جمع بندی بحث ولایت در ایران
تبهای اولیه
با سلام خدمت دوستان عزیز
چندی پیش یک نفر ولایت در ایران در جلوی من خیلی جدی نقض کرد و دلیل اصل او بر این بود که بحث ولایت در ایران به صورت مطلقه است یعنی هر دستوری که از جانب ولی فقیه صادر شود منتصب به حضرت عصر (عج) است و برابر با دستور خدا و ین درحالی است که ولی فقیه یک مجتهد است و لا غیر پس به صورت مطلق نمی توان از وی پیروی کرد ولی در اساس حکومت ایران می گویند ولی فقیه نائب بر حق امام عصر است
کارشناس بحث: صالح
البته از بعضی جهات به نظر منطقی می اد
مگر ولی فقیه به درجه عصمت رسیده است چون همانطور که می دانید عصمت در وجود انبیا و ائمه سلام الله علیها به صورت بالفطره موجود است و خداوند در چهار جانب آنها فرشته هایی قرار داده است که از ریزش گناه از ایشان جلوگیری می کند اما در آن طرف ما بحث اختیار انسانی را داریم ولی ذات این عزیزان به قدری معصوم و والا است که خطا از جانبشان اصلا و ابدا سر نمی زند
شما به اون فرد نگفتی اصطلاح ولایت مطلقه در اینجا با اونی که این ادم میگه فرق دارد؟
نگفتی واسه همین معصوم نبودن ولی فقیه است که اصلا مجلس خبرگانی وجود دارد که نظارت کنه به کارش
نگفتی به هر کس به اندازه ی مسئولیت هاش اختیار میدن؟
نگفتی....؟
راستی برای کسانی که در این مورد سوال دارن فک کنم خوندن نظرات کسی که احیا کننده ی این نظریه بود یعنی خود امام خمینی از خواند هر چیزی بهتر باشه!تو این لینک کتابی که از جمع اوری سخنرانیهای امام در همین مورد نوشته شده هست:http://ketaab.iec-md.org/HOKOOMAT_ISLAM/welaayat_faqih_khomeini_fehrest.html
[="Tahoma"]
با سلام خدمت دوستان عزیز
چندی پیش یک نفر ولایت در ایران در جلوی من خیلی جدی نقض کرد و دلیل اصل او بر این بود که بحث ولایت در ایران به صورت مطلقه است یعنی هر دستوری که از جانب ولی فقیه صادر شود منتصب به حضرت عصر (عج) است و برابر با دستور خدا و ین درحالی است که ولی فقیه یک مجتهد است و لا غیر پس به صورت مطلق نمی توان از وی پیروی کرد ولی در اساس حکومت ایران می گویند ولی فقیه نائب بر حق امام عصر است
با سلام و درود بر كاربر گرامي rassol
رواياتي در اين باب در كتاب ولايت فقيه حضرت امام خميني نوّر الله مضجعه و اعلي الله مقامه الشريفه وارد شده است كه به سمع حضرتعالي و دوستان اهل تحقيق ارائه ميدهم
(جانشينان رسول اكرم (ص) فقهاى عادلند)
[روايت نخست]
از رواياتى كه در دلالتش اشكال نيست اين روايت است: قال أمير المؤمنين (ع): قالَ رسول اللَّه (ص): اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائي ثلاثَ مرّاتٍ قيل يا رسول اللَّهِ، و مَن خلفاؤك؟ قالَ: الَّذينَ يَأتُونَ مِن بَعْدي، يَروونَ حَدِيثي وَ سُنَّتي فَيُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدي. «1» امير المؤمنين (ع) مىفرمايد كه رسول اللَّه (ص) فرمود: «خدايا، جانشينان مرا رحمت كن.» و اين سخن را سه بار تكرار فرمود. پرسيده شد كه اى پيغمبر خدا، جانشينانت چه كسانى هستند. فرمود: «كسانى كه بعد از من مىآيند، حديث و سنت مرا نقل مىكنند و آن را پس از من به مردم مىآموزند.»
شيخ صدوق، عليه الرحمة، اين روايت را در كتابهاى معانى الاخبار، «2» عيون اخبار الرضا، و مجالس، از پنج طريق كه تقريبا چهار طريق مىشود، چون دو طريق از بعضى جهات مشترك است نقل كرده است.
روايت دوم
محمد بن يحيى، عن احمد بن محمد، عن ابنِ محبوبٍ، عن علىِّ بن أبي حمزةَ، قال سمعت أبا الْحسن موسى بن جعفر، عليهما السلام، يقول: إذا ماتَ الْمؤمِنُ، بَكَتْ عَلَيْهِ الْملَائِكةُ وَ بِقاعُ الأرْضِ الَّتي كانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْها، و أبْوابُ السَّماء الَّتى كانَ يُصْعَدُ فيها بِأعْمالِهِ؛ وَ ثُلِمَ في الْاسلامِ ثُلْمَة لا يَسدُها شَيْءٌ، لأَنَّ الْمُؤمِنينَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ الْاسْلامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَها. مىگويد از امام موسى بن جعفر الصادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: «هر گاه مؤمن (يا فقيه مؤمن) بميرد، فرشتگان بر او مىگريند و قطعات زمينى كه بر آن به پرستش خدا برمىخاسته و درهاى آسمان كه با اعمالش بدان فرا مىرفته است. و در (دژ) اسلام شكافى پديدار خواهد شد كه هيچ چيز آن را ترميم نمىكند، زيرا فقهاى مؤمن دژهاى اسلاماند، و براى اسلام نقش حصار مدينه را براى مدينه دارند.»
________________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 60
ادامه از پست قبلي
درباره متن اين روايت
در همين باب از كتاب كافى روايت ديگرى هست كه به جاى اذا مات المؤمن جمله اذا مات المؤمن الفقيهُ دارد. در حالى كه صدر روايتى كه نقل كرديم كلمه الفقيه را ندارد، لكن از ذيل آن كه تعليل مىفرمايد به لأنَّ المؤمنين الفقهاء معلوم مىشود كلمه «فقيه» از بالاى روايت افتاده باشد. مخصوصاً با مناسبتى كه از ثلم فى الاسلام، حصن و مانند آن استفاده مىشود كه تمام مناسب با «فقها» ست.
در مفهوم روايت
اين كه مىفرمايد: «مؤمنان فقيه دژهاى اسلاماند» در حقيقت فقها را موظف و مأمور مىكند كه نگهبان باشند، و از عقايد و احكام و نظامات اسلام نگهبانى كنند. بديهى است اين فرمايش امام به هيچ وجه جنبه تشريفات ندارد.
روايت سوم
عليّ عن أبيه، عن النَّوفَلي، عن السكوني، عن أبي عبد اللَّه، عَلَيْهِ السَّلام، قال قال رَسُولُ اللَّهِ (ص) الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرُّسُلِ ما لَمْ يَدْخُلُوا في الدُّنيا. قِيلَ يا رَسول اللَّه وَ ما دُخولهم فى الدُّنيا؟ قالَ: اتِّباعُ السُّلْطَانِ. فَإذا فَعَلُوا ذلِكَ، فَاحذَرُوهُمْ عَلى ديِنِكُمْ. «1» رسول اكرم (ص) مىفرمايد: «فقها امين و مورد اعتماد پيامبرانند تا هنگامى كه وارد (مطامع و لذايذ و ثروتهاى نارواى) دنيا نشده باشند. «گفته شد: اى پيغمبر خدا وارد شدنشان به دنيا چيست». مىفرمايد: «پيروى كردن قدرت حاكمه. بنا بر اين اگر چنان كردند، بايستى از آنها بر دينتان بترسيد و پرهيز كنيد.»
روايت چهارم
(در رويدادهاى اجتماعى به كه رجوع كنيم) روايت سوم، توقيعى است كه مورد استدلال واقع شده، و ما كيفيت استدلال را عرض مىكنيم:
في كتاب إكْمال الدين و إتمام النِعْمَةِ «1» عَنْ محمد بن محمد بن عِصام، عن محمد بن يعقوبَ، عن إسحاقَ بن يعقوب، قال: سألت محمد بن عُثْمانَ العُمَري أن يوصل لي كتاباً قد سألتُ فيه عن مسائل اشكلَتْ علىَّ. فورد التوقيعُ بِخط مولانا صاحبِ الزمان (ع): أمّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ. أرْشَدَكَ اللَّهُ و ثَبَتَكَ (إلى ان قال) و أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتي عَلَيْكُم، و أَنا حُجةُ اللَّه. و أمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثمان العُمَري، فَرَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيه، فَإنَّهُ ثِقَتي وَ كِتابُهُ كِتابي. اسحاق بن يعقوب، «3» نامهاى براى حضرت ولى عصر (عج) مىنويسد و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مىكند. و محمد بن عثمان عمرى نماينده آن حضرت، نامه را مىرساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مىشود كه «.. در حوادث و پيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدايم ..» منظور از «حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده مسائل و احكام شرعيه نيست. نويسنده نمىخواهد بپرسد در باره مسائل تازهاى كه براى ما رخ مىدهد چه كنيم. چون اين موضوع جزو واضحات مذهب شيعه بوده است و روايات متواتره دارد كه در مسائل بايد به فقها رجوع كنند. در زمان ائمه (ع) هم به فقها رجوع مىكردند و از آنان مىپرسيدند. كسى كه در زمان حضرت صاحب، سلام اللَّه عليه، باشد و با نوّاب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه دارد كه در فرا گرفتن مسائل به چه اشخاص بايد رجوع كرد.
_______________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 80
[="Tahoma"]روايت هفتم «مقبوله عمر بن حنظلة»]
(آياتى از قرآن مجيد) روايت ديگرى كه از مؤيدات بحث ماست «مقبوله «1» عمر بن حنظله» مىباشد. چون در اين روايت به آيه شريفهاى تمسك شده، لازم است ابتدا آن آيه و آيات قبل آن مورد بحث قرار گيرد، و معناى آن تا حدودى معلوم شود، سپس روايتْ مورد بحث قرار گيرد.
أعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ، إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا.»
خداوند امر فرموده كه امانتها را به اهلش (صاحبش) بدهيد. و هر گاه بين مردم داورى كرديد، به عدالت داورى كنيد. خدا به آن اندرزتان مىدهد و يادآوريتان مىكند. بى شك خدا شنواى بيناست. اى ايمان آوردگان، خدا را اطاعت كنيد و پيامبران را اطاعت كنيد؛ و اولياى امرتان (متصديان رهبرى و حكومتتان) را. بنا بر اين، اگر در مورد چيزى با يكديگر كشمكش پيدا كرديد، آن را به خدا و پيامبر عرضه بداريد، اگر به خداى يگانه و دوره آخرت ايمان داريد. آن روش بهتر است و خوش عاقبتتر.
خداوند امر فرموده كه «امانات را به اهلش رد كنيد.» عدهاى بر اين عقيدهاند كه منظور از «امانتْ» مطلق امانت خلقى (يعنى مال مردم) و خالقى (يعنى احكام شرعيه) مىباشد. و مقصود از «رد امانت الهى» اين است كه احكام اسلام را آن طور كه هست اجرا كنند.
گروه ديگرى معتقدند كه مراد از «امانت» امامت است. در روايت هم آمده كه مقصود از اين آيه، ما (يعنى ائمه عليهم السلام) هستيم كه خداوند تعالى به ولات امر (رسول اكرم (ص) و ائمه (ع)) امر كرده ولايت و امامت را به اهلش رد كنند. يعنى، رسول اكرم (ص) ولايت را به امير المؤمنين (ع) و آن حضرت هم به ولىّ بعد از خود واگذار كند، و همين طور ادامه يابد.
_____________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 84
شما به اون فرد نگفتی اصطلاح ولایت مطلقه در اینجا با اونی که این ادم میگه فرق دارد؟
نگفتی ...................... سخنرانیهای امام نوشته شده هست:http://ketaab.iec-md.org/hokoomat_islam/welaayat_faqih_khomeini_fehrest.html
الان شما به من بگو مگر ولی فقیه در شرایط فعلی نائب امام زمان هست یا نه ؟ من واقعا تو این موضوع مشکل دارم
از عقايد و احكام و نظامات اسلام نگهبانى كنند
حديث و سنت مرا نقل مىكنند و آن را پس از من به مردم مىآموزند
این که همش بر آموزش و حفظ حدیث تاکید دارد
اكنون مىپردازيم به بررسى روايت. مقبوله عمر بن حنظله. تا ببينيم چه مىگويد و منظور چه مىباشد:
«محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن عيسى، عن صفوان بن يحيى، عن داود بن الحصين، عن عمر بن حنظله: قال: سالت أبا عبْد اللَّهِ (ع) عنْ رجلين من أصحابنا بينهما منازعه في دَين أو ميراث فتحاكما إلى السلطان وَ إلى القضاة أ يحلّ ذلِكَ؟ قال: مَنْ تَحاكَمَ إلَيْهِمْ، في حَقٍّ أوْ باطِلٍ، فَإنَّما تَحاكَمَ إلَى الطّاغُوتِ وَ ما يُحْكَمُ لَهُ، فَإنَّما يَأْخُذُهُ سُحْتاً وَ إنْ كان حَقّا ثابِتاً لَهُ، لَأنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطّاغُوتِ وَ ما أمْرَ اللَّهُ أنْ يُكْفَرَ بِهِ، قالَ اللَّهُ تَعالى «يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ.» قلت: فَكيف يصنعان؟ قال: يَنْظُرانِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَر فِي حَلالِنا و حَرامِنا و عَرَف أَحكامَنا .. فَلْيَرْضَوا بِهِ حَكَماً فإنّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً ..
عمر بن حنظله مىگويد: از امام صادق (ع) در باره دو نفر از دوستانمان (يعنى شيعه) كه نزاعى بينشان بود در مورد قرض يا ميراث و به قضات براى رسيدگى مراجعه كرده بودند سؤال كردم كه آيا اين روا است؟ فرمود: هر كه در مورد دعاوى حق يا دعاوى ناحق به ايشان مراجعه كند در حقيقت به. طاغوت. يعنى قدرت حاكمه ناروا مراجعه كرده باشد و هر چه را كه به حكم آنها بگيرد در حقيقت به طور حرام مىگيرد گر چه آن را كه دريافت مىكند حق ثابت با او باشد، زيرا كه آن را به حكم و با راى. طاغوت. و آن قدرتى گرفته كه خدا دستور داده به آن كافر شود، خداى تعالى مىفرمايد يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ. پرسيدم: چه بايد بكنند؟ فرمود: بايد نگاه كنند ببينند از شما چه كسى است كه حديث ما را روايت كرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است .. بايستى او را به عنوان قاضى و داور به پذيرند، زيرا كه من او را حاكم بر شما قرار داده ام.
____________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 89
اكنون مىپردازيم به بررسى روايت. مقبوله عمر بن حنظله. تا ببينيم چه مىگويد و منظور چه مىباشد:
«محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن عيسى، عن صفوان بن ..................... مىفرمايد يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ. پرسيدم: چه بايد بكنند؟ فرمود: بايد نگاه كنند ببينند از شما چه كسى است كه حديث ما را روايت كرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است .. بايستى او را به عنوان قاضى و داور به پذيرند، زيرا كه من او را حاكم بر شما قرار داده ام.
____________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 89
فرمایش شما در این زمینه کاملا درست
اما این مورد بر قضاوت است نه اجرای حکومت اجرای حکومت اسلامی بر پایه امامان اسلامی است و فقیهان و مجتهدان برای راهنمایی در امور دینی و رجوع در صورت عدم دسترسی به امام قرار دارند
[="Tahoma"]حكم سياسى اسلام
اين حكم سياسى اسلام است. حكمى است كه سبب مىشود مسلمانان از مراجعه به قدرتهاى ناروا و قضاتى كه دست نشانده آنها هستند خوددارى كنند تا دستگاههاى دولتى جائر و غير اسلامى بسته شود و اين تشكيلات عريض و طويل دادگسترى كه جز زحمت فراوان براى مردم كارى صورت نمىدهد برچيده گردد، و راه بسوى ائمه هدى (ع) و كسانى كه از طرف آنان حق حكومت و قضاوت دارند باز شود. مقصد اصلى اين بوده كه نگذارند سلاطين و قضاتى كه از عمال آنها هستند مرجع امور باشند و مردم دنبال آنها بروند. به ملت اسلام اعلام كردهاند كه اينها مرجع نيستند و خداوند امر فرموده كه مردم بايد به سلاطين و حكام جور كافر شوند (عصيان بورزند)، و رجوع به آنها با كفر ورزيدن به آنها منافات دارد. شما اگر كافر به آنان باشيد و آنان را نالايق و ظالم بدانيد نبايد به آنها رجوع كنيد.
مرجع امور علماى اسلاماند
بنا بر اين تكليف ملت اسلام چيست؟ و در پيشامدها و منازعات بايد چه كنند و به چه مقامى رجوع كنند؟ قال:. ينظران من كان منكم ممن قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف أحكامنا. در اختلافات به راويان حديث ما كه به حلال و حرام خدا طبق قواعد آشنايند و احكام ما را طبق موازين عقلى و شرعى مىشناسند رجوع كنند. امام (ع) هيچ جاى ابهام باقى نگذاشته تا كسى بگويد پس راويان حديث (محدثين) هم مرجع و حاكم مىباشند. تمام مراتب را ذكر فرموده و مقيد كرده به اين كه در حلال و حرام طبق قواعد نظر كند و به احكام معرفت داشته، موازين دستش باشد تا رواياتى را كه از روى تقيه يا جهات ديگر وارد شده و خلاف واقع مىباشد تشخيص دهد. و معلوم است كه معرفت به احكام و شناخت حديث غير از نقل حديث است.
________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 92
[="Tahoma"]علما منصوب به فرمانروايىاند
مىفرمايد:. فإنى قد جعلته عليكم حاكماً. من كسى را كه داراى چنين شرايطى باشد حاكم (فرمانروا) بر شما قرار دادم، و كسى كه اين شرايط را دارا باشد از طرف من براى امور حكومتى و قضائى مسلمين تعيين شده و مسلمانها حق ندارند به غير او رجوع كنند. بنا بر اين اگر قلدرى مال شما را خورد مرجع شكايت عبارت از مجريانى است كه امام تعيين فرموده و اگر با كسى سر دين (وام) نزاع داريد و احتياج به اثبات دارد نيز مرجع آن قاضى است كه حضرت تعيين فرموده و نمىتوانيد به ديگرى رجوع نماييد. اين، وظيفه عمومى مسلمانهاست نه اين كه. عمر بن حنظله. به چنين مشكله اى گرفتار شده و تكليف او چنين باشد.
اين فرمان كه امام (ع) صادر فرموده كلى و عمومى است. همان طور كه حضرت امير المؤمنين (ع) در دوران حكومت ظاهرى خود حاكم، والى و قاضى تعيين مىكرد و عموم مسلمانان وظيفه داشتند كه از آنها اطاعت كنند، حضرت امام صادق (ع) هم چون «ولى امر» مطلق مىباشد و بر همه علماء، فقها و مردم دنيا حكومت دارد مىتواند براى زمان حيات و مماتش حاكم و قاضى تعيين فرمايد. همين كار را هم كرده و اين منصب را براى فقها قرار داده است، و تعبير به «حاكما» فرموده تا خيال نشود كه فقط امور قضائى مطرح است و به ساير امور حكومتى ارتباط ندارد.
نيز از صدر و ذيل روايت و آيهاى كه در حديث ذكر شده استفاده مىشود كه موضوع تنها تعيين قاضى نيست كه امام (ع) فقط نصب قاضى فرموده باشد و در ساير امور مسلمانان تكليفى معين نكرده و در نتيجه يكى از دو سؤال را كه راجع به دادخواهى از قدرتهاى اجرائى ناروا بوده بلا جواب گذاشته باشد.
اين روايت از واضحات است، و در سند و دلالتش وسوسه اى نيست. «1» جاى ترديد نيست كه امام (ع) فقها را براى حكومت و قضاوت تعيين فرموده است. بر عموم مسلمانان لازم است كه از اين فرمان امام (ع) اطاعت نمايند.
_________
ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 93
اون بنده خدا می گفت اجرای حکومت از دست هر بنده ای از خدا بر می آید ولی اینکه شما و عربستانی ها خود را نماینده امام عصر و پیامبر در زمین می دانید و در امر مسلمین با دستور گرفته شده از خدا دخل و تصرف می کنید و به اجرای موازین بر طبق عرفیات خود می زنید یعنی نوعی شرک که خود را برابر با امام معصوم و خداوند و پیامبر می دانید پس هر دوی شما در اشتباه هستید و پیروان و کسانی که از شما پیروی می کنند به دلیل عدم تحقیق و تفحص جدی در امور خود در قیامت بازخواست خواهند شد .
[="Olive"]الان شما به من بگو مگر ولی فقیه در شرایط فعلی نائب امام زمان هست یا نه ؟ من واقعا تو این موضوع مشکل دارم
البته که هست!
این همه روایت جناب رحیق مختوم برای شما نوشته!من بخوام بگم تکرار مکرراته!
بعد هم سوال شما در مورد این نبود در مورد مطلق بودن ولایت فقیه بود!
مشخص کن سوالتو دقیقا که بحث قر و قاطی نشه![/]
اون بنده خدا می گفت اجرای حکومت از دست هر بنده ای از خدا بر می آید ولی اینکه شما و عربستانی ها خود را نماینده امام عصر و پیامبر در زمین می دانید و در امر مسلمین با دستور گرفته شده از خدا دخل و تصرف می کنید و به اجرای موازین بر طبق عرفیات خود می زنید یعنی نوعی شرک که خود را برابر با امام معصوم و خداوند و پیامبر می دانید پس هر دوی شما در اشتباه هستید و پیروان و کسانی که از شما پیروی می کنند به دلیل عدم تحقیق و تفحص جدی در امور خود در قیامت بازخواست خواهند شد .
دوست عزیز حکومت که کشککی نمیشه!از دست هر کسی بر میاد؟!؟اینکه یعنی حتی نفی ولایت ائمه!!!
بعد هم کسی در دستور خدا دخل و تصرف نکرد
فقیه که قرار نیست حکم جدید بیاره قراره همون احکام رو اجرا کنه همین!
علما منصوب به فرمانروايىاند
اين فرمان كه امام (ع) صادر فرموده كلى و عمومى است. همان طور كه حضرت امير المؤمنين (ع) در دوران حكومت ظاهرى خود حاكم، والى و قاضى تعيين مىكرد و عموم مسلمانان وظيفه داشتند كه از آنها اطاعت كنند، حضرت امام صادق (ع) هم چون «ولى امر» مطلق مىباشد و بر همه علماء، فقها و مردم دنيا حكومت دارد مىتواند براى زمان حيات و مماتش حاكم و قاضى تعيين فرمايد. همين كار را هم كرده و اين منصب را براى فقها قرار داده است، و تعبير به «حاكما» فرموده تا خيال نشود كه فقط امور قضائى مطرح است و به ساير امور حكومتى ارتباط ندارد.ولايت فقيه (للإمام الخميني)، ص: 93
البته از کلمه حاکم در این موضوع که امام صادق فرموده اند برداشت های دیگری هم می توان داشت نه این که صرفا بر معنای خاص والیان حکومتی آمده است
دوست عزیز حکومت که کشککی نمیشه!از دست هر کسی بر میاد؟!؟اینکه یعنی حتی نفی ولایت ائمه!!!بعد هم کسی در دستور خدا دخل و تصرف نکرد
فقیه که قرار نیست حکم جدید بیاره قراره همون احکام رو اجرا کنه همین!
منم نگفتم کشکی کشکیه . در ضمن در طول تاریخ بشر شاهد حاکمان نالایق بسیاری بوده ایم پس این حرف شما نقض می شود .
ولی فقیه در شرایط فعلی در برخی احکام دارد دخل و تصرف می کند . به طور مثال اخیرا شاهد آن هستیم که قرار است حکم سنگسار حذف شود در صورتی که در زمان خود حضرت امیر المومنین نیز این امر برقرار بوده است ولی مجریان آن متفاوت بوده اند کسانی بایستی در سنگسار حضور داشته باشند که تا کنون گناهی سر نزده باشد از آنان نه کل جمعیت
البته که هست!
این همه روایت جناب رحیق مختوم برای شما نوشته!من بخوام بگم تکرار مکرراته!
بعد هم سوال شما در مورد این نبود در مورد مطلق بودن ولایت فقیه بود!
مشخص کن سوالتو دقیقا که بحث قر و قاطی نشه!
اگر نائب امام هست باید معصوم باشد درسته
و اگر معصوم باشد باید از هر گونه خطا و گناهی منزه باشد
و اگر از هر خطا و گناهی منزه باشد با بروز و رویش گناه مبارزه کند
و اگر با گناه مبارزه کند باید بانیان گناه را نیز از بین ببرد
[="Olive"]فرمایش شما در این زمینه کاملا درست اما این مورد بر قضاوت است نه اجرای حکومت اجرای حکومت اسلامی بر پایه امامان اسلامی است و فقیهان و مجتهدان برای راهنمایی در امور دینی و رجوع در صورت عدم دسترسی به امام قرار دارند
میگه حلال و حرام رو بشناسه و یعنی فقط قضاوت؟!؟
مگه فقط خدا در امور قضاوت حلال و حرام دارد؟!؟!
ببینید ما قرار است حال و حرام خدا رو اجرا کنیم درست؟(چون فکر نمیکنم در اصل تشکیل حکومت اسلامی مشکل داشته باشین از نحوه ی اجرا شروع میکنم.اگر لازم است بریم عقب تر)
خب حالا یکی باید به ما تو عصر غیبت بگه فلان چیز حراماست فلان چیز حلال
و چنین کسی طبق همین حدیث مورد بحث فقیه است و این رو هم ائمه به ما گفتن و هم فک کنم واضح استاز نظر عقلی!!
خب دوتا راه داریم یا همین فقیه که حلال و حرام رو تشخیص میده بشه حاکم که هست!یا یکی بشه حاکم که فقیه نباشه و احکام رو از فقیه بپرسه!
خب دومی هم در واقع با اولی فرقی ندراد چون این فرد فقط به ظاهر حاکم است و در واقع دارد از حرف های همون فقیه اطاعت میکنه
اما دومی ارجح است . چرا؟
چون در خیلی از مصالح حکومتی نیاز به تصمیم گیری سریع هست و البته قاطعیت و این دو در صورتی که دومین شکل وجود داشته باشه با مشکل مواجه میشه[/]
داگر نائب امام هست باید معصوم باشد درسته و اگر معصوم باشد باید از هر گونه خطا و گناهی منزه باشد و اگر از هر خطا و گناهی منزه باشد با بروز و رویش گناه مبارزه کند و اگر با گناه مبارزه کند باید بانیان گناه را نیز از بین ببرد
عصمت ائمه فرق میکنه!اون به خاطر وظایف خاصشونه و البته عصمت هم در زمینه های مختلف تعریف میشه
درست است بگوییم فقیه باید عادل باشه.(با توجه به وظایف حکومتی میگم)عادل به همان معنای فقهی
یعنی گناه کبیره نکنه و انجام گناه صغیره هم در خوی او نباشه!(یعنی خیلی به ندرت و البتهاز روی سهو انجام بده) و تشخیص این هم به عهده ی مجلس خبرگان است!
این یکی از شروط است البته.
اما بخش دوم که گفتین!
اگر میخواین بعد از این حرف برین سراغ اینکه در جامعه ما الان گناه و گناه کار هست پس فقیه دارد اشتباه میکنه باید بگم این ایراد شما اگر فرض کنیم درسته به امیرالمومنین هم وارد است!!
دوست عزیز باید بررسی بشه در گناهی که وجود دارد و البته گناه کاری که ازاد است مقصر اصلی کی است و چه کسی کوتاهی کرده؟چه کسی با وجود داشتن اختیار (و البته مناسب بودن شرایط در به عمل در اوردن همه ی اختیارات!) وظایفش رو انجام نداده...
با عرض سلام
ممنون میشم کارشناسان محترم جواب بدهند
آیا در کشوری مثل عراق که حکومت شیعه برقرار است اما ولی فقیه ندارند ، آیا احکامی که در آن کشور صادر میشود باطل است؟
اگر این ولایت همان ولایت رسول خدا است و کشور عراق هم از این ولایت بی بهره است ، آیا ایرادی به دین انها وارد نمیشود که ولایت فقیه = ولایت پیامبر بالای سرشان نیست؟
[="Tahoma"]
اگر نائب امام هست باید معصوم باشد درسته
و اگر معصوم باشد باید از هر گونه خطا و گناهی منزه باشد
و اگر از هر خطا و گناهی منزه باشد با بروز و رویش گناه مبارزه کند
و اگر با گناه مبارزه کند باید بانیان گناه را نیز از بین ببرد
نائب امام كجا معصوم بودند ؟؟
آيا نواب اربعه امام زمان معصوم بودند ؟؟
در زمان غيبت صغري شيعيان از طريق نواب اربعه با امام در ارتباط بودند و در زماننا هذا مردم از طريق نواب عام كه علماء و دانشمندان علوم اسلامي هستند كه با شرائطي كه در پستهاي قبلي خدمتتان عرض كردم مي توانند با امام زمانشان در ارتباط باشند
عمده احتياج عامه مردم فرا گرفتن مسائل اجتماعي اعم از فقهي و قضائي و ... هست كه علماي اعلام يعني مجتهدين كرام سلمهم الله در اين زمينه از طرف آنحضرت جوابگوي مردم خواهند بود
يكي از وظائف نائبان عام مبارزه با ظلم و فساد هست كه در قرآن نيز به آن اشاره شده است كه بارزترين ماجراي مبارزه با طاغوت را در داستان ابراهيم با نمرود ميخوانيم و همچنين حضرت موسي عليه السلام با رامسيس دوم (فرعون)
ببینید ما قرار است حال و حرام خدا رو اجرا کنیم درست؟(چون فکر نمیکنم در اصل تشکیل حکومت اسلامی مشکل داشته باشین از نحوه ی اجرا شروع میکنم.اگر لازم است بریم عقب تر)خب ...................وجود داشته باشه با مشکل مواجه میشه
در خصوص فرمایش شما باید عنوان کنم که مسایل اجتماعی گاهی باعث می شود که سیاست ما از دیانت ما جدا شود که در وضع فعلی در برخی مقاطع زمانی شاهد آن می باشیم
در ضمن اشکال اساسی که به نظر اون کسی که بحث ولایت فقیه را نقض کرد این بود که فقیه حق حکومت ندارد و تشکیل حکومت اسلامی از اساس توسط یک فقیه اشتباه است زیرا یک فقیه رهبر دینی است و نمی تواند رهبر سیاسی باشد و تنها رهبران سیاسی و دینی ما ائمه اطهار هستند .
د
عصمت ائمه فرق میکنه!اون به خاطر وظایف خاصشونه و البته عصمت هم در زمینه های مختلف تعریف میشه
اما بخش دوم که گفتین!
اگر میخواین بعد از این حرف برین سراغ اینکه در جامعه ما الان گناه و گناه کار هست پس فقیه دارد اشتباه میکنه باید بگم این ایراد شما اگر فرض کنیم درسته به امیرالمومنین هم وارد است!!
...
عصمت در هیچ زمینه تعریف نمی شه مگر در ذاتی که خداوند بر اون عصمت نهاده باشد
در خصوصی که شما فرمودین امیر المومنین با گناه و گناهکاران به مقابله پرداختند و سر به سازش نذاشتند بنابر همین رفتار ایشان بود که صحابه ای که روزگاری هم نشین با پیامبر بودند به جنگ با ایشان پرداختند .
و اما بعد
عزیزان کارشناس در خصوص خبرگان اعلام نظر فرمودند و این در حالی است که خبرگان از سوی مردم انتخاب می شوند ولی در اصل عملی خود پایبند به رهبری مرید ایشان و ولایت فقیه هستند و در تمامی پلاکارد های انتخاباتی خود عنوان می نمایند .
مورد دوم در خصوص خبرگان این است که بایستی از سوی شورای نگهبان تائید شوند و این در صورتی است که تمام اعضای شورای نگهبان انتخاب شده از سوی رهبری می باشند و مورد تائید و پیرو خط فکری رهبری می باشند . و در همین استان خراسان ما داشتیم که فقها به تعداد مجاز نرسیدند و تائید صلاحیت نشدند و مجبور شدند از سایر استان ها فقیه بیاورند و در استان ما در انتخاب مجلس خبرگان شرکت کنند
پس این موضوع یک گردش کار عجیب است
رهبر -- شورای نگهبان -- خبرگان -- رهبر
مگر می شود یک چرخه خود را نقض کند ؟
پس در این موضوع هم می شود به حرف آن فرد اقتباس نمود .
با عرض سلام
ممنون میشم کارشناسان محترم جواب بدهندآیا در کشوری مثل عراق که حکومت شیعه برقرار است اما ولی فقیه ندارند ، آیا احکامی که در آن کشور صادر میشود باطل است؟
اگر این ولایت همان ولایت رسول خدا است و کشور عراق هم از این ولایت بی بهره است ، آیا ایرادی به دین انها وارد نمیشود که ولایت فقیه = ولایت پیامبر بالای سرشان نیست؟
واقعا به نکته جالبی اشاره نمودند با این کثرت علما بر اعلمیت آیت الله سیستانی تاکید دارند اما ایشان تا کنون اقدامی در خصوص تشکیل حکومت به مشابه حکومت جمهوری اسلامی ایران نداده اند ؟ آیا ایشان در وظایف خود کوتاهی می کنند ؟ پس چه فقیهی است که این قدر مقلد دارد و در اعمال خود کوتاهی می کند ؟ و اگر درست می کند ما چرا داریم اشتباه می کنیم؟
عصمت در هیچ زمینه تعریف نمی شه مگر در ذاتی که خداوند بر اون عصمت نهاده باشد در خصوصی که شما فرمودین امیر المومنین با گناه و گناهکاران به مقابله پرداختند و سر به سازش نذاشتند بنابر همین رفتار ایشان بود که صحابه ای که روزگاری هم نشین با پیامبر بودند به جنگ با ایشان پرداختند .
عصمت در زمینه های مختلف معنی میشود
موتاسفانه با وجود اینکه در زمینه ی مورد بحث اطاعات کافی ندارید به جای پرسش به راحتی و بدون دلیل رد میکنید!
بگذریم
حتی عصمت مراحل و مرتبه های مختلف هم دارد مثلا عصمتی که برای چهارده معصوم مطرح میشود بسیار متعالی تر از عصمت انبیاست...!
و عرض کردم متناسب با وظایف خاصشان است
برای حاکم (صرف حاکم بودنش)عدالت نیاز است نه عصمت!(چون وظایف حاکم به اندازه ی وظایف امام نیست و به همان میزان اختیاراتشان هم متفاوت است)
اما بخش دوم
ببخشید دوست گرامی الان همه با ولی فقیهی که در کشور ما حاکم خوبند؟!؟دشمن ندارد؟!این چه استدلالی است!که امیر المونین دشمن داشت!!!خب ...؟
ر خصوص فرمایش شما باید عنوان کنم که مسایل اجتماعی گاهی باعث می شود که سیاست ما از دیانت ما جدا شود که در وضع فعلی در برخی مقاطع زمانی شاهد آن می باشیم در ضمن اشکال اساسی که به نظر اون کسی که بحث ولایت فقیه را نقض کرد این بود که فقیه حق حکومت ندارد و تشکیل حکومت اسلامی از اساس توسط یک فقیه اشتباه است زیرا یک فقیه رهبر دینی است و نمی تواند رهبر سیاسی باشد و تنها رهبران سیاسی و دینی ما ائمه اطهار هستند .
شما به طور کل با حکومت دینی مشکل داری چون میگی دیانت ما از سیاست جداست!
البته این حرفت ناقض حرفهای قبلیت هم هست چون خودت حقانیت حکومت ائمه رو پذیرفتی!
اگر فقیه رو فقط یک عالم دینی میدونی و میگی به این دلیل حق حکومت ندارد پس باید این ایراد رو به امیرالمونین هم بگیری باید به پیامبر هم بگیری!
چون هر دو انها صرفا به خاطر اینکه یک کاریزما بودند به حکومت رسیدند!(کاریزما کسی است که نه به واسطه ی قدرت نظامی یا سیاسی که به واسطه ی ویژگی های شخصیتیی که دارد به حکومت میرسد و در اغلب انقلاب ها یک کاریزما وجود دارد البته این اصطلاح بیشتر بر افراد مذهبی اطلاق میشه مثلا امام خمینی هم یک کاریزما بود)
خلاصه اینکه پیامبر هم صرفا به خاطر اینکه پیامبر خدا بود بین مردم حکومت کرد!غیر این بود به حکومت نمیرسید!پس این ایراد شما بر ایشان هم وارد است العیاذ بالله!
در صورتی که چنین اعتقادی دارید پس با خود اسلام مشکل دارید و باید در مورد چیز دیگری بحث کرد
از طرفی دین ما هم احکام اجتماعی دارد و هم احکام فردی.و اجرای کامل این دین با تحقق هر دو وجه امکان پذیر است!اگر فردی اسلام را قبول داشته باشد نمیتواند با اجرای قوانین اسلام مشکل داشته باشد!در حکومتی هم که قوانین اسلامی اجرا شود میشود حکومت اسلامی!
حالا بحث این تاپیک چگونگی اجرای این قوانین در زمان غیبت است که بنده توضیح دادم که قاعدتا کسی که عالم به این قوانین است بایدانها را اجرا کند!ما اسم این عالم به قوانین اسلام را گذاشتیم فقیه همین!
واقعا به نکته جالبی اشاره نمودند با این کثرت علما بر اعلمیت آیت الله سیستانی تاکید دارند اما ایشان تا کنون اقدامی در خصوص تشکیل حکومت به مشابه حکومت جمهوری اسلامی ایران نداده اند ؟ آیا ایشان در وظایف خود کوتاهی می کنند ؟ پس چه فقیهی است که این قدر مقلد دارد و در اعمال خود کوتاهی می کند ؟ و اگر درست می کند ما چرا داریم اشتباه می کنیم؟
دوست گرامی کمی در مورد وضعیت کنونی عراق مطالعه بکنید بعد این طور نظر بدین!!
وضعیت کنونی عراق مثل وضعیت سالاها ی پیش ایران است!
ایا مثلا در زمان ایت الله بروجردی ایشان کوتاهی کردند؟!البته که نه!باید شرایط مناسب باشد!....
کاش تکلیفتان را با سوالی که دارین مشخص می کردین!!!چندتا سوال رو هم زمان دارین میپرسین!؟!
این طوری بحث به هیچ نتیجه ای نمیرسه!(اگر واقعا دنبال جواب هستید)
و اما بعد عزیزان کارشناس در خصوص خبرگان اعلام نظر فرمودند و این در حالی است که خبرگان از سوی مردم انتخاب می شوند ولی در اصل عملی خود پایبند به رهبری مرید ایشان و ولایت فقیه هستند و در تمامی پلاکارد های انتخاباتی خود عنوان می نمایند . مورد دوم در خصوص خبرگان این است که بایستی از سوی شورای نگهبان تائید شوند و این در صورتی است که تمام اعضای شورای نگهبان انتخاب شده از سوی رهبری می باشند و مورد تائید و پیرو خط فکری رهبری می باشند . و در همین استان خراسان ما داشتیم که فقها به تعداد مجاز نرسیدند و تائید صلاحیت نشدند و مجبور شدند از سایر استان ها فقیه بیاورند و در استان ما در انتخاب مجلس خبرگان شرکت کنند پس این موضوع یک گردش کار عجیب است رهبر -- شورای نگهبان -- خبرگان -- رهبر مگر می شود یک چرخه خود را نقض کند ؟ پس در این موضوع هم می شود به حرف آن فرد اقتباس نمود
لطف کنید مطالعه کنید بعد مطلب بزنید بهتر نیست؟!
اولا که خبرگان پایبند به تفکر ولایت فقیه باید باشند(و دلیلش هم همان موارد پست قبلی است) نه پایبند به یک شخص خاص!چون شخص خودش باید توسط انها انتخاب بشه!
دوم!
نیمی(شش تن) از افراد شوارای نگهبان رو رهبری انتخاب میکنه نه همه رو!(یعنی فقها رو)
نیمه دیگه که وکلا هستند توسط رئیس قوه قضاییه انتخاب میشوند و در صورت تایید نمایندگان مجلس مورد قبول خواهند بود.
عصمت در زمینه های مختلف معنی میشود
موتاسفانه با وجود اینکه در زمینه ی مورد بحث اطاعات کافی ندارید به جای پرسش به راحتی و بدون دلیل رد میکنید!
بگذریم
حتی عصمت مراحل و مرتبه های مختلف هم دارد مثلا عصمتی که برای چهارده معصوم مطرح میشود بسیار متعالی تر از عصمت انبیاست...!
و عرض کردم متناسب با وظایف خاصشان است
برای حاکم (صرف حاکم بودنش)عدالت نیاز است نه عصمت!(چون وظایف حاکم به اندازه ی وظایف امام نیست و به همان میزان اختیاراتشان هم متفاوت است)
اما بخش دوم
ببخشید دوست گرامی الان همه با ولی فقیهی که در کشور ما حاکم خوبند؟!؟دشمن ندارد؟!این چه استدلالی است!که امیر المونین دشمن داشت!!!خب ...؟بهتر بود سوالتون رو همون اول واضح مطرح میکردین که انقدر بیهوده بحث طولانی نشه!
شما به طور کل با حکومت دینی مشکل داری چون میگی دیانت ما از سیاست جداست!
البته این حرفت ناقض حرفهای قبلیت هم هست چون خودت حقانیت حکومت ائمه رو پذیرفتی!
اگر فقیه رو فقط یک عالم دینی میدونی و میگی به این دلیل حق حکومت ندارد پس باید این ایراد رو به امیرالمونین هم بگیری باید به پیامبر هم بگیری!
چون هر دو انها صرفا به خاطر اینکه یک کاریزما بودند به حکومت رسیدند!(کاریزما کسی است که نه به واسطه ی قدرت نظامی یا سیاسی که به واسطه ی ویژگی های شخصیتیی که دارد به حکومت میرسد و در اغلب انقلاب ها یک کاریزما وجود دارد البته این اصطلاح بیشتر بر افراد مذهبی اطلاق میشه مثلا امام خمینی هم یک کاریزما بود)
خلاصه اینکه پیامبر هم صرفا به خاطر اینکه پیامبر خدا بود بین مردم حکومت کرد!غیر این بود به حکومت نمیرسید!پس این ایراد شما بر ایشان هم وارد است العیاذ بالله!
در صورتی که چنین اعتقادی دارید پس با خود اسلام مشکل دارید و باید در مورد چیز دیگری بحث کرداز طرفی دین ما هم احکام اجتماعی دارد و هم احکام فردی.و اجرای کامل این دین با تحقق هر دو وجه امکان پذیر است!اگر فردی اسلام را قبول داشته باشد نمیتواند با اجرای قوانین اسلام مشکل داشته باشد!در حکومتی هم که قوانین اسلامی اجرا شود میشود حکومت اسلامی!
حالا بحث این تاپیک چگونگی اجرای این قوانین در زمان غیبت است که بنده توضیح دادم که قاعدتا کسی که عالم به این قوانین است بایدانها را اجرا کند!ما اسم این عالم به قوانین اسلام را گذاشتیم فقیه همین!
دوست گرامی کمی در مورد وضعیت کنونی عراق مطالعه بکنید بعد این طور نظر بدین!!
وضعیت کنونی عراق مثل وضعیت سالاها ی پیش ایران است!
ایا مثلا در زمان ایت الله بروجردی ایشان کوتاهی کردند؟!البته که نه!باید شرایط مناسب باشد!....کاش تکلیفتان را با سوالی که دارین مشخص می کردین!!!چندتا سوال رو هم زمان دارین میپرسین!؟!
این طوری بحث به هیچ نتیجه ای نمیرسه!(اگر واقعا دنبال جواب هستید)
با عنایت به فرمایش حضرتعالی به استحضار می رساند فردی که دچار شک شود نسبت به همه چیز بد بین می شود بهتر است این بحث را ارایه ندهیم چون شما دلیل منطقی بر من ارایه نمی کنید بلکه می خواهید بر اساس نظرات خود بنده را مجبور به پذیرش حرف خود کنید تمامی منابع شما هم فقط از یک کتاب است ولایت فقیه آیت الله خمینی .
البته همه می دانند ایشان خود بنیانگذار ولایت در نظریه فقاهت هستند و سایر مراجع عظام هنوز به این نتیجه نرسیده اند . با این اوصاف از پاسخ های حضرتعالی و سایر دوستان کمال تشکر را دارم .
من هم می دانم درجه ائمه بر انبیا بالا تر است و بر این موضوع شکی نیست اما عصمت در ذات است و خداوند نیز می فرماید شیطان می تواند تمامی بندگانم را بفریبد غیر از آنان که من ذاتشان را برای خود خالص نمودم
البته قبول دارم دانش دینی و سیاسی من به اندازه کارشناسان نیست ولی برای پاسخدهی به ذهن خود سوال می کنم وگرنه مزاحم وقت شما نمی شدم
با عنایت به فرمایش حضرتعالی به استحضار می رساند فردی که دچار شک شود نسبت به همه چیز بد بین می شود بهتر است این بحث را ارایه ندهیم چون شما دلیل منطقی بر من ارایه نمی کنید بلکه می خواهید بر اساس نظرات خود بنده را مجبور به پذیرش حرف خود کنید تمامی منابع شما هم فقط از یک کتاب است ولایت فقیه آیت الله خمینی . البته همه می دانند ایشان خود بنیانگذار ولایت در نظریه فقاهت هستند و سایر مراجع عظام هنوز به این نتیجه نرسیده اند . با این اوصاف از پاسخ های حضرتعالی و سایر دوستان کمال تشکر را دارم .
من منبعی دادم؟!
برات دلیل اوردم همین!یا پاسخ دلایل رو بده یا سفسطه نکن!
من هم می دانم درجه ائمه بر انبیا بالا تر است و بر این موضوع شکی نیست اما عصمت در ذات است و خداوند نیز می فرماید شیطان می تواند تمامی بندگانم را بفریبد غیر از آنان که من ذاتشان را برای خود خالص نمودم
بنده حرفم مطلب دیگریست!
میگم وظایف حاکم در زمان غیبت به اندازه ی امام نیست که نیاز باشد دارای عصمت باشد باید عادل باشد!اگر عادل باشد کافیست!(شما داری وظایف امام رو با وظایف فقیه یکی میکنی به همین دلیل میگی همون طور که انها دارای عصمت بودند او هم باید عصمت داشته باشد بنده میگم این خلط مبحث است چون وظایف یکسان ندارند!)
اما مشکلی که مطرح میشه این است که چه طور بفهمیم حاکمی عادل است و چه طور بفهمیم از عدالت افتاده یا نه!
این هم به عهده ی خبرگان است که نظارت کنند و وقتی متوجه شدند وی از عدالت افتاده باید او را بر کنار کنند
بنده حرفم مطلب دیگریست!
میگم وظایف حاکم در زمان غیبت به اندازه ی امام نیست که نیاز باشد دارای عصمت باشد باید عادل باشد!اگر عادل باشد کافیست!(شما داری وظایف امام رو با وظایف فقیه یکی میکنی به همین دلیل میگی همون طور که انها دارای عصمت بودند او هم باید عصمت داشته باشد بنده میگم این خلط مبحث است چون وظایف یکسان ندارند!)
اما مشکلی که مطرح میشه این است که چه طور بفهمیم حاکمی عادل است و چه طور بفهمیم از عدالت افتاده یا نه!
این هم به عهده ی خبرگان است که نظارت کنند و وقتی متوجه شدند وی از عدالت افتاده باید او را بر کنار کنند
حاج آقا من سفسطه نمی کنم دارم سوال می کنم
من نمی فهمم آخه همه جا تعریف می شه ولی فقیه نائب بر حق امام عصر است . غیر از اینه
در ضمن خلط یعنی چی ؟ من نمی دونم معنیش چی میشه ؟
بحث بعدی شما مطرح کردی گفتی بحث شناخت حاکم عادل از ظالم است که بر عهده خبرگان است ولی خود مجلس خبرگان اعلام کرده که ما بر برخی امور رهبری حق نظارت و اظهار نظر نداریم و ارایه نظر در این خصوص از ما مبراست مثل فرماندهی کل قوا
ببین اصلا بیا موردی بریم جلو
1- آیا ولی فقیه نائب بر حق امام غائب در عصر حاضر است ؟
به معنی ساده یعنی وکالت تام از جانب داشتن
وقتی کسی خود را نائب بر حق اعلام می دارد حتما ارتباطاتی هم با حضرت دارد
مگر نداریم افرادی که حضرت را مشاهده می فرمایند و از برکات و معجزات ایشان بهره مند می شوند
ببین اصلا بیا موردی بریم جلو
1- آیا ولی فقیه نائب بر حق امام غائب در عصر حاضر است ؟
به نام خدا
سلام
نائب بر حق بودن و نبودن را لطفا تشریح کنید .
تشکر
به معنی ساده یعنی وکالت تام از جانب داشتن
به نام خدا
اگر به این معنی که شما میفرمایید باشه , بنظرتون امام غائب شخصا به ولایت فقیه وکالت دادن ؟
آیا نائب بر حق بودن معنی دیگه ای هم میتونه داشته باشه ؟
من نمی فهمم آخه همه جا تعریف می شه ولی فقیه نائب بر حق امام عصر است . غیر از اینه در ضمن خلط یعنی چی ؟ من نمی دونم معنیش چی میشه ؟ بحث بعدی شما مطرح کردی گفتی بحث شناخت حاکم عادل از ظالم است که بر عهده خبرگان است ولی خود مجلس خبرگان اعلام کرده که ما بر برخی امور رهبری حق نظارت و اظهار نظر نداریم و ارایه نظر در این خصوص از ما مبراست مثل فرماندهی کل قوا
بهتر است بگویید نیابت در حاکمیت بر جامعه اسلامی دارد.البته فرقی هم نمیکند گفته ی شما چون میشه گفت به یک مفهومند(ببینید دوست گرامی همه ی وظایف یک امام حکومت بر جامعه نیست.مواردی مثل ولایت تکوینی و تشخیص حکم صحیح از قران و هدایت از نوع ایصال به مطلوب و...این وظایف بسیار زیاد است و نه به عهده ی ولی فقیه است و نه از ولی فقیه بر میاد!این رو هم اضافه کنم که منظورم از تشخیص حکم صحیح از قران چیه که اشتباه نشه که بگیم خب فقیه هم همین کار رو میکنه.در واقع فقیه با توجه به احادیث باقی مانده از قران و با استفاده از عقلش و اونچه که با استفاده از احادیث معصومین از قران میفهمد حکمی رو میدهد نه انکه قران رو اونطور که میخواد و دوست دارد تفسیر کنه.و البته نه خود فقیه و نه کسانی که از اون پیروی میکنن هیچ کدوم مدعی نیستن که احکامی که از این روش به دست میاد بدون شک حکم قران است چون اختلاف هست بین این احکام حتما یکی از اونها و یا شاید هیچ کدوم حتی حکم واقعی اسلام نباشد.اما میگوییم خدا در قیامت به این خاطر ما رو ماخذه نمیکند چون بیش تر از این در حد توان ما نبود!)
همه ی اینها رو گفتم تا به اینجا برسم که درسته میگیم نایب امام است اما نه انکه همه ی وظایف امام به عهده ی اون فرد باشد فقط بخشی به عهده ی اوست یعنی حکومت که برای اون بخش به تنهایی هم نیازی به عصمت نیست عدالت کافی است البته به شرطی که از وجود این عدالت و البته باقی موندنش به طریقی مطمئن بشیم(راستی الزامی هم به داشتن اون طور ارتباط حضوری که گفتین نیست!یعنی دلیل ندارد که باشد.البته حضرت خودشون در این طور موارد مراقب نایبشون هست که خطایی نکند و در صورت خطا او رو راهنمایی کند و البته برای این راهنمایی هم باز الزامی به ملاقات حضوری نیست.از طریق الهامات قلبی که به اون میگیم هدایت از نوع ایصال مطلوب- البته توضیح کاملتری میخواد این مفهوم- میشه انجامش داد )
خلط شدن هم یعنی مخلوط شدن!یعنی چندتا چیز رو به اشتباه با هم قاطی کردن!
در مورد خبرگان هم (غیر از توضیحی که عرض کردم قبلا) ببینید خبرگان به طور کل بر داشتن شرایط لازم برای رهبر نظارت میکند نه مصداقی.شاید مطالعه این بخش به شما کمک کند:
صدر اصل یک صد و یازدهم در اینباره چنین میگوید: «هرگاه رهبرازانجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یک صد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد…» آن چه از این اصل بدست میید عبارت است از: 1- شرایط و اوصاف مذکور در قانون اساسی برای تصدّی مقام رهبری، باید هم درابتدا و هم در ادامه همچنان محفوظ بماند. 2- وظیفه مجلس خبرگان در مقام اثبات و تشخیص، اختصاص به معرفی رهبری در آغاز ندارد، بلکه بعد از آن نیز هم چنان وظیفه دارند که مراقبت کامل نمایند که آن شرایط و اوصاف هم چنان موجود باشد. 3- در صورتی که معلوم شود چه از آغاز رهبری و چه بعد از آن، برخی از شرایط و اوصاف فقیه مزبور در زمان فقدان شریط رهبر نبوده یا نخواهد بود و وظیفه خبرگان اعلام نفی رهبر سابق و معرّفی رهبر لاحق است.
این لینک برای مطالعه ی اختیارات خبرگان فکر میکنم مناسب باشه:
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/5824/5829/58933
راستی!من حاج اقا نیستم!
با سلام
حاج آقای هورشید فرموده اید " نیابت بر حاکمیت جامعه اسلامی دارد " یعنی قادر به دخل و تصرف در امور مومنین و جامعه است
از جمله اصلی ترین وظایف ائمه اطهار هم ایجاد عدل و حکومت الهی در صورت امکان بوده است اگر شرایط مهیا باشد
باز می گردد به تاکید بر اینکه اگر 40 نفر در رکاب داشتم قیام می کردم که همواره مورد تاکید بوده است
و در ادامه فرموده اید برای اجرای عدالت نیاز به عصمت نیست . بزرگوار در طول زمان بارها و بارها شاهد بوده ایم که عدالت اجرا شده در حقیقت عدالت نبوده و ظلم بوده است . پس لازمه عدل الهی عصمت الهی نیز می باشد .
و اما بعد در خصوص شرایط مجلس خبرگان به بیان برخی از مطالب فرموده اید . درست اینها متن صریح قانون است اما بارها شاهد بوده ایم که بزرگان حکومتی قوانین را نقض کرده اند فقط با عنوان این که " مگر آنجا که صلاح نباشد " پس به صرف حرف قانون نمی تواند اتمام حجت نمود مگر در وضع قعلی قانون شاهدخلاء های بسیاری نیست که برای عده ی کثیری موجب درآمد زایی شده است
اما شما در خصوص چرخه انتخاب خبرگان و کمبود فقیه در برخی استان ها توضیح نفرمودید به قول قدیمی ها چاقو مگر دسته خودش را می برد . و در خصوص موضوع بعدی که عرض کردم پاسخی ارایه نفرمودید . خبرگان اعلام داشته اند که در برخی امور رهبری قادر به نظارت و ارایه نظر نمی باشند . پس یا چرخ اشکال دارد یا فرمایشات شما در برآورده نمودن تشویش ذهنی بنده کافی نیست .
و من الله التوفیق
وقتی کسی خود را نائب بر حق اعلام می دارد حتما ارتباطاتی هم با حضرت دارد
مگر نداریم افرادی که حضرت را مشاهده می فرمایند و از برکات و معجزات ایشان بهره مند می شوند
من تا حالا هیچ وقت نشنیدم یا نخواندم که بگن ولایت فقیه از طرف امام غائب وکالت دارد . گفتن این جمله میتونه منجر به تخریب اذهان نسبت به امام غائب بشه . امام غائب نیازی به جانشین ندارد . اما قبول دارم که جامعه نیاز به نائب امام غائب دارد .
آیا میتونیم ولایت فقیه را به دو بخش دینی و سیاسی تقسیم کنیم ؟
یا حق
[="Black"]با سلام حاج آقای هورشید فرموده اید " نیابت بر حاکمیت جامعه اسلامی دارد " یعنی قادر به دخل و تصرف در امور مومنین و جامعه است از جمله اصلی ترین وظایف ائمه اطهار هم ایجاد عدل و حکومت الهی در صورت امکان بوده است اگر شرایط مهیا باشد باز می گردد به تاکید بر اینکه اگر 40 نفر در رکاب داشتم قیام می کردم که همواره مورد تاکید بوده است و در ادامه فرموده اید برای اجرای عدالت نیاز به عصمت نیست . بزرگوار در طول زمان بارها و بارها شاهد بوده ایم که عدالت اجرا شده در حقیقت عدالت نبوده و ظلم بوده است . پس لازمه عدل الهی عصمت الهی نیز می باشد . و اما بعد در خصوص شرایط مجلس خبرگان به بیان برخی از مطالب فرموده اید . درست اینها متن صریح قانون است اما بارها شاهد بوده ایم که بزرگان حکومتی قوانین را نقض کرده اند فقط با عنوان این که " مگر آنجا که صلاح نباشد " پس به صرف حرف قانون نمی تواند اتمام حجت نمود مگر در وضع قعلی قانون شاهدخلاء های بسیاری نیست که برای عده ی کثیری موجب درآمد زایی شده است اما شما در خصوص چرخه انتخاب خبرگان و کمبود فقیه در برخی استان ها توضیح نفرمودید به قول قدیمی ها چاقو مگر دسته خودش را می برد . و در خصوص موضوع بعدی که عرض کردم پاسخی ارایه نفرمودید . خبرگان اعلام داشته اند که در برخی امور رهبری قادر به نظارت و ارایه نظر نمی باشند . پس یا چرخ اشکال دارد یا فرمایشات شما در برآورده نمودن تشویش ذهنی بنده کافی نیست . و من الله التوفیق
ای بابا!من که گفتم حاج اقا نیستم!!!
در طول تاریخ شاهد بودید عدالت اجرا شده بعد عدالت نبوده ظلم بوده؟!؟
اگر ظلم بوده مجریش عادل نبوده!!!ببینید مسئله این نیست اصلا!مسئله این است که وجود عدالت برای این وظیفه لازم است نه وجود عصمت!اشکالی که شما میگیری اینه که چون عصمت ندارد ممکنه از عدالت بیافتد و ظلم کند درست؟خب من هم میگم مجلس خبرگان رو برای همین اشکال احتمالی گذاشتند!
(در نتیجه استدلال شما غلطه!در واقع طبق استدلال شما باید گفت هر کس عصمت ندارد عادل هم نیست!!!؟؟!با این حساب هیچ کس حق ندارد در این دنیا حتی قاضی شود!!....؟؟؟)
در مورد مجلس خبرگان هم توضیح دادم!امدن نماینده از شهر دیگه مشکلی نیست مشکلی که ممکنه وارد باشه در مورد شورای نگهبان است که تعیین صلاحیت میکنه که اون رو هم توضیح دادم نیمی از اعضاش با اجازه ی نمایندگان مجلس انتخاب میشن!پس نصف دسته ی این چاقو مال خودش نیست!!شاید خودشو برید!![/]
ببین اصلا بیا موردی بریم جلو
1- آیا ولی فقیه نائب بر حق امام غائب در عصر حاضر است ؟به معنی ساده یعنی وکالت تام از جانب داشتن
وقتی کسی خود را نائب بر حق اعلام می دارد حتما ارتباطاتی هم با حضرت دارد
مگر نداریم افرادی که حضرت را مشاهده می فرمایند و از برکات و معجزات ایشان بهره مند می شوند
س: كلمه ولايت مطلقه در عصر پيامبر اكرم «صلي اللَّه عليه و آله» به اين معنى استعمال شده استكه اگر رسول اكرم «صلى اللَّه عليه و آله» شخصى را به انجام كارى امر كنند، انجام آن حتى اگر از سختترين كارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پيامبر «صلى اللَّه عليه و آله» به كسي دستور خودكشى بدهند. آن فرد بايد خود را به قتل برساند. سؤال اين است كه آيا ولايت فقيه در عصر ما با توجه به اين كه پيامبر اكرم «صلى اللَّه عليه و آله» معصوم بودند و در اين زمان ولى معصوم وجود ندارد، به همان معناى عصر پيامبر «صلى اللَّه عليه وآله» است؟
ج: مراد از ولايت مطلقه فقيه جامع الشرائط اين است كه دين حنيف اسلام كه آخرين دين آسمانى است و تا روز قيامت استمرار دارد دين حكومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامى ناگزير از داشتن ولى امر و حاكم و رهبر هستند تاامت اسلامى را از شر دشمنان اسلام و مسلمين حفظ نمايد، و از نظام جامعه اسلامي پاسدارى نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّى قوى بر ضعيف جلوگيري نمايد، و وسائل پيشرفت و شكوفايى فرهنگى، سياسى و اجتماعى را تأمين كند.
اين كار درمرحله اجرا ممكن است با مطامع و منافع و آزادى بعضى از اشخاص منافات داشته باشد،حاكم مسلمانان پس از اين كه وظيفه خطير رهبرى را طبق موازين شرعى به عهده گرفت،بايد در هر مورد كه لازم بداند تصميمات مقتضى بر اساس فقه اسلامى اتخاذ كند ودستورات لازم را صادر نمايد.
تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى كه مربوط به مصالح عمومى اسلامو مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاكم است،و اين توضيح مختصرى در باره ولايت مطلقه است.
______________________________
توضيح المسائل امام خميني، ج1، ص: 37
ببخشید مگه بحث سیاسی تو این سایت ممنوع نیست؟
این تاپیک استثنائه؟
[=Arial Narrow]بنام خدا
[=Arial Narrow]یاامام هادی ع
[=Arial Narrow]سلام
[=Arial Narrow]دوست گرامی ! مبحث ولایت فقیه قبل از سیاسی بودن یک مبحث اعتقادی و مهم دینی ست !
[=Arial Narrow]بالاغیرتا" کاری نکنید این همه شبهه بی پاسخ بماند و تاپیک قفل شود :Ghamgin:
[=Arial Narrow]این بی انصافی و اجحاف در حق دین است !
[=Arial Narrow]حالا که اینقدر شبهات مطرح شده است تا کارشناسان درست رفع شبهه نکنند درست نیست یکوقت تاپیک به این بهانه ها قفل و تعطیل شود :Narahat az:
[=Arial Narrow]خواهشا" دوستان کارشناس و دلسوز ملاحظه بفرمایند ...:Gol:
من تا حالا هیچ وقت نشنیدم یا نخواندم که بگن ولایت فقیه از طرف امام غائب وکالت دارد . گفتن این جمله میتونه منجر به تخریب اذهان نسبت به امام غائب بشه . امام غائب نیازی به جانشین ندارد . اما قبول دارم که جامعه نیاز به نائب امام غائب دارد .
آیا میتونیم ولایت فقیه را به دو بخش دینی و سیاسی تقسیم کنیم ؟
یا حق
نصب ولي فقيه از طرف امام معصوم
نصب به اين معناست كه در عصر غيبت فقيهي كه واجد شرائط علمي و عملي است از سوي امام معصوم عليهم السلام به سمت افتاء و قضاء و ولاء رسيده است نصب به معناي تعيين صاحب عنوان براي مقام و سمت است و اين غير از اعلام شرائط است مردم مسلمان در جريان سمت افتاء و قضاء فقيه را انتخاب نمي كنند كه وكيل آنان باشد براي بدست آوردن فتوا يا براي استنباط احكام قضايي و اجراي آنها مساله ولايت فقيه كه سمت سوم فقيه است همين گونه باشد و مردم مسلمان او را وكيل خود براي حكومت نمي كنند فقيه نائب امام معصوم است و لذا ولي الافتاء و ولي القضاء و ولي الحكومه است
در بحث انتصاب ولي فقيه از طرف امام معصوم به اين روايت استناد مي شود
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا يَكُونُ بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ أَوْ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ فَقَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ فَحَكَمَ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قُلْتُ كَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ انْظُرُوا إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُكْمِ اللَّهِ قَدِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّه
الكافي، ج7، ص: 413
روايت مقبوله عمر بن حنظله از حيث درايه مقبوله است و لو آنكه از حيث رجال سند مشكلي داشته باشد اين مقبوليت روايت در بين اصحاب نشان ميدهد كه روايت مزبور يك سلسه قرائن و شواهدي داشته است كه با آن قرائن صحت روايت تثبت و تصديق و تاييد شده است و علماي اسلام اين روايت را در مبحث فتوا و در قضاء مورد استدلال قرار داده اند پس حجت است .
در اين روايت امام عليه السلام مي فرمايد " فارضوا به حكما " يعني شما به حكميت چنين فقيهي راضي باشيد زيرا من او را بر شما حاكم قرار دادم " فاني قد جعلته عليكم حاكما " امام نمي فرمايد شما به حاكميت او راضي باشيد و او را وكيل خود كنيد بلكه ميفرمايد حاكميت او بر شما را من جعل كردم
عبارت " فارضوا به حكما " مربوط به قضاست ولي عبارت فاني قد جعلته عليكم حاكما كه تعليل است مربوط به حكومت و ولايت است مرحوم شيخ انصاري رحمه الله عليه همانند صاحب جواهر مي گويد در زمان گذشته و در عصر نزول و صدور روايت كار حاكم دو چيز بود يكي فصل خصومت و قضاء و ديگري حكم ولائي و اجرائي در عص عباسي چنين بوده است و امام معصوم عليه السلام هر دو سمت را در مقبوله مورد عنايت قرار داده اند و فقيه جامع الشرائط را براي آن نصب فرموده اند
بنا بر اين امامان معصوم عليهم السلام سمت هاي سه گانه قضاء ، افتاء و ولاء و حكومت را حق فقيه جامع الشرائط و بلكه وظيفه او قرار داده اند و نكته ديگر آن است كه اين سمت هاي سه گانه پيش از رجوع مردم نيز براي فقيه وجود دارند و با رجوع مردم تحقق عملي و خارجي مي يابند
تذكر : آنچه بايد از طرف شارع مقدس جعل شود همه آنها براي فقيه جامع الشرائط بالفعل تحقق يافته است و هيچ يك از آنها در حد قوه و شانيت نيست ( بر خلاف فقيه متجزي كه آنها را بالقوه داراست نه بالفعل ) ليكن اجراي فعلي و تحقق عملي آن سمت ها متوقف بر پذيرش مردم است يعني قدرت عيني از يك سو و تحقق فعلي عنوان و مفهوم اضافي امامت از سوي ديگر پيش از پذيرش مردم بالقوه است و با آن به فعليت مي رسد
______________
ولايت فقيه ، جوادي آملي ، ص 389 و 390
من تا حالا هیچ وقت نشنیدم یا نخواندم که بگن ولایت فقیه از طرف امام غائب وکالت دارد . گفتن این جمله میتونه منجر به تخریب اذهان نسبت به امام غائب بشه . امام غائب نیازی به جانشین ندارد . اما قبول دارم که جامعه نیاز به نائب امام غائب دارد .
آیا میتونیم ولایت فقیه را به دو بخش دینی و سیاسی تقسیم کنیم ؟
یا حق
آيا تنها فقيه اعلم براي ولايت و حكومت در عصر غيبت منصوب شده است يا همه فقيهان ؟؟
پاسخ : نصب بر دو قسم است نصب خاص و نصب عام
نصب خاص يعني تعيين يك شخص معين مانند مالك اشتر كه منصوب حضرت امير المومنين عليه السلام بودند بر ولايت وحكومت مصر و مانند مسلم بن عقيل كه منصوب و نماينده امام حسين عليه السلام بودند .
نصب عام يعني تعيين فقيه جامع الشرائط مقرر در فقه براي افتاء ، قضاء و رهبري بدون اختصاص به شخص معين يا عصر معلوم و يا مصر معهود
در مورد فقيهان يك عصر دو فرض احتمال دارد :
فرض اول آن است كه يك فقيه اعلم از ديگران است در رهبري و ملكاتي كه مربوط به رهبري است اتقي و اعلم است مديرتر است مدبرتر است سياستمدارتر است بينش سياسي اجتماعي اش بيشتر است در اين فرض برابر ضوابط اسلامي او در عصر غيبت به نحو تعيين براي رهبري منصوب گرديده است البته به نصب عام نه نصب خاص در اين حالت سه مسئله وجود دارد يك مساله كلامي و دو مساله فقهي مساله كلامي همين است كه چنين شخصي منصوب خداوند است و دو مساله فقهي يكي آن است كه بر خود اين شخص واجب عيني است كه اين منصب الهي را بپذيرد و بر اساس آن عمل كند و مساله دوم فقهي آن است كه ديگران چه فقيهان و چه مردم بر آنان واجب است به نحو واجب تعييني كه ولايت او را بپذيرند
فرض دوم آن است كه هيچ يك از فقيهان عصر اعلم و افقه و اعدل از ديگران نباشد و همگي همتاي هم باشند چه در مسائل رهبري چه در مسائل فقهي و چه در مسائل تقوايي . در اين حالت نيز يك مسئله كلامي و دو مساله فقهي وجود دارد مسئله كلامي آن است كه به وسيله عقل يا نقل ثابت شود كه خداوند سمت رهبري را براي عنوان فقيه جامع الشرائط كه قابل انطباق بر هر كدام از آنان است نصب فرموده است اما دو مساله فقهي يكي اين است كه چون اين فقيهان همتاي يكديگرند تصدي اين سمت بر آنان واجب كفايي است و بر هيچيك واجب عيني نيست و مسئله ديگر فقهي آن است كه پذيرش ولايت يكي از فقيهان بر مردم واجب تخييري است نه واجب تعييني .
بنابر اين با تصدي يك فقيه از ديگران ساقط است چه اينكه امت با رجوع به يك فقيه به ديگري رجوع نخواهند كرد زيرا هرج و مرج باطل است .
اساس حكومت بر هرج و مرج زدائي است و نمي شود مردم يك جامعه دسته دسته شوند و هر يك براي خود رهبري انتخاب كنند
خلاصه آنكه اگر يكي از فقيهان در سياست يا مدير و مدبر بودن كار آمدتر از ديگران بود رهبري را بر عهده ميگيرد و اگر چنين نبود يكي از آنان بر اساس واجب كفائي اقدام ميكند و متصدي امر مي شود و ديگر فقيهان با او مزاحمت نمي كنند و در اين حالت واجب تخييري مردم به واجب تعييني تبديل مي شود و مردم براي جلوگيري از هرج و مرج به همان فقيه متصدي رجوع ميكنند و ولايت او را مي پذيرند
در مسئله مرجعيت تعدد مراجع محذوري ندارد ولي در كشور داري و جنگ و صلح و مانند آن كشور بايد با وحدت رهبري اداره شود نه اينكه اربا اربا بشود و چند رهبر و حاكم در كشور حكمفرما باشند
______________
ولايت فقيه ، جوادي آملي ، ص 391 و 392
دوست گرامی ! مبحث ولایت فقیه قبل از سیاسی بودن یک مبحث اعتقادی و مهم دینی ست ! بالاغیرتا" کاری نکنید این همه شبهه بی پاسخ بماند و تاپیک قفل شود این بی انصافی و اجحاف در حق دین است !
سلام بر شما دوست گرامی.
مگه من چکار کردم؟! فقط یک سؤال پرسیدم که طبق قوانین سایت که در بدو ورود به همه تذکر می دهند بحث سیاسی نباید انجام شود بحث این تاپیک سیاسی نیست؟ آیا از این بحث سیاسی تر هم می توان انجام داد؟!
اینکه یک مبحث اعتقادی و این جور چیزهاست بهانه است. برای ما که پیرو امام حسین (ع) هستیم همه مباحث سیاسی ما اعتقادی است. اما بحث مصداقی در مورد حکومت یا سازمان ها یا نهادهای حکومتی یا اشخاص یا هر چیزی که به حکومت داری مربوط است بحث سیاسی است که ظاهراً در این سایت ممنوع است. اگر این تاپیک استثنا هست مدیران محترم می توانند خیلی واضح بفرمایند این یکی استثنا و قانونی است تا ما هم وارد بحث شویم (چون من از کار غیرقانونی زیاد خوشم نمی آید!).
موفق باشید.:Gol:
آیا از این بحث سیاسی تر هم می توان انجام داد؟!
دیانت ما از سیاست جدا نیست !
اما بحث مصداقی در مورد حکومت یا سازمان ها یا نهادهای حکومتی یا اشخاص یا هر چیزی که به حکومت داری مربوط است بحث سیاسی است که ظاهراً در این سایت ممنوع است. اگر این تاپیک استثنا هست
بله.ولی بحث ولایت فقیه در این موارد گنجانده نمیشه.ولایت فقیه در زمان ائمه هم بوده
بله.ولی بحث ولایت فقیه در این موارد گنجانده نمیشه.
به هر حال از همین بحث فهمیدیم که قانونگذاری و اجرای قانون به سبک ایرانی چگونه است. همیشه تبصره ای برای دور زدن آن وجود دارد بدون اینکه عامه مردم بدانند!
به هر حال از همین بحث فهمیدیم که قانونگذاری و اجرای قانون به سبک ایرانی چگونه است. همیشه تبصره ای برای دور زدن آن وجود دارد بدون اینکه عامه مردم بدانند!
چهربطی داره؟
شما متوجه قانون نشدید!
در اسک دین بخشی به نام ولایت فقیه و حکومت اسلامی از همون اول بوده
خودتونم خوب میدونید منظور از بحث سیاسی چه نوع بحث هایی هست پس لطفا سفسطه نکنید!
خودتونم خوب میدونید
نه نمی دونستم. اما الآن دوباره به قوانین مراجعه کردم. ظاهراً بحث جناحی ممنوع شده و حق با شماست. هرچند حتی در تاپیک های طنز یادم هست نویسنده تذکر دریافت کرده بود در حالی که اصلاً بحث جناحی نبود. به هر حال ممنونم که روشنگری کردید و نگرانی بنده رو برطرف فرمودید. ان شاء الله از بحث دوستان استفاده می کنیم.:Gol:
تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى كه مربوط به مصالح عمومى اسلامو مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاكم است،و اين توضيح مختصرى در باره ولايت مطلقه است.
جالب است. همین تفسیر و رویه در حکومت های دیکتاتوری هم دیده می شود.
تا جایی که ما می دانیم پیامبر و ائمه نیز چنین تفسیری از ولایتشان نداشتند!