مشاعره عرفاني

تب‌های اولیه

1521 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=arial, helvetica, sans-serif]تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی




[=arial, helvetica, sans-serif]در کوی جوانمردان عیار نخواهم ش[=arial, helvetica, sans-serif]د[=arial, helvetica, sans-serif]

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت


از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت


ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت



تو ذره‌ای نداری آهنگ زندگانی


گر ز آنک زندگانی بودی مثال سنگی


خوش چشمه‌ها دویدی از سنگ زندگانی


در آینه بدیدم نقش خیال فان
ی


یارب چه صورت است آن کز پرتو جمالش

هر دیده‌ای به رنگی بیند ازو خیال

ی

[=B Mitra][=B Mitra][=B Mitra]

width: 482

[TD="width: 245 bgcolor: transparent"]

[B]یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد



[/TD]
[TD="width: 222 bgcolor: transparent"]




[/TD]

[/B][=B Mitra][=B Mitra][=B Mitra]
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه
ش
د

[h=3] دلم جواب بلي مي دهد صلاي ترا
[/h] [h=3] صلا بزن که بجان مي خرم بلاي ترا[/h]

[=Simplified Arabic]

align: center

[TD="align: left"]اگر چه عرض هنر پيش يار بى ادبيست
[/TD]
[TD="align: right"] زبان خموش وليكن دهان پر از عربيست
[/TD]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روان
ه

هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین

آتش زند خوبی و در جملهٔ خوبان چنی
ن

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آوز صد مدرس ش
د

درآ که در دل خسته توان درآید باز


بیا که در تن مرده روان درآید با
ز

ز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب

همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطرا

ب

علامه حسن زاده آملی

align: center

[TD="align: left"]به بوى نافه اى كاخر صبا زان طره بگشايد
[/TD]
[TD="align: right"] ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دلها
[/TD]

align: center

[TD="align: left"]از ره مرو به عشوه ء دنيا كه اين عجوز
[/TD]
[TD="align: right"] مكاره مى نشيند و محتاله مى رود
[/TD]

دوش دیدم که ملایک در می خانه زدند
گِل آدم بسرشتند وبه پیمانه زدند

[=microsoft sans serif]

د

[=microsoft sans serif]یده را فایده آنست که دلبر بیند
[=microsoft sans serif]
ور نبیند چه بود فایده بینایی ر
[=microsoft sans serif]ا


الا یا ایها ساقی زمی پر ساز جامم را
که از جانم فرو ریزد هوای ننگ ونامم را

[="Arial Black"][="Black"][=arial black]تقدیم به مولایم امیرالمؤمنین علی علیه السلام
با اشاره به حدیث «فمن یمت یرنی» (هرکس بمیرد مرا می‌بیند)

ای که گفتی «فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی»
جان فدای کلام دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من
مُردَمی تا ببینمی رویت

تا توانی در وصلش بکوش
جرعه دیگر بنوش از جام هوش

[=Arial Black]

[=arial black]شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جُستم
رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

کشیدم در بَرَت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم