فتح ایران

چرا غیر عرب ها را عجم می نامند؟

چرا اعراب به ایرانیان عجم می گفتند؟ هنگامی که قتیبه، خوارزم را فتح کرده بود، روز سوم در میدان بزرگی برای مردم صحبت می‌کرد. وی دستور داد که از بین فاضلان خوارزم چهار هزار تن بیاورند. سر هر چهار هزارتن را در یک روز بریدند و از آن روز دستور داد تا هرکسی به زبان پارسی گویش کند زبانش را ببرند. مردم خوارزم از ترس بریده شدن زبانشان، از حرف زدن خودداری می‌کردند. به همین روی به آنها عجم یا گنگ می‌گفتند. علم و دانش در ایران باستان و تأثیر آن بر جهان، پرویز شهریاری، ص ۸  ایا این مطلب صحیح است

نقش سلمان فارسی در اسلام و ایران

یکی این شبهه را فرستاده چه جوابی می توان به آن داد؟    این متن را بخوانید تا بدانید سلمان فارسی با ایران چه کرد....! روزبه کازرونی"پسر "بدخشان کاهن"روحانی زرتشتی بود که به دلیل پاره ای تخلفات مورد تعقیب حکومت ایران قرار گرفت. سلمان[روزبه]در دوران کودکی مادرش را از دست داد و عمه او سرپرستی اش را به عهده گرفت. او یک دانشمند و اهل مطالعه و تحقیق بود و به علم  ساحری و جادوگری نیز آگاه بود او همچنین از نظامیان برجسته ی زمان ساسانی بود و ابتدا به عقاید دین میترایی [دین ایرانیان پیش از زرتشت]کاملا آشنا بود سپس دین زرتشت را به تبعیت از پدرش پذیرفت وی بعدها دین مانوی[مانی پیامبر]را پذیرفت و مجبور به فرار از ایران گشت. سلمان[روزبه]پس از آنکه دریافت قرار است او را ۶ماه زندانی سازند با همکاری عمه اش گریخت و راهی بیابان شد در بیابان کاروانی را دید و با آن کاروان همراه و رهسپار سرزمینهای ناشناخته شد و در سوریه دین مسیحیت را پذیرفت   ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه»می‌نویسد: او پس از مرگ استادش همراه با کاروانی رهسپار شبه جزیره عربستان شد. در راه کاروان بنا بر رسم دیرینه ی اعراب که به راهزنی و آدم دزدی شهرت داشتند مورد حمله قرار می‌گیرد و او به اسارت درآمده و مردی یهودی از مدینه[یثرب]او را به بردگی خرید و به یثرب برد.   در تاریخ گزیده"حمدالله مستوفی"آمده‌ است:  که روزبه پس از فرار از ایران در حوالی حجاز توسط قبیله بنی کلب یهودی به بردگی گرفته شد و به قبیله دیگری فروخته شد تا اینکه سرانجام در شمار بردگان محمد بن عبدلله درآمد و محمد ، سلمان فارسی را از بردگی آزاد کرده و از مشاوران خود قرار داد نام سلمان را نیز محمد بن عبدالله بر وی نهاد. او بسیاری از آموزه های دینی و کمالات و فضایل و ابزارهای جنگی از قبیل کندن خندق[کندک از ریشه ی کندن]ساختن منجنیق و ارابه و صف آرایی جنگی که اعراب از آن بی بهره بودند را به آنان اموخت همچنین به تمامی دین های الهی و آموزه های آنها از جمله تورات یهودیان آگاه بود و از مشاوران بسیار نزدیک محمد ابن عبدالله بود خیانت سلمان به ایران: پس از درگذشت پیامبر در زمان "عمر بن خطاب" او به یاری لشگر اعراب تدارک و استراتژی یک جنگ و حمله به ایران را طرح ریزی کرده و نقاط ضعف و حساس سپاه ایران را به اطلاع خلیفه عمر رسانید و از آنجا که از صحابه ی نزدیک پیامبر بود جایگاه ویژه ای نزد عمر داشت. در جنگ تیسفون اعراب به راحتی بر دژ و خندقهای شهر تیسفون فائق آمدند پس از جنگ و باز گشودن کتابخانه ها سلمان ، عمر را از محتوای تمام کتابها آگاه ساخت و این جمله از زبان عمر برخاست: هر آنچه در این کتابهاست یا در قرآن هست که دیگر نیازی به آن نیست؛ یا در قران نیست که کفر است. پس همه ی این کتابها را بسوزانید!  (به نقل از تاریخ طبری)   سلمان در جنگهای قادسیه و نهاوند و فتح تیسفون و مدائن فرمانده ی سپاه اعراب بود و از تمام نقاط ضعف و قوت سپاه ایران اطلاع داشت اعراب که از دیدن فیل ها در سپاه ایران به وحشت آمده بودند به پیشنهاد سلمان که نقطه ضعف فیلها زیر شکم و خرطوم آنهاست! با سنگ به جان فیلهای سپاه ایران افتادند و آنها را سرنگون کردند پس از فتح مدائن او درفش کاویانی و فرش بهارستان فرش معروف منسوب به خسرو پرویز، فرشی که در 900متر مربع از ابریشم و زمرد و جواهرات بافته شده بود و نمونه ای از هنر و عظمت ایران بود بدست اعراب بيابان نشين که تا آن زمان فرش نديده بودند افتاد، فرشی آن هم به اين بزرگى و با ارزشى همراه با تاجهای پادشاهان را که پنهان شده بود تقدیم اعراب کرد.   صدمات جبران ناپذیر حمله اعراب و همچنین به یغما رفتن میراث گرانبهای ایران و نابودی بسیاری از دودمان های ایرانی و به فروش رفتن ۳۰۰هزار زن و دختر ایرانی بعنوان کنیز در بازار برده فروشان عربستان، یعنی حقارتی که ایران در هیچ دورانی آنرا به خود ندیده بود؛ همه و همه حاصل کینه توزی و خیانت سلمان به میهن خویش بود و بس وگرنه اعراب هرگز خواب فتح ایران را هم نمیدیدند یکی از اصلی ترین علل حمله ی اعراب ضعیف شدن قلب سپاه بدلیل جنگ 27ساله با دولت بیزانس[یونان]که اینهم توسط سلمان به اطلاع عمر بن خطاب رسیده بود! سرانجام سلمان: پس از فروکش کردن جنگ ، سلمان فارسی حکومت تیسفون را در دست گرفت.  وی بادیدن جنایات فجیع اعراب و پیامدهای خیانت وی درحق هموطنان بی گناهش که حاصل کینه توزی او با دربار بود اندوهناک گشت و در پی جبران برآمد ولی دیگر دیر شده بود وی تا پایان ، عمر را در این اندوه سپری کرد و وصیت کرد تا پس از مرگ جسدش را در دروازه ی تیسفون که محل رفت و آمد بود دفن کنند تا باگذر کردن مردم از روی قبرش به آرامش برسد وجبران خیانتش شده باشد

بررسی یک گزارش از تاریخ طبری

با سلام گزارشی از تاریخ طبری خواندم که در آن گفته شده:

“سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند. لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند. یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد. “سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶).
به هر حال نویسنده مسلمان بوده و در جامعه ای اسلامی زندگی میکرده که حداقل حکومت آن اسلامی را قبول داشته که از نظر آن چنین کارهایی غیر اخلاقی شمرده نمیشده وگرنه با وی برخورد میکردند و نمیگذاشتند در کتابش چنین روایاتی را نقل کند. میخواهم بدانم: 1-آیا چنین واقعه ای اصلا رخ داده؟ 2-آیا واقعا امام حسن و امام حسین چنین کارهایی کرده اند؟ چرا؟ 3-آیا چنین رفتاری ریشه در اسلام دارد؟ چرا؟ با تشکر

یک شبهه تاریخی (مساله فتوحات اعراب در ایران )

بسم الله الرحمن الرحیم

این شبهه توسط یکی از افراد لائیک برای بنده ارسال شده متن شبهه را عینا نقل می کنم

در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند .اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی‌ خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم .

اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار می‌کند.اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.

ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. اعراب مسلمان در این جنگ سفاکی و خشونت بسیار. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت ها؛ چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.

پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل می توان اشاره کرد: