' دست نوشته ها + نمک ید دار '

تب‌های اولیه

422 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
سپیده که سر می زند سایبان می شوم
برای نگاه خسته تو
پل می شوم برای عبور آرزو هایت
سپیده که سر می زند جاده می شوم
و تو عابر همیشگی


فکر کنم فعلا بس باشه
ببخشید بچه ها سرتون رو درد آوردم
فعلاسلام

قضاوت;109872 نوشت:
راستی اون بخش شعرتون که قرمز کردم یه کمی توازنش بهم خورده سه خطی شده فک کنم حواستون به جای دیگه پرت شده ! نمی گم کجا نقل نوشته اصلی توسط : ••ostad•• الهی سینه ای ده گرم و سوزان درونش را دلی ده پرتو افشان در آن دل ذره ای از نور قرآن را بتابان الهی سینه ای ده گرم و سوزان درونش پرتو قرآن بیافشان و........ وای ببخشید فک کنم شور شد

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

جناب قضاوت گرامی از این که نمک را بادقت بر شعر بنده پاشیدید متشکرم . زیرا خیلی شور نشده ! میشه یه جورایی جمع وجورش کرد .البته همانطور که خودتان هم اقرار کردید آشپز با تجربه میخواهد .

ببخشید بنده بر خلاف جریان آب غوص میکنم واز مطلب آخر شروع کردم!!!

اما در مورد سه خط اول شعرم : درس امروز کلاس( ادبیات) تا نوبت بعد که کلاس آشبزی باشد !!!

سه خط اول این شعر در قالب مسمط میباشد .
مسمط یعنی به زنجیر کشیده شده ویا به رشته درآمده !
چون شعر عرفانی بوده بنده هم از همان ابتدا رشته ی محبت حق را در این شعر نشان داده ام البته در آن زمان بنده درباره ی مسمط نمیدانستم خودش اتفاقی به این شکل در آمده !!!
نمونهی اشعار مسمط که ازمصرعهای فرد تشکیل میشوندشعر علامه دهخدااست با نام یاد آر زشمع مرده یاد آر که از مصرعهای نه تایی تشکیل شده .مبتکر قالب شعری مسمط در شعر فارسی منوچهری دامغانی است .

البته بنده فقط در سه مصرع اول از این سبک پیروی کرده ام .
یکی از زیباترین اشعار در قالب مسمط از ابراهیم صفا شاعر معاصر افغانی به نام لاله ی آزادرا هم ضمیمه میکنم .

من لاله ی آزادم ، خود رویم وخود بویم
در دشت مکان دارم ، هم فطرت آهویم
آبم نم باران است ؛ فارغ ز لب جویم
تنگ است محیط آنجا ، در باغ نمی رویم
من لاله ی آزادم خود رویم و خود بویم

............................................................................. حق یارتان :roz:...................................................................................

و من میان عشق حقیر می شوم
"حقیر" به من می خندد
"واژه" سرکش می شود
"فکر" مست.
"خیال" می ترسد
و "احساس" بی پناه می شود
و تو
جهل بر آن می کوبی.
من هم ساده به آن می خندم.
خوب می دانم
در این بوم چه نقشی دارم.
اکنون خدایم تنها آغوش تو را می خواهم.

سلام و درود :Gol:
خوب هستید:Gol:

با اجازه کمی در نمکدون رو باز کنم:Nishkhand:

••ostad••;109995 نوشت:

جناب قضاوت گرامی از این که نمک را بادقت بر شعر بنده پاشیدید متشکرم .

خواهش می کنم استاد نمکدونم از این جدیداست:Nishkhand:

••ostad••;109995 نوشت:
زیرا خیلی شور نشده ! میشه یه جورایی جمع وجورش کرد .

کمی آب بهش بیافزایید از شوریش کم میشه :ok: چندبار دیدم مامان اینکارو انجام داده:Nishkhand:

••ostad••;109995 نوشت:
البته همانطور که خودتان هم اقرار کردید آشپز با تجربه میخواهد .

سرکار استاد اون کلمه ای که استفاده کردید و بارنگ قرمز مشخصش کردم توی ادبیات بازجوها و جناحی استفاده میشه:Nishkhand:بوی خون میده:Khandidan!:

••ostad••;109995 نوشت:
ببخشید بنده بر خلاف جریان آب غوص میکنم واز مطلب آخر شروع کردم!!!

مواظب باشید غرق نشین :Nishkhand:

••ostad••;109995 نوشت:
اما در مورد سه خط اول شعرم : درس امروز کلاس( ادبیات) تا نوبت بعد که کلاس آشبزی باشد !!!

ایول کلاس آشپزی :Cheshmak: یه دست نوشته ی ادبی در زمینه ی آشپزی از شما طلب داریم :ok: فراموش نکنینااااااااااااااا:Nishkhand:

••ostad••;109995 نوشت:
سه خط اول این شعر در قالب مسمط میباشد .


خوب با تمام تعاریف و مثال ها !! نمیشه که سه خط یک قالب باشه و بقیه اش یه قالب دیگه !!:ok:

حقیقتش بنده با این قالب بندی و حصار کشی ها موافق نیستم :Ghamgin:

همینکه شعر روون و متوازن باشه و با مخاطب ارتباط برقرار کنه از نظر بنده کافیه:ok::hamdel:

منتظر دست نوشته ی کلاس آشپزی و شعر های جدید هستیم:ok::Gol:

شاد و سلامت باشید :Gol:

یا علی

قضاوت;110149 نوشت:
سلام و درود :Gol:
خوب هستید:Gol:

با اجازه کمی در نمکدون رو باز کنم:Nishkhand:

خواهش می کنم استاد نمکدونم از این جدیداست:Nishkhand:

کمی آب بهش بیافزایید از شوریش کم میشه :ok: چندبار دیدم مامان اینکارو انجام داده:Nishkhand:
سرکار استاد اون کلمه ای که استفاده کردید و بارنگ قرمز مشخصش کردم توی ادبیات بازجوها و جناحی استفاده میشه:Nishkhand:بوی خون میده:Khandidan!:
مواظب باشید غرق نشین :Nishkhand:
ایول کلاس آشپزی :Cheshmak: یه دست نوشته ی ادبی در زمینه ی آشپزی از شما طلب داریم :ok: فراموش نکنینااااااااااااااا:Nishkhand:
خوب با تمام تعاریف و مثال ها !! نمیشه که سه خط یک قالب باشه و بقیه اش یه قالب دیگه !!:ok:
حقیقتش بنده با این قالب بندی و حصار کشی ها موافق نیستم :Ghamgin:
همینکه شعر روون و متوازن باشه و با مخاطب ارتباط برقرار کنه از نظر بنده کافیه:ok::hamdel:
منتظر دست نوشته ی کلاس آشپزی و شعر های جدید هستیم:ok::Gol:
شاد و سلامت باشید :Gol:
یا علی

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

خوب بفرمایید این شعر بنده واین هم نمکدان شما لطفا" همه را به قالب مسمط تبدیل کنید (مطمئنم که از شما بر میآید آنهم به بهترین شکل)

آن قسمت قرمز هم که نوشته اید ادبیات باز جو ها خوب عادت شده از بس تکرار شده

کلاس آشپزی و قورمه سبزی هم انشاءالله در کلاس آشپزی سایت که یکی از بزرگواران چند وقت پیش افتتاح کردند . منتتظر قالب مسمط شعر هستم !!!!:Kaf:

................................................................ حق یارتان :roz:...................................................................................

این شعرو اون اولا که عضو اسکدین شدم،سرودم ،برای "آشنای قریب" که با رفتار و برخورد دلجویانه و مهربانانش باعث دلگرمیم شد تشویقم کرد که نا امید نشم و به جوابام برسم،میخواستم دیگه نیام اگه ایشون کمکم نمیکردن من هرگز نمیموندم، این پیغامیه که اون موقع برای "آشنای قریب" گذاشتم:

نقل قول:
تاریکیها کم کم روشن میشوند
من نردیک تر میشوم به خاطرات قدیم
نماز شبی که با صفا میخواندم
اسطوره نماز اول وقت بودنم
منم من
دختری که مدتهاست زیر خاکهای شک و تردید دفن شده بود
شاید تمام بشود فصل سیاه تاریکیها
اینک رستاخیز من شاید رسیده است

خودم همین الان سرودم از خوشحالی زیاد


امیدوارم ،شاید دارم به جواب نزدیک میشم

سلام و درود بر برو بچه های ِ:Gol:
خوب هستید:Gol:

••ostad••;110196 نوشت:

خوب بفرمایید این شعر بنده واین هم نمکدان شما لطفا" همه را به قالب مسمط تبدیل کنید


چطور دلتون میاد شعر به این خوشگلی و نازنینی رو بدید دست این جلاد (قضاوت):khaneh:

••ostad••;110196 نوشت:
(مطمئنم که از شما بر میآید آنهم به بهترین شکل)

عجب هندونه ای خوشمزه است:Nishkhand: تنهایی نمی خورم بچه ها شما هم بفرمایید:khaneh:

••ostad••;110196 نوشت:
آن قسمت قرمز هم که نوشته اید ادبیات باز جو ها خوب عادت شده از بس تکرار شده

می دونین این بخش نوشته هاتون بنده رو یاد چه کتابی انداخت:Cheshmak:

خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی :Nishkhand: دلیلش رو نمی دونم ولی خوب این توذهنم متبادر شد:Narahat az: :Khandidan!:

••ostad••;110196 نوشت:

. منتتظر قالب مسمط شعر هستم !!!!:Kaf:

زیاد منتظرتون نمی زارم :Cheshmak: ولی باید قول بدید حالا که تو نمک های ما غوطه ور شدید تنهامون نذاریناااااا:hamdel::Gol:

بفرمایید اینم قالب مسمط شعرتون :ok::hamdel:

حسمم بگم اولش :Nishkhand: خب الان از باشگاه اومدم ! کلی تمرین کردم ! شامم نخوردم و حسابی خستمه:ok: ولی فرمایش سرکار استاد نباید زمین بمونه:hamdel::Gol::Mohabbat:

تقدیم به سرکار استاد و همه ی اونها که طبع شاعرانه دارند:Gol:(ویرایش شعر سرکار استاد که در کلاس سوم دبستان سرودند:Narahat az:)

***ابیات صورتی رنگ از حقیره*** :Nishkhand:

الهی سینه ای ده گرم و سوزان
درونش را دلی ده پرتو افشان
در آن دل ذره ای از نور قرآن را بتابان

الهی دیده ای ده پاک و روشن
مرا اندیشه ای ده همچو توسن
عنایت کن بماند پاک و روشن
:ok:

دو بال علم وتقوا را عطا کن
در اوج معرفت من را رها کن
تمنا می کنم حاجت روا کن:ok:

مرا مغروق آن بحر بلا کن
به منت بار الها تو چه ها کن
در آخر باز مرا در اوج رها کن

بکن در حق من هر آنچه خواهی
رضایم بر رضایت چون الهی
دگر وقت مسواک و خواب است! آخی ، الهی (اینم نمک شعرتون:khaneh:) :Khandidan!: :Khandidan!:

******

بچه ها گوش به زنگ باشید :Cheshmak: یه دست نوشته می خوام بزارم توووووووووپپپپپپپپپپ :ok: :Gol:
می خوام بتروکنممممممممممم:hamdel::Gol:

شاد و سلامت باشید:Gol:

یا علی

قضاوت;110214 نوشت:
الهی سینه ای ده گرم و سوزان درونش را دلی ده پرتو افشان در آن دل ذره ای از نور قرآن را بتابان الهی دیده ای ده پاک و روشن مرا اندیشه ای ده همچو توسن عنایت کن بماند پاک و روشن دو بال علم وتقوا را عطا کن در اوج معرفت من را رها کن تمنا می کنم حاجت روا کن مرا مغروق آن بحر بلا کن به منت بار الها تو چه ها کن در آخر باز مرا در اوج رها کن بکن در حق من هر آنچه خواهی رضایم بر رضایت چون الهی دگر وقت مسواک و خواب است! آخی ، الهی (اینم نمک شعرتون) ****** بچه ها گوش به زنگ باشید یه دست نوشته می خوام بزارم توووووووووپپپپپپپپپپ می خوام بتروکنممممممممممم شاد و سلامت باشید

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

عالی بود جناب قضاوت :Gol: اما منتظر آن روزم که یکی از شعرهای شما را به جند قالب مختلف منشور وار تبدیل کنم .

................................................................... حق یارتان :roz:........................................................

تمام عمر خود را شمردم
به ساعت، دقیقه و ثانیه
در این قسمت گری سهم من فقط ثانیه بود
تا اندیشه کنم که دل ببندم یا نه!
دقیقه دلبستگی فرا رسید
واینک عمری است که من دل داده به ندیده ات
این همه، دیده نمیخواهد!!!

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
راستش واسه شهادت حضرت زهرا(س)نوشتم ویرایشش طول کشید
ای فاطمه سر تا پا قامت می بندم
به حرمت حضورت
پاک
و سبز
و
نورانی
هر کجا باشی
بر هر واژه
و
کلامی از من که بساط حضور پهن کنی
دنیای من را ساخته ای
و دنیایی که تنها و خسته است
ای بانوی آب و آینه
دست های مرا بگیر
دست هایی که در آشوب بازار زمانه
هی رها می شود
سایه ات را سایه حضور من کن
مادری کن
دعایم کن
که در این زمانه محتاج دعای توام

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
ساعت هامنو رو روی یک ساعت و دقیقه و ثانیه میزان کنیم
آن ساعت قرار
و آی عشق ادرکنی
درخت آیا در فصل سرما سوز بیداد به روزگار
برگ ریزان فصل همیشه برف و باران عادت خواهد کرد
درخت آیا همیشه در خواب طبیعت باقی خواهد ماند
تو گویی افسون خواب به تلنگری آشنا چون ترانه بهار می توان باطل کرد
تو ای بهار
تو ای دوباره بر خاستن از سرما سوز ترین فصل غفلت
برآی از
بهشت یاد های زیر سلطه
راهمان باز است
و او می آید
عزیز دل او می آید
او می آید

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
واااااااااااااااای من چقدر خوشحالم :khaneh:
فعلا تیر ویرایش جناب قضاوت به بنده نخورده:Khandidan!:
ولی می دونم اگه بخوره بد می خوره:Moteajeb!:
بعد خودم و نوشته هام افسرده میشیم:Ghamgin:
اون وقت باید بره از خوده کوه نمک مثل کوزت نمک بیاره :Gig:
تا شاید
منو
و
نوشته هام از افسردگی خارج بشیم
پس فعلا خوشحال باشم تا بعد:Mohabbat:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
سو سو کنان کشیک شبانگاه می کشم
چون کار گر به شانه خط شهاب ها
در کهکشان سراسر شب که می کشند
همسایه با صدای دل عاشقان ماه
خیل پلنگ ها
همه شب آه می کشم
رنگ غروب
بر رخ مغرب می زنند
در شرق شوم
سحر گاه می کشند
آوار درد
پشت دلم را شکسته است
آری
با دیدن من آینه آه می کشد

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
جناب قضاوت می دونم نوشته هام زیاد خوب نبود :Moteajeb!:
اما اگه روشون نمک بریزی :jangjoo:
می دونی که شیلنگ آب رو برمی دارم روی نوشته هات تا از نمکشون چیزی نمونه :shadi:
وای ببین چقدر بچه بدی شدم :deldari:
بد که می نویسم تهدیدم میکنم :gun::gun::gun:
نو بر والا:khandidani:
به این میگن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:vamonde::vamonde::vamonde:
راستی چی میگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:yes::yes::yes::yes::yes:
بهتره برم دیگه:khoshgel::khoshgel::khoshgel:

مي آيي !؟ولی !!

تشنه تشنه

مي نشيني

يك پياله اشک .............................................

سیر مي شوي

مي روي !؟..........................................................

قضاوت;110149 نوشت:
خوب با تمام تعاریف و مثال ها !! نمیشه که سه خط یک قالب باشه و بقیه اش یه قالب دیگه !! حقیقتش بنده با این قالب بندی و حصار کشی ها موافق نیستم همینکه شعر روون و متوازن باشه و با مخاطب ارتباط برقرار کنه از نظر بنده کافیه

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

خوب یک سؤال جناب قضاوت !

لطفا" توضیح بدهید که چرا ما نتوانیم قالب شعری جدید ایجاد کنیم ؟

مثلا" شعر بنده که مصرع اولش مسمط وبقیه ی مصرعهاش هم از غزل گرفته تا....
را به عنوان خلقی جدید از شعر مثلا"مسمای قصزل ننامیم ومعرفی نکنیم؟

همیشه که نباید تابع و پیرو مطلق بود گاهی هم کمی خلاقیت تحولاتی ایجاد میکنه!!! مثل همین اشعار موجود مخصوصا" وقتی شما نمکپاش به دست میگیری !


......................................................................... حق یارتان :roz:...........................................................................

سلاممممممممم بر عزیزان اسک دین
بلههههههههه من درین تاپیک شعری قرار دادیم که بسیاررررررررررررررررررر مورد استقبال قرار گرفت
دوستان درخواست داشتند ی مطلب دیگه هم بذاریم(به این میگن اعتماد به نفس کاذب در حد تیم ملی)
منم یکی دیگه از مطالب وبلاگم رو اینجا میذارم
امیدوارم خوشتون بیاد

شباهت دختر و پسر به پری و دایناسور

ميدونيد ما اينجا فقط حقيقت رو بازگو ميكنيم ولي با اندكي چاشني خاليبندي اما بر ما خرده نگيريد چرا كه دروغ هناق نميباشد كه در گلو گير كند و در ضمن 000001% حرفاي ما راسته راسته
اما ميرسيم به اين حقيقت كاملا روشن كه به قول امروزي ها پسر خوب مثلدايناسور مي مونه و الانم نسلش منقرض شده حالا نكته ش اينجاس كه بابا حداقل از اون نسل دايناسور يه كروكديلي سوسماري مارمولكي يا حتي همون استخوناش مونده اما اين پسر خوب كاملا قحطي زده
فقط يه مجنون بود كه طبق اخرين اطلاعات( جان ما به اين نظامي نگيد تنش تو گور ميلرزه بدبخت اخه جنس اين مردا رو نشناخته بود) حالا خلاصه طبق اخرين اطلاعات كاربردشكافي مجنون بالاي قبر شيرين فوت كرده ليلي تو قبر نبوده تازه بي بي سي اعلام كرده كه:مجنون خودش ليلي رو كشته پدر سوخته تا با اين تهمينه ازوج كنه بعد ليلي اقش كرده در جا مرده .
يه دونه هم فرهاد بود كه اونم تازه تازه تازه با اين خسرو فلان فلان شده دستش تو يه كاسه بوده توي اين كوه بيستون يه معدن گنج بوده الكي شيرين و بهونه كردن رفتن خلوتي گنج و كش برن ولي خوشم اومد اين پيرزنه دورشون زد همچين با بيل بود تبر بود داس بود چي بود خلاصه هنوز اخبار دقيقي در اينباره به دست ما نرسيده خلاصه كوفوند رو سر اين فرهاد واينا ديگه
اين يوسفم كه تو پارتي گرفتنش ....چه دورو زمونه اي يه هاهاها
دختر خوبم كه مثل پري ميمونه از همون اولشم تو قصه ها بوده و بس يعني كلا وجود نداشته
حالا اينجا حس دختر بودنم گل كرده نمي خوام دست اين شيرين و ليلي و تهمينه رو رو كنم كه اين شيرين تو قبر نبوده كجا رفته بوده لپ كلام كلا وجود نداشته و نداره ديگه خلاص به قول شاعر گفتني:گر بميرد دختري بر قبر رويد گلي/گر بميرن دختران عالم گلستان ميشود. حالا ببين اين گل پسرا چه جوري اخماشون رفت تو هم ميدونم زندگي بدون وجود گل ما دخترا به كامتون زهر ميشه حالا خودتونو نگران نكنيد فعلا كه همچين نشده

با آرزوی موفقیت
یا علی

با سلام و احترام خدمت تمامی کاربران گرامی

دوستان لطف کنند بنا بر درخواست جناب قضاوت در این تاپیک فقط دست نوشته های خودشون رو قرار بدن و از کپی و پیست کردن خودداری کنند .

تا ما به خاطر حذف پست ها شرمنده دوستان نشیم. :Gol:

با تشکر

موفق و پیروز باشید در تمامی مراحل زندگی؛

سلام خدمت دوست گرامی آذر بانو :Gol:
شما از کجا معلوم کردین که شعر کپی پست هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه شعر خودتونه :Graphic (47):
یا اگه معلوم کردین از شاعری دیگه هست
لطف کنین بگین تا ما هم بدونیم
:!!!::!!!::!!!::!!!:

با سلام و احترام خدمت کسری عزیز

دیشب جناب قضاوت پیام فرستادند (من تقصیری ندارم :Nishkhand:) که این شعر از وبلاگ زیر برداشته شده : http://theendlessway.blogfa.com/90014.aspx کپی پیست هست و باید حذف بشه؛

اگر وبلاگ خودتون بوده و شعر از خودتون هست بفرمایید تا شعر رو از حالت حذف برگردونم .

موفق و پیروز باشید؛ :Gol:

سلام خدمت جناب قضاوت
لطف دارین شما که پیام میدین به دیگران تایپیکها رو حذف کنن خودتون شخصا اقدام کنیین حرفی نیست
دیگه نرین این همه راه

از این که به بلوگفام سر میزنین و آمار میگیرین ممنون
شما گفتین دلنوشته نگفتین مال کسی دیگه باشه یا مال خودمون
دلنوشته دوستمه چه فرقی میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام و درود بر برو بچه هاي ِ :Gol:
خوب هستيد:Gol:

يه تشكر ويژه از سركار گل گيسو كه اين متن زيبا رو در اختيارمون گذاشتند:Gol::Kaf:

اهورانی;110700 نوشت:
واااااااااااااااای من چقدر خوشحالم :khaneh:

تشكر مي كنم بابت دست نوشته هاي زيباتون سركار اهوراني :Gol::Kaf:

انشالله كه هميشه خوشحال باشيد:Gol:

اهورانی;110700 نوشت:
فعلا تیر ویرایش جناب قضاوت به بنده نخورده

تعبير تير براي ويرايش نمكي جالب نيست :Cheshmak:بفرماييد دست نوازش ويرايش :Nishkhand: ما ويرايشمون مهربونه :Mohabbat:

اهورانی;110700 نوشت:
ولی می دونم اگه بخوره بد می خوره
بعد خودم و نوشته هام افسرده میشیم:Ghamgin:

نه اينجوري نيست ! عليه نمك يد دار تاپيك تبليغات سوء و منفي كردند :Nishkhand:

اهورانی;110700 نوشت:
ون وقت باید بره از خوده کوه نمک مثل کوزت نمک بیاره :Gig:

كوزت شدن سعادت مي خواد كه بنده ندارم:Nishkhand:

اهورانی;110700 نوشت:
اما اگه روشون نمک بریزی :jangjoo:

قضاوت دلش به جان شيرين خوش است :Nishkhand: جونشو نگيريد:khaneh:

اهورانی;110700 نوشت:
می دونی که شیلنگ آب رو برمی دارم روی نوشته هات تا از نمکشون چیزی نمونه

اونوقت چه انسان نگون بختي پول يارانه ي آب رو بايد بده :Cheshmak::Nishkhand:

اهورانی;110700 نوشت:
وای ببین چقدر بچه بدی شدم :deldari:

اسمتون در قسمت بدهاي تاپيك ياداشت شد:Nishkhand:

نمك ها رو جمع كنيم بريم سراغ انتقاد يكي از دوستان بزرگوار:ok:

kasra;111313 نوشت:
سلام خدمت جناب قضاوت لطف دارین شما که پیام میدین به دیگران تایپیکها رو حذف کنن خودتون شخصا اقدام کنیین حرفی نیست دیگه نرین این همه راه از این که به بلوگفام سر میزنین و آمار میگیرین ممنون شما گفتین دلنوشته نگفتین مال کسی دیگه باشه یا مال خودمون دلنوشته دوستمه چه فرقی میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با توجه به پست يك همين تاپيك و توضيحاتي كه در ادامه داده شده قضاوت با كاربران محترم:Gol: :Ghamgin:

شاد و سلامت باشيد :Gol:

يا علي

سلام و درود:Gol:
خوب هستید بچه ها:Gol:


یه دلنوشته تقدیم به دوستان :ok::Gol:


گاهی آنقدر از دست دنیا به ستوه می آیم که نفس کشیدن از هوایش برایم نفرت انگیز است:Sham:

می خواهم نفسم را حبس کنم !! آنقدر نفسم را حبس کنم تا راهی بسوی آزادی و پر کشیدن بیابد:Sham:

به راستی چقدر انسان تنهاست ! چقدر ما غریب و تنهاییم در این دنیا و در این مسیر ! چقدر مسئولیت ما سنگین ! خدایا کمک کن !. کمکم کن تا امانتی را که بر دوش من گذاشتی به سلامت به دستت برسانم:Sham:

شاد و سلامت باشید:Gol:

یا علی


سلام و درود بر سرکار استاد:Gol:
خوب هستید:Gol:

شرمنده اگر دیر پاسخ می دم مشغله زیاد شده این روزها متأسفانه زیاد فرصت نمی کنم به تاپیک برسم :Ghamgin:ولی قول می دم که یه حال اساسی بهش بدم:Nishkhand:

••ostad••;110988 نوشت:


لطفا" توضیح بدهید که چرا ما نتوانیم قالب شعری جدید ایجاد کنیم ؟

راستش چه عرض کنم سرکار استاد!! شما خودتون در بطن و متن جامعه و اجتماع هستید و از این مسئله آگاهی دارید که ارزش ها و باور ها یی که در قالب های مختلف ادبی به شکلی زیبا توسط هنرمندان خلاق فرهنگ و ادب پارسی به مردم عرضه می شد در حال نابودی است:Ghamgin:

بنده خودم رو مثال می زنم بعنوان یک جوان نسل سومی آنچنان که باید و شاید با ادبیات فارسی آشنایی ندارم و مانند سایر هم نسلانم با آن غریبه هستیم:Ghamgin:

در عصر و دوره ای که هر متن بی معنی و بدور از اخلاقی را شعر می نامند نفس کشیدن برای شعر ها و قالب ها اصیل ادبیات پارسی بسیار سخت و دشوار شده است:Sham::ok::Gol:

••ostad••;110988 نوشت:

مثلا" شعر بنده که مصرع اولش مسمط وبقیه ی مصرعهاش هم از غزل گرفته تا....

شعر زیبای شما که در آن برهه و دوران زندگی سروده اید قابل تحسین است:Gol: و از نظر حقیر هر متنی که زیبایی و ظرافت و لطافت ادبی داشته باشه شایسته تقدیر و توجه و عنایت است:ok:

در عصر معاصر تقریباً جایی برای قالب ها ی شعری نیست!! شاعران روشن فکر قید و بند ها رو نمی پذیرند و آزاد و رها می سرایند :ok:

••ostad••;110988 نوشت:
را به عنوان خلقی جدید از شعر مثلا"مسمای قزل ننامیم ومعرفی نکنیم؟


پیشنهاد جالبی است :ok:

••ostad••;110988 نوشت:
همیشه که نباید تابع و پیرو مطلق بود گاهی هم کمی خلاقیت تحولاتی ایجاد میکنه!!! مثل همین اشعار موجود مخصوصا" وقتی شما نمکپاش به دست میگیری !

سرکار استاد همونطور که خودتون از نزدیک شاهد هستید ما دانشجویان از هفت دولت آزادیم:Khandidan!: قالب و اینا که چیزی نیست:Nishkhand:

شاد و سلامت باشید:Gol:

یا علی

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
دوستان و جناب قضاوت سلاااااااااام
آخه بچه ها شما قضاوت کنید ویرایش کردن نوازش دار ه
که جناب قضاوت گفتن
راستی یه کوچو لو دلم شکست
بین بچه های بد:Moteajeb!:
حالا من مثلا از شما دلجویی کردم
شما چرا جدی گرفتین:khaneh:
به هر حال من پای بند به تمام حرفهایی هستم که گفتم و اصلا هم
ازشون عقب نمی کشم:jangjoo:
حالا یه چندتا مطلب بزارم
جناب قضاوت هم احتمالا خوشحال میشن

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
دلم انفجاری است بمبم تو باش
در بسته ام پلمپم تو باش
مرا کشف کن گرچه دور از توام
بیا کریستف کلمبم تو باش
میگم واقعا باید برم روی طنزم کار کنم نه بچه ها:Gig:
جناب قضاوت بیش تر از این از من بر نمیاد :kharej::kharej::kharej:
راستی می دونی ویرایش برابر با:jangjoo:

چه اسفند ها
چه اسفند ها
دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی
که گفتند
این روزها می رسی از همین راه

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
من با لحظه
لحظه قلبم با تو حرف می زنم
گاهی وقت ها می توانم تا سوسوی ساده ی یک ستاره اوج بگیرم
گاهی وقت ها می توانم تا درونی ترین لحظه زمین پیشروی کنم
گاهی وقت ها خودکارم می نویسد و همین جور
بی هوا سطر به سطر حیران می کند
که این همه پرنده
رنگین کمان
گیاه
و تو را
با مغزم درک میکنم یا با لحظه
لحظه قلبم
همین اوقات است که این قدر بی تاب می شوم
که گمان میکنم
در وقتهای عمیق
یک رویا به سر می برم

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن
در این دنیای رنگ رنگی
به هر گوشه به هر جایی رنگ بی رنگیست
به هرکس می رسی رنگی
و تو دلتنگ این رنگی
چو دست را می بری
به هر نیاز سویش
کف دست تو هم رنگیست
به دست رنگی
تو رنگی
زمان رنگی
و
یار رنگی
دلت رنگی
سرت رنگی
همه رنگیست
جز رنگ سیاه سایه ات
به خود گویی که آیا
سایه هم رنگیست

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن
ساعت هامون رو روی یک ساعت و دقیقه و ثانیه میزان کنیم
آن ساعت قرار
و آی عشق ادرکنی
دیگر از خستگی های نادانی خسته شده ام
می خواهم از عبور آخرین نگاه به گل لبخند
کودکی نزار که هیچ نداشت
هیچ
خویش را برسانم
به دوباره آغازی که تویی
تو شاد باش لحظه های صلابتی
پایان غم هایی که خود برای خود ساخته ام
می خواهم با نشستن در عصر گاه روزهای انتظار
از اهالی خداحافظی باشم
آنان که با جهل و غفلت
برای همیشه قهرند

یا مهدی فاطمه ادرکنی

سلام و درود بر برو بچه های ِ :Gol:
خوب هستید:Gol:

اهورانی;111965 نوشت:
جناب قضاوت هم احتمالا خوشحال میشن

با این همه تهدیدی که جناب قضاوت شده !! مگه جرأت می کنه خوشحال نشه :Khandidan!: :Khandidan!:

اهورانی;111971 نوشت:
جناب قضاوت بیش تر از این از من بر نمیاد

خودتون رو دست کم نگیرید:Narahat az: خواستن توانستن است:ok::Gol:

اهورانی;111971 نوشت:
میگم واقعا باید برم روی طنزم کار کنم نه بچه ها

ادم باید در همه ی زمینه ها رو به جلو حرکت کنه:ok: شما استعدادش رو دارید پس ادامه بدید :ok:

بنده هم با ویرایش مهربون و نمک در خدمتتون هستم:Nishkhand:

شاد و سلامت باشید:Gol:

یا علی

منتقد;111987 نوشت:
جوانی ام به هوای تو بی خیال گذشت
ز عمر وعده ی تو سالیان سال گذشت
به بی خیالی خود هرشبانه می خندم
شبانه های من اینگونه بی خیال گذشت
هزار حرف گره خورده ماند در دل من
و دست وپنجه دل خسته در جدال گذشت
چقدر پرسش من بی جواب ماند از تو
چقدر تاب دل آرام وبی سوال گذشت

.........

:Shekastan Del::geryeh:


سلام و درود

باز هم که پست کپی پیستی داریم:Ghamgin:

زبونمون مو در آورد بسکه تذکر دادیم!!!!

این همه تاپیک برای کپی پیست موجوده ! این یکی رو خواهشاً اجازه بفرمایید دست نوشته ی خود بچه ها باشه:Narahat az:

شاد و سلامت باشید

یا علی

نقل قول:
باز هم که پست کپی پیستی داریم:ghamgin:

زبونمون مو در آورد بسکه تذکر دادیم!!!!

این همه تاپیک برای کپی پیست موجوده ! این یکی رو خواهشاً اجازه بفرمایید دست نوشته ی خود بچه ها باشه

شاد و سلامت باشید


سلام

ببخشید، آخه جزئی از گوشت و پوستم شده، همیشه زمزمش میکنم، دستنوشته نیست ولی با قلب سرشته که هست
اگه بازم ناراضی هستین بگین حذفش کنم

منتقد;112219 نوشت:

سلام

ببخشید، آخه جزئی از گوشت و پوستم شده، همیشه زمزمش میکنم، دستنوشته نیست ولی با قلب سرشته که هست
اگه بازم ناراضی هستین بگین حذفش کنم



سلام علیکم
منتقد بزرگوار با تمام زیبایی شعرتون ولی چون این تاپیک صرفا دست نوشته های اسک دینی های بزرگوار هست مجبور به حذف پستتون شدم
انشالله که دست نوشته بعدی که از خودتون هست جزو زیباترین کارهایی باشه که در این تاپیک میخونیم:Gol:
و من الله توفیق


دست نوشته اي در قالب مناجات:
عهدي كه در سرسراي دلم با تلالوء جميل نامت بستم هنوز هم مستدام است، باشد كه مرا به درگاه جمال ملكوتيت راهي باشد.
مرا برگزيدي تا تو را بيابم تو را برميگزينم تا لياقت يافتنت را داشته باشم.
مرا به شرافت بهترين خلقت زينت دادي تورا به زينت احسن الخالقين ياد ميكنم.

انشاءالله تكميل بشه...

اینجا گشتارگاه زندگیست گریه کردم که میدانم هیچ چشمی برمرگ من نمیگریدباز هم خواهم نوشت ،نمیدانم دیگر نخواهم نوشت،نمیدانم خدایا خودت از همه چیز باخبری اینجا دیگر زمین نیست برزخ بی پایان است آش پشت پا ته گرفته و من همچنان میسوزم...
فرزانه

سلام و درود بر بروبچه های ِ :Gol:
خوب هستید :Gol:

متأسفانه به دلیل مشغله نتونستم زیاد به تاپیک سربزنم :Ghamgin: ولی تو این هفته جبران می کنم:Gol::ok:

فرزانه;110886 نوشت:
مي آيي !؟ولی !!

تشنه تشنه

مي نشيني

يك پياله اشک .............................................

سیر مي شوي

مي روي !؟..........................................................


ویرایش مهربون :Mohabbat:شعر سرکار فرزانه که بهشون قولش رو داده بودم :Gol::ok: امیدوارم که خوب شده باشه:Gol:


می آیی , ولی !...
تشنه , تشنه !...

می نشینی , ولی ! ...
بی قرار , بی قرار !...

یک پیاله اشک , ولی! ...
با عطش , با عطش! ...

می روی , ولی ! ...
انتظار , انتظار :Sham:


منتظر نمکدون این هفته باشید:Nishkhand: یه چیز اساسی اماده کردم :Cheshmak::Gol:

شاد و سلامت باشید:Gol:

یا علی

سلام تو اين وانفساي كپي پيست اين شعر كپي برداري شده هم از من:

آي قضاوت چطوره احوالتون
غم نشينه روي تاپيكهايتون

تو انجمن پستهاي تو تك شده
راستي بگم دلم براش تنگ شده

نمك نمك ريخته همينطوري توش
دست مريزاد يه كم ديگه بريز روش

گير نمياد نگرد هيچ جا نيست
پستهاي اينچنيني بيست بيست

اينها رو گفتم شايدخوشحال شدي
فكر نكني كه خيلي اوستا شدي :Nishkhand:

ميگم تاپيك آخريه چي شد؟
دست نوشته كه نبود،پيدا شد؟


بنده خدا چقدر نوشت ممنوعه
كپي پيست رو ميگم ديگه معلومه


اما كسي به حرف تو گوش نداد
كپي پيستها انگاري كه هي ميزاد


پكر نشو خودم برات ميذارم
دست نوشته پا سر دارم

سلام و درودي به گرمي عشق مادري :Gol:
خوب هستيد بچه هاااااااااااااااااااااااا:Gol:
بزرگتر ها هم خوب هستند:Cheshmak:

امروز همونطور كه مستحضريد و اطلاع داريد روز مادر و روز زن هستش:Gol: گفتم حالا كه سر مادران سايت و زن ها ي سايت داره بي كلاه مي مونه:Nishkhand: لااقل كمي نمك مهمونشون كنيم :Nishkhand::Gol:

هر ماه مي ديدم در برنامه هاي تلويزيوني مختلف از مردم در مورد اينكه يارانشون رو در چه اموري مصرف كردند سئوالاتي پرسيده مي شد!! جواب سئوال اين ماه ميشه ::Cheshmak:
براي خانم عيدي خريدم و براي مامان عيدي خريدم:Nishkhand:

حالا آخر ماه قبوض با نسيم بهاري خدمت برسند !! برا مامان و خانم عيدي خريدم حاليشون ميشه يا نه خدا مي دونه:khaneh:

بي صبرانه منتظر روز پدر هستيم و جبران مافات مي كنيم اين دروازه به اون در :Nishkhand:

تو پاتوق سركار مريم يه دسته بندي جالبي انجام دادند ببينيد ::Cheshmak:

maryam;114088 نوشت:
برای این مادران بالفعل دنیا دنیا آرامش از سوی خداوند خواستارم

maryam;114088 نوشت:
دعا میکنیم برای تمام مادران بالقوه سایت

بالقوه و بالفعل !! (تقسيم جالبه:Kaf:):khandeh!:
خوب همه دخترا تو اين دسته بندي جاي مي گيرند و با اين تفاسير بنده بايد براي آبجي كوچيكمم تا معرض نشده !! برم يه هديه اي بگيرم تازه آبجي كوچيكه حتما كيك و شمع هم مي خواد:Nishkhand:

سركار ياس مدينه هم يه نقل قولي كردند نمي دونم از كي ولي خودشون هم دليلش رو متوجه نشدند :ok: :

یاس مدینه;114069 نوشت:
به دلیل تورم وگرانی اجناس امسال روز زن یوم الشک اعلام شد!

به هرحال خدا خيرشون بده كه به روز اكتفا كردند:Cheshmak: !! چون اگر مثل ساير چيز ها !! دهه يا هفته اي زن اعلام مي كردند فشار غيرقابل توصيفي به آقايون وارد ميومد :Nishkhand:

استاد عرفان از بچه ها خواستند تو اين روز : :Cheshmak:

عرفان;113994 نوشت:
حرف دلتون رو بگید و لطفا آرمانی آرزو و دعا نکنید.

ما زنده ايم به همين آرمان و اميد و آرزو وگرنه توي دلمون چيز هاي خوبي پيدا نميشه:Cheshmak:

ما نان را به اين اميد خوريم كه از خواب بيدارمون كنند ببينيم قيمتش دوباره مثل اول شده:Nishkhand::khaneh:

فرزانه;112672 نوشت:
اینجا كشتارگاه زندگیست گریه کردم

اي بابا :Cheshmak: اينجا دست نوشته هاي بچه هاست :Nishkhand: اگر كشتارگاهه حتماً دست بنده هم به خون همه آلوده است:khaneh:

هر كسي پاشو اينجا بزاره سرش به باد ميره:Nishkhand: قاتلمون هم كردند

مدیر اجرایی;112377 نوشت:
انشاءالله تكميل بشه...

مسئوليت تكميلش بر عهده ي بروبچه هاي تاپيك دست نوشته هاست يا ... :ok:

مي دونين جناب مدير اجرايي تفاوت و مزيتي كه قلم شما داره اينه كه اون انتهاش يه پاكن داره:Nishkhand: معمولا هم شما طوري مي گيريد دستتون كه اون پاكنه رو به پايينه :Nishkhand: به همين دليل اون قسمتيش كه براي نوشتنه در حقش اجحاف شده و از دستتون شاكيه :khaneh:

اگر به اين قسمتش عنايت بيشتري بفرماييد هم اون خوشحال ميشه هم ما محظوظ مي شيم و استفاده مي كنيم:hamdel: :Gol:

محمد;113580 نوشت:
آي قضاوت چطوره احوالتون غم نشينه روي تاپيكهايتون

داش ممد نداشتيما :Nishkhand: نمكت بوي سياسي ميده :Nishkhand: :Gol::Kaf:

اينو براي كدوم يك از شخصيت ها سياسي سرودند :Cheshmak: فك كنم از سبزي ها بود:Nishkhand:

بابا بنده جوونم 25 تا بهار رو بيشتر نديدم سياسيمون نكنيد هنوز آرزو داريم:Nishkhand:

چه مي شه كرد :Cheshmak: :Nishkhand:

شاد و سلامت باشيد:Gol:

يا علي


قضاوت;114175 نوشت:
داش ممد نداشتيما نمكت بوي سياسي ميده اينو براي كدوم يك از شخصيت ها سياسي سرودند فك كنم از سبزي ها بود بابا بنده جوونم 25 تا بهار رو بيشتر نديدم سياسيمون نكنيد هنوز آرزو داريم چه مي شه كرد شاد و سلامت باشيد يا علي

سلام
اصلا تریپ ما به این حرفا میخوره!!!!!
هرچی فکر میکنم اسم شاعر یادم نمیاد اول شعرش اینه:
آی جماعت، چطوره احوالتون

قربون اون فهم و کمالاتتون

گردنتون پیش کسی خم ‌نشه

از سربنده، سایه‌تون کم‌نشه

[="Navy"]سلام
خسته نباشید جناب قضاوت،ماشاالله چه نفسی...!
اون پیامی که من نوشتم که معناش واضحه
من ارتباطشو با عکس بالاش نفهمیدم !!:ok:
این جا که جاش نیست ولی میخوام بدونم حالا که امروز یوم الشک هست تکلیف ما چیه؟!!:Gig:
البته ببخشید جناب قضاوت تو تاپیکتون این سوالو پرسیدم ها!این سوال مربوط به بخش احکامه![/]

قضاوت;114175 نوشت:


بي صبرانه منتظر روز پدر هستيم و جبران مافات مي كنيم اين دروازه به اون در :Nishkhand:



روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه اما روز پدر جوراب فروشی ها !


می دونی شباهشتون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!



پس زیاد منتظر نباشین که به انتظارش نمیارزه :Khandidan!::Khandidan!:


kasra;114223 نوشت:
روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه اما روز پدر جوراب فروشی ها !




می دونی شباهشتون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!


پس زیاد منتظر نباشین که به انتظارش نمیارزه :Khandidan!::Khandidan!:




سلام :Gol:
نه من این حرف شما رو قبول ندارم کم لطفی میفرمایین خدمت آقایون جناب کسری :!!!::!!!:
بستگی داره که اون آقا چقدر واسه خانومش ارزش و احترام داشته باشه :hamdel::taghdim:
مطمئن باشین کسی که برای شوهرش و یا پدرش احترام قائل باشه اونو با یه جفت جوراب از سر باز نمیکنه بهترین کادو هارو براش میگیره :hadyeh::keiketavallod:

قضاوت;114175 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : فرزانه اینجا كشتارگاه زندگیست گریه کردم اي بابا اينجا دست نوشته هاي بچه هاست اگر كشتارگاهه حتماً دست بنده هم به خون همه آلوده است هر كسي پاشو اينجا بزاره سرش به باد ميره قاتلمون هم كردند

:khaneh: سلام جناب قضاوت بازم که گل کاشتی خدایش از خوندن مطالب زیبائتان لذت میبرم

منم دلم میخواد بنویسم

ولی خیلی زودتر از اون که دستام حرکت کنه دلم می لرزه و اشک چشم هام رو میبنده

سلام
ابتدا باید از برادر عزیزم قضاوت عذر خواهی کنم اگر نمک نوشته ی من تلخه.این نوشته از پیش نوشته نشده و همزمان اونو تایپ میکنم/بیشتر شاید درد دل کردن با شما دوستان باشه.
----------------------------
و من باز با اشک هایی که دیگر دیده نمی شوند نان خشک را خویساندم و چراغ را خاموش کردم که کودکم نفهمد چه می خورد و خود با دلی سیر از دنیا آن شب سر بر زمین گذاشتم.آن شب خوب خوابم نبرد و چون فردایش از خواب بیدار گشتم دیدم آب در خانه نیست و آب خانه مان را قطع کرده اند.صاحب خانه برای گرفتن اجاره آمده است و جیب ما از تهی سرشار است همچون گذشته.دست هایم از شدت کار در خانه ی دیگران پینه بسته اند و درد میکنند که البته درد این نیست. این دردی گوارا است اما...درد آن است که آن کس که من بعد از خدا امیدم به اوست بگوید که کسی به نان شب در این دیار محتاج نیست و مرا نبیند.و این آن دردیست که خداوند بهتر از همگان میداند که کمر نان شب را شکست .خدایا...
-------------------------------
خیلی حرف دارم دلشو ندارم و البته توانش را.

سلام
قول داده بودم به یکی از دوستان که درد دلهام رو برای خودم نگه دارم اما این دل شکسته دیگه طاقت نیاورد ومن رو به اینجا کشوند.
اویس کوله رحیل بر دوش دارد
می دانی که ؟
اشک های مادرش آبی است که پشت سر مسافر می پاشند
می بینی که؟
اویس بیابان را به قصد تو
به قصد اینکه مسیر تا تو است می ستاید
می شنوی که؟
چشم های اویس مدام میان مانده ورفته ،در گردش است
می شناسیش که؟
اویس بردر خانه توایستاده است
کوله باری از تشویش بر دل داردومنبعی از شوق در چشم.
اما ازخلوت خانه بر می آید که حضوری در آن نباشد
اویس اما روح تورا در لابلای عطر خانه ات می جویت وتو اما عطر اویس را از میان روحی که در خانه جا گذاشته بود می یابی!
آری من هم اویسم، اویسی اما دور از کویت
دور از عطردل آویزت
من اویسم
اما اویسی به فاصله چهارده قرن
اویسی که اگر بیاید وسالی هزاران بار بر دیوارهای مدینه ات سایه شودوبه زیر ستون هایت به نماز بنشیند، عطر تورا نخواهد شنید.
من از اویس غریب ترم پیامبر هر شبم!
روح تو در آن خانه بود اما با خانه من به بعد زمان فاصله دارد.
س مرا غریب خانه ات بدان وشبگردی ام در کوی دیدارت را به پای دوستی ام بگذار ومرا اویس بدان
اویسی دور از خود وبه سوی خود.


سلام:Gol:

شاید بعضی دوستان متن زیر رو که تو تاپیک دیگه ای گذاشته بودم دیده باشن(البته دست نوشته خودمه:ok:) ، ولی خب آوردنش اینجا خالی از لطف نیست! فکر کنم اینجا جای مناسبتری باشه براش!!


زنی که دل خواهر دختر رو شکسته بود ، سرطان گرفت! با خودش یا با خدای خودش بود نمیدونم!
ولی لج کرده بود و درمان رو موقعی پذیرفت که دیگه خیلی دیر شده بود!
دختر وقتی متوجه این موضوع شد ، خام و بی تجربه گفت: خدا جای حق نشسته! انقد زخم زبون و نیش و کنایه بالاخره یه جایی دامن آدمو می گیره!
اون خانم بر اثر بیماری فوت کرد.

یه سال گذشت....
دختر برای فرجه های امتحانات ترمش به خانه برگشته بود!
مادر و پدرش به بهانه های مختلف از خانه میرفتند و بر می گشتند!
روز سوم مادر و پدر رفتند و پدر تنها برگشت. دختر کنجکاو شده بود ولی پدر جواب سر بالا میداد!دختر پدرشو میشناسه و میدونه که حتماً اتفاق بدی افتاده که او اینگونه جواب میده! آخر بعد از کلافگی دختر ،پدر جواب میده که:
-مامانت بیمارستان بستری شده!!!!
-چرا؟؟؟؟؟؟
-هیچی برای چک آپ....
-نه بابا دروغ نگو برای چی؟؟؟؟
-........
-بابا........
-هیچی باید نمونه برداری از غده بشه!!!!

دختر برداشتش از سرطان ؛ مرگ بود... پس تا صبح فردا که قرار بود مادر عمل بشه ، سر سجاده گریه کرد....
حرف دکتر بعد از عمل : غده سفت بود ، احتمال زیاد سرطانی هست!!
دنیا به معنای واقعی دور سر دختر چرخید!همه ی آروزهاش پر کشید!!!ساکت شد و حتی تا چند ساعت اشکش هم در نمیومد تا آروم بشه! با این حالش باید به مادر دلداری میداد و چیزی از حرف دکتر به مادر بروز نمیداد!

چند ماه گذشته مادر شیمی درمانی شده موهاش ریخته!

باورش نمیشد این خودشه که بعد این اتفاق داره نفس میکشه!داره به مادر دلداری میده!
اما به کسان دیگه که میرسه اشکش جاریه و بغضش میشکنه!

تنها مونس و همدمش تو این زمان فقط و فقط خدا و سجاده و قرآن و ائمه بودن!
با این تلنگر دختر رابطش به خدا نزدیکتر شده.....

الان 2 ساله که گذشته و مادر سالم و سلامت در کنار دخترشه!

دختر این جریانو موهبت خداوندی میدونه و با همه ی وجودش شاکر خداشه!

دختر یه تجربه دیگه ای هم از این جریان داره که هر کی که اتفاق شاید نا خوشایندی از نظر ما براش میفته نباید گفت این حقشه به مناسبت گناهی که در حق ما کرده!
شاید این اتفاق برای بالا بردن درجه معنویش ، یا امتحانش باشه!

شاید برای شما هم اتفاق بیفته ، پس انقدر راحت دل نشکنیم!:hamdel:

زندگیتون پر از آرامش:Gol:


شاعر لحظه های بی کسی ام
گفته بودی
که کاری به کار عشق نداری
گفته بودی
دیگر در این زمانه هیچ کس وهیچ چیز را دوست نداری
ودلیلت این بود که روزگار چشم ندارد که تورا یک روز خوشحال وبی ملال ببیند
آری
چه خوب گفته بودی که روزگار هرچیز وهرکس را که دوست تر بداری، حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد، از تودریغ می کند.
تو پس از آن خودت را با همه وجود زدی به مردن
به من بگو ای شاعر سروده های آرامشبخش
به من بگو چگونه این کار را می توان کرد؟
به منی که دیگر پشتم را یارای تاب این همه اندوه نیست اما از زندگی ناگزیرم
به منی که تنها سرمایه زندگیم- اشک هایم را در صندوق خانه قلبم پنهان کرده بودم
واینک چه آشنایند با قرنیه هایم
اما کجاست خلوتی که دور ازنامحرمان پذیرایشان باشم؟
گفته بودی که شعر تازه ات را ناگفته می گذاری
تاروزگار بو نبرد که کاری به کار عشق نداری
اما من اگر این شعر تازه ناگفته ماند
همان روزگار نامراد
خبرش را در آسمانها می پراکند
به من بگو چرا؟
راهی نشان بده ،
چگونه خود را به مردن زنم که حتی روزگار هم بونبرد؟
بگو چگونه دیگر کاری به کار عشق نداشته باشم؟
چگونه؟

سلامممممممممممممم بر همه عزیزان اسک دین
راستش ما بر آن بودیم که اینجا رو تحریم کنیم چرااا؟سوال خوبیه

برای اینکه اینجانب دوتا ست گذاشتم اینجا اما جناب قضاوت نه نقدی نه دستی نه گندی هیچیییییی هیچ کاری به نوشته های ما نداشتند اما مطالب دیگران رو به دقت مورد تحلیل و بررسی قرار میدند
اصلا فک نکنید من حسودماااا اصلاااااااااااااا
برای همین که با جناب قضاوت نیمچه قهریم قصد کرده بودیم نمکمون رو برای خودم نگه داریم
اما چه کنیم که نیتونیم با نفسمون مبارزه کنیم
و اندکی نمک در قالب شعر به مناسبت فرارسیدن ایام الله امتحانات

[indent]میرسد ایام الله امتحان / امتحان ای امتحان ای امتحان
[/indent] تو چه آوردی سر پیر و جوان / امتحان ای امتحان ای امتحان
میکنم بنده،تو را در زمره سربه داران /امتحان ای امتحان ای امتحان
میکنی تو ما را خاک بر سران / امتحان ای امتحان ای امتحان
وه که انیشتن از روی تو گشته نالان/ امتحان ای امتحان ای امتحان

می بری ما را در اسک دین در حالت خفقان/امتحان ای امتحان ای امتحان

میکنند دوستان اینجا خلا ما را جبران/ امتحان ای امتحان ای امتحان

باشد که بعد از تو شویم از رو سپیدان/امتحان ای امتحان ای امتحان

شعر خویش را می بریم رو به پایان/امتحان ای امتحان ای امتحان

موضوع قفل شده است