معنای توکل به خداوند در فرزند آوری و تکثیر نسل

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معنای توکل به خداوند در فرزند آوری و تکثیر نسل
سلام علیکم توکل در فرزندآوری به چه معناست؟ در مورد بچه دار شدن دو مبنا در ذهن بنده وجود دارد  مبنای اول : مطابق با تکالیف دینی، نفقه فرزند شامل خوراک و پوشاک و مسکن و سایر الزامات، بر عهده مرد است. و مرد موظف است نفقه را تهیه کند. پس مرد باید اطمینان عقلایی پیدا کند که می تواند از عهده خرج و مخارج هر دو کودک بر بیاید. اگر چنین اطمینانی ندارد یا گمان بر عدم توانایی دارد، چنین کاری ظلم در حق کودک خواهد بود. به همین جهت، تولد فرزند نیز جزو حقوق شوهر است. یعنی حتی اگر زن اصرار داشته باشد که فرزند داشته باشد، مرد حق دارد که فرزند نداشته باشد. اما اگر مرد دنبال فرزند باشد، زن حق ممانعت ندارد. لذا فرزند داشتن جزو حقوق و تصمیمات مرد است. البته الان در عقد نامه ها معمولا در شروط ضمن عقد ، شرطی آورده میشود که اگر مرد بچه نیاورد یا بچه دار نشود، زن حق طلاق داشته باشد. از این نکته بگذریم به هر حال طبق این مبنا فرزند آوری در صورتی صحیح است که پدر به قدرت اقتصادی خویش اطمینان داشته باشد.   مبنای دوم :   پدر میتواند فرزند بیاورد هر چند قدرت نان دادن هم ندارد. در این مبنا پدر حق دارد بجه بیاورد هر چند فرزندش به دلیل فقر یا بیماری دچار آسیب و ضرر شود.   سوال : توکل کردن بر اساس کدام مبنا صحیح است؟ در روایتی داریم که پیامبر فرموده اند اول افسار شتر را ببند و بعد توکل کن. اکنون اگر مرد بدون داشتن توانایی نفقه دادن به فرزند، اقدام به تکثیر نسل کند، توکل صحیحی خواهد بود؟ در حالی که نفقه جزو واجبات شرعی و مقدمات عقلی پرورش کودک است؟ بعلاوه سیره و عمل عقلا این است که به جیب خودشان نگاه میکنند و به توانایی اقتصادی خود مینگرند و بعد بچه می آورند چون بچه آوردن الزامات و تعهدات اقتصادی لازم دارد چه به لحاظ شرعی و چه عقلی...    
با نام و یاد دوست سلام موضوع فوق جهت تبادل نظر و مشارکت سایر کاربران در حالت نمایش قرار داده می شود. از همه کاربران محترم انجمن دعوت می شود نظرات ارزشمند خود را در این  باره به اشتراک گذارند. پس از ارائه نظرات و در صورت نیاز از حضور کارشناسان محترم نیز بهره مند خواهیم شد. در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
در راستای بحث یک مثال دیگر بزنم مثلا در یمن که تحت فشارهای ظالمانه عربستان و امریکا دچار قحطی شده اند کودکان از گرسنگی دچار سوء هاضمه و مرگ می شوند. در این موارد آیا فرزندآوری درست است؟ بعلاوه در اینجا موانع عقلی دیگری هم مطرح است. مثلا حتی اگر توان اقتصادی برایمان باقی مانده، میتوانیم برای زنده نگه داشتن کودکان و مردم دیگر صرف کنیم.  
عده ای بر این باورند که بهتر است توان اقتصادی خود را برای فقرا و کودکان فقیر موجود صرف کنیم، تا اینکه خودخواهانه کودکان خودمان را تکثیر کرده و توان اقتصادی خود را صرف فرزندان خودمان کنیم. در واقع این کار از زوایای مختلفی قابل بررسی است. میتوانیم این کار را یک نوع خودگذشتگی بدانیم. در واقع فرزند نیاوردیم تا توان اقتصادی خود را صرف زندگی فرزندان دیگران کنیم. میتوانیم این کار را یک نوع وظیفه و دوری از ظلم و خودخواهی بدانیم. گرچه روزی دست خداست اما وظایف ما تابع نشانه های عقلایی است. مثلا مرگ حق است اما ما نباید اسباب مرگ دیگران باشیم. یا نباید مقدمات مرگ دیگران را فراهم کنیم. مرگ حق است اما عاقلانه رفتار کرده و از رفتارهای پرخطر دوری میکنیم.  
در یکی دو سال اخیر، بحران جمعیت در کشور مطرح شده است. اینکه در سالهای آینده، با کشوری سالمند روبرو خواهیم بود. یکی از دلایل عمده عدم ازدواج و فرزند آوری، مسائل اقتصادی عنوان شده است. و این نشان میدهد بسیاری از مردم تابع این اصل بودند که توکل برای فرزندآوری باید به همراه اطمینان اقتصادی باشد و الا توکل صحیحی نیست. اما عموما چنین تفکری توسط رسانه ها، نادیده گرفته میشود.
سلام خدمت شما تصور کنید در یک جامعه، همه مردم ازدواج کنند و هر زوج به طور متوسط چهار فرزند بیاورد. در نتیجه در هر نسل جمعیت این جامعه باید دو برابر شود. اگر در هر نسل جمعیت دو برابر شود،  بعد از ده نسل جمعیت باید هزار برابر شود (دو به توان ده میشه حدود هزار). اگر فاصله هر دو نسل رو سی سال بگیریم میشه هزار برابر شدن جمعیت در هر سیصد سال. با این حساب جمعیت ایران سیصد سال دیگه باید هشتاد میلیارد نفر بشه و ششصد سال آینده بشه هشتاد هزار میلیارد نفر و نهصد سال دیگه بشه هشتاد میلیون میلیارد نفر و الی آخر ... طبیعتاً چنین اتفاقی نمی‌تونه بیفته چون منابع محدودی در طبیعت داریم. بنابراین اگر خود انسانها رشد جمعیت رو کنترل نکنند، یک عامل خارجی میاد و محدودیت رو ایجاد میکنه. یعنی یک عاملی مثل فقر و کمبود مواد غذایی و کمبود امکانات بهداشتی و ... باعث میشه یا مردم از ازدواج و فرزند‌آوری منصرف شوند، یا پیش از سن فرزند‌آوری از دنیا بروند.  در زمانهای قدیم فرزند‌آوری زیاد بود اما بیماریها باعث میشدند که خیلی از مردم به سن ازدواج نرسند، به خصوص مرگ و میر دوران کودکی خیلی زیاد بوده. اما امروزه بهداشت و گسترش پزشکی باعث کاهش مرگ و میر شده. حالا با یک مسئله مواجهیم که اگر نرخ زاد و ولد را کنترل نکنیم به مشکل افزایش رشد جمعیت بر می‌خوریم و اگر نرخ زاد و ولد را کم کنیم، بر می‌خوریم به پیری جمعیت.
طبیعتاً تصور این که همه مردم در راستای تکثیر جمعیت کار کنند و خدا روزی همه را تامین کند با محدودیت منابع سازگار نیست. اگر قرار باشد امروز خدا روزی هشتاد میلیون نفر را در ایران تامین کند، نهصد سال آینده باید روزی هشتاد میلیون میلیارد نفر را تامین کند. خب این امر محالی است و منابع سرزمین ایران جوابگوی چنین جمعیتی نیست.   بنابراین نیاز به تفسیر آن روایات وجود دارد. در یک تاپیک دیگه کارشناس محترم فرمودند که باید به این روایت تخصیص بزنیم و بگوییم که اگر شرایط جامعه فراهم باشد و خود فرد بتواند روزیش را تامین کند، در آن صورت خدا روزی را تامین می‌کند.   یا این که این را یک توصیه مربوط به یک گروه خاص بدانیم.  مثلاً بگوییم که هدف، افزایش جمعیت پیروان یک مذهب خاص است که پس از گسترش جمعیت با گروههای دیگر بر سر منافع رقابت کنند.
سلام  ممنون از توضیحات خوبتون. خوب با توجه به صحبتهای شما  میشه مسئله رو از دو جنبه بررسی کرد. ۱ گاهی اوقات رفع محدودیت منابع محال است. مثل اینکه بگوییم ۱۰۰۰ میلیارد آدم در زمین زندگی کنند و خوش و خرم باشند. ۲ گاهی اوقات رفع محدودیت ها، محال نیست و به تلاش و خواست انسانها وابسته است. مثل اینکه کارشناسان بگویند، ایران ظرفیت ۲۵۰ میلیون جمعیت را دارد. به شرطی که شرایط فراهم شود. مثلا فرض کنید آب خلیج فارس به شکل گسترده شیرین سازی شود و تمام کشاورزی ایران را دگرگون کرده و تمام خوراک و دام و محصولات تبدیلی و حتی پوشاک را تامین کند.... یا مثلا حتی موارد مثال قبلی تامین است اما سیستم اقتصادی، به جای توزیع ثروت و عدالت، به سمت توزیع فقر و تورم می رود. طبیعتا یک عده زیادی در این جامعه قدرت ازدواج و تکثیر نسل نخواهند داشت....حتی اگر کشور جزو پیشرفته ترین کشورها باشد....   در قبال این دو جنبه از مسئله ، ما چه بکنیم بهتر است؟ دو راهکار کلی است : یکی اینکه مثلا کارشناسان شرایط را بررسی کرده و پیش بینی و برنامه ریزی کنند و مثلا بگویند الان فرزند بیشتر لازم داریم یا الان نیاز نداریم و سیاست های تشویقی یا تنبیهی و کنترل جمعیت گذاشته شود. یک راه دیگر واگذار کردن مسئله به تشخیص افراد است. یعنی فرد وقتی به اطمینان مالی و اقتصادی برسد و وضعیت اقتصادی را باثبات بداند، تصمیم به فرزند آوری کند. طبیعتا تلفیق این دو راه خوب است. اما نکته در این راه دوم است : افراد بر چه اساسی تصمیم به فرزند آوری بگیرند یا نگیرند؟      
خوب افراد بر چه اساسی تصمیم به فرزند آوری داشته باشند؟ یک تعدادی صرفا به تشویق های دینی و روایی اتکا میکنند‌. مثلا طلبه ای منبری رفته بود و مردم را تشویق کرده بود، روز بعد فردی آمد و گفت حاج آقا ما دیشب شروع کردیم... یک تعدادی به جیب خودشان نگاه میکنند. و طبیعتا خیلی از مردم در طول تاریخ حداقل معاصر بر اساس همین جنبه تصمیم گرفته اند. یک تعدادی باورهای خاصی دارند و به خاطر همین باورها تصمیم به کنترل نسل خود می گیرند. مثلا میگویند شرایط جامعه خوب نیست و ما توان تربیت و حفظ فرزند را نداریم. برخی می گویند الان این همه گرسنه هستند، ما جیب خود را خرج کودکان یتیم و فقرا بکنیم اولی تر است.    
یک فیلمی در صدا و سیمای ما پخش شد که درباره کودکی بود که مادر و خانواده داشت اما در هند گم شد و خانواده ای در استرالیا او را به فرزندی قبول کرد و در استرالیا بزرگ شد.. او بعدها خانواده خود را پیدا کرد. این فیلم بر اساس یک واقعیت ساخته شده بود. اما تمام فیلم پرداخت شد تا یک پیام بدهد ... در دیالوگی به این مضمون پسر به آن زن می گوید شما نمیتوانستید بچه دار شوید که مرا به فرزندی گرفتید؟ آن زن میگوید من و پدرت میتوانستیم اما نخواستیم. چون جمعیت زمین بیش از اندازه است و به اندازه کافی فقیر و یتیم دارد. پس ما تصمیم گرفتیم همین افرادی که هستند را تامین کنیم و از همین کودکان به فرزندی بگیریم و باری از دوش زمین برداریم نه اینکه باری اضافه کنیم و دیگران همچنان در گرسنگی باشند...
چند سال پیش یک همکاری داشتم که با فرزندآوری میانه خوبی نداشت، ولی چند بچه را به فرزندی قبول کرده بود اما نه حضوری.. ولی بخشی از حقوق خودش را ماهیانه خرج آنها میکرد..   حالا نمیدانم این رویکرد واقعا چه قدر مبنای دینی دارد... اما از جهتی دلایل منطقی و عاقلانه ای دارد.  
نکته ای که من به آن فکر کردم این است که اصولا فرزند آوردن، واجب نیست. از طرفی تامین نفقه فرزند جزو واجبات است. طبیعی است به این گزاره فکر کنیم : مردی که اطمینان عقلایی از توان اقتصادی خود ندارد یا در فقر بسر می برد، طبیعتا نباید فرزند بیاورد. و شاید بتوان گفت کسی که چنین کاری بکند، کار قبیح و شاید حرامی مرتکب شده است‌
به نظرم در اینجا دو تا مسئله داریم: ۱- این که گروهی از مردم معتقدند که بچه روزی اش را با خودش می‌آورد و این دیدگاه را برگرفته از روایات می‌دانند. در حالی که خود روایات می‌توانند نیازمند تفسیر و تخصیص باشند.   ۲- سیاستهای افزایش جمعیت که در سالهای اخیر در کشور اجرا شده. در این مورد می‌توان به دلایل اتخاذ این سیاستها، نتایجشون، شیوه‌های اجرای اونها و ... پرداخت.
فروردین said in به نظرم در اینجا دو تا مسئله
به نظرم در اینجا دو تا مسئله داریم: ۱- این که گروهی از مردم معتقدند که بچه روزی اش را با خودش می‌آورد و این دیدگاه را برگرفته از روایات می‌دانند. در حالی که خود روایات می‌توانند نیازمند تفسیر و تخصیص باشند.   ۲- سیاستهای افزایش جمعیت که در سالهای اخیر در کشور اجرا شده. در این مورد می‌توان به دلایل اتخاذ این سیاستها، نتایجشون، شیوه‌های اجرای اونها و ... پرداخت.
اخیرا کلیپی پخش شد که عمده ترین مانع فرزندآوری در کشور مسائل اقتصادی است. اینکه گفته میشود، فرزند روزی اش را می آورد را از برخی شنیده ام. و آن را تجربه کردند و حس کردند. اما از طرفی نیز، ما خیلی ها را می بینیم که توان تامین خورد و خوراک و نیازهای زندگی فرزندانشان را ندارند. همانطور که در آمار و تحقیقی که منتشر شده، به همین مطلب اذعان شده و عمده ترین دلیل عدم فرزندآوری را مسائل اقتصادی دانسته است. در قرآن، درباره فرزندآوری چیزی ندیدم که فرزندآوری بدون قبول مسئولیت اقتصادی را بپذیرد. اتفاقا فرزندآوری به نوعی مشروط شده است به قبول مسئولیت اقتصادی ... بله در قرآن گفته شده است که فرزندان خود را از ترس فقر، نکشید چون ما روزی شما و آنها را می دهیم. طبیعتا این حکم درباره بعد از ایجاد فرزند است و نه پیش از آن.  چون به قول معروف، سالبه به انتفاء موضوع میشود. یعنی اگر مردی شرایط اقتصادی اش را داشت و میتوانست از پس مخارج خود و خانواده بر بیاید، و تصمیم به فرزند آوری گرفت و همسرش حامله شد. اما بعد از حاملگی، قرائن عقلایی به وجود آمد که فرزند دچار فقر و گرسنگی خواهد شد، در اینجا یک ترس عقلایی برای مرد پیدا شده است. آیا مرد میتواند فرزندش را بکشد؟  خداوند فرموده ، خیر حق کشتن فرزند را ندارید چون ما روزی او و شما را می دهیم. اگر این آیه را بخواهیم به وظیفه مرد تسری بدهیم ، به این معنا خواهد بود که مرد میتواند بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی فرزند آوری کند. اما به هر حال این آیه مربوط به بعد از حاملگی است که آنها به خاطر فقر قصد کشتن فرزند را دارند.    اما در اینکه فرموده ما روزی می دهیم، جای بحث و تامل است. چون اگر این سخن به معنای سلب مسئولیت باشد، فرزندآوری هیچ شرطی نخواهد داشت. به هر حال باید روی این آیه بررسی کرد. مثلا از واژه خشیت استفاده شده و نه ترس و خوف که باز جای تامل دارد.
اینکه گفته میشود، فرزند روزی اش را می آورد را از برخی شنیده ام. و آن را تجربه کردند و حس کردند.
خودم بعد از ازدواج حس می‌کنم زندگیم برکت گرفته. اما شاید نشه این رو به تمام موارد ازدواج تعمیم داد ...
جالب است که در اسلام فرزندآوری حق مرد است. یعنی مرد به عنوان سرپرست خانواده ، تصمیم میگیرد بچه داشته باشد یا نه.. لذا زن حقی در این زمینه ندارد و اگر شکایت بکند، به او حق نخواهند داد. به همین جهت در عقدنامه ها، شرط ضمن عقد میکنند که اگر مرد بچه نیاورد ، زن حق وکالت طلاق دارد. یعنی باز هم زن حق تصمیم گیری ندارد اما میتواند از مرد جدا شده و مهریه را بگیرد. البته اگر حق وکالت طلاق نداشته باشد و بخواهد جدا شود ظاهرا حق مهریه هم ندارد چون مرد میتواند در قبال مهریه ، طلاق بدهد.
تنها روایتی که برای این موضوع یافتم : بکر بن صالح، یکی از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) می گوید: «كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ(ع) أَنِّي اجْتَنَبْتُ طَلَبَ الْوَلَدِ مُنْذُ خَمْسِ سِنِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَهْلِی كَرِهَتْ ذَلِكَ وَ قَالَتْ إِنَّهُ يَشْتَدُّ عَلَيَّ تَرْبِيَتُهُمْ لِقِلَّةِ الشَّيْ‏ءِ فَمَا تَرَى فَكَتَبَ(ع) إِلَيَّ اطْلُبِ الْوَلَدَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْزُقُهُمْ»(50)؛ (به امام کاظم(ع) نوشتم، حدود پنج سال است که از طلب بچه خودداری کرده ام و این بدان سبب است که همسرم از این کار ناخشنود است و می گوید تربیت و نگهداری فرزندان به علت کمبود مالی مشکل است. نظر شما چیست؟ امام در پاسخ به من نوشت: در پی فرزند باش؛ زیرا روزی آنها را خداوند عزوجل می دهد). => این روایت شاید زیاد اعتبار نداشته باشد. و فقط به لحاظ محتوایی بررسی میکنم. در این روایت چند نکته قابل توجه است : اول اینکه بکربن صالح به خاطر خواست همسرش پنج سال از فرزند آوری اجتناب کرده است. و گویا خودش به لحاظ شخصی مشتاق به آن نبوده و به همین جهت به امام نامه نوشته است. دوم اینکه بکر گفته همسرش میگوید تولد فرزند کار تربیت را سخت تر می کند. اینجا بحث روی سخت تر شدن زندگی است و به این معنا نیست که فعلا فقیر هستند یا... سوم اینکه زنش گفته تربیت فرزندان بر من سخت میشود. اینجا معلوم نیست مقصودش خودش است یا بکر؟ چهارم اینکه همسرش گفته لقله الشئ و این تعبیر ابهام دارد. مثلا چرا نفرمود به خاطر فقر یا ترس از فقر ... ولی با توجه به ادامه روایت میگوییم احتمالا مسائل اقتصادی مراد است. پنجم اینکه آیا دغدغه آنها فشاری است که روی آنها خواهد آمد یا دغدغه آنها فشاری است که روی فرزندان خواهد آمد؟ ششم اینکه این پاسخ موردی بوده و امام گفته روزی بچه های شما تامین خواهد شد. یا اینکه مقصودش هر بچه ای است؟  هفتم اینکه اگر این کار و تفکر، حرام است چرا امام نهی نکرده است؟! چون آیه املاق درباره کشتن فرزند است و آنها قصد کشتن نداشتند بلکه قصدشان نیاوردن فرزند بوده پس طبیعتا کار حرامی مرتکب نشدند.    
فروردین said in یه تاپیک مرتبط
یه تاپیک مرتبط
سلام جناب فروردین در این رابطه تاپیک های زیبا و پر محتوایی وجود دارد. مثلا در یکی از این تاپیکها و حتی در دو تاپیک کارشناسان منطبق بر نظر مشهور ، اذعان داشته اند که آیه ان یکونوا فقرا یغنهم الله من فضله درباره رفع ترس محتمل است و نه درباره فقر فعلی...   یعنی آیه نمیخواسته بگوید اگر الان فقیر هستی ، برو ازدواج کن ، خداوند غنی ات میکند.... بلکه افرادی ترس از فقر آینده داشتند و خداوند با این آیه میخواسته آن ترس را برطرف کند... لذا در آیات بعدی فرموده اگر (لایجدون نکاحا ) پس عفت بورزید....    
  در توضیح آیه مربوطه  مجردها دو دسته هستند : عده ای فقیرند عده ای میترسند که فقیر بشوند.   آیه مربوطه درباره دسته دوم است. یعنی خداوند به آنها می گوید : اگر در آینده فقیر بشوید، خداوند از فضلش شما را بی نیاز میکند. اینکه مقصود از آیه چیست و چگونه بی نیاز میکند جای بحث دارد و بحث های مفصلی در اسک دین شده است. یکی از روش های غنی کردن که من به آن باور دارم : مصارف خمس و زکات است. یعنی خداوند فرموده که من یک سیستم اقتصادی حمایتی درست کردم مثل خمس و زکات و صدقات که بر اساس این سیستم اقتصادی، ترس شما برطرف خواهد شد و بک اطمینان به شما داده خواهد شد و انگیزه ازدواج در شما افزون خواهد شد. و طبق این تفسیر باید سیستم اسلامی وجود داشته باشد و الا نمیتوان چنین انتظاری داشت. مثلا الان با وجود ربا و تورم نمیتوان انتظار پیاده شدن سیستم حمایتی مورد نظر را داشت....   به هر حال این مطلب، درباره ازدواج است و نه فرزند... اگر آن را مرتبط بدانیم دو بخش میشود : فقر فعلی در فرزند آوری ترس از فقر در آینده ( بعد از فرزندآوری)   همانطور که در پست قبلی گفتم، آیه درباره فقر فعلی نیست. یعنی اگر فردی الان فقیر است نمیتواند ادعا کند بچه دار میشوم و خداوند وعده داده مرا غنی کند.