غروب

دعای دهه اول ذیحجه

دردعای دهه اول ذیحجه که آمده قبل ازمغرب اگردرغروب که پیش ازمغرب است خوانده شود صحیح است؟
عقب نماز صبح دردعا به معنای تعقیبات نمازاست؟

وقت شرعی غروب خوشید

انجمن: 

سلام

گفته می‌شود اذان صبحی که از رسانه‌ها پخش می‌شود بیش از 5 دقیقه (یا حتی 15 دقیقه) زودتر از اذان واقعی گفته می‌شود. در مورد غروب خورشید چه طور؟ (غروب نه مغرب)

لطفا طبق فتاوای رهبر و ایت الله مکارم پاسخ دهید.

برچسب: 

درخواست فلسفه ی چند مورد از مکروهات در آمیزش جنسی

سلام و عرض احترام
مسئله ای در یک مباحثه برای من پیش اومده
خودم علم کمی در این رابطه دارم اما نخواستم جواب بدم تا فلسفه دقیق این موارد رو بدونم و سپس به فرد مورد نظر پاسخ بدم.
مسئله راجب مکروحات آمیزش جنسی بود و این موارد زیر رو ایشون قبول ندارند و میگند در اسلام واقعی این موارد وجود نداره :

1-آمیزش بین اذان صبح تا طلوع آفتاب
2-آمیزش بین غروب آفتاب تا اذان مغرب
3-آمیزش در ساعات اولیه شب
4-آمیزش در زمان کسوف و خسوف
5-آمیزش در اول ، وسط و آخر هر ماه ( قمری ) به استثناء شب اول ماه رمضان
6-آمیزش در شب نیمه شعبان ، شب عید فطر ، شب عید قربان ، شب اول صفر
7-آمیزش درشب قبل از سفر
8-رو به قبله و یا پشت به قبله بودن
9-آمیزش زیر درخت میوه دار
10-آمیزش در برابر خورشید

لطفا فلسفه تمام این موارد رو ذکر کنید
ممنون

●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ● یاران فراموش شده ●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ● ( جانبازان موجی ) سلامتی اون همسر جانباز موجی که ...

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم
تفقد از حال جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که از جان و مال و خانواده شان برای حفظ دین و ایمان و مال و ناموس مردم گذشتند همواره یکی از تکالیف و تعهدات ما در مقابل ایشان است. در میان ایشان جانبازان اعصاب و روان از مظلومیت مضاعفی برخوردارند ضمن اینکه خانواده های ایشان نیز شریک دردهای جانباز هستند. برای آشنایی با وضعیت زندگی این جانبازان مصاحبه ای را با آقای جلالی مربی ورزش جانبازان اعصاب و روان که از نزدیک با این جانبازان برخورد داشته و در زندگی ایشان وارد شده، ترتیب دادیم.

فرهنگ نیوز: جانباز اعصاب و روان در اثر چه حادثه ای جانباز می شود؟ ابعاد مریضی و مشکلات این جانبازان چیست؟

اجازه بدهید کمی در مورد چرایی جانباز شدن این عزیزان صحبت کنم. نگاه کنید در طول تاریخ بسیار رزمنده و جانباز و شهید داشته ایم که در راه ایمان و عقاید خود به میدان جنگ می رفتند. جانباز کسی است که به خاطر ایمانش به خدا و پیغمبر و با اراده شخصی خودش به میدان کارزار رفته و در صحنه جنگ زخمی شده و جانباز نامیده می شود. رزمندگان دفاع مقدس از دانشگاه و خانواده و شغلشان گذشتند و به میدان جنگ رفتند زیرا به امام و فرمان او ایمان داشتند.

در دفاع مقدس رزمندگان با یک کشور درگیر نبودند، قریب به 38 کشور جهان به عراق کمک می کردند ضمن اینکه با دشمنان خودی همچون مجاهدین خلقی ها هم درگیر بودند، منافقین در نیروهای خودی نفوذ می کردند و مثلا به یکباره نارنجک در اتاق فرماندهان می انداختند. شرایط محیطی و آب و هوایی برای همه رزمندگان مناسب نبود، حیوانات عجیبی که در آنجا آزار می دادند. خوب شرایط جنگ هم که شرایط خاصی است. شما فکر کنید یک رزمنده مدام در کنارش می بیند دوستانش را که به وضع فجیعی کشته می شوند، سختی های مختلف به او فشار می آورد و در آخر هم یک بمب در کنارش منفجر می شود و موج انفجار او را می گیرد و بسیاری از جانبازان اعصاب و روان به این شکل جانباز می شدند.

حالا همه این جانبازان با درصدهای مختلف جانبازی شرایط مشکلی را در زندگی دارند. این جانبازان خانواده دارند، باید دنبال دوا و درمان خودشان باشند، دختر و پسری دارند که باید عروس و داماد کنند و حداقل می توان ادعا کرد هرگونه مشکلی که در زندگی امروز ما وجود دارد مثل مسکن و گرانی گریبانگیر ایشان هم هست.

اینها کسانی اند که بخاطر حفاظت از ناموس ما و بخاطر امنیت و پیشرفت این سرزمین الان دوران سخت جانبازی را تحمل می کنند. بنده با جانبازان اعصاب و روان کار می کنم با جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی هم کار می کنم، باور کنید زندگی سخت و مشقت باری دارند که هیچ عقل سلیمی و هیچ کشوری چنین کسانی را که بخاطر دفاع از مملکتشان به این وضعیت دچار شدند در مشکلات مادی زندگی شان رها نمی کند ضمن اینکه مردم کشور از ایشان تجلیل می کنند.

از میان جانبازان مختلفی که وجود دارد بگذارید از جانبازان مظلوم اعصاب و روان بگویم.

کسی که دندان درد دارد، می فهمد و به دندان پزشک مراجعه می کند اما جانباز اعصاب و روان چه می کند! دندان ایشان درد می کند، دهانش باد می کند اما متوجه نمی شود، اعصاب دردی ایشان کار نمی کند چون درد زیادی کشیدند. پزشک ها و روانشناسان کار می کنند تا بفهمند چه مشکلی برای این جانباز اتفاق افتاده تا هم داروهایش را مشخص کنند و هم درمانش جهت دار شود.

این جانبازان اصلا متوجه درد در بدنشان نمی شوند، به یکباره می بینیم صورتشان زخم برداشته، در آسایشگاه همدیگر را می زنند و متوجه نمی شوند حالا چگونه می توان از این عزیزان قدردانی کرد؟ من فکر می کنم ایشان از دین ما دفاع کردند و الان هر گونه دین و جایگاهی که در زندگی داریم مدیون ایشانیم.


وقت نماز از کی تا کی هست؟

انجمن: 

[="Blue"]سلام
وقت نماز ظهر و عصر طبق نظر رهبری تا چه موقع هست؟ اذان مغرب یا غروب آفتاب؟
و نماز مغرب رو از کی میشه خوند؟ غروب آفتاب یا اذان مغرب؟[/]

هر جمعه غروب دل خراب است !(فلش + دانلود)

[b]content[/b]

هر جمعه غروب دل خراب است !

ز هر کسی که گرفتم سراغ خانه تو ز من گرفت نشان از تو و نشانه تو
دلم به حال دلم سوخت بس که هر شب و روز گرفت این دل غرق به خون بهانه ی تو
فردا را چگونه می توان دید
فردایی که امروزش همه در غوغا است
فردایی که امروزش را از عمق افکار خسته مردم می بینم
کجاست یک دل آرام
کجاست آرزوهای آرزو نشده
کجاست امیدی که باز سوی امیدوارش باز گردد
نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم

نمی دانم اشکم را برای که بریزم
نمی دانم سوز عشق را از که باید بیاموزم
کاش میشد در بن بست سکوت خانه ای از فکر نساخت
کاش میشد عشق را در خاکستر یاد ها نگاه داشت
کاش میشد اشک را در جویبار احساس نریخت
چرا این مردم دل هاشان را با اب سیاه افکار دیگران می شویند
چرا این مردم عطش بودن را در انتظار دیدار یار سیراب نمی کنند
چشمانم از خیره شدن بر صفحات خالی ذهنم خسته شده
نمی دانم چرا هر چه در بیراهه های تنهاییم پرسه میزنم خانه تنهایی هایم را نمی یابم
کاش می آمدی و من را از حصار سخت دو دلی نجات میدادی
فردا روز توست
روز شنیدن بوی نرگس
روز دیدن خال گونه ات
روز انتظار
روز تقدیم اشکها بر زیر پایت
روز شکستن دیوار دوری هفت روز
مرا دریاب
می دانی چه هستم
می دانی چه باید باشم
می دانی چه می خواهم باشم
دستم را بلند کرده از تو مدد می خواهم

تا یک دل آرام را ,
تا آرزوی بازگشتت را ,
تا امید به انتظارت را
از تو طلب کنم
می خواهم بدانم
چگونه دلم را به دست افکار تو ,
اشکم را در دامان تو ,
سوز عشق را برای تو داشته باشم
دیگر نمی گویم کاش میشد
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی
میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتش در سینه ام نگاه داری
میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت بریزم
با او حرف زدم
صدایم را از میان انبوه درد های عاشقانش شنید
من می سوزم
جوابش را نمی شنوم
دفتر افکارم سفید است
اما
او برایم نوشته است
با رنگ سفید
می خواهد من خود بیابم
می دانم نوشته است که فریاد سکوتش بلند است
آری
باید بشنوم
می دانم که سبکی هوای درونم از گرد و غبار قدمهایش بر روی ذهن پریشانم است
می دانم که آرامش دریای قلبم از آرامش آبیه نگاهش است
منتظر آمدنم است پس منتظر آمدنش می مانم
با عشق به او ,
با مدد از او
و با توکل از خدای او
زیر باران ...

بی تو نشستم در خیابان زیر باران
گویی که مجنون در بیابان زیر باران
افتاده نان خشکی از منقار زاغی
گنجشک خیسی می خورد نان زیر باران
هر کس به قدر روزی خود سهم دارد
سهم من از تو: چشم گریان زیر باران
ای کاش می شد با تو ساعتها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران(خیابان ولی عصر)
با طعنه عابرها سراغت را گرفتند
آخر چه می گفتم به آنان زیر باران؟
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو می گردد دو چندان زیر باران
وقتی دعا در زیر باران مستجاب است
دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران
پروردگارا در غیاب حضرت عشق
رعدی بزن ما را بسوزان زیر باران