کنترل خیال

وسواس فکری - جنسی

با نام و یاد دوست

سلام علیکم

طاعات و عبادات تان قبول باشد

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با عرض سلام خدمت شما
پسری 17 ساله هستم،
من وسواس فکری دارم و گاهی افکار و تخیلاتی نسبت به محارمم در ذهنم است که تحریک کننده جنسی هم هستند اما لزوما وسواس گونه نیستند!
چند بار با تصور رابطه با خواهر غیرواقعی و خیالی خودارضایی کردم نه خواهر واقعی!(اینگونه تصورات خواهر و برادری یا حتی مادر و پسری تحریک کننده تا مدتی قبل زیاد در ذهنم بودند اما الان تا حدودی کم شدند) در مورد اینها خودم را سرزنش میکنم که چرا با این تصورات خاص خودارضایی کردم و هر وقت یادم می آید خاطرم مکدر میشود.
در معاشرت با برادرزاده ام(که پسر است و یک سال و چندماه سن دارد) وقتی که او را بغل میکنم،میبوسم و...احساسات خاص جنسی به من دست میدهد و من نسبت به او احساس گناه میکنم چون فکر میکنم نسبت به او سوء نیت جنسی دارم یا نه،چرا این احساس را میکنم،آیا واقعا نیت جنسی دارم؟!...
البته شبیه این احساسات را نسبت او قبل از وسواسی شدنم داشتم اما الان هم بیشتر و گسترده تر شده اند و هم فکر مسایل جنسی ذهنم را مشوش کرده اند،نکند واقعا نیت جنسی دارم اما خودم نمیخواهم بپذیرم و دارم خودم را به نحوی گول میزنم!؟؟؟
امروز به صورت اتفاقی رو کف پایم نشست و من به دلیل همین حساسیت هایی که دارم پایم را کشیدم و هنگام بلند شدن او این در ذهنم بود که او به جای آنکه دست های خود را به زمین بزند،دست هایش را بر پایم میگذارد(که البته نگذاشت) اما امروز به شدت این تبدیل به نشخوار شده است اما ذهنم وسواسگونه به این گیر داده است و سعی میکنم خودم را قانع و توجیه کنم که نیت جنسی نداشتم و به خودم میگویم اگر نیت جنسی داشتم از راهای دیگری میتوانستم از او سوء استفاده کنم البته این توجیه ها هم مخلوط با افکار جنسی بودند که قضیه را بدتر میکرد.(این مورد خیلی من را درگیر کرده)نکند قصد من واقعا جنسی بود!

یا مثلا خواهرم در چند متری من نشسته بود،وقتی با گوشه چشمم نگاهم به او می افتاد احساسات جنسی به من دست میداد و من سعی میکردم با دستم یا پرت کردن حواسم نگاهم را محدود کنم و نمیدانم چرا این احساسات به من دست داد در حالی که سابقه نداسته که محارمم برایم جاذبه جنسی داشته باشن و قبل از مبتلا شدن به این نوع وسواس آنها هرگز برایم تحریک کننده نبودند و حتی الان هم...(اینها برایم حساسیت برانگیز هستند)
یا اینکه یک نفر با حالت خاصی نشسته بود و من پشت او را دیدم و فکر کردم که شخص دیگری است اما بعد متوجه شدم که خواهرم است و الان من درگیر این موضوع هستم!!

یا مثلا در تخیلات هنگام خودارضایی یکباره درگیر این شدم که چرا ساپورت این شخص خیالی که تصور میکنم شبیه لباس خواهرم است و چرا این را تصور کردم!
هنگام تماشای مصاحبه بازیگر مردی که خیلی دوستش دارم و زیبا رو است،یکدفعه با نگاه به چهره او(در آن لحضه چون ریش و سبیل نداشت زیبایی خاصی داشت مثل خانم ها،البته این برداشت خودم است)احساس تحریک شدن کردم و من بعد از آن چندبار همان قسمت را نگاه کردم که چرا این احساسات را نسبت به کسی که دوستش دارم،تجربه کردم و با چندبار نگاه کردن،هر دفعه یک احساس خاص جنسی به من دست میداد و افکار جنسی به ذهنم می آمد که من را می آزارد و از این بابت به شدت در عذابم چون دیگر نمیتوانم مانند قبل طرفدار او باشم برای این که افکار و احساسات جنسی به من دست دادند!(این مورد خیلی مهم است)
اگر افکار،نگاه ها یا احساساتی مثل این در مورد پیرزن ها،کودکان،اشخاص فوت شده و...برایم پیش بیاید هم اینگونه به طور وسواسگونه ای با خودم درگیری فکری پیدا میکنم یعنی به طور مثال اگر به تصویر جنس مخالف نگاه کنم و افکار مختلف خطور کنند و تحریک شوم با خود میگویم شاید این شخص فوت کرده باشد چرا نسبت به نظر نامناسب داشتم!بعضی نگاه های من ریشه وسواسگونه ای دارند مثلا وقتی که به پشت دختر برادرم در قندان نگاه کردم و حس خاص جنسی کردم به خاطر وجدان وسواسگونه سختگیری که دارم با خودم کلنجار میرفتم که چرا نگاه کردم و آیا نیت جنسی داشتم که نگاه کردم! به خاطر همین برای قانع کردن خودم دوباره یا سه باره نگاه میکردم که آیا نگاه به این موضوع تحریک کننده است و من نیت جنسی دارم!
در ضمن،توجه من به مسایل جنسی بسیار زیاد شده و گاهی چه به بازیگران تلوزیون یا عکس ها در فضای مجازی و چه در بیرون نگاه های جنسی و چشم چرانی میکنم به خاطر همین شاید اگر به محارم خودم(در این مورد گاهی نگاهم به پشت آنها می افتد و من با خودم کلجار وسواسگونه میروم که چرا نگاه کردم در حالی که در گذشته بعد از این نوع نگاه ها درگیری فکری نداشتم چون میدانستم که نیت جنسی ندارم مدت ها قبل نگاهم به پای خواهرم افتاد و احساس تحریک شدن کردم و بعد از آن مظطرب شدم که چرا نگاه کردم)کودکان یا حتی برادرم هم نگاه کنم فکر میکنم که آیا این نگاه ها به همان نیت است یا نه

یا مثلا قبل از به دنیا آمدن دختر برادرم در ذهنم یک داستان خیالی را دنبال میکردم و در آن داستان تصوری نسبت به دختر برادرم کردم که قدری تحریک کننده بود!اینهم آزارم میدهد.
در ذهنم افکار و جمله های درونی زشتی نسبت به محارم خودم در ذهنم است که من از وجود آنها ناراحت هستم،اگر بخواهم در مورد محارم خودم غیرت به خرج بدهم که مثلا اگر فامیل به تفریح و پارک میروند،نگران پسرهای فاسد فامیل هستم و در این میان افکار جنسی در مورد محارم من به ذهنم می آیند که تحریک کننده هم هستند.
حتی اگر دستم به بدن آنها برخورد کند افکار جنسی در ذهنم می آیند و فکر میکنم نیت بدی دارم!
یا اگر گاهی با لب های خود بازی کنم و آن ها را در دهانم با زبانم و..لمس کنم افکار نامناسب جنسی دراین باره راجع به محارمم و یک شخص خیالی دیگری به ذهنم می آیند و تحریک کننده جنسی هستند که گاهی منجر به خودارضایی همراه با تخیلات(غیر از محارم واقعی)جنسی میشوند.
گاهی به دلیل تحریک شدن یا مناسب نبودن لباس حالت نعوظ(یا پیدا بودن آلت تناسلی از پشت لباس) برای من پیش می آید و با این حالت در نگاه خانواده قرار میگیرم اگرچه خودم مراقب هستم کسی متوجه نشود اما به دلیل سهل انگاری فکر میکنم گاهی محارم من متوجه این موضوع شده اند و از لحاظ روانی از این موضوع اذیت میشوم.
فکر کردن به این موارد برایم بسیار آزار دهنده است و به خودم احساس بسیار منفی پیدا میکنم و این موضوع برایم نقطه ضعف بزرگی است...
اگر کسی به خانواده اش سوء نیتی داشته باشد مرگ برایش بسیار بهتر است،بارها آرزوی مرگ کرده ام...
تک به تک موارد فوق حال من را خراب میکنند و لطفا در هر مورد بفرمایید که چگونه اینها را در ذهنم حل و فصل و توجیه کنم با خودم فکر میکنم که اگر من فرزند واقعی خانواده نباشم آیا باز هم همین حساسیت را خواهم داشت یا خیر؟!!!
لطفا به من کمک کنید تا این مشکلم را حل کنم؛مراجعه به یک روانشناس به دلیل محدودیت های مختلف برایم مقدور نیست پس لطفا در حد ظرفیت مشاوره کتبی راهنمایی ام کنید.
با سپاس فراوان از شما


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

@};-

کنترل خیال چگونه است؟

بسمه تعالی
ببخشید چطور می شود خیال را کنترل کرد؟
منظورم اینست که این خیالهای جور و واجور را چه می شود کنترل کرد؟
گاهی این افکار و خیالات می شود آرزوی دراز که ناپسند است؟
لطفا کامل توضیح دهید که چکار کنم؟
ممنون

کارشناس بحث : عرفان