سوالاتی از موبد مهران

تب‌های اولیه

605 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:
سلام

موبد : همیشه ، جاوید ، سرمد ، پایدار ، ابدی
ابدی گشته ، دائمی ، جاودانی !!!!!

سلام
چرا به روحانیاشون میگن موبد؟

:Gig:

منتقد;119605 نوشت:
سلام
چرا به روحانیاشون میگن موبد؟

:gig:

[="blue"]سلام

لابد پیش پیش بهشت خریدند ![/]

منتقد;119012 نوشت:
"موبد" معنیش یعنی چی؟


منتقد گرامی
درود
واژه موبد از دو بخش ساخته شده است. موکه گویش دیگر مگه با پسون بد/پت است. مگه در گاته یعنی کسی که همه اندیشه، کردار و گفتارش بر پایه گاتها و راستای رسایی به سوی خداوند است. گویش دیگر این واژه مغ، مج (+اوس) است.
پت هم از مصدر پاییدن یعنی پاسداری و مواظبت کردن و ... است.
از این روی موبد یعنی کسی که یک میکوشد تا یک زرتشتی راستین باشد.

منتقد;119605 نوشت:
سلام

چرا به روحانیاشون میگن موبد؟
:gig:



منتقد گرامی
درود
اشو زرتشت انجمنی از چنین کسانی که برای زرتشتی بودن راستین بر پایه آموزشهای گاتها کوشیده اند، گرد آورد و به ایشان آموزش داد. ایشان نیز به گروه های دیگر آموزش دادند. این گروه نخستین که خود اشو زرتشت بنیادش را گذاشت، انجمن مگان /مغان نام داده شد. هموندان (اعضا) این انجمن نیز مگه و بزرگ ایشان را مزمگه (مس مغان/مصمغان) نامیدند.
موبدان در اصل آموزگار بودند، نه روحانی. امروزه نیز بزرگترین موبدان، هیربد(= پاسدار آزادگی) یعنی آموزگار هستند. به دلیل راستی و درستی (صداقت و امانت) ایشان حسابدار، داور، دادستان، وکیل مدافع، ثبت احوال، ثبت اسناد هم بر دوش داشتند.

بهلول;119583 نوشت:
سلام

موبد : همیشه ، جاوید ، سرمد ، پایدار ، ابدی
ابدی گشته ، دائمی ، جاودانی !!!!!


بهلول گرامی
درود
این معنا درست نیست.
در گاتها انسان با واژه مرتم/مرته/ مشی (مرد) نامیده شده اند. این واژه ها همگی از مصدر مردن هستند. مار یعنی کشنده، مردار و مرداب نیز از همین ریشه هستند. هنگامی که این انسان فناپذیر=مردنی آموزشهای گاتها را درست بیاموزد و بکار بندد، اَمرداد خواهد شد. اَ نشان نفی است. مرداد یعنی مرگ و نیستی. از این روی امرداد یعنی بی مرگی و جاودانگی.
موبدان چون به چنین درجه ای از آموزش رسیده اند، از این روی امرداد= جاودان میشوند.
این همان است که سعدی میگوید:
سعدیا مرد (مرتم= مردنی) نکو نام (کسی که گاتها را درست آموخته= موبد) نمیرد (امرداد) هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.

رضا;119018 نوشت:
با سلام
خوب اینجا توضیح میدهم که چکسانی برای اولین بار اوستا را نوشتند دقت بفرماید !!
دقت به مطالب قرمز رنگ داشته باشید !!!!!!!!!!!!!!

ترجمه متن گاتها پس از کوشش‌های آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (anquetil duperron)، توماس هید (thomas hyde) و اوژن بورنوف (eugene burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (wilhelm geiger) توسعه یافت.
او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هات‌های ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژه‌نامه» (handbuch der awestasprache, gramatik, chrestomathie und glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.

سپس شارل ژوزف دو هارله (charles josef de harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «اوستا» (avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبان‌شناسی و فرهنگ‌شناسی باستانی نهاد.:sham:
اندکی پس از آن، کارل فریدریش گلدنر (karl friedrich geldner) در سال ۱۸۸۵ متن کامل و انتقادی اوستا (که در بردارنده گاتها نیز بود) به خط اوستایی و با عنوان «اوستا- کتاب مقدس ایرانیان» (avesta- the sacred books of the parsis) در اشتوتگات به چاپ سپرد.


اما در اینجا از شما سوال دارم این گفتها را در مورد ابراهیم پور داوود قبول دارید؟؟
بنده در مدارک ایشان زبان شناسی و اوستا شناسی نمیبینم !!؟

در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم، سلطان‌آباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت. در بیروت در مدرسهٔ لوئیک [۱] به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد(برادرانش نامهای داوودزاده و داوودی را برگزیدند).
پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد. در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد. سپس به ایران بازگشت و بعداز اقامتی کوتاه در رشت، در رمضان ۱۳۲۸، از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود و نخست در دبیرستان شهر بووه نام‌نویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد، آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.
در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین، و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت.
در آنجا با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقی‌زاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقه‌مند ساخت.
در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌پزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.:sham::sham::sham::sham:
پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت.
در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت و دو سال ونیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت:sham:
و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.

پورداود را بنیادگذار ایران‌شناسی در سرزمین ایران، و زنده‌کنندهٔ فرهنگ و زبان ایران‌باستان دانسته‌اند.
وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقه‌مند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، ۱۱-۱۲) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را - که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد.
بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان می‌توانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند. خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.
ترجمه و گزارش اوستا، برجسته‌ترین اثر پورداود به شمار می‌رود.

با در نظر گرفتن سیاق عبارتهای اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداود روشن می‌شود.
او می‌کوشید ترجمه‌ای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژه‌های کهن، ترکیباتی رسا و خوش‌آهنگ پدید آورد.

امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخشهای اوستا نگاشته است.
این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغت‌نامهٔ بزرگی در ریشه‌شناسی واژه‌های ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایران‌باستان به‌شمار می‌آید.
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار می‌بست

آقای رضا
درود
نفهمیدم که اینها را برای تایید نوشتی یا برای رد؟
من آگاهی چندانی از تاریخ ندارم. زندگی نامه استاد پورداوود را هم این گونه مشروح که شما نوشته اید نمیدانم.
این که کسی گواهی دانشگاهی نداشته باشد، یک چیز است و این که دانش نداشته باشد، چیز دیگر.
شما با عناد همیشگی تان میخواهید بکوبید، خود میدانید و خدای خود و شکایت من در دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت.
به هر روی ایشان نخستین کسی بود که در این راه کوشید. نوشته هایش هم هنوز از اعتبار نخستین پژوهشگر برخوردار است.

life313;119033 نوشت:
موبدیار مهران;118941 نوشت:

دوست گرامی life313
درود
پیش از آغاز سخن باید بگویم که دوست گرامی نام رمزینه خود را انگلیسی گزیده ای، این همه عربی هم نوشته ای، مگر ایرانی نیستی؟

[=12][=#006400]
بسم الله الرحمن الرحیم


برادرم موبد بزرگ

بنده ابتدا انسانم و فرقی میان انسانها نیست.ایرانی،عربی،اروپایی و غیره نزد پروردگار من تفاوتی ندارند جز به میزان ایمانشان.اما شمایی که ایرانی هستید و بجای واژه زیبای سلام از درود بهره میگیرید باید بدانید که سلام لغتی ست ایرانی و این را هم باید بدانید که ریشه سه زبان پارسی،عربی و لاتین یکیست.(امیدوارم که پیرامون آن تحقیق کرده باشید.)

شما فرمودید
...در آغاز آیه همه مخاطب زنان پیامبر هستند. بنابراین در بخش دوم آیه حتی اگر یکی از پسران این زنان در جمع باشد، بایستی ضمیر جمع مذکر بکار برده شود.

اما پاسخ شما درباره جمع مذکر:

اگر پیرامون اسلام ذره ای تحقیق مینمودید و این علاقه بی پایه به دین زردشت را وا مینهادید میفهمیدید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پسر نداشته اند که حتی یک پسر ایشان در جمع قرار بگیرد بلکه نوادگان ایشان از تنها فرزندشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده اند.

شما فرمودید
... روش گفتن در این آیه، شرطی است. خداوند شرطهایی را برای زنان پیامبر گذاشته تا اگر ایشان آن شرطها را بجا آوردند، مطهر شوند. مادری هم که مطهر شود، فرزندانش نیز با تربیت درست این مادر مطهر، مطهر میشوند.

انتقادی از شما دارم و آن اینست که به آیه شریفی که بنده فرستادم کوچکترین دقتی ننمودید و این نشان دهنده حس عیب جویی شماست چرا که در ابتدای آیه لحن تشریعی ست و در قسمت آیه لحن تنفیذی میشود .اگر خداوند قصد داشت زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را خود پاک کرداند نیازی نبود به ایشان تشریع کند زیرا هیچ حکمی بالاتر از حکم خداوند قرار نمیگیرد و زمانی که اراده بر چیزی نماید آن را انجام میدهد:

اما پیرامون خدیجه سلام الله علیها کلامی صحیح فرمودید و بنده در کلام بعدتان ایراد وارد مینمایم:
فرمودید که خداوند گفته است اگر چنین نمایید شما را تطهیر مینماید و این نشان میدهد که در عربی صاحب نظر نیستید زیرا حضرت اله تعالی میفرماید :انما
انما ادات حصر است یعنی خداوند این را انجام میدهد و جز این نخواهد بود و اینکه فرمودید پس فرزندان ایشان نیز پاک میشوند باز نشان از بی اطلاعی شما از تاریخ اسلام است زیرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بجز حضرت زهرا سلام الله علیها تنها از یک همسر خود یعنی ماریه صاحب پسری بنام ابراهیم میشود که او نیز در طفولیت فوت مینماید.بنابرین فرزندی نیست که خداوند قصد پاک شدن آن را بنماید.از آن گذشته این بحث بحثی ست روایی که جمیع علما از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که این آیه در حق 5 تن نازل شده است:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
علی بن ابی طالب سلام الله علیهما
حسن بن علی سلام الله علیه
حسین بن علی سلام الله علیه
فاطمه زهرا سلام الله علیه
اما برای اینکه نخواهید بعد در کلام حقیر شبهه وارد نمایید بنده گوشه ای از اسناد آن را با توجه به کتب برادران اهل سنتم وارد مینمایم تا سبب درازای بحث نگردد.

أحمد بن حنبل: المسند: 6/292، طبع: بیروت
ابن الأثیر: أسد الغابة: 7/343 طبع: بیروت
ابن الصباغ المالكی: الفصول المهمة: 21، طبع: بیروت
ابن المغازلی الشافعی: المناقب: 100، طبع: بیروت
ابن حجر: الإصابة: 4/568، طبع: بیروت
ابن حجر: الصواعق المحرقة: 143، طبع: القاهرة
ابن طلحة الشافعی: مطالب السؤول: 8، مخطوط.
ابن عبد ربه: الاستیعاب: 3/1100، طبع: بیروت
ابن عساكرالتاریخ، ترجمة علی علیه السلام: 1/274، طبع: بیروت
ابن كثیر: تفسیر القرآن العظیم: 3/493، طبع: بیروت
أبو الطیب صدِّیق بن حسن بن علی الحسین القنوجی البخاری، المتوفى سنة: 1307 هجریة: فتح البیان: 2/256، طبعة: بیروت
البدخشانی: نزل الأبرار: 32، طبعة: بیروت
البغوی: معالم التنزیل: 3/529، طبعة: بیروت
البلاذری: أنساب الأشراف: 2/104، طبعة: بیروت
البیهقی: الاعتقاد على مذهب السلف: 186، طبعة: بیروت
الجصاص: أحكام القرآن: 3/360، طبعة: دمشق
الحاكم الحسكانی: شواهد التنزیل: 2/13، طبعة: بیروت
الحاكم النیسابوری: المستدرك: 3/146، طبعة: بیروت
الخازن: تفسیر القرآن: 5/259، طبعة: بیروت
الخطیب البغدادی: تاریخ بغداد: 10/278، طبعة: بیروت
الخوارزمی: المناقب: 60، طبعة: قم
الخوارزمی: مقتل الحسین: 1/75 طبعة: إیران
الرازی: مفاتح الغیب: 8/71، طبعة: بیروت
الزرندی: نظم درر السمطین: 131، طبعة: النجف
الزمخشری: الكشاف: 1/369، طبعة: بیروت
السبط بن الجوزی: تذكرة الخواص: 211، طبعة: بیروت
السمهودی: جواهر العقدین: 193، طبعة: بیروت
السیوطی: الإتقان: 2/563، طبعة: بیروت
السیوطی: الدر المنثور: 5/198، طبعة: بیروت
الشبراوی الشافعی: الإتحاف بحب الأشراف: 18، طبعة: مصر
الشبلنجی: نور الأبصار: 111، طبعة: المكتبة الشعبیة
الشربینی: السراج المنیر: 3/245، طبعة: بیروت
الشوكانی: فتح القدیر: 4/398، طبعة: بیروت
الصبان: إسعاف الراغبین: 77، مخطوط
الصفوری: نزهة المجالس: 558، طبعة: القاهرة
الطبرانی: المعجم الصغیر: 1/135، طبعة: بیروت
الطبری: الریاض النضرة: 3/152، طبعة: بیروت
الطبری: تفسیر القرآن: 12/6، طبعة: بیروت
الطبری: ذخائر العقبى: 21، طبعة: بیروت
الطحاوی: مشكل الآثار: 1/332، طبعة: بیروت
القرطبی: الجامع لأحكام القرآن: 4/178، طبعة: القاهرة
القندوزی: ینابیع المودة: 1/124، طبعة: النجف
الكلبی: التسهیل لعلوم التنزیل: 3/137، طبعة: مصر
الكنجی الشافعی: كفایة الطالب: 212، طبعة: بیروت
المتقی الهندی: منتخب كنز العمال: 5/96، طبعة: المكتب الإسلامی
النبهانی: الشرف المؤبد: 18، طبعة: القاهره
النبهانی: جواهر البحار: 1/115، طبعة: مصر
النسائی: خصائص علی علیه السلام: 46، طبعة: إیران
النیسابوری: ثمار القلوب: 2/865، طبعة: دمشق
الهیثمی: مجمع الزوائد: 9/158، طبعة: بیروت
الواحدی: أسباب النزول: 203، طبعة: بیروت

ادامه دارد...


لایف 313 گرامی
درود
بنی آدم اعضای یکدیگرند، یک نکته است، غربزدگی و شرق زدگی و عربزدگی چیز دیگر. اگر خداوند به تقوا مینگرد نه به جنسیت و زبان و ... خب چرا واژه های ایرانی بکار نمیبرید. چگونه است که شما زیبایی واژه سلام را میبینی، زیبایی واژه درود را نمیبینی؟ این که عربها از بی فرهنگی که داشتند، درود را که به معنای درست است، به سلام (درست) برگردان کردند، را نمیبینی؟
شما نوشته اید:
1-:" ... باید بدانید که سلام لغتی ست ایرانی و این را هم باید بدانید که ریشه سه زبان پارسی،عربی و لاتین یکیست.(امیدوارم که پیرامون آن تحقیق کرده باشید.)..."
پاسخ
تا آن اندازه که میدانم زبان فارسی با لاتین و زبانهای هندی و اروپایی از ریشه زبانهای آریایی (هندو اروپایی) هستند. عربی و عبری و آرامی و ... از ریشه زبانهای سامی هستند.

2-:" ... اگر پیرامون اسلام ذره ای تحقیق مینمودید و این علاقه بی پایه به دین زردشت را وا مینهادید ..."
پاسخ
شما هم اگر ذره ای اسلام را میشناختید، میدانستید که اسلام به نام پیامبر نیست، هر کس که با هر پیامبری دین خدا را داشته باشد، مسلمان است. سوره عنکبوت آیه 46، سوره نسا آیه 152 را برای نمونه بخوان.
یکی از دلایلی که شما اسلام را نمیشناسید، همین یک سویه داوری کردن است. شما که گاتها را بررسی نکرده اید که علاقه به دین زرتشتی را بی پایه میخوانید.

3-:" ... انتقادی از شما دارم و آن اینست که به آیه شریفی که بنده فرستادم کوچکترین دقتی ننمودید و این نشان دهنده حس عیب جویی شماست چرا که در ابتدای آیه لحن تشریعی ست و در قسمت آیه لحن تنفیذی میشود .اگر خداوند قصد داشت زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را خود پاک کرداند نیازی نبود به ایشان تشریع کند زیرا هیچ حکمی بالاتر از حکم خداوند قرار نمیگیرد و زمانی که اراده بر چیزی نماید آن را انجام میدهد:..."
پاسخ
بخش نخست سخن شما را درست میبینم، ولی نتیجه را درست نمیدانم.
شرطی بودن یعنی همین. چنین بکنید تا چنان شود.
اگر خداوند میخواست آنگونه که شما میگویید بگوید، رودربایستی که نداشت، میگفت فرزندان خدیجه را از فلان تا فلان طاهر و معصوم و غیبدان و حاجت برآور و شفیع کننده و درمان بخش بیماری و .... آفریدم و نوادگان ایشان (امامزادگان) را هم از همین توانایی ها برخوردار کردم. .......

4-:" ... اگر چنین نمایید شما را تطهیر مینماید و این نشان میدهد که در عربی صاحب نظر نیستید زیرا حضرت اله تعالی میفرماید :انما
انما ادات حصر است یعنی خداوند این را انجام میدهد و جز این نخواهد بود و اینکه فرمودید پس فرزندان ایشان نیز پاک میشوند باز نشان از بی اطلاعی شما از تاریخ اسلام است زیرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بجز حضرت زهرا سلام الله علیها تنها از یک همسر خود یعنی ماریه صاحب پسری بنام ابراهیم میشود که او نیز در طفولیت فوت مینماید.بنابرین فرزندی نیست که خداوند قصد پاک شدن آن را بنماید...."
پاسخ
یکم_ مگر ادعای عربی دانی کرده ام؟ من تنها از برگردان فارسی و توضیح هایی که شما میدهید بهره میبرم.
یکی از هموندان (اعضا) این انجمن نوشتند که در عربی اگر یک پسر در جمع زنان باشد، ضمیر جمع مذکر بکار برده میشود. خب از آنجا که این آیه با ای زنان پیامبر آغاز میشود، بنابراین در میان این زنان باید دست کم یک پسر بوده باشد، تا ضمیر جمع بکار برده شده، معنا پیدا کند.
شما از یکسوی میگویید که پیامبر پسر نداشت که ضمیر جمع مذکر تطهیر کم برای اهل بیت او بکار برده، از یک سوی این آیه را سند معصوم بودن و مطهر بودن دوازده امام می آورید. این تناقض نیست؟ آیا هیچ یک از فرزندان آن زنان پیامبر نوه پسر نداشتند؟ برای نمونه چرا محمد حنفیه را معصوم نمیدانید و چرا علی (ع) را معصوم میدانید؟ علی که در این آیه جزو اهل بیت پیامبر نیست؟

5-:" ... که این آیه در حق 5 تن نازل شده است:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
علی بن ابی طالب سلام الله علیهما
حسن بن علی سلام الله علیه
حسین بن علی سلام الله علیه
فاطمه زهرا سلام الله علیه..."
پاسخ
مگر خداوند خودش ناتوان از گفتن بود که بفرماید؟
اگر میخواست مانند هزاران نکته دیگر این را نیز به روشنی میفرمود. به هر روی حدیث آل عبا را هم که بپذیریم، خود پیامبر نگفته است که این پنج تن مصداق آن آیه هستند.
اگر هم ادعای شما را بپذیریم که نگفته که محمد حنفیه نیست و آن دوازده امام هستند.
نگفته که این دوازده نفر حاجت روا میکنند، بیماری درمان میکنند، گور ایشان بارگاه ملکوتی و ربانی و کبریایی و قدسی و ... .است و وووووووووو
نه شما و دیگر کسانی که در این آسکدین نامه نگاری میکنند، از عین سخن محمد (ص) سندی ارایه نکرده اند که این 14 معصوم مصداق این آیه هستند.



life313;119039 نوشت:
واما

life313;119039 نوشت:

بحث عصمت و طهارت را کردید:

شما با توجه به زدشت سخن فرمودید و بنده با توجه به اسلام :

طهارت در اسلام دو مقوله است : طهارت فقهی ، طهارت باطنی
طهات فقهی آن است که پس از حدث(یعنی خروج نجاست و ...) باید حاصل شود که مراحل آن مشخص است و این یقینا منظور خداوند متعال نبوده است زیرا طهارت از نجاساتی که انسان دائما تا در جسم انسانیست با آن مواجه است محال است.
اما طهارت باطنی : در عرفان اسلامی داریم که هر گناه سبب از بین رفتن طهارت باطن میگرددو خداوند جلوی گناه را میگیرد پس ربط طهارت با عصمت ربط واضحی میشود که تفکیک نا پذیر است.

فرمودید
من تا کنون چنین حکمی را برای زن زائو در فرهنگ زرتشتی نه خوانده و نه شنیده ام. این یک دروغ به دید می آید.

در رابطه با اینکه زن زائو اینچنین بوده میتوانید به کتاب وندیداد مراجعه بفرمایید.حقیر اکنون در سفر هستم و پس از بازگشت ان شاء الله آدرس آن را خواهم داد تا دروغ بنظر نرسد!!!

فرمودید
تکریمی که میفرمایید در برابر عرب جاهلی یک انقلاب است، ولی به یاد داشته باشید که ایرانیان از هزاران سال پیش جشن اسفندگان یعنی نماز جماعت برای سپاسگزاری از خداوند برای آفرینش زن و زمین و پاسداشت مقام زن داشته اند...

اما تکریم زنان در آیین زردشت را بنده در حالی خواندم که از شدت خنده نتوانستم جلوی خود را بگیرم.برادر من شما یا کلا تاریخ نخوانده اید یا اینکه سعی در فراموش کردن آن دارید.بنده اینجا گوشه ای از تکریم زن را در ایران باستان برایتان گوش زد مینمایم:

تعدد زوجات در دورة ساسانی جاری و معمول بوده است. و جای انکار نیست . ازهرودوت یونانی و استرابون در عصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصر حاضر این مطلب را تایید کرده اند . (و این ایرادیست که از جانب زردشتیان بر اسلام وارد میشود.)
هرودوت دربارة طبقة اشراف عهد هخامنشی می‏گوید:
« هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عدة زنان غیرعقدی بیشتر است.» (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی/ 1535.)

استرابون دربارة همین طبقه می‏گوید: «آنها زنان زیاد می‏گیرند و با وجود این ، زنان غیرعقدی بسیار دارند.» (همان ص 1543)

ژوستین از مورخان عصر اشکانی دربارة اشکانیان می‏گوید: «تعداد زنان غیرعقدی در میان آنها و بخصوص در خانوادة سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است.(همان ص 2693)

آنچه در ایران باستان در میان طبقة اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است و لهذا نه محدود به حدی بوده است، مثلاً چهار تا یا بیشتر یا کمتر، و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همان‏طور که نظام اجتماعی، یک نظام طبقاتی بوده است، نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلاً حق اختیار شوهر نداشت. این حق به پدر اختصاص داشت. اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگر اجازة شوهر دادن دختر را داشت. این حق نخست به مادر تعلق می‏گرفت و اگر مادر مرده بود متوجه یکی از عموها یا داییهای او می‏شد. (ایران در زمان ساسانیان/ کریستین سن 346 و 347.)

شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند. به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت. (همان /ص 351)

شوهر می‏توانست به وسیلة یک سند قانونی زن را شریک خویش سازد. در این صورت زن شریک‏المال می‏شد و می‏توانست مثل شوی خود در آن تصرف کند. فقط بدین وسیله زوجه می‏توانست معاملة صحیحی با شخص ثالث به عمل آورد. (همان ، ص 352)

هرگاه شوهری به زن خود می‏گفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستی، زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمی‏شد، ولی اجازت می‏یافت به عنوان «زن خدمتکار» (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند... فرزندانی که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش می‏زایید، از آنِ شوهر اولش بود؛ یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی می‏ماند. (همان ، ص 353.)

شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بی‏آنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ رضایت زن شرط نبود. در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد می‏شدند، متعلق به خانوادة شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب می‏شدند... این عمل را از اعمال خیر می‏دانستند و کمک به یک هم دین تنگدست می‏شمردند.
خلاصه این است که برای اینکه نام خانواده‏ها محفوظ بماند و اصل مالکیت خاندانهایی که حق مالکیت داشته‏اند متزلزل نشود و ثروتی که از آنها باقی می‏ماند به دست بیگانه نیفتد، اگر کسی می‏مرد و فرزند پسری از او باقی نمی‏ماند و به اصطلاح اجاقش کور می‏ماند، «ازدواج نیابی» بعد از قوتش انجام می‏دادند.
در باب ارث مقرر بود که زن ممتاز و پسرانش یکسان ارث ببرند. به دختران شوهر نکرده نصف سهم می‏دادند. چاکر زن و فرزندان او حق ارث نداشتند، ولی پدر می‏توانست قبلاً چیزی از دارایی خود را به آنان ببخشد یا وصیت کند که پس از مرگ به آنان بدهند. (همان /357.)

ملاک و محور مقررات خانوادگی دو چیز بوده و همة مقررات برای حفظ آندو بوده است: نژاد، ثروت.
ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده [و] در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است روی همین اساس قرار داشته است؛ یعنی خاندانها برای اینکه مانع اختلاط خون خود با بیگانه و افتادن ثروت خود در اختیار بیگانه بشوند کوشش می‏کرده‏اند تا حد امکان با اقربای نزدیک خود ازدواج کنند، و چون این عمل بر خلاف مقتضای طبع بوده، با زور و قدرت مذهب و اینکه اجر و پاداشش در جهان دیگر عظیم است و کسی که امتناع ورزد جایش در دوزخ است، آن را کم و بیش به خورد مردم می‏داده‏اند.
در صدر اسلام ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رایجی بوده است، لهذا این مسأله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین، بعضی از زردشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می‏دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می‏خواندند، اما ائمة اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع می‏کردند، تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی‏شوند. (وسائل الشیعه، چاپ امیر بهادر، ج 3، ابواب مواریث، ص 368.)

و هم در روایات باب «حدود» آمده است که در حضور امام صادق (ع) شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت: او یک ولدالزّنایی است. امام سخت برآشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت: قربانت گردم، او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعاً ولدالزّناست. امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزّنا بخوانی. (وسائل الشیعة، چاپ امیر بهادر، ابواب الحدود، ص 439.)

پای بخش اول از زیر بخش چهارم:زن و دوران قاعدگی

در اصطلاح ونديداد كلمه «دشتان» به معني قاعدگي، عادت ماهانه زنان كاربرد دارد و احكام بسيار پيچيده و سختي به دنبال دارد، چنين زني بايد دور از ديگران و در «دشتانستان» كه جايي متروك و دور از آتش و آب و مردمان است ساكن شود. در ظرف‌‌هاي فلزي كم‌بها به او غذا ....يا 9 جام گميز«ادرار گاو نر» بنوشد تا رحم او پاك شود. بعد از آن مي‌تواند شيرگرم ماديان يا گاو را بنوشد ولي نمي‌تواند آب بنوشد تا 3 شب بايد به اين گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گميز آميخته با خاكستر و آب در كنار 9 گودال بشويد بعد تا 9 شب بدين منوال تنها مي‌ماند. بعد از آن تن و جامه خويش را با ادرار گاو و آب مي‌شويد تا پاك شود.

آيا با وجود اين احكام در آيين زرتشت براي زن مقامي در حد پست ترين موجود هم باقي مي ماند؟ چرا انقدر اين احكام توهين آميز است؟
پای بخش دوم از زیر بخش چهارم:مجازات نزدیکی با زن حائض

در آيين زرشتي براي كفاره و مجازات بعضي از گناهكاران اعمال ويژه‌اي بيان شده. از جمله: كشتن هزاران مورچه،لاك پشت، وزغ، مار، كشتن مگس، مورچه‌هاي دانه كش، و …
بطور مثال كفاره مردي كه با زن حايض نزديكي كند يا زني حايض تن به اين گناه سپارد در ونديداد فصل هجدهم بند 70 تا 74 اقلامي ذكر شده كه بايد ادا كنند كه عبارتند از:
يكهزار از چارپايان كوچك- گوسفند يا بز- را قرباني كنند و از همه آن چارپايان تكه‌هاي ويژه را با نوعي فديه و نذري براي آتش مقدس؛ با پارسايي اهدا كنند!
يا هزار پشته از هيزم‌هاي سخت خشك شده آزمايش شده! را، براي آتش در راستي و نيكي فراز برد.
يك هزار از مارهاي روي شكم خزنده را بكشد و دو هزار از ديگر مارها را
يكهزار از وزغ‌هاي دَم زننده بكشد(وزغهايي كه در خشكي هستند) و دو هزار وزغ آبي
يكهزار مور دانه‌كش و دو هزار از ديگر انواع مورچه‌ها
روي آب روان رودها سي پل بر پا كند سپس يكهزار ضربه شلاق با شلاق اسب‌راني و دو هزار ضربه ضربه تازيانه با شلاق فرمانبرداري
و نيز در باب اعدام در ونديداد فصل پانزده بند 7 مجازات نزديكي با زن حايض اعدام بيان شده است.

.....

میشود در مورد زن در ایران باستان چنین نتیجه گرفت:

زن در ایران باستان نوعی کالا بوده است که قرض داده میشده ،بفروش میرسیده ،معامله میگشته، احتکار میشده
و در ردیف جو وگندم و ماده سگ قرار داشته است .
حکم دزدی اموال و حکم زن ربایی برابر و در کنار هم ذکر شده است.

برگرفته از مقاله زرتشت شناسی جناب علیرضا هاشمپور

ادامه دارد...


لایف313 گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... اما طهارت باطنی : در عرفان اسلامی داریم که هر گناه سبب از بین رفتن طهارت باطن میگرددو خداوند جلوی گناه را میگیرد پس ربط طهارت با عصمت ربط واضحی میشود که تفکیک نا پذیر است...."
پاسخ
ببینید، من عربی نمیدانم و این یک حقیقت است. اما این نیز یک حقیقت کتمان ناپذیر است که اگر دو واژه یک مفهوم داشته باشند، هرگز ساخته و بکار برده نمیشوند.
خداوند که با کسی رودربایستی ندارد، اگر چنین میخواست که شما میگویید، به روشنی مانند هزار نکته دیگر میگفت.

2-:" ... در رابطه با اینکه زن زائو اینچنین بوده میتوانید به کتاب وندیداد مراجعه بفرمایید.حقیر اکنون در سفر هستم و پس از بازگشت ان شاء الله آدرس آن را خواهم داد تا دروغ بنظر نرسد!!!..."
شما بنویسید تا من نیز بدانم.
راستی کی گفته که وندیداد یک کتاب زرتشتی است؟ اگر چنین روشی را بخواهید بکار بگیرید، باید از معاویه تا طالبان و وهابیان را مسلمان دانست و نوشته های ایشان را سند اسلام گرفت.

3-:" ... بنده اینجا گوشه ای از تکریم زن را در ایران باستان برایتان گوش زد مینمایم:...تعدد زنان ... دختر مستقلاً حق اختیار شوهر نداشت. این حق به پدر اختصاص داشت....متوجه یکی از عموها یا داییهای او می‏شد. (ایران در زمان ساسانیان/ کریستین سن 346 و 347.)...
شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند. به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت. (همان /ص 351)....شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بی‏آنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ ...
در باب ارث مقرر بود که زن ممتاز و پسرانش یکسان ارث ببرند. به دختران شوهر نکرده نصف سهم می‏دادند. چاکر زن و فرزندان او حق ارث نداشتند، ولی پدر می‏توانست قبلاً چیزی از دارایی خود را به آنان ببخشد یا وصیت کند که پس از مرگ به آنان بدهند. (همان /357.)..."
پاسخ
یکم- این سخنان را آقای رضا هم بارها تکرار کرده اند.
سندها شما ناراست هستند. برای نمونه دروغگویی هردوت نسبت به ایرانیان به اثبات رسیده است.
چند سند عقد از دوره ساسانیان به جای مانده که برای نمونه در کتاب متون پهلوی برگردان فارسی از سعید عریان - 1371 میتوانید بیابید. این سند بر عکس آن چیزی است که شما نوشته اید.
دوم- حقوق مدنی دوران ساسانی در کتابهایی چون دادستان دینیک (= دادستانی بر پایه دین) است. چرا به آنها مراجعه نمیکنید؟
سوم- اگر قرار باشد که برای نمونه ساسانیان سند دین زرتشتی باشد، باید از معاویه تا طالبان و وهابیان را نیز سند اسلام بگیرید.

4-:" ... ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده [و] در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است روی همین اساس قرار داشته است؛ ..."
پاسخ
هیچکدام از دروغگویانی که این اتهام را تکرار کرده اند، هنوز سندی دست اول از حقوق ساسانی، از فرهنگ دینی اوستا یا گاتها ارایه نکرده اند.
واژه خئوت ودث را که ازداوج با محارم گفته اند، اگر استدلال آقای رضا را بپذیریم، تازه میشود ازدواج خودی. هنوز هم هر جا گفتگوی ازدواج است، میگویند ازدواج با خودی، معامله با غریب.
این در حالی است که در نماز روزانه ما چنین آمده:
بر میگزین دین نیک مزدا ستایی را که ..... خئوت ودثام اشه اونیم چا یعنی میان راستکاران خودمانی بودن را پدید می آورد.
اشو زرتشت یاران و شاگردانش را به سه گروه بخش کرده بود: خئوتو، ایریمنه، ورزنه

5-:" در صدر اسلام ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رایجی بوده است، لهذا این مسأله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین، بعضی از زردشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می‏دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می‏خواندند، اما ائمة اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع می‏کردند، تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی‏شوند. (وسائل الشیعه، چاپ امیر بهادر، ج 3، ابواب مواریث، ص 368.)..."
پاسخ
آنچه که رواج داشته چنین است:
در میان زرتشتیان 5 نوع ازدواج رواج دارد: پادشاه زنی (زن در خانه پادشاه است)؛ چاکر زنی (زن در خانه چاکر است)؛ خودسر زنی (دختر و پسر بدون رضایت مادر و پدر ازدواج میکنند)؛ ایوک زن و ستر زن.
در ستر زنی، اگر پسری بدون ازدواج میمرد او را به گونه صوری به ازدواج خواهرش در می آورند. خواهر با مردی دیگر ازدواج میکرد که میپذیرفت نامش در سند نوشته نشود. نخستین پسر این خواهر به نام دایی اش ثبت میشد تا وارث نام و ثروت دایی باشد ....
در ایوک زنی مردی تنها دختر داشت و پسر نداشت. اگر او به مرحله ای میرسید که دیگر امید فرزند آوری از او نبود، او را به گونه صوری به نام یک دخترش عقد میبستند ولی دختر در عمل با مردی که حاضر شده بود، نامش در سند ثبت نشود، ازدواج میکرد. بدینگونه نخستین پسر این دختر به نام پدربزرگش ثبت میشد.
در این هیچکدام از این دو ازدواج برادر و پدر توان بچه دار شدن را به دلیل مرگ و ناتوانی از فرزند آوری نداشتند. ازدواج عملی با مرد دیگری انجام میشد، که نامش ثبت نمیشد.
برای بررسی درستی این ادعا میتوانید حقوق مدنی دوران ساسانی را بررسی کنید.
به هر روی اگر ازدواج با محارم رواج داشت، میبایست، حقوق مدنی برای نفقه، ارث، طلاق، فرزندان و .... نیز بود.

6-:" ... آيا با وجود اين احكام در آيين زرتشت براي زن مقامي در حد پست ترين موجود هم باقي مي ماند؟ چرا انقدر اين احكام توهين آميز است؟
پای بخش دوم از زیر بخش چهارم:مجازات نزدیکی با زن حائض..."
پاسخ
من که شما را برای این همه عناد و تکرار دروغ به زرتشتیان نمیبخشم. شکایت شما را به دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت میکنم.
اگر قرار باشد که این احکام مغان ماد را (اگر درست نوشته باشید) زرتشتی بدانید، باید از معاویه تا طالبان و وهابیان را نیز مسلمان بدانید.
شاش میکروب کش است. ایرانیان چون میکروب را میشناختند، نخست با میکروب کش، میکروب کشی میکردند، آنگاه با آب پاک شستشو میکردند. این شاش گاو نیز با شرایطی تهیه و آنگاه به نسبت یکه به 14 با آب آمیخته میشد. از این روی دیگر شاش به شمار نمی آید. دارو است.
مگر در اسلام شاش گاو نجس است؟
راستی در اسلام نزدیکی با زن حایض گناه نیست؟ کفاره ندارد؟

7-:" ... گاتها یسنا :هات" 46 گفته

"منم زرتشت آن برانگيزنده اهورا مزدا كه براي نخستين بار آموختم كه تويي خداوند جان و خرد كه تويي مزدای بی همتا كه تويي آن داور بي همال كه مردم را به توسط من به ميانجي منش نيك و بهترين راستي به كار و كوشش به روي زمين خواندي كه ستوران را بيداد نكنند و پيرو راه نيكي و راستي باشند. اين چنين كسان مردان و زناني كه دستورات دين را به كار برند، رستگار خواهند بود و به پاداش به گزينی شان در آن سرزمين جاويداني اهورايي وارد شوند و همه آناني كه آيين پذيرند نيز رستگاري يابند و من با همه آنان سرودگويان از پل چينوت (صراط مستقيم) خواهيم گذشت".

اما در هات53 بيشتر زرتشت در عروسی دخترش همه مردم را از زن و مرد خطاب قرار میدهد :

"اينك اي دختران شوي كننده و اي جواناني كه پيوند زناشويي مي بنديد، سخنان مرا خوب به ياد بسپاريد، با آموزه هاي دين راه نيك منشي را بگزينيد و از روي مهر و فرزانگي هر يك از شما بايد بر آن باشد كه در مهرورزي، پاكي و درستي و پارسايي بر ديگري پيشي جويد، چه اين بهترين شيوه كامياري در زندگي خواهد بود".

تمام آن چيزي كه در متن اوستا در مورد زن و مرد وجود دارد، همين 2 فراز که مربوط به گاتها است.

« ای زرتشت! تو نباید این کلام را جز به پدر یا پسر یا به برادر تنی یا به آتروبان بیاموزانی » یشتها 1 / 157 /9...."
پاسخ
هنگامی که میگویید دین زرتشتی، این یعنی گاتها. اگر بخواهید دیگر بخشهای اوستا، بویژه وندیداد را سند دین زرتشتی بگیرید، باید از معاویه تا طالبان و وهابیان را نیز مسلمان بدانید و نوشته هایشان را سند اسلام بگیرید.

8-:" ... و در برا. متن هاي ديگر زرتشتيان حاوی مطالب فراوان تحقيرآميز ميان زن و مرد بسيار ديده مي شود، به عنوان نمونه در كتاب "زن در حقوق ساساني" كه گزارشي است از كريستين بارتولمه از كتاب "ماديان هزار دادستان"، اكثرمطالب آن تنقيص و تحقير زن است. .به طور مثال زن شخصيت حقوقي نداشت و به عنوان شخص شناخته نمي شد و در حكم شي مطرح بوده است...."
پاسخ
شما که سه نقص برای زن قایل هستید، چرا ناخرسندید؟

9-:" ... میشود در مورد زن در ایران باستان چنین نتیجه گرفت:

زن در ایران باستان نوعی کالا بوده است که قرض داده میشده ،بفروش میرسیده ،معامله میگشته، احتکار میشده
و در ردیف جو وگندم و ماده سگ قرار داشته است .
حکم دزدی اموال و حکم زن ربایی برابر و در کنار هم ذکر شده است...."
پاسخ
این سخن شما با سندهای حسابداری تخت جمشید، با باور عامیانه مردم، باورهای دینی در گاتها و در اوستا .... تناقض دارد. برای بررسی بیشتر ترتیب کتابهای از زبان داریوش نوشته هاید ماری کخ و آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی را بخوانید.

life313;119050 نوشت:
...
اما پیرامون فرمایش شما در رابطه با اشو زردشت و گاتها و نیز علم روز:

ما برای هر امری به عالمترین آن علم رجوع مینماییم و بحثی در آن نیست اما در روایات ما از لحظه تولد تا مرگ از اولین تا آخرین نیاز ما گفته شده است و در صورت رعایت آن بهیچ پزشکی نیاز نخواهیم داشت.بخوانید کتب طب نبی ، طب الصادق ، طب الشیعه و ...

...
گاتها همان سرودهایی ست که در میان زرتشتیان به صورت شفاهی رواج داشت و بنا به نظر بسیاری از محققین ایران باستان و یا محققان عرصه دین و مذهب در عصر ساسانیان، یعنی در حدود دو هزار سال بعد از زرتشت، مکتوب شد.

حال سوال اینجاست که چگونه میتوان به نقلهای شفاهی آنهم بعد از دو هزار سال اعتماد کرد؟!چگونه میتوان یقین داشت که کلام روزمره بعد از دو هزار سال تغییر نکرده است؟آیا زبان پارسی ما با پارسی پنجاه سال پیش یکی ست؟!
البته ما منکر این نیستیم که ممکن است بعضی قسمتهای گاتها مربوط به زردشت باشد اما اینکه بگوییم ممکن است و صرف امکان نمیتواند حجت کافی باشد جز اینکه مستندات محکمی بدست ما برسد.

...یکی دیگر از مسائلی که بسیار مورد تردید و ابهام است اینکه سالنمای زردشتیان چگونه امسال را که ما سال 1390 هجری شمسی مینامیم زردشتیان 3749 مینامد؟مبدا پیدایش این سال چیست و چگونه این زمان تایید شده است؟!

اما بعد:

پیرامون نور فرمودید و آیه شریفه قرآن.حقیر اینجا برایتان به شرح مختصری از آیه میپردازم:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّي يوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيتُونَةٍ لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ وَيضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ(النور/35)
خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغداني است که در آن چراغي (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابي قرار گيرد، حبابي شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغني افروخته مي‌شود که از درخت پربرکت زيتوني گرفته شده که نه شرقي است و نه غربي؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزديک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوري است بر فراز نوري؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدايت مي‌کند، و خداوند به هر چيزي داناست.

در پایان آیه خداوند میفرماید : عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ

پس با توجه به این آیه حقیر نمیگویم مراد از هدایت ما هستیم ولیکن:

هدایت بر دو قسم است: هدایت عامه ، هدایت خاصه

هدایت عامه مراحل رشد است که خداوند به نبات و جماد عنایت فرموده است و هدایت خاصه آن است که خداوند بر مومنین قرار داده است:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/62)
کساني که (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‌اند، و کساني که به آئين يهود گرويدند و نصاري و صابئان [= پيروان يحيي‌] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچ‌گونه ترس و اندوهي براي آنها نيست. (هر کدام از پيروان اديان الهي، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل کرده‌اند، مأجور و رستگارند.)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17)
مسلما کساني که ايمان آورده‌اند، و يهود و صابئان [= ستاره‌پرستان‌] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري مي‌کند؛ (و حق را از باطل جدا مي‌سازد؛) خداوندبر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
و این بشارت خداوند است بر هر چیز.ما معتقدیم هر کس با یقین به ولایت خداوند دست یابد و تحقیق نماید و بهترین را برگزیند اجر او نزد خداوند است زیرا پرودگار ما فرمود: لا اکراه فی الدین.

شما فرمودید چرا بنده از معجزه قرآن میگویم دلیل آن این است که خداوند معجزه را برای خلق قرار داده و یکی از دلایل اثبات حقانیت معجزه است پس بیاورید معجزه کتابتان را.
اما پیرامون ایران باستان باز هم مرا به تفکر وا داشتید

فرمودید
شما از دانش ایران باستان نا آگاهید وگرنه میدانستید که ایرانیان باستان به گرد بودن زمین با دانش ریاضی پی برده بودند.

کلامتان سند نداشت پس از درجه اعتبار ساقط است زمانی که سند آوردید بنده عرض مینمایم که ایرانیان باستان به چه معتقد بودند و چه میکردند.کفایت مینماید که عرض کنم ساسانیان زردشتی کار را به جایی رسانیدند که هیچ عضو طبقه ای نمیتوانست وارد طبقه دیگر شود.اینگونه دانشمند محیا نمودید؟!!!اما اصل بحث را به ارائه سند شما موکول مینمایم.

فرمودید
تشکیک؟ کدام تشکیک؟ شما دارید چیزی را به آیه میچسبانید که در آن نیست. این کار شما دروغ بستن به قرآن است.
اگر تفسیر با واژه ها و خود سخن همخوان نباشد، میشود تفسیر به رای.

اما پیرامون دروغ بستن بنده به قرآن فرمودید:

ادامه دارد...

لایف 313 گرامی
درود
شما نوشته اید:

1-:" ... تنها بر یک اصل تکیه دارم: اگر هر مومن به دینی به تمام دین خود عمل میکرد اکنون زبان و دینی واحد وجود داشت زیرا هر پیامبری تنها بر پیامبر پیش از خود تصدیق و بر بعد از خود تاکید مینمود و همه را به خیر دعوت مینمودند..."
پاسخ
خداوند خودش در قرآن فرموده که اگر میخواست، خودش مردم را به یک زبان و یک دین و ..... می آفرید.

2-:" ... ما برای هر امری به عالمترین آن علم رجوع مینماییم و بحثی در آن نیست اما در روایات ما از لحظه تولد تا مرگ از اولین تا آخرین نیاز ما گفته شده است و در صورت رعایت آن بهیچ پزشکی نیاز نخواهیم داشت.بخوانید کتب طب نبی ، طب الصادق ، طب الشیعه و ... ..."
پاسخ
اگر چنین است، پس چرا محمد (ص) و امامان(ع) به پزشک آنهم پزشک یهودی که کافر حربی بود، مراجعه میکردند؟
چرا بزرگان امروزین حوزه را بیمارستان میبرید؟

3-:" ...
اما از گاتها سخن به میان اوردید و این نشان میدهد شما بر کلام خویش نیز ثابت نیستید:...شما در جواب دوستمان فرمودید:...شما به چیزی استناد میکنید که درباره آن نمیدانید؟!!!!! عجب است موبد زردشت از گاتها اطلاع کافی نداشته باشد اما ایرادی ندارد حقیر (در ادامه صحبت های کارشناس بزرگوار ) بعنوان یک مسلمان بشما پیرامون آن آموزش میدهم تا در رابطه با آن بیشتر بدانید:..."
پاسخ

شما به من اتهام زدید. آنهم بی ادبانه. میدانید که:
از کوزه همان برون تراود که دروست.
از این روی یا در کوزه شما اسلام نیست، یا تربیت اسلامی چنین بی ادبی را پرورش میدهد.

4-:" ... اما ابتدا باید بدانیم " گات " چیست؟
گاتها همان سرودهایی ست که در میان زرتشتیان به صورت شفاهی رواج داشت و بنا به نظر بسیاری از محققین ایران باستان و یا محققان عرصه دین و مذهب در عصر ساسانیان، یعنی در حدود دو هزار سال بعد از زرتشت، مکتوب شد...."
پاسخ
یکم- در زمان هخامنشیان نوشته شده آن بوده است. این را همه یونانی هایی که در ایران دانشگاه رفته اند، در زندگنامه خود نوشته اند. از سوی دیگر ما خودمان باور به نوشته شدن از زمان اشو زرتشت داریم. سندهایی چون کنار صندل کرمان، شهر سوخته زابل و ... نشان میدهد که ایرانیان از چندین هزار سال پیش (پیش از اشو زرتشت) نوشتن را داشته اند.
دوم- شفاهی بودن، دلیل بر رد نیست. زیرا اگر مطلب شفاهی زیر نظر یک استاد، از بر شده و بدون اشتباه بازخوانی شود، دیگر ایرادی ندارد.
سوم- شما همین گاتهایی که است را بررسی کنید، اگر اشتباه یا کم و کسری داشت، چه از دیدگاه دانش امروزین و چه از دیدگاه قرآن، آنگاه بفرمایید تا با یکدیگر بررسی کنیم.

5-:" ... حال سوال اینجاست که چگونه میتوان به نقلهای شفاهی آنهم بعد از دو هزار سال اعتماد کرد؟!چگونه میتوان یقین داشت که کلام روزمره بعد از دو هزار سال تغییر نکرده است؟آیا زبان پارسی ما با پارسی پنجاه سال پیش یکی ست؟!..."
پاسخ
یکی از سندهای درستی گاتها همین است. زبان و دستور زبان گاتها در زمان هخامنشیان نیز ناشناخته بود، چه برسد به امروز. همین که امروزه گاتها، یک دست، بدون اشتباه، بدون افتادگی یا افزودگی است، همین که وزن هجایی این دیوان دوبیتی درست است، همگی نشان میدهد که تحریف و انحرافی در گاتها نبوده است. همگی آن مربوط به یک زمان و یک نفر است.

6-:" ... چه سند و مدرکی بر اعتقادات امروزی زردشتیان وجود دارد و از کجا میتوان درباره زردشت و آیینش تحقیق کرد؟!تا اینجای کلام به این مهم دست می یابیم که هیچیک از اعتقادات امروزه زردشتیان بهیچ وجه قابل اتصال به زردشت نیست و سندی برای نسبت دادن کلامهای امروز به زردشت موجود نیست جز آنکه نسل به نسل زردشتیان آن را به زردشت نسبت داده و ممکن است در این سیر چند هزار ساله دچار تحریف یا تغییر شده باشد...."
پاسخ
شما عناد دارید. عناد چشم حقیقت بین شما را کور کرده است. از این روی نمیبینید.

7-:" ... یکی دیگر از مسائلی که بسیار مورد تردید و ابهام است اینکه سالنمای زردشتیان چگونه امسال را که ما سال 1390 هجری شمسی مینامیم زردشتیان 3749 مینامد؟مبدا پیدایش این سال چیست و چگونه این زمان تایید شده است؟!..."
پاسخ
این تاریخ را نخستین بار آقای ذبیح الله بهروز از روی نشانه های ستاره شناختی (نجومی) و از درون خود اوستا ارایه کرده اند. یافته های باستان شناختی و هماهنگی آن با نشانه های درون اوستا و بررسی های زبانشناسانه و همسنجی آن با ریگ ودا هندی، هزاره دوم پیش از میلاد را نشان میدهد. من دسترسی ندارم، میگویند که یونانی هایی هم که در ایران درسخوانده اند، هزاره دوم پیش از میلاد را نشان میدهند.

8-:" ... ...حقیر اینجا برایتان به شرح مختصری از آیه میپردازم:
...(النور/35)
...هدایت عامه مراحل رشد است که خداوند به نبات و جماد عنایت فرموده است و هدایت خاصه آن است که خداوند بر مومنین قرار داده است:

... ما معتقدیم هر کس با یقین به ولایت خداوند دست یابد و تحقیق نماید و بهترین را برگزیند اجر او نزد خداوند است زیرا پرودگار ما فرمود: لا اکراه فی الدین...."
پاسخ
از آغاز کار من در آسکدین، من نیز همین را گفته ام.

9-:" ... شما فرمودید چرا بنده از معجزه قرآن میگویم دلیل آن این است که خداوند معجزه را برای خلق قرار داده و یکی از دلایل اثبات حقانیت معجزه است پس بیاورید معجزه کتابتان را...."
پاسخ
معجزه برای بی خردان است. برای خردمند، حتی ویروس ایدز هم یک آیت الله است. خردمند نیازی به معجزه ندارد. امت موسی (ص) و امت محمد (ص) نیز با اینهمه معجزه با نیز گوساله پرست و از معاویه تا طالبان و وهابیان شدند. پس اگر خرد و منش نیک نباشد، معجزه چه سودی دارد؟ اگر هم باشد که نیازی به معجزه نیست.

10-:" ... پیرامون ایران باستان باز هم مرا به تفکر وا داشتید... فرمودید
شما از دانش ایران باستان نا آگاهید وگرنه میدانستید که ایرانیان باستان به گرد بودن زمین با دانش ریاضی پی برده بودند... کلامتان سند نداشت پس از درجه اعتبار ساقط است..."
پاسخ
این از عناد شماست. برای کسی که عناد دارد، چه سندی میتوان آورد؟

11-:" ... عرض کنم ساسانیان زردشتی کار را به جایی رسانیدند که هیچ عضو طبقه ای نمیتوانست وارد طبقه دیگر شود.اینگونه دانشمند محیا نمودید؟!!!اما اصل بحث را به ارائه سند شما موکول مینمایم...."
پاسخ
اگر اینگونه بخواهید استدلال کنید، خب باید خود نیز پاسخ دهید که شما نیز از معاویه تا طالبان و وهابیان را چرا اینگونه پرورش داده اید؟
هنگامی کاری دینی به شمار می آید که به استناد آموزشهای دینی انجام شده باشد. اگر این طبقات در دین است، خب بفرمایید در کجای گاتها است. اگر دینی نیست، گناهش به گردن آن کسانی است که اینکار را کرده اند، نه دین.

12-:" ... اما پیرامون دروغ بستن بنده به قرآن فرمودید:
اثبات کلام زمانی ممکن است که دو طرف بر چیزی مشترک متحد العقیده باشند پس بنده نیاز ندارم با شما در سر موضوعی که در آن اتحاد نداریم بحث نمایم و اثبات کلام خود را در منابع عزیزان و برادر اهل سنتم پیشتر آوردم...."
پاسخ
این سخن شما مانند حقوق بشر نزد اروپاییان است. آنها نیز اسلام را به دلیل تبعیض جنسی و نژادی و ... محکوم میکنند.
نخیر آقا/خانم گرامی. نخیر اثبات کلام باید با دلایل خردمندانه، دانشمندانه و در زمینه دینی برای شما باید با قرآن یا عین سخن محمد (ص) باشد.
وگرنه میشود:
خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی؟
برای نمونه در آیه تطهیر باید سندی ارایه کنید که این 14 معصوم موضوع این آیه هستند، نه زنان پیامبر.
این در حالی است که از چند آیه پیش، همه سخن آیه ها با زنان پیامبر هست.

منتقد;119053 نوشت:
چه خوب که تساوی هست

ولی مگه خدا دو جنسه است؟:gig:مگه تو گاتا درباره اردیبهشتو خرداد حرف زده؟ گفته صفتای خداست؟
فکر نکنم توش چیزی باشه که معنیش شرک بشه،چون قدیمیه مال حضرت زرتشته که پیامبره

آخه هندیا میگن خداشون دو جنسه است
چنتا دین دیگم هستن که خداشون دوجنسست ،اسماشون یادم نیس
هریکیم سه تاست

بیاین بجای اینا بحثای جالب بکنیم، شما که هیچوقت با همدیگه به توافق نمیرسین
هرکی نظر خودشو داره، پس بیاین درباره چیزای دیگه حرف بزنیم
مثلا معنی موبد یعنی چی؟



منتقد گرام
درود
دو جنسی زمانی است که به آن اشاره شود. به هر روی خداوند شش تا صفت دارد که سه تاش مادینه و سه تاش نرینه است. انسان هم باید این شش صفت را در خودش پرورش دهد تا به خداوند برسد. این بدان معناست که انسان به دلیل جانور بودنش، جنسیت دارد، ولی پس از پرورش انسانی، به جایی میرسد، که تفاوت جنسی، ندارند.

life313;119070 نوشت:
و اما



برای این کلام خود که شما آن را رد کردید سند می اورم

...شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید..."


شما فروهر را از آن ایرانیان دانستید.ایرادی ندارد پس باید اثبات کنید که این نشان در کجا به سنگ تراشیده شده است و اینکه ریشه فروهر در کجاست.اما بنده مجددا از مقاله دوستم جناب هاشمپور کمک میگیرم و اثبات کلام خود را برای شما قرار میدهم:

زیر بخش اول:نماد فروهــــــــــــــر و حقیقت پنهانش

نماد فروهــــــر برای زردشتیان امروز بسیار مقدس و عزیز است و ما برای بررسی عقاید زردشتیان ابتدا به بررسی نماد فروهـــــر میپردازیم:




این شکل فروهــــــــر مقدس زردشتیان را نمایش میدهد که آن را نماد خود و تعالیمشان میدانند.چند نکته جالب در این تصویر وجود دارد که اعتقادات زردشتیان را نشان میدهد:
طبق گفته ی زرتشتیان سه ردیف پر در هر بال فروهــــــــر اشاره به سه شعار زرتشتیان دارد: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.

و در قسمت دامن یا دم فروهــــــــر، سه ردیف پر مشاهده می شود که نشانه ی پندار بد و گفتار بد و کردار بد است که باید زیر پا گذارده شوند.

همچنین چهره ی پیرمرد سالخورده اشاره به شخص نیکوکار و یکتاپرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سر مشق و الگوی دیگر مردمان است. حلقه دایره ای که در دست پیرمرد قرار دارد، نشانه پیمان با پرودگار و همبستگی ها است.
حال با توجه به سه ادعای فوق بررسی میکنیم تا ببینیم آیا به واقع چنین است یا خیر؟
ادعای اول درباره سه ردیف بال نشانه سه تعلیم زردشت!با کمال شگفتی در کنار قبر داریوش هخامنشی این سنگ تراشیده را میبینیم:

شگفتی این نماد در این است که بجای سه ردیف پر چهار ردیف پر دارد!!!البته این امکان وجود دارد که دشمنان زدشت یک ردیف بال اضافی برای فروهر تراشیده باشند!!!!!!
اما در مورد قسمت دوم یا همان دامن یا دم در تصویر زیر که از نمای کتیبه بیستون گرفته شده تنها دو ردیف می بینیم که با تعریف امروزی این نگاره مغایرت دارد.

اما سومین قسمت یا پیرمرد:
پیرمرد در تصاویر فوق که هر دو متعلق به زمان داریوش است نزد زرتشتیان اینطور تعریف می شود: "چهره ی پیرمرد سالخورده اشاره به شخص نیکوکار و یکتاپرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سر مشق و الگوی دیگر مردمان است. حلقه دایره ای که در دست پیرمرد قرار دارد، نشانه پیمان با پرودگار و همبستگی ها است."
در تصویر اول که از نقش رستم گرفته شده پیرمرد با لباس و کلاه پارسی است. همین تصویر نیز در تخت جمشید با همین شمایل وجود دارد لیکن با سه ردیف بال. اما در بیستون پیرمرد نیکو کار نماد زرتشتیان لباس و کلاه اشوری و بین النهرینی بر تن دارد!! از شمایل چهره این اثر کاملا واضح است که او ماهییتی غیر پارسی دارد.
ممکن است بگویید احتمالا حجاری که این نقش را می تراشیده فردی بین النهرینی بوده که در حکومت داریوش خدمت می کرده و با فرهنگ ایرانی اشنا نبوده اما آیا این حجار بین النهرینی مجاز بوده که در کتیبه طویل و عریض داریوش پرچم دولت اشور را بر روی کلاه پیرمرد سالخورده که نماد فروهر هم نیز می باشد، حجاری کند؟



این دایره هیچ سابقه ای در هیچیک از نمادهای موسوم به فروهـــــــر در ایران ندارد جز بیستون و در عوض در چندین لوح بابلی میتوان آن را مشاهده کرد و تقریبا در تمام حجاریهای آشوری بشکل مچ بند به فراوانی استفاده شده است.
تصویر دیگری که بر ابهام این نماد می افزاید این است که نقش دیگری از نماد فروهــــــــــــــر در موزه لوور وجود دارد. در این نقش نه تنها از حلقه دایره در دست پیرمرد که نشان پیمان با پرودگارست اثری نیست ؛ بلکه چهره ی همین پیرمرد سالخورده و نیکو کار نیز وجود ندارد.

با این وجود آیا می توان ادعا کرد این نقش نشان دین زرتشت است؟ چرا ساسانیان که یک حکومت دینی بر پایه زرتشت است، هیچ وابستگی به مفهوم فروهر نداشتند؟

ادامه دارد...

لایف313
درود
پیش از آغاز سخن، نگاره مرد بالدار از چند سده پیش فروهر دانسته و برای آن تعریفی در نظر گرفته شد. کی آن را از دیدگاه باستان شناسی زرتشتی دانسته است؟
یکی از دلایل آن که واژه فروهر مادینه و این نگاه نرینه است. ولی برای زرتشتی بودن هخامنشیان، من سند بسیار آوردم. صهیونیستها پافشاری میکنند، که هخامنشیان یهودی هستند. مگر شما صهیونیست هستید؟
نکته ای که در این بررسی نادیده گرفته شده است، این است که نشان مورد نظر زرتشتیان این نشان استاندارد است. کسی با ریشه نا ایرانی این نگاره مخالفتی ندارد. کاری هم با آن ندارد.
این نگاره با این ریخت و اجزا و .... این را زرتشتیان امروزه به عنوان یک نماد پذیرفته اند. کی گفته که ساسانیان نیز چنین باوری داشته اند؟ کی گفته که هخامنشیان آن را زرتشتی دانسته اند؟ وووو

با این روش استدلال اگر بخواهیم کار کنیم باید نتیجه بگیریم که شما نیز زرتشت هستید. چرا؟
چون مسجد نامی است که به آتشکده داده بودند.
مناره اسم مکان از نار= آتش است.
محراب، معرب مهرابه به معنای جایگاه مهر است.
عقل و اجماع ابزار شناخت زرتشتیان در گاتها است.
حکمت اشراق سهروردی و حکمت متعالیه ملاصدرا ترجمه از دین زرتشتی است.
ولایت فقیه و وحدت کلمه نیز ترجمه از دین زرتشتی هستند. وووووو

به هر روی این نگاره استاندارد که ما برگزیدیم، به آموزش میدهد که همواره در حال نماز و نیایش به سوی خداوند باشیم. همواره با این سه بال اندیشه، گفتار و کردار نیک به سوی خدا در حال رسایی باشیم. جهان از خدا آغاز و به خداوند باز میگردد. انسان در این چرخه تا رسیدن به خدا ادامه دارد و با مرگ تن زندگی به پایان نمیرساند. خداوند به انسان دو نیروی نیک و بد بودن را داده است. سه بد را از خود دور گردانیم تا بتوانیم به خداوند برسیم.

life313;119102 نوشت:



شما پیرامون زردشتی بودن هخامنشیان سخنی فرمودید که بنده در زردشتی بودن شما شک کردم.آیا اینهمه زردشتی بودن یک قوم برای شما اهمیت دارد که دست به چنین سفسطه ای میزنید.و اما دلایل رد کلام شما:

فرمودید نوشته ها با کلامه اهورا مزدا شروع میشود و سند ندادید پس این دروغی تاریخی بحساب میآید.(پیرو کلام خودتان در چند بند بالاتر)

اما صرف شروع با اهورا مزدا دلیل بر زردشتی بودن میشود؟!!!!مشرکان مکه خدایی بنام اله داشتند پس این نشان از اسلام آنان دارد؟!!!!

اما در منشور کوروش هخامنشی که مشخص ترین اثر ایشان است آیا اثری از اهورا مزدا میبینید؟!!!

در مورد دین هخامنشیان هرودت تاریخ نویس معاصر ایشان میگوید: ساختن هیکل خدایان و معبد و محراب در نزد ایرانیان ممنوع است و خدا را بر خلاف یونانیان بصورت انسان تصور نمیکنند. از نحوه خاکسباری درگذشتگان سوگند به اهورا مزدا در کتیبه ها و علائم تخت جمشید نظیر فروهر و اتش مقدس و ... چنین به نظر میرسد که هخامنشیان به عقاید اشو زردشت نزدیک بوده اند.
(کتاب یک بند 131-132 و در مورد خاکسباری مردگان کتاب یک بند 140)

عزیزان زردشتی از نماد فروهر و آتش در نقشهای تخت جمشید نتیجه میگیرند که هخامنشیان به آیین زردشتی بوده اند.پیشتر پیرامون نماد فروهر به این نتیجه رسیدیم که چنین کلامی غیر واقع است و فروهر با تعالیم امروزی زردشتیان کاملا بیگانه است.پس نمیتوان وجود فروهر را نماد زردشتی بودن هخامنشیان دانست.
یقینا تا کنون سنگ نوشته یا اثری بدست نیامده است که زردشتی بودن هخامنشیان را اثبات کند و این نه سبب رد زردشتی بودن میشود و نه تایید کننده آنست.

اما بهتر است کمی دقیق تر وارد تاریخ شویم:

داریوش و کورش از دو خاندان رقیب هم به وجود امدند. نسل این دو به چیبش پیش پسر هخامنش می رسد . عملا پدران داریوش از حکومت دور بودند یا زیر نظر حکومت پارس در بخشهای شرقی فرمانروایی می کردند. هنگامی که داریوش به حکومت رسید دستور براندختن و مبارزه با دین مجسویان کرد که گئومات به گفته کتیبه بیستون یکی از این روحانیون بود.
( ر .ک : تاریخ تمدن صفحه 409 و 400) هر چند بسیاری از مورخان این را قبول ندارند و می گویند گئومات همان بردیا پسر کورش است. پس احتمالا داریوش دین زرتشتی که دین مرسو م آن زمان نبوده را دین رسمی کرد .( نکته:همچنین پیر بریان فرانسوی معتقد است که داریوش با کودتا به پادشاهی رسید.)

کوروش در منشورش نام اکثر خدایان را آورده بجز اهورا مزدا و زرتشت. توجه کنید :

مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ......
مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت.
با شگفتی میبینیم که کوروش نام خدایان بسیاری را آورده است اما نامی از زردشت یا تعالیم سه گانه او به میان نیامده است!!!
پادشاه هخامنشی دیگری که مشکوک به زردشتی بودن است خشایار شاه است.لیکن ما در رفتار خشایار شاه با کمال شگفتی اعتقاداتی از خدایی اساطیری می یابیم که رفتاری خاص بروز میدهد.برای مثال قربانی کردن کودکان.چرا که در تاریخ ثبت شده است که همسر خشایار شاه برای بازگشتن زیباییش 14 کودک را زنده به گور کرد.(رجوع شود به تاریخ هرودوت)

با توجه به الواح بسیاری که از سرزمینهای تحت فرمانروایی پادشاهان هخامنشی بدست آمده است هیچ نامی از زردشت بمیان نیامده و حتی عملا در لوحی که در زمان کوروش نوشته شده است و نام افراد،سمت و دستمزدشان ذکر شده هیچ نامی از زردشت نبوده حال آنکه در دوره ساسانیان نام زردشت یکی از نامهای پرکاربرد آن زمان بوده است.
معتقدین به هر دینی سعی بر آن دارند که نام بزرگانشان را زنده نگاه دارند و عموما نام بزرگان هر دین بیشترین شیوع را در نامگذاری های معتقدین به آن دارد.برای مثال در میان جمیع مسلمانان نام محمد ( علی نبینا و آله السلام) و شیعیان نام اهل بیت علیهم السلام،یهودیان،مسیحیان و ... .

چطور میتوان ادعا کرد هخامنشیان زردشتی بوده اند اما حتی در یک کتیبه یا سنگ نوشته نامی از زردشت نباشد؟!


شما فرمودید تاریخ یک ادعاست و بنده با چه اطمینانی ادعای خود را ثابت مینمایم!!!

بنده هم به شما میگویم تاریخی که زردشت را با آن اثبات میکنید یک ادعاست.با چه اطمینانی او را اثبات مینمایید حال انکه حتی نمیدانید کی متولد شده!در کجا متولد شده!کی فوت کرده! و .........!!!!

اما سنگ نوشته و سند تاریخی هیچ ارزشی ندارد زمانی که در اینجا قرار نگیرد.در اینجا طرح نمایید آنچنان که بنده وجود فروهر را در اینجا مطرح نمودم.

اما یهودی بودن خشایار شاه بسیار ساده اثبات میشود.یهودیان کتابی دارند بنام استر. قبر استر و موردخای نیز در همدان اکنون وجود دارد و این دو بودند که ایرانیان را در روز 13 فروردین به تعداد 77000 نفر به امر خشایار شاه قتل عام نمودند.برادرم کمی برای سخنانتان سند بیاورید.بنده که جوانی زردشتی نیستم که بخواهم تنها به جمله ای از شما اکتفا نمایم.بحث تحقیقی و علمی ست.

اما اینکه متاسفانه در هر دین کج روندگانی وجود دارند بحثی نیست و این سبب ناراحتی حقیر و تمام آزاد اندیشان است.کرامت انسانی چیزیست که مولایم علی علیه السلام پیرامون ان در نامه به مالک اشتر چنین میفرماید:

ولا تکونن عليهم سبعاً ضارياً تغتنم أکلهم، فإنهم صنفان: إما أخ لک في الدين، وإما نظير لک في الخلق، يفرط منهم الزلل، وتعرض لهم العلل،يؤتي علي أيديهم في العمد والخطاء، فأعطهم من عفوک وصفحک مثل الذي تحب أن يعطيک الله من عفوه وصفحه، فإنک فوقهم، و والي الأمر عليک فوقک، والله فوق من ولاک! وقد استکفاک أمرهم، وابت لاک بهم. ولا تنصبن نفسک لحرب الله، فإنه لايد لک بنقمته، ولا غني بک عن عفوه ورحمته.
مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اي برادر ديني تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مي‏باشند، اگر گناهي از آنان سر مي‏زند، يا علتهايي بر آنان عارض مي‏شود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتکب مي‏گردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آن گونه که دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.
اما بخش 13 از کلامتان شما دعوت مرا پذیرفتید و حقیر آن را بپای آزادگی و بزرگواری شما قرار میدهد باشد که به یمن این بحث هر دو بیاموزیم از چیزی که نمیدانیم و راهی روشن برای دوستی بیابیم.

مع السلام علی من التبع الهدی

لایف 313
درود
1-عناد چشم خرد شما را کور کرده است.
2- دروغگویی هردوت نسبت به ایرانیان به اثبات رسیده است.
3- کوروش به آزادی دینی باور داشت. از این روی نام بردن خدایان، دلیل باور دینی کوروش نیست.
4- دین را به نام خدایش میشناختند نه به نام دینش. برای نمونه در همه اوستا زرتشتیان را مزدیسنان و کافران پیش از زرتشت را دیو یسنان میخوانند.
5- سندهای حسابداری و متن سنگ نوشته ها را که باوری زرتشتی را نشان میدهند، نادیده گرفته اید.
6- آزادی، از اصول بنیادین دین زرتشتی در گاتها است. در حالی که دینهای آن زمان همگی از استبداد دینی برخوردار بودند.
7- در هیچ سندی از دوران هخامنشی، برگزاری آیینهای برای نمونه یهودی یاد نشده است. در اوج انحراف و التقاط، باورهای مغان ماد را نشان میدهد. نه هیچ دین دیگری را.
8- بودن دو نسخه معیار اوستا در دو خزانه: دژ نبشتک و گنج شپیگان، نشان از زرتشتی بودن حکومت دارد.
9- سنگ نوشته اردشیر دوم هخامنشی که آتشکده را از دیویسنان پیراسته و مزدیسنان را گمارده تا به ستایش اهورامزدا بپردازند را نیز فراموش کرده اید.

life313;119102 نوشت:

فرمودید نوشته ها با کلامه اهورا مزدا شروع میشود و سند ندادید پس این دروغی تاریخی بحساب میآید.(پیرو کلام خودتان در چند بند بالاتر)

اما صرف شروع با اهورا مزدا دلیل بر زردشتی بودن میشود؟!!!!مشرکان مکه خدایی بنام اله داشتند پس این نشان از اسلام آنان دارد؟!!!!


با درود
خب نفرمودید که چه دینی و کدام خدا با نام اهورامزدا بود، که هخامنشیان پیرو آن خدا بودند؟
چرا در سندهای حسابداری تخت جمشید، نشانی از هزینه کردن برای نیایش و آیینهای چنین خدا و دینی نیست؟
موضوع قفل شده است