاً غیری؛3 هر کس به قضای من راضی نیست و به تقدیر من ایمان ندارد، پس در پی خدایی دیگر غیر از منباشد».آنچه انسان را به این مرحله از «رضا به قضای الهی» می‌رساند، معرفت خداست. هر که خداشناس‌تر باشد، نسبت به خواست او تسلیم‌تر است. امام باقر(ع) در حدیثی به این نکته اشاره می‌فرماید:[=arial black]«اَحَقُّ مَنْ خَلَقَ اللهُ بالتّسلیم لِماقَضَی اللهُ مَنْ عَرَفَ الله؛4 شایسته‌ترین مردم برای تسلیم به آنچه خداوند مقدر کرده و قضای الهی است، کسی است که خدا را بشناسد.
یا حق

FTMH_Mohammadi;363320 نوشت:
سلام پسر زمینی امیدوارم که خوب باشی ...
من وضعیتم از تو بدتر بود خیلی بدتر ... اینقدر به صفات خدا شک داشتم که نگو و نپرس ... مدت زمان زیادی رو افسردگی داشتم ... هنوز هم هر از چند گاهی افسردگی میاد سراغم ... راهی که داری میری رو میدونم به کجا ختم میشه ... باید طرز فکرت رو عوض کنی ... باید .... تاکید میکنم باید ... حرفایی که میزنی باعث میشه تو یک دوری بیوفتی که روز به روز اوضاع روحی و روانیت بدتر بشه ... روز به روز افسردگیت بیشتر میشه ... بدبختی هم همینه ... اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر چنین خدایی ... باید این چیز ها رو قبول کنیم ... میدونم منطقی تو ذهنت داری ... که باهاش نمیتونی پدیده های اطرافت رو تجزیه و تحلیل کنی ... سخته که باور به خدایی ارحم الراحمین داشته باشیم و بعضی چیزها رو ببینیم ...

منم مثله تو بودم سالیان سال ... بیشتر از 10 سال داشتم به عدل خدا فکر میکردم ... هر روز .... هر ساعت ... آخر سر هم نتونستم حلش کنم .. باید مساله رو تمومش میکردم .... تو این 10 سال ... با خیلی ها حرف زدم و خیلی ها هم جواب هایی به من دادند ... راستش کامل قانع نشدم ولی طبق شرایطی تونستم خودم رو قانع کنم ... چند تاش رو برات مینویسم ... و بعدش میگم چجوری با خودم عهد بستم ...

1- یکی به من گفت ... وقتی رضا زاده میره تو میدون و براش وزنه 280 کیلویی میزارن ... آیا خدا در حق رضازاده ظلم کرده ؟؟؟ گفتم نه ... گفت شاید یه روزی تو از خدا خواستی برات وزنه 300 کیلویی بزاره ... و این نوع زندگی و این مقدار سختی خواست خودت بوده ... پس سرت رو بالا بگیر و برو تو میدون .

2- یکی به من گفت تمام چیزهایی که ما داریم خواست خودمون بوده .... گفت تمام زیبایی ... تمام ثروت ... تمام خوشی هامون خواست خودمون بوده ... حتی باهوش بودنمون ...لهش خندیدم ... گفتم همه دوست داشتن زیبا باشن ... همه دوست داشتن مهربان باشن ... همه دوست داشتنن ثروتمند باشن و ... گفت اشتباه میکنی ... بعدها متوجه شدم راست میگه ... وقتی ما یه گناهی میکنیم ... دروغی میگیم ... یا ... زشت میشیم .... شاید دوران و زمانهایی بوده که ما پس از گذشتن از اون دورانها به این دنیا اومدیم و ....

3- یکی به من گفت خدا خیلی مهربونه ... گفتم چطور ... گفت وقتی یک زن و مرد با هم ازدواج میکنن و میخوان بچه ای رو دنیا بیارن .... همیشه ژن خوب ... ژن ضعیف رو پوشش میده .... گفتم چه ربطی داره ... گفت اگر خدای بدی داشتیم ... براش مهم نبود ... ولی خدایی داریم که براش تکامل و بالا رفتن انسانها مهم هست و قوانینی پایه ریزی کرده که انسانها رو به رشد باشن ... اگر خدای بدی داشتیم باید شاهد بی عدالتی در سطح های بسیار وسیع تری میبودیم ... در کهکشانها ... ولی اینجوری نیست ....

4- و آخرین چیز که برای من خیلی خیلی مهم بود ... یه روز که خیلی اعصابم بابت عدل خدا ناراحت بود شروع کردم به خوندن قرآن ... بعضی موقع ها آرومم میکنه ... رسیدم به یه آیه ( الان خاطرم نیست کجا بود ولی خواستی میگردم برات پیداش میکنم ) که خدا تو اون آیه به انسانها گفته ... تفاوت ها تو دنیا برای اینه که انسانها از یکدیگر بازشناخته بشن ... ولی گفته تفاوت تو اون دنیا به قدری وسیع هست که انسانها اصلا نمیتونن تصورش رو بکنن . یا یه همچین چیزی ... خدا یکی رو پولدار میکنه یکی رو فقیر میکنه ... یکی رو زشت و یکی رو زیبا ... فقط به خاطر اینه که اینا از هم بازشناخته بشن ... وگرنه اگر یکی سیاه نبود و یکی سفید نبود ... همه آدما مثله هم میشدن ... ولی خدا گفته چنان فرقی میزارم که ....

5- دیدی وقتی دو دانه رو در خاک میکاریم ظاهرن جفتشون یکی هستن ... ولی یکیش تبدیل به گلی زیبا میشه و یکیش تبدیل به خوار و خاشاک .... این دنیا محلی برای ماست که "ذات دانه" خودمون رو بسازیم ... در نهایت هممون رو تو خاک میکارن ... ولی بعدش یکی تبدیل به گلی زیبا میشه و یکی تبدیل به گلی زشت ....

و قراری که با خودم و خدام گذاشتم ... اگر رفتم اون دنیا و دیدم عدالتی وجود نداره ... و همین جور که تو این دنیا به هر کی دلش خواسته داده و به هر کی دوست نداشته نداده ... قسمش میدم منو تبدیل به خاک کنه ... چونکه دوست ندارم چنین دنیایی رو ببینم ... اگر نکرد خودکشی میکنم .

اینجوری بود که من مساله عدالت خدا رو برای خودم حلش کردم ... هر چند وقت یک بار این مساله منو اذیت میکنه ولی ... من با خودم گفتم سر تعهداتم میمونمم ...

خوبه که به ارامش رسیدی منم میخوام خدا رو از تموم لحضه های زندگیم خط بزنم .از دیروز حالم بد و بدتر میشه دیگه بریدم میخوام بی خیال این خدا بشم.زندگی کنم و منتظر مرگم باشم.حالم از دین و مذهب و خدا داره به هم میخوره میخوام مذهب و دین رو از زندگیم حذف کنم اینطوری اروم میشم.اگه بتونم وجود خدا رو فراموش کنم بهتر میتونم زندگی کنم و بهتر میتونم با حوادث کنار بیام.میخوام این طور فکر کنم که حوادث دنیا به صورت اتفاقی پیش میاد و حتی منم به طور اتفاقی به این دنیا اومدم.حکم ارتداد و کافر شدنم رو خودم به خودم دادم.میدونم به خاطر حرفام خدا یه روز به حسابم میرسه شاید یه روز من رو هم مثل این کودک سرم و ببرند و یا مثل او دختر سه ساله سوریه ای به زنجیر کنند و جلوی چشام پدر و مادرم رو بکشند ولی خوب مشکلی نیست جان من از جان این کودک شیرینتر نیست خدا خیلی ها رو تو جهنم میسوزونه منم یکیش .به خودم گفتم این خدا برای علی اضغر امام حسین چی بوده برای حضرت فاطمه چی بوده که بخواد برای من و این کودک چی باشه.چنان چه این کودک و هزاران مثل این برای خدا مهم نیستند چرا خدا برای من مهم باشد .من گفتم هان ای خدا من یک کافر و اهل جهنمی به تو حرفی دارم.من تو را به خدایی انتخاب نکردم و نخواهم کرد تو خود به زور خدایم شدی پس تو که به زور خدایم شدی انصاف داشته باش و مرا زیاد شکنجه نکن ای بهترین شکنجه کننده.

pesar.zamini;363375 نوشت:
خوبه که به ارامش رسیدی منم میخوام خدا رو از تموم لحضه های زندگیم خط بزنم .از دیروز حالم بد و بدتر میشه دیگه بریدم میخوام بی خیال این خدا بشم.زندگی کنم و منتظر مرگم باشم.حالم از دین و مذهب و خدا داره به هم میخوره میخوام مذهب و دین رو از زندگیم حذف کنم اینطوری اروم میشم.اگه بتونم وجود خدا رو فراموش کنم بهتر میتونم زندگی کنم و بهتر میتونم با حوادث کنار بیام.میخوام این طور فکر کنم که حوادث دنیا به صورت اتفاقی پیش میاد و حتی منم به طور اتفاقی به این دنیا اومدم.حکم ارتداد و کافر شدنم رو خودم به خودم دادم.میدونم به خاطر حرفام خدا یه روز به حسابم میرسه شاید یه روز من رو هم مثل این کودک سرم و ببرند و یا مثل او دختر سه ساله سوریه ای به زنجیر کنند و جلوی چشام پدر و مادرم رو بکشند ولی خوب مشکلی نیست جان من از جان این کودک شیرینتر نیست خدا خیلی ها رو تو جهنم میسوزونه منم یکیش .به خودم گفتم این خدا برای علی اضغر امام حسین چی بوده برای حضرت فاطمه چی بوده که بخواد برای من و این کودک چی باشه.چنان چه این کودک و هزاران مثل این برای خدا مهم نیستند چرا خدا برای من مهم باشد .من گفتم هان ای خدا من یک کافر و اهل جهنمی به تو حرفی دارم.من تو را به خدایی انتخاب نکردم و نخواهم کرد تو خود به زور خدایم شدی پس تو که به زور خدایم شدی انصاف داشته باش و مرا زیاد شکنجه نکن ای بهترین شکنجه کننده.

سلام ...
بابا تو مرد هستی ... محکم باش .... پس فردا میخواد زنت بهت تکیه کنه ... باید از الان یاد بگیری ... وگرنه تو زندگی زناشوییت شکست میخوری ها ....
من کوچیک بودم ... بعدش یکی از نزدیکانمون که خیلی هم دوسش داشتم مرد ... وقت شام شد نرفتم شام بخورم ... گفتم من نمیام ... فلانی مرده شما دارین شام میخورین ... مامانم ... گفت ساکت شو یه کاسه پر برنج برام ریخت و ظرفم رو پر جوجه کباب کرد ... گفت بخور و حالش رو ببر ... بعضی جاها آدم باید خودش رو بزنه به بی خیالی ... قرار نیست ما بابت این چیزا اعصابمون رو خورد کنیم که ... من از تو حساس تر بودم ... وقتی پدرم فوت شد من خیلی کوچیک بودم ... عزا داری بابام 40 روز طول کشید ... همه خونمون بودن .... هر روز میزدن تو سرشون ... اینقدر اعصابم خورد شده بود که از اون موقع سر هیچ عزا داری نرفتم .... همشون هم میدونن چون روحیاتم حساس هست نمیرم ...

تا اینکه خالم که خیلی هم دوسم داشت فوت شدند ... خیلی دوسش داشتم ... و باید میرفتم .... ولی میدونستم نباید روحیم رو از دست بدم ... تو مهمونی ها همچین خودم رو گرفتم که حتی یه قطره اشکم ازم نیومد ... چون میدونستم اگر وا بدم چنان افسردگی میاد سراغم که میخوام زمین و زمان رو نفرین کنم ...

پسر زمینی ... نمیتونیم که خدامون رو عوض کنیم ... اگر دست من و تو بود شاید میتونستیم دنیا و زمین و زمان رو یه جور دیگه ای خلق کنیم ... ولی ما که خدا نیستیم ... پس باید بتونیم با شرایط کنار بیایم ... باید بتونیم تو این شرایط به بهترین وجه ممکنه زندگی کنیم ...

و یه چیز دیگه ... این افکار باعث میشن فرصت هات رو از دست بدی ... قدر چیز هایی رو که داری نمیدونی .... نگی نگفتی ها ... بهت گفتم ... داری فرصت هات رو از دست میدی خیلی خوشگل الان برو دو تا زبون برنامه نویسی مثله #c رو یاد بگیر ... یکم هم روی sql وقت بزار ... یکم شیطنت بازی کن و دل یه دختری رو بدست بیار و حال زندگی رو ببر ... همینه زندگی ... فکر کردی چه خبره ...

این افکار هم اومدن سراغت خودت رو بزن به بی خیالی ...

FTMH_Mohammadi;363389 نوشت:
سلام ...
بابا تو مرد هستی ... محکم باش .... پس فردا میخواد زنت بهت تکیه کنه ... باید از الان یاد بگیری ... وگرنه تو زندگی زناشوییت شکست میخوری ها ....
من کوچیک بودم ... بعدش یکی از نزدیکانمون که خیلی هم دوسش داشتم مرد ... وقت شام شد نرفتم شام بخورم ... گفتم من نمیام ... فلانی مرده شما دارین شام میخورین ... مامانم ... گفت ساکت شو یه کاسه پر برنج برام ریخت و ظرفم رو پر جوجه کباب کرد ... گفت بخور و حالش رو ببر ... بعضی جاها آدم باید خودش رو بزنه به بی خیالی ... قرار نیست ما بابت این چیزا اعصابمون رو خورد کنیم که ... من از تو حساس تر بودم ... وقتی پدرم فوت شد من خیلی کوچیک بودم ... عزا داری بابام 40 روز طول کشید ... همه خونمون بودن .... هر روز میزدن تو سرشون ... اینقدر اعصابم خورد شده بود که از اون موقع سر هیچ عزا داری نرفتم .... همشون هم میدونن چون روحیاتم حساس هست نمیرم ...

تا اینکه خالم که خیلی هم دوسم داشت فوت شدند ... خیلی دوسش داشتم ... و باید میرفتم .... ولی میدونستم نباید روحیم رو از دست بدم ... تو مهمونی ها همچین خودم رو گرفتم که حتی یه قطره اشکم ازم نیومد ... چون میدونستم اگر وا بدم چنان افسردگی میاد سراغم که میخوام زمین و زمان رو نفرین کنم ...

پسر زمینی ... نمیتونیم که خدامون رو عوض کنیم ... اگر دست من و تو بود شاید میتونستیم دنیا و زمین و زمان رو یه جور دیگه ای خلق کنیم ... ولی ما که خدا نیستیم ... پس باید بتونیم با شرایط کنار بیایم ... باید بتونیم تو این شرایط به بهترین وجه ممکنه زندگی کنیم ...

و یه چیز دیگه ... این افکار باعث میشن فرصت هات رو از دست بدی ... قدر چیز هایی رو که داری نمیدونی .... نگی نگفتی ها ... بهت گفتم ... داری فرصت هات رو از دست میدی خیلی خوشگل الان برو دو تا زبون برنامه نویسی مثله #c رو یاد بگیر ... یکم هم روی sql وقت بزار ... یکم شیطنت بازی کن و دل یه دختری رو بدست بیار و حال زندگی رو ببر ... همینه زندگی ... فکر کردی چه خبره ...

این افکار هم اومدن سراغت خودت رو بزن به بی خیالی ...


ممنون از راهنماییت خیلی استفاده کردم ارزو میکنم همیشه شاد و سلامت باشی .اما من به اخر خط رسیدم اینجا دیگه برام معنایی نداره

FTMH_Mohammadi;363389 نوشت:
سلام ...
بابا تو مرد هستی ... محکم باش .... پس فردا میخواد زنت بهت تکیه کنه ... باید از الان یاد بگیری ... وگرنه تو زندگی زناشوییت شکست میخوری ها ....
من کوچیک بودم ... بعدش یکی از نزدیکانمون که خیلی هم دوسش داشتم مرد ... وقت شام شد نرفتم شام بخورم ... گفتم من نمیام ... فلانی مرده شما دارین شام میخورین ... مامانم ... گفت ساکت شو یه کاسه پر برنج برام ریخت و ظرفم رو پر جوجه کباب کرد ... گفت بخور و حالش رو ببر ... بعضی جاها آدم باید خودش رو بزنه به بی خیالی ... قرار نیست ما بابت این چیزا اعصابمون رو خورد کنیم که ... من از تو حساس تر بودم ... وقتی پدرم فوت شد من خیلی کوچیک بودم ... عزا داری بابام 40 روز طول کشید ... همه خونمون بودن .... هر روز میزدن تو سرشون ... اینقدر اعصابم خورد شده بود که از اون موقع سر هیچ عزا داری نرفتم .... همشون هم میدونن چون روحیاتم حساس هست نمیرم ...

تا اینکه خالم که خیلی هم دوسم داشت فوت شدند ... خیلی دوسش داشتم ... و باید میرفتم .... ولی میدونستم نباید روحیم رو از دست بدم ... تو مهمونی ها همچین خودم رو گرفتم که حتی یه قطره اشکم ازم نیومد ... چون میدونستم اگر وا بدم چنان افسردگی میاد سراغم که میخوام زمین و زمان رو نفرین کنم ...

پسر زمینی ... نمیتونیم که خدامون رو عوض کنیم ... اگر دست من و تو بود شاید میتونستیم دنیا و زمین و زمان رو یه جور دیگه ای خلق کنیم ... ولی ما که خدا نیستیم ... پس باید بتونیم با شرایط کنار بیایم ... باید بتونیم تو این شرایط به بهترین وجه ممکنه زندگی کنیم ...

و یه چیز دیگه ... این افکار باعث میشن فرصت هات رو از دست بدی ... قدر چیز هایی رو که داری نمیدونی .... نگی نگفتی ها ... بهت گفتم ... داری فرصت هات رو از دست میدی خیلی خوشگل الان برو دو تا زبون برنامه نویسی مثله #c رو یاد بگیر ... یکم هم روی sql وقت بزار ... یکم شیطنت بازی کن و دل یه دختری رو بدست بیار و حال زندگی رو ببر ... همینه زندگی ... فکر کردی چه خبره ...

این افکار هم اومدن سراغت خودت رو بزن به بی خیالی ...

pesar.zamini;363396 نوشت:
ممنون از راهنماییت خیلی استفاده کردم ارزو میکنم همیشه شاد و سلامت باشی .اما من به اخر خط رسیدم اینجا دیگه برام معنایی نداره

دوست عزیز حتما به این پست باز یه سری بزن جوابم رو در این رابطه بخون :
http://www.askdin.com/thread28629.html#post363402

با خوندن پست های پسر زمینی تصمیم گرفته بودم در حدی که میتونم و میدونم، به شبهه هاش جواب بدم
میخواستم بگم این بیت شعر که: هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند کاملا درسته!
اتفاقا هرکس که تو زندگیش خیلی خوشه و مشکلی نداره، یا از مشکلات دیگران رنج نمیبره، به این معناس که خدا به حال خودش رهاش کرده تا تو این دنیا حسابی بهش خوش بگذره، چون تمام زندگی رو این دنیا میدونه
میخواستم بگم علی اصغر و رقیه امام حسین علیه السلام خیلی خیلی برای خدا عزیز بودن که برای زنده نگهداشتن دین حق خداوند قربانی شدن
به گفته خود خداوند، این دنیا پست و حقیره، اما منظور از این پستی اینه که در برابر دنیای باقی بعد از مرگ، بی ارزشه وگرنه، اگر اشتباه نکنم، حدیثی از امام علی علیه السلام با این مضمون اومده که به دنیا بدو بیراه نگید و اون رو زشت نشمارید، از این جهت که همین دنیای پر از ظلم و ستم، پل رسیدن به دنیای جاودانه ی بعد از مرگه...
خیلی چیزای دیگه هم میخواستم بگم اما....
فایده ای نداره پسر زمینی! حداقل الان گفتن این حرفا بی فایده س، چون تصمیم گرفتین بدون خدا زندگی کنین! و این برای شما که به مشکلات دیگران بی اعتنا نیستین و از ظلم و ستم رنج می برین، خیلی سخت تر از زمانیه که خدا رو قبول داشتین...

ریحانه سادات;363482 نوشت:
با خوندن پست های پسر زمینی تصمیم گرفته بودم در حدی که میتونم و میدونم، به شبهه هاش جواب بدم
میخواستم بگم این بیت شعر که: هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند کاملا درسته!
اتفاقا هرکس که تو زندگیش خیلی خوشه و مشکلی نداره، یا از مشکلات دیگران رنج نمیبره، به این معناس که خدا به حال خودش رهاش کرده تا تو این دنیا حسابی بهش خوش بگذره، چون تمام زندگی رو این دنیا میدونه
میخواستم بگم علی اصغر و رقیه امام حسین علیه السلام خیلی خیلی برای خدا عزیز بودن که برای زنده نگهداشتن دین حق خداوند قربانی شدن
به گفته خود خداوند، این دنیا پست و حقیره، اما منظور از این پستی اینه که در برابر دنیای باقی بعد از مرگ، بی ارزشه وگرنه، اگر اشتباه نکنم، حدیثی از امام علی علیه السلام با این مضمون اومده که به دنیا بدو بیراه نگید و اون رو زشت نشمارید، از این جهت که همین دنیای پر از ظلم و ستم، پل رسیدن به دنیای جاودانه ی بعد از مرگه...
خیلی چیزای دیگه هم میخواستم بگم اما....
فایده ای نداره پسر زمینی! حداقل الان گفتن این حرفا بی فایده س، چون تصمیم گرفتین بدون خدا زندگی کنین! و این برای شما که به مشکلات دیگران بی اعتنا نیستین و از ظلم و ستم رنج می برین، خیلی سخت تر از زمانیه که خدا رو قبول داشتین...

سلام ریحانه السادات ...
عیبی نداره عزیزم ... میخوای به من بگو ... مگه شما از خدا تعهدی داری که اگر ایمان داشته باشی ... خوب باشی و نیکو کار ... تو اون دنیا خدا بهت فلان چیز و بهمان چیز رو بده ... خدا تعهد کرده اگر انسان ها ایمان بیارن و اعمال نیکو انجام بدن ... خدا تو اون دنیا بهشون یدونه جنگل میده که از زیرش آب روون رد میشه ... آیا خدا تعهد دیگه ای هم کرده ؟؟؟ شما قولی داری از خدا ؟؟؟ تعهدی داری که تو اون باغ مارهای سمی نباشه ؟؟؟ تعهدی داری که اون جنگل آباد باشه ؟؟؟ تعهدی داری که فقیر نباشی ؟؟؟ تعهدی داری که زیبا باشی ؟؟؟ تعهدی داری که ... هیچ تعهدی خدا نداده ... هیچ تعهدی ...

بعید ندون اون دنیا هم همینجوری باشه ... بریم اون دنیا و تو یه داهات دور افتاده 100 متر زمین بایر بهمون بدن ... از اون طرف هم خیلی ها که زحمتی نکشیدن تو قصرها زندگی کنن .... استدلال کردن هم که آسونه ... برات چنان استدلالی میارن که 4 تا شاخ در بیاری ...

خوب اگر تعهدی از خدا داری که هیچ ... ولی اگر هیچ تعهدی از خدا نداری .... لابد میخوای بهش اعتماد کنی ...لابد چیزی ازش دیدی ... لابد ارحم الراحمین بودنش برات ثابت شده ... لابد عدالتش برات ثابت شده .... لابد رحمان و رحیم بودنش برات ثابت شده ... اگر واقعا تو زندگی عدالت خدا رو دیدی ... اگر مهربون بودنش رو لمس کردی ... حق داری بهش اعتماد کنی ... واقعا حق داری ...

ftmh_mohammadi;363562 نوشت:
سلام ریحانه السادات ...
عیبی نداره عزیزم ... میخوای به من بگو ... مگه شما از خدا تعهدی داری که اگر ایمان داشته باشی ... خوب باشی و نیکو کار ... تو اون دنیا خدا بهت فلان چیز و بهمان چیز رو بده ... خدا تعهد کرده اگر انسان ها ایمان بیارن و اعمال نیکو انجام بدن ... خدا تو اون دنیا بهشون یدونه جنگل میده که از زیرش آب روون رد میشه ... آیا خدا تعهد دیگه ای هم کرده ؟؟؟ شما قولی داری از خدا ؟؟؟ تعهدی داری که تو اون باغ مارهای سمی نباشه ؟؟؟ تعهدی داری که اون جنگل آباد باشه ؟؟؟ تعهدی داری که فقیر نباشی ؟؟؟ تعهدی داری که زیبا باشی ؟؟؟ تعهدی داری که ... هیچ تعهدی خدا نداده ... هیچ تعهدی ...

بعید ندون اون دنیا هم همینجوری باشه ... بریم اون دنیا و تو یه داهات دور افتاده 100 متر زمین بایر بهمون بدن ... از اون طرف هم خیلی ها که زحمتی نکشیدن تو قصرها زندگی کنن .... استدلال کردن هم که آسونه ... برات چنان استدلالی میارن که 4 تا شاخ در بیاری ...

خوب اگر تعهدی از خدا داری که هیچ ... ولی اگر هیچ تعهدی از خدا نداری .... لابد میخوای بهش اعتماد کنی ...لابد چیزی ازش دیدی ... لابد ارحمالراحمین بودنش برات ثابت شده ... لابد عدالتش برات ثابت شده .... لابد رحمن الرحیم بودنش برات ثابت شده ... اگر ثابت شده تردید نکن ...

معناي بهشت آیت الله جوادی آملی بهشت در لغت ريشه‌ي اوستايي دارد و به معناي خوش‌تر ، نيكوتر ، جهان بهتر ( فردوس ، خلد ، جنّت ) . جاي خوش آب و هوا ، فراوان نعمت و آراسته است كه نيكوكاران پس از مرگ در آن جاودان باشند .[1] ويژگي‌هاي بهشت و بهشتيان قرآن كريم در مقام ترسيم چهره و ويژگي‌هاي بهشت و بهشتيان آيات فراواني را اختصاص داده است ؛ مانند: 1ـ باغهاي طرب ‌انگيز كه زير درختان آن نهرها جاري است . اين بيان حدود 70 بار در قرآن آمده است. 2ـ درختان و سايه‌هاي آن مانند ميوه‌هايش هميشگي است : « أكلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها » .[2] 3ـ فرشتگان بر بهشتيان وارد مي‌شوند و سلام و تحيّت مي‌گويند .[3] 4ـ لباس ‌هاي آنان از حرير و پرنيان است. 5ـ بر تختها تكيه زده ، نه آفتاب سوزان مي‌بينند و نه سرما. 6ـ سايه درختان بهشتي بر سر بهشتيان و ميوه‌هايش در دسترس آنان است. 7ـ ساقيان زيبارو و حوريان با جام‌هاي سيمين و بلورين بر آنان دور مي‌زنند. 8ـ شراب‌هايي مي‌نوشند كه طبعش چون زنجبيل و عطرآگين است. 9ـ چشمه‌ سلسبيل در آن جاست. 10ـ جهاني است بزرگ و كشوري است پر نعمت. 11ـ لباسشان از استبرق و دست بند هايشان نقره ‌فام است. 12ـ ساقي شرابشان پروردگار ، و شرابشان طاهر و پاك است .[4] 13ـ در رخسارشان شادماني نعمت ‌هاي بهشتي پايدار است. 14ـ شراب ‌شان ناب و سر به مهر و دست نخورده است. 15ـ تركيب طبع آن شراب اين كه به مشك مهر كرده‌اند و از عالم بالا است : « وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ » [5] تذكر : برخي از چشمه ‌هاي بهشتي خالص و ناب است ، مانند چشمه تسنيم و برخي از چشمه‌ها مزيجي و امتزاجي از تسنيم دارد مانند چشمه ‌ي رَحِيق. 16ـ آب‌هاي بهشت هيچ گاه گنديده نمي‌شود و طعمش تغيير نمي‌كند. 17ـ نهرهايي از شراب ناب كه براي نوشندگان لذت بخش است و چشمه ‌هايي از شير كه طعمش تغيير نيابد و چشمه‌هايي از عسل مصفّا در آن جاست .[6] 18ـ جايگاه امن ، امان و سلامتي است .[7] 19ـ در آن جا براي بهشتيان از همه ‌ي ميوه ‌ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست .[8] و آنچه كه انسان بخواهد و چشم‌ها را به شوق و لذت اندازد مهياست و انسان در آن جاويد باشد : « وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُون » [9] گفتني است قرآن در اوصاف بهشت و همچنين در ويژگي‌هاي جهنم ، به بيان آن دسته از مطالبي كه براي همگان قابل ادراك است پرداخته ، با بيان نمونه‌هايي كه در اين جهان وجود دارد مطلب را نزديك ساخته است و گرنه ، نظام آخرت با نظام دنيايي تفاوت اساسي دارد و واژه‌ ي دنيايي توان تفسير كنه آن را ندارد ؛ آن سان كه جنين در رحم مادر توان درك واقعيت‌ هاي خارج از رحم را ندارد . از اين رو قرآن در موارد زياد به مثال و نمونه اكتفا كرده ، مي‌فرمايد : « مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ » [10] و « مثل الجنة الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ اسِنٍ … » [11] و گرنه نعمت‌هايي فراهم آورده است كه از دسترس فهم و ادراك بشر خارج و خرد را توان تعقل آنها نيست ، بلكه هيچ كس بر آنها آگاه نيست : « فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ » ؛ [12] هيچ كس نمي‌داند كه پاداش نيكوكاريش چه نعمتها و لذّتهاي روشني بخش دل و ديده است و در عالم غيب براي او چه ذخيره شده است . با اين كه مي‌دانيم قران مقام و مرتبه رضا و خشنودي خداوند را نسبت به بسياري از مقامها برتر به شمار آورده است : « و رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم ُ .» [13] بنابراين، نعمت‌ها و لذت‌هاي بي ‌نهايت كه روشني بخش دل و ديده است به مراتب بايد برتر از مقام رضا باشد. اشاره 1ـ مقام رضا نازل‌تر از مقام تسليم محض است و كمال تسليم برتر از كمال رضاست . البته در اين گونه از مقام‌ها مجالي براي التذاد ، توجه به لذت و مانند آن مطرح نيست ، بلكه زمينه انقطاع از ماسوي الله و برتر از آن ، يعني كمال انقطاع فراهم است كه از محدوده‌ي بحث كنوني بيرون است. 2ـ همان طور كه براي پرهيزكاران كامل مقام‌ هايي است كه اوج آنها نامعلوم است ، براي تبهكاران لَدُود ، عَنُود و كنود دركاتي است كه عمق حفره آنها معلوم نيست و كيفيّت تعذّب نفس پليد آنان در آن حفره معلوم نيست ؛ چنان كه ظاهر جمله‌ي « وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ » ؛ [14] و آنچه تصورّش را نمي‌كردند ، از جانب خدا برايشان آشكار گرديد ، از چنين مكان سحيفي خبر مي‌دهد. جايگاه بهشت انساني كه نشئه‌ي ماده‌ي عنصري زندگي مي‌كند بسياري از داوريها و انتظارات او هم صبغه‌ي عنصري و مادي دارد. او براي هر چيز، جا و مكان مادي تصور مي‌كند و فرآيند همه امور را در راستاي زمان و مكان طبيعي مي‌نگرد. حال اگر از او پرسيده شود جاي مسأله‌ي 4=2+2 كجاست ، يا جاي معادله‌ي 9= x+4 كجاست ؟ خواهد گفت : اين مسأله‌اي رياضي يا معادله‌اي جبري است و نمي‌تواند جايي داشته باشد . امري است كه جنبه‌ي متافيزيكي دارد و خارج از محدوده تاريخ و مكان ، بلكه اساساً علوم و دانش‌هاي بشري ذاتاً مجرّد از ماده است و زمان و مكان ندارد و از جان انسان بيرون نيست . از اين رو با رفتن روح از بدن علوم هم همراه او مي‌شوند . بهشت و جهنّم نيز از محدوده‌ي تاريخ دنيايي و زمان و مكان خارج است و قبل ، بعد ، كِي و كجاي دنيوي بر نمي‌دارد ، و چنانچه ما بخواهيم آنها را تصور كنيم بايد به تعبيرهاي قرآن و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ رو آورده بگوييم : بهشت نزد سدرة المنتهي است. در احاديث فراواني « سدرة المنتهي » ، « جنّة المأوي » ، « عرش » ، « كرسي » ، « معراج » و « ملكوت » همه كنار هم قرار گرفته است ؛ يعني همه در آسمان‌ها قرار گرفته است. فراواني روايات در اين زمينه موجب قطع مي‌شود كه معناي محسوس و ظاهري واژه‌هاي عرش و كرسي و مانند آنها مراد نيست . بنابراين ، چه مانع دارد كه از ديدگاه روايات فراوان بهشت و دوزخ را همراه دنيا و بعد از دنيا موجود بدانيم ؛ چنان كه حارثة بن مالك آنها را ديد و از آنها خبر داد و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ از آن خبر دادند و قرآن مي‌فرمايد : « وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيد » ؛ [15] بهشت براي پرهيزكاران نزديك شده و هيچ دور نيست . از اين رو مفسّران گفته‌اند « أٌزلفت » بدان معنا نيست كه در آينده ، نزديك مي‌شود و تعبير از آينده به فعل ماضي براي آن باشد كه مستقبل محقق الوقوع در حكم ماضي است ، بلكه حقيقةًَ موجود و اين موجود خارجي نزديك شده است . همچنين است واژه‌ي « أُعدّت » صالح بن سعيد گويد : بر حضرت ابوالحسن سوم ، امام علي النقي ـ عليه السّلام ـ وارد شدم و عرض كردم : فدايت گردم هدف آنان ( بني عبّاس ) در همه كار ، خاموش ساختن نور شماست . در حق شما كوتاهي مي‌ كنند تا به حدّي كه شما را در كاروان سراي پست و سراي گدايان ( خان الصعاليك ) جاي داده‌اند! ! . امام دهم ـ عليه السّلام ـ فرمود : اي پسر سعيد معرفت تو در حق ما همين اندازه است ؟ ! سپس با دست مبارك اشاره كرد و فرمود: بنگر. وقتي نظر كردم ديدم باغ‌هاي سرسبز، با طراوات و شگفتي‌زا كه در ميان آنها حوريان خوشبو و عطرآگين چونان لؤلؤ، پرندگان، آهوان، جويبارهاي جوشنده و... چنان كه مرا مدهوش ساخت و چشمم خيره ماند. آن گاه فرمود: ما هر جا باشيم اينها برايمان آماده است و در كاروانسراي گدايان نخواهيم بود.[16] مي‌توان گفت امام دهم ، حضرت هادي ـ عليه السّلام ـ در واقع درجه و گوشه‌اي از بهشت را به صالح نموده است و او ملكوت را به مشاهده نشسته و در حالي كه همين بدن عنصري را داشت همراه امام ـ عليه السّلام ـ به آسمان سير معنوي كرد و به «جنّة المأوي» و نزد « سدرة المنتهي » عروج روحي كرده است. قرآن كريم درباره قيامت نيز مي‌فرمايد: « إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً ـ وَ نَراهُ قَرِيبا ً» ؛ [17] كافران آن را دور ، ولي ما آن را نزديك مي‌بينيم : « اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ » ؛ [18] قيامت نزديك است ؛ چون كافران قيامت را در طول زمان ارزيابي مي‌كردند و مي‌گفتند : اگر راست باشد بعد از زمان دنيا آفريده و برپا خواهد گرديد . قرآن مي‌فرمايد : چنين نيست و اگر صلاح بود مي‌ديدند كه هم اكنون آتش زبانه مي‌كشد و جهنّميان معذّبند ؛ آن گونه كه حارثة بن مالك ديد و از آن خبر داد . [19] بنابراين ديدگاه نبايد بهشت و جهنم و بسياري از معارف قطعي اسلام را در چهارچوب زمان و مكان دنيايي ارزيابي كرد . آنها آسماني است و انديشه‌ي آسماني مي‌طلبد و براي نامحرمان هرگز درهاي آسمان گشوده نخواهد شد ؛ چنان كه قرآن كريم درباره‌ي مكذبان آيات الهي مي‌فرمايد : «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ » ؛ [20] آنان كه آيات خدا را تكذيب كنند و از سر تكبر و نخوت بر آنها سر فرود نياورند هرگز درهاي آسمان بر روي آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نمي‌شوند. بنابراين ، مراد از آسمان‌ها همان مقام يا مقام‌هاي عالي انسانيت است كه بهشت را در خود جاي داده است ، نه اين فضاي بي‌كران و جاي گردش كهكشان‌ها و اجرام مادي و اگر مراد از آسمان، جهان اجرام باشد، كافران امروزه آن را گشوده و به آن راه يافته‌اند . بنابراين ، ابواب آسمان‌ها ، درهاي ظاهري فضا نيست ، بلكه درهاي فضاي ملكوت است كه بر كافران هيچگاه گشوده نمي‌شود. استاد علامه طباطبايي ـ قدس سره ـ مي‌فرمود: گويا هنوز جامعه بشري به آن درجه از رشد و تكامل نرسيده است كه حقيقت معاد و مسائل مربوط به آن ، مانند بهشت ، جهنم ، كيفيت برزخ ، وجود برزخي ، جسم برزخي ، جسم اخروي را براي آنان بتوان رسماً تدريس كرد . هر مسأله زماني مي‌طلبد .[1] غرض آن كه ، نبايد تصور كرد بهشت و جهنم از انسان جداست ، بلكه به مجرد مردن پرده‌ها كنار مي‌رود و انسان يك باره خود را در بهشتي مي‌بيند كه وسعتش آسمان‌ها و زمين است و براي انسان آماده شده است : « وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ».[2] تذكر : بهشت همراه با انسان به بهشت بزرگ جهان آخرت مرتبط است. اين در حالي است كه هنوز تشيیع كنندگان باخبر نشده‌اند تا بدن مرده را به گورستان بسپارند. گفتني است كه گروهي ، مسائل ياد شده را در آسمان هاي ظاهري و آن هم بر پايه‌ي هيئت بطلميوسي مي‌دانستند . از اين رو در توجيه و تفسير آنها به تكاپو مي‌افتادند و با خرق و التيام روبرو مي‌شدند ؛ زيرا افلاك نه گانه موهوم به آنان اجازه ورود نمي‌داد . پس با افلاك دست و پنجه نرم مي‌كردند ، گاهي مغلوب شده و گاهي چيره مي‌گشتند و توجهي به آسمان معارف نمي‌كردند ؛ گرچه آسمان را از سموّ و رفعت مي‌گرفتند اما كاربرد آن را در فرآيند آسمان‌هاي ظاهري خلاصه مي‌كردند . از اين رو با مشكلات بی ‌شماري روبرو مي‌شدند . شگفتا هنوز در جستجوي راه حل بودند كه سقفِ هيئت بطلميوسي بر سر آنان فرو ريخت و زير آوارهاي فرو ريخته اوهام « ربّ ارجعون » [3] مي‌گفتند. در پايان اين بخش سخن را با حديثي از پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ختم مي‌كنيم. به نقل امام صادق ـ عليه السّلام ـ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: « ما بين بيتي و منبري روضة من رياض الجنّة و منبري علي تُرعة من ترع الجنّة و قوائم منبري رُبِّت في الجنّة. قال: قلت: «هي روضة اليوم» ؟ قال : « نعم ، لو كشف الغطاء لرأيتم » ؛ [4] ميان خانه من و منبر من باغي از باغ‌هاي بهشت است ... گويند: گفتم: آيا هم اكنون موجود است ؟ فرمود آري اگر پرده برداشته شود خواهيد ديد. بنابراين ، براي بهشت مكاني كه با جهان ماده مزاحم باشد ، نيست .[5] اشاره : اين گونه از ادله نقلي ، تمثل بهشت يا ظهور آن را در زمين خاص و زمان مخصوص ارائه مي‌ كند و چون وجود مثالي از سنخ وجود طبيعي نيست ، بلكه در طول آن است لذا جريان تداخل اجرام ، تزاحم اجسام ، تمانع ابعاد و مانند آن مطرح نخواهد شد. پی نوشتها [1] . لغت نامه‌ي دهخدا، ج3، ص4447. [2] . سوره‌ رعد، آيه‌ 35. [3] . سوره‌ رعد، آيه‌ 23. [4] . سوره‌ دهر، آيات 12 ـ 21. [5] . سوره‌ مطفّفين، آيات 24 ـ 27. [6] . سوره‌ محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، آيه‌ 15. [7] . سوره‌ انعام، آيه‌ 127. [8] . سوره‌ محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، آيه‌ 15. [9] . سوره‌ زخرف، آيه‌ 71. [10] . سوره‌ رعد، آيه‌ 35. [11] . سوره‌ محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، آيه‌ 15. [12] . سوره‌ سجده، آيه‌ 17. [13] . سوره‌ توبه، آيه‌ 72. [14] . سوره‌ زمر، آيه‌ 47. [15] . سوره‌ ق، آيه‌ 31. [16] . بحار، ج50، ص132، ح15، و ص202، ح11. [17] . سوره‌ معارج، آيات 6 ـ 7. [18] . سوره‌ قمر، آيه‌ 1. [19] . بحار، ج22، ص126. [20] . سوره‌ اعراف، آيه‌ 40. [1] . بيان استاد علامه طباطبايي ـ قدس سره ـ. [2] . سوره‌ آل‌عمران، آيه‌ 133. [3] . سوره‌ مؤمنون، آيه‌ 99. [4] . علم اليقين، ج2، ص1217، به نقل از كافي، ج4، ص554، ح3. [5] . همان، ص1210. آيت الله جوادي آملي- با تلخيص از معاد در قرآن، ج5، ص339

ریحانه سادات;363482 نوشت:
با خوندن پست های پسر زمینی تصمیم گرفته بودم در حدی که میتونم و میدونم، به شبهه هاش جواب بدم
میخواستم بگم این بیت شعر که: هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند کاملا درسته!
اتفاقا هرکس که تو زندگیش خیلی خوشه و مشکلی نداره، یا از مشکلات دیگران رنج نمیبره، به این معناس که خدا به حال خودش رهاش کرده تا تو این دنیا حسابی بهش خوش بگذره، چون تمام زندگی رو این دنیا میدونه
میخواستم بگم علی اصغر و رقیه امام حسین علیه السلام خیلی خیلی برای خدا عزیز بودن که برای زنده نگهداشتن دین حق خداوند قربانی شدن
به گفته خود خداوند، این دنیا پست و حقیره، اما منظور از این پستی اینه که در برابر دنیای باقی بعد از مرگ، بی ارزشه وگرنه، اگر اشتباه نکنم، حدیثی از امام علی علیه السلام با این مضمون اومده که به دنیا بدو بیراه نگید و اون رو زشت نشمارید، از این جهت که همین دنیای پر از ظلم و ستم، پل رسیدن به دنیای جاودانه ی بعد از مرگه...
خیلی چیزای دیگه هم میخواستم بگم اما....
فایده ای نداره پسر زمینی! حداقل الان گفتن این حرفا بی فایده س، چون تصمیم گرفتین بدون خدا زندگی کنین! و این برای شما که به مشکلات دیگران بی اعتنا نیستین و از ظلم و ستم رنج می برین، خیلی سخت تر از زمانیه که خدا رو قبول داشتین...

فکر کنم خود خدا هم همین رو میخواد .واقعیتش من از بازیهای ناتموم خدا خسته شدم.بودن و یا نبودن خدا هیچ تاثیری تو زندگیم نداره .اگر من و حرفام برای خدا مهم نیستند چطور خدا و حرفاش برام مهم باشند.من نمیدونم خدا چی رو میخواد بهم ثابت کنه و نمی دونم چرا نمی خواد تغیری تو دنیا به وجود بیاره و نمی دونم ایشون کی خسته میشن از این همه جنایت ولی من اعصاب این همه جنایت رو ندارم من کم تحملم .نمی تونم بی خیال باشم .نمی تونم به خدا اعتماد کنم.نمی تونم خدا رو به عنوان موجودی کامل قبولش کنم.البته میدونم حرفام اصلا برای خدا مهم نیست

FTMH_Mohammadi;363562 نوشت:
سلام ریحانه السادات ...
عیبی نداره عزیزم ... میخوای به من بگو ... مگه شما از خدا تعهدی داری که اگر ایمان داشته باشی ... خوب باشی و نیکو کار ... تو اون دنیا خدا بهت فلان چیز و بهمان چیز رو بده ... خدا تعهد کرده اگر انسان ها ایمان بیارن و اعمال نیکو انجام بدن ... خدا تو اون دنیا بهشون یدونه جنگل میده که از زیرش آب روون رد میشه ... آیا خدا تعهد دیگه ای هم کرده ؟؟؟ شما قولی داری از خدا ؟؟؟ تعهدی داری که تو اون باغ مارهای سمی نباشه ؟؟؟ تعهدی داری که اون جنگل آباد باشه ؟؟؟ تعهدی داری که فقیر نباشی ؟؟؟ تعهدی داری که زیبا باشی ؟؟؟ تعهدی داری که ... هیچ تعهدی خدا نداده ... هیچ تعهدی ...

بعید ندون اون دنیا هم همینجوری باشه ... بریم اون دنیا و تو یه داهات دور افتاده 100 متر زمین بایر بهمون بدن ... از اون طرف هم خیلی ها که زحمتی نکشیدن تو قصرها زندگی کنن .... استدلال کردن هم که آسونه ... برات چنان استدلالی میارن که 4 تا شاخ در بیاری ...

خوب اگر تعهدی از خدا داری که هیچ ... ولی اگر هیچ تعهدی از خدا نداری .... لابد میخوای بهش اعتماد کنی ...لابد چیزی ازش دیدی ... لابد ارحم الراحمین بودنش برات ثابت شده ... لابد عدالتش برات ثابت شده .... لابد رحمان و رحیم بودنش برات ثابت شده ... اگر واقعا تو زندگی عدالت خدا رو دیدی ... اگر مهربون بودنش رو لمس کردی ... حق داری بهش اعتماد کنی ... واقعا حق داری ...

سلام
بالاترین تعهدی که وجود داره، قرآنه که کاملا قبولش دارم و میدونم حقه و تمام کلماتش عین حقیقت. این تعهدی رو که شما میگید خدا نداده، اتفاقا در قرآن اومده؛ اینکه در بهشت هیچ گونه سختی و ناملایمات نیست. یه مسلمون اگه به قرآن هم اعتماد کامل نداشته باشه، پس با چه اطمینانی دینداری کنه؟!

البته بحث من درباره بهشت و پاداش و عقاب نبود؛ میخواستم بگم این دنیا رو باید خوب شناخت تا هم با دیدن زشتی ها و سختی هاش سریع ناامید نشیم، و هم زیبایی ها و لذت های مادیش فریبمون نده و پایبندمون نکنه...!
کسی که تصمیم گرفته خدا رو به زندگیش راه نده، تحمل سختی ها و زشتی های این دنیا براش غیرممکن میشه. میتونه ببینه یه بچه سه ساله معصوم رو جلوی چشم پدر و مادرش سر می برن و تحمل کنه؟ وقتی اعتقاد نداره که خدایی هست که جنایتکارها رو به سزای عملشون برسونه؟!

گفتین لابد عدالت خدا رو دیدی؛ بستگی داره چه تعریفی از عدالت داشته باشیم. شاید به نظر منِ انسان، این سکوت خدا عین بی عدالتی باشه اما من به این نتیجه رسیدم که حکمت های خدا با عقل ناقص من جور درنمیاد. از روایات فهمیدم که عدالت خداوند در زمین به این معنایی که ما انتظار داریم، در صورتی جاری می شد که می ذاشتن ائمه معصومین حکومت می کنن. پیامبر اکرم در ضمن حدیثی درباره علائم آخر الزمان فرمودند: وقتی اخیار اهل بیت مرا متابعت نکردند، خداوند اشرار را بر آنها مسلط گرداند و در این هنگام خوبان آنها دعا می کنند ولی مستجاب نمی شود!
پس اینکه ظلم و ستم بر جهان مسلط شده به خاطر بی عدالتی خدا نیست، به نوعی مسببش خود انسانه...

[INDENT=2][=arial black]روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.[/INDENT]

طلوع ستاره;363717 نوشت:
[INDENT=2][=arial black]روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.[/INDENT]

سلام ...
این آقا گنجشگه ...

1- نپرسید ... آیا لازم بود خونم رو خراب کنی ... نمیتونستی یه جوری به مار الهام میکردی از یه مسیر دیگه بره ...
2- نپرسید ... چرا طینت مار رو بد خلق کردی ... چرا صفتی نیکویی به اون ندادی ...
3- نپرسید ... چرا من باید زنده بمونم و گنجشگ دیگه ای توسط این مار صدمه ببینه ...
4- نپرسید ... مار بدبخت چه گناهی کرده که همه ازش فرارین ...
5- نپرسید ...

و هزاران نپرسید دیگه ...

FTMH_Mohammadi;363750 نوشت:
سلام ...
این آقا گنجشگه ...

1- نپرسید ... آیا لازم بود خونم رو خراب کنی ... نمیتونستی یه جوری به مار الهام میکردی از یه مسیر دیگه بره ...
2- نپرسید ... چرا طینت مار رو بد خلق کردی ... چرا صفتی نیکویی به اون ندادی ...
3- نپرسید ... چرا من باید زنده بمونم و گنجشگ دیگه ای توسط این مار صدمه ببینه ...
4- نپرسید ... مار بدبخت چه گناهی کرده که همه ازش فرارین ...
5- نپرسید ...

و هزاران نپرسید دیگه ...

بسیار جالب نقدش کردی

FTMH_Mohammadi;363750 نوشت:
سلام ...
این آقا گنجشگه ...

1- نپرسید ... آیا لازم بود خونم رو خراب کنی ... نمیتونستی یه جوری به مار الهام میکردی از یه مسیر دیگه بره ...
2- نپرسید ... چرا طینت مار رو بد خلق کردی ... چرا صفتی نیکویی به اون ندادی ...
3- نپرسید ... چرا من باید زنده بمونم و گنجشگ دیگه ای توسط این مار صدمه ببینه ...
4- نپرسید ... مار بدبخت چه گناهی کرده که همه ازش فرارین ...
5- نپرسید ...

و هزاران نپرسید دیگه ...


دوستان حواسمون باشه حدمون رو نسبت به خدا رعایت کنیم!
در کار خدا می خواییم دخالت کنیم؟
آیا واقعا خدا کار اشتباهی هم انجام میده؟
این چیز ها آخرش به کفر ختم میشه.
همه چیزو با هم قاطی نکنیم
آیا انسان به جایی رسیده یا میتونه برسه که برای قضا و قدر الهی بتونه تصمیم بگیره و درست یا نادرستی اون رو مشخص کنه؟!!!
انسان همه چیزو میدونه یا خدا؟انسان میتونه خلق بکنه یا خدا؟انسان کامله یا خدا؟!
اگر خدا کامله که در این صورت چطور چنین اجازه ای داریم که تا این حد راجع به خدا و کارهاش اظهار نظر کنیم؟؟؟ایمانمان به خدا کجا رفته است؟
قطعا جواب معلومه و اینو بدونید عزیزان اگر یک اپسیلن در نظم و وجود خدا نقضی وجود داشت مطمعن باشید جهان چنین نظمی رو نمیداشت و اون رو حفظ نمیکرد
دلیل هر کار بد و خوبی قطعا اختیاره و این وسط باید تعادل حفظ بشه چون یکی از دلایلی که آمده ایم به دنیا اینه که آزمایش بشیم و در نهایت به خدا برسیم که در غیر این صورت زندگی پوچ می باشد.

reza_i7;363829 نوشت:
دوستان حواسمون باشه حدمون رو نسبت به خدا رعایت کنیم!
در کار خدا می خواییم دخالت کنیم؟
آیا واقعا خدا کار اشتباهی هم انجام میده؟
این چیز ها آخرش به کفر ختم میشه.
همه چیزو با هم قاطی نکنیم
آیا انسان به جایی رسیده یا میتونه برسه که برای قضا و قدر الهی بتونه تصمیم بگیره و درست یا نادرستی اون رو مشخص کنه؟!!!
انسان همه چیزو میدونه یا خدا؟انسان میتونه خلق بکنه یا خدا؟انسان کامله یا خدا؟!
اگر خدا کامله که در این صورت چطور چنین اجازه ای داریم که تا این حد راجع به خدا و کارهاش اظهار نظر کنیم؟؟؟ایمانمان به خدا کجا رفته است؟
قطعا جواب معلومه و اینو بدونید عزیزان اگر یک اپسیلن در نظم و وجود خدا نقضی وجود داشت مطمعن باشید جهان چنین نظمی رو نمیداشت و اون رو حفظ نمیکرد
دلیل هر کار بد و خوبی قطعا اختیاره و این وسط باید تعادل حفظ بشه چون یکی از دلایلی که آمده ایم به دنیا اینه که آزمایش بشیم و در نهایت به خدا برسیم که در غیر این صورت زندگی پوچ می باشد.

حرف تازه بگو .این حرفا تکراری هستش

[="DarkSlateBlue"]

FTMH_Mohammadi;363750 نوشت:
سلام ...
این آقا گنجشگه ...

1- نپرسید ... آیا لازم بود خونم رو خراب کنی ... نمیتونستی یه جوری به مار الهام میکردی از یه مسیر دیگه بره ...
2- نپرسید ... چرا طینت مار رو بد خلق کردی ... چرا صفتی نیکویی به اون ندادی ...
3- نپرسید ... چرا من باید زنده بمونم و گنجشگ دیگه ای توسط این مار صدمه ببینه ...
4- نپرسید ... مار بدبخت چه گناهی کرده که همه ازش فرارین ...
5- نپرسید ...

و هزاران نپرسید دیگه ...


pesar.zamini;363773 نوشت:
بسیار جالب نقدش کردی

خانم قاطمه و پسر زمینی شما دو نفر آدم هایی هستند که هرکس هرچه دلیل برای شما میاورد یا نادیده میگیرید و پاسخش را نمیدهید و یا با حرفهای بی منطق خود مدام برطبل توخالی خود میکوبید! شما به نوعی با این رفتارتان توهین به افرادی میکنید که برای سوالهای شما دلیل میاورند!
هدفتان این نیست که به جواب سوالهایتان برسید! هدفتان این است که حرفتان را به هر نحوی که شده به کرسی بنشانید و هرجا که حرفی را نتوانید جواب دهید مثل آب خوردن از آن عبور میکنید و هرجا هم که حرفی برای گفتن داشته باشید میگویید و این چنین همدیگر را تایید میکنید!
برای شما و برای همه ی انسان های بی منطقی مثل شما متاسفم که با این که دلایل را میشنوید اما چشم ها و گوشهای خود را به کوری و کری زده اید و این چنین به خدا اهانت میکنید و برای او تعیین تکلیف میکنید!
کسی که دنبال جواب سوالی باشد باید تحقیق کند نه اینکه با فکر خودش قضایا و حوادث طبیعت را تحلیل کند و نتیجه بگیرد که تقصیر تمام حوادث طبیعت خداوند است! و از آن بدتر بهشت را هم از روی همین دنیا درون ذهن مشوش خودش تصویر سازی کند و به دیگران هم ارائه کند (بدون کوچکترین تحقیق و دلیل و آیه و روایت)

بنابراین من هم از اینکه بدون هیچ دلیل و منطقی به خدای مهربانم مدام با پست های خود توهین میکنید خسته شده ام! اگر حرفی دارید جواب را که میشنوید پاسخش را بدهید نه اینکه بعد از شنیدن جواب دوباره برگردید سر بحث اولتان!
و اگر هم توان پاسخگویی ندارید حق ندارید بدون دلیل و منطق به پروردگار هستی و خدای خوب و مهربان و عزیز و بی همتای من دهانتان را به توهین باز کنید!
یک بار دوبار و سه بار و چهار بارش قابل تحمل است .. انسان با خود میگوید حتما در جهل هستند ... حتما آمده اند تحقیق کنند و به جواب برسند ... حتما هنوز خیلی مطالب را نمیدانند ...
اما زمانی که دلایل را میشنوید و پاسخ نمیدهید و دوباره حرف خود را میزنید ذهن انسان به سمت دیگری سوق پیدا میکند و تحمل انسان به سر می آید
گرچه خداوند به بندگی شما که هیچ به بندگی هیچ جانداری احتیاج ندارد اما این بنده های خدا هستند که طاقتشان سر میاید!
بنابراین اگر دیدید متن فوق کمی تند و توهین آمیز بود ناراحتی به خود راه ندهید! این متن در برابر توهین هایی که به خدای من کردید هیچ نبود!
والسلام[/]

[=Times New Roman][=arial black]استاد با اين سوال شاگردانش را به يك چالش ذهني کشاند:آيا خدا هر چيزي که وجود دارد را خلق کرد؟
[=Times New Roman][=arial black]شاگردي با قاطعيت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"
استاد پرسيد: "آيا خدا همه چيز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چيز را خلق کرد, پس او شيطان را نيز خلق کرد. چون شيطان نيز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمايانگر صفات ماست , خدا نيز شيطان است!"
شاگرد آرام نشست و پاسخي نداد. استاد با رضايت از خودش خيال کرد بار ديگر توانست ثابت کند که عقيده به مذهب افسانه و خرافه اي بيش نيست.
شاگرد ديگري دستش را بلند کرد و گفت: "استاد ميتوانم از شما سوالي بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"

[=Times New Roman][=arial black]شاگرد ايستاد و پرسيد: "استاد, سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "اين چه سوالي است البته که وجود دارد. آيا تا کنون حسش نکرده اي؟ "
شاگردان به سوال مرد جوان خنديدند.
مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فيزيک چيزي که ما از آن به سرما ياد مي کنيم در حقيقت نبودن گرماست. هر موجود يا شي را ميتوان مطالعه و آزمايش کرد وقتيکه انرژي داشته باشد يا آنرا انتقال دهد. و گرما چيزي است که باعث ميشود بدن يا هر شي انرژي را انتقال دهد يا آنرا دارا باشد. صفر مطلق نبود کامل گرماست. تمام مواد در اين درجه بدون حيات و بازده ميشوند. سرما وجود ندارد. اين کلمه را بشر براي اينکه از نبودن گرما توصيفي داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاريکي وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کرديد آقا! تاريکي هم وجود ندارد. تاريکي در حقيقت نبودن نور است. نور چيزي است که ميتوان آنرا مطالعه و آزمايش کرد. اما تاريکي را نميتوان. در واقع با استفاده از قانون نيوتن ميتوان نور را به رنگهاي مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمي توانيد تاريکي را اندازه بگيريد. يک پرتو بسيار کوچک نور دنيايي از تاريکي را مي شکند و آنرا روشن مي سازد. شما چطور مي توانيد تعيين کنيد که يک فضاي به خصوص چه ميزان تاريکي دارد؟ تنها کاري که مي کنيد اين است که ميزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگيريد. درست است؟ تاريکي واژه اي است که بشر براي توصيف زماني که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسيد: "آقا، شيطان وجود دارد؟"
زياد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز مي بينيم. او هر روز در مثال هايي از رفتارهاي غير انساني بشر به همنوع خود ديده ميشود. او در جنايتها و خشونت هاي بي شماري که در سراسر دنيا اتفاق مي افتد وجود دارد. اينها نمايانگر هيچ چيزي به جز شيطان نيست."
و آن شاگرد پاسخ داد: شيطان وجود ندارد آقا. يا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شيطان را به سادگي ميتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاريکي و سرما. کلمه اي که بشر خلق کرد تا توصيفي از نبود خدا داشته باشد. خدا شيطان را خلق نکرد. شيطان نتيجه آن چيزي است که وقتي بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبيند. مثل سرما که وقتي اثري از گرما نيست خود به خود مي آيد و تاريکي که در نبود نور مي آيد.

نام مرد جوان يا آن شاگرد تيز هوش چيزي نبود جز ، آلبرت انيشتن

جناب اسد از قضا صبر منم تموم شده!

اگه معتقدن که خدا باید در وقایع جهان مستقیما دخالت کنه و مستقیما جلوی ظلم و ستم رو بگیره، پس وقتی هم که کفران وناشکری بنده هاشو می بینه، باید همون لحظه قدرتش رو نشون بده تا کسی جرأت نکنه به این راحتی به خدای به این بزرگی توهین کنه و او را _ نعوذ بالله _ شکنجه کننده خطاب کنه!!!

ریحانه سادات;363907 نوشت:
جناب اسد از قضا صبر منم تموم شده!

اگه معتقدن که خدا باید در وقایع جهان مستقیما دخالت کنه و مستقیما جلوی ظلم و ستم رو بگیره، پس وقتی هم که کفران وناشکری بنده هاشو می بینه، باید همون لحظه قدرتش رو نشون بده تا کسی جرأت نکنه به این راحتی به خدای به این بزرگی توهین کنه و او را _ نعوذ بالله _ شکنجه کننده خطاب کنه!!!


بسیاز زیبا گفتید دوست گرامی
پسر زمینی شمایی که همه چی بخدا میگی و اینکه در جواب به صورت کلی میگی خدا هیچ کاری نمیتونه بکنه منظورتون اینه که حداقلش اینه که خدا در یک ناحیه ای قدرتی نداره دیگه!امکان نداره این رو اثبات کنی چون کاملا اشتباست!همین قدرت خلق باعث میشه بقیه قدرت ها رو در سلطه ی خود داشته باشه...
قدرت بالا تر از خلق کردن داریم ؟همین نشونه ی نهایته قدرته
اگه خدا اراده کنه میتونه همون طور که این جهان رو به وجود آورد همه جهانو با آدماش نابود کنه.
شما با خودتان هم سر ناسازگاری دارید واسه همین همه چیز رو قاطی میکنید.

به نام خدا
سلام

هر مفهومی که در نظر بگیریم،از پنج حالت خارج نیست:
1-خیر محض باشد.
2-خیرش از شرش بیشتر باشد.
3-خیر و شرش مساوی باشند.
4-خیرش از شرش کمتر باشد.
5-شر محض باشد.
مورد اول که همان حق تعالی است.مورد پنجم هم عدم محض است که ممتنع است و وجود نمی یابد.مورد 4 و 3 نیز وجود ندارند.
بنابراین هر چیزی که هست یا خیر محض است یا خیرش از شرش بیشتر است.لذا در جهان هستی بیشتر خیر داریم تا شر.اما این که چرا شرور وجود دارند بحث دیگری است.

اگر تا اینجا را قبول دارید،می توانیم ادامه دهیم و ببینیم که اساساً چرا شرور وجود دارند.کتاب "عدل الهی" شهید مطهری را هم شدیداً توصیه می کنم.

و من الله توفیق

asad;363847 نوشت:

خانم قاطمه و پسر زمینی شما دو نفر آدم هایی هستند که هرکس هرچه دلیل برای شما میاورد یا نادیده میگیرید و پاسخش را نمیدهید و یا با حرفهای بی منطق خود مدام برطبل توخالی خود میکوبید! شما به نوعی با این رفتارتان توهین به افرادی میکنید که برای سوالهای شما دلیل میاورند!
هدفتان این نیست که به جواب سوالهایتان برسید! هدفتان این است که حرفتان را به هر نحوی که شده به کرسی بنشانید و هرجا که حرفی را نتوانید جواب دهید مثل آب خوردن از آن عبور میکنید و هرجا هم که حرفی برای گفتن داشته باشید میگویید و این چنین همدیگر را تایید میکنید!
برای شما و برای همه ی انسان های بی منطقی مثل شما متاسفم که با این که دلایل را میشنوید اما چشم ها و گوشهای خود را به کوری و کری زده اید و این چنین به خدا اهانت میکنید و برای او تعیین تکلیف میکنید!
کسی که دنبال جواب سوالی باشد باید تحقیق کند نه اینکه با فکر خودش قضایا و حوادث طبیعت را تحلیل کند و نتیجه بگیرد که تقصیر تمام حوادث طبیعت خداوند است! و از آن بدتر بهشت را هم از روی همین دنیا درون ذهن مشوش خودش تصویر سازی کند و به دیگران هم ارائه کند (بدون کوچکترین تحقیق و دلیل و آیه و روایت)

بنابراین من هم از اینکه بدون هیچ دلیل و منطقی به خدای مهربانم مدام با پست های خود توهین میکنید خسته شده ام! اگر حرفی دارید جواب را که میشنوید پاسخش را بدهید نه اینکه بعد از شنیدن جواب دوباره برگردید سر بحث اولتان!
و اگر هم توان پاسخگویی ندارید حق ندارید بدون دلیل و منطق به پروردگار هستی و خدای خوب و مهربان و عزیز و بی همتای من دهانتان را به توهین باز کنید!
یک بار دوبار و سه بار و چهار بارش قابل تحمل است .. انسان با خود میگوید حتما در جهل هستند ... حتما آمده اند تحقیق کنند و به جواب برسند ... حتما هنوز خیلی مطالب را نمیدانند ...
اما زمانی که دلایل را میشنوید و پاسخ نمیدهید و دوباره حرف خود را میزنید ذهن انسان به سمت دیگری سوق پیدا میکند و تحمل انسان به سر می آید
گرچه خداوند به بندگی شما که هیچ به بندگی هیچ جانداری احتیاج ندارد اما این بنده های خدا هستند که طاقتشان سر میاید!
بنابراین اگر دیدید متن فوق کمی تند و توهین آمیز بود ناراحتی به خود راه ندهید! این متن در برابر توهین هایی که به خدای من کردید هیچ نبود!
والسلام

جواب برات دارم ... خیلی ...
ولی هر سال برای ماه رمضون از همین روزها شروع میکنم ... چون از خدا یه چیزی رو میخوام و بهم نمیده ... حیف شد ...
اگر دیروز بود بهت جوابت رو میدادم ... اگر بعد از پایان ماه رمضون عمری بود ...
ادامه میدم ...

asad;363847 نوشت:

خانم قاطمه و پسر زمینی شما دو نفر آدم هایی هستند که هرکس هرچه دلیل برای شما میاورد یا نادیده میگیرید و پاسخش را نمیدهید و یا با حرفهای بی منطق خود مدام برطبل توخالی خود میکوبید! شما به نوعی با این رفتارتان توهین به افرادی میکنید که برای سوالهای شما دلیل میاورند!
هدفتان این نیست که به جواب سوالهایتان برسید! هدفتان این است که حرفتان را به هر نحوی که شده به کرسی بنشانید و هرجا که حرفی را نتوانید جواب دهید مثل آب خوردن از آن عبور میکنید و هرجا هم که حرفی برای گفتن داشته باشید میگویید و این چنین همدیگر را تایید میکنید!
برای شما و برای همه ی انسان های بی منطقی مثل شما متاسفم که با این که دلایل را میشنوید اما چشم ها و گوشهای خود را به کوری و کری زده اید و این چنین به خدا اهانت میکنید و برای او تعیین تکلیف میکنید!
کسی که دنبال جواب سوالی باشد باید تحقیق کند نه اینکه با فکر خودش قضایا و حوادث طبیعت را تحلیل کند و نتیجه بگیرد که تقصیر تمام حوادث طبیعت خداوند است! و از آن بدتر بهشت را هم از روی همین دنیا درون ذهن مشوش خودش تصویر سازی کند و به دیگران هم ارائه کند (بدون کوچکترین تحقیق و دلیل و آیه و روایت)

بنابراین من هم از اینکه بدون هیچ دلیل و منطقی به خدای مهربانم مدام با پست های خود توهین میکنید خسته شده ام! اگر حرفی دارید جواب را که میشنوید پاسخش را بدهید نه اینکه بعد از شنیدن جواب دوباره برگردید سر بحث اولتان!
و اگر هم توان پاسخگویی ندارید حق ندارید بدون دلیل و منطق به پروردگار هستی و خدای خوب و مهربان و عزیز و بی همتای من دهانتان را به توهین باز کنید!
یک بار دوبار و سه بار و چهار بارش قابل تحمل است .. انسان با خود میگوید حتما در جهل هستند ... حتما آمده اند تحقیق کنند و به جواب برسند ... حتما هنوز خیلی مطالب را نمیدانند ...
اما زمانی که دلایل را میشنوید و پاسخ نمیدهید و دوباره حرف خود را میزنید ذهن انسان به سمت دیگری سوق پیدا میکند و تحمل انسان به سر می آید
گرچه خداوند به بندگی شما که هیچ به بندگی هیچ جانداری احتیاج ندارد اما این بنده های خدا هستند که طاقتشان سر میاید!
بنابراین اگر دیدید متن فوق کمی تند و توهین آمیز بود ناراحتی به خود راه ندهید! این متن در برابر توهین هایی که به خدای من کردید هیچ نبود!
والسلام

حرفهای ما بی منطق و بی محتواست ؟ ما داریم به خدا توهین میکنیم؟ما جاهلیم؟به اطرافت خوب نگاه کن ببین تو دنیا چه خبره کودکان شیعه رو ذبح میکنند به دختراشون تجاوز میکنند به اعتقاداشون توهین میکنند.چرا ما که پرچم دار دین خدا هستیم باید اینقدر تحقیر و شکنجه بشیم.خدا کجا بود اون موقع که سر کودکی رو می بریدند خدا کجا بود اون موقع که یه دختر سه ساله رو به زنجیر بستند و جلوی چشماش پدر و مادرش رو کشتند .این خدا به چه دردی میخوره فقط بلده نگاه کنه خدا گفته من به مظلوم واقعی کمک میکنم ایا یه کودک سه ساله مظلوم نیست؟اه و گریه این کودک تمام خلقت خدا رو زیر سوال میبره.ما بت پرست نیستیم خداپرست هستیم بت نمی تونه کاری بکنه نه خدا.سکوت خدا عامل اصلی جنایات بشره.چرا دست به خلقت صد درصدی زده که بیش از نود درصد ان پرا از جنایت و کثیفی هستش کجای این خلقت قشنگه.تو چی میگی میگی وقتی سر کودکی رو بریدند بگیم خدایا مصلحتت رو شکر.برای چی باید به این خدا اعتماد کنم در صورتی که میدونم هیچ کاری برای بهبود اوضاع جوامع بشری نمیکنه.شما میگی اختیار رو نمی تونه از انسان صلب کنه پس چطور تو دوره امام زمان این اختیار رو صلب میکنه چطور تو جاهای دیگه میکنه اما اینجا نمی تونه بکنه.هم برای شما متاسفم هم برای خدا.فدای ملایک بشم که اعتراض کردند و گفتند از این خلقت بگذر زنده باد ملایک که به ما رحیم تر و از ما اگاهتر بودند

pesar.zamini;363941 نوشت:
حرفهای ما بی منطق و بی محتواست ؟ ما داریم به خدا توهین میکنیم؟ما جاهلیم؟به اطرافت خوب نگاه کن ببین تو دنیا چه خبره کودکان شیعه رو ذبح میکنند به دختراشون تجاوز میکنند به اعتقاداشون توهین میکنند.چرا ما که پرچم دار دین خدا هستیم باید اینقدر تحقیر و شکنجه بشیم.خدا کجا بود اون موقع که سر کودکی رو می بریدند خدا کجا بود اون موقع که یه دختر سه ساله رو به زنجیر بستند و جلوی چشماش پدر و مادرش رو کشتند .این خدا به چه دردی میخوره فقط بلده نگاه کنه خدا گفته من به مظلوم واقعی کمک میکنم ایا یه کودک سه ساله مظلوم نیست؟اه و گریه این کودک تمام خلقت خدا رو زیر سوال میبره.ما بت پرست نیستیم خداپرست هستیم بت نمی تونه کاری بکنه نه خدا.سکوت خدا عامل اصلی جنایات بشره.چرا دست به خلقت صد درصدی زده که بیش از نود درصد ان پرا از جنایت و کثیفی هستش کجای این خلقت قشنگه.تو چی میگی میگی وقتی سر کودکی رو بریدند بگیم خدایا مصلحتت رو شکر.برای چی باید به این خدا اعتماد کنم در صورتی که میدونم هیچ کاری برای بهبود اوضاع جوامع بشری نمیکنه.شما میگی اختیار رو نمی تونه از انسان صلب کنه پس چطور تو دوره امام زمان این اختیار رو صلب میکنه چطور تو جاهای دیگه میکنه اما اینجا نمی تونه بکنه.هم برای شما متاسفم هم برای خدا.فدای ملایک بشم که اعتراض کردند و گفتند از این خلقت بگذر زنده باد ملایک که به ما رحیم تر و از ما اگاهتر بودند

عجبا! شما باز هم فقط حرف خودتونو می زنید!!!!
اینهمه دلیل و برهان، اینهمه منطق محکم رو نادیده می گیرید! فکر می کنید فقط خودتون حکمت دنیا رو تشخیص میدید!! یک درصد هم احتمال نمیدید که شاید اشتباه می کنید!!!
در دوره امام زمان هم اختیار انسان سلب نمیشه، فقط حق بر باطل غلبه پیدا می کنه همونطور که الان باطل غلبه کرده. اون زمان هم ظالم وجود داره تا امام رو به شهادت برسونه!
شما مجبور نیستید خدا رو قبول داشته باشید! مختارید! ولی اینجا نیومدید تا فقط حرف خودتون رو بزنید. اگه شما به خدا توهین نمی کنید پس حرفاتون چه معنی میده؟!

ریحانه سادات;363953 نوشت:
عجبا! شما باز هم فقط حرف خودتونو می زنید!!!!
اینهمه دلیل و برهان، اینهمه منطق محکم رو نادیده می گیرید! فکر می کنید فقط خودتون حکمت دنیا رو تشخیص میدید!! یک درصد هم احتمال نمیدید که شاید اشتباه می کنید!!!
در دوره امام زمان هم اختیار انسان سلب نمیشه، فقط حق بر باطل غلبه پیدا می کنه همونطور که الان باطل غلبه کرده. اون زمان هم ظالم وجود داره تا امام رو به شهادت برسونه!
شما مجبور نیستید خدا رو قبول داشته باشید! مختارید! ولی اینجا نیومدید تا فقط حرف خودتون رو بزنید. اگه شما به خدا توهین نمی کنید پس حرفاتون چه معنی میده؟!


نه من هیچ حکمتی رو نمی بینم وقتی سر یه کودک شیعه رو میبرند.بی قرار میشم وقتی می بینم یه دختر سه ساله رو به زنجیر بستند و جلوی چشماش پدر و مادرش رو میکشند .من افسرده میشم وقتی می بینم این کودک هیچ یاوری نداشت

قصد ادامه ندارم...
وقتی خیلی به احساسات پروبال می دیم نمیتونیم درست فکر کنیم و نتیجه گیری درستی داشته باشیم....
و منطقی فکر کردن هم هیچوقت به معنای سنگدل و بی تفاوت بودن نیست!

به نام خدا
سلام

لطفاً مشخص کنید که از موضع عقلی و منطقی این اشکالات رو می گیرید یا از موضع احساس.اگر مسئله شما مسئله عقلیه،خیلی راحت قابل حله و علمای دینی درباره این مسائل خیلی بحث کردن.اما اگر که احساسی می خواید برخورد کنید،پس بحثی اساساً در کار نیست.بهتره تاپیک در اینصورت قفل بشه.چون فایده ای نداره.نشستید و مدام از کار خدا عیب می گیرید (اعوذ بالله).آخه مگه ما انسان ها چی هستیم که اولاً علت و حکمت همه کارای خدا رو بفهمیم،ثانیاً بخوایم نظر بدیم و بگیم اگر من خدا بودم اینطور می کردم.سبحان الله.این جهل محضه.بی خردی کامله.
اگر بحث عقلیه،لطفاً پست قبلی من رو بخونید.

و من الله توفیق

[="DarkSlateBlue"]

FTMH_Mohammadi;363924 نوشت:
جواب برات دارم ... خیلی ...

متن من به شما مال امروز نبود! مال دو سه روز پیش بود (مال وقتی بود که هنوزشروع به اون کاری که میگی نکرده بودید) بنابراین اگر جوابی داشتی قطعا کوتاهی نمکردی! اما به قول شما اگر عمری باقی بود حتما منتظر جوابم هستم!

pesar.zamini;363941 نوشت:
حرفهای ما بی منطق و بی محتواست ؟

بله حرفهای شخص شما تماما بی منطق است!
pesar.zamini;363941 نوشت:
خدا کجا بود اون موقع که سر کودکی رو می بریدند خدا کجا بود اون موقع که یه دختر سه ساله رو به زنجیر بستند و جلوی چشماش پدر و مادرش رو کشتند

در جواب این حرف شما من یکی دو هفته پیش همون موقعی که تاپیک رو آغاز کردی بهت جواب دادم اما در عین بی خیالی و بی توجهی از کنار حرف من رد شدی و این است همون بی منطقی که ازش حرف میزنم! اگر بر طبل توخالی خودت نمیکوبیدی همون موقع جوابی قانع کننده به من میدادی! اما اگر یک نفر پست های تورا بخواند جز یک جمله پیدا نمیکند و آن این است:
((خدا زمانی که بچه را سر میبریدند کجا بود؟ ))
برای اینکه دوباره به صفحات قبل برنگردی یک بار دیگه جوابت رو میدم! اما اگر دوباره سوال من رو بی جواب بگذاری میفهمم بچه ای بیش نیستی که تازه به دوران عقولیت رسیده و دارد های و هوی میکند!
من اون موقع در جوابت گفتم:

بیا فرض کنیم خدا اون موقع که سر بچه ای را میبریدند دست به کار میشد و آن شخص را ویا کلا گروهک های سلفی و تکفیری سوریه را سنگ میکرد!
حالا سوالاتی برای من (که بنده ی دیگری از بنده های خدا هستم پیش می آید) و شخصی که باید به سوالات من پاسخ بدهد شخص شخیص شما هستید! چون به جز شما هیچ کسی این نظریه را قبول ندارد! حالا به سوالات من جواب بده و یا دهان مبارکت را از توهین به خدای من ببند!
سوال1: این چه خدایی است که به بنده هایش فرصت توبه نمیدهد؟ اگر آن اشخاص که بدترین جنایات را انجام داده اند قصد توبه داشتند خدا چه جوابی دارد که به آنها بدهد؟ اگر آن دنیا این اشخاص معترض شوند و بگویند مگر در قرانت ننوشته بودی که توبه پذیر هستی؟ پس چرا به ما فرصت توبه ندادی؟؟؟ خدا چه پاسخی دارد که بدهد؟

سوال 2- ملاک شما برای اینکه خدا را عادل ببینید در چیست؟ خداوند باید چه کسانی را عذاب کند؟ آیا فقط هنگامی که سر بچه ای را میبرند باید دست به کار شود یا زمانهای دیگری هم وجود دارد؟ آیا اگر کسی با گلوله شخص دیگری را بکشد هم شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر چرا؟
آیا کسانی که قرانش را آتش میزنند را شامل میشود یا خیر اگر خیر چرا؟ بر چه اساس؟ مگر خدا کجاست که نباید از قران خودش دفاع کند؟
آیا کسانی که برای پیامبرش بدترین و توهین آمیزترین فیلمهارا میسازند را هم شامل میشود یا خیر؟
آیا کسانی که از صلاح اتمی استفاده و مردم زیادی را هم زمان (کودک و پیر و جوان ) هلاک میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر بر چه اساس؟
آیا کسانی را هم که به خدا کفر میورزند شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر بر چه اساس؟ مگر خدا کجا است که از حق خودش دفاع نمیکند؟
آیا کسانی که به دستورات خدا عمل نمیکنند و در خلوت گناه میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ این خدا کجاست که از قوانینش دفاع نمیکند؟
آیا حیواناتی که به بدترین شکل همدیگر را شکار میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ اگرخیر اون آهوی بیچاره چه گناهی کرده؟
آیا کسانی که لب به اهانت به خدا باز میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر چرا؟ مگر خدا قدرت دفاع از خودش را ندارد؟
آیا....

اگر جواب همه ی این سوالات "بله " است به من پاسخ دهید که هدف از خلقت چیست؟ آیا خداوند حکیم نیست؟ اگر حکیم است و اگر قرار است با این شرایط بالا دنیا را اداره کند به من بفرمایید حکمت خلق این جهان در چیست؟ پاسخی منطقی و قانع کننده به من ارائه دهید!

میدانم در جوابم چه خواهی گفت:

نقل قول:
میخواهی بگی اینا همه به کنار خدا اون موقعی که سر بچه ای را میبردیدند کجا بود؟؟؟؟

شما و امثال شما از جنس آدم هایی هستید که تا با چشمانتان معجزه ای از خدا نبینید او را باور نمیکنید! پس بدانید اگر ملاکتان معجزه هم باشد باز هم به خدا کافر میشوید چون نمونه ی شما در تاریخ زیاد بودند که عجیبترین معجزات را با چشم دیدند اما ایمانشان را باد برد!
امیدوارم تمام حرفهایت از روی احساس بوده باشد!
و بهت هشدار میدم که تا زمانی که جواب سوالات من و بقیه دوستان را نداده ای دوباره توهین نکنی ! قرار نیست به بهانه ی اینکه این سایت سایتی آزاد محلیست برای تحقیق بیایی و بدون منطق هرچه از دهانت بیرون میاید بگی وو بری!
حواست را جمع کن!
والسلام[/]

با سلام خدمت دوستان گرامی

سوال مورد بحث را می توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد، نگاه نخست نگاهی عقلانی و منطقی است که در پی آن است که تبیینی منطقی برای شروری این چنین بیابد. نگاه دوم از این حیث در پی بحث است که شروری این چنین تاثیر بسیار بدی بر روح و روان انسان میگذارد و از نظر روحی نتایج بسیار بدی دارد (مانند یاس و ناامیدی)ظاهرا تمام دوستان و همچنین پرسشگر اصلی، می پذیرند که بحث از لحاظ منطقی و عقلانی مورد نظر است.

مطالبی که در پست ها بیان شده است، در دو دسته کلی قرار میگیرد، اشکالاتی که ناظر به نگاه دوم هستند، یعنی اشکالاتی که بر اساس مسائل عاطفی و احساسی سعی در ارائه یک تبیین و اخذ نتیجه هستند. از سوی دیگر، مطالبی نیز مطرح شده است که در چارچوب نگاه اول جای می گیرند ولی در این موارد نیز به توضیحاتی که قبلا داده شده است، کمتر توجه شده است. بخشی از پاسخ های قبلی بنده بدین شرح اند:

- این چنین نیست که خداوند از این مسائل مطلع نباشد و یا اینکه قدرت دخالت نداشته باشد و یا اینکه اساسا برایش مهم نباشد. بلکه مطلب مهم دیگری وجود دارد که درک آن نیازمند دقت است.

- هدف از خلقت چیست؟ خداوند انسانها را آفریده و به آنها قدرت انتخاب و اختیار عطا کرده است تا به وسیله آنها به کمال برسند. برای رسیدن به کمال فرد باید با اختیار و قدرت خود راه درست را انتخاب کند و به همین جهت (داشتن اختیار) فرد باید منطقا توانایی انتخاب راه غیر درست را هم داشته باشد(تا بتوان گفت که واقعا مختار بوده است)

- با توجه به این توضیحات، در جهانی که ایجاد شده است تا انسان ها در آن به کمال برسند، نیازمند اختیار هستیم و در چنین فضایی افرادی راه نیک را انتخاب می کنند و افرادی نیز چون چنین جنایتکارانی، راه پلید را بر می گزینند.

- آنچه مهم است این است که خداوند با عدالت با افراد برخورد کند و این مسئله در جهان دیگر اتفاق خواهد افتاد. مطمئنا فردی که چنین جنایتی انجام داده است مورد مواخذه قرار خواهد گرفت و به فردی که هم که مظلومانه شهید شده است جایگاه ویژه ای اعطاء خواهد شد(جایگاهی که رشک بسیاری را بر می انگیزد)

- این جهان، جهان عملکرد انسانهاست و افراد سرنوشت خود را در این دنیا می نویسند. و در جهان دیگر نتیجه اعمال خود را خواهند دید.

- خداوند مهربان است ولی معنا مهربانی این نیست که در هر حادثه ای به سرعت ظالمان را نابود کند. مگر افراد معصوم و والا مقامی وجود نداشتند که با فجیع ترین شرایط شهید شدند (امام حسین (ع)) در آن مورد اولویتی بیشتری برای دخالت مستقیم خداوند وجود داشت، اما مصالحی وجود دارد که به خاطر حفظ آنها خداوند کاری انجام نمی دهد. یکی از آن مصالح حفظ محیط دنیا به عنوان محیطی برای تکامل بشر بر اساس اختیار آنهاست.

- خداوند عادل است ولی عدالت خداوند تماما در دنیا ظاهر نمی شود. عدالت در مقام داوری که مهم ترین مرحله است، در جهان دیگر اتفاق می افتد. اساسا این دنیا، محل عمل کردن است. فرصتی که هر انسانی دارد تا آنگونه که می خواهد سرنوشت خود را رقم بزند. در این دنیا محاسبه و داوری ای در مورد اعمال نمی شود تا بگوییم عادلانه بوده است یا ظالمانه. اما در جهان دیگر که محل محاسبه اعمال است می توان از عادلانه یا غیر عادلانه بودن قضاوت سخن گفت. اگر خداوند قاتل و مقتول را به یک درجه پاداش یا عذاب داد، (تنها از این جهت) عادلانه نخواهد بود. ما قضاوت خداوند در جهان دیگر را ندیده ایم ولی خود خداوند در قرآن فرموده است که با عدالت با همه رفتار خواهد کرد، فلذا می توانیم مطمئن باشیم که خداوند عادلانه رفتار خواهد کرد.

- مطلب دیگری که در مورد سوال شما مهم است این است که اگرچه رسیدگی به اعمال بشر در جهان دیگر صورت خواهد گرفت و ظالمان مجازات خواهند شد، اما خداوند در قرآن از مسلمانان خواسته است که خود را برای مبارزه با متجاوزان آماده کنند(وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ (1)"و شما (ای مومنان) در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا حدی که میتوانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان، فراهم سازید و...") و مجهز به قوی ترین سلاح ها و تجهیزات باشند. به عبارت دیگر مسلمانان باید در شرایطی باشند که هیچ دشمن خارجی جرات حمله به آنها را نداشته باشد. از سوی دیگر این مسئله در مقیاس درون دینی نیز صدق می کند. به این معنا که :

1 مسلمانان باید در جهت رفع کدورت ها بکوشند و رابطه ی برادرانه ای را که پیامبر از مسلمانان خواسته است، اجرا کنند و اجازه ندهند که افراطیون گروه های سنی و شیعه، باعث دشمنی بین مسلمانان و از بین رفتن سرمایه های جهان اسلام شوند.
2 در مورد وهابیت که در واقع دشمن مشترک شیعه و سنی محسوب می شوند نیز باید قدرت دافعه ی ما چنان قوی باشد که زمینه ای برای چنین جنایاتی نباشد.
(ذکر این مطلب از این رو مهم بود که خداوند علاوه بر اینکه به جنایت کاران اختیار داده است، به ما نیز اختیار عطا کرده تا شرایط را به نحوی پیش ببریم که در موضع ضعف نباشیم و بتوانیم از خود دفاع کنیم، توجه به کم کاری خودمان و اینکه مسئولیت ها را تماما متوجه خدا نکنیم، حایز اهمیت است.)

موفق باشید

1. سوره انفال آیه 60

بسم الله الرحمن الرحیم

در زمینه مشکلات اینچنینی

به نظر حقیر، خیلی حرفها از اساس مشکل دارد،
اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد، خدا رو اساس همه چیز می داند، حتی منطقش.

بنابراین بی معنی است که با منطق مان از او ایراد بگیریم. امکان ندارد خدا ظلم کند.
البته این هم هست که: در جایی در توحید مفضل خواندم که: «خدا گاهی برای تادیب دیگران، یکی را مبتلا می کند، که اگر صبر کرد و .... در آخرت پاداش ماداش می گیرد.»
در این صورت هم، خدا به ارزش خوب و بد هرچیز بیشتر آگاه است، تا بنده.

حالا این از جنبه ربط داشتن قضایا و مشکلات به خدا بود
اما از جنبه ربط داشتن به دیگر انسانها موضوع بررسی خودش را دارد.

ریحانه سادات;363970 نوشت:
قصد ادامه ندارم...
وقتی خیلی به احساسات پروبال می دیم نمیتونیم درست فکر کنیم و نتیجه گیری درستی داشته باشیم....
و منطقی فکر کردن هم هیچوقت به معنای سنگدل و بی تفاوت بودن نیست!

توهین به ایراد گیرندگان نباشه، اما به نظر میرسد هدف اصلی از این بحث همین است .... و یا در این مسیر هدایت شده است.
بهتر است انسان به جای شیعه شیعه کردن گامی در جهت حل مشکلات شیعه بردارد.
بحث منطقی روش خاص خود را دارد.

asad;363993 نوشت:
در جواب این حرف شما من یکی دو هفته پیش همون موقعی که تاپیک رو آغاز کردی بهت جواب دادم اما در عین بی خیالی و بی توجهی از کنار حرف من رد شدی و این است همون بی منطقی که ازش حرف میزنم! اگر بر طبل توخالی خودت نمیکوبیدی همون موقع جوابی قانع کننده به من میدادی! اما اگر یک نفر پست های تورا بخواند جز یک جمله پیدا نمیکند و آن این است:
((خدا زمانی که بچه را سر میبریدند کجا بود؟ ))

برادر من جواب شما منطقی و قابل قبول نبود چون در جوابهای شما منطق عینی وجود ندارد

asad;363993 نوشت:
سوال1: این چه خدایی است که به بنده هایش فرصت توبه نمیدهد؟ اگر آن اشخاص که بدترین جنایات را انجام داده اند قصد توبه داشتند خدا چه جوابی دارد که به آنها بدهد؟ اگر آن دنیا این اشخاص معترض شوند و بگویند مگر در قرانت ننوشته بودی که توبه پذیر هستی؟ پس چرا به ما فرصت توبه ندادی؟؟؟ خدا چه پاسخی دارد که بدهد؟

شما فکر نکنم قران رو تا حالا همراه با تفسیر و معنی خونده باشید حالا من جوابتون رو میدم .......ایه 93 مبارکه سوره نسا ((و هرکس عمدا مومنی را بکشد پس مجازات او جهنم است که همیشه در ان خواهد بود و خدا بر او غضب کرده و از رحمتش دور ساخته)) این یعنی اینکه هر کسی اگر مومنی را به خاطر اعتقادش کشته باشد هیچ راه توبه ای برای او نیست وجهنم برای او اماده است. وحدیثی از امام جعفر صادق که می فرماید جزای کشنده مومن از روی عمد جهنم است و بس او توبه ندارد.دوست عزیز کسی که از روی عمد مومنی را بکشد راه توبه به روی او بسته است و تا ابد در جهنم میسوزد این کلام خود قران است.
asad;363993 نوشت:
حالا به سوالات من جواب بده و یا دهان مبارکت را از توهین به خدای من ببند!

خدای تو!!!!!! شاید فکر میکنی مرا خدای دیگری افریده است
asad;363993 نوشت:
سوال 2- ملاک شما برای اینکه خدا را عادل ببینید در چیست؟ خداوند باید چه کسانی را عذاب کند؟ آیا فقط هنگامی که سر بچه ای را میبرند باید دست به کار شود یا زمانهای دیگری هم وجود دارد؟ آیا اگر کسی با گلوله شخص دیگری را بکشد هم شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر چرا؟
آیا کسانی که قرانش را آتش میزنند را شامل میشود یا خیر اگر خیر چرا؟ بر چه اساس؟ مگر خدا کجاست که نباید از قران خودش دفاع کند؟
آیا کسانی که برای پیامبرش بدترین و توهین آمیزترین فیلمهارا میسازند را هم شامل میشود یا خیر؟
آیا کسانی که از صلاح اتمی استفاده و مردم زیادی را هم زمان (کودک و پیر و جوان ) هلاک میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر بر چه اساس؟
آیا کسانی را هم که به خدا کفر میورزند شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر بر چه اساس؟ مگر خدا کجا است که از حق خودش دفاع نمیکند؟
آیا کسانی که به دستورات خدا عمل نمیکنند و در خلوت گناه میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ این خدا کجاست که از قوانینش دفاع نمیکند؟
آیا حیواناتی که به بدترین شکل همدیگر را شکار میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ اگرخیر اون آهوی بیچاره چه گناهی کرده؟
آیا کسانی که لب به اهانت به خدا باز میکنند را هم شامل میشود یا خیر؟ اگر خیر چرا؟ مگر خدا قدرت دفاع از خودش را ندارد؟
آیا....

این قدر تند نروید کمی اهسته...
تو میدونی چرا این کودک رو سر بریدند؟به خاطر اینکه فرزند یک مرد شیعه بود.ایا خدا در قران نگفته است که اگر مرا یاری کنید شما را یاری خواهم کرد .ایا بر خدا یاری یاران خود واجب نیست ؟ایا کسی که حامی راه شیطان است باید سر کودکی که حامی راه خداست را ببرد پس عدالت کجا رفت؟اره اگر خدا همون لحظه کسی را که قران را اتش میزد با رعد و برگ عذابش میداد دیگر کسی جرات این کار را نداشت.در مورد توهین به پیامبر من حرفی ندارم چون انها به پیامبر توهین نکردند بلکه شخصیتی را خودشان ساختند و گفتند این پیامبر مسلمانان است.ببین اتفاقات دنیا 6 تا محور داره
خوب-خوبتر-خیلی خوب
بد-بد تر-خیلی بد
سه محور اول رو ما کاری نداریم اما سه محور دوم قابل بحث هستند ببین گزینه بد و بدتر میتونه نشانه اختیاری باشه که خدا به ما داده اما گزینه خیلی بدتر میتونه همه چیز رو یه جا عوض کنه که الان داره میکنه.منطق عینی میگه که نباید گذاشت گزینه خیلی بد اتفاق بیافته چون این گزینه میتونه بسیار مخرب باشه و عامل اصلی انحراف.گناه با قتل فجیه در یک جا قابل مقایسه نیستند و یادتون باشه کسی که زنا میکنه با کسی که ادم ذبح میکنه یکی نیست

asad;363993 نوشت:
اگر جواب همه ی این سوالات "بله " است به من پاسخ دهید که هدف از خلقت چیست؟ آیا خداوند حکیم نیست؟ اگر حکیم است و اگر قرار است با این شرایط بالا دنیا را اداره کند به من بفرمایید حکمت خلق این جهان در چیست؟ پاسخی منطقی و قانع کننده به من ارائه دهید!

جواب همه سوالات شما بله نیست.

asad;363993 نوشت:
شما و امثال شما از جنس آدم هایی هستید که تا با چشمانتان معجزه ای از خدا نبینید او را باور نمیکنید! پس بدانید اگر ملاکتان معجزه هم باشد باز هم به خدا کافر میشوید چون نمونه ی شما در تاریخ زیاد بودند که عجیبترین معجزات را با چشم دیدند اما ایمانشان را باد برد!

نمونه من در تارخ اصلا وجود نداره.من از خدا معجزه نمی خوام عدالت میخوام و چون می دونم خدا وجود داره پس کافر نیستم
asad;363993 نوشت:
و بهت هشدار میدم که تا زمانی که جواب سوالات من و بقیه دوستان را نداده ای دوباره توهین نکنی ! قرار نیست به بهانه ی اینکه این سایت سایتی آزاد محلیست برای تحقیق بیایی و بدون منطق هرچه از دهانت بیرون میاید بگی وو بری!

گفتم که کمی اهسته تر زیاد تند نرو چون خدا در قران گفته سوءظن کار شیطان است .من نیت بدی ندارم
asad;363993 نوشت:
حواست را جمع کن!
والسلام

نوع حرف زدنتون بسار عذاب اوره . کمی ارامش داشته باشید خدا موجود دست بسته ای نیست که شما بخواهید از ان حمایت کنید

سلمان14;364130 نوشت:
اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد، خدا رو اساس همه چیز می داند، حتی منطقش.

بنابراین بی معنی است که با منطق مان از او ایراد بگیریم. امکان ندارد خدا ظلم کند.

من به خدا اعتقاد دارم چون یقین دارم موجودی ما را افریده است و اسم او خداست.من از خدا ایراد نمی گیرم میخواهم صفاتی را که در باره او میگویند با چیزهایی که دارم می بینم و خدا هم در قران فرموده تطبیق بدم.من نگفتم خدا ظالم است

سلمان14;364130 نوشت:
توهین به ایراد گیرندگان نباشه، اما به نظر میرسد هدف اصلی از این بحث همین است .... و یا در این مسیر هدایت شده است.

هدف اصلی بحث شناخت واقعی خداست نه توهم.
سلمان14;364130 نوشت:
بهتر است انسان به جای شیعه شیعه کردن گامی در جهت حل مشکلات شیعه بردارد.

منظور من از شیعه همون ادم هاییست که پرچم دار دین خدا هستند .اگر راه حلی برای پایان ذبح کردن شیعیان دارید بفرمایید.من عقلم به جایی نمی رسد
سلمان14;364130 نوشت:
بحث منطقی روش خاص خود را دارد.

منظورتان از بحث واقعی همان منطقیست که شما هر چه گفتید بدون اینکه قانع شم بگویم شما راست میگویید.

[="DarkSlateBlue"]

pesar.zamini;364137 نوشت:
ایه 93 مبارکه سوره نسا ((و هرکس عمدا مومنی را بکشد پس مجازات او جهنم است که همیشه در ان خواهد بود و خدا بر او غضب کرده و از رحمتش دور ساخته)) این یعنی اینکه هر کسی اگر مومنی را به خاطر اعتقادش کشته باشد هیچ راه توبه ای برای او نیست وجهنم برای او اماده است

حرف از تفسیر قران زدی! رفتم و تفسیر همین آیه را برایت آوردم! البته قسمتی از آن را که بهش نیاز داریم پس خوب و بادقت بخوان:

تفسير نمونه ج : 4ص :69

سؤال ديگرى نيز در اينجا مطرح مى‏شود كه اصولا قتل عمد آيا قابل توبه مى‏باشد ؟ ! جمعى از مفسران ، صريحا پاسخ منفى به اين سوال مى‏دهند و مى‏گويند : قتل نفس طبق آيه فوق اصلا قابل توبه نيست ، و در پاره‏اى از روايات كه در ذيل آيه وارد شده است نيز اشاره به اين معنى گرديده كه لا توبة له .

ولى آنچه از روح تعليمات اسلام و روايات پيشوايان بزرگ دينى و فلسفه توبه كه پايه تربيت و حفظ از گناه در آينده زندگى است استفاده مى‏شود اين است كه هيچ گناهى نيست كه قابل توبه نباشد ، اگر چه توبه پاره‏اى از گناهان ، بسيار سخت و شرائط سنگين دارد ، قرآن مجيد مى‏گويد : ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء ( نساء - 47 ) : خداوند تنها گناه شرك را نمى‏بخشد اما غير آن را براى هر كس بخواهد و صلاح ببيند خواهد بخشيد حتى سابقا ذيل همين آيه اشاره كرديم كه اين آيه درباره آمرزش گناهان از طريق شفاعت و مانند آن سخن مى‏گويد و الا گناه شرك نيز با توبه كردن و بازگشت به سوى توحيد و اسلام قابل بخشش است ، همانطور كه بيشتر مسلمانان صدر اسلام ، در آغاز مشرك بودند و سپس توبه كردند ، و خداوند گناه آنها را بخشيد ، بنا بر اين شرك تنها گناهى است كه بدون توبه بخشيده نمى‏شود و اما با توبه كردن همه گناهان حتى شرك قابل بخشش است چنانكه در سوره زمر آيه 53 و 54 مى‏خوانيم : ... ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم و انيبوا الى ربكم و اسلموا له : ... خداوند همه گناهان را مى‏بخشد ، زيرا او بخشنده مهربان است و بازگشت به سوى خدا كنيد و توبه نمائيد و تسليم فرمان او باشيد .

پس خوب شما انگار نمیدانی که حتی قاتلان امام حسین هم به رحمت خداوند طمع داشتند و اگر توبه میکردند خدا آنها را میبخشید! این را تا به حال نشنیده بودی نه؟ اینکه کسانی که حجت خدا روی زمین را به بدترین و فجیع ترین شکل ممکن کشتند و به جنازه ی بی جان او هم رحم نکردند هم اگر توبه میکردند بخشیده میشدند! برایت عجیب است نه؟ پس این روایتش رو هم خوب بخوان:

یزید بن معاویه بعد از حادثه کربلا به علی بن الحسین علیه‌ السلام گفت: اگر من توبه کنم، قبول می‌شود؟ امام فرمود: بله؛ اگر واقعاً توبه کنی قبول می‌شود.

pesar.zamini;364137 نوشت:
وحدیثی از امام جعفر صادق که می فرماید جزای کشنده مومن از روی عمد جهنم است و بس او توبه ندارد.

آدرس و سند این روایت رو هم بده تا بررسی کنیم! آخر این روایت نوشتی (توبه ندارد) در حالی که مخالف نص صریح قران است و خود امام صادق فرمودند اگر میخوایید بدونید حدیثی از ما است یا نه آن را بر قران منطبق کنید و اگر مخالف با قران بود به دیوار بکوبید!
pesar.zamini;364137 نوشت:
خدای تو!!!!!! شاید فکر میکنی مرا خدای دیگری افریده است

تو که او را به خدایی قبول نداری پسرم! و ننگت میشود که او خدای توست و روی همین حساب از این لفظ استفاده کردم!

pesar.zamini;364137 نوشت:
این قدر تند نروید کمی اهسته...

ببین کی داره این حرفو میزنه... کسی که از خدا هم جلو زده داره به ما میگه تند نرید
pesar.zamini;364137 نوشت:
ایا خدا در قران نگفته است که اگر مرا یاری کنید شما را یاری خواهم کرد

آیا گفته است که شما را فقط در همین دنیا یاری خواهم کرد؟ اگر گفته حتما آدرس آیشو به منم بدید و اگر نگفته بی خودی برای توجیه حرفهایت آیه قران نیار!
pesar.zamini;364137 نوشت:
یا بر خدا یاری یاران خود واجب نیست ؟

مگر اینکه شما بر خدا واجب کنی! وگرنه فکر نکنم هیچ چیز بر خدا واجب باشه!
pesar.zamini;364137 نوشت:
ایا کسی که حامی راه شیطان است باید سر کودکی که حامی راه خداست را ببرد پس عدالت کجا رفت؟

اگر آخرتی وجود نداشت حرف شما صحیح بود! عدالت وجود نداشت! اما با این وجود حرفتان بی منطق است! دوما خب کسانی که حامی راه خدا بودند (مختار) هم سر کسانی که حامی راه شیطان(شمر) بودند را بریدند! پس خدا در اینجا هم باید از آسمان برای مختار مرغ بریان میفرستاد تا عدالتش را نشان دهد نه؟

pesar.zamini;364137 نوشت:
ببین اتفاقات دنیا 6 تا محور داره
خوب-خوبتر-خیلی خوب
بد-بد تر-خیلی بد
سه محور اول رو ما کاری نداریم اما سه محور دوم قابل بحث هستند ببین گزینه بد و بدتر میتونه نشانه اختیاری باشه که خدا به ما داده اما گزینه خیلی بدتر میتونه همه چیز رو یه جا عوض کنه که الان داره میکنه.

این استدلالات شما در جای خودش محترم است اما ارزش علمی چندانی در آن نمیبینم! چون هیچ جور نمیشه اتفاقات دنیا را در این بازه ها قرار داد! هیچ مبنایی وجود ندارد که بشود قتل با چاقو را از قتل با گلوله بدتر دانست! هیچ قاعده ای نیست که به ما نشان دهد مردن بوسیله ی مواد رادیواکتیو سخت تر از مردم با چاقو نیست یا هست!
اصلا ممکن است مرگ یک نفر که با قرص سیانور به قتل میرسد بسیار سخت تر از مرگ همان بچه که با چاقو کشته میشود باشد ! چون قبض کننده ی روح از بدن خداست و اوست که میداند به سختی جان انسان را بگیرد یا به راحتی هرچه تمام تر! و این چشم های ماست که خوب و بد ظاهری را به چاقو و گلوله و بمب ربط میدهد!
بنابراین اگر شما بگویید سر بریدن با چاقو جزو بدترین ها است من به مخالفت بلند میشوم و میگویم کشته شدن با گلوله هم بدتر است و شما هیچ دلیل و استدلالی ندارید که به من ثابت کنید چاقو بدتر از گلوله است!
بنابراین این تقسیم بندی شما کاملا قابل رد و اشتباه است! اگر حرف و منطق قانع کننده ترید دارید ارائه دهید!
pesar.zamini;364137 نوشت:
نمونه من در تارخ اصلا وجود نداره.من از خدا معجزه نمی خوام عدالت میخوام و چون می دونم خدا وجود داره پس کافر نیستم

اشتباه نکن ! تو از خدا عدالت در همین دنیا را میخوای! که به جز معجزه هیچ چیز نمیتواند آن را عملی کند! اگر از خدا عدالت میخواستی منتظر آخرت مینشستی و عدالت خدا را نظاره میکردی!
اما من بهت پیشنهاد میکنم که از خدا عدالت نخوای چون اگر بخواد به عدل خودش با مارفتار کنه دهن هممون سرویسه!

pesar.zamini;364137 نوشت:
بیایی و بدون منطق هرچه از دهانت بیرون میاید بگی وو بری!
گفتم که کمی اهسته تر زیاد تند نرو چون خدا در قران گفته سوءظن کار شیطان است .من نیت بدی ندارم

اگر نیتت تحقیق است بدون توهین هم میشود این کار را کرد! توهین نکن تا فکر بد نکنم! هرکس برای خود مقدساتی دارد و اینکه تو این قدر راحت به خدا توهین میکنی من را خسته کرده!
خداوند گفته حتی به دشمنانتون هم توهین نکنین بعد تو به خدا توهین میکنی؟
pesar.zamini;364137 نوشت:
نوع حرف زدنتون بسار عذاب اوره . کمی ارامش داشته باشید خدا موجود دست بسته ای نیست که شما بخواهید از ان حمایت کنید

بله خودم هم گفتم خدا به بندگی هیچ موجودی احتیاج ندارد این بنده های خدا هستند که طاقتشان تمام میشود!
والسلام[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

pesar.zamini;364138 نوشت:
منظورتان از بحث واقعی همان منطقیست که شما هر چه گفتید بدون اینکه قانع شم بگویم شما راست میگویید.

بزرگوار، اینجانب همچین حرفی نزدم، شما یه موضوع مطرح می کنی، جواب داده می شه، دوباره همون رو مطرح می کنی، می گی خدا چرا کاری نمی کنه، می گن چون خدا به انسانها اختیار داده و قرار است آزمایش بشوند، دیگه بهتر از این؟
حقیر هم اضافه می کنم، چون قرار است انسانها به کمال برسند، یه عده این وسط از نادانی دیگران(نه از سوی خدا) یه آسیبهایی می بینند، تا اونایی که می فهمند دردشون بیاد و کاری بکنند و از طریق این کاری کردنها خودشون و تمام جامعه رو به کمال برسونند.

اما چرا کاری غیر از این مکانیزمهایی که در نهاد انسانها قرار دارد نمی کند؟
چون تمام اولیای خدا را کشتیم !!!!!!!!
مگر همین انسانها نیستیم که می دانند پیغمبر قرار است بیاید و وقتی آمد با او می جنگند؟
مگر همینها نیستیم که اما حسین (ع) را دعوت می کنیم و بعد زیر همه چیز می زنیم؟
بزرگوار، تا زمانیکه این مشکلات حل نشوند، خدا کاری نمی کند(برداشتم همین است نه اینکه زبانم لال از پیش خودش آمده باشم.)
یه نفر اومد گفتن کو دلیلت؟ معجزه بیار، معجزه آورد، گفتن ساحری.

تا وقتی که اختلاف امام و غیرامام، اختلاف خدا و توهم، اختلاف معجزه و سحر، اختلاف انسان درست و نادرستکار، اختلاف دنیا و آخرت،را نفهمیم به نظر حقیر خدا کاری نمی کند.
چون اعتبارمان برای خرج کردن بهترینهایش تمام شده.

اگر اشتباه می گم، شما درستش رو بگید.
اما معتقد به این هم نیستم که خودمان موجب این دردها شویم تا به کمال برسیم.

pesar.zamini;364138 نوشت:
منظور من از شیعه همون ادم هاییست که پرچم دار دین خدا هستند .اگر راه حلی برای پایان ذبح کردن شیعیان دارید بفرمایید.من عقلم به جایی نمی رسد

اگر منظورتان این است که بزرگان دین کاری بکنند، به حرفهایشان توجه کنید، کاری می کنند، اما انتظار نداشته باشید، برای شهادت یک انسان(که جانش هم خیلی عزیز است) جان میلیاردها نفر دیگر و برنامه کمال انسانیت به خطر بیفتد. از کجا معلوم این شهادت و مرگ یک عده، دامی نباشد برای قربانی کردن میلیونها نفر دیگه، حق بدید که این بزرگواران با حوصله و با تشخیص مصالح تصمیم بگیرند،

ضمناً این احتمال قوی را هم بدهید که اینجور کارها برای تحریک احساسات یک قوم بر علیه قوم دیگر باشد(اینجاست که مجدداً به نظر می رسد کار شما در این مسیر هدایت شده است)!!!!!

هر کاری حساب و کتاب دارد.
ولی اگر شما پیشنهادی مد نطرتان است، بفرمایید، شاید خدا از طریق شما راه حلی را به همه ارائه دهد. مگر قرار است همه ی مشکلات را بزرگان دین حل کنند؟
کندن خندق را کی پیشنهاد داد به پیفمبر(ص)؟
مگر پیغمبر با مشکلات پیچیده مواجه نشدن؟

در مورد قانع شدن هم، چرا قانع نمی شوید؟
اشتباه گفتم بفرمایید تا تصحیح کنیم(اگر بدانم).

asad;364185 نوشت:
پس خوب شما انگار نمیدانی که حتی قاتلان امام حسین هم به رحمت خداوند طمع داشتند و اگر توبه میکردند خدا آنها را میبخشید! این را تا به حال نشنیده بودی نه؟ اینکه کسانی که حجت خدا روی زمین را به بدترین و فجیع ترین شکل ممکن کشتند و به جنازه ی بی جان او هم رحم نکردند هم اگر توبه میکردند بخشیده میشدند! برایت عجیب است نه؟ پس این روایتش رو هم خوب بخوان:

یزید بن معاویه بعد از حادثه کربلا به علی بن الحسین علیه‌ السلام گفت: اگر من توبه کنم، قبول می‌شود؟ امام فرمود: بله؛ اگر واقعاً توبه کنی قبول می‌شود.

ببین قاتلان امام حسین هیچ وقت نمی توانستند توبه کنند چون توبه گرگ مرگ است.من سه سال تحقیق کردم و بعد از سه سال به این نتیجه رسیدم که اگر کسی به عمد مومنی را بکشد جای او تا ابد در جهنم است و دیگر توبه از او قبول نیست لطفا با دفتر مقام معظم رهبری در این مورد تماس حاصل فرمایید تا روشنتان کنند.توبه شرایط خاص خود را دارد و برای هر عملی توبه قابل قبول نیست توبه برای زمانیست که حق الله باشد نه حق الناس.به خاطر همین خدا قصاص را گذاشته .شما این طور میگی اگر در جایی یکی یکی را کشت نباید قصاصش کنند چون امکان دارد او توبه کند.در صورتی که همین حرف تضاد با دین اسلام است.اما چون در این حادثه عاملان تروریست و غیر قابل دسترس هستند پس باید خدا قصاصشان کند.شما برو یه تحقیق در باره قصاص بکن.و این رو بدون توبه فقط برای حق الله است.

asad;364185 نوشت:
بنا بر اين شرك تنها گناهى است كه بدون توبه بخشيده نمى‏شود

گفتم که شرک حق الله است و قتل نفس حق الناس. انگار شما همه چی رو با هم قاطی میکنید
asad;364185 نوشت:
یزید بن معاویه بعد از حادثه کربلا به علی بن الحسین علیه‌ السلام گفت: اگر من توبه کنم، قبول می‌شود؟ امام فرمود: بله؛ اگر واقعاً توبه کنی قبول می‌شود.

حتی امام حسین هم نمی تواند از خون خود بگذرد و بگوید من تو را بخشیدم جون من نبخشیدم
asad;364185 نوشت:
آدرس و سند این روایت رو هم بده تا بررسی کنیم! آخر این روایت نوشتی (توبه ندارد) در حالی که مخالف نص صریح قران است و خود امام صادق فرمودند اگر میخوایید بدونید حدیثی از ما است یا نه آن را بر قران منطبق کنید و اگر مخالف با قران بود به دیوار بکوبید!

تهذیب الااحکام جلد دهم صفحه 165حدیث 658
asad;364185 نوشت:
تو که او را به خدایی قبول نداری پسرم! و ننگت میشود که او خدای توست و روی همین حساب از این لفظ استفاده کردم!

منظور من از قبول نداشتن صفاتی بود که به خدا می گفتید نه خود خدا
asad;364185 نوشت:
ببین کی داره این حرفو میزنه... کسی که از خدا هم جلو زده داره به ما میگه تند نرید

من کی خدا رو جلو زدم!!!!
asad;364185 نوشت:
آیا گفته است که شما را فقط در همین دنیا یاری خواهم کرد؟ اگر گفته حتما آدرس آیشو به منم بدید و اگر نگفته بی خودی برای توجیه حرفهایت آیه قران نیار!

:khaneh:خوب اره منظور خدا همین دنیا بوده دیگه مگه تو قیامت جنگ هست که خدا بخواد ما رو یاری کنه اون دنیا برای حساب کتابه نه یاری یا می بخشه یا نمی بخشه.حرفات این رو میگه که تو اصلا از حرف های قران چیزی حالیت نیست
asad;364185 نوشت:
مگر اینکه شما بر خدا واجب کنی! وگرنه فکر نکنم هیچ چیز بر خدا واجب باشه!

یه کم قران بخون بعد تفسیر المیزان رو هم بخون ببین چه چیزها برای خدا واجب است.تو برو یه کم در باره خود خدا تحقیق کن خیلی چیزها هست که برای خدا واجبه .خیلی اماتور بحث میکنی
asad;364185 نوشت:
گر آخرتی وجود نداشت حرف شما صحیح بود! عدالت وجود نداشت! اما با این وجود حرفتان بی منطق است! دوما خب کسانی که حامی راه خدا بودند (مختار) هم سر کسانی که حامی راه شیطان(شمر) بودند را بریدند! پس خدا در اینجا هم باید از آسمان برای مختار مرغ بریان میفرستاد تا عدالتش را نشان دهد نه؟

اخه چرا حرف های بی منطق میزنی پس این قصاص خداوند برای چیست که گفته اگر کسی کسی را کشت قصاصش کنید و اورا بکشید.شما خیلی افراط میکنی
asad;364185 نوشت:
این استدلالات شما در جای خودش محترم است اما ارزش علمی چندانی در آن نمیبینم!

ببین چیزی که بدهیست نیاز به اثبات علمی نداره شما اگه میتونی یه گزینه دیگه به این اضافه کن
asad;364185 نوشت:
اصلا ممکن است مرگ یک نفر که با قرص سیانور به قتل میرسد بسیار سخت تر از مرگ همان بچه که با چاقو کشته میشود باشد ! چون قبض کننده ی روح از بدن خداست و اوست که میداند به سختی جان انسان را بگیرد یا به راحتی هرچه تمام تر! و این چشم های ماست که خوب و بد ظاهری را به چاقو و گلوله و بمب ربط میدهد!

ببین شما با این جوابتون ماهیت همه چیز رو زیر سوال می برین ماهیت شمشیر با ماهیت تفنگ خیلی فرق داره.یعنی به نظر شما کسی که با سر بریده در راه خدا شهید شده با کسی که با گلوله در راه خدا شهید شده خدا هیچ فرقی بین انها قایل نیست.سخت در اشتباه هستین
asad;364185 نوشت:
اشتباه نکن ! تو از خدا عدالت در همین دنیا را میخوای! که به جز معجزه هیچ چیز نمیتواند آن را عملی کند! اگر از خدا عدالت میخواستی منتظر آخرت مینشستی و عدالت خدا را نظاره میکردی!
اما من بهت پیشنهاد میکنم که از خدا عدالت نخوای چون اگر بخواد به عدل خودش با مارفتار کنه دهن هممون سرویسه!

شما برو اول در مورد کل این دنیا و کلمه عدالت یه تحقیق بکن
asad;364185 نوشت:
اگر نیتت تحقیق است بدون توهین هم میشود این کار را کرد! توهین نکن تا فکر بد نکنم! هرکس برای خود مقدساتی دارد و اینکه تو این قدر راحت به خدا توهین میکنی من را خسته کرده!
خداوند گفته حتی به دشمنانتون هم توهین نکنین بعد تو به خدا توهین میکنی؟

من کجا به خدا توهین کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلمان14;364192 نوشت:
بزرگوار، اینجانب همچین حرفی نزدم، شما یه موضوع مطرح می کنی، جواب داده می شه، دوباره همون رو مطرح می کنی، می گی خدا چرا کاری نمی کنه، می گن چون خدا به انسانها اختیار داده و قرار است آزمایش بشوند، دیگه بهتر از این؟

اخه این سوال من هیچ ربطی به اختیار و ازمایش نداره.بابا یکی از حامیان شیطان یکی از حامین خدا رو صرفا برای اینکه او به خدا و امام و پیامبرش اعتقاد دارد ذبح کرده این چه ربطی به ازمایش و اختیار دارد.خود خدا دستور به قصاص داده و حتما این که خدا به شما زنگ زده و گفته این یه ازمایشه
سلمان14;364192 نوشت:
اما چرا کاری غیر از این مکانیزمهایی که در نهاد انسانها قرار دارد نمی کند؟
چون تمام اولیای خدا را کشتیم !!!!!!!!
مگر همین انسانها نیستیم که می دانند پیغمبر قرار است بیاید و وقتی آمد با او می جنگند؟
مگر همینها نیستیم که اما حسین (ع) را دعوت می کنیم و بعد زیر همه چیز می زنیم؟
بزرگوار، تا زمانیکه این مشکلات حل نشوند، خدا کاری نمی کند(برداشتم همین است نه اینکه زبانم لال از پیش خودش آمده باشم.)
یه نفر اومد گفتن کو دلیلت؟ معجزه بیار، معجزه آورد، گفتن ساحری.

اعمال گذشتگان ابله و نادان هیچ ربطی به ما و این کودک ذبح شده ندارد نه ما با پیامبر جنگیدیم ونه ما به امام حسین نامه نوشتیم.کدام مشکلات حل نشود.ما که به کسی نگفتیم تو ساحری
سلمان14;364192 نوشت:
تا وقتی که اختلاف امام و غیرامام، اختلاف خدا و توهم، اختلاف معجزه و سحر، اختلاف انسان درست و نادرستکار، اختلاف دنیا و آخرت،را نفهمیم به نظر حقیر خدا کاری نمی کند.
چون اعتبارمان برای خرج کردن بهترینهایش تمام شده.

این عجب خداییست که میگوید چوب گذشتگان را شما بخورید
سلمان14;364192 نوشت:
اگر منظورتان این است که بزرگان دین کاری بکنند، به حرفهایشان توجه کنید، کاری می کنند، اما انتظار نداشته باشید، برای شهادت یک انسان(که جانش هم خیلی عزیز است) جان میلیاردها نفر دیگر و برنامه کمال انسانیت به خطر بیفتد. از کجا معلوم این شهادت و مرگ یک عده، دامی نباشد برای قربانی کردن میلیونها نفر دیگه، حق بدید که این بزرگواران با حوصله و با تشخیص مصالح تصمیم بگیرند،

ضمناً این احتمال قوی را هم بدهید که اینجور کارها برای تحریک احساسات یک قوم بر علیه قوم دیگر باشد(اینجاست که مجدداً به نظر می رسد کار شما در این مسیر هدایت شده است)!!!!!

هر کاری حساب و کتاب دارد.
ولی اگر شما پیشنهادی مد نطرتان است، بفرمایید، شاید خدا از طریق شما راه حلی را به همه ارائه دهد. مگر قرار است همه ی مشکلات را بزرگان دین حل کنند؟
کندن خندق را کی پیشنهاد داد به پیفمبر(ص)؟
مگر پیغمبر با مشکلات پیچیده مواجه نشدن؟

در مورد قانع شدن هم، چرا قانع نمی شوید؟
اشتباه گفتم بفرمایید تا تصحیح کنیم(اگر بدانم).


ببین دوست عزیز الان ما در اقلیت به سر میبریم و دشمن در اکثریت ما ضعیف و انها قدرتمند هستند.پس با این حساب فعلا نمی توانیم کاری انجام دهیم چون نابودمان میکنند.الان فقط خدا می تواند کاری انجام دهد

pesar.zamini;364304 نوشت:
اخه این سوال من هیچ ربطی به اختیار و ازمایش نداره.بابا یکی از حامیان شیطان یکی از حامین خدا رو صرفا برای اینکه او به خدا و امام و پیامبرش اعتقاد دارد ذبح کرده این چه ربطی به ازمایش و اختیار دارد.خود خدا دستور به قصاص داده و حتما این که خدا به شما زنگ زده و گفته این یه ازمایشه

این موضوع(شهادت یک کودک) را از نظر خودتان به صورتی بنویسید که به اختیار و آزمایش ربط داشته باشد، تا بتونیم با مسئله ای که الان طرح کردید و به قول خودتان به اختیار و آزمایش ربط ندارد، مقایسه اش کنیم.

pesar.zamini;364304 نوشت:
اعمال گذشتگان ابله و نادان هیچ ربطی به ما و این کودک ذبح شده ندارد نه ما با پیامبر جنگیدیم ونه ما به امام حسین نامه نوشتیم.کدام مشکلات حل نشود.ما که به کسی نگفتیم تو ساحری

pesar.zamini;364304 نوشت:
این عجب خداییست که میگوید چوب گذشتگان را شما بخورید

انشاءا.. ما مثل اونها نباشیم، اما فکر نمی کنم تضمینی باشد، همین اعتراضاتمان نامه برای خداست، نیست؟؟؟!!!!
قضیه چوبخوردن نیست، قضیه فهمیدن است، تاوقتی که نمی دانیم، هیچ اختلافی با اونها نداریم - به واژه ای که استفاده کردید دقت کنید
ما فعلاً بین خودمون یکی میاد تحقیق میکنه، میگه سحر چیه، جادو چیه، امام کیه، و ..... هزارتا انگ کفر و نجس و ... بهش می زنیم، بعد بیایم ادعا کنیم، میفهمیم!!!!!
(این حرفها کلی است، توهین به کسی نباشد)

pesar.zamini;364304 نوشت:
ببین دوست عزیز الان ما در اقلیت به سر میبریم و دشمن در اکثریت ما ضعیف و انها قدرتمند هستند.پس با این حساب فعلا نمی توانیم کاری انجام دهیم چون نابودمان میکنند.الان فقط خدا می تواند کاری انجام دهد

شما شهادت یک نفر را به نابودی همه تعبیر میکنید. خودتان قضاوت کنید.
اگر ضعیف به آن معنا بودیم، این کارها رو نمی کردن.

pesar.zamini;364138 نوشت:
هدف اصلی بحث شناخت واقعی خداست نه توهم.

اگر واقعاً بدنبال شناختید، راهش این است:

Albus;363918 نوشت:
1-خیر محض باشد.
2-خیرش از شرش بیشتر باشد.
3-خیر و شرش مساوی باشند.
4-خیرش از شرش کمتر باشد.
5-شر محض باشد.
مورد اول که همان حق تعالی است.مورد پنجم هم عدم محض است که ممتنع است و وجود نمی یابد.مورد 4 و 3 نیز وجود ندارند.
بنابراین هر چیزی که هست یا خیر محض است یا خیرش از شرش بیشتر است.لذا در جهان هستی بیشتر خیر داریم تا شر.اما این که چرا شرور وجود دارند بحث دیگری است.

اگر تا اینجا را قبول دارید،می توانیم ادامه دهیم و ببینیم که اساساً چرا شرور وجود دارند.کتاب "عدل الهی" شهید مطهری را هم شدیداً توصیه می کنم.

اشکالات اینها را بگیرید. هزاران فیلسوف و مغز متفکر و ... در طول 14 قرن شاید هم بیشتر به اینها اندیشیده اند.

[=arial black]داستان موسی و خضر (ع)
از داستان‎های جالب زندگی موسی ـ علیه السلام ـ ماجرای شیرین او با حضرت خضر ـ علیه السلام ـ است كه در قرآن سوره كهف آمده و دارای نكات و درسهای آموزنده گوناگونی است، در این راستا نظر شما به فرازهایی زیر از آن داستان جلب می‎كنیم.
سخنرانی موسی ـ علیه السلام ـ و ترك اولی او
هنگامی كه فرعون و فرعونیان در دریای نیل غرق شده و به هلاكت رسیدند، بنی‎اسرائیل به رهبری حضرت موسی ـ علیه السلام ـ پس از سالها مبارزه، پیروز شدند و زمام امور رهبری به دست موسی ـ علیه السلام ـ افتاد.
او در یك اجتماع بسیار بزرگ (كه می‎توان آن را به عنوان جشن پیروزی نامید) در حضور بنی‎اسرائیل سخنرانی كرد، مجلس بسیار باشكوه بود، ناگاه یك نفر از موسی ـ علیه السلام ـ پرسید: «آیا كسی را می‎شناسی كه نسبت به تو اعلم (عالم‎تر) باشد؟»
موسی ـ علیه السلام ـ در پاسخ گفت: نه.
و مطابق بعضی از روایات، پس از نزول تورات و سخن گفتن مستقیم خدا با موسی ـ علیه السلام ـ، موسی در ذهن خود به خودش گفت: «خداوند هیچكس را عالم‎تر از من نیافریده است.» در این هنگام خداوند به جبرئیل وحی كرد موسی را دریاب كه در وادی هلاكت افتاده. (یعنی براثر حالتی شبیه خودخواهی، در سراشیبی نزول از مقامات عالیه معنوی قرار گرفته، به یاریش بشتاب تا اصلاح شود. جبرئیل به سراغ موسی آمد...)
خداوند همان‎دم به موسی ـ علیه السلام ـ وحی كرد: آری داناتر از تو عبد و بنده ما خضر ـ علیه السلام ـ است، او اكنون در تنگه دو دریا،
[1] در كنار سنگی عظیم است.
موسی ـ علیه السلام ـ عرض كرد: «چگونه به حضور او نایل شوم؟»
خداوند فرمود: «یك عدد ماهی بگیر و در میان زنبیل خود بگذار، و به سوی آن تنگه دو دریا برو، در هر جا كه آن ماهی را گم كردی، آن عالم در همانجا است.»
[2]
موسی‎ ـ علیه السلام ـ در جستجوی استاد
موسی ـ علیه السلام ـ كه دانش‎دوست بود، گفت: من دست از جستجو برنمی‎دارم تا به محل آن تنگه دو دریا برسم، هرچند مدّت طولانی به راه خود ادامه دهم.
موسی دوست و همسفری برای خود انتخاب كرد كه همان مرد رشید و شجاع و با ایمان بنی‎اسرائیل به نام یوشع بن نون بود، موسی یك عدد ماهی در میان زنبیل نهاد و اندكی زاد و توشه راه‎ برداشت و همراه یوشع به سوی تنگه دو دریا حركت كردند. هنگامی كه به آنجا رسیدند در كنار صخره‎ای اندكی استراحت كردند، در همان‎جا موسی و یوشع، ماهی‎ای را به همراه داشتند، فراموش كردند. بعد معلوم شد كه ماهی براثر رسیدن قطرات آب به طور معجزه‎آسایی خود را در همان تنگه به دریا افكنده و ناپدید �یا آمدند و در آنجا سوار كشتی شدند آن كشتی پر از مسافر بود، در عین حال صاحبان كشتی آنها را سوار كردند. پس از آنكه كشتی مقداری حركت كرد، خضر ـ علیه السلام ـ برخاست و گوشه‎ای از كشتی را سوراخ كرد و آن قسمت را شكست و سپس آن قسمت ویران شده را با پارچه و گل محكم نمود كه آب وارد كشتی نشود.
موسی ـ علیه السلام ـ وقتی این منظره نامناسب را كه موجب خطر جان مسافران می‎شد دید، بسیار خشمگین شد و به خضر گفت: «آیا كشتی را سوراخ كردی كه اهلش را غرق كنی، راستی چه كار بدی انجام دادی؟»
حضرت خضر ـ علیه السلام ـ گفت: «آیا نگفتم كه تو نمی‎توانی همراه من صبر و تحمّل كنی؟!»
موسی گفت: مرا به خاطر این فراموشكاری، بازخواست نكن و بر من به خاطر این اعتراض سخت نگیر.
از آنجا گذشتند و از كشتی پیاده شدند به راه خود ادامه دادند، در مسیر راه خضر ـ علیه السلام ـ كودكی را دید كه همراه خردسالان بازی می‎كرد، خضر به سوی او حمله كرد و او را گرفت و كشت.
موسی ـ علیه السلام ـ با دیدن این منظره وحشتناك تاب نیاورد و با خشم به خضر ـ علیه السلام ـ گفت: «آیا انسان پاك را بی‎آنكه قتلی كرده باشد كشتی؟ به راستی كار زشتی انجام دادی.» حتّی موسی ـ علیه السلام ـ بر اثر شدّت ناراحتی به خضر ـ علیه السلام ـ حمله كرد و او را گرفت و به زمین كوبید كه چرا این كار را كردی؟
خضر گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانایی نداری با من صبر كنی؟
موسی ـ علیه السلام ـ گفت: اگر بعد از این از تو درباره چیزی سؤال كنم، دیگر با من مصاحبت نكن، چرا كه از ناحیه من معذور خواهی بود.
از آنجا حركت كردند تا اینكه شب به قریه‎ای به نام ناصره رسیدند، آنها از مردم آنجا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذایی به آنها ندادند و آنها را مهمان خود ننمودند، در این هنگام خضر ـ علیه السلام ـ به دیواری كه در حال ویران شدن بوشده است.
موسی و همسفرش از آن محل گذشتند، طولانی بودن راه و سفر موجب خستگی و گرسنگی آنها گردید، در این هنگام موسی ـ علیه السلام ـ به خاطرش آمد كه غذایی به همراه خود آورده‎اند، به یوشع گفت: «غذای ما را بیاور كه از این سفر سخت خسته شده‎ایم.»
یوشع گفت: آیا به خاطر داری هنگامی كه ما به كنار آن صخره پناه بردیم، من در آنجا فراموش كردم كه ماجرای ماهی را بازگو كنم، و این شیطان بود كه یاد آن را از خاطر من ربود، و ماهی راهش را به طرز شگفت‎انگیز در دریا پیش گرفت و ناپدید شد.
و از آنجا كه این موضوع به صورت نشانه‎ای برای موسی ـ علیه السلام ـ در رابطه با پیدا كردن عالِم، بیان شده بود موسی ـ علیه السلام ـ مطلب را دریافت و گفت: این همان چیزی است كه ما می‎خواستیم و به دنبال آن می‎گشتیم. در این هنگام از همانجا بازگشتند و به جستجوی آن عالِم پرداختند، وقتی كه به تنگه رسیدند حضرت خضر ـ علیه السلام ـ را در آنجا دیدند.
[3] پس از احوالپرسی، موسی ـ علیه السلام ـ به او گفت:
«آیا من از تو پیروی كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟»
خضر: تو هرگز نمیغتوانی همراه من صبر و تحمّل كنی، و چگونه می‎توانی در مورد رموز و اسراری كه به آن آگاهی نداری شكیبا باشی؟
موسی: به خواست خدا مرا شكیبا خواهی یافت، و در هیچ كاری مخالفت فرمان تو را نخواهم كرد.
خضر: پس اگر می‎خواهی به دنبال من بیایی از هیچ چیز سؤال نكن، تا خودم به موقع، آن را برای تو بازگو كنم.
موسی ـ علیه السلام ـ مجدّداً این تعهّد را داد كه با صبر و تحمّل همراه استاد حركت كند و به این ترتیب همراه خضر ـ علیه السلام ـ به راه افتاد.
[4]
دیدار موسی از سه حادثه عجیب
موسی و یوشع و خضر ـ علیه السلام ـ با هم به كنار در� نگاه كرد و به موسی ـ علیه السلام ـ گفت: به اذن خدا برخیز تا این دیوار را تعمیر و استوار كنیم تا خراب نشود. خضر ـ علیه السلام ـ مشغول تعمیر شد.
موسی ـ علیه السلام ـ كه خسته و كوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس می‎كرد شخصیت والای او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادی سخت جریحه‎دار شده و در عین حال خضر ـ علیه السلام ـ به تعمیر دیوار آن آبادی می‎پردازد، بار دیگر تعهّد خود را به كلّی فراموش كرد و زبان به اعتراض گشود، اما اعتراضی سبكتر و ملایمتر از گذشته، گفت: «می‎خواستی در مقابل این كار اجرتی بگیری؟» اینجا بود كه خضر ـ علیه السلام ـ به موسی ـ علیه السلام ـ گفت:
«هذا فِراقُ بَینِی وَ بَینِكَ...؛ اینك وقت جدایی من و تو است، اما به زودی راز آنچه را كه نتوانستی بر آن صبر كنی، برای تو بازگو می‎كنم.»
[5]
موسی ـ علیه السلام ـ سخنی نگفت، و دریافت كه نمی‎تواند همراه خضر ـ علیه السلام ـ باشد و دربرابر كارهای عجیب او صبر و تحمّل داشته باشد.
توضیحات خضر ـ علیه السلام ـ در مورد سه حادثه عجیب
حضرت خضر ـ علیه السلام ـ راز سه حادثه شگفت‎انگیز فوق را برای موسی ـ علیه السلام ـ چنین توضیح داد:
اما آن كشتی مال گروهی از مستمندان بود كه با آن در دریا كار می‎كردند، و من خواستم آن را معیوب كنم و به این وسیله آن كشتی را از غصب ستمگر زمان برهانم. چرا كه پشت سرشان پادشاه ستمگری بود كه هر كشتی سالمی را به زور می‎گرفت. معیوب كردن من، برای نگهداری كشتی برای صاحبانش بود.
و امّا آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم كه آنان را به طغیان و كفر وادارد، از این رو خواستیم كه پروردگارشان به جای او فرزندی پاك‎سرشت و با محبّت به آن دو بدهد.
[6]
و امّا آن دیوار از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، گنجی متعلّق به آن یتیمان در زیر دیوار وجد داشت، و پدرشان مرد صالحی بود، و پروردگار تو می‎خواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند. این رحمتی از پروردگار تو بود، من آن كارها را انجام دادم تا زیر دیوار محفوظ بماند و آن گنج خارج نشود و به دست بیگانه نیفتد، من این كارها را خودسرانه انجام ندادم. این بود راز كارهایی كه نتوانستی در برابر آنها تحمّل كنی.
[7]
موسی ـ علیه السلام ـ از توضیحات حضرت خضر ـ علیه السلام ـ قانع شد.
توصیه خضر ـ علیه السلام ـ و نوشته لوح گنج
هنگام جدایی خضر ـ علیه السلام ـ از موسی ـ علیه السلام ـ، موسی به او گفت: مرا سفارش و موعظه كن، خضر مطالبی فرمود از جمله گفت: «از سه چیز بپرهیز و دوری كن: 1. لجاجت 2. و از راه رفتن بی‎هدف و بدون نیاز 3. و از خنده بدون تعجّب، خطاهایت را بیاد بیاور و از تجسّس در خطاهای مردم پرهیز كن.»
از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده آن گنجی كه زیر دیوار مخفی بود، لوح طلایی بود كه در آن چنین نوشته شده بود:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ، عَجِبْتُ لِمَنْ اَیقَنَ بِالمَوْتِ كَیفَ یفْرَحُ، عَجِبْتُ لِمَنْ اَیقَنَ بِالْقَدَرِ كَیفَ یحْزَنُ؟ و عَجِبْتُ لِمَنْ رأی الدُّنیا و تَقَلُّبَها بِاَهْلِها كیفَ یرْكَنُ اِلَیها، و ینْبَغِی لِمَنْ غَفَلَ عَنِ اللهِ اَلّا یتَّهَمَ اللهُ تَبارَكَ و تَعالی فی قَضائِهِ و لا یسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان ـ تعجّب می‎كنم برای كسی كه یقین به مرگ دارد چگونه شادی مستانه می‎كند؟ تعجّب می‎كنم برای كسی كه یقین به قضا و قدر الهی دارد، چگونه اندوهگین می‎شود، تعجّب می‎كنم برای كسی كه دنیا و دگرگونیهای آن را با اهلش می‎نگرد، چگونه بر آن اعتماد می‎كند؟ و سزاوار است آن كسی كه از خداوند غافل می‎گردد، خداوند متعال را در قضاوتش متّهم نكند، و در رزق و روزی رساندن او را به كندی و تأخیر یاد ننماید.»
[8]


[/HR]

[=arial black][1] . به گفته اكثر مفسّران، منظور از این تنگه دو دریا، محل اتّصال خلیج عقبه با خلیج سوئز است.
[2] . بحارالانوار، ج 13، ص 278.
[3] . در حدیثی از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده فرمود: هنگامی كه موسی ـ علیه السلام ـ با خضر ـ علیه السلام ـ در كنار دریا ملاقات كرد، پرنده‎ای در برابر آن دو ظاهر شد، قطره‎ای آب دریا با منقارش برداشت، خضر به موسی ـ علیه السلام ـ گفت: «آیا می‎دانی این پرنده چه می‎گوید؟ موسی گفت: چه می‎گوید؟
خضر گفت: می‎گوید «وَ رَبِّ السَّماواتِ و الاَرضِ وَ رَبِّ الْبَحْرِ ما عِلْمُكُما مِنْ عِلْمِ اللهِ اِلّا قَدْرَ ما اَخَذْتُ بِمِنْقارِی مِنْ هذَا الْبَحْرِ؛ و سوگند به پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار دریا، دانش شما دو نفر (موسی و خضر) در مقایسه با علم خدا نیست مگر به اندازه آنچه از آب در منقارم گرفته‎ام نسبت به این دریا» (بحارالانوار، ج 13، ص 302).
و در روایت دیگر آمده: «این پرنده كوچكتر از گنجشك بود و از نوع پرستو بود و گفت: «علم شما در مقابل علم محمّد و آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ به اندازه مقدار آبی است كه به منقار گرفته‎ام نسبت به دریا.» (همان مدرك؛ پاورقی).
[4] . مضمون آیات 60 تا 70 سوره كهف.
[5] . كهف، 71 تا 78؛ بحارالانوار، ج 13، ص 280. روایت شده: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «خدا برادرم موسی ـ علیه السلام ـ را رحمت كند، اگر تحمّل می‎كرد، عجیبترین شگفتیها را (از دست خضر) می‎دید و نیز فرمود: اگر صبر می‎كرد، هزار شگفتی می‎دید. (نورالثقلین، ج 3، ص 282) و از امام باقر ـ علیه السلام ـ یا امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده فرمود: «لَوْ صَبَرَ مُوسی لَاَراهُ الْعالِمُ سَبْعِینَ اُعْجُوبَهٍ؛ اگر موسی ـ علیه السلام ـ صبر و تحمّل می‎كرد، آن عالِم (خضر) هفتاد حادثه عجیب به موسی ـ علیه السلام ـ نشان می‎داد.» (بحارالانوار، ج 13، ص 284 و 301).
نیز روایت شده: از موسی ـ علیه السلام ـ پرسیدند: سخت‎ترین حادثه زندگی تو چه بود؟ موسی ـ علیه السلام ـ در پاسخ گفت: «هیچیك از آن همه مشكلات (عصر فرعون و عصر حكومت بنی‎اسرائیل با آن همه رنجها) همانند گفتار خضر ـ علیه السلام ـ برایم رنج‎آور نبود كه خبر از فراق و جدایی خود از من داد و مرا از علوم خود محروم ساخت.» (تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل آیه 78 كهف).
[6] . كارهای خضر ـ علیه السلام ـ به خصوص كشتن نوجوان گرچه ظاهری بسیار زننده داشت، ولی باید توجّه داشت كه فرق است بین نظام تشریع و تكوین، خداوند حاكم بر هر دو نظام است، در این صورت هیچ مانعی ندارد كه خداوند گروهی مانند موسی ـ علیه السلام ـ را مأمور اجرای نظام تشریع كند، و گروهی یا شخصی (مانند خضر) را مأمور اجرای نظام تكوین، از نظر نظام تكوین، هیچ مانعی ندارد كه خداوند حتّی كودك نابالغی را دچار حادثه‎ای كند كه جان بسپارد، چرا كه وجودش ممكن است در آینده موجب خطرهای عظیم گردد، مانند اینكه پزشك دست یا پای كسی را قطع می‎كند تا میكرب سرطان از آن به سایر اعضاء سرایت ننماید.
كارهای حضرت خضر ـ علیه السلام ـ در ماجرای فوق در محدوده نظام تكوین بوده، ولی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ مأمور كارها در محدوده تشریع بود، از این رو مقام موسی ـ علیه السلام ـ در این راستا از حضرت خضر ـ علیه السلام ـ بالاتر بود، اگرچه در محدوده نظام تكوین، مقام خضر ـ علیه السلام ـ بالاتر بود.
از سوی دیگر این كار خضر ـ علیه السلام ـ از نشانه‎های رحمت الهی و پاداش او به پدر و مادر با ایمان بود، خضر به دستور خدا آن كودك كافر را ـ كه اگر می‎ماند موجب كفر و انحراف پدر و مادر می‎شد، كشت، ولی به جای آن كودك، خداوند دختری به آن پدر و مادر مرحمت فرمود، كه كانون ایمان و تقوا بود و به فرموده امام صادق ـ علیه السلام ـ از نسل او هفتاد پیامبر، به وجود آمد. (تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 286).
[7] . كهف، 79 تا 83.
[8] . بحارالانوار، ج 13، ص 294.

pesar.zamini;364294 نوشت:

من کجا به خدا توهین کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

pesar.zamini;363375 نوشت:
خوبه که به ارامش رسیدی منم میخوام خدا رو از تموم لحضه های زندگیم خط بزنم .از دیروز حالم بد و بدتر میشه دیگه بریدم میخوام بی خیال این خدا بشم.زندگی کنم و منتظر مرگم باشم.حالم از دین و مذهب و خدا داره به هم میخورهمیخوام مذهب و دین رو از زندگیم حذف کنم اینطوری اروم میشم.اگه بتونم وجود خدا رو فراموش کنم بهتر میتونم زندگی کنم و بهتر میتونم با حوادث کنار بیام.میخوام این طور فکر کنم که حوادث دنیا به صورت اتفاقی پیش میاد و حتی منم به طور اتفاقی به این دنیا اومدم.حکم ارتداد و کافر شدنم رو خودم به خودم دادم.میدونم به خاطر حرفام خدا یه روز به حسابم میرسه شاید یه روز من رو هم مثل این کودک سرم و ببرند و یا مثل او دختر سه ساله سوریه ای به زنجیر کنند و جلوی چشام پدر و مادرم رو بکشند ولی خوب مشکلی نیست جان من از جان این کودک شیرینتر نیست خدا خیلی ها رو تو جهنم میسوزونه منم یکیش .به خودم گفتم این خدا برای علی اضغر امام حسین چی بوده برای حضرت فاطمه چی بوده که بخواد برای من و این کودک چی باشه.چنان چه این کودک و هزاران مثل این برای خدا مهم نیستند چرا خدا برای من مهم باشد .من گفتم هان ای خدا من یک کافر و اهل جهنمی به تو حرفی دارم.من تو را به خدایی انتخاب نکردم و نخواهم کرد تو خود به زور خدایم شدی پس تو که به زور خدایم شدی انصاف داشته باش و مرا زیاد شکنجه نکن ای بهترین شکنجه کننده.

لطفا برای ما توضیح بفرمایید اگر این جملات توهین به خدا نیست پس چیه؟!

سلمان14;364312 نوشت:
این موضوع(شهادت یک کودک) را از نظر خودتان به صورتی بنویسید که به اختیار و آزمایش ربط داشته باشد، تا بتونیم با مسئله ای که الان طرح کردید و به قول خودتان به اختیار و آزمایش ربط ندارد، مقایسه اش کنیم.

انشاءا.. ما مثل اونها نباشیم، اما فکر نمی کنم تضمینی باشد، همین اعتراضاتمان نامه برای خداست، نیست؟؟؟!!!!
قضیه چوبخوردن نیست، قضیه فهمیدن است، تاوقتی که نمی دانیم، هیچ اختلافی با اونها نداریم - به واژه ای که استفاده کردید دقت کنید
ما فعلاً بین خودمون یکی میاد تحقیق میکنه، میگه سحر چیه، جادو چیه، امام کیه، و ..... هزارتا انگ کفر و نجس و ... بهش می زنیم، بعد بیایم ادعا کنیم، میفهمیم!!!!!
(این حرفها کلی است، توهین به کسی نباشد)

شما شهادت یک نفر را به نابودی همه تعبیر میکنید. خودتان قضاوت کنید.
اگر ضعیف به آن معنا بودیم، این کارها رو نمی کردن.

اگر واقعاً بدنبال شناختید، راهش این است:

اشکالات اینها را بگیرید. هزاران فیلسوف و مغز متفکر و ... در طول 14 قرن شاید هم بیشتر به اینها اندیشیده اند.

داداش من اینا اخه چه ربطی به حادثه مد نظر ما دارن.من میگم چرا خداوند به یک کودک شیعه هیچ کمکی نکرد و من میگم ایا بهتر نیست گزینه خیلی بدتر در جهان اتفاق نیافته شما میگین اختیار و ازمایش شر و خیر

ریحانه سادات;364413 نوشت:
میخوام بی خیال این خدا بشم.

کجای این حرف توهینه.من گفتم بی خیال این خدا بشم یعنی اینکه دیگه ازش هیچ انتظاری تو هیچ حادثه ای ندارم.در کل حوادث روزمره بشری منظور اینجانب بود
ریحانه سادات;364413 نوشت:
حالم از دین و مذهب و خدا داره به هم میخوره

ببینید تنها چیزی که کل دنیا بر سر اون میجنگند عامل اصلیش دین و مذهبه چون این عامل یعنی دین و مذهب باعث خون و خونریزی های شدیده.و چون خداوند در قبال جنایات بشری سکوت اختیار کرده و اجازه داده بشر هر غلطی که خواست بکند دنیای ما به چنین وضعی افتاده پس من از عامل جنگ و سکوت خدا حالم بهم میخوره و این توهین نیست فقط نقده
ریحانه سادات;364413 نوشت:
این خدا برای علی اضغر امام حسین چی بوده برای حضرت فاطمه چی بوده که بخواد برای من و این کودک چی باشه

قبول دارم اینجا رو تند رفتم و من از همتون معذرت میخوام هم از حضرت فاطمه و هم از علی اصغر
ریحانه سادات;364413 نوشت:
تو خود به زور خدایم شدی

این واقعیت محضه و با توهین خیلی فرق داره چون امدن من به این دنیا با اختیار خودم نبوده با وجود اینکه ان زمان خودم هم وجود نداشتم
ریحانه سادات;364413 نوشت:
ای بهترین شکنجه کننده.

به نظرتون این توهینه خودش این رو تو جای جایه قران اورده

سلام
ببخشید من نظرات همه رو نخوندم
اما به نظرم میرسه که این اعمال زشت برای ما انسان ها ظاهری زشت و دردناک دارن!!!
نمیدونم چطوری منظورمو برسونم
ما هیچ وقت نمیتونیم حکمت های خدارو بفهمیم
همین اتفاقاتی که داره تو دنیا پیش میاد و ما بهشون میگیم ظلم همشون حکمت های خداست
و مطمئنا به این معنا نیست که خدا این ظلما و شکنجه ها رو دوست داره و عدالت نداره و ...

بهتره با دید وسیع تری به این مسائل نگاه کنیم
این موضوع اصلا عدالت خداوند رو زیر سوال نمیبره!!

[SPOILER]یکی از حکمت هاش اینه که شما این مسئله ذهنتونو درگیر کنه براتون سوال پیش بیاد
بعد بیاید تو این سایت یه تاپیک ایجاد کنید ذهنه یه عده رو هم مشغول کنین
حالا یا به نتیجه میرسین یا نه!!!!:Gig: [/SPOILER]

[="DarkSlateBlue"]سلام!
عزیزم من حرفی رو از خودم نزدم! من تفسیر نمونه برات گذاشتم! و همینطور روایت برایت گذاشتم! تعجب میکنم که خودتو از علما و امام سجاد هم بالاتر میدونی چون اونا میگن میشه توبه کرد شما با وقاحت هرچه تمام تر میگی نمیشه! (به نظرم شما همچنان از خدا و ائمه و علما جلو زدی)

pesar.zamini;364294 نوشت:
ببین قاتلان امام حسین هیچ وقت نمی توانستند توبه کنند چون توبه گرگ مرگ است.من سه سال تحقیق کردم و بعد از سه سال به این نتیجه رسیدم که اگر کسی به عمد مومنی را بکشد جای او تا ابد در جهنم است و دیگر توبه از او قبول نیست لطفا با دفتر مقام معظم رهبری در این مورد تماس حاصل فرمایید تا روشنتان کنند.توبه شرایط خاص خود را دارد و برای هر عملی توبه قابل قبول نیست توبه برای زمانیست که حق الله باشد نه حق الناس.به خاطر همین خدا قصاص را گذاشته .شما این طور میگی اگر در جایی یکی یکی را کشت نباید قصاصش کنند چون امکان دارد او توبه کند.در صورتی که همین حرف تضاد با دین اسلام است.اما چون در این حادثه عاملان تروریست و غیر قابل دسترس هستند پس باید خدا قصاصشان کند.شما برو یه تحقیق در باره قصاص بکن.و این رو بدون توبه فقط برای حق الله است.

برفرض هم که حرف شما درست باشد و قتل حق الناس هم باشد! حالا یک سوال ازت میپرسم دوست دارم صریح جواب بدی!
آیا در آخرت جزای کسی که انسانی را میکشد و بعد شدیدا پشیمان میشود و توبه میکند و انسان خوبی میشود با جزای کسی که انسانی را میکشد و بعد از کشتن او به آن افتخار میکند و از کار خود پشیمان نیست یکی است یا خیر؟
اگر بگویی یکی است که بی سوادی خودت را اثبات کرده ای
اگر بگویی یکسان نیست به سوال زیر جواب بده:
زمانی که آن مرد بچه را سر میبرید اگر خدا او را سنگ میکرد و به او فرصت توبه نمیداد آیا آن مرد در آخرت به خدا نمیگفت چرا به من فرصت توبه ندادی تا جزای کارم آسان تر شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم در جوابی که میدهی خوب دقت کنی پسرک!

pesar.zamini;364294 نوشت:
حتی امام حسین هم نمی تواند از خون خود بگذرد و بگوید من تو را بخشیدم جون من نبخشیدم

خندیدیم
پس حر هم جهنمی است چون امام حسین او را بخشید اما شما به نظرم هنوز نبخشیدیش! :khaneh:
pesar.zamini;364294 نوشت:
تهذیب الااحکام جلد دهم صفحه 165حدیث 658

این هم متن روایت:
الحسين بن سعيد عن حماد بن عيسى عن ابي السفاتج عن ابي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل " ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم
و این هم ترجمه جنابعالی:
وحدیثی از امام جعفر صادق که می فرماید جزای کشنده مومن از روی عمد جهنم است و بس او توبه ندارد.
و حالا به من جواب بده کجای متن روایت نوشته شده که توبه ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برای به کرسی نشاندن حرفهای مضحکت روایات رو هم تحریف میکنی؟
pesar.zamini;364294 نوشت:
منظور من از قبول نداشتن صفاتی بود که به خدا می گفتید نه خود خدا

عجب ! پس شما برای خود خدایی را برگزیدید که عادل نیست! این هم از عجایب روزگار است!
pesar.zamini;364294 نوشت:
من کی خدا رو جلو زدم!!!!

همین شاه میبخشه شاه قلی نمیبخشه دیگه! خدا در برابر جنایت اون سر بریده شدن صبر کرده شما تقاضای محاکمه دارید! این یعنی از خدا جلو زدید پسرم!

pesar.zamini;364294 نوشت:
خوب اره منظور خدا همین دنیا بوده دیگه مگه تو قیامت جنگ هست که خدا بخواد ما رو یاری کنه

مگه یاری کردن فقط در جنگ هست عزیزم؟ مثلا وقتی من میگم خدایا منو تو کنکور یاری کن خدا منو یاری نمیکنه؟ چون جنگ نیست؟ یا وقتی میگم خدایا منو یاری کن تا زندگی موفقی داشته باشم خدا یاری نمیکنه دیگه نه؟ چون میدون جنگ وجود نداره! میگم شما چرا مفسر نشدی؟
pesar.zamini;364294 نوشت:
اون دنیا برای حساب کتابه نه یاری یا می بخشه یا نمی بخشه.

اینکه اون دنیا خداوند بنده ی گناهکار رو با رحمت خودش مورد عنایت قرار بده آیا یاری رسوندن نیست؟ پس چیه؟ اگر نخواد یاری کنه و با عدلش رفتار کنه که میره جهنم اون بنده ی گناهکار؟

pesar.zamini;364294 نوشت:
حرفات این رو میگه که تو اصلا از حرف های قران چیزی حالیت نیست

شما که حالیته چرا آدرس آیشو ندادی تا بررسی کنم؟ یادت رفت برات نوشتم حتما آدرس آیشو بده؟ اگر یادت رفت یادآوری کنم؟ بیا اینم یادآوری:

asad;364185 نوشت:
آیا گفته است که شما را فقط در همین دنیا یاری خواهم کرد؟ اگر گفته حتما آدرس آیشو به منم بدید و اگر نگفته بی خودی برای توجیه حرفهایت آیه قران نیار!

pesar.zamini;364294 نوشت:
یه کم قران بخون بعد تفسیر المیزان رو هم بخون ببین چه چیزها برای خدا واجب است.تو برو یه کم در باره خود خدا تحقیق کن خیلی چیزها هست که برای خدا واجبه

اون چیزهایی که تو ازش حرف میزنی رو خود خدا بر خودش مقرر ساخته نه اینکه کسی بر او واجب کرده باشد! و کل هستی در ید قدرت خداوند است و میتواند در یک آن همه را نابود کند تا این واجباتی که شما ازش حرف میزنی هم از بین بره! اکی؟

pesar.zamini;364294 نوشت:
اخه چرا حرف های بی منطق میزنی پس این قصاص خداوند برای چیست که گفته اگر کسی کسی را کشت قصاصش کنید و اورا بکشید.شما خیلی افراط میکنی

بی منطق کسی است که وجود حکم این قصاص در دنیا را را علت عادل نبودن خدا و علت وجود نداشتن آخرت و علت ناتوانی خدا میپندارد!
برادر من اگر قرار بود همه ی قاتلان در این دنیا قصاص بشوند پس آخرت کیلو چند است؟
کسانی که در این دنیا قصاص شوند خوش به حالشان است که طعم قصاص دنیوی را چشیده اند! و آخرت هم برای این است که اگر کسی از قصاص در این دنیا در رفت آن دنیا دهانش مسواک شود! مفهوم شد؟
pesar.zamini;364294 نوشت:
ببین چیزی که بدهیست نیاز به اثبات علمی نداره شما اگه میتونی یه گزینه دیگه به این اضافه کن

ههه من میتونم ده ها گزینه ی دیگه به این اضافه کنم!
خیلی خوب
خوب
متوسط به بالا
متوسط
متوسط به پایین
یکم بد
بد
خیلی بد
خیلی خیلی بد
وحشتناک بد
بی نهایت بد
و بگیر برو
pesar.zamini;364294 نوشت:
ببین شما با این جوابتون ماهیت همه چیز رو زیر سوال می برین ماهیت شمشیر با ماهیت تفنگ خیلی فرق داره.یعنی به نظر شما کسی که با سر بریده در راه خدا شهید شده با کسی که با گلوله در راه خدا شهید شده خدا هیچ فرقی بین انها قایل نیست.سخت در اشتباه هستین

چر ا فرق هست اما شما متوجه عرض بنده نشدی! بنده عرض کردم فرقش رو من و شما نمیفهمیم چون من و شما ظاهر قضیه رو میبینیم ! فرقش رو اونی رو که روح رو از بدن جدا میکنه میفهمه!
اون میفهمه که کی سخت تر جون کنده و کی آسون تر ! و ربطی به چاقو و تبر نداره
pesar.zamini;364294 نوشت:
شما برو اول در مورد کل این دنیا و کلمه عدالت یه تحقیق بکن

:Nishkhand:
pesar.zamini;364294 نوشت:
من کجا به خدا توهین کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچ جا ! فقط دیگران دارن توهین میکنن! شما فقط تحسین کردی[/]

pesar.zamini;364436 نوشت:
پس من از عامل جنگ و سکوت خدا حالم بهم میخوره و این توهین نیست فقط نقده

اگر توهین نیست پس لطفا ناراحت نشوید چون قصد دارم کمی شما را نقد کنم:
من حالم از این تفکراتت به هم میخوره پسر زمینی

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

pesar.zamini;364433 نوشت:
داداش من اینا اخه چه ربطی به حادثه مد نظر ما دارن.من میگم چرا خداوند به یک کودک شیعه هیچ کمکی نکرد و من میگم ایا بهتر نیست گزینه خیلی بدتر در جهان اتفاق نیافته شما میگین اختیار و ازمایش شر و خیر

جا برای جبران یا قصاص دارد، قصاص هم یا این دنیا توسط دیگر مومنین یا اون دنیا که خیلی هم بدتر خواهد بود.

«خدایا دلیلش رو بهش نشون بده».
بنای حقیر بر این است که منطق ما نمی تواند مشکلی در کار خدا(نه انسانها) پیدا کند، اگر جایی گیر به خدا دادیم اشتباه فهمیده ایم.(حتی اگر اشتباه کننده خودم باشم)

pesar.zamini;364436 نوشت:
ببینید تنها چیزی که کل دنیا بر سر اون میجنگند عامل اصلیش دین و مذهبه چون این عامل یعنی دین و مذهب باعث خون و خونریزی های شدیده. و چون خداوند در قبال جنایات بشری سکوت اختیار کرده و اجازه داده بشر هر غلطی که خواست بکند دنیای ما به چنین وضعی افتاده پس من از عامل جنگ و سکوت خدا حالم بهم میخوره و این توهین نیست فقط نقده

- بله برای اینکه انسان نمی تواند بدون دین و مذهب باشد، پس ضرورت دارد که دین و مذهب درستی اخذ کند. نه اینکه هیچ دین و مذهبی نداشته باشد.
- به نظر حقیر ما باید از عامل جنگ، سکوت خود انسانها، حالمون بهم بخوره، کسی که میشنوه و میتواند و کاری نمیکند در خطر دور شدن از انسانیت است، چه بسا دور هم شده باشد.
-اجازه داده چون قراره آزمایش شوند و ببینند که با اختیارشون چه کردند. اجازه با اینکه توصیه کرده باشه: «همدیگر را لت و پار کنید» و یا مثل تماشاچی یک جا باشد، فرق دارد.
- شما اول باید چگونه عمل کردن خدا را تعریف کنید، تا بتوانید سکوتش را هم دریابید، بدون اون نمیشه سکوت رو تعریف کرد.
- کجا سکوت کرده؟ کم تو کتاباش گفته همدیگر رو نکشید؟ حق هم رو نخورید؟
امید که موفق به شناخت خدا بگردید.

بله شما تند رفتید و از روی عصبانیت یا ناراحتی خیلی چیزا گفتید
«تو به زور خدای ما شدی» یعنی حالا که ما را به زور آفریدی بدون اینکه از ما نظر بخوای، پس حق طبیعی منه که بی خیال تو بشم! یا اگرم قبولت داشته باشم، حداقل به برخی صفات تو ایراد بگیرم چون نمیفهمم تو چه جوری این صفات رو به خودت نسبت میدی. چه جوری میگی عادلی، در حالی که من از تو هیچ عدالتی نمی بینم!
ببینید، من نه قصد دارم شما رو به چالش بکشم نه اینکه یه بحث بی فایده رو ادامه بدم. فقط میگم قبول کنید نمیتونید به اسم انتقاد، هرچی میخواید بگید

asad;364497 نوشت:
عزیزم من حرفی رو از خودم نزدم! من تفسیر نمونه برات گذاشتم! و همینطور روایت برایت گذاشتم! تعجب میکنم که خودتو از علما و امام سجاد هم بالاتر میدونی چون اونا میگن میشه توبه کرد شما با وقاحت هرچه تمام تر میگی نمیشه! (به نظرم شما همچنان از خدا و ائمه و علما جلو زدی)

ايه ۹۳ :‌ اگر هر كس مومني را به عمد بكشد پس سزايش جاودانه دوزخ است و خدا بر او خشم مي گيرد ولعنتش مي كند وبراي اوعذابي بزرگ مهيا كرده است . سوره نسا
خوب گوش کن..خداوند در قران احکام قتل را به دو قسمت تقسیم کرده است کرده است 1-قتل عمد 2-قتل غیر عمد. در قتل غیر عمد مومن بودن یا کافر بودن مقتول و قاتل مهم است که هر کدام احکام مخصوص به خود را دارد اما در قتل عمد اگر فرد قاتل به خاطر ایمان فردی او را بکشد توبه ندارد و خداوند قتل عمد را طبقه بندی نکرده است و سزای او طبق گفته خود قران جهنم همیشگیست.ببین من ایه از قران میارم اگر شما ایه ای دارید بیاورید که قران خلاف این را گفته باشد.و خداوند دستور به قتل کافران را داده است چون توبه از انان قبول نیست.
نقد حادثه اتفاق افتاده
گروه النصره.این گروه کل شیعیان را کافر میدانند و ریختن خون شیعه را حلال میدانند و طبق فتوای این گروه باید همه شیعیان علی را کشت و سر هر شیعه به معنی بهشت جاویدان است.این گروه حساسیت خاصی به لباس سید ها دارند و میگویند هر گاه مردی را با این لباس دیدید بدون یک لحظه درنگ او را بکشید.
حالا این گروه سر یک کودک را که پدرش سید بوده و شیعه علی (ع) بوده است را بریدند چرا چون میگفتند شما شیعیان کافر هستید و خونتان حلال است.البته این گروه 235 نفر از شیعیان را فقط در سوریه ذبح کردند که 134 نفر از انان کودک و زن بودند.حالا با این حساب ایا از این گروه توبه پذیرفته میشود اگر بله که نا عدالتی بزرگیست در حق شیعیان و انان که کشته شده اند.و این ناعدالتیست که خداوند از کسانی توبه پذیرد که شمشیر بر علیه اسلام حقیقی کشیدند .و خداوند نمی تواند حق الناس را ببخشد.شما کوچکترین اطلاعاتی در باره گروه های تروریست سوری ندارید و بر طبل تو خالی خودتان می کوبید.چون نمی دانید و نمی فهمید که بریدن سر یک کودک چقدر شکننده و چقدر ناراحت کننده است.شما نمی فهمید واقعا نمی فهمید در سوریه چه خبر است نمی دانید با شیعیان چه میکنند.
asad;364497 نوشت:
آیا در آخرت جزای کسی که انسانی را میکشد و بعد شدیدا پشیمان میشود و توبه میکند و انسان خوبی میشود با جزای کسی که انسانی را میکشد و بعد از کشتن او به آن افتخار میکند و از کار خود پشیمان نیست یکی است یا خیر؟

داداش اگر کسی انسانی را بکشد قصاص میشود چه توبه کند و جه نکند.باید کشته شود چرا چون کس دیگری را کشته.مگر اینکه رضایت طر فش را بگیرد.ایا یک تروریست سوری دنبال رضایت گرفتن از خانواده مقتول است؟
asad;364497 نوشت:
زمانی که آن مرد بچه را سر میبرید اگر خدا او را سنگ میکرد و به او فرصت توبه نمیداد آیا آن مرد در آخرت به خدا نمیگفت چرا به من فرصت توبه ندادی تا جزای کارم آسان تر شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم در جوابی که میدهی خوب دقت کنی پسرک!

تو چرا درک نمی کنی حادثه رو .بابا این یارو کافره و کشتن شیعه رو حلال میدونه.خود خدا میگه هر جا کافری رو دیدید بکشید پس باید اونها هم به خدا اعتراض کنند و بگند چرا دستور قتل ما رو میدادی شاید ما توبه میکردیم.ببین یارو ادم کشته چرا جون طرف شیعه بوده.
asad;364497 نوشت:
خندیدیم
پس حر هم جهنمی است چون امام حسین او را بخشید اما شما به نظرم هنوز نبخشیدیش!

حر که شهید شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
asad;364497 نوشت:
این هم متن روایت:
الحسين بن سعيد عن حماد بن عيسى عن ابي السفاتج عن ابي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل " ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم
و این هم ترجمه جنابعالی:
وحدیثی از امام جعفر صادق که می فرماید جزای کشنده مومن از روی عمد جهنم است و بس او توبه ندارد.
و حالا به من جواب بده کجای متن روایت نوشته شده که توبه ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟
برای به کرسی نشاندن حرفهای مضحکت روایات رو هم تحریف میکنی؟

برو به این ادرس
ماهنامه قرانی بشیر شماره 18 الی 21 چاپ اوقاف صفحه 187 شرح ایه 93 سوره نساء
منبع مطلب من این ادرسه ..این عین همون مطلبی هست که من اون رو خواندم.شما اصلا درست صحبت نمی کنید
asad;364497 نوشت:
عجب ! پس شما برای خود خدایی را برگزیدید که عادل نیست! این هم از عجایب روزگار است!

من مثل شما نیستم که هر چیزی رو همین طوری قبول کنم باید اول درکش کنم بعد قبولش کنم.شما ببخشید
asad;364497 نوشت:
همین شاه میبخشه شاه قلی نمیبخشه دیگه! خدا در برابر جنایت اون سر بریده شدن صبر کرده شما تقاضای محاکمه دارید! این یعنی از خدا جلو زدید پسرم!

تو دنیا فقط خدا نیست که احساس داره ما کلنگ نیستیم ما هم احساس داریم صبر خدا زیاده صبر ما زیاد نیست
asad;364497 نوشت:
مگه یاری کردن فقط در جنگ هست عزیزم؟ مثلا وقتی من میگم خدایا منو تو کنکور یاری کن خدا منو یاری نمیکنه؟ چون جنگ نیست؟ یا وقتی میگم خدایا منو یاری کن تا زندگی موفقی داشته باشم خدا یاری نمیکنه دیگه نه؟ چون میدون جنگ وجود نداره! میگم شما چرا مفسر نشدی؟

اخه یاری کردن در کنکور چه ربطی به اخرت داره
asad;364497 نوشت:
اینکه اون دنیا خداوند بنده ی گناهکار رو با رحمت خودش مورد عنایت قرار بده آیا یاری رسوندن نیست؟ پس چیه؟ اگر نخواد یاری کنه و با عدلش رفتار کنه که میره جهنم اون بنده ی گناهکار؟

:khaneh:
asad;364497 نوشت:
اون چیزهایی که تو ازش حرف میزنی رو خود خدا بر خودش مقرر ساخته نه اینکه کسی بر او واجب کرده باشد! و کل هستی در ید قدرت خداوند است و میتواند در یک آن همه را نابود کند تا این واجباتی که شما ازش حرف میزنی هم از بین بره! اکی؟

خوب چه فرقی داره همه چیز رو خدا واجب کرده هم واسه خودش هم واسه ما
asad;364497 نوشت:
بی منطق کسی است که وجود حکم این قصاص در دنیا را را علت عادل نبودن خدا و علت وجود نداشتن آخرت و علت ناتوانی خدا میپندارد!
برادر من اگر قرار بود همه ی قاتلان در این دنیا قصاص بشوند پس آخرت کیلو چند است؟
کسانی که در این دنیا قصاص شوند خوش به حالشان است که طعم قصاص دنیوی را چشیده اند! و آخرت هم برای این است که اگر کسی از قصاص در این دنیا در رفت آن دنیا دهانش مسواک شود! مفهوم شد؟

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
asad;364497 نوشت:
ههه من میتونم ده ها گزینه ی دیگه به این اضافه کنم!

:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:
asad;364497 نوشت:
اگر توهین نیست پس لطفا ناراحت نشوید چون قصد دارم کمی شما را نقد کنم:
من حالم از این تفکراتت به هم میخوره پسر زمینی

منم از سکوت حالم به هم میخوره فرقی نداره هر کی که میخواد باشه.حالم از این همه شعا ر و حرف بهم میخوره.حالم از این همه بی مهری بهم میخوره.حالم از تموم دنیا که توش پر از کثافت و جنایته بهم
میخوره.حالم از زندگی اجباری به هم میخوره .حالم از خودم هم داره به هم میخوره.حالم از این همه انتظار به هم میخوره.شما که رابطه ات با خدا این همه خوبه به خدا بگو پسر زمینی میگه از وجب وجب دنیات متنفرم متنفر

ریحانه سادات;364627 نوشت:
بله شما تند رفتید و از روی عصبانیت یا ناراحتی خیلی چیزا گفتید
«تو به زور خدای ما شدی» یعنی حالا که ما را به زور آفریدی بدون اینکه از ما نظر بخوای، پس حق طبیعی منه که بی خیال تو بشم! یا اگرم قبولت داشته باشم، حداقل به برخی صفات تو ایراد بگیرم چون نمیفهمم تو چه جوری این صفات رو به خودت نسبت میدی. چه جوری میگی عادلی، در حالی که من از تو هیچ عدالتی نمی بینم!
ببینید، من نه قصد دارم شما رو به چالش بکشم نه اینکه یه بحث بی فایده رو ادامه بدم. فقط میگم قبول کنید نمیتونید به اسم انتقاد، هرچی میخواید بگید

من مثل شما و با دید شما خدا رو نشناختم. و تا زمانی که برام روشن نشه خدای ما واقعا چه صفاتی دارد از صفاتی که در این دنیا نمی بینمش تابع نخواهم بود

سلمان14;364533 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

جا برای جبران یا قصاص دارد، قصاص هم یا این دنیا توسط دیگر مومنین یا اون دنیا که خیلی هم بدتر خواهد بود.

«خدایا دلیلش رو بهش نشون بده».
بنای حقیر بر این است که منطق ما نمی تواند مشکلی در کار خدا(نه انسانها) پیدا کند، اگر جایی گیر به خدا دادیم اشتباه فهمیده ایم.(حتی اگر اشتباه کننده خودم باشم)

- بله برای اینکه انسان نمی تواند بدون دین و مذهب باشد، پس ضرورت دارد که دین و مذهب درستی اخذ کند. نه اینکه هیچ دین و مذهبی نداشته باشد.
- به نظر حقیر ما باید از عامل جنگ، سکوت خود انسانها، حالمون بهم بخوره، کسی که میشنوه و میتواند و کاری نمیکند در خطر دور شدن از انسانیت است، چه بسا دور هم شده باشد.
-اجازه داده چون قراره آزمایش شوند و ببینند که با اختیارشون چه کردند. اجازه با اینکه توصیه کرده باشه: «همدیگر را لت و پار کنید» و یا مثل تماشاچی یک جا باشد، فرق دارد.
- شما اول باید چگونه عمل کردن خدا را تعریف کنید، تا بتوانید سکوتش را هم دریابید، بدون اون نمیشه سکوت رو تعریف کرد.
- کجا سکوت کرده؟ کم تو کتاباش گفته همدیگر رو نکشید؟ حق هم رو نخورید؟
امید که موفق به شناخت خدا بگردید.


خدا خیلی وقته که سکوت کرده و هیچ حادثه کوبنده ای رو به بشر نشون نداده.این سکوت عامل بدبختی ماست

pesar.zamini;364705 نوشت:
خدا خیلی وقته که سکوت کرده و هیچ حادثه کوبنده ای رو به بشر نشون نداده.این سکوت عامل بدبختی ماست

دیگه امامی و پیغمبری نیست تا معجزه ای و حادثه کوبنده ای باشد، ولی دلیلش عرض شد خدمتتان، گفتم دیگه اعتبارمان پیش خدا تمام شده.

اما یه چیز، شما خدا را همانطوری که بوجودش پی بردید باید صفاتش رو هم بشناسید.

شما یه تعریفی از عدالت خدا بکن، ببینیم اصلاً عدالت از نظر حضرتعالی چی هست و چی نیست؟

[="DarkSlateBlue"]

pesar.zamini;364700 نوشت:
در قتل عمد اگر فرد قاتل به خاطر ایمان فردی او را بکشد توبه ندارد و خداوند قتل عمد را طبقه بندی نکرده است و سزای او طبق گفته خود قران جهنم همیشگیست.

برام مهمه که بدونم اون کلمه ای رو که درشت کردم از کجای اون آیه برداشت کردی؟؟؟؟ خداوند گفته :

وَ مَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِداً فِيهَا وَ غَضِب اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً(93)

ترجمه:

93 -و هر كسى فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است كه جاودانه در آن مى‏ماند و خداوند بر او غضب مى‏كند و از رحمتش او را دور مى‏سازد و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است .

در کجای این آیه نوشته شده است که این فرد قاتل حق توبه کردن ندارد؟؟؟؟ دوست دارم یا به من نشان دهی یا حرفت را تصحیح کنی برادر من! چرا قران رو تفسیر به رای میکنی؟
ببین حق توبه نداشتن یک بحث است و توفیق توبه پیدا نکردن یک بحث دیگر! که کاملا با هم متفاوت است!
شاید شما منظورت این است که این فرد توفیق توبه پیدا نخواهد کرد! اما اگر بگی حق توبه کردن ندارد من با آیات مختلفی جلوی شما می ایستم. مثل این آیات: سوره زمر:
پسر زمینی ازت خواهش میکنم تفسیر این آیه رو با دقت بخون:

قُلْ يَعِبَادِى الَّذِينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِإِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوب جَمِيعاًإِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‏(53)
وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَاب ثُمَّ لا تُنصرُونَ‏(54)

تفسیر نمونه ج۱۹ ص۴۹۸
دقت در تعبيرات اين آيه نشان مى‏دهد كه از اميدبخش‏ترين آيات قرآن مجيد نسبت به همه گنهكاران است ، شمول و گستردگى آن به حدى است كه طبق روايتى امير مؤمنان على (عليه‏السلام‏) فرمود : در تمام قرآن آيه‏اى وسيعتر از اين آيه نيست ( ما فى القرآن آية اوسع من يا عبادى الذين اسرفوا...).

دليل آن نيز روشن است زيرا:
1 -تعبير به يا عبادى ( اى بندگان من ! ) آغازگر لطفى است از ناحيه پروردگار .
2 -تعبير به اسراف به جاى ظلم و گناه و جنايت نيز لطف ديگرى است.
3 -تعبير به على انفسهم كه نشان مى‏دهد گناهان آدمى همه به خود او باز مى‏گردد نشانه ديگرى از محبت پروردگار است همانگونه كه يك پدر دلسوز به فرزند خويش مى‏گويد اينهمه بر خود ستم مكن!
4 -تعبير به لا تقنطوا ( مايوس نشويد ) با توجه به اينكه قنوط در اصل به معنى مايوس شدن از خير است به تنهائى دليل بر اين است كه گنهكاران نبايد از لطف الهى نوميد گردند.
5 -تعبير من رحمة الله بعد از جمله لا تقنطوا تاكيد بيشترى بر اين
خير و محبت مى‏باشد.
۶ -هنگامى كه به جمله ان الله يغفر الذنوب مى‏رسيم كه با حرف تاكيد آغاز شده و كلمه الذنوب ( جمع با الف و لام ) همه گناهان را بدون استثنا در بر مى‏گيرد سخن اوج مى‏گيرد و درياى رحمت مواج مى‏شود.
7 -هنگامى كه جميعا به عنوان تاكيد ديگرى بر آن افزوده مى‏شود اميدوارى به آخرين مرحله مى‏رسد.
8 و 9 - توصيف خداوند به غفور و رحيم كه دو وصف از اوصاف اميد بخش پروردگار است در پايان آيه جائى براى كمترين ياس و نوميدى باقى نمى‏گذارد.

آرى به همين دليل آيه فوقگسترده‏ترين آيات قرآن است كه شمول آن هر گونه گناه را در بر مى‏گيرد ، و نيز به همين دليل از اميدبخش‏ترين آيات قرآن مجيد محسوب مى‏شود.
و به راستى از كسى كه درياى لطفش بيكران و شعاع فيضش نامحدود است جز اين انتظارى نمى‏توان داشت.
از كسى كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته و بندگان را براى رحمت آفريده ، نه براى خشم و عذاب ، غير از اين چشم‏داشتى نيست.
چه خداوند رحيم و مهربانى و چه پروردگار پر مهر و محبتى ! ! در اينجا دو مساله فكر مفسران را به خود مشغول ساخته كه اتفاقا راه حل آن در خود آيه و آيات بعد نهفته است.
نخست اينكه : آيا عموميت آيه همه گناهان حتى شرك و گناهان كبيره ديگر را فرا مى‏گيرد ؟ اگر چنين است پس چرا در آيه 48 سوره نساء شرك از گناهان قابل بخشش استثناء شده است ؟ ان الله لا يغفر أن يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء : خداوند شرك را نمى‏بخشد ، اما كمتر از آن را براى هر كس كه بخواهد مى‏بخشد.
ديگر اينكه : آيا اين وعده غفران كه در آيه مورد بحث آمده است مطلق است يا مشروط به توبه و مانند آن ؟ البته اين دو سؤال به هم مربوط است.
و پاسخ آن را در آيات بعد به خوبى مى‏توانيافت زيرا سه دستور در آيات بعد داده شده كه همه چيز را روشن مى‏سازد : انيبوا الى ربكم ( به سوى پروردگارتان باز گرديد ) و اسلموا له ( در برابر فرمان او تسليم شويد ) و اتبعوا احسن ما انزل اليكم من ربكم ( پيروى كنيد از بهترين دستوراتى كه از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده).
اين دستورهاى سه‏گانه مى‏گويد درهاى غفران و رحمت به روى همه بندگان بدون استثنا گشوده است مشروط بر اينكه بعد از ارتكاب گناه به خود آيند ، و تغيير مسير دهند ، رو به سوى درگاه خدا آورند ، در برابر فرمانش تسليم باشند و با عمل ، صداقت خود را در اين توبه و انابه نشان دهند ، به اين ترتيب نه شرك از آن مستثناست و نه غير آن ، و نيز مشروط بودن اين عفو عمومى و رحمت واسعه به شرائطى غير قابل انكار است .
و اگر مى‏بينيم در آيه 48 سوره نساء بخشش و عفو مشركان را استثنا كرده در مورد مشركانى است كه در حالت شرك از دنيا بروند ، نه آنها كه بيدار شوند و راه حق پيش گيرند ، چرا كه اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان صدر اسلام چنين بوده‏اند.
اگر حال بسيارى از مجرمان را در نظر بگيريم كه بعد از انجام گناهان كبيره چنان ناراحت و پشيمان مى‏شوند كه باور نمى‏كنند راه بازگشتى به روى آنها باز باشد و آنچنان خود را آلوده مى‏دانند كه با هيچ آبى قابل شستشو نيستند مى‏پرسند آيا به راستى گناهان ما قابل بخشش است ؟

pesar.zamini;364700 نوشت:
.ببین من ایه از قران میارم اگر شما ایه ای دارید بیاورید که قران خلاف این را گفته باشد.و خداوند دستور به قتل کافران را داده است چون توبه از انان قبول نیست.

من هم آیه از قران آوردم ! در ضمن آیه شما را هم رد کردم! در آیه ای که شما آوردی گفته نشده اگر شخص توبه کرد توبه اش پذیرفته نمیشود! اصلا حرفی از توبه نزده! مجازات قتل رو گفته ! اما شما از آیه ات برای توبه استفاده کرده ای! اما در آیه ای که من در بالا آوردم خداوند صریحا گفته اگر توبه کنید تمام گناهان را میبخشم! تمام گناهان! یعنی قتل هم شامل آن میشود!
pesar.zamini;364700 نوشت:
داداش اگر کسی انسانی را بکشد قصاص میشود چه توبه کند و جه نکند.باید کشته شود چرا چون کس دیگری را کشته.مگر اینکه رضایت طر فش را بگیرد.ایا یک تروریست سوری دنبال رضایت گرفتن از خانواده مقتول است؟

با این جوابی که دادی فهمیدم خیلی اطلاعاتت سطح پایین است و هرچی میخوام یک چیزی بهت نگم نمیشه!
ببین پسر جان اگر کسی انسانی را بکشد و به کشتنش افتخار کند و او را در این دنیا قصاص کنند در آن دنیا هم خداوند او را شکنجه خواهد کرد (چون توبه نکرده است)
اما اگر کسی انسانی را بکشد و بعد توبه کند و پشیمان شود و بندگی خدا را بکند و با این حال او را در این دنیا قصاص کنند خداوند او را در آن دنیا خواهد بخشید و دیگر خداوند او را عذاب نمیکند!
صحیح؟؟؟ آیا تا اینجای حرفهایم را قبول دارید ؟ یا اصلا به جهان آخرت اعتقاد ندارید؟ با از دید شما در جهان آخرت قاتل پشیمان و قاتل متکبر به یک شکل مجازات میشوند؟ هان؟
دیگه از این واضح تر نمیتونستم منظورم رو برسونم! اگر نفهمیدی دیگه بی خیالت میشم!
pesar.zamini;364700 نوشت:
تو چرا درک نمی کنی حادثه رو .بابا این یارو کافره و کشتن شیعه رو حلال میدونه.خود خدا میگه هر جا کافری رو دیدید بکشید پس باید اونها هم به خدا اعتراض کنند و بگند چرا دستور قتل ما رو میدادی شاید ما توبه میکردیم.ببین یارو ادم کشته چرا جون طرف شیعه بوده.

ههه دستور قتل دادن با سنگ کردن کلی فرق میکنه! اینکه سنگشون کنه هیچ راهی براشون نمیمونه که بعد از خطاشون توبه کنند! اما اینکه خدا گفته کافر را بکشید فقط یک دستوره و اونها فرصت دارند ایمان بیاورند تا کشته نشوند!
ثانیا خدا نگفته هرکافری رو هرجا دیدید سریع شمشیر بردارید و بکشید!
pesar.zamini;364700 نوشت:
برو به این ادرس
ماهنامه قرانی بشیر شماره 18 الی 21 چاپ اوقاف صفحه 187 شرح ایه 93 سوره نساء
منبع مطلب من این ادرسه ..این عین همون مطلبی هست که من اون رو خواندم

منبع حرفهای من هم در پست قبلیم نوشته شده! تفسیر نمونه! برو بخون!
در ضمن چرا جواب سوالم را ندادی؟ در کجای اون روایت نوشته شده که حق توبه ندارد؟ چرا از خودت به روایت چیزی اضافه کردی؟
pesar.zamini;364700 نوشت:
تو دنیا فقط خدا نیست که احساس داره ما کلنگ نیستیم ما هم احساس داریم صبر خدا زیاده صبر ما زیاد نیست

خب شما که میدونی صبر خدا زیاده چرا به خدا گله میکنی پسر خوب؟ اگر قرار بود که خدا هم مثل بنده های کم صبر باشه که سنگ روی سنگ بند نمیومد! خودت جواب همه ی سوالات خودت را دادی! اینکه احساسی شوی یک بحث است اما اینکه به خاطر اینکه صبر خدا زیاد است او را متهم به بی عدالتی کنی بحث دیگری است!
پس قبول دارید که اگر صبر خدا تمام شود عدالت را برقرار میکند؟
pesar.zamini;364700 نوشت:
اخه یاری کردن در کنکور چه ربطی به اخرت داره

اول تو ربطشو به میدان جنگ بگو تا منم ربطشو به آخرت بگم! :Cheshmak:
نقل قول:
:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

دیدی جز تمسخر هیچ حرفی برای دفاع از نظریه علمی ات نداشتی!؟؟؟؟!!! اگر علمی بحث میکنی جواب بده وگرنه همچنان بخند... موفق باشی:Cheshmak:
pesar.zamini;364700 نوشت:
منم از سکوت حالم به هم میخوره فرقی نداره هر کی که میخواد باشه.حالم از این همه شعا ر و حرف بهم میخوره.حالم از این همه بی مهری بهم میخوره.حالم از تموم دنیا که توش پر از کثافت و جنایته بهم
میخوره.حالم از زندگی اجباری به هم میخوره .حالم از خودم هم داره به هم میخوره.حالم از این همه انتظار به هم میخوره.شما که رابطه ات با خدا این همه خوبه به خدا بگو پسر زمینی میگه از وجب وجب دنیات متنفرم متنفر

نگفتم بعد از این همه بحث دوباره حرف خودت را میزنی؟؟؟؟ این را همه فهمیده اند لذا بحث از این بیشتر با تو فایده نداره پسرک! امیدوارم به اشتباه خودت پی برده باشی و این حرفها همه از روی لجبازی ات بوده باشد![/]
موضوع قفل شده است