·▪▪••●●::پاسخگویی به سوالات عاشورایی:::●●••▪▪··

تب‌های اولیه

172 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مسـافر;590939 نوشت:
چرا اباعبدالله (علیه السلام) به حضرت ابوالفضل (علیه السلام) اجازه ی رزم نمیدن و فقط میگن که بره آب بیاره در صورتیکه حضرت عباس از لحاظ رزمی خیلی ماهر بودند و زیر نظر امیرالمومنین (علیه السلام) آموزش دیده بودند؟

با عرض سلام و ادب

اگر چه در منابع و نوشته هاي متاخرين موضوع سقايي عباس بن علي به شكل پر رنگي مطرح گشته است و مرحوم شيخ عباس قمي نيز آن را نقل نموده اند. اما مي توان منشا آن را گفتار مرحوم مجلسي دانست كه مي فرمايند :
في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء ؛
در برخي از تاليفات شيعه است كه عباس بن علي هنگامي كه تنهايي برادرش امام حسين (ع)را ديد، به ايشان عرض كرد: آيا رخصت ميدان رفتن به من مي دهيد ؟ امام شديد گريست و فرمود : تو پرچمدار لشكر مني . اگر تو بروي، لشكر من متفرق خواهند شد !
عباس بن علي گفت: سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سيرم. اجازه دهيد انتقام خون هاي ريخته شده را از اين منافقين بستانم .
دراين لحظه امام فرمود: اكنون براي اطفال كه تشنه اند آب بياور و ...(1)
روشن است که مرحوم مجلسي اين جريان را به گونه ترديد بيان مي كند(در كتاب شيعه است ). اگر اين روايت مستند بود ، مانند ديگر روايات سند را نيز مي آورد .
با مراجعه اي كه به متون معتبر اوليه و پيشين داشتيم، اين جريان به اين شكل گزارش نشده ،بلكه متفاوت است . در متون اوليه آمده وقتي عباس فراواني كشته هاي ياران امام حسين (ع) را ديد ، به برادران خود يعني فرزندان ام البنين گفت :پيش برويد تا ببينم كه براي خدا و رسول او نصيحت كرديد. پس از آن همراه با حسين بن علي (ع)به سمت فرات رفتند تا آب بردارند كه سپاه عمر بن سعد مانع آنان شدند . اين جا بود كه يكي از كوفيان تيري انداخت و به دهان امام حسين اصابت كرد.امام با دست خود آن تير را بيرون كشيد . خونش را به آسمان پرتاب كرد و در حق دشمن نفرين كرد. در اين وقت دشمن عباس را محاصره و از امام حسين جدا كردند. عباس يك تنه مي جنگيد تا زماني كه افتاد . به دليل جراحات نتوانست حركت كند. زيد بن ورقاء و حكيم بن طفيل او را كشتند .(2)

اينكه امام حسين به حضرت عباس اجازه ميدان رفتن و جنگيدن نداده ،چندان معتبر نيست . بلكه طبق سند معتبر امام به همراه عباس در مسير شريعه فرات براي برداشتن آب رفتند و هر دو بزگوار جنگيدند و عباس در آن مرحله كه دشمن او را از امام جدا كرده بود، به شهادت رسيد .

البته بر فرض صحت گزارشي كه مرحوم مجلسي از برخي تاليفات شيعه مي كند ، مانعي ندارد كه امام حسين به برادرش عباس بفرمايد كه قبل از جنگيدن براي اطفال آب بياور. سپس به ميدان برو و به جنگ بپرداز .اين جمله به آن معنا نيست كه اصلا اجازه ميدان رفتن و جنگيدن به او نداده ،بلكه ضرورت رفع تشنگي كودكان مقدم بوده ،افزون بر آن طبق اين گزارش آن بزرگوار در اين مسير نيز جنگيدند و به شهادت رسيدند .

پي نوشت ها:
1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏45، ص 41 ناشر :اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏.
2. ارشاد شيخ مفيد ،ج 2 ،ص113انتشارات علميه اسلاميه ،بي تا ؛
إعلام الورى بأعلام الهدى‏ ،شيخ طبرسى‏ ،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1390 ق‏؛
الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى (م 282)، تحقيق عبد المنعم عامر، مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368شُ؛
تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، چ الثانية، 1387/1967؛
الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چ الأولى، 1410/1990.

مسـافر;590939 نوشت:
سلام علیکم
میخواستم بدونم آیا حضرت ابوالفضل (علیه السلام) ازدواج کرده بودند؟ و اگر ازدواج کرده بودند دارای فرزند هم بودند؟ و اگر فرزند هم داشتند در واقعه کربلا هم فرزندانشون حضور داشتند یا خیر؟

علیکم السلام

حضرت ابوالفضل العباس هنگام شهادت دارای همسر و فرزند بودند.
حضرت ابوالفضل العباس(ع)، با لبابه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود و در فضايي آكنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحي، ديده به جهان گشوده و در سايه سار «قرآن و عترت» تربيت يافته بود. مادر لبابه، ام حكيم جويري دختر خالد بس قرظ كناني است.

تاريخ ازدواج چندان مشخص نيست اما از سن فرزندان حضرت عباس(ع) مي توان حدس زد كه ازدواج او بين سال هاي 40 تا 45 هجري صورت گرفته و اينكه سن او هنگام ازدواج بيست سال بوده است. ثمره اين پيوند فرزنداني به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم ويك دختر بود. اما بين تاريخ نگاران د رتعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.

برخي، حضرت عباس(ع) را صاحب دو فرزند به نام هاي عبيدالله و فضل دانسته اند و برخي ديگرعبيدالله، حسن و قاسمو برخي نيز عبيدالله و محمد را فرزندان او بر شمرده اند.

پس از شهادت حضرت عباس(ع) و فرزندان او در كربلا، لبابه به عقد زيد بن الحسن(ع) «فرزند امام مجتبي(ع)»در آمد و از او صاحب دختري به نام نفيسه گرديد. برخي ديگر نوشته اند: او از زيد، فرزند پسري به دنيا آورد و نام او را حسن گذاشت. بنابراين،‌ «حسن» پسر حضرت عباس(ع) نبوده بلكه نوه حضرت مي باشدكه از روي اشتباه در رديف فرزندان او ذكر شده است.

شهادت فرزندان حضرت عباس عليه السلام در كربلا

برخي منابع، از شهادت فرزندان حضرت در كر بلا سخن به ميان آوردند اما در نام آنها گوناگوني وجود دارد. نوشته اند: هنگامي كه حضرت عباس(ع) از روي اسب خود بر زمين افتاد و در درگيري با دشمن به شهادت رسيد، امام حسين(ع) خود را به او رسانيد و وقتي كه حالت او را مشاهده نمودند، فرياد برآورد: ((واغوثاه بِكّ يا الله، وّاقِلَه نا صِراه : فرياد ، به تو پناه مي برم اي خدا ! واي ازكمي ياران !)) در اين لحظه، محمد و قاسم صداي امام را شنيدند، نزد ايشان رفته ودر پاسخ امام، فرياد زدند: «لّّّّبّيكّ يّا مّولانا، نّحنُ بّينّ يّدّ يّكّ . در خدمت توايم اي سرور ما». امام حسين (ع) رو به آنان كرد و فرمودند:« بِشّهادّةِ اّبيكُمّا الكِفايّة: شهادت پدرتان بس است». اما آنان امتناع ورزيدند و گفتند: «نه به خدا اي عمو!»سپس از امام اجازه گرفته وبه ميدان نبرد شتافتند و پس از او قاسم به شهادت رسيد. علا مه سيد محسن امين- تراجم نويس مشهور- عبدالله بن عباس(ع) را نيز در شمار شهيدان كربلا ذكر مي نمايند. اما بنا به گزارش برخي ديگر از تاريخ نگاران، تنها محمد در كربلا به شهادت رسيده است در اين زمينه نوشته اند: در كربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس(ع) با او حضور داشتند كه د ربين آنها، حضرت عباس(ع)، محمد را از همه بيشتر دوست مي داشت و او را از خود جدا نمي كرد. او نوجواني پارسا و خدا برس بود و در ميان ابروانش اثر سجده ديده مي شد. وقتي حضرت عباس(ع) برادر بزرگوار خويش امام حسين(ع) را بي ياور ديد،‌فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشير به كمر او بست.سپس دست او را گرفته و نزد امام خويش رفت و خود از امام پيكار او را گرفت. محمد دست امام را بوسيد و پس از خداحافظي با زنان خيمه، به ميدان رفته و مبارز طلبيد و پس از ساعتي نبرد، به شهادت رسيد.

(ابوالفضل هادي منش / ماهنامه كوثر 2/10/1384)

منابع:
.ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، دارالمعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج1، ص 79؛ المحبّر، ابو جعفر محمد بن حبيب البغدادي، بيروت، منشورات دار الافاق الجديده؛ بي تا، ج 1، ص 44.

.عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحيدريه، بي تا، ص 195.

.همان.

.السيد عبدالمجيد الحائري، ذخيرة الدارين، نجف، مطبعة المرتضوية، 1345 ق، ج 1، ص 145؛ وسيله الدارين، ص 278.

لا حول و لا قوة الا بالله

با سلام
ازدواج امیرالمومنین با حضرت ام البنین در چه سالی بود ؟
تولد قمر منیر بنی هاشم در چه سالی بوده ؟

لا حول و لا قوة الا بالله

مسـافر;590939 نوشت:
و اینکه چرا اباعبدالله (علیه السلام) به حضرت ابوالفضل (علیه السلام) اجازه ی رزم نمیدن و فقط میگن که بره آب بیاره در صورتیکه حضرت عباس از لحاظ رزمی خیلی ماهر بودند و زیر نظر امیرالمومنین (علیه السلام) آموزش دیده بودند؟


با اجازه از استاد مقداد
میگن ابن زیاد نظر مشاورانش رو در مورد جنگ میپرسید که به نظر شما چه کسی در این جنگ پیروز خواهد شد
همه مشاورانش گفتند که معلوم هست ، با این کثرت نیروها پیروزی از آن ماست
ابن زیاد میگه تا زمانی که عباس در کنار حسین هست نمیشه نتیجه جنگ رو پیش بینی کرد ، اگر عباس کشته بشه قطعاً ما پیروز میشیم
همین داستان نشان میده که همه از جنگاوری قمر منیر بنی هاشم خبر داشتند
اما چیزی که هست این هست که اصلاً قرار نیست پیروزی لشکر حق در میدان نبرد مشخص بشه ، عباس باید کشته بشه چون دین به خون عباس بیشتر از زور بازوی عباس نیاز داره
در مورد بقیه شهدا هم همین هست ، سر عابص یکی ارزشمندترین سرها بود ، دعوا در مورد این بود که چه کسی عابص رو کشت
مگه کسی توان نزدیک شدن به عابص رو داشته ؟ کلی رجز خوانی میکنه ، آبروی دشمن رو میریزه بعد کلاه خود در میاره ، میبینه حریفی نیست زره رو هم در میاره ، هنوز کسی جرات نزدیک شدن به عابص رو نداشت ، بعد از کلی تحقیر دشمن شمشیر و سپر رو هم میندازه و با دست خالی به جنگ میره
زهیر ، بریر ، حر ، هلال ، سعید و کلاً کربلایی ها قرار هست که کشته بشن چون الآن زمان جنگ نیست
اگر در روز عاشورا پیروزی فیزیکی به دست میومد الآن بعد از 1400 سال شور حسینی به همین شکل کنونی بود ؟
شیعه چه چیزی رو الگو قرار میداد ؟ و اصلاً شیعه قدرتی که الآن داره رو میداشت ؟
موضوع دوم بصیرت حضرت عباس و ادب ایشون هست
نکته ای که هست این هست که ابی عبدالله به برادرشون نگفتند برو آب بیار ، گفتند قبل از رفتن به خیمه بچه ها سر بزن
عباس باید تصمیم بگیره که در این شرایط باید چیکار بکنه ، جنگ یا آب آوری ؟
و این هست که عباس در روز عاشورا عباس تر میشه
من در این تاپیک کلی در این موضوع پست گذاشتم
تمام درد و رنج ها از اول تولد تا روز عاشورا یک طرف و روز عاشورا یک طرف
اصلاً قمر بنی هاشم به دنیا آمدند برای همچین روزی
حالا که باید تمام خصمش از دشمنان رو نشون بده نباید کاری بکنه و این هست که عباس در کربلا عباس تر میشه
و این هست که قمر بنی هاشم مقامی داره که تمامی شهدا به اون غبطه میخورند
تمام شهدا یعنی شهدای صدر اسلام تا همین امروز
یعنی حمزه ، یعنی یاسر ، یعنی مالک اشتر و یعنی حتی علی اکبر

كبوتر حرم;591000 نوشت:
با سلام
ازدواج امیرالمومنین با حضرت ام البنین در چه سالی بود ؟
تولد قمر منیر بنی هاشم در چه سالی بوده ؟

با عرض سلام و ادب

سالی که ام البنین به همسری امام علی (ع) برگزیده شد به طور دقیق معلوم نیست ولی تاریخ نویسان با توجه به اختلاف نظر در سن حضرت عباس (ع) که در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشته‌اند و میلاد آن حضرت را در سال 24 یا 26 هجری قید کرده‌اند. معتقدند ازدواج ام‌البنین به تحقیق قبل از سال 23 هجری واقع شده است.
و برخی معتقدند از تاریخ ازدواج فاطمه، ام‌البنین تا زمان تولد حضرت عباس (ع) 10 سال فاصله شده و اگر این قول درست باشد، تاریخ این ازدواج فرخنده سال 13 یا 16 هجری بوده است.
برخی از تاریخ نویسان نوشته‌اند ابوالفضل العباس (ع) در جنگ صفین حضور داشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است.
اگر این قول درست باشد چون پیکار اصلی صفین در ماه صفر سال 37 هجری اتفاق افتاده، بنابراین تولد آن حضرت در سال ازدواج علی (ع) با ام‌البنین صحیح به نظر نمی‌رسد و محتمل است سال 12 هجری این وصلت میمون به وقوع پیوسته است.

پی نوشت ها:
1_محمدعلی الناصری، مولد عباس بن علی(ع)، ص36.

سلام علیکم
موضوع سوالم در مورد مقتل ابی مخنف هست.
از مطالعه مقدمه کتاب یادمه که اکثر مطالب کتاب رو طبری در تاریخش و بعضیهاش رو شیخ مفید در الارشاد به نقل از ابی مخنف نقل کردند.
و کتاب موجود با تحقیق آقای یوسفی غروی و ترجمه جواد سلیمانی رو از روی اون منابع جمع کردند.
ولی بعضی سایتها (فکر میکنم مقدمه ترجمه نفس المهموم یا لهوف) نوشتند که مقتل ابی مخنف از خود او نیست و مثلا از سید بن طاووس است.
حالا سوالم اینه که وقتی عمده مطالبش در تاریخ طبری (متوفی 310) هست، چطور بعضی‌ها میگند که مقتل ابی مخنف موجود از ابی مخنف نیست و مربوط به چند قرن بعده مثلا از سید بن طاووس (که متوفی 664 هست) می باشد.
اگه متعلق به ابی مخنف و سال 130 هجری هم نباشه قطعا متعلق به قبل از طبریه که طبری اونها رو به نقل از ابی مخنف نقل کرده
آیا منظور اونها مقتل ابی مخنفی غیر از کتابیه که با تحقیق یوسفی غروی و ترجمه جواد سلیمانی وجود داره و احیانا در دوره های قاجار و صفویه وجود داشته و به ابی مخنف منتسب شده؟
برای مثال این لینک رو بخونید:
http://porseman.org/q/show.aspx?id=92334

متشکرم
یا علی

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام

مقداد;591250 نوشت:
و برخی معتقدند از تاریخ ازدواج فاطمه، ام‌البنین تا زمان تولد حضرت عباس (ع) 10 سال فاصله شده

همین دیگه
با توجه به اینکه یکی از دلایل حضرت امیر برای ازدواج ، تولد فرزندان شجاع و دلیر بود و همچنین در عرب آن زمان 10 سال برای فرزند آوری به نظر زیاد هست و اینکه روایت هایی داریم که حضرت ام البنین پس از تولد قمر بنی هاشم مردم رو دعوت میکردند و عباس رو به دور سر فرزندان حضرت زهرا می گرداندند تا مردم فکر نکنند فرزند خودشون رو بیشتر از نوادگان پیامبر دوست دارند
با توجه به این روایات به نظر میرسه نباید اختلاف سنی زیادی بین حضرت عباس و ابی عبدالله وجود داشته باشه

كبوتر حرم;592388 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله

سلام

همین دیگه
با توجه به اینکه یکی از دلایل حضرت امیر برای ازدواج ، تولد فرزندان شجاع و دلیر بود و همچنین در عرب آن زمان 10 سال برای فرزند آوری به نظر زیاد هست و اینکه روایت هایی داریم که حضرت ام البنین پس از تولد قمر بنی هاشم مردم رو دعوت میکردند و عباس رو به دور سر فرزندان حضرت زهرا می گرداندند تا مردم فکر نکنند فرزند خودشون رو بیشتر از نوادگان پیامبر دوست دارند
با توجه به این روایات به نظر میرسه نباید اختلاف سنی زیادی بین حضرت عباس و ابی عبدالله وجود داشته باشه

با عرض سلام و ادب

مطالبی که بیان کرده اید بر روی حدس و گمان می باشد و در بیان حوادث تاریخی باید به منابع تاریخی مراجعه کرد.بعنوان مثال اینکه فرموده اید 10 سال برای فرزند آوری در میان عرب زیاد است،این فقط یک احتمال و نظر شخصی است و مبنای تاریخی و فرهنگی ندارد و قطعاً فراوان بودند زوجهایی که بنابر دلایلی سالیان سال دارای فرزندی نبودند.لذا نمی توان بر اساس این حدس و گمان ها نقل های تاریخی را رد کرد.

**تبسم**;591758 نوشت:
سلام علیکم
موضوع سوالم در مورد مقتل ابی مخنف هست.
از مطالعه مقدمه کتاب یادمه که اکثر مطالب کتاب رو طبری در تاریخش و بعضیهاش رو شیخ مفید در الارشاد به نقل از ابی مخنف نقل کردند.
و کتاب موجود با تحقیق آقای یوسفی غروی و ترجمه جواد سلیمانی رو از روی اون منابع جمع کردند.
ولی بعضی سایتها (فکر میکنم مقدمه ترجمه نفس المهموم یا لهوف) نوشتند که مقتل ابی مخنف از خود او نیست و مثلا از سید بن طاووس است.
حالا سوالم اینه که وقتی عمده مطالبش در تاریخ طبری (متوفی 310) هست، چطور بعضی‌ها میگند که مقتل ابی مخنف موجود از ابی مخنف نیست و مربوط به چند قرن بعده مثلا از سید بن طاووس (که متوفی 664 هست) می باشد.
اگه متعلق به ابی مخنف و سال 130 هجری هم نباشه قطعا متعلق به قبل از طبریه که طبری اونها رو به نقل از ابی مخنف نقل کرده
آیا منظور اونها مقتل ابی مخنفی غیر از کتابیه که با تحقیق یوسفی غروی و ترجمه جواد سلیمانی وجود داره و احیانا در دوره های قاجار و صفویه وجود داشته و به ابی مخنف منتسب شده؟
برای مثال این لینک رو بخونید:
http://porseman.org/q/show.aspx?id=92334

متشکرم
یا علی

با عرض سلام و ادب

از آنجایی که نسخه اصلی کتاب اب مخنف مفقود شده است.هر از چند گاهی بعضی از نویسندگان تلاشهایی جهت جمع آوری روایات مقتل ابی مخنف انجام داده و در این راه پاره ای از اخبار را از آثار مورخین پس از ابی مخنف گزینش کرده و بنام مقتل ای مخنف ارائه می کرده اند.لذا اینکه گفته می شود مقتل موجود مثلاً برگرفته از مطالب سید بن طاووس می باشد از این جهت است.یعنی کسانی که خواستند روایات مقتل ابی مخنف را جمع آوری کنند برخی مطالب کتابهای بعدی را هم به نام او جمع آوری کرده بودند.

کیفیت عطش در کربلا ؟؟!!


از گزارش‏های معتبر تاریخی، چنین به دست می‏ آید كه سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع) (در روز هفتم محرّم) دستوری از عبیداللَّه بن زیاد از این قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد كه: «بین حسین و آب فاصله انداز و مگذار كه قطره ‏ای از آن بنوشند»؛ ابن سعد به مجرد دریافت این دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شریعه فرات به منظور جلوگیری از دسترسی امام(ع) و یارانش به آب كرد.(1). در این دو سه روز امام(ع) و یارانش از طرق مختلف سعی در دسترسی به آب داشتند؛ زیرا تحمل تشنگی در آن بیابان سوزان - به ویژه با آن كاروان مشتمل بر زنان و كودكان - بسیار طاقت فرسا بود.
در برخی از گزارش‏ها چنین آمده است: امام حسین(ع) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هایی كرده بود؛ اما وقتی گزارش آن به ابن زیاد رسید و او دستور شدّت عمل بیشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ كرد:«... فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورود علیك كتابی هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة»(2).
همچنین گزارشی از حمله شبانه حضرت عباس(ع) به همراه سی سوار و بیست پیاده به پرچمداری نافع بن هلال به فرات در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگیری با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر كردن بیست مشك آب می‏شوند.(3).

زمان دقیق این حادثه نقل نشده است؛ اما در آن عبارت«ولمّا اشتد علی الحسین و اصحابه العطش»(چون تشنگی بر حسین و یارانش فشار آورد) آمده است.
برخی از گزارش‏ها حكایت از ریختن آب از سوی امام(ع) بر چهره خواهرش زینب(س) در شب عاشورا دارد؛ زیرا وقتی او اَشعار آن حضرت مبنی بر نزدیك بودن شهادتش را شنید، از حال رفته بود.(4).

این گزارش اجمالاً دلالت بر وجود آب در شب عاشورا می‏كند؛ علامه مجلسی در بحارالانوار مسأله عدم مضیقه آب را در صبح روز عاشورا - حتی برای آشامیدن - با صراحت بیشتری مطرح می‏كند. در این گزارش چنین آمده است:
«ثم قال لاصحابه: قوموا فاشربوا من الماء یكن آخر زادكم و توضؤوا و اغتسلوا و اغسلوا ثیابكم لتكون اكفانكم ثم صلّی‏ بهم الفجر»(5):سپس امام(ع) به اصحاب خود فرمود: برخیزید و آب بنوشید كه آخرین آذوقه شما از دنیا است و وضو بگیرید و غسل كنید و لباس‏های خود را با آن بشویید تا كفن‏های شما باشد. آن‏گاه امام(ع) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».
از عبارت «یكن آخر زادكم» و نیز از گزارش‏های مربوط به روز عاشورا چنین استفاده می‏شود كه پس از اتمام این ذخیره آبی، دیگر دسترسی به آب میسّر نشد و امام(ع) و یاران و خاندانش در آن گرمای طاقت فرسای كربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگین با دشمن با تشنگی شدید نیز دست به گریبان بودند.

علامه مجلسی(ره) در ادامه گزارش خود سخن از ریشخند یكی از لشكریان عمر بن سعد به نام تمیم بن حصین خزاری به میان آورده كه می‏گوید:«ای حسین، و ای یاران حسین! آیا به آب فرات نمی‏ نگرید كه چگونه همانند شكم مار می‏درخشد؛ به خداوند سوگند از آن قطره ‏ای نخواهید آشامید تا آنكه مرگ را دریابید!»(6).
حرّ نیز در روز عاشورا و در هنگام نصیحت به كوفیان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسی امام(ع) و یارانش به آب فرات توبیخ كرده است(7).

همچنین گزارش تلاش امام(ع) برای به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ریشخند او به آن حضرت و نفرین امام(ع) بر او در برخی از منابع آمده است(8).

در رابطه با موضوع تشنگی در روز عاشورا دو نکته لازم به تذکر است:
1- عمل لشکریان یزید در بستن آب به روی امام حسین(ع) و یارانش قطعاً عملی ناجوانمردانه و بیرحمانه است.در حالی که طبق منابع معتبر و متعدد تاریخی،زمانی که لشکریان حرّ با امام ملاقات کرده بودند،امام حسین(ع) نه تنها تمام سربازان حر را سیرآب کردند،بلکه اسبهای آنها را هم سیرآب کردند(9)،آنهم با آبی که به همراه داشتند.

2- اصولاً در هیچ‏یك از منابع متقدّم به محوریت و اهمیّت مسأله عطش - چنان‏كه در بین منابع متأخر و برخی مداحان مشهور شد - برخورد نمی‏كنیم. جالب آنكه با مطالعه دقیق رجزها و اشعار حماسی امام(ع) و یارانش در معركه نبرد، هیچ‏گونه اشاره ‏ای به مسأله تشنگی و فشار آن نمی‏ بینیم.
بالعكس آنچه در این اشعار و نیز كلمات و عبارات امام(ع) در روز عاشورا می‏بینیم، سراسر حكایت از عزّت، حماسه و سربلندی دارد. به عنوان مثال كافی است اشاره كنیم كه این عبارت مشهور در بحبوحه نبرد روز عاشورا از امام حسین(ع) صادر شده است: «الا و ان الدعی بن الدعی قد ركزنی بین اثنتین بین السلّة و الذلّة و هیهات منا الذلّة یابی اللَّه ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیّة و نفوس ابیّة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الكرام»(10). «آگاه باشید كه زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیر ساخته است: یا با شمشیر كشیده آماده جنگ شوم یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت كنم؛ ولی ذلّت از ما بسیار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنان و پرورده ‏شدگان دامن‏های پاك و اشخاص با حمیّت و مردان با غیرت، چنین كاری را بر ما روا نمی ‏دانند كه ذلّت اطاعت از مردم پست را بر كشته شدن با عزّت ترجیح دهیم».

متأسفانه در برخی مجالس و محافل عزاداری، محور عزّت و حماسه و سربلندی در این نهضت كم‏رنگ‏تر شده و در عوض رقّت و عطوفت بر امام(ع) به عنوان محور اصلی مورد توجه قرار گرفته است. عده ‏ای به منظور هر چه رقیق‏تر نشان دادن صحنه كربلا، برخی از گزارش‏های غیرواقعی افزوده ‏اند و در برخی از موارد، چهره‏ ای ذلیلانه از امام(ع) به نمایش گذاشته ‏اند. آری گرچه این گزارش‏ها در آوردن اشك حتی از سنگ كارساز است؛ اما از سوی دیگر بر چهره عزّتمندانه امام حسین(ع) و عاشورا خدشه وارد می‏كند. و شیعیان فرهیخته را در تحلیل‏ها با چالش‏های اساسی روبه رو می‏سازد. بدین ترتیب با بهانه دادن به دست دشمنان، كاری‏ترین ضربات بر عزت‏مداری شیعه وارد می‏شود(11).

پی نوشتها:

1- بلاذری،انساب الشراف، ج 3، ص 180.؛تاریخ طبری ج5ص412؛ارشاد شیخ مفید ج2ص86.

2- الفتوح، ج 5، ص 91

3- وقعة الطف، ص 152؛تاریخ طبری ج5ص412-413؛مقاتل الطالبیین ص78.

4- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 244؛ وقعة الطف، ص 201؛ لهوف، ص 104

5- بحارالانوار، ج 44، ص 317

6- بحارالانوار، ج 44، ص 317

7- بلاذری،انساب الاشراف، ج 3، ص 189؛ الارشاد، ص 453.

8- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 86؛ به نقل از: بحارالانوار، ج 45، ص 51.

9- تاریخ طبری ج5ص400-401؛الارشاد ج2ص77-78

10- الهوف، ص 123 و 124

11- به جهت آگاهی بیشتر از نفش عزت‏ طلبی در نهضت امام(ع) و چگونگی چالش آن با این روایت‏های دروغین و كیفیت متن و سند این روایات ر.ك: مقاله «عزت‏ طلبی در نهضت امام حسین(ع)»، نعمت اللَّه صفری فروشانی، مندرج در مجله حكومت اسلامی، ش 26، ص 79 - 116.

مقداد;456655 نوشت:
با عرض سلام و ادب

السلام علیکم و رحمة الله
بسیار متشکرم از دست اندرکاران سایت و استاد مقداد ارجمند!

دو تا از پیام هایی که بسیار در اینترنت و شبکه های اجتماعی، پخش شده را خدمتتان عرض می کنم. شما ما را از صحت و سقم آنان آگاه فرمایید.

1 -
شب عاشورا، امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود: "هرکس حق الناسی بر گردن دارد برود!"

2-
حر بن یزید ریاحی، اولین کسی بود که راه را برامام بست اما در روز عاشورا اولین کسی بود که برای امام، جانش را فدا کرد.
عمربن سعد، اولین کسی بود که از کوفه برای امام، نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد اما اولین تیر را در عاشورا به سمت یاران امام انداخت.

با تشکر.

لبیک یا علی النقی;597450 نوشت:
1 -
شب عاشورا، امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود: "هرکس حق الناسی بر گردن دارد برود!"

علیکم السلام

موسى بن عمير از پدرش نقل مى كند كه امام(عليه السلام) (در روز عاشورا) به من فرمود:
«نادِ أَنْ لا يُقْتَلَ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ نَادِ بِها فِي الْمَوالي فَإِنّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»؛ (ميان همه يارانم اعلام كن هر كس دَيْنى بر عهده دارد با من كشته نشود ؛ زيرا كه من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم فرمود: «هر كس از دنيا برود و دَيْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قيامت برداشته مى شود»).
در نقل ديگرى آمده است كه عمير انصارى گفت: امام(عليه السلام) به من فرمود:
«نادِ فِى النّاسِ أَنْ لا يُقاتِلَنَّ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُل يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لا يَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ (ميان مردم اعلام كن هر كس بدهكار است در ركاب من پيكار نكند، زيرا هر كس از دنيا برود در حالى كه دينى بر عهده اش باشد كه چاره اى براى آن نكرده باشد گرفتار دوزخ مى شود).
مردى برخاست و گفت: همسرم پذيرفت كه از طرف من بپردازد. امام(عليه السلام) پاسخ داد:
«وَ ما كِفالَةُ امْرَأَة، وَ هَلْ تَقْضي إِمْرَأَةٌ»؛ (كفالت آن زن چه فايده اى دارد؟ آيا او قدرت دارد چنين كند؟!).(1)
راستى عجيب است كه انسانى در بحرانى ترين شرايط، حتّى به بدهكارى هاى اصحاب و ياران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضى نشود بدهكاران همراه او پيكار كنند و شهيد شوند ؛ مبادا حقوق مردم از دست برود.
اين برنامه را با كار كسانى مقايسه كنيد كه سراسر زندگى آنها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و كمترين اهمّيّتى براى آن قائل نبودند، اصلا چيزى را به نام «حقّ الناس» باور نداشتند!!(2)

اهتمام بر استرداد حقوق ديگران يکی از اصول مهم تربيت دينی است توجه امام حسين (ع) به حقوق ديگران در سختترين شرايط بيانگر جايگاه ويژه‌ اين اصل مهم در تربيت دينی منبعث از انديشه‌های پيشوايان دينی است.در سیره پیامبر خدا(ص) هم این حساسیت را می بینیم:
در نـقـلی آورده انـد جـنـازه مـسـلمـانـی را آوردنـد تـا رسـول خـدا بـر او نـمـاز گـزارد. پـیـامبر به اصحاب فرمود شما بر او نماز بخوانید. اصحاب گفتند: یا رسول الله (ص ) چرا شما بر او نماز نمی گزاری ؟ فرمود: بدهکار مردم است . ابوقتاده گفت : من ضامن می شوم که قرض او را
ادا کـنـم . پـیـامـبـر فـرمـود آیـا بـه طـور کـامـل ادا خـواهـی کـرد؟ ابوقتاده گفت : به طور کامل ادا خواهم کرد آنگاه پیامبر بر او نماز گزارد.

پی نوشتها:
(1). احقاق الحق، ج 19، ص 429.
(2). گردآوري از کتاب: «عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، انتشارات امام على(ع)

لبیک یا علی النقی;597450 نوشت:
حر بن یزید ریاحی، اولین کسی بود که راه را برامام بست اما در روز عاشورا اولین کسی بود که برای امام، جانش را فدا کرد.
عمربن سعد، اولین کسی بود که از کوفه برای امام، نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد اما اولین تیر را در عاشورا به سمت یاران امام انداخت.

با عرض سلام و ادب

اینکه حربن یزید ریاحی اولین کسی بود که راه را بر امام حسین(ع)بسته بود و در روزه عاشورا توبه کرده و در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید مسلم است ولی اینکه عمر سعد اصلاً جزو دعوت کنندگان امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه باشد معلوم نیست،آنچه در تاریخ نقل شده است وی از جمله کسانی بود که با نوشتن نامه به یزید،حضور مسلم بن عقیل بعنوان نماینده امام حسین(ع) در کوفه و بیعت هزاران کوفی با او را به اطلاع یزید رسانده و از او می خواهد که شخص سیاستکدارتر و خشن تری را به کوفه برسد تا کوفه از دست حکومت یزید خارج نشود و بعد از این بود که یزید عبیدالله بنزیاد را به کوفه فرستاد.

اما اینکه عمر بن سعد روز عاشورا اولین تیر را به سوی امام(ع) پرتاب کرده است،مشهور و معروف می باشد.

مقداد;597698 نوشت:
سلام

السلام علیکم و رحمة الله
بسیارممنون و متشکرم از پاسخ های کامل شما.

چند سوال دیگر:

1- چند تن از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در کربلا حضور داشتند؟ و اینکه آیا همسر حضرت زینب-سلام الله علیها- هم درکربلا حضور داشت؟

2- سخنی که از یکی از مرثیه سُراها شنیدم این است:

نقل قول:
هنگامی که حضرت علی اکبر به میدان رفت، ابتدا زیاد به سمت او نمی آمدند و با او زیاد نمی جنگیدند. به دو دلیل: 1- به خاطر شباهت بی نظیر علی اکبر به رسوال الله و 2- به خاطر نسبت خویشاوندی برخی فرماندهان دشمن با لیلا!!!!
سپس علی اکبر گفت "انا علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب"....هنگامی که این را شنیدند، ناگهان به شدت به سوی او تاختند و تکه تکه اش کردند و .....

آیا این پدیده حقیقت دارد؟
متشکرم

لبیک یا علی النقی;597759 نوشت:
چند تن از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در کربلا حضور داشتند؟ و اینکه آیا همسر حضرت زینب-سلام الله علیها- هم درکربلا حضور داشت؟

با عرض سلام و ادب

منابع در مورد تعداد فرزندان امام علی(علیه السلام) که در کربلا به شهادت رسیدند،اختلاف دارند،علاوه بر سید و سالار شهیدان حسین بن علی(علیه السلام)برخی از این فرزندان که در منابع ذکر شده است،عبارتند از:
1- عبدالله بن علی(ع). 2- جعفر بن علی (ع). 3- عثمان بن علی (ع). 4- عباس بن علی(ع).(این چهار شهید مادرشان فاطمه ام البنین است). 5- محمد بن علی (ع).(هم در مورد حضور ایشان در کربلا و هم شهادت ایشان در صورت حضور در کربلا در منابع اختلاف می باشد،ولی مشهور ایشان را از شهدای کربلا می دانند.) 6- ابوبکر بن علی (ع). (منابع بسیاری او را از شهداء بر شمرده‌اند.برخی از منابع هم در شهادت ایشان در کربلا تردید کرده اند).7- ابراهیم بن علی(ع). 8- عمر بن علی(ع).

عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب(سلام الله علیها)در کربلا حضور نداشته است.

لبیک یا علی النقی;597759 نوشت:
سخنی که از یکی از مرثیه سُراها شنیدم این است:

هنگامی که حضرت علی اکبر به میدان رفت، ابتدا زیاد به سمت او نمی آمدند و با او زیاد نمی جنگیدند. به دو دلیل: 1- به خاطر شباهت بی نظیر علی اکبر به رسوال الله و 2- به خاطر نسبت خویشاوندی برخی فرماندهان دشمن با لیلا!!!!
سپس علی اکبر گفت "انا علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب"....هنگامی که این را شنیدند، ناگهان به شدت به سوی او تاختند و تکه تکه اش کردند و .....
آیا این پدیده حقیقت دارد؟

با عرض سلام و ادب

در رابطه با این مطلب،عبارت کتاب ارشاد شیخ مفید در مورد چگونگی شهادت حضرت علی اکبر را خدمت شما عرض می کنم:

سپس على بن الحسين به میدان نبرد آمد. مادرش ليلى دختر ابى قرة بن عروة بن مسعود ثقفى بود و از زيباترين مردم آن زمان بود، او حمله می کرد و مي گفت: منم على فرزند حسين بن على، به خانه خدا سوگند ما سزاوارتر به پيغمبر هستيم. به خدا سوگند پسر زنا زاده در باره ما حكومت نخواهد كرد، با شمشير شما را مي زنم و از پدر خويش دفاع مي كنم. شمشير مي زنم! شمشير زدن جوانى هاشمى و قرشى.
او چندین بار چنين حمله کرد، مردم كوفه از كشتن او خوددارى مي كردند، مرة بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب به گردن من باشد اگر اين جوان بر من بگذرد و این چنين حمله کند و من داغ مرگش را بر دل پدرش نگذارم، پس همچنان كه حمله می کرد، مرة بن منقذ سر راه او را گرفت و با نيزه او را زد. آن جناب به زمين افتاده، و آن مردم بی شرم دور او را گرفت، او را احاطه کردند و با شمشيرهاى خود پاره پاره‏اش كردند، امام حسين علیه السلام آمد تا بر بالای سر جوان ايستاده فرمود: اى پسرم خدا بكشد مردمى كه تو را كشتنند. چه قدر اين مردم بر خدا و بر دريدن حرمت رسول خدا بی باک شده اند و اشك از ديدگان مبارکش سرازير شد، سپس فرمود: پس از تو خاك بر سر دنيا. در اين حال زينب کبری خواهر امام حسین علیه السلام از خيمه بيرون دويده فرياد مي زد: اى برادرم و اى فرزند برادرم. و با سرعت آمد تا خود را به روى آن جوان انداخت، امام حسین علیه السلام خواهر را بلند كرده او را به خيمه بازگرداند، و به جوانان خود فرياد زد: برادرتان را برداريد، پس جوانان آمده او را برداشتند و جلوى خيمه ای كه مقابل آن می جنگیدند بر زمين نهادند.(ارشاد شیخ مفید،ترجمه ساعدی خراسانی،ج2ص459).

مقداد;597785 نوشت:
با عرض سلام و ادب

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

1- اینکه می گویند "آب، مهریه ی حضرت زهرا سلام الله علیها است" یعنی چه؟!

2- شنیده ام که دریکی از موزه های کربلا، تکه خاک یا سنگی نگه داری می شود که درظهرعاشورا چند دقیقه سرخ و روشن می شود. آیا این حقیقت دارد؟
آن احادیث و روایاتی که می گویند پیامبر، آن سنگ را به ام سلمه داد و غیره را شنیده ام. اما سوال من این است که این سنگ، هم اکنون هم وجود دارد و اینی که الان می گویند همان است و واقعی است؟

متشکرم

لبیک یا علی النقی;597804 نوشت:
1- اینکه می گویند "آب، مهریه ی حضرت زهرا سلام الله علیها است" یعنی چه؟!

با عرض سلام و ادب

مهریه ظاهری حضرت زهرا(س)چهارصد درهم یا اندکی بیش تر یا کم تر بود, که با این پول وسایلی خرید:
پیراهنی به بهای هفت درهم. چارقدی به بهای چهار درهم . دستمال و قطیفه ای مشکی بافت خیبر . دو عدد تشک و چهارعدد بالش و پرده ای از پشم و یک تخته بوریا و یک آسیاب دستی و لگنی از مس و مشکی از چرم و یک ظرف چوبی و کاسه ای برای دوشیدن شیر .نیز یک آفتابه و یک خمره و چند عدد کوزه .
وقتی این ها را نزد پیامبر آوردند, فرمود: خدا به اهل بیت برکت دهد.(1)
به پیامبر گفتند: این مقدار مهر فاطمه روی زمین است ; مهر او در آسمان ها چه مقدار است ؟ فرمود: این سؤال ها را که دردی را از شما دوا نمی کند ، نپرسید. گفتند: نه ، برای ما اهمیت دارد؛ بفرمایید. فرمود: مهر فاطمه در آسمان ها یک پنجم زمین است . هر کس روی زمین راه برود, در حالی که به فاطمه و فرزندان او بغض و کینه داشته باشد, گناه کرده است .(2)
از امام باقر(ع)نقل شده : مهریه زهرا(س) یک پنجم دنیا و یک سوم بهشت و چهار نهر فرات و نیل و نهروان و بلخ است , ولی روی زمین پانصد درهم قرار داده شد, تا برای دیگران اسوه و مِلاک باشد.(3)
مداحان و شعرایی که برای حضرت زهرا شعر سروده اند، به این روایات توجه کرده اند.
اگر در روایات، آب و ثلث بهشت به عنوان مهریه حضرت بیان شده ، مهریه اصطلاحی و معروف نیست، بلکه مهریه معنوی است. مهریه متداول را باید شوهر از مال خود به همسرش بدهد، اما آب فرات و...و بهشت ملک امام علی نبود تا به حضرت زهرا بدهد، مگر اینکه از نوع ولایت تکوینی و به عنوان خلیفه الهی آن ها را مالک بر کل زمین بدانیم، اما این نوع مالکیت نیز از نوع مالکیت معنوی است.
این روایات حاکی از حرمتی است که خدا برای بنده محبوبش حضرت زهرا قائل است . اما مهریه ظاهری حضرت زهرا خیلی کم بود . مسلمانان وظیفه دارند مهریه دختران شان را سبک بگیرند تا در امر ازدواج مشکل جوانان حل گردد.

پی‏ نوشت‏ها:
1. سید جعفر شهیدی , زندگانی حضرت فاطمه (س) ص 59.
2. بحارالانوار،ج 43 ،ص 113.
3. همان .

http://www.pasokhgoo.ir/node/21631

مقداد;597807 نوشت:
با عرض سلام و ادب

السلام علیکم و رحمة الله
یکی از سوال های من، هنوز بی پاسخ مانده...زودتر پاسخ بدید ممنون میشم.

اما یک سوال دیگر...
این هم پیامی است که بسیار در شبکه های اجتماعی رد و بدل می شود:

نقل قول:
حواسمان باشد سران کوفه برای یاری نکردن امام حسین 30 هزار دینار گرفتن هر دینار یک سکه مثقال طلا بود که معادل 12 میلیارد تومن به پول امروز هست ... آیا ما حسینی میشدیم یا یزیدی؟؟؟؟؟!!

آیا صحت دارد و واقعا کسی پولی گرفته بود؟ چه کسی گرفته بود و از چه کسی؟

لبیک یا علی النقی;597804 نوشت:
2- شنیده ام که دریکی از موزه های کربلا، تکه خاک یا سنگی نگه داری می شود که درظهرعاشورا چند دقیقه سرخ و روشن می شود. آیا این حقیقت دارد؟
آن احادیث و روایاتی که می گویند پیامبر، آن سنگ را به ام سلمه داد و غیره را شنیده ام. اما سوال من این است که این سنگ، هم اکنون هم وجود دارد و اینی که الان می گویند همان است و واقعی است؟

با عرض سلام و ادب

با توجه به اینکه سوالات دیگر کاربران هم باید پاسخگویی شود انتظار می رود با صبر و شکیبایی خود ما را در امر انجام وظیفه و خدمت به شما بزرگواران یاری بفرمایید.

در مورد اینکه در یکی از موزه های شهر مقدس کربلا خاک یا سنگی وجود دارد که در ظهر عاشورا رنگش تغییر کرده و سرخ می شود،در خبرگزاری ها و وبلاگ ها چنین اتفاقی در روز عاشورای سال 91 هجری شمسی گزارش شده است که تصاویر بازدید نماینده آیت الله سیستانی از آن هم نشان داده شده است.آنچه در این گزارش ها آمده این است که این خاکی است که در گذشته از نزدیکترین مکان به محل دفن بدن مطهر امام حسین(علیه السلام)برداشته شده و در موزه نگهداری می شود و اشاره ای به اینکه این خاک همان خاکی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه داده بود،نشده است.

http://saghalain-m.blogfa.com/post-171.aspx

لبیک یا علی النقی;597948 نوشت:
این هم پیامی است که بسیار در شبکه های اجتماعی رد و بدل می شود:

حواسمان باشد سران کوفه برای یاری نکردن امام حسین 30 هزار دینار گرفتن هر دینار یک سکه مثقال طلا بود که معادل 12 میلیارد تومن به پول امروز هست ... آیا ما حسینی میشدیم یا یزیدی؟؟؟؟؟!!
آیا صحت دارد و واقعا کسی پولی گرفته بود؟ چه کسی گرفته بود و از چه کسی؟

با عرض سلام و ادب

آنچه از بررسی و تحلیل حادثه عاشورا و عواملی که سبب شد عده ای مسلمان به وحشیانه ترین و بدترین شکل ممکن فرزند رسول خدا و یارانش را به شهادت رسانده و اهل بیت پیامبرشان را به اسارت ببرند،بدست می آید این است که یکی از مهمترین این عوامل حب دنیا و برای رسیدن به دنیا بوده است.نمونه بارز آن عمربن سعد می باشد که فقط بخاطر رسیدن به حکومت ری ننگ دنیا و آخرت را برای خود خرید و دستش را به خون پاره تن رسول الله آغشته کرد.

ارقام مطرح شده در شبکه های اجتماعی سند تاریخی ندارد یعنی ما منبع تاریخی معتبری نداریم که مبالغ معینی ذکر کرده باشد و تنها این مطلب وجود دارد که یزید با دو عامل تطمیع و تهدید مردم را از مسلم بن عیقل و در نهایت از امام حسین(ع) جدا کرد و به تعبیر رایج، یزید روسای قبایل و عشایر کوفه را خرید.»

درواقع در طول تاریخ همیشه کسانی بوده و هستند که با دیدن رنگ سرخ زر و صدای دل نشین سکه های طلا پا روی حق و حقیقت گذاشته و در مقابل حق شمشیر کشیده اند و این باید عبرتی باشد برای همه ما.

مقداد;598160 نوشت:
با عرض سلام و ادب

السلام علیکم و رحمة الله
--------------
بسیار ممنونم از پاسخ های کامل شما

دو سوال دیگر هم داشتم:

1- شنیده ام که می گویند:

نقل قول:
علت نصب پرچم برروی گنبد حرم، نشان دهنده ی این است که هنوز انتقام خون مطهر کسی که در این حرم، مدفون است، گرفته نشده.
به خاطر همین است که حرم امام حسین علیه السلام، پرچم دارد(زیرا هنوز منتقم واقعی ایشان، ظهور نکرده) اما حرم امام علی علیه السلام، ندارد(زیرا قاتل ایشان، توسط امام حسن مجتبی علیه السلام، قصاص شد).
و حرم حضرت زینب سلام الله علیها پرچم نداشت. اما بعد از جسارت وهابیان به حرم ایشان، ارادتمندان به اهلبیت، برچم در حرم ایشان، نصب کردند.

آیا این مطلب، صحیح است؟
-------------------------------------
2- این دو پدیده را در نظربگیرید.
اول: نقل است که حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام، شب قبل عاشورا خدمت مولانا حسین آمد و درمورد شهید شدن یا نشدنش پرسید. و به امام گفت که شهادت برای او(قاسم) شیرین تر از عسل است.
و امام هم فرمود که "تو هم شهید خواهی شد اما بعد از اینکه بلای سختی برسرت آمد."
دوم: از طرفی شنیده ام که وقتی حضرت قاسم به نزد امام آمد تا اذن میدان بگیرد، امام اجازه نداد و گفت که "تو یادگار برادرمی" و قاسم هم اصرار کرد و امام نپذیرفت. سپس رفت نزد مادرش و...... تا امام، اجازه ی میدان به او داد.
آیا این دو واقعه با هم تناقض ندارند؟
خب اگر امام، تضمین کردند که قاسم هم شهید خواهد شد، پس دیگر این اجازه ندادن ها به چه علت بود؟!

3- شنیده ام که در بین یاران امام، جناب "حر بن یزید ریاحی-رحمة الله علیه-" جزء معدود افرادی بود که سر از تنش جدا نکردند. و خویشاوندان و هم قبیله هایش جسد او را برداشته و در فاصله ی دوری از میدان جنگ به خاک سپردند. و علت دور بودن حرم ایشان از حرم امام حسین علیه السلام در کربلای امروزی هم همین است. آیا این صحت دارد؟
داستان نبش قبر ایشان و سالم بودن جسدش را هم اگر امکان دارد نقل بفرمایید.
بسیار متشکر و ممنونم.
اجرتان با اباعبدالله علیه السلام

لبیک یا علی النقی;599307 نوشت:
شنیده ام که می گویند:
علت نصب پرچم برروی گنبد حرم، نشان دهنده ی این است که هنوز انتقام خون مطهر کسی که در این حرم، مدفون است، گرفته نشده.
به خاطر همین است که حرم امام حسین علیه السلام، پرچم دارد(زیرا هنوز منتقم واقعی ایشان، ظهور نکرده) اما حرم امام علی علیه السلام، ندارد(زیرا قاتل ایشان، توسط امام حسن مجتبی علیه السلام، قصاص شد).
و حرم حضرت زینب سلام الله علیها پرچم نداشت. اما بعد از جسارت وهابیان به حرم ایشان، ارادتمندان به اهلبیت، برچم در حرم ایشان، نصب کردند.
آیا این مطلب، صحیح است؟

با عرض سلام و ادب

نصب پرچم بر روی گنبد حرم ائمه(علیهم السلام) یا امازادگان ریشه و دلیل روایی ندارد.اما در مورد دلیل اینکه برروی گنبد حرم امام حسین(علیه السلام) پرچم قرمز نصب می کنند گفته می شود که در میان اعراب رسم بوده که وقتی کسی به نا حق کشته می شده بر روی مقبره ی وی پرچم قرمز رنگی قرار می دادند تا زمانی که از قاتلانش انتقام بگیرند. و در زمان شهادت امام حسین (ع) بر روی گنبد حرم این حضرت پرچم قرمز رنگی قرار دادند و هنوز آن پرچم وجود دارد.

لبیک یا علی النقی;599307 نوشت:
2- این دو پدیده را در نظربگیرید.
اول: نقل است که حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام، شب قبل عاشورا خدمت مولانا حسین آمد و درمورد شهید شدن یا نشدنش پرسید. و به امام گفت که شهادت برای او(قاسم) شیرین تر از عسل است.
و امام هم فرمود که "تو هم شهید خواهی شد اما بعد از اینکه بلای سختی برسرت آمد."
دوم: از طرفی شنیده ام که وقتی حضرت قاسم به نزد امام آمد تا اذن میدان بگیرد، امام اجازه نداد و گفت که "تو یادگار برادرمی" و قاسم هم اصرار کرد و امام نپذیرفت. سپس رفت نزد مادرش و...... تا امام، اجازه ی میدان به او داد.
آیا این دو واقعه با هم تناقض ندارند؟
خب اگر امام، تضمین کردند که قاسم هم شهید خواهد شد، پس دیگر این اجازه ندادن ها به چه علت بود؟!

با عرض سلام و ادب

این رفتار امام حسین(علیه السلام)هیچ تناقضی ندارد.چرا که علاوه بر اینکه آن حضرت دریای محبت و عطوفت هستند ،سیره آن حضرت در روز عاشورا اینگونه بود که هر یک از یاران و اهل بیت که می آمدند و اذن میدان می خواستند،آن حضرت ابتدا از دادن اذن خودداری می کردند و بعد از اصرار طرف مقابل امام اجازه می دادند،فقط به فرزند عزیزشان علی اکبر(علیه السلام) همان بار اول اذن دادند.

سیره آن حضرت درخودداری از دادن اجازه در ابتدای کار می تواند برای اثبات این مطلب و واقعیت باشد که همه کسانی که در رکاب آن حضرت در روز عاشورا به شهادت رسیدند،با عشق و علاقه و از روی ایمان و اعتقاد بوده است نه رودربایستی و شرم و حیا از امام معصوم(علیه السلام).

لبیک یا علی النقی;599307 نوشت:
3- شنیده ام که در بین یاران امام، جناب "حر بن یزید ریاحی-رحمة الله علیه-" جزء معدود افرادی بود که سر از تنش جدا نکردند. و خویشاوندان و هم قبیله هایش جسد او را برداشته و در فاصله ی دوری از میدان جنگ به خاک سپردند. و علت دور بودن حرم ایشان از حرم امام حسین علیه السلام در کربلای امروزی هم همین است. آیا این صحت دارد؟
داستان نبش قبر ایشان و سالم بودن جسدش را هم اگر امکان دارد نقل بفرمایید.
بسیار متشکر و ممنونم.
اجرتان با اباعبدالله علیه السلام

با عرض سلام و ادب

در مورد دلیل دور بودن مرقد جناب حربن یزید ریاحی از حرم امام حسین(علیه السلام) باید عرض کنیم:

پس از آنكه عمر بن سعد نيروهاي خود را از كربلا بيرون برد، گروهي از بني اسد كه در آن منطقه زندگي مي كردند، آمدند و شهدا را دفن كردند، امام حسين(ع) را در همين مكاني كه الان مي بينيد دفن كردند، علي اكبر را پايين پاي امام حسين دفن كردند، شهداي ديگر را در يك قبر بزرگ دفن كردند و ابوالفضل العباس را در همانجايي كه به شهادت رسيد دفن كردند. بني اسد حبيب بن مظاهر را نزد سر امام حسين (ع) دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند چون نسبت به حبيب احترام فوق العاده اي داشتند و حبيب از همين بني اسد بود. بني تميم حر بن يزيد را در اين مكاني كه الان موجود است ، دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند. بني تميم نسبت به حر بن يزيد احترام خاصي قائل بودند . حر از همين بني تميم بود و همين بني تميم نگذاشتند سر حر بن يزيد را از بدن جدا كنند با اينكه سرهاي همه شهدا را از بدن جدا كردند. (1) اين مي رساند كه اين دو شهيد به دست قوم و قبيله خود به اين صورت دفن شده اند.

حکایت شاه اسمعیل و تازگی زخم

در كتاب‌ «تنقيح‌ المَقال‌» مامَقاني‌ نقل‌ مي كند از حائري‌ از سيّد نعمة‌ الله‌ جزائري‌ در كتاب‌ «أنوار نعمانيّه‌» كه‌ او ميگويد: ‎ جماعتي‌ از مردمان‌ معتمد و موثّق‌ براي‌ من‌ نقل‌ كردند كه‌ چون‌ شاه‌ إسمعيل‌ بغداد را به‌ تصرّف‌ خود درآورد براي‌ زيارت‌ قبر حضرت‌ سيّد الشهداء عليه‌ السّلام‌ به‌ كربلا آمد و چون‌ از بعضي‌ از مردم‌ شنيده‌ بود كه‌ به‌ حرّبن‌ يزيد رياحي‌ طعن‌ مي زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش‌ كنند. چون‌ قبر حرّ را نبش‌ كردند، ديدند كه‌ به‌ همان‌ هيئت‌ و كيفيّتي‌ كه‌ كشته‌ شده‌ است‌ خوابيده‌ است‌، و بر سر او دستمالي‌ ديدند كه‌ با آن‌ سر حرّ بسته‌ شده‌ بود.
شاه‌ اسماعيل‌ در كتب‌ تاريخي خوانده‌ بود كه‌ در واقعه‌ كربلا كه‌ سر حرّ مورد اصابت‌ قرار گرفت‌ و حضرت سيد الشهدا عليه السلام دستمال‌ خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان‌ دستمال‌ دفن‌ شده‌ است‌، براي‌ باز كردن‌ و برداشتن‌ دستمال‌ تصميم‌ گرفت‌. چون‌ آن‌ دستمال‌ را باز كردند خون‌ از سر حرّ جاري‌ شد بطوريكه‌ از آن‌ خون‌ قبر پُر شد و چون‌ دستمال‌ را بستند خون‌ باز ايستاد و چون‌ دوباره‌ باز كردند خون‌ جاري‌ شد. و هر چه‌ كردند كه‌ بتوانند آن‌ خون‌ را به‌ غير از همان‌ دستمال‌ بندبياورند و از جريانش‌ جلوگيري‌ كنند ميسّر نشد. و از اينجا دانستند كه‌ اين‌ قضيّه‌ موهبت‌ الهي‌ است‌ كه‌ نصيب‌ حرّ شده‌ است‌. شاه‌ إسمعيل‌ دستور داد قبّه‌اي‌ بر مزار او بنا كردند و خادمي‌ را بر آن‌ گماشت‌ تا آن‌ بقعه‌ را خدمت‌ كند.

پی نوشت:
(1). المجالس السنيه ، سيد محسن عاملي، ص 119، مجلس 73.

مقداد;599619 نوشت:
پس از آنكه عمر بن سعد نيروهاي خود را از كربلا بيرون برد، گروهي از بني اسد كه در آن منطقه زندگي مي كردند، آمدند و شهدا را دفن كردند، امام حسين(ع) را در همين مكاني كه الان مي بينيد دفن كردند

پیکر معصوم را غیر از معصوم نمی تواند دفن کند.
من شنیده ام که حضرت سجاد علیه السلام هم در هنگام دفن پیکر شهدا حضور داشتند. به این صورت که همزمان هم در کوفه اسیر بودند و هم در کربلا بودند. یعنی این نوعی معجزه بود. آیا صحیح است؟

مقداد;599619 نوشت:
بني اسد حبيب بن مظاهر را نزد سر امام حسين (ع) دفن كردند

مگر سر امام حسین به کوفه و شام برده نشد؟
مگر سرمبارک ایشان در کربلا مانده بود؟!؟!؟!؟!

مقداد;599619 نوشت:
بني تميم نسبت به حر بن يزيد احترام خاصي قائل بودند . حر از همين بني تميم بود و همين بني تميم نگذاشتند سر حر بن يزيد را از بدن جدا كنند با اينكه سرهاي همه شهدا را از بدن جدا كردند.

بنی تمیم هم همزمان با بنی اسد به دفن حربن یزید پرداختند؟ یا اینکه بلافاصله بعد از شهادت حر، دفنش کردند؟
اینکه می فرمایید بنی تمیم اجازه ی بریدن سر حر را ندادند، یعنی بنی تمیم جزء آن سی هزار نفری که با امام جنگیدند بودند؟

مقداد;599608 نوشت:
و هنوز آن پرچم وجود دارد.

یعنی دقیقا همان پرچم است؟!

مقداد;599619 نوشت:
چون‌ شاه‌ إسمعيل‌ بغداد را به‌ تصرّف‌ خود درآورد براي‌ زيارت‌ قبر حضرت‌ سيّد الشهداء عليه‌ السّلام‌ به‌ كربلا آمد و چون‌ از بعضي‌ از مردم‌ شنيده‌ بود كه‌ به‌ حرّبن‌ يزيد رياحي‌ طعن‌ مي زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد

یعنی چی که مردم به حر، طعن می زنند؟
به چه علت، دستور نبش قبر داد؟
چه قصدی از این کار داشت؟

لبیک یا علی النقی;599645 نوشت:
یعنی چی که مردم به حر، طعن می زنند؟
به چه علت، دستور نبش قبر داد؟
چه قصدی از این کار داشت؟

با عرض سلام و ادب

مردم به حر به دلیل اینکه به امام حسین علیه السلام اجازه‌ی خروج از کربلا را نداده و باعث وقوع حادثه عاشورا شده بد می‌گفتند و طعنه می زدند.

مرحوم محمد شریف رازی در کتاب کرامات صالحین ماجرای نبش قبر حر توسط شاه اسماعیل را توضیح داده که در نوع خود جالب است.
در این مطلب آمده است :هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت. پرسیدند: « چرا؟»

استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.

توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.» شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »

پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد. هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.

شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند. به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان فراخواند.

لبیک یا علی النقی;599640 نوشت:
پیکر معصوم را غیر از معصوم نمی تواند دفن کند.
من شنیده ام که حضرت سجاد علیه السلام هم در هنگام دفن پیکر شهدا حضور داشتند. به این صورت که همزمان هم در کوفه اسیر بودند و هم در کربلا بودند. یعنی این نوعی معجزه بود. آیا صحیح است؟

با عرض سلام و ادب

تاریخ‌پژوهان دربارة چگونگی دفن شهدای کربلا اختلاف دارند. برخی باور دارند که اجساد شهدا را بنی اسد دفن کردند.
شیخ مفید می‌نویسد:
«... گروهی از بنی اسد که در غاضریه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسین(ع) و یارانش آمده و بر آنان نماز گذارده و آنان را دفن کردند، بدین ترتیب که حسین(ع) در همین جایی است که اکنون قبر شریف اوست و فرزندش علی‌اصغر کنار پای حضرت است. برای شهیدان (از خاندان و یاران آن بزرگوار که اطرافش به زمین افتاده بودند) گودالی در پایین پای حسین(ع) کنده و همگی را گردآورده و در آنجا دفن کردند، و عباس بن علی(ع) را در همان‌جا که کشته شده بود، سر راه غاضریه (جایی که اکنون قبر اوست) دفن نمودند».(1)
بر اساس این دیدگاه امام سجاد(ع) اجساد شهدا را دفن نکرده است. افزون بر آن اهل بیت(ع) هنوز به سوی کوفه و شام حرکت نکرده بودند.
برخی باور دارند که امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کرده‌اند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عده‌ای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(2) و چون اجساد را نمی‌شناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند.(3)
طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کرده‌اند، می‌گوید: امام سجاد(ع) با بهره‌گیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است.
مرحوم مجلسی می‌گوید:
از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهده‌دار امر دفن امام، جز امام نمی‌شود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهده‌دار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بی‌آنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت.
امام رضا(ع) فرمود: خدایی که می‌تواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، می‌تواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهده‌دار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.(4)

پی‌نوشت ها:
1. ارشاد مفید، ص 118.
2. مروج الذهب، ج 3، ص 63.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 77.
4. بحار الانوار، ج 42، ص 187.

لبیک یا علی النقی;599640 نوشت:
بنی تمیم هم همزمان با بنی اسد به دفن حربن یزید پرداختند؟ یا اینکه بلافاصله بعد از شهادت حر، دفنش کردند؟
اینکه می فرمایید بنی تمیم اجازه ی بریدن سر حر را ندادند، یعنی بنی تمیم جزء آن سی هزار نفری که با امام جنگیدند بودند؟

با عرض سلام و ادب

آنچه از گزارشات تاریخی استفاده می شود،این است که دفن حر همزمان با بنی اسد نبوده است،بلکه هم قبیله ای های حر بعد از حادثه عاشورا حر را در این مکان فعلی دفن کردند.

بله از قبایل مختلف کوفه در میان لشکریان کوفه حضور داشتند که از قبیله بنی تمیم هم عده ای بودند و مانع از این شدند که سر حر را از بدن جدا کنند.

لبیک یا علی النقی;599640 نوشت:
بني اسد حبيب بن مظاهر را نزد سر امام حسين (ع) دفن كردند
مگر سر امام حسین به کوفه و شام برده نشد؟
مگر سرمبارک ایشان در کربلا مانده بود؟!؟!؟!؟!

با عرض سلام و ادب

اینکه سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را بعد از شهادت از بدن جدا و به کوفه و شام برده اند،مسلم و قطعی است و مراد از اینکه می گویند حبیب بن مظاهر را نزد سر آمام دفن کردند،این است که حبیب را در جایی دفن کردند که نزدیک بخش بالایی بدن امام (ع) بوده است.

لبیک یا علی النقی;599640 نوشت:
یعنی دقیقا همان پرچم است؟!

با عرض سلام و ادب

منظور این است که همچنان پرچم قرمز نصب می کنند.

مقداد;599713 نوشت:
با عرض سلام و ادب

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

1 - یکی از سخنان رایجی که می شنویم این است که:

نقل قول:
امام حسین علیه السلام، نذر کرده بود که تا خون به رکاب اسب نرسیده، شهید نشود!!!! بعد به اذن خدا زیر پای اسبش چاله ایجاد شد تا خونش سرازیر شود و به رکابش برسد و .....

آیا این واقعیت دارد؟

2- هنگامی که واقعه ی عاشورا رخ داد، ابراهیم بن مالک اشترنخعی، کجا بود و چرا در رکاب امام حسین علیه السلام حضور نداشت؟

3- خداوند متعال در آیه ی هفدهم سوره ی انفال می فرماید:
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه ی جناب مکارم شیرازی(دام ظله): این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا می‌خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.

تیری که پیامبر به سوی دشمنان انداخت، درواقع از طرف خداوند به سوی دشمنان، پرتاب شد و رسول الله -صلی الله علیه و آله- وسیله بودند. و درواقع، خداوند، آنان را کشت.
حالا سوال پیچیده ی من این است تیری که از جانب حرملة بن کاهل اسدی به سوی مولانا حسین پرتاب شد، درواقع از جانب چه کسی بود؟ و چه کسی امام و یارانش را کشت؟

متشکرم...
اجرتان با مولانا حسین علیه السلام

لبیک یا علی النقی;600821 نوشت:
یکی از سخنان رایجی که می شنویم این است که:
امام حسین علیه السلام، نذر کرده بود که تا خون به رکاب اسب نرسیده، شهید نشود!!!! بعد به اذن خدا زیر پای اسبش چاله ایجاد شد تا خونش سرازیر شود و به رکابش برسد و .....
آیا این واقعیت دارد؟

با عرض سلام و ادب

تا بحال چنین چیزی ندیده و نشنیده ایم و اصلاً با مقام و جایگاه امام معصوم هم سازگار نیست.

لبیک یا علی النقی;600821 نوشت:
2- هنگامی که واقعه ی عاشورا رخ داد، ابراهیم بن مالک اشترنخعی، کجا بود و چرا در رکاب امام حسین علیه السلام حضور نداشت؟

با عرض سلام و ادب

ابراهیمِ‌بْنِ مالِکِ اَشْتَرِ نَخَعی، ابوالنعمان (مق‍72ق/691م)، سردار معروف عرب به حمایت از مختاربن عُبَید ثَقَفی به خونخواهی حسین‌بن علی(ع) بر ضدّ اُمویان قیام کرد.
از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی در دست نیست جز آن که گفته‌اند در جنگ صفّین در زمرۀ یاران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتر (ﻫ م) با معاویه جنگ کرد.(1)
احتمالاتی نسبت به ملحق نشدن وي به امام حسين وجود دارد:
1.عدم آگاهي از خروج امام.
2.كوتاهي كردن.
در فرض دوم نه تنها ابراهيم بن مالك، بلکه بسياري از خواص توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند. اما پاسخ چرايي اين مطلب را از كلام صاحب تنقیح المقال بيان مي داريم:
امام حسین (ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرد. امام حسین هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا بر همه مکلفان واجب شود که به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم سفر شوند. اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصره امام حسین در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از همراهی امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
اما کسانی که در حجاز بودند و از اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند. عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست.
مامقانی پس از بیان این مقدمات می گوید:
بنا بر این، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند. شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله جعفر به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است.(2)
نسبت به خواص در كوفه، علامه مجلسی نقل می کند:
امام حسین، قبل از شهادتش به بنی هاشم نوشت:
«من الحسین بن علی الی بنی هاشم، اما بعد، فانه من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح و السلام ؛ اما بعد، هرکس از شما با من باشد، به شهادت خواهد رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه فتح نایل نمی شوند!».
وی بعد از ذکر روایت فوق می نویسد:
جمله: «به فتح نایل نمی شود». این احتمال را می رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییری بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی شود.(3)

پي نوشت ها:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2 ص450.
2. تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، مامقانی، ص‏112، بی جا، چ الحیدریة؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81.
3. بحار الأنوار، ج 44، ص 233- 298، 1403 - 1983م، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

http://www.pasokhgoo.ir/node/29807

[=arial]سلام یه سوال هم بنده داشتم،
اینکه آیا همه سرهای شهدایی که در عاشورا جدا کردند را به کوفه بردند؟ و آیا همه آنهایی که به کوفه برده بودند به شام بردند؟ و در نهایت سرهایی که بردند در کجا دفن نمودند، در کوفه یا شام یا به کربلا برگرداندند؟ مقاتل معتبر چه می گویند؟

لبیک یا علی النقی;600821 نوشت:
3- خداوند متعال در آیه ی هفدهم سوره ی انفال می فرماید:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ ۚ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه ی جناب مکارم شیرازی(دام ظله): این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا می‌خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.

تیری که پیامبر به سوی دشمنان انداخت، درواقع از طرف خداوند به سوی دشمنان، پرتاب شد و رسول الله -صلی الله علیه و آله- وسیله بودند. و درواقع، خداوند، آنان را کشت.
حالا سوال پیچیده ی من این است تیری که از جانب حرملة بن کاهل اسدی به سوی مولانا حسین پرتاب شد، درواقع از جانب چه کسی بود؟ و چه کسی امام و یارانش را کشت؟

متشکرم...
اجرتان با مولانا حسین علیه السلام

با عرض سلام و ادب

در پاسخ به این سوال باید عرض کنیم:

خداوند دو اراده دارد: اراده تکوینی و اراده تشریعی(الاعتماد، فاضل مقداد، 66و67؛ الالهیات آیت الله سبحانی، ج2، ص294 و 295)

اراده تکوینی یعنی هر چه که در عالم خارج محقق می شود، حتی برگ درختی که روی زمین می افتد به اراده تکوینی خداوند است، برندگی چاقو ، سوزندگی آتش، تاثیر تیر بر بدن و...

اما اراده تشریعی یعنی همان اوامر و نواهی او، یعنی آنچه که خداوند نسبت به آن رضایت دارد، اما لزوما محقق نمیشود، چون خداوند متعال صدور قطعی آن را اراده نکرده است، بلکه آن را متوقف بر اراده بنده نموده است، مثلا خداوند به این راضی است که همه مردم نماز بخوانند ولذا به آن امر نموده است، اما خیلی ها نمیخوانند، خداوند از این رفتار آنها ناراضی هست اما آنها را مجبور نمیکند، چون اراده تکوینی او به نماز خواندن یا مومن بودن همه تعلق نگرفته است، مثلا می فرماید:
«فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِين‏» (انعام-149)
اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مى‏ كند.

پس هر تیری که پرتاب می‌شود به اراده تکوینی خداوند است، به این معنا که خداوند است که پرتاب کننده را خلق نموده، خداوند است که قدرت پرتاب را در بازوی او قرار داده است، خداوند است که آن تیر را شکافنده قرار داده است، خلاصه هر اتفاقی می افتد وابسته به قدرت خداوند است و استقلالی ندارد.
اما تیری که به ناحق پرتاب شود مورد رضایت و اراده تشریعی خداوند نیست مانند تیر حرمله، اگرچه خداوند به لحاظ این که دنیا، دنیای امتحان است مانع تاثیرگذاری آن تیر نمی شود و همان اثر را در آن قرار می دهد، اما تیری که به سمت دشمن پرتاب می شود هم مورد اراده تکوینی خداوند است(و تاثیر برندگی خود را دارد) و هم مورد اراده تشریعی خداوند، یعنی خداوند نسبت به آن راضی هم هست.
پس تیری که به سمت امم حسین(ع) هم پرتاب شد به اراده خداوند تاثیر گذاشت اما مورد رضایت الهی نبود، مثل نماز خواندن که خداوند به اراده تشریعی آن را اراده کرده است و همه را به ان امر نموده، اما خیلی از مردم نماز نمی خوانند با این که خداوند خواندن نماز را اراده کرده است، چون به اراده تشریعی است، نه اراده تکوینی.

سید بهاء الدین;601024 نوشت:
[=arial]سلام یه سوال هم بنده داشتم،
اینکه آیا همه سرهای شهدایی که در عاشورا جدا کردند را به کوفه بردند؟ و آیا همه آنهایی که به کوفه برده بودند به شام بردند؟ و در نهایت سرهایی که بردند در کجا دفن نمودند، در کوفه یا شام یا به کربلا برگرداندند؟ مقاتل معتبر چه می گویند؟

علیک سلام

در منابع از بریدن سر 72 شهید یاد شده است(1)
راس مطهر امام حسین علیه السلام را خولی به ابن زیاد رساند(2) وبقیه رئوس مطهر را شمر و قیس بن اشعث و عمرو حجاج و عزره بن قیس بردند(3)
- قبیله کنده به سرکردگی قیس بن اشغث 13سر
-هوازن به سرکردگی شمر 20 سر
-بنی تمیم 17سر
- بنی اسد 6سر
- مذحج 7سر
- بقیه سپاه 7 سر(4)

این سرها را ابتدا به کوفه و بعد به شام بردند.

و اما این که سرانجام سر امام حسین(ع) و دیگر سرها چه شد و در کجا دفن شدند، اختلاف است، که در ذیل، ابتدا اقوال گوناگون را در مورد محل دفن سر امام حسین(ع) و سپس سایر سرها نقل می‎کنیم.(5)

أقوال در باب سرانجام سر مبارک امام حسین(ع):

۱) برخی از علمای شیعه با استفاده از اخبار و روایاتی که از ائمه معصومین(ع) رسیده،(6)فرموده‎اند: سر مقدس سیدالشهدا در نجف اشرف، کنار مرقد مطهّر امیرمؤمنان(ع) دفن شده است.

۲) یزید لعنة الله علیه سر مبارک امام را برای حاکم مدینه عمرو بن سعد بن ابی العاص فرستاده، و او آن را در بقیع، کنار قبر مادرش زهرا(س)، دفن نمود؛(7)

۳) در دمشق دفن شده که در مکان آن اختلاف است. به گفته‎ی ابن ابی الدنیا، در باب الفرادیس و به گفته‎ی بلاذری و واقدی، در دارالاماره دمشق دفن شده است.

۴) گفته شده که خلفای فاطمی سر مقدس را از باب الفرادیس به عسقلان که بین شام و مصر است، بردند و از آن‎جا به مصر منتقل کردند و در مشهدی که معروف است، دفن نمودند که زیارتگاه علاقه‎مندان است.

۵) مشهور این است که سر مطهر را به کربلا آوردند، به بدن مقدس آن حضرت ملحق کردند.

سرانجام سرهای سایر شهدا:

۱) در باب صغیر شام که قبرستان بسیار بزرگی است، مقبره‎ای است معروف به «مشهد رؤوس شهداء کربلا» که نام بسیاری از شهدای مدفون در آن مقبره، ذکر شده است.(8)

۲) مؤلف «اعیان الشیعه» می‎نویسد: بعد از سال ۱۳۲۱ هجری قمری، مقبره‎ای را دیدم که سنگی بالای آن نصب و در آن نوشته شده بود: «هذا مدفن رأس عباس بن علی، رأس علی بن الحسین الاکبر و رأس حبیب بن مظاهر». دو سال بعد، بنا را تخریب و تجدید نمودند و آن سنگ را برداشتند، و در ضریحی که داخل مقبره نصب نموده‎اند، اسامی بسیاری از شهدای کربلا را بر آن نقش کرده‎اند و بعید نیست که این رؤس در آن‎جا دفن شده باشند.(9)

۳) بر اساس رأی مشهور بین علمای امامیه، بقیه سرهای اهل بیت که به شام فرستاده شده بودند، به همراه امام سجاد (ع) و زینب(س) به کربلا آورده شده، به اجساد مطهرشان ملحق گردیدند.(10)

اما قول صحیح: مشهور بین علمای امامیه، هم‎چنان که علامه‎ی مجلسی (ره) بر آن تصریح فرموده، آن است که امام سجاد(ع) رأس مطهّر سیدالشهدا و سایر شهدا را در روز اربعین همان سال، (بیستم ماه صفر سال ۶۱ ه ق) از شام وارد کربلا کرده، به بدن‎های مطهّر آن‎ها ملحق گردانیده است.(11)

سید بن طاووس در «لهوف» ‎آورده است: امّا سر مبارک امام حسین(ع)، روایت شده که از شام برگردانده شده و در کربلا در کنار جسد شریف دفن شده است و عمل شیعه بر این اساس قرار گرفته است.(12)

از کلام سید روشن می‎شود که شیعه بر این باور است که سر مقدس امام(ع)، به جسد مطهر ملحق شده است.

سید اسرار حسینی تنکابنی نیز در کتاب «مصائب الهداة»، پس از نقل اقوال، درباره‎ی دفن سر مطهر امام(ع) می‎گوید: «لیکن خبر حمل کردن امام سجاد(ع) سر مبارک را به کربلا و دفن آن با جسد مطهر، اشهر و اظهر و مؤید به عقل و نقل است.(13)

پی نوشتها:
1. پیشوایی ، مقتل جامع ، ج 1ص 896
2. بلاذری ،انساب الاشراف ، ج3ص411
3. ارشاد ج 2ص 113- لهوف ص 189-بلاذری ، همان ج 3ص 412- طبری ج 5ص456 و
4.تاریخ طبری طبری ، ج 5ص ص468.

5. این اقوال از کتاب مقتل الحسین بحر العلوم و تذکرة الخواص ابن جوزی و حسین نفس مطمئنه آیة الله عالمی، گرفته شده است.

6. وسایل‎الشیعة، شیخ حر عاملی، ج ۱۰، باب ۳۳ المزار و مایناسبه.

7. شذرات الذهب، عماد حنبلی، ج ۱، ص ۶۷ ؛ مرأة الجنان، یافعی، ج ۱ ، ص ،۱۴۴؛ البدایة و النهایة، ابن‎کثیر، ج ۸ ، ص ۲۰۴.

8. حسین نفس مطمئنة، محمد علی عالمی، ص ۳۶۵، انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۷۲.

9. همان، به نقل از اعیان الشیعة، ج ۱ ، ص ۶۲۷.

10. مقتل الحسین(ع)، سید محمد تقی بحر العلوم، ص ۴۷۱، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ ه ق.

11. تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهدا، شهید قاضی طباطبایی، ج ۳، ص ۳۰۴، ناشر بنیاد علمی و فرهنگی شهید قاضی.

12. اللهوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۲، چاپ دوم، صیدا.

۱3. شهید قاضی، همان، ص ۳۳۷، به نقل از مصائب الهداة، طبع تهران، سال ۱۳۳۲ ه ق.

مقداد;601216 نوشت:

۲) مؤلف «اعیان الشیعه» می‎نویسد: بعد از سال ۱۳۲۱ هجری قمری، مقبره‎ای را دیدم که سنگی بالای آن نصب و در آن نوشته شده بود: «هذا مدفن رأس عباس بن علی، رأس علی بن الحسین الاکبر و رأس حبیب بن مظاهر». دو سال بعد، بنا را تخریب و تجدید نمودند و آن سنگ را برداشتند، و در ضریحی که داخل مقبره نصب نموده‎اند، اسامی بسیاری از شهدای کربلا را بر آن نقش کرده‎اند و بعید نیست که این رؤس در آن‎جا دفن شده باشند.(9)

در کجا؟ محل بیان نشده است.

مقداد;601216 نوشت:

اما قول صحیح: مشهور بین علمای امامیه، هم‎چنان که علامه‎ی مجلسی (ره) بر آن تصریح فرموده، آن است که امام سجاد(ع) رأس مطهّر سیدالشهدا و سایر شهدا را در روز اربعین همان سال، (بیستم ماه صفر سال ۶۱ ه ق) از شام وارد کربلا کرده، به بدن‎های مطهّر آن‎ها ملحق گردانیده است

این قول مشهور تنها درباره امام حسین است یا درباره سایر شهدا هم هست؟ آیا سند تاریخی یا حدیثی دارد؟

سید بهاء الدین;601721 نوشت:
این قول مشهور تنها درباره امام حسین است یا درباره سایر شهدا هم هست؟ آیا سند تاریخی یا حدیثی دارد؟

با عرض سلام و ادب

در خود متن بیان شد که مشهور این است که : امام سجاد(ع) رأس مطهّر سیدالشهدا و سایر شهدا را در روز اربعین همان سال، (بیستم ماه صفر سال ۶۱ ه ق) از شام وارد کربلا کرده، به بدن‎های مطهّر آن‎ها ملحق گردانیده است.

در منابع متعدد به این مطلب تصریح شده است،که البته بخاطر اهمیت و حساسیت موضوع سرانجام سر مطهر امام حسین(علیه السلام) بیشتر مطالب درباره سر مطهر آن حضرت می باشد:

1- شیخ صدوق، (متوفي سال 381ق.) :
«امام سجاد (ع) با اهل بیت (ع) و سرهاي مطهر شهیدان از دمشق خارج شد و سرهاي مقدس را در کربلا دفن کرد» . (1)

2- علم الهدي سید مرتضي (متوفي 436ق.) مى ‏نویسد:
«ان راس الحسین (ع) اعید الي بدنه في کربلا» (2)
یعني: همانا سر مطهر امام حسین (ع) در کربلا به پیکر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.

3- ابو ریحان بیروني، محقق و ریاضیدان شهیر (متوفي 440ق.) در کتاب نفیس خود «الآثار الباقیة‏» چنین مى ‏گوید:
«و في العشرین رد راس الحسین (ع) الي جثته حتي دفن مع جثته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام‏» (3)
یعني: سر مقدس امام حسین (ع) در بیستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پیکرش دفن گردید. زیارت اربعین در خصوص این روز است. اهل بیت (ع) نیز بعد از مراجعت از شام این روز را حرمت نهادند.

4- شیخ طوسي (متوفي 460ق.) علت ‏سنت‏ شدن زیارت امام حسین (ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاي مطهر امام (ع) و سایر شهدا در کربلا مى ‏داند. (4)

پی نوشتها:

1) شیخ صدوق، امالي، 1349 ش.، ص‏168، مجلس 31.
2) شهید قاضي طباطبایي، تحقیق اربعین، ص‏341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج‏2، ص‏200 و نیز نقل شیخ طبرسي در اعلام الوري، ص‏250، ج‏بیروت‏1399ق.
3) همان، ص‏344 به نقل از الاثار الباقیه، ص‏331 چاپ اروپا، و نیز ص‏22 ج‏دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقیه ص‏392، تهران 1321.
4) به نقل از مرحوم محدث قمي، نفس المهموم، ص‏466، و شهید قاضي، پیشین، ص‏341.

سید بهاء الدین;601721 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط مقداد نمایش پست ها

۲) مؤلف «اعیان الشیعه» می‎نویسد: بعد از سال ۱۳۲۱ هجری قمری، مقبره‎ای را دیدم که سنگی بالای آن نصب و در آن نوشته شده بود: «هذا مدفن رأس عباس بن علی، رأس علی بن الحسین الاکبر و رأس حبیب بن مظاهر». دو سال بعد، بنا را تخریب و تجدید نمودند و آن سنگ را برداشتند، و در ضریحی که داخل مقبره نصب نموده‎اند، اسامی بسیاری از شهدای کربلا را بر آن نقش کرده‎اند و بعید نیست که این رؤس در آن‎جا دفن شده باشند.(9)

در کجا؟ محل بیان نشده است.

با عرض سلام و ادب

مراد مقبره باب الصغیر دمشق است.

در سال 1321ق در مقبره معروف به مقبره باب‌الصغير در دمشق، بارگاهي را ديدم كه جلويِ درِ آن، سنگي بود و روي آن نوشته شده بود: اينجا محل دفن سرهاي عباس‌بن علي(ع)، علي‌بن الحسين اكبر(ع) و حبيب‌بن مظاهر است. پس از چند سال، آنجا را خراب كرده و تجديد بنا كردند و آن سنگ از بين رفت و ضريحي داخل بارگاه ساخته بودند و اسامي بسياري از شهداي كربلا را روي آن نوشته بودند، در حالي كه آنجا در حقيقت منسوب به آن سه سر بود. البته به گمان قوي چنين انتسابي صحيح باشد، زيرا پس از حمل سرهاي شريف به دمشق و گرداندن آنها و پايان يافتن مقصود يزيد كه اظهار پيروزي، آزار و اذيت كردن اسرا و انتقام گيري از آنان بود، چاره‎اي جز دفن آنها در يكي از مقابر نبوده است، پس اين سه سر در مقبره باب الصغير دفن شد و مكان دفن آنها حفظ شد.

[="Lucida Sans Unicode"][="Purple"]بسم رب المهدی
سلام. میخواستم بدونم فلسفه پیاده روی اربعین چیه؟ آیا حضرت زینب (سلام الله علیها) برای اولین بار این مسیر رو پیاده رفتن در روز اربعین؟
ممنون
[/]

السلام علیکم و رحمة الله
من هم یک سوال داشتم....

چرا مزار حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دمشق است؟
مگر ایشان پس از اسارت، از آنجا بازنگشتند؟
آیا مجدداً به دمشق رفتند؟!
به چه علت؟

متشکرم

مسـافر;605629 نوشت:
[=Lucida Sans Unicode]بسم رب المهدی
سلام. میخواستم بدونم فلسفه پیاده روی اربعین چیه؟ آیا حضرت زینب (سلام الله علیها) برای اولین بار این مسیر رو پیاده رفتن در روز اربعین؟
ممنون

علیکم السلام.

در رابطه با ارزش و اهمیت و آثار پیاده روی اربعین مطالبی عرض می کنیم:
همواره آیین ها و ادیان مختلف با هدف همبستگی میان پیروان و هویت بخشی به جریان اجتماعی خود، ایامی را در سال مشخص کرده و پیروان خویش را ملزم به شرکت در این اجتماعات می کنند.یکی از پیامدهای اینگونه تجمعات، نمود جهانی و به نوعی تبلیغ آن جریان اجتماعی است که معمولا در جامعه جهانی تاثیر گذار است.

به فرموده مقام معظم رهبری:
خلا وجود اجتماعی عظیم و بین المللی در میان شیعیان را حضور میلیونی در ایام اربعین پر می کند. کربلا می تواند«نماد» تبلور وحدت وبیعت با امام باشد که «نمود»ی جهانی خواهد داشت. شروع جاذبه مغناطیس حسینی در روز اربعین است، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن‌های متمادی در دل من و شما هست.

پیاده به زیارت امام حسین(علیه السلام) رفتن موضوعیت دارد:

بنا به فرموده امام عسکری(ع)؛ یکی از نشانه های مومن-که در این روایت مقصود شیعه است-زیارت سیدالشهدا در روز اربعین می باشد.[1]زیارتی که با پای پیاده رفتنِ آن هم «موضوعیت» دارد. چرا که امام صادق(ع) به یکی از دوستان خود می‌فرماید: قبر حسین(ع) را زیارت کن و ترک مکن. پرسیدم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمود: کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود خداوند به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‏فرماید و یک درجه مرتبه‏ اش را بالا مى ‏برد.[2]ایشان در جای دیگری می فرمایند: کسی که به قصد زیارت امام حسین(ع) از منزلش خارج شود اگر پیاده باشد، خداوند بابت هر قدمی که برای زیارت اباعبدالله بر می‌دارد، یک حسنه می‌نویسد و یک سیئه از او محو می‌کند. وقتی که به حرم می‌رسد، خداوند او را جزء صالحین برگزیده می‌نویسد. وقتی مناسک او تمام شد، خداوند نام او را جزء فائزین می‌نویسد. وقتی می‌خواهد بازگردد یک فرشتۀ الهی در مقابل او قرار می‌گیرد و می‌گوید: رسول خدا(ص) به شما سلام می‌رساند، و پیغام می‌دهد (مژده می‌دهد): عملت را از سر بگیر که تمام گناهان گذشته‌ات بخشیده شده است.[3]

سنت پیاده روی، سابقه ای تاریخی دارد

از جهتی جریان پیاده روی برای زیارت سیدالشهدا در روز اربعین سابقه ای تاریخی نیز دارد؛ زیارت کربلا با پای پیاده در زمان «شیخ انصاری»[4]رسم بوده است،‌ اما در برهه‌ای از زمان به فراموشی سپرده می‌شود که در نهایت توسط «شیخ میرزا حسین نوری» دوباره احیا می‌شود.ایشان آخرین بار در سال ۱۳۱۹ هجری با پای پیاده به زیارت حرم أباعبدالله حسین(ع) رفت.

با اینکه زیارت سید‌الشهدا(ع) در اکثر برهه‌های تاریخی به سختی انجام می‌شد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود زائران، عاشقانه خطرات را به جان می‌خریدند و به پابوسی امام حسین(ع) در روز اربعین نائل می‌شدند.

اینکه حضرت زینب(سلام الله علیها)در برگشت از سفر جانسوز اسارت با پای پیاده مسیر شام تا کربلا را طی کرده باشند که این بعنوان فلسفه پیاره روی اربعین بیان شود اینگونه نبوده است.

پی نوشتها:
[1]. بحار الانوار،علامه مجلسی،ج۹۸،ص۳۴۸

[2]. کامل الزیارات،ابن قولویه،ص۱۳۴ (عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَا عَلِیُّ زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ قُلْتُ: مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً؛)

[3]. همان ، ص۱۳۲-«مَنْ‏ خَرَجَ‏ مِنْ‏ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص، إِنْ کَانَ مَاشِیاً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً، حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ، حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ، حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى»

[4]. (متوفی سال ۱۲۸۱ قمری)

لبیک یا علی النقی;605663 نوشت:
السلام علیکم و رحمة الله
من هم یک سوال داشتم....

چرا مزار حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دمشق است؟
مگر ایشان پس از اسارت، از آنجا بازنگشتند؟
آیا مجدداً به دمشق رفتند؟!
به چه علت؟

متشکرم

علیکم السلام

اینکه حضرت زینب(سلام الله علیها) بعد از اسارت از شام به مدینه برگشتند مسلم و قطعی می باشد.اما اینکه چرا قبر شریف آن حضرت در دمشق است باید عرض کنیم:

از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.
1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه‏» یا «راویه‏» تعبیر آورده‏اند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه می‏روند، این مکان را زیارت می‏کنند.
2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه‏» مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.

طرفداران قول دفن بدن مطهر حضرت زینب(سلام الله علیها) که مشهورتر هم می باشد،می گویند:
در مدینه قحطی و دست تنگی شدیدی به وجود آمد. عبدالله بن جعفر تصمیم گرفت ‏با همسر خود، حضرت زینب علیها السلام به شام که مقداری زمین زراعتی داشت ‏سفرکند. پس از مسافرت به شام حضرت زینب علیها السلام در همانجا درگذشت (1).

پی نوشت:
(1). خیرات حسان، محمد حسن خان، ص 29، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353; نزهة اهل الحرمین، سید حسن صدر، ص 39.

اوضاع حضرت زینب در شام چگونه بود؟ مگر ایشان اسیر نبودند. پس چگونه مردم را روشن می کردند؟

چرا بسیاری از اهل بیت امام حسین مانند حضرت زینب و سکینه در سوریه مدفون اند؟

حضرت زینب تا چه مدت در اسارت بود و چه زمانی آزاد شد؟ زندگانی ایشان پس از آزادی چگونه بود؟

چرا همسر حضرت زینب در کربلا حاضر نبود؟

حضرت زینب مگر بعد از اربعین به مدینه بر نگشتند چرا قبرشان در شام است؟

موضوع قفل شده است