ماجرای شیعه شدن دانشمند معروف هستهای کانادا
تبهای اولیه
خاطره ای از استاد بزرگ ...
...در سفری که به پاریس داشتم به صورت اتفاقی با یکی از دانشمندان معروف هستهای کانادا آشنا شدم که سؤالات فروانی پیرامون اسلام و تشیع داشت که با وجود سفر به سرزمین وحی و پاسخ های غیر معقول سعودی ها، همچنان ذهن او درگیر پرسشها و ابهامات بیپاسخ بود!.
روایات اهل بیت (علیهم السلام) آنچنان از جامعیت و عمقی برخورداراند که اگر به خوبی برای مردم تبیین شود، نه تنها عوام، بلکه بزرگترین و معروفترین اندیشمندان جهان را به سوی خود جذب کرده و به این کلمات ایمان می آوردند.
یکی از معروفترین دانشمندان و اساتید انرژی هستهای کشور کانادا که به دنبال دین حق میگشت، به طور اتفاقی مرا در شهر پاریس ملاقات کرد و از آنجایی که کاملاً به زبان عربی تسلط داشت، درباره دین اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) سؤالات مهم و جدی مطرح کرد.
این اندیشمند کانادایی، بیش از 5 ساعت درباره دین اسلام و مکتب تشیع با من گفتوگو کرد و بیش از 30 سؤال مهم اعتقادی و کلامی پرسید و بعد از آنکه با حقایق دین اسلام آشنا شد و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را شناخت همانجا شیعه شد.
دستت را قطع کن تا با هم گفت وگو کنیم!
قبل از این ملاقات این اندیشمند کانادایی به عربستان سفر کرده بود تا با بزرگان دینی آنجا برای پیدا کردن دین حق گفتوگو کند، گویا سعودی ها نیز از این موضوع بسیار خوشحال می شوند و قبل از گفتوگو او را به صرف ناهار دعوت می کنند، اما از آنجایی که او غربی و چپ دست است،غذا را با دست چپ می خورد که با واکنش شدید بزرگان سعودی مواجه می شود که باید با دست راست غذا بخوری، او که ذاتاً چپ دست است، امتناع می کند و در عوض سعودی ها به او میگویند: چون بر خلاف سنت نبوی عمل کردی، ابتدا دستت را قطع کرده بعد با هم گفتوگو می کنیم، که این موضوع ناراحتی این دانشمند و ترک آن مجلس را به دنبال داشته است.
خودش می گفت که بعد از این حادثه از خیر دین اسلام گذشتم و چند وقت میترسیدم به مسلمانان نزدیک شوم ولی از آنجایی که مطالعات فراوانی در زمینه دین اسلام داشته و سؤالات زیادی برایش ایجاد شده بود به دنبال فردی برای تعامل و گفتوگو میگشت، او که از طریق سایت، اطلاعات نسبی از من داشت در پاریس با من ملاقات کرد.
بعد از آنکه به همه سؤالات او که بعضاً سؤالات عقلی و کلامی بود با حوصله و صبر پاسخ دادم، از من پرسید این جواب ها را چه کسی به تو آموخته است که در پاسخش گفتم: این جواب ها برای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است، مکتبی عقلی، انسانی و الهی که بر مبنای حکمت و علم بنا شده است.
با سلام مطالب شمارا خواندم من نیز یک مبلغ بین المللی هستم با تجربه کم .ولی با همین تجربه کم شاهد بوده ام کلام معصومین علیها سلام گواراست و بر عطش جانهای تشنه بمانند آب گوارائی است .دیگر چیز که بر من جالب بوده است خوب بودن طلقی مردم دنیا از نظام حق طلب ایران است. که نقطه عکس رویکرد نظامهای مستکبر است ونشان فطرت بیدار و قضاوت عقل بیدار آنهاست
مردم يمن گروه گروه در حال شيعه شدن هستند
وی افزود: آنها شیعه بودن را نسبت به حضرت علی(علیه السلام) می سنجند یعنی اگر کسی یازده امامی باشد و علی را قبول نداشته باشد خطری ندارد ولی اگرفقط علی را قبول داشته باشد دشمن محسوب می شود.
عصام العماد تصریح کرد: شکل گیری وهابیت در یمن همزمان باعربستان بود و عربستانی ها از راه بزرگان خود وارد یمن شدند چون می دانستند یمنی هاخود را از ان ها عالم تر می دانند و نمی گذارند کتب محمد بن عبدالوهاب در یمن تدریس شود.
وی با بیان اینکه نخستین مذهب رسمی یمن،شیعه زیدی بودادامه داد: با نفوذ قانون اساسی عربستان به یمن، وهابیت شیعیان را وادار به گوشه نشینی و تقیه نمود و با تبلیغات خود میلیون ها شیعه را وهابی کرد و بزرگان شیعه را محکوم به اعدامکرد. مسؤول این کارها هم سلطان آل سعود بودتا اینکه شخصی به نام سید حسین الحوثی پیدا شد.
وی گفت: حوثی به تدریج اشکالاتی را هم وارد هر گروه از شیعیانکرد؛ مثلا در جمع زیدی ها می گفت شما در قرن ششم برائت از شیخین را حذف کردید و بعددر یمن به حکومت رسیدید و حتی برای اعتماد سازی یک نفر از وهابیت را اعدام نکردیداما ببینید الآن که آنها آمده اند علمای شما را اعدام می کنند. یا به زیدی ها میگفت حسن ظن به شیخین زمینه حسن ظن به عثمان است و این زمینه قبول کردن معاویه و بعدحسن ظن به یزید قاتل امام سوم است که مسلماً اشتباه است.
وی افزود: حوثی رفته رفته بحث محرومیت فرهنگی و اقتصادی شیعیان را مطرح کرد و مریدانی جمع کرد که توانست در منطقه مران حوزه ای بنا کند و ازعاشورا و غدیر حرف بزند و نوارهایش را در یمن پخش کند. او در برابر شخصیت های وهابیکه به امام علی و خاندانش توهین کرده بودند موضع گرفت و در روزهای غدیر جشن های باشکوهی برگزار کرد، تا اینکه دولت یمن و عربستان خطر را حس کردند و به فکر چارهافتادند.
وی گفت: در حمله سال 2009دولت عربستان رسما وارد شد البته درتمام حمله ها مخفیانه حضور داشت.د ر همین ارتباط خبرنگاری از یکی از فرماندهانعربستانی پرسید که اینبار دیگر پیروز می شوید؟ او در جواب گفت نه این بار هم شکست خواهیم خورد چون اولین باری که حمله کردیم میدانستیم که آنها یک رهبر دارند و خانهاو کجاست اما الان انها 750 منطقه و بیش از 57رهبر دارند که همه سنگر دارند و ماجای انها را هم نمی دانیم، این در حالی است که آنها سرودهایی دارند که حتی من را هم منقلب می کند.
عصام العماد حمله علنی به الحوثی را به نفع شیعیان دانست و بیانداشت: در روایات شیعیان 12 امامی آمده که یمانی نابود کننده رهبر یمن است. دولت یمناین مسئله را پی گیری کرد و برنامه تلویزیونی را هم برای آن برگزار کرد که باعث شدهمه مردم یمن از جمله شیعیان زیدی و اسماعیلی هم که یمانی را نمی شناختند با آنآشنا شوند .این برنامه سعی داشت حوثی را همان یمانی معرفی کرده و مردم را برعلیه اوبشوراند که باعث جذب مریدان بیشتری برای حوثی شد.
وی ادامه داد : دومین برکت که باعث شیعه شدن چندین هزار وهابی یمنی شد این بود که در تلویزیون یمن اعلام شد که هر که غدیر را جشن بگیرد اعدام میشود که باعث شد 99درصد مردم یمن با غدیر آشنا شوند .شیعیان هم در شب غدیر بیرون شهربه کوهها می رفتند و آتش های بزرگی درست می کردند که علامتی برای غدیر شدهبود.
این مستبصر شیعه خاطرنشان کرد: مسئله بعدی نوارهای حوثی است کهطبق اعتراف بزرگان وهابیت او از بیان شیوایی برخوردار است. دولت یمن با این نوارهامبارزه کرد که باعث پخش آنها شد، همین که نوارها به یک روستا می رسید و مردم آهنارا گوش می کردند در عرض یک هفته شیعه می شدند.
وی گفت: از موارد جالبی که این حرکت دارد شجاعت و حربه هایی استکه شیعیان برای نابودی سنگر های وهابیت استفاده می کردند به عنوان مثال ان ها در سهگوشه پادگان دشمن نوارهای الله اکبر که علامت حمله حوثی هاست را قرار داده و از طرفچهارم با لباس وهابیون همان پادگان با جمعیت کمی وارد شده و چند نفر را می کشند وچون دشمن می داند که حوثی ها لباس مبدل دارند شروع به کشتن همدیگر می کنند و اینعلامت تکبیر آنچنان ترسناک برای دشمن شده که طبق یک گزارش آنها با صدای تکبیر اذانامام جماعت خود به اشتباه پادگان خود را به آتش کشیدند.
عصام العماد یادآور شد: در مجموع الآن نه تنها اوضاع بد نیستبلکه به جای فرد فرد شیعه شدن یمنی ها در قدیم، اکنون گروه گروه شیعه می شوند
اين شخصيت علمي قبل از انقلاب از دانشگاه تهران دكتراي افتخاري داشت و هر سال چه در زمان تشيعش و چه زمان مسيحي بودنش براي ملاقات با علامه طباطبايي به ايران ميآمد تا از محضر او كسب فيض كند. وبالاخره به دست ایشان مسلمان شد.
دلایل شیعه شدن او
هانري كربن اينگونه ادامه ميدهد كه: من هرچه فكر كردم ديدم اين سخنان از نظر علمي درست نيست، چون عالم هستي نياز به واسطه فيض الهي دارد و از طرفي به اين موضوع رسيده بودم كه بين علم و دين خدا امكان جدايي نيست، چون كه علم كشف حقايق نهفته در جهان است و در تمام علوم تلاش بر اين است كه آنچه خداوند در جهان هستي به وديعت گذاشته است را كشف كنند و دين، پيام خدا و شريعت و قوانين الهي است. پس نتيجه ميگيريم هردوي اينها به خدا باز ميگردد. پس ممكن نيست بين خلقت و شريعت خدا جدايي باشد و امكان تضاد بين اين دو وجود ندارد. پس بايد آنچه علم گفته شرع هم بگويد و آنچه شرع گفته علم هم بايد به او برسد. پس من از لحاظ علمي بر اين باورم كه زمين نبايد يك لحظه خالي از حجت خدا باشد.
هانري كربن آن شب جلوي چشم همگان ميگويد: اي مردم! بعد از گفتوگويي مفصل با علامه طباطبايي به اين موضوع پي بردم كه هيچ تناقضي بين علم و دين وجود ندارد و فهميدم عالم لحظهاي بدون حجت نبوده است و به اين نتيجه رسيدم، تنها ديني كه در اين كره خاكي، جامع و كامل است و حقايق را بيان ميكند، اسلام شيعي است و دليل شيعه شدن من نيز همين بوده است.
منصور دوانیقى روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت: اى محمد! فردی باهوش براى من پیدا کن که مأموریت خطیرى به او بتوانم واگذار کنم. پدرم نیز دایی من، ابن مهاجر را معرفى کرد.
منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن و جماعتى از خاندان او از جمله جعفر بن محمد علیه السلام برو و به هر یک مقدارى پول بده و بگو: من مردى غریب از اهل خراسان هستم که گروهى از شیعیان شما در خراسان این پول را دادهاند تا به شما بدهم مشروط بر این که قیام علیه حکومت کنید و ما از شما پشتیبانى مىکنیم.
وقتى پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه هستم، با دست خط خود، رسیدی بنویسید و به من بدهید.
ابن مهاجر برای انجام ماموریت به مدینه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف کن! چه خبر؟
[indent]ابن مهاجر گفت: پول ها را به مدینه بردم و به هر یک از خاندان مبلغى دادم و قبض رسید از دست خط خودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد علیه السلام.
[/indent]
[indent]
من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آن چه بین من و تو بود، باز گفت.
مثل این که او سومین نفر ما بود.
منصور گفت: اى پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتى نیست مگر این که در میان آنها محدثى (فرشتهاى از طرف خدا که با او تماس دارد و اخبار را به او خبر مىدهد) هست و محدث خاندان ما جعفربن محمد علیهماالسلام است.
داستان که به اینجا رسید، پدرم منقلب شد و به فکر فرو رفت و درباره خاندان پیامبر تجدید نظر کرد و همین (اقرار دشمن) باعث شد که ما به تشیع روى آوریم.۱
[/indent]۱- اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۵٫
سلام و عرض ادب خدمت یوسف گرامی
در پست شماره یک شما مطلب مبهمی را نقل کردید
که اشاره نه به زمان و نه به شخص خاصی داشت و نه منبع خبر مشخص بود
لطفا ابهام زدایی بفرمایید
متشکرم
سلام و عرض ادب خدمت مدیر فرهنگی محترم
ضمن تشکر از راهنمایی شما
با اعتراف به اینکه:
الحاق و ارتداد افراد از عقیده ای نه موجب بطلان عقیده است و نه دلیلی بر ثبوت عقیده
و محق بودن هر عقیده بسته به محتویات آن است
هنوز ذهن من با این خبر کنکاش دارد
لینک مورد نظر شما حاوی مطلب ذیل بود:
«ماجرای شیعه شدن دانشمند معروف هستهای کانادا توسط حضرت استاد حسین انصاریان
به گزارش مركز خبر حوزه آنچه در پی میآید، ماجرای شیعه شدن یکی از دانشمندان معروف هستهای کانادا است که این خطیب مشهور آن رادرجمع طلاب و فضلای فیضیه و دارالشفاء بیان کرد، اما بنا به دلایل امنیتی از ذکر نام دانشمند کانادایی خودداری نمود.
* بزرگترین اندیشمندان جهان جذب می شوند، اگر...
روایات اهل بیت(ع) آنچنان از جامعیتو عمقی برخورداراند که اگر به خوبی برای مردم تبیین شود، نه تنها عوام، بلکه بزرگترین و معروفترین اندیشمندان جهان را به سوی خود جذب کرده و به این کلمات ایمان می آوردند.
یکی از معروفترین دانشمندان و اساتید انرژی هستهای کشور کانادا که به دنبال دین حق میگشت، به طور اتفاقی مرا در شهر پاریس ملاقات کرد و از آنجایی که کاملاً به زبان عربی تسلط داشت، درباره دین اسلام و مکتب اهل بیت(ع) سؤالات مهم و جدی مطرح کرد.
این اندیشمند کانادایی، بیش از 5 ساعت درباره دین اسلام و مکتب تشیع با من گفتوگو کرد و بیش از 30 سؤال مهم اعتقادی و کلامی پرسید و بعد از آنکه با حقایق دین اسلام آشنا شد و مکتب اهل بیت(ع) را شناخت همانجا شیعه شد.
*دستت را قطع کن تا با هم گفت وگو کنیم!
قبل از این ملاقات این اندیشمند کانادایی به عربستان سفر کرده بود تا با بزرگان دینی آنجا برای پیدا کردن دین حق گفتوگو کند، گویا سعودی ها نیز از این موضوع بسیار خوشحال می شوند و قبل از گفتوگو او را به صرف ناهار دعوت می کنند، اما از آنجایی که او غربی و چپ دست است،غذا را با دست چپ می خورد که با واکنش شدید بزرگان سعودی مواجه می شود که باید با دست راست غذا بخوری، او که ذاتاً چپ دست است، امتناع می کند و در عوض سعودی ها به او میگویند: چون بر خلاف سنت نبوی عمل کردی، ابتدا دستت را قطع کرده بعد با هم گفتوگو می کنیم، که این موضوع ناراحتی این دانشمند و ترک آن مجلس را به دنبال داشته است.
* می ترسیدم به مسلمانان نزدیک شوم!
خودش می گفت که بعد از این حادثه از خیر دین اسلام گذشتم و چند وقت می ترسیدم به مسلمانان نزدیک شوم ولی از آنجایی که مطالعات فراوانی در زمینه دین اسلام داشته و سؤالات زیادی برایش ایجاد شده بود به دنبال فردی برای تعامل و گفتوگو می گشت، او که از طریق سایت، اطلاعات نسبی از من داشت در پاریس با من ملاقات کرد.
بعد از آنکه به همه سؤالات او که بعضاً سؤالات عقلی و کلامی بود با حوصله و صبر پاسخ دادم، از من پرسید این جواب ها را چه کسی به تو آموخته است که در پاسخش گفتم: این جواب ها برای مکتب اهل بیت(ع) است، مکتبی عقلی، انسانی و الهی که بر مبنای حکمت و علم بنا شده است.
*می روم تا بر اساس مکتب اهل بیت (ع) برنامه ریزی کنم
بعد از آنکه سؤالاتش را پرسید و با حقایق، ظرایف و لطایف دین اسلام آشنا شد، مرا بغل کرد و بوسید و گفت: به عنوان یک دانشمند صددرصد یقین دارم که مکتب اهل بیت(ع) حق است؛ بنابراین می روم تا همه کارها و برنامههایم را بر مبنای دستورات این مکتب تنظیم و برنامه ریزی کنم.
* کشیش مسیحی که شیعه شد!
چندی بعد با یک کشیش مسیحی در دل سرزمین کفر و جایی که کمربند کفر و ظلمت محسوب می شود و از هر ابزاری برای نابودی حق و شیعه استفاده می کنند، بیش از 4 ساعت به گفتوگو نشستم و درباره مکتب اهل بیت(ع) بحث کردیم، فضای عجیبی در آن جلسه حکم فرما شده بود و پرسش و پاسخ ها میان ما رد و بدل میشد، خودش جلسه را تمام کرد و در حالی که بلند میشد گفت: درحالی بلند میشوم که شیعه هستم و می روم تا دیگران را به روح متعالی تشیع آشنا کنم.
احتمالا در کانادا آزادی مذهب وجود دارد .کتمان عقیده ایشان بیش از کمی موجب سوال است
اینکه ایشان پس از مشرف شدن به تشیع دین خود را مخفی میکنند سوال برانگیز است و هر نوع حدسی را در ذهن انسان از جمله خطرناکترین آن ظن جاسوسی را بر می انگیزد
ولی با آن گرایی که در بحث وجود دارد
- دانشمند اتمی
- کانادایی
- تسلط به زبان عربی
- سفر به عربستان
- همزمانی سفر ایشان با سفر استاد انصاری در فرانسه و پاریس
- چپ دست بودن
ولی سوال دیگری که باز ذهن را آزار میدهد چپ دست بودن و عدم توانایی تناول با دست راست ایشان است؛ که موجب بروز حکم قطع دست ایشان از سوی وهابیون میشود:
آیا چنین حکمی وجود دارد ؟و اگر این زاییده ذهن نباشد؟ در عربستان تکلیف چپ دست ها چیست؟
متشکرم
هنوز ذهن من با این خبر کنکاش دارد لینک مورد نظر شما حاوی مطلب ذیل بود: «ماجرای شیعه شدن دانشمند معروف هستهای کانادا توسط حضرت استاد حسین انصاریان
با تشکر از برادر متحیر که به موضوع توجه خاص کرده اند وچند اشکال بنظرشان رسیده است.
احتمالا اشکال اول که بازبان بی زبانی وبا کپی کردن اصل خبربیان شده این است که چرا اصل خبر را نیاورده ام وگرنه معنی ندارد دو مطلب عین هم در یک ستون قرار گیرد.
1)- چند خط اول خلاصه خبر است که من حذف کردم .
2)- خبر مسلمان شدن کشیش هم چون نکته خاص نداشت نیاوردم .
3)- نامی از صاحب سایت و استاد محترم نیاوردم چون در مراکز فرهنگی مثل اینجا نام بردن از اشخاص گاه حمل بر مسائل خاص می شود ومن از آن پرهیز کردم. ولی با نقطه چین نشان دادم اسم ایشان موجود است هر کس که بخواهد در خدمتش خواهم بود
4)- تیتر بندی کردم تا استفاده برای عموم راحت تر شود.
با اعتراف به اینکه: الحاق و ارتداد افراد از عقیده ای نه موجب بطلان عقیده است و نه دلیلی بر ثبوت عقیده و محق بودن هر عقیده بسته به محتویات آن است
البته نگرشی که باعث می شود یک نفر تغییر عقیده دهد ( باتوجه به این که معمولا عقیده چیزی نیست که انسان به این آسانی تغییر دهد) چیز جالبی است. وتوجه به نقطه نظر این افراد برای افراد محقق خالی از لطف نیست.چرا که برای یک محقق هر چیز جدید قابل مطالعه است.
ولی سوال دیگری که باز ذهن را آزار میدهد چپ دست بودن و عدم توانایی تناول با دست راست ایشان است؛ که موجب بروز حکم قطع دست ایشان از سوی وهابیون میشود: آیا چنین حکمی وجود دارد ؟و اگر این زاییده ذهن نباشد؟ در عربستان تکلیف چپ دست ها چیست؟
اما اینکه چرا همزمان مسافرت شده واینکه چرا زبان عربی بلد بوده این ها اشکالاتی است که با صرف احتمال نمی توان آن را انکار کرد.
امااز مهد آزادی خواندن کانادا وامثال امریکا وفرانسه مرغ پخته در دیگ به خنده می افتد با آن همه فساد وکشتار ولشکر کشی واستراق سمع ودور بین های خیابانی وزندانهای عریض وطویل.
ببخشید که به جواب خلاصه بدون ذکر منابع وماخذ بسنده کردم .
اما اینکه چرا همزمان مسافرت شده واینکه چرا زبان عربی بلد بوده این ها اشکالاتی است که با صرف احتمال نمی توان آن را انکار کرد.
سلام
خوب شاید عرب بوده یا کانادایی اصیل نبوده:Gig:
او داراى موقعيت علمى واجتماعى بوده , كه خداوند متعال او را به پيروى ازمـكـتـب اهـل بيت (ع ) هدايت نمود .
او كتابى دارد به نام لماذا اخترت مذهب الشيعه كه چاپ ومنتشر شده است
وهمراه با او هزاران نفراز اهالى حلب شيعه شدند.
او در عوامل و اسبابي كه منجر به تمسك به مذهب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شد مي گويد:
او برادر شيخ محمد امين است كه بعد از مطالعة كتاب المراجعات سيد شرف الدين عاملي و تدبر و تفكّر در مطالب آن, از مذهب خود عدول كرده, مذهب تشيع را انتخاب نموده است. او نيز در مقدمة كتابش في طريقي إلي التشيع مي گويد:
لماذا اخترت مذهب الشيعةمذهب أهل البيت عليهم السلامتأليف: الشيخ محمد مرعي الأمين الأنطاكي المتوفى 1383 هـ ق
به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از مجله “المجتمع”، تیمی ازدانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی ازگیاهان استوایی فرکانس هایی ما فوق صوت از خود صادرمی کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است .
دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق و مطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های ما فوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صد مرتبه در ثانیه تکرار می شوند .
بعد از ۵ روز آزمایش، گروه انگلیسی ازاین مسئله بسیار شگفت زده شدند
ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت : ما مسلمانان این مسئله را در ۱۴۰۰سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قران را قرائت کرد:
[indent]
[/indent]زمانی که آیه تلاوت شد ، پالس های مافوق صوت به الکتریسیته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا سوره17 آیه 44
1. افزايش چشمگير گرايش به" شيعه" درجهان
اما طبق جديدترين آمار اين پایگاه الکترونیکی، حدود 90 درصد مردم ايران، 85 درصد مردم آذربايجان، 80 درصد مردم بحرين، ۶۵ درصد مردم عراق، اكثريت مردم لبنان (55 درصد)، 45 درصد مردم يمن، 35 درصد مردم پاكستان، ۳6 درصد مردم کويت، ۳6 درصد مردم قطر، 20 درصد مردم تركيه، 18 درصد مردم افغانستان، 17 درصد مردم سوريه، ۱۶ درصد مردم امارات متحده عربي و 10 درصد مردم هند را شيعيان تشکيل ميدهند.
همچنين شواهد حاكي از اين است كه تعداد شيعيان افغانستان و سوريه نيز بسيار بيشتر از چيزي است كه در اين پایگاه الکترونیکی عنوان شده است.شایان ذکر است در حال حاضر مطابق آمار رسمي، 15 درصد و مطابق آمار غيررسمي 20 درصد جمعیت عربستان را شيعيان تشكيل ميدهند، البته از لحاظ جغرافيايي 33 درصد سرزمينهاي اعراب سعودي در اختيار شيعيان است.تعداد شيعيان در جهان اسلام به سرعت رو به افزايش است و مطابق با آمار غير رسمي از بعد از پیروزی انقلاب اسلامي به طرز عجيبي افزايش يافته است.
اكثريت مطلق شيعيان، "اثنی عشری" (12 امامي) هستند و تعداد كل شيعيان در جهان اسلام نيز در حال حاضر 25 درصد است كه اين عدد نيز با نرخ قابل توجهي در حال ازدياد است.شايان ذكر است كه آيتالله العظمي شیخ "جعفر سبحاني" نيز در مناظره مكتوبي كه با "سلمان العوده" از شيوخ منحرف وهابي داشته، به عدد 25 درصد اشاره نمود. طبيعي است يك عالم با این عظمت در جهان اسلام هنگامي كه آماري ارائه ميدهد و يا مطلبي را بيان ميكند، با علم كامل اقدام به چنين كاري می ورزد؛ به خصوص هنگامي كه طرف مقابل مناظره وي نيز با سكوت خود اين آمار را تاييد ميكند.حضرت آيتالله العظمي بهجت نيز در يكي از بيانات چند سال پيش خود تعداد شيعيان را در جهان بيش از 400 ميليون نفر عنوان كرده بود.به تمام اين مسائل بايد تقيه سنيهاي شيعه شده را كه از ترس كشته شدن توسط وهابيون و سلفيهاي تندرو، شيعه شدن خود را پنهان ميكنند نيز افزود.رشد چشمگير تشيع در جهان توسط وهابيون به خوبي احساس شده تا آنجا كه برخي از آنها در كتابهاي خود به طور واضح به اين مساله اشاره كردهاند.
دكتر "عصام العماد" فارغالتحصيل دانشگاه «امام محمد بن سعود» در رياض و شاگرد بن باز (مفتي اعظم و سابق عربستان سعودي) و امام جماعت يكي از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغان وهابيت در يمن كه پیش از شیعه شدن كتابي نيز در اثبات كفر و شرك شيعه تحت عنوان «اصله بين الاثني عشريه و فرق الغلاة» نوشته بود، با آشنايي با يكي از جوانهاي شيعه، با فرهنگ نوراني تشيع آشنا شد و از فرقه ضاله وهابيت دست كشيد و به مذهب شيعه مشرف شد."عصام العماد" به همين مناسبت كتابي با عنوان «رحلتي من الوهابيه الي الاثني عشريه» تأليف نمود. وي در كتاب ديگر خود مينويسد: با مطالعه كتابهايي كه وهابيت در سالهاي اخير نوشتهاند، به يقين در مييابيم كه آنان احساس كردهاند كه تنها مذهب آينده، همان مذهب شيعه اماميه است.شيخ "عبدالله الغنيمان" از اساتيد وهابي دانشگاه «الجامعه الاسلاميه» ميگويد: وهابيون به يقين دريافتهاند، تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنت و وهابيت را به طرف خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه امامي است.
شيخ "محمد المغراوي" از ديگر نويسندگان سرشناس وهابي ميگويد: با گسترش مذهب تشيع در ميان جوانهاي مشرق زمين، بيم آن را دارم كه اين فرهنگ در ميان جوانهاي مغرب زمين نيز گسترده شود. دکتر "ناصر القفاري" استاد دانشگاههاي مدينه در يكي از كتابهاي خود مينويسد: اخيرا تعداد زيادي از اهل سنت به طرف مذهب شيعه گرويدهاند و اگر كسي كتاب «عنوان المجد في تاريخ البصره و نجد» را مطالعه كند به وحشت ميافتد كه چگونه برخي از قبايل عربي به صورت كامل، مذهب شيعه را پذيرفتهاند.
در گلستان شهداي انقلاب اسلامي، گلهاي كميابي وجود دارند كه تنها با تفحص و جستجوي فراوان به چشم ميآيند. شهيد كمال كورسل نيز از آن گلهاي نادري است كه به نفس حق باغبان انقلاب اسلامي، در گلستان اسلام ناب محمدي روييد و در معركه دفاع مقدس پرپر شد.
يك نفر بود مثل آدمهاي ديگر، موهايي داشت بور با ريشي نرم و كمپشت و سني حدود هفده سال. پدرش مسلمان بود و از تاجرهاي مراكش و مادرش، فرانسوي و اهل دين مسيح. "ژوان " دنبال هدايت بود. در سفري با پدرش به مراكش رفت و مسلمان شد.
محال بود زير بار حرفي برود كه براي خودش، مستدل نباشد و محال بود حقي را بيابد و بااخلاص از آن دفاع نكند. در نماز جمعه اهل سنت پاريس، سخنرانيهاي حضرت امام را كه به فرانسه ترجمه شده بود، پخش ميكردند. يكي از آنها را گرفت و گوشه خلوتي پيدا كرد براي خواندن، خيلي خوشش آمد و خواست كه بازهم براي او از اين سخنرانيها بياورند.
بعد از مدتي، رفت وآمد "ژوان كورسل " با دانشجوهاي ايراني كانون پاريس، بيشتر شد. غروب شب جمعهاي، يكي ازدوستانش "مسعود " لباس پوشيد برود كانون براي مراسم، "ژوان " پرسيد: "كجا ميري؟ " گفت: "دعاي كميل " ژوان گفت: "دعاي كميل چيه؟! ما رو هم اجازه ميدي بياييم! " گفت: "بفرماييد " .
چون پدرش مراكشي بود، عربي را خوب ميدانست. با "مسعود " رفت و آخر مجلس نشست. آن شب "ژوان " توسل خوبي پيدا كرد. اين را همه بچهها ميگفتند.
هفته آينده از ظهر آمد با لباس مرتب و عطرزده گفت: "بريم دعاي كميل ".
گفتند: "حالا كه دعاي كميل نميروند "؛ تا شب خيلي بيتاب بود.
يك روز بچههاي كانون، ديدند "ژوان " نماز ميخواند، اما دستهايش را روي هم نگذاشته و هفته بعد ديدند كه بر مُهر سجده ميكند. "مسعود " شيعه شدن او را جشن گرفت.
وقتي از "ژوان " پرسيد: "كي تو رو شيعه كرد؟ " او جواب داد: "دعاي كميل علي(ع) ".
گفت: "ميخواهم اسمم رو بذارم علي ".
"مسعود " گفت: "نه، بذار شيعه بودنت يه راز باشه بين خودت و خدا با اميرالمؤمنين(ع). "
گفت: "پس چي؟ "
ـ "هرچي دوست داري "
گفت: "كمال "
چه اسم زيبايي، براي خودش انتخاب كرد. مسيحي بود. شد مسلمان اهل سنت و بعد هم شيعه، در حالي كه هنوز هفده بهار از عمرش نگذشته بود.
مادرش، خيلي ناراحت بود. ميگفت: "شما بچه منو منحرف ميكنيد ".
بچهها گفتند: "چند وقتي مادرت را بيار كانون " بالاخره هم مادرش را آورد. وقتي ديد بچهها، اهل انحراف و فساد نيستند، خيالش راحت شد.
كتابخانه كانون، بسيار غني بود. "كمال " هم معمولاً كتاب ميخواند. به خصوص كتابهاي شهيد مطهري.
خيلي سؤال ميكرد. بسيار تيزهوش بود و زود جواب را ميگرفت، وقتي هم ميگرفت ضايع نميكرد و به خوبي برايش ميماند.
يك روز گفت: "مسعود! ميخوام برم ايران طلبه بشم ".
ـ "برو پي كارت. تو اصلاً نميتواني توي غربت زندگي كني. برو درست را بخوان. " آن زمان دبيرستاني بود.
رفت و بعد از مدتي آمد و گفت: "كارم براي ايران درست شد. رفتم با بچهها، صحبت كردم. بنا شده برم عراق. از راه كردستان هم قاچاقي برم قم. " با برادرهاي مبارز عراقي رفاقت داشت.
مسعود گفت: "تو كه فارسي بلد نيستي، با اين قيافه بوري هم كه داري، معلومه ايراني نيستي!
خيلي اصرار داشت. بالاخره با سفارت صحبت كردند و آنها هم با قم و در مدرسه حجتيه پذيرش شد. سال شصت و دو ـ شصت و سه بود.
ظرف پنج ـ شش ماه به راحتي فارسي صحبت ميكرد.
اجازه نميداد يك دقيقه از وقتش ضايع شود. هميشه به دوستانش ميگفت: "معنا ندارد كسي روي نظم نخوابد؛ روي نظم بيدار نشود. "
خيلي راحت ميگفت: "من كار دارم. شما نشستيد با من حرف بزنيد كه چي بشه! بريد سر درستون. من هم بايد مطالعه كنم. "
يك كتاب "چهل حديث " و "مسأله حجاب " را به زبان فرانسه ترجمه كرد.
هميشه دوست داشت يك نامي از اميرالمؤمنين(ع) روي او بماند. ميگفت: "به من بگيد ابوحيدر، اين آن رمز بين علي(ع) و من هست. "
يك روز از "مدرسه حجتيه " زنگ زدند كه آقا پايش را كرده توي يك كفش كه من زن ميخواهم. هرچه ميگوييم حالا اجازه بده چندسالي از درست بگذره، قبول نميكند.
مسعود گفت: "حالا چه زني ميخواهي؟ "
گفت: "نميدونم، طلبه باشد، سيده باشد، پدرش روحاني باشد، خوشگل باشد. "
مسعود هم گفت: "اين زني كه تو ميخواي، خدا توي بهشت نصيبت ميكند. "
هرچه توجيهش كردند، فايده نداشت.
"مسعود " ياد جملهاي از كتاب حضرت امام افتاد كه توصيه كرده بودند "طلبهها، چند سال اول تحصيل را اگر ميتوانند، وارد فضاي خانوادگي نشوند. "
رفت كتاب را آورد. گفت: "اصلاً به من مربوط نيست، ببين امام چي نوشته. "
جمله را كه خواند، كتاب را بست. سرش را انداخت پايين. فكر كرد و فكر كرد. بعد از چند دقيقه سكوت گفت: "باشه ".
خيلي به حضرت امام ارادت داشت. معتقد بود فرامين ولي فقيه، در واقع، دستورات اهل بيت(ع) است.
هروقت ما گفتيم: "امام " ميگفت: "نه! حضرت امام ".
يك روز رفت پيش مسعود و گفت: "ميخواهم برم جبهه " ايام عمليات مرصاد بود.
مسعود گفت: "حق نداري " .
گفت: "بايد برم ".
مسعود: "جبهه مال ايرانيهاست؛ تو برو درست رو بخوان ".
گفت: "نه! حضرت امام گفتند واجب است. "
فرداي آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسيجي، اسم نوشته بود و رفت عمليات مرصاد. هنوز يك هفته نشده بود كه خبر شهادتش را آوردند. آن موقع، تقريباً بيست و چهار سال داشت.
از زمان بلوغش تا شهادت هشت ـ نه سال بيشتر عمر نكرد، ولي هرروز يكقدم جلوتر بود. مسيحي بود، سني شد، و بعد شيعه مقلد امام شد و مترجم و بالاخره رزمنده.
چقدر راحت اين قوس صعودي را طي كرد، چقدر سريع.
كمال، آگاهانه كامل شد و در يك كلام، بنده خوبي شد.
يكي از دانشجويان ايراني مقيم فرانسه ميگويد: اگر "كمال كورسل " شهيد نميشد، امروز با يك دانشمند روبهرو بوديم، شايد با روژه گارودي ديگر!
كمال عزيز! ريشههاي باورت در ضمير ما، تا هميشه سبز باد!
راوي: سيد مسعود معصومي
ماجراي شيعه شدن انیشتین
خبر: متنی که می خوانید گزیده ای از آخرین رساله اینشتین(DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) به ترجمه دکتر عیسی مهدوی است که درپایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی منتشر شده است.
آلبرت اینشتین در رسالهی پایانی عمر خود با عنوان: “دی ارکلرونگ”، یعنی : بیانیه، که در سال ۱۹۵۴م ( =۱۳۳۳ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانهی اینشتین با آیتالله العظمی بروجردی (فوت ۱۳۴۰ ش = ۱۹۶۱ م) است که توسط برخي مترجمین برگزيده و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهجالبلاغه امام علي(ع) و بیش از همه كتاب بحارالانوار علامهی مجلسی،که از عربی به انگلیسی ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح میشده، تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده، ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیدهاند.
از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل میکند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود، اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است …
اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینهی “انبساط و نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد….
همچنین اینشتین در این رساله “معاد جمسانی” را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل)، او فرمول ریاضی “معاد جسمانی ” را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی”: M=E.C۲ میداند يعنی: E=M.C۲ بدين معنا اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا” به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
نامه انیشتین به آیت الله بروجردی ره
سرآغاز متن کتاب و اولین عبارت کتابچه اینشتین/ خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است:
Herzliche Gru"&e von Einstein"هرتسلیش گروسسفن اینشتاین "
یعنی با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین
محضر شریف پیشوای جهان اسلام ...جناب سید حسین بروجردی...
پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی را پذیرفته ام که اگر همه دنیا بخواهند من رااز این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردیدسازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) ازسال 1954 است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.
به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست)اوت) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود . خوب به یاد دارم که وقتی در 6 آوگوست1945 آن مرد ناپاک پلید اکتشاف فیزیکی من را - که کشف نیروی نهفته در اتم بود- همچون صاعقه ای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه ای بین المللی به امضاءو تصویب جهانی برسانم.
گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمرهآن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و همبالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می نویسم همانگونه که آقایبروجردی - مقیم شهر قم / در ایران - می دانند : من در آوگوست 1939 طی نامه ای به روزولت - رئیس جمهور وقت آمریکا - او را از پیشرفت آلمان نازی - که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود - در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار ونابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت آمیز باید ابرقدرتی چون آمریکا - که به نظرمن عاقل ترین و خونسردترین ابرقدرت های دنیای فعلی است - سریعاً گروهی را مأموربررسی و تحقیق علمی - در شکافتن هسته اتم - بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازدچون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته - یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار - آن(بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود - حتماًمتوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد.
اما وقتی آمریکا آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز - که آغاز دوره پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939بود - فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که :
هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ - حتی با خود نازی های آلمان - استفاده شود.
سپس من نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی - که مقیم نجفبودند - نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن- به نحو ابتدایی - استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم . تا آنجاکه امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد"
آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگ مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم کهروولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد وبا این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بوداین بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند!!
بمبی که به قدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می شود و پیرتر میشوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال های 1914 - 1918 در صدد ارائه طرحصلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 - 1918 نیز دائماً درتکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!!
گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا سرسخت ترین موجودات جهان است !! ... و در مقیاس های کوچکتر نیز همواره ناکام بوده ام.
هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته، جودو وکنگ فو و مانند این چیزها از شرق وحشی بی تمدن و خرچنگ خوار - یعنی چین و ژاپن وکره - به وسیله اروپا و آمریکا آمد من از جمله مخالفان این گونه ورزش ها بودم وتأکید می کردم که چنین آداب وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد... ولی همه مانند دیوار گچی به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی)آقای بروجردی) برای من در جواب نامه 25 مرقوم فرموده اید:
" در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان غیر مجاز و ممنوع است"
آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سرمی آورد حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!!
و اکنون ای جناب بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ(وایتسمن) - رئیس جمهور وقت اسرائیل- هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم کهآیا ریاست جمهوری اسرائیل را که رسماً و علناً به من پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند بپذیرم؟ در جواب نامه 32 فرمودید:
انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادیرا هرگز نمی پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید"
لذا من نیز به بهانه اشتغالات علمی این پیشنهاد را رد کردم.
کد خبر: 62863
به نقل از سایت رجانیوز
سلام
یوسف جان
این مطالب را (علوم دانشمندان را)
در رد معجزات قران قرار بده باشد که اجرش در نزد خدا محفوظ باشد:Gol:
با سلام
چون بیشتر جنبه خبری داشت به نظرم رسید در قسمت اخبار باشد.
لابد توجه کردید از مطلب بالا فقط چند خط آن مربوط به موضوعی است که اشاره کردید البته منافات ندارد که همان چند خط در آنجا نقل شود
به هر حال ممنون :Gol::Gol::Gol:
اين مطلب از زبان فردي جاري شد كه با جستجوي فراوان حقايق مكتب اهل بيت(ع) را دريافت و به گفته خودش اين حقايق روانش را آرامش بخشيد.
استاد صالح الورداني نويسنده، روزنامهنگار و فعال سياسي مصري از معروفترين و جنجاليترين شخصيتهاي معاصر مصري است كه با توفيقات الهي به بارگاه مكتب نوراني اهل بيت(ع) راه يافته است. وي پس از استبصار تلاشهاي فراواني در راه معرفي مذهب شيعه اماميه در سرزمين مصر كرد و در اين مسير دشوار بارها دستگير و زنداني شد. همچنين مناظرات بسياري با مخالفان شيعه انجام داده و تعداد بسياري از جوانان را به اين مذهب دعوت كرده است.
آنـچه كه از سوى گروهها و حركتهاى اسلامى در مصر انجام ميشد، نخستين و اصلىترين انگيزهاى بود كه مرا واداشت تا در ميراث اسلامى به بحث و جستجو بپردازم؛ به خاطر اينكه اسلام منبع اصلى تمام اين گروهها به شمار مىرفت و از اين راه مىخواستم، به علت برخوردهاى اين گروهها پى ببرم.
من يكي از موسسان حركت اسلامي در مصر بودم. در ابتداي دهه 70 ميلادي چند نفر با همديگر فعاليت ميكرديم و بعد هر كدام راهي را در پيش گرفتيم و بسياري از آنها به اخوان المسلمين پيوستند. حضور من در بین اين جريانهاي اسلامي موجب شد كه به طرز فكر مخالفان اهل بيت(ع) شك كنم. ما بعد از سالها فعاليت در گروههاي اسلامي احساس كرديم كه دچار شكست شديم و كارمان بيهوده بود.
هنگامي كه مشغول تحقيق در منابع و كتابهاي معتبر موجود بودم به كشفي رسیدم كه برايم بسيار شگفتانگيز و جالب بود و آن مسئله، قدسيت، ارزش و جايگاه والاي اهل بيت(ع) بود. مسئله ديگري كه به آن دست يافتم، اين بود كه به همان اندازهاي كه جايگاه اهل بيت(ع) والا و باارزش است، در كنارش تلاشهاي زيادي براي به حاشيهراندن و تخريب اين جايگاه انجام ميشود. براي مثال تلاشهاي آشكاري براي كاستن ارزش و جايگاه واقعي امام علي(ع) و همچنين حضرت زهرا(س) و ساير ائمه معصوم از سوي اين گروهها انجام شده است.
چرا اهمیت اهل بیت را پایین می آورند؟
به اين سئوال رسيدم كه چرا اين افراد سعي كردند ارزش و جايگاه امام علي(ع) را پايين بياورند و ايشان و اهل بيت(ع) را به حاشيه برانند؟فقهاي گذشته وقتي به نامهاي امام علي(ع)، حضرت فاطمه، امام حسن(ع)، امام حسين (ع)و ساير امامان ميرسيدند، آنها را با "عليه السلام " تعبير ميكردند ولكن به ديگر صحابه چنين تعبيري نداشتهاند و اين مسئله توجه مرا به خود جلب كرد.
در بين كتابهايي كه مطالعه كردم به روايتي ....
در بين كتابهايي كه مطالعه كردم به روايتي از اميرالمومنين علي(ع) رسيدم كه فرمود: "من اولين كسي هستم كه در مقابل خداوند رحمان در روز قيامت براي دادخواهي زانو خواهم زد ". اگر كسي با دقت به عمق معناي اين روايت بنگرد، ميفهمد كه اين كلام مقدمبودن امام علي(ع) بر امت پيامبر اكرم(ص) را نشان ميدهد.
اينها نمونههايي از مواردي است كه توجه مرا به تشيع جلب و از فقه و ايدههاي اهل سنت بيزار كرد و در پي جستجوى حقيقت برانگيخت. تا اينكه بر طرح تشيع دست يافتم و در آن چيزى يافتم كه روانم را آرامش بخشيد. در واقع ايـنجـا بود كه به دنبال نصوص و رويدادهاى تاريخي رفتم. سپس با عدم دلبستگي به شخصيتها و دل سپردن به نصوص، حقيقت را يافتم و سرانجام پس از سالهاى طولانى از سرگشتگى و گمراهى، آرام گرفتم. و قسمت پنهانشـده از تاريخ اسلام و حقيقت مسلمانان برايم روشن شد و در راه راست و صراط مستقيم قرار گرفتم.
البته مقام والاى امام علي(ع) همچون خورشيدى تابناك مىدرخشد و هر چند كه اين قوم بخواهند با توجيههاى خود، آن را از ديـدگان مسلمانان پنهان كنند اما خورشيد تابناك هيچ وقت پنهان نخواهد ماند. شما در ادامه تحقيقاتي كه داشتهايد به چه حقايق تاريخي دست يافتيد كه در گذشته از آن برخوردار نبوديد؟
در تحقيقاتم به اين نتيجه رسيدم كه سياست در حقيقت نقش اساسي و اصولي در طرز فكر رايج در ميان اكثريت مسلمانان بازي كرد. اين مسئله براي من نقطه آغاز بود و دستگاههاي عقيدتي گروههاي اسلامي مصر نميتوانست پاسخگو باشد. من در اين مسير بيشتر تحقيق كردم كه چه چيزي ميتواند راه درست را به من نشان دهد و به اين نتيجه رسيدم كه در داخل منابع اهل سنت فكر امامت و ولايت به شكل واضح و آشكاري وجود دارد. روايات بسياري از زمان پيامبر اسلام(ص) در كتابهاي اهل سنت وجود دارد كه بر لزوم توجه به اهل بيت(ع) تاكيد دارد.
با خودم فكر كردم كه چرا اين همه روايات از پيامبر درباره اهل بيت(ع) در كتابهاي اهل سنت وجود دارد، در حالي كه مخالفان اهل بيت(ع) سعي دارند اين روايات را به شكلي تفسير كنند كه اصلا عقل تفسير آنها را نميپذيرد.
براي مثال يكي از مواردي كه در كتابهاي اهل سنت به آن اشاره شده، اين است كه ائمه اطهار بعد از پيامبر 12 نفر هستند؛ همان چيزي كه شيعه اثني عشري به آن معتقد است، ولكن فقهاي مكتب خلفا از تفسير اين حديث عاجز شدند و در اين راستا تلاشهاي مذبوحانهاي انجام دادند و اصلا به هيچ نتيجه قطعي در اين رابطه نرسيدند كه ائمه اثني عشري چه كساني هستند، برخلاف شيعه كه 12 نفر را مشخص كردهاند.
فقهاي مكتب خلفا در طول تاريخ سعي كردند دين را به شكل ديگري تفسير و تعبير كنند كه كاملا در خدمت حاكمان باشد. ديگر اينكه، چهرهاي كه از پيامبر اسلام در مكتب خلفا معرفي شده چهرهاي غير قابل باور است. مثلا در كتابهاي آنها پيامبر نعوذ بالله شخصي بدكاره كه همه هم و غمش جز پرداختن به امور زنان نيست، جلوه داده ميشود و در حقيقت اين بيادبي و جسارت به پيامبر عظيمالشان اسلام محسوب ميشود.
البته اين مباحث را در كتابي به عنوان "دفاع از پيغمبر در مقابل فقها و محدثين " به زبان عربي مطرح كردم.
*
هنگامي كه به مذهب تشيع روي آورديد گروههاي اسلامي و مردم مصر چه واكنشي نشان دادند؟
هنگامي كه در مصر به تشيع گرويدم اين خبر سروصداي زيادي در ميان جماعات اسلامي ايجاد كرد، چون من در بين آنها شناخته شدهتر بودم. به خاطر جايگاهي كه داشتم لقبهاي گوناگوني به من خطاب كردند از جمله آدم ايراني در ميان مصريها، فيلسوف شيعيان در مصر و... و به همين دليل وهابيها روي من حساس شدند و تحركات مرا زير نظر داشتند.
آن روزها مصر آكـنـده از دشـمنى با تشيع و ايران بود. به خاطر اينكه جنگ عراق و ايران در اوج خود قرار داشت و مصر بـا تـمـام قـوا از رژيم بعثي عراق حمايت و پشتيباني ميكرد و تمام رسانههاى جمعي مصر عليه ايـران بسيج شده بودند و اين رسانهها مجاز بودند كه هر چه مىخواهند، بر عليه تشيع و ايران تبليغ كـنـند. وهابيها هم با همكاري عراقيها از طريق زير پوشش گرفتن رسانههاي جمعي و شخصيتهاى اسلامى و گروههاى انقلابى مسلمان مصرى، بسيج شده بودند كه شيعيان و ايرانيان، بهويژه امام خمينى(ره) را تخريب كنند. با اين اقدام من، ديدههاي حكومت، دستگاههاي اطلاعاتي و تبليغاتي مصر، ساير كشورهاي عربي و حتي آمريكاييها و اسرائيليها و همه كساني كه در كمين نشسته بودند، از هر سوى و از هر كوى بر ما دوخته شده بود. بالاخره ضربه سختى بر پيكره اين گروهها فرود آمدند.
* در خود كشور مصر فعاليتهايي براي ترويج فرهنگ اهل بيت(ع) انجام داديد؟
از روزى كـه به آموزهها و حقايق اهل بيت عصمت و طهارت دل بستهام و متعهد شدم، مىخواستم با انجام برخي فعاليتهايي كه موجب خشنودي خدا و ائمه اطهار ميشود، گناهان سالهاي گذشته خودم را پاك كنم. بر خـود واجب دانستم كه با هر يك از مسلمانانى كه در گذشته با او آشنايى داشتم، بحث كنم و او را به طرحها و ايدههاي اهل سنت، بدبين و نسبت به حقايق شيعه خوشبين و اميدوار كنم. عاقبت تـوانستم در مدتى كوتاه، بسيارى از عناصر را از گروههاى مختلف اسلامى مصر، از گروه تكفير گرفته تا جهاد و اخوان المسلمين و حتى از گروههاى سلفى، به تـشيع فرا خوانم.
*
در اين زمينه چند كتاب منتشر كرديد؟
به تازگي نيز كتابي با عنوان "فراعنه وعبيد " به چاپ رساندم كه در اين كتاب به بسياري از مسائل پشت پرده حكومت مصر پرداختم.
* كتاب "فراعنة وعبيد " شامل چه موضوعاتي است
كه به گفته جنابعالي اساس حكومت مصر را زيرسئوال برده است؟
"فراعنة وعبيد " در نوع خودش كتاب تازهاي محسوب ميشود و اولين كتابي است كه شايد در عصر حاضر چهره پنهان مصر را آشكار ميكند. اين اثر به كندوكاوي در رابطه با شخصيت حسني مبارك پرداخته و خبرگزاري فارس اولين رسانه در خاورميانه است كه در جريان مباحث اين كتاب قرار گرفته است.
صفيالدين تصريح كرد: امروز بسياري از فلسطينيان شيعه ميشوند و وقتي از آنها ميپرسم چرا شيعه شديد، ميگويند به قرآن مراجعه كرديم، ديديم كه ميگويد «ان حزبالله هم الغالبون».
صفيالدين تصريح كرد: البته اين استدلال براي شيعه شدن كافي نيست ولي براي آنها كافي بوده است.
رئيس شوراي اجرايي حزبالله به نقش عالمان ديني در اتفاقات جهان اشاره كرد و با تاكيد بر اينكه اگر علما در صحنه نبودند هيچ اتفاقي نميافتاد، گفت: اگر امام (ره) به صحنه نميآمد و رهبر معظم انقلاب راه ايشان را ادامه نميداد، اين موفقيتهاي اخير براي شيعه به دست نميآمد.
وي افزود: امروز سيد حسن نصرالله كه خروجي حوزه قم و نجف است، حرف آخر را در جهان عرب ميزند و رهبران سني عرب با خود ميگويند چه كنيم كه شخصيتي مانند نصرالله ولي سني مذهب داشته باشيم.
صفيالدين با اشاره به تلاشهاي آمريكا براي ضربه زدن به حزبالله گفت: يك متفكر آمريكايي ژاپنيالاصل، براي نابود كردن حزبالله راه حل ارائه داده و گفته حزبالله دو بال دارد، يكي كربلا و پيروي از امام حسين (ع) و ديگري پيوند با ولايت و مرجعيت، در مورد كربلا، هيچ جايگزيني وجود ندارد و نميتوان كاري كرد و بايد در دين آنها نفوذ كنيم.
صفيالدين اظهار داشت: امروز گلوي اسرائيل در دستان ماست و هر قدر بخواهيم آن را فشار ميدهيم، اگر بخواهيم ميتوانيم در پنج دقيقه منطقه را زير و رو كنيم.
وي ادامه داد: البته قدرت ما در تجهيزات و موشك نيست، قدرت ما الهي است و از ايمان نشأت ميگيرد، قدرت ما در اين است كه دشمن را تهديد ميكنيم و ذرهاي نميترسيم.
وي با اشاره به شخصيت امام (ره) و رهبر انقلاب تاكيد كرد: هر بركتي كه در حوزه است از امام، رهبري و مراجع تقليد است و اگر هدايتهاي رهبر انقلاب نبود به اين موفقيتها نميرسيديم.
اين عضو ارشد حزبالله لبنان تصريح كرد: امروز تمام افتخار سيد حسن نصرالله و ساير مسئولان روحاني حزبالله، به هويت طلبگي آنهاست و ما مانند رهبر انقلاب به طلبه بودن افتخار ميكنيم.
وي يادآور شد: بدنه روحاني و طلبه حزبالله است كه آن را حفظ كرده است و بيشتر بهره ما از طلابي است كه در قم درس خواندهاند، چون آنها از سرچشمه معارف اهل بيت (ع) نوشيدهاند.
صفيالدين با اشاره به شبهات فراوان موجود در ذهن بشر گفت: سؤالات زيادي وجود دارد كه حوزه بايد به آنها پاسخ دهد و تنها عالم شيعي است كه ميتواند پاسخگو باشد.
* عصر بيديني به پايان رسيده است
رئيس شوراي اجرايي حزبالله افزود: علوم انساني موجود تداعي كننده علوم انساني غرب بوده و بر مبناي اومانيستي و ديگر مكاتب منحرف شكل گرفته است.
وي با بيان اينكه عصر الحاد و بيديني به پايان رسيده است، اظهار داشت: مردم دوستدار دين هستند و ما در عصر دينداري و تدين زندگي ميكنيم و حتي مسيحيان دوستدار دين هستند.
صفيالدين افزود: جهاد و نبرد پايان يافته و اكنون وقت پاسخگويي به جوانان است، علما بايد جوانان را دريابند.
* به تحول در حوزه نيازمنديم
وي با تاكيد بر اينكه با زبان سنتي حوزه نميتوان جوابگوي نيازهاي جديد بود، اظهار داشت: امروز جهان سخنان ساده سيد حسن را بيشتر از جملات پيچيده و غامض ميفهمد و دوست دارد، البته مباحث عميق درون حوزه هم لازم است اما بايد هميشه به نسبت محيط و فضا صحبت كنيم.
عضو ارشد حزبالله لبنان ادامه داد: ما كاملا حرف امام (ره) را در مورد فقه جواهري قبول داريم، اما كسي نگفته كه ابواب فقه فقط محدود به موارد موجود است، امروز بسياري از مباحث جديد هم در حوزه قم بحث ميشود.
وي با بيان اينكه دربهاي جهان اسلام به روي شيعه باز است، گفت: آنچه امروز در بحرين، اردن، مصر، تونس و ساير كشورها رخ ميدهد بيانگر اين حقيقت است.
صفيالدين گفت: در جنگ نرم يكي از پيروزيهاي ما ايجاد حكومت شيعه در لبنان بود كه آن را به رهبر انقلاب هديه ميدهيم و اعلام ميكنيم مبناي فكري حزبالله تلاش براي بسترسازي ظهور است.