·▪▪••●●::پاسخگویی به سوالات عاشورایی:::●●••▪▪··

تب‌های اولیه

172 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
·▪▪••●●::پاسخگویی به سوالات عاشورایی:::●●••▪▪··


سلام علیکم

با توجه به نزدیک شدن ایام شهادت مولایمان حضرت امام حسین (علیه السلام) سومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت و خویشان و اصحاب فداکارش همه ساله سوالات بی شماری در خصوص واقعه عاشورا توسط کاربران مطرح می شود . لذا به جهت عدم پراکندگی سوالات دوستان ، در این بحث همکار ارجمند مان پاسخگوی محترم تاریخی جناب آقای مقداد به کلیه سوالات عاشورایی پاسخ خواهند داد .

لذا شما عزیزان می توانید تمام سوالات خود را در زمینه قیام امام حسین علیه السلام ، محرم ، عاشورا و اصحاب ، شهدای کربلا و .... در این بحث مطرح نموده و پاسخ کارشناسانه دریافت نمائید

التماس دعا

سلام

چرا امام حسين (ع)خانواده اش را باخود به كربلا برد؟

الا و صلی الله علی الباکین علی الحسین صلوات الله علیه

معين الضعفاء;290667 نوشت:
سلام

چرا امام حسين (ع)خانواده اش را باخود به كربلا برد؟

با عرض سلام و ادب

در پاسخ به این سوال که چرا آن حضرت خانواده و زنان و فرزندان را همراه خود بردند باید عرض کنم:
يكي از مسائلي كه هم تاريخ در باره آن صحبت كرده و هم اخبار و روايات از آن سخن گفته اند اين است كه چرا ابا عبدالله(ع) در اين سفر پر خطر اهل بيتش را به همراه خود برد ؟ خطر اين سفر را همه پيش بيني مي كردند. لهذا قبل از آنكه ايشان حركت كنند تقريبا مي شود گفت تمام كساني كه آمدند و مصلحت انديشي كردند حركت دادن اهل بيت به همراه ايشان را كاري بر خلاف مصلحت تشخيص مي دادند، و تقربيا به اتفاق آراء مي گفتند : رفتن خودتان خطرناك است و مصلحت نيست يعني جانتان در خطر است چه رسد كه بخواهيد اهل بيتتان را هم با خودتان ببريد، ابا عبد الله(ع) جواب دادند من بايد آنها را ببرم . به آنها جوابي مي دادند كه ديگر نتوانند در اين زمينه حرف بزنند. به اين ترتيب كه جنبه معنوي مطلب را بيان مي كرد كه مكرر شنيده ايد كه ايشان استناد كردند به رويائي كه البته براي امام در حكم يك وحي قاطع است و فرمود: در عالم رويا جدم را ديدم كه به من فرمود :«ان الله شاء الله يراك قتيلا»(1 ) گفتند پس اگر اينطور است چرا اهل بيت را به همراهتان مي بريد ؟

پاسخ دادند اين را هم جدم فرمود : « ان الله شاء يراهن سبايا » ( 2) البته منظور از« انشاء» اراده تشريعي است. مثلا اينكه ظاهرا در باره زكات مي فرمايد.« يريد ليطهر كم» ( 3) مقصود اينست كه خدا كه چنين دستوري داده است اينطور مي خواهد. يعني: اگر اينكار را كرديد رضاي حق در آن است .در مقابل اين سخن ديگر كسي چيزي نگفت يعني: نمي توانست حرفي بزند. پس اگر چنين است كه جد شما در عالم معنا به شما تفهيم كرده اند كه مصلحت شما را در اينست كه كشته بشويد ما ديگر در مقابل ايشان حرفي نداريم، همه كساني هم كه از ابا عبدالله(ع) اين جمله ها را مي شنيدند اينجور نمي شنيدند كه: آقا اين مقدر است و من نميتوانم سر پيچي كنم. اينطور نبود كه وقتي از ايشان مي پرسيدند كه چرا زنها را مي بريد بفرمايد اصلا من در اين قضيه بي اختيارم و عجيب هم بي اختيارم، بلكه به اين صورت مي شنيدند كه با الهامي كه از عالم معنا به من شده است چنين تشخيص داده ام كه مصلحت در اينست و اين كاري است كه من از روي اختيار انجام ميدهم ولي بر اساس آن چيزي كه مصلحت تشخيص مي دهم .
معلوم است كه كار ابا عبدالله(ع) يك كار حساب شده است،يك رسالت و يك ماموريت است اباعبدالله زن و بچه هاش را بردند به اين اعتبار كه خودم مي روم پس زن و بچه ام را هم مي برم بلكه آنها را به اين جهت برد كه رسالتي در اين سفر انجام دهند ( 4)

عامل امر به معروف و نهي از منكر به عنوان اصلي ترين عنصر در نهضت حسيني بود . وجود مقدس حسين بن علي« عليه السلام» در اين نهضت عملا يك آمر به معروف و ناهي از منكر بود و ا ز او بيشتر بعد از شهادت ابا عبد الله «عليه السلا م » اهل بیت بزرگوار آن حضرت بعد از روز عاشورا از همان روز يازدهم و حداقل روز دوازدهم به عنوان يك گروه امر به معروف ونهي از منكر در آمدند تا پايان ماجرا ،هر جا كه بودند امر به معروف و نهي از منكر مي كردند. آنها هرگز به عنوان يك گروه شكست خورده در نيامدند آنها دنبال همان هدف حسيني بودند .

كشته شدن ابا عبد الله(ع)از يك نظر براي آنها آغاز كار بود نه پايان كار و چقدر زيبا و قابل توجه است وضع اهل بيت پيامبر ( ص) تا آخرين لحظه که همچنان تبليغ كردند. نهي از منكر و امر به معروف كردند.دعوت به اسلام كردند .محبت بلكه معرفت علي «عليه السلام » و اهل بيت پيامبر اساسا در همه شام وجود نداشت يعني: كسي آنها رانمي شناخت و اگر هم مي شناختند به علت تبلیغات سوء دستگاه اموی بر عليه آنها، تصور منفي داشتند، ولي ببنيد اهل بيت پيامبر چه كردند ؟ يك نمونه از آنها وضعيت زينب« سلام الله عليها » است. شما ببينيد اينها وقتيكه وارد مجلس ابن زياد مي شوند بعد از آنهمه شكنجه هاي روحي و جسمي چه حالتي دارند . زينب« سلام الله عليها» را وارد مجلس ابن زياد مي كنند او زني است بلند بالا عده اي تعبير كرده اند « حفت بها اما ؤها »كنيزانش دورش را گرفته بودند مقصود:كنيز به معناي اصطلاحي نيست چون همه زنهاي اصحاب براي زينب سيادت و بزرگواري قائل بودند ،خودشان را مثل كنيزي مي دانستند اينها دور زينب را گرفته بودند و زينب در وسط اينها وارد مجلس ابن زياد شد، ولي سلام نكرد ابن زياد از اينكه او احساس مقاومت كرد ناراحت شد، سلام نكردن زينب(س) معنايش اينست كه هنوز اراده ما زنده است هنوز ما به شما اعتنا نداريم هنوز هم روح حسين بن علي در كالبد زينب مي گويد « هيهات منا الذلة»، ابن زياد از اين بي اعتنايي سخت ناراحت شد . گفت:« من هذه المتكبرة»؟يا اين ناشناس كيست؟ كسي جواب نداد دو مرتبه سؤال كرد مي خواست ازآنها كسي جواب دهد بار دوم و سوم بالاخره زني جواب داد :« هذه زينب بنت علي بن ابي طالب ».

یزید پست لعين كه يك جو شرافت نداشت شروع كرد به سخت ترين و جهي زخم زبان زدن گفت:« الحمد الله الذي فضحكم والكذب احد وثقكم :يعني خدا را شكر مي كنيم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد. زينب در كمال جرات و شهادت فرمود:« الحمد الله الذي اكرمنا بالشهادة :خدا را شكر مي كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد خدا را شكر مي كنيم كه اين تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت، بعد در آخر فرمود:«انما يفتضح الفاسق ويكذب الفاجر و هو غيرنا : رسوايي مال فاسق هاست ،ما در عمرمان دروغ نگفتيم ،دروغ مال فاجر هاست فاسق و فاجرهم ما نيستيم غير ماست يعني:«رسوا تويي،دورغگو هم خودت هستي» .

قوام مهمترين علت قيام امام حسين« عليه السلام» يعني: عنصر امر به معروف و نهي از منكر، وابسته بوجود اهل بيت(ع) بود .خاندان امام(ع) بعد از شهادتش علم مظلوميت و حقانيت امام را شهر به شهر به دوش كشيدند و به عنوان يك گروه آمر به معروف و ناهي از منكر،به دنبال همان هدف امام حسين(ع) گام برداشتند. و با خطبه ها و سخنراني هاي روشنگرانه خويش بساط دستگاه اموي رابر هم چيدند . اسارت مصلحت بزرگي است كه اگر نبود كل حادثه عاشورا عقيم مي ماند .دشمن به دست خويش مبلغان و خبر نگاران واقعه را شهر به شهر مي چرخاند و با الوهيت و درايت الهي كه خاندان اهل بيت داشتند پیام عاشورا را به بهترین وجه ممکن به گوش همگان رساندند.

در یک جمله باید گفت:

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.

منابع :
1و 2- بحار الانوار, ج 44 , ص 364
3 - قرآن كريم , سوره مباركه مائده آيه 6
4- حماسه حسيني , استاد مرتضي مطهري , ج 1 , ص 397-399 .

با سلام و خسته نباشید
آیا از نظر تاریخی و جغرافیائی مسیر و توقفگاههای حضرت سید الشهدا موجود است؟
از روز دهم ذی حجه تا دوم محرم 22 روز است که آن حضرت از صحرای عرفات در عربستان تا کربلا در عراق امروزی سفر کرده اند که به نظر من جای سوال دارد (با اهل بیت و شرایط آن زمان)
لطفا در صورت امکان توضیح بفرمائید
با تشکر.

سلام علیکم

بهترین مقتل مورد تایید مراجع که به فارسی ترجمه شده باشد چیست؟

متشکرم

hamid40;291497 نوشت:
با سلام و خسته نباشید
آیا از نظر تاریخی و جغرافیائی مسیر و توقفگاههای حضرت سید الشهدا موجود است؟
از روز دهم ذی حجه تا دوم محرم 22 روز است که آن حضرت از صحرای عرفات در عربستان تا کربلا در عراق امروزی سفر کرده اند که به نظر من جای سوال دارد (با اهل بیت و شرایط آن زمان)
لطفا در صورت امکان توضیح بفرمائید
با تشکر.

با عرض سلام و ادب خدمت شما . با آرزوی قبولی عزاداری ها

قبل از معرفی منازل و توقفگاههای امام حسین(ع) در مسیر مکه تا کربلا،لازم است به دو نکته اشاره کنم و آن اینکه اولاً شروع حرکت آن حضرت از مکه از روز هشتم ذیحجه بوده است نه دهم ذیحجه،ثانیاً امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه حرکت کرده بودند نه از صحرای عرفات که در فاصله بيست و يک کيلومتری شمال مکه ، بر سر راه طائف واقع شده است.

صَفّاح

زمان: چهارشنبه 9 ذي الحجه 60 هجري

در اين منطقه فرزدق شاعر با آن حضرت ملاقات کرد و در جواب حضرت که از احوال مردم عراق جويا شده بود، گفت: دل هاي مردم با توست وليکن شمشيرشان با بني اميه است .

ذات عِرق

زمان: دوشنبه 14 ذي الحجه 60 هجري

در اين منزلگاه بود که عبدالله بن جعفر، همسر زينب (سلام الله عليها) امان نامه اي را از استاندار مدينه "عمروبن سعيد" که آن ايام در مکه به سر مي برد، گرفت و براي حضرت آورد که مضمون آن چنين بود: من تو را از ايجاد تفرقه بر حذر داشته و از هلاک شدن تو مي ترسم!! لذا به سوي من برگرد تا در امان من بماني!

حضرت در جواب چنين فرمود: کسي که به سوي خدا دعوت کند عمل نيک انجام دهد و بگويد از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمي شود ... اگر در نوشتن نامه ات خير مرا آرزو کرده اي، خدا پاداش تو را بدهد.

عبدالله پسران خويش (عون و محمد) را به خدمت در کنار حضرت و جهاد با دشمنان سفارش کرد و خود به سوي مکه بازگشت .

حاجِر

زمان: سه شنبه 15 ذي الحجه 60 هجري

حضرت نامه اي را براي تعدادي از مردم کوفه توسط "قَيس بن مُسهِر" فرستاد و چنين نوشت: «نامه مسلم بن عقيل که حاکي از اجتماع شما در کمک و طلب حق ما بود به من رسيد خداوند به خاطر نصرت و ياريتان پاداش بزرگي نصيبتان کند ... هنگامي که فرستاده من "قيس" بر شما وارد شد در کارتان محکم و کوشا باشيد، من همين روزها به شما مي رسم.»

"قيس" را در ميان راه دستگير کردند. او به ناچار نامه امام را پاره نمود تا از مضمون آن آگاه نشوند. سپس او را به قصر دارالاماره نزد عبيدالله بردند.

خُزَيمِيّه

زمان: جمعه 18 ذي الحجه 60 هجري

امام و همراهان يک روز و يک شب در اين منزلگاه توقف کردند، عده اي پيوستن «زهير بن قين» به حسين (عليه السلام) را در اين منزلگاه گفته اند.

زَرُود

زمان: دوشنبه 21 ذي الحجه 60 هجري

ثَعلَبيّه

زمان: سه شنبه 22 ذي الحجه 60 هجري

امام شبانه وارد اين منزلگاه شد و خبر شهادت "مسلم بن عقيل" و هاني بن عروه را به وي دادند.

پس از آن حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيهِ راجِعون»؛ همه از خدائيم و به سوي او باز مي گرديم، پس از اينها زندگي سودي ندارد. آنگاه اشک به صورتش جاري شد و همراهان نيز گريه کردند.

نوشته اند: امام حسين(عليه السلام) با يارانش اتمام حجت کرد. اما گروهي که به طمع مال و مقام دنيا با امام آمده بودند، پس از اين خبر، از حضرت جدا شدند.


زُباله

زمان: چهارشنبه 23 ذي الحجه 60 هجري

حضرت حسين(عليه السلام) در اين منزلگاه چنين فرمودند: شيعيان کوفه ما را بي يار و ياور گذاشته اند. هر کس از شما بخواهد، مي تواند بازگردد و از سوي ما حقي بر گردنش نيست .

ادامه.....

بَطنُ العَقَبه

زمان: جمعه 25 ذي الحجه 60 هجري

از سخنان امام حسين(عليه السلام) در اين منزلگاه:

بني اميه مرا رها نکنند تا جان مرا بگيرند. هرگاه چنين کنند، خدا بر آنان کساني مسلط خواهد کرد که آنها را ذليل و خوار خواهد ساخت .

شَراف (و ذُو حُسَم)

زمان: شنبه 26 ذي الحجه 60 هجري

حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند. در ميان راه و هنگام ظهر به لشکري برخوردند و امام حسين(عليه السلام) با سرعت و قبل از دشمن در منزل «ذُوحَسَم» مستقر شد. آنگاه امام(عليه السلام) فرمان داد تا لشکر دشمن و نيز اسبان آنان را سيراب کنند .

لشکر امام(عليه السلام) و لشکر دشمن به فرماندهي حُر، نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند.

بَيَضه

زمان: يکشنبه 27 ذي الحجه 60 هجري

لشکر امام حسين و حر که به موازات و نزديک همديگر حرکت مي کردند در اين محل فرود آمدند.

از سخنان حضرت در اين منزلگاه:

اي مردم! رسول خدا فرمود: هر کس سلطان ستمگر، پيمان شکن، حلال کننده حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببيند و در برابر او برنخيزد، جايگاهش با او در جهنم است .

عُذَيبُ الهِجانات

زمان: دوشنبه 28 ذي الحجه 60 هجري

چند تن از اهل کوفه با حضرت ملاقات کرده و اوضاع شهر را چنين توصيف کردند: «به اشراف کوفه رشوه هاي گزاف داده اند و اينک يک دل و يک زبان با تو دشمني مي ورزند و ساير مردم دلشان با توست. اما فردا شمشيرهايشان به روي تو کشيده مي شود.»

قصر بني مُقاتِل

زمان: چهارشنبه اول محرم 61 الحرام هجري

گروهي از اهل کوفه در اين منزلگاه خيمه زده بودند، حضرت از آنها پرسيد: آيا به ياري من مي آييد؟ بعضي گفتند دل ما رضايت به مرگ نمي دهد و بعضي گفتند: ما زنان و فرزندان زيادي داريم، مال بسياري از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت اين جنگ نداريم، لذا از ياري تو معذوريم .

حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند.

امام حسين (عليه السلام) در اين منزل به عبيدالله جعفي چنين فرمود:

پس اگر ما را ياري نمي کني خداي را بپرهيز و از اين که جزو کساني باشي که با ما مي جنگند. سوگند به خدا اگر کسي فرياد ما را بشنود و ما را ياري نکند، او را به رو در آتش مي افکند.

نينوا ( کربلا)

زمان: پنج شنبه دوم محرم الحرام 61 هجري

نينوا جايي است که حرّ دستور يافت حضرت را در بياباني بي آب و علف و بي دژ و قلعه فرود آورد. امام براي اقامت در محل مناسب تري، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزميني رسيد. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنيد، پس گريست و فرمود: پياده شويد، اينجا محل ريختن خون ما و محل قبور ماست، و همين جا قبور ما زيارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنين وعده داد .

منبع: کتاب مدينه تا کربلا، همراه سيدالشهداء.حجة الاسلام محمدباقر روشندل.

اما در رابطه با سوال شما در مورد چگونگی طی این مسیر در طول این مدت باید عرض کنم:

باید این نکته مهم را در نظر داشته باشیم که در آنزمان حرکت کاروانها به طور مستقیم بوده نه اینکه تمام مرز یک کشور را دور بزنند بعد وارد خاک آن کشور شوند.که با توجه به فاصله منزل ها وهمچنین ملاقات و گفتگوهائی که حضرت در بین راه با افراد مختلفی بمانند فرزدق وغیره داشتند . حرکت کاروان اهل بیت کاملا عادی است .

pymn_nzr;291559 نوشت:
سلام علیکم

بهترین مقتل مورد تایید مراجع که به فارسی ترجمه شده باشد چیست؟

متشکرم

علیکم السلام

در رابطه با مقتل معتبر باید كتاب هاي شيخ جعفر شوشتري از مفيدترين و ارزنده ترين كتاب ها است . مقاتل مورد اعتبار: «منتهي الامال و نفس المهموم شیخ عباس قمی» ،«لهوف سید بن طاووس» و «ارشاد شیخ مفید» مي باشند. البته معتبر و مفيد بودن اين كتب به معناي اين نيست كه تمام محتويات آنها صحيح باشند. در كنار اين كتاب ها بهتر است كتاب «حماسه حسيني شهيد مطهري» نيز مطالعه شود. ترجمه كتاب : «لهوف »به نام«آهي سوزان برمزار شهيدان» و ترجمه «نفس المهموم» با نام«مقتل امام حسین(ع) و یاران» چاپ شده است .

یکی از معتبرترین مقتل ها، مقتل «لوط بن يحيي» مشهور به «ابومخنف» است. نام اين مقتل «مقتل الحسين -عليه السلام-» است،که این اواخر بعد از تحقیقات و بررسی های انجام شده توسط محقق بزرگوار استاد محمد هادی یوسفی غروی با نام «مقتل ابی مخنف،نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا» به چاپ رسیده است.

سلام
عروسي حضرت قاسم (ع) در كربلا ايا درسته؟؟
توي رو ضه ها هم بهش اشاره ميكنند ; صحت داره؟؟

معين الضعفاء;292817 نوشت:
سلام
عروسي حضرت قاسم (ع) در كربلا ايا درسته؟؟
توي رو ضه ها هم بهش اشاره ميكنند ; صحت داره؟؟


با عرض سلام و ادب

در پاسخ به این سوال لازم است عرض کنم:بیشتر تحلیل‎گران واقعه عاشورا، عروسی قاسم را نادرست می‎دانند. محدث قمی در منتهی‎الآمال دامادی قاسم را رد کرده و می فرماید:
قصه ي دامادي حضرت قاسم در كربلا, صحت ندارد و حضرت قاسم به اتفاق همه , بدون نسل است . ايشان اضافه مي كند: امام حسين (ع ) سكينه را به عبدالله تزويج كرده بود كه پيش از انجام عروسي در كربلا شهيد شد, دخترش فاطمه را به حسن مثني داده بود و بر اساس برخي روايات يك دختر كوچكي هم در مدينه داشت كه در حد ازدواج نبود. پس قاسم با كدام دختر امام حسين (ع ) ازدواج كرده است ؟!(1)

علامه مجلسی بر این باور است که ماجرای عروسی قاسم سند معتبری ندارد. منشأ این حکایت دو کتاب است؛ یکی منتخب المراثی، اثر شیخ فخرالدین طریحی ـ نویسنده‎ی مجمع البحرین ـ و دیگری روضة الشهدا، نوشته‎ی ملاحسین کاشفی ـ صاحب انوار سهیلی ـ است. این کتاب اولین مقتلی است که به فارسی نوشته شده است.(2)

بدون ترديد در وقايع عاشورا تحريفاتي صورت گرفته و در واقعيات اين حادثه مهم تاريخ اسلام و تشيع دستكاري‏هايي شده و بر همگان لازم است با اين تحريفات به مبارزه برخيزند، تا عاشورا و حوادث آن آن گونه كه واقع شده؛ به گوش جهانيان برسد.
يكي از اين تحريفات دامادي حضرت قاسم بن الحسن (ع) است كه در برخي از مجالس مذهبي متأسفانه با حسّاسيت خاصي به آن مي‏پردازند.
اين تحريفات در عين حال كه واقعيت تاريخي اين حادثه را مخدوش مي‏كند، ما را از اهداف اساسي واقعه عاشورا و درس‏هايي كه از آن حادثه عظيم مي‏توان گرفت، دور مي‏كند.
اصولاً جريان عروسي حضرت قاسم در كتاب‏هاي اوليه تاريخي ذكر نشده و اين مطلب بعدها در تاريخ وارد شده و در روضه‏ها و تعزيه‏ها به واسطه جريان احساسي خاصي كه در آن وجود دارد و براي داستاني كردن اين حادثه و به نمايش درآوردن آن، از اين حادثه كه واقعيت ندارد، سوءاستفاده مي‏شود. با اين هدف كه چون گرياندن مردم ثواب دارد و هر چه آب و تاب آن بيشتر شود، مردم را بيشتر مجذوب مي‏كند، از وقايعي كه هيچ سند صحيح تاريخي ندارند، استفاده شده است.
جواني كه هنوز سيزده يا چهارده سال بيشتر ندارد و شايد هنوز به سن بلوغ نرسيده است و در گرماگرم نبردي كه حتي فرصت خواندن نماز را در حال آرامش ندارند و در زير باران شمشيرها و تيرها نماز خوف را به جا مي‏آورند، زماني كه مصيبت و غم گرداگرد خيام حسين و ياران او را گرفته است، زماني كه همه شوق شهادت بر سر مي‏ پروراند و مي‏خواهند هر چه زودتر اجازه ميدان گرفته و به فيض شهادت نائل شوند، زماني كه امام حسين(ع) از حضرت قاسم در مورد شهادت سؤال مي‏كند و او پاسخ مي‏دهد كه از عسل شيرين تر است و بدين ترتيب آرزوي قلبي خود را شهادت بيان مي‏كند، نه عروسي كه در وقت فراغت و آسايش و شادي لازم است، نه هنگام جنگ و مبارزه و در گرماگرم شهادت، مسئله عروسي حضرت قاسم نه منطقي و عقلي است و نه از جهت تاريخي سند معتبري دارد، نيز از حقيقت و واقعيات عاشورا و اهداف و پيام‏هاي آن فاصله بسيار دارد.(3)

از جمله شخصیت های دیگری که به نادرستی ماجرای عروسی حضرت قاسم(ع) اشاره کرده اند عبارتند از:
- شيخ جعفر شوشتري در کتاب فوايد المشاهد (ص 51)

- قاضي طباطبايي در کتاب تحقيق درباره اول اربعين (ص 689 - 683)

- شيخ عباس قمي در کتاب منتهي الامال (ج 1، ص 700)

- علّامه مامقاني در کتاب تنقيح المقال (ج 2، جزء 2، ص 19)

- شيخ محمّدتقي شوشتري در کتاب قاموس الرجال (ج 8، ص 466) و....

پی نوشتها:

(1). منتهی الامال،شیخ عباس قمی،انتشارات هجرت، تابستان 1374، چاپ هشتم، ج 1، ص 700.

(2). ریاض القدس المسمی بحدائق الانس، مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی، ج 2، ص 42.

(3). حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج 1، ص 28، انتشارات صدرا، خرداد 1364.

سلام
چرا از ایتدای محرم همه لباس سیاه می پوشند و حسابی عزاداری می کنن و تو مجالس شرکت می کنن و بهم تسلیت میگن اما همین که عاشورا میگذره اعظم مراسم های عزاداری به خاموشی میره . در حالی که تازه مصیبت شروع شده ؟

سلام
روضه اي كه همه شنيده ايم
وقتي كه حضرت قاسم عليه السلام به ميدان جنگ رفتند پاي ايشان به ركاب اسب نميرسيد ولي انقدر با اسب بر پيكر مباركشان تاختند كه در هنگام بازگرداندنشان توسط ابا عبدالله ايشان روي اسب بودند ولي پاهايشان روي زمين كشيده ميشد
اين به اين معناست كه فقط پاهاي ايشان بايد حداقل يك متر بزرگتر شده باشد و اين درحاليست كه اگر انسان زير غلطك 200 تن هم قرار بگيرد هر اتفاقي هم كه بيفتد قد انسان بزرگتر نميشود ، بزرگتر هم كه بشود شايد فقط در حد چند سانتي متر باشد نه انقدر زياد چه برسد به اسب
در ثاني پيكر مطهر و مبارك امام حسين عليه السلام و عبدالله هم زير سم اسبان همان حرامزادگان كوفي قرار گرفت چرا قد آنها بلندتر نشد ؟
لطفاً در مورد صحت و سقم اين مطلب اطلاع رساني كنيد

وقایع اتفاق افتاده در محرم
باتوجه به اینکه در ایام محرم هستیم خواهش میکنم سوالات مرا جواب منطقی وعقلی دهید واز هرگونه پاسخ بی ربط ومغلطه وحاشیه بپرهیزید
1-در 1400سال پیش که عصر جنگ شمشیر وجکومت وخلافت بود می دانیم که اگر کسی فرمانده سپاه مقابل را می کشت به او بالاترین مقام ها و....را می دادند ونامش وشهرتش بالا میگرفت ایا حرمله ای که حضرت علی اصغر بود این را نمی دانست که اگر امام حسین فرمانده سپاه را بکشد چه عایدش میشودیاطفل شش ماهه برایش با ارزش تر بوده ایا امام حسین که همه مااز گذشت وفداکاری اواگاهیم نمی توانست کودک را از جلوی تیر رد کند یا خودش را سپر کند که تیر به او نخورد مگر کودک شش ماهه ان هم به طورایستاده دراغوش امام چقدر گردن دارد که تیر سه شعبه به گلوان اصابت کنداگرخوب به کودکان در اغوش مادران بنگریم میفهمیم که تیریا به چانه که جلوی گلو است میخورد یا به قفسه سینه وهرگز تیری که از روبرو بیاید نمیتواندبه گلو بخورد
--ایا امام که علم لدنی دارد نمی دانست اگر کودک شش ماهه را به دشمن نشان داده ودر خواست اب برایش کند دشمن به او اب می دهد یانه اگر می دانست چرا باعث شد حرمله او را بزند اگر کودک رادر دامان زن در خیمه می گذاشت بهتر نبود شاید مانند امام سجاد و... اسیر شود وزنده بماندمنطق می گوید در ان وضع محال است که دشمن به کودک شش ماهه اب دهدوحتی برای به رحم اوردن دل دشمن وگرفتن اب ان روش منطقی نیست
2-می دانیم که حضرت عباس مرد دلیر ونیرومندی بود که ده ها نفر را میکشت واینطور نقل است که تنها رفت اب بیاورد ومی دانست فرات را هزاران سرباز بسته اند واوردن اب توسط یک نفر جز رفتن به دل دشمن ومرگ نیست پس چرا تنها وبدون هیچ نقشه وطرحی رفت وسوال مهمتر اینکه می گویند به اب رسید اب ننوشید ومشک را اب کرد که بیاورد دو چیز واقعا جای تامل دارد اول اینکه اگر اب میخورد احتمال اینکه سرحال بشود وبتواند ازسد دشمن بگذردخیلی مهمتراست تا اینکه بخاطر احترام و....اب نخوردمی دانیم که یک مرد جنگی تشنه چقدرنیرو دارد ومی تواند بجنگد تازمانی که سیراب وسرحال باشد ان هم در بیابان داغ وسوزان وسوال دیگر اینکه ایا انهایی که اب رابسته بودندهدفشان از اینکه اول اورانکشتند وگذاشتند برود لب اب واب برداردچه بوده مگر نمی دانستند اگرحضرت که تشنگی شدید دارد اب بنوشداحتمال اینکه انها رابکشد خیلی بیشتر است تازمانی که تشنه وعطشان است حتما می دانستند
3-می دانیم که سرزمین کربلانزدیک دو رودخانه پر اب بوده وبا کندن چندین متر چاهدرعرض چند ساعت میتوان به اب رسید پس چرا حدود هفتاد مرد نیرومند این کار ساده را نکردند
4-سوالات بسیار دیگر نیز ذهن مرا درگیر کرده مثلا اینکه می گویند امام علم لدنی دارد وحتی پیامبر نیز به اوگفته بود که چه میشود به کوفه می رسد ورهبر مردم می شود یا کشته می شودپس امام حسین که این را می دانست چرا چندین کودک وطفل وزن را باخوداز مدینه به سمت کوفه برد ان هم با ان بیابان هاوشرایط سخت سفر باشتروقاطر و...ایا خبر از کوفه ومردمش نداشت که مسلم بن عقیل رابرای اطمینان ازاینکه مردم کوفه خواهان او هستند به سرزمین غربت ودشمن فرستاد

آيا سر امام حسين(ع) به كربلا برگشت؟ به چه صورت بود؟

yase khosh boo;292943 نوشت:
سلام
چرا از ایتدای محرم همه لباس سیاه می پوشند و حسابی عزاداری می کنن و تو مجالس شرکت می کنن و بهم تسلیت میگن اما همین که عاشورا میگذره اعظم مراسم های عزاداری به خاموشی میره . در حالی که تازه مصیبت شروع شده ؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما

در پاسخ به این سوال باید گفت:

عزادارى براى اباعبدالله(ع) یک عزادارى معمولى نیست؛ بلکه تبدیل به فرهنگ فراگیر شده است. وقتى تبدیل به فرهنگ شد، دیگر زمان و مکان نمى شناسد، از این رو تا نسیم محرّم به مشام جان می‌‌ وزد خود به خود پوشیدن لباس عزا و سیاه پوش کردن کوچه و خیابان ها و مساجد و تکیه ها شروع می‌‌ شود. البته در غیر محرم نیز عزادارى براى امام حسین(ع) در فرصت هاى مناسب برگزار می‌‌ شود، شیعیان به دستور اولیاى دین مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسین(ع) براى زنده نگه داشتن اهداف امام حسین و فرهنگ عاشورا تلاش و کوشش می‌‌ کنند.
امام باقر(ع) در زمینه برپایى عزا در خانه‌ها برای امام حسین(ع) می‌ فرماید: «باید بر حسین(ع) ندبه و عزادارى و گریه کنید و بر اهل خانه خود دستور دهید که بر او بگریند . با اظهار گریه و ناله بر حسین(ع) مراسم عزادارى بر پا کنید و یکدیگر را با گریه و تعزیت در سوگ حسین (ع) ملاقات کنید».[1]
رمز جاودانگى نهضت حسینى نیز زنده نگهداشتن و بزرگداشت شعایر بوده است. امام خمینی فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها با این روضه ها و با این مصیبت ها و با این سینه زنى ها (دین اسلام) را حفظ کرده اند».[2]
بنابراین پرداختن به عزاداری و ماتم قبل از رسیدن عاشوراء و شهادت نیز پسندیده و مطلوب است.
علاوه بر این ، کاروان امام حسین روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد کربلا شد، بعد از آن سپاه کوفیان به تدریج وارد شدند و عزا و مصیبت خاندان اهل بیت(ع) از همان زمان آغاز شد. یعنی در واقع مصیبت و سختی خاندان اهل بیت ، مدتها قبل از عاشوراء آغاز شده بود . سپس روز نهم (تاسوعا) کاروان امام را محاصره کامل کرده وروز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و یارانش را به شهادت رساندند.
بنابراین چون اصل گرفتارى حضرت از دهۀ اول محرم آغاز شده است، پیروان حضرت از اوّل محرم عزادارى مى‌کنند.
از نظر تاریخی آغاز عزاداری در دهه اول محرم آن هم به صورت فراگیر همانند عزاداری امروزه را می توان در عصر معزالدولهء دیلمى ازسلسله آل بویه دانست .(3)
معزالدّولة اولین کسى است که فرمان داد مردم شیعهء بغداد در دههء اوّل محرم براى حضرت امام حسین (ع) سیاه بپوشند و بازار را سیاهپوش کنند و در روز عاشورا دکّان ها را ببندند و از طباخى جلوگیرى کنند وتعطیل عمومى نمایند. این مراسم در تمام کشورهاى اسلامى از جمله ایران تا اوایل سلطنت سلجوقیان معمول بود و تا به امروز ادامه دارد.(4)

علاوه بر این عزاداري‏هاي پيش از عاشورا، مقدمه ورود در عزاداري روز عاشورا است. اصل عزاداري براي اباعبداللَّه الحسين(ع) از دستورات و مستحبات اكيد شرع مقدس است؛ اما شكل، نحوه و زمان آن، از عادات و رسوم عرف و مردم تأثير مي‏پذيرد. به عنوان مثال در بعضي مناطق، عزاداري براي حضرت از روز هفتم آغاز شده و تا سوم امام ادامه دارد و در بعضي مناطق عزاداري از اول محرم تا روز عاشورا برقرار است. در بعضي مناطق نيز، روضه‏هاي مستمر در مواقع مختلف سال - به ويژه از اول محرم تا آخر ماه صفر - ادامه دارد.
تمامي اين اشكال و صورت‏ها، خوب است و اشكالي ندارد. بنابر آنچه گفته شد، مراسم عزاداري و سالگرد درگذشتگان، بستگي به فرهنگ و آداب مردم دارد كه به طور معمول، مراسم سالگرد را در شب قبل مي‏گيرند و از آنجا كه رحلت و شهادت در سال‏هاي قبل، اتفاق افتاده، در هر صورت مراسم و عزاداري‏ها در هر زمان انجام شود، بعد از واقعه خواهد بود.

پی نوشت:
1- جواد محدثى ، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از کامل الزیارات ، ص 175.
2- همان، ص 313..
3- مرتضى مطهرى , مجموعه آثار, ج 17 ص 94
4- جواد محدّثى , فرهنگ عاشورا, ص 313 با تلخیص.

مرهم;292946 نوشت:
سلام
روضه اي كه همه شنيده ايم
وقتي كه حضرت قاسم عليه السلام به ميدان جنگ رفتند پاي ايشان به ركاب اسب نميرسيد ولي انقدر با اسب بر پيكر مباركشان تاختند كه در هنگام بازگرداندنشان توسط ابا عبدالله ايشان روي اسب بودند ولي پاهايشان روي زمين كشيده ميشد
اين به اين معناست كه فقط پاهاي ايشان بايد حداقل يك متر بزرگتر شده باشد و اين درحاليست كه اگر انسان زير غلطك 200 تن هم قرار بگيرد هر اتفاقي هم كه بيفتد قد انسان بزرگتر نميشود ، بزرگتر هم كه بشود شايد فقط در حد چند سانتي متر باشد نه انقدر زياد چه برسد به اسب
در ثاني پيكر مطهر و مبارك امام حسين عليه السلام و عبدالله هم زير سم اسبان همان حرامزادگان كوفي قرار گرفت چرا قد آنها بلندتر نشد ؟
لطفاً در مورد صحت و سقم اين مطلب اطلاع رساني كنيد

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی عزاداری ها

متأسفانه گاهی اوقات مداحان و ذاکرین اباعبدالله(ع) جهت ایجاد شور و احساس در مجالس عزاداری مطالبی نقل می کنند که پایه و اساسی ندارد،البته گاهی اوقات هم مستمعین بعلت عدم توجه کافی به سخنان مداحان برداشت های نادرستی از روضه ها می کنند که برایشان شک و شبهه هایی ایجاد می کند.

در رابطه با روضه ای که شما اشاره کرده اید،اولاً منابعی که بنده دیده ام اشاره ای به لگد مال شدن بدن حضرت قاسم زیر سم اسب ها نشده است،ثانیاً نقل نشده است که امام حسین(ع) بدن مطهر قاسم بن حسن را روی اسب گذاشته باشد و به حرم برده باشد.

چگونگی شهادت و آمدن امام حسین(ع) بر بالین قاسم بن حسن را خدمت شما عرض می کنم:

خوارزمى در مقتل الحسین علیه السلام می نویسد: پس از عون بن عبدالله بن جعفر، بر اساس برخى نقل ها، عبدالله بن حسن بن على بن ابى طالب و بر اساس برخى دیگر، قاسم بن حسن كه نوجوان بود، به میدان آمد.(1) هنگامى كه حسین علیه السلام به او نگریست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گریستند كه هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پیكار خواست و عمویش حسین علیه السلام، از اجازه دادن ، خوددارى كرد . جوان ، پیوسته دست و پاى حسین علیه السلام را مى بوسید و از او اجازه مى خواست تا به او اجازه داد . او به میدان آمد و در حالى كه اشك هایش بر گونه هایش روان بود ، چنین مى خواند :

اگر مرا نمى شناسید ، من شاخه گل حسنم / نواده پیامبرِ برگزیده و امین

این ، حسین است ، به سان اسیرى در بند / میان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند

سپس حمله بُرد . جنگید و با وجود كمىِ سنّش ، 35 مرد را كُشت.(2)

تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم می نویسد : جوانى به سان پاره ماه ، شمشیر به دست ، به سوى ما آمد . او پیراهن و بالاپوش و كفش هایى داشت كه بند یك لِنگه اش پاره شده بود ، و از یاد نبرده ام كه لنگه چپ آن بود .

عمرو بن سعد بن نُفَیل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند ، بر او حمله مى برم .

به او گفتم : سبحان اللّه ! و از آن ، چه مى خواهى ؟ ! كُشتن همین كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند ، براى تو بس است .

گفت : به خدا سوگند ، به او حمله خواهم بُرد !

آن گاه ، بر او حمله بُرد ، و باز نگشت تا با شمشیر ، بر سرش زد . آن جوان ، به صورت ، [بر زمین] افتاد و فریاد برآورد : عموجان !

حسین علیه السلام ، مانند باز شكارى ، نگاهى انداخت و مانند شیر شرزه ، به عمرو، یورش بُرد و او را با شمشیر زد . او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد . فریادى كشید و از امام علیه السلام ، كناره گرفت . سواران كوفه ، یورش آوردند تا عمرو را از دست حسین علیه السلام بِرَهانند ؛ امّا عمرو در جلوى سینه مَركب ها قرار گرفت و سواران ، با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال كردند تا مُرد.

غبار [ نبرد ] كه فرو نشست ، حسین علیه السلام بر بالاى سر جوان ، ایستاده بود و او پاهایش را از درد ، به زمین مى كشید . حسین علیه السلام فرمود :

بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، ومَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ فیكَ جَدُّكَ! «از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوایشان در روز قیامت ، جدّ توست!»

سپس فرمود :

ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَكَ ، أو یُجیبَكَ ثُمَّ لا یَنفَعَكَ! صَوتٌ وَاللّه ِ كَثُرَ واتِرُهُ و قَلَّ ناصِرُهُ.

«به خدا سوگند ، بر عمویت گران مى آید كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد ؛ صدایى كه ـ به خدا سوگند ـ ، جنایتكاران و تجاوزگران بر آن ، فراوان و یاورانش اندك اند» .

سپس او را بُرد و گویى مى بینم كه پاهاى آن جوان، بر زمین كشیده مى شود و حسین علیه السلام، سینه اش را بر سینه خود، نهاده است. با خود گفتم: با او چه مى كند؟ او را آورد و كنار فرزند شهیدش على اكبر و كشتگان گِرد او كه از خاندانش بودند، گذاشت. نام آن جوان را پرسیدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.(3)

همانگونه که در متن طبری ملاحظه می شود و نیز بر اساس سایر منابع كهن و مشهور ، در این هجوم ، به شهادت رساننده قاسم ، زیر دست و پاى لشكر قرار گرفت و هلاك شد نه اینکه حضرت قاسم(ع) زیر دست و پای اسبها قرار گرفته و به شهادت رسیده است.

پی نوشت ها:

1. شیخ صدوق (ره) در الأمالى به نقل از امام زین العابدین علیهم السلام می نویسد: پس از على اكبر علیه السلام ، قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب، پا به میدان نهاد. الأمالی للصدوق: ص 226 ح 239

2. مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :ج 2 ص 27؛ نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه علی نظری منفرد،ص392-394.

3. تاریخ الطبری: ج 5 ص 447، الكامل فی التاریخ: ج 2 ص 57.

90091e;293261 نوشت:
آيا سر امام حسين(ع) به كربلا برگشت؟ به چه صورت بود؟

با عرض سلام و ادب

در اين که سر امام حسين عليه‌السلام کجا دفن شده است، منابع تاريخي شيعه و سني گزارش‌هاي گوناگوني آورده‌اند تا آنجا که شش قول در اين باره گفته شده است.

قول اول:
سر به بدن ملحق شده است. اين قول مشترک ميان شيعه و سني است. علماي شيعه، از جمله شيخ صدوق (متوفاي 381 ق)، سيد مرتضي (متوفاي 436 ق)، فتال نيشابوري (متوفاي 508 ق)، ابن نما حلي، سيد ابن طاووس (متوفاي 664 ق) شيخ بهايي و مجلسي اين قول را بيان کرده‌اند.

شيخ صدوق و پس از او، فتال نيشابوري در اين باره مي‌نويسند: علي بن حسين عليه السلام همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسين عليه‌السلام را به کربلا باز گرداند. (1)

سيد مرتضي در اين باره مي‌گويد: روايت کرده‌اند که سر امام حسين عليه‌السلام با جسد در کربلا دفن شد. (2)

ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سيد مرتضي، از قول شيخ طوسي نقل کرده است که به همين سبب (ملحق کردن سر امام به بدن و دفن آن) زيارت اربعين (از جانب امامان علهيم‌السلام) توصيه شده است. (3)

ابن نماي حلي نيز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن مي‌توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4)

سيد ابن طاووس نوشته است: اما سر حسين عليه‌السلام، روايت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شريفش دفن شد و عمل اصحاب بر اين معنا بوده است. (5)

مجلسي، يکي از وجه‌هاي استحباب زيارت امام حسين عليه‌السلام را در روز اربعين، الحاق سرهاي مقدس را به اجساد توسط علي بن حسين عليهما‌السلام بيان کرده است. (6) وي در جاي ديگر بعد از نقل اقوال ديگر در اين باره مي‌نويسد: مشهور بين علماي اماميه آن است که سر امام همراه بدن دفن شده است. (7)

برخي انديشمندان اهل‌ تسنن نيز اين قول را بيان کرده‌اند:

ابوريحان بيروني (متوفاي 440 ق) در اين باره مي‌نويسد: و في العشرين ردّ راس الحسين عليه‌السلام الي مجثمه حتي دفن مع جثته...؛ در روز بيستم (صفر)، سر حسين عليه‌السلام به بدنش ملحق و با آن دفن گرديد. (8)

قرطبي (متوفاي 671 ق) مي‌نويسد: اماميه مي‌گويند که سر حسين عليه‌السلام پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و اين روز نزد آنان معروف است و زيارت در آن روز را زيارت اربعين مي‌نامند. (9)

قزويني نيز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عيد بني‌اميه است، چون در آن روز، سر حسين عليه‌السلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بيستم آن ماه، سر ايشان به بدن، باز گردانده شد. (10)

مناوي (متوفاي 1031 ق) نوشته است: اماميه مي‌گويند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد. (11)

قول دوم:
در کنار قبر اميرالمومنين عليه‌السلام؛در منابع حديثي شيعه، رواياتي وجود دارد كه حاكي از دفن سر امام حسين(ع) كنار قبر اميرالمؤمنين(ع) است. اين روايات چنين است:
بر اسا‎س برخي از روايات، سر امام(ع) توسط يكي از موالي امام صادق(ع) از شام به نجف آورده شد و در كنار قبرِ اميرالمؤمنين(ع) دفن شد، چنان‌كه يزيدبن عمر بن طلحه مي‌گويد: امام صادق(ع) وقتي در حيره بود، به من فرمود: آيا آنچه به تو وعده داده بودم، نمي‌خواهي؟ گفتم آري، يعني رفتن نزد قبر اميرمؤمنان ـ که درودهاي خدا بر او بادـ . پس امام و (پسرش) اسماعيل و من سوار مركب شديم تا آنكه از ثَوِيّه (مكاني ميان حيره و نجف كنار تپه‌‌هاي سفيد) گذشتيم. پس امام(ع)، اسماعيل و من فرود آمديم و همگي نماز خوانديم. امام(ع) به اسماعيل فرمود: برخيز و بر جدّت حسين(ع) سلام بده. گفتم: فدايت شوم مگر حسين در كربلا نيست؟ فرمود: آري، لكن چون سرش به شام برده شد، غلامي از ما آن را ربود و در كنار قبر اميرمؤمنان(ع) دفن كرد (12)

قول سوم:
مسجد رقه در کنار فرات؛

قول چهارم:
بقيع نزد قبر مادرش فاطمه عليها‌السلام؛

قول پنجم:
دمشق؛

قول ششم:
قاهره. (13)

از بررسي اقوال بيان شده، به اين نتيجه مي‌توان دست يافت كه جز قول اول (قول مشهور علماي شيعه) و قول دوم كه در منابع حديثي شيعه از قول ائمه(ع) درباره آن رواياتي وارد شده است، بقيه اقوال، گفته مورخان و انديشمندان اهل سنت است، از اين‎رو با آنكه برخي از آن اقوال همانند قول سوم و چهارم از قدمت زيادي برخوردارند، اما افزون بر اشكالاتي كه براي اقوال ياد شده بيان شد، چون نه روايتي از معصوم درباره آنها نقل شده است و نه انديشمندان شيعه به آن قائل شده‎اند، نمي‎توان به آنها اعتنا كرد.

اما درباره ديدگاه دوم (دفن سر در نجف) بايد گفت كه اگرچه برخي از روايات، قول به دفن سر امام(ع) در کنار (يا پايين) قبر اميرالمؤمنين(ع) را تأييد مي‎كند و نيز زيارت امام حسين(ع) نزد سر اميرالمؤمنين(ع) وارد شده است، با اين وجود، روايات ياد شده در مرئي و منظر علما و فقهاي شيعه بوده است و هيچ يك به مضمون آن پاي‎بند نشده ‎و به آن اعتماد نكرده‎اند، زيرا افزون بر آنكه اسناد آنها تمام نبوده و رجال آن معروف و مشهور نيستند، مضمون آنها درباره محل دفنِ سر نيز با يكديگر همخواني ندارد، چنان‎كه برخي از آنها محل دفن سر را، «ذکوات» (= تپه‎هاي سفيد يا سرخ) و برخي ديگر، «جوف»(يا جُرْف) دانسته‎اند.(14)

پي‌نوشت‌ها:
1- شيخ صدوق، الامالي، مجلس سي‌ و يکم، ص 232؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص‌192و مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 140.
2- رسائل المرتضي، ج 3، ص 130.
3- مناقب آل ابي‌طالب، ج 4، ص 85 و مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسي رحمة ‌الله: و منه زيارة الاربعين».
4- نجم الدين محمد بن جعفر بن نما حلي، مثيرالاحزان، ص 85.
5- سيد ابن طاووس، اللهوف في قتلي الطفوف، ص 114.
6- مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334.
7- همان، ج 45، ص 145.
8- بيروني، الاثار الباقيه عن القرون الخاليه، ص 331.
9- محمد بن احمد قرطبي، التذکرة في امور الموتي و امور الاخره، ج 2، ص 668.
10- زکريا محمد بن محمود قزويني، عجائب المخلوقات و الحيوانات و غرائب الموجودات، ص 45.
11- عبدالرووف مناوي، فيض القدير، ج 1، ص 205.
12- ابن قولويه قمي، کامل الزيارات، ص 84؛ کليني، الکافي، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85.
13- سبط ابن جوزي، تذکرة الخواص، ص 265- 266؛ سيد محسن امين عاملي، اعيان الشيعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامين اميني، همان، ج 6، ص321- 337.
قاضي طباطبائي ضمن اشاره به اقوال در اين موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال ديگر را در اين باره نقد و بررسي کرده است. ر. ک: تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا عليه‌السلام، ص 303 به بعد.
14- محسن رنجبر،فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش،سال هفتم، شماره دوم، تابستان 1389.

با سلام

من در مورد قیامم امام حسین (ع) چند تا سوال داشتم و ممنون می شم جواب بدید

1. در چند جا شنیدم که امام بعد از رسیدن به کربلا قصد بازگشت و خودداری از جنگ را داشتند که دشمن مانع شد. آیا این نقل صحیح است؟ در صورت صحت مسئله قیام علیه انحراف و امر به معروف چه می شود؟

2. در یکی از سخرانی های مذهبی از آقای احمد قابل شنیدم که گفتند علت خروج امام از مکه و مدینه عدم امنیت جانی برای خود و خانواده و اصحاب ایشان بوده است و در صورت دادن امنیت به ایشان در همان شهرها می ماندند. آیا این امر صحیح است؟ در صورت صحت آیا تفکر رایج ما که امام بر علیه یزید قیام کرد اشتباه است؟

با تشکر

سلام. امروز صبح آسمون شهر ما قرمز بود. نزدیکای ساعت 6.
آیا این اتفاق میتونه مربوط به تاسوعا و عاشورا باشه؟ آخه سابقه نداشت که صبح این اتفاق بیفته و برای اولین بار بود.

السلام علیک یا ابا عبدالله

بسم الله

سلام

میخواستم بدونم این که :

میگن منتقم خون حسین برمیگردد ( حضرت مهدی ) و انتقام خون امام عزیزمان ( امام حسین ) را میگیرد یعنی چه ؟

از جه کسی یا چه کسانی میخواهد انتقام بگیرید ؟
انانی که باعث کشته شدن امام و یارانش شدن که الان باید در بدترین عذاب الهی باشند

با تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

بنده میخواستم در مورد تاریخ و وقایع کربلا از کتب معتبر تاریخی ، یه سری کتاب به من دوستان معرفی کنند . و همینطور یه سری سوال هم داشتم که فعلا تا قبل از مطالعه کتاب فهمیده باشم :

1.این گفتگو ها ، رجزخوانی ها و ریز وقایعی که بعضا تو عامه مردم یا از طرف مداحان شنیده میشه سندیت تاریخی تا چه حد دارند ، فرضا مکالمات بین امام حسین و حضرت عباس و ....

2.نحوه شهادت حضرت عباس با این جزئیات قطع دست و گرفتن مشک به دندان و ... قضیه کنار آب فرات و نیاشامیدن و .... در کتب تاریخی قابل استناد و معتبری ذکر شده ؟ میشه دقیق نام ببرید ، اگر شده راوی چه کسایی بودن منظورم اینه چه کسایی لحظه اب فرات و گفتگوهای بین اونها رو شنیدن و دیدن که نقل کردند ؟

___________________________________________________

در پناه حق ...

tanhaeey;293718 نوشت:
با سلام

من در مورد قیامم امام حسین (ع) چند تا سوال داشتم و ممنون می شم جواب بدید

1. در چند جا شنیدم که امام بعد از رسیدن به کربلا قصد بازگشت و خودداری از جنگ را داشتند که دشمن مانع شد. آیا این نقل صحیح است؟ در صورت صحت مسئله قیام علیه انحراف و امر به معروف چه می شود؟

2. در یکی از سخرانی های مذهبی از آقای احمد قابل شنیدم که گفتند علت خروج امام از مکه و مدینه عدم امنیت جانی برای خود و خانواده و اصحاب ایشان بوده است و در صورت دادن امنیت به ایشان در همان شهرها می ماندند. آیا این امر صحیح است؟ در صورت صحت آیا تفکر رایج ما که امام بر علیه یزید قیام کرد اشتباه است؟

با تشکر

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی عزاداری ها

امام حسين ـ عليه السلام ـ به دنبال استقبال عظيم مردم كوفه پسر عمويش (مسلم بن عقيل) را براي سامان دادن اوضاع كوفه روانه عراق كرد و خود پس از چندي در روز سه شنبه نهم ذيحجه سال (نهم يا هشتم) از مكه خارج شد.[1] زماني كه خبر حركت امام به يزيد رسيد نامه‌اي به ابن زياد نوشت و با آگاه كردن وي از اين دشواري كه براي كوفه پيش خواهد آمد دستور داد كه شهر را به شدت كنترل نمايد. ابن زياد به دستور يزيد، مسلم بن عقيل را دستگير و به شهادت رساند، خبر شهادت مسلم و هاني مهم‌ترين خبر ناگوار از وضعيت كوفه بود كه به امام رسيد. اما حضرت هنوز به نامه‌ها و دعوت‌ها و بيعت‌هاي كوفيان اميدوار بود زيرا شيعيان زيادي در اين شهر بودند و اميد آن بود كه امام را ياري كنند.
امام حسين ـ عليه السلام ـ هم‌چنان به حركت خود به مقصد كوفه ادامه داد تا اينكه به سپاه حربن يزيد رياحي كه به قصد كنترل منطقه و مانع حركت امام به سمت كوفه بود مواجه شد وقتي سپاه حر به امام رسيد حضرت كه اميد به حمايت كوفيان داشت از حر پرسيد كه به كمك آنان آمده يا بر ضدّ آنهاست. حر گفت: بر ضدّ شما.[2] پس از آن بود كه امام دربارة دعوت كوفيان و نامه‌هاي آنان سخن گفت و اينكه اگر مردم از دعوت خود برگشته‌اند حاضر است از راهي كه آمده برگردد حر پاسخ داد:‌كه وي از نامه‌ها بي‌خبر است و مأموريت دارد كه وي را به كوفه نزد عبيدالله بن زياد ببرد حضرت حاضر به حركت به سمت كوفه نشدند و به جِدّ قصد بازگشت كردند و به طرف حجاز به راه افتادند.[3]
صحبت از بازگشت يكي از اساسي‌ترين نكاتي است كه امام از اين پس تا زماني كه فرصت طرح آن را دارد بيان مي‌كند. پس از رسيدن دشمن و حركت به سمت كربلا امام بارها در سخنراني‌هاي خود در هر فرصت روي نامه‌هاي اهل كوفه تكيه دارد به علاوه دربارة ماهيت حكومت اموي سخن مي‌گويد و امامت را از آن خود مي‌داند و پس از آن مي‌فرمايد اگر ما را نمي‌خواهيد و حق ما را نمي‌شناسيد از همين جا باز مي‌گردم.[4] دو سپاه امام و حر بن يزيد رياحي در عرض هم در حال حركت بودند و حر مراقب امام بود تا به حجاز باز نگردد. در اين مسير بود كه امام مي‌كوشيد تا از كوفه دور شود و به سمت باديه حركت كند اما حر ممانعت مي‌كرد تا به كربلا رسيدند. عبيدالله بن زياد براي مجبور كردن امام به بيعت با يزيد يا جنگ كردن با وي عمر بن سعد را با سپاهي روانه كربلا كرد. گفتگوهاي چندي ميان امام حسين ـ عليه السلام ـ و عمر بن سعد در روزهاي حضورش در كربلا صورت گرفت كه همه روي مسأله بازگشت تكيه داشت و بر آن بود كه وضعيت به گونه‌اي درآيد كه بتواند از حيطة قدرت ابن زياد خارج شود.
در منابع دربارة محل پيشنهادي امام براي بازگشت مطالب مختلفي آمده است تقريباً در همه منابع كهن اين خبر آمده است كه يا اجازه دهيد به جايي كه از آنجا آمده‌ام بازگردم يا يا آنكه به يكي از مناطق مرزي دنياي اسلام بروم.[5] بلاذري اين خبر را هم آورده است كه او فقط درخواست بازگشت به مدينه را داشت.[6]
پس نتيجه مي‌گيريم كه امام بعد از بيعت شكستن مردم كوفه قصد بازگشت را داشت و اين حاكمان جور بودند كه مانع حركت امام شدند و امام را به شهادت رساندند.

نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که این درخواست برگشت،به هیچوجه به معنای کنار گذاشتن فریضه امر به معروف و ترک مبارزه با یزید نیست،چرا که امام حسین(ع) فقط با اطلاع از بی وفایی و عهد شکنی مردم کوفه قصد برگشتن از مسیر کوفه را دارند نه تسلیم شدن و کنار آمدن با یزید.بررسی عوامل و زمینه های قیام امام حسین(ع) این واقعیت را ثابت می کند که سه عامل بعنوان عوامل قیام امام حسین(ع) مطرح بوده است:عامل تقاضاى بیعت‏،عامل دعوت مردم كوفه‏،عامل امر به معروف و نهى از منكر.

از میان این سه عامل،عامل دعوت مردم کوفه در پایین ترین مرتبه است،چرا که این عامل چند ماه بعد از امتناع امام حسین(ع) از بیعت و خروج از مدینه و رفتن به مکه خودنمایی کرده بود.لذا با عهد شکنی مردم کوفه،فقط این عامل از بین رفته بود نه دو عامل اصلی دیگر،لذا امام(ع) فقط درخواست برگشت از مسیر کوفه را نمودند و این به معنای سکوت در مقابل یزید و یا قبول خلافت او نمی باشد.چرا که امام(ع) از زمانی که کوفیان هنوز از مرگ معاویه مطلع نشده بودند مخالفت خودد و مبارزه بر علیه یزید را شروع کرده بودند.لذا دعوت کوفیان در اصل قیام و مبارزه امام حسین(ع) تأثیری نداشته است تا درخواست امام(ع) از برگشتن و نرفتن به کوفه خدشه ای در قیام آن حضرت وارد کند. امام حسین(ع) از همان زمان شروع دعوت کوفیان معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمى‌‏بیند، مردم سست عنصر و مرعوب شده‌‏اى مى‏‌داند. در عین حال جواب تاریخ را چه بدهد؟ قطعاً اگر امام حسین(ع) به مردم كوفه اعتنا نمى‌‏كرد، همین ما كه امروز مى‌‏گفتیم: چرا امام حسین جواب مثبت نداد.

در پاسخ سوال دوم هم باید عرض کنم:

متأسفانه عدم درک درست از حادثه تاریخ عاشورا و میزان تأثیرگزاری هر یک از عوامل بر این قیام سبب بیان مطالبی می گردد که مستند به هیچ سند و مدرکی نمی باشد.اگر امام حسین(ع) بدنبال تأمین امنیت برای خانواده اش بود،اصلاً دست به قیام نمی زد،چه وقت اهل بیت امام حسین(ع) از لحاظ امنیت دچار مشکل شده بودند؟! اگر آن حضرت در مقابل خلافت یزید کوتاه می آمدند چه لزومی داشت اهل بیتش در ناامنی بیفتند؟! چون آن حضرت سکوت در مقابل خلافت شخص فاسق و هوسرانی همچون یزید را جایز نمی دانستند،از بیعت امتناع کردند و برای اینکه هدفش را بهتر به گوش دیگران برساند،به سوی مکه که خانه امن الهی بود روانه شد،اما اینکه به یکباره از مکه خارج شدند بخاطر تهدید جان ایشان بوده است که امام(ع) برای حفظ حرمت کعبه از آن خارج شدند و چون مردم کوفه دعوت کرده بودند و فرستادن امام(ع) یعنی مسلم بن عقیل هم آمادگی مردم کوفه را تأیید کرده بودند،امام حسین(ع) به سوی کوفه حرکت کردند.

پی نوشتها:
[1] . بلاذري، ‌انساب الاشراف، تصحيح محمدباقر محمودي، بيروت، 1379، ج3، ص160.
[2] . ابن اعثم كوفي، الفتوح، ‌بيروت، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، ج 5، ص 136 ـ 138.
[3] . دنيوري، اخبار الطوال، تصحيح عبد المنعم احمد، قم،‌ افشار، چاپ 1960، ص247.
[4] . تاريخ طبري،‌ بيروت، ‌مؤسسه اعلمي، ج 5، ص 402.
[5] . انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 225، و تاريخ طبري، ج 5، ص 389.
[6] . همان،‌ج 3، ص 182.

مهراز;293725 نوشت:
سلام. امروز صبح آسمون شهر ما قرمز بود. نزدیکای ساعت 6.
آیا این اتفاق میتونه مربوط به تاسوعا و عاشورا باشه؟ آخه سابقه نداشت که صبح این اتفاق بیفته و برای اولین بار بود.

با عرض سلام

هر چند از جمله حوادث شگفت انگیزی که بعد از حادثه عاشورا اتفاق افتاده بود،« وزش بادهای سیاه و سرخ و بارش خاکستر و خون» است که در ورایات زیادی به آن اشاره شده است،اما مرتبط دانستن قرمزی آسمان شهر شما به تاسوعا و عاشورا،بعید به نظر می رسد،سرخی آسمان بخصوص در زمستان و قبل از شروع بارندگی امری رایج است.

cwar;293726 نوشت:
السلام علیک یا ابا عبدالله

بسم الله

سلام

میخواستم بدونم این که :

میگن منتقم خون حسین برمیگردد ( حضرت مهدی ) و انتقام خون امام عزیزمان ( امام حسین ) را میگیرد یعنی چه ؟

از جه کسی یا چه کسانی میخواهد انتقام بگیرید ؟
انانی که باعث کشته شدن امام و یارانش شدن که الان باید در بدترین عذاب الهی باشند

با تشکر


با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی عزاداری ها

در رابطه با این سوال باید عرض کنم،طبق عقاید شیعه و روایات رسیده امام زمان(عج) بعد از ظهور هم از قاتلان و ظالمین در حق اهل بیت(ع) انتقام خواهد گرفت و هم از کسانی که در زمان ظهور در قید حیات بوده و به جنایت و ظلم دشمنان اهل بیت(ع) راضی هستند،توضیح اینکه:

در ادبيّاتِ معارفِ شيعه، چنين آمده است كه: پس از ظهور حضرت مهدي (عج) عده اي از خالص ترين مؤمنان و پليدترين كافران به دنيا «بازگشت» مي نمايند. چنين بازگشتي را «رَجعت» مي نامند و صرفاً شاملِ همان افرادي است كه ايمان يا كُفرشان در بالاترين درجه باشد و اگر شخصي به اين ميزان نرسيده باشد، در زُمرة «رَجعت يافتگان» نخواهد بود.[1]

در ضمن جاي ترديد نيست كه ستمگران به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، مصداق كُفر و شرك اند؛ تا جائي كه در احاديث آمده است:
«هر كس در كفر دشمنان و ستمگران به ما اهل بيت شك كند، كافر است»![2]

با در كنار هم قرار دادنِ اين پيام و روايت پيشين، نتيجه مي گيريم اين افراد ـ حتماً ـ به دنيا بازگشت كرده و به دست يداللهيِ حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ به گوشه اي از جزايِ دنياييِ بَرخي اعمال خود مواجه مي شوند.

همچنین خداوند از افرادي كه به شهادت امام حسين(ع)رضايت دارند، به وسيله امام مهدي(ع) انتقام مي‌گيرد. ما در زيارت امام حسين(ع) هم به قاتلان نفرين مي‌كنيم و هم به كساني كه هر چند در جنگ شركت نداشتند، ولي اين عمل را پسنديده و پذيرفتند.

در روايتي از امام رضا(ع) نقل شده كه راوي مي‌گويد: "از امام در رابطه با كلام امام صادق(ع) پرسيدم كه مي‌فرمايد: قائم(عج) فرزندان قاتلان امام حسين(ع) را مي‌كشد، اين كلام با آيه "وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى" چگونه معنا مي‌شود؟ فرمود: اينها راضي به فعل پدران بوده و به آن افتخار مي‌كنند، و كسي كه راضي به فعلي باشد مانند كسي است كه انجام داده است. (3).شايد بتوان گفت آنچه حقيقت فعلي آدمي را شكل مي‌دهد، همان نيات و افكار او است كه باعث تحرك انسان در مسير حالات دروني مي‌شود.

پی نوشتها:

[1] . انما يرجع الي الدنيا قيام القائم ـ عليه السلام ـ من محض الأيمان محضا او محض الكفر محضا. فاما من يَسوي هذين فلا رجوع لهم الي يوم الحساب. بحارالانوار، ج 6، ص 254، ب 8، ح 87؛ بحارالانوار، ج 53، ص 138.
[2] . بحار، ج 27، ص 62؛ وسايل الشيعه، ج 28، ص 345؛ اعتقادات شيخ صدوق(ره) 80ـ79.

[3]. تفسير برهان، ج4، ص559، ذيل آيه‌ي 33 اسراء.

asect;293915 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

[="magenta"]بنده میخواستم در مورد تاریخ و وقایع کربلا از کتب معتبر تاریخی ، یه سری کتاب به من دوستان معرفی کنند[/] . و همینطور یه سری سوال هم داشتم که فعلا تا قبل از مطالعه کتاب فهمیده باشم :

1.این گفتگو ها ، رجزخوانی ها و ریز وقایعی که بعضا تو عامه مردم یا از طرف مداحان شنیده میشه سندیت تاریخی تا چه حد دارند ، فرضا مکالمات بین امام حسین و حضرت عباس و ....

2.نحوه شهادت حضرت عباس با این جزئیات قطع دست و گرفتن مشک به دندان و ... قضیه کنار آب فرات و نیاشامیدن و .... در کتب تاریخی قابل استناد و معتبری ذکر شده ؟ میشه دقیق نام ببرید ، اگر شده راوی چه کسایی بودن منظورم اینه چه کسایی لحظه اب فرات و گفتگوهای بین اونها رو شنیدن و دیدن که نقل کردند ؟

___________________________________________________

در پناه حق ...

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی عزاداری ها

قبل از پاسخ به سوالات خوب شما،معتبرترین مقاتلی که پیرامون حادثه عاشورا موجود بوده و م یتوانید بدانها مراجعه کنید را خدمت شما معرفی می کنم،البته این بدان معنا نیست که تمام مطالب نقل شده در این منابع صددرصد درست بوده و هیچ مشکلی ندارند.چرا که ما در مورد مطالب هیچ کتابی غیر از قرآن کریم نمی توانیم چنین ادعایی داشته باشیم.

معتبرترین مقاتل و کتابهایی که درباره واقعه کربلا نوشته شده اند عبارتند از:
1 . كتاب لهوف , سيد بن طاووس .
2. ارشاد شيخ مفيد.
3. نفس المهموم حاج شيخ عباس قمي , ترجمه ابوالحسن شعراني .
4 . مقتل الحسين , معروف به مقتل مقرّم .
5 . منتهي الآمال , حاج شيخ عباس قمي از جمله مقاتل معتبر مي باشند.
6. قصه کربلا،علی نظری منفرد.
7. زندگانی امام حسین(ع)،سید هاشم رسولی محلاتی.
8. فرهنگ عاشورا،جواد محدثی.

در کنار مطالعه این کتاب ها مطالعه کتاب حماسه حسینی شهید مطهری هم توصیه می گردد.

باسلام وآ؛رزوی قبولی عزاداری ها

یه سوال در باره تایپیک چرا امام حسین حج خودرا نیمه تمام گذاشتن سوال من اینه
اون اولا و ثانیا نشون دهنده ی چیه؟ احتمالاتی که برای این موضوع هست یا هر دوش با همه؟
مخصوصا اونجایی که در مورد نیت برای نوع حج صحبت میشه من خیلی متوجه نشدم
.

ودوم اینکه چطور میشه امام حسین را به کسی که دینی نداره شناسوند؟
یه سایتی میرم یه نفر هست که پدرش زرتشتیه ومادرش تسنن وخیلی درباره تاسوعا عاشورا میپرسه من نمیدونم چطور باهاش صحبت کنم که مسلمون وشیعه شن
ممنون از شما

مقداد;291653 نوشت:
باید این نکته مهم را در نظر داشته باشیم که در آنزمان حرکت کاروانها به طور مستقیم بوده نه اینکه تمام مرز یک کشور را دور بزنند بعد وارد خاک آن کشور شوند.که با توجه به فاصله منزل ها وهمچنین ملاقات و گفتگوهائی که حضرت در بین راه با افراد مختلفی بمانند فرزدق وغیره داشتند . حرکت کاروان اهل بیت کاملا عادی است .

با تشکر از پاسخ شما .یک سوال اینکه آیا با توجه به منازل مذکور آیا نقشه ای در خصوص جغرافیا و مکانهای فوق در آن زمان وجود دارد؟ آیا میتوان مسافتی را که بطور متوسط در هر روز و همچنین مسافت کل را بر حسب کیلومتر یا فرسنگ بدست آورد؟
موفق باشید.

سلام
آیا سر امام حسین علیه السلام در کنار بدن مطهرشون هست یا خیر؟

asect;293915 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

1.این گفتگو ها ، رجزخوانی ها و ریز وقایعی که بعضا تو عامه مردم یا از طرف مداحان شنیده میشه سندیت تاریخی تا چه حد دارند ، فرضا مکالمات بین امام حسین و حضرت عباس و ....

___________________________________________________

در پناه حق ...

با عرض سلام و ادب

این سوال شما،به تعابیر دیگری هم پرسیده می شود،مضمون همه این وسالات در واقع به این سوال مهم بر می گردد که: وقایع عاشورا چگونه و توسط چه کسانی نقل شده است؟

در پاسخ به این سوال مطالبی خدمت شما عرض می کنم،امیدوارم که مفید واقع گردد:

مقتل الحسين ( ع ) نوشته شده توسط «ابومخنف لوط بن يحيي» نخستين اثردر بردارنده عمده ترين اخبار كربلاست . ابومخنف گزارش هاي تاريخ كربلا را بدون واسطه و يا با واسطه از راويان و شاهدان عيني در كربلا نقل مي كند كه ذيلاً اشاره اي به برخي از آنان مي شود.ابو مخنف مجموعاً از 87 نفر بي واسطه و با واسطه روايت كرده است . برخي از اين افراد در صحنه كربلا در عاشورا حضور داشته اند و برخي در حوادث قبل و بعد از آن نقش داشته اند، و برخي واسطه هاي مورد اعتماد وي بوده اند كه نام برخي ايشان از اين قراراست : امام سجاد ( ع ) و امام باقر ( ع ) ، و روايتي از امام صادق ( ع ) دارد گرچه حضرت در كربلا حضورنداشتند، و فاطمه دختر حضرت علي ( ع ) ، و برخي ازاصحاب خاص امام چهارم و امام پنجم، ثابت بن هبيره ، يحيي بن هاني بن عروه ، زهير بن عبدالرحمن ، اين سه نفر آخر شاهدان عيني در كربلا بودند و ابومخنف بدون واسطه از ايشان نقل مي كند.عقبه بن سمعان ، هاني بن ثبيت ، حميد بن مسلم ازدي ( كه از سپاهيان عمر بن سعد و همراهان شمر بود ) ،ضحاک بن عبدالله ، عمر حضرمي ، غلام عبدالرحمن انصاري ، مسروق بن وايل ، كثير بن عبدالله ، زبيدي ،ايوب بن مشرح ( اين سه تن از سپاهيان عمر بن سعد بودند ) ، عفيف بن زهير ( او روايتگر چگونگي شهادت سالار شهيدان است ) ، ربيع بن تميم ، عبدالله بن عماربارقي و قره بن قيس از كساني اند كه ابو مخنف با يک يا دو واسطه از ايشان نقل كرده اند .
گروه ديگري كه ابو مخنف مستقيماً از آنان نقل كرده است اما آنان در حوادث قبل و بعد عاشورا حضورداشته اند عبارتند از : ابو جناب ، جعفر بن حذيفه طايي ، دلهم همسر زهير بن قين ، و عقبه بن ابي العيزار .( اولين تاريخ كربلا ، ص 50 - 103 .)
در واقع منابع اصلي در گزارش هاي واقعه كربلا شاهدان عيني و دست اندركاران آن حادثه بودند از امامان معصوم گرفته تا اسرا و دشمنان اهل بيت ( ع ) كه شرح وقايع را بازگو كرده اند.

ابومخنف شاگردي به نام هشام بن محمد كلبي دارد كه سرآمد نسب شناسان است او اخبار ابومخنف را گرد آورده و طبري در تاريخش به واسطه هشام كلبي از ابومخنف روايت مي كند و البته از كتاب ابومخنف نيز روايت كرده است . برخي ديگر از اخبار ابومخنف از طريق بلاذري در كتاب انساب الاشراف به دست ما رسيده است . مصدر اصلي همه مورخان در قرون بعدي همان ابومخنف و هشام كلبي و تواريخي است كه از آنان نقل كرده اند.اكنون كتابي به نام نصوص من تاريخ ابي مخنف در دو جلد به چاپ رسيده است . كتاب حاضر در واقع بازسازي كتاب تاريخ الكبير ابومخنف و فراتر از مقتل الحسين ( ع ) است . آقاي كامل سليمان الجبوري آن را گرد آورده ، و در آن به 60 كتاب او اشاره كرده و نام 190 نفر از كساني كه از ابومخنف روايت كرده اند رافهرست كرده است .(1)

علاوه بر این حضور زنان اهل بیت(ع) در حادثه عاشورا یکی دیگر از مطمئن ترین راه های نقل حوادث مربوط به واقعه عاشورا می باشد که خطبه های آتشین اسرای اهل بیت(ع) در کوفه و شام ،همه گویای گزارشات موثقی است از حادثه کربلا که برای مردم نقل شده است.نیز در خود زمان وقوع حادثه عده ای بودند که کارشان فقط ثبت وقایع و اتفاقات بوده است.

‌اما جاي ترديد نيست كه مانند هر واقعة تاريخي ديگري، اين واقعه نيز از تحريف مصون نمانده، و در نقل مطالب در كتب مختلف تناقض گوييهايي وجود دارد. اما خوشبختانه در ميان وقايع نويسان، افرادي هم بوده اند كه بدنبال اخبار و جزئيات صحيح ماوقع بوده اند.
بنابراين در درك جزئيات اين حادثه آنجا كه چند گزارش در بازگويي حادثه اي همسانند و عيناً مطالب را مانند هم نقل كرده‌اند، احتمال ساختگي بودن نمي رود، و نيز آنجايي كه برخي اخبار و جزئيات واصله از اين واقعه با عقل و منطق مغايرت دارد و موجب وهن است، بايد موضوع تحريف و ناصحيح بودن آنها را از نظر دور نداشت، و علاوه بر اينها وجود نازنين ائمه (ع) در هر زمان، اخبار صحيح واقعه عاشورا را تأييد و اخبار ناصحيح را تكذيب مي نمودند و صحّت بعضي از موارد و اخبار مستقيماً از جانب حضرت ولي عصر "ارواح من سواه فداه" به بعضي از علما ابلاغ شده است

پی نوشت:
1. ابي مخنف ، لوط بن يحيي ( 157ه ) ؛ نصوص من تاريخ ابي مخنف ؛ تحقيق كامل سليمان الجبوري. - بيروت : دار المحجه البيضا و دارالرسول الاكرم ، 1419 ه .مقدمه كتاب ، ص 10 - 24 . كتابنامه ابومخنف ، لوط بن يحيي ازدي ( 157 ه .) ؛ اولين تاريخ كربلا به ضميمه قيام مختار و توابين ،ترجمه مقتل الحسين ( ع ) ؛ تحقيق محمد هادي يوسفي غروي ؛ مترجم علي كرمي. - قم ،موسسه مطبوعاتي دارالكتاب ، 1377 ه.؛ نصوص من تاريخ ابي مخنف ؛ تحقيق كامل سليمان الجبوري. - بيروت : دار المحجه البيضا و دارالرسول الاكرم ( ص ) ، چ 1، 1419ه.

محب الحسین;294567 نوشت:
سلام
آیا سر امام حسین علیه السلام در کنار بدن مطهرشون هست یا خیر؟

با عرض سلام و ادب

در پست[="red"] 18[/] همین بحث به این موضوع اشاره شده است.

[="Tahoma"][="Black"]

سلام

منظور از علی بن الحسین در زیارت عاشورا, امام سجاد ع هست یا حضرت علی اکبر* ؟؟

السلام علیک علی الحسین ع
و علی علی بن الحسین ع
و...

[/]

asect;293915 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

2.نحوه شهادت حضرت عباس با این جزئیات قطع دست و گرفتن مشک به دندان و ... قضیه کنار آب فرات و نیاشامیدن و .... در کتب تاریخی قابل استناد و معتبری ذکر شده ؟ میشه دقیق نام ببرید ، اگر شده راوی چه کسایی بودن منظورم اینه چه کسایی لحظه اب فرات و گفتگوهای بین اونها رو شنیدن و دیدن که نقل کردند ؟

___________________________________________________

در پناه حق ...

با عرض سلام و ادب

در مورد چگونگی شهادت آقا ابوالفضل العباس قمربنی هاشم(ع) باید عرض کنم،اولاً آنچه در منابع در مورد نحوه به شهادت رسیدن آن حضرت آمده است،مطالب مختلفی آمده است،ولی آنچه مشهورتر است ودر منابع آمده بطور خلاصه اینگونه است که:«امام حسین(ع) به همراه ابالفضل العباس،برای آوردن آب به سمت فرات می روند،که دشمنان هجوم آورده و میان ایشان و برادر بزرگوارش فاصله انداختند و دشمن با محاصره کردن آقا ابوالفضل(ع) ایشان را به شهادت رساندند(1).

در برخی از منابع هم به ماجرای رفتن آن حضرت برای آوردن آب، و قطع شدن دستان مبارکش در راه برگشت اشاره شده است امّا اشاره ای به اینکه آن حضرت مشک را به دندان گرفته بود،نشده است.(2)

در برخی از منابع که مرحوم مجلسی در بحارالانوار ذکر می کند، به ماجرای قطع شدن دستان آن حضرت هنگام برگشت، و به دندان گرفتن مشک هم اشاره شده است،و نکته قابل توجه در این منابع این است که شخصی بنام «نوفل» دست چپ او را از مچ قطع نمود،پس مشک را به دندان گرفت. ایشان همچنین به ماجرای آب نیاشامیدن آقا ابالفضل العباس هم اشاره کرده است.(3)

اما دلیل آب نیاشامیدن ایشان را از رجزی که در مسیر برگشت می خواند،فهمیده بودند:

یا نفس من بعدالحسن هونی فبعده لا كنت ان تكونی

هذالحسین شارب المنون و تشربین باردالمعین

و الله ما هذا فعال دینی و لافعال صادق الیقین

یعنی ای نفس ابوالفضل می خواهم بعد از حسین زنده بمانی – حسین شربت مرگ می نوشد و او در كنار خیمه ها با لب تشنه ایستاده است و تو آب بیاشامی پس مردانگی كجا رفت ، شرف كجا رفت، مواسات و همدلی كجا رفت مگر حسین امام تو نیست هرگز دین چنین اجازه ای به من نمی دهد هرگز وفای من چنین اجازه ای به من نمی دهد.

پی نوشتها:
1. ارشاد شیخ مفید ج2ص109-110؛شیخ طبرسی،اعلام الوری ص224.؛سیدبن طاووس،لهوف،ص102

2- مناقب ابن شهرآشوب،ج4ص108.

3- بحارالانوار ج45،ص41.منتهی الامال،شیخ عباس قمی،تک جلدی،ص527.

yaaaas;294451 نوشت:
باسلام وآ؛رزوی قبولی عزاداری ها

یه سوال در باره تایپیک چرا امام حسین حج خودرا نیمه تمام گذاشتن سوال من اینه
اون اولا و ثانیا نشون دهنده ی چیه؟ احتمالاتی که برای این موضوع هست یا هر دوش با همه؟
مخصوصا اونجایی که در مورد نیت برای نوع حج صحبت میشه من خیلی متوجه نشدم
.

ودوم اینکه چطور میشه امام حسین را به کسی که دینی نداره شناسوند؟
یه سایتی میرم یه نفر هست که پدرش زرتشتیه ومادرش تسنن وخیلی درباره تاسوعا عاشورا میپرسه من نمیدونم چطور باهاش صحبت کنم که مسلمون وشیعه شن
ممنون از شما

با عرض سلام و ادب

نکته قابل توجه در رابطه با سوال از اینکه چرا امام حسین(ع) حج خود را نیمه تمام رها کرده بودند،سوال اشتباهی است،چرا که اصلاً امام حسین(ع) حجی را شروع نکرده بودند تا آن را نیمه تمام رها کرده باشند.از لحاظ فقهی شروع و ورود به حج از روز نهم ماه ذی حجه است که حاجیان بعد از محرم شدن به عرفات رفته و با وقوف در عرفات اعمال حج شروع می شود.از آنجایی که خروج امام(ع) از مکه در روز هشتم ذی حجه امری مسلم است،پس آن حضرت اصلاً حج را شروع نکرده بودند تا آن را نیمه کاره رها کرده باشند.

حال آنچه که از لحاظ تاریخی مورد سوال قرار می گیرد؛این است که چه ضرورتی داشت که آن حضرت بدون انجام اعمال حج،مکه را ترک کرده و به سوی کوفه حرکت کردند،چرا مدتی دیگر در مکه نماندند تا هم حج را بجا آورده و هم از اجتماع عظیم مردم در صحرای عرفات منی برای بیدار سازی مردم استفاده کنند؟؟!!

در پاسخ به این سوال مهم دلایلی برای خروج ناگهانی امام حسین(ع) از مکه بیان شده است:

1) احتمال خطر جانی:
از برخی عبارات امام حسین علیه السلام چنین بر می آید که امام ماندن بیشتر در مکه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود می دانست، چنان که در جواب ابن عباس می فرماید کشته شدن در مکانی دیگر برای من دوست داشتنی تر از کشته شدن در مکه است.(1)

در بعضی از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید عده ای را همراه با سلاح های فراوان برای ترور امام علیه السلام در مکه فرستاده بود.(2)

همچنین به برادرشان محمد حنفیه به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهی نسبت به خود سخن گفته و فرمودند: «ای برادر می‏ترسم که یزید بن‌معاویه مرا در حرم غافلگیر کند و من کسی باشم که احترام حرم با کشتن او از بین می‏رود».(3)

طبق برخی نقل ها يزيد عمرو بن سعيد بن عاص را با لشکري عظيم امير حج کرد و از او خواست که امام حسين(عليه السلام) را دستگير نمايد و اگر نتوانست به قتلش رساند و سي نفر از شياطين بني اميه را در ميان حاجيان قرار داد و آنان را مأمور کرد که به شکل ممکن، امام حسين(عليه السلام) را به قتل برسانند. وقتي امام حسين(عليه السلام) از اين توطئه آنان آگاه شد، از احرام حج خارج گرديد و آن را عمره مفرده قرار داد.(4)

2) شکسته نشدن حرمت حرم:
در ادامه برخی از عبارات پیش گفته، تذکر این نکته از سوی امام حسین علیه السلام وجود داشت که نمی خواهد حرمت حرم امن الهی با ریختن خون او در آن شکسته شود، گر چه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموی باشد.
آن حضرت این مطلب را در برخورد با عبدالله بن زبیر و به گونه تعریض آمیز نسبت به او که بعد ها در مکه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهد شکست به صراحت بیان می دارد. ایشان در جواب ابن زبیر می فرماید: پدرم علی علیه السلام برای من نقل کرد که در مکه قوچی است که به وسیله آن حرمت حرم شهر شکسته می شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم.(5)

3. اظهار نارضایتی شدید از حکومت یزید
با توجه به اهمیت حج، و شخصیت امام حسین و بهره‌مندی ایشان از پایگاه‌ وسیع اجتماعی، حرکت امام از این که غیر منتظره و برخلاف معمول بود، باعث جلب توجه همگان شد. برای همین پرسش پدید آمد که چرا در حالی که همگان خود را آماده می‌کردند به عرفات و منا روند و اعمال حج را به جا آورند، فرزند پیامبر و بهترین راهنمای حاجیان و شایسته‌ترین افراد برای انجام مناسک حج، مکه را ترک می‌کند؟! همو که عاشق و دلباخته معشوق، عبادت و راز و نیاز با خداست. امام بیش از هر فردی دیگری دوست دارد در سرزمین عرفات همراه حاجیان به دعا و مناجات با خدا بپردازد و روز عید قربان اعمال منی را انجام دهد اما چرا این سرزمین دوست داشتنی را ترک می‌کند؟! حتماً به عنوان اعتراض به حکومت یزید این حرکت صورت گرفته، یا حکومت برای امام مشکلی درست کرده که فرزند فاطمه نتوانسته است در حرم امن الهی، مناسک حج را به جا آورد! حرکت امام، بزرگ‌ترین گام تبلیغاتی و فرهنگی در اعتراض به حکومت ستم‌پیشه و فاسد یزید به شمار می‌آمد.

پی نوشتها:

1. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 159.

2. سید بن طاووس، لهوف، ص 82.

3. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۹۴؛ ابن‏اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۴۷. سید ابن‌طاووس، اَلْمَلْهُوف علی قَتْلَی الطُّفُوف، ص۱۲۸.

4. بحار الانوار، ج45، ص98.

5. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص546.

maneli;294714 نوشت:
[="tahoma"][="black"]
سلام

منظور از علی بن الحسین در زیارت عاشورا, امام سجاد ع هست یا حضرت علی اکبر* ؟؟

السلام علیک علی الحسین ع
و علی علی بن الحسین ع
و...

[/][/]

با عرض سلام و ادب

در اینکه مراد از علی بن الحسین در زیارت عاشورا آیا امام سجاد است یا حضرت علی اکبر نمی توان قضاوت قطعی کرد،در این زمینه دو نظریه عمده وجود دارد: عده ای معتقدند که مراد از "علی بن الحسین (ع)" امام سجاد(ع) است و برخی دیگر معتقدند که جناب علی اکبر(ع) مراد این فقره زیارت عاشورا است.

گر چه در هيچ مأخذ روايي«علي بن الحسين» موجود در زيارت عاشورا تبيين نشده است و ليکن با قرائن زير، او را مي توان علي اکبر، فرزند ارشد امام حسين عليه السلام دانست:

1- در زيارت کربلا امام حسين عليه السلام و شهداي آنجا سلام داده مي شود. لذا سلام به علي اکبر از خصوصيت برخوردار است در حالي که امام سجاد عليه السلام در بقيع دفن هستند و زيارت مخصوص دارند.

2- فضاي عمومي زيارت عاشورا و سلام هايي که به شخصيت هاي مطرح در آن حماسه داده مي شود، ناظر به شهداي برزگ آن حماسه است.

3- برجستگي و جذابت شخصيت، خلق و سيماي علي اکبر، او را نسبت به ياران و فرزندان ممتاز ساخته بود، اين نکته را نبايد در قياس با شخصيت چهارمين پيشوايي معصوم (ع) در نظرگرفت، چون امام علي بن الحسين امام بودند و جايگاه ايشان را در آن ساحت بايد به تحليل نشست.

4- با دقت در زيارت هاي وارده در کربلاء و حائر حسيني، زيارت مخصوص علي اکبر پس از زيارت امام حسين (ع) و پيش از زيارت شهداء خوانده مي شود، اين نکته نشان از ممتاز بودن وي است.

5- ويژگي خاص علي اکبر سبب شد که در چگونگي دفن ياران و اهل بيت امام، علي اکبر، به صورت ممتاز از فرزندان و اصحاب، در زير پاي پدر دفن گردد و امروزه نيز دو ضلع از 6 ضلع ضريح امام حسين(ع) مربوط به اين فرزند عزيز است.

hamid40;294548 نوشت:
با تشکر از پاسخ شما .یک سوال اینکه آیا با توجه به منازل مذکور آیا نقشه ای در خصوص جغرافیا و مکانهای فوق در آن زمان وجود دارد؟ آیا میتوان مسافتی را که بطور متوسط در هر روز و همچنین مسافت کل را بر حسب کیلومتر یا فرسنگ بدست آورد؟
موفق باشید.

با عرض سلام و ادب

مسیر حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه تا کربلا و بعد کاروان اسرا از کربلا به کوفه و شام و مسیر برگشت،بصورت نقشه هایی مشخص شده است.منزل هایی که حضرت در آن توقف داشته و اتفاقات هر منزل هم در منابع تاریخی ذکر شده است.

در رابطه با مقدار دقیق مسافت طی شده در کل مسیر و هر روز،بنده تاکنون به مطلب مستندی برنخوردم،ولی بطور تخمین می توان گفت:

کاروان اهل بیت از روز هشتم ذی الحجه از مکه به طرف کربلا حرکت کردند و روز دوم محرم الحرام یعنی بیست و سه روز بعد از حرکت ، به کربلا رسیدند . کاروان امام حسین(ع) در راه خود از مکه تا کربلا از جایگاه ها و منزلگاه های بسیاری عبور کرد امام(ع) در برخی از این منازل یک شبانه روز و در برخی دیگر یک روز و در بعضی دیگر، مدت کوتاهی توقف کردند. همچنین در برخی از جاها کاروان امام(ع) تنها برای ادای نماز توقف کرد و از برخی دیگر نیز بدون هیچ توقفی، گذشتند. مسافتی که بین مکه تا کربلا ارائه می شود هزار و چهارصد(1400) کیلومتر است،که با توجه به مدت 24 روزه حرکت کاروان یعنی از هشتم ذیحجه تا دوم محرم،بنابراین کاروان حسینی روزانه حدود 60 کیلومتر در کوه و بیابان راه میرفتند تا به کربلا رسیدند.طی این مسافت کاملاً قابل قبول است چون مسلم است که امام حسين (ع)، فاصله 470 کيلومتري مدينه و مکه را پنج روزه پيمودند ( تقريبا روزانه 90 کيلومتر).

ஐ:: فلش نقشه حرکت کاروان حسینی و زینبی ::ஐ

سلام
حضرت علي اكبر (ع) در كربلا چند سال داشتند؟ از امام سجاد (ع)بزرگتر بودند؟؟

معين الضعفاء;295251 نوشت:
سلام
حضرت علي اكبر (ع) در كربلا چند سال داشتند؟ از امام سجاد (ع)بزرگتر بودند؟؟

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی عزاداری ها

در ابتدا باید خدمت شما عرض نمائیم که در باره سن حضرت علی اکبر (ع) در بین علما اختلاف است،بعضی معتقدند سن آن حضرت 19 سال که در این صورت باید از امام سجاد (ع) کوچک تر بوده باشد، بعضی معتقدند 23 سال وعده ای دیگر 25 سال را برای آن حضرت را در نظر گرفته اند.

مرحوم مقرّم مي نويسد: علي اكبر در روز يازدهم شعبان سال 33هجري- دو سال قبل از كشته شدن عثمان به دنيا آمد. و اين موافق است با قول ابن ادريس(ره) در «سرائر» كه فرموده: حضرت علي اكبر در خلافت عثمان چشم به دنيا گشود.
پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27ساله بوده و تاييد مي شود به اتفاق مورّخين و علماء علم نسب كه حضرت علي اكبر از امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده، و امام سجّاد (ع) در روز عاشورا 23سال داشته اند، و اينكه بعضي سن آن جناب را 17يا 19سال نقل كرده اند، با اين اتفاق مغاير است، مضافاً بر اينكه شاهدي بر قول خود ندارند. (1)

ابن شهر آشوب (ره) مي نويسد: علي اكبر هيجده سال داشت، و گفته شده 25سال بوده است.( 2)
محدّث قمي (ره) گويد: در سن علي اكبر اختلافي عظيم است،ابن شهر آشوب و محمّد بن ابي طالب گويند؛ 18ساله بوده، و شيخ مفيد او را 19ساله دانسته(3)، بنابراين از امام زين العابدين (ع) كوچك تر بوده است. و بعضي گويند 25ساله بوده و غير از اين هم گفته اند. پس علي اكبر از برادرش امام سجاد (ع) بزرگتر بود و اين اصلح و اشهر اقوال است. از شيخ اجل ابن ادريس در خاتمه كتاب حج نقل مي كند كه حضرت علي اكبر بزرگتر بوده، و آن جناب در زمان خلافت عثمان متولد شده است، و از جدّش اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده است، و شعراء‌ در مدح او اشعار سروده اند.
ابن ادريس در رد كساني كه مي گويند علي اكبر كوچك تر بوده مينويسد:‌ در اين باب بايد به خبرۀ‌ اين فن كه علماء‌ نسب و تاريخ و اخبارند، مانند زبير بن بكار رجوع نمود، و نام جمعي را مي برد كه همگي علي اكبر (ع) را بزرگتر مي دانند و بر اين قول اتفاق دارند.
مرحوم ملا هاشم مي نويسد:‌ آن حضرت 25ساله بوده كه دو سال از حضرت زين العابدين(ع) بزرگتر بوده، و احتمالاً اين قول اقوي مي باشد.
مرحوم مقرّم و بسياري از مورّخين نقل كرده اند:‌كه حضرت علي اكبر(ع) از امام سجاد(ع) بزرگتر است. (4)
عدّه اي چون شيخ مفيد(ره) در « ارشاد» و طبرسي(ره) در«اعلام الوري» مي گويند:‌ امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده بدون اينكه شاهدي بياورند.(5).

ازدواج حضرت علي اكبر(ع) و فرزندان آن بزرگوار:

اگر بگوييم آن جناب هنگام شهادت 25سال يا بيشتر داشتند حتماً‌ ازدواج كرده بودند، چون اين بزرگوار تارك اين سنّت عظيمه نخواهند بود. در حديثي «كافي» و «تهذيب» و «‌قرب الاسناد» روايت نموده اند كه بزنطي از حضرت رضا (ع) سئوال كرد:‌ آيا مي شود زني را با امّ ولد پدر آن زن تزويج نمود؟ فرمودند:‌ بلي، گفت: به ما خبر رسيده كه حضرت سجّاد (ع) چنين نمودند؟ يعني دختر امام حسن مجتبي(ع) و كنيز امّ ولد آن حضرت را تزويج نمودند.
امام رضا(ع) فرمودند:‌ چنين نيست بلكه حضرت سجّاد(ع) دختر امام حسن(ع)، و نيز امّ ولد از حضرت علي اكبر(ع) كه در كربلا شهيد شده بود را تزويج نمودند.(6).
همچنين با توجه به زيارتنامه‌هاي حضرت به نظر مي‌رسد که ايشان نيز داراي اهل و عيال بوده‌اند. زيارت نامه ايشان اينگونه است: صلى الله عليک و على عترتک و اهل بيتک و آبائک و ابنائک.(7)، همچنين سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: چون به قبر حضرت رسيدي، «ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله عليک يا ابا الحسن!» که با توجه به اين فراز، ايشان فرزندى به نام حسن داشته است.به علاوه بنا بر برخى روايات، نظير روايت «احمد بن نصر بزنطي»، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنيز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است. هرچند برخى از علماى انساب تصريح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسين(ع) تنها از طريق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پيدا کرده است.

پی نوشتها:

(1). زندگاني قمر بني هاشم و علي اكبر، مقرم، ص 12.

(2). مناقب: ج4ص 109.

(3). ارشاد،ج 2ص109.

(4). زندگاني قمر بني هاشم و علي اكبر، مقرم ،ص 356.

(5). همان،ص 16-20.

(6). وسائل العرب:ج10،ص 111 ، مجمع البحرين؛ج6ص 127، مصباح،ص619.

(7). كامل الزيارات/239ب 79 زيارت 18.

با سلام خدمت استاد بزرگوار

آیا نوره کشیدن حضرت امام حسین(ع) در شب عاشورا صحت دارد؟اگر جواب مثبت هست پس احتمالا آبی هر چند اندک در کاروان امام حسین (ع) وجود داشته است پس چرا در روز تاسوعا کودکان مجبور به تحمل تشنگی شدید شدند طوری که حضرت عباس(ع) برای رفع تشنگی وآب رسانی به ایشان به شهادت رسیدند؟ و همین طور شهادت حضرت علی اصغر(ع)

با سلام خدمت کارشناسان بزرگوار
میخواستم بدونم که
سوال اول:
دقیقا چه شبی اقا اباالفضل و حضرت علی اکبر رفتن آب بیارن؟
چه مقدار آوردن ؟
چرا با این که آب آوردن در روز عاشورا تشنه بودند؟
سوال دوم :
میخواستم بدونم فکر میکنم منظور از ظالم اول (که ابوبکر)، ثاني (عمر لعنت الله) و ثالث (عثمان ) هستش
ولی منظور از رابع درفرازهاي آخر زيارت عاشورا کیست؟

soldier;295483 نوشت:
با سلام خدمت استاد بزرگوار

آیا نوره کشیدن حضرت امام حسین(ع) در شب عاشورا صحت دارد؟اگر جواب مثبت هست پس احتمالا آبی هر چند اندک در کاروان امام حسین (ع) وجود داشته است پس چرا در روز تاسوعا کودکان مجبور به تحمل تشنگی شدید شدند طوری که حضرت عباس(ع) برای رفع تشنگی وآب رسانی به ایشان به شهادت رسیدند؟ و همین طور شهادت حضرت علی اصغر(ع)

با عرض سلام و ادب

قبل از پاسخ به موضوع نوره کشیدن امام حسین(ع) در شب عاشورا، مناسب دیدم اشاره ای به کیفیت عطش کاروان امام حسین(ع) در صحرای کربلا و روز عاشورا داشته باشم:

از گزارش‏هاي معتبر تاريخي، چنين به دست مي ‏آيد كه سه روز قبل از شهادت امام حسين(ع) (در روز هفتم محرّم) دستوري از سوی عبيدالله بن زياد از اين قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد كه: «بين حسين و آب فاصله انداز و مگذار كه قطره ‏اي از آن بنوشند» و اين عمل را نوعي انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقي كرد!!(1).
ابن سعد به مجرد دريافت اين دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شريعه فرات به منظور جلوگيري از دسترسي امام(ع) و يارانش به آب كرد.(2)

در اين دو - سه روز امام(ع) و يارانش از طرق مختلف سعي در دسترسي به آب داشتند؛ زيرا تحمل تشنگي در آن بيابان سوزان - به ويژه با آن كاروان مشتمل بر زنان و كودكان - بسيار طاقت فرسا بود.
در برخي از گزارش‏ها چنين آمده است: امام حسين(ع) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هايي كرده بود؛ اما وقتي گزارش آن به ابن زياد رسيد و او دستور شدّت عمل بيشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ كرد.(3) «... فقد بلغني ان الحسين يشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورود عليك كتابي هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضيق عليهم و لا تدعهم يشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة».

همچنين گزارشي از حمله شبانه حضرت عباس(ع) به همراه سي سوار و بيست پياده به پرچمداري نافع بن هلال به فرات در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگيري با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر كردن بيست مشك آب مي‏شوند.(4).

زمان دقيق اين اتفاق نقل نشده است؛ اما در آن عبارت «ولمّا اشتد علي الحسين و اصحابه العطش : چون تشنگي بر حسين و يارانش فشار آورد» آمده است.

برخي از گزارش‏ها حكايت از ريختن آب از سوي امام(ع) بر چهره خواهرش زينب(س) در شب عاشورا دارد؛ زيرا وقتي او اَشعار آن حضرت مبني بر نزديك بودن شهادتش را شنيد، از حال رفته بود.(5).
اين گزارش اجمالاً دلالت بر وجود آب در شب عاشورا مي‏كند؛ علامه مجلسي در بحارالانوار مسأله عدم مضيقه آب را در صبح روز عاشورا - حتي براي آشاميدن - با صراحت بيشتري مطرح مي‏كند. در اين گزارش چنين آمده است:
«ثم قال لاصحابه: قوموا فاشربوا من الماء يكن آخر زادكم و توضؤوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابكم لتكون اكفانكم ثم صلّي‏ بهم الفجر» ؛ (6) «سپس امام(ع) به اصحاب خود فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه آخرين آذوقه شما از دنيا است و وضو بگيريد و غسل كنيد و لباس‏هاي خود را با آن بشوييد تا كفن‏هاي شما باشد. آن‏گاه امام(ع) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».
از عبارت «يكن آخر زادكم» و نيز از گزارش‏هاي مربوط به روز عاشورا چنين استفاده مي‏شود كه پس از اتمام اين ذخيره آبي، ديگر دسترسي به آب ميسّر نشد و امام(ع) و ياران و خاندانش در آن گرماي طاقت فرساي كربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگين با دشمن با تشنگي شديد نيز دست به گريبان بودند.

علامه مجلسي(ره) در ادامه گزارش خود سخن از ريشخند يكي از لشكريان عمر بن سعد به نام تميم بن حصين خزاري به ميان آورده كه مي‏گويد:
«اي حسين، و اي ياران حسين! آيا به آب فرات نمي‏ نگريد كه چگونه همانند شكم مار مي‏درخشد؛ به خداوند سوگند از آن قطره ‏اي نخواهيد آشاميد تا آنكه مرگ را دريابيد!»(7)

حرّ نيز در روز عاشورا و در هنگام نصيحت به كوفيان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسي امام(ع) و يارانش به آب فرات توبيخ كرده است.(8)
همچنين گزارش تلاش امام(ع) براي به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ريشخند او به آن حضرت و نفرين امام(ع) بر او در برخي از منابع آمده است.(9)

اما درباره نوره کشیدن امام حسین(ع) باید عرض کنم:

1- در کتاب «الاخبار الطوال» تألیف ابی‌حنیفه ، احمد بن داود دینوری (متوفای 282) که پیش از طبری بوده، این مطلب که امام حسین غسلی کرد و از داروی نظافتی استفاده کرد، نیامده است.(10)

2- در کتاب ارشاد شیخ مفید نیز این موضوع نقل نشده است،(11) اگر چنین مطلبی معتبر بود، قطعاً شیخ مفید آن را نقل می‌کرد.

3. در کتاب «وقعه الطف» (که روایات درباره حادثة کربلا را جمع‌آوری کرده) این مطلب نیامده است،(12) در حالی که مهم‌ترین و معتبرترین اثر در حادثه کربلا، مقتل ابی‌مخنف است، که اصل آن کتاب از بین رفته و مطالب آن در کتاب‌های مختلف است.

4- در مناقب ابن شهر آشوب(13) (متوفای 588) نیز این مطلب ذکر نشده است.

نیامدن موضوع مذکور در کتاب‌های مورد اشاره و در کتاب‌های با ارزش متاخر مانند مقتل الحسین مقرم، نشانگر آن است که روایت نقل شده، اعتبار و ارزش درخور ندارد.

در ضمن حضرت عباس(ع) در روز عاشورا به شهادت رسیدند نه در روز تاسوعا.

پی نوشتها:

(1). انساب الاشراف،بلاذري، ج 3، ص 180.

(2). همان.

(3). الفتوح، ج 5، ص 91.

(4). وقعة الطف، ص 152.

(5). تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 244؛ وقعة الطف، ص 201؛ لهوف، ص 104.

(6). بحارالانوار، ج 44، ص 317.

(7). بحارالانوار، ج 44، ص 317.

(8). انساب الاشراف، ج 3، ص 189؛ الارشاد،شیخ مفید، ص 453.

(9). ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 86.

(10). ابو حنيفه دينورى‏، الأخبار الطوال ،ناشر: رضى‏،مكان نشر: قم‏،سال چاپ: 1368 ش‏، ص 254-256.

(11). ارشاد مفید،ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران ،انتشارات علمیه اسلامیه، ج2، ص 86-96.

(12). محمد هادی یوسفی غروی، وقعة الطف،ص 190-205.

(13). مناقب، ج4، ص 106-109.

delete;295672 نوشت:
با سلام خدمت کارشناسان بزرگوار
میخواستم بدونم که
سوال اول:
دقیقا چه شبی اقا اباالفضل و حضرت علی اکبر رفتن آب بیارن؟
چه مقدار آوردن ؟
چرا با این که آب آوردن در روز عاشورا تشنه بودند؟
سوال دوم :
میخواستم بدونم فکر میکنم منظور از ظالم اول (که ابوبکر)، ثاني (عمر لعنت الله) و ثالث (عثمان ) هستش
ولی منظور از رابع درفرازهاي آخر زيارت عاشورا کیست؟

با عرض سلام و ادب

در مورد اینکه دقیقاً چه زمانی آقا ابوالفضل العباس و آقا علی اکبر رفتند و آب آوردند در منبع مشخص نشده است،آنچه مسلم است در طول مدت بستن آب بر روی اهل بیت(ع) در چند نوبت یاران امام حسین(ع) توانستند برای اهل حرم آب تهیه کنند که در پست قبلی پیرامون این موضوع مطالبی بیان شد.

اما در مورد اینکه مراد از افراد لعن شده در فرازهای پایانی زیارت عاشورا چه کسانی هستند باید عرض کنم:

اينكه منظور از لعن هاي 4 گانه در زيارت عاشورا چيست؟ افشاي اسرار نزد دشمنان و مخالفان و تحريك عواطف مردم عوام دو فاكتور مهمي است كه بايد در ميان مسلمانان به حداقل برسد لذا امامان در دعا و روايات برخي از مختصات شيعه را با كنايه و رمزي بيان مي كردند. اگر ضرورت داشت، خود امام معصوم آن را به صراحت بيان مى‏ كرد. از اين كه امام معصوم به آن تصريح نكرده به دست مى‏ آوريم كه اين از اسرار آل محمد است و فاش ساختن اسرار آل محمد(ص) گناه نابخشودنى است.
البته به اين توجه داشته باشيم كه محمد و آل محمد مورد ظلم واقع شده ‏اند و پيروان محمد و آل محمد از آن ظالمان متنفرند. اين عمل براى آنان يك امر طبيعى است و هيچ‏گونه اشكالى ندارد و اگر ما در خط محمد و آل محمد حركت كنيم، مشمول اين جمله نيستيم و اگر در خط دشمنان محمد و آل محمد باشيم، جزو همان ظالمان هستيم.با توجه به اصل تناسب در عبارت، كساني كه مورد لعن قرار مي گيرند بايد از جهاتي تشابه داشته باشند كه مهمترين آنها غصب خلافت، و آزار رساندن خاندان پيامبر(ص) و به حاشيه راندن اهل بيت(ع) و صحابه پاك مي باشد كه مصاديق در صدر اسلام افرادي مانند معاويه بن ابوسفيان مي باشند و چون به صورت رمز آمده است تفسيرهاي مختلف دارد از جمله : 1- قابيل (قاتل هابيل ) 2- قدار بن سالف (پي كننده ء ناقه ء صالح ) 3- ابن ملجم (قاتل علي (ع) « 4- معاويه (پدر يزيد)

درباره اقوال ديگر و توضيح بيشتر ر.ك: شفاءالصدور فى شرح زيارة‏العاشور، تأليف ميرزا ابوالفضل طهرانى.

سلام
یه سربازی از لشکر عمر سعد شب عاشورا وقتی راهشو گم می کنه و به خیمه های امام حسین می رسه و بعد از برخورد باهاشون به لشکر امام می پیونده و بعدش هم شهید می شه. اسم این سربازه چیه و اگه منبعی بود معرفی کنید.
ممنون

کدامیک از همسران امام حسین در کربلا بودند؟ و کدام فرزندان در کربلا بودند؟

شبکه1;296462 نوشت:
کدامیک از همسران امام حسین در کربلا بودند؟ و کدام فرزندان در کربلا بودند؟

با عرض سلام و ادب

مورخان در مورد همسران امام نوشته‌اند: حضرت چند همسر داشت ،بدین شرح:
1ـ لیلی دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی، مادر حضرت علی اکبر، شهید کربلا،
2ـ شهر‌بانو(شاه زنان) دختر کسری یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع)،
3ـ رباب دختر امریء القیس بن عدی، مادر حضرت سکینه و عبدالله رضیع،
4ـ ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله، مادر فاطمه بنت الحسین.
5- قضاعه ، که از او فرزندی به نام جعفر داشت.(1)
اوّلی از قبیلة ثقیف (طایفه ای در طائف)، دومی ایرانی، سومی از قبیله کلبیه و چهارمی از تیم بود.(2)
در مورد این که شهربانو جزء همسران امام بوده، اختلاف است.(3)
در مورد این که کدام یک از همسران آن حضرت در کربلا بودند، برخی از مورخان نوشته اند: تنها رباب در کربلا حضور داشت. او به همراه دیگر زنان و فرزندان به کوفه و سپس به شام به عنوان اسیر برده شد و بعداً به همراه کاروان به مدینه بازگشتند.
وی پس از شهادت امام حسین(ع) وقتی به مدینه آمد، بزرگان مدینه از او خواستگاری و درخواست ازدواج کردند اما در پاسخ آنان فرمود: «بعد از آن که افتخار وصلت با خاندان پیامبر نصیبم شد، با فرد دیگری وصلت نخواهم کرد». در مدینه یک سال عزاداری کرد و در این مدت روزها زیر سقفی نمی‌رفت و مدام در مظلومیت حسین(ع) می‌گریست تا جان به جان آفرین تسلیم نمود.(4)
در مورد شهربانو افسانه های نقل شده که صحت ندارد . از جمله این که پس از عاشورا از دست دشمن فرار کرد و چون دشمن در تعقیب او بود ، در بین راه به کوه معروف بی بی شهربانو رسید و کوه شکافته شد و او را در خود جای داد. کسانی که نام یکی از همسران امام را شهربانو و دختر یزدگرد ثبت کرده اند ، اذعان دارند پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت.(5)

فرزندان امام حسین(ع) که حضورشان در کربلا مشهور است عبارتند از:

- علی بن الحسین زین العابدین(ع)

- علی اکبر(ع)

- علی اصغر(ع)

- سکینه بنت الحسین(س)

- فاطمه بنت الحسین(س)

پی نوشت‌ها:
1- ارشاد مفید،ج2 ،ص135؛ اعیان الشیعه ،ج2 ،ص389.
2- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 389.
3-استاد مطهری ، خدمات متقابل اسلام و ایران ، ص131-132
4- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 88؛ ابن جوزی، المنتظم، ج 6، ص 9.
5- زندگانی علی بن الحسین، سید جعفر شهیدی، ص 11.

با سلام
در مورد برخورد تير با چشم قمر منير بني هاشم ميخواستم بدانم با توجه به جنس چشم انسان و نداشتن محافظ محكم براي آن در صورت برخورد تير كه قطعاً با شتاب هم همراه بوده اين تير بايد تا مغز نفوذ كرده باشد و بعيد ميدانم تيري تا مغز اصابت بكند و شخص زنده بماند
آيا اين موضوع صحت دارد ؟

مرهم;297004 نوشت:
با سلام
در مورد برخورد تير با چشم قمر منير بني هاشم ميخواستم بدانم با توجه به جنس چشم انسان و نداشتن محافظ محكم براي آن در صورت برخورد تير كه قطعاً با شتاب هم همراه بوده اين تير بايد تا مغز نفوذ كرده باشد و بعيد ميدانم تيري تا مغز اصابت بكند و شخص زنده بماند
آيا اين موضوع صحت دارد ؟

با عرض سلام و ادب

در مورد چگونگی شهادت آقا ابوالفضل العباس قمربنی هاشم(ع) باید عرض کنم،اولاً آنچه در منابع در مورد نحوه به شهادت رسیدن آن حضرت آمده است،مطالب مختلفی آمده است،ولی آنچه مشهورتر است ودر منابع آمده بطور خلاصه اینگونه است که:«امام حسین(ع) به همراه ابالفضل العباس،برای آوردن آب به سمت فرات می روند،که دشمنان هجوم آورده و میان ایشان و برادر بزرگوارش فاصله انداختند و دشمن با محاصره کردن آقا ابوالفضل(ع) ایشان را به شهادت رساندند(1).

در برخی از منابع هم به ماجرای رفتن آن حضرت برای آوردن آب، و قطع شدن دستان مبارکش در راه برگشت اشاره شده است امّا اشاره ای به اینکه آن حضرت مشک را به دندان گرفته بود،نشده است.(2)

در برخی از منابع که مرحوم مجلسی در بحارالانوار ذکر می کند، به ماجرای قطع شدن دستان آن حضرت هنگام برگشت، و به دندان گرفتن مشک هم اشاره شده است،و نکته قابل توجه در این منابع این است که شخصی بنام «نوفل» دست چپ او را از مچ قطع نمود،پس مشک را به دندان گرفت. ایشان همچنین به ماجرای آب نیاشامیدن آقا ابالفضل العباس هم اشاره کرده است.(3)

اما دلیل آب نیاشامیدن ایشان را از رجزی که در مسیر برگشت می خواند،فهمیده بودند:

یا نفس من بعدالحسن هونی فبعده لا كنت ان تكونی

هذالحسین شارب المنون و تشربین باردالمعین

و الله ما هذا فعال دینی و لافعال صادق الیقین

یعنی ای نفس ابوالفضل می خواهم بعد از حسین زنده بمانی – حسین شربت مرگ می نوشد و او در كنار خیمه ها با لب تشنه ایستاده است و تو آب بیاشامی پس مردانگی كجا رفت ، شرف كجا رفت، مواسات و همدلی كجا رفت مگر حسین امام تو نیست هرگز دین چنین اجازه ای به من نمی دهد هرگز وفای من چنین اجازه ای به من نمی دهد.

شیخ عباس قمی در کتاب نفس المهموم به نقل از بحارالانوار آورده است که بعد از قطع شدن دستان آن حضرت،تیر دیگری به سینه آن حضرت اصابت کرد و از اسب به زمین افتاد و برادرش حسین(ع) را صدا زد:مرا دریاب. چون امام حسین(ع)آمد و دید که روی زمین افتاده،گریست.(4)

در این نقل ها اشاره ای به تیر خوردن چشمان آقا ابوالفضل(ع) نشده است.

پی نوشتها:
1. ارشاد شیخ مفید ج2ص109-110؛شیخ طبرسی،اعلام الوری ص224.؛سیدبن طاووس،لهوف،ص102

2- مناقب ابن شهرآشوب،ج4ص108.

3- بحارالانوار ج45،ص41.منتهی الامال،شیخ عباس قمی،تک جلدی،ص527.

4- نفس المهموم،شیخ عباس قمی،ترجمه نظری منفرد،ص410.

با سلام مجدد خدمت جناب مقداد
بنده در اين تاپيك دو سوال در مورد روضه حضرت قاسم ابن الحسن و قمر بني هاشم عليه السلام پرسيدم كه شما هر دوي اين اتفاقات را رد كرديد و قطعاً خيلي از اتفاقات ديگر كه در واقع اتفاق نيفتاده و ساخته فكر و تخيل افراد هست
با اين حال آيا گريه كردن براي اتفاقي كه بوقوع نپيوسته ثوابي هم دارد ؟
و يا آيا دروغ پردازي آن هم در موضوعي به مهمي عاشورا و قيام كربلا معصيت ندارد ؟

مرهم;298841 نوشت:
با سلام مجدد خدمت جناب مقداد
بنده در اين تاپيك دو سوال در مورد روضه حضرت قاسم ابن الحسن و قمر بني هاشم عليه السلام پرسيدم كه شما هر دوي اين اتفاقات را رد كرديد و قطعاً خيلي از اتفاقات ديگر كه در واقع اتفاق نيفتاده و ساخته فكر و تخيل افراد هست
با اين حال آيا گريه كردن براي اتفاقي كه بوقوع نپيوسته ثوابي هم دارد ؟
و يا آيا دروغ پردازي آن هم در موضوعي به مهمي عاشورا و قيام كربلا معصيت ندارد ؟

با عرض سلام و ادب

جناب مرهم بزرگوار

با دقت در مطالبی که در رابطه با روضه حضرت قاسم بن حسن(ع) و چگونگی شهادت آقا قمر بنی هاشم(ع) خدمت شما عرض کردم،متوجه خواهید شد که بنده نقل مورد نظر شما را رد کرده ام آنهم با استناد به منابع متعدد تاریخی،نه اصل ماجرا را.

فرمایش شما اینگونه تداعی می کند که بنده اصل شهادت این بزرگواران را هم رد کرده ام.حال آنکه به هیچوجه اینگونه نبوده و نیست.بنده با مراجعه به منابع تاریخی خدمت شما عرض کردم که نحوه شهادت و برخی جزئیاتی که شما فرموده اید در منابع معتبر نیامده است،این به معنای رد اصل ماجرا نمی باشد.

حادثه عاشورا و جنایاتی که در آن اتفاق افتاده است،به هیچوجه قابل انکار نمی باشد.البته این بدین معنا نیست که تمام آنچه که در روضه ها خوانده می شود،واقعیت دارد،متأسفانه این حادثه عظیم،دچار انحرافات و تحریفاتی گردید که سبب شده است تا آنگونه که شایسته و بایسته بود پیام های عاشورا منعکس نشود.

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی در رابطه با تحریفات صورت گرفته در رابطه با حادثه عاشورا می فرماید:

با كمال تاسف باید بگویم تحریف‌هایی كه به دست ما در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پایین آوردن قضیه و در جهت نسخ كردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر كردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‌اند.

در اینجا مناسب است اجمالاً در باره تحریف در واقعه عاشورا مطالبی خدمت شما عرض کنم:

تحریف در لغت به معنای تغییر، تبدیل، کنار نهادن، سوق دادن چیزی به سوی دیگر[1] و به عبارت دیگر دگرگون ساختن یک کلمه به صورتی است که معنای متفاوتی از آن ارائه گردد.[2]
تحریف دارای دو قسم است: تحریف لفظی و تحریف معنوی. مقصود از تحریف لفظی در واقعه کربلا آن است که مطالبی به عنوان وقایع تاریخی ساخته شده و به عنوان رخدادهای واقعی کربلا عرضه شود اعم از این که نسبت دادن گفته­های نادرست به اشخاص باشد یا افزودن نام افرادی در یک واقعه یا اضافه کردن رخداد مهمی که اصلاً اتفاق نیفتاده است. داستانهایی مثل عروسی قاسم(ع)،[3] هفتاد و دو ساعته بودن روز عاشورا[4] و حضور لیلا -مادر حضرت علی اکبر(ع)- در کربلا و پریشان کردن مو[5] و نیز برشمردن میلیونی لشکریان عمر بن سعد[6] و... از جمله تحریفات لفظی واقعه عاشورا به شمار می­رود.
تحریف معنوی نیز بدین معنا است که اهداف بلند عاشورا و قیام مقدس امام حسین(ع) دستخوش دگرگونی قرارگیرد و معنای مغایر و متفاوتی از حقیقت این قیام استخراج گردد. استثنایی و منحصر به فرد دانستن قیام امام(ع) به عنوان یک دستور محرمانه برای شهادت و نیز کفاره گناهان دیگران قرار گرفتن شهادت امام(ع) و... از تحریفات معنوی این قیام مقدس بر شمرده می­شود.[7]

برای مطالعه بیشتر به اینجا مراجعه بفرمایید.

پی نوشتها:

[1] -دهخدا، علی اکبر؛ فرهنگ لغت دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ذیل کلمه «حرف»، ص419.
[2] -راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن، دمشق-بیروت، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، 1412، ص228 و قریب به همین مضمون در ابن­منظور؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414، ج9، ص43.
[3] -کاشفی، حسین؛ روضة الشهداء، تحقیق محمد شعاع فاخر، مکتبة الحیدریه، چاپ اول، 1388ق.، ص623و دربندی، ملا آقا؛ اسرار الشهاده، چاپ سنگی، صص284-285.
[4] - کاشفی، پیشین، ص 401 و دربندی، پیشین، ص425.
[5] - کاشفی، پیشین، ص661.
[6] -محدث نوری؛ لؤلؤ و مرجان در آداب سخنرانی اهل منبر، انتشارات نور، ص168.
[7] -به نقل از: مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی، قم، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1365،ج3، ص256.

سلام مجدد و تشكر از شما
بنده اصلاً منظورم اين نبود گرچه شايد كمي بد توضيح داده باشم
اينكه يك اتفاق بسيار بزرگي رخ داده جاي شك و ترديدي نيست و به نظرم حتي خيلي بزرگتر از چيزي هست كه در مجالس بيان ميشوند
تا جايي كه شنيده ام حضرت زينب كبري سلام الله عليها فرمودند هر كس واقعه عاشورا را درك كند زنده نميماند ، صحت و سقم خبر را نميدانم ولي به نظرم همينطور باشد
اتفاق بسيار بزرگ هست ولي اتفاقي نيست كه در جامعه و محافل شنيده ميشود
مثلاً اينكه حضرت زينب سلام الله عليها سر خودشان را به تيرك محمل زدند و خون از سرشون جاري شد كمي منطقي نيست
در اسلام ضرر رساندن به جسم خود حرام هست چطور ميتوانيم از دختر اميرالمومنين انتظار اين كار را داشته باشيم ولي همين كار مجوز قمه زني در هيئت هاست
يا برداشتن معجر از سر زنان كه من باور ندارم ، چون به نظرم اگر چنين اتفاقي براي ناموس خدا مي افتاد خدا غضب ميكرد
حرف بنده اين هست كه مادحين ما براي درآوردن اشك مردم به دروغ متوسل ميشوند آيا اين اشك كه بخاطر يكي از بزرگترين گناهان جاري ميشود ارزشي دارد ؟
آيا بيان واقعيات و گريه براي آنها ارزش بيشتري ندارد ؟
تاپيك جالبي هست

http://www.askdin.com/thread15325.html

سوال بنده اين هست كه دروغ پردازي آن هم در چنين واقعه بزرگي كه قطعاً مجاز نيست پس چرا هر سال بيشتر از سال قبل ميشود ؟ و گريه كردن براي دروغ چه حكمي دارد ؟

مرهم;299344 نوشت:
سلام مجدد و تشكر از شما
بنده اصلاً منظورم اين نبود گرچه شايد كمي بد توضيح داده باشم
اينكه يك اتفاق بسيار بزرگي رخ داده جاي شك و ترديدي نيست و به نظرم حتي خيلي بزرگتر از چيزي هست كه در مجالس بيان ميشوند
تا جايي كه شنيده ام حضرت زينب كبري سلام الله عليها فرمودند هر كس واقعه عاشورا را درك كند زنده نميماند ، صحت و سقم خبر را نميدانم ولي به نظرم همينطور باشد
اتفاق بسيار بزرگ هست ولي اتفاقي نيست كه در جامعه و محافل شنيده ميشود
مثلاً اينكه حضرت زينب سلام الله عليها سر خودشان را به تيرك محمل زدند و خون از سرشون جاري شد كمي منطقي نيست
در اسلام ضرر رساندن به جسم خود حرام هست چطور ميتوانيم از دختر اميرالمومنين انتظار اين كار را داشته باشيم ولي همين كار مجوز قمه زني در هيئت هاست
يا برداشتن معجر از سر زنان كه من باور ندارم ، چون به نظرم اگر چنين اتفاقي براي ناموس خدا مي افتاد خدا غضب ميكرد
حرف بنده اين هست كه مادحين ما براي درآوردن اشك مردم به دروغ متوسل ميشوند آيا اين اشك كه بخاطر يكي از بزرگترين گناهان جاري ميشود ارزشي دارد ؟
آيا بيان واقعيات و گريه براي آنها ارزش بيشتري ندارد ؟
تاپيك جالبي هست

http://www.askdin.com/thread15325.html

سوال بنده اين هست كه دروغ پردازي آن هم در چنين واقعه بزرگي كه قطعاً مجاز نيست پس چرا هر سال بيشتر از سال قبل ميشود ؟ و گريه كردن براي دروغ چه حكمي دارد ؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست بزرگوار

بنده هم با شما هم عقیده هستم،همانگونه که همه ما می دانیم هدف از عزاداري‏ها و مراسم محرم احياي فلسفه عاشورا و استمرار بخشيدن به قيام خونين امام حسين «ع» است و بايد اين مسأله محور سخنان گويندگان مذهبي باشد. البته گويندگان مذهبي همه يكسان و هم سطح نيستند. ولي همواره بسياري از علما و دانشمندان ديني در پي احياي ابعاد مختلف اسلام از جمله قيام امام حسين «ع» و زدودن غبار خرافات از چهره دين و رويدادهاي تاريخي اسلام بوده و هستند لكن در برخي از مجامع نيز ممكن است به عللي آنان دور از دسترس مردم بوده از اين رو زمينه براي ميدان داري عناصر ديگر فراهم گردد.
حق این است که بجای بیان مطالب غیر مستند،به بیان وقایعی بپردازیم که در منابع معتبر ذکر شده است،حادثه عاشورا آنقدر سوزناک هست که بیان همان واقعیت ها جگر انسان را می سوزاند،ولی متأسفانه عده ای بی توجه به عواقب نقل اینگونه مطالب غیر مستند،اقدام به بیان مطالبی می کنند که هر چند در ظاهر سبب گرم شدن مجالس عزاداری خواهد شد،اما شبهاتی را در ذهن ها ایجاد می کند که بسیار خطرناک خواهد بود.

البته ‌اگر ذكر مطالب به طريق زبان حال باشد كه قول يا عملي به امام (ع) نسبت داده نمي شود بلكه مثلاً گفته مي شود جا داشت حضرت اين طور بگويد يا غيره، اشكالي ندارد امّا اگر مطلبي يا سخني به امام (ع) نسبت داده شود در حالي كه چنين چيزي ثابت نشده،‌ از مصاديق كذب است وحرام مي باشد. علاوه بر اين موضوع چه بسا گفتن بعضي از مطالب موجب وهن مذهب در نظر ديگران است كه از اين جهت كار حرامي به شمار مي رود.

موضوع قفل شده است