جمع بندی آیا انجیل برنابا ، انجیل واقعی و تحریف نشده است؟
تبهای اولیه
اینکه گفته میشود انجیل واقعی و دست نخورده پیدا شده است تا چه اندازه صحت دارد؟ (انجیل برنابا)
گفته میشود این نسخه از انجیل با تعالیم اسلام مطابقت بیشتری دارد.
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
اینکه گفته میشود انجیل واقعی و دست نخورده پیدا شده است تا چه اندازه صحت دارد؟ (انجیل برنابا)
گفته میشود این نسخه از انجیل با تعالیم اسلام مطابقت بیشتری دارد.
ببینید در خصوص اناجیل و قرآن کریم تفاوت هایی وجود دارد که باید به آنها دقت داشت؛ ما معتقد هستیم تمام قرآن حتی الفاظ آن از جانب خداوند نازل شده است، اما در مورد انجیل حتی از جانب خود مسیحیان چنین تعریفی وجود ندارد، ایشان قبول دارند که اناجیل بعد از عیسی(ع) توسط حواریون و پیروان مسیح(ع) نوشته شده است؛ اولین انجیل، انجیل مرقس هست که 30 سال پس از عیسی(ع) نوشته شده است.
در هر صورت بعد از عروج عیسی(ع) اناجیل متعدی نوشته شد اما کلیسا بعد از چند قرن تمام آنها را به جز چهار انجیل بی اعتبار دانست، و فقط این چهار انجیلی که امروزه مسیحیان پذیرفته اند و در کتاب مقدس وجود دارد به رسمیت شناخته شد، یعنی : مرقس، متی، لوقا و یوحنا
از جمله اناجیلی که بی اعتبار دانسته شد انجیل برنابا بود که مطالعه و نگهداری آن از قرن پنجم میلادی ممنوع شد و سپس برای قرن ها از دسترس خارج شد، تا اینکه در پایان قرن شانزدهم میلادی فرامینو که یک راهب ایتالیایی بود و علاقه زیادی به یافتن انجیل برنابا داشت در کتابخانه پاپ سکستوس بود آن را یافت و با خود خارج کرد و سپس منتشر شده به زبان های مختلف ترجمه شد.
در اینکه انجیل برنابا به تعالیم اسلام بسیار نزدیک بوده و با انحرافاتی که در سایر اناجیل آمده است مخالفت ورزیده شکی وجود ندارد، اما این بدان معنا نیست که انجیل برنابا به طور قطع دست نخورده، و 100 درصد مورد تأیید باشد، چون بالاخره حواریونی این اناجیل را نوشته اند که هیچ کدام معصوم نبوده اند و به همین خاطر دلیلی بر صحت تمام محتوا وجود ندارد.
اما به هر حال این تعالیم بنیادین چون رد تثلیث، بشارت به آمدن پیامبر اسلام(ص)، و مانند آن که با اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی و همچین سازگاری آنها با عقل وجود دارد بزرگترین گواه بر صحت این بخش های انجیل مذکور است.
با سلام و احترام
امکانش هست قسمتهایی از این انجیل که در مورد بشارت حضرت محمد هست رو بهش اشاره کنین
بنده به سه نمونه اشاره میکنم:
«پس چون آدم برخواست بر قدم های خود در هوا نوشته ای دید که مثل آفتاب می درخشید نص عین آن لا اله الا الله و محمد رسول الله بود پس آن وقت آدم دهان خود بگشود و گفت شکر می کنم تو را ای پروردگار»(باب 39 شماره 15 و 16)
«(حضرت عیسی علیه السلام): به تحقیق که پیغمبران همه ای ایشان آمدند مگر رسول الله آنکه زود است بعد از من بیاید؛ زیرا خدای می خواهد تا که من مهیا سازم راه او را»(باب 36 شماره 6)
«نام مسیا عجیب است؛ زیرا خدای خود وقتی که روان او را آفرید و در ملکوت اعلی او را گذاشت، خود او را نام نهاد، خدای فرمود: صبر کن ای محمد! زیرا برای تو می خواهم خلق کنم بهشت و جهان و بسیاری از خلایق را که می بخشم آنها را به تو؛ تا حدی که هر کس تو را مبارک می شمارد ،مبارک می شود و هر کس با تو خصومت کند ملعون می شود. وقتی تو را به سوی زمین می فرستم پیغمبر خود قرار می دهم تو را به جهت خلاصی و کلمه تو صادق می شود تا جائی که آسمان و زمین ضعیف می شود ؛ لیکن دین تو هرگز ضعیف نمی شود. همانا نام مبارک او محمد است» آن وقت جمهور مردم صداهای خود را بلند نموده و گفتند : ای خدای! بفرست برای ما پیغمبر خود را، ای محمد! بیا زود برای رهائی جهان»(باب 97 شماره 15-19)
در اینکه انجیل برنابا به تعالیم اسلام بسیار نزدیک بوده و با انحرافاتی که در سایر اناجیل آمده است مخالفت ورزیده شکی وجود ندارد، اما این بدان معنا نیست که انجیل برنابا به طور قطع دست نخورده، و 100 درصد مورد تأیید باشد، چون بالاخره حواریونی این اناجیل را نوشته اند که هیچ کدام معصوم نبوده اند و به همین خاطر دلیلی بر صحت تمام محتوا وجود ندارد.
اما به هر حال این تعالیم بنیادین چون رد تثلیث، بشارت به آمدن پیامبر اسلام(ص)، و مانند آن که با اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی و همچین سازگاری آنها با عقل وجود دارد بزرگترین گواه بر صحت این بخش های انجیل مذکور است.
سلام
چرا کلیسا این انجیل رو معتبر ندانست ؟
در ضمن انجیل اصلی که بر خود حضرت عیسی نازل شد چه بلایی سرش اومد؟
می دونیم که کتابی به اسم انجیل برنابا قبل از اسلام هم وجود داشته، چون در لیست ممنوعه نامش اومده.
اما خود کتاب، حدود 1000 سال بعد از اسلام یافته و منتشر شده. چطور میشه مطمئن بود که این کتاب، همان انجیل برناباست و چیزی بهش اضافه نشده؟
«پس چون آدم برخواست بر قدم های خود در هوا نوشته ای دید که مثل آفتاب می درخشید نص عین آن لا اله الا الله و محمد رسول الله بود پس آن وقت آدم دهان خود بگشود و گفت شکر می کنم تو را ای پروردگار»(باب 39 شماره 15 و 16)
یعنی جملات عربی داخل این کتاب هست؟ یا اینکه به این صورت ترجمه شده؟
اینکه گفته میشود انجیل واقعی و دست نخورده پیدا شده است تا چه اندازه صحت دارد؟ (انجیل برنابا)
گفته میشود این نسخه از انجیل با تعالیم اسلام مطابقت بیشتری دارد.
سلام،
مرحوم آیتالله بهجت فرموده بودند که من این انجیل را خواندم و بجز در چند مورد اندک با سایر اعتقادات ما سازگار است، که یعنی اثر زیادی از تحریف در آن ندیدم ...
خود مسیحیان اگر الآن با ایشان بحث کنید به شما میگویند که این انجیل در قرون متأخر یافت شده و در قرون قبلی هیچ اثری از آن نداریم، بعد هم بر اساس عنوان کسانی که در یافتن آن سهیم بودهاند و گرایشهای اعتقادی که برای آنها ثبت شده است، احتمال میدهند که کسی با اعتقاد مثلاً اسلامی این انجیل را نوشته و به اسم انجیل واقعی به جامعهی مسیحیت عرضه کرده است ...
جالب اینجاست که خود مسیحیت اصلاً قائل به آسمانی بودن انجیل نیستند و بلکه انجیل را نمیشناسند و میگویند شاید جوسپل همان انجیل مدّ نظر ما باشد وقتی با ایشان بحث میکنیم ... انجیل مدّ نظر ما کتاب آسمانی است که خداوند به صورت لوح به حضرت مسیح علیهالسلام نازل کرد حال آنکه آنچه نزد مسیحیان است داستان زندگی حضرت مسیح علیهالسلام است که توسط حواریون برای مردم تقریر شده است ...
در حدیث امام رضا علیهالسلام آمده است که مسیحیان خودشان نمیدانند که چه بر سر انجیلشان آمده است و گمان میکنند که انجیل برای چند روز از میان ایشان مفقود شده است، حال آنکه انجیل از میان ایشان مفقود شد و تا ظهور قائم هم به ایشان بازگردانده نخواهد شد، سپس حواریون حضرت به مردم گفتند که ما از مفاد آن اطلاع داریم و وعده دادند که مردم یکشنبهها دور ایشان جمع شوند تا ایشان برای آنها بازگو کنند و مراسم یکشنبههای مسیحیان هم از آنجا گرفته شده است ... چیزی که خود مسیحیان امروز هم اگر به ایشان بگویید قبول نمیکنند ...
اعتقاد به تثلیث هم در تمام انجیل از قول یک نفر بیان شده است، پولوس مقدس (Saint Paul) که مسیحیان معتقد به تثلیث او را مقدسترین فرد در میان مسیحیان میدانند (خود حضرت مسیح را که نعوذبالله خدا میدانند، بعد از او هم بالاترین قداست را برای پولوس مقدس قائل هستد، نه حتی برای شمعون صفا یا همان Saint Peter که در واتیکان دفن است و وصی حضرت مسیح علیهالسلام و گاهی مخالف پولوس بوده است) ... جالب است که خود پولوس مقدس هم اقرار کرده است که من مخالف مسیح بودم، ولی بعد توبه کردم و ایمان آوردم، و دیدهام که برخی مسیحیان هم شک کردهاند که شاید پولوس مقدس منافقانه وارد مسیحیت شده باشد تا دین ایشان را تحریف کند؟ ولی تا این شبهه مطرح میشود سریع با او مخالف میشود و از خود پولوس مقدس برای تقدیس او نقل قول میکنند ... در روایات ما هم آمده که دو نفر از شقیترین افراد در طول تاریخ بشر آن کسی است که یهودیان را یهودی کرد و آن کسی که مسیحیان را مسیحی کرد، که دومی همان پولوس مقدس است ... مثل اولی و دومی در اسلام از نگاه ما ...
سلام،
مرحوم آیتالله بهجت فرموده بودند که من این انجیل را خواندم و بجز در چند مورد اندک با سایر اعتقادات ما سازگار است، که یعنی اثر زیادی از تحریف در آن ندیدم ...
خود مسیحیان اگر الآن با ایشان بحث کنید به شما میگویند که این انجیل در قرون متأخر یافت شده و در قرون قبلی هیچ اثری از آن نداریم، بعد هم بر اساس عنوان کسانی که در یافتن آن سهیم بودهاند و گرایشهای اعتقادی که برای آنها ثبت شده است، احتمال میدهند که کسی با اعتقاد مثلاً اسلامی این انجیل را نوشته و به اسم انجیل واقعی به جامعهی مسیحیت عرضه کرده است ...
جالب اینجاست که خود مسیحیت اصلاً قائل به آسمانی بودن انجیل نیستند و بلکه انجیل را نمیشناسند و میگویند شاید جوسپل همان انجیل مدّ نظر ما باشد وقتی با ایشان بحث میکنیم ... انجیل مدّ نظر ما کتاب آسمانی است که خداوند به صورت لوح به حضرت مسیح علیهالسلام نازل کرد حال آنکه آنچه نزد مسیحیان است داستان زندگی حضرت مسیح علیهالسلام است که توسط حواریون برای مردم تقریر شده است ...
در حدیث امام رضا علیهالسلام آمده است که مسیحیان خودشان نمیدانند که چه بر سر انجیلشان آمده است و گمان میکنند که انجیل برای چند روز از میان ایشان مفقود شده است، حال آنکه انجیل از میان ایشان مفقود شد و تا ظهور قائم هم به ایشان بازگردانده نخواهد شد، سپس حواریون حضرت به مردم گفتند که ما از مفاد آن اطلاع داریم و وعده دادند که مردم یکشنبهها دور ایشان جمع شوند تا ایشان برای آنها بازگو کنند و مراسم یکشنبههای مسیحیان هم از آنجا گرفته شده است ... چیزی که خود مسیحیان امروز هم اگر به ایشان بگویید قبول نمیکنند ...
اعتقاد به تثلیث هم در تمام انجیل از قول یک نفر بیان شده است، پولوس مقدس (Saint Paul) که مسیحیان معتقد به تثلیث او را مقدسترین فرد در میان مسیحیان میدانند (خود حضرت مسیح را که نعوذبالله خدا میدانند، بعد از او هم بالاترین قداست را برای پولوس مقدس قائل هستد، نه حتی برای شمعون صفا یا همان Saint Peter که در واتیکان دفن است و وصی حضرت مسیح علیهالسلام و گاهی مخالف پولوس بوده است) ... جالب است که خود پولوس مقدس هم اقرار کرده است که من مخالف مسیح بودم، ولی بعد توبه کردم و ایمان آوردم، و دیدهام که برخی مسیحیان هم شک کردهاند که شاید پولوس مقدس منافقانه وارد مسیحیت شده باشد تا دین ایشان را تحریف کند؟ ولی تا این شبهه مطرح میشود سریع با او مخالف میشود و از خود پولوس مقدس برای تقدیس او نقل قول میکنند ... در روایات ما هم آمده که دو نفر از شقیترین افراد در طول تاریخ بشر آن کسی است که یهودیان را یهودی کرد و آن کسی که مسیحیان را مسیحی کرد، که دومی همان پولوس مقدس است ... مثل اولی و دومی در اسلام از نگاه ما ...
سلام جناب با...
اگر موافق باشید چند سخنی رو هم از دهان من بشنوید ....
1.عیسی مسیح 12 شاگرد داشت ... در این بین پطرس ( = صخره ) قوی ترین شاگرد عیسی مسیح بوده ... و محبوب ترین شاگرد عیسی مسیح هم یوحنا بوده ... اگر شما اناجیل رو بخونین میبینید که در خیلی از جاها حتی شاگردان عیسی مسیح هم اجازه حضور نداشتند و فقط یوحنا و پطرس اجازه حضور داشتند ...
2.متی یا لاوی یکی دیگر از شاگردان مسیح بوده ... کسی بوده که خراج یا مالیات میگرفته ... و در اعداد و ارقام و ثبت وقایع و رویدادها بسیار دقیق بوده ... ایشان شاگرد بلاواسطه عیسی مسیح بودند ؛
3. مرقس و لوقا ... نویسندگان دیگر اناجیل ... هر دو همراهان پولس رسول بودند ... لوقا پزشک بوده و اگر انجیل ایشون رو بخونید به قدری دقیق نوشته شده که حوصله شما سر میره .... به قدری در مورد رسم و رسومات و حالت شهر و ... صحبت میکنه که گاها رشته کلام از بین میره .
4. پولس ... پولس کی بوده ... پولس یک شخص بسیار قدرتمند و با نفوذ و فوق العاده دانشمند بوده که در درون شورای یهود برای خودش اعتباراتی داشته ... ایشون همواره در حال آزار و اذیت مسیحیان بوده و حتی استیفان اولین شهید مسیحیت با بی تفاوتی ایشون شهید میشن . ایشون میبینه که مسیحیت داره در درون مردم نفوذ میکنه و از شورای یهودیان اورشلیم نامه ای میگیره تا به سمت دمشق بره و رسولانی که در اونجا هستند را دستگیر کنه و به اورشلیم برگردونه ... با اسب به سمت اورشلیم میتازه که ناگهان برقی در آسمان میبینه و چشمانش کور میشه ... و صدایی از آسمان میشنوه که میگه ... شائول شائول چرا مرا آزار میدی . و از آسمان بر ایشان وحی میشود که من آن عیسی هستم که تو به او آزار میرسانی . حال برخیز و به شهر برو در آنجا به تو گفته خواهد شد که چه باید بکنی .
همسفران پولس ایشان را به شهر میرسانند ایشان سه روز نابینا بود . و نمیتوانستن چیزی بخورد و بیاشامد . در دمشق کسی با نام حنانیا بود که خداوند در رویا بر ایشان ظاهر میشود و به ایشان میگوید ای حنانیا به خانه یهودا برو و پولس را در آنجا میبینی او به دعا کردن مشغول است . از آن طرف پولس هم رویایی میبیند که باید منتظر شخصی با نام حنانیا باشد . سپس اتفاقاتی میوفته که ایشان دست بر روی سر پولس میگذارند و ایشان بینا میشود . و باز اتفاقاتی میوفتد که ایشان مورد تایید پطرس ( قویترین شاگرد مسیح ) ؛ یوحنا قرار میگیرد .
آنچنانچه لوقا و مرقس با ایشان همراه میشوند و انجیل لوقا و مرقس از آن همراهان پولس میباشد .
و اما ... بارنابا ...
بارنابا توسط رسولان مسیحی میشود و نه توسط عیسی مسیح ؛ یعنی شاگرد یکی از حواریون بوده ... نه اینکه خودش جزوی از حواریون بوده باشه ... اینی که چجوری با عیسی مسیح در ارتباط قرار گرفته و ایشان در مورد حضرت محمد باهاشون صحبت کردند به نوعی که قویترین و محبوب ترین شاگردان مسیح ازش اطلاع ندارند بماند .
تنها کاری که در اناجیل بهش اشاره شده این هستش که ایشان ماجرای ایمان دار شدن پولس رو برای شاگردان تعریف میکند و پولس را به حواریون معرفی میکند ... تقریبا در هیچ جای دیگری از اناجیل از اسم ایشون نام برده نشده .
پولس 13 رساله در عهد جدید داره ... بهتون پیشنهاد میکنم که یک بار رساله " نامه به رومیان " ایشون رو بخونید بعد در مورد ایشان قضاوت کنید .
در حدیث امام رضا علیهالسلام آمده است که مسیحیان خودشان نمیدانند که چه بر سر انجیلشان آمده است و گمان میکنند که انجیل برای چند روز از میان ایشان مفقود شده است، حال آنکه انجیل از میان ایشان مفقود شد و تا ظهور قائم هم به ایشان بازگردانده نخواهد شد، سپس حواریون حضرت به مردم گفتند که ما از مفاد آن اطلاع داریم و وعده دادند که مردم یکشنبهها دور ایشان جمع شوند تا ایشان برای آنها بازگو کنند و مراسم یکشنبههای مسیحیان هم از آنجا گرفته شده است ... چیزی که خود مسیحیان امروز هم اگر به ایشان بگویید قبول نمیکنند ...
همیشه برام سوال بود که چرا خدا انجیل اصلی رو حفظ نکرده و مثلاً حضرت عیسی با حک کردن نکاتی از اون بر روی سنگ نوشته ها مانع تحریف اعتقادات نشدند. اما می فرمائید که خود خدا انجیل رو غیب کرده. حکمت این کار برای من جای سواله.
خود مسیحیان اگر الآن با ایشان بحث کنید به شما میگویند که این انجیل در قرون متأخر یافت شده و در قرون قبلی هیچ اثری از آن نداریم، بعد هم بر اساس عنوان کسانی که در یافتن آن سهیم بودهاند و گرایشهای اعتقادی که برای آنها ثبت شده است، احتمال میدهند که کسی با اعتقاد مثلاً اسلامی این انجیل را نوشته و به اسم انجیل واقعی به جامعهی مسیحیت عرضه کرده است ...
ما چه جوابی در مقابل این موضوع داریم؟
1.عیسی مسیح 12 شاگرد داشت ... در این بین پطرس ( = صخره ) قوی ترین شاگرد عیسی مسیح بوده ... و محبوب ترین شاگرد عیسی مسیح هم یوحنا بوده ... اگر شما اناجیل رو بخونین میبینید که در خیلی از جاها حتی شاگردان عیسی مسیح هم اجازه حضور نداشتند و فقط یوحنا و پطرس اجازه حضور داشتند ... 2.متی یا لاوی یکی دیگر از شاگردان مسیح بوده ... کسی بوده که خراج یا مالیات میگرفته ... و در اعداد و ارقام و ثبت وقایع و رویدادها بسیار دقیق بوده ... ایشان شاگرد بلاواسطه عیسی مسیح بودند ؛ 3. مرقس و لوقا ... نویسندگان دیگر اناجیل ... هر دو همراهان پولس رسول بودند ... لوقا پزشک بوده و اگر انجیل ایشون رو بخونید به قدری دقیق نوشته شده که حوصله شما سر میره .... به قدری در مورد رسم و رسومات و حالت شهر و ... صحبت میکنه که گاها رشته کلام از بین میره . 4. پولس ... پولس کی بوده ... پولس یک شخص بسیار قدرتمند و با نفوذ و فوق العاده دانشمند بوده که در درون شورای یهود برای خودش اعتباراتی داشته ... ایشون همواره در حال آزار و اذیت مسیحیان بوده و حتی استیفان اولین شهید مسیحیت با بی تفاوتی ایشون شهید میشن . ایشون میبینه که مسیحیت داره در درون مردم نفوذ میکنه و از شورای یهودیان اورشلیم نامه ای میگیره تا به سمت دمشق بره و رسولانی که در اونجا هستند را دستگیر کنه و به اورشلیم برگردونه ... با اسب به سمت اورشلیم میتازه که ناگهان برقی در آسمان میبینه و چشمانش کور میشه ... و صدایی از آسمان میشنوه که میگه ... شائول شائول چرا مرا آزار میدی . و از آسمان بر ایشان وحی میشود که من آن عیسی هستم که تو به او آزار میرسانی . حال برخیز و به شهر برو در آنجا به تو گفته خواهد شد که چه باید بکنی . همسفران پولس ایشان را به شهر میرسانند ایشان سه روز نابینا بود . و نمیتوانستن چیزی بخورد و بیاشامد . در دمشق کسی با نام حنانیا بود که خداوند در رویا بر ایشان ظاهر میشود و به ایشان میگوید ای حنانیا به خانه یهودا برو و پولس را در آنجا میبینی او به دعا کردن مشغول است . از آن طرف پولس هم رویایی میبیند که باید منتظر شخصی با نام حنانیا باشد . سپس اتفاقاتی میوفته که ایشان دست بر روی سر پولس میگذارند و ایشان بینا میشود . و باز اتفاقاتی میوفتد که ایشان مورد تایید پطرس ( قویترین شاگرد مسیح ) ؛ یوحنا قرار میگیرد . آنچنانچه لوقا و مرقس با ایشان همراه میشوند و انجیل لوقا و مرقس از آن همراهان پولس میباشد . و اما ... بارنابا ... تنها کاری که در اناجیل بهش اشاره شده این هستش که ایشان ماجرای ایمان دار شدن پولس رو برای شاگردان تعریف میکند و پولس را به حواریون معرفی میکند ... تقریبا در هیچ جای دیگری از اناجیل از اسم ایشون نام برده نشده . پولس 13 رساله در عهد جدید داره ... بهتون پیشنهاد میکنم که یک بار رساله " نامه به رومیان " ایشون رو بخونید بعد در مورد ایشان قضاوت کنید .سلام جناب با...
اگر موافق باشید چند سخنی رو هم از دهان من بشنوید ....
بارنابا توسط رسولان مسیحی میشود و نه توسط عیسی مسیح ؛ یعنی شاگرد یکی از حواریون بوده ... نه اینکه خودش جزوی از حواریون بوده باشه ... اینی که چجوری با عیسی مسیح در ارتباط قرار گرفته و ایشان در مورد حضرت محمد باهاشون صحبت کردند به نوعی که قویترین و محبوب ترین شاگردان مسیح ازش اطلاع ندارند بماند .
سلام و متشکرم،
پولوس اگر خوب حرف نمیزد که این همه طرفدار پیدا نمیکرد، ولی گفتم که، آنها که نسبت به ایمان او شک میکنند هم برایش از حرفهای خود پولوس دلیل میآوردند ...
ولی خوب من این فرمایشات شما را بپذیرم یا قرآن و احادیث خودمان را؟ قرآن میگوید که مسیح علیهالسلام به یاران خودشان وعدهی پیامبر آخرالزمان را دادند ... الآن مسیحیان میگویند که بشارتدهنده بودن حضرت مسیح علیهالسلام در اصل بشارتهایی بود که همین الآن عنوان میکنند، در حالی که در روایات ما آمده که اصل بشارتدهنده بودن حضرت مسیح علیهالسلام به نبوت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله بوده است ...
الآن علمای ما گشتهاند و مثلاً میگویند که فرقلیطا که در انجیل آمده است همان اسم حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله است، در حالی که تمام تعالیم حضرت مسیح علیهالسلام باید بوی محمد بدهد ... خود مسیحیان هم قبول ندارند که اسم حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله همان فارقلیطا باشند و روی آن بحث میکنند که مثلاً اصل یونانی این کلمه و بعد عبری آن چه بود و معنایش چه هست و امثال آن ...
یا بحث تثلیث که در اسلام به شدت رد شده است، در قرآن به شدت دروغ شمرده شده است که مسیح پسر خدا یا خدا باشد، مناظراتی که مسیحیت با اهل بیت علیهمالسلام داشتهاند، چه کسی تثلیث را برای بار اول بیان کرد بجز پولوس؟ پولوس با وصی حضرت عیسیٰ علیهالسلام اختلاف داشت، همین مقدار برای شما کفایت نمیکند؟ حضرت مسیح علیهالسلام دستور ندادند که جانشین من پولوس باشد، بلکه گفتند جانشین من شمعون صفا است، اما پولوس با این وصی مستقیم حضرت اختلاف داشت، این برای شما معنایی ندارد؟
از نظر یهود هم تثلیث شرک است، از نظر مسلمین هم شرک است، مسیحیت مگر ادامهی شریعت موسیٰ علیهالسلام نیست؟
از مسیحیان پرسیدم که چرا خدا فقط به صوت یک انسان هبوط کرد و به صورتهای دیگری هبوط نکرد اگر میتواند محدود به گوشت و خون و محدود به ماده شود؟ جواب دادند که فقط به صورت مسیح نبود، به صورت ابر بود بر سر بنیاسرائيل، به صورت سنگ در آمد و ... . این را دیگر باید حمل به وحدت وجود عرفا کرد که همه چیز جلوهی خداست ولی خدا نیست، اینکه چیزی جز خدا نیست ولی همهخدایی هم نداریم ... از حکما و فلاسفهی مسیحیت داریم کسانی که رسماً چنین معانی را گفته باشند، مثل اسپینوزای آلمانی، یا خیلی قدیمیتر مثل فلوطین ... بماند که علمای اسلام هم نسبت به نظریهی وحدت وجود دو دسته هستند که برخی آن را عین توحید و برخی آن را شرک میشمرند ... مناظرهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با یهودیانی که عزیر علیهالسلام را پسر خدا میدانستند و مسیحیانی که عیسی علیهالسلام را پسر خدا میدانستند در این زمینه جالب توجه است، اینکه مثلاً یهودیان دست آخر پذیرفتند که اضافهی فرزند به حضرت عزیر علیهالسلام از باب تعظیم و تشریف ایشان است و نه اینکه واقعاً ایشان فرزندا خدا باشند، مثل اینکه ما هم مثلاً میگوییم روح الله، یا ید الله ... امروز هیچ یهودی را نمیبینید (یا من ندیدم) که بگوید نعوذبالله عزیر پسر خداست ...
بگذریم اینجا بحث بر سر انجیل بارنابا است ... باز هم متشکرم از اطلاعاتی که دادید
همیشه برام سوال بود که چرا خدا انجیل اصلی رو حفظ نکرده و مثلاً حضرت عیسی با حک کردن نکاتی از اون بر روی سنگ نوشته ها مانع تحریف اعتقادات نشدند. اما می فرمائید که خود خدا انجیل رو غیب کرده. حکمت این کار برای من جای سواله.
سلام،
حضرت مسیح علیهالسلام را معروف است که یک تاج از تیغ روی سرشان گذاشتند و بعد به صلیب کشیدند، تا ایشان را تمسخر کنند که پادشاه را ببینید ... ما که قبول نداریم ایشان را به صلیب کشیده باشند و میگوییم یهودا را به صلیب کشیدند چون معجزهی مائدهی آسمانی را تکذیب کرد و با حضرت دشمنی کرد و خدا اینطور در دنیا مجازاتش کرد، اما اینکه آنها حضرت مسیح علیهالسلام را به عنوان پادشاه مسخره کنند قابل تأمل است ... چون حضرت قرار بود منجی ایشان باشد، یهود آن موقع به نوعی گرفتار امپراتوری روم بود و مسیح علیهالسلام به عنوان ناجی بنیاسرائیل بودند ... ولی اگرچه به ایشان تکوتک ایمان میآوردند، اما یاوران زیادی نداشت، تا آنکه در قرآن آمده که ایشان پرسیدند چه کسانی یاوران من در راه خداست و تنها حواریون ایشان گفتند که نحن انصار الله و به همین جهت هم ایشان را نصرانی خواندند ... تعداد یاران حضرت کم بود و دشمنان هم نقشهی قتل ایشان را کشیدند و ایشان وارد دورهی غیبت خودشان شدند و ظفر و پیروزی ایشان ماند برای بعد از ظهورشان ... مثل این غیبت را چندین پیامبر دیگر هم داشتهاند که وقتی شرایط بر ایشان تنگ میشد از میان مردم غایب میشدند تا وضع مردم آنقدر خراب میشد که مردم توبه میکردند و نصرت خدا را میخواستند و بعد ایشان به سوی مردمشان بازمیگشتند ... هستند منابعی که این حکایات انبیاء را بیان کردهاند که مثلاً کدام انبیاء علیهمالسلام بودهاند که غیبت داشتهاند و بعد ظهور کردهاند و منجی مؤمنان شدهاند ...
گرفته شدن هدایت از مردم هم یک عقوبت است ... کسانی که شورای یهود را حمایت کردند از انجیل بیبهره شدند، همانطور که کسانی که اهل سقیفه را یاری کردند از داشتن قران حضرت علی علیهالسلام بیبهره ماندند ... نمیدانم ارتباطی دارد یا نه، ولی شاید شکستن الواح موسی علیهالسلام در بازگشت از طور وقتی یهود گوسالهپرست شدند هم مشابه همین مسائل باشد ...
به هر جهت چیزهایی از تعالیم انبیاء علیهمالسلام همیشه در میان مردم باقی ماند که اگر کسی بخواهد هدایت شود به هر حال بتواند ...
ما چه جوابی در مقابل این موضوع داریم؟
خوب ما میدانیم که به هر حال این انجیل هم آن انجیلی که از طرف خداوند نازل شده است نیست ... خداوند که داستان زندگی حضرت مسیح علیهالسلام را به ایشان نازل نکرده است ... ولی برخی از تعالیم حضرت مسیح علیهالسلام در این اناجیل هست که همین قدر از انجیل هم به مسیحیان رسیده است و انحیل بارنابا هم ظاهراً حداکثرش این است که مثل آنهای دیگر است، فقط انحرافات مسیحیت در باب تثلیث و امثال آن را ندارد، مگرنه قطع یقین آن انجیل آسمانی نیست ...
فکر میکنم ما هم نباید خیلی روی اصالت این انجیل اصرار کنیم مگرآنکه قبلش مدارک محکمهپسند داشته باشیم، مگرنه با قسم خوردن که این انجیل خیلی قدیمی است کسی دلیلی نمییابد که بخواهد مفاد این انجیل را به انجیلهای قدیمیتر ترجیح بدهد ...
گرفته شدن هدایت از مردم هم یک عقوبت است ... کسانی که شورای یهود را حمایت کردند از انجیل بیبهره شدند، همانطور که کسانی که اهل سقیفه را یاری کردند از داشتن قران حضرت علی علیهالسلام بیبهره ماندند ... نمیدانم ارتباطی دارد یا نه، ولی شاید شکستن الواح موسی علیهالسلام در بازگشت از طور وقتی یهود گوسالهپرست شدند هم مشابه همین مسائل باشد ...
خب فرض کنیم مردم آن زمان به خاطر عملکردشون از هدایت محروم شدند. تقصیر فرزندان اونها چیه؟
و اگر خدا می خواست هدایت رو از مردم بگیره، پس چرا پیامبر فرستاد؟
فکر میکنم ما هم نباید خیلی روی اصالت این انجیل اصرار کنیم
اگر اصالتش رو نتونیم ثابت کنیم، نمی تونیم به استناد اون بخشهایی که بشارت اسلام در آن هست، اسلام را اثبات کنیم.
چرا کلیسا این انجیل رو معتبر ندانست ؟
در ضمن انجیل اصلی که بر خود حضرت عیسی نازل شد چه بلایی سرش اومد؟
با سلام و احترام
از همان قرون ابتدایی کلیسا از میان تمام اناجیل، فقط این چهار انجیل را به رسمیت شناخت، خود این انتخاب خیلی حرف و حدیث به همراه دارد، مسیحیت باید حجیت این چهار انجیل و حقانیت آن نسبت به سایر اناجیل موجود در آن زمان را اثبات کند و این مسئله آسانی نیست. ولی این که امروز انجیل برنابا مورد توجه قرار نگرفت به خاطر این است که با اصول سایر اناجیل هم خوانی ندارد.
اما در مورد انجیل اصلی حضرت عیسی(ع) برخی معتقدند عیسی(ع) کتاب مکتوب و نوشته شده ای مانند قرآن نیاورده است، آنچه بر آن حضرت وحی میشده است به طور پراکنده جمع آوری میشده است و سپس از سوی حواریون نوشته شد، و آنهایی که معتقدند که کتابی داشته است آن را مفقود شده می دانند.
می دونیم که کتابی به اسم انجیل برنابا قبل از اسلام هم وجود داشته، چون در لیست ممنوعه نامش اومده.
اما خود کتاب، حدود 1000 سال بعد از اسلام یافته و منتشر شده. چطور میشه مطمئن بود که این کتاب، همان انجیل برناباست و چیزی بهش اضافه نشده؟
استناد ما به انجیل برنابا یک دلیل برهانی نیست، بلکه به عنوان یک شاهد است، چون این انجیل در میان امت های اسلامی کشف و منتشر نشده بلکه از دل واتیکان بیرون آمده است. بنابراین اگرچه دلیل برهانی به شمار نمیرود، اما یک تلنگری برای مسیحیان محسوب میشود برای تحقیق بیشتر در خصوص مسیحیت و اسلام
البته برخی رسانه ها از کشف یک نسخه خطی انجیل برنابا متعلق به حدود 1800 سال پیش سخن می گویند که در ترکیه پیدا شده است، اگر این حقیقت داشته باشد چون به زمان پیش از بعثت پیامبر(ص) برمی گردد بسیار تاثیرگذار خواهد بود، در هر صورت اعتبارسنجی این انجیل ها نیازمند یک تحقیق میدانی است، اما برای الزام مسیحیان به تحقیق در خصوص حقانیت پیامبر اسلام(ص) کافیست.
یعنی جملات عربی داخل این کتاب هست؟ یا اینکه به این صورت ترجمه شده؟
خیر، بخش هایی را که آوردم ترجمه برنابا بود؛ اما در نسخه انگلیس که نگاه کردم چنین آمده است:
There is only one God and … Mohammed is messenger of God
استناد ما به انجیل برنابا یک دلیل برهانی نیست، بلکه به عنوان یک شاهد است
بله. اما اگر از اصالت عبارات بشارت دهنده پیامبر اسلام مطمئن بشیم (اصالت متن اصلی و صحت ترجمه) در اون صورت می تونه به عنوان یک برهان برای درستی اسلام هم به کار بره.
صرف خبر کشف انجیل برنابای قدیمی هم کافی نیست. ما می دونیم که تابی به اسم انجیل برنابا از قدیم وجود داشته، اما نیاز به بررسی کتاب داریم تا وجود این عبارات در اون اثبات بشه.
بله. اما اگر از اصالت عبارات بشارت دهنده پیامبر اسلام مطمئن بشیم (اصالت متن اصلی و صحت ترجمه) در اون صورت می تونه به عنوان یک برهان برای درستی اسلام هم به کار بره.
صرف خبر کشف انجیل برنابای قدیمی هم کافی نیست. ما می دونیم که تابی به اسم انجیل برنابا از قدیم وجود داشته، اما نیاز به بررسی کتاب داریم تا وجود این عبارات در اون اثبات بشه
حقیقت این است که محتوای این اناجیل هرگز منجر به یقین نشده و به درجه برهان نمیرسد، چون تمام این اناجیل، چه آنهایی که کلیسا به رسمیت شناخته و چه آنهایی که به رسمیت نشناخته است همگی بعد از عیسی(ع) و توسط حواریونی نوشته شده است که هیچ کدام معصوم نبوده اند، بنابراین به لحاظ محتوایی هرگز از درجه اعتبار قطعی برخوردار نیستند، حتی این چهار انجیل معروف.
اما از آنجا که مسیحیان این اناجیل را معتبر می شمارند، و نیز به لحاظ تاریخی اساد قدیمی دارای اعتبار تاریخی به شمار می آیند، میتواند دلیل خوبی برای حقانیت اسلام و اقناع مسیحیت باشد.
خب فرض کنیم مردم آن زمان به خاطر عملکردشون از هدایت محروم شدند. تقصیر فرزندان اونها چیه؟
و اگر خدا می خواست هدایت رو از مردم بگیره، پس چرا پیامبر فرستاد؟
سلام،
وقتی سؤال شد که چرا حضرت قائم علیهالسلام انتقام خیلیها را از فرزندان ایشان میگیرد مگر آنها کاری کردهاند؟ معصوم علیهالسلام جواب دادند که آن فرزندانی که قصاص میشوند به عمل پدران خود راضی هستند و شریک ایشان هستند ... حالا نمیدانم این حرف در اینجا هم صادق است یا نه، شاید نباشد، اما اگر نباشد که به احتمال زیاد هم لااقل در مورد همگان درست نیست (چنانکه قریب به اتفاق شیعیان هم از بسیاری از مطالب در قرآن امیرالمؤمنین علیهالسلام بیبهره ماندهاند)، در این صورت بحث ارفاقات خدا مطرح میشود و اینکه تکلیف به اندازهی وسعی است که خدا به مکلف بدهد ... این را میتوانید اینطور تصور نمایید که خداوند اسلام را دین کامل قرار داد ولی شریعتهای قبلی هم از طرف خدا بودند و به کاملی اسلام نبودند، حالا چه شریعت کامل فرستاده شده باشد و در دسترس نباشد و چه اصلاً نیامده باشد، به هر حال خداوند میتوانست بدهد و نداده است ... این در مورد اسلام خودمان هم هست، خداوند فرمود الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا اما آیا آن دین کامل که نازل شد به ما هم رسیده است؟ معلوم است که نه! در خود خطبهی غدیر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند که ای معاشر مردم آگاه باشید که حلال و حرام خدا بسیار بیش از آن است که من همه را برای شما شمرده باشم، بعد از من این علی و فرزندان او هستند که احکام خدا را برایتان تبیین میکنند ... خوب این احکام تا حدودی به ما رسیده است ولی خیلیهایشان هم نرسیده است ... پس دین ما هم کامل نیست، تنزیل کامل شده است و دیگر پیامبری نخواهد آمد (حتیٰ حضرت مسیح علیهالسلام که هبوط کنند هم دیگر نبوت به آن معنا را ندارند و وحی تشریعی قطع شده است) اما فقط خواص از اولیاء خدا به آن علم دارند و نه هر کسی که بخواهد مسلمان شود یا مسلمان باشد ...
اینکه تقصیر ما چیست که در سقیفه حق حضرت علی علیهالسلام و بعد هم بنیامیه و بنیالعباس حق اهل بیت علیهمالسلام را غصب کردند، میتواند شبیه همان دیده شود که از زمان حضرت آدم علیهالسلام تا زمان پیامبر خاتم دین کامل حتی تنزیل هم پیدا نکرده بود ... مثلاً میگویند ظرفیتش نبوده است، خوب الآن هم که دین متولی درستی ندارد ظرفیتش نیست، شاید در زمان فترت بین حضرت عیسیٰ علیهالسلام و پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله که ۵ یا ۶ قرن طول کشید هم دین متولی درستی نداشت ... مثلاً در شریعت موسیٰ علیهالسلام چیزهایی بر بنیاسرائیل حرام شده بود که حضرت مسیح علیهالسلام آن را حلال کردند، ولی مسیحیان اصلاً مگر برای حضرت مسیح علیهالسلام شریعتی را قبول دارند؟ ایشان یا پایبند به عهد عتیق هستند و یا به کل کنارش میگذارند و فقط دل بستهاند به شفاعت ایشان نعوذبالله به عنوان خدا یا پسر خدا و بر پایهی محبتی که به ایشان ابراز میکنند (محبت بدون تبعیت از نظر امام باقر علیهالسلام ادعای دروغ شمرده شده است) ...
تقصیر فرزندان چیست؟ اینکه آن ظرفیت را ایجاد نکردند ... مثلاً تقصیر ما این است که جنم نداریم شرایط ظهور را فراهم کنیم ... به ما گفتهاند بنیاسرائيل قرار بود چقدر در عذاب باشند تا فرج حاصل شود ولی آنها آنقدر تزرع کردند که این دوران بر ایشان بخشوده شد، ولی ما به همین غیبت ولی خدا خشنود هستیم و به قول آن شاعر که میگفت وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود، قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود، آقا ببخش بس که سرم گرم زندگی است، کمتر دلم برای شما تنگ میشود ...
در زمان فترت شاید فقط بتوان به اصحاب کهف اشاره کرد که اینطور دغدغهی دین داشتند که برای آن چنان جهادی کردند، شاید اگر شمعون صفا هم یاوران درستی داشت و اوصیای او به همین ترتیب، شاید اگر میشد دین فقط به صورت یک نور ضعیف محافظت نشود و چراغدان محکمی مییافت که بتواند پرتوافشانی کند، آن موقع میشد گفت که چرا خداوند این نور را از ایشان دریغ کرد ... شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند ...
حالا باز هم نمیدانم شاید مطلب چیز دیگری باشد ... و الله العالم
اگر اصالتش رو نتونیم ثابت کنیم، نمی تونیم به استناد اون بخشهایی که بشارت اسلام در آن هست، اسلام را اثبات کنیم.
بله ظاهراً فعلاً نه میتوانیم اصالت آن را ثابت کنیم و نه میتوانیم در بحثها به آن استناد کنیم تا اسلام را ثابت کنیم ... فعلاً تنها کاری که میتوانیم بکنیم اول تبیین درست اسلام است و بعد هم بحث کردن با ایشان از کتابهای مورد قبول خودشان که اهل بیت علیهمالسلام هم همین کار را میکردند ... إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللَّـهِ وَ كَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ
وقتی سؤال شد که چرا حضرت قائم علیهالسلام انتقام خیلیها را از فرزندان ایشان میگیرد مگر آنها کاری کردهاند؟ معصوم علیهالسلام جواب دادند که آن فرزندانی که قصاص میشوند به عمل پدران خود راضی هستند و شریک ایشان هستند ... حالا نمیدانم این حرف در اینجا هم صادق است یا نه، شاید نباشد، اما اگر نباشد که به احتمال زیاد هم لااقل در مورد همگان درست نیست
طبق مطلبی که پیش از این فرمودید، مخالفان مسیح با ایشان مقابله کردند، در نتیجه خدا انجیل واقعی را حذف کرد و در نتیجه دوستداران ایشان هم از انجیل محروم شدند.
کسی که مخالف مسیح باشه براش فرقی نمی کنه که انجیل واقعی در دسترس هست یا نه، چون اونو نمی خونه و احساس ناراحتی از نبود انجیل اصلی نمی کنه.
به نظرم ممکنه این موضوع صحت نداشته باشه چون با هدایتگری خدا همخوانی نداره.
سلام.
کسی که مخالف مسیح باشه براش فرقی نمی کنه که انجیل واقعی در دسترس هست یا نه، چون اونو نمی خونه و احساس ناراحتی از نبود انجیل اصلی نمی کنه.به نظرم ممکنه این موضوع صحت نداشته باشه چون با هدایتگری خدا همخوانی نداره.
مگه بخش اصلی هدایتگری این نیست که دوستان و دوستداران از فقدان (در اینجا) انجیل احساس ناراحتی کنن؟ یعنی در اصل همون دوستداران انجیل باید احساس ناراحتی داشته باشن دیگه.
به نظرم ممکنه این موضوع صحت نداشته باشه چون با هدایتگری خدا همخوانی نداره.
سلام،
نمیدانم منظورتان کدام موضوع است ... اینکه انجیل اصلی مفقود شد یا تحلیلهایی مثل آنها که برایتان ارائه دادم ... کدام از نظر شما ممکن است صحت نداشته باشد؟
اگر منظورتان آن تحلیلها هست که بله کاملاً محتمل است که اشتباه باشند ...
اما اگر منظورتان این است که شاید انجیل مفقود نشده باشد در این صورت با شما موافق نیستم ... اینکه یک بخشهایی از آن در دست مسیحیان باقی مانده باشد که درست است، ولی اینکه فکر کنیم خود انجیل آسمانی الآن در دست مسیحیان است نه ... جوسپل و بایبل مطمئناً انجیل آسمانی نیستند، نه مسیحیان آن را آسمانی میدانند، نه اینکه انجیل اصلی چهار روایت کمی مشابه و کمی متفاوت از شرح داستان زندگی حضرت مسیح علیهالسلام است ... حالا گاهی گفته میشود که مثلاً علمای طراز اول مسیحیت کتابهای اصلی را دارند ولی از ترس اینکه قدرت از دستشان در برود یا چیزهای دیگر آنها را رو نمیکنند و مخفی مینمایند، ولی اینها نه هیچ وقت اثبات شده است و نه اینکه حتی اگر درست باشد باز انجیل در دسترس مسیحیان است ...
انجیل بارنابا هم در هر صورت انجیل آسمانی نیست، این قطعی است، بلکه حداکثر شاید شرح دقیقتری و درستتری از زندگی و سفرهای حضرت مسیح علیهالسلام و آموزههای ایشان باشد که در صحبتهایشان برای حواریون میگفتند ... یعنی اگر حضرت عیسیٰ علیهالسلام مثلاً در فلان شهر فلان آموزههای انجیل را برای مردم بیان میکردند شاید در این انجیل بهتر ثبت شده باشد ...
گرچه اگر درست در خاطرم باقی مانده باشد هیچ کدام از اناجیل موجود را خود حواریون تقریر نکردند بلکه شاگردان حواریون تقریر کردند و جایگاه علمی و تقوایی این شاگردان هم مانند جایگاه علمی و تقوایی اساتیدشان که خود حواریون بودهاند نبوده است ... حواریون جایگاهشان خیلی بالا بوده است چنانکه رسولان ابتدای سورهی یاسین از همین حواریون بودهاند که برای تبلیغ به شهرها میرفتهاند و شهید سورهی یٰس (که در روایات ما همطراز حزقیل مؤمن آل فرعون و بالاترین شخص از نظر در تقوا در امت حضرت مسیح علیهالسلام معرفی شده است) به دست ایشان ایمان آورد ... و الله العالم
اینکه هیچ کدام از اناجیل موجود انجیل آسمانی نیستند را شاید بتوان با این مثال بهتر توضیح داد:
فرض کنید ما به جای قرآن الآن تعدادی کتاب در شرح زندگی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله داشتیم که حضرت در موقعیتها و شرایط متفاوت چه کردند و چه نکردند، و روی منابر و در شرایط متفاوت چه سخنرانیهایی برای مردم کردند و چه از ایشان سؤال شد و ایشان چه جواب دادند و امثال آن ... کتابهای آسمانی قبلی هیچ کدام مانند قرآن نبودند که قرآن یعنی شفاهی و گفتاری باشند، بلکه همه مکتوب بودند، در نتیجه دلیلی ندارد که فکر کنیم حضرت مسیح علیهالسلام از روی آن برای مردم میخواندند و مثلاً توضیح میدادند که آنچه خواندم کتاب آیه از کدام سوره است و از کجای حرفم تا کجای حرفم از وحی خداست و کجای آن حرف خودم بود که به آن اضافه کردم و امثال آن ... حالا ما یک تعداد شرح زندگی داشتیم که مجموعهی آموزههای حضرت را ثبت کرده بودند، و بسته به اینکه نویسندهی آن که بوده و چقدر در این جمعآوری موفق بوده هم روایتهای گاهی تا حدود متفاوت که برخی جزئيات بیشتری دارند و برخی جزئيات کمتری دارند را در حدّ یک کتاب چند ده یا چند صد صفحهای جمع میکردند، و طبیعی است که تمام نکات هدایتگر را هم نمیتوانستند جمع کنند چون هر کسی با سلیقهی خودش چیزی که به نظرش مهمتر بوده را نوشته است ... حالا در این کتابها مثلاً ممکن بود که مثلاً اینطور میآمد که در حجّةالوداع رسول خدا صلیاللهعلیهوآله همه را در منطقهی غدیرخم جمع کردند و گفتند که امروز خدا دینش را برای شما تکمیل کرد و پسندید که اسلام دین شما باشد ... حالا آیا شما میتوانید بگویید که این گفتهی حضرت قرآن و وحی است که بر ایشان نازل شده بوده؟
بماند که انجیلهای موجود هم حتی اگر قدیمیترین انجیلها باشند اینطور نیست که مثلاً همه به عبری باشند، برخی به یونانی بودهاند و الآن هم که هر کسی به زبان خودش انجیل را میخواند و مثل ما نیستند که کتابشان به زبان اصلی نازل شده باشد و بعد مثلاً ترجمهاش را زیرش بنویسند ... آیا ترجمهی قرآن را میشود کتاب آسمانی مسلمانان دانست که ما ترجمهی انجیل را اگر واقعاً انجیل بود کتاب انجیل واقعی در نظر بگیریم؟ ...
انجیلهایی که در دست مسیحیان است، حتی انجیل بارنابا که مسلمین به آن علاقمند هستند چون انحرافات اعتقادی کمتری دارد (مثلاً اینکه میگوید مسیح من نیستم و پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله است شاید یکی از اشکالات این انجیل باشد چنانکه برمیشمرند و در خود قرآن هست که حضرت مسیح علیهالسلام مسیح هستند، مگرآنکه منظور آنجا چیز دیگری بوده باشد)، همگی شرح زندگی حضرت مسیح علیهالسلام هستند که هر نویسندهای به سلیقه و با توجه به فهم خودش روایتی از آن را بیان میکند، قاعدتاً شامل چیزهایی از خود انجیل نازل شده هم هست ولی شاید اصلاً درست نباشد نام انجیل را بر این شرححالها بگذاریم تا بعد بخواهیم شبههای که خودمان درست کردهایم را با کلی توضیح رفع کنبم و جواب بدهیم ... میتوانیم مثلاً بگوییم جوسپل، نمیدانم چرا میگویند انجیل ...
اینکه هیچ کدام از اناجیل موجود انجیل آسمانی نیستند را شاید بتوان با این مثال بهتر توضیح داد:
بله. یک کتاب آسمانی باید سبکش خیلی متفاوت با انجیل های فعلی باشه.
ممنون از توضیحات شما
پرسش:
اینکه گفته میشود انجیل واقعی و دست نخورده ای به نام «انجیل برنابا» پیدا شده است تا چه اندازه صحت دارد؟ آیا صحیح است که این نسخه از انجیل با تعالیم اسلام مطابقت بیشتری دارد؟
پاسخ:
ابتدا باید دقت بفرمایید که میان اناجیل و قرآن کریم تفاوت هایی وجود دارد که باید به آنها دقت داشت؛ ما معتقد هستیم تمام قرآن حتی الفاظ آن از جانب خداوند نازل شده است، اما در مورد انجیل حتی از جانب خود مسیحیان چنین اعتقادی وجود ندارد، ایشان قبول دارند که اناجیل بعد از عیسی(علیه السلام) توسط حواریون و پیروان ایشان نوشته شده است؛ و اولین انجیل، انجیل مرقس هست که 30 سال پس از عیسی(ع) نوشته شده است.
بنابراین اگرچه در اینکه انجیل برنابا به تعالیم اسلام بسیار نزدیک بوده و با انحرافاتی که در سایر اناجیل آمده است مخالفت ورزیده حرفی نیست، اما این بدان معنا نیست که انجیل برنابا به طور قطع دست نخورده، و 100 درصد مورد تأیید باشد، چون بالاخره همان طور که اشاره شد حواریونی این اناجیل را نوشته اند که هیچ کدام معصوم نبوده اند و به همین خاطر دلیلی بر صحت تمام محتوا وجود ندارد.
اما با این حال در تعالیم بنیادین چون رد تثلیث، بشارت به آمدن پیامبر اسلام(ص)، و مانند آن با اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی سازگار است، و از عقائد عقل ستیزی چون تثلیث در آن خبری نیست. بشارت های متعددی در خصوص نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این انجیل وجود دارد که به سه نمونه اشاره میشود:
«پس چون آدم برخواست بر قدم های خود در هوا نوشته ای دید که مثل آفتاب می درخشید نص عین آن لا اله الا الله و محمد رسول الله بود پس آن وقت آدم دهان خود بگشود و گفت شکر می کنم تو را ای پروردگار»(1)
«حضرت عیسی علیه السلام): به تحقیق که پیغمبران همه ای ایشان آمدند مگر رسول الله آنکه زود است بعد از من بیاید؛ زیرا خدای می خواهد تا که من مهیا سازم راه او را»(2)
«نام مسیا عجیب است؛ زیرا خدای خود وقتی که روان او را آفرید و در ملکوت اعلی او را گذاشت، خود او را نام نهاد، خدای فرمود: صبر کن ای محمد! زیرا برای تو می خواهم خلق کنم بهشت و جهان و بسیاری از خلایق را که می بخشم آنها را به تو؛ تا حدی که هر کس تو را مبارک می شمارد ،مبارک می شود و هر کس با تو خصومت کند ملعون می شود. وقتی تو را به سوی زمین می فرستم پیغمبر خود قرار می دهم تو را به جهت خلاصی و کلمه تو صادق می شود تا جائی که آسمان و زمین ضعیف می شود ؛ لیکن دین تو هرگز ضعیف نمی شود. همانا نام مبارک او محمد است» آن وقت جمهور مردم صداهای خود را بلند نموده و گفتند : ای خدای! بفرست برای ما پیغمبر خود را، ای محمد! بیا زود برای رهائی جهان»(3)
در هر صورت به خاطر آنچه اشاره شد محتوای این اناجیل هرگز منجر به یقین نشده و به درجه برهان نمیرسد، اما از آنجا که این انجیل در میان امت های اسلامی کشف و منتشر نشده بلکه از دل واتیکان بیرون آمده است، می تواند یک تلنگری برای مسیحیان محسوب میشود برای تحقیق بیشتر در خصوص مسیحیت و اسلام.
البته برخی رسانه ها از کشف یک نسخه خطی انجیل برنابا متعلق به حدود 1500 سال پیش سخن می گویند که در ترکیه پیدا شده است، اگر این حقیقت داشته باشد چون به زمان پیش از بعثت پیامبر(ص) برمی گردد بسیار قابل توجه خواهد بود، چون به لحاظ تاریخی اسناد قدیمی دارای اعتبار تاریخی به شمار می آیند، به همین خاطر میتواند دلیل خوبی برای حقانیت اسلام و اقناع مسیحیت باشد.
پی نوشت ها:
1. انجیل برنابا، باب 39، شماره 15 و 16.
2. همان، باب 36، شماره 6.
3. همان، باب 97، شماره 15-19.