با سلام و احترام جناب موبد مهران شما در پست ولایت فقیه و اهل سنتhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=11281&p=99847 از کجای این بند گاتا شما شباهت به ولایت فقیه را اخذ کردید؟ آیا شرایط ولایت فقیه با رتو یکی است؟!ما مبتلا به نوعی همانند سازی بین عقاید زرتشتیان و مسلمین در طول تاریخ بوده ایم، آیا این نیز یکی از آن موارد است؟!
ضمایر متص را در ایه ببینید
قسمت دوم مخاطب تغییر می کند
ک کما کم(جمع مذکر) ک کم کن(جمع مونث) درست است؟
درمورد خدا می خواهد
نگاه کنید به طریقی می گوید می خواهم
این از زبان جبرئیل باید باشد حدیث را دو باره بخوانید(ببینید درست می گم؟):gol:
محمد گرامی درود من عربی نمیدانم. تنها متن ترجمه سه مترجم را در دسترس دارم. آنها عربی که میدانند و ترجمه شان با اختلاف اندکی مانند هم است. در این برگردانها (ترجمه ها) که سخن شما تایید نمیشود. باز هم اگر تطهیر اهل بیت همان پنج تن آل عبا باشد، باز هم شامل غیبدانی و برآوردن نیازها و ... نمیشود، شامل امامان دیگر هم نیست. راستی مگر جبرییل اجازه دارد، از خودش سخنی بگوید؟ یک راستی دیگر میدانی که واژه گبر/گور که به زرتشتیان میگویند همین بخش جبر در واژه جبرییل است. ییل همان است که در عرب شده الله. خوانش دیگر این واژه نیز گابریل و گابریلا است. وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾ فولادوند: و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند مکارم: و در خانههاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. خرمشاهی: و در خانههايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينتنمايى روزگار جاهليت پيشين، زينتنمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد، همانا خداوند مىخواهد كه از شما اهل بيت هر پليدى [احتمالى / شك و شبهه] را بزدايد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد
با سلام و احترام جناب موبد مهران شما در پست ولایت فقیه و اهل سنتhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=11281&p=99847 از کجای این بند گاتا شما شباهت به ولایت فقیه را اخذ کردید؟ آیا شرایط ولایت فقیه با رتو یکی است؟!ما مبتلا به نوعی همانند سازی بین عقاید زرتشتیان و مسلمین در طول تاریخ بوده ایم، آیا این نیز یکی از آن موارد است؟!
هادی گرامی درود ما هم مبتلا به این بودیم که شما سخن ما را به نام خودتان مصادره به مطلوب کرده اید. به هر روی، رتو را موبد دانسته اند. موبد نیز فقیه است. او کسی است که با دانش و خرد نیک و با اندیشه روشن، ایمان به خداوند و .... مرز میان نیک و بد را مشخص میکند. اهو نیز کسی است که با اسلحه از این مرز پاسداری میکند. نیکان را در برابر بدان به صف در می آورد. جلوی آسیب دروغکاران (بدان) را با مانتره و آنگاه با اسلحه میگیرد، با همه توان و حتی با جان خود. اهو را شاه دانسته اند. این همان ولایت فقیه نیست؟ این همان سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما نیست؟ این همان وحدت کلمه نیست؟ اینها که پیش از اسلام نوشته شده است. اگر هم همانند سازی ای باشد، شما کرده اید. نکته دیگر اینکه که در قرآن نفرموده، ولی فقیه، فرموده ولی امر. باز هم تاکید میکنم که در دوره ساسانیان به روشنی رتو=رد به موبد و اهو به شاه میگفتند. نوشته های ساسانی همه گواهند. اشو زرتشت نیز هم درگاتها و هم در اوستا نخستین اهو و رتو است. پس از او نیز دو پسرش: اروتدنره اهو و ایسدواستر رتو شد.
مثل احسن الخالقین که یادتون است به یک ضمیر دیگر سخن گفته شد؟
اینجا هم تقریبا فکر کنم همان باشد
نگاه کنید ما میایم به یکی می گوییم برو اینو بگو مثلا من می خواهم بیایم
و پیک ما میاد به افراد مورد نظرمون می گه فلانی(که ما باشیم) می خواهد بیاید
متوجه شدید؟:Gol:
[quote=هادي;99872]در روايات اسلامي هم تعبيرات فراواني در مورد شفاعت وجود دارد و شفيعان درگاه الهي را معرفي ميكند كه چه كساني ميتواند در روز قيامت شفاعت كنند و به خوبي ميتوانيم از روايات معناي شفاعت را بفهميم و ما چند روايت را به طور اختصار برای تایید مطالب شیعیان از كتب اهلسنت ذكر ميكنيم: 1. پيامبر(ص): «اِنَّ شَفاعَتي يَوْمَ الْقِيامه لاِ َهْلِ الْكَبائِرِ مِن أُمَتي»; شفاعت من در روز قيامت از آن كساني از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شدهاند. 2. پيامبر(ص): «اُعْطيتُ خَمْساً... وَ أَعطيتُ الشَّفاعه فَادّخَرْتُها لاِ ُمَّتي»; پنج چيز به من ارزاني شد... و شفاعت به من عطا شد پس آن را براي امت خود ذخيره نمودم. 3. نخستين شفيع شخص پيامبر است چنانكه رسول الله(ص) فرمود: «انا اول شافع في الجنْ». 4. تمام انبيأ روز قيامت شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع الانبيأ في كل من يشهد أن لاالهالاالله مخلصاً فيخرجونهم منها»; پيامبران درباره تمام كساني كه از روي اخلاص به وحدانيت خداوند گواهي ميدهند شفاعت ميكنند و آنها را از دوزخ خارج ميسازند. 5. فرشتگان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكْه...». 6. خويشاوندان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «الشفعأ خمسْ... و الرّحم». 7. علمأ و شهيدان شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع يوم القيامْ الانبيأ ثم العلمأ ثم الشهدأ»/ 8. خداوند متعال شفاعت ميكند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكه و المؤمنون فيقول الجبار بقيت شفاعتي». [1].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت و مسند احمد، ج 3، ص 213، ط بيروت/ [2].مسند احمد، ج 1، ص 301، ط بيروت/ [3].صحيح مسلم، ج 3، ص 73، ط بيروت/ [4].مسند احمد، ج 3، ص 12، باب الشفاعْ، ط بيروت/ [5].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنه 1407 ه’، كتاب التوحيد/ [6].مناقب، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 14/ [7].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت/ [8].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنْ 1407 ه’، كتاب التوحيد/[/quote] هادی گرامی درود آنچه که از نام بلند بالای سه برگه ایتان دریافتم، مرا در باوری که داشتم بیشتر پایدار کرد. از نوشته شما دریافتم یک- شفاعت تنها و تنها به خواست خداوند ست (اذن الله). خب اگر کسی خداوند را بشناسد، خداوند آنچنان مهربان (ارحم الراحمین) است که دیگر نیازی به شفاعت ندارد. اگر هم کسی خدا را نشناسد، در اصل شفاعت نخواهد شد. دو- شفاعت در باره گناهان است و در باره حق الناس به هیچ روی پذیرفته نیست. خداوند آنچنان مهربان است که اگر کسی توبه کند، خواهد پذیرفت و اگر توبه نکند، کسی او را شفاعت نخواهد کرد. البته بجز حق الناس خب با این وصف، چه نیازی به شفاعت است؟ اما سخن پایانی، سخن ما نه از شفاعت و نه از توسل آنگونه که در قرآن آمده است، نیست. اعتراض من به آن توانایی هایی است که شما فرای این چیزها برای امامان و امامزادگان و ضریح مطهر و آستان مقدس و بارگاه کبریایی و صحن ربانی و .... قایل هستید. من برای اینها سند قرآنی خواستم.
شفاعت در باره گناهان است و در باره حق الناس به هیچ روی پذیرفته نیست. خداوند آنچنان مهربان است که اگر کسی توبه کند، خواهد پذیرفت و اگر توبه نکند، کسی او را شفاعت نخواهد کرد. البته بجز حق الناس خب با این وصف، چه نیازی به شفاعت است؟
درود
در این باره باید بگوییم
که
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم ميکردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند)، به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.(نسا-64)
مثل احسن الخالقین که یادتون است به یک ضمیر دیگر سخن گفته شد؟ اینجا هم تقریبا فکر کنم همان باشد نگاه کنید ما میایم به یکی می گوییم برو اینو بگو مثلا من می خواهم بیایم و پیک ما میاد به افراد مورد نظرمون می گه فلانی(که ما باشیم) می خواهد بیاید متوجه شدید؟:gol:
محمد آقای خوب درود این نکته را فهمیدم. ولی نفهمیدم که چه ربطی به موضوع گفتگوی ما دارد؟
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم ميکردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند)، به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.(نسا-64)
مثلا ضعف وجودی ما ادما و دیگری امتحان و... دلایلی است که به ذهن من رسیده:gol:
خب محمد گرامی درود شفاعت برای چنین انسانی انجام میشود؟ بر پایه آیات قرآن نه انجام نمیشود. باید به خداوند ایمان بیاوریم. ایمان هم که بیاوریم، هم به معنای توبه است و هم به معنای پسندیدن خداوند و هم به معنای نجات است. خداوند ارحم الراحمین است. اگر هم امتحان باشد، خب دیگر شفاعت برای چه؟ مگر میتوان از امتحان خداوندی گریخت؟
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم ميکردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند)، به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.(نسا-64)
به نزد تو ميآمدند؛ و از خداطلب آمرزش ميکردند؛و پيامبر همبرايآنهااستغفار ميکرد؛خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند
این یعنی شفیع قرار دادن رسول الله (ص)
یعنی واسطه ای برای استغفار و توبه
دقت کنید خدا شرط گذاشته
این طور نیست؟:Sham:
به نزد تو ميآمدند؛ و از خداطلب آمرزش ميکردند؛و پيامبر همبرايآنهااستغفار ميکرد؛خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند
این یعنی شفیع قرار دادن رسول الله (ص) یعنی واسطه ای برای استغفار و توبه دقت کنید خدا شرط گذاشته این طور نیست؟:sham:
محمدگرامی درود این چیزی که نوشته اید، سخن خودم و تایید ادعای من است. آنچه که در این آیه آمده، بازگشت به دین خدا و توبه کردن است. اگر آنها توبه نمیکردند، آیا پیامبر برایشان استغفار میکرد؟ اگر به خدا ایمان نمی آوردند، پیامبر برایشان استغفار میکرد؟ یعنی کسی هر گناهی که خواست بکند، سپس برود و کسی را شفیع گرداند، مشکل حل میشود. این که بسیار ساده است. دیگر برای چه این همه خداوند به پیامبر و مردم زحمت داده و این همه بکن و نکن و شرعیات و .... را دست و پا گیر مردم کرده؟ مسیحیان هم میگویند هر گناهی که کردی طوری نیست، بیا یکشنبه ها پول بده و نزد کشیش اعتراف کند، خداوند مهربان است و میبخشد. موبدان ساسانی هم مینشستند و گناهان را میسنجیدند و غرامتی گرفته و دعایی میخواندند و میگفتند خدا بخشید.
یعنی کسی هر گناهی که خواست بکند، سپس برود و کسی را شفیع گرداند، مشکل حل میشود. این که بسیار ساده است. دیگر برای چه این همه خداوند به پیامبر و مردم زحمت داده و این همه بکن و نکن و شرعیات و .... را دست و پا گیر مردم کرده؟
مهران گرامی
اول باید بگویم هر کس نمی تواند شفیع شود
واین کار مسیحیان اشتباه است و مورد نکوهش
چون در دین ما نباید گناه ها را اشکار کرد
و دلیلش هم شاهدایی که خدا می خواهد
واین سختی درجه دارد
خدا توبه را می پذیرد اما بعضی از گناهان ان قدر بزرگ است که خدا میگه اگر پیش تو بیایند و تو استغفار کنی(یعنی اختیار شفاعت و بخشیده شدن و نشدن را به پیامبر واگذار کرده خیلی واضح داره میگه اگر تو بخواهی من می بخشم):Gol:
خدا توبه را می پذیرد اما بعضی از گناهان ان قدر بزرگ است که خدا میگه اگر پیش تو بیایند و تو استغفار کنی(یعنی اختیار شفاعت و بخشیده شدن و نشدن را به پیامبر واگذار کرده خیلی واضح داره میگه اگر تو بخواهی من می بخشم):gol:
نه محمد گرامی نه خداوند چنین نمیگوید که بعضی از گناهان آن اندازه بزرگ است که تنها پیامبر باید شفیع شود تا بخشیده شوند. باز هم تفسیر به رای کردی.
تا خدای نکرده جز تکذیب کنندگان نباشید و وارد ان اهل نشوید:gol:
محمد گرامی درود باشد، به روی چشم. ولی خداوکیلی کدام آیه را من تکذیب کرده ام. این که آیه با خطاب به زنان پیامبر آغاز میشود و شما نتیجه میگیرید که دوازده امام معصوم هستند و از غیب آگاهند و آرامگاه ایشان مقدس است و ملایک در آنجا رفت و آمد می کنند. جز این است که همواره گفته ام این چیزی که شما استخراج میکنید، با آن ترجمه ای که سه مترجم از قرآن کرده اند و در سایت پارس قرآن هست، همخوانی ندارد؟ من سگ کی باشم که بخواهم آیات قرآن را تکذیب کنم. من ادعاهای شما را تکذیب میکنم. من تفسیر به رای و مصادره به مطلوب شما را تکذیب میکنم. شما مکه و حول آن را کل ارض میگرید. خب مگر خداوند با کسی تعارف و رودربایستی داشت که کل ارض را بکار ببرد؟
جز این است که همواره گفته ام این چیزی که شما استخراج میکنید، با آن ترجمه ای که سه مترجم از قرآن کرده اند و در سایت پارس قرآن هست، همخوانی ندارد؟
سلام
درمورد ضمیر شما در زبان عربی گفتم که تن برای زن و کم برای مرد ها استفاده می شود
این ثابت می کنه که قسمت دوم مربوط به زنان نمی تواند باشد
چطوری؟
در زبان عربی قائده ای وجود دارد که اگر جایی تعداد مرد ها زیاد باشد از ضمایر مرد ها استفاده می شود
وبا توجه به این قاعده و حدیث کسا و انکه تعداد زنان پیامبر بیشتر از مردان حدیث کسا و حتی امامان ما است
معقول نیست خدا بیاید و از ضمیر مردان استفاده کند
و البته وقتی ما در زبان پارسی شما می گوییم مخاطب مردان و یا زنان می تواند باشد اما در عربی ضمایر فرق دارد
نمی دونم پسرتون عربی در دوران دبیرستان خوانده اند یا نه اما اگر خوانده باشند بپرسید بهتون خواهند گفت
یا هر که که عربی می دادند
شما مکه و حول آن را کل ارض میگرید. خب مگر خداوند با کسی تعارف و رودربایستی داشت که کل ارض را بکار ببرد؟ موبدیار مهران آنلاین نیست. گزارش پست خلاف آلبوم شخصی
مهران گرامی زمانی تفسیری تفسیر به رای می شود که برای سند موجود نباشد
ولی ما سند داریم
حول محور وار می شود
اگر تاریخ طبیعی 1400 پیش را مطالعه کنید
می دانید که ایران در ان زمان کشوری پهناور بوده و نزدیک به مکه ایا این طور نبوده؟
و گفتم اگر منظور شهر های نزدیک بود حتما خدا از لغاتی استفاده می کرد که نشان دهد
حالا من تفسیر به رای می کنم ؟
کمی فکر کنید:Gol:
هادی گرامی درود به هر روی، رتو را موبد دانسته اند. موبد نیز فقیه است. او کسی است که با دانش و خرد نیک و با اندیشه روشن، ایمان به خداوند و .... مرز میان نیک و بد را مشخص میکند. اهو نیز کسی است که با اسلحه از این مرز پاسداری میکند. نیکان را در برابر بدان به صف در می آورد. جلوی آسیب دروغکاران (بدان) را با مانتره و آنگاه با اسلحه میگیرد، با همه توان و حتی با جان خود. اهو را شاه دانسته اند. این همان ولایت فقیه نیست؟ این همان سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما نیست؟ این همان وحدت کلمه نیست؟ اینها که پیش از اسلام نوشته شده است. اگر هم همانند سازی ای باشد، شما کرده اید. نکته دیگر اینکه که در قرآن نفرموده، ولی فقیه، فرموده ولی امر. باز هم تاکید میکنم که در دوره ساسانیان به روشنی رتو=رد به موبد و اهو به شاه میگفتند. نوشته های ساسانی همه گواهند. اشو زرتشت نیز هم درگاتها و هم در اوستا نخستین اهو و رتو است. پس از او نیز دو پسرش: اروتدنره اهو و ایسدواستر رتو شد.
با سلام و احترام مهران عزیز بین ولی فقیه و رتو این نکته مشترک است که هر دو در راس حکومت هستند، اما بین مفاهیم آن ها تضاد کلی وجود دارد، به عنوان نمونه شما به شرایط ولی فقیه در قانون اساسی ایران توجه فرمایید: ملاک انتخاب رهبر در حکومت اسلامی در اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ویژگیهای زیر برای رهبر تعیین شده است: 1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام. 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری در حکومت اسلامی تنها معیار «لیاقت» است البته لیاقت براساس معیارهای اسلام نه معیارهای دیگران؛ چون حکومت، اسلامی است. فرزند رهبر بر دیگران کمترین امتیاز و برتری در گرفتن حکومت ندارد. حتی رهبر نمی تواند جانشینی برای خود تعیین کند هرچند آن شخص، از لیاقت لازم برخوردار باشد. البته می تواند سفارش کند که بعد از او فلان شخص را انتخاب کنند اما مجلس خبرگان می تواند به این سفارش رهبر توجه نکند زیرا پس از مرگ رهبر، هیچ کدام از دستورهای او معتبر نیست و مشروعیت ندارد. لذا به محضی که آیت الله خامنه ای به حکومت رسید، طی حکمی همه ی دستورها و نصب افراد از سوی امام خمینی را تأیید کرد تا مشروعیت داشته باشند.
اما توجه شما را به ملاک انتخاب اهو در کیش زرتشتی جلب می کنم. ملاک انتخاب شاه در ایران باستان در ایران باستان، کسی شاه می شد که حکومت قبلی را ساقط کند و بعد از او پسرش به حکومت می رسید؛ خواه از لیاقتهای لازم برخوردار باشند یا نباشند و خواه مردم او را قبول داشته باشند یا نداشته باشند. به همین دلیل حکومتها به مرور ضعیف می شدند تا اینکه زمینه ی قیام برای دیگران فراهم می شد و به سرنگونی حکومت می انجامید. به عنوان نمونه، چگونگی انتخاب شاپور دوم به نقل از لغتنامه ی دهخدا این چنین است. در این کتاب با تمسک به منابع تاریخی از جمله شاهنامه آمده است که او همین که به دنیا آمد، بعنوان شاه تعیین شد؛ زیرا پدرش شاه بود. در بعضی منابع آمده است در زمانی که مادر شاپور او را باردار بود، هرمز ـ پدر شاپور ـ یا درباریان، تاج شاهی را بر شکم مادر گذاشتند و به این صورت شاپور در زمانی که جنین بود، به پادشاهی رسید. وقتی که یک جنین یا نوزاد، پادشاه یک کشور می شود، آیا این نهایت مسخرگی نیست؟! می توان حدس زد که چه برسر کشور آمد. وقتی که این خبر به اطراف ایران رسید، کشورهای همسایه به طمع افتادند و بخشهایی از ایران را تصرف کردند. البته شاپور وقتی بزرگ شد لیاقتهایی از خود نشان داد اما اگر او لیاقت نداشت چه می شد؟ در زمان کودکی او چه صدماتی که گریبانگیر مردم نشد!
اما توجه شما را به ملاک انتخاب اهو در کیش زرتشتی جلب می کنم. ملاک انتخاب شاه در ایران باستان در ایران باستان، کسی شاه می شد که حکومت قبلی را ساقط کند و بعد از او پسرش به حکومت می رسید؛ خواه از لیاقتهای لازم برخوردار باشند یا نباشند و خواه مردم او را قبول داشته باشند یا نداشته باشند. به همین دلیل حکومتها به مرور ضعیف می شدند تا اینکه زمینه ی قیام برای دیگران فراهم می شد و به سرنگونی حکومت می انجامید. به عنوان نمونه، چگونگی انتخاب شاپور دوم به نقل از لغتنامه ی دهخدا این چنین است. در این کتاب با تمسک به منابع تاریخی از جمله شاهنامه آمده است که او همین که به دنیا آمد، بعنوان شاه تعیین شد؛ زیرا پدرش شاه بود. در بعضی منابع آمده است در زمانی که مادر شاپور او را باردار بود، هرمز ـ پدر شاپور ـ یا درباریان، تاج شاهی را بر شکم مادر گذاشتند و به این صورت شاپور در زمانی که جنین بود، به پادشاهی رسید. وقتی که یک جنین یا نوزاد، پادشاه یک کشور می شود، آیا این نهایت مسخرگی نیست؟! می توان حدس زد که چه برسر کشور آمد. وقتی که این خبر به اطراف ایران رسید، کشورهای همسایه به طمع افتادند و بخشهایی از ایران را تصرف کردند. البته شاپور وقتی بزرگ شد لیاقتهایی از خود نشان داد اما اگر او لیاقت نداشت چه می شد؟ در زمان کودکی او چه صدماتی که گریبانگیر مردم نشد!
هادی گرامی درود خواهشمندم که با همین دید که این نوشتار را نوشتید، در باره حکومت اسلامی هم داوری کنید. یادتان باشد، که شما از شاهانی نام بردید که در زرتشتی ناب بودنشان تردید است. دست کم استاد رضا بارها سند تحریف و انحراف ایشان را ارایه کرده اند. از این روی خاندان امویه، عباسیه، زبیریان و ..... محمدرضا شاه پهلوی هم مسلمان به شمار می آیند. امروزه خادم الحرمین آل سعود هم مسلمان هستند. خاندان بحرین و ..... هم مسلمان هستند. اگر هم اسلام را تنها حکومت علی (ص) و جمهور اسلامی ایران میدانی، آنگاه دیگر حق نیست که کار شاهان یاد شده را به پای دین زرتشتی و مساله اهو ربط بدهید.
حق این است که اهو و رتو را در گاتها، آنگاه در اوستا بررسی کنید؟ البته گاتها را به عنوان اصل دین زرتشت و اوستا را به عنوان دیدگاه موبدان.
[quote=هادي;101767]با سلام و احترام مهران عزیز بین ولی فقیه و رتو این نکته مشترک است که هر دو در راس حکومت هستند، اما بین مفاهیم آن ها تضاد کلی وجود دارد، به عنوان نمونه شما به شرایط ولی فقیه در قانون اساسی ایران توجه فرمایید: ملاک انتخاب رهبر در حکومت اسلامی در اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ویژگیهای زیر برای رهبر تعیین شده است: 1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام. 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری در حکومت اسلامی تنها معیار «لیاقت» است البته لیاقت براساس معیارهای اسلام نه معیارهای دیگران؛ چون حکومت، اسلامی است. فرزند رهبر بر دیگران کمترین امتیاز و برتری در گرفتن حکومت ندارد. حتی رهبر نمی تواند جانشینی برای خود تعیین کند هرچند آن شخص، از لیاقت لازم برخوردار باشد. البته می تواند سفارش کند که بعد از او فلان شخص را انتخاب کنند اما مجلس خبرگان می تواند به این سفارش رهبر توجه نکند زیرا پس از مرگ رهبر، هیچ کدام از دستورهای او معتبر نیست و مشروعیت ندارد. لذا به محضی که آیت الله خامنه ای به حکومت رسید، طی حکمی همه ی دستورها و نصب افراد از سوی امام خمینی را تأیید کرد تا مشروعیت داشته باشند.[/quote] هادی گرامی درود سند دین زرتشت، گاتهاست. دیدگاه موبدان را هم در اوستا میتوانید بیابید. خب در کجای این دو منبع شما بررسی کردید و داوری نمودید؟ این حق است که تنها به قاضی بروید؟
سلام درمورد ضمیر شما در زبان عربی گفتم که تن برای زن و کم برای مرد ها استفاده می شود این ثابت می کنه که قسمت دوم مربوط به زنان نمی تواند باشد چطوری؟ در زبان عربی قائده ای وجود دارد که اگر جایی تعداد مرد ها زیاد باشد از ضمایر مرد ها استفاده می شود وبا توجه به این قاعده و حدیث کسا و انکه تعداد زنان پیامبر بیشتر از مردان حدیث کسا و حتی امامان ما است معقول نیست خدا بیاید و از ضمیر مردان استفاده کند و البته وقتی ما در زبان پارسی شما می گوییم مخاطب مردان و یا زنان می تواند باشد اما در عربی ضمایر فرق دارد نمی دونم پسرتون عربی در دوران دبیرستان خوانده اند یا نه اما اگر خوانده باشند بپرسید بهتون خواهند گفت یا هر که که عربی می دادند مهران گرامی زمانی تفسیری تفسیر به رای می شود که برای سند موجود نباشد ولی ما سند داریم حول محور وار می شود اگر تاریخ طبیعی 1400 پیش را مطالعه کنید می دانید که ایران در ان زمان کشوری پهناور بوده و نزدیک به مکه ایا این طور نبوده؟ و گفتم اگر منظور شهر های نزدیک بود حتما خدا از لغاتی استفاده می کرد که نشان دهد حالا من تفسیر به رای می کنم ؟ کمی فکر کنید:gol:
محمد گرامی درود ببینید، خاکم به دهن خداوند بیهوده گوی که نیست؟ بویژه در قرآن که معجزه ادبیاتی است. هر واژه و هر دستور با دقتی خدایی برگزیده شده تا آنچه که خداوند میخواهد آموزش داده شود. خداوند در قرآن از یک سوی میفرماید مکه و حول آن از یک سوی میفرماید که قرآن عربی است از یک سوی میفرماید که رسولی فرستاده نشده مگر به زبان امتش. از یک سوی در سوره حج آیه 87 برای کسانی است که فرزندان ابراهیم (ع) هستند و یا در سوره فصلت، آیه 3 مردمی که عربی میدانند. همه اینها را که کنار هم بگذارید، میشود ادعای من، نه تفسیر به رای شما. سوره فصلت (جزییات)، آیه 3 كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
کتابی آسمانی که آيات آن با تمام جزئيات بیان شده است، در قرآنی عربی، برای مردمی که عربی می دانند و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى (۷۸)
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿۷۸﴾
[quote=mkk1369;101472]سلام درمورد ضمیر شما در زبان عربی گفتم که تن برای زن و کم برای مرد ها استفاده می شود این ثابت می کنه که قسمت دوم مربوط به زنان نمی تواند باشد چطوری؟ در زبان عربی قائده ای وجود دارد که اگر جایی تعداد مرد ها زیاد باشد از ضمایر مرد ها استفاده می شود وبا توجه به این قاعده و حدیث کسا و انکه تعداد زنان پیامبر بیشتر از مردان حدیث کسا و حتی امامان ما است معقول نیست خدا بیاید و از ضمیر مردان استفاده کند و[/quote] محمد گرامی درود خداوکیلی قصد کل کل ندارم، من بیشتر از این که مینویسم، در آیه تطهیر نمی بینم. هنگامی که به زنان پیامبر چیزی گفته میشود و سپس با ضمیر مذکر تطهیر میشود، با آنچه که شما گفتید، میشود زنان پیامبر با فرزندان پسر ایشان. از آنجا که محمد (ص) تا هنگام زنده بودن خدیجه (ع) زنی دیگر نداشت، به هر روی این آیه میشود، مربوط به دیگر کسان اهل بیت پیامبر. همچنین تطهیر به معنای پیامبر بدون شریعت بودن امامان نیست. در باره وارث بودن کتاب هم دیدگاه شما را نمیپذیرم. در نامه دیگر آیه هایی که برای من دلیل رد ادعای شماست خواهم آورد.
خداوکیلی قصد کل کل ندارم، من بیشتر از این که مینویسم، در آیه تطهیر نمی بینم. هنگامی که به زنان پیامبر چیزی گفته میشود و سپس با ضمیر مذکر تطهیر میشود، با آنچه که شما گفتید، میشود زنان پیامبر با فرزندان پسر ایشان.
مهران گرامی درود
ایا شما ضمایر در عربی را از افراد عالم پرسیده اید؟
(بازم می گویم ضمایر جمع در عربی با فارسی فرق دارد از اهل فن بپرسید
این را اگر راهنمایی ام کسی باشد خوانده است اگر درست بگم دوم ):Gol:
به شما یک نکته را بگویم که عربی می دانند تا عرب هستند فرق دارد
شما توی عصر ارتباطات داری زندگی می کنید
هر کسی الا ن دنبال حقیقت باشد
می تواند عربی را یاد بگیرد و بدانند!!!
مطمئنید که ادرس ها را درست دادید؟
منم ایرانی ام اما عربی را تا حدودی می دانم!!
هادی گرامی درود خواهشمندم که با همین دید که این نوشتار را نوشتید، در باره حکومت اسلامی هم داوری کنید. یادتان باشد، که شما از شاهانی نام بردید که در زرتشتی ناب بودنشان تردید است...امروزه خادم الحرمین آل سعود هم مسلمان هستند. خاندان بحرین و ..... هم مسلمان هستند. اگر هم اسلام را تنها حکومت علی (ص) و جمهور اسلامی ایران میدانی، آنگاه دیگر حق نیست که کار شاهان یاد شده را به پای دین زرتشتی و مساله اهو ربط بدهید.
حق این است که اهو و رتو را در گاتها، آنگاه در اوستا بررسی کنید؟ البته گاتها را به عنوان اصل دین زرتشت و اوستا را به عنوان دیدگاه موبدان.
جناب موبد مهران عزیز سلام استناد به قانون اساسی ایران اسلامی به دلیل دفع یک سری شبهاتی بود که وجود دارد، در طول تاریخ زرتشتی شاهانی که مورد حمایت موبدان بوده اند یکی پس از دیگری تنها به واسطه انتسابشان به شاه قبلی روی کار امده اند، این که یک حقیقت تاریخی است! ملاک های ولی فقیه معین است ، به نظر اینجانب سنخیتی با اهو و رتو ندارد، شما از گاتا ها استناد بفرمایید که تا چه اندازه می توان تطبیق نمود. درباب حکومت های جور که با نام اسلام حکم فرمایی می کنند، خوب بنی امیه نیز به اسلام اعتقادی نداشت اما با این نام حکومت می کرد اما در میگساری هاشان می گفتند: لعبت هاشم بالملک* فلا خبر جاء و لا وحی نزل. که هاشم جد پیامبر با سلطنت بازی کرد و هرگز وحیی نازل نشد.آری ما نیز ادعا نکردیم هر کس مدعی اسلام است اسلامی است.
به شما یک نکته را بگویم که عربی می دانند تا عرب هستند فرق دارد
شما توی عصر ارتباطات داری زندگی می کنید هر کسی الا ن دنبال حقیقت باشد می تواند عربی را یاد بگیرد و بدانند!!! مطمئنید که ادرس ها را درست دادید؟ منم ایرانی ام اما عربی را تا حدودی می دانم!!
محمد گرامی درود بر شما 1400 سال پیش هم عصر ارتباطات بود؟ تازه مگر من این را گفته ام؟ من تنها از قرآن نقل کرده ام.
جناب موبد مهران عزیز سلام استناد به قانون اساسی ایران اسلامی به دلیل دفع یک سری شبهاتی بود که وجود دارد، در طول تاریخ زرتشتی شاهانی که مورد حمایت موبدان بوده اند یکی پس از دیگری تنها به واسطه انتسابشان به شاه قبلی روی کار امده اند، این که یک حقیقت تاریخی است! ملاک های ولی فقیه معین است ، به نظر اینجانب سنخیتی با اهو و رتو ندارد، شما از گاتا ها استناد بفرمایید که تا چه اندازه می توان تطبیق نمود. درباب حکومت های جور که با نام اسلام حکم فرمایی می کنند، خوب بنی امیه نیز به اسلام اعتقادی نداشت اما با این نام حکومت می کرد اما در میگساری هاشان می گفتند: لعبت هاشم بالملک* فلا خبر جاء و لا وحی نزل. که هاشم جد پیامبر با سلطنت بازی کرد و هرگز وحیی نازل نشد.آری ما نیز ادعا نکردیم هر کس مدعی اسلام است اسلامی است.
هادی گرامی درود من نیز بنی امیه، حتی بنی عباس و فرمانروایان امروزین عرب و طالبان و وهابیان را مسلمان نمیدانم. از شما نیز انتظار دارم که شاهان ساسانی و شماری از موبدان که پیرو مغان ماد بودند و ... را هم زرتشتی ندانید و ننامید. من اگر بخواهم شرایط اهو و رتو را از گاتها و در نوشته های ساسانی برشمارم چند کتاب خواهد شد. در اینجا بایستی سخن کوتاه و چکیده باشد. بدینگونه دوباره چرخه باطل تو بگو من بگو (قیل و قال) آغاز میگردد. شایسته یادآوریست، که ایمان به خداوند در هر کاری و هر زمانی و هر جایی، چنان آشکار است که نیازی به گفتن آن نیست. چون همه گاتها و اوستا در باره مردمی است که به خداوند، یگانگی اش، آفرینندگی اش، نیکی اش و ... باور دارند. نخستین شرط برای اهو و رتو هماهنگی با اشا است. اشا (اردیبهشت) نیز هنجار هستی است. از این روی یکی از شرطهای اهو و رتو بودن، دانش است. شجاعت شرط دیگر است. جلوی آسیب دروغکار را بگیرد به همه توان حتی با جان خود شرط دیگر دادگری است. شرط دیگر ناسازگاری با دروغ است. همچنین بازداشتن، نه یورش بردن. شرط دیگر برخورداری از اندیشه روشن است. شرط دیگر این است که در میان مردم برتر باشند. از آنجا که مردم زرتشتی مورد نظر است باید در داشتن شش صفت بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند، خرداد و امرداد بر همه سر باشند. باید برای رسایی، پیشرفت، خرسندی و شادی همه مردم و جهان زنده بکوشند. راستش چون هیچگاه ننشسته و دسته بندی نکرده ام، نتوانستم برایتان یک، دو، سه و ... یک چارچوب و ... بیاورم ولی هست و اگر کسی بخواهد پس از تلاش میتواند آن را تهیه کند. در دینکرد که از نوشته های ساسانی است: اهو/شهریار/شهربان باید کشور را از دشمن، دروغ و تنگدستی باز دارد. بنابراین باید ابزار کار فراهم کند. ناتوانان را خود نگهداری کند. آموزشگاه و بیمارستان و ... بسازد. آشتی (صلح) بگستراند. اندیشه، گفته و کردار نیک را بگستراند و .... کس بگمارد که دروغ در کار نباشد (بازرس اداره استاندارد)، کس شایسته به کاری که شایسته اوست بگمارد. ... رتو نیز باید از بینش مردم پاسداری کند که خداشناس و ..... باشند. راستی را گسترش دهد و ....
در ان زمان پیامبر بودند و به زبان همه اقوام تسلط داشتند و هر کس پیششان می رفت به زبان همان فرد سخن می گفتند
و قران جوری تدوین شده که برای تمام عصر ها است و قرار است مردم را برای ظهور منجی اماده سازد و حکومت پایانی دنیا
دقت کنید پیامبر و امامان به زبان دیگر اقوام تسلط داشتند:gol:
محمد گرامی درود شما هم دقت کنید که من اینها را از خودم درنیاوردم و از خود قرآن نوشتم. ستیز شما با من است. با قرآن که نیست، هست؟ هنگامی که قرآن می فرماید، مکه و حول آن، شما میگویید که حول یعنی همه جهان. من میپرسم که خداوند با همه اعجاز قرآن آیا چنین سخنی را که در باره هر نقطه ای از کره خاکی صادق است، میگوید، شما مرا متهم به ... میکنید. خب من دگر چه بگویم؟ هر نقطه از کره زمین را با استدلال شما میتوان همه زمین دانست. آیا خداوند چنین سخنی را میگوید؟ اینکه پیامبر اسلام (ص) با هر کسی به زبان خودش سخن میگفت یک نکته است از توانایی های ایشان. این که قرآن عربی آمد برای کسانی که عربی میدانند، همه نکته ای است جدا که در خود قرآن آمده است. قرآن که به چند زبان نیامده است، آمده؟
خب من دگر چه بگویم؟ هر نقطه از کره زمین را با استدلال شما میتوان همه زمین دانست. آیا خداوند چنین سخنی را میگوید؟
مهران گرامی درود
بله خدا همین را منظورش هست
چرا؟
چون پیامبر به ایران و روم و... نامه نوشت و به دین اسلام و به راه حق دعوت کرد
ایشان. این که قرآن عربی آمد برای کسانی که عربی میدانند
بله هر کسی می تواند عربی بداند شاید در عصر گذشته این سخن درست بوده باشد اما الان خیر
چون دنیا دارند برای ارتباط با هم زبان یک دیگر را می آموزند غیر این است؟
قرآن که به چند زبان نیامده است، آمده؟
دوست من علت عربی امدنش خود قران به روشنی بیان کرده
و واضح است
که اگر پیامبر به عربی با اعراب سخن نمی گفت یا قران به عربی نمی امد اعراب ان را قبول نمی کردند
مکه خود خدا نگفته؟:Gol:
بله خدا همین را منظورش هست چرا؟ چون پیامبر به ایران و روم و... نامه نوشت و به دین اسلام و به راه حق دعوت کرد
بله هر کسی می تواند عربی بداند شاید در عصر گذشته این سخن درست بوده باشد اما الان خیر چون دنیا دارند برای ارتباط با هم زبان یک دیگر را می آموزند غیر این است؟
دوست من علت عربی امدنش خود قران به روشنی بیان کرده و واضح است که اگر پیامبر به عربی با اعراب سخن نمی گفت یا قران به عربی نمی امد اعراب ان را قبول نمی کردند مکه خود خدا نگفته؟:gol:
بله خدا همین را منظورش هست چرا؟ چون پیامبر به ایران و روم و... نامه نوشت و به دین اسلام و به راه حق دعوت کرد
:gol:
درود بر شما محمد گرامی آنچه که به خطا یا به عمد نادیده گرفته اید، این است که یک دین خدا و یک کتاب خدا بیشتر نیست. هر پیامبر هم همان یک دین و یک کتاب را تنها به زبان مردم خودشان، بیان کرده اند. سوره بقره را بخوانید. آن شاه ساسانی و آن قیصر روم نه زرتشتی و نه مسیحی نابی نبودند. من هم میگویم که ایشان نسبت به کتاب خدا که به زبان خودشان برایشان فرستاده شده بود، گمراه و کج راه شده بودند.
شما این را می دانید که رسول الله(ص) و همه امامان (ع) ما زبان اقوام مختلف را می دانند چرا دوباره این ایه را استناد می کنید؟
من فکر کنم شما دچار شکید اگر درسته شک نکنید و از شر ابلیس به خدا پناه ببرید:gol:
محمد گرامی درود برای آنکه شما هنوز خودتان را 100 و ما را 90 میخوانید. برای آنکه شما درست به روشی که موبدان ساسانی آتشکده و پیرهای گوناگون را مقدس میدانستند، شما نیز به همان روش استدلال میکنید و بجای خدا پرستی امامزاده پرستی میکنید. لعنت خدا بر من باد اگر ذره ای به خداوند و آیه های او شک داشته باشم. لعنت خدا بر من باد اگر برایم ویروس ایدز آیت الله نباشد. درخت آیت الله نباشد، خورشید آیت الله نباشد. آتش آیت الله نباشد. آب آیت الله نباشد. کرم خاکی آیت الله نباشد. برایم در هر دم و بازدم دو سپاس بایسته نباشد (پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب) به خود بیایید که هر کس از دوست جز دوست بخواهد، کافر است و هر که از کسی جز دوست چیزی بخواهد، مشرک است. اگر دوست در جایی گفته که خواستن از دیگری همان خواستن از من است، خب خوش به حال شما که دیگرانی دارید. اگر هم خود دوست در جایی چنین نگفته وای به حال شما که به جز از دوست از دیگری چیزی میخواهید.
درود بر شما محمد گرامی آنچه که به خطا یا به عمد نادیده گرفته اید، این است که یک دین خدا و یک کتاب خدا بیشتر نیست. هر پیامبر هم همان یک دین و یک کتاب را تنها به زبان مردم خودشان، بیان کرده اند. سوره بقره را بخوانید.
سلام
بله دین یکی است
اما به هر پیامبر بخشی از ان کتاب داده شده و در قران جمع شد
و خاتمه یافت
به طوری که خدا در سوره ی بقره (ایه4)
شرط مومن بودن را ایمان به قران و کتب پیشین دانسته است
و در ضمن
هر پیامبری که امده پیامبر بعدی را معرفی کرده و به ان مژده داده است
سوشیانت کجاست؟
چرا باید خدا بیاد سوشیات را معرفی کند
بعد بیاد بگه هر کسی می تواند باشد؟
این تناقض نیست؟
باید خدمتتان یاد اوری گنم که پیامبران بعدی که امدند مردم را به دین خود دعوت کرده اند
یعنی چه؟
اگر منظور از دین واحد است چرا خدا به پیامبرش دستور میده
که برو به ایران نامه بده و انها را به راه حق دعوت کن؟
چرا مگه دین کتاب و.. یکی نیست؟
شما به ایات خدا ایمان دارید و به این اشکارا تهمت می زنید؟
من گفتم که دینما 100 و دین شما نود است یا گفتم هر دین در زمان خودش کامل بوده و دین بعدی کامل تر بوده؟:sham:
محمد گرامی درود کدام تهمت؟ شما که هم اکنون نیز همین را دارید میگویید. چو 100 آمد نود هم نزد ماست، یعنی چه؟ مگر این همان نیست که میگویید دین پیشین ناقصتر و دین پس از آن کاملتر است؟ در کجای قرآن سندی برای این ادعای شما هست؟
اما به هر پیامبر بخشی از ان کتاب داده شده و در قران جمع شد و خاتمه یافت
به طوری که خدا در سوره ی بقره (ایه4) شرط مومن بودن را ایمان به قران و کتب پیشین دانسته است
و در ضمن
هر پیامبری که امده پیامبر بعدی را معرفی کرده و به ان مژده داده است
سوشیانت کجاست؟
چرا باید خدا بیاد سوشیات را معرفی کند بعد بیاد بگه هر کسی می تواند باشد؟ این تناقض نیست؟
باید خدمتتان یاد اوری گنم که پیامبران بعدی که امدند مردم را به دین خود دعوت کرده اند
یعنی چه؟
اگر منظور از دین واحد است چرا خدا به پیامبرش دستور میده که برو به ایران نامه بده و انها را به راه حق دعوت کن؟ چرا مگه دین کتاب و.. یکی نیست؟
به این سوالات خوب فکر کنید و بعد جواب دهید:sham:
محمد گرامی درود باز هم بازی با واژه ها را آغاز کردی. راستش دیگر حوصله این چنین بازیهایی را ندارم. در همه قرآن از جمله همین سوره بقره، تنها و تنها یک کتاب خداست. در کجای قرآن گفته برو به ایران و نامه بده؟ در کجای گاتها گفته که سوشیانت پیامبر است؟ در اوستا هم سوشیانتها پسران زرتشت و زنش هووی هستند. اگر این استدلال شما را بخواهیم بپذیریم پس محمد (ص) پسر زرتشت است.
بگو: «اي اهل کتاب! بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را -غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد که ما مسلمانيم!»(ال عمران - 64)
مام صادق (9) گفتند که هر حدیثی که پشتوانه قرآنی ندارد بکوبید به دیوار. خواهشمندم برای این ادعای خود سند قرآنی بدهید. موبدیار مهران هم اکنون آنلاین است. گزارش پست خلاف آلبوم شخصی جنسیت
محمد گرامی درود باز هم بازی با واژه ها را آغاز کردی. راستش دیگر حوصله این چنین بازیهایی را ندارم. در همه قرآن از جمله همین سوره بقره، تنها و تنها یک کتاب خداست. در کجای قرآن گفته برو به ایران و نامه بده؟ در کجای گاتها گفته که سوشیانت پیامبر است؟ در اوستا هم سوشیانتها پسران زرتشت و زنش هووی هستند. اگر این استدلال شما را بخواهیم بپذیریم پس محمد (ص) پسر زرتشت است.
جواب شما در پست قبلی داده شد
در ضمن اگر کتاب یکی است پس...(ایه ای که گذاشته ام را بخوانید در پست قبل)
بگو: «اي اهل کتاب! بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را -غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد که ما مسلمانيم!»(ال عمران - 64)
این حدیث نیست استدلال کردم:gol:
محمد گرامی درود منهم همین را میگویم. اعتراضم به شما هم همینه که شما گرچه به زبان رد میکنید، ولی در عمل کسانی را همتای خداوند قرار داده اید و بجای خداوند از ایشان یاری میخواهید. برای اینکار نادرست هم سندی قرآنی و یا خرد پسندانه و ... ارایه نکرده اید.
با سلام و احترام
جناب موبد مهران
شما در پست ولایت فقیه و اهل سنتhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=11281&p=99847
از کجای این بند گاتا شما شباهت به ولایت فقیه را اخذ کردید؟ آیا شرایط ولایت فقیه با رتو یکی است؟!ما مبتلا به نوعی همانند سازی بین عقاید زرتشتیان و مسلمین در طول تاریخ بوده ایم، آیا این نیز یکی از آن موارد است؟!
محمد گرامی
درود
من عربی نمیدانم. تنها متن ترجمه سه مترجم را در دسترس دارم. آنها عربی که میدانند و ترجمه شان با اختلاف اندکی مانند هم است. در این برگردانها (ترجمه ها) که سخن شما تایید نمیشود.
باز هم اگر تطهیر اهل بیت همان پنج تن آل عبا باشد، باز هم شامل غیبدانی و برآوردن نیازها و ... نمیشود، شامل امامان دیگر هم نیست.
راستی مگر جبرییل اجازه دارد، از خودش سخنی بگوید؟
یک راستی دیگر میدانی که واژه گبر/گور که به زرتشتیان میگویند همین بخش جبر در واژه جبرییل است. ییل همان است که در عرب شده الله. خوانش دیگر این واژه نیز گابریل و گابریلا است.
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾
فولادوند: و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند
مکارم: و در خانههاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
خرمشاهی: و در خانههايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينتنمايى روزگار جاهليت پيشين، زينتنمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد، همانا خداوند مىخواهد كه از شما اهل بيت هر پليدى [احتمالى / شك و شبهه] را بزدايد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد
هادی گرامی
درود
ما هم مبتلا به این بودیم که شما سخن ما را به نام خودتان مصادره به مطلوب کرده اید.
به هر روی، رتو را موبد دانسته اند. موبد نیز فقیه است. او کسی است که با دانش و خرد نیک و با اندیشه روشن، ایمان به خداوند و .... مرز میان نیک و بد را مشخص میکند. اهو نیز کسی است که با اسلحه از این مرز پاسداری میکند. نیکان را در برابر بدان به صف در می آورد. جلوی آسیب دروغکاران (بدان) را با مانتره و آنگاه با اسلحه میگیرد، با همه توان و حتی با جان خود.
اهو را شاه دانسته اند.
این همان ولایت فقیه نیست؟ این همان سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما نیست؟ این همان وحدت کلمه نیست؟
اینها که پیش از اسلام نوشته شده است. اگر هم همانند سازی ای باشد، شما کرده اید.
نکته دیگر اینکه که در قرآن نفرموده، ولی فقیه، فرموده ولی امر.
باز هم تاکید میکنم که در دوره ساسانیان به روشنی رتو=رد به موبد و اهو به شاه میگفتند. نوشته های ساسانی همه گواهند.
اشو زرتشت نیز هم درگاتها و هم در اوستا نخستین اهو و رتو است. پس از او نیز دو پسرش: اروتدنره اهو و ایسدواستر رتو شد.
مهران گرامی
نه
مثل احسن الخالقین که یادتون است به یک ضمیر دیگر سخن گفته شد؟
اینجا هم تقریبا فکر کنم همان باشد
نگاه کنید ما میایم به یکی می گوییم برو اینو بگو مثلا من می خواهم بیایم
و پیک ما میاد به افراد مورد نظرمون می گه فلانی(که ما باشیم) می خواهد بیاید
متوجه شدید؟:Gol:
[quote=هادي;99872]در روايات اسلامي هم تعبيرات فراواني در مورد شفاعت وجود دارد و شفيعان درگاه الهي را معرفي ميكند كه چه كساني ميتواند در روز قيامت شفاعت كنند و به خوبي ميتوانيم از روايات معناي شفاعت را بفهميم و ما چند روايت را به طور اختصار برای تایید مطالب شیعیان از كتب اهلسنت ذكر ميكنيم:
1. پيامبر(ص): «اِنَّ شَفاعَتي يَوْمَ الْقِيامه لاِ َهْلِ الْكَبائِرِ مِن أُمَتي»;
شفاعت من در روز قيامت از آن كساني از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شدهاند.
2. پيامبر(ص): «اُعْطيتُ خَمْساً... وَ أَعطيتُ الشَّفاعه فَادّخَرْتُها لاِ ُمَّتي»;
پنج چيز به من ارزاني شد... و شفاعت به من عطا شد پس آن را براي امت خود ذخيره نمودم.
3. نخستين شفيع شخص پيامبر است چنانكه رسول الله(ص) فرمود: «انا اول شافع في الجنْ».
4. تمام انبيأ روز قيامت شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع الانبيأ في كل من يشهد أن لاالهالاالله مخلصاً فيخرجونهم منها»; پيامبران درباره تمام كساني كه از روي اخلاص به وحدانيت خداوند گواهي ميدهند شفاعت ميكنند و آنها را از دوزخ خارج ميسازند.
5. فرشتگان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكْه...».
6. خويشاوندان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «الشفعأ خمسْ... و الرّحم».
7. علمأ و شهيدان شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع يوم القيامْ الانبيأ ثم العلمأ ثم الشهدأ»/
8. خداوند متعال شفاعت ميكند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكه و المؤمنون فيقول الجبار بقيت شفاعتي».
[1].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت و مسند احمد، ج 3، ص 213، ط بيروت/
[2].مسند احمد، ج 1، ص 301، ط بيروت/
[3].صحيح مسلم، ج 3، ص 73، ط بيروت/
[4].مسند احمد، ج 3، ص 12، باب الشفاعْ، ط بيروت/
[5].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنه 1407 ه’، كتاب التوحيد/
[6].مناقب، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 14/
[7].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت/
[8].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنْ 1407 ه’، كتاب التوحيد/[/quote]
هادی گرامی
درود
آنچه که از نام بلند بالای سه برگه ایتان دریافتم، مرا در باوری که داشتم بیشتر پایدار کرد.
از نوشته شما دریافتم
یک- شفاعت تنها و تنها به خواست خداوند ست (اذن الله).
خب اگر کسی خداوند را بشناسد، خداوند آنچنان مهربان (ارحم الراحمین) است که دیگر نیازی به شفاعت ندارد.
اگر هم کسی خدا را نشناسد، در اصل شفاعت نخواهد شد.
دو- شفاعت در باره گناهان است و در باره حق الناس به هیچ روی پذیرفته نیست. خداوند آنچنان مهربان است که اگر کسی توبه کند، خواهد پذیرفت و اگر توبه نکند، کسی او را شفاعت نخواهد کرد. البته بجز حق الناس
خب با این وصف، چه نیازی به شفاعت است؟
اما سخن پایانی، سخن ما نه از شفاعت و نه از توسل آنگونه که در قرآن آمده است، نیست. اعتراض من به آن توانایی هایی است که شما فرای این چیزها برای امامان و امامزادگان و ضریح مطهر و آستان مقدس و بارگاه کبریایی و صحن ربانی و .... قایل هستید. من برای اینها سند قرآنی خواستم.
مهران گرامی
در فارسی ما به زن یا مرد می گوییم شما (بدون در نظر گرفتن جنسیت)
اما در عربی این طور نیست ضمایر فرق دارند
شما می توانید تفسیر المیزان را مطالعه کنید
دقت کنید که قران به زبان عربی نازل شده تا در ان اندیشه کنیم:Sham:
محمد گرامی
درود
با چنین خدایی که از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است و دل مومن خانه اوست، دیگر چه نیازی به کسی یا چیزی دیگر است؟
درود
در این باره باید بگوییم
که
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم ميکردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند)، به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.(نسا-64)
این یعنی چه مگه خدا خودش نمی بخشه ؟:Gol:
خیلی دلایل می تواند داشته باشد
مثلا ضعف وجودی ما ادما
و دیگری امتحان
و...
دلایلی است که به ذهن من رسیده:Gol:
محمد آقای خوب
درود
این نکته را فهمیدم. ولی نفهمیدم که چه ربطی به موضوع گفتگوی ما دارد؟
مگه من جز این گفتم و نوشتم؟
خدا و تنها خدا
خب محمد گرامی
درود
شفاعت برای چنین انسانی انجام میشود؟
بر پایه آیات قرآن نه انجام نمیشود. باید به خداوند ایمان بیاوریم. ایمان هم که بیاوریم، هم به معنای توبه است و هم به معنای پسندیدن خداوند و هم به معنای نجات است. خداوند ارحم الراحمین است.
اگر هم امتحان باشد، خب دیگر شفاعت برای چه؟ مگر میتوان از امتحان خداوندی گریخت؟
دقت کنید
محمد گرامی
درود
از دقت بیشتر هم چیزی جز آنچه که پیشتر نوشتم نیافتم.
به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند
این یعنی شفیع قرار دادن رسول الله (ص)
یعنی واسطه ای برای استغفار و توبه
دقت کنید خدا شرط گذاشته
این طور نیست؟:Sham:
محمدگرامی
درود
این چیزی که نوشته اید، سخن خودم و تایید ادعای من است. آنچه که در این آیه آمده، بازگشت به دین خدا و توبه کردن است. اگر آنها توبه نمیکردند، آیا پیامبر برایشان استغفار میکرد؟ اگر به خدا ایمان نمی آوردند، پیامبر برایشان استغفار میکرد؟
یعنی کسی هر گناهی که خواست بکند، سپس برود و کسی را شفیع گرداند، مشکل حل میشود. این که بسیار ساده است. دیگر برای چه این همه خداوند به پیامبر و مردم زحمت داده و این همه بکن و نکن و شرعیات و .... را دست و پا گیر مردم کرده؟
مسیحیان هم میگویند هر گناهی که کردی طوری نیست، بیا یکشنبه ها پول بده و نزد کشیش اعتراف کند، خداوند مهربان است و میبخشد. موبدان ساسانی هم مینشستند و گناهان را میسنجیدند و غرامتی گرفته و دعایی میخواندند و میگفتند خدا بخشید.
مهران گرامی
اول باید بگویم هر کس نمی تواند شفیع شود
واین کار مسیحیان اشتباه است و مورد نکوهش
چون در دین ما نباید گناه ها را اشکار کرد
و دلیلش هم شاهدایی که خدا می خواهد
واین سختی درجه دارد
خدا توبه را می پذیرد اما بعضی از گناهان ان قدر بزرگ است که خدا میگه اگر پیش تو بیایند و تو استغفار کنی(یعنی اختیار شفاعت و بخشیده شدن و نشدن را به پیامبر واگذار کرده خیلی واضح داره میگه اگر تو بخواهی من می بخشم):Gol:
نه محمد گرامی
نه خداوند چنین نمیگوید که بعضی از گناهان آن اندازه بزرگ است که تنها پیامبر باید شفیع شود تا بخشیده شوند. باز هم تفسیر به رای کردی.
گناه حق الناس را فراموش نکنید:Gol:
مهران گرامی
در مورد ایات با روشنی بنگرید
تا خدای نکرده جز تکذیب کنندگان نباشید و وارد ان اهل نشوید:Gol:
محمد گرامی
درود
باشد، به روی چشم. ولی خداوکیلی کدام آیه را من تکذیب کرده ام. این که آیه با خطاب به زنان پیامبر آغاز میشود و شما نتیجه میگیرید که دوازده امام معصوم هستند و از غیب آگاهند و آرامگاه ایشان مقدس است و ملایک در آنجا رفت و آمد می کنند.
جز این است که همواره گفته ام این چیزی که شما استخراج میکنید، با آن ترجمه ای که سه مترجم از قرآن کرده اند و در سایت پارس قرآن هست، همخوانی ندارد؟ من سگ کی باشم که بخواهم آیات قرآن را تکذیب کنم. من ادعاهای شما را تکذیب میکنم. من تفسیر به رای و مصادره به مطلوب شما را تکذیب میکنم.
شما مکه و حول آن را کل ارض میگرید. خب مگر خداوند با کسی تعارف و رودربایستی داشت که کل ارض را بکار ببرد؟
سلام
درمورد ضمیر شما در زبان عربی گفتم که تن برای زن و کم برای مرد ها استفاده می شود
این ثابت می کنه که قسمت دوم مربوط به زنان نمی تواند باشد
چطوری؟
در زبان عربی قائده ای وجود دارد که اگر جایی تعداد مرد ها زیاد باشد از ضمایر مرد ها استفاده می شود
وبا توجه به این قاعده و حدیث کسا و انکه تعداد زنان پیامبر بیشتر از مردان حدیث کسا و حتی امامان ما است
معقول نیست خدا بیاید و از ضمیر مردان استفاده کند
و البته وقتی ما در زبان پارسی شما می گوییم مخاطب مردان و یا زنان می تواند باشد اما در عربی ضمایر فرق دارد
نمی دونم پسرتون عربی در دوران دبیرستان خوانده اند یا نه اما اگر خوانده باشند بپرسید بهتون خواهند گفت
یا هر که که عربی می دادند
مهران گرامی زمانی تفسیری تفسیر به رای می شود که برای سند موجود نباشد
ولی ما سند داریم
حول محور وار می شود
اگر تاریخ طبیعی 1400 پیش را مطالعه کنید
می دانید که ایران در ان زمان کشوری پهناور بوده و نزدیک به مکه ایا این طور نبوده؟
و گفتم اگر منظور شهر های نزدیک بود حتما خدا از لغاتی استفاده می کرد که نشان دهد
حالا من تفسیر به رای می کنم ؟
کمی فکر کنید:Gol:
با سلام و احترام
مهران عزیز
بین ولی فقیه و رتو این نکته مشترک است که هر دو در راس حکومت هستند، اما بین مفاهیم آن ها تضاد کلی وجود دارد، به عنوان نمونه شما به شرایط ولی فقیه در قانون اساسی ایران توجه فرمایید:
ملاک انتخاب رهبر در حکومت اسلامی
در اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ویژگیهای زیر برای رهبر تعیین شده است:
1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری
در حکومت اسلامی تنها معیار «لیاقت» است البته لیاقت براساس معیارهای اسلام نه معیارهای دیگران؛ چون حکومت، اسلامی است. فرزند رهبر بر دیگران کمترین امتیاز و برتری در گرفتن حکومت ندارد. حتی رهبر نمی تواند جانشینی برای خود تعیین کند هرچند آن شخص، از لیاقت لازم برخوردار باشد. البته می تواند سفارش کند که بعد از او فلان شخص را انتخاب کنند اما مجلس خبرگان می تواند به این سفارش رهبر توجه نکند زیرا پس از مرگ رهبر، هیچ کدام از دستورهای او معتبر نیست و مشروعیت ندارد. لذا به محضی که آیت الله خامنه ای به حکومت رسید، طی حکمی همه ی دستورها و نصب افراد از سوی امام خمینی را تأیید کرد تا مشروعیت داشته باشند.
اما توجه شما را به ملاک انتخاب اهو در کیش زرتشتی جلب می کنم.
ملاک انتخاب شاه در ایران باستان
در ایران باستان، کسی شاه می شد که حکومت قبلی را ساقط کند و بعد از او پسرش به حکومت می رسید؛ خواه از لیاقتهای لازم برخوردار باشند یا نباشند و خواه مردم او را قبول داشته باشند یا نداشته باشند. به همین دلیل حکومتها به مرور ضعیف می شدند تا اینکه زمینه ی قیام برای دیگران فراهم می شد و به سرنگونی حکومت می انجامید.
به عنوان نمونه، چگونگی انتخاب شاپور دوم به نقل از لغتنامه ی دهخدا این چنین است. در این کتاب با تمسک به منابع تاریخی از جمله شاهنامه آمده است که او همین که به دنیا آمد، بعنوان شاه تعیین شد؛ زیرا پدرش شاه بود. در بعضی منابع آمده است در زمانی که مادر شاپور او را باردار بود، هرمز ـ پدر شاپور ـ یا درباریان، تاج شاهی را بر شکم مادر گذاشتند و به این صورت شاپور در زمانی که جنین بود، به پادشاهی رسید.
وقتی که یک جنین یا نوزاد، پادشاه یک کشور می شود، آیا این نهایت مسخرگی نیست؟! می توان حدس زد که چه برسر کشور آمد. وقتی که این خبر به اطراف ایران رسید، کشورهای همسایه به طمع افتادند و بخشهایی از ایران را تصرف کردند.
البته شاپور وقتی بزرگ شد لیاقتهایی از خود نشان داد اما اگر او لیاقت نداشت چه می شد؟ در زمان کودکی او چه صدماتی که گریبانگیر مردم نشد!
هادی گرامی
درود
خواهشمندم که با همین دید که این نوشتار را نوشتید، در باره حکومت اسلامی هم داوری کنید. یادتان باشد، که شما از شاهانی نام بردید که در زرتشتی ناب بودنشان تردید است. دست کم استاد رضا بارها سند تحریف و انحراف ایشان را ارایه کرده اند. از این روی خاندان امویه، عباسیه، زبیریان و ..... محمدرضا شاه پهلوی هم مسلمان به شمار می آیند.
امروزه خادم الحرمین آل سعود هم مسلمان هستند. خاندان بحرین و ..... هم مسلمان هستند.
اگر هم اسلام را تنها حکومت علی (ص) و جمهور اسلامی ایران میدانی، آنگاه دیگر حق نیست که کار شاهان یاد شده را به پای دین زرتشتی و مساله اهو ربط بدهید.
حق این است که اهو و رتو را در گاتها، آنگاه در اوستا بررسی کنید؟
البته گاتها را به عنوان اصل دین زرتشت و اوستا را به عنوان دیدگاه موبدان.
[quote=هادي;101767]با سلام و احترام
مهران عزیز
بین ولی فقیه و رتو این نکته مشترک است که هر دو در راس حکومت هستند، اما بین مفاهیم آن ها تضاد کلی وجود دارد، به عنوان نمونه شما به شرایط ولی فقیه در قانون اساسی ایران توجه فرمایید:
ملاک انتخاب رهبر در حکومت اسلامی
در اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ویژگیهای زیر برای رهبر تعیین شده است:
1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری
در حکومت اسلامی تنها معیار «لیاقت» است البته لیاقت براساس معیارهای اسلام نه معیارهای دیگران؛ چون حکومت، اسلامی است. فرزند رهبر بر دیگران کمترین امتیاز و برتری در گرفتن حکومت ندارد. حتی رهبر نمی تواند جانشینی برای خود تعیین کند هرچند آن شخص، از لیاقت لازم برخوردار باشد. البته می تواند سفارش کند که بعد از او فلان شخص را انتخاب کنند اما مجلس خبرگان می تواند به این سفارش رهبر توجه نکند زیرا پس از مرگ رهبر، هیچ کدام از دستورهای او معتبر نیست و مشروعیت ندارد. لذا به محضی که آیت الله خامنه ای به حکومت رسید، طی حکمی همه ی دستورها و نصب افراد از سوی امام خمینی را تأیید کرد تا مشروعیت داشته باشند.[/quote]
هادی گرامی
درود
سند دین زرتشت، گاتهاست. دیدگاه موبدان را هم در اوستا میتوانید بیابید.
خب در کجای این دو منبع شما بررسی کردید و داوری نمودید؟
این حق است که تنها به قاضی بروید؟
محمد گرامی
درود
ببینید، خاکم به دهن خداوند بیهوده گوی که نیست؟
بویژه در قرآن که معجزه ادبیاتی است. هر واژه و هر دستور با دقتی خدایی برگزیده شده تا آنچه که خداوند میخواهد آموزش داده شود.
خداوند در قرآن از یک سوی میفرماید مکه و حول آن
از یک سوی میفرماید که قرآن عربی است
از یک سوی میفرماید که رسولی فرستاده نشده مگر به زبان امتش.
از یک سوی در سوره حج آیه 87 برای کسانی است که فرزندان ابراهیم (ع) هستند و یا در سوره فصلت، آیه 3 مردمی که عربی میدانند.
همه اینها را که کنار هم بگذارید، میشود ادعای من، نه تفسیر به رای شما.
سوره فصلت (جزییات)، آیه 3
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
کتابی آسمانی که آيات آن با تمام جزئيات بیان شده است، در قرآنی عربی، برای مردمی که عربی می دانند و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى (۷۸)
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿۷۸﴾
[quote=mkk1369;101472]سلام
درمورد ضمیر شما در زبان عربی گفتم که تن برای زن و کم برای مرد ها استفاده می شود
این ثابت می کنه که قسمت دوم مربوط به زنان نمی تواند باشد
چطوری؟
در زبان عربی قائده ای وجود دارد که اگر جایی تعداد مرد ها زیاد باشد از ضمایر مرد ها استفاده می شود
وبا توجه به این قاعده و حدیث کسا و انکه تعداد زنان پیامبر بیشتر از مردان حدیث کسا و حتی امامان ما است
معقول نیست خدا بیاید و از ضمیر مردان استفاده کند
و[/quote]
محمد گرامی
درود
خداوکیلی قصد کل کل ندارم، من بیشتر از این که مینویسم، در آیه تطهیر نمی بینم.
هنگامی که به زنان پیامبر چیزی گفته میشود و سپس با ضمیر مذکر تطهیر میشود، با آنچه که شما گفتید، میشود زنان پیامبر با فرزندان پسر ایشان.
از آنجا که محمد (ص) تا هنگام زنده بودن خدیجه (ع) زنی دیگر نداشت، به هر روی این آیه میشود، مربوط به دیگر کسان اهل بیت پیامبر.
همچنین تطهیر به معنای پیامبر بدون شریعت بودن امامان نیست.
در باره وارث بودن کتاب هم دیدگاه شما را نمیپذیرم. در نامه دیگر آیه هایی که برای من دلیل رد ادعای شماست خواهم آورد.
مهران گرامی درود
ایا شما ضمایر در عربی را از افراد عالم پرسیده اید؟
(بازم می گویم ضمایر جمع در عربی با فارسی فرق دارد از اهل فن بپرسید
این را اگر راهنمایی ام کسی باشد خوانده است اگر درست بگم دوم ):Gol:
مهران گرامی درود
بله عربی است!!!!
به شما یک نکته را بگویم که عربی می دانند تا عرب هستند فرق دارد
شما توی عصر ارتباطات داری زندگی می کنید
هر کسی الا ن دنبال حقیقت باشد
می تواند عربی را یاد بگیرد و بدانند!!!
مطمئنید که ادرس ها را درست دادید؟
منم ایرانی ام اما عربی را تا حدودی می دانم!!
مهران گرامی درود
شما این را می دانید که رسول الله(ص) و همه امامان (ع) ما زبان اقوام مختلف را می دانند چرا دوباره این ایه را استناد می کنید؟
من فکر کنم شما دچار شکید اگر درسته شک نکنید
و از شر ابلیس به خدا پناه ببرید:Gol:
جناب موبد مهران عزیز
سلام
استناد به قانون اساسی ایران اسلامی به دلیل دفع یک سری شبهاتی بود که وجود دارد، در طول تاریخ زرتشتی شاهانی که مورد حمایت موبدان بوده اند یکی پس از دیگری تنها به واسطه انتسابشان به شاه قبلی روی کار امده اند، این که یک حقیقت تاریخی است!
ملاک های ولی فقیه معین است ، به نظر اینجانب سنخیتی با اهو و رتو ندارد، شما از گاتا ها استناد بفرمایید که تا چه اندازه می توان تطبیق نمود.
درباب حکومت های جور که با نام اسلام حکم فرمایی می کنند، خوب بنی امیه نیز به اسلام اعتقادی نداشت اما با این نام حکومت می کرد اما در میگساری هاشان می گفتند:
لعبت هاشم بالملک* فلا خبر جاء و لا وحی نزل. که هاشم جد پیامبر با سلطنت بازی کرد و هرگز وحیی نازل نشد.آری ما نیز ادعا نکردیم هر کس مدعی اسلام است اسلامی است.
محمد گرامی درود بر شما
1400 سال پیش هم عصر ارتباطات بود؟
تازه مگر من این را گفته ام؟
من تنها از قرآن نقل کرده ام.
مهران گرامی درود
در ان زمان پیامبر بودند و به زبان همه اقوام تسلط داشتند
و هر کس پیششان می رفت به زبان همان فرد سخن می گفتند
و قران جوری تدوین شده که برای تمام عصر ها است
و قرار است مردم را برای ظهور منجی اماده سازد
و حکومت پایانی دنیا
دقت کنید پیامبر و امامان به زبان دیگر اقوام تسلط داشتند:Gol:
هادی گرامی
درود
من نیز بنی امیه، حتی بنی عباس و فرمانروایان امروزین عرب و طالبان و وهابیان را مسلمان نمیدانم. از شما نیز انتظار دارم که شاهان ساسانی و شماری از موبدان که پیرو مغان ماد بودند و ... را هم زرتشتی ندانید و ننامید.
من اگر بخواهم شرایط اهو و رتو را از گاتها و در نوشته های ساسانی برشمارم چند کتاب خواهد شد. در اینجا بایستی سخن کوتاه و چکیده باشد. بدینگونه دوباره چرخه باطل تو بگو من بگو (قیل و قال) آغاز میگردد.
شایسته یادآوریست، که ایمان به خداوند در هر کاری و هر زمانی و هر جایی، چنان آشکار است که نیازی به گفتن آن نیست. چون همه گاتها و اوستا در باره مردمی است که به خداوند، یگانگی اش، آفرینندگی اش، نیکی اش و ... باور دارند.
نخستین شرط برای اهو و رتو هماهنگی با اشا است. اشا (اردیبهشت) نیز هنجار هستی است. از این روی یکی از شرطهای اهو و رتو بودن، دانش است.
شجاعت شرط دیگر است. جلوی آسیب دروغکار را بگیرد به همه توان حتی با جان خود
شرط دیگر دادگری است.
شرط دیگر ناسازگاری با دروغ است. همچنین بازداشتن، نه یورش بردن.
شرط دیگر برخورداری از اندیشه روشن است.
شرط دیگر این است که در میان مردم برتر باشند. از آنجا که مردم زرتشتی مورد نظر است باید در داشتن شش صفت بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند، خرداد و امرداد بر همه سر باشند.
باید برای رسایی، پیشرفت، خرسندی و شادی همه مردم و جهان زنده بکوشند.
راستش چون هیچگاه ننشسته و دسته بندی نکرده ام، نتوانستم برایتان یک، دو، سه و ... یک چارچوب و ... بیاورم ولی هست و اگر کسی بخواهد پس از تلاش میتواند آن را تهیه کند.
در دینکرد که از نوشته های ساسانی است:
اهو/شهریار/شهربان باید کشور را از دشمن، دروغ و تنگدستی باز دارد. بنابراین باید ابزار کار فراهم کند. ناتوانان را خود نگهداری کند. آموزشگاه و بیمارستان و ... بسازد. آشتی (صلح) بگستراند. اندیشه، گفته و کردار نیک را بگستراند و ....
کس بگمارد که دروغ در کار نباشد (بازرس اداره استاندارد)، کس شایسته به کاری که شایسته اوست بگمارد. ...
رتو نیز باید از بینش مردم پاسداری کند که خداشناس و ..... باشند. راستی را گسترش دهد و ....
محمد گرامی
درود
شما هم دقت کنید که من اینها را از خودم درنیاوردم و از خود قرآن نوشتم.
ستیز شما با من است. با قرآن که نیست، هست؟
هنگامی که قرآن می فرماید، مکه و حول آن، شما میگویید که حول یعنی همه جهان. من میپرسم که خداوند با همه اعجاز قرآن آیا چنین سخنی را که در باره هر نقطه ای از کره خاکی صادق است، میگوید، شما مرا متهم به ... میکنید.
خب من دگر چه بگویم؟ هر نقطه از کره زمین را با استدلال شما میتوان همه زمین دانست. آیا خداوند چنین سخنی را میگوید؟
اینکه پیامبر اسلام (ص) با هر کسی به زبان خودش سخن میگفت یک نکته است از توانایی های ایشان. این که قرآن عربی آمد برای کسانی که عربی میدانند، همه نکته ای است جدا که در خود قرآن آمده است. قرآن که به چند زبان نیامده است، آمده؟
مهران گرامی درود
بله خدا همین را منظورش هست
چرا؟
چون پیامبر به ایران و روم و... نامه نوشت و به دین اسلام و به راه حق دعوت کرد
بله هر کسی می تواند عربی بداند شاید در عصر گذشته این سخن درست بوده باشد اما الان خیر
چون دنیا دارند برای ارتباط با هم زبان یک دیگر را می آموزند غیر این است؟
دوست من علت عربی امدنش خود قران به روشنی بیان کرده
و واضح است
که اگر پیامبر به عربی با اعراب سخن نمی گفت یا قران به عربی نمی امد اعراب ان را قبول نمی کردند
مکه خود خدا نگفته؟:Gol:
آقا محمد
درود
منم که همین را گفتم.
:Gig:
پس چرا می گویید برای عرب ها است؟
این دلیل نمی شود که برای اقوام دیگر هم نباشد.
درود بر شما محمد گرامی
آنچه که به خطا یا به عمد نادیده گرفته اید، این است که یک دین خدا و یک کتاب خدا بیشتر نیست. هر پیامبر هم همان یک دین و یک کتاب را تنها به زبان مردم خودشان، بیان کرده اند. سوره بقره را بخوانید.
آن شاه ساسانی و آن قیصر روم نه زرتشتی و نه مسیحی نابی نبودند. من هم میگویم که ایشان نسبت به کتاب خدا که به زبان خودشان برایشان فرستاده شده بود، گمراه و کج راه شده بودند.
محمد گرامی
درود
برای آنکه شما هنوز خودتان را 100 و ما را 90 میخوانید. برای آنکه شما درست به روشی که موبدان ساسانی آتشکده و پیرهای گوناگون را مقدس میدانستند، شما نیز به همان روش استدلال میکنید و بجای خدا پرستی امامزاده پرستی میکنید.
لعنت خدا بر من باد اگر ذره ای به خداوند و آیه های او شک داشته باشم. لعنت خدا بر من باد اگر برایم ویروس ایدز آیت الله نباشد. درخت آیت الله نباشد، خورشید آیت الله نباشد. آتش آیت الله نباشد. آب آیت الله نباشد. کرم خاکی آیت الله نباشد. برایم در هر دم و بازدم دو سپاس بایسته نباشد (پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب)
به خود بیایید که هر کس از دوست جز دوست بخواهد، کافر است و هر که از کسی جز دوست چیزی بخواهد، مشرک است.
اگر دوست در جایی گفته که خواستن از دیگری همان خواستن از من است، خب خوش به حال شما که دیگرانی دارید. اگر هم خود دوست در جایی چنین نگفته وای به حال شما که به جز از دوست از دیگری چیزی میخواهید.
سلام
بله دین یکی است
اما به هر پیامبر بخشی از ان کتاب داده شده و در قران جمع شد
و خاتمه یافت
به طوری که خدا در سوره ی بقره (ایه4)
شرط مومن بودن را ایمان به قران و کتب پیشین دانسته است
و در ضمن
هر پیامبری که امده پیامبر بعدی را معرفی کرده و به ان مژده داده است
سوشیانت کجاست؟
چرا باید خدا بیاد سوشیات را معرفی کند
بعد بیاد بگه هر کسی می تواند باشد؟
این تناقض نیست؟
باید خدمتتان یاد اوری گنم که پیامبران بعدی که امدند مردم را به دین خود دعوت کرده اند
یعنی چه؟
اگر منظور از دین واحد است چرا خدا به پیامبرش دستور میده
که برو به ایران نامه بده و انها را به راه حق دعوت کن؟
چرا مگه دین کتاب و.. یکی نیست؟
به این سوالات خوب فکر کنید و بعد جواب دهید:Sham:
شما به ایات خدا ایمان دارید
و به این اشکارا تهمت می زنید؟
من گفتم که دینما 100 و دین شما نود است
یا گفتم هر دین در زمان خودش کامل بوده و دین بعدی کامل تر بوده؟:Sham:
محمد گرامی
درود
کدام تهمت؟ شما که هم اکنون نیز همین را دارید میگویید.
چو 100 آمد نود هم نزد ماست، یعنی چه؟
مگر این همان نیست که میگویید دین پیشین ناقصتر و دین پس از آن کاملتر است؟
در کجای قرآن سندی برای این ادعای شما هست؟
محمد گرامی
درود
باز هم بازی با واژه ها را آغاز کردی. راستش دیگر حوصله این چنین بازیهایی را ندارم.
در همه قرآن از جمله همین سوره بقره، تنها و تنها یک کتاب خداست.
در کجای قرآن گفته برو به ایران و نامه بده؟
در کجای گاتها گفته که سوشیانت پیامبر است؟
در اوستا هم سوشیانتها پسران زرتشت و زنش هووی هستند. اگر این استدلال شما را بخواهیم بپذیریم پس محمد (ص) پسر زرتشت است.
محمد گرامی
امام صادق (9) گفتند که هر حدیثی که پشتوانه قرآنی ندارد بکوبید به دیوار.
خواهشمندم برای این ادعای خود سند قرآنی بدهید.
مهران گرامی
این سخن برای شما اشنا نیست؟
بگو: «اي اهل کتاب! بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را -غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد که ما مسلمانيم!»(ال عمران - 64)
این حدیث نیست
استدلال کردم:Gol:
جواب شما در پست قبلی داده شد
در ضمن اگر کتاب یکی است پس...(ایه ای که گذاشته ام را بخوانید در پست قبل)
کامل و کامل تر
نه ناقص و کامل تر
برایتان قبلا دلیل عقلی اوردم(اموزگاری):Gol:
محمد گرامی
درود
منهم همین را میگویم. اعتراضم به شما هم همینه که شما گرچه به زبان رد میکنید، ولی در عمل کسانی را همتای خداوند قرار داده اید و بجای خداوند از ایشان یاری میخواهید. برای اینکار نادرست هم سندی قرآنی و یا خرد پسندانه و ... ارایه نکرده اید.