[="Green"]مــا که سودا زدگان سر بازار غــمیم :Gol: سود و سرمایه اگر رفت به بازار خوشیم
دیگران گر بتماشای جمال تو خوشند :Gol: ما شب و روز به یک وعده دیدار خوشیم[/]
تنها به تماشای چه ای؟ بالا، گل یک روزنه ی نور پایین، تاریکی باد. بیهوده مپای، شب از شاخه نخواهد ریخت و دریچه ی خدا روشن نیست از برگ سپهر،شبنم ستارگان خواهد پرید...
[="Teal"]بي خبر شو اگر از دوست خبر ميخواهي :hamdel:زان که در بي خبريها خبري نيست که نيست
ترک ســر تا نکني پـاي منه در ره عشــق :hamdel:که درين وادي حيرت خطري نيست که نيست[/]
دیگران گر بتماشای جمال تو خوشند :Gol: ما شب و روز به یک وعده دیدار خوشیم[/]
[="YellowGreen"]منصور حلاج [/]
:goleroz:
می عشق نوشیدن از دست یار
از آن باده جان پروریدن خوش است
نسیمی وزد تا ز باغ وصال
چو گل جامه ی تن دریدن خوش است
تکیه بر تقوی ودانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
حافظ
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند...
بازار خویش و آتش ما تیز می کنی . . .
یوسف عزیز رفت، ای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت[/]
من به یادت هستم...
آرزویم همه سرسبزی توست
سهراب سپهری
تا تـو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن...
نزدیک تو می آیم
بوی بیابان می شنوم
کنار تو تنها ترم...
سهراب سپهری:Mohabbat:
تنها به تماشای چه ای؟
بالا، گل یک روزنه ی نور
پایین، تاریکی باد.
بیهوده مپای، شب از شاخه نخواهد ریخت و دریچه ی خدا روشن نیست
از برگ سپهر،شبنم ستارگان خواهد پرید...
سهراب سپهری...
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم
آب را گل نکنیم
درفرودست انگار کفتری میخورد آب...:Cheshmak:
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست
قلبی که به عشقت نتپد جز گل نیست
تا دل اندر خم زلف تو گرفتار شده است
کافری پیشه گرفته است و سبکبار شده است
نجم الدین طبری آملی حفظه الله
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
هواداران کویش را چو جان** خویشتن دارم...
گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می رود...
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
[/]
[="Plum"]فیض کاشانی[/]
:parandeh:
خود غلط بود انچه می پنداشتیم...
هرچه کند جور نیست، ور تو بنالی جفاست
گر بنوازی به لطف، ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان، زجر تو بر من رواست . . .
با لاله های دامن صحرا گریستم
با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهی برون آب...
امام خمینی(ره) *
ترک ســر تا نکني پـاي منه در ره عشــق :hamdel:که درين وادي حيرت خطري نيست که نيست[/]
[="MediumTurquoise"]فروغی بسطامی[/]
تا به کی باید رفت؟
از دیاری به دیاری دیگر...
نتوانم؛ نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر...
:Sham:بعد از تو کس ندارد، یا غایة الأماني:Sham:
بعد از تـو کس نـدارد، یـا غــایــة الأمـانـي...
[="Tahoma"]یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشیم
شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم...*
سید سید سید من دوست من اقای من
دوست دارم اندازه ی کبوتر ای حرمت
تا بکی مرکوب نفس دون بباید بودنت؟
دور بنما آخر از خود این سوار خویشتن
نجم الدین طبری آملی روحی فداه
بروید ای رفیقان به سفر، که من اسیرم . . .
[="Tahoma"]مست مست مست توام، جان و دل به دست توام
ساقیا به شادی دوست، باده شبانه کجاست؟
که ایزد در بیابانت دهد باز
به جز رویت نمی خواهم که روی هیچکس بینم
[="Tahoma"]من چو پیغامی به بال مرغک پیغامبر بسته،
در نجیب پرشکوه آسمان پرواز می کردم...
یعنی که به جز غیر خدا یار ندیدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
تا نگری هرچه بود اوست اوست
:Rose:
علامه حسن زاده آملی
که دل چه میکشد از روزگار هجرانش
[="Tahoma"][="Navy"]شب هر چه تیره تر شود آخر سحر شود... [/]
جامی بیار جان به لب ها رسیده را...
إنّی رأیتُ دَهراً مِن هجرک القیامة
. . .
:Sham:
[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]الان با ه باید بگیم یا ت گرد؟؟؟:Gig:
هم گلستان خیالم زتو پر نقش و نگار/ هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش[/]