غواص

دلنوشته روحانی شهید غواص برای دخترش + تصویر

روحانی شهید شیخ شعاعی از جمله شهدای بزرگواری است که پس از 29 سال احراز هویت شد. خانواده این شهید عزیز ساکن قم هستند و پس از مراسم تشییع و وداع با پیکر مطهر شهید در قم در روز جمعه 16 مرداد، جهت تدفین به کرمان منتقل می شود. وی متولد 1334 در کرمان است و در سال 65 در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است.
متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:


پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفته ام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفته اند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش

پریشان شده است،
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه ی پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را درهویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده اند
اما ایمان پدرت در تمامی جبهه ها می جنگد
به دخترم واقعیت را بگویید
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه برنمی گردد
بگذارید دخترم بجای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
بجای ترانه، فریاد را بیاموزد
و بجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمی خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
می خواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای
خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند
شهیدان زنده اند الله اکبر
بخون غلطیده اند الله اکبر


توهين شرم‌ آور روزنامه آرمان به شهداي غواص

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

روزنامه اصلاح طلب «آرمان» كه در انتشار كارتون ها و كاريكاتورهاي توهين آميز يد طولايي دارد در اقدامي غيرقابل تصور طرح گرافيكي موهني را تحت عنوان شهداي غواص در شماره روز چهارشنبه خود چاپ كرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگي «خبرگزاري دانشجو» پس از برگزاري باشكوه مراسم تشييع شهداي گمنام در تهران كه مورد توجه مقام معظم رهبري نيز واقع شده و ايشان از آن به عنوان يكي از به يادماندني ترين حوادث انقلاب ياد كردند؛ طبق معمول عده اي سودجو كه اين پشتيباني ملت از نظام و انقلاب به مذاق شان خوش نيامده است برچسب زني به حضور حماسي ملت را آغاز كرده و عده اي نيز سعي داشتند كينه آشوبگري هايشان در فتنه 88 را بار ديگر با هوچي گري رسانه اي و متهم كردن بصيرت ملت به سوء استفاده سياسي از شهدا، به رخ بكشند.

متاسفانه برخي نيز با سوءاستفاده از نسبت هاي خانوادگي كه با افراد شاخص و مورد احترام ملت ايران دارند سعي در برهم زدن شور و نشاط انقلابي حاصل از برگزاري اين مراسم داشته و با يادآوري اسامي متهمين و مجرمين فتنه 88 تلاش كردند تا به زعم خود، مراسم با شكوه اداي احترام به شهداي گرانقدر را غبار آلود كنند.

رسانه هاي اصلاح طلب نيز به صورت يكپارچه با مانور روي ادعاي «سوءاستفاده سياسي از تشييع شهدا» و اطلاق كردن عنوان هايي همچون دلواپسان، مخالفان دولت و... به ملتي كه در انتقاد به روند ديپلماسي خارجي دولت و حمايت از عزت ملي شعارهايي سر داده بودند، سعي در اداي دين به جريان تلخ كردن كام ملت داشتند.

در اين ميان روزنامه اصلاح طلب «آرمان» كه در انتشار كارتون ها و كاريكاتورهاي توهين آميز يد طولايي دارد در اقدامي غيرقابل تصور طرح گرافيكي موهني را تحت عنوان شهداي غواص در شماره روز چهارشنبه خود چاپ كرد.


اين طرح كه در صفحه آخر اين روزنامه و در ستون مربوط به كارتون روز چاپ شده بود توسط محمد طحاني طراحي شده و شهداي غواص را در شمايلي نامناسب كه برهنگي كامل را تداعي مي كند نشان مي دهد. در اين اثر 6 غواص كه به نظر برهنه هستند با دستان بسته، عورتشان را پوشانده و با چشماني كه پشت عينك هاي غواصي پنهان شده رو به بالا در حركت هستند.

نقطه طلائي(مركز توجه و نقطه اي كه در نگاه اول نظر مخاطب را به خود جلب مي كند) در اين طرح دستان بسته اين غواص هاست كه در خلال اين برهنگي ظاهري روي عورت قرار گرفته و اندام تحتاني را پوشانده است. گفتني است رنگ هاي استفاده شده در اين اثر نيز رنگ هايي كدر و مرده انتخاب شده است كه در هنرشناسي پيامي از تقدس را منتقل نمي كند.


اين طرح گرافيكي شباهت بسيار زيادي به تصويرسازي توهين آميزي دارد كه يك گرافيست ايراني ساكن هلند مدتي قبل با ادعاي اداي احترام به شهداي غواص طراحي و منتشر كرده بود. «م.ه» كه از نزديكان شاهين نجفي نيز هست در تصوير سازي خود مردي كاملا برهنه را در محراب مسجد به تصوير كشيده كه فين غواصي به پا دارد و دست هايش نيز به همان صورتي كه در توضيح طرح روزنامه آرمان ذكر شد بسته شده و روي بدنش قرار دارد. اين طراح در رزومه خود توهين به حجاب و چادر را نيز دارد.


لازم به ذكر است كه جداي از كپي برداري كه طراح روزنامه آرمان از آن طرح توهين آميز كرده است، در طرح مذكور فيگور غواص ها، برهنگي شان و همچنين نوع بال هايي كه براي آن ها انتخاب شده است كاملا به سبك آثار دوره رنسانس نقاشي شده اند.

گفتني است، در دوره رنسانس با هدف اسطوره زدايي از هرآنچه كه كليسا مطرح كرده بود سوژه هاي مقدس را بدون هاله هاي الهي تصوير كرده و سعي داشتند به پست ترين شكل ممكن كه همان برهنگي است مقدسات را عناصري زميني، دنيوي و فاقد ارزش معرفي كنند؛ از اين رو در اين دوره از تاريخ آثاري وجود دارد كه در آن ها حتي سعي در تقدس زدايي از انبياء الهي شده است.
طرح روزنامه آرمان با واكنش هاي زيادي از سوي مردم در فضاهاي مجازي مواجه شده و در اين رابطه هشتك «توقيف روزنامه آرمان» يكي از پر استفاده ترين هشتك ها است. بايد ديد مسئولين نظارت بر مطبوعات و همچين وزارت ارشاد در اين زمينه چه اقدامي انجام مي دهند.

╫▐عملیات کربلا 4 ▐╫ای کاش من شهید نشوم!

به نام خدا

چهارم دیماه سال 1365، سالگرد مظلومانه ترین عملیات و مظلوم ترین شهدا، در جنگ
عملیات کربلای 4 ، شهدای غواص
.............................................................
باز این دل یاد یاران کرده است ****** یاد آن خوش صیرتانِ بی ریا
باز یادِ، خرمشهرُ و گردان حبیب ****** یاد آن روزها و شبهای غریب
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
زمستان سال 1365.خرمشهر .گردان غواصی یاسین
غواصانی که روزها و هفته ها در هوای زمستان درآبهای سرد و استخوان سوز کارون باکمترین امکانات، وتحمل سختیها ، بی خوابیها، مریضیها، تمرین کرده وآموزش غواصی دیده بودن، حالا بایدتمام اون زحمات نتیجه میداد
چه خبر بود، شلمچه! اروند رود! جزیره ماهی! جزیره بوارین!
پرده سیاه شب کشیده شد، آخرین نماز جماعت بود، خیلی هاشان تا ساعتی دیگر به سفر ابدی میرفتن، این را فقط خودشان میدانستن،ذکرهای امام در هق هق گریه ها گم شده بود، همه زار میزدن، گریه ی عذر تقصیر،عفو و بخشش به درگاه خدا، گریه ی عاشق برای رسیدن به معشوق، گریه شوق از توفیق جهاد،صادقانه بدون اغراق میگویم
هیچ زبان وهیچ قلمی قادر به تصویر کشیدن،اون صحنه ها نیست
باید میبودی و میدیدی
در نزدیکی خط دشمن، غواصان پناه گرفته بودن،آماده دستور وفرمان حمله،لحظات سختی بود، همه چشمشون به عقربه های فسفری پرنور، ساعتهای غواصی ،که هر کدامشان بدست داشتن،بود
لباسهای سیاه غواصی به تن، سلاحها حمایل، نارنجکها، خشابها بسته به فانسقه ها، کوله های موشکهای آرپی جی به پشت، ماسکها بصورت،اشنوگرها به دهان، فینها به پا، بندهای آن محکم، چاقوهای غواصی به ساق پابسته، سیم خاردار قطع کن، سیم چین، چراغ قوه با انواع شیشه های رنگی برای اعلام خبر، کاتر(تیغ موکت بری). فندک، هر کدام را بجای خود محکم بسته بودن و آماده ی حرکت

لحظه موعود، فرا میرسید، در درون بچه ها غوغایی بود
سکوت بر شلمچه و اروند حاکم بود، فقط صدای خش خش نیزارها و امواج به گوش میرسید

هوا سرد بود، غواصان از سرما میلرزیدن، اما باید بی سر و صدا در ساحل اروند، داخل باطلاقها و لای نیزارها مخفی میماندن، تا دستور برسه. همه به سطح آب اروند، که با نور ماه، مثل آیینه شده بود،چشم دوخته بودن، به مواضعی که در عمق چند کیلومتری از ساحل خودی بود،فکر میکردن.



ثانیه ها به کندی میگذشت، بچه ها، لحظه شماری میکردن


آقا جلیل، فرمانده گردان،رسید، سر طناب رو به نفر جلو ستون دادو در گوشش یواش گفت :
یا علی، به امید خدا ، حرکت کنید. خدا نگهدارتون، مواظب باشید، خیلی یواش
دشمن در چند متری ما، در ساحل جزیره بود، مهمترین کاری که باید الان همه رعایت میکردن
سکوت بود و بس
ستون غواصان بصورت چهاردست و پا، وارد آب شدن، و شناور در دریای مواج اروند
خدایا، چه خواهد شد ،خدایا ،آنچه وظیفه بود و آنچه باید میکردیم،کردیم، بقیه اش با خودت
ستون غواص دور و دورتر شد،تا دیگر هیچ اثری از آنها نبود، دلهای مردان مانده در ساحل همراهشان رفت

دقایقی نگذشت،به یکباره، سکوت مرگبار اروند، با سفیر گلوله ها در هم شکست
سراسر خط دشمن،از تمام سنگرها سطح آب رو زیر آتش گرفتن، گلوله بود که میآمد
از موشک آرپی جی گرفته تا تیرهای کالیبر50،تیربارهای گرینوف، کلاش،همه فقط،سطح آب رو میزدن
آنقدر تیرها به هم پیوسته و پر حجم بود ، که خط آتش تشکیل شده بود
حتی با ضدهوایی چهار لول، بطرف غواصانی که در آب بدون هیچ جان پناهی بودن، شلیک میشد
تیرهای رسام، مثل میلگردهای مذابی که از کوره ی کارخانه ذوب آهن خارج میشه، به هم وصل بود
اصلا امکان عبور از لابلای گلوله ها نبود

گرچه خیلی از تیراندازهای دشمن سطح آب رو ،کور میزدن، اما به یکباره هواپیماها در آسمان پیدا شد و صدها گلوله ی منور ریخت
از روی بصره، دهانه ی خلیج فارس، تا روی خرمشهر، آسمون پر از منور شد

در طول جنگ، چنین عملیات نور افشانی ندیده بودم

منطقه مثل روز روشن شد،حالا وقتی بود تا ،تیراندازها، غواصان مظلوم رو یکی یکی شکار کنن
عملیات لغو شد

هیچ تماسی با غواصان نداشتیم
چه بر ماها، گذشت، خدا میداند و بس
دوستان ما در عمق اروند قتل و عام میشدن،ما در ساحل نظاره گر بودیم وهیچ کاری از دستمون ساخته نبود

دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش توپخانه و خمپاره اندازها گرفت،صدای غرش توپها لحظه ای قطع نمیشد،
دشمن میخواست نیروهایی که برای عملیات پای کار آمده بودن، تلف کُنه وکسی سالم از منطقه خارج نشه
از انفجار خمپاره ها و توپها ،گرد و خاکی به هوا بلند شده بود،که نور خورشید به زمین نمیرسید،فکر میکردم هنوز هوا روشن نشده و خورشید نزده،چشمم که به عقربه ساعت غواصی افتاد،ساعت 8 صبح بود،تعجب کردم

دستور اومد، هر کس، هر طور، با هر چی، میتونه،از منطقه خارج بشه، وعده ی ما،مقر گردان درخرمشهر
وارد اتاقهای دوستان شدیم، بچه هایی که شب گذشته با هم بودیم، ولی الان هیچ اطلاعی از سرنوشت اونا نداشتیم
دیدن ساکها و وسایلشون عذابمون میداد، هر کدوم در گوشه ای،درفکر فرو رفته بودن، هیچکس حرفی نمیزد، کم کم صدای گریه ی بچه ها بلند شد،داد میزدن،در فراغ یاران و دوستانشون
سوز ناکترین صحنه ها در جنگ، بعد از عملیات کربلای چهار بود
آقا جلیل دستور داد، وسایل اونا رو تعاون گردان جمع کنه، و بفرسته به لشکر
دیگه همه قطع امید کرده بودیم، بچه ها، یا اسیر شده بودن،یا غریق دریا و شهید

دو هفته بعد، در عملیات کربلای 5، خیلی از اون گریه کُن ها، به دوستاشون رسیدن و بعضیهاشونم مقدر شد، سال بعد تو ارتفاعات ماووت آسمونی بشن
**********************
اسامی بعضی از دوستان شهید غواص درعملیات کربلای 4

1-فریبرز عابدینی 2-محمدرضا کرابی 3-محمدرضا رنجبر 4-حسن عامری 5-علی شیبانی 6-محمد رضایی7- حمیدغفوری شعرباف 8-محمدرضا پروانه 9-مسعود شادکام 10-سیدهاشم سادات 11-سیدجمیل فاطمی 12-میشانی 13-لگزایی 14-علی راعی 15-علی کیخواه 16-نظیفی 17-سرچاهی 18-مرتضی باغشنی 19-رودخانگی 20-بلبلی 21-محمدحسین حسن زاده 22-حمید قائمی23-نصیری

ما موندیم در باتلاقهای ساحل امن، زمینگیر شدیم، یادمون رفت، غریقان بحر عشق را، غفلت زده ایم، بیچاره ایم و خسران دیده، دراین دیر خراب آلوده مرده گانیم،

گفت، ای بدبخت، بخفتی و خورشید دمید*** گفت ،از سابقه نومید مشو

التماس دعا
......................................................................................................

راوی: جانباز سرافراز علیرضا دلبریان