کرونا و دینداری

دینداری و کرونا

چرا از قم؟؟؟ عطاملک جوینی با نثری زیبا و تاثیر گذار، ناقل حکایتی از تسخیر بخارا به دست چنگیزخان است که موی بر تن آدمی راست می کند.  چنگیز پس از فتح بخارا، حرمتی بر مسلمانی ننهاد وبا اسب به مسجد جامع وارد شد. از پی او، دیگر مغولان، با اسب و یراق جنگی در مسجد منزل کرده و در آن بساط می گساری و طرب فراهم کردند.  عجب تر آن که صندوق های قرآن را از کتاب خالی کرده، قرآن ها را بر زمین ریخته و صندوق ها را آخور اسبان ساختند.  صفحات قران، زیر سم ها پاره پاره می شد و ستوران بر آن مدفوع می کردند.   و تلخ تر آن که مشاهیر شهر از ائمه و مشایخ وقضات و سادات و علما و مجتهدان، به تحقیر و تخفیف، شاهد چنین حرمت شکنی بودند، زیرا که به مسجد آورده شده و محافظت از اسبان را بدانان جبر کرده بودند.  در این میان یکی از سادات، که از این نادیده ها در عجب شده بود، از خردمندی پرسید: «مولانا این چه حالست؟»  خردمند پاسخ داد: «خاموش باش، باد بی نیازی خداوند است که می وزد»!  «علی طهماسبی»، پژوهش گر متون مقدس و اسطوره، سخن آن خردمند را این گونه تفسیر می کند:  «احتمالا سخن بدین معنا هم هست که خداوند نه به این جماعت علما و سادات و قضات و ائمه نیاز دارد و نه به قرآن ها که در صندوق ها بود».  این حکایت را از تاریخ بازگفتم که حال امروز شیوع کرونا را از قم بدان تمثیل زنم. گویی باز «باد بی نیازی خداوند» وزیدن گرفته است تا کسی اسباب دین داری را به جای دین ننشاند